زهرا رمضانی
چکیده
این پژوهش میکوشد تا به بررسی برخی ویژگیهای متنی در متون دورة میانه زبان فارسی بپردازد. پژوهش حاضر میتواند زمینهای را برای مقایسة متون دورههای پیشین زبان فارسی با فارسی امروز فراهم آورد. بر اساس چنین دستاوردهایی، میتوان بررسی کرد که در سطح بازنمایی ساخت آغازگری و نحوۀ چینش پیام چه تغییراتی در روند تکوین زبان فارسی صورت گرفته ...
بیشتر
این پژوهش میکوشد تا به بررسی برخی ویژگیهای متنی در متون دورة میانه زبان فارسی بپردازد. پژوهش حاضر میتواند زمینهای را برای مقایسة متون دورههای پیشین زبان فارسی با فارسی امروز فراهم آورد. بر اساس چنین دستاوردهایی، میتوان بررسی کرد که در سطح بازنمایی ساخت آغازگری و نحوۀ چینش پیام چه تغییراتی در روند تکوین زبان فارسی صورت گرفته است. بنا بر نظر هلیدی ـ متیسون، آغازگر نقطة عزیمت پیام است و جایگاه بند را در درون متن تعیین میکند. بهمنظور انجام پژوهش حاضر، متن روایی کارنامه اردشیر بابکان و متن اندرزی دینکرد ششم انتخاب شدند. نتایج نشان میدهند که بیشترین بسامد وقوع آغازگر در هر دو متن، متعلق به آغازگرهای مرکب و بینشان است و بسامد آن در هر متن تقریبا 65% است. در این میان، الگوی «آغازگر متنی (ساختاری) + آغازگر مبتدایی» بالاترین درصد وقوع را دارد. باتوجهبه این امر میتوان ادعا کرد که در این دوره برای آغاز پیام غالباً از این الگو استفاده میشده است. درصد وقوع آغازگرهای بینافردی (وجه) در کارنامه اردشیر بابکان بسیار پایین است، باوجوداین، درصد وقوع این آغازگر در دینکرد ششم قابلتوجه است. نکتة قابلتأمل دیگر در متن دینکرد ششم وجود آغازگرهای گسسته است، یعنی بخشی از آغازگر در ابتدای جمله میآید و پس از آن اجزای دیگر جمله قرار میگیرند؛ ادامۀ آغازگر بعد از اجزای دیگر جمله میآید. همچنین، بررسی ویژگی نشانداری و بینشانی در فارسی میانه و مقایسه آن با فارسی امروز نشاندهندة تغییر در گروههای نشانداری و بینشانی در زبان فارسی است. این امر میتواند زمینه را برای مطالعات شناختی بازکند.
معصومه زارعی؛ شهلا رقیب دوست
چکیده
رنگواژهها پرتویی از نظام مفهومی انساناند که بازتابی از ویژگیهای شناختی و زبانی او را بازنمایی میکنند. نظام مفهومی انسان اساساً ماهیتی استعاری دارد. استعاره سازوکاری شناختی و از جمله شگردهای زبانی است که میتواند در رنگواژهسازی و گسترش مقولهای رنگها نقشآفرینی کند. این پژوهش به بررسی استعاره در رنگواژههای فارسی ...
بیشتر
رنگواژهها پرتویی از نظام مفهومی انساناند که بازتابی از ویژگیهای شناختی و زبانی او را بازنمایی میکنند. نظام مفهومی انسان اساساً ماهیتی استعاری دارد. استعاره سازوکاری شناختی و از جمله شگردهای زبانی است که میتواند در رنگواژهسازی و گسترش مقولهای رنگها نقشآفرینی کند. این پژوهش به بررسی استعاره در رنگواژههای فارسی و ساخت استعاری مقولههای رنگ در زبان فارسی پرداخته است. در این پژوهش، بر پایۀ رویکرد معنیشناسی واژگانیِ شناختی، 910 رنگواژه در زبان فارسی تحلیل شده است. پس از توصیف حوزههای معنایی مؤثر در کاربرد استعاری رنگواژههای فارسی و تحلیل ساخت استعاری مقولههای رنگ، به بسامد کاربرد حوزههای معنایی در رنگواژهها و گرایش مقولههای رنگ برای مشارکت در ساخت استعاری رنگواژههای فارسی پرداخته شده است. استعاره از جمله سازوکارهای شناختی است که در شکلگیری مقولههای رنگ در زبان فارسی و گسترش مفهومی آنها نقشی اساسی دارد. حوزههایی که پدیدههای آنها در ساخت استعاری رنگواژهای زبان فارسی مشاهده شدهاند عبارتاند از: حوزۀ گیاه، حوزۀ جانور، حوزۀ خوراک، حوزۀ بدن، حوزۀ کانی، حوزۀ پدیدۀ طبیعی و حوزۀ اشیاء. بسامد کاربرد و توزیع این حوزههای معنایی در مقولههای رنگ فارسی یکسان نیست. علاوهبراین، میزان مشارکت مقولههای رنگ در ساخت استعاری رنگواژههای فارسی و گرایش هر کدام از آنها به حوزههای معنایی مبدأ در نگاشت استعاری نیز متفاوت است.
مهسا پهلوان زاده فینی؛ محمد دبیرمقدم
چکیده
در پژوهش حاضر، مسألة جهت مجهول در زبان فارسی در رویکرد کمینهگرای بوورز مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. این رویکرد از تازهترین تعدیلهای شکلگرفته در چارچوب برنامة کمینهگرا است که در آن کاستیهای موجود در نظریات پیشین از میان رفته و مهمترین دستاورد آن ارائة ترتیب جهانی ادغام است؛ ترتیبی که بهزعم بوورز با کمک آن میتوان ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، مسألة جهت مجهول در زبان فارسی در رویکرد کمینهگرای بوورز مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. این رویکرد از تازهترین تعدیلهای شکلگرفته در چارچوب برنامة کمینهگرا است که در آن کاستیهای موجود در نظریات پیشین از میان رفته و مهمترین دستاورد آن ارائة ترتیب جهانی ادغام است؛ ترتیبی که بهزعم بوورز با کمک آن میتوان فرایند ادغام در زبانهای گوناگون را سامان بخشید. در این مقاله با استناد به دادههای زبانی مستخرج از «پیکرة وابستگی نحوی زبان فارسی»، ضمن نشاندادن چگونگی عملکرد این ترتیب جهانی، به بررسی بخشی از پیکره با برچسب «جملة مجهول» پرداختیم. همچنین، با بهکارگیری چارچوب نظری متأخر بوورز که در زبان فارسی نیز راهگشاست، به تحلیل ساختهای غیرمجهولی پرداختیم که در پیکره با عنوان جملة مجهول حضور یافتهاند. تعیین جایگاه نحوی گروههای اسمی باتوجهبه نقشهای معنایی متمایز آنها، مشخصنمودن جایگاه عبارت کنادی در جملات مجهول، بررسی مقولۀ سور شناور و ایجاد تمایز در شیوۀ ادغام جملات اسنادی و جملات مجهول در زبان فارسی حاصل تحلیلهای این پژوهش در چارچوب برنامة کمینهگرا هستند.
شهلا صیفوری؛ یادگار کریمی؛ شهرام سعیدی؛ محسن معصومی
چکیده
ادغام موازی در ساخت همپایگی، منجر به اشتقاق ساختاری میشود که دربرگیرندة رابطة متقارن دوسویه است. در رابطة متقارن مذکور، یک عنصر اشراف چندگانه میشود و در بین دو بند همپایه به اشتراک گذاشته میشود. در این حالت، عنصر مشترک֯ دو گره مادر خواهد داشت و طبیعتاً خطیسازیِ ساختارهای مشتق از ادغام موازی که دارای اشراف چندگانه هستند با ...
بیشتر
ادغام موازی در ساخت همپایگی، منجر به اشتقاق ساختاری میشود که دربرگیرندة رابطة متقارن دوسویه است. در رابطة متقارن مذکور، یک عنصر اشراف چندگانه میشود و در بین دو بند همپایه به اشتراک گذاشته میشود. در این حالت، عنصر مشترک֯ دو گره مادر خواهد داشت و طبیعتاً خطیسازیِ ساختارهای مشتق از ادغام موازی که دارای اشراف چندگانه هستند با مشکل مواجه خواهد شد. هدف از این پژوهش واکاوی و کالبدشکافی الگوریتمهایی بود که تاکنون در ادبیات مربوطه جهت مرتفعشدن چالش خطیسازی ساختارهای اشراف چندگانه مطرح گردیدهاند. بهطورمشخص، در این پژوهش محتوای الگوریتمهای ارائهشده در خصوص خطیسازی ساختار اشراف چندگانه بهصورت کیفی و با بهرهگیری از ابزارهای گراف و (نظریه) مجموعه تحلیل شد. رویکردهای تجربی و محاسباتی کمّی موجود در رابطه با موجودیت این نوع از ساختار نشان داد که ساختار اشراف چندگانه پیش از اینکه مشخصاً محصول ادغام موازی باشد، برایند طبیعی عملکرد ادغام در فضای کاری است. در ادامۀ تحلیل، جهت پرتوافکنی بر عملکرد و ماهیت ادغام در فضای کاری، مبحث ترتیبگذاری بر ادغام مجموعهای مطرح شد تا از این منظر بخشی از خطیسازی، در نحو محض رقم بخورد.
فائزه مرصوص؛ فردوس آقا گلزاده؛ عالیه کردزعفرانلو کامبوزیا
چکیده
امروزه تلاشهای پرثمری را در حوزة آموزش زبان فارسی شاهدیم؛ باوجوداین، بهعلت فقدان مطالعات وافی و کافی و نیز پژوهشهای بنیادین در این زمینه، هنوز کاستیهایی به چشم میخورد. واژهگزینی و آموزش علمی واژه یکی از همین حوزههاست که با ابهاماتی، چون اصول گزینش واژههای آموزشی زبان فارسی، سطحبندی واژهها و نحوة آموزش آنها مواجه ...
بیشتر
امروزه تلاشهای پرثمری را در حوزة آموزش زبان فارسی شاهدیم؛ باوجوداین، بهعلت فقدان مطالعات وافی و کافی و نیز پژوهشهای بنیادین در این زمینه، هنوز کاستیهایی به چشم میخورد. واژهگزینی و آموزش علمی واژه یکی از همین حوزههاست که با ابهاماتی، چون اصول گزینش واژههای آموزشی زبان فارسی، سطحبندی واژهها و نحوة آموزش آنها مواجه است. در آموزش واژههای زبان دوم/ خارجی، بسامد واژگانی و کاربردیبودن واژهها دو اصل مهم تلقی میشوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی واژهگزینی دو مجموعة آموزشی شیراز و پرفا و مقایسة بسامد واژههای آموزشی آنها انجام گرفته و ازاینرو، بسامد واژگانی این دو مجموعه با یکدیگر مقایسه شده است. واژههای هر مجموعه به روش کتابخانهای از واژهنامة انتهای کتابها جمعآوری شده است. سپس، میزان بسامد واژههای این دو مجموعه با فهرست واژههای چند پژوهش دیگر مقایسه شد. تحلیل دادهها در این پژوهش با استفاده از نرمافزار مایکروسافت اکسل و روشهای جدولمحوری و فرمولنویسی انجام شده است. نتایج پژوهش نشان میدهند که در مجموع، 864 واژه، یعنی بیش از 30 درصد از واژههای این دو مجموعه مشترک هستند. همچنین، 15/47 درصد از واژههای مجموعة شیراز و 75/38 درصد از واژههای مجموعۀ پرفا حداقل در یک فهرست آمدهاند. در نهایت، میتوان چنین برداشت کرد که مجموعة شیراز با اشتراک حدود 50 درصد از واژگان آموزشی خود با حداقل یکی از فهرستهای بسامدی انتخابی، وضعیت بهتری از جهت بسامد واژگانی نسبت به مجموعة پرفا دارد.
شایسته سادات موسوی
چکیده
برخی از مهمترین دستاوردهای نوین زبانشناسی شناختی با بازگشت به مفاهیمِ سنن ادبی و اتکا به اهمیت آنها در شکلگیری فرایند تفکر همراه بوده است. یکی از این دستاوردها، نقش داشتنِ سازوکارهایی همچون استعاره، مجاز، تمثیل و... در فرایندِ شناخت است. ازاینمیان، استعاره و مجاز همواره مقولههای مهمتری بودهاند. این دو مقوله تا مدتها در ...
بیشتر
برخی از مهمترین دستاوردهای نوین زبانشناسی شناختی با بازگشت به مفاهیمِ سنن ادبی و اتکا به اهمیت آنها در شکلگیری فرایند تفکر همراه بوده است. یکی از این دستاوردها، نقش داشتنِ سازوکارهایی همچون استعاره، مجاز، تمثیل و... در فرایندِ شناخت است. ازاینمیان، استعاره و مجاز همواره مقولههای مهمتری بودهاند. این دو مقوله تا مدتها در تاریخِ بلاغت غرب، از آرایههای تزئینیِ کلام به حساب میآمدند و نوعِ ارتباط و نسبتِ میان آن دو مطرح نبود. در ادوارِ بعدی، این دو حتی رابطهای تقابلی پیدا کردند. یافتههای اخیر زبانشناسیِ شناختی این دو مقوله را اندکی به هم نزدیکتر میکند. همانطور که در این تحقیق نشان دادهایم، زبانشناسانِ شناختی حضورِ عاملِ مجاورت را در شکلگیری بعضی از انواعِ استعارههای مفهومی تأیید میکنند، اما بعضی از دیگر انواع را فارغ از مجاز میدانند. ما کوشیدهایم نشان دهیم که عاملِ مجاورت (همنشینی) که در شکلگیریِ مجاز عاملِ اساسی است، در هر استعارهای موجود است. بحث و بررسی این تحقیق دربارۀ رابطۀ مجاز و استعاره در بلاغت اسلامی، گویای آن است که در شکلگیریِ استعاره، نخست بایست همردگی و مجاورت عناصر اتفاق بیفتد و بلاغیونِ اسلامی بههمیندلیل هر استعارهای را زاییدۀ مجاز میدانستند. ما از طریق نظریۀ «مقولهبندی» نشان دادهایم که زبانشناسیِ شناختی خود مجهز به سازوکارهایی است که ثابت میکنند در انواعِ استعارههای مفهومی، باید نخست همنشینی و همردگی عناصر اتفاق بیفتد (مجاز مفهومی)، سپس شکلگیری استعاره ممکن شود.
الهام ثباتی
چکیده
حس بینایی یکی از مهمترین حواس انسان در درک و دریافت دادههای محیطی است و نقشی اساسی در شناخت و پردازش بسیاری از رفتارها دارد. ازاینرو، انتظار میرود که عملکرد افراد نابینا در فرایند فراگیری زبان و اکتساب مهارتهای شناختی از جنبههای گوناگون با عملکرد افراد بینا متفاوت باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسۀ مفاهیم استعاری ...
بیشتر
حس بینایی یکی از مهمترین حواس انسان در درک و دریافت دادههای محیطی است و نقشی اساسی در شناخت و پردازش بسیاری از رفتارها دارد. ازاینرو، انتظار میرود که عملکرد افراد نابینا در فرایند فراگیری زبان و اکتساب مهارتهای شناختی از جنبههای گوناگون با عملکرد افراد بینا متفاوت باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسۀ مفاهیم استعاری عشق در گفتار روزمرۀ بزرگسالان بینا و نابینای دوزبانه کردی ـ فارسی انجام شد. بهاینمنظور، دادههای پژوهش از طریق مصاحبه با 50 گویشور بزرگسال بینا و نابینای دوزبانۀ کردی ـ فارسیزبان در ردۀ سنی 18 تا70 سال در استان ایلام گردآوری شد. تحلیل دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی در نرمافزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. بر اساس یافتههای پژوهش، از نظر فراوانیِ تعداد استعارهها، تفاوت معنیداری بین بزرگسالان بینا و نابینا وجود نداشت، اما فراوانی منشأهای حسی بهکاررفته برای قلمروهای مبدأ عشق در گفتار این دو گروه با یکدیگر متفاوت بود، بهطوریکه افراد نابینا برای بیان عشق بهطور معنیداری حس شنوایی را بیشتر از افراد بینا به کار بردند. در برخی استعارات نیز، آزمودنیها از قلمروهای مبدأ خاصی برای بیان عشق استفاده کرده بودند که به نظر میرسید بازتابی از تأثیرات فرهنگی باشد. افزونبراین، دستاوردهای این پژوهش میتواند با کمک به برطرفکردن مشکلات زبانی افراد نابینا، منجر به تعامل بیشتر این افراد با اجتماع شود.
محمدمهدی اسماعیلی
چکیده
جنس دستوری یکی از مقولههای دستوری اسم بـه شـمار مـیآیـد کـه در بسیاری از زبانهای ایرانی نو مشاهده میشود، گرچه نحـوة متجلـیشـدن آن در این زبـانهـا متفاوت است. ازآنجاکه جنس دستوری ابیانهای (از مجموعه گویشهای مرکزی ایران) ارتباط منسجمی با صورتِ واژهها ندارد و نشانگرهای صوری مشخصی (بهجز برخی اسمهای مختوم به واکه) برای ...
بیشتر
جنس دستوری یکی از مقولههای دستوری اسم بـه شـمار مـیآیـد کـه در بسیاری از زبانهای ایرانی نو مشاهده میشود، گرچه نحـوة متجلـیشـدن آن در این زبـانهـا متفاوت است. ازآنجاکه جنس دستوری ابیانهای (از مجموعه گویشهای مرکزی ایران) ارتباط منسجمی با صورتِ واژهها ندارد و نشانگرهای صوری مشخصی (بهجز برخی اسمهای مختوم به واکه) برای جنس مذکر و مؤنث موجود نیست، برایناساس برای تعیین وضعیت جنس در این گویش، طبق چارچوب نظری ارائهشده توسط کوربِت، از مطابقه بهعنوان مهمترین معیار تشخیص جنس استفاده شده است. مقالة حاضر با ارائة شواهد و نمونههایی از گویش ابیانهای که به روش میدانی و از طریق مصاحبه با چهار گویشور ابیانهای گردآوری شده، به دنبال آن است که گسترة مطابقة جنس دستوری را مشخص سازد. این بررسی نشانگر آن بوده است که مطابقه در دو سطح گروه اسمی و بند رخ میدهد. جنس دستوریِ اسم بهعنوان هستة گروه اسمی، صورت صرفی برخی از اصلیترین وابستههای خود، مانند عددِ «یک»، صفت بیانی، صفت اشاره، مسندِ مختومبه واکة /ɑ-/، عدد ترتیبی، نشانة معرفه، صفت تفضیلی و حتی کمینمایِ «بیشتر» را تعیین میکند و از طرفی، در سطحِ بند نیز بر ویژگی مطابقة فعل با فاعل (صورت سوم شخص مفردِ ماضی) و مفعول (فقط در ساختهای ماضی) تأثیر میگذارد. همچنین، چون تمایز دو جنس مذکر و مؤنث فقط در شمار مفرد دیده میشود و در شمار جمع این تمایز منتفی است، مطابقه در ابیانهای را باید از نوع همگرا محسوب کرد.
مریم دانشگر
چکیده
تنوع قومی در ایران که تنوع زبانی را در پی دارد، از نخستین سال تحصیل در مدرسه، آموزش را تحت تأثیر قرار میدهد و لازم است در برنامهریزیهای آموزشی موردتوجه قرار گیرد. در چنین صورتی، ضعف تسلط بر زبان فارسی در پیشرفت تحصیلی کودکان دوزبانه اختلال ایجاد نمیکند. پژوهش حاضر باتوجهبه این مسأله و با هدف بررسی وضعیت مهارتهای زبانی دانشآموختگان ...
بیشتر
تنوع قومی در ایران که تنوع زبانی را در پی دارد، از نخستین سال تحصیل در مدرسه، آموزش را تحت تأثیر قرار میدهد و لازم است در برنامهریزیهای آموزشی موردتوجه قرار گیرد. در چنین صورتی، ضعف تسلط بر زبان فارسی در پیشرفت تحصیلی کودکان دوزبانه اختلال ایجاد نمیکند. پژوهش حاضر باتوجهبه این مسأله و با هدف بررسی وضعیت مهارتهای زبانی دانشآموختگان دوزبانه و فارسیزبان ایرانی انجام شد. جامعة آماری پژوهش تمامی دانشآموزان سال دوازدهم بودند و نمونۀ آماری از شهرهای اراک، تبریز، ساری، سنندج، شیراز، یاسوج و یزد ـ با روش نمونهگیری خوشهای و چندمرحلهای تصادفی ـ دریافت شد. روش تحقیق پیمایشی بود. علاوهبر شاخصهای آمار توصیفی، در بخش آمار استنباطی از آزمونهای ناپارامتری منویتنییو و کروسکالوالیس و آزمون پارامتری تیتست و تحلیل واریانس استفاده شد. تحلیل دادههای کمی و کیفی تحقیق نشان داد که فاصله میان نتایج دانشآموختگان فارسیزبان و دوزبانه در مهارتهای خواندن، نوشتن، شنیدن و سخنگفتن معنادار و در همة مهارتها عملکرد فارسیزبانها، بهتر از دوزبانهها است. این نتایج حتی با افزودن متغیرهای جنسیت و رشتۀ تحصیلی و مقایسۀ میانگین بهترین امتیاز دوزبانهها با ضعیفترین امتیاز فارسیزبانان نیز صادق بود. تفاوت معنادار میان تسلط دانشآموختگان فارسیزبان و دوزبانۀ ایرانی در تمامی مهارتها نشان داد که تلاشهای صورتگرفته در دورة دوازدهسالۀ آموزش رسمی کافی نبوده و یا از کفایت لازم برخوردار نبوده است. باتوجهبه تنوع زبانی کشور ایران، پیشنهادهایی در مقالۀ حاضر مبتنی بر ضرورت تجدیدنظر در برنامههای کنونی آموزشوپرورش با نگاه ویژه به دورههای پیش از دبستان و سهسالة اول ابتدایی ارائه شد.
سیمین میکده؛ ورنر زومر؛ سید امیر حسین بتولی
چکیده
مخچه با تمام نواحی کلیدی شبکه کنترل زبان در ارتباط است. در حال حاضر، نقش مخچه بهعنوان بخشی از شبکههای مسئول پردازش ویژگیهای دستوری تشخیص داده شده است. مطالعات بالینی و تصویربرداری نیز مشارکت مخچه را در پردازش دستور تأیید کردهاند. پژوهش حاضر در صدد است تا فعالیت مخچه را در پردازش همزمان زبان اول و دوم در افراد دوزبانه ...
بیشتر
مخچه با تمام نواحی کلیدی شبکه کنترل زبان در ارتباط است. در حال حاضر، نقش مخچه بهعنوان بخشی از شبکههای مسئول پردازش ویژگیهای دستوری تشخیص داده شده است. مطالعات بالینی و تصویربرداری نیز مشارکت مخچه را در پردازش دستور تأیید کردهاند. پژوهش حاضر در صدد است تا فعالیت مخچه را در پردازش همزمان زبان اول و دوم در افراد دوزبانه متوازن بررسی کند. بهاینمنظور، 36 دوزبانۀ ترکی ـ فارسی (21 زن) انتخاب شدند که زبان دومشان را بهطور رسمی از سن 7 سالگی آموخته بودند. بر اساس شاخص تسلط دوزبان، در شرکتکنندگان هیچ تفاوتی بین سطوح بالای بسندگی به زبان اول (ترکی) و زبان دوم (فارسی) مشاهده نشد. شرکتکنندگان یک آزمون قضاوت دستوریبودگی شنیداری با الگوی زبانگردانی جایگزین را اجرا کردند و تصاویر fMRI با استفاده از یک پروتکل استاندارد اخذ میشد. با دو رویکرد کل ـ مغز و ناحیۀ موردنظر fMRI وابستهبهرویداد در حین پردازش نحوی بررسی شد. بهدنبال شناسایی فعالیت دوجانبۀ مخچه در رویکرد کل ـ مغز، درصد تغییر سیگنال بهعنوان معیار «شدت» برای هر شرکتکننده در ناحیۀ مخچه مطابق با اطلس هاروارد ـ آکسفورد در FSL استخراج و تجزیهوتحلیل آماری آن با استفاده از نرمافزار SPSS انجام شد. نتایج حاضر نشان از برتری نیمکرۀ راست در پردازش زبان دوزبانهها داشت که این مسأله مؤید آن است که مخچۀ راست در کنترل زبان دخالت بیشتری دارد. افزونبراین، دوزبانهها فعالیت بیشتری را برای زبان اول در مقایسه با زبان دوم در ناحیۀ مخچه نشان دادند که این نتیجه بر تأثیرات تسلط زبان معکوس در دوزبانههای ترکی ـ فارسی صحه میگذارد.
زهرا رجبی فرد؛ بهرام مدرسی؛ فروغ کاظمی
چکیده
پژوهش حاضر در چارچوب نظری ساخت اطلاع لمبرکت به مطالعه موردی مبتدا در تبلیغات بازرگانی پرداخته است. بهاینمنظور، 282 تبلیغ بازرگانی از تلویزیون، اینترنت، رادیو، بیلبورد و پوسترهای تجاری انتخاب شدهاند. پرسش پژوهش حاضر این بود که بر اساس چارچوب ساخت اطلاع لمبرکت، مبتدا در تبلیغات بازرگانی به چه صورت بازنمایی میشود. پژوهش حاضر به ...
بیشتر
پژوهش حاضر در چارچوب نظری ساخت اطلاع لمبرکت به مطالعه موردی مبتدا در تبلیغات بازرگانی پرداخته است. بهاینمنظور، 282 تبلیغ بازرگانی از تلویزیون، اینترنت، رادیو، بیلبورد و پوسترهای تجاری انتخاب شدهاند. پرسش پژوهش حاضر این بود که بر اساس چارچوب ساخت اطلاع لمبرکت، مبتدا در تبلیغات بازرگانی به چه صورت بازنمایی میشود. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی صورت گرفته است. برای پاسخگویی به این پرسش، ابتدا آگهیها از منظر نوع و محتوا مشخص شده و سپس، مبتدا بر اساس چارچوب ساخت اطلاع تحلیل شد. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که از 282 آگهی تبلیغاتی، مبتدا در 155 نمونه بهصورت اسم یا ضمیر، در 86 نمونه بهصورت صفر و در 41 نمونه بهصورت ضدمبتدا ظاهر شد. نتایج نشان داد که از لحاظ نوع کار و محتوا و همچنین، از نظر آماری بین آگهیهای تلویزیونی و اینترنتی شباهت زیادی وجود دارد. همچنین، بررسیهای آماری تأییدکردند که در آگهی بهصورت پوستر تبلیغاتی و بیلبوردهای شهری مشابهت در نوع و محتوا وجود دارد، چون نه گفتار و نه شنیدار در این نوع آگهی نقشی در اقناع شنونده ندارند و این تنها تصویر است که نظر مصرفکننده را جلب میکند.
بابک شریف
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی شکلگیری زنجیرههای موسوم به «فعل مرکب» در زبانهای ایرانی است. بهاینمنظور، متونی از سه دورة تاریخی زبانهای ایرانی انتخاب و (پیش)نمونههای انواع محمول مرکب در آنها تحلیل شد. برایناساس، در دورة باستان، اغلب محمولهای غیربسیط را افعال پیشوندی تشکیل میدهند. بااینحال، الگوهای «فعل مرکب» ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر، بررسی شکلگیری زنجیرههای موسوم به «فعل مرکب» در زبانهای ایرانی است. بهاینمنظور، متونی از سه دورة تاریخی زبانهای ایرانی انتخاب و (پیش)نمونههای انواع محمول مرکب در آنها تحلیل شد. برایناساس، در دورة باستان، اغلب محمولهای غیربسیط را افعال پیشوندی تشکیل میدهند. بااینحال، الگوهای «فعل مرکب» از همین دوره وجود داشته است. با تثبیت جایگاه پیشوندهای فعلی در فارسی باستان که حرکتی در خلاف جهت تحلیلیشدن زبان بود، الگوهای موجود برای تشکیل انواع «فعل مرکب» فعال شدند. در دورة میانه و با غیرفعالشدن برخی از پیشوندهای فعلی، روند تولید «افعال مرکب» شدت یافت. در دورة ایرانی نو، با تداوم کاهش افعال پیشوندی و افزایش «افعال مرکب»، دو عامل دیگر در شکلگیری افعال مرکب نقش داشتند: نخست، نیاز به ساختن فعل با عناصر قرضی و دیگری، گرایش به همترازسازی افعال بسیط بیقاعده از طریق تبدیل آنها به «فعل مرکب».