نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
2 گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
چکیده
رویکرد شباهتگریزی پایۀ اصلی شکلگیری واجآرایی زبانهای بشری را ادراکپذیری میداند. در این رویکرد، همخوانهای انسدادی بهدلیل ضعف ذاتی در سرنخهای ادراکیشان، بخصوص درجایگاه پایانی، گزینههای اصلی برای حذف هستند. مقالۀ حاضر با این رویکرد و در قالب نظریۀ بهینگی به بررسی رابطۀ میان امکان حذف انسدادی پایانی در خوشههای همخوانی زبان فارسی، براساس میزان شباهت میان دو عضو خوشۀ همخوانی میپردازد. بدین منظور، کلیه خوشههای همخوانی پایانی در زبان فارسی که عضو دوم آنها یک همخوان انسدادی است، گردآوری و میزان شباهت اعضای خوشه بر اساس سه مشخصه واک، جایگاه و شیوه تولید بررسی شد. تحلیل دادهها نشان داد که در خوشههای همخوانی مختوم به همخوان انسدادی، هرچه میزان شباهت انسدادی پایانی به همخوان پیشین در خوشه بیشتر باشد، احتمال حذف آن بیشتر است و هر سه عامل واک، جایگاه و شیوه تولید در این زمینه دخالت دارند. الگوهای حذف همخوان انسدادی در خوشههای همخوانی براساس شباهتگریزی در قالب محدودیتهای نظریه بهینگی با پایه ادراکی صورتبندی شد. در این رویکرد، محدودیتهای نشانداری علیه بروندادی که به اندازۀ کافی ادراکپذیر نیستند، عمل میکنند و محدودیتهای وفاداری از اعمال تغییر بر دروندادی که به لحاظ ادراکی برجسته است، جلوگیری میکنند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Similarity Avoidance and Final Stop Deletion in Consonantal Clusters of Persian within Optimality Theory Framework
نویسندگان [English]
- Golnaz Modarresi Ghavami 1
- Sahand Elhami Khorasani 2
1 Associate Professor in Linguistics, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
2 Department of Linguistics, Faculty of Persian Literature and Foreign Languages, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
چکیده [English]
Similarity avoidance- as a perceptual factor- is the basis of the phonotactics of a variety of languages. Stop consonants are considered to be ideal candidates for deletion as they have intrinsically weak perceptual cues, especially in final position. The present research study sought to explore the relationship between the probability of final stop deletion in consonantal clusters and the degree of similarity between such stops and the other member of the cluster in Persian. To do so, all final consonantal clusters were analyzed considering the degree of similarity in voicing, place, and manner of articulation between the two consonants of the cluster. Data analysis demonstrated that the chance for the deletion of final stops increases as the similarity between the stop and the previous consonant in the cluster increases and that all three parameters of voicing, place, and manner are important in this regard. Patterns of final stop deletion in final clusters of Persian were analyzed using a perception-based approach within Optimality Theory framework, where markedness constraints rule out outputs that are perceptually weak and faithfulness constraints prevent any change in a perceptually strong input.
Keywords: Stop consonant deletion, Consonant clusters, Optimality Theory, Similarity avoidance, Persian phonotactics.
1. مقدمه
پژوهش حاضر به تحلیل مورایی[1] کشش جبرانی[2] واکة موجود در «پنج» گونۀ[3] کردی ایلامی از جمله: ارکوازی[4]، خزلی (خیروند)[5]، شیروانی[6] و ملکشاهی[7] با محوریت کردی استان ایلام (کردی فیلی)[8] میپردازد. گلداسمیت[9] کشش جبرانی را اینگونه تعریف میکند: «کششجبرانی به فرایندی از کشش یک واج، اکثراً واکه، اشاره
میکند که این کشش، پاسخی به فرایند حذف یا کوتاهشدگی واج دیگر است» (Goldsmith , 1990: 73). درزی در تعریف کششجبرانی مینویسد: «کششجبرانی به عنوان کشش یک واحد زنجیری تعریف میشود که حاصل حذف یا کوتاهشدگی یک واحد زنجیری مجاور است» (درزی، 1375: 58-75). این فرایند هم مشروط به جایگاه عنصر زنجیری حذف شده در داخل هجاست و هم مشروط به انتخاب عنصر زنجیری مجاور که باید کشیده شود. در نتیجۀ این فرایند، وزن هجایی که کشش جبرانی در آن به وقوع میپیوندد، ثابت میماند. این فرایند طی چند دهة گذشته، در زبانهای مختلف و در چارچوب نظریههای واجی گوناگون، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است (Hayes, 1989; Bijenkhan, 2000; Kavitskaya, 2002; Topintzi, 2005; Shademan, 2005). در زبان فارسی نیز، درزی (1375) و کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385) به این موضوع پرداختهاند. نظریههای مختلفی مانند نظریه خطی[10] معیار، نظریه واجشناسی همخوانـ واکه[11] و نظریه ایکس[12] به تحلیل کشش جبرانی پرداختهاند و هر کدام از این نظریهها با نقصهایی در این زمینه مواجه بودند و تنها نظریهای که کشش جبرانی را بهتر از بقیه تحلیل کرده، نظریۀ مورایی است. در پژوهش حاضر، علاوه بر تحلیل غیرخطی[13]، تحلیل خطی نیز برای نشان دادن نقص آن در تحلیل کشش جبرانی ذکر میشود.
2. پیشینه پژوهش
در زمینۀ کشش جبرانی در گونههای کردی ایلامی با تکیه بر تحلیل مورایی، تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است. مجموعه آثار کلی بررسی شده در ارتباط با گونههای زبانی استان ایلام چهارده اثر است مشتمل بر چهار مقاله، هشت پایاننامه و رساله و دو کتاب. در زیر دو نمونه از این آثار و یک نمونه از پژوهشی که در زمینه کشش جبرانی در گونۀ کردی سورانی نگاشته شده است، به طور مختصر ذکر میشود:
علینژاد و صدیقزاهدی (1388) در این اثر به بررسی کشش جبرانی واکه در گویش کردی سورانی در چارچوب نظریه مورایی میپردازند. برخی از نتایج این پژوهش: 1. کشش جبرانی در گویش کردی سورانی ناشی از حذف همخوان و واکه است؛ 2. تنها چهار همخوان /x/ ، /ð/ ، /h/ ،/÷/ حامل وزن هجایی هستند که حذف آنها منجر به کشش جبرانی واکه میشود.
سیدی (1391) کردی فرهادآبادی را از نظر آوایی، صرفی و نحوی در چارچوب نظریۀ ساختگرایی مورد بررسی قرار داده است. این گونۀ کردی زیرمجموعۀ کردی فیلی (کردی رایج در استان ایلام) است. برخی ازدستاوردهای این پژوهش عبارتند از: نشان دادن روشی به سوی شناخت هر چه بهتر زبانهای ایرانی و ارائۀ اطلس گویشی برای گویشهای همجوار این گویش.
3. چهارچوب نظری پژوهش
1ـ3. فرایند کششجبرانی بر اساس نظریۀ مورایی
نظریه مورایی را اولین بار هایمن[14] (1985) مطرح کرد. سپس هیز[15] (1989) و مککارتی[16] و پرینس[17] (1990) و بسیاری دیگر از واجشناسان در تحقیقات خود، این نظریه را مطرح کردند و تغییر و تعدیلهایی نیز در آن به وجود آوردند. تفاوت نظریه مورایی با نظریههای همخوانـ واکه و ایکس در واحدهای خاصی است که به
جایگاههای موجود در لایۀ زمانمند متصل میشوند. در مورد هر واحد واجی که از نظر زیرساختی به یک جایگاه زمانمند در لایۀ مبنا پیوند میخورد، امکان به وجود آمدن کشش جبرانی همیشه وجود دارد، اما همۀ زبانها فرایند کششجبرانی ندارند. در یک زبان گاهی در بافتهای خاصی، کششجبرانی به وجود میآید. نظریۀ مورایی میان زبانهایی که در آنها کشش جبرانی وجود دارد و زبانهایی که در آنها این فرایند رخ نمیدهد، تمایز قائل میشود. مورا یک سازۀ هجاست که واسط بین لایۀ هجا و لایۀ واجی است. واحدهایی که حامل وزن واجی هستند، میتوانند در لایۀ واجی به موراها متصل شوند. ازاینرو، مورا دو نقش دارد: نقش وزن واجی و نقش جایگاه واجی (کرد زعفرانلو کامبوزیا، 1385: 132ـ134).
الف. نقش وزن واجی
هجای سبک از نظر واجی یک مورا و هجای سنگین دو مورا دارد. این تمایز وزنی، علاوه بر استفاده در نظم و شعر و نثر مسجّع، در تعیین تکیه نیز بهکار میرود، مگر اینکه زبانی دارای تکیۀ ثابت باشد.
ب. نقش جایگاه واجی
این نقش میتواند برای نشان دادن کشش بهکار رود، همانطور که نظریههای همخوان ـ واکه و ایکس میتوانند آن را نشان دهند. مورا پیشبینی میکند که واکۀ کشیده هرگز از نظر واجی سبک محسوب نمیشود. واحد آغازه که از نظر واجی بدون وزن است، هیچ نقشی در تعیین وزن هجا و تکیه ندارد. در نتیجه، چنین واحدی مستقیم به گره هجا متصل میشود.
قاعدۀ کشش جبرانی در نظریۀ مورایی:
قاعده فوق نشان میدهد که واحد مورایی آزاد در پایانۀ هجا که به هیچ عنصری در لایۀ واج متصل نیست، در اثر فرایند کششجبرانی، با توجه به قواعد خاص زبان و اصول پیوندی، به عنصری در لایۀ واج متصل میشود. این واحد در مثال بالا به هستۀ هجا متصل شده است.
4. تجزیه و تحلیل دادههای کردی ایلامی با تکیه بر تحلیل مورایی
در گونههای کردی ایلامی، همخوانهای سایش چاکنایی و انسداد چاکنایی h و? که در وامواژهای زبان عربی آمدهاند، در جایگاهپایانی واژه، هجا و محیط بعد از واکه حذف میشود و در برخی از واژهها، واکۀ قبل از آن کشیده میگردد. در این گونهها، حذف همخوان /j/ نیز باعث کشش جبرانی میشود. کشش جبرانی، همیشه در هجاهایی صورت میگیرد که بهلحاظ وزنی، سنگیناند. گونههای کردی ایلامی از خانوادۀ زبانهای هند واروپاییاند. در این زبانها، وزن کاملا کمّی است و بدین سبب، در آنها کششجبرانی مشاهده میشود (ناتلخانلری، 1373: 31؛ به نقل از کرد زعفرانلو کامبوزیا، 1385: 219).
قاعده (1) قاعدۀ کلی کششجبرانی (به روش خطی)
1ـ4. دادههای گونههای کردی ایلامی
جدول (1): حذف همخوانهای انسداد چاکنایی ? و سایش چاکنایی h در محیط بعد از واکه و قبل از همخوان دیگر و کشش واکه
معادل فارسی |
صورت زیرساختی |
بازنمایی روساختی گونههای کردی ایلامی |
معادل فارسی |
صورت زیرساختی |
بازنمایی روساختی گونههای کردی ایلامی |
بهتر |
beh.tar |
be:.t@r |
مهدی |
mah.di |
mA.di |
نعل |
na?l |
nAK |
فهم |
fahm |
fAm |
جعفری |
da?.fa.ri |
dA.fa.ri |
زهرا |
zah.rA |
zA.rA |
طعم |
ta?m |
tAm |
بحث |
bahs |
bAs, ba:s |
شهر |
Sahr |
SAr |
طعنه |
ta?.na |
tA.na |
اهلی |
ah.li |
?A.Ki |
وعده |
wa?.da |
wA.da |
بعد |
ba?d |
ba:d, bAd |
تعریف |
ta?.rif |
tA.rif |
معنی |
ma?.ni |
ma:.n@ (گونۀ کردی فیلی) mA.n@ (سایر گونهها) |
ضعف |
za?f
|
za:f(گونۀ کردی فیلی) zAf(سایر گونهها) |
رحمت |
rah.mat |
ra:.mat |
یعقوب |
ja?.qub |
jA.qu |
نعمت |
ne?.mat |
ne:.mat (گونۀ کردی فیلی) nA.mat (سایر گونهها) |
مهران( شهری در استان ایلام) |
meh.rAn |
me:.rAn |
معصومه |
ma?.su.me |
ma:.su.ma (گونۀ کردی فیلی) mA.su.ma (سایر گونهها) |
بهزاد |
beh.zAd |
be:.zAd |
دادههای جدول 1 نشان میدهند فرایند کششجبرانی بر روی دادههای دخیل صورت گرفته است و نه دادههای اصیل کردی. بنابراین آن دسته از دادههایی که از زبان عربی درگونههای کردی ایلامی وارد شدهاند، چون در زبان عربی معیار این
واژهها بدون حذف به کار رفتهاند، میتوان گفت صورت زیربنایی، صورتی است که در آن حذف صورت نگرفته است. اسامی خاص که از زبان فارسی به کردی وارد شدهاند، در زبان فارسی معیار بدون حذف بهکار میروند؛ ازاینرو، صورت زیرساختی آنها صورت بدون حذف است. بنابراین، در این پژوهش صورت زیرساختی همۀ دادهها را صورت اصلی زبانی میگیریم که واژه از آن زبان وارد کردی شده است و طبق قواعد زبان کردی دچار تغییر زیر شده است:
1. همخوانهای انسداد چاکنایی ? و سایش چاکنایی h در روساختِ کلمات کردی دارای توزیع ناقصی هستند و در وسط و پایان واژه نمیآیند.
2. واکۀ میانی e در زیرساخت کلمات کردی ایلامی وجود ندارد، اما در واژههای بهتر، بهزاد، نعمت، مهران در زیرساخت آمده، و ذکر آنها در زیرساخت به این دلیل است که واژهها یا دخیل هستند یا اسم خاص محسوب میشوند و در مقابل تغییر مقاوماند. بنابراین، همخوانهای سایش چاکنایی h و انسداد چاکنایی ? در زیرساخت کلمات دخیل وجود دارد و در روساخت کلمات کردی ایلامی حذف میشوند و به جبران این حذف، واکۀ ماقبل آنها کشیده میشود. واکۀ [e:] در جدول 1 روساختی است و ناشی از فرایند کشش جبرانی است و زیرساختی نیست. واکۀ a در زیرساخت واژهها بر اثر کشش در روساخت به واکۀ کشیدۀ A تبدیل میشود. قاعده این فرایند به صورت زیر است:
رویکرد خطی: قاعده (2 الف) حذف همخوانهای انسداد چاکنایی و سایش چاکنایی
قاعده (2 الف) بیانگر حذف همخوانهای چاکنایی ? و h بعد از واکه و قبل از همخوان دیگر در لایۀ واج از خوشة پایانه است، بهطوریکه مورای آن در لایۀ مبنا باقی میماند و سپس، برای جبران حذف همخوان، واکه کشیده میشود.
رویکرد غیرخطی: (2 ب) قاعده کلی کششجبرانی در نظریۀ مورایی
قاعده (2 ب) نشان میدهد که واحد مورایی[18] آزاد در پایانۀ هجا که به هیچ عنصری در لایۀ واج متصل نیست، در اثر فرایند کشش جبرانی، با توجه به قواعدِ خاص زبان و اصول پیوندی، به عنصری در لایۀ واج متصل میشود که در قاعده (2 ب) به هستۀ هجا متصل و سبب کشش آن شده است.
حال با توجه به قاعدۀ (2 ب) براساس تحلیل مورایی، اشتقاق روساخت دادههای زیر را از زیرساخت ارائه میکنیم.
واژه کردی |
nAK |
dA.fa.ri |
معادل فارسی |
نعل |
جعفری |
1. «نعل»
]nAK [ / na?l /
(1 الف) بازنمایی زیرساختی در نظریه مورایی
(1ب) حذف همخوان چاکنایی
(1ج) کشش جبرانی و کاربرد اصل فشردگی
(1د) بازنمایی روساختی
2. « بهتر»
be:.tər] [ / beh.tar /
( 2 ب) حذف همخوان سایش چاکنایی (2 الف) بازنمایی زیرساختی
(2 د) بازنمایی روساختی (2 ج) کشش جبرانی و هجابندی مجدد
کشش جبرانی واکه، در هجاهایی صورت میگیرد که ی یکی از واکههای کوتاه [a]، [e]یا[o] در هسته قرار دارد. این واکهها به یک واحد زمانمند در لایۀ مبنا متصلاند و پس از کشش جبرانی به دو واحد زمانمند در لایۀ مبنا متصل میشوند، اما در هجاهایی که هسته یکی از واکههای کشیده [A]، [i] یا [u] است، کشش جبرانی صورت نمیگیرد، زیرا در زبان کردی نیز مانند زبان فارسی، هر واکه میتواند حداکثر به دو واحد زمانمند متصل باشد، در صورت بهوجود آمدن کشش جبرانی، واکۀ هسته باید به یک واحد زمانمند دیگر نیز متصل شود، که در مجموع واکۀ هسته به سه واحد زمانمند میرسد. کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385: 232) معتقد است این نوع کشش در زبان فارسی وجود ندارد. براساس دادههای گونههای کردی ایلامی میتوان گفت که در این گـونهها نیز یک واکـه نمیتـواند به سـه واحـد زمـانمـند متصل شـود. کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385: 232) معتقد است پارامتر کشش در زبان فارسی {2 و 1} است، یعنی هر واکه حداقل به یک جایگاه زمانمند و حداکثر به دو جایگاه زمانمند میتواند متصل باشد. این قاعده قابل تعمیم به گونههای کردی ایلامی نیز است.
کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385: 232) بر این باور است که در کلمات یکهجایی زبان فارسی، هنگامی که یکی از واکههای کشیده [A]، [u] یا [i] در هستۀ هجا قرار گیرد، در خوشۀ همخوانی پایانۀ هجای cv:cc همخوان چاکنایی دیده نمیشود، اما اگر در هجای cv:c، هستۀ هجا واکهای کشیده و در پایان یک همخوان چاکنایی باشد، حذف پایانه به کشش جبرانی هسته منجر نمیشود. براساس دادههای پژوهش، در گونههای کردی ایلامی نیز، این فرایند دقیقاً رخ میدهد، با این تفاوت که در هجای cv:c، در پی حذف همخوان چاکنایی، ماهیت اصلی واکه تغییر میکند. در زیر نمونههایی از این هجاها آورده شده است:
معنی واژههای فارسی |
زبان فارسی |
گونههای کردی |
کوه |
kuh |
kyja |
کلاه |
kolAh |
kə5ow |
روباه |
rubAh |
ruwi |
سیاه |
sijAh |
sija |
راه |
rAh |
re: |
کاه |
kAh |
ke: |
در کل، براساس دادههای گونههای کردی ایلامی میتوان گفت که این زبان تحمل هجاهای سنگین را ندارد و آنها را به هجاهای سبک میشکند.
جدول (2): حذف غلت کامی j در جایگاه پایانۀ هجا بعد از یک واکه و کشش جبرانی
معادل فارسی |
بازنمایی زیرساختی |
بازنمایی روساختی |
پیدا |
paj.dA |
pe:.dA |
پیمان |
paj.mAn |
pe:.mAn |
پیغام |
paj.qAm |
pe:.XAm |
پیوند |
paj.wand |
pe:.wan |
میدان |
maj.dAn |
me:.dAn |
نیسان |
naj.sAn |
ne:.sAn |
پیکان |
paj.kAn |
pe:.kan |
کیوان (اسم خاص) |
kaj.vAn |
ke:.wAn |
حیوان |
haj.vAn |
he:.wAn |
نی |
naj |
ne: |
جیران |
daj.rAn |
de:.rAn |
حیران |
haj.rAn |
he:.rAn |
تیمور |
taj.mur |
te:.mur |
خیزران |
Xaj.za.rAn |
Xe:.zə.rAn |
خیدان |
Xaj.dAn |
Xe:.dAn |
حیدر |
haj.dar |
he:.dar |
رویکرد خطی: قاعده (3) حذف غلت کامی j
j 2 V $
بررسی دادههای جدول2 نشان میدهد که غلتِ کامیِ j به عنوان عضو اول خوشۀ همخوانی بعد از واکۀ a به کار رفته است. واکۀ a در روساخت به علت مجاورت با غلتِ افراشتۀ j ارتقا [19]یافته و مشخصۀ [+ افتاده] واکۀ a به مشخصۀ [- افتاده] یا میانی تغییر یافته و به واکۀ [e] تبدیل میشود که براثر حذف غلت j واکۀ روساختی e کشیده میشود. شواهد تاریخی نیز این موضوع را نشان میدهد. مثلاً کلمات پَیک و کَیک (حشره) در فرهنگ مکنزی (1379: 214 و290) بهترتیب به صورت payg و kayk نوشته شده است. در فارسی تاجیکستان، هنوز صورتهای اصلی بهکار میرود. به طور مثال واژههایی مانند: کَیف (به معنی حظ) و پَیغمبر بهترتیب به صورت[kayf] و [payGam-bar] تلفظ میشوند (کلباسی، 1374: 239ـ333). واکۀ a در کلمات عربی دخیل در زبان فارسی نیز تحتتأثیر قاعدۀ ارتقای واکه به [e] تبدیل میشوند: مانند: مَیل و سَیل (به نقل از کرد زعفرانلو کامبوزیا، 1385: 162ـ163). دادههای جدول 2 نشان میدهند که حذف در جایگاه خاصی منجر به کشش جبرانی میشود. کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385: 147) در این باره مینویسد: «این جایگاه معمولا در میانۀ هجا قراردارد و نه در آغازه. در واقع یکی از دلایل تقسیم هجا به آغازه و میانه، میتواند فرایند کششجبرانی باشد».
ساختهایی مانند دادههای جدول 2 در برخی زبانها واکۀ مرکب محسوب
میشوند که در طول قرون، این واکههای مرکب و یا واکههای کشیده به واکۀ ساده و غلت متناظر تبدیل میشوند. چون در گونههای کردی ایلامی واکۀ مرکب وجود
ندارد، دادههایِ جدول 2 را توالی یک واکه و غلت در نظر میگیریم. از نظر واجی نیز واکۀ کشیده معمولاً مانند واکۀ مرکب رفتار میکند. در طول تاریخ واکههای مرکب به واکههای کشیده و بالعکس تبدیل شدهاند. در انگلیسی بریتانیایی، واکۀ کشیدۀ [e:] جای خود را به واکۀ مرکب [eI] داده است. از طرف دیگر، واکههای مرکب نیز بر اثر تغییرات تاریخی به واکههای کشیده تبدیل شدهاند. مثلاً در انگلیسیِ جنوب آفریقا، واکۀ مرکب [aI] به واکۀ کشیدۀ [A:] تبدیل شده است .(Spencer, 1996: 75-76)
امکان دارد این سؤال پیش آید که اگر واکۀ e در زیرساخت گونههای کردی ایلامی وجود ندارد، پس چگونه در دادههای جدول 2، این واکه کشش پیدا کرده است و تفاوت آن با واکه زیرساختی/e:/ چیست. باید در پاسخ گفت که یکی از نشانههای حضور غلت /j/ در زیرساخت گونههای کردی ایلامی، وجود واکۀ میانی [e] در روساخت است و در اصل این واکه در زیرساخت بهصورت واکۀ پیشین /a/
بودهاست که در اثر همجواری با غلت کامی ارتقاء یافته است. بنابراین واکۀe:] ] در جدول 2 روساختی است و در زیرساخت دادههای این جدول وجود ندارد. در جدول 2، چند فرایند رخ داده است که برای نمونه، بازنمایی یک واژه را در زیر نشان
میدهیم:
بازنمایی (1) چگونگی تحول واژۀ «پیدا»
همگونی همخوان و واکه و بازنمایی زیرین /#pajdA#/
1. ارتقای واکه pejdA
2. حذف غلتj و کشش واکه pe:dA
بازنمایی روساختی pe:dA
بازنمایی نخست قاعدهای تیره[20] است، زیرا عامل ارتقای واکه که غلت کامی /j/ است، در روساخت حضور ندارد و قبل از اینکه حذف شود، تأثیر گذاشته و سپس حذف شده است. تعامل بین مراحل مختلف این فرایند اصل عکس زمینه برچینی[21] است، زیرا غلت کامی /j/ باعث ارتقای واکه میشود و این قاعده اعمال شده است. بنابراین قاعدۀ کلی این فرایند بهصورت زیر است:
رویکرد خطی: قاعده (3 الف) حذف غلت کامی j
قاعده (3 الف) نشان میدهد که غلت کامیِ j در جایگاه پایانۀ هجا بعد از یک واکه حذف میشود و در اثر این حذف، واکه کشیده میشود.
قاعده (3 ب) کششجبرانی در نظریۀ مورایی
قاعده (3 ب) نشان میدهد که در اثر فرایند کشش جبرانی، آن مورایِ آزاد با توجه به قواعد خاص زبان و اصول پیوندی، به عنصری در لایۀ واج متصل میشود که در قاعدۀ (3 ب) به هستۀ هجا متصل شده و سبب کشش آن شده است.
رویکرد غیرخطی، قاعده (3 ب)
حال با توجه به قاعدۀ 3 الف و ب، اشتقاق روساخت دادههای زیر را از زیرساختشان بر اساس تحلیل مورایی، ارائه میکنیم.
واژة کردی |
pe:.XAm |
ne: |
معادل فارسی |
پیغام |
نَی |
1. « پیغام» pe:.XAm] [ paj.qAm / /
ب. حذف غلت کامی الف. بازنمایی زیرساختی
د. بازنمایی روساختی ج. کشش جبرانی
2. «نی» [ne:/ /naj/
ب. حذف غلت کامی الف. بازنمایی زیرساختی
د. بازنمایی روساختی ج. کششجبرانی
نتیجهگیری
در این مقاله کشش جبرانی واکه در گونههای کردی ایلامی براساس رویکرد خطی و غیرخطی (نظریه مورایی) مورد بررسی قرار گرفت. مهمترین نتایج حاصل از این پژوهش بدین شرحاند:
1. کشش جبرانی در گونههای کردی ایلامی ناشی از حذف همخوان است.
2. با ارائه رویکرد خطی، علاوه بر تحلیل مورایی در دادههای مورد بررسی، ناتوانی رویکرد خطی را در تحلیل فرایند کشش جبرانی نشان دادیم، انگیزه اصلی فرایند کشش جبرانی حفظ وزن مورایی کلمه است که تحلیل خطی در نشان دادن آن ناتوان عمل کرد و در تحلیل غیرخطی مورایی این لایهها به خوبی نشان داده شد. بنابراین، میتوان گفت نظریه مورایی از کارایی کافی برای توصیف فرایند کشش جبرانی در دادههای کردی ایلامی برخورداراست.
3. تنها سه همخوان/x/،/j/ ، /h/حامل وزن هجایی هستند که حذف آنها منجر به کششجبرانی واکه میشود.
4. هجاهای گونههای کردی ایلامی حداکثر میتوانند سهمورایی باشند.
5. درکل، تفاوتهای بارز فرایند کشش جبرانی در گونههای کردی ایلامی با این فرایند در سایر زبانها و گویشهای ایرانی این است که در این گونهها، حذف همخوان /j/ در واژههای اصیل کردی نیز، علاوه بر همخوانهای/?/ و /h/ باعث کشش جبرانی میشود. در هجای cv:c، در صورتیکه همخوان پایانی چاکنایی باشد، حذف پایانه به کششجبرانی هسته منجر نمیشود، بلکه در پی حذف همخوان چاکنایی، ماهیت اصلی واکه تغییر میکند؛ در طی این فرایند مشخص شد که گونههای زبان کردی ایلامی، تحمل هجاهای سنگین را ندارد و آنها را به هجاهای سبک میشکند.
منابع
درزی، علی. (1375). «کشش جبرانی مصوتها در فارسی محاورهای امروز» . مجلةزبانشناسی. 10 (6). 58ـ75.
سیدی، سیدعباس. (1391). «کردی ایلامی: بررسی گویشکردی روستای فرهادآباد». پایاننامه کارشناسیارشد. دانشگاه آزاد اسلامی. واحد تهران مرکز. دانشکدۀ زبانهای خارجی.
علینژاد، بتول و محمد صدیقزاهدی. (1388). «تحلیل مورایی کشش جبرانی واکه در گویش کردی سورانی».مجلهپژوهشهایزبانشناسی. 1 (1). 27ـ46.
کلباسی، ایران. (1362). گویشکردیمهاباد. تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه. (1385). واجشناسی: رویکردهای قاعده بنیاد. تهران: انتشارات سمت.
کلباسی، ایران. (1374). فارسی ایران و تاجیکستان (یک بررسی مقابلهای). تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
مدرسی قوّامی، گلناز. (1390). آواشناسی: بررسی علمی گفتار. چاپ اول. تهران: انتشارات سمت.
مکنزی، دیوید نیل. (1379). فرهنگ کوچک زبان پهلوی. ترجمۀ مهشید میرفخرایی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ناتلخانلری، پرویز (1383). وزن شعر فارسی. تهران: توس.
نجفی، ابوالحسن. (1373). مبانیزبانشناسیوکاربردآندرزبانفارسی. تهران: نیلوفر.
Bijenkhan, M. (2000), "Farsi Vowel Compensatory Lengthening: An Experimental Approach", Proc. 5th ICSLP: Beijing.
Goldsmith, J. A. (1990), Autosegmental and Metrical Phonology, Oxford, Basil Blackwell.
Hayes, B. (1989), “Compensatory Lengthening in Moraic Phonology”, Linguistic Inquiry, 20: 253-306.
Hyman, L. (1985), A Theory of Phonological Weight, Foris, Dordrecht.
Kavitskaya, D. (2002), Compensatory Lengthening: Phonetics, Phonology, Diachrony, London, Routledge.
Prince, A. (1990), Quantitative Consequences of Rhythmic Organization, In K. Deaton & M. Noske, M. Ziolkowski, (eds.), Papers from the Parasession on the Syllable in Phonetics and Phonology, Chicago Linguistic Society, Chicago.
Shademan, S. (2005), “Glottal Deletion & Compensatory Lengthening in Farsi – a Phonetic Study”, UCLA Working Papers in Phonetics, 104, 61-81.
Spencer, A. (1996), “Phonology: Theory and Description”, UCLA Working Papers in Phonetics, 104, 61-81.
Topintzi, N. (2005), “Solving the Samothraki Greek Compensatory Lengthening Puzzle”, Presented at the 17th International Symposium on Theoretical and Applied Linguistics, Thessaloniki, Greece, 15-17.
[1]. moraic analysis
[2]. compensatory lengthening
[3]. variant
[4]. Arkavazi
[5]. Kheirvand
[6]. Shirvani
[7]. Malekshahi
[8]. Feily
[9]. Goldsmith, J.A.
[10]. Linear Theory
[11]. CV phonology theory
[12]. X-Theory
[13]. non- linear
[14]. Hyman, L.
[15]. Hayes, B.
[16]. McCarthy, J.
[17]. Prince, A. S.
[18]. Moraic
[19]. raising
[20]. opaque
[21]. counter-bleeding