نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار زبان‌شناسی گروه زبان و ادبیات، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران

چکیده

در این مقاله نمودهای واژگانی ایستا، کنشی، غایتمند و تحققی بر‌پایۀ برنامۀ کمینه‌گرا و باتوجه‌به نمونه‌های زبان فارسی بررسی و ساختار درختی نمودی برای هرکدام از آنها ارائه می‌شود. تحلیل نمونه‌ها نشان می‌دهد که رویدادها خوانش‌های متغیر ایستاـ پویا دارند. موضوع درونی نقشی در رویداد‌های نمودی ایستا ندارد و هم‌آیی این رویدادها با قیود تداومی بیانگر غیرغایی بودن آنها و نبودِ حوزة خوانش نمودی در آنهاست، حال‌آنکه موضوع درونی برخلاف موضوع بیرونی، در خوانش نمودی رویدادهای پویای کنشی، غایتمند و تحققی نقش دارد. [± کمی] بودن موضوع درونی برخلاف معرفه یا نکره ‌بودن آن بر خوانش نمودی رویداد تأثیرگذار است. فرافکنی نمودی و [± غایی] رویداد در درون گروه اسناد رقم ‌می‌خورد و موضوع بیرونی خارج ‌از نمود و حوزۀ خوانش نمود، واقع است. رویدادهای کنشی تنها مشخصۀ نمودی <آغاز> دارند؛ حال‌ آنکه رویدادهای تحققی و غایتمند برخلاف رویدادهای ایستا که فاقد مشخصه نمودی‌اند، هم مشخصۀ <آغاز> و هم مشخصۀ <پایان> دارند. مشخصه‌های <آغاز> و <پایان> رویدادهای غایتمند بر روی دو گره متفاوت که تسلط سازه‌ای بر یکدیگر دارند، واقع هستند؛ حال‌ آنکه مشخصه‌های <آغاز> و <پایان> در رویدادهای تحققی بر روی یک گره واقع‌اند و گره‌های این دو مشخصه تسلط سازه‌ای بر یکدیگر ندارند. تغییرپذیری نمود واژگانی میان رویدادهای ایستا و پویا و نیز خوانش نمودی مبهمِ رویدادهای کنشی‌ـ تحققی و کنشی‌ـ غایتمند تأییدی است بر اینکه معنای واژگانی افعال، نقشی در تعیین نمود واژگانی ندارد. افزون‌ بر ‌این، وجود دو ساختار رویدادی متفاوت برای یک معنای واژگانی یکسان تأییدی بر نحوی بودن نمود واژگانی است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

A Minimalist Analysis of Lexical Aspect in Persian

نویسنده [English]

  • Mousa Ghonchepour

Assistant Professor of Linguistics, Department of Language and Literature, Farhangian University, Tehran, Iran

چکیده [English]

This article studies stative, activity, accomplishment and achievement lexical aspects based on evidence from Persian and represents aspectual tree diagrams for them. Data analysis shows that events have various stative-dynamic interpretations. Internal argument does not play any role in stative aspectual events and collocation of these events with durative adverbs indicates their atelic and lack of aspectual interpretation domain while internal argument contrary to external one plays a role in aspectual interpretation of dynamic activity, accomplishment and achievement events. [±quantity] of internal argument against definite or indefinite argument has an effect on aspectual interpretation of events. Aspectual projection and [±telicity] of an event are located on predication phrase and external argument is out of aspect and domain of aspectual interpretation. Activity events have only the aspectual feature while the achievement and accomplishment events holds both and aspectual features. These events contrary to stative events have no aspectual features.  The and aspectual features of accomplishment events are located on different nodes having structural dominance on each other while the and aspectual features of achievement events are located on one node and they have no dominance on each other. The variability of lexical aspect between dynamic and static events and the ambiguous aspectual interpretation of activity-achievement and activity-accomplishment events proves that lexical meaning of verbs does not play a role in determining lexical aspect. Moreover, the existence of two different structures for the same meaning confirms that lexical aspect is syntactic.

کلیدواژه‌ها [English]

  • lexical aspect
  • Predication node
  • Structural dominance
  • Aspectual projection
  • Argument
  1. مقدمه

در مطالعات زبان‌شناسی به نمود واژگانی و دستوری اشاره شده است. نمود دستوری میانۀ کنش یا رویداد (نمود ناقص) و یا پایان آن (نمود کامل) را نشان می‌دهد (MacDonald, 2008: 1). نمود واژگانی رویدادهای غایی[1] را از غیرغایی[2] متمایز و مشخصه‌های زمانی ذاتی خود رویداد را توصیف می‌کند (Comrie, 1976; Klein, 1994). رویدادی که به نقطۀ پایان اشاره کند غایی و آنکه فاقد نقطۀ پایان باشد غیرغایی است. برای نمونه، «مهیار دیشب یک لیوان آب نوشید» به نقطه پایان رویدادِ «نوشیدن» اشاره دارد؛ زیرا دیگر آبی در لیوان وجود ندارد و غایی است. حال‌ آنکه رویدادِ «مهیار دیشب آب نوشید» به نقطۀ پایان اشاره ندارد؛ زیرا مقدارِ آب نوشیده‌شده به‌لحاظ کمی مشخص نیست و رویداد غیرغایی است. در هر دو رویداد، ماهیتِ موضوع درونی تأثیری بر نمود دستوری ندارد و هر دو نمود دستوری کامل دارند. در رویدادهای «مهیار داشت یک لیوان آب می‌نوشید» و «مهیار داشت آب می‌نوشید» نیز ماهیت موضوع درونی به‌لحاظ کمی تأثیری در نمود دستوری (ناقص) ندارد. این نمونه‌ها تأییدی است بر اینکه ساختار صرفی نمود دستوری و واژگانی متفاوت‌از یکدیگر است. نمود دستوری مقوله‌ای نقشی در حوزۀ تصریف است (Phan, 2013)، حال ‌آنکه جایگاه نمود واژگانی و عناصر دخیل در خوانش آن مشخص نیست و این مسأله انگیزه‌ای برای انجام پژوهش حاضر است تا علاوه‌ بر مشخص ‌نمودن حوزۀ  خوانش نمود واژگانی، عناصری هم که در تعیین نمود واژگانی تأثیرگذارند، روشن شوند. به‌عبارت‌دیگر، هدف این پژوهش روشن نمودن ماهیت نحوی و یا صرفی نمود واژگانی است.

برنامۀ کمینه‌گرا بعد از نظریۀ حاکمیت و مرجع‌گزینی (اصول و پارامترها) مطرح گردید (Hornstein, 2009; Lasnik & Lahndal, 2010). این برنامه تلاش دارد تا علاوه ‌بر مشخص نمودن نظام محاسباتی زبان بشری، تبیینی از چگونگی مشخصه‌های خاص در زبان‌ها ارائه نماید (Haegeman & Lahndal, 2011). در رویکرد حاکمیت و مرجع‌گزینی اشتقاق نحوی با ژـ ساخت شروع می‌شود و پس از درج  مدخل‌ها در جایگاه موضوعی خود، گشتار حرکت ژـ ساخت را به رـ ساخت تبدیل می‌کند. نمود آوایی و منطقی برروی رـ ساخت عمل کرده و خوانش آوایی و معنایی ساخت را به دست می‌دهد (دبیرمقدم، 1383). چامسکی[3] (1995) تصریح می‌کند که نظام محاسباتی نیاز به سطوح ژـ ساخت و رـ ساخت ندارد (به نقل از Hornstein, Nunes & Grohmann, 2005). با این تعدیل، ساختار دستور به انگارۀ اصلی چامسکی (1957) نزدیک‌تر می‌شود؛ انگاره‌ای که ازطریق گشتارهای مرکب ایجاد می‌شد. در این برنامه، بر‌اساس اطلاعات موجود در هر مدخل واژگان، امکان ساخت نمودار درختی فراهم می‌گردد و سمت شکل‌گیری درخت‌ها و اشتقاق از پایین به بالای نمودار درختی است (ادغام[4]). در واقع ادغام، دو مدخل واژگانی را که یکی از آنها هسته است و نوع گروه را تعیین می‌کند، کنار هم قرار می‌دهد و فرافکنی میانی شکل می‌گیرد؛ این فرافکنی میانی با مدخل دیگری ترکیب و فرافکنی بیشینه[5] ایجاد می‌شود. از نظر چامسکی (2004) ترکیب یک مدخل واژگانی با مدخل واژگانی دیگر ادغام (بیرونی) است. در برنامۀ کمینه‌گرا، همزمان‌ با ادغام حرکت نیز صورت‌ می‌گیرد. دو فرایند ادغام و حرکت در نحو عمل می‌کنند و نظام محاسباتی را شکل می‌دهند. بازنمون[6] نقطۀ پایان نحو در برنامه کمینه‌گراست؛ نقطه‌ای که ادغام و حرکت در آن به پایان رسیده است و ساخت ایجاد‌شده در نمود منطقی، خوانش معنایی و در نمود آوایی خوانش تلفظی می‌شود.

در برنامۀ کمینه‌گرا، هر جمله/ رویداد از سه لایه تشکیل می‌شود: گروه فعلی پوسته‌ای (VP) که حوزۀ موضوعی[7] است؛ گروه تصریف/ زمان (TP) که حوزۀ زمان و نمود است و گروه متمم‌نما (CP) که حوزۀ میانجی و بار/توان[8] است و نوع بند[9] را مشخص می‌سازد (Chomsky, 1995; Haegeman & Lahndal, 2011). در تحولی که در گونه‌های بعدی رویکرد حاکمیت و مرجع‌گزینی صورت‌گرفت، فاعل در مشخصگر فرافکنی نقشی (گروه فعلی پوسته‌ای) ادغام می‌شود (Chomsky, 1995; Harley, 1995; Kratzer, 1996) و سپس به مشخصگر گروه زمان برای بازبینی اصل فرافکنی گسترده[10] حرکت می‌کند. بر پایۀ این اصل، مشخصگر گره زمان باید پر باشد و یا اینکه همۀ جملات باید فاعل داشته باشند. زمان و مطابقه نیز در گره گروه زمان رقم می‌خورد. این مشخصه‌ها از‌طریق پرش بلند[11] که رو به پایین انجام می‌شود، برروی فعل در بخش واجی قرار می‌گیرد (Lasnik, 1981). نهایتاً هستۀ متمم‌نما ادغام و نوع بند را مشخص می‌سازد.

در این مقاله از تعدیلی که بوورز[12] (1993، 2001 و 2003) در نمودارهای درختی برنامۀ کمینه‌گرا پیشنهاد کرده است، برای نشان دادن مشخصه‌های نمودی در نمودارهای درختی استفاده خواهیم کرد؛ زیرا اسناد[13] مفهومی سنتی است که به رابطۀ بین فاعل و گزاره به‌عنوان دو سازۀ اصلی جمله دلالت دارد و هیچ رابطه‌ای بنیادی‌تر از اسناد در دستور نیست. درواقع، گره گروه اسناد جایگزینی برای گره گروه فعلی پوسته‌ای است (دبیرمقدم، 1383). در نمودارهای پیشنهادی لارسن[14] (1988 و 1990)، یک گروه فعلی (گروه فعلی هسته‌ای درونی[15]) در درون گروه فعلی دیگر (گروه فعلی پوسته‌ای بیرونی[16]) جای دارد. در تحلیل وی، ساخت درونی جملات انتزاعی‌تر و پیچیده‌تر می‌شود (Jackendoff, 1990) که با اصل سادگی نظام زبانی فاصله دارد. افزون ‌بر ‌این، مشخصگر گروه فعلی جایگاه فاعل است، اما در تحلیل بوورز (2001)، گروه اسمی مفعولی در جایگاه مشخصگر گروه فعلی قرار می‌گیرد. در واقع، باید رویکرد قبل را در مورد اینکه فاعل در جایگاه مشخصگر گروه فعلی است، تعدیل کرد و آن را جایگاه مفعول دانست. به‌ عبارت‌ دیگر، باید از اصول قبلی عدول کرد. این موارد باعث شد تا بوورز (2001) گره گروه اسناد را به‌ جای گره گروه فعلی پوسته‌ای مطرح‌کند. در این تحلیل، ساختار درونی جملات کمترین انتزاع را دارد و فاعل در جایگاه مشخصگر گروه اسناد و مفعول در جایگاه مشخصگر گروه فعلی واقع می‌شود. افزون ‌بر ‌این، دیگر نیازی به گروه فعلی دو‌سطحی ( هسته‌ای و پوسته‌ای) نیست و گروه فعلی از انتزاع کمتری برخوردار است.

رویدادها به ‌لحاظ نمود واژگانی به چهار نوع ایستا[17]، کنشی[18]، غایتمند[19] و تحققی[20] برپایۀ مفاهیم نمودی پویایی، تداوم و غایی دسته‌بندی‌ می‌شوند (Vendler, 1967, 100-105). رویدادهای ایستا، یکنواخت و تداومی هستند (مانند داشتن). رویدادهای کنشی، پویا و تداومی هستند که نقطة پایان ذاتی ندارند (مانند دویدن). رویدادهای غایتمند پویا و تداومی هستند و نقطۀ پایان ذاتی دارند (مانند دایره‌کشیدن)، حال‌آنکه گزاره‌های تحققی، پویا، لحظه‌ای و دارای نقطة پایان ذاتی هستند (نظیر مردن). در این مقاله با‌ توجه ‌به شواهد زبان فارسی، نمود واژگانیِ رویدادهای ایستا، کنشی، غایتمندی و تحققی را در چارچوب برنامۀ کمینه‌گرا تحلیل و تبیینی از تنوع گزاره‌های متفاوت ایستا ـ پویا به ‌لحاظ نمودی ارائه خواهیم کرد.

برخی محققان (Borer, 2005) تصریح می‌کنند که موضوع درونی، نقشی در نمود واژگانی رویداد ندارد؛ حال‌ آنکه برخی دیگر (Declerck, 2007; MacDonald, 2008) نقش تعیین‌کننده‌ای برای آن قائل هستند. محققان دیگری نظیر مِگردومیان[21] (2001)، به نقش موضوع بیرونی در نوع نمود و رویداد نمودی اشاره دارند، حال ‌آنکه برخی دیگر نظیر مک‌دانلد[22] (2008) ادعای فوق را رد می‌کنند. از آنجا که در مورد نقش موضوع (درونی و بیرونی) و حوزۀ خوانش نمود اتفاق نظر وجود ندارد، نقش موضوع درونی و بیرونی در نمود واژگانی را بررسی خواهیم کرد تا مشخص شود که آیا نوع موضوع در تعیین نوع نمود رویداد تأثیر‌گذار است یا اینکه آن به عوامل دیگری وابسته است.

هدف دیگر پژوهش حاضر تعیین جایگاه گره نمود و فرافکنی نمودی با ‌توجه ‌به نمونه‌ها و شواهد زبان فارسی است. مطالعات بسیاری در مورد جایگاه نمود صورت‌گرفته و تحلیل‌های متفاوتی نیز در این مورد ارائه‌شده است. برخی (Borer, 2005; Travis, 2000 & 2010; Ramchand, 2003; Ritter & Rosen, 2000) فرافکنی نمودی رویدادها را حدفاصل گروه فعلی پوسته‌ای و هسته‌ای تلقی ‌می‌کنند. محققان دیگر نظیر مگردومیان (2001)، تصریح می‌کنند که گروه فعلی هسته‌ای و پوسته‌ای نوع رویداد نمودی را تعیین می‌کنند. افزون‌بر‌این، هارلی[23] (2005) و هله و کیسر[24]  (2002) نمود و نوع رویداد نمودی را وابسته به فعل و ماهیت آن می‌دانند و تصریح می‌کنند که نمود از طریق انضمام ریشة اسم و صفت به فعل سبک[25] تعیین می‌شود. حال‌ آنکه چامسکی (2004) و هگمن و لاندال[26] (2011) تأکید دارند که گره تصریف زمان جایگاه نمود است. تنی[27]  (1987) نیز جایگاه خوانش نمودی را در گروه فعلی می‌داند. از آنجا که در مورد جایگاه نمود اتفاق نظر وجود ندارد، ازطریق نمونه‌های زبان فارسی و با توجه ‌به رویکرد کمینه‌گرا جایگاه نمود و حوزة خوانش نمودی را در نمودارهای درختی مشخص خواهیم کرد. همچنین، شواهدی مبنی ‌بر اینکه مشخصه‌های نمودی در کدام گره نمودارهای درختی رقم می‌خورند، ارائه خواهیم نمود.

رویدادهای غایتمند و تحققی نقطۀ پایان ذاتی دارند و این مشخصه سبب شده تا برخی ساختار درونی آنها را یکسان (Borer, 2005) و برخی متفاوت‌ از یکدیگر تلقی‌ کنند (MacDonald, 2008). با‌ توجه ‌به نمونه‌های زبان فارسی روشن خواهیم کرد که آیا نمودهای واژگانی غایتمند و تحققی ساختار یکسان یا متفاوت دارند.

 

  1. مطالعات پیشین در نمود واژگانی

ریتر و روزن[28] (2000) و بُرر[29] (1998) دو فرافکنی نقشی برای ساختار رویدادی نمود واژگانی قائل هستند. در رویکرد بُرر (1998)، هر دو فرافکنی (±غایی) و (±آغازین) در بالای گروه فعلی پوسته‌ای و در رویکرد ریتر و روزن (2000)، بین گروه فعلی پوسته‌ای و هسته‌ای واقع می‌شوند.  بُرر (2005) و رمکند[30] (1993) از‌طریق فرافکنی، نقش نمود را ارائه می‌دهند. تراویس[31] (1991) از فرافکنی نمودی گروه نمودی[32] بحث کرده و جایگاه نمود را در گروه فعلی پوسته‌ای می‌داند. مک‌دانلد (2008) و تراویس (2000) نیز جایگاه فرافکنی نمودی را میان گروه فعلی پوسته‌ای و هسته‌ای می‌دانند. بُرر (2005) نیز بر این باور است که خوانش غایی رویداد، هنگامی شکل می‌گیرد که گروه حرف تعریف کمّی (قابل شمارش) در مشخصگر گروه نمود قرار گیرد. از نظر وی رویدادهای غایتمند متفاوت ‌از رویدادهای تحققی­اند، اما ازنظر ساختار رویدادی[33] تفاوتی با یکدیگر ندارند و دارای ساختار زیر هستند.

TP

T

AspP

Spec

Aspʹ

Asp

VP

V, DP, AP

نمودار 1. نمودار درختی رویدادهای تحققی و غایتمند (Borer, 2005)

 

 

 

 

 

 

 

                      

از نظر برر (2005: 335) غایی‌بودن رویدادهای تحققی به ماهیت موضوع درونی وابسته نیست، حال ‌آنکه در رویدادهای غایتمند وابسته است. وی با ارائۀ شواهد 1 الف و ب، بحث می‌کند که در رویدادهای تحققی، [±قابل شمارش] بودن مفعول صریح تأثیری بر [±غایی] بودن رویداد ندارد و در هر صورت رویدادهای فوق [+غایی] هستند.

1) الف. جان هواپیما/ آب را *برای یک ساعت نگاه کرد.

1) a. John spotted a plane/ water *for an hour.

      ب. جان طلا/ قطعه طلا را *برای یک ساعت پیدا کرد.

  b. John found a nugget of gold *for an hour.

در نمونه‌هایی که وی ارائه می‌دهد فاعل تجربه‌گر در ساختار نمود ایفای نقش می‌کند و خوانش نمودی گزاره را تحت تأثیر قرار می‌دهد. افزون‌بر‌این، نمونه‌هایی مانند 2 نیز نشان می‌دهند که موضوع درونی گزاره‌های تحققی، خوانش نمودی را متأثر می‌سازند. غیرغایی‌بودن این رویداد تحققی و هم‌آیی آن با قید تداومی شاهدی بر ردّ ادعای وی هستند (MacDonald, 2008: 17).

2) جان به مدت یک ساعت گوشت را خورد.

2) John had meat for an hour.

هارلی (2005: 47) از طریق رویکرد فرافکنی غیرنقشی نمود واژگانی را مطالعه کرده است. وی به تبعیّت از هله و کیسر (2002)، تصریح می‌کند که غایی و غیرغایی‌بودن گزاره از‌ طریق انضمام ریشه صورت می‌گیرد. اگر ریشه به‌طور ذاتی مقید باشد (برای نمونه زاییدن و در‌جعبه‌گذاشتن)، پس فعل منتج‌شده نیز غایی است. چنین فعلی با قید تداومی ناسازگار است و با قیود محدود هم‌آیی دارد، حال‌آنکه اسامی غیرقابل شمارشِ آبیاری (water) و سرازیرشدن آب دهان (drool) که ذاتاً نامقید هستند، منتج ‌به فعل غیرغایی شده و با قید تداومی هم‌آیی دارند.

مگردومیان (2001) نمود واژگانی افعال تحققی و غایتمندی را در گزاره‌های پیچیده زبان فارسی بررسی می‌کند. وی هستۀ فعلی پوسته‌ای (vP) را هستۀ نقشی که علت رویداد را بیان می‌کند و هستۀ فعلی گروه فعلی هسته‌ای را (VP) هستۀ تغییر حالت می‌داند. به‌عبارت‌دیگر، «علت» در هستۀ گروه فعلی پوسته‌ای و «شدن» در هستۀ گروه فعلی هسته‌ای قرار می‌گیرد. به باور وی، رویداد 3 الف به علت حضور «شدن» رویداد تحققی است. در رویداد 3 ب، موضوع بیرونی به گزاره حالت آغازین[34] اعطا ‌کرده و علت آن را بیان می‌کند؛ به این مفهوم که الحاق «علت»، گزارۀ تحققی را به رویداد غایتمند تبدیل می‌کند.

3) الف. آدم برفی آب شد.

3) a. The snowman melted.

     ب. آفتاب آدم برفی را آب کرد.

     b. The sun melted the snowman.

برخلاف گفته‌های وی، نمونه‌هایی مانند 4 الف و ب نشان می‌دهند که اگر رویداد تحققی، فعل «شدن» را داشته باشد، رویداد غایتمند با الحاق موضوع سببی بیرونی[35] شکل نمی‌گیرد.

4) الف. ده دقیقه طول کشید تا آدم برفی آب شود.

  ب. ده دقیقه طول کشید تا آفتاب آدم برفی را آب کند.

رمکند (2003: 19) ساختار بیشینه[36] را برای تبیین فرافکنی موضوع و نمود واژگانی ارائه‌ داده و تصریح ‌می‌کند که هستۀ فعلی گروه فعلی هسته‌ای، هستۀ رویداد فعلی پویا و تنها بخش اجباری و فرافکنی‌های آغازین و نتیجه، اختیاری هستند. به ‌عبارت ‌دیگر، تفاوت خوانش رویدادهای غایتمند و تحققی، هستۀ فعلی است و تغییر را از طریق زمان بیان می‌کند.

تراویس (2010: 141) نمودار درختی زیر را برای نمود واژگانی رویدادهای متفاوت ارائه‌می‌دهد. بر‌پایۀ نمودار فوق، مشخصه [± فرایند] در v1 واقع است و این مشخصه، رویدادهای ایستا و تحققی را از رویدادهای غایتمند و کنشی متمایز می‌سازد. مشخصۀ [± غایی] رویدادهای تحققی و غایتمند را از رویدادهای ایستا و کنشی مشخص می‌کند. این مشخصۀ معنایی، مشخصۀ محاسباتی است که در نمود ظاهر می‌شود.

 

 

 

V1P

V1ʹ

DP

Asp

±telic

AspP

DP

Aspʹ

V1

±process

V2P

DP

V2ʹ

V2

PP

حوزۀ محاسباتی نمود واژگانی

نمودار 2. نمودار درختی رویدادهای نمودی متفاوت برگرفته از تراویس (2010)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برپایۀ این رویکرد، رویدادهای غایتمند و تحققی مشخصۀ نمودی [+ غایی] مشترکی دارند و در مشخصۀ [± فرایند] ازیکدیگر متفاوت هستند. رویدادهای غایتمند، مشخصۀ [+فرایند] را در v1 دارند، حال‌آنکه رویدادهای تحققی مشخصۀ [- فرایند] را در v1 دارند. باتوجه‌به مشخصۀ [±فرایند] در تعیین نمود رویدادهای تحققی و غایتمند، رویکرد تراویس (2010) و رمکند (2003) نظیر یکدیگر هستند.

مک‌دانلد (2008: 27) دو روش برای دسته‌بندی رویدادهای نمودی ایستا، کنشی، غایتمند و تحققی ارائه ‌می‌دهد. در یک روش، چهار رویداد فوق را به رویدادهای ایستا و پویا (کنشی، غایتمندی و تحققی) به‌واسطۀ حضور یا عدم حضور فرافکنی نمودی گروه نمودی در گروه فعلی طبقه‌بندی‌می‌کند. به ‌عبارت ‌دیگر، رویدادهای پویا گروه نمودی دارند، حال‌آنکه رویدادهای ایستا ندارند. در روش دیگر، رویدادها را به دو گروه غایی و غیرغایی طبقه‌بندی‌ می‌کند. رویدادهای کنشی و ایستا، غیرغایی‌ و رویداهای غایتمند و تحققی غایی هستند. رویدادهایی که هم آغاز و هم پایان دارند، غایی‌ و رویداهای دیگر غیرغایی‌ هستند. رویدادهای کنشی فقط مشخصۀ دارند و رویدادهای ایستا هیچ مشخصه‌ای اعم‌از آغاز و یا پایان ندارند[37].

  1. یافته‌ها

3ـ1. خوانش‌های متغیر ایستا ـ پویای نمود واژگانی

تنوع درون‌زبانی در حوزۀ نمود در گزاره‌های ایستا و پویای زبان فارسی مشاهده می‌شود. در نمونه‌های 5 الف و ب، قابل شمارش و یا غیرقابل شمارش ‌بودن گروه اسمی در نقش موضوع درونی بر خوانش نمودی رویدادهای ایستا تأثیری ندارد و این رویدادها با گروه حرف اضافه‌ای تداومی هم‌آیی دارند که تأییدی بر غیرغایی ‌بودن آنها است. افزودن گروه حرف اضافه‌ای علت نیز تأثیری بر غایی و یا غیرغایی ‌بودن رویداد ندارد که شاهدی بر عدم وجود حوزۀ خوانش نمودی (گروه نمود) در رویدادهای ایستاست (نمونه‌های 5 پ و ت).

5) الف. مهیار برای یک هفته کره بادام زمینی دوست‌ داشت.

   ب. مهیار برای یک هفته آن کتاب‌ها را داشت.

  پ. مهیار برای یک هفته به‌خاطر پیشنهاد پزشک‌اش کره بادام زمینی دوست‌ داشت.

 ت. مهیار قبلاً برای یک هفته آن کتاب‌ها را برای تحقیق کلاسی داشت.

شواهد زبان فارسی نشان می‌دهند که رویدادها به‌لحاظ نمود، دو خوانش متغیر ایستا و پویا دارند. به‌عبارت‌دیگر، رویدادها خوانش‌های متغیر ایستا ـ تحققی، ایستا ـ کنشی و ایستا ـ غایتمند دارند. برای نمونه، رویداد «قطرۀ باران بر زمین افتاد» ایستاست (به این مفهوم که مدتی از افتادن آن بر زمین می‌گذرد)، حال ‌آنکه همین رویداد در لحظۀ برخورد قطره با زمین تحققی است و این تغییر‌پذیری ازطریق عدم حضور گروه نمود در خوانش ایستا و حضور گروه نمود در خوانش تحققی تبیین می‌گردد. همچنین، در نمونۀ «زمستان، برف زمین را پوشاند» به این مفهوم که برف کل محوطه را پوشانده است، پویایی ندارد. حال‌آنکه «برف زمین را پوشاند»، به این مفهوم که برف ببارد تا اینکه کل محوطه پوشیده شود؛ در آن لحظه‌ای که همۀ زمین پوشانده شود، رویداد تحققی است. نمودارهای درختی رویدادهای ایستا (نمودار 3) و تحققی (نمودار 4) گزاره‌های فوق در زیر می‌آید.

Spec

Predʹ

Pred

barf

Aspʺ

 

Spec

Aspʹ

 

Asp<Ø>

Spec

v

 

 

Zamin rā

puʃānd

Predʺ

Spec

نمودار 3. نمودار درختی رویداد ایستای «برف زمین را پوشاند»

 

Predʺ

 

Spec

Predʹ

 

Pred

barf

Aspʺ

 

Spec

Aspʹ

 

Asp

Spec

v

 

 

zamin rā

puʃānd

 

 

 

 

Spec

 

نمودار 4. نمودار درختی رویداد تحققی «برف زمین را پوشاند»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوع دیگری از تغییر ایستا ـ پویا را در خوانش رویدادهای ایستا ـ کنشی می‌بینیم. برای نمونه رویدادهای 6 الف و ب ایستا هستند؛ حال آنکه رویدادهای 6 پ و ت با همان افعال نمود کنشی دارند.

6) الف. مهیار فکر می‌کرد که رنگ بر مزه تأثیر دارد.

   ب. مهیار پارسال 110 کیلو وزن ‌داشت.

  پ. مهیار قبل از پاسخ به سؤال یک دقیقه فکر‌ کرد.

  ت. مهیار ماده زرد رنگ را به مدت ده دقیقه وزن ‌کرد.

نمودار درختی ساختارهای ایستا و کنشی به‌ترتیب در نمودارهای زیر ارائه می‌شود.

 

Predʺ

 

Spec

Predʹ

 

Pred

Mahyar

Aspʺ

 

Spec

Aspʹ

Asp<Ø>

Spec

v

 

 

110 kilu

Vazn dāʃt

Spec

 

 

نمودار 5. نمودار درختی رویداد ایستا  «مهیار پارسال 110 کیلو وزن‌داشت»

 

Predʺ

 

Spec

Predʹ

 

Pred

Mahyār

Aspʺ

 

Spec

Aspʹ

 

Asp

Spec

v

 

 

Made rā

Vazn kard

Spec

 

 

نمودار 6. نمودار درختی رویداد کنشی «مهیار مادۀ زرد رنگ را به مدت ده دقیقه وزن‌کرد»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خوانش‌های متغیر ایستا ـ پویا در رویدادهای ایستا ـ غایتمند زبان فارسی نیز مشاهده می‌شوند. برای نمونه، رویداد «چاه روستا خشکید/ خشک است» ایستا است و پویایی ندارد (به این مفهوم که مدت­هاست آب ندارد)، حال‌ آنکه رویداد «چاه روستا دارد می‌خشکد» پویایی و تداوم قبل از رسیدن به نقطۀ پایان ذاتیِ «چاه روستا خشکید» (به مفهوم الان دیگر آب ندارد) و رویداد غایتمند را نشان می‌دهد. نمودار درختی نمود غایتمند در زیر ارائه می‌شود.

Predʺ

 

Spec

Predʹ

 

Pred

t̠ʃah rusta

 

Aspʺ

 

Spec

Aspʹ

 

Asp

Spec

v

 

 

xoʃkid

 

Spec

 

 

نمودار 7. نمودار درختی رویداد غایتمند ’ چاه روستا خشکید‘

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در رویدادهای غایتمند، رویداد شروع می‌شود، برای مدتی ادامه دارد و سپس خاتمه می‌یابد، حال‌آنکه رویدادهای تحققی چنین خوانشی ندارند. به ‌عبارت ‌دیگر، رویداد‌های غایتمند، قابلیت گسترش‌پذیری زمان دارند و میان زمان شروع و پایان رویداد، گذر زمان وجود دارد، اما رویدادهای تحققی لحظه‌ای هستند و میان زمان شروع و پایان آنها گذر زمان وجود ندارد و به محض اینکه رویداد شروع ‌شود، خاتمه می‌یابد. برای نمونه، رویداد «ده دقیقه طول کشید تا مهیار ساندویچ را بخورد» غایتمند است و میان آغاز و پایان رویدادگذر زمان وجود دارد؛ حال‌ آنکه در رویداد تحققی «ده دقیقه طول کشید تا مهیار چوب را بشکند» تفاوتی میان زمان شروع و پایان رویداد وجود ندارد، زیرا نقطۀ شروع و پایان رویدادهای تحققی همزمان است و با یکدیگر هم‌پوشی دارند. این مشخصه‌ها نشان می‌دهند که به‌ لحاظ ساختار رویدادی، گزاره‌های تحققی از غایتمند متفاوت­اند.

نمونه‌های 7 الف و ب نشان می‌دهند که رویدادهای غایتمند و تحققی با قیود تداومی (برای یک ساعت/ در یک ساعت) هم آیی دارند. سازگاری قیود تداومی با این رویدادها مؤید آن است که رویداد در دفعات متعدد تکرار می‌شود و برای مدت معینی ادامه می‌یابد. با‌ توجه ‌به اینکه رویدادهای غایی پایان دارند، این پایان از‌طریق قید تداومی تکرار می‌شود. در این خوانش تداومی از رویدادهای غایتمند و تحققی، هر رویداد از چند رویداد مشابه خرد تشکیل می‌شود. به‌عبارت‌دیگر، هم‌آیی قید تداومی با رویدادهای غایی برخلاف رویدادهای غیرغایی رویدادی تکراری را رقم می‌زند، حال‌آنکه در رویدادهای غیرغایی، نقطه پایان وجود ندارد و رویداد برای مدتی ادامه می‌یابد، بدون اینکه به پایان برسد و تکرار شود؛ در نتیجه، خوانش رویدادی منفرد (تک رویدادی) ایجاد می‌شود.

7) الف. کودک برای ربع ساعت توپ را داخل سبد می‌انداخت (غایتمند).

    ب. ناخدا برای دو دقیقه هواپیما را نگاه کرد (تحققی).

  پ. کودک سیب را *برای نیم ساعت خورد (غایتمند).

در نمونۀ 7 پ، قید تداومی (برای نیم ساعت) با رویداد غایتمند فوق هم‌آیی ندارد، زیرا خوردن سیب نمی‌تواند مکرراً تکرار شود؛ سیبی که یک بار خورده شود دیگر وجود خارجی برای دوباره خورده‌شدن ندارد. به همین سبب قیود تداومی با این رویداد هم‌آیی ندارد و این رویداد خوانش غایی دارد. نمونه‌های فوق نشان می‌دهند که برخلاف یافته‌های مک‌دانلد (2008: 36) و اشمیت[38] (2000: 280) مبنی ‌بر سازگاری قیود تداومی با همۀ رویدادهای غایتمند و تحققی، این قیود با همۀ رویدادهای  غایتمند و تداومی هم‌آیی ندارند زیرا نوع مصداقی که فعالیت بر روی آن انجام می‌شود، پذیرای تکرار کنش/ عمل نیست و قید تداومی خوانش تکراری از رویداد به دست نمی‌دهد.

 

3ـ2. نقش موضوع در خوانش نمودی رویداد

با توجه به اینکه یافته‌های پژوهش‌های پیشین در مورد نقش موضوع در خوانش نمودی رویدادها همسو نیست و برخی (Declerck, 2007: 61; MacDonald, 2008) بر نقش موضوع درونی در نمود تأکید دارند، حال‌آنکه برخی دیگر (Borer, 2005) نقش موضوع درونی در نمود و خوانش آن را تعیین‌کننده نمی‌دانند، در این بخش با ‌توجه ‌به نمونه‌های زبان فارسی نقش موضوع در خوانش نمودی رویدادها را بررسی می‌کنیم.

در نمونه‌های 8 الف و ب، باتوجه‌به اینکه موضوع درونی معرفه است، اما رویداد غیرغایی است. نمونه‌های پ و ت نیز این گونه‌اند. در نمونه‌های 9 الف و ب موضوع درونی معرفه است، اما رویدادها خوانش غایی دارند. این شواهد تأییدی هستند بر اینکه معرفه یا نکره ‌بودن گروه اسمی در نقش موضوع درونی تأثیری بر غایی یا غیرغایی بودن رویداد ندارد، بلکه مشخصه‌های گروه اسمی موضوع درونی (قابل شمارش یا غیرقابل شمارش) تعیین‌کننده‌اند؛ زیرا موضوع در نمونه‌های 8 و 9 معرفه‌اند، اما مثال 8 غیرغایی و نمونه‌های 9 غایی‌اند.

8) الف. مهیار آب را نوشید.

     ب. مهیار آب را در دو دقیقه نوشید.

     پ. مهیار بشقاب برنج را در ده دقیقه خورد.

     ت. مهیار برنج را خیلی زیاد دوست داشت.

9) الف. مهیار یک لیوان آب نوشید.

     ب. مهیار کیک را تا ده دقیقه خواهد خورد.

قید تداومی در نمونۀ 10 الف خوانش تکراری از رویداد ارائه می‌دهد؛ زیرا موضوع درونی [+کمی] است. این رویداد بیان می‌کند که مهیار مکرراً «کنده را به داخل انبار می‌برد» حال‌آنکه در نمونۀ ب موضوع [-کمی] است، رویداد تکرار نمی‌شود و خوانش منفرد دارد. این موارد تأییدی‌ است بر اینکه [±کمی] موضوع درونی در نوع خوانش نمود متأثر است. نمونه 10 الف خوانش غایی و نمونه 10 ب خوانش غیرغایی دارد.

10) الف. مهیار کُنده را (برای یک ساعت) داخل انبار کشید.

     ب. مهیار خار و خاشاک را (برای یک ساعت) داخل انبار کشید.

نمونه‌های 11 الف و ب نشان می‌دهند که [±کمی] گروه  اسمی در نقش موضوع بیرونی بر نوع خوانش رویداد «نوشیدن» تأثیری ندارد. اگر موضوع بیرونی [-کمی] باشد (نمونه 11 ب) رویداد باید خوانش غیرغایی داشته باشد و رویداد غایتمند فوق با قید تداومی هم‌آیی داشته باشد، حال ‌آنکه این نمونه نشان می‌دهد که مشخصۀ [±کمی] گروه اسمی در نقش موضوع بیرونی تأثیری بر خوانش نمودی رویداد ندارد و هر دو رویداد فوق با قیود محدود زمان سازگاری دارند.

11) الف. گاو سطل آب را *در ده دقیقه/ تا ده دقیقه نوشیده بود.

     ب. چارپایان سطل آب را *در ده دقیقه/ تا ده دقیقه نوشیده بودند.

نمونه‌های 8، 9، 10 و 11 شواهدی هستند بر اینکه اسامی [-کمی] در نقش موضوع درونی در خوانش نمودی رویداد مشارکت دارند، حال‌آنکه این گروه‌های اسمی [-کمی] به عنوان موضوع بیرونی تأثیری بر نمود و نوع خوانش آن ندارند.

در نمونه‌های 12 الف و ب، گروه‌های اسمی کلوچه‌ها و سیب‌ها موضوع درونی و جمع هستند. رویداد‌های فوق نمود عادتی را نشان می‌دهند؛ به این مفهوم که مهیار به مدت نیم ساعت تعداد نامعینی کلوچه یا سیب می‌خورد، اما اگر موضوع درونی اسم غیرقابل شمارش باشد (نظیر نمونۀ پ)، این خوانش از رویداد به دست نمی‌آید و رویداد خوانش منفرد دارد. این نمونه‌ها تأییدی هستند بر اینکه اسامی قابل شمارش و غیرقابل شمارش خوانش نمودی متفاوتی از رویدادها ارائه می‌دهند. در 12 ت مهیار هر دقیقه یک سیب می‌خورد و این کنش مرتباً تکرار می‌شود و توالی کنش‌های همسان رخ می‌دهد، حال ‌آنکه در نمونۀ 12 د برای اسامی غیرقابل شمارش کنش نمی‌تواند تکرار شود؛ زیرا کنش بر روی موضوع به صورت کلی (کیک) انجام نشده است. نمونه‌های الف، ب و ت غایی و نمونه‌های پ و د غیرغایی هستند.

12) الف. مهیار در(عرض) نیم ساعت/ برای (مدت) نیم ساعت کلوچه‌ها را خورد.

        ب. مهیار در (عرض) نیم ساعت/ برای (مدت) نیم ساعت سیب‌ها را خورد.

       پ. مهیار  در (عرض) ده دقیقه/ برای (مدت) ده دقیقه کیک خورد.

       ت. مهیار در هر یک دقیقه برای (مدت) نیم ساعت کلوچه‌ها را خورد.

      د. مهیار * در هر یک دقیقه برای (مدت) نیم ساعت کیک خورد.

در نمونۀ 13 الف ، رویداد خوانش نمودی مبهم غایی و غیرغایی دارد و بین این دو نمود متغیر است؛ زیرا با هر دو نوع قیود محدود و تداومی هم‌آیی دارد. با افزودن مسبب[39] به نمونۀ 13 الف، تغییری در خوانش نمود آن ایجاد نمی‌شود و رویداد 13 ب نیز به لحاظ نمودی مبهم است. 

13) الف. سوپ در (عرض) یک ساعت/ برای (مدت) یک ساعت سرد شد.

      ب. مهیار سوپ را در (عرض) یک ساعت/ برای (مدت) یک ساعت سرد کرد.

این شواهد تأییدی است بر یافته‌های هی[40] و همکاران (1999: 132) مبنی ‌بر اینکه در ساخت‌های سببی، مسبب خارج از بازنمایی رویداد است و الحاق آن تغییری در نمود رویداد ایجاد نمی‌کند و خوانش نمود به حضور موضوع بیرونی به عنوان مسبب وابسته نیست.

یافته‌های این تحقیق در زمینه تأثیر موضوع درونی و بیرونی بر خوانش نمود هماهنگ با یافته‌های تنی (1987) است مبنی بر اینکه موضوع درونی [+کمی] با قیود تداومی خوانش تکراری از رویداد ارائه می‌دهد؛ حال‌آنکه [±کمی] موضوع بیرونی نقشی در نوع خوانش نمود رویداد ندارد. افزون ‌بر ‌این، نمونه‌های زبان فارسی تأییدی هستند بر اینکه برخلاف یافته‌های مگردومیان (2001) موضوع بیرونی خارج از حوزه‌ای است که در آن، نمودِ رویداد و خوانش آن انجام می‌شود و [±کمی] موضوع بیرونی نقشی در نمود رویداد ندارد. به‌ عبارت ‌دیگر، سازه‌ای در خوانش نمودی رویداد مشارکت دارد که در حوزۀ نمودی رویداد واقع باشد. افزون ‌بر ‌این، یافته‌ها در مورد نقش موضوع درونی در خوانش نمودی رویداد و اینکه موضوع [-کمی] خوانش غیرغایی رویداد را رقم می‌زند، هماهنگ با یافته‌های مک‌دانلد (2008) است.

شواهد مطرح‌شده در این بخش نشان داد که موضوع بیرونی نقشی در خوانش نمود ایفا نمی‌کند. به‌لحاظ ساختاری نیز موضوع بیرونی بالاتر‌از گره گروه نمودی و یا حوزه خوانش نمودی واقع است. بنابراین، جایگاه نمود برخلاف چامسکی (2004) و هگمن و لاندال (2011) که گره تصریف زمان را جایگاه نمود تلقی‌می‌کنند، در گره اسناد واقع است. ارتباط بین موضوع و حوزة خوانش نمودی به لحاظ ساختاری در نمودار زیر نشان داده می‌شود.

 

 

PredP

DP

Asp

 

AspP

DP

 

VP

DP

 

V

موضوع بیرونی

 

Pred

حوزه خوانش نمودی

DP

TP

نمودار 8. حوزة خوانش نمودی در نمود واژگانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3ـ3. ساختار درختی نمود‌های واژگانی

 مشخصه‌های رویدادی رویداد (<آغاز> و <پایان>) و ارتباط بین آنها نوع نمود واژگانی را تعیین می‌کند. در زیر ساختار نمودی رویدادهای ایستا، کنشی، غایتمند و تحققی بررسی می‌شود.

 

3ـ1ـ3. ساختار نمودی رویدادهای کنشی

هر رویدادی از مشخصه‌های رویدادی نمودی تشکیل شده است. این مشخصه‌های رویدادی در نحو در جایگاه هسته قرار دارند و به فرافکنی بیشینۀ آن گروه فرافکنده می‌شوند. رویدادهای کنشی دارای مشخصۀ <آغاز> هستند. رویداد کنشی «مهیار نردبان را برد» دارای ساختار نمودی زیر است.

نمودار 9. نمودار درختی رویداد کنشی «مهیار نردبان را برد»

PredP

DP

Asp

 

AspP

DP

VP

DP

 

V

Mahyār

 

Pred

Nard[e]ban rā

bord

Aspʹ

TP

DP

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3ـ3ـ2. ساختار نمودی رویدادهای غایتمند

رویدادهای غایتمند مشخصه‌های رویدادی <آغاز> و <پایان> دارند. برای نمونه، «مهیار نردبان را روی حیاط برد» و «مهیار یک لیوان آب نوشید» رویدادهای غایتمند هستند. نمودار درختی نمونۀ اول در زیر ارائه می‌شود.

PredP

DP

Asp

 

AspP

DP

Aspʹ

VP

DP

 

V

mahyār

 

Pred

Nard[e]ban rā

bord

PP

P

NP

ruye

hayāt

TP

DP

 

نمودار 10. نمودار درختی رویداد غایتمند «مهیار نردبان را روی حیاط برد»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برپایۀ نمودار فوق، در ساختار نمودی رویدادهای غایتمند مشخصه‌های نمودی رویدادی (مشخصه‌های <آغاز> و <پایان>) فرافکنی‌های جداگانه‌ای دارند. به این مفهوم که مشخصه‌های <آغاز> و <پایان> از گره‌های متفاوتی به گره گروه فرافکنی می‌شود.

 

3ـ3ـ3. ساختار نمودی رویدادهای تحققی

رویدادهای تحققی دارای مشخصه‌های <آغاز> و <پایان> هستند، اما در این رویدادها، گذر زمان بین نقاط آغاز و پایان رویداد وجود ندارد. برای نمونه «مهیار توپ را گرفت» رویدادی تحققی است که نمودار درختی آن در زیر ارائه می‌شود.

نمودار 11. نمودار درختی رویداد تحققی «مهیار توپ را گرفت

PredP

DP

Asp

 

AspP

DP

Aspʹ

 

VP

DP

 

V

Mahyār

 

Pred

tup rā

ɡereft

 

 

DP

TP

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در نمودار درختی فوق، مشخصه‌های رویدادی <آغاز> و <پایان> در ترتیب و نمای خاصی در گره‌ها قرار می‌گیرند، اما فقط مشخصۀ رویدادی <آغاز> () به گروه نمود فرافکنی می‌شود و فقط آغاز رویداد توصیف می‌شود. در رویدادهای غایتمند، مشخصه‌های رویدادی <آغاز> و <پایان> در هسته‌های جداگانه‌ای قرار دارند. بنابراین، هر دو مشخصه به سطوح گروه‌های فرافکنی بیشینه فرافکنی می‌شوند و نتیجتاً، هم آغاز و هم پایان رویداد توصیف می‌شود که تبیینی برای تفاوت ساخت رویدادی رویدادهای غایتمند و تحققی است. افزون ‌بر ‌این، مشخصه‌های آغاز و پایان در نمودار درختی رویدادهای تحققی در یک گره قرار دارند که تأییدی بر لحظه‌ای ‌بودن رویداد و عدم وجود گذر زمان میان آغاز و پایان رویداد است؛ حال‌ آنکه در رویدادهای غایتمند متفاوت ‌بودن جایگاه مشخصه‌های آغاز و پایان رویداد در گره‌ها تأییدی بر گذر زمان بین این دو مشخصۀ رویدادی و گسترش‌پذیری رویدادهای غایتمند است. ماهیت لحظه‌ای رویدادهای تحققی از این واقعیت ناشی می‌شود که میان آغاز و پایان رویداد فاصلۀ زمانی وجود ندارد و این دو مشخصۀ رویدادی، رخداد همزمان دارند. به ‌عبارت‌ دیگر، به‌لحاظ ساختاری هنگامی که ارتباط تسلط سازه‌ای بین مشخصه‌های و وجود داشته باشد، فاصلۀ زمانی نیز بین آغاز و پایان رویداد وجود دارد. درصورتی‌که تسلط سازه‌ای بین مشخصه‌های و وجود نداشته باشد، فاصلۀ زمانی بین آغاز و پایان رویداد نیز وجود نخواهد داشت. از آنجا که مشخصه‌های و در رویدادهای غایتمند در هسته‌های گره‌های جداگانه قرار دارند، پس فاصلة زمان نیز میان آغاز و پایان رویداد وجود دارد. رویدادهای ایستا مشخصه‌های رویدادی و ندارند. یافته‌های این پژوهش در ارتباط ‌با مشخصه‌های نمودی رویدادی همسو با یافته‌های مک‌دانلد (2008) در زبان انگلیسی است؛ با این تفاوت که وی گره نمود را بین گروه‌های فعلی پوسته‌ای و هسته‌ای متصور است، حال‌آنکه در این مقاله گروه نمود در گره اسناد واقع است. براساس توضیحات ارائه‌شده، انواع رویداهای نمودی با‌ توجه ‌به گروه نمودی و مشخصه [±غایی] در نمودار درختی زیر آورده می‌شود.

رویداد نمودی

فاقد گروه  نمودی

دارای رویداد نمودی (پویا)

رویداد ایستا

<آغاز>

<آغاز> و <پایان> (غایی)

 

 

کنشی

هسته یکسان

هسته متفاوت

تحققی

غایتمند

نمودار 12. انواع نمود واژگانی با توجه ‌به گروه نمود و مشخصه‌های غایی و غیرغایی

 

 

 

 

هنگامی که موضوع درونی، گروه اسمی غیرقابل شمارش است، مشخصۀ پایان رویداد در خوانش نمود گزاره مشارکت ندارد؛ زیرا در حوزة خوانش نمودی نیست. حوزة خوانش نمودی یک حوزۀ کمینه است که از طریق فرافکنی گروه نمودی رقم می‌خورد. گروه نمود (حوزة خوانش نمود) کمینه باقی می‌ماند، مگر اینکه رویداد دارای گروه اسمی قابل شمارش به عنوان موضوع درونی باشد که در این صورت حوزۀ نمود گسترش می‌یابد.

از آنجا که مشخصۀ آغاز رویداد (( همیشه در نمود ادغام می‌شود، پس در حوزۀ خوانش نمودی قرار می‌گیرد و نقطۀ آغاز رویداد را نشان می‌دهد. اگر گروه اسمی غیرقابل شمارش موضوع درونی باشد حوزۀ نمود گسترش نخواهد یافت و رویداد غیرغایی تلقی می‌شود. افزون‌بر‌این، هنگامی که در رویداد گروه اسمی وجود ندارد، حوزۀ نمود به‌صورت کمینه باقی خواهد ماند و رویداد غیرغایی است. فقط هنگامی که گروه اسمی قابل شمارش در رویداد حضور داشته باشد حوزۀ نمود گسترده می‌شود.

مشخصه‌های رویدادی بر روی هسته‌های متفاوتی در نحو قرار می‌گیرند. مشخصۀ بر روی هسته‌های نمود، فعل و حرف‌اضافه واقع می‌شود. به‌ عبارت ‌دیگر، اگرچه مشخصۀ بر روی هرکدام از این هسته‌ها می‌تواند ظاهر شود، اما مستقل از آنهاست. این استقلال واژگانی مشخصه‌ها بر اساس اصل فرافکنی گسترده[41] چامسکی (2000: 109) قابل تبیین است زیرا مشخصۀ عنصر اختیاری متغیر در زبان‌هاست و تغییرپذیری آن بر اساس حضور یا عدم حضور آن بر روی آن فرافکنی، مستقل از آن فرافکنی است. مقایسۀ نمودارهای درختی رویدادهای تحققی (13) و غایتمند (14) تأییدکننده این موضوع برای مشخصۀ با‌ توجه‌ به نمود و فعل است.

نمودار 13. نمودار درختی رویداد تحققی

Asp

 

AspP

Spec

Aspʹ

 

VP

Spec

 

V

 

 

 

 

 

نمودار 14. نمودار درختی رویداد غایتمند

Asp

 

AspP

Spec

VP

 

Spec

 

 

V

 

Aspʹ

 

 

 

 

 

نمودارهای فوق نشان می‌دهند که مشخصه از گره نمود در نمودار 13 به گرۀ فعل در نمودار 14 حرکت می‌کند. این حرکت هنگامی رخ می‌دهد که آن مشخصه به آن فرافکنی که روی آن ظاهر می‌شود، وابسته نباشد. به ‌عبارت‌ دیگر، مشخصه‌های رویدادی مستقل از فرافکنی‌هایی هستند که بر روی آنها ظاهر می‌شوند.

در نمونه‌های 5 و 6 که در بخش 4 مطرح شد، مشخص گردید که رویداد نمودی این افعال بین خوانش ایستا و پویا متغیر است. این مشخصه به علت حرکت نمود در رویداد پویا و عدم حضور آن در خوانش رویداد نمودی ایستاست. این مشخصۀ تغییرپذیری نمود میان رویدادهای ایستا و پویا مؤید آن است که نمود وابسته به معنای واژگانی این افعال نیست زیرا اگر نمود وابسته به معنای واژگانی بود، رویداد در هر موقعیتی نمود یکسان (ایستا و یا پویا) داشت. در این قسمت به شواهد بیشتری اشاره می‌کنیم که خوانش نمودی متفاوتی دارند.

14) الف. کارگران جاده را در (عرض) یک هفته/ برای (مدت) یک هفته تعریض کردند.

       ب. آفتاب یخِ گوشت را در (عرض) نیم ساعت/ برای (مدت) نیم ساعت آب کرد/ باز کرد.

 نمونه‌های 14 الف و ب بین خوانش کنشی و تحققی متغیر هستند؛ زیرا هم با قیود تداومی و هم با قیود محدود هم‌آیی دارند. در خوانش کنشی یک هفته طول می‌کشد تا جاده تعریض شود و یا اینکه نیم ساعت طول می‌کشد تا گوشت منجمد‌شده باز شود. با قیود محدود، تنها خوانش آن است که زمان شروع رویداد بیان شود. به‌ عبارت‌ دیگر، فقط بعد از گذشت یک هفته جاده تعریض می‌شود و یا فقط بعد از گذشت نیم ساعت یخِ گوشت باز می‌شود. افزون ‌بر ‌این، آزمون استلزام استمراری تفاوت دو خوانش را تأیید می‌کند. در رویدادهایی که به‌لحاظ نمود مبهم هستند و خوانش متفاوت دارند (مانند خوانش کنشی­ ـ­ تحققی)، این آزمون با رویدادهای کنشی گزاره‌های درستی به‌ دست‌ می‌دهد، حال‌ آنکه با رویدادهای تحققی گزاره‌های نادرست ایجاد می‌کند (نمونه‌های 15 الف و ب).

15) الف. کارگران (دارند) جاده را تعریض می‌کنند. ← / ↚ کارگران جاده را تعریض کرده‌اند[42].

         ب.  آفتاب (دارد) یخ گوشت را آب می‌کند. ← / ↚ آفتاب یخ گوشت را آب کرده است.

ساختار نمودی تحققی (15) و کنشی (16) رویدادهای 15 الف و ب در زیر آورده شده است. تفاوت این دو ساختار  در این است که در نمودار تحققی (الف)، نمود مشخصه دارد، حال‌ آنکه در نمودار کنشی (ب)، رویداد کنشی این مشخصه را ندارد. به‌ عبارت ‌دیگر، معنای واژگانی افعال فوق تعیین نمی‌کند که آیا مشخصه نمودی بر روی نمود ظاهر می‌شود یا خیر.

نمودار 15. نمودار درختی رویداد تحققی «کارگران جاده را تعریض می‌کنند»

PredP

DP

Asp

 

AspP

DP

Aspʹ

 

VP

DP

 

V

kārɡarān

 

Pred

d̠ʒāde rā

taʔriz mikonanad

 

 

TP

DP

 

 

 

 

نمودار 16. نمودار درختی رویداد کنشی «کارگران جاده را تعریض می‌کنند»

PredP

DP

Asp

 

AspP

DP

VP

DP

 

V

kārɡarān

 

 

Pred

d̠ʒāde rā

 

taʔriz mikonanad

 

Aspʹ

 

TP

DP

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در نمونه‌های 16 الف و ب نیز افعال هم با گروه‌های تداومی و هم با قیود محدود سازگاری دارند. این رویدادها خوانش مبهم غایی و غیرغایی دارند و به لحاظ نمود متغیر هستند. در خوانش غیرغایی، الگویِ نمود کنشی و در خوانش غایی الگویِ نمود غایتمند دارند. به‌ عبارت ‌دیگر، با قیود تداومی، رویدادهای مذکور کنشی و با قیود محدود خوانش غایتمند دارند. نمودار درختی این رویدادها با خوانش کنشی (17) و غایتمند (18) در زیر ارائه می‌شود.

16) الف. مهیار روزنامه را به (مدت) یک ساعت/ در (عرض) یک ساعت خواند.

     ب. مهیار ماشین را به (مدت) یک ساعت/ در (عرض) یک ساعت شست.

 

 

نمودار 17. نمودار درختی رویدادهای کنشی «مهیار روزنامه را برای یک ساعت خواند»

PredP

DP

Asp

 

AspP

DP

VP

DP

V

mahyār

 

Pred

ruznāme rā

xānd

PP

bārāje jek sāʔat

Aspʹ

TP

DP

 

 

 

 

 

 

 

نمودار 18. نمودار درختی رویداد غایتمند «مهیار روزنامه را در یک ساعت خواند»

PredP

DP

Asp

 

AspP

DP

Aspʹ

VP

DP

 

V

mahyār

 

Pred

ruznāme rā

 

xānd

 

PP

P

NP

dar

jek sāʔat

 

TP

DP

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همان‌گونه که نمودارهای فوق نشان می‌دهند تغییرپذیری بین خوانش‌های کنشی و غایتمند به حضور و یا عدم حضور بر روی حرف اضافه وابسته است. در خوانش کنشی رویداد نمودی، این مشخصه وجود ندارد، اما در خوانش غایتمند وجود دارد. وجود دو ساختار رویدادی متفاوت برای یک معنای واژگانی یکسان تأییدی است بر اینکه معنای واژگانی قادر به تعیین ساختار رویدادی گزاره نیست.

  1. نتیجه

در این مقاله نمودهای واژگانی ایستا، کنشی، غایتمند و تحققی را بر پایۀ برنامۀ کمینه‌گرا و با‌ توجه ‌به نمونه‌های زبان فارسی بررسی و ساختار درختی نمودی هر کدام از این رویدادهای نمودی را ارائه نمودیم. این چهار رویداد نمودی به واسطه حضور یا عدم حضور فرافکنی نمودی گروه نمودی که در گروه اسناد رقم می‌خورد، به رویدادهای ایستا و پویا (کنشی، غایتمند و تحققی) طبقه‌بندی ‌شدند. رویدادهای ایستا گروه نمودی ندارند حال‌آنکه رویدادهای پویا گروه نمودی دارند. افزون‌ بر ‌این، با‌ توجه‌ به مشخصه [±غایی] رویدادها را به دو گروه غایی و غیرغایی طبقه‌بندی کردیم. رویدادهایی که هم آغاز و هم پایان دارند، غایی‌ و رویداهایی که آغاز و پایان ندارند و یا تنها آغاز دارند، غیرغایی‌اند. رویدادهای کنشی و ایستا، غیرغایی‌ و رویداهای غایتمند و تحققی غایی‌ هستند.

نمونه‌های زبان فارسی نشان داد که رویدادها می‌توانند خوانش‌های متغیر ایستاـ پویا داشته باشند. موضوع درونی نقشی در رویداد‌های نمودی ایستا ندارد و هم‌آیی این رویدادها با قیود تداومی بیانگر غیرغایی بودن این رویداد‌ها و نبودِ حوزۀ خوانش نمودی در آنهاست، حال‌ آنکه موضوع درونی برخلاف نوع بیرونی در خوانش نمودی رویدادهای پویای کنشی، غایتمند و تحققی نقش دارد. همچنین، معرفه یا نکره ‌بودن گروه اسمی موضوعی درونی، نقشی در خوانش نمودی ندارد؛ حال‌ آنکه [± کمی] بودن آن بر خوانش نمودی رویداد تأثیرگذار است. فرافکنی نمودی و [± غایی] رویداد در درون گروه اسناد رقم می‌خورد و موضوع بیرونی خارج از نمود و حوزۀ خوانش آن است.

رویدادهای ایستا مشخصۀ رویدادی نمودی ندارند. رویدادهای کنشی تنها مشخصۀ نمودی <آغاز> دارند؛ درصورتی‌که رویدادهای تحققی و غایتمند هم مشخصۀ <آغاز> و هم مشخصۀ <پایان> دارند. مشخصه‌های <آغاز> و <پایان> رویدادهای غایتمند بر روی دو گره متفاوت واقع می‌شوند. بنابراین، این دو مشخصه تسلط سازه‌ای بر یکدیگر دارند که این تسلط سازه‌ای بیانگر آن است که بین آغاز و پایان رویداد گذر و فاصله زمانی وجود دارد؛ در‌صورتی‌که مشخصه‌های <آغاز> و <پایان> رویدادهای تحققی بر روی یک گره واقع‌اند و در نتیجه، این دو مشخصه تسلط سازه‌ای بر یکدیگر ندارند. عدم ارتباط تسلط سازه‌ای بین مشخصه‌های <آغاز> و <پایان> رویدادهای تحققی بیانگر همزمانی و هم‌پوشانی این دو مشخصه است و در نتیجه، فاصلۀ زمانی بین آغاز و پایان رویداد وجود ندارد. تغییرپذیری نمود میان رویدادهای ایستا و پویا و نیز خوانش نمودی مبهم بین رویدادهای کنشی‌ـ تحققی و کنشی‌ـ غایتمند تأییدی است بر اینکه نمود وابسته به معنای واژگانی افعال نیست. به‌عبارت‌دیگر، وجود دو ساختار رویدادی متفاوت برای یک معنای واژگانی یکسان تأییدی است بر اینکه معنای واژگانی قادر به تعیین ساختار نمودی رویداد و نوع نمود نیست.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

 

 

[1]. Telic

[2]. atelic

[3] .Chomsky, N.

[4]. merge

[5]. maximal projection

[6]. Spell-out

[7]. thematic

[8] .force

[9]. clause

[10]. Extended Projection Principle

[11]. Affix hopping

[12]. Bowers, J.

[13]. predication

[14]. Larson, R. K.

[15]. Inner VP core

[16]. Outer vP shell

[17]. stative

[18]. activity

[19]. accomplishment

[20]. achievement

[21]. Megerdoomian, K.

[22]. MacDonald, J.

[23]. Harley, H.

[24] .Hale, K. & Keyser, S. J.

[25]. Light verb

[26]. Haegeman, L. & Lohndal, T.

[27]. Tenny, C.

[28]. Ritter, E. & Rosen, S.

[29]. Borer, B.

[30]. Ramchand, G.

[31]. Travis, L. D.

[32]. AspP

[33]. event structure

[34] .inchoative

[35]. external argument causer

[36]. maximal structure

[37].  در این مقاله به مفهوم مشخصۀ آغاز و مشخصۀ پایان رویداد است.

 

[38]. Schmitt, C.

[39] .causer

[40]. Hay, J.                                                                                                           

[41]. Extended Projection Principle (EPP)

[42] .  ← به مفهوم استلزامی است بر اینکه و ↚ به مفهوم استلزامی نیست بر اینکه می‌باشند.

 دبیرمقدم، محمد. (1391). زبانشناسی نظری: پیدایش و تکوین دستور زایشی (ویراست ششم). تهران: انتشارات سمت.
Borer, B. (1998). Passive without theta grids. In S. Lapointe, P. Farrell & D. Brentari (Eds), Morphology and Its Relations to Phonology, (pp. 60-99). Stanford, California: CSLI Publications.
Borer, B. (2005). Structuring Sense II: The Normal Course of Events. Oxford; New York: Oxford University Press.
Bowers, J. (1993). The syntax of predication. Linguistic Inquiry, 24(4), 591-656.
Bowers, J. (2001).  Predication. In M. Baltin and C. Collins (Eds.), The Handbook of Contemporary Syntactic Theory, (pp. 299-333). Blackwell Publishers.
Bowers, J. (2002). Transitivity. Linguistic Inquiry, 33(2), 183-224.
Chomsky, N. (1957). Syntactic Structures. Berlin: Mouton.
Chomsky, N. (1981). Lectures on Government and Binding. Dordrecht: Foris.
Chomsky, N. (1995). The Minimalist Program. Cambridge, MA: MIT Press.
Chomsky, N. (2000). Minimalist inquiries: The framework. In R. Martin, D. Michaels & J. Uriagereka (Eds), Step by Step: Essays on Minimalist Syntax in Honor of Howard Lasnik, (pp. 89-155). Cambridge, MA: MIT Press.
Chomsky, N. (2004). Beyond explanatory adequacy. In A. Belletti (Ed.), Structures and Beyond: The Cartography of Syntactic Structures, (vol. 3), (pp. 104-31). Oxford: University Press.
Comrie, B. (1976). Aspect: An Introduction to the Study of Verbal Aspect and Related Problems (Vol. 2). Cambridge: university press.
Dabir Moghaddam, M. (2012). Theoretical Linguistics: Emergence and Development of Generative Grammar (6th ed.). Tehran: Samt Publication. [In Persian]
Declerck, R. (2007). Distinguishing between the aspectual categorie (a)telic, (im)perfective and (non)bounded. Kansas Working Papers in Linguistics, 29: 48-64.  DOI: 10.17161/KWPL.1808.1787.
Haegeman, L. & Lohndal, T.  (2011) Review article: Introducing the Minimalist Programme to students of English. English Language and Linguistic s. 15, 149-172.
Hale, K. & Keyser, S.J. (2002). Prolegomenon to a Theory of Argument Structure. Cambridge, Massachusetts/London, England: The MIT Press.
Harley, H. (1995). Subjects, Events and Licensing. Doctoral dissertation, MIT.
Harley, H. (2005). How do verbs get their names? Denominal verbs, manner incorporation, and the ontology of verb roots in English. In N. Erteschik-Shir & T. Rapoport (Eds.), The Syntax of Aspect: Deriving Thematic and Aspectual Interpretation, (pp. 42-64). Oxford: University Press.
Hay, J., Kennedy, C. & Levin., B. (1999). Scalar structure underlies telicity in “degree achievements”.  In T. Mathews & D. Strolovitch (Eds.), Proceedings of SALT IX, (pp. 127-144). Ithaca, New York: CLC Publications.
Hornstein, N. (2009). A Theory of Syntax: Minimal Operations and Universal Grammar. Cambridge: University Press.
Hornstein, N., Nunes, J. & Grohmann. K.K. (2005). Understanding Minimalism. Cambridge: University Press.
Jackendoff, R. (1990). On Larson's treatment of the double object construction. Linguistic Inquiry, 21(3), 427-456.
Klein, W. (1994) Time in Language. London: Routledge.
Kratzer, A. (1996). Severing the external argument from the verb. In Johan Rooryck & Laurie Zaring (eds.), Phrase Structure and the Lexicon, (pp.109-37). Dordrecht: Kluwer.
Larson, R. K. (1988). On the double object construction. Linguistic Inquiry 19, 335-91.
Larson, R. K. (1990). Double objects revisited: Reply to Jackendoff. Linguistic Inquiry, 21(4), 589-632.
Lasnik,  & Lohndal, T. (2010). Government–Binding/Principles & Parameters theory. Wiley Interdisciplinary Reviews: Cognitive Science 1, 40-50.
Lasnik, H. (1981). Restricting the theory of transformations. In N. Hornstein & D. Lightfoot (Eds.), Explanation in Linguistics, (pp. 152-73). London: Longmans.
MacDonald, J. (2008). The Syntactic Nature of Inner Aspect: A Minimalist Perspective. Amsterdam / Philadelphia: John Benjamins Publishing Company.
Megerdoomian, K. (2001). Event structure and complex predicates in Persian. Canadian Journal of Linguistics/Revue Canadienne de Linguistique 46(1/2): 97-125.
Phan, T. (2013). The projection of inner aspect in Vietnamese. Journal of Portuguese Linguistics, 12-1 (2013), 41-62.
Ramchand, G. (1993). Aspect phrase in modern Scottish Gaelic. In A. Schafer (Ed.), Proceedings of NELS 23, (pp. 415-429). UMass, Amherst: GLSA.
Ramchand, G. (2003). First Phase Syntax. Ms. University of Oxford.
Ritter, E. & Rosen, S. 2000. Event structure and ergativity. In C. Tenny & J. Pustejovsky (Eds), Events as Grammatical Objects: The Converging Perspectives of Lexical Semantics and Syntax, (pp. 187-238). Stanford, California: CSLI Publications.
Schmitt, C. (2000). Some consequences of the complement analysis for relative clauses, demonstratives and the wrong adjectives. In A. Alexiadou, P. Law & C. Wilder (Eds), The Syntax of Relative Clauses, (pp. 309-348). Amsterdam: John Benjamins.
Tenny, C. (1987). Grammaticalizing Aspect and Affectedness. Ph.D. Dissertation, MIT.
Travis, L. D. (1991). Inner Aspect and the Structure of VP. Ms., McGill University.
Travis, L. D. (2000). Event structure in syntax. In C. Tenny & J. Pustejovsky (Eds), Events as Grammatical Objects: The Converging Perspectives of Lexical Semantics and Syntax, (pp. 145-185). Stanford, California: CSLI Publications.
Travis, L. D. (2010). Inner Aspect. Dordrecht: Springer.
Vendler, Z. (1967). Verbs and times. In Z. Vendler (Ed.), Linguistics in Philosophy (pp. 97-121). Ithaca, New York: Cornell University Press.