نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانش‌آموختۀ کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.

2 دانش‌آموختۀ دکتری زبان‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.

چکیده

در پژوهش حاضر، همپایگی در زبان فارسی در دو گونۀ فارسی نوشتاری رسمی و فارسی محاوره­ای غیررسمی بررسی شده تا بسامد وقوع و توزیع هریک از انواع همپایه‌سازهای زبان فارسی در این دو گونة زبانی تعیین شود. با بررسی آمار به‌دست‌آمده و تفاوت کاربرد همپایه‌ساز در زبان فارسی گفتاری/ محاوره­ای و نوشتاری/ رسمی می‌توان گفت که گونۀ محاوره‌ای، تمایل بسیاری هم به ساخت همپایگی ناآشکار و هم به کاربرد ساخت وابستگی در مقابل ساخت پیوستگی یا همپایگی دارد. دستاورد دیگر پژوهش حاضر، قراردادن /bâ/ «با» در دستۀ همپایه‌سازهای عطفی زبان فارسی بوده است. نگارندگان آزمون جایگزینی را برای نظریۀ خود ارائه داده­اند؛ یعنی با جایگزینی به‌جای /bâ/ «با» در ساخت‌های همپایه و باتوجه‌‌به تغییرنکردن چشمگیر معنای ساخت نشان دادند که می‌توان /bâ/ «با» را همپایه‌ساز زبان فارسی در نظر گرفت. این نتیجه‌گیری زبان فارسی را در ردة زبان‌های /bâ/ «با» قرار می‌دهد که در کنار زبان‌های دو ردة زبانی جهانی از منظر همپایگی هستند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Coordination in Persian

نویسندگان [English]

  • Elham Khazama 1
  • Mozhgan Homayounfar 2

1 Master of Linguistics, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran.

2 Ph.D. of Linguistics, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran.

چکیده [English]

Abstract
Persian uses coordination as a primary strategy for constructing complex syntactic structures. This research compares coordination in two varieties of Persian: formal written and informal colloquial. There are different types of coordinators which are a subgroup of conjunctions in Persian including monosyndetic, bisyndetic and multisyndetics the latter has not been previously mentioned in research. Surprisingly, the null coordinator is the most frequent one in both formal written and informal colloquial Persian. Statistical analysis showed that /bâ/ “with”, a preposition with meanings ranging from instrumentality to companionship, also functions as a coordinator in both formal and informal Persian. This positions Persian among “With-languages”, contrasting with “And-languages” in typological studies.
Keywords: coordination, conjunctive coordinators, disjunctive coordinators, adversative coordinators, monosyndetic, bisyndetic, multisyndetic coordinators

Introduction

This study aims to provide a clearer description and more accurate examination of Coordinators in Persian from a typological perspective.
Coordination is a syntactic process using conjunctions to combine two or more unique elements in order to create a complex structure. Conjunctions, of which coordinators are a subgroup, are classified by structure, function, and meaning. One main goal of this study was to achieve a complete classification of coordinators. Another goal was to compare coordination in formal written and informal colloquial Persian. This study identifies three types of coordinating conjunctions semantically: conjunctive, disjunctive, and adversative and three types structurally: monosyndetic (e.g., /va/ “with”, /jâ/ “or”), bisyndetic (e.g., /jâ … jâ/ “or … or”, /ham … ham/ “too … too”), and multisyndetic (e.g., /ĉe … ĉe/ “which …which”). Null coordination is also widely used in both varieties.
Research Questions
1- What types of coordinators are used in Persian?
2- Is there a significant difference in the use of coordinators in formal and informal Persian?
3- What are the distribution patterns of coordinators in formal and informal Persian?

Literature Review

Haspelmath (2004) defines coordinating construction as one in which all of the constituents are of the same syntactic category, maintaining semantic relations with other surrounding elements. He attempts to provide a universal definition of this syntactic process, common across languages, showing a vast range of differences alongside similarities. Coordination combines various syntactic structures, from noun phrases to clauses, using elements called coordinators. Coordinated parts are reversible, without backward anaphora, and multiple conjuncts are possible.
Stilo (2004) examines coordination in three western Iranian languages: Vafsi, Gilaki, and two different registers of Modern Persian: colloquial Tehrani Persian and formal written Persian. He classifies coordinate conjunctions as monosyndetic and bisyndetic: conjunctive, adversative, and disjunctive, and discusses their historical origins and derivations. Stilo (2004) also addresses stress, intonation, and punctuation in these languages.
Stassen (2000) differentiates languages typologically by their strategies for encoding noun phrase conjunction: coordinate and comitative. This distinction leads to the classification of “And-languages” and “With-languages”. It is demonstrated that With-languages exhibit a tendency to drift towards And-languages. Stassen (2000) focuses mainly on noun phrase conjunctions to identify similarities and differences among languages.

Methodology

This research analyzes two varieties of Modern Persian: formal written and informal colloquial. The corpus for the formal variety includes the novel Suvashun by Simin Daneshvar, a prominent contemporary Iranian author from the late 1970s, and seven movie scripts (2014) by Asghar Farhadi, an Oscar-winning Iranian director, representing informal colloquial Persian. This research falls within corpus-based studies of Persian linguistics and compares the distribution of coordinators in the two varieties, contributing to comparative studies of languages. By classifying different types of coordinators in Persian, this study also contributes to typological studies.

Results

Persian coordinators are classified semantically as conjunctive, disjunctive, and adversative and from a structurally as monosyndetic, bisyndetic, and multisyndetic. The most frequently used coordinator in both varieties is the conjunctive monosyndetic /va/ “and” and its clitic allomorph “o” in spoken Persian.
Comparison of the usage, frequency, and distribution of different types of coordinators in formal and informal Persian reveals Persian’s overall tendency to use coordination as a popular strategy for complex syntactic structures. Among 91260 words in Suvashun, there are 5472 coordinators, whereas only 83 coordinators are found in the 19500 words of the seven movie Scripts.
The analysis indicated that informal colloquial Persian prefers asyndetic structures - coordination with null/empty coordinator – more than formal written Persian.
Additionally, /bâ/ “with” functions as a coordinator in both varieties, reinforcing Persian’s classification as a “With-language” in typological studies.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • coordination
  • conjunctive coordinators
  • disjunctive coordinators
  • adversative coordinators
  • monosyndetic
  • bisyndetic
  • multisyndetic coordinators
  1. مقدمه

در پژوهش حاضر دو گونۀ زبانی[1] فارسی نوشتاریِ رسمی[2] و فارسی محاوره‌ای غیررسمی[3] بررسی شده‌اند. پیکرۀ متنی[4] برای فارسی نوشتاریِ رسمی کتاب سووشون سیمین دانشور و برای فارسی نوشتاریِ محاوره­ای هفت فیلم­نامه از اصغر فرهادی بوده است. بالغ بر 460 ساخت همپایۀ آشکار[5] در تمامی ساخت‌های نحوی[6] از هر دو گونۀ‌ زبانی گردآوری شد. با بررسی تمام کتاب فرهادی که شامل 660 صفحه بود، تنها 460 ساخت همپایۀ آشکار با تمامی همپایه­سازها[7] و در تمام ساخت‌ها یافت شد؛ درحالی‌که در کمتر از 100 صفحۀ اول کتابِ 360 صفحه‌ای دانشور، این تعداد ساخت همپایه در تمامی انواع و ساخت‌ها یافت شد. اگرچه بافت کتاب دانشور از انسجام بیشتری نسبت به کتاب فرهادی برخوردار بود و کتاب فرهادی به‌دلیل این‌که فیلم­نامه بود، صورت گفتمانی داشت و هر پاره‌گفتار[8] در یک خط نوشته شده بود، با بررسی تعداد واژه‌های هر دو پیکره این نتیجه به دست آمد که کاربرد همپایه‌سازها در فارسی رسمی به‌مراتب بیشتر از فارسی محاوره­ای است. شایان ذکر است که از میان 91260 واژۀ به‌کاررفته در پیکرۀ نوشتاری رسمی پژوهش، تعداد 5472 همپایه‌ساز یافت شد، درحالی‌که از میان تمامی 19500 واژۀ به‌کاررفته در پیکرۀ محاوره­ای پژوهش، تنها 83 مورد همپایه‌ساز مشاهده شد.

با بررسی آمار به‌دست‌آمده و تفاوت کاربرد همپایگی در فارسی محاوره­ای و رسمی می‌توان گفت که محاوره، تمایل بیشتری هم به ساخت همپایگی ناآشکار[9] و هم به کاربرد ساخت وابستگی (ناهمپایگی)[10] به‌جای ساخت همپایگی دارد. علاوه‌بر تفاوت در بسامد وقوع، تنوع و توزیع همپایه­سازها نیز در این دو گونۀ زبانی متفاوت است. مقالۀ حاضر تمامی این جوانب را از منظر آماری بررسی کرده است. به‌دنبال مقدمه، مروری بر مطالعات پیشین، آشنایی با پژوهش استیلو[11] (2004)، تحلیل داده­های فارسی و نتیجه­گیری به‌ترتیب بخش­های اصلی این مقاله را تشکیل می­دهند.

  1. پیشینة پژوهش

ناتل خانلری (1388: 139) حرف ربط[12] را آن دسته از حروف دانسته که دو کلمه یا دو قسمت از دو جمله ‌یا دو جملۀ مستقل را به هم ربط می‌دهد. او پیوندها[13] را به دو گروه پیوندهای معنوی و پیوندهای لفظی تقسیم‌بندی کرده است که دو جملة مستقل را به هم پیوند می‌دهند:

(1) شمع را افروخته، اتاق روشن شد (پیوند معنوی).

(2) اتاق روشن شد، زیرا که شمع را افروختم (پیوند لفظی).

ناتل خانلری تقسیم‌بندی مستقلی برای حروف ربط همپایگی قائل نشده است، اما از میان حروف، از (حرف عطف)، /bâ/ «با» و /ĉe…ĉe/ «چه ... چه»، /na…na/ «نه ... نه» و /ham…ham/ «هم ... هم»، نام می­برد (ناتل خانلری، 1388: 248):

(3) چه برای کَر بزنی، چه برای کور برقصی.

(4) هم ریسمان گسست، هم دوک شکست.

او را حرفی معرفی می­کند که دو کلمه یا دو جمله را به یکدیگر عطف می‌کند و در خط فارسی به‌صورت نوشته می‌شود که تلفظ آن در زبان گفتار /-o/ است. او ریشۀ این لفظ را مربوط به زبان‌های ایرانی باستان و میانه دانسته است. نکتۀ قابل‌توجه دیگر اینکه از میان ده کاربرد گوناگونی که وی برای /bâ/ برمی­شمارد، یکی از آنها کاربرد این حرف به‌جای حرف عطف است:

 

(5) یزید بن المهلب اهوازه با بصره بگرفت.

در پژوهش قریب و همکاران (1373: 83) می­خوانیم که حرف ربط یا پیوند کلمه‌ای‌ است که دو عبارت یا دو کلمه را با یکدیگر ربط و پیوند می‌دهد و دو نوع حرف ربط وجود دارد: مفرد و مرکب. حرف ربط مفرد نظیر «همین»، «که»، «یا»، «و»، «نه»، «چون»، «چه»، «تا» و حروف ربط مرکب نظیر «چون‌که»، «چنان‌که»، «زیراکه»، «همین‌که»، «بلکه» و «تا اینکه» هستند.

شفائی (1363: 129) این تعریف از حروف ربط که آنها را پیوندک می­نامد، به ­دست می­دهد: پیوندها آن دسته از اجزای کمکی کلام هستند که معانی لغوی خود را تماماً یا قسماً از دست داده‌اند و برای برقراری پیوندهای نحوی بین فراکردهای[14] جمله‌های مرکب یا بین اعضای هم‌جنس جمله‌های ساده به­کار می‌روند.

وی حرف ربط را مهم‌ترین و عمده‌ترین ابزار دستوری ارتباط و نمودار اصلی مناسبات نحوی بین فراکردهای جملۀ مرکب دانسته است. او معتقد است تمام زبان­شناسان متفق‌القول‌اند که حروف ربط از اجزاء مستقل کلام (صفت، ضمیر، فعل و عدد و ...) به وجود آمده‌اند و به‌تدریج تمام و یا پاره‌ای از معنی لغوی خود را از دست داده‌اند و تنها به‌صورت نمایشگر معانی دستوری باقی‌مانده‌اند. او تقسیم‌بندی مستقلی از حروف ربط/ پیوندک‌های همپایه‌ساز ارائه نداده است، بلکه همپایه‌سازها را در قالب انواع جملات مرکب پیوسته تقسیم‌بندی کرده است. تمامی مثال­هایی که وی ارائه داده از فارسی معاصر نیستمد و او را پیوندک معجزه‌آسا خوانده است.

خطیب رهبر (1367: 31) ابتدا به تعریف حرف ربط و سپس، به تقسیم‌بندی انواع گوناگون آن پرداخته است. حرف ربط یا پیوند کلمه‌ای است که دو کلمه یا دو ترکیب یا دو گروه مرکب از چند کلمه یا دو جمله را به هم پیوند دهد. در ابتدا، او به‌لحاظ مقوله‌ای ساخت همپایگی را به چهار گروه تقسیم‌بندی کرده است و داده­های خود را عمدتاً از شاهنامۀ فردوسی، گلستان سعدی و متون متقدم آورده است. طبقه­بندی وی بدین قرار است:

ـ ربط دو یا چند کلمه:

(6) هنر هم خرد هم بزرگیم هست          سواری و مردی و نیروی دست

ـ ربط دو ترکیب وصفی و اضافی:

(7) با لشکر زمانه و با تیغ تیز دهر     دین و خرد بست سپاه و سپر مرا

ـ ربط دو گروه مرکب از چند کلمه:

 (8) روی از مصاحبت مسکینان تافتن و فایده و برکت دیدن داشتن

ـ ربط دو جمله:

(9) حسود از نعمت حق بخیل است و بی‌گناه را دشمن می‌دارد.

وی همچنین، حروف ربط را به‌لحاظ ساختمان به سه گروه تقسیم‌بندی می‌کند که تقسیم‌بندی سوم مختص ایشان است: الف) حرف ربط/ پیوند ساده: و، هم، با، یا، و ...، ب) حرف ربط/ پیوند مرکب: هم ... هم، ولیکن که، یا و .. یا و... و پ) شبه حرف ربط/ پیوند. شبه حرف ربط ترکیبی از حروف اضافه و ربط با کلماتی دیگر از قبیل ضمیر اشاره، اسم، قید و ... است و مثال­های آن «آن‌چنان چون»، «آنگه .... که»، «با آنکه»، «هرجا»، «هرچند که»، «همان ... همان»، «همچنین» و ... است. به نظر او، اگر حرف ربطی دو جملۀ مستقل یا دو جملۀ پیرو یا دو جملۀ اصلی را به هم وصل کند، یا دو کلمه یا دو ترکیب یا دو گروه مرکب از چند کلمه را که در جمله یک نقش دستوری دارد بهم ربط دهد، به آن حرفِ عطف یا پیوند عطف­ساز گفته می‌شود.

ماهوتیان (1378: 78) رایج‌ترین انواع همپایه‌سازی را با حرف ربط عطفی[15] ، واژه‌بست /-o/وف ربط نقضی[16] /vali/ «ولی» و /ammâ/ «اما» و حرف ربط فصلی[17] (انفصالی)/jâ/ «یا» دانسته است. به‌زعم او، جمله‌هایی که از نوع همپایگی علّی[18] یا توالی زمان‌ها باشند را به هم ربط می‌دهد. وی همچنین، به این نکته اشاره می‌کند که حذف حرف اضافۀ مقصدنما، یعنی /be/ «به» از جمله‌های همپایه­ای که ساخت‌های محذوف دارند ممکن نیست؛ هرچند حذف حرف اضافۀ مذکور در جملۀ ساده امکان‌پذیر است. این نکته در مثال‌های (10) مقایسه شده است (ماهوتیان، 1378: 294):

 (10) الف. سهیلا رفت (به) بازار.

           ب. سهیلا رفت به بازار و سیما به سینما.

همچنین، بیش از دو جملۀ کامل یا دارای ساخت محذوف را می‌توان به هم وصل کرد. در این‌گونه موارد، برای ربط‌دادن جملۀ آخر به باقی جمله‌ها بیشتر از حرف ربط استفاده می‌شود تا واژه‌بست /o/. وی به استفاده از حرف اضافۀ /bâ/ در بین دو گروه اسمی برای بیان همراهی اشاره می­کند و به این نکته توجه داشته‌ است که فعل از لحاظ شخص و شمار با آن گروه اسمی که قبل از /bâ/ می‌آید، مطابقت می‌کند.

شعبانی و همکاران (1389: 149) تصریح می‌کنند که همپایگی در هر سطحی، حتی در سطح پایین‌تر از واژه نیز امکان‌پذیر است (شعبانی و همکاران، 1389: 149):

(11) Kim is studying pre- and post- verbal clitics.                                           

آنها همچنین ادعا کرده‌اند که حرف ربط همپایگی با همپایۀ دوم یک سازه تشکیل نمی‌دهد و با ارائۀ مثال (12) این نکته را تصریح کرده‌اند:

(12) الف. احمد خیلی باهوشه.

        ب. و خیلی عاقل

هرچند در مثال‌های (12)، همپایه‌های ساخت همپایگی توسط دو سخنگوی متفاوت تولید شده‌اند، اما حرف ربط همپایگی همپایۀ نخست (خیلی باهوشه) را به همپایۀ دوم (خیلی عاقل) متصل کرده است. با بهره‌گرفتن از آزمون خودایستایی[19]، مشخص می‌شود که حرف ربط «و» با همپایۀ دوم یک سازه تشکیل داده است، چراکه این حرف ربط به همراه این همپایه و مستقل از همپایۀ اول توسط سخنگوی دوم تولید شده است. ایشان تصریح می‌کنند که گویندۀ دوم صرفاً با استفاده از حرف ربط همپایگی جملۀ خود را به جملۀ تولیدشدۀ گویندۀ نخست متصل می‌کند و یک ساخت همپایگی تولید می‌شود که همپایۀ نخست را گوینده نخست و همپایۀ دوم آن را، گویندۀ دوم تولید کرده است. ازاین‌رو، نمی‌توان به‌دلیل تولیدشدن همپایه­های موجود در ساخت همپایگی توسط سخنگویان متفاوت، به این فرض قائل شد که حرف ربط همپایگی و همپایۀ دوم یک سازه را تشکیل می‌دهند. درنهایت، این نتیجه به دست می‌آید که حرف ربط همپایگی در مثال‌های (12) با هیچ‌یک از همپایه­ها تشکیل سازه نمی‌دهد، بلکه صرفاً همپایه­ها را به هم متصل می‌کند.

فرشیدورد (1384: 526) همپایگی را در کنار بدل، تأکید و تفسیر یکی از اقسام چهارگانۀ همسانی معرفی می­کند و می­نویسد مراد از همسانی آن است که کلمه یا سخنی با کلمه یا سخن دیگر ارزش دستوری مشترک و یکسان داشته باشد؛ مثلاً اگر یکی مفعول است، همسان آن هم مفعول باشد. وی همچنین در تعریف همپایگی می­آورد:

همپایگی رابطه­ای است که معمولاً به‌وسیلۀ حروف ربط و گروه­های ربطی همپایگی به وجود می­آید. ممکن است حروف ربط (پیوند) و گروه­های ربطی همپایگی (گروه­های پیوندی همپایگی) در جمله حذف شوند، مانند «حسن، حسین، هوشنگ را دیدم» به‌جای «حسن و حسین و هوشنگ را دیدم».

طبقه­بندی حروف ربط همپایگی از منظر فرشیدورد به این قرار است:

1ـ افزایش: «و»، «هم»، «از»، «حتی»، «مخصوصاً»، «به‌علاوه»، «گذشته از این»، «وانگهی»؛ 2ـ نفی؛ 3ـ تضاد: «ولی»، «اما»، «لیکن»، «معهذا»، «با‌این‌حال»، «باوجوداین»، «افسوس که»، «بااین‌همه»، «هنوز»، «باز»؛ 4ـ تصحیح: «برعکس»، «بالعکس»؛ 5ـ نتیجه: «پس»، «تا»، «تااینکه»، «بنابراین»، «در نتیجه»؛ 6ـ توالی: «آنگاه»، «بعد»، «سپس»، «دیگر»، «پس»؛ 7ـ تناوب: «یا»، «یا اینکه»، «والا»، «وگرنه»، «گاهی ... گاهی»؛ 8ـ یکسانی (تسویه): «چه ... چه»، «خواه ... خواه»؛ 9ـ استثنا: «مگر»

فرشیدورد (1384: 527) از منظر ساختی حروف ربط را به سه دستۀ بسیط (مانند «و»، «هم»، «یا»، «اما»، «لیک»، «لیکن»، «باز»)، مشتق (مانند «مخصوصاً»، «خصوصاً»، «مثلاً» و «نتیجتاً») و مرکب (نظیر «بلکه»، «بالعکس»، «اگرچه»، «هرچند»، «ولو»، «همینکه»، «به‌جز»، «همچنین»، «گذشته از این»، «سپس» و ...) تقسیم می­کند.

استیلو (2004: 272) همپایه‌سازها در زبان فارسی رسمی و محاوره‌ای را به‌لحاظ تعداد همپایه به دو گروه ساده و دوپایه و به‌لحاظ معنایی به سه گروه فصلی، عطفی و نقضی/علّی تقسیم‌بندی می­کند.

همپایه‌سازهای سادۀ عطفی و صورت واژه‌بستی آن /-o/، «هم» و «که»، فصلی­ها «یا» و «یا اینکه» و نقضی­ها، «فقط»، «ولیکن»، «ولی»، «اما» و «بلکه» هستند. همپایه­سازهای دو پایة عطفی /ham… o …ham/ «هم ... هم»، /na…na/ «نه ... نه»، /na …tanhâ … balke … (am)/ «نه تنها ... بلکه ... (ـَ م)»؛ فصلی­ها «/jâ…jâ/ «یا ... یا»، /ĉe … ĉe/ «چه ...چه»، «/xâh …xâh/ «خواه ... خواه» و /gâh … gâh/ «گاه ... گاه» هستند.

از دیگر مباحث مطرح در پژوهش استیلو (2004) امکان حذف همپایه­ساز است. حذف همپایه­ساز دو نتیجه در بر دارد: 1ـ آهنگ ثابت[20] برای نشان‌دادن ربط میان دو سازه باقی می‌ماند؛ 2ـ آهنگ ثابت نیز حذف می‌شود و گروه‌های اسمی بدون همپایه‌ساز در مجاورت یکدیگر قرار می‌گیرند. از دیگر نکات حائزاهمیتی که وی بدان اشاره می­کند، امکان استفاده از /-o/ به‌جای همپایه‌ساز نقضی است که در این موارد، آهنگ ثابت همچنان باقی می‌ماند. وی مثال زیر را برای این کاربرد ذکر می‌کند (Stillo, 2004: 302):

(13) براش غذا آوردم و نخورد.

همچنین، وی اشاره می‌کند که پرکاربردترین همپایه‌ساز فصلی در زبان فارسی /jâ … jâ/ است و این همپایه­سازها با پسایندکردن[21] همپایۀ دوم همراه‌اند و گرایش به حذف همپایه‌ساز نیز وجود دارد. استیلو (2004) همچنین، معتقد است کاربرد همپایه‌سازهای مرکب دوحرف‌ربطی (دوپایه) در زبان‌های ایرانی از دیگر زبان‌ها نظیر انگلیسی به‌مراتب بیشتر است. وی علت این امر را در گرایش کلی زبان­های ایرانی به خروج سازۀ دوم از ساخت­های همپایه می­بیند که در مورد همپایگی بندها معمولاً به حذف بند منجر می­شود. این گرایش طبعاً وقتی با همپایه­سازهای مرکب سروکار داریم، با سهولت بیشتری امکان وقوع می­یابد. دیگر اینکه همپایه‌سازهای مرکب در زبان‌های ایرانی کمتر از زبان­هایی مانند انگلیسی مفهوم تأکیدی یا تقابلی دارند. وی پژوهش هسپلمث[22] (2004) را نیز گواه این امر می­گیرد که معتقد است زبان­هایی وجود دارند که همپایه­سازهای مرکب غیرتقابلی (غیرتأکیدی) دارند (Haspelmath, 2004: 14):

(14) هم قهوه می‌خورم، هم چای.

(15) I drink both coffee and tea.

 به‌علاوه، استیلو به مقولۀ همپایگی ناآشکار پرداخته است. در جای‌جای بخش تحلیل داده‌های پژوهش حاضر، به اثر استیلو (2004) اشاره خواهد شد.

  1. شیوۀ پژوهش

همان‌طور که در مقدمه اشاره شد، پژوهش حاضر در میان پژوهش‌های پیکره‌بنیاد و مبتنی بر داده‌های واقعی قرار می‌گیرد. پیکرة متنی به‌کاررفته برای داده‌های گونة فارسی رسمی، کتاب سووشون نوشتة سیمین دانشور است که نخستین بار در سال 1348 به چاپ رسیده است و پیکرة متنی به‌کاررفته برای گونة محاوره‌ای غیر رسمی کتابی متشکل از هفت فیلمنامه به قلم اصغر فرهادی است که در سال 1398 منتشر شده است.

  1. همپایه‌سازها در زبان فارسی: انواع، توزیع و بسامد

همان­طور که در مقدمه اشاره شد، دسته­بندی­های متعددی از ساده و مرکب و مشتق گرفته تا تک‌حرف‌ربطی و دوحرف‌ربطی از حروف ربط همپایه‌ساز فارسی به دست داده‌ شده است. در اینجا، تقسیم­بندی سه‌گانة تک‌حرف‌ربطی یا تک‌‌پایه[23] (مانند «و»، «یا»، «ولی»، «اما»)، دوحرف‌ربطی (دوپایه)[24] (مانند «هم ... هم» و «نه ... نه») و چندحرف‌ربطی (چندپایه)[25] (مانند «نه ... نه ... نه»، «نه ... نه ... فقط»، «و... و ... اما» به دست داده شده است. همپایه‌سازها به‌لحاظ معنایی، به‌زعم استیلو (2004) به سه دستۀ عطفی، فصلی و نقضی تقسیم‌بندی می‌شوند. در نتیجه، ترکیبی از این دو تقسیم­بندی در پژوهش حاضر به کار گرفته شده است. افزون‌براین، ساخت همپایگی در فارسی از منظر حضور / عدم‌حضور همپایه‌سازها به دو دستۀ همپایگی آشکار و نا‌آشکار تقسیم می‌شود. نشانه‌گذاری تهی[26] نام دیگر همپایگی ناآشکار است. در ادامة این بخش، بسامد وقوع و نحوة توزیع انواع همپایه‌سازهای فارسی را در دو گونة نوشتار رسمی و محاوره‌ای غیر رسمی و در کنار آن، حضور یا عدم‌حضور همپایه‌ساز را در این دو گونۀ زبانی مقایسه خواهیم کرد.

4ـ1. همپایه‌سازهای تک‌پایه

پرکاربردترین همپایه‌سازهای تک‌پایة فارسی به قرار زیر هستند:

4ـ1ـ1. همپایه‌ساز /va/ «وَ» و /-o/ «اُ»

همپایه‌ساز تک‌پایة عطفی /va/ «وَ» و /-o/ «اُ» در تمامی گروه‌های نحوی فارسی نوشتاری، با اختلاف فاحش نسبت به سایر همپایه‌سازهای فارسی پربسامدترین است. اگر این نکته را در نظر بگیریم که /va/ در فارسی نوشتاری و زمانی که متن با صدای بلند خوانده می‌شود به‌صورت /-o/ تبدیل می‌شود، می‌توان به یقین گفت که /-o/ پربسامدترین همپایه‌‍‌ساز فارسی است. اگرچه فراوانی رخداد /va/ در فارسی محاوره‌ای نیز مشهود است، اما در مقایسه با فارسی نوشتاری رسمی از بسامد به‌مراتب کمتری برخوردار است و توزیع آن بیشتر در سطح گروه اسمی است.

کاربرد این همپایه‌ساز در گروه اسمی در فارسی نوشتاری محاوره­ای و نوشتاری رسمی تقریباً یکسان است. هر دو گونۀ زبانی تمایل به حضور همپایه­ساز در ساخت همپایگی گروه اسمی دارند، حتی در همپایگی طبیعی[27] در موارد اندکی نشانه‌گذاری تهی نمایان می‌شود. در این موارد، الگوی ساخت همپایگی طبیعی شبیه الگوهای ساخت واژۀ مرکب است و معمولاً همپایه­‍‌ساز آشکار حضور ندارد. برای بحث بیشتر در خصوص همپایگی طبیعی و اتفاقی[28] و همپایگی در کلمات مرکب می­توان به پژوهش شقاقی (1387: 121) رجوع کرد.

شایان توجه است که در پیکرۀ محاوره­ای پژوهش حاضر، از میان 74 مورد ساخت همپایگی در سطح گروه اسمی، 48 مورد ساخت همپایگی با /va/ بوده است و از میان داده‌های به‌دست‌آمده در پیکرۀ رسمی، تعداد 139 مورد ساخت همپایه یافت شد که 128 مورد با /va/ همپایه شده بودند. تعدادی از این داده‌ها در جدول‌های (1) و (2) آمده است:

جدول 1. ساخت همپایگی آشکار گروه اسمی در پیکرۀ محاوره­ای

 

 

 

 

اما و اگر‌ها

رد و بدل

من و تو

دست و پا

خط و نشون

عروس و داماد

خط و نشون

کار و زندگی

منبع: فرهادی (1393)

جدول 2. همپایگی با استفاده از /va/ در گروه اسمی در پیکرۀ رسمی

 

 

ارث و میراث

خستگی و دلتنگی

اسم و رسم

افسرها و سربازها

آت و آشغال

کون و مکان

منبع: دانشور (1395)[29]

              استیلو (2004: 278) معتقد است که از آن جایی‌که /-o/ واژه­بست است و نمی‌تواند در جایگاه آغازی ظاهر شود، گویشور زبان فارسی هنگامی‌که فهرستی از عناصر را بیان می‌کند که پایانش باز است، در انتهای فهرست، آخرین همپایه را با/-o/  می‌آورد تا هر زمان که تمایل به افزودن سازه‌ای به فهرستش داشت، مجبور به تکرار سازۀ پایانی نباشد. در پیکرۀ نوشتاری رسمی پژوهش حاضر نیز، موردی از این دست یافت شد:

(16) مرهب و شمر و یزید و فرنگی و زینب زیادی و هند جگرخوار و عایشه و...

(دانشور، 1395: 106)

              فرایند حذف همپایه‌ساز در گروه‌های اسمی، چه در محاوره و چه در گونۀ رسمی به‌ندرت دیده می‌شود. هسپلمت (2004) این نوع ساخت را همپایگی نا‌‌آشکار و استسن[30] (2000) نشانه‌گذاری تهی می‌خواند. در پیکرۀ محاوره‌ای پژوهش حاضر، 13 مورد ساخت همپایگی ناآشکار در سطح گروه اسمی یافت شد که از آن میان، هفت مورد فهرست گروه اسمی بودند. همچنین، در داده‌های یافت‌شده از پیکرۀ رسمی، هفت مورد ساخت همپایگی ناآشکار مشاهده شد که سه مورد از آنها فهرست گروه اسمی و سه مورد گروه اسمی فهرست­وار بودند. به‌زعم استیلو (2004: 286)، اگر تعداد گروه اسمی بیشتر از سه همپایه باشد، با فهرست گروه اسمی سروکار داریم و اگر سه عضو در ساخت همپایگی گروه اسمی وجود داشته باشند که دو همپایۀ اول با نشانه‌گذاری تهی و همپایۀ‌ پایانی با همپایه‌ساز /va/ همپایه شوند، آن ساخت، گروه اسمی فهرست­وار است. در جدول‌های (3) و (4) تعدادی از گروه‌های اسمی فهرست و فهرست‌وار برگرفته از دو پیکرة زبانی پژوهش حاضر نشان داده شده است:

جدول 3. ساخت همپایگی ناآشکار گروه اسمی در پیکرۀ رسمی

 

بیدمشک، اترج، شاطر، تارونه، نسترن و از همه بیشتر...

بچه‌هایمان، مادرهایمان، فلسفه‌هایمان...مذهبمان...

حاج‌آقایم، سودابه و محمدحسین

بی‌بی، خان‌کاکا و من

ابروهای پهن، چشم‌های سیاه، مژه‌های بلند، دماغ عقابی، با صورت سبز کشیده.

منبع: دانشور (1395)

جدول 4. ساخت همپایگی ناآشکار گروه اسمی در پیکرۀ محاوره‌ای

 

استان‌های گیلان، مازندران، سواحل دریای خزر، ارتفاعات البرز و بخش‌هایی از آذربایجان...

مثل من، مثل شما

به بیننده‌های برنامۀ گرمتون، ایرونی‌های داخل، خارج، ...

گوشتی، مرغی، نونی

عربی، هندی، ایتالیایی

منبع: فرهادی (1393)

              استسن (2000: 8) به‌نقل از میتون[31] (1988: 332) می‌نویسد: گرایش به ساخت همپایگی با نشانه‌گذاری تهی، بیشتر در فهرست گروه‌های اسمی، گروه‌های اسمی فهرست‌وار و در جفت‌‌گروه‌های اسمی که یا به‌لحاظ مفهومی به هم مرتبط هستند و یا برحسب عادت کنار هم می‌آیند (او در اینجا به ساخت همپایگی طبیعی اشاره می‌کند) مشاهده می‌شود. اگرچه به‌زعم وی جفت گروه‌های اسمی تمایل به نشانه‌گذاری تهی دارند، اما در فارسی و به‌ویژه در گونۀ رسمی، حتی این نوع ساخت‌ها که می‌توان آنها را کلمات مرکب واژگانی­شده خواند، تمایل به حذف همپایه‌ساز ندارند، مثل «عروس و داماد»، «سلام و علیک». شایان توجه است که استسن (2004: 9) تنها مثالی که از فارسی امروز آورده است، شبه­فهرست گروه اسمی است:

(17) مردا، زنا، و بچه‌ها

پربسامدترین همپایه‌ساز در همپایه‌سازی گروه‌های فعلی و بندها نیز /va/ و /-o/ است. از میان 460 ساخت همپایگی از پیکرۀ نوشتاری رسمی، 163 مورد ساخت همپایگی آشکار با /va/ در سطح گروه فعلی و بند یافت شد، اما تنها شانزده مورد ساخت همپایگی آشکار با /va/ در سطح گروه فعلی و بند از میان460 مورد ساخت همپایگی در پیکرۀ نوشتاری محاوره‌ای به دست آمد.

از تعداد داده‌ها می‌توان چنین نتیجه گرفت که بسامد رخداد همپایه‌سازی با /va/ در سطح گروه فعلی و بندها در نوشتار به‌مراتب بیشتر از گفتار است و فارسی نوشتاری تمایل بیشتری به حفظ همپایه‌ساز دارد. همچنین، توزیع همپایه‌ساز /va/ در سطح گروه فعلی و بندها بیشتر از دیگر گروه‌های نحوی است. شایان ذکر تعداد قابل‌توجه جمله‌ها و نیز پاراگراف­هایی است که در پیکرۀ نوشتاری رسمی پژوهش حاضر با /va/ آغاز شده­اند. شاید بتوان این امر را از دسته ویژگی­های سبکی یا گفتمانی به شمار آورد و ازاین‌رو، از پرداختن به آن در اینجا چشم‌پوشی می‌کنیم.

 

جدول 5. همپایگی آشکار با استفاده از /va/ در گروه فعلی و بند در پیکرة رسمی

 

نانواها با هم شور کرده بودن و نان سنگکی پخته بودند که نظیرش را تا آن وقت هیچ­کس ندیده بود.

مهمان­ها دسته­دسته به اطاق عقدکنان می­آمدند و نان را تماشا می­کردند.

چه نعمتی حرام شده و آن هم در چه موقعی. 

منبع: دانشور (1395)

به‌طورکلی، بررسی هر دو پیکرۀ پژوهش نشان داد که همپایگی ناآشکار در گروه فعلی و بند در گونۀ محاوره­ای رواج بیشتری دارد. شایان توجه است که مواردی که ساخت همپایگی ناآشکار در نوشتار نمایان می‌شود، محدود به زمانی است که نویسنده نقل‌قولی را از زبان شخصیت‌های داستان روایت می‌کند. در این موارد، اگر‌چه گونۀ زبانی به‌کاررفته در متن داستان گونۀ ‌رسمی زبان فارسی است، ولی نویسنده تمایل دارد از ساخت نحوی رایج در فارسی محاوره‌ای استفاده کند. به نظر می­رسد هدف نویسنده ایجاد ارتباطی ملموس بین شخصیت‌های داستان و خواننده باشد که پرداختن به آن از حوصلة بحث حاضر خارج است و بیشتر به ویژگی­های سبکی نویسنده مربوط می‌شود. درنهایت، از میان داده‌های یافت‌شده در پیکرۀ محاوره­ای، 213 مورد ساخت همپایگی ناآشکار گروه فعلی و بندها به دست داده شد که 15 مورد آن فعل‌های پیاپی[32] و یا شبه­پیاپی[33] بودند.  مثال‌هایی از همپایگی ناآشکار گروه فعلی و بند در جدول (6) آمده است:

جدول 6. همپایگی ناآشکار گروه فعلی و بند در پیکرۀ محاوره‌ای ‌

 

صداشو کم کن، آقات اومد.

خدای نکرده عملش کردن و فلج شد چه خاکی به سرت می‌کنی.

هیچ چاره‌ای نیست، من باید بچه‌ها رو خبر کنم.

تو راه یکی از دوستانش زنگ زد به موبایلش، ماجرا رو گفتم، گفتم که متأسفانه این‌جوری شده.

منبع: فرهادی (1393)

به‌زعم استسن (2000: 10)، بررسی وضعیت متأخر زبان­ها نشان از محدودشدن کاربرد ساخت همپایگی ناآشکار/نشانه‌گذاری تهی دارد. او زبان فارسی باستان را به‌عنوان یکی از نمونه‌های زبانی که گرایش زیادی به ساخت همپایگی آشکار داشته‌ معرفی می‌کند و می‌نویسد که زبان فارسی مانند دیگر زبان‌های امروزی، ساخت همپایگی ناآشکار را به حاشیه کشانده است. او همچنین، به ‌نقل از میتون (1988: 355-357) می‌نویسد که این گرایش در سطح گروه اسمی و گروه فعلی و بندها مشابه است. این نکته را داده­های پژوهش حاضر تأیید نمی­کند. از داده‌های حاصل از دو پیکرۀ بررسی‌شده می‌توان دریافت که تمایل به ساخت همپایگی آشکار در سطح گروه‌های اسمی در دو گونۀ رسمی و محاوره­ای مشابه یکدیگر است و در هر دو گونۀ مذکور، کاربرد محدود نشانه‌گذاری تهی مشهود است، اما این گرایش در سطح گروه فعلی و بند محدودتر از گروه‌های اسمی است. شایان توجه است که حتی در پیکرۀ رسمی، از میان 307 مورد ساخت همپایگی در سطح گروه فعلی و بندها، 53 مورد ساخت همپایگی ناآشکار یافت شد. درواقع، بسامد رخداد نشانه‌گذاری تهی در فارسی رسمی، بعد از /va/ در مقام دوم قرار دارد. در پیکرۀ محاوره­ای نیز، از میان 337 مورد ساخت همپایگی یافت‌شده، 213 مورد ساخت همپایگی ناآشکار/ نشانه‌گذاری تهی یافت شد و تنها 16 مورد ساخت همپایگی آشکار با /va/ مشاهده‌ شد.

همپایه‌سازی گروه صفتی با استفاده از همپایه‌ساز /va/ در هر دو پیکرة زبانی پژوهش حاضر تفاوت چندانی نشان نداد. گروه‌های صفتی در هر دو نوع گونۀ زبانی گرایش زیادی به حضور /va/ برای همپایه سازی دارند. به‌بیانی‌دیگر، در مواردی که بیش از یک صفت در مقام وابستۀ هستۀ اسمی در ساختار گروه اسمی شرکت می­کنند، این صفات تنها با استفاده از /va/ همپایه می­شوند. افزون‌براین، در اندک مواردی، کاربرد کسرۀ اضافه در ساخت همپایگی صفتی دیده می‌شود که به‌زعم استیلو (2004: 281) کسرۀ اضافه فقط برای همپایه‌کردن صفت‌ها‌ی توصیفی کاربرد دارد. نمونه‌هایی از کاربرد کسرة اضافه برای همپایه‌سازی صفت را می‌توان در مثال‌های (18) و (19) مشاهده کرد:

(18) چشمهای گردِ سیاهش را به او دوخت و خندید.

(دانشور، 1395: 110)

 

(19) یک بویراحمدی سیاه­چردﺓ کوتوله هم رسید.

(دانشور، 1395: 203)

داده‌های جمع­آوری­شده از همپایگی گروه صفتی دو پیکره در دو جدول (7) و (8) آمده است:

جدول 7. همپایگی با استفاده از /va/ در گروه صفتی در پیکرۀ محاوره‌ای

 

مؤدب و متین

آروم و گرم و....

غیرمجاز و اونجوریش

جمع و جور

چرت و پرت

منبع: فرهادی (1393)

جدول 8. همپایگی با استفاده از /va/ در گروه صفتی در پیکرۀ رسمی

 

 

بلندتر و پربارتر

تاریک و روشن

بی‌چشم و رو

مؤمن و زودباور و چشم­بسته

منبع: دانشور (1395)

یک مورد همپایگی گروه قیدی نیز در پیکرۀ رسمی مشاهده شد:

(20) آدم نباید این­طور دربارة اشخاص ندید و نشناخت حکم کند.

(دانشور، 1395: 225)

استیلو (2004) در خصوص همپایگی فهرست گروه اسمی معتقد است که در برخی موارد در پایان فهرست، گویشور فارسی‌زبان همپایه‌ساز پایانی را بدون همپایه در انتهای فهرست رها می‌کند، از آن ‌جهت ‌که هر زمان بخواهد بدون تکرار سازۀ پایانی، همپایه‌ای را به فهرست اضافه کند. شایان توجه است که این پدیده در میان داده‌های یافت‌شده از همپایگی در سطح گروه صفتی نیز دیده شد. جملۀ 2 از جدول (7) گواهی بر این ادعا است.

4ـ1ـ2. همپایه‌ساز /ham/ «هم»

/ham/ «هم» یکی دیگر از همپایه‌سازهای تک‌حرف‌ربطی است. کاربرد /ham/ به‌عنوان همپایه­ساز به‌مراتب کمتر از /va/ است. از آن‌جایی‌که /ham/ کاربرد‌های مختلفی به‌لحاظ نقشی و معنایی دارد و تعیین مرز مشخص بین کاربردهای متفاوت آن گاه به‌آسانی صورت نمی‌پذیرد، از منظر پژوهش حاضر، آزمون جایگزینی راه‌حل مناسبی برای تعیین مرز مشخص بین «همِ» همپایه‌ساز و دیگر معنا‌های آن خواهد بود. یعنی اگر با جایگزین‌کردن «وَ» به­جای «هم» در ساخت‌های نحوی تغییر قابل‌توجهی در معنای آن ایجاد نشود، می‌توان «هم» را به‌عنوان همپایه‌ساز در نظر گرفت. از آن­جاکه بسامد رخداد /ham/ به‌عنوان همپایه‌ساز بسیار کم است، در جدول (9) داده‌های یافت‌شده از هر دو پیکره با هم آمده است:

جدول 9. ساخت همپایگی با استفاده از /ham/

 

گفت این بابامه، اینم مامانمه.

می‌خواد که تو ازدواج کنی. منم به حرفش خندیدم.

صدای مرد بود. صدا هم آشنا بود.

عمه خانم بچه‌ها را برده روضه. خسرو هم با هرمز بیرون رفته.

همان‌طور که در جدول (9) نمایان است، در داده‌های به‌دست‌آمده از پیکره‌های بررسی‌شده، هیچ موردی از ساخت همپایگی با /ham/ در سطح گروه اسمی یافت نشد. با استناد به این یافته‌ها، می‌توان ادعا کرد که /ham/ در هر دو گونۀ فارسی تنها بندها را همپایه می‌کند. شایان توجه است که از چهار مورد ساخت همپایگی با /ham/، دو مورد آن مربوط به پیکرۀ محاوره­ای و دو مورد مربوط به پیکرۀ رسمی است. باتوجه‌به این دستاورد، همچنین می‌توان به این نتیجه رسید که این همپایه‌ساز در هر دو گونۀ زبانی از بسامد رخداد یکسانی برخوردار است.

ناگفته پیداست که تنها نقش /ham/ در فارسی همپایه­سازی نیست. بررسی داده­های هر دو پیکره نشان داد که پرکاربردترین /ham/ در معنای «همچنین» و «حتی» و در معنای تأکید است که پرداختن به آن مجالی مستقل می­طلبد.

4ـ1-3. همپایه‌ساز /ke/ «که»

انواع /ke/ «که» در فارسی وجود دارد که پربسامدترین آن، حرف ربط پیروساز فارسی است که کاربرد آن در مقام همپایه‌ساز در نظر نخست دور از ذهن به نظر می‌رسد. همپایه­ساز /ke/ تنها برای پیوند دادن بندها و گروه‌های فعلی به کار می‌رود. نمونه‌ای از کاربرد /ke/ در مقام همپایه‌ساز را در مثال (21) می‌توان شاهد بود:

(21) منتظر آخرین چین گل نسترن بودیم که نیامد.

(دانشور، 1395: 131)

پرداختن به /ke/ در مقام همپایه­ساز نیاز به بررسی­های به‌مراتب بیشتری دارد که جای آن در پژوهش حاضر نیست و می­توان به آن از منظر موضوعی برای پژوهش­های آتی نگریست.

4ـ1ـ4. همپایه‌ساز /bâ/ «با»

/bâ/ «با» یکی دیگر از همپایه‌سازهای تک‌پایه در زبان فارسی امروز در هر دو گونۀ محاوره‌ای و رسمی است که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. برای مثال، هسپلمت (2004) قائل به /bâ/ به‌عنوان همپایه‌ساز همراهی شده است و نیز، ناتل خانلری (1388: 330) در کنار برخی دیگر از صاحب­نظران، در دسته­بندی‌ای که از /bâ/ به دست داده است، یکی از کارکردهای آن را حرف عطف هم‌معنی با /va/ معرفی کرده‌ است. در پژوهش حاضر نیز، این کاربرد پذیرفته شده است. برای بحث بیشتر در این خصوص، می­توان به پژوهش همایون­فر و خزاما (1398) رجوع کرد. مواردی از کاربرد /bâ/ همپایه­ساز در پیکرۀ نوشتاری رسمی پژوهش حاضر در جدول (10) آمده است:

جدول 10. /bâ/ همپایه‌ساز در پیکرۀ رسمی

 

خسرو با سحر از در طویله بیرون آمد.

من دست تنها ... با یک مشت پسربچه ... آنجا چه می‌توانم بکنم.

پنج­ساله که بود کاغذک هوا می­کرد با فانوس­های رنگی.

ابروهای پهن، چشم‌های سیاه، مژه‌های بلند، دماغ عقابی با صورت سبزۀ کشیده.

می‌دانید که ما با یوسف هم‌قسم شده بودیم.

ماشین ایستاد. زینگر با دو سرباز هندی از آن پیاده شدند.

منبع: دانشور (1395)

4ـ1ـ5. همپایه‌ساز /jâ/ «یا»

/jâ/ «یا» همپایه‌ساز تک‌پایه است که به‌لحاظ صوری متعلق به دستۀ همپایه‌سازهای فصلی است. در گونة رسمی فارسی در ساخت‌های همپایه با /jâ/ معمولاً جابه­جایی سازه رخ نمی‌دهد، اما در فارسی محاوره­ای، همپایۀ دوم تمایل دارد به جایگاه پسافعلی[34] حرکت کند. به‌زعم استیلو، بیشترین کاربرد /jâ/ در جمله‌های پرسشی است که در آنها فرایند حرکت[35] رخ می‌دهد. تعدادی از موارد همپایگی با /jâ/ در گروه فعلی، بند و گروه اسمی در هر دو پیکرة زبانی پژوهش حاضر در سه جدول (11) ، (12) و (13) آمده است:

جدول 11. همپایگی با استفاده از /jâ/ در گروه فعلی و بند در پیکرۀ محاوره­ای

 

دروغ می‌گم یا راست.

مگه برات فرق می‌کنه من بمیرم یا زنده بمونم؟

زن و بچه‌ات منتظرتن یا ننه بابات؟

منبع: فرهادی (1393)

جدول 12. همپایگی با استفاده از /jâ/ در گروه فعلی و بند در پیکرۀ رسمی

 

می‌دانم عاقبت در یک روز سگی در یک گودال میفتی و جان می‌دهی یا در نوانخانه دنبال یک پیرزن می‌گردی که به او بگویی مادر!

نشسته یا ایستاده بودند.

ندانست این حرف­های خودش است، یا کسی یادش داده.

منبع: دانشور (1395)

جدول 13. همپایگی با استفاده از /jâ/ در گروه اسمی در پیکرۀ رسمی

 

و او چقدر مغزش را می‌کاوید تا خاطره یا تجربه‌ای شاد و آرام‌کننده بیابد.

آدم‌های خونین یا بی‌حال را آدم‌های دیگر به دوش می‌کشند.

ته دلش امید داشت که پسر یا شوهرش به دنبالش بیایند.

منبع: دانشور (1395)

 

از همپایگی گروه اسمی با /jâ/ در پیکرۀ محاوره­ای تنها یک مورد یافت شد:

(22) تو رو جون بچه­ات یه کاری برا من بکن، خودت یا خانومت.

(فرهادی، 1393: 236)

یک مورد همپایگی گروه حرف اضافه­ای با /jâ/ نیز در پیکرۀ نوشتاری یافت شد:

(23) با دندان یا با قلوه سنگ هسته‌ها را کف اتاق می‌شکستند.

(دانشور، 1395: 102)

همپایگی قید (گو اینکه می­توان آن را همپایگی گروه اسمی نیز به شمار آورد) نیز تنها یک مورد یافت شد:

(24) تو فردا صبح اول وقت یا همین شبانه برو پیش زینگر و ...

(دانشور، 1395: 183)

اگرچه به‌زعم استیلو (2004: 307) کاربرد /jâ/ برای ساخت همپایگی در جمله‌های پرسشی، بسامد رخداد بیشتری نسبت به جمله‌های خبری دارد، ولی در داده‌های یافت‌شده از پیکره­های این پژوهش، کاربرد آن در جمله‌های خبری بیشتر بوده است. همچنین، کاربرد این همپایه‌ساز در سطح گروه اسمی بسامد رخداد کمی نشان می‌دهد.

4ـ1ـ6. همپایه‌سازهای /ammâ/ «اما» و /vali/ «ولی»

در هر دو گونۀ بررسی‌شده، در ساخت همپایگی آشکار و بعد از /va/ این دو همپایه‌ساز از دستۀ همپایه‌سازهای تک‌پایة نقضی، بسامد رخداد بیشتری دارند. /vali/ «ولی» در فارسی محاوره­ای و /ammâ/ «اما» در فارسی رسمی متداول هستند. نسبت استفاده از /ammâ/ به /vali/ در پیکرۀ رسمی پژوهش حاضر حدود سی به یک بود و جالب‌توجه اینکه، درست برعکس همین نسبت در پیکرۀ محاوره­ای مشاهده شد. توزیع این همپایه‌سازها در سطح گروه فعلی و بند از بسامد رخداد بیشتری نسبت به دیگر گروه‌های نحوی برخوردار است. همانطور که اشاره شد، در اینجا تلاش شده است تعداد داده­ها در هر دو گونۀ زبانی متناسب با یکدیگر بررسی شود، اما این مسأله به‌هیچ‌روی به معنی یکسانی کاربرد همپایه­سازها در این دو گونه نبوده است. تعداد /ammâ/ و /vali/های به‌کاررفته در پیکرۀ رسمی چیزی حدود ده برابر بیش از آن چیزی بود که در جدول (14) آمده است، درحالی‌که جدول (15) تمامی موارد کاربرد /ammâ/ و /vali/ در پیکرۀ محاوره­ای را نشان می‌دهد. در کلِ پیکرۀ رسمی، بالغ بر 970 /ammâ/ و /vali/ به کار رفته است:

جدول 14. همپایگی نقضی با استفاده از/ammâ/ و /vali/ در پیکرۀ رسمی

 

هر دو فارسی می‌دانستند، اما شکسته‌بسته.

زری شنیده بود، اما تا با چشم‌های خودش نمی‌دید باور نمی‌کرد.

دوست‌داشتن دل آدم را روشن می‌کند، اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه می‌کند.

منبع: دانشور (1395)

جدول 15. همپایگی نقضی با استفاده از /ammâ/ و /vali/ در پیکرۀ محاوره­ای

 

دلامون پیش همه، اما خودمون از هم دوریم.

تو خودت خوبی، ولی من که نمی‌تونم تا آخر عمر چشامو ببندم هیچی نشنوم.

اصلاً نمی‌فهمی من چی می‌گم، ولی من این‌قدر می‌گم تا بفهمی.

منبع: فرهادی (1393)

داده‌های پژوهش نشانگر آن هستند که /ammâ/ و /vali/ می‌توانند در جایگاه آغازین جمله نیز ظاهر شوند، بدون اینکه آن جمله با جملة قبل از خود در تناقض آشکار باشد. به نظر می­رسد /ammâ/ و /vali/ می­توانند ارتباط نقض میان دو سازۀ دوردست را نیز برقرار کنند.

4ـ1ـ7. همپایه‌ساز /faɢat/ «فقط»

/faɢat/ «فقط» یکی دیگر از همپایه‌سازهای تک‌پایة نقضی است، اما پربسامدترین کاربرد آن در هر دو گونۀ زبان فارسی بیان تأکید است. راه تشخیص آن به‌عنوان همپایه‌ساز، جایگزین‌کردن آن در ساخت همپایه با یکی دیگر از همپایه‌سازهای نقضی است. کاربرد این همپایه‌ساز در پژوهش حاضر محدود به پیکرۀ محاوره‌ای بود که داده‌های آن در جدول (16) آمده است:

جدول 16. همپایه‌ساز /faɢat/ در پیکرۀ محاوره­ای

 

یارو بالاخره رضایت می‌ده، فقط حواستو جمع کن.

فقط فردا بعد‌از‌ظهر یادتون نره، زودتر خالی کنید.

آقا سوییچ هم روشه، فقط کیف مدارکم نیست.

منبع: فرهادی (1393)

4ـ1ـ8. همپایه‌ساز /montahâ/ «منتها»

/montahâ/ «منتها» یکی دیگر از همپایه‌سازهای تک‌پایة نقضی است که تاکنون کمتر در دسته‌بندی همپایه‌سازها قرار گرفته است. تنها همین تعداد کاربرد در هر دو پیکرة بررسی‌شده در پژوهش حاضر یافت شد:

(25) نمی‌دونم ... منتهاش تو خون این رفیق‌مون الآن داره یه چیزی درست می‌شه.‌

(فرهادی، 1393: 23)

(26) مردم دست می­زنند، منتها نه برای زینگر.

(دانشور، 1395: 259)

(27) عین همین کار را در جنگ اول کرده بودند، منتها آن بار با قاطر، نه با ماشین شخصی.

(دانشور، 1395: 182)

 4ـ2. همپایه‌سازهای دوحرف‌ربطی

همپایه‌سازهای دوپایه تکرار دو همپایه‌ساز تک‌پایه هستند. در این نوع ساخت همپایگی، هر سازه، همپایه‌ساز متعلق به خودش را دارد. حرکت همپایه‌ساز دوم و همپایۀ آن به جایگاه پسافعلی در این نوع همپایگی بسیار پررخداد است. در زیربخش‌های بعد با ذکر مثال این مطلب روشن شده است.

4ـ2ـ1. همپایه‌ساز دوپایة /jâ … jâ/ «یا ... یا»

این همپایه‌ساز فصلی در هر دو پیکرة بررسی‌شده در پژوهش حاضر فراوانی یکسانی از خود نشان دادند که تعدادی از این موارد کاربرد در دو جدول (17) و (18) آمده است:

جدول 17. همپایگی با استفاده از همپایه‌ساز دوپایة /jâ … jâ/ در تمامی ساخت‌های نحوی در پیکرۀ رسمی

 

سرشب نشسته‌ام، با یک قابلمه ته‌چین قالبی از در می‌آید تو، یا یک بشقاب زردآلو کتانی، یا یک قاب نارنگی درشت ...

از قدیم گفته‌اند بچۀ یکی‌یکدانه یا خل می‌شود یا دیوانه.

پیرمرد شاید ناتوانی او را دریافت، یا شاید خواست به تحمل بخواندش، یا شاید برای دل خودش. به‌هرجهت، این شعر را زمزمه کرد ...

منبع: دانشور (1395)

همان‌طور که در داده‌های به دست‌آمده در جدول (17) مشهود است، همپایه‌ساز دوپایة /jâ … jâ/ گاهی به‌صورت /jâ … va jâ/ نیز ظاهر می‌شود. نکتۀ قابل‌ذکر دیگر این است که حضور این همپایه‌ساز در جایگاه آغازی نیز مشاهده شد.

جدول 18. ساخت همپایگی دوپایة /jâ … jâ/ در تمامی گروه‌های نحوی در پیکرۀ محاوره­ای

 

یه دقه این بچه می‌خواد بره تو کوچه بازی کنه یا من باید برم باهاش بشینم در خونه، یا از پشت پنجره چارچشی بپامش.

تو یا باید این قضیه رو تا آخر عمرت تو دلت نگه‌داری و عذاب بکشی، یا این‌که همه‌چی رو به مامانت بگی.

منبع: فرهادی (1393)

4ـ2ـ2. همپایه‌ساز دوپایة /ham … ham/ «هم ... هم»

همپایه‌ساز /ham … ham/ «هم ... هم» از منظر معنایی متعلق به دستۀ همپایه‌سازهای عطفی و از منظر صوری متعلق به دستۀ دوپایه‌هاست. در جدول‌های (19) و (20) تعدادی از موارد یافت‌شده از کاربرد این همپایه‌ساز در دو پیکرة متنی پژوهش حاضر به دست داده شده است. در مثال اول جدول (19)، همپایه‌ساز دوم و همپایۀ‌ آن به جایگاه پسافعلی حرکت کرده است.

جدول 19. همپایه‌ساز دوپایة /ham … ham/ در تمامی ساخت‌های نحوی در پیکرۀ رسمی

 

با لبهایی که انگار هم سجاف داشت و هم دالبر.

بشارت هم می‌داد و هدایت هم می‌کرد.

پدرش قول داد که هم او را هم سحر را با خود ببرد.

منبع: دانشور (1395)

جدول 20. همپایگی با استفاده از همپایه‌ساز /ham … ham/ در تمامی ساخت‌های نحوی در پیکرۀ محاوره­ای

 

هم شیفت روز، هم شیفت شب.

هم تو خونۀ بهتر از این گیرت نمی‍‌ومد، هم اون حالاحالاها تو این محله مشتری پیدا نمی‌کرد.

از اولش هم باید تو تراس می‌ذاشتیم، یه ملافه هم می‌کشیدیم دید نداشته باشه.

منبع: فرهادی (1393)

همانطور که داده‌های یافت‌شده از هر دو گونۀ زبانی نشان می‌دهند، کاربرد /ham … ham/ در سطح بند از بسامد رخداد بیشتری نسبت به دیگر گروه‌های نحوی برخوردار است. در داده‌های به‌دست‌آمده از هر دو پیکره، تنها یک مورد ساخت همپایگی در سطح گروه اسمی یافت شده ‌است.

4ـ2ـ3. همپایه‌ساز دوپایة /na … na/ «نه ... نه»

در ساخت همپایگی با استفاده از/na … na/ «نه ... نه»، فعل به‌صورت مثبت به‌کار می‌رود؛ امکان حذف فعل نیز در این نوع ساخت همپایگی وجود دارد. در داده­هایی از این دست که از پیکرۀ رسمی پژوهش جمع­آوری شد، تشخیص اینکه با همپایگی گروه اسمی سروکار داریم یا با همپایگی گروه فعلی، آسان نیست. به‌علاوه، اینکه حذف گروه فعلی رخ داده است و یا با پسایندسازی گروه اسمی سروکار داریم، محل تردید است. ورود بیشتر به این بحث در پژوهش حاضر نمی­گنجد. در جدول‌های (21) تا (24) تعدادی از موارد کاربرد این همپایه‌ساز دوپایه به‌تفکیک همپایگی انواع ساخت‌های نحوی در هر دو پیکرة متنی پژوهش حاضر نشان داده شده است:

 

جدول 21. همپایگی با استفاده از «/na … na/ همراه با حرکت سازه در پیکرۀ رسمی

 

من نه فرشته‌ام، نه دیو.

غیر از اینها، نه صدایی بود و نه جنبشی.

منبع: دانشور (1395)

جدول 22. همپایگی با استفاده از /na … na/ در گروه فعلی و بند در پیکرۀ رسمی

 

نه زور می‌گویم و نه زور می‌شنوم.

عزت‌الدوله هم آمد، اما نه دست در گردنش انداخت و نه گریه کرد.

نه آن وقت‌ها که با آلمان‌ها چشمک می‌زدید موافقتان بودم، نه حالا که با دشمنانشان ساخته‌اید.

منبع: دانشور (1395)

جدول 23. همپایگی با استفاده از /na … na/ در گروه اسمی در پیکرۀ رسمی

 

خان‌کاکا! همینقدر می‌دانم که نه پدرت و نه جدت هیچ‌کدام منت احدی را نکشیدند.

نه منت فرنگی‌های کون‌نشسته را و نه منت خودی‌های تازه‌به‌دوران‌رسیده را.

منبع: دانشور (1395)

جدول 24. همپایگی با همپایه‌ساز «/na … na/، نه ... نه» در تمامی ساخت‌های نحوی پیکرۀ محاوره‌ای

 

من نه ماهواره می‌خوام، نه دیش.

ایشون نه معتاده، نه مشکلی داره.

نه بچۀ شما با این جنگ و دعوا زنده می‌شه، نه شوهر منو به خاطر این داستان می‌برن بالای دار...

منبع: فرهادی (1393)

4ـ2ـ4. همپایه‌ساز دوپایة /ĉe… ĉe/ «چه ... چه»

یکی دیگر از همپایه‌سازهای دوپایة زبان فارسی /ĉe… ĉe/ «چه ... چه» است که کاربرد آن نسبت به دیگر همپایه‌سازهای دوحرف‌ربطی از بسامد رخداد کمتری برخوردار است و بیشتر در سطح بند به‌کار می‌رود. تنها همین تعداد داده از بررسی پیکره­های پژوهش حاضر به دست آمده است:

برای همپایه‌ساز دوپایة /ĉe… ĉe/ تنها یک مورد از پیکرۀ محاوره­ای یافت شد:

 

 (28) چه ما می‌دونستیم نامزد داره، چه نمی‌دونستیم.

(فرهادی، 1393: 450)

جدول 25. همپایه‌ساز /ĉe… ĉe/ در پیکرۀ نوشتاری رسمی

 

با خودش عهد کرد کلو را فوراً بفرستدش ده، چه یوسف خوشش بیاید، چه بدش بیاید.

افسرها برگشتند، چه آنکه طناب داشت و چه آنها که بدون طناب بودند.

منبع: دانشور (1395)

4ـ2ـ5. همپایه‌ساز دوپایة /gâh… gâh/ «گاه ... گاه»

تنها موارد یافت‌شده از کاربرد این همپایه­ساز در (29) و (30) آمده است:

(29) حالا یوسف دوربین داشت و گاه خودش با دوربین تپه را زیر نظر می‌گرفت و گاه دوربین را می‌داد دست زنش.

(30) و من برای خودم درآورده بودم که یک غده در پستان راستم است که گاهی پیدا می‌شود و گاهی ناپیدا.

(دانشور، 1395: 89)

4ـ3. همپایه‌سازهای چندپایه

آن دسته از همپایه­سازهای چندپایه که داده­ای برای آن در دو پیکرۀ پژوهش حاضر یافت شد، به این قرار هستند:

4ـ3ـ1. همپایه‌ساز چندپایة /jâ … jâ … jâ/ «یا ... یا ... یا»

تنها در مثال‌های (31)، (32) و (33) کاربرد این همپایه‌ساز چندپایه در پیکرۀ رسمی مشاهده شد:

(31) بعضی از دسته‌گل‌ها جوری بود که آدم می­فهمید زن باغبانی آنها را با دست خودش چیده و با سلیقۀ خودش پیچیده یا بنده‌خدایی در صحرایی یا در مزرعه­ای گشته و گشته و آن دسته‌گل وحشی یا آن بغل خوشۀ گندم را فراهم آورده.

(دانشور، 1395: 261)

(32) آنها تیفوس نداشتند، چراکه یا روی تخت­ها نشسته بودند با کله­های نوارپیچ‌شده و با دست­های حمایل گردن، یا خوابیده بودند، با چشم­های زخم­بندی­شده، یا پاهای گچ­گرفته.

(دانشور، 1395: 151)

(33) اگر با خیال زنده‌ماندن دوستی یا خواهری یا بیماری برق به چشم و خنده به لب او می­آمد، چرا این شادمانی را از او بگیرد؟

(دانشور، 1395: 217)

4ـ3ـ2. همپایه‌ساز چندپایة /ĉe… ĉe… ĉe/ «چه ... چه ... چه»

در ساخت‌های همپایگی با این نوع همپایه‌ساز، تعداد همپایه‌ها و همپایه‌سازها برابر است. در پیکره­های پژوهش حاضر، تنها یک مورد ساخت همپایگی با حضور همپایه‌ساز چندپایه /ĉe… ĉe… ĉe/ در پیکرۀ رسمی یافت شد.

(34) عزت‌الدوله تا بعدازظهر سر مطلب اصلی نرفت، آن هم با چه طول و تفصیلی و چه مقدمه‌چینی و چه حاشیه‌رفتن‌هایی.

(دانشور، 1395: 163)

4ـ3ـ3. همپایه‌ساز چندپایة /na… na… na/ «نه ... نه ... نه»

تعدادی از موارد یافت‌شده از این همپایه‌ساز چندپایه در پیکره‌های متنی پژوهش حاضر در جدول‌های (26) و (27) آمده است:

جدول 26. همپایه‌ساز چندپایة /na… na… na/ در پیکرۀ رسمی

 

زری از گفتن حقیقت به دکتر عبدالله خان نه ترس، نه ابا، نه رودربایستی داشت.

نه مهتاب بود، نه ستاره، نه چراغ.

اما زری از همه‌چیز حالش به هم خورده بود. حتی از مرگ، مرگی که نه طواف، نه نماز میت و نه تشییع جنازه داشت.

منبع: دانشور (1395)

 

جدول 27. همپایه‌ساز چندپایة /na… na… na/ در پیکرۀ محاوره­ای

 

یه قطعه شعری سروده که نه سیاسیه، نه ضدرژیمه، نه هیچی، یه شعر عاشقانه‌س.

من اون موقع نه به خودم فکر می‌کردم، نه به ماری، نه به تو و لئا.

منبع: فرهادی (1393)

4ـ3ـ4. همپایه‌ساز چندپایة /ham… ham… ham/ «هم ... هم ... هم»

تنها یک مورد ساخت همپایگی با همپایه‌ساز چندپایة /ham… ham… ham/ در پیکرة متنی فارسی رسمی مشاهده شد:

 (35) صدای رعد هم آمد، برق هم زد و باران هم بارید.

 (دانشور، 1395: 231)

موارد یافت‌شده از کاربرد این همپایه‌ساز چندپایه در پیکرة متنی پژوهش حاضر در جدول (28) آمده است. همانطور که در مثال سوم جدول (28) نمایان است، همپایه‌‌ساز /ham… ham… ham/ چهار بند را با یکدیگر همپایه کرده‌ است:

جدول 28. همپایه‌ساز /ham… ham… ham/ در پیکرۀ محاوره­ای

 

اونجا هم با هیشکی قاطی نمی‌شی ... کاری به کار کسی هم نداری ... آزاد هم شدی، دست‌خالی پا نشی بیای این‌جا‌ها.

هم شیفت شب، هم شیفت روز، یه شیفت هم به‌زور دارم جات می‌دم.

بعدازظهرم که اون اومد تو برمی‌گردی خونه‌ت. دخترتم می‌آد، ترمه‌م تنها نیست، دوتایی‌شون سرشون گرم می‌شه، خیال منم راحت.

منبع: فرهادی (1393)

  1. نتیجه­گیری

کتاب سووشون دانشور و هفت فیلم‌نامه از اصغر فرهادی به‌عنوان پیکره‌های متنی پژوهش حاضر به‌منظور مقایسة انواع، بسامد وقوع و توزیع انواع همپایه‌سازها در دو گونة فارسی رسمی نوشتاری و محاوره‌ای غیررسمی انتخاب شدند. از آن‌جایی‌که کتاب هفت فیلم­نامه مکالمۀ نوشتاری است و برخلاف بافت نوشتاریِ کتاب سووشون سیمین دانشور، از انسجام کمتری برخوردار است، مقایسۀ این دو کتاب با ذکر تعداد صفحه‌ها مقایسۀ درستی نیست. تعداد صفحات پیکرۀ نوشتاری محاوره­ای این پژوهش حدود دو برابر پیکرۀ نوشتاری رسمی آن بود، اما تعداد همپایه­سازها در پیکرۀ رسمی بالغ بر ده ‌برابر پیکرۀ محاوره­ای بود. این اختلاف در تعداد همپایه­سازها در این دو گونۀ زبانی نشان می­دهد که کاربرد همپایگی چه به‌لحاظ بسامد وقوع و چه به‌لحاظ تنوع، در فارسی رسمی به‌مراتب بیشتر از فارسی محاوره­ای است.

به‌علاوه، مشاهده شد که در هر دو گونۀ زبانی بسامد رخداد ساخت همپایگی در سطح گروه فعلی و بندها بیشتر از دیگر گروه‌های نحوی است. پس از گروه فعلی و بندها، بسامد ساخت همپایگی در سطح گروه اسمی و پس از آن، در گروه صفتی بیشتر است. سایر گروه‌های نحوی نظیر گروه حرف اضافه­ای موارد انگشت­شماری همپایگی داشتند.

همچنین، مشخص شد که تمایل به نشانه‌گذاری تهی/ همپایه­ساز ناآشکار در فارسی محاوره‌ای به‌مراتب بیشتر از فارسی رسمی است. در کنار همپایه­سازهایی که تاکنون در پژوهش­های پیشین بدان‌ها اشاره شده است، به همپایه‌سازهای کمابیش از نظردورماندۀ /faɢat/ «فقط»، /montahâ/ «منتها»، /ham/ «هم» و /bâ/ «با» نیز اشاره شد.

عناصری مانند /ham/،/bâ/ و /ke/ در فارسی نقش­های نحوی، معنایی و گفتمانی متعددی دارند و نیازمند مطالعات وسیع‌تری هستند؛ به‌گونه­ای که پرداختن به تمامی جوانب آنها در پژوهش حاضر میسر نبود. ارائۀ دسته­بندی­های جدید برای این عناصر می­تواند برای دستور زبان فارسی راهگشا باشد. داده­های جمع­آوری‌شدۀ مربوط به هریک از همپایه‌سازهای فارسی در جدول­هایی جداگانه ارائه گردید تا امکان مقایسۀ آنها چه به‌لحاظ بسامد وقوع در دو گونۀ فارسی محاوره­ای و رسمی و چه به‌لحاظ نوع بافت و شرایط کاربرد به‌آسانی فراهم باشد.

از دیگر عناصری که در کنار نقش­های نحوی و گفتمانی متعدد خود نقش همپایگی هم دارد، /baʔd/ «بعد» است. بررسی این عنصر می­تواند موضوعی برای پژوهش­های تکمیلی قلمداد شود. کاربرد /bâ/ در مقام همپایه‌ساز در زبان فارسی سبب می‌شود زبان فارسی در زمرۀ زبان‌های «با»[36] قرار بگیرد که در رده‌بندی زبان‌های جهان در مقابل زبان‌های [37]

 

[1]. language variety

[2]. formal written Persian

[3]. informal colloquial Persian

[4]. text corpus

[5]. overt coordination

[6]. syntactic structures

[7]. coordinator

[8]. utterance

[9]. covert coordination

[10]. subordination

[11]. Stillo, D.

[12]. conjunction

[13]. connector

[14]. clause

[15]. conjunctive

[16]. adversative

[17]. disjunctive

[18]. causal

[19]. The stand- alone test

[20]. sustained intonation

[21]. postposition

[22]. Haspelmath, M.

[23]. monosyndetic

[24]. bisyndetic

[25]. multisyndetic

[26]. empty/null marking

[27]. natural coordination

[28]. non-natural coordination

[29]. ذکر این نکته لازم است که از آنجایی که کاربرد صفت در مقام اسم در فارسی کاربرد گسترده­ای دارد، در مواردی گروه­های صفتی در این جدول در مقام گروه اسمی قلمداد شده­اند. از این رو است که صفت­های جانشین اسم نیز، در این جدول به چشم می­خورند.

[30]. Stassen, L.

[31]. Mithun, M.

[32]. serial verbs

[33]. semi-serial verbs

[34]. postverbal position

[35]. wh-movement

[36]. With-Languages

[37]. And-Languages

منابع
خطیب رهبر، خلیل. (1367). دستور زبان فارسی کتاب حروف اضافه و ربط. تهران: مهتاب.
دانشور، سیمین. (1395). سووشون (چاپ بیست و دوم). تهران: خوارزمی.
شفائی، احمد. (1363). مبانی علمی دستور زبان فارسی. تهران: نوین.
شعبانی، منصور، کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه، آقاگل‌زاده، فردوس و گلفام، ارسلان. (1389). ساخت همپایگی: با نگاهی به زبان فارسی. ادب پژوهی، 4(13)، 131ـ156.
شقاقی، ویدا. (1387). مبانی صرف. تهران: سمت.
فرشیدورد، خسرو. (1384). دستور مفصل امروز بر پایة زبان‌‌شناسی جدید. تهران: سخن.
فرهادی، اصغر. (1393). هفت فیلمنامه از اصغر فرهادی (چاپ اول). تهران: چشمه.
قریب، عبدالعظیم، همایی، جلال، یاسمی، رشید، ملک‌الشعرای بهار و فروزان‌فر، بدیع‌الزمان. (1373). دستور زبان فارسی (پنج استاد). تهران: ناهید.
ماهوتیان، شهرزاد. (1378). دستور زبان فارسی از دیدگاه رده‌شناسی (ترجمۀ مهدی سمائی). تهران: مرکز.
ناتل خانلری، پرویز. (1388). دستور زبان فارسی (چاپ بیست و دوم). تهران: توس.
همایون‌فر، مژگان و خزاما، الهام. (1398) «با» در نقش حرف اضافه و نیز همپایه‌ساز در فارسی. دستور، 15، 223ـ247.
 
References
Daneshvar, S. (2016). Suvashun (Vol. 22). Tehran: Kharazmi. [In Persian]
Farhadi, A. (2014). Seven Movie Scripts written by Asghar Farhadi (Vol. 1). Tehran: Cheshmeh Publications. [In Persian]
Farshidvard, K. (2005). Complete Grammar of Persian, According to Modern Linguistics. Tehran: Sokhan. [In Persian]
Gharib, A., Homayi, J., Yasemi, R., Bahar, M., & Forouzanfar, B. (1994). Persian Grammar. Tehran: Nahid. [In Persian]
Haspelmath, M. (2004). Coordination. In T. Shopen (Ed.), Language typology and syntactic description, (2nd ed.), (pp. 1-51). Cambridge: Cambridge University Press.
Homayounfar, M., & Khazama, E. (2021). Bâ: Preposition and coordinator in Persian. Dastoor, 15, 223-247. [In Persian]
Khatib Rahbar, K. (1988). Grammar of Persian: Book of Prepositions and Conjunctions. Tehran: Mahtab. [In Persian]
Mahootian, S. (1999). A Typological Approach to Persian Grammar (Mehdi Sama’i Trans.). Tehran: Markaz. [In Persian]
Mithun, M. (1988). The grammaticalization of coordination. In J. Haiman, & S. A. Thompson (Eds.), Clause combining in grammar and discourse, (pp. 331-359). Amsterdam: John Benjamins.
Natel Khanlari, P. (2009). Grammar of Persian. (22nd ed.). Tehran: Toos. [In Persian]
Shabani, M., Kord Zaferanlou, A., Aghagolzadeh, F., & Golfam, A. (2010). Coordination: Evidence from Persian. Journal of Literary Studies, 4(13), 131-156. [In Persian]
Shafaee, A. (1984). Scientific Principles of Persian Grammar. Tehran: Novin. [In Persian]
Shaghaghi, V. (2008). Principles of Morphology. Tehran: Samt. [In Persian]
Stassen, L. (2000). And-Languages and With-Languages. Linguistic Typology, 4, 1-54. https://doi.org/10.1515/lity.2000.4.1.1
Stilo, D. (2004). Coordination in three Western Iranian Language: Vafsi, Persian and Gilak. In M. Haspelmath (Ed.), Coordinating Construction (pp. 269-330). Amsterdam: John Benjamins.[1]