نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار زبان انگلیسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

رویکرد تاریخ نگاران غربی در نگارش تاریخ دوره رنسانس در اروپا که آن را «تولد» دوبارة علمی، فرهنگی، هنری، دینی، ادبی، سیاسی، و اقتصادی می‌دانند، رویکردی خالی از خطا و لغزش نیست و جمله معروف «تاریخ را فاتحان می­نویسند» را به یاد می‌آورد، چرا که در خوانشی که از تاریخ این دوره دارند، به تلاش دیگران در دوران گذشته کمتر توجه می‌کنند. گویا رنسانس آغاز تمام تحولات در دنیا بوده و پیش از آن هیچ اتفاقی نیفتاده و یا هیچ تلاشی صورت نگرفته است. این جستار بر آن است تا با تمرکز بر چگونگی توسعة تاریخی جنبش ترجمة تولدو به اهمیت نقش دنیای اسلام و جنبش‌‌های ترجمه در شکل­گیری رنسانس و تحولات مرتبط با آن و چگونگی ایجاد جریان‌های مختلف علمی و فرهنگی و سیر آنها از دنیای اسلام به اروپا بپردازد. پژوهش حاضر نشان می‌دهد که زیست چند فرهنگی، کثرت زبانی و جو سیاسی مطلوب چگونه باعث می‌شود تا شهر تولدو به مرکزی برای شکل­گیری جنبش ترجمه تبدیل شده و در آن جمعی از دانشمندان با ترجمة آثار مختلف راه را برای پیشرفت و توسعة علوم در حوزه‌‌های متنوع علمی برای دوران بعدی هموار ‌سازند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

The Role of Translation Movements in the Formation of the Renaissance in Europe: Presentation of Toledo Translation Movement

نویسنده [English]

  • Alireza Omidbakhsh

Assistant Professor of English, Allameh Tabatabai University, Tehran, Iran

چکیده [English]

The European renaissance, as the historians claim, is a scientific, cultural, artistic, literary, political, and economic “rebirth”. Their approach in defining renaissance is not flawless, and it reminds the famous quotation: “history is written by the victors” because such a definition of renaissance presents it as a separated historical period born independently in the course of history. It seems that the renaissance was the beginning of all changes and discoveries in the world where before, in the Middle Ages, there did not existed significant events worth mentioning. The present research is a response to this mistaken reading of the history of the renaissance in Europe. By focusing on the establishment and development of the Toledo translation movement, the present research tries to highlight the significant role of the translation movements in the construction of the renaissance and all its related important events and phenomena. Furthermore, the research depicts the evolution of scientific and cultural streams in the Moslem world and their gradual transference to Europe through translation movements. This article demonstrates that how multicultural, multilingual, and stable political conditions convert Toledo into the cradle of the Translation movement in which many scholars from different countries by their translations paved the way for the development of science in different fields for upcoming periods.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Islam
  • Renaissance
  • School of Translators
  • Spain
  • Toledo
  • Translation Movement
  1. مقدمه

واژه رنسانس ریشه در زبان ایتالیایی[1] (Treccani, 2020) و فرانسوی[2] (Larousse, 2011) دارد و متشکل از پیشوند re- به معنی «دوباره[3]» و ریشه naissance به معنی «زایش[4]» و «تولد» است. لغت­نامة دهخدا برای رنسانس بربر آن  «احیا»[5]، «بازگشت به زندگی»[6]، «اعاده حیات»[7]، «تولد جدید»[8] و «تجدید حیات»[9] را قرار می­دهد. «دورة تجدید حیات»، «دورة نوزایی» و یا «دورة نوزایش» معادل‌های فارسی رنسانس هستند و به دوره‌ای اطلاق می‌شود که در اروپا، پس از پایان قرون وسطی، از قرن چهاردهم میلادی آغاز و تا قرن هفدهم ادامه پیدا می‌کند. معمولاً گفته ‌می‌شود که رنسانس در اواخر قرن چهاردهم در ایتالیا آغاز شده و از قرن پانزدهم و قرن شانزدهم از ایتالیا به سایر کشورهای اروپای غربی رسیده است (Mikics, 2010: 260; Cuddon, 2014: 598; Abrams, 2015: 338). در این دوره هنرهای نقاشی، مجسمه‌سازی، معماری و ادبیات به سطحی از شکوفایی رسیده‌اند که در هیچ عصری نظیر آن دیده نشده است (Abrams, 2015: 338). تلاش‌های بسیاری برای ارائه تعریفی موجز برای رنسانس صورت گرفته است، اما شاید بتوان آن تعاریف را این گونه در یک جمله خلاصه کرد. «رنسانس تولد دنیای مدرن از خاکستر دوران تاریکی، به عنوان کشف جهان و کشف انسان؛ و به عنوان عصر ظهور بی حد و مرز فردگرایی در زندگی، اندیشه، دین و هنر است» (Abrams, 2015: 338).

 

1ـ1. از قرون وسطی تا رنسانس: فرآیندی پیوسته یا دوره‌های گسسته تاریخی؟

در دوره رنسانس علاقه وافری به دانش و ارزش‌های کلاسیک یونان و روم باستان پدید می­آید. همچنین، دنیا شاهد کشف و اکتشاف قاره‌‌های جدید، جایگزینی کیهان­شناسی کوپرنیکی به جای بطلمیوسی، زوال نظام فئودالی و رشد تجارت و اختراع یا به­کار‌گیری نوآوری‌‌های قدرتمندی مانند کاغذ و صنعت چاپ بود. با این حال، به سختی ‌‌می‌توان باور کرد که تمام این رویدادها به یک­باره همچون انفجاری رخ داده‌اند. اخیرا،ً برخی از مورخان بر این باورند که پیداکردن ویژگی‌‌های مشابه این دوران در افراد و مکان‌‌های مختلف در قرون وسطی نیز ممکن بوده است و همچنین، بسیاری از این ویژگی‌ها از قرون وسطی وجود ‌‌داشته‌ و تا دورة رنسانس نیز تداوم یافته­ و در نهایت وجود دوره‌ای به نام رنسانس را انکار ‌‌کرده‌اند (Abrams, 2015: 338). این نظر تردیدآمیز نسبت به وجود دوره‌ای به نام رنسانس تذکری از این باب است که تاریخ همیشه فرایندی پیوسته است و وجود «دوره‌‌های» تاریخی صرفاً ابداع مورخان است. با وجود این، تقسیم پیوستار زمانی به بخش­های نامگذاری­شده باعث سهولت در مباحث تاریخی ‌می‌شود (Abrams, 2015: 338). ژاک لگاف بر این باور است که «دوره­بندی» تاریخی و «بریدن زمان به تکه‌‌های کوچک» قطعاً «خنثی» و «مبرا» از تعصب نیست و اغلب، تاریخ­نگاران با تبعیض و مهم‌تر جلوه­دادن بعضی از دوره‌ها نسبت به دوره‌‌های دیگر این کار را انجام ‌می‌دهند (Le Goff, 2009: 2). با تکیه بر همین باور ‌‌می‌توان دریافت که بی‌شک بین دوران جهل و تاریکی و پس از آن رنسانس از یک سو و عصر طلایی مسلمانان از سویی دیگر ارتباطی نزدیک وجود داشته است (Haskins, 1933: 4) و جنبش‌‌های ترجمه در بغداد، سیسیلی[10] و تولدو[11]  نقش بسیار مهمی در برقراری این ارتباط و شکل­گیری تحولات دورة رنسانس اروپا ‌‌داشته‌اند.

 

1ـ2. جنبش ترجمة بغداد

شاید اغراق نباشد اگر بگوییم اهتمام به یادگیری، آموزش، ترجمه و همچنین، تأسیس مدارس ترجمه از سنت‌های اصیل مسلمانان بوده است، چرا که مهمترین مدارس ترجمه معمولاً در سرزمین‌های مسلمانان تأسیس شده­اند. جنبش ترجمه در بغداد، مدرسه‌های ترجمة تولدو، مورسیا و سویل در اسپانیا، مدرسه ترجمه پالرمو در پادشاهی سیسیل در جنوب ایتالیا، همگی بخشی از شبکة مراکز ترجمه بودند که کار آنها ترجمه و انتشار آثار متنوع در حوزه‌های مختلف علوم و فلسفه بود. با تأسیس شهر بغداد در سال ۱۴۵ هجری قمری مصادف با ۷۶۲ میلادی، به دست منصور دوانیقی، خلیفه عباسی، جنبش ترجمة بغداد با تلاش خاندان ایرانی برمکیان پس از گذشت سه سال در این شهر شکل گرفت (Gutas, 1998: i). برمکیان در زمان هارون­الرشید و فرزندش مأمون بیت­الحکمه یا خانة حکمت را بنا نهادند که در آن تعداد زیادی از متون علمی از زبان فارسی میانه یا پهلوی و سپس از هندی، سریانی و یونانی به عربی ترجمه شدند. روزبه پور داوودیه، معروف به ابومحمد عبدالله ابن مقفع، از نام‌آورترین نویسندگان و مترجمان این جنبش بود که از میان ترجمه‌های او از فارسی میانه به عربی می‌توان به  کلیله و دمنه، تاجنامة انوشیروان، آیین‌نامه، سخنوری بزرگ (الأدب الکبیر) و سخنوری خُرد (الأدب الصغیر) اشاره کرد. به گفته دیمیتری گوتاس[12]، استاد زبان و ادبیات عربی دانشگاه ییل درکتاب اندیشه یونانی، فرهنگ عربی در اواخر قرن دهم میلادی تقریبا تمامی آثار علمی و فلسفی یونان باستان در حوزه­های مختلف از جمله اخترشناسی، شیمی، فیزیک، ریاضی، طب و فلسفه به عربی ترجمه شده بودند (Gutas, 1998: i). در جایی که مسلمانان در بغداد و دیگر مدرسه‌های ترجمه با جدیت تمام مشغول یادگیری و ترجمة علوم مختلف در تمامی حوزه‌های علوم و فلسفه بودند، به گفتة گوتاس، شهرهای اروپا همچون بیزانس که پایتخت امپراطوری روم شرقی بود، در «عصر تاریکی» به سر می‌بردند و از نیمة قرن هفتم میلادی تقریباً هیچ علاقه‌ای نسبت به مطالعه و انتشار آثار غیرمذهبی وجود نداشت (Gutas, 1998: 177)، اما با آغاز قرن دهم میلادی فعالیت‌های علمی به تدریج آغاز شدند و «دورة نوزایی» با نام «اولین اومانیسم بیزانس»[13] را پایه نهادند (Gutas, 1998: 177). اگر چه پل لامرل[14] بر این باور است که این شکوفایی یا نوزایی تحت تأثیر مسلمانان نبوده است، اما گوتاس به وضوح این نظریه را مردود می‌شمارد و اذعان می‌دارد که «بیزانسی‌ها از جنبش‌های علمی ترجمه در بغداد کاملاً آگاهی داشته‌اند و آشکارا تحت تأثیر آنها قرار گرفته‌اند» (Gutas, 1998: 178).

 

1ـ3. جنبش ترجمه سیسیلی

جنبش ترجمه سیسیلی را در دو دوره می‌توان بررسی کرد. دورة اول از سال ۱۱۴۰ تا ۱۱۵۴ میلادی تحت پادشاهی راجر دوم و دورة بعدی از سال ۱۱۵۴ تا ۱۱۶۶ تحت پادشاهی پسر او ویلیام اول است. هر دو پادشاه در دوران حکومت خود با تکیه بر مدارا و رواداری نسبت به مسلمانان، فضای سیاسی و فرهنگی­ای را فراهم کردند که باعث رشد و شکوفایی علوم مختلف شد. مسلمانان در دربار و حتی در دادگاه‌ها نیز دارای مشاغل مختلفی بودند (Birk, 2017: 4). چنین فضای چندفرهنگی که در سیسلی حاکم بوده، همیشه تاریخ‌نگاران را بر آن داشته است تا از این شهر به عنوان الگویی برای همزیستی میان ادیان و فرهنگ‌های مختلف نام ببرند و آن را بستایند (Birk, 2017: 4). چارلز هومر هسکینز سیسیلی را «اولین دولت مدرن و شهر مدارای مذهبی، تبادلات فرهنگی و رویای عینیت یافته‌ی همزیستی مسالمت­آمیز[15] می‌داند» (Birk, 2017: 4). سیسیلی در آن زمان شهری سه زبانه بود که در آن مدارک سلطنتی، نمادها و کتیبه‌های حکومتی همه به سه زبان لاتین، یونانی و عربی بودند (Molinini, 2009: 195). ترجمة آثار نیز به این سه زبان انجام می‌شد. از مترجمان مشهور این جنبش می‌توان به هنری آریستیپوس و دریاسالار یوجنیوس اشاره کرد (Molinini, 2009: 195). آریستیپوس در سال ۱۱۵۶ میلادی فیدو و منو افلاطون را از یونانی به لاتین ترجمه کرد و یوجینیوس در سال ۱۱۶۲  کلیله و دمنه را از عربی به یونانی ترجمه کرد (Molinini, 2009: 195). در ادامه، به معرفی جنبش ترجمة تولدو و جایگاه آن در زمینه­سازی‌های علمی فرهنگی رنسانس می‌پردازیم.

 

۲. بحث و بررسی: جنبش ترجمه تولدو

جنبش تولدو یا جنبش مترجمان تولدو[16] به جنبشی اطلاق ‌می‌شود که در آن گروهی از دانشمندان قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی در شهر تولدو با همکاری یکدیگر بسیاری از مهمترین آثار فلسفی و علمی را از عربی به لاتین و بالعکس ترجمه کردند. آثار اندیشمندان مسلمان همچون ابن سینا، فارابی، کندی به لاتین و آثار اندیشمندان یونان باستان از جمله افلاطون، ارسطو، بقراط، جالینوس، اقلیدس و بطلمیوس به عربی در این مدرسه ترجمه شدند. جنبش ترجمه تولدو نزدیک به چهار قرن پس از جنبش ترجمه بغداد در ایران که بین قرون هشت تا ده میلادی فعال بود کار خود را شروع کرد که این حاکی از پیشتازی مدرسة ترجمة بغداد، ایرانیان و مسلمانان در این زمینه است. اکثر مورخان بر این باورند که فرهنگ و تمدن اسلامی از قرن هشتم تا یازدهم میلادی در اوج شکوفایی بوده و نقش واسط را در انتقال تمدن یونانی به اروپای قرون وسطی به عهده داشته است (قریشی، ۱۳۹۴: ۳۴). جرج سارتن[17]، مورخ تاریخ علم می نویسد (Minowa, 1990: 54):

«در نیمه نخست قرن دوازدهم میلادی، در اروپا سه جریان مهم در ترجمه وجود داشت: از عربی به لاتین، از عربی به عبری و از یونانی به لاتین. جریان اول، یعنی از عربی به لاتین مهم­تر و به لحاظ کمی بزرگتر از دو جریان دیگر بود و مبین دانش­آموزیِ اروپای غربی از تمدن اسلامی است. جریان دوم نشان می‌دهد که تمدن اسلامی نزد یهودیان اروپای مسیحی مقبولیت داشته است و جریان سوم حاکی از دانش­آموزی بی‌واسطه‌ی اروپای غربی از تمدن یونانی است».

شهر تولدو واقع در مرکز اسپانیا، در کرانه رود تاخو، مرز بین جهان مسیحی و جهان عرب بود و به دلیل موقعیت استراتژیک خود از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. در سال ۱۰۸۵ میلادی این شهر توسط مسیحیان از سیطرة مسلمانان خارج و به کانونی بدل شد که دانش مسلمانان عرب را ـ که خود ترکیبی از یونانی، فارسی و هندو بود ـ به اروپای مسیحی انتقال داد (Haskins, 1933: 14). برای آشنایی با محیط فرهنگی حاکم بر تولدو در آن زمان باید تاریخ اسپانیا را از قرن هفتم میلادی که زمان ورود اعراب به اسپانیا است، مطالعه کرد. در سال ۷۱۱ میلادی اعراب شهر تولدو یا تولتوم[18] (به لاتین) را که اولین پایتخت هیسپانیا، پادشاهی ویزیگوت‌ها[19]، بود، فتح کردند (Ibn al-Qutiyah, 2011: 49)، اما شهرت فرهنگی این شهر به قرن ششم میلادی برمی‌گردد که در آن زمان نوعی از تجدید حیات هنری و ادبی را تجربه کرده بود، هر چند با تصمیم شورای سوم[20] تولدو در سال ۵۸۹ میلادی و به طبع آن آزار و اذیت‌‌های یهودیان و اجبار آنها به پذیرفتن دین مسیحیت، این شهرت تحت­الشعاع قرار گرفت (Tejada, 1850: 25). بنابراین، از سال ۵۸۹ تا قرن هجدهم میلادی است که تولدو تبدیل به پایتخت سیاسی پادشاهی ‌می‌شود که در آن کلیسا و دولت هویت واحدی را تشکیل دادند.

حضور اعراب در خاک اسپانیا که هفت قرن به طول انجامید و طی آن با همکاری مسلمانان، مسیحیان و یهودیان تمدن اندلس[21] شکل گرفت، در سه برهة مختلف ‌‌می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد. شهر کوردوبا[22] که اعراب آن را قرطبه می‌نامیدند (Ibn al-Qutiyah, 2011: 49)، تحت سلطه بنی‌امیه، با داشتن کتابخانه‌ای غنی که به دستور خلیفه حکم دوم (۹۷۶-۹۱۵) در قرن دهم، با جمع‌آوری چندین هزار جلد کتاب از سراسر جهان توسط نمایندگان او در اسکندریه، قاهره، بغداد و دمشق تاسیس شد، به پایتخت فرهنگی تبدیل گشت (Manzano, 2013: 229). خلفایی که بین سال­های ۹۲۹ تا ۹۷۶ سلطنت می‌کردند، اهتمام ویژه‌ای به جمع‌آوری نسخ خطی داشتند و با مساعدت دانشمندان و مترجمان متون یونانی به عربی، نسخه­نویسان به جستجو و جمع‌آوری نسخ خطی پرداختند، اما در سال ۱۰۳۱ میلادی، خلافت کوردوبا را بربرها[23] سرنگون کردند و خلافت اموی تبدیل به پادشاهی و طایفه‌‌های کوچک با خودمختاری سیاسی، اداری و فرهنگی شد. علی­رغم سقوط خلافت اموی، همین پادشاهی‌‌های کوچک نیز به فعالیت‌‌های فرهنگی و جمع‌آوری نسخ خطی دانشمندان ادامه دادند. در میان این پادشاهی‌‌های جدید، شهر تولدو یکی از برجسته‌ترین مراکز به شمار ‌می‌رود.

در طول تاریخ طولانی فتح دوبارة[24] مسیحیان، یعنی بین سال‌‌های ۱۰۸۰ و ۱۱۳۰ میلادی پیروزی‌‌های مهمی از لحاظ نظامی و سیاسی حاصل شد که از این میان به بازپسگیری والنسیا[25] در سال ۱۰۹۴ توسط رودریگو دیاز دویوار[26] و تولدو در سال ۱۰۸۵ توسط آلفونسو[27] ششم ‌‌می‌توان اشاره کرد (Guichard, 2001: 77). در این فتوحات، مسیحیان سعی کردند که هویت اسپانیای ویزیگوت را احیا کرده و کوردوبا را به پایتخت فرهنگی اسپانیا تبدیل کنند.

حاکمان محلی جدید همچون پیشینیان عرب خود، سیاست تساهل و تسامح را در سرزمینی متشکل از پادشاهی‌ها و اقوام مختلف با ریشه‌‌های مختلف سرلوحه خود قرار دادند. این رویکرد به یهودیان اجازه ‌می‌داد در مقابل پرداخت خراج، حق انجام مناسک دینی خود را داشته باشند. اعراب نیز قضات، قوانین، مساجد و مناسک شرعی خود را داشتند. علاوه­ بر یهودیان و مسلمانان، دو دسته بومی نیز در این سرزمین‌ها ساکن بودند: آن‌‌هایی که در اندلس بدنیا آمده و کاملاً عرب بودند و بومیانی که از قبل مسیحی مانده بودند، اما برخی از ویژگی‌‌های اعراب از جمله عربی سخن­گفتن را پذیرفته بودند و به عربی به آن‌ها مستعرب[28] (عرب­شده) می‌گفتند (Pharies, 2015: 43). علاوه بر این‌ها، در طول قرن یازدهم، بسیاری از کشیش‌‌های مسیحی که اکثریت آن‌ها فرانسوی بودند به اسپانیا سفر کرده بودند.

کثرت زبانی، چندفرهنگی و جو مناسب سیاسی زیربنای خوبی برای خلق مجموعه‌ای از آثار ترجمه­شده پدید آورده بود که ‌‌می‌توان آن‌ها را در دو برهه زمانی بررسی کرد. در دورة اول که از سال ۱۱۳۰ تا ۱۱۸۷ ادامه دارد، آثار فلسفی به لاتین ترجمه شد و در دورة دوم، از سال ۱۲۵۲ تا ۱۲۸۷، ترجمة آثار مرتبط با علوم محض غلبه یافت.

 

2ـ1. مدرسه تولدو

مدرسة ترجمة تولدو  تنها یکی از معدود مراکز ترجمه بود که به علت تولید زیاد آثار ترجمه­شده از مهمترین مراکز ترجمه به حساب می‌آمد. مهمترین مدارس ترجمه معمولاً در مناطقی بودند که توسط مسلمانان تسخیر شده بود. در جنوب ایتالیا، مدرسه ترجمة پالرمو و در پادشاهی سیسیل و شبه جزیرة ایبریا، مدارس ترجمه سویل و مورسیا، که در قرن سیزدهم تأسیس شده بودند، از مهمترین این مدارس بودند که به نوعی ادامه­دهندة فعالیت­های مدرسه تولدو شمرده می‌شدند و همگی بخشی از شبکة مراکز ترجمه و صومعه‌‌هایی بودند که کار آن‌ها انتشار ترجمه‌‌های دست­نوشته از عربی به لاتین در سراسر قلمرو مسیحیت بود.

افرادی که در این مراکز به ترجمه مشغول بودند، فقط از تولدو و یا شبه جزیرة ایبریا نبودند، بلکه از کشورهای مختلف همچون انگلیس، فرانسه و ایتالیا به تولدو آمده بودند. از این میان، تعداد انگلیسی‌ها در ایبریا در طول قرن دوازدهم میلادی خیلی بیشتر بود. از مشهورترین آن‌ها ‌‌می‌توان به ادلارد باثی[29] اشاره کرد (Kritzeck, 1964: 51). از مترجمان فرانسوی که از منطقة معروف به گال از فرانسه آمده بودند مارک تولدویی[30]، دانشجوی پزشکی در مونپلیه فرانسه شاید از بقیه مشهورتر باشد (Kritzeck, 1964: 111). از میان ایتالیایی‌ها نیز  به جرارد کرمونایی[31] ‌‌می‌توان اشاره کرد (MacKay, 1999: 86).  از دالماسی (که اکنون کشور کرواسی است) نیز نام هرمان دالماسیایی[32] قابل توجه است (Kritzeck, 1964: 32).). در نهایت، علاوه بر این افراد، دانشمندان، مترجمان و مسافران زیادی برای یادگیری علومی که از عربی به لاتین ترجمه شده بود، از کشورها و مناطق مختلف به آنجا می‌آمدند.

تنوع آثاری که ترجمه می‌شدند به اهداف و نیازهای مختلف مترجمان و مخاطبان بستگی داشت. به عنوان مثال، برای رامون پنیافورتی[33] (۱۱۷۵ـ۱۲۵۷) که یک روحانی دومینیکن بود، مطالعة آثار کلاسیک در الهیات برای آموزش به کشیش‌‌های جوان ضرورت و الویت داشت (Kritzeck, 1964: 53). در حالی که برای پدرو ارجمند[34] (۱۰۹۲۱۱۵۶)، رییس راهبان[35] صومعه کلونی[36] در فرانسه، که باور داشت جنگ فقط در میدان نبرد نیست و باید از مذهب به دشمن تسلط و غلبه پیدا کرد، متون مذهبی در مورد اسلام و مسلمانان بود که اهمیت زیادی داشت. به همین دلیل، به تولدو سفر کرد و ترجمة رسالة[37] عبدالمسیح ابن اسحاق کندی[38] را که یک مسیحی عرب بود، به یکی از اساتید ترجمه سفارش داد (Kritzeck, 1964: 31).

برمبنای زبان‌‌هایی که برای ترجمه متون عربی استفاده می‌شدند و همچنین نقش کلیسا و شاه آلوفنسو[39] دهم، تاریخ دویست سالة مدرسة ترجمة تولدو یعنی از ابتدای قرن دوازدهم تا اواخر قرن سیزدهم را ‌‌می‌توان به دو دوره تقیسم کرد. در دورة اول، اسقف اعظم تولدو رایموند[40] (۱۱۲۵ـ۱۱۵۲)، مسئول نگهداری مرکزی در کلیسای جامع تولدو بود که سازماندهی و اجرای اصلاحات کلیسا را که به آن اصلاحات گرگوری[41] می‌گفتند و از قرن یازدهم به دستور پاپ گرگوری هفتم[42] شروع شده بود، به عهده داشت (MacKay, 1999: 86). یکی از نگرانی‌‌های اصلی آن زمان، آموزش اندیشمندان و نخبگانی بود که بتوانند کلیسا را رهبری کنند. برای این منظور کلیساهای جامع و اسقف‌ها باید فعالیت‌‌هایی را برای آموزش و پرورش نخبگانی طراحی می‌کردند که از مناطق و کشورهای مختلف به تولدو می‌آمدند، چرا که پس از فتح تولدو توسط مسلمانان کتابخانه‌‌های زیادی در این شهر تاسیس شده بود که مملو از نسخ خطی ارزشمندی بودند و مطالعة آنها یکی از اهداف آموزشی کلیساهای جامع بود.

شهر تولدو دربرگیرندة گروه‌‌های فرهنگی زبانی متنوعی همچون زبان‌‌های رومی[43] (از جمله ایتالیایی، اسپانیایی، پرتغالی و فرانسه)، عربی و عبری بود. بخش قابل توجهی از ساکنان این منطقه به دو و سه زبان تکلم می‌کردند. هنگامی که در سال ۱۰۸۵ شهر سقوط کرد، اکثریت عرب به سایر استان­های جنوبی اندلس یا آفریقای شمالی عقب نشینی کردند (Le Goff, 2009: 74)، هرچند علی­رغم خروج آنها، ارتباط با زبان عربی همچنان ادامه داشت و توسط مستعرب‌ها و یهودیان صحبت می‌شد. بنابراین، این دو گروه کسانی بودند که در مراکز ترجمه کار می‌کردند و متون را به عربی می‌خواندند و آن را به صورت شفاهی به زبان‌‌های رومی، یا لاتینِ عامیانه ترجمه می‌کردند. در همین حین، مترجم دومی آن را به لاتین کلیسایی یا ایتالیایی[44] ترجمه می‌کرد. به عبارتی، یک اثر توسط دو مترجم ترجمه می‌شد و در چنین مواردی زبان لاتین حلقه واسط انتقال دانش بود.

دورة دوم اختصاص به مدرسة مترجمین آلفونسوی دهم دارد که از سال ۱۲۵۲ شروع ‌می‌شود و تا پایان قرن سیزدهم ادامه پیدا می‌کند و در مقایسه با دورة قبلی اطلاعات بیشتری در مورد آن وجود دارد. مانند دورة اول، دو مترجم نسخه‌‌های خطی عربی را ترجمه می‌کرده­اند: یکی آنها را به زبان‌‌های رومی و دیگری به لاتین ترجمه می‌کرده که این مترجم دوم نقش یک منشی را داشته است، برخلاف مترجمین دورة اول که دانشمند بودند (Bistué, 2020: 120). از آنجا که جمعیت دانشمندانی که به تولدو می‌آمدند، به حداقل رسیده بود، نماینده­ای از دربار که باسواد و فرهیخته بود، جایگزین آنها می‌شد. ویژگی مهم دیگر این دوره‌ این است که ترجمه به زبان‌‌های بومی، همچون اسپانیایی و فرانسوی شروع ‌شد (Bistué, 2020: 122).  به عبارت دیگر، کلیسا جایگاه ویژة خود را برای فرهنگ­سازی در اختیار دیگران قرار می‌دهد، اگرچه این جایگاه را به صورت کامل رها نمی‌کند  و زبان لاتین تا اواسط قرن نوزدهم همچنان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

 

۲ـ۲. مترجمان مدرسة تولدو

در قرن دوازدهم که ترجمه به چند زبان انجام می‌شد، پدیدة دوزبانگونگی[45] رایج میان دانشمندان از مهمترین مسائل ترجمه بود، چرا که با درنظرگرفتن زبان عامیانه از یک سو و زبان نوشتاری یا کلاسیک از سوی دیگر، کار ترجمه در زبان‌‌های عربی، لاتین و دیگر زبان‌ها مشکلات بیشتری داشت. به عنوان مثال، در بسیاری از ترجمه‌ها که عربی زبان مبدأ و لاتین زبان مقصد بود، اسپانیایی بومی، زبان واسطه برای ترجمه بود. مشکلی که در چنین مواردی وجود داشت این بود که مترجم یهودی یا مستعرب متن نوشتاری عربی را با زبان بومی و محاوره‌ای به صورت شفاهی ترجمه می‌کرد. از طرف دیگر، مترجمی که این ترجمه شفاهی را مکتوب می‌کرد، باید آن را به لاتین نوشتاری یا کلاسیک می‌نوشت. با توجه به این که اکثر این مترجمان اسپانیایی بودند، باطبع به زبان اسپانیایی بومی تسلط داشتند نه لاتین نوشتاری. ازاین­رو، ترجمه آثار در فضای چندزبانی آن دوره، حداقل، با دو نوع دوزبانگونگی مواجه بود، زیرا کسی که ترجمه را به صورت شفاهی انجام ‌می‌داد، آشنایی به زبان نوشتاری عربی نداشت و کسی که ترجمه شفاهی را می‌نوشت، آشنایی به زبان نوشتاری لاتین نداشت. علاوه بر این مشکل، تفاوت روش در خواندن عربی که از راست به چپ و لاتین که برعکس بود، مزید بر علت می‌شد. درنتیجه، پرداختن به این مشکلات خود بخشی از دانش و یادگیری در ترجمة آثار آن زمان بود.

در دورة اول مدرسة تولدو، که زیر نظر اسقف اعظم، ریموند تولدویی تاسیس شد، مرکز ترجمة تولدو با مدیریت دومینگو گوندیسالوو[46] (۱۱۱۰ـ۱۱۸۱)، اسقف اعظم کوئلار[47] شکل گرفت و بین سال­های ۱۱۳۰ تا ۱۱۸۰ خوآن آونداود اسپانیایی[48] که به او جان سویلی[49] هم می‌گفتند، با گوندیسالوو همکاری کرد (Bistué, 2020: 121). جالب است که او در ابتدا عربی نمی‌دانست، اما با تلاش و پشتکار به جایی رسید که کتاب متافیزیک[50] ابن سینا را ترجمه کرد. از دیگر آثار ترجمه­شده توسط گوندیسالوو ‌‌می‌توان به کتاب احصاءالعلوم[51]، عیون المسائل[52]، رسالة فی ماهیة العقل[53]،  تحصیل السعادة[54] فارابی، رساله در باب عقل[55] از اسکندر افرودیسی[56]، کتاب تعاریف[57] از اسحاق ابن سلیمان اسرائیلی[58] اشاره کرد (Bistué, 2020: 121). علاوه بر آثار ترجمه­شده، گوندیسالوو پنج رساله نیز نوشته است که عبارتند از: حرکت گروهی جهانی[59]، در باب وحدت[60]، درفناناپذیری[61]، در باب روح[62] و طبقه­بندی علوم[63] که مهمترین اثر وی محسوب ‌می‌شود.

خوآن آونداود[64] اسپانیایی، یهودی مسیحی­شده، که از سال ۱۱۳۰ همکاری خود را با مرکز ترجمة تولدو شروع کرد، یکی از مهمترین نمایندگان یهودیان در انتقال اندیشه‌‌های یونانی ـ عربی به غرب بود. بارزترین آثار فلسفی ترجمه­شدة او عبارتند از: کتاب فی ماهیة العقل و الإبانه عنه[65] ابو یوسف ابن اسحاق کندی، کتاب احصاءالعلوم فارابی، در باب تفاوت بین روح و روان[66] اثر قسطا بن لوقا[67]، سرچشمه‌‌های حیات[68]، اثر سلیمان بن گبیرول[69] و در باب روح [70]ابن سینا.

اولین مترجم متون فلسفی جرارد کرمونایی[71] (۱۱۱۴ـ۱۱۸۷) بود که بین سالهای ۱۱۶۷ تا ۱۱۷۵ با گروهی از یهودیان و مستعرب‌‌های چندزبانه آثار بسیار ارزشمندی را ترجمه کردند. وی در مجموع بیش از هفتاد اثر علمی و فلسفی را از عربی به لاتین ترجمه کرد. ترجمة اصول[72] اقلیدس[73] از مهمترین ترجمه‌‌های آغازین متون علمی او بود. از میان ترجمه‌‌های متون فلسفی ‌‌می‌توان به این آثار اشاره کرد: متون فلسفه طبیعی ارسطو از جمله: فیزیک، طبیعیات[74]، در کون و فساد[75]، قانون[76] ابن سینا؛ متونی در مورد زمان، و شناخت حسی و رشد از اسکندر آفرودیسی، در ماهیت‌‌های پنج گانه[77]، در باب خواب و رویا[78]، در تعریف فن برهان منطقی[79] از آثار ابو یوسف ابن اسحاق کندی، کتاب احصاءالعلوم فارابی و  کتاب الاسطقسات[80] از اسحاق ابن سلیمان اسرائیلی.

اولین مترجم خارجی که در تولدو کار می‌کرد، ادلارد باثی[81] بود که مشهورترین ترجمة او جداول اختری[82] خوارزمی بود. هرمان دالماسی[83] نیز  چرخة ستاره­یاب[84] بطلمیوس و دوازده بخش اول هندسة اقلیدس را ترجمه کرد. مترجم دیگر مارک تولدویی[85] بود، که متولد تولدو بود و عربی را آن جا یادگرفته بود. وی به واسطه این که دانشجوی پزشکی در مونپلیه فرانسه بود، نسخه‌‌های خطی پزشکی یونانی بقراط و جالینوس را که در کتابخانه‌‌های تولدو موجود بودند، از عربی به لاتین ترجمه کرد. کار این مترجمان و سایر مترجمان که به تولدو رفت و آمد داشتند، بازسازی زنجیرة ارتباطی بین اندیشه‌‌های باستان و فرهنگ‌‌های نوظهور پسارومی در اروپای غربی بود؛ زنجیره‌ای که به علت تلاطم‌‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرون پنجم و ششم میلادی شکسته شده بود.

 

2ـ3. مدرسة ترجمة آلفونسو دهم در تولدو

آلفونسو دهم (۱۲۱۱ـ۱۲۸۴)، پادشاه کاستیل، لئون و گالیسیا، که به او لقب «حکیم» نیز داده‌اند، شاعر و موسیقیدان بود. چون به هنر و ادبیات علاقمند بود، در دوران سلطنت خود، از ۱۲۵۲ تا ۱۲۸۴، برای حمایت و توسعة آموزش و یادگیری اقدامات شایان توجهی انجام داد. به همین دلیل اقدامات او باعث ارتقاء و بهبود چشمگیری در وضعیت ترجمه در مقایسه با دورة قبل شد. وی علاوه بر آثار ادبی، مجموعه‌ای از آثار علمی و فلسفی را ترجمه کرد. همان­طور که در بالا اشاره شد، زبان‌‌های رومی­تبار صرفاً زبان‌‌هایی بودند که نقش واسطه داشتند، اما به دستور آلفونسو دهم ترجمه به زبان‌‌های رومی­تبار عامیانه نیز رایج شد. استفاده از زبان عامیانة بومی برای نوشتن که با سنت تثبیت­شدة قبلی در تضاد بود، باعث ایجاد سیاست داخلی قوی و یکدست می‌شد و این حاکی از ارادة پادشاه برای وحدت پادشاهی اسپانیا و تحکیم آن در پایگاه‌‌های متفاوت فرهنگی بود. سنت جدید ترجمه که توسط آلفونسو دهم در دوران سلطنت او پایه­گذاری شده بود، ریشه در علاقة او به علم و دانش داشت. آثاری که او دستور ‌می‌داد ترجمه کنند، حوزه‌‌های مختلفی را دربر می‌گرفت: حقوق، تاریخ، علوم، ادبیات، اخترشناسی و حتی سرگرمی. همچنین، در ترجمة آثار این دوره نمونه­های ترجمه از زبان­های رومی­تبار به لاتین یا فرانسوی، ترجمة مجدد یا بازتولید ترجمه نیز به چشم می‌خورد.

تنوع آثاری که تحت حمایت پادشاه قرار گرفته بودند نشان از تمایل او به جذب دانش به ارث رسیده از اعراب، در متن سیاست فرهنگی با تمایلات
ملی­گرایانه بود. نوع آثار ترجمه­شده حاکی از شکل‌گیری فرآیندی بود که بتواند در تحکیم پایه‌‌های حکومت و اعمال قدرت شاه به او کمک کند. اکثر ترجمه‌ها از متون عربی بود، اگرچه برخی از آثار زبان­های لاتین و فرانسوی نیز در بین آن‌ها وجود داشت، اما زبان مقصد در ترجمه‌ها زبان‌‌های رومی­تبار بودند که این نشان از نیات ملی­گرایانه شاه داشت. شاهی که در تمامی روند ترجمه از انتخاب مترجمان، تربیت آنها و انتخاب متون تا بازنگری، تولید و نشر آن‌ها دخالت مستقیم داشت (Fernández-Ordóñez, 2004: 8). دستاوردهای بزرگ آلفونسو دهم در زمینه‌‌های فرهنگی به حدی حائز اهمیت بودند که به او لقب «حکیم» دادند، اما به اذعان بسیاری، بارزترین ویژگی کار فرهنگی وی ارتباط همزمان با شرق و غرب بود. آن چه در دوران سلطنت او در پادشاهی کاستیل به وقوع پیوست و بسیار شایان توجه است، درآمیختگی فرهنگی بین مسیحیان، مسلمانان و یهودیان بود. وی علاقه ویژه‌ای به علم اخترشناسی داشت، به گونه­ای که به او لقب آلفونسو اخترشناس نیز داده‌اند. حمایت‌‌های او از ترجمة آثار و توسعة علوم مرتبط با اخترشناسی پررنگ­تر بود. از مهمترین اقدامات او ابداع جداول آلفونسی[86] در سال ۱۲۷۲ است که در محاسبات اخترشناسی به ویژه در موقعیت‌یابی خورشید، ماه و سیارات کاربرد دارد (MacKay, 1999: 86). علاوه بر اخترشناسی، آلفونسو دهم در تاریخ‌نگاری نیز آثاری مهمی از خود به جا گذاشته است که از آن میان ‌‌می‌توان  به دو کتاب تاریخ اسپانیا و تاریخ جهان اشاره کرد که هر دو به زبان‌‌های رومی­تبار نوشته شده‌اند و این حاکی از توجه و حمایت ویژة وی نسبت به زبان کاستیلی[87] است (Fernández-Ordóñez, 2004: 10). در شعر نیز، آلفونسو دهم مجموعه‌ای به نام ترانه‌ها[88] سروده است که مشهورترین آنها ترانه‌‌های مذهبی برای حضرت مریم بوده است. همچنین، آثاری در زمینه‌‌های فنی از جمله کتاب‌‌های ساعت[89] که مرتبط با فنون ساخت ساعت است و کتابی نیز در باب شطرنج با عنوان کتاب‌‌های شطرنج، تاس‌ها و میزها[90] تألیف کرده است (Espinar Moreno, 2020: 19).

 

۳. نتیجه­گیری

 تولدو اولین شهر بزرگ مسلمانان بود که توسط مسیحیان در سال ۱۰۸۵ میلادی فتح شد و با این پیروزی آلفونسو ششم به حدود چهار قرن حکومت اعراب که از سال ۷۱۲ میلادی شروع شده بود، پایان داد. در این مدت، تولدو یک از مهمترین شهرهای اندلس، پایتخت یکی از مهمترین پادشاهی‌‌های طایفه‌‌های موجود در شبه­جزیرة ایبری و کانون اصلی علم و دانش شرقی بود که عرب­ها آن را اول به زبان مادری و سپس، از طریق نسخ خطی به زبان یونانی به غرب انتقال داده بودند. در میان جنبش‌های ترجمه، جنبش ترجمة تولدو به دلایل ذیل از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است: ۱) از لحاظ مذهبی، جنبش ترجمة تولدو باعث انتقال اندیشه اسلامی به غرب و تأثیر فراوان آن بر اروپای قرون وسطی و درنهایت، بنا­نهادن زیرساخت‌های فکری فرهنگی برای دوره نوزایی شد. ۲) از لحاظ فرهنگی، حضور دانشمندان یهودی و آمدن دانشمندان مسیحی اروپایی از کشورها و مناطق مختلف که در جستجوی علم و دانش به تولدو آمده بودند، فضای مساعدی فراهم کرد تا این شهر تبدیل به پلی فرهنگی بین شرق و غرب شود. ۳) از لحاظ علمی، توسعة ترجمه و فعالیت‌‌های مرتبط با آن در شهر تولدو زیربنای مناسبی برای دانشگاه‌ها، به­ویژه دانشگاه‌‌های پاریس، بولونیا و مونپلیه، و برنامه‌‌های تحصیلی آنها که متمرکز بر تحلیل، بحث و بررسی متون بود، فراهم کرد. از قرن سیزدهم میلادی بهره‌برداری از ترجمه‌‌های انجام­شده در تولدو به اوج رسید و جریان‌‌های مختلف علمی شکل گرفت. در این میان، برجسته‌ترین تأثیرات جنبش ترجمة تولدو در رشته‌‌های علوم، پزشکی، ریاضیات و اخترشناسی دیده ‌می‌شود که آورده‌‌های علمی آن‌ها بعدها توسط دانشمندان اروپایی، از جمله گالیله، کوپرنیک، کپلر و نیوتن مورد استفاده قرار گرفتند. علاوه براین، آن چه جنبش ترجمة تولدو را از دیگر جنبش‌های ترجمه متمایز می‌کند، پایه­گذاری آموزش فنون ترجمه است. ۴) از لحاظ سیاسی، ساختاری و مدیریتی، آنچه باعث شکوفایی دورة اول و دوم مدرسه و جنبش تولدو شد، وجود حامیان قوی در هر دو دورة تاریخی بود. در دورة اول، کلیسا توسط اسقف اعظم ریموند و در دورة دوم، حکومت توسط شاه آلفونسو دهم از مدرسه ترجمة تولدو و فعالیت‌‌های آن حمایت کردند، با این تفاوت که در دورة اول مترجمان دانشمندانی بودند که به صورت مستقل و بیشتر با انگیزه‌‌های شخصی در خدمت کلیسا بودند، اما در دوره دوم مترجمان و آثاری که باید ترجمه می‌شدند، با سیاست فرهنگی و زبانی از پیش تعریف­شده، توسط شاه و حاکمیت برای ایجاد هویت ملی اتخاذ شده بود و تحت نظارت مستقیم شاه انتخاب می‌شدند. ۵) از لحاظ زبانی نیز زبان‌‌های بومی در دورة دوم، به­تدریج جایگاه زبان لاتین را که زبان علم بود، به خود اختصاص دادند. در این مقاله سعی شد تا به صورت اجمالی تاریخ و فعالیت‌‌های مدرسة تولدو که تنها یکی از مدارس ترجمه قبل از دوره رنسانس بود، معرفی شود. یافته‌‌های این پژوهش نشان ‌می‌دهند که تاریخ فرایندی پیوسته است و رنسانس ادامه­دهندة جریان‌‌های علمی است که جنبش‌‌های ترجمه در عصر طلایی مسلمانان در بغداد، سیسیلی و تولدو ایجاد کردند. اگر چه جنبش ترجمة بغداد بسیار زودتر، نزدیک به چهار قرن پیش از تولدو شروع شده بود، اما ویژگی چشمگیر مدرسة تولدو در کنار پایه­گذاری آموزش فنون ترجمه، بنانهادن زیرساخت‌های علمی برای توسعه علوم، سیاست‌گذاری هدفمند و مدیریت جریان‌های علمی با حمایت مستقیم حاکمیت و کلیسا، تقویت پل ارتباطی فرهنگی بین شرق و غرب بود.

جا دارد تا پژوهش‌‌های بیشتری در این زمینه با تمرکز بر دیگر مدارس ترجمه از جمله بغداد و سیسیلی و وضعیت فعلی مدارس ترجمه در این کانون‌ها صورت گیرد. همچنین، الگویی که جنبش ترجمة تولدو در قرون وسطی ارائه کرده است، ‌‌می‌تواند امروزه راه‌گشای بسیاری از مشکلات و بحران‌‌های موجود بین فرهنگ‌‌های غرب و شرق و نوید­بخش تجدید حیاتی دیگر برای جهانیان بر پایه مفاهمه، درک و احترام متقابل باشد.

 

[1]. Rinàscere

[2]. Renaissance

[3]. Again

[4]. Birth

[5]. Renewal

[6]. Reawakening

[7]. Revival

[8]. New birth

[9]. Rebirth

  1. Sicily

[11]. Toledo

[12]. Dimitri Gutas

[13]. First Byzantine Humanism

[14]. Paul Lemerle

[15]. Convivencia

[16]. Escuela de traductores de Toledo

[17]. Sarton, George

[18]. Toletum

  1. 3. ویزیگوت­ها در کنار اوستروگوت­ها دو شاخه اصلی گوت­ها را تشکیل می‌دانند و هر دو از اقوام ژرمن‌های غربی بودند. استقرار ویزیگوت‌ها در شبه جزیرة ایبری به قرن ششم میلادی باز می‌گردد و با حمله مسلمانان در سال ۷۱۱ میلادی به اتمام می‌رسد.
  2. 4. شوراهای تولدو به جلسات تصمیم‌گیری سیاسی و حقوقی حاکمیتی اطلاق می‌شد که با محوریت نهاد کلیسای کاتولیک در پادشاهی ویزیگوت‌ها برگزار می‌گردید. سومین شورای تولدو در سال ۵۸۹ میلادی و آخرین و یا هجدهمین شورا در سال ۷۰۲ میلادی برگزار شد. شورای سوم تولدو در زمان سلطنت رکاردو (۶۰۱-۵۸۶) برگزار شد که یکی از مهمترین تصمیم‌های اتخاذشده در آن شورا رسمیت­یافتن مسیحیت کاتولیک به­عنوان دین رسمی و اجباری پادشاهی ویزگوت بود.
  3. اندلس که در عربی الاندلس و به اسپانیایی Al-Ándalus می‌گویند، نام قلمرو مسلمانان در شبه جزیره ایبریا از سال ۷۱۱ تا ۱۴۹۲ میلادی است.

[22]. Cordoba

  1. بربرها یا آمازیغ ها گروه قومی بیابانگرد و بومی مناطقی از شمال افریقا به ویژه مراکش، الجزایر، صحرای غربی، تونس و لیبی بودند.

[24]. Reconquest

[25]. Valencia

[26]. Rodrigo Díaz de Vivar

[27]. Alfonso VI

[28]. Mozarabic

[29] Adelard of Bath

[30] Mark of Toledo

[31] Gerard of Cremona

[32] Herman of Dalmatia

[33] Ramon of Penyaforte

[34] Peter, the Venerable

[35] Abbot

[36] Cluny

[37]. Apology of al-Kindi: رساله‌ای است شامل مجادلات مذهبی با تکیه بر شبهاتی که در دین اسلام وجود دارد.

  1. با فیلسوف مشهور، ابویوسف ابن اسحق کندی (۸۷۳-۸۰۱) اشتباه نشود.

[39]. Alfonso X of Castile

[40]. Don Raymond, Archbishop of Toledo

[41]. Gregorian Reforms

[42]. Gregory VII

[43]. Romance languages

[44]. Ecclesiastical or Italian Latin

[45]. Disglossia

[46]. Domingo Gundisalvo

[47]. Cuellar

[48]. Juan Avendaud of Spain

[49]. John of Seville

[50]. Metaphysics

[51]. De scientiis

[52] .Fontes questionum

[53]. De intelectu

[54]. Liber excitativus ad viam felicitatis

[55]. De intellectu

[56]. Alexander of Aphrodisias

[57]. Liber de Definicionibus/Definitionibus

[58]. Isaac Israeli ben Solomon

[59]. De processione mundi

[60]. De unitate

[61]. De inmortalitate

[62]. De anima

[63]. De divisione philosophiae

[64]. Juan Avendaud of Spain

[65]. De intellectu

[66]. De differentia inter animam et spiritum

[67]. Qusta ben Luqa

[68]. Fons vitae

[69]. Solomon ibn Gabirol

[70]. De animae

[71]. Gerard of Cremona

[72]. Elements

[73]. Euclid

[74]. De naturali auditu tractatus VIII

[75]. De Generatione et Corruptione

[76]. Canon

[77]. De quinque essentiis

[78]. De somno et visione

[79]. De ratione

[80] .De elementis

[81]. Adelard of Bath

[82]. Astronomical tables of Siddhanta

[83]. Herman of Dalmatia

[84]. Plansphere

[85]. Mark of Toledo

[86]. Alfonsine tables‎

[87]. Castellano

[88]. Cantigas

[89]. Los libros del relogio

[90]. Los libros de axedrez, dados e tablas

دهخدا، علی‌اکبر. (۱۳۷۷).  لغتنامۀ دهخدا. ۱۶ جلد. تهران: دانشگاه تهران.
سارتن، جورج. (۱۳۳۷). مقدمه بر تاریخ علم. ترجمة غلام حسین صدری افشار. جلد دوم. تهران: شورای پژوهش‌‌های علمی کشور.
قریشی، سید محمد حسین. (۱۳۹۴). درآمدی به تاریخ ترجمه. تهران: نقش و نگار.
Abrams, M. H. & G. G. Harpham. (2015). A Glossary of Literary Terms. Stamford, CT, CENGAGE Learning.
Birk, J. C. (2017). Norman Kings of Sicily and the Rise of the Anti-Islamic Critique: Baptized Sultans. New York: Springer.
Bistué, B. (2020). “La traducción colaborativa como práctica de escritura y modelo conceptual en el escritorio Alfonsí”. Boletín de Literatura Comparada. 2(45): 113-128.
Cuddon, J. A., Habib, R., Birchwood, M., Velickovic, V., Dines, M., & S. Fiske. (2014). The Penguin Dictionary of Literary Terms and Literary Theory. London-New York: Penguin Books.
Espinar Moreno, M. (2020). Libros del saber de Astronomía del rey D. Alfonso X de Castilla. Estudio preliminar de M. Espinar Moreno. Madrid: Hilando Libros.
Fernández-Ordóñez, I. (2004). “Alfonso X el Sabio en la historia del español”. Historia de la lengua española. Barcelona: Ariel. 381-422.
Guichard, P. & A. J. Torró. (2001). Al-Andalus frente a la conquista cristiana: Los musulmanes de Valencia, siglos XI-XIII. Madrid: Editorial Biblioteca Nueva.
Gutas, D. (1998). Greek thought, Arabic culture: the Graeco-Arabic translation movement in Baghdad and early ʻAbbāsid society (2nd-4th/8th-10th centuries). New York: Routledge.
Haskins, C. H. (1933). The Renaissance of the Twelfth Century, by Charles Homer Haskins. Cambridge Mass: Harvard University Press.
Ibn al-Qutiyah, Muḥammad ibn ʻUmar & D. James. (2011). Early Islamic Spain: The history of Ibn al-Qutiya. London: Routledge.
Kritzeck, J. (1964). Peter the Venerable and Islam. Princeton N. J.: Princeton University Press.
Larousse. (2011). Larousse French dictionary: French-English, English-French. Paris: Larousse.
Le Goff, Jacques & M. B. De Bevoise. (2017). Must We Divide History into Periods?. New York: Columbia University Press.
Le Goff, J. (2009). The Birth of Europe: 400-1500. Oxford: Blackwell Publishing.
MacKay, A. (1999). Spain in the middle ages: From the frontier to Empire; 1000-1500. Houndmills: Macmillan.
Manzano Moreno, E. (2013). “Qurtuba: algunas reflexiones críticas sobre el Califato de Córdoba y el mito de la convivencia”. Awraq. 7:  225-246. http://hdl.handle.net/10261/197220
Mikics, D. (2010). A new handbook of literary terms. London: Yale University Press.
Minowa, Sh. (1990). Book Publishing in A Societal Context: Japan and the West. Tokyo: Scientific Societies Press.
Molinini, D. (2009). “The First Sicilian School of Translators”. Nova tellus. 27(1): 191-205.
Pharies, D. A. (2015). Breve historia de la lengua española: Segunda edición revisada. Chicago: University of Chicago Press.
Tejada, R. J. (1850). Coleccion de Cánones y de todos los Concilios de la Iglesia de España y de America. Madrid: Forgotten Books.