نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانش‌آموختة کارشناسی ارشد مترجمی زبان عربی، دانشگاه دامغان، ایران

2 استادیار گروه مترجمی زبان عربی، دانشگاه دامغان، ایران

چکیده

تحلیل معانی و ترجمه حرف جر «باء» در سورۀ آل عمران دو اصل بنیادی را دربارۀ زبان‌ها مشخص ساخت: نخست اینکه، ترجمه می‌کنیم، اما زبان‌های مبدأ و مقصد را کاملاً درک نمی‌کنیم (اصل ارتباطی) و دوم اینکه، زبان‌ها در فرایند ترجمه با یکدیگر برخورد می‌کنند (اصل زبانی). به دو اصل ارتباطی و زبانی باید یک اصل سوم، یعنی ترجمه‌های ناهمگون، را افزود. برای مثال، زبان فارسی در برابر 16 معنای حرف جر «باء»، مگر تفدیه (و در این پژوهش، هشت معنای جدید بر آن 16 مورد افزوده شد)، 26 معنا را در حرف‌اضافۀ «به» تدارک دیده است، بنابراین ضرورت دارد که مترجمان قرآن (از جمله مترجمان مورد استناد در این پژوهش، یعنی آیتی، صفوی، مجتبوی و مکارم) در وهلۀ اول با زبان فارسی و در وهلۀ دوم با زبان عربی آشنا باشند. بدون تردید، شناخت زبان مادری به‌معنای شناخت بالقوۀ زبان‌های دیگر است. نتایج پژوهش نشان داد که ترجمۀ درون‌زبانی حروف جر سورۀ آل عمران به اندازۀ ترجمۀ بین زبانی آنها اهمیت دارد، زیرا این حروف با قرار گرفتن در بافت ویژۀ قرآن، مستعد خلق معانی متنوع و عامل مؤثر در پدید آمدن ترجمه‌های ناهمگون هستند. این نکته در کنار هم‌سطح نبودن دانش زبانی و فرازبانی مترجمان باعث شده تا ترجمه‌های قرآن با کیفیت‌های متفاوت عرضه شوند. روش پژوهش حاضر توصیفی ـ تحلیلی و نیز آماری ـ تحلیلی است. انجام این پژوهش ضرورت دارد، زیرا معانی حروف جر/ اضافه تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای بر کیفیت ترجمه‌های عربی به فارسی و به‌عکس دارند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Translating the Meanings of Arabic Preposition “الباء” to Persian Preposition “به” Case Study: Surah Al-Imran

نویسندگان [English]

  • Haj Bibi Naderan 1
  • Morteza Zare Beromi 2

1 M.A. In Arabic Language Translation, Damghan University, Iran

2 Assistant professor at the Department of Arabic Language Translation, Damghan University, Damghan, Iran

چکیده [English]

The analysis of the meanings of the preposition “الباء” and its translation in Surah Al-Imran identifies two basic principles related to the types of languages: First, we translate but we do not fully comprehend the source and target languages (the communicative original); second, languages collide in the translation process (linguistic origin), and the third principle (which is the different translations) should be added to the two principles of communicative and linguistic. For example, The Persian language provides 26 meanings in the Preposition “به” Against the 16 meanings of the Preposition “الباء” -no self-sacrifice- (and in this research, eight new meanings were added to those 16 meanings). Therefore, it is imperative that the translators of the Quran (including the translators mentioned in this study, Ayati, Safavi, Mojtabavi and Makarem) understand Persian and Arabic; undoubtedly, knowing the mother tongue means knowing the potential of other languages. The results showed that the meanings of the prepositions of Surah Al-Imran have a significant effect on the quality of translation from native language to native language and from native language to foreign languages, because these prepositions create different meanings in the Quran context, and they are an influential factor in different translations. This point and the difference between linguistic and non-linguistic knowledge of translators has caused translations of the Quran to be presented in different qualities. The research method is descriptive analytical and statistical analytical. This research is necessary because the meanings of the prepositions have a significant effect on the quality of translations.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Quran
  • language
  • Translation
  • Prepositions
  • Meanings
  1. مقدمه

حروف جر مختص اسم‌ها هستند و چون بعضی از این حروف نسبتِ بین معانی و مفاهیم را معین می‌کنند، یعنی یک معنا و مفهوم را به‌سمت یک معنا و مفهوم دیگر می‌کشند، آنها را در زبان عربی جر و در زبان فارسی اضافه نامیده‌اند (همایونفرخ، 1337: 738). حروف جر عبارتند از «مِن، إلی، حَتّی، خَلا، عَدا، حاشا، فی، عَن، عَلی، مُذ، مُنذ، رُبَّ، لام، کَی، واو، تاء، کاف، باء، لَعَلَّ، مَتی» (Hasan, 1963: 401) و حروف‌اضافه عبارتند از «به، با، بر، بی، تا، جز، به جز، چون (مثل)، همچون، در، کسرۀ اضافه و وصفی، از، برای، را» (فرشیدورد، 1388: 282).

مشهور است که حروف جر یا اضافه از معانی متنوع و روابط دستوری ویژه‌ای برخوردار هستند، بنابراین پژوهش در حروف یادشده اغلب با نوآوری همراه است. بر اساس این اصل و نیز با ملاک قرار دادن این اعتقاد که متن قرآن از متن عربی غیرقرآنی برتر است، موضوع دستیابی به نتایج جدید در «متن‌شناسی تطبیقی و ترجمه» از طریق مطالعۀ حروف جر قرآن با قطعیت بیشتری همراه خواهد بود.

سورۀ آل عمران 200 آیه دارد و حروف جر «من» 148 بار، «باء» با احتساب ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ 132 بار، «لام» 115 بار، «فی» 79 بار، «علی» 56 بار، «إلی» 25 بار، «عن» 18 بار، «کاف» 8 بار و «واو» 5 بار در آن تکرار شده‌اند و در مجموع عدد 586 را محقق ساخته‌اند. ناگزیر، به‌دلیل تعداد بالای حروف جر در این سوره، یکی از پرتکرارها و پرمعناها، یعنی «باء»، برای پژوهش انتخاب شد. حرف جر «باء» 132 بار در 89 آیه از سورۀ آل عمران استفاده شده است. به‌بیان دقیق‌تر، در 61 آیه یک بار، در 18 آیه دو بار، در هفت آیه سه بار، در دو آیه چهار بار و در یک آیه هم شش بار حرف جر «باء» آمده است. تمام 132 مورد حرف جر «باء» در این سوره در ترجمه‌های آیتی (1392)، صفوی (1398)، مجتبوی (1390) و مکارم (1395) و بر اساس معانی و کیفیت انتقال این معانی به حرف‌اضافۀ «به» تحلیل شده‌اند. به‌دلیل نبود مجال کافی در این مقاله، برای ارائه معانی حرف جر «باء» در یک‌به‌یک آیه‌ها و همچنین، توضیح فرایند انتقال این معانی به ترجمه‌های فارسی، تصمیم گرفته شد در ابتدا 5 آیه با روش توصیفی ـ تحلیلی و سپس، هر 89 آیه با ظرفیت 132 بار تکرار حرف جر «باء» با روش آماری ‌ـ تحلیلی به بحث گذارده شوند.

در معناپژوهی و تحلیل معانی حرف جر «باء» به منابع معتبر مراجعه شده است. چنانچه در این میان به معنایی اشاره شد و برای آن تحلیلی بدون ذکر منبع ارائه گردید، منبع تحلیل آرای نویسندگان مقاله است، زیرا در مواردی به‌خاطر جدید بودن برداشت‌ها امکان ارجاع به منابع ازقبل‌شناخته‌شده ممکن نبود.

  1. پیشینۀ پژوهش

سعی وافر زمخشری در الکشاف (1430) و کوشش سایر مفسران قرآن برای توضیح حروف معانی پیش روی ماست. نحویان مشهور، از جمله زجاجی در حروف المعانی (1406)، هروی در الأزهیة فی علم الحروف (1413) و مالقی در رصف المبانی فی شرح حروف المعانی (1395) نیز به‌شایستگی حروف معانی را به بحث گذاردند و بخش قابل‌توجهی از ظرفیت آثار خود را به حروف جر اختصاص دادند، اما در رمزگشایی از تمام معانی متصور برای حروف بازماندند. علّت آن است که آنها به تحلیل معانی حروف بر اساس بافت متن روی خوش نشان ندادند و توان خود را در مسائل نحوی و بلاغی گرد آوردند. در سال‌های اخیر، کتاب لاشین[1] در من أسرار التعبیر فی القرآن، الحروف (2014)، کتاب هلالی در نظریة الحروف العاملة ومبناها وطبیعة استعمالها القرآنی بلاغیاً (1406) و کتاب عَوّاد در تناوب حروف الجر فی لغة القرآن (1402) را داریم که اغلب بر منوال نحویان و مفسران گذشته هستند.

اصغری در رسالۀ حروف جر در قرآن کریم با رویکرد نحوی ـ بلاغی (1388)، به ابعاد حقیقی و مجازی معانی حروف جر در قرآن پرداخت. وی در جمع‌بندی نتایج رساله‌اش نوشته است: «غیر از معانی مذکور برای حروف جر از دیدگاه نحوی ـ بلاغی، کاربردهای معنایی دیگری نیز برای برخی از حروف جر در قرآن کریم وجود دارد که ذکری از آنها نشده است و شایسته است بدان موارد اضافه گردد» (اصغری، 1388: 235). زارعی‌فر در مقالۀ معانی حرف باء در قرآن کریم (1392)، موضوع تک‌معنایی و چندمعنایی حرف جر «باء» را بر اساس 14 معنای شناخته‌شدۀ این حرف به بحث گذاشته است. وی نتیجه گرفت که هر حرف جر یک معنای اصلی دارد و سایر معانی تفسیر یا کاربرد مجازی معنای اصلی هستند. بر همین اساس، وی هر 14 معنای حرف جر «باء» را به دو معنای الصاق و استعانت برگرداند. حداقل یک نقد به مقالة زارعی‌فر وارد است؛ وی در عنوان این مقاله کلمۀ «جر» را از قلم انداخته است. واضح است که «حرف باء» و «حرف جر باء» دو مقولۀ کاملاً جدا از هم هستند. محبی و علوی (1392) در مقالۀ بررسی و نقد معانی حرف جر «باء» از دیدگاه ابن هشام انصاری معانی «الصاق، تعدیه، استعانت، سببیت، مصاحبت، ظرفیت، مقابلت، تبعیض، بدلیت، قسم، تأکید و تفدیه» را برای حرف جر «باء» قابل‌قبول و معانی «استعلاء، انتهای غایت و مجاوزت» را غیرقابل‌قبول دانستند. لازم به ذکر است که تحلیل محبی و علوی در رد این معانی نیاز به بازنگری دارد.

مقالۀ حاضر در مقایسه با منابع پژوهشی فوق و همچنین سایر منابع مرتبط نوآوری‌هایی دارد. این نوآوری‌ها عبارتند از 1) رساندن تنوع معانی حرف جر «باء» به عدد 24؛ 2) بررسی معانی این حرف در یک سوره؛ 3) استخراج معانی این حرف از بافت متنی؛ 4) بررسی امکان انتقال معانی این حرف از عربی به فارسی؛ 5) تطبیق معانی این حرف با معانی حرف‌اضافۀ «به»؛ 6) اثبات کفایت حرف‌اضافۀ «به» برای قبول معانی حرف جر «باء»؛ 7) تعیین چهار ترجمۀ شاخص سورۀ آل عمران به‌منظور بررسی عملی انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به» و 8) رتبه‌بندی مترجم‌ها (آیتی (1392)، صفوی (1398)، مجتبوی (1390) و مکارم (1395)) بر اساس کیفیت انتقال معانی این حرف از عربی به فارسی.

  1. بحث و تحلیل

در زیربخش‌های بعدی از این پژوهش به معانی حرف جر «باء» و حرف‌اضافۀ «به» و جزئیات مربوطه به آنها در ترجمه‌های آیتی (1392)، صفوی (1398)، مجتبوی (1390) و مکارم (1395) پرداخته می‌شود.

3ـ1. معانی حرف جر «باء» و حرف‌اضافۀ «به»

برای حرف جر «باء» 16 معنای «الصاق/ تعدیه/ استعانت/ تعلیل/ مصاحبت/ ظرفیت/ بدلیت/ مقابلت/ مجاوزت/ استعلاء/ تبعیض/ قسم/ انتهای غایت/ زائده برای تأکید» (علی‌دوست و دیگران، 1416: 80)، «حال» (مالقی، 1395: 147) و «تفدیه» (حسینی، 1363: 24) ثبت شده است. ما نیز بنابر مطالعاتی که انجام دادیم، هشت معنای «ابتدای غایت، تبیین (بیان جنس)، مطابقت، نسبت، اختصاص، تشبیه، مقدار یا اندازه، و توالی یا تعاقب» را به آن 16 معنا افزودیم.

برای حرف‌اضافۀ «به» 26 معنا آورده‌اند: «الصاق/ نشانۀ سوگند/ نسبت به/ بر روی، بر/ برای، به‌خاطر/ استعانت/ تدریج و توالی و تعاقب/ تقابل/ مطابق و موافق/ ظرفیت در مکان و زمان/ به‌عنوانِ و به‌رسمِ و به‌نشانۀ/ [بدل از یا] تبدیل به/ به‌معنای از/ تعدیه/ در حالِ/ به‌اندازۀ، به‌مقدارِ» (انوری، 1382: 1072)، «به‌همراه و مصاحبت/ بیان جنس یا از جنس/ طرف و سوی» (معین، 1380: 607)، «تشبیه/ تمییز و به‌معنای از حیث و به‌اعتبار/ پایان/ مقدار و اندازه/ تخصیص/ تأکید» (مشکور، 1349: 165) و «به‌عهده» (انوری و احمدی گیوی، 1388: 265).

3ـ2. هم‌پوشانی‌های معنایی حرف جر «باء» و حرف‌اضافۀ «به»

1) الصاق: ضمیمه کردن یا چسباندن است: ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ﴾ (آل عمران: 3/ 7). «و استواران در دانش گویند: ما بدان گرویده‌ایم» (مجتبوی، 1390). «ریسمان را به چوب بستم» (سیاح، 1385: 73). «باء» در ﴿بِهِ﴾ (یعنی ایمانی ملازم و مباشر با آنچه از سوی خداوند متعال نازل شده است) و «به» در «به چوب» به‌معنای «الصاق» هستند.

2) استعانت: «باء» در این معنا «بیان می‌کند که مجرور آلت وقوع فعل یا شبه‌فعل است» (ابن هشام الأنصاری، 1406: 111) و در زبان فارسی با کلمات «با، به، به‌وسیلۀ، در آغاز کلام» همخوانی دارد: ﴿یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ﴾ (آل عمران: 3/ 167). «با دهانهاشان چیزی می‌گویند که در دلهاشان نیست» (مجتبوی، 1390). «به کشتی‌ها قصد آنجا کنند» (انوری، 1382: 1072). «باء» در ﴿بِأَفْواهِهِمْ﴾ و «به» در «به کشتی‌ها» ابزار وقوع فعل هستند.

3) تعدیه: «بایی (است) که افعال لازم را به‌سبب آن متعدی سازند» (مشکور، 1349: 163). ﴿ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِم﴾ (البقرة: 2/ 17). «خداوند روشنایی‌شان را برد» (مجتبوی، 1390). «به فریدون گفت» (مشکور، 1349: 163). «باء» در ﴿بِنُورِهِم﴾ و «به» در «به فریدون» ابزار تعدیه فعل لازم هستند.

4) سببیت: «باء» سبب در معانی «لام» طبقه‌بندی می‌شود، لذا جایگزین کردن «لام» در محل «باء» ممکن است. در زبان فارسی نیز کلمات «برای، به‌خاطر، به‌سبب، با» القاکنندۀ معنای سببیت هستند: ﴿إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُم بِاتخِّاذِکُمُ الْعِجْلَ﴾ (البقرة: 2/ 54). «شما بدان سبب که گوساله را پرستیدید بر خود ستم روا داشتید» (آیتی، 1392). «به گناه خود مؤاخذه گردید» (معین، 1380: 607). «باء» در ﴿بِاتخِّاذِکُم﴾ و «به» در «به گناه» به‌معنای «به‌سبب» است.

5) مصاحبت (همراهی): معرف این معنا در عربی «مع» و در فارسی «با» است: ﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ﴾ (آل عمران: 3/ 174). «پس با نعمت و فزونی و بخششی از خدا (از میدان جنگ) بازگشتند» (مجتبوی، 1390). «به‌سلامت حرکت کرد» (معین، 1380: 425). «باء» در ﴿بِنِعْمَةٍ﴾ و «به» در «به‌سلامت» به‌معنای «مع» و «با» هستند.

6) ظرفیت: به‌معنای «فی» و نشانۀ ظرف مکانی و زمانی است. در فارسی برای ظرف مکانی از کلماتی چون «در، میان، در میان، درون و زیر» و برای ظرف زمانی از کلمات «هنگام و در وقتِ» استفاده می‌شود: ﴿وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ﴾ (آل عمران: 3/ 123). «هر آینه خدا شما را در بدر یارى کرد» (آیتی، 1392). «زبان‌بریده به کنجی نشسته» (انوری، 1382: 1072). «باء» در ﴿بِبَدْرٍ﴾ و «به» در «به کنجی» به‌معنای «فی» و «در» هستند. ﴿وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَالْإِبْکَارِ﴾ (آل عمران: 3/ 41). «و در شبانگاه و بامداد او را بستای» (آیتی، 1392‏). «دهقان به سحرگاهان کز خانه برآید» (انوری، 1382: 1072). «باء» در ﴿بِالْعَشِیِّ﴾ و «به» در «به سحرگاهان» به‌معنای «فی» و «در وقتِ» هستند.

7) مقابلت: دلالت «باء» و «به» بر وقوع فعل ماقبل، در مقابل و عوض شیء مابعد است و برای آن از اصطلاحات «در مقابلِ، در برابرِ و در عوض» استفاده می‌شود: ﴿فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ﴾ (آل عمران: 3/ 11). «پس خدا آنان را به کیفر گناهانشان بازخواست کرد» (آیتی، 1392). «تیم ما (در مقابل آنها) ده به یازده بازی می‌کرد» (انوری، 1382: 1072). «باء» در ﴿بِذُنُوبِهِم﴾ و «به» در «به یازده» به‌معنای «در مقابل» هستند.

8) مجاوزت: بر عبور، گذر و انصراف چیزی از چیزی دیگر دلالت دارد. حرف اصلی القاکنندۀ این معنا در عربی «عن» و در فارسی «از، دربارۀ» است: ﴿وَیَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ﴾ (الفرقان: 25/ 25). «روزى را که آسمان پوشیده از ابر مى‏شکافد» (مؤلفان مقاله). «چنان به حُسن جوانی خویشتن مغرور ...» (مشکور، 1349: 165). «باء» در ﴿بِالْغَمَامِ﴾ و «به» در «به حسن» به‌معنای «عن» و «از» هستند.

9) استعلاء: بر اشراف و برتری دلالت دارد. «باء» در این مفهوم، مترادف کلمۀ «علی» در عربی و مترادف کلمات «بر، بالا، روی، زِبَر و بر رویِ» در فارسی است: ﴿إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْک﴾ (آل عمران: 3/ 75). «اگر آنان را بر پوستی انباشته از طلا (مالی فراوان) امین شمرى، آن را به تو باز می‌گردانند» (صفوی، 1398). «بالاخره به صندلی ریاست نشست» (انوری، 1382: 1072). «باء» در ﴿بِقِنطَارٍ﴾ و «به» در «به صندلی» به‌معنای «علی» و «بر» هستند.

10) ابتدای غایت: در این مفهوم، «باء» و «به» در عربی و فارسی برای ابتداست: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ (الفاتحة: 1/ 1). «به نام خدای بخشایندۀ مهربان» (آیتی، 1392). «باء» در ﴿بِسْمِ﴾ و «به» در «به نام» به‌معنای «ابتدا» هستند.

11) انتهای غایت: در عربی از «باء» در معنای «إلی» و در فارسی از «به» در معانی «تا، نزدِ، پیشِ، به‌سویِ و به‌طرفِ» استفاده می‌شود تا به انتهای زمان یا مکان اشاره شود: ﴿وَقَدْ أَحْسَنَ بی﴾ (یوسف: 12/ 100). «نیکی (در نهایت) به من رسید» (مؤلفان مقاله). «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی» (مشکور، 1349: 164). «باء» در ﴿بی﴾ و «به» در «به کعبه» به‌معنای «إلی» و «تا» هستند.

12) تبعیض (بعض/ به‌معنای من): در عربی مترادف حرف جر «مِن» و در فارسی مترادف «از» است: ﴿عَیناً یَشرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ﴾ (الإنسان: 76/ 6). «چشمه‌اى که بندگان خدا از آن مى‏نوشند» (آیتی، 1392). «راه‌ها به برف آکنده بود» (انوری، 1382: 1073). «باء» در ﴿بِهَا﴾ و «به» در «به برف» به‌معنای «مِن» و «از» هستند.

13) ملابست: بیان حالت و چگونگی و مترادف معنای «در حالِ» است و گاهی «پیش از اسم مصدر یا حاصل مصدری می‌آید و قید می‌سازد» (انوری، 1382: 1072) و مترادف قید حالت می‌شود: ﴿نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ﴾ (آل عمران: 3/ 3). «کتاب را بحق بر تو نازل کرد» (مکارم، 1395). «به تاختن از پسِ او بشدند» (انوری، 1382: 1073). «باء» در ﴿بِالْحَقِّ﴾ و «به» در «به تاختن» دلالت بر حالت فاعل دارند.

14) بدلیت: جایگزین کردن امری بر امر دیگر است و راه شناسایی این معنا قرار دادن کلمۀ «بدلِ و جایِ» به‌جای «باء» و «به» است: ﴿إِنَّ الَّذِینَ اشْترَوُاْ الْکُفْرَ بِالْایمَانِ﴾ (آل عمران: 3/ 177). «هرآینه آنان‌که ایمان دادند و کفر خریدند» (آیتی، 1392). «آزادگان به جان نفروشند جاه را» (معین، 1380: 426). «باء» در ﴿بِالْایمَانِ﴾ و «به» در «به جان» به معنای «بدل از و عوض از» هستند.

15) تأکید: «باء» اگر زائده باشد، معنای جمله را مؤکد می‌کند. زبان فارسی برای «به» دو مفهوم «تأکید و زائده» دارد» (مشکور، 1349: 164) که جدا از هم منظور شده‌اند: ﴿کَفی‏ بِاللَّهِ شَهِیداً﴾ (الرعد: 13/ 43). «خدا به‌عنوان شهادت میان من و شما کافى است» (آیتی، 1392). «و آن خانقاه پیوسته با فتوح و به برکت‌تر از همه خانقاه‌های نیشابور بودی» (مشکور، 1349: 165). «گر فریدون بود بنعمت و ملک/ بی‌هنر را به هیچ‌کس مشمار» (مشکور، 1349: 165). «باء» در ﴿بِاللَّهِ﴾ و «به» در «به برکت‌تر» برای «تأکید» به کار رفته‌اند و در «به هیچ‌کس» زائده است.

16) قسم: «باء» را اصلی‌ترین حرف قسم دانسته‌اند و برای آن ویژگی‌هایی را برشمرده‌اند که دیگر حروف قسم ندارند. از جمله «می‌توان فعلش را ذکر کرد: «أُقسمُ بِاللَّهِ لَتَفعَلَنَّ» (الدَّقر، 1410: 116). ﴿وَأَقْسَمُواْ بِاللَّهِ﴾ (النور: 24/ 53). «به خدا قسم خوردند» (آیتی، 1392). «به خدا» (انوری، 1382: 1072). «باء» در ﴿بِاللَّهِ﴾ و «به» در «به خدا» به‌معنای «قسم» هستند.

17) تبیین: زمانی صدق می‌کند که بتوان «از جنس» را جایگزین «باء» و «به» کرد: ﴿وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ﴾ (آل عمران: 3/ 36). «و خدا از جنس آنچه (وی) زاییده آگاه‌تر است» (مؤلفان مقاله). «کار خود کن کسی را به یار مدار» (معین، 1380: 607). «باء» در ﴿بِمَا﴾ و «به» در «به یار» به معنای «از جنس» هستند.

18) مطابقت: زمانی است که بتوان از «باء» و «به» افادۀ توافق داشت، کلمۀ «علی» و کلمات «بر، بر طبقِ و بر وفقِ» برای تبیین این معنا به کار می‌روند: ﴿وَمَن لَّمْ یحَکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ﴾ (المائدة: 5/ 44). «و هر که بر وفق آیاتی که خدا نازل کرده است حکم نکند، کافر است» (آیتی، 1392). «کار جهان شد به کام ما» (مشکور، 1349: 164). «باء» در ﴿بِمَا﴾ و «به» در «به کام» دلالت بر «موافقت و مطابقت» دارند.

19) نسبت: معنای «نسبت به» در «باء» و «به» مشترک است: ﴿وَاللَّهُ بَصِیرُ بِالْعِبَادِ﴾ (آل عمران: 3/ 20). «و خداوند نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان بینا است» (مکارم، 1395). «ارادت من به او روزبه‌روز بیشتر می‌شود» (انوری، 1382: 1072). «باء» در ﴿بِالْعِبَادِ﴾ و «به» در «به او» به‌معنای «نسبت به» هستند.

20) اختصاص: زمانی است که مفهومی مخصوص مفهوم دیگر شود، مانند «تخصیص وصف به موصوف» (ناتل‌خانلری، 1363: 253). ﴿آمَنَّا بِاللَّهِ﴾ (آل عمران: 3/ 52). «مخصوص خدا ایمان آوردیم» (مؤلفان مقاله). «کسی را به دوست گرفتن» (مشکور، 1349: 165). «باء» در ﴿بِاللَّهِ﴾ و «به» در «به دوست» به‌معنای «تخصیص ایمان به خدا و دوستی به فرد» هستند.

21) تشبیه: «باء» و «به» در این معنا نقش ادات تشبیه را دارند و در ترجمۀ «باء» می‌توان از «به‌مانند، بسان، مثل و شبیه» استفاده کرد: ﴿لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ﴾ (آل عمران: 3/ 71). «برای چه حق را به‌مانند باطل می‌پوشانید (و حق را امری مشابه باطل قرار می‌دهید)» (مؤلفان مقاله). «ای آن‌که به اقبال تو در عالم نیست» (مشکور، 1349: 165). «باء» در ﴿بِالْباطِلِ﴾ و ‏«به» در «به اقبال» به معنای «شبیه و مثل» هستند.

22) مقدار: «باء» و «به» بر مقدار و اندازه دلالت دارند: ﴿إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْک﴾ (آل عمران: 3/ 75). «اگر او را به‌مقدار یک دینار امین شمارى، آن را به تو باز نمى‏گرداند» (مؤلفان مقاله). «تنش زور دارد به صد زورمند» (انوری، 1382: 1072). «باء» در ﴿بِدینارٍ﴾ و «به» در «به صد» بر «مقدار» دلالت دارند.

23) توالی و تعاقب: وقتی «باء» و «به» بین دو کلمۀ مکرر بیایند، القاکنندۀ معنای ترتیب و توالی هستند: ﴿فَأَثَابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ﴾ (آل عمران: 3/ 153). «سپس اندوه‌ها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد» (مکارم، 1395). «گرفتند نفرین بر او تن‌به‌تن» (انوری، 1382: 1071). «باء» در ﴿بِغَمٍّ﴾ و «به» در «تن‌به‌تن» به‌معنای «ترتیب و توالی» هستند.

3ـ3. معنای اختصاصی حرف جر «باء»

تفدیه: معنایی است که «باء» را از «به» جدا می‌کند. «بِأَبی وأُمِّی: پدر و مادرم فدای تو باد که در اصل فِداکَ أَبِی وَأُمِّی است» (حسینی، 1363: 24). عده‌ای معتقدند که «برای کثرت استعمال و به‌قصد اختصار، فعل از جمله حذف شده و تصور این است که مفهوم فعل محذوف از حرف «باء» استنباط می‌شود. پس، جملۀ بِأَبِی أَنتَ وَأُمِّی به این قرار است که أُفدیـﻚَ بِأَبِی وَأُمِّی» (علامه مصطفوی، 1386: 15). «باء» در «بِأَبِی أَنتَ وَأُمِّی» دلالت بر «فدا کردن» دارد.

3ـ4. معانی اختصاصی حرف‌اضافۀ «به»

1) تمییز: «به» در این مفهوم برای توضیح معنا و رفع‌ابهام جمله به کار می‌آید و معادلش کلمات «از جهتِ، از حیثِ، به‌اعتبارِ و از نظرِ» هستند. در زبان عربی معنایی تحت‌عنوان تمییز برای حرف جر «باء» نیافتیم: «به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل/ به کف ابر بهمن به دل رود نیل» (مشکور، 1349: 165). «به» در «به تن»، «به جان»، «به کف» و «به دل» به‌معنای «تمییز» است.

2) به‌عنوانِ: «به» در معنای «به‌عنوان، به‌رسمِ و به‌نشانۀ» آمده است: «کسی را که دانی که خصمِ تو اوست/ نه از عقل باشد گرفتن به دوست» (انوری، 1382: 1072). «به» در «به دوست» معنای «به‌عنوانِ» دارد.

3) مترادف به‌عهده: «به» در این معنا کفالت، پیمان و نتیجه‌ای را بیان می‌کند که از تعهدسپاری حاصل می‌شود: «کار جهان، به اهل جهان واگذاشتیم» (انوری و احمدی گیوی، 1388: 265). «به» در «به اهل» به‌معنای به‌عهدۀ است.

4) تبدیل کردن: «به» در این معنا واسطۀ تبدیل حالتی به حالت دیگر است که در فارسی بسیار کاربرد دارد: «آب گرفتم لَطَف افزون کند/ خار و خسک را به سمن چون کند» (انوری، 1382: 1073). «به» در «به سمن» به‌معنای تبدیل است.

3ـ5. انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»

در این زیربخش انتقال معانی مختلف حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به» مورد بررسی قرار می‌گیرند.

الف) ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

1) الصاق: «باء» در این آیه «باء الصاق است» (الفخر الرازی، 1420، ج1: 23). یعنی اگر انسان بخواهد در مسیر عبودیت قرار بگیرد، باید با مباشرت و ملاصقت نام خداوند رحمان و رحیم طاعات خود را آغاز کند؛

2) استعانت: با استعانت از ﴿اللَّه﴾ سوره را آغاز می‌کنیم؛

3) تعدیه: اگر فعل «أتی» که یک فعل لازم است در تقدیر باشد، «باء» برای تعدیه است. به این معنا که انسان برای خواندن سوره باید نام خداوند جل جلاله را بر زبان بیاورد؛

4) سببیت: کارها باید به‌خاطر خدا انجام شوند، پس سوره را به‌خاطر نام خداوند رحمان و رحیم می‌خوانیم؛

5) مصاحبت: سوره را همراه نام خداوند می‌خوانیم «باء برای مصاحبت و متعلق به محذوف است» (گنابادی، 1408، ج1: 25)؛

6) ظرفیت: وقتی انسان در ظرف الهی قرار بگیرد، مانند خداوند متعال به مرحلۀ فرازمانی و فرامکانی می‌رسد. اکنون اگر معتقد باشیم که نام خداوند، ظرف اعمال و کردار ماست؛ لذا در دایرۀ نام خداوند سوره را شروع می‌کنیم؛

7) مقابلت: در مقابل نام خداوند رحمان و رحیم سوره را می‌خوانیم و چون هر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ مربوط به همان سوره است؛ لذا می‌توانیم چنین بگوییم که در برابر نام خداوند تمام آیات این سوره را تلاوت می‌کنیم؛

8) ابتدای غایت: «کار[مان] را با نام خدا آغاز می‌کنیم؛ نه به نام چیز دیگرى» (خرم‌دل، 1384، ج1: 1). همان خدایی که می‌فرماید: ﴿کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ‏﴾ (الأنبیاء: 21/ 104)، ﴿قُلِ‏ اللَّهُ‏ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ﴾ (یونس: 10/ 34)؛

9) انتهای غایت: با پناه بردن و توسل جستن به نامی شروع می‌کنیم که اعتقاد داریم سرانجام کارها به‌سوی اوست و او ابدی است و هم او ابتدای غایتی است که خود نیز انتهای آن است: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ (الحدید: 57/ 3)؛

10) تبعیض: به‌دلایل زیر، معتقد به‌معنای تبعیض هستیم:

أ) «نزد دانشمندان مشهور است که خداوند هزار و یک اسم مقدس و پاک دارد (که با آنها خوانده می‌شود) و این مطلب در کتاب و سنت موجود است» (الفخر الرازی، 1420، ج1: 239)؛ لذا اسم ﴿اللَّه﴾ در این آیه مجموع نام‌های خداوند که در سورۀ آل عمران آمده‌اند را نمایندگی می‌کند؛

ب) این ﴿بِسْمِ اللَّه﴾ یک ﴿بِسْمِ اللَّه﴾ از مجموع 114 ﴿بِسْمِ اللَّه﴾های قرآن است و همۀ آنها نیست؛

ج) این ﴿بِسْمِ اللَّه﴾ و سایر نام‌های خداوند در این سوره یک گروه اسمی جدا از مجموع گروه‌های اسمی خداوند در سایر سوره‌هاست؛

11) بدلیت: ﴿اللَّه﴾ کانونی‌ترین کلمۀ قرآن است که تمام کلمات قرآن با این کلمه در ارتباط هستند. به‌عبارت دیگر، خداوند در تمام آیات قرآن به‌عنوان دانای کل حضور دارد؛ لذا می‌توان چنین گفت که بدل از اسم خداوند رحمان و رحیم سوره را می‌خوانیم. غیر از این نیست که ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾، ﴿الرَّحْمَنِ الرَّحِیم﴾ را توضیح می‌دهد، بنابراین آیات یا در ظرف رحمان و یا در ظرف رحیم هستند و رحمان و رحیم در ظرف ﴿اللَّهِ﴾ جای دارند. یعنی خداوندی که کمال مطلق است؛ این کمال مطلق رحمان است به این دلیل که لطفش شامل حال همه می‌شود و رحیم است، بنابراین‌ مخصوص خواص خودش است؛

12) زائده برای تأکید: اگر جار و مجرور متعلق به محذوف باشند و تقدیر کلام را چنین بیان کنیم که «أبدأ بسم اللّه أو قل ‏بسم اللّه»، پس می‌توان «باء» را زائده دانست که بر سر مفعول خود افادۀ تأکید می‌کند؛

13) تبیین: بین این آیه و غرض کلی هر سوره پیوستگی وجود دارد و این عبارت در هر سوره به‌مقتضای همان سوره معنا می‌یابد؛ لذا می‌توان گفت این آیه از جنس معنا و مفهوم سورة آل عمران است؛

14) مطابقت: مطابق اسم خداوند رحمان و رحیم این سوره را می‌خوانیم. یعنی آیات این سوره هم‌سنگ و هم‌شأن این ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ هستند؛

15) اختصاص: ویژة نام خداوند رحمان و رحیم سوره را آغاز می‌کنیم. مخصوصاً که ﴿بِسْمِ اللَّه﴾ «نشانه مسلمانى است و باید همه کارهاى مسلمان رنگ الهى داشته باشند» (قرائتی، 1388، ج1: 23).

3ـ6. ارزیابی ترجمه‌های ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«به نام خدای بخشایندۀ مهربان» (آیتی، 1392). «به نام خداوند گسترده مهر مهربان» (صفوی، 1398). «به نام خدای بخشایندۀ مهربان» (مجتبوی، 1390). «به نام خداوند بخشندۀ مهربان» (مکارم، 1395).

فعل ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ در تقدیر است، بنابراین کشف معانی «باء» در این آیه به مراجعه به تفاسیر و فرهنگ‌های لغت و همچنین برخورداری از دانش زبانی و توان تحلیلی مناسب نیاز دارد. بنابراین، در گام اول ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ را در تفاسیر و فرهنگ‌های لغت جستجو می‌کنیم و دربارۀ نتایج جستجو می‌اندیشیم تا دانش زبانی و ادراکمان را از معانی‌اش توسعه دهیم. در گام دوم، به ترجمه‌ها می‌نگریم و درمی‌یابیم که آیتی (1392)، صفوی (1398)، مجتبوی (1390) و مکارم (1395) از ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ ترجمه‌های مشابه ارائه داده‌اند. این شباهت ترجمه‌ای به‌طور حتم، شباهت نقدی را به‌دنبال خواهد داشت. در گام سوم، نتیجۀ تدبر و تأمل در ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ را با ترجمه‌های آیتی (1392)، صفوی (1398)، مجتبوی (1390) و مکارم (1395) تطبیق می‌دهیم تا معانی «باء» ظاهر شوند. در گام چهارم، باید تصمیم بگیریم که از مجموع معانی «باء» کدام‌‌یک با خواندن ترجمه‌ها و کدامیک با کمک تفاسیر و مراجعه به فرهنگ‌های لغت به دست می‌آید. به نظر می‌رسد با این نقشه بتوان چهار سطح معنایی را از آسان به سخت در ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ برای «باء» تعریف کرد:

سطح اول: ابتدای غایت؛

سطح دوم: الصاق، استعانت و مصاحبت؛

سطح سوم: تعدیه، سببیت، ظرفیت، مقابلت، انتهای غایت و اختصاص؛

سطح چهارم: تبعیض، بدلیت، زائده برای تأکید، تبیین و مطابقت.

ب) ﴿نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ

﴿نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ﴾ (آل عمران: 3/ 3).

1) الصاق: بین نزول کتاب و حق ملاصقت وجود دارد، یعنی رابطۀ آنها جدایی‌ناپذیر است؛

2) سببیت: «کتاب را به‌خاطر حق بودنش فرستاد» (سمین، 1414، ج2: 8) تا کتاب اقامه و اثبات حق کند؛

3) مصاحبت: کتاب به‌همراه حق است «و همراه بودنش با حق باعث مى‏شود که نه بعدها بطلان عارضش بشود و نه در حین نزول آمیخته با بطلان باشد» (موسوی، 1374، ج3: 9)؛

4) ملابست: «باء» بنابر حال بودن از فاعل نمایندگی می‌کند، یعنی فعل خدا سزاوارانه بود و «کتاب را سزاوارانه بر تو نازل کرد» (سمین، 1414، ج2: 8) و امکان دارد «باء» بنابر حال بودن از مفعول نمایندگی کند، یعنی کتاب سزاوار نزول گشت «خداوند کتاب را بر تو نازل کرد، در حالی که این کتاب حق بود» (سمین، 1414، ج2: 8)؛

5) بدلیت: فعل خداوند همه‌اش حق است، پس کتابی را هم که نازل کرده همه‌اش حق است، بنابراین کتاب را بدل از حق، بر تو نازل کرد؛

6) تبیین (بیان جنس): جنس کتاب به‌وسیله حق مشخص می‌شود. کتابی از جنس «عدل و انصاف» (معین، 1380: 427) را بر تو نازل کرد؛

7) مطابقت: چون فعل خداوند همه‌اش حق است، کتابی را هم که نازل کرده مطابق و موافق حق است.

3ـ7. ارزیابی ترجمه‌های ﴿بِالْحَقِّ

«این کتاب را که تصدیق‌کنندۀ کتاب‌های پیش از آن است به‌حق بر تو نازل کرد» (آیتی، 1392). «این کتاب را که سراسر حق است و باطل به آن راه نمی‌یابد و کتاب‌هاى آسمانى پیش از خود را راست و درست می‌شمرد به‌تدریج بر تو فرو فرستاد» (صفوی، 1398). «و این کتاب را که تصدیق‌کنندۀ کتاب‌هاى پیشین است، براستى و درستى بر تو فرو فرستاد» (مجتبوی، 1390). «(همان کسی که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانه‏هاى کتب پیشین، هماهنگ است» (مکارم، 1395).

آیتی (1392)، مجتبوی (1390) و مکارم (1395) ترجمه‌ای عام از عبارت ﴿بِالْحَقِّ﴾ ارائه داده‌اند، لذا معانی الصاق، سببیت، مصاحبت، تبیین، ملابست، بدلیت و مطابقت از ترجمه‌هایشان فهمیده می‌شود، اما صفوی (1398) متن ترجمه را با افزودن کلمۀ «سراسر» مقید به معنای مطابقت نموده که در نتیجۀ آن، فهم معانی سببیت، ملابست و بدلیت از متن ناممکن می‌شود و معانی الصاق و مصاحبت نیز با تأمل به‌دست می‌آیند.

3ـ8. ﴿وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ

﴿قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ﴾ (آل عمران: 3/ 15).

1) الصاق: بینایی خداوند ضمیمۀ احوال و افعال بندگان است؛

2) مصاحبت: علم خداوندی و بینایی او همیشه با بندگان همراه است؛

3) استعلاء: «خداى تعالى بیناست بر احوال بندگان خود؛ محسن را ثواب می‌دهد و مسى‏ء را عذاب می‌کند» (اشکوری، 1373، ج1: 304). یعنی خداوند بر احوال بندگان مسلط است؛

4) انتهای غایت: بصیرت خداوند به‌سمت بندگان است و این بندگان مقصد بصیرت خداوند هستند؛

5) نسبت: خداوند «نسبت به احوال و افعالشان آگاه است و نیکوکار را پاداش و گنه‌کار را از روی عدل مجازات می‌کند» (الألوسی، 1415، ج2/ 98).

3ـ9. ارزیابی ترجمه‌های ﴿بِالْعِبَادِ

«خدا از حال بندگان آگاه است» (آیتی، 1392). «خدا به بندگان خود بیناست و شایستگانِ این موهبت‌ها را به‌خوبی می‌شناسد» (صفوی، 1398). «خداوند به [حال‌] بندگان بیناست» (مجتبوی، 1390). «خدا به (اعمال) بندگان (با ایمان)، بیناست» (مکارم، 1395).

به نظر می‌رسد تنها ترجمۀ بی‌نقص از این آیه و مهیا برای انتقال معانی «باء» به زبان فارسی متعلق به صفوی (1398) است. آیتی (1392)، مجتبوی (1390) و مکارم (1395) معنای «باء» را با افزودن «از حال، به [حال]، به (اعمال)» به‌سمت تبعیض برده‌اند. این معنا برای «باء» در این آیه قابل‌تأیید نیست، زیرا خداوند نه فقط از احوال بندگان، بلکه از همۀ امورشان آگاه است. ایراد مذکور به ترجمۀ آیتی (1392)، به‌دلیل ننشاندن «به» به‌جای «از» بیشتر وارد است، به این دلیل که حضور «از» مانع از دریافت معنای نسبت از «باء» می‌شود.

3ـ10. ﴿قَائِمًا بِالْقِسْطِ

﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴾ (آل عمران: 3/ 18).

1) الصاق: «عدل به‌درستى وابسته و ملازم به الوهیت و یکتایی اوست» (قطب، 1425، ج1: 329)؛

2) تعدیه: خداوند گواهى داده که عدالت را برپا داشته است؛

3) سببیت: «خدا در حالی که کفایت‌کنندۀ خلق است به‌سبب قسط یا اقامۀ (آن) شهادت می‌دهد» (گنابادی، 1408، ج1: 252)؛

4) مصاحبت: «اجرای امور بندگان و پاداش کردارها به‌همراه عدالت است» (طبرسی، 1372، ج2: 716)؛

5) استعلاء: خداوند قائم به عدل و «اجراى امورش بر استقامت است و نیز نقل کرده‏اند: (بر اساس استیلایی که دارد) بندگان را به عدل پاداش و جزا دهد» (عاملی، 1360، ج2: 37)؛

6) مطابقت: «جمیع افعال الهى موافق با حکمت و مصلحت است» (طیب، 1369، ج3: 140).

3ـ11. ارزیابی ترجمه‌های ﴿بِالْقِسْطِ

«اللَّه حکم کرد ـ و فرشتگان و دانشمندان نیز ـ که هیچ خدایی برپای دارندۀ عدل جز او نیست» (آیتی، 1392). «خدا که در کارهایش عدالت را برپا داشته گواهى داد ... و فرشتگان و عالمان نیز بر آن گواهى دادند» (صفوی، 1398). «خداى یکتا ـ اللَّه ـ گواهی می‌دهد که جز او خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز گواهی می‌دهند، که به عدل و داد ایستاده ـ جهان را به عدالت برپا می‌دارد ـ» (مجتبوی، 1390). «خداوند، (با ایجاد نظام هماهنگ جهان هستى،) گواهى مى‏دهد و فرشتگان و صاحبان دانش، (نیز، بر این مطلب) گواهى مى‏دهند؛ در حالی که (خداوند) قیام به عدالت دارد» (مکارم، 1395).

موفقیت در ترجمه این آیه با مجتبوی (1390) و سپس با مکارم (1395) است. آنها در انتقال معانی الصاق، سببیت، مصاحبت، استعلاء و مطابقت هم‌ارز هستند. فقط می‌ماند معنای تعدیه که مجتبوی (1390) مسأله انتقال آن را تا حدودی و نه به‌طور صحیح و دقیق، با یک افزودۀ توضیحی (یعنی: جهان را به عدالت برپا می‌دارد) حل کرده است، اما مکارم (1395) در همین حد هم موفق نیست. آیتی (1392) ﴿قَائِمًا بِالْقِسْطِ﴾ را به‌صورت مضاف و مضاف‌الیه ترجمه کرده و این یعنی حرف جر را در نظر نگرفته، لذا از مجموع معانی «باء» در این آیه فقط الصاق و مصاحبت را انتقال داده است. مسیر انتقال معانی «باء» در ترجمۀ صفوی (1398) ناهموار است، زیرا وی از «باء» ارادۀ معنای تعدیه دارد.

3ـ12. ﴿إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ

﴿وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا﴾ (آل عمران: 3/ 75).

1) الصاق: اعتماد ضمیمۀ امانت است و «معنى باء الصاق (اطمینان به حفظ) امانت و حدودش است» (الفخر الرازی، 1420، ج‏8: 262)؛

2) استعانت: از اهل کتاب کسی هست که به‌توسط یک دینار امانتی می‌توانی شاهد خیانتش باشی؛

3) سببیت: اگر همین فرد از اهل کتاب را به‌سبب یک دینار امین بشماری خیانتش را می‌بینی؛

4) مصاحبت: اگر امانتداری وی به‌همراه دیناری سنجیده شود، آن دینار را به تو برنمی‌گرداند؛

5) ظرفیت: «اگر احدی از اهل کتاب را در قنطارى امین بداری به تو برمى‏گرداند» (موسوی، 1374، ج‏3: 415) و از اهل کتاب کسی هم هست که اگر او را در دیناری امین بدانی، آن را به تو پس نمی‌دهد. قنطار و دینار ظرف آزمایش امانتداری اهل کتاب است؛

6) استعلاء: از اهل کتاب، کسی هست که اگر او را نه بر یک قنطار، بلکه بر یک دینار از جهت امانتداری، رفعت و اختیار بدهی و او را بر آن دینار مسلط گردانی، باز هم به تو خیانت می‌کند؛

7) مقدار: از اهل کتاب، کسی هست که به اندازۀ یک دینار هم نمی‌توانی به او امانت بسپاری.

نکتۀ تکمیلی: هر هفت معنایی که برای ﴿بِدِینَار﴾ آمد برای ﴿بِقِنْطَار﴾ هم صادق است.

3ـ13. ارزیابی ترجمه‌های ﴿بِدِینَارٍ

«از ایشان کسی است که اگر امینش شمری و دیناری به او بسپاری، جز به‌تقاضا و مطالبت آن را بازنگرداند» (آیتی، 1392). «بعضی از آنان کسانی‌اند که اگر بر دینارى (مال اندک) امینشان شمرى، به تو بازش نمی‌گردانند» (صفوی، 1398). «از آنها کس هست که اگر او را بر دینارى امین دارى، به تو بازنگرداند» (مجتبوی، 1390). «کسانى هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمى‏گردانند» (مکارم، 1395).

صفوی (1398) و مجتبوی (1390) معنای استعلاء را بر سایر معانی «باء» رجحان داده‌اند، لذا امکان انتقال معانی الصاق، استعانت، سببیت و مصاحبت را در ترجمۀ خویش دشوار و معانی ظرفیت و مقدار را دور از ذهن ساخته‌اند. آیتی (1392) و مکارم (1395) نیز به‌گونه‌ای ترجمه کرده‌اند که ضمن ارجح دانستن معنای مقدار، دریافت معانی الصاق، استعانت و مصاحبت را میسر و معانی سببیت، ظرفیت و استعلاء را دشوار ساخته‌اند.

3ـ14. آمار انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به» (سورۀ آل عمران)

در این قسمت از مقاله برای هر مترجم دو جدول داریم که جدول اول، جدول اصلی و جدول دوم، جدول پیوستی است. در جدول اول، معانی «باء» و کیفیت انتقال این معانی توسط مترجم نمایه می‌شوند و در جدول دوم به کیفیت انتقال هر یک از این معانی نمره داده می‌شود. جدول دوم، پنج ستون اصلی دارد: ستون اول مختص به دریافت سریع و آسان معانی «باء» است. محاسبۀ تراز در این ستون با ضریب مثبت یک انجام می‌شود و به مترجم نمرۀ عالی می‌دهد. ستون دوم مختص به دریافتِ همراه با تأمل معانی «باء» است. محاسبۀ تراز در این ستون با ضریب مثبت نیم انجام می‌شود و به مترجم نمرۀ خوب می‌دهد. ستون سوم مختص به دریافتِ دشوار معانی «باء» است و محاسبۀ تراز در این ستون با ضریب منفی نیم انجام می‌شود و به مترجم نمرۀ ضعیف می‌دهد. ستون چهارم مختص به عدم دریافت معانی «باء» است و محاسبۀ تراز در این ستون با ضریب منفی یک انجام می‌شود و به مترجم نمرۀ بد می‌دهد. ستون پنجم مختص به نمرۀ نهایی هر یک از معانی است.

تشریح ترازگیری با یک مثال:

معنای الصاق 132 بار در سورۀ آل عمران استفاده شده است. فرایند دریافت این معنا، برای مثال از ترجمۀ آیتی (1392) به‌صورت زیر محاسبه می‌شود:

79 بار به‌آسانی به دست می‌آید، ضریب مثبت یک: (79 = 1×79)

15 بار با تأمل به دست می‌آید، ضریب مثبت نیم: (5/7 = 5/0×15)

29 بار با دشواری به دست می‌آید، ضریب منفی نیم: (5/14- = (5/0-)×29)

9 بار دریافت نمی‌شود، ضریب منفی یک: (9- = (1-)×9)

برآورد نمرۀ نهایی مترجم از 132 بار معنای الصاق: (63 = (9-)+(5/14-)+5/7+79)

3ـ14ـ1.آیتی (1392)

در جدول (1) معانی «باء» و کیفیت انتقال این معانی توسط آیتی (1392) نمایه می‌شوند:

جدول 1. دریافت معانی حرف جر «باء» از ترجمۀ آیتی (1392)

ردیف

معانی نهفته در حرف جر «باء»

دریافت معنا به‌سهولت

دریافت معنا با تأمل

دریافت معنا با دشواری

عدم دریافت معنا

مجموع

1

الصاق

79

15

29

9

132

2

استعانت

13

2

7

7

29

3

تعدیه

5

0

2

7

14

4

سببیت

23

3

10

11

47

5

مصاحبت

72

14

23

9

118

6

ظرفیت

18

9

9

27

63

7

مقابلت

5

3

7

6

21

8

مجاوزت

2

6

1

3

12

9

استعلاء

12

16

10

6

44

10

ابتدای غایت

1

0

0

0

1

11

انتهای غایت

12

15

18

4

49

12

تبعیض

2

2

0

6

10

13

ملابست

9

1

5

9

24

14

بدلیت

2

1

4

3

10

15

زائده برای تأکید

0

28

7

20

55

16

تبیین

1

12

2

3

18

17

مطابقت

6

6

4

2

18

18

نسبت

28

5

5

8

46

19

اختصاص

6

10

11

4

31

20

تشبیه

0

1

1

1

3

21

مقدار

1

1

1

1

4

22

توالی

0

0

1

0

1

مجموع هر ستون

297

150

157

146

 

در جدول (2) به کیفیت انتقال هر یک از این معانی توسط آیتی (1392) نمره داده می‌شود:

جدول 2. نمرۀ آیتی (1392) از انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»

ردیف

معانی نهفته در حرف جر «باء»

تراز دریافت معنا به‌سهولت

تراز دریافت معنا با تأمل

تراز دریافت معنا با دشواری

تراز عدم دریافت معنا

نمرۀ نهایی

1

الصاق

79

5/ 7

5/ 14-

9-

63

2

استعانت

13

1

5/ 3-

7-

5/ 3

3

تعدیه

5

0

1-

7-

3-

4

سببیت

23

5/ 1

5-

11-

5/ 8

5

مصاحبت

72

7

5/ 11-

9-

5/ 58

6

ظرفیت

18

5/ 4

5/ 4-

27-

9-

7

مقابلت

5

5/ 1

5/ 3-

6-

3-

8

مجاوزت

2

3

5/ 0-

3-

5/ 1

9

استعلاء

12

8

5-

6-

9

10

ابتدای غایت

1

0

0

0

1

11

انتهای غایت

12

5/ 7

9-

4-

5/ 6

12

تبعیض

2

1

0

6-

3-

13

ملابست

9

5/ 0

5/ 2-

9-

2-

14

بدلیت

2

5/ 0

2-

3-

5/ 2-

15

زائده برای تأکید

0

14

5/ 3-

20-

5/ 9-

16

تبیین

1

6

1-

3-

3

17

مطابقت

6

3

2-

2-

5

18

نسبت

28

5/ 2

5/ 2-

8-

20

19

اختصاص

6

5

5/ 5-

4-

5/ 1

20

تشبیه

0

5/ 0

5/ 0-

1-

1-

21

مقدار

1

5/ 0

5/ 0-

1-

0

22

توالی

0

0

5/ 0-

0

5/ 0-

مجموع نمرۀ هر تراز

297

75

5/ 78-

146-

 

نمرۀ نهایی مترجم از انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»: 5/ 147

3ـ14ـ2. صفوی (1398)

در جدول (3) معانی «باء» و کیفیت انتقال این معانی توسط صفوی (1398) نمایه می‌شوند:

جدول 3. دریافت معانی حرف جر «باء» از ترجمۀ صفوی (1398)

ردیف

معانی نهفته در حرف جر «باء»

دریافت معنا به‌سهولت

دریافت معنا با تأمل

دریافت معنا با دشواری

عدم دریافت معنا

مجموع

1

الصاق

93

12

24

3

132

2

استعانت

17

2

9

1

29

3

تعدیه

6

0

2

6

14

4

سببیت

29

4

9

5

47

5

مصاحبت

82

14

21

1

118

6

ظرفیت

14

8

15

26

63

7

مقابلت

9

4

6

2

21

8

مجاوزت

1

6

1

4

12

9

استعلاء

16

17

7

4

44

10

ابتدای غایت

1

0

0

0

1

11

انتهای غایت

16

13

18

2

49

12

تبعیض

4

1

3

2

10

13

ملابست

12

1

5

6

24

14

بدلیت

1

2

5

2

10

15

زائده برای تأکید

6

25

6

18

55

16

تبیین

1

12

1

4

18

17

مطابقت

5

5

6

2

18

18

نسبت

36

3

4

3

46

19

اختصاص

9

6

15

1

31

20

تشبیه

0

1

2

0

3

21

مقدار

1

1

1

1

4

22

توالی

0

0

0

1

1

مجموع هر ستون

359

137

160

94

 

در جدول (4) به کیفیت انتقال هر یک از این معانی توسط صفوی (1398) نمره داده می‌شود:

 

 

جدول 4. نمرۀ صفوی (1398) از انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»

ردیف

معانی نهفته در حرف جر «باء»

تراز دریافت معنا به‌سهولت

تراز دریافت معنا با تأمل

تراز دریافت معنا با دشواری

تراز عدم دریافت معنا

نمرۀ نهایی

1

الصاق

93

6

12-

3-

84

2

استعانت

17

1

5/ 4-

1-

5/ 12

3

تعدیه

6

0

1-

6-

1-

4

سببیت

29

2

5/ 4-

5-

5/ 21

5

مصاحبت

82

7

5/ 10-

1-

5/ 77

6

ظرفیت

14

4

5/ 7-

26-

5/ 15-

7

مقابلت

9

2

3-

2-

6

8

مجاوزت

1

3

5/ 0-

4-

5/ 0-

9

استعلاء

16

5/ 8

5/ 3-

4-

17

10

ابتدای غایت

1

0

0

0

1

11

انتهای غایت

16

5/ 7

9-

2-

5/ 12

12

تبعیض

4

5/ 0

5/ 1-

2-

1

13

ملابست

12

5/ 0

5/ 2-

6-

4

14

بدلیت

1

1

5/ 2-

2-

5/ 2-

15

زائده برای تأکید

6

5/ 12

3-

18-

5/ 2-

16

تبیین

1

6

5/ 0-

4-

5/ 2

17

مطابقت

5

5/ 2

3-

2-

5/ 2

18

نسبت

36

5/ 1

2-

3-

5/ 32

19

اختصاص

9

3

5/ 7-

1-

5/ 3

20

تشبیه

0

5/ 0

1-

0

5/ 0-

21

مقدار

1

5/ 0

5/ 0-

1-

0

22

توالی

0

0

0

1-

1-

مجموع نمرۀ هر تراز

359

5/ 69

80-

94-

 

نمرۀ نهایی مترجم از انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»: 5/ 254

3ـ14ـ3. مجتبوی (1390)

در جدول (5) معانی «باء» و کیفیت انتقال این معانی توسط مجتبوی (1390) نمایه می‌شوند:

جدول 5. دریافت معانی حرف جر «باء» از ترجمۀ مجتبوی (1390)

ردیف

معانی نهفته در حرف جر «باء»

دریافت معنا به‌سهولت

دریافت معنا با تأمل

دریافت معنا با دشواری

عدم دریافت معنا

مجموع

1

الصاق

101

7

18

6

132

2

استعانت

19

2

6

2

29

3

تعدیه

6

1

2

5

14

4

سببیت

33

3

7

4

47

5

مصاحبت

93

7

14

4

118

6

ظرفیت

11

12

15

25

63

7

مقابلت

10

3

6

2

21

8

مجاوزت

1

6

1

4

12

9

استعلاء

20

17

4

3

44

10

ابتدای غایت

1

0

0

0

1

11

انتهای غایت

19

14

14

2

49

12

تبعیض

4

1

3

2

10

13

ملابست

9

2

6

7

24

14

بدلیت

2

4

2

2

10

15

زائده برای تأکید

1

21

7

26

55

16

تبیین

2

13

0

3

18

17

مطابقت

6

6

5

1

18

18

نسبت

39

3

1

3

46

19

اختصاص

12

5

13

1

31

20

تشبیه

0

1

2

0

3

21

مقدار

1

1

0

2

4

22

توالی

0

0

0

1

1

مجموع هر ستون

390

129

126

105

 

در جدول (6) به کیفیت انتقال هر یک از این معانی توسط مجتبوی (1390) نمره داده می‌شود:

جدول 6. نمرۀ مجتبوی (1390) از انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»

ردیف

معانی نهفته در حرف جر «باء»

تراز دریافت معنا به‌سهولت

تراز دریافت معنا با تأمل

تراز دریافت معنا با دشواری

تراز عدم دریافت معنا

نمرۀ نهایی

1

الصاق

101

5/ 3

9-

6-

5/ 89

2

استعانت

19

1

3-

2-

15

3

تعدیه

6

5/ 0

1-

5-

5/ 0

4

سببیت

33

5/ 1

5/ 3-

4-

27

5

مصاحبت

93

5/ 3

7-

4-

5/ 85

6

ظرفیت

11

6

5/ 7-

25-

5/ 15-

7

مقابلت

10

5/ 1

3-

2-

5/ 6

8

مجاوزت

1

3

5/ 0-

4-

5/ 0-

9

استعلاء

20

5/ 8

2-

3-

5/ 23

10

ابتدای غایت

1

0

0

0

1

11

انتهای غایت

19

7

7-

2-

17

12

تبعیض

4

5/ 0

5/ 1-

2-

1

13

ملابست

9

1

3-

7-

0

14

بدلیت

2

2

1-

2-

1

15

زائده برای تأکید

1

5/ 10

5/ 3-

26-

18-

16

تبیین

2

5/ 6

0

3-

5/ 5

17

مطابقت

6

3

5/ 2-

1-

5/ 5

18

نسبت

39

5/ 1

5/ 0-

3-

37

19

اختصاص

12

5/ 2

5/ 6-

1-

7

20

تشبیه

0

5/ 0

1-

0

5/ 0-

21

مقدار

1

5/ 0

0

2-

5/ 0-

22

توالی

0

0

0

1-

1-

مجموع نمرۀ هر تراز

390

5/ 64

63-

105-

 

نمرۀ نهایی مترجم از انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»: 5/ 286

3ـ14ـ4. مکارم (1395)

در جدول (7) معانی «باء» و کیفیت انتقال این معانی توسط مکارم (1395) نمایه می‌شوند:

جدول 7. دریافت معانی حرف جر «باء» از ترجمۀ مکارم (1395)

ردیف

معانی نهفته در حرف جر «باء»

دریافت معنا به‌سهولت

دریافت معنا با تأمل

دریافت معنا با دشواری

عدم دریافت معنا

مجموع

1

الصاق

80

12

34

6

132

2

استعانت

14

2

9

4

29

3

تعدیه

8

1

1

4

14

4

سببیت

26

3

11

7

47

5

مصاحبت

73

13

27

5

118

6

ظرفیت

15

9

14

25

63

7

مقابلت

6

2

10

3

21

8

مجاوزت

3

4

3

2

12

9

استعلاء

8

17

13

6

44

10

ابتدای غایت

1

0

0

0

1

11

انتهای غایت

15

19

12

3

49

12

تبعیض

5

0

3

2

10

13

ملابست

9

1

6

8

24

14

بدلیت

3

1

4

2

10

15

زائده برای تأکید

3

21

10

21

55

16

تبیین

8

6

2

2

18

17

مطابقت

5

5

6

2

18

18

نسبت

26

5

10

5

46

19

اختصاص

7

8

13

3

31

20

تشبیه

1

1

1

0

3

21

مقدار

1

1

2

0

4

22

توالی

1

0

0

0

1

مجموع هر ستون

318

131

191

110

 

در جدول (8) به کیفیت انتقال هر یک از این معانی توسط مکارم (1395) نمره داده می‌شود:

جدول 8. نمرۀ مکارم (1395) از انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»

ردیف

معانی نهفته در حرف جر «باء»

تراز دریافت معنا به‌سهولت

تراز دریافت معنا با تأمل

تراز دریافت معنا با دشواری

تراز عدم دریافت معنا

نمرۀ نهایی

1

الصاق

80

6

17-

6-

63

2

استعانت

14

1

5/ 4-

4-

5/ 6

3

تعدیه

8

5/ 0

5/ 0-

4-

4

4

سببیت

26

5/ 1

5/ 5-

7-

15

5

مصاحبت

73

5/ 6

5/ 13-

5-

61

6

ظرفیت

15

5/ 4

7-

25-

5/ 12-

7

مقابلت

6

1

5-

3-

1-

8

مجاوزت

3

2

5/ 1-

2-

5/ 1

9

استعلاء

8

5/ 8

5/ 6-

6-

4

10

ابتدای غایت

1

0

0

0

1

11

انتهای غایت

15

5/ 9

6-

3-

5/ 15

12

تبعیض

5

0

5/ 1-

2-

5/ 1

13

ملابست

9

5/ 0

3-

8-

5/ 1-

14

بدلیت

3

5/ 0

2-

2-

5/ 0-

15

زائده برای تأکید

3

5/ 10

5-

21-

5/ 12-

16

تبیین

8

3

1-

2-

8

17

مطابقت

5

5/ 2

3-

2-

5/ 2

18

نسبت

26

5/ 2

5-

5-

5/ 18

19

اختصاص

7

4

5/ 6-

3-

5/ 1

20

تشبیه

1

5/ 0

5/ 0-

0

1

21

مقدار

1

5/ 0

1-

0

5/ 0

22

توالی

1

0

0

0

1

مجموع نمرۀ هر تراز

318

5/ 65

5/ 95-

110-

 

نمرۀ نهایی مترجم از انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به»: 178

جمع ترازها در هر یک از جداول (2)، (4)، (6) و (8) به یک نمرۀ نهایی رسیده است. نمرۀ آیتی (1392) 5/147، صفوی (1398) 5/254، مجتبوی (1390) 5/286 و مکارم (1395) 178 است. بر اساس این نمره‌ها، مجتبوی (1390) در زمینۀ انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به» (سورۀ آل عمران) در رتبۀ اول می‌ایستد و پس از وی، صفوی (1398)، مکارم (1395) و آیتی (1392) به‌ترتیب در رتبه‌های دوم، سوم و چهارم قرار می‌گیرند.

  1. بحث و نتیجه‌گیری

مترجم قرآن در انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف‌اضافۀ «به» با دو نوع متفاوت از ترجمه سروکار دارد: نخست، ترجمۀ درون‌زبانی یا بازگفت و دوم، ترجمۀ بین زبانی. اولین مورد، به تفسیر نشانه‌های کلامی از رهگذر سایر نشانه‌ها در همان زبان اشاره دارد. برای نمونه، حروف جر/ اضافه دارای معانی دقیقی هستند که بر اساس موقعیتشان در جمله افادۀ معانی خاصی دارند و توضیح این معانی در زمرۀ ترجمه‌های درون‌زبانی می‌گنجد. مورد دوم، به تفسیر نشانه‌های کلامی به‌وسیلۀ زبان دیگر اشاره دارد، این مورد دوم که ما آن را ترجمۀ مطلوب می‌نامیم با انتقال معانی حروف جر از زبان عربی به زبان فارسی هم‌ارزی دارد.

حروف جر/ اضافه این موقعیت را دارند که در جمله‌ها با اسم‌ها و فعل‌ها ترکیب شوند و معانی متعددی را خلق کنند. خود حروف نیز با توجه به این فرایند از تعدد معانی برخوردار می‌شوند. هنر زبان‌شناس یا مترجم تشخیص صحیح این معانی است و البته دربارۀ مترجم‌ها، به‌ویژه مترجم قرآن، باید این نکته را افزود که وی در ابتدا باید بر معانی حروف تسلط پیدا کند، سپس این معانی را با حداکثر رسانایی به زبان مقصد منتقل کند. برای مثال، اگر حرف جر «باء» حامل چندین معناست و انتقال همۀ این معانی به متن مقصد امکان‌پذیر است، مترجم حداقل سه نکته را باید در نظر بگیرد: نخست اینکه، حرف جر در بافت ویژه به قرآن می‌تواند تنوع معنایی بیشتری را تجربه کند. دوم اینکه، اگر مترجم بخواهد این معانی را از عربی به فارسی انتقال بدهد، باید ساختارهای معادل در فارسی را بشناسد و از بین این ساختارها موردی را انتخاب کند که از بیشترین ظرفیت برای میزبانی معانی مبدأ در مقصد برخوردار باشد. به‌عبارت دیگر، واضح است که نمی‌توان برای انواعی از معانی، انواعی از ساختارها را به‌صورت هم‌زمان استفاده کرد، اما می‌توان از یک ساختار برای رساندن بیشترین یا دقیق‌ترین معانی استفاده کرد. سوم اینکه، هر یک از این معانی با توجه به پیامی که انتقال می‌دهد، می‌تواند تأثیری متفاوت بر کاربران زبان مقصد بگذارد. رتبه‌بندی مترجمان قرآن (یعنی آیتی (1392)، صفوی (1398)، مجتبوی (1390) و مکارم (1395)) در بخش آماری ـ تحلیلی مقاله مشروط به این سه نکته بود که در نهایت معلوم شد که مجتبوی بهتر از سایر مترجمان معانی حرف جر «باء» را به حرف‌اضافة «به» انتقال داده است.

تعارض منافع

تعارض منافع نداریم.

سپاسگزاری

از کارمندان محترم کتابخانه‌های آستان قدس رضوی، آستان مقدس حضرت فاطمۀ معصومه(س)، آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(ره) که در تهیۀ منابع پژوهش حاضر مساعدت فراوان نمودند کمال تشکر و امتنان را داریم.

 

 

 

[1]. Lashin, A.

القرآن الکریم.
آیتی، عبدالمحمد. (1392ش). ترجمه قرآن مجید. چاپ یازدهم. تهران: سروش.
ابن هشام الأنصاری، جمال الدین. (1406ق). مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب. الطبعة الأولی. قم: مکتبة سیدالشهداء.
اشکورى، محمد بن على. (1373ش). تفسیر شریف لاهیجى. چاپ اول. تهران: داد.
اصغری، بهنوش. (1388ش). حروف جر در قرآن کریم با رویکرد نحوی ـ بلاغی. رسالۀ دکتری زبان و ادبیات عربی، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
الألوسی، محمود بن عبدالله. (1415ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی. تحقیق علی عبدالباری عطیة. الطبعة الأولی. بیروت: الکتب العلمیة.
انوری، حسن و احمدی گیوی، حسن. (1388ش). دستور زبان 2. چاپ پنجم. تهران: فاطمی.
انوری، حسن. (1382ش). فرهنگ بزرگ سخن. چاپ دوم. تهران: مهارت.
حسن، عباس. (1963م). النحو الوافی. الطبعة الثالثة. القاهرة: المعارف.
حسینی، سید علی. (1363ش). الأُسَسُ العَمَدِیَّةُ فی قواعد العربیة (ترجمه و تشریح عوامل فی النحو). چاپ اول. قم: حاذق.
خرم‌دل، مصطفی. (1384ش). تفسیر نور. چاپ چهارم. تهران: احسان.
الدَّقر، عبدالغنی. (1410ق). معجم القواعد العربیة فی النحو والتصریف وذُیِّلَ بالإملاء. قم: الحمید.
زارعی‌فر، ابراهیم. (1392ش). معانی حرف باء در قرآن کریم. دوفصلنامه علوم قرآن و حدیث. 45(2)، 73ـ90.
الزجاجی، أبوالقاسم عبدالرحمن بن اسحاق. (1406ق). حروف المعانی. حقَّقه علی توفیق الحمد. بیروت: مؤسسة الرسالة، وإربد (الأردن): دار الأمل.
الزمخشری، محمود بن عمر. (1430ق). تفسیر الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل. بیروت: المعرفة.
سمین، احمد بن یوسف. (1414ق). الدر المصون فی علوم الکتاب المکنون. بیروت: الکتب العلمیة.
سیاح، احمد. (1385ش). فرهنگ دانشگاهی 2: فارسی به عربی با جمله‌بندیها و امثله. چاپ دوم. تهران: فرحان.
صفوی، محمدرضا. (1398ش). ترجمه القرآن الکریم. چاپ پنجم. قم: معارف.
الطبرسی، أبوعلی الفضل بن الحسن. (1372ش). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. الطبعة الثالثة. طهران: ناصر خسرو.
طیب، عبدالحسین. (1369ش). أطیب البیان فی تفسیر القرآن. چاپ دوم. تهران: اسلام.
عاملی، ابراهیم. (1360ش). تفسیر عاملى. تهران: صدوق.
علامه مصطفوی. (1386ش). توضیح و تکمیل عوامل در علم نحو. چاپ دهم. تهران: آثار علامه مصطفوی.
علی‌دوست، أبوالقاسم، الحسنی، السید قاسم، النائینی، محمد رضا و الصفائی، غلام‌علی. (1416ق). مغنی الأدیب. قم: الحوزة العلمیة.
عَوّاد، محمد حسن. (1402ق). تناوب حروف الجر فی لغة القرآن. الأردن: الفرقان.
الفخر الرازی، محمد بن عمر. (1420ق). تفسیر الفخر الرازی (التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب). الطبعة الثالثة. بیروت: إحیاء التراث العربی.
فرشیدورد، خسرو. (1388ش). دستور مختصر امروز بر پایة زبا‌ن‌شناسی جدید. تهران: سخن.
قرائتی، محسن. (1388ش). تفسیر نور. تهران: درس‌هایى از قرآن.
قطب، سید. (1425ق). فی ظلال القرآن. بیروت: الشروق.
گنابادی، حاج سلطان محمد. (1408ق). تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة. الطبعة الثانیة. بیروت: الأعلمی.
لاشین، عبدالفتاح. (2014م). من أسرار التعبیر فی القرآن الکریم، الحروف. القاهرة: الفکر العربی.
المالقی، الإمام أحمد بن النور. (1395ق). رصف المبانی فی شرح حروف المعانی. تحقیق أحمد محمد الخرّاط. دمشق: مجمع اللغة العربیة.
مجتبوی، جلال الدین. (1390ش). ترجمه القرآن الحکیم. چاپ چهارم. تهران: حکمت.
محبی، غلامحسن و علوی، بتول. (1392ش). بررسی و نقد معانی حرف جر «باء» از دیدگاه ابن هشام انصاری. دوفصلنامه پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی، 3(7)، 79-104.
مشکور، محمد جواد. (1349ش). دستورنامه در صرف و نحو زبان پارسی. چاپ ششم. تهران: شرق.
معین، محمد. (1380ش). فرهنگ فارسی. تهران: امیرکبیر.
مکارم شیرازی، ناصر. (1395ش). ترجمه القرآن الکریم. قم: آثار آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی.
موسوی، محمد باقر. (1374ش). ترجمه تفسیر المیزان. چاپ پنجم. قم: اسلامی.
ناتل‌خانلری، پرویز. (1363ش). دستور زبان فارسی. چاپ سیزدهم. تهران: توس.
الهروی، علی بن محمد النحوی. (1413ق). الأزهیة فی علم الحروف. تحقیق عبدالمعین الملّوحی. دمشق: مطبوعات مجمع اللغة العربیة.
الهلالی، هادی عطیة مطر. (1406ق). نظریة الحروف العاملة ومبناها وطبیعة استعمالها القرآنی بلاغیاً. بیروت: عالم الکتب.
همایونفرخ، عبدالرحیم. (1337ش). دستور جامع زبان فارسی. چاپ دوم. تهران: علمی.