زبانشناسی
فاطمه بهرامی
چکیده
افعال ملکی علیرغم دوظرفیتی بودن، در مراتب بالای گذرایی نیستند؛ زیرا غیرکنشی بودن فعل و به تبعِ آن، نقش معنایی موضوعها که نه بر کنشگر و کنشپذیر، که بر مالک و مملوک دلالت دارند، از میزان گذرایی چنین افعالی بهشدت میکاهد. بازتاب این وضعیت در رمزگذاری روابط دستوری مشهود است؛ جستار حاضر نشان میدهد که در فارسی دو فعل ملکی ...
بیشتر
افعال ملکی علیرغم دوظرفیتی بودن، در مراتب بالای گذرایی نیستند؛ زیرا غیرکنشی بودن فعل و به تبعِ آن، نقش معنایی موضوعها که نه بر کنشگر و کنشپذیر، که بر مالک و مملوک دلالت دارند، از میزان گذرایی چنین افعالی بهشدت میکاهد. بازتاب این وضعیت در رمزگذاری روابط دستوری مشهود است؛ جستار حاضر نشان میدهد که در فارسی دو فعل ملکی «داشتن» و «بودن» فاعل و مفعول خود را به عنوان موضوعهای غیرسرنمونی تلقی کرده و آنها را به گونهای متفاوت در نظام حالت و مطابقه وارد میکنند و به این ترتیب، نشانداریِ معناییِ موضوعها در آینه ساخت نحوی منعکس میگردد. با توجه به اینکه سازمانبندی روابط دستوری در دو جمله متناظر ملکی نظیر «لقمان سه پسر داشت.» و «لقمان را سه پسر بود.» متفاوت است، ضروری مینماید تفاوت رفتاری این دو فعلِ مترادف از نظر معنا و متناظر از نظر ساخت موضوعی، اما نامتناظر از نظر روابط دستوری تبیین شود. پاسخ را میتوان در نقشهای معنایی غیرسرنمون موضوعهای نحوی یافت که اجازه میدهد هر یک از دو موضوع به صورت بالقوه امکان قرارگرفتن در جایگاه فاعل نحوی را بیابند؛ همچنین تأثیر سلسلهمراتب نظامهای مطابقه و حالتنمایی که در جهت معکوس عمل میکنند، موجب میشود هر کدام از این افعال، یکی از ابزارهای مطابقه یا حالتنمایی را به عنوان راهکار ترجیحی برای رمزگذاری نشاندار ساخت برگزینند. رمزگذاری ناقص موضوعها نیز میتواند ابزار مکملی برای نشاندار کردن ساخت باشد.
کلاریس سرکیسیان؛ فاطمه بهرامی؛ مزدک انوشه
چکیده
پیرامون مصدر و ساخت نحویاش اتفاقنظر وجود ندارد؛ برخی آن را اسم و دیگران فعل میدانند. دستۀ سومی نیز بنابه رفتار اسم ـ فعلگونۀ آن، مصدر را ذیل مقولات مشکّک یا مقولهپذیر در بافت، تلقی میکنند. در پژوهش حاضر برآن بودیم تا بدون نیاز به نگرش سوم، پیشنهادی برای سلسلهمراتب فرافکنی مصدر در چارچوب صرف توزیعی ارائه کنیم؛ ...
بیشتر
پیرامون مصدر و ساخت نحویاش اتفاقنظر وجود ندارد؛ برخی آن را اسم و دیگران فعل میدانند. دستۀ سومی نیز بنابه رفتار اسم ـ فعلگونۀ آن، مصدر را ذیل مقولات مشکّک یا مقولهپذیر در بافت، تلقی میکنند. در پژوهش حاضر برآن بودیم تا بدون نیاز به نگرش سوم، پیشنهادی برای سلسلهمراتب فرافکنی مصدر در چارچوب صرف توزیعی ارائه کنیم؛ بهنحوی که نهتنها منطبق بر ویژگیهای دوگانۀ اسم ـ فعلگونهاش باشد، بلکه نشان دهد چگونه مصدر فارسی در مقام صفت نیز میتواند ایفای نقش کند. در نیل به این هدف، ساخت نحوی و ویژگیهای مصدر فارسی بررسی شدند که این ویژگیها، افزونبر موارد پیشگفته در سایر مطالعات، از این قرار بودند: مصدر فارسی با مصدر زبانهایی نظیر انگلیسی متفاوت است و از جنبههایی به اسممصدر میل میکند، گرچه رفتار آن مطلقاً بر اسممصدر نیز منطبق نیست. بنابراین، ماهیت مصدر فارسی با هر دو مقولۀ مصدر و اسممصدر انگلیسی تفاوت دارد و بهتبع، اشتقاقشان یکسان نخواهد بود؛ پرسشواژه در ساخت مصدری به کار میرود؛ مصدر (منفی) میتواند به هیچواژه مجوز حضور بدهد؛ همچنین، مصدر میتواند نه بهعنوان اسم و نه بهعنوان فعل، بلکه در مقام صفت به کار رود. بدینترتیب، پیشنهادی برای سلسلهمراتب فرافکنی مصدر ارائه شد و جایگاه ادغام وند مصدری نیز بررسی شد. شواهد نشان دادند که برخلاف فرضهای محتمل اولیه، هیچکدام از هستههای اسم کوچک، زمان و فعل کوچک محل درج وند مصدری فارسی نیستند. درنهایت، اتخاذ رویکرد صرف توزیعی اجازه داد رابطۀ میان فعل خودایستا و صورت متناظر مصدریاش در قالب فرایندهای نحوی مشترکی منعکس شود.
فاطمه بهرامی
چکیده
نظام خویشواژهای از جهانیها است، اما ساختار آن متأثر از عوامل فرهنگیـاجتماعی جامعه زبانی است. چنانکه مکگرگور (2012) بیان میکند، معنی خویشواژهها به بیان روابط خویشاوندی محدود نمیشود، بلکه به استنباطهایی که اهل زبان در بافت کاربردی دریافت میکنند نیز وابسته است. در پیگیری آراء مکگرگور، نظام خویشواژهای ...
بیشتر
نظام خویشواژهای از جهانیها است، اما ساختار آن متأثر از عوامل فرهنگیـاجتماعی جامعه زبانی است. چنانکه مکگرگور (2012) بیان میکند، معنی خویشواژهها به بیان روابط خویشاوندی محدود نمیشود، بلکه به استنباطهایی که اهل زبان در بافت کاربردی دریافت میکنند نیز وابسته است. در پیگیری آراء مکگرگور، نظام خویشواژهای فارسی از حیث وجود ترادفهای متنوع در بیان روابط واحد مورد توجه قرار گرفت و دو مسألۀ تعیین ساختار نظام پایۀ روابط نسبی درجۀ یک و دو، و کاربردشناسی این نظام متأثر از سه عامل مذهب، صمیمیت/احترام و سن در فارسی دنبال شد. خویشواژههای مترادف و شاهدمثالها از فرهنگ سخن (1381) استخراج شدهاند و برای استناد به جنبههای کاربردی بیشتر، به برخی متون معاصر نیز رجوع شدهاست. نظام خویشواژهای پایه در فارسی دارای کارکرد سهگانۀ خاص حقیقی، خاص صوری و عام است. کارکردهای حقیقی و صوری هر کدام میتوانند به صورت بینشان یا خودخطابی بهکار روند. همچنین، برخی عناوین مذهبی بهعنوان مشخصۀ زبانویژۀ فرهنگی کارکرد ثانویۀ خویشواژهای یافتهاند. خویشواژهها غالباً در هر دو کاربرد خطابی و ارجاع سومشخص رایجاند، اما صرفنظر از بافتهای موقعیتی خاص، صورتهای رسمی، بیشتر برای ارجاع سومشخص و خویشواژههای مترادف غیررسمی آنها عمدتاً در خطاب دومشخص استفاده میشوند. در بخش دوم تحلیل، بررسی شواهد زبانی در بافتهای کاربردی از تأثیر بارز عوامل فرهنگیـ اجتماعی مذهب، صمیمیت و سن در گزینش مترادفهای خاص حکایت دارد که به مصادیق عینی هر کدام بهتفصیل اشاره شده است. درنهایت، همان گونه که مکگرگور تصریح میکند، قطعاً این تأثیرگذاری در نظام خویشواژهای فارسی دوسویه است.