نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه زبان انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد ، مشهد، ایران
2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
چکیده
دوگانههای تقابلی از دیرباز در زندگی بشر وجود داشتهاند و خط فکری و هیجانی او را رقم زدهاند. انسان با این تقابلهای دوگانه بر مسائل جهان هستی، برچسب ارزشی زده و این برچسبگذاریها وی را در تصمیمگیری دچار تردید و بلاتکلیفی میکند. پرواضح است که این تفکر نسل به نسل به افراد منتقل شده و در فرهنگ افراد انعکاس یافته است. ازآنجاکه زبان بخش جداییناپذیر فرهنگ است، با بررسی زباهنگهای (زبان + فرهنگ) مردم یک جامعه میتوان به تفکرات و باورهای ارزشی آنان پی برد. بنابراین، در پژوهش حاضر نگارندگان، با استفاده از بخشهای هشتگانۀ الگوی SPEAKING هایمز (1967)، به کنکاش زباهنگ «بلاتکلیفشدگی» در گفتمانهایی از زبان فارسی که در آنها «عبارات تقابلی دوگانه» به کار رفته، پرداختهاند. بدینمنظور از مجموع 712 موقعیت گفتمانی، 317 پارهگفتار طبیعی که در آنها عبارات دوگانۀ تقابلی به کار رفته بودند، با روش نمونهگیری هدفمند و از مشاهدۀ موقعیتهای مکالمات شفاهی افراد در مکانهای عمومی و خصوصی از گویشوران زن (115 نفر) و مرد (97 نفر) در بازۀ سنی 15 تا 74 سال و با سطح تحصیلات (دیپلم، کارشناسی، کارشناسیارشد و دکترا)، شغل (دانشجو، کارمند، آزاد، استاد، خانهدار، پزشک و مهندس) و شرایط اجتماعی (پایین، متوسط و بالا) استان خراسان رضوی (شهرستان مشهد) گردآوری شدند و به صورت کیفی و توصیفی در پرتو الگوی هایمز مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان میدهد که ایرانیان به اهداف متفاوتی مانند نازکردن و خجالت، نشاندادن عدم اطمینان، پرهیز از ابراز نظر به صورت مستقیم، مسئولیتگریزی، اجتناب از اعلام نظر مخالف، نیافتن پاسخی مشخص برای تصمیم، دفاع از خود، نشاندادن گرفتاری ذهنی، دوری از استرس و نگرانی، نداشتن اطلاعات کافی و عدم آگاهی، جلوگیری از سوءتفاهم و تعارف این زباهنگ را در بافتهای عمومی/ خصوصی، رسمی/ غیررسمی استفاده میکنند. بسامد بالای این زباهنگ در فرهنگ ایرانیان ابهامگریزی بالای آنان را نشان میدهد که دراصل تمایلی به ماندن در بلاتکلیفی، تعلیق و ابهام ندارند و ویژگی جمعگرایی جامعۀ ایران سبب میشود افراد در زمانیکه مردد میشوند، نظرات جمع را مهم بدانند. بنابراین، بلاتکلیفی خود را با عبارات تقابلی دوگانه ابراز میکنند تا مخاطبشان به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تصمیمگیری به یاریشان بیاید و آنان را با اعلام نظر خود از بلاتکلیفی نجات دهد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Examining the Cultuling of Liminality Using Binary Oppositions in Light of Hymes’ SPEAKING Model
نویسندگان [English]
- Reza Pishghadam 1
- Shima Ebrahimi 2
1 Professor, Department of English, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
2 Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
چکیده [English]
Binary oppositions have long been helping humans to label what is going on around, and sometimes put them on the horns of a dilemma. Such a reflection can be traced in people’s cultures, and since language is an indispensable part of a culture, examining cultulings (culture + language) can help us understand the beliefs and values of a given society. The present study, therefore, utilizes Hymes’ (1967) SPEAKING model to qualitatively analyze “the Cultuling of Liminality.” To this end, 712 contexts and 317 utterances, in which binary oppositions had been used were chosen based on purposive sampling and by observing private/public, formal/informal dialogues from 115 female and 97 male speakers (15 to 74 years old), from different academic backgrounds, professions, and social status from Mashhad, Iran. The results indicated that Iranians use this cultuling for different purposes (e.g., showing uncertainty, avoiding direct remarks and misunderstandings, defending, shirking responsibilities, showing mental struggles, avoiding stress, observing formalities, and lack of knowledge) in different contexts. This cultuling can be used as an indicator of high ambiguity intolerance in Iranian culture, meaning that they do not like to be in limbo, and due to their collectivist nature, they use binary oppositions to express their suspense to directly/indirectly ask for help to make decisions and to be out of liminality.
کلیدواژهها [English]
- Cultuling
- binary oppositions
- Hymes’ SPEAKING model
- Liminality
- مقدمه
تقابلهای دوگانه[1] ریشه در باورهای کهن بشر دارد و از دیرباز در ذهن، اندیشه و باورهای آدمیان به شیوههای گوناگون تجلی یافته است. منظور از این تقابلها عبارات زوجی هستند که یکی از آنان دارای بار ارزشی مثبت و یکی از آنان دارای بار ارزشی منفی است و درکنار یکدیگر نشاندهندۀ تفکر اعتقاد به اضداد هستند. در دورانهای متفاوت از زمان آفرینش خلقت، بشر بر این اعتقاد بوده است که پایه و اساس جهان کشمکش و تضاد میان «خیر و شر» است. نمود واضح و کهن این تقابل را میتوان در نبرد «هابیل» بهعنوان نماد «خوبی و خیر» و «قابیل» بهعنوان نماد «بدی و شر» مشاهده کرد. در آیات قرآن نیز تقابل خیر و شر، بهشت و جهنم، نور و ظلمت و غیره مشاهده میشود که نشاندهندۀ تفکر دوقطبی است و میتوان به این تبیین دست یافت که شناخت انسان، طبیعت و حتی خدا از طریق شناخت اضداد میسر است. این اصل اعتقاد را بر این میگذارد که جهان طبیعت بر پایۀ عناصر متضاد (عناصر اربعه) پایهگذاری شده است و چون انسان بخشی از طبیعت است، لذا اصل تضاد بر او حاکم است (ابراهیمی، 1391).
تقابل میان «خیر و شر» که میتوان آن را سرآغاز تقابلهای دوگانه در نظر گرفت، در اساطیر ایرانی و عقاید اوستایی نیز نمود بسیاری دارد و نمونۀ آن را میتوان در تنازع و نبرد میان اهورامزدا و اهریمن مشاهده کرد. این تقابلهای دوگانه، در باور فلسفی ایرانی و ریشه در آیین زروانی دارد که جهان را به دو بخش اهورایی و اهریمنی تقسیم کرده است (روحانی و عنایتی قادیکلایی، 1395). ردپای تقابلهای دوگانه را میتوان در دورۀ کلاسیک، در نظریات متافیزیکی ارسطو آنگاه که فرهنگ را در تقابل با طبیعت قرار میدهد، مشاهده کرد. وی در این تقابل عبارتهایی مانند صورت ـ ماده، فعال ـ منفعل، وجود ـ عدم، وحدت و کثرت، طبیعی ـ غیرطبیعی توسط وی استفاده میشوند که حضور یکی بر غیاب دیگری دلالت دارد (Chandler, 2007).
به طورکلی، میتوان گفت یکی از مهمترین کارکردهای ذهن جمعی بشر تقابلهای دوگانه است که بشر برای درک و شناخت دنیای پیرامون خود از این تقابلها بهره میبرد. بنابراین، این اعتقادات در دورۀ ساختارگرایی[2] و پساساختارگرایی[3] اوج گرفته است و در این مکاتب اعتقاد بر این است با بررسی تقابلها و تضادهای دوبُنی میتوان به ساختار تفکر انسان نیز پی برد و ساختار ذهنی، نظریات و عقاید آنان را بررسی نمود (پارسینژاد، 1382).
همانگونه که مشاهده میشود، اعتقاد به تقابلهای دوگانه از چنان قدرتی برخوردار است که از ابتدای آفرینش آدم تاکنون، در دورههای متفاوت از تفکرات قابل توجه وی بوده است و در فرهنگ مردم جامعه نیز انعکاس یافته است. چنانچه بخواهیم از دیدگاه قومشناسی و مردمشناسی[4]، فرهنگ مردم جامعه را بررسی کنیم، تصورات جمعی و تفکرات آنان ما را به شناسایی این فرهنگ نزدیک میکند، زیرا فرهنگ مردم یک جامعه رابطۀ مستقیمی با ارزشها، باورها، درک، استنباط، شیوههای تفکر و تصمیمگیری اعضای یک جامعه دارد که عموماً در آنها وجوه اشتراک دارند (جعفری و مقیمی، 1393). ازآنجاکه زبان بخش درهمتنیدۀ فرهنگ است (Lado, 1964)، زبان و فرهنگ را میتوان دو جزء جداییناپذیر انگاشت که میتوانند بر عادات ذهنی، شیوۀ بیان و رفتار افراد نیز تأثیر بگذارند (Richards & Schmitt, 2002). بنابراین، پرواضح است که اعتقاد دیرینه به تقابلهای واژگانی افزون بر تفکر، نشاندهندۀ فرهنگ مردمی است که آن را در کلام و زبان خود استفاده میکنند.
چنانچه زبان را محصول تعاملات، باورها و رفتارهای موجود در فرهنگ درنظر بگیریم (پیشقدم و قهاری، 2012)، میتوان از طریق بررسی قطعات زبانی حامل اطلاعات فرهنگی جامعه، به فرهنگ حاکم بر آن جامعه و تفکر آنان نیز دست یافت (پیشقدم و ابراهیمی، زیرچاپ). بنابراین، موشکافی و تدقیق در عباراتی که حاوی تقابلهای واژگانی هستند، میتواند اطلاعات جامعی دربارة ظرافتهای فرهنگی و تفکرات مردم جامعهای که آنان را در مکالمات روزمرۀ خود زیاد استفاده میکنند، در اختیار پژوهشگران قرار دهد (پیشقدم، فیروزیان پوراصفهانی و فیروزیان پوراصفهانی، 1399). دراینراستا، پیشقدم (1391: 49) با ترکیب دو واژۀ «زبان» و «فرهنگ»، مفهوم «زباهنگ[5]» یعنی «فرهنگ در زبان» را ارائه داده است. وی معتقد است زباهنگهای یک زبان ساختارها و عباراتی هستند که با تأکید بر رابطۀ دوسویۀ میان زبان و فرهنگ، نما و شمای فرهنگی مردم جامعه را نشان میدهند و با بررسی آنها میتوان به فرهنگ مستتر در آن زبان دست یافت. بنابراین، تحلیل زباهنگ میتواند الگوهای رفتاری فرهنگی را که در زبان نهان هستند، آشکار سازد و شناسایی الگوهای رفتاری فرهنگی میتواند راه را برای بهفرهنگی[6] هموار سازد (پیشقدم و همکاران، زیرچاپ).
عطف به اهمیت تقابلهای دوگانه و تأثیر آنان در زبان و فرهنگ ایرانیان، بهنظر میرسد این تقابلها در فرهنگ ایرانی افراد را در موقعیت بلاتکلیفی قرار میدهد و افراد با استفاده از آن نشان میدهند که در تصمیمگیری خود مردد هستند و نمیدانند کدام یک از این تقابلها راهکار تفکرات آنان است. ازاینرو، نگارندگان در پژوهش حاضر به منظور تبیین بیشتر جملاتی که حاوی عبارات تقابلی هستند، «زباهنگ بلاتکلیفشدگی[7]» را در پرتو الگوی SPEAKING هایمز[8] (1967) معرفی میکنند و تقابلهای دوگانه را از منظر اجتماعی مدنظر قرار میدهند تا مشخص شود عبارات تقابلی در این زباهنگ بیشتر در چه موقعیت زمانی ـ مکانی، توسط چه افرادی استفاده میشود و این افراد چگونه تلاش میکنند با بهکاربردن عبارات تقابلی میزان بلاتکلیفی خود را نسبت به موضوعی نشان دهند. پس از آن میتوان با بررسی گفتههای این شرکتکنندگان، ابزار مورداستفادۀ آنان، لحن کلامی و قوانین و نوع گفتمان آنان را در هنگام استفاده از عبارات تقابلی تحلیل کرد و به بررسی جامعی دربارة این قطعۀ زبانی دست یافت.
- پیشینۀ پژوهش
تقابلهای دوگانه در حوزههای متفاوت زبانشناسی، نشانهشناسی، ادبیات، هنر و غیره نمود بسیار زیادی داشته است که به ذکر به تعدادی از این موارد بهصورت نمونه اشاره میشود:
در حوزۀ زبان و ادبیات فارسی و زبانشناسی تقابلهای دوگانه در آثار شاعران زیادی مورد بررسی قرار گرفتهاند و پژوهشگران زیادی تلاش کردهاند که از طریق بررسی این تقابلها به سیر خطی تفکر آنان دست یابند. بهعنوان نمونه، رضوانیان (1388) گلستان سعدی را بر اساس نظریۀ تقابلهای دوگانه مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه دست یافته است که این تقابلها در آثار سعدی، بویژه گلستان، کارکرد زیباییشناسانه و فلسفی دارند که بر تفکر سعدی اثر گذاشتهاند.
آلگونه جونقانی (1393) نیز با استفاده از روش نشانهشناسی ساختارگرا، رویکرد سنایی را نسبت به تقابلهای دوگانه بررسی کرده است. نتایج پژوهش وی نشان میدهد که سنایی در گفتمانهای خود، نگرش ویژهای به قطبهای تقابل دارد و با دیدگاه ثابتی نسبت به این تقابلها ننگریسته است. بهعنوان نمونه، در رویکردی ساختارشکنانه معمولاً به قطبی ارجحیت داده است که دارای بار ارزشی منفی است. بنابراین، با بررسی این تقابلها در هر گفتمان میتوان به تفکر و نگرش شاعر نیز دست یافت.
در مطالعهای دیگری فاضلی و پژهان (1393) با بررسی این تقابلها در دیوان حافظ به این نتیجه دست یافتند که قطبهای دوگانه ثابت نیستند. آنان معتقدند فراروی از تقابلها در دیوان حافظ با سه رویکردِ نسبت، جهت و غایت رخ میدهد و به سه شکل واژگونکردن ارزشها، هم این و هم آن، نه این و نه آن ظاهر میشود که دومورد اوّل کاربرد بیشتری در دیوان او دارد.
بیگزاده و شاهرخی (1397)، به تحلیل تقابلهای واژگانی شعر رضوی شاعران دفاع مقدس پرداختهاند و معتقدند شاعران آیینی برای آفرینش موضوعات، شگردهایی از عاطفه و خیال را در یک ساختار زبانی براساس زوجهای متقابل در سرودههای خود آفریدهاند که در سطح واژگانی و ادبی زبان نمود یافته است. نتایج پژوهش آنان نشان میدهد که جفتهای متقابل در سرودههای رضوی شاعران دفاع مقدس برای تبیین جمع اضداد در شخصیت متعالی امام رضا (ع) است.
همانگونهکه مشاهده میشود، در تمامی آثار بررسیشده نتیجه بر آن است که تقابلهای واژگانی تفکر شاعر یا نویسنده را نشان میدهد. لازم به ذکر است در زمینۀ اینکه تقابلهای موردنظر بلاتکلیفی فرد را نشان میدهند پژوهش مستقلی صورت نگرفته است و پژوهشگران تنها به بررسی توصیفی این تقابلها و یا بررسی بسامدی آنان در آثار متعدد پرداختهاند و این امر وجه تمایز پژوهشهای صورتگرفته با پژوهش حاضر است.
- چارچوب نظری پژوهش
1ـ3. زباهنگ
فرهنگ یک جامعه، در شکلگیری هویت و موجودیت آن جامعه و حرکت به سوی اعتلا یا انحطاط آن نقش قابل توجهی ایفا میکند. بنابراین، برای تحقق پیشرفت و توسعۀ جامعه، ضرورت دارد که فرهنگ آن توسعه یابد. یکی از راههای گسترش توسعۀ فرهنگی در جوامع، شناخت ارزشهای آن جامعه است (پیشقدم و ابراهیمی، زیرچاپ).
ارتباط میان زبان و فرهنگ، همواره مطمح نظر مباحث حوزههای گوناگون علم بوده است. این ارتباط در فرضیۀ مطرحشده توسط توسط سپیر ـ ورف[9] (1956) بهصورت دقیق مورد بررسی قرار گرفته است و آنان اذعان دارند رابطۀ تنگانگی میان زبان و فرهنگ یک ملت وجود دارد و فرهنگ از طریق زبان بر طرز فکر افراد اثر میگذارد. ازاینمنظر، زبان و فرهنگ را میتوان دو جزء جداییناپذیر در نظر گرفت (Resager, 2006) که میتوانند بر عادات ذهنی افراد تأثیر بگذارند. درواقع، میتوان گفت هر زبانی در بافت فرهنگی خاصی شکل میگیرد و هر فرهنگی نیز در مرکز خود زبان طبیعی را دربرگرفته است (پیر، اکبری و پارسایی، 1397) و زبان ابزاری برای انعکاس مفاهیم فرهنگی بهشمار میرود (Armstrong, 2005). بنابراین، با توجه به رابطۀ میان زبان و فرهنگ، پیشقدم (1391) مفهوم زباهنگ را مطرح کرده و اذعان دارد با بررسی گونههای زبانی که توسط افراد مختلف جامعه استفاده میشود، میتوان به واکاوی فرهنگ مردم آن جامعه پرداخت و آن را «فرهنگکاوی زبان[10]» نامید. از آنجاییکه ارزشهای فرهنگی[11] و ترجیحات فرهنگی[12] هر جامعه در شیوۀ گفتار آنها بروز مییابد (Wierzbica, 1991)، با بررسی گفتار جامعۀ زبانی میتوان به تفکر حاکم بر آنان نیز دست یافت. بنابراین، زباهنگها اطلاعات ارزشمندی در مورد تفکر، زبان و فرهنگ افراد یک جامعه در اختیار ما قرار میدهند.
پس از معرفی مفهوم زباهنگ توسط پیشقدم (1391)، زباهنگهایی مانند قسم (پیشقدم و عطاران، 1392)، دعا (پیشقدم و وحیدنیا، 1394)، نفرین (پیشقدم، وحیدنیا و فیروزیان پوراصفهانی، 1393)، لقب حاجی (پیشقدم و نوروزکرمانشاهی، 1394)، قسمت (پیشقدم و عطاران، 1395)، نمیدانم (پیشقدم و فیروزیان پوراصفهانی، 1396)، ناز (پیشقدم، فیروزیان پوراصفهانی و طباطبائیفارانی، 1396)، مرگمحوری و شادیگریزی (پیشقدم، فیروزیان پوراصفهانی و فیروزیان پوراصفهانی،1399) براساس الگوی SPEAKING هایمز مورد تحلیل قرار گرفتند، زیرا براساس این الگو بهراحتی میتوان اطلاعات جامعی دربارة هر زباهنگ بهدست آورد و از قبال آن به زبان، تفکر و فرهنگ مردم یک جامعه دست یافت. بنابراین، نگارندگان در ادامه به معرفی این الگو خواهند پرداخت.
2 ـ 3. الگوی SPEAKING
قومنگاری ارتباط4 یکی از مفاهیم مهم جامعهشناسی است که بر ایدۀ جداییناپذیری فرهنگ و ارتباطات استوار است و رفتارهای زبانی افراد را در بافت5 اجتماعی مدنظر قرار میدهد (پیشقدم و همکاران، زیرچاپ). از اینمنظر، هایمز (1972)، زبان را موضوعی فرهنگی میداند که در بافت اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد و دربردارندۀ ارزشها، جهانبینی، تفکرات و چگونگی خِردورزی آنان است. ازاینرو، با تکیه بر این ارتباط، نظریۀ توانش ارتباطی[13] را مطرح میکند.
در نظر هایمز، کلام در بافت اجتماعی و فرهنگی اتفاق میافتد و معنای زبانی آن کلام متأثر از چنین بافتی است (Johnstone, B., & Marcellino, 2010). بنابراین، اینکه فرد زبان خود را چگونه، کجا و در ارتباط با چه کسانی بهکار میبرد و آیا لحن و نوع کلام او متناسب با بافت اجتماعی که در آن قرار دارد است یا خیر، از موضوعات موردبحث در توانش ارتباطی است (Hymes, 1967). از این منظر، واحد تحلیل زبان فراتر از جمله است و باید در قالب «رویداد گفتاری»[14] بررسی شود (آقاگلزاده، 1385، نقل در پیشقدم و فیروزیان پوراصفهانی، 1396). «از نظر هایمز، منظور از رویداد گفتاری همان تعامل اجتماعی افراد است که زبان در آن نقش بسزایی ایفا میکند» و قوانین حاکم بر تعاملات اجتماعی را مشخص میسازد (رستمیان و طباطبائی، 1390: 32). هایمز (1967) مجموعۀ این عوامل را به هشت زیرمجموعه دستهبندی میکند که به اختصار SPEAKING نامیده میشوند:
صحنه/موقعیت[15] (s): گامپرز و هایمز[16] (1972)، موقعیت را شرایط فیزیکی گفته و رویداد شامل «زمان» و «مکان» آن تعریف میکنند. ساویله ـ ترویک[17] (2003) معتقد است که موقعیت نه تنها شامل موقعیت فیزیکی بلکه شامل زمان روز، فصلهای سال و هر ترتیبی که مرتبط با موقعیت و کنش باشد نیز است. هایمز (2003)، صحنه را نیز یک موقعیت انتزاعی و روانشناختی به شمار میآورد که نشان میدهد آیا یک رویداد مناسب بافت خود است یا خیر؟ بهصورت کلی، موقعیت را میتوان به دو گروه عمومی/ رسمی و خصوصی/ غیررسمی تقسیم نمود (پیشقدم و فیروزیان پوراصفهانی، 1396).
شرکتکنندگان[18] (P): «هویت شرکتکنندگان، شامل ویژگیهای شخصیتی نظیر سن، جنسیت، موقعیت اجتماعی و روابط میان افراد است» (Farah, 1998: 126). با توجه به این عوامل، افراد شرکتکننده در یک گفتمان میتوانند نسبت به یکدیگر در چهار وضعیت الف: همتراز و رسمی، ب: همتراز و صمیمی، ج: نابرابر و رسمی، د: نابرابر و صمیمی قرار بگیرند (پیشقدم، فیروزیان پواصفهانی و فیروزیان پوراصفهانی، 1399).
هدف[19] (E): افزون بر اهداف شخصی شرکتکنندگان در مکالمه، هر گفتمان نیز هدف فرهنگی متفاوتی را دربر دارد (Johnstone & Marcellino, 2010; Fasold, 1990). این اهداف با توجه به شرایط مختلف، متغیرند.
ترتیب عملکرد[20] (A): این ترتیب اطلاعاتی را در مورد ترتیب گفتمان افرد ارائه میدهد و دربردارندۀ محتوا و چگونگی بیان گفته است (Hymes, 1974; Sarfo, 2011) و شرکتکنندگان در یک گفتمان با بهرهگیری از ترتیب آن، زمینه را برای شکلگیری آن گفتمان فراهم میسازند که نقش/کارکرد در این ترتیب حائز اهمیت است (پیشقدم و فیروزیان پوراصفهانی و فیروزیان پوراصفهانی، 1399).
لحن[21] (K): وارداف[22] (2010)، لحن را شیوه و چگونگی بیان یک گفته تعریف میکند که میتواند دلسردکننده، مهربان، طعنهآمیز، طنزآلود، دوستانه، خصمانه، یا تهدیدآمیز و غیره باشد. استفاده از تنوع کلامی یا سرنخهای غیرکلامی (مانند چشمک) و یا ویژگیهای زبانشناختی (مانند دمیدگی[23]) میتوانند نوع گفتمان را برای ما روشن سازند (Saville-Troike, 2003). لازم به ذکر است لحن با تغییر هریک از عوامل دیگر میتواند تغییر کند (پیشقدم و کرمانشاهی، 1394).
ابزار گفتمان[24] (I): ابزار گفتمان، چگونگی انتقال آن را در بر میگیرد که به گفتۀ هایمز (1967) این ابزار میتواند شفاهی، نوشتاری، تلگرافی یا هر نوع دیگری باشد (Wardhaugh, 2010)، اما به طورکلی، ابزار گفتمان به دو دستۀ نوشتاری و گفتاری تقسیم میشود (پیشقدم و عطاران، 1395).
قوانین گفتمان[25] (N): قوانین گفتمان، هنجارها یا قواعد استاندارد اجتماعی ـ فرهنگی در جامعه را به تصویر میکشند (Farah, 1998).
نوع گفتمان[26] (G): باومن[27] (2000)، نوع گفتمان را مجموعهای از ویژگیها میداند که چارچوب تولید گفتمان را شکل میدهند (نقل در پیشقدم، فیروزیان پواصفهانی و فیروزیان پوراصفهانی، 1399). از اینرو، میتوان انواع گوناگونی نظیر شعر، ضربالمثل، معما، سخنرانی، اسطوره، داستان، گفتگو و مکالمه برای یک گفتمان در نظر گرفت (Hymes, 1974; Saville-Troike, 2003).
- روش تحقیق
در پژوهش حاضر، بهمنظور بررسی جنبههایی از فرهنگ مردم ایران و اعتقادات آنان نسبت به عبارات تقابلی دوگانه، پارهگفتارهای مربوط به زباهنگ بلاتکلیفشدگی بهصورت کیفی و توصیفی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفتند تا تفکرات، نگرش و فرهنگ جامعۀ ایرانی نسبت به اضداد و تفکرات دوگانه و کاربرد آنان در مکالماتشان مشخص شود.
دادههای پژوهش حاضر 712 پارهگفتارهای طبیعی هستند که در مدت زمان 5 ماه (مهرماه تا بهمنماه 1398) با روش نمونهگیری هدفمند و از مشاهدۀ موقعیتهای مکالمات شفاهی افراد در مکانهای عمومی و خصوصی از گویشوران زن (115 نفر) و مرد (97 نفر) در بازۀ سنی 15 تا 74 سال و با سطح تحصیلات (دیپلم، کارشناسی، کارشناسیارشد و دکترا)، شغل (دانشجو، کارمند، آزاد، استاد، خانهدار، پزشک و مهندس) و شرایط اجتماعی (پایین، متوسط و بالا) استان خراسان رضوی (شهرستان مشهد) گردآوری شدند. لازم به ذکر است ازآنجاکه دادههای مذکور از موقعیتهای گوناگون جمعآوری شدهاند، افراد شرکتکنندۀ لزوماً مشهدی نبودهاند و در میان آنها افرادی از شهرهای تهران، شیراز، کرمان، اصفهان و غیره نیز وجود داشتهاند. لازم بهذکر است ازآنجاکه فیلمها و رسانۀ ملی میتوانند نمایانگر فرهنگ یک جامعه باشند و رفتارها و نگرش مردم آن جامعه را منعکس سازند (Mininni, 2007)، مکالمات بازیگران فیلمهای سینمایی ایرانی دارای ژانر اجتماعی و برنامههای تلویزیونی و شخصیتهای داستانی موجود در کتابهای داستانی و رمان نیز از منظر استفاده از عبارات تقابلی مدنظر قرار گرفتهاند.
شیوۀ تجزیه و تحلیل دادهها به این صورت بوده است که مکالمات افراد مذکور در بافتهای گوناگون ضبط شده و پس از پیادهسازی بر روی کاغذ، عبارات تقابلی بهکاررفته در گفتار آنان استخراج شد. در مجموع حدود 317 موقعیت گفتمانی تا زمان اشباع دادهها مورد بررسی قرار گرفتند و براساس الگوی هشتگانۀ هایمز (1967) مورد تحلیل قرار گرفتند.
- یافتههای پژوهش
بلاتکلیفی، عدم اطمینان و تردید نسبت به شرایط است که در آن فرد بهدلیل ندانستن نتیجۀ چیزی دچار استرس، آشفتگی ذهنی و نگرانی میشود و این حالات روانی عملکرد و انتخاب او را دچار مشکل میکند. در موقعیتهای مبهم یا غیرقابلپیشبینی، مغز به دنبال سرنخهایی در محیط میگردد تا چیزهایی را که از تجربیات گذشته میداند با خطر یا امنیت پیوند دهد. اگر این کار با موفقیت انجام نشود و مغز نتواند بگوید چه چیز خطرناک و چه چیز امن است، آنوقت ممکن است هر چیزی خطرناک به نظر برسد. بنابراین، حالت تردید و بلاتکلیفی احساس خوبی به انسان نمیدهد و ذهن او پیوسته بهدنبال راهی برای رفع بلاتکلیفی است (Pishghadam, 2020).
در این بخش، نگارندگان با توجه به الگوی SPEAKINGهایمز (1967)، به بررسی زباهنگ بلاتکلیفشدگی با استفاده از عبارات تقابلی دوگانه میپردازند. با استفاده از این الگو میتوان مشخص نمود که زباهنگ بلاتکلیفشدگی در چه موقعیت زمانی ـ مکانی توسط چه افرادی استفاده میشود و این افراد چگونه با بکاربردن عبارات تقابلی، دوگانههای ذهنی و حالت بلاتکلیفی خود در تصمیمگیری را نشان میدهند. لازم به ذکر است به دلیل گستردگی و تنوع مثالهای مربوط به زباهنگ، جهت تبیین بیشتر زباهنگ مذکور تنها به ذکر یک مثال برای هر قسمت از الگوی هایمز اکتفا شده است.
1 ـ 5. صحنه/ موقعیت
بررسی دادههای زبانی نشان میدهد که عبارت تقابلی در زباهنگ بلاتکلیفشدگی در هر دو موقعیت رسمی و غیررسمی و در مکانهای عمومی (خیابان، دانشگاه، مدرسه، اداره، رستوران، فروشگاه و ...) و خصوصی (جمعهای دوستانه، میهمانی، مراسم خانوادگی، محیط منزل، مکالمههای تلفنی، ...) مورد استفاده قرار گرفتهاند که در ذیل نمونههایی از آنها ذکر میشوند.
الف: موقعیت عمومی/رسمی: در دادگاه خانمی رو به قاضی کرده و میگوید: «آقای قاضی نمیدونم باید ادامه بدم یا ندم؟! این مرد خونمو تو شیشه کرده. روزی هزار بار با خودم فکر میکنم ادامۀ این زندگی درسته یا نه؟ واقعاً دیگه نمیدونم تو این شرایط چه چیز درسته چه چیز غلط!»
ب: موقعیت عمومی/ غیررسمی: دختری به همراه مادرش برای خرید به خیابان رفته است و میگوید: «مامان تو به جای من بودی کدوم یکی رو انتخاب میکردی؟ زرده یا قرمزه؟ اصلاً بهنظرت بخرم یا نخرم و بریم مغازۀ دیگه؟» مادرش میگوید: «چقدر دلدل میکنی؟ خودتم واقعاً نمیدونی چی میخوای؟».
پ: موقعیت خصوصی/رسمی: در مهمانی، علی به پدربزرگش میگوید: «آقاجون! ما از آخر هم نفهمیدیم آقای سالاری با این ازدواج موافق هستند یا مخالف! بالاخره بزرگان باید با پادرمیونی تکلیف رو مشخص کنن. به نظر شما ازدواج در این شرایط درسته یا نادرست؟ لطفاً بزرگان جمع منو راهنمایی بفرمایند».
ب: موقعیت خصوصی/ غیررسمی: مریم در خانه به خواهرش میگوید: «نسترن جون خودتم نمیدونی هدفت از زندگی چیه؟ یکروز میگی ادامه تحصیل میدم یک روز میگی ازدواج میکنم. تهش نفهمیدم محمد رو دوست داری یا نه؟ جوون مردم رو که نمیشه بلاتکلیف نگه داریم چون تو نمیدونی چی میخوای!».
2 ـ 5. شرکتکنندگان
باتوجه به دو مؤلفۀ قدرت و فاصله، شرکتکنندگان نسبت به یکدیگر در چهار حالت همتراز و رسمی، همتراز و غیررسمی، نابرابر و رسمی و نابرابر و غیررسمی بودهاند که میتوانند نسبت به یکدیگر غریبه یا آشنا باشند. در ذیل به ذکر مثال برای هریک پرداخته میشود:
الف: حالت همتراز و رسمی: در دانشگاه دو استاد با یکدیگر مشغول صحبت هستند و یکی به دیگری میگوید: «آقای دکتر شما خودتون هم در حال حاضر گیج شدید و نمیدونید چی درسته چی غلط؟! این طرح درس به قدری فشرده و نامناسب هست که دانشجویان رو به مقصدی که میخوایم نمیرسونه. نمیدونم با من موافق هستید یا مخالف؟ اما بهتره بشینیم دستهجمعی یک تصمیم جدی بگیریم و این چالش چندساله رو زودتر حل کنیم».
ب: حالتهمتراز و غیررسمی: دو دوست با یکدیگر مشغول صحبت هستند. نرگس به نازنین میگوید: «بهنظرت با این شرایطی که برات گفتم بهش جواب بدم یا جواب ندم؟ خیلی شرایط سختیه. نمیتونم تصمیم بگیرم. بحث یک عمر زندگیه. تو به جای من بودی چیکار میکردی؟».
ج: حالت نابرابر و رسمی: در اداره، رئیس به یکی از کارمندان میگوید: «آقای مرتضایی شما خودتونم تکلیف رو نمیدونید. یک روز میگید میمونم فرداش میگید استعفا میدم. زودتر تکلیف منو مشخص کنید که اگر نمیخواهید ادامه بدید به فکر کارمند دیگهای باشم. بالاخره میخواهید ادامه بدهید یا خیر؟».
د: حالت نابرابر و غیررسمی: پسری با پدرش دردودل کرده و میگوید: «بابا شما بهجای من بودید با این سطح تحصیلات چیکار میکردید؟! نمیدونم با این اوضاعی که هیچ بهایی به ما جوونا داده نمیشه برم یا بمونم؟!».
3 ـ 5. هدف
با بررسی دادههای موجود، اهداف متفاوتی برای استفاده از عبارات تقابلی که نشاندهندۀ زباهنگ بلاتکلیفشدگی هستند، در نظر گرفته شدند. لازم به ذکر است تعدادی از مثالها با اهداف چندگانهای مورد استفاده قرار میگیرند و ممکن است مثالهای ذکرشده حاوی چند نوع هدف باشند:
نازکردن و خجالت: در تعدادی شرایط حالت بلاتکلیفشدگی فرد جدی و واقعی نیست و او تصمیم قطعی خود را گرفته، اما به دلایلی مانند نازکردن، خجالت، حجب و حیا و غیره خود را بلاتکلیف نشان میدهد و این زباهنگ را بهکار میبرد تا مخاطب وی را گستاخ و بیپروا تلقی نکند. بهعنوان نمونه، دختری به مادرش میگوید: «مامان جونم بالاخره به اینا جواب بدم یا ندم؟ آخه دلم نمیاد از شما و بابا جدا بشم. حالا خودتون هرجور صلاح میدونید به خانوادۀ کیارش جواب بدید. هر تصمیمی شما بگیرید منم اطاعت میکنم». دراینجا دختر بیشتر تمایل به پاسخ مثبت و ازدواج با کیارش دارد، اما خود را به دلیل خجالت و حجب و حیا مردد نشان میدهد.
نشاندادن عدم اطمینان: زباهنگ بلاتکلیفشدگی در تعدادی موارد به هدف نشاندادن تردید فرد بهکار میرود. در چنین شرایطی، فرد با بهکاربردن عبارات تقابلی نشان میدهد از تصمیم خود مطمئن نیست. بنابراین، با بهکاربردن این عبارات سعی در مشورت با صاحبنظران دارد. بهعنوان نمونه، یوسف به داییاش میگوید: «دایی بهنظر شما این ماشین با این قیمت میرزه؟ نمیدونم با این وضع بازار ریسک کنم و بخرمش یا نه؟ مطمئن نیستم قیمت دلار اینطوری بمونه. شما بودید میخریدید؟ بالاخره شما تو زمینۀ ماشین خیلی تجربه دارید».
پرهیز از ابرازنظر به صورت مستقیم: گاهی افراد جواب نهایی و منطقی مسأله را میدانند، اما به دلیل اینکه نمیخواهند نظر خود را مستقیم بیان کنند تا حس منفی در مخاطبشان ایجاد شود، از عبارات تقابلی استفاده میکنند. بهعنوان نمونه، دختری در مورد ازدواج خود به مشاورش میگوید: «خانم کریمی خودش به من گفته اخلاقش تنده، اما میتونه خودش رو کنترل کنه. با این حساب بهنظر شما میشه با این اخلاق کنار اومد؟» مشاور که نمیخواهد بهطور مستقیم نظر مخالف خود را ابراز کند، میگوید: «خودت تصمیم بگیر. اخلاق تند مثل چاقوی دولبه است. اگر خدایناکرده با روی تند و تیز و خطرناکش برخورد کردی چی؟ خودت در این سن بهتر میدونی چی درسته چی غلط. من فقط میتونم تجربهام رو در اختیارت بذارم».
مسئولیتگریزی: در تعدادی شرایط افراد پاسخ درست را میدانند، اما بهجهت فرار از مسئولیتی که به آنان محول شده است، خود را با به کاربردن عبارات تقابلی دوگانه بلاتکلیف نشان میدهند تا مخاطب آنان را کمتر مورد بازخواست قرار دهد. بهعنوان نمونه، دختری به مادرش میگوید: «مامان جون خودت یک نگاه به دخترای تحصیلکردۀ فامیل بنداز. همه بیکارن. بهنظرت تو این شرایط من درس بخونم یا نخونم؟ حالا هی شما هر شب هر شب به من تذکر بده که برای کنکور بخونم. مادر من درس خوندن چه فایده داره؟! بهنظرت برم دنبال هنر بهتر نیست؟!». در این بافت دختر به دلیل اینکه از بار مسئولیت درسخواندن طفره رود، بیکاری دخترهای فامیل را بهانه کرده و مابین انتخاب درس و هنر خود را مردد نشان میدهد.
اجتناب از اعلام نظر مخالف: خانمی به همسرش میگوید: « ببین محمد تو وضعیت اقتصادی الان بهنظرت باید بچهدار شد؟! منکه هنوز نمیدونم خودم از این زندگی چی میخوام؟ بچه داشتن یا نداشتن! مسألۀ مهمیه. اما فکر میکنم بهتره فعلاً اول در مورد بقیۀ مسائل مهمتر زندگیمون صحبت کنیم». در این بافت خانم تمایلی به فرزنددارشدن ندارد، اما نظر مخالف را بهصورت مستقیم بیان نکرده و دلیل آن را مسائل اقتصادی عنوان میکند».
نیافتن پاسخی مشخص برای تصمیم: هنگامیکه افراد پاسخ مشخصی برای مشکلات خود نمییابند، بلاتکلیف شده و این استیصال را با بهکاربردن عبارات تقابلی دوگانه به مخاطب اعلام میکنند. بهعنوان نمونه، دو دوست قصد شرکت در یک کنفرانس علمی را دارند. یکی از آنها به دیگری میگوید: «یزدان با این وضعیت دلار بهنظرت میصرفه شرکت کنیم یا اصلاً بیخیال شیم و شرکت نکنیم. آخه از یک طرف مدرکش به دردمون میخوره، ولی از یک طرف عقل میگه اینقدر هزینه نمیرزه. بهنظرت بریم یا نریم؟».
دفاع از خود: در برخی شرایط افراد با بهکارگیری عبارتهای تقابلی دوگانه خود را بلاتکلیف نشان میدهند تا از حقوق خود دفاع کنند. بهعنوان نمونه، فردی به همسرش میگوید: «من دیگه تو خرجی این خونه موندم. نمیدونم باید چه کنم. اینکه میخوای بری خونۀ بابات یا نری میل خودته. ولی من بیشتر از این نمیکشم. بالاخره منم آدمم».
نشاندادن گرفتاری ذهنی: گاهی افراد از بلاتکلیفی خود دچار مشغولیت و گرفتاری ذهنی میشوند و استیصال خود را با بهکاربردن عبارات تقابلی ابراز میکنند. بهعنوان نمونه، پسری به پدرش میگوید: «بابا تو این شرایط بد اقتصادی مغزم دیگه نمیکشه. بهنظرت درس بخونم یا برم دنبال کار؟ من که دیگه خسته شدم. بهنظرت درسمو ول کنم برم دنبال کار عاقلانهتر نیست؟ این شده دغدغۀ شبانهروزم. درس یا کار؟!».
دوری از استرس و نگرانی: گاهی افراد به دلیل اینکه از شرایط استرسزا دوری کنند خود را بلاتکلیف نشان میدهند تا مورد بازخواست قرار نگیرند. بهعنوان نمونه، خانمی به مادرش میگوید: «مامان جان تو این شرایط واقعاً نمیدونم باید طلاق بگیرم یا زندگی کنم. اما حوصلۀ دعوا مرافه هم ندارم. نمیدونم چی درسته چی غلط. هرچی پیش آید خوش آید».
عدم آگاهی: در برخی موارد بلاتکلیفی افراد به دلیل نداشتن اطلاعات کافی در مورد موضوعی است. بهعنوان نمونه، دو دوست در کتابخانه در مورد امتحان صحبت میکنند. یکی به دیگری میگوید: «زهرا نمیدونم بالاخره این بخش رو باید بخونیم یا نخونیم. از آخرم هیشکی نگفت تکلیف چی هست. من آخرین جلسه هم نبودم. الان باید چه کنیم». زهرا به او میگوید: «نمیدونم منم موندم بخونیم یا نخونیم. منم منظور استاد رو نفهمیدم».
جلوگیری از سوءتفاهم: گاهی افراد به دلیل اینکه پاسخی قطعی و مشخص برای موضوعی پیدا نمیکنند، برای جلوگیری از سوءتفاهم ترجیح میدهند خود را بلاتکلیف نشان دهند. بهعنوان نمونه، خواهری به برادرش میگوید: «از آخرم نفهمیدم نظرت راجع به کاملیا چیه؟ چرا هردفعه یک چیزی میگی؟» برادرش به وی میگوید: «ببین خودش دختر خوبیه ها. اما نمیدونم اصلاً آمادگی ازدواج دارم یا ندارم؟». در این بافت ممکن است پسر از ویژگیهای دختر معرفیشده به وی خوشش نیامده باشد، اما از آنجاییکه دختر، دوست خواهرش است و نمیخواهد وی دچار سوءتفاهم شود، نظر مخالف خود را با بلاتکلیفی در مورد ازدواج نشان میدهد.
تعارف: گاهی افراد تمایل به انجام کاری دارند اما صرفاً به دلیل تعارف خود را بلاتکلیف نشان میدهند. بهعنوان نمونه، فردی خانوادۀ دوستش را به منزل خود دعوت کرده است و وی در پاسخ میگوید: «نمیدونم تو شرایط سخت اقتصادی الان واقعاً درسته مزاحمتون بشیم یا نه؟».
4 ـ 5. ترتیب عملکرد
بررسی کارکرد قسمتهای متفاوت یک مکالمه در تعامل میان شرکتکنندگان بهلحاظ ترتیب گفتمانی از اهمیت بسزایی برخوردار است. با این ترتیب گفتمانی میتوان واکنش و اقدام مخاطب را نسبت به کلام گوینده حدس زد و با بررسی آن میتوان نقش آن را تعیین نمود. به عنوان نمونه، در بیمارستان پزشکی با همکارش مشغول صحبت است:
پزشک 1: بهنظرت تو این شرایطی که این ویروس اومده باید حقیقت رو به بیماران بگیم یا نگیم؟ (کاربرد گفتمان: تردید و عدم اطمینان).
پزشک 2: نمیدونم به خدا. مردم به اندازۀ کافی تو شوک اینهمه مصیبتی که این چندماهه سرمون اومده هستند. بهنظرت درسته بگیم این ویروس در این حد مرگ و میر به همراه داره؟ (کاربرد گفتمانی: نداشتن پاسخ قطعی و پیشنهاد برای بهبود اوضاع).
پزشک 1: درسته، اما ما هم تو بدوضعیتی گیر افتادیم. اگه نگیم یک جور اگه بگیم یک جور دیگه. واقعاً نمیدونم تو این شرایط چی درسته چی غلط. خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه!» (کاربرد گفتمانی: تردید داشتن و احساس ناامیدی).
هنگامی که افراد شرکتکننده در این مکالمه هر دو در مورد بیماری و شیوع یک ویروس خطرناک صحبت میکنند، ترتیب گفتمان آنان قابل پیشبینی است. پرواضح است که تردید، ناامیدی و عدم اطمینان خود را با بهکاربردن عبارات تقابلی دوگانه نشان میدهند و این واکنش برای هردو شرکتکننده در مکالمه، دوسویه و قابل پیشبینی است.
5 ـ 5. لحن
عبارات تقابلی دوگانه در زباهنگ بلاتکلیفشدگی با لحنهای متفاوتی بیان میشوند که عبارتند از:
عصبانی: پسری با پدرش دعوا کرده و با فریاد میگوید: «وقتی خودمم تو گِل گیر کردمو نمیدونم چی درسته چی غلط شما دیگه اینقدر منو بازخواست نکنید».
مؤدبانه و محترمانه: مشاوری به مراجع خود با لحنی محترمانه میگوید: «دخترم من نمیتونم بهت بگم چی درسته چی غلط. اما شما خودت باید در مورد ازدواجت منطقی فکر کنی» و دختر نیز در پاسخ به وی میگوید: «خانم دکتر من با اصل ازدواج مشکل دارم. اصلاً نمیدونم وقتی همه چی برام فراهمه منطقیه ازدواج کنم یا نه؟!».
اغراقآمیز: دو دوست با یکدیگر در مورد مشکلات جامعه صحبت میکنند و یکی به دیگری میگوید: «نمیدونم تو این شرایط بهتره بمیریم یا زنده بمونیم و زجر بکشیم. مسأله اینجاست که مرگ به این زندگی شرف داره یا نه؟».
طنزآلود: سیما با دوستش در مورد مهاجرت صحبت میکنند و میگوید: «ول کن دختر! به قول شکسپیر بودن یا نبودن مسأله این است. انگار چه تصمیم میخوای بگیری؟! مرگ و زندگی که نیست اینقدر به هم ریختی. حالا یا میمونی یا میری اینقدر که دیگه فکر و خیال نداره».
محبتآمیز و دلسوزانه: مادری به دخترش با لحنی محبتآمیز میگوید: «عزیزم نمیدونم باید تو تصمیمگیریت دخالت کنم یا نه. اما مادرم و خوبیتو میخوام. با اینکه خودمم تو این شرایط مغزم هنگ کرده و نمیدونم چی به صلاحه چی نیست. اما هرچی باشه من و پدرت دو پیرهن از تو بیشتر پاره کردیم».
منطقی و جدی: پسری با پدرش که به ازدواج او اصرار دارد، صحبت میکند و با لحنی منطقی و جدی به او میگوید: «پدر عزیزم. توقعات دخترارو خودتون بهتر از من میدونید. بهنظر شما عاقلانه است ازدواج کنم؟ یا ادامه تحصیل بدم؟ واقعاً عقل چی حکم میکنه؟. پدرش نیز با لحنی منطقی به او میگوید: «بین ازدواج و تحصیل تصمیمگرفتن سخته. هر دو مسئولیت داره. نمیشه از هیچکدوم طفره رفت».
خواهشمندانه: دختری به استادش میگوید: «خانم دکتر تو شرایط الان واقعاً نمیدونم باید چکار کنم. باید فراموشش کنم یا نکنم؟ ازتون خواهش میکنم منو از این بلاتکلیفی نجات بدید و کمکم کنید بتونم تصمیم بگیرم».
ناامیدانه: منصوره به دوستش با لحنی ناامیدانه میگوید: «در این محیط مسموم اداری واقعاً نمیدونم باید استعفا بدم یا ندم؟ دیگه امیدی به اصلاح این دوستان عزیز نیست. نمیدونم تصمیم درست چیه؟ رفتن یا موندن؟».
تحقیرآمیز: مادرشوهری عروسش را سرزنش کرده و با لحنی تحقیرآمیز به او میگوید: «واقعاً در سن 40 سالگی تازه نمیدونی باید بچهدار بشی یا نشی؟ ما از این رسما تو خانوادمون نداریم. هزار تا حرف و حدیث برامون درمیاد».
دوستانه: دو همکار در اداره با یکدیگر صحبت میکنند و یکی به دیگری میگوید: «عباس جان خوبی؟ و او در پاسخ میگوید: ای بابا آقا محمد وقتی حتی پول اجارهخونه هم مونده نمیدونم خوبم یا بد؟! و دوستش به او میگوید: تو این شرایط همه مثل هم هستند منم مثل تو خیلی وقتا کم میارم. هر کمکی از دستم بربیاد در خدمتم».
طعنهآمیز: مادری با لحنی طعنهآمیز به دخترش میگوید: «بله دیگه وقتی جاها برعکس بشه و فکر کنی مادرت نمیفهمه بایدم بهش بگی چکار بکن چکار نکن. خودمم که عقل ندارم نمیفهمم باید اینکار رو بکنم یا نکنم. تو شدی مادر من دیگه!».
6 ـ 5. ابزار
زباهنگ بلاتکلیفشدگی در هر دو صورت گفتاری و نوشتاری کاربرد دارد، اما بررسی دادههای پژوهش حاکی از این است که بسامد وقوع این زباهنگ با استفاده از عبارات تقابلی در قالب گفتاری بیشتر از قالب نوشتاری است. در ذیل به ذکر مثال برای هر دو مورد پرداخته میشود:
الف: قالب گفتاری: کلی کار عقبمونده دارم. نمیدونم حالا که همه جارو تعطیل کردن عاقلانه است تو خونه بمونم یا برم بیرون و لااقل کارای واجبمو انجام بدم. از اینطرف پای سلامتی درمیونه از اونطرف قسطای آخر ماه رو کی بده؟!».
ب: قالب نوشتاری: بین ماندن و نماندن تردیدی است مبهم.
7 ـ 5. قوانین گفتمان
بررسی دادههای پژوهش حاکی از این است که زباهنگ بلاتکلیفشدگی با استفاده از عبارات تقابلی در بافتهای مختلف اغلب نشاندهندۀ تردید، عدم اطمینان در مورد موضوع مورد نظر، استیصال و درماندگی، تعلیق هستند و افراد با بهکاربردن این عبارات نشان میدهند که آرامش از آنها سلب شده است و قدرت تصمیمگیری و رسیدن به جواب منطقی را ندارند. بنابراین، ذهن آنان مدتها درگیر بودن یا نبودن میشود و دوگانهها افزایش مییابد. به طورکلی، چنانچه زباهنگ مذکور را با الگوهای فرهنگی تطبیق دهیم، به این نتیجه دست مییابیم که این زباهنگ از مصادیق بارز ابهامگریزی بالای ایرانیان است و آنان در برابر شرایط مبهم و ناشناخته احساس تردید میکنند. بنابراین، تردید و بلاتکلیفی خود را با عبارات تقابلی دوگانه نشان میدهند. از سوی دیگر، ویژگی جمعگرایی[28] ایرانیان معمولاً سبب میشود آنان در زمانیکه مردد میشوند، نظرات جمع را نیز مهم بدانند. بنابراین، بلاتکلیفی خود را با عبارات تقابلی دوگانه ابراز میکنند تا مخاطبشان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در تصمیمگیری به یاریشان بیاید و آنان را با اعلام نظر خود از بلاتکلیفی نجات دهد. درواقع، در جوامعی مانند ایران که دارای بافت قوی[29]هستند و اعتماد و اطمینان در آن کمرنگ است، افراد دچار بلاتکلیفی و تردید زیادی میشوند و در تصمیمگیری خود نمیتوانند قاطع عمل کنند. بنابراین، زباهنگ بلاتکلیفشدگی نشاندهندۀ فرهنگ اعتمادکاستۀ[30] ایرانیان است و ازآنجاکه میزان اعتماد در روابط کم است، افراد دچار بلاتکلیفی میشوند. از سوی دیگر، آنان در اغلب موارد این بیاعتمادی را بهصورت مستقیم ابراز نمیکنند. بنابراین، دوگانههای تقابلی نشاندهندۀ فرهنگ غیرمستقیمگویی ایرانیان نیز میتواند باشد. شکل (1) بهصورت خلاصه قوانین گفتمان زباهنگ بلاتکلیفشدگی با استفاده از عبارات تقابلی دوگانۀ را به تصویر میکشد:
شکل (1): قوانین گفتمان زباهنگ بلاتکلیفشدگی با استفاده از عبارات تقابلی دوگانه
8 ـ 5. نوع گفتمان
زباهنگ بلاتکلیفشدگی با استفاده از عبارات تقابلی دوگانه در انواع متفاوتی از مکالمههای شفاهی، نثر، شعر، داستان، فیلم، ضربالمثل و غیره کاربرد دارند که در ذیل به تعدادی از آنها اشاره میشود:
مکالمۀ شفاهی: واقعاً نمیدونم بهخاطر بچههام ادامۀ زندگی راهحل مناسبیه یا جدایی و طلاق؟تصمیم درست چیه؟! طلاق یا تحمل؟!
نثر: بودن یا نبودن: بحث در اینست: آیا عقل را شایستهتر اینکه مدام از منجنیق و تیر دوران جفاپیشه ستمبردن، و یا بر روی یک دریا مصائب تیغ آهختن، و از راه خلاف ایام آنها را سرآوردن؟
شعر: چه رنج بزرگیست
بلاتکلیفی دوستتدارمهایی که
نمیداند تا مرگ در دل بنشیند
و یا تا بالاآوردن خاطرهها
در رویاها جا خوش کند
ضربالمثل: نه راه پس داره نه راه پیش (کنایه از بلاتکلیفی و بر سر دوراهی ماندن است).
- بحث و نتیجهگیری
ازآنجاییکه عبارات تقابلی دوگانه امروزه در مکالمات بیشماری به کار میروند، در پژوهش حاضر زباهنگ بلاتکلیفشدگی با استفاده از این عبارات در پرتو الگوی هایمز (1967) مورد مداقه قرار گرفت تا از منظر جامعهشناسی زبان کارکردهای مختلف این زباهنگ در بافتهای زبانی گوناگون مشخص شود. نتایج پژوهش نشان میدهد که ایرانیان با اهداف متفاوتی، مانند نازکردن و خجالت، نشاندادن عدم اطمینان، پرهیز از ابراز نظر بهصورت مستقیم، مسئولیتگریزی، اجتناب از اعلام نظر مخالف، نیافتن پاسخی مشخص برای تصمیم، دفاع از خود، نشاندادن گرفتاری ذهنی، دوری از استرس و نگرانی، نداشتن اطلاعات کافی و عدم آگاهی، جلوگیری از سوءتفاهم و تعارف این زباهنگ را در بافتهای عمومی/ خصوصی، رسمی/ غیررسمی استفاده میکنند.
میتوان گفت، ذهن انسان تقابلساز است و به این شیوه امور هستی را با تقابلهای دوگانه و دوگانهاندیشی برای خود معنادار میکند (فاضلی و پژهان، 1393). بنابراین، نمیتوان این اندیشه را از وی جدا نمود. چنانکه استراوس[31] (1385) نیز براین اعتقاد است ماهیت مغز دوتایی است که خود را در پس عبارات زبانی نشان میدهد. این اندیشه تا بدانجا پیش میرود که این تقابلها در تصمیمگیری وی را مردد میکند و گاهی گیج وکلافه شده و احساس میکند در انتخابهای خود میان این دوگانهها گیر افتاده است و قادر به انتخاب از بین دو گزینه نیست. از سوی دیگر، به نظر میرسد زمانیکه کاری برای فرد استرسزاست و تولید اضطراب میکند، خود را بلاتکلیف نشان میدهد. در این شرایط، بلاتکلیفی را میتوان نوعی بازی روانی درنظر گرفت که فرد را از فکرکردن در مورد مسألۀ اصلی دور میکند. مسألهای که فرد در خود توان رویارویی با آن را ندارد و با فکرکردن به آن آرامش از وی سلب شده و ذهنش درگیر میشود. در این مواقع، ممکن است افراد از نشانگر گفتمانی مانند «نمیدانم» استفاده کنند تا این بلاتکلیفی و عدم اطمینان خود را نشان دهند (نمیدونم برم یا نرم؛ نمیدونم بمونم یا نمونم؛ نمیدونم ازدواج کنم یا نکنم؛ نمیدونم چی درسته چی غلطه؛ نمیدونم شرکت کنم یا نکنم و غیره). این نشانگر گفتمان در زباهنگ بلاتکلیفشدگی به تعدد استفاده میشود. پیشقدم و فیروزیان پوراصفهانی (1396: 26) معتقدند «نمیدانم» در «گفتمان زبان فارسی در بافتهای مختلف اغلب با هدف اجتناب از ارائة اطلاعات/ پاسخ به شکل مستقیم یا غیرمستقیم، اجتناب از رکگویی، با انگیزة حفظ ادب، احترام و وجهة اجتماعی طرف مقابل بکار میرود. به بیان کلی، میتوان چنین ادعا کرد که این مؤلفة زبانی میتواند بهعنوان یکی از مصادیق بارز غیرمستقیمگویی در زبان فارسی به شمار رود».
باید توجه داشت در این شرایط چنانچه مغز بین دوگانهها گیر کند، ازآنجاییکه خیلی کشش ماندن بین دوگانهها را ندارد، به یک طرف تمایل نشان میدهد. در چنین شرایطی، فرد دچار نوعی حالت تعلیق میشود که به خشم و درماندگی میانجامد و دچار نوعی گرفتاری ذهنی میشود (Pishghadam, 2020). زیرا بلاتکلیفی نوعی عدم قطعیت در تصمیمگیری است که افراد را دچار پریشانی، شک و تردید میکند و این امر موجب ناتوانی فرد برای عملکردن میشود (Van der Heiden et al, 2010).
جامعۀ سالم، جامعهای است که به افراد کمک میکند که از دوگانههای ذهنی خود بهسرعت عبور کنند و در حالت بلاتکلیفی زیادی باقی نمانند، مخصوصاً اگر در فرهنگ آن جامعه درست و غلط حائز اهمیت باشد. به چنین جامعهای «بلاتکلیف گریز» یا «ابهام پرهیز» گفته میشود که هر دوی این موارد نیز ایجادکنندۀ تعارض و اضطرابند. عباراتی مانند: خودشم جوابو نمیدونه، بالاخره آخر فیلم چی شد، تهش ما نفهمیدیم موافق بود یا مخالف، خودشم نمیدونه چی میخواد، بالاخره منظورت چیه؟!، منو زودتر از بلاتکلیفی دربیار، تکلیف منو زودتر روشن کن و غیره حاکی از تمایل فرهنگی و زبانی افراد به گریز از فضاهای بلاتکلیفی است. حال اگر تعداد دوگانهها افزایش یابد و پاسخها خیلی شفاف نباشند، آرامش سلب میشود و ذهن تا مدتها درگیر بودن یا نبودن میشود. «طلاق یا ادامه زندگی؟، ازدواج یا عدم ازدواج؟، بچه داشتن یا نداشتن؟، رفتن یا ماندن؟، شرکت در چیزی یا عدم شرکت؟، تحصیل یا کار؟ و صدها دوگانۀ دیگر نمونههای بارزی هستند که در مکالمات روزمرۀ افراد کاربرد زیادی دارند (Pishghadam, 2020). همانگونه که دادههای پژوهش نشان داد، زباهنگ بلاتکلیفشدگی نشاندهندۀ فرهنگ جمعگرایی ایرانیان است. در چنین جامعهای تصمیمات جمعی بر تصمیمات فردی اولویت دارد و افراد در انتخاب راهها، تصمیمگیریها و فعالیتهای خود وابسته به نظرات جمع هستند (Hofstede & Bond, 1984). پیشقدم (1391) معتقد است ایرانیان بهدلیل خصلت مصلحتاندیشی و جمعگرایی خود عموماً گفتار خود را بهصورت غیرمستقیم بیان میکنند. در زباهنگ بلاتکلیفشدگی نیز شاید فرد جواب قطعی تصمیم خود را بداند، اما ازآنجاکه در مطرحکردن نظر خود، موافقت جمع نیز برای او قابل اهمیت است، ترجیح میدهد خود را بلاتکلیف نشان دهد. بنابراین، در چنین جامعهای اعتماد و اطمینان از جایگاه زیادی برخوردار نیست و بافت قوی و اعتمادکاستۀ فرهنگ ایران سبب میشود که در برخی شرایط جهت حفظ هماهنگی با دیگران خود را بلاتکلیف نشان دهد و میزان اعتماد و صداقت در پاسخگویی افراد کم باشد.
همانگونه که بیان شد، گاه استرس و ترسهای افراد و ویژگیهای فرهنگی و ابهام از شرایط موجود میتواند منشأ و دلیل بلاتکلیفشدگی باشد. آموزش و بالابردن آگاهی، آشنایی با ژنهای ناسالم و هدفگذاری در مسیر انتخابهای فردی میتواند به افراد کمک کند خود را از وضعیت سردرگمی و بلاتکلیفی رها سازند و مصمم در مورد انتخاب خود تصمیم بگیرند. امید است جامعه ارزشهایش را بازتعریف کند تا ثبات فکری و روحی جایگزین اضطراب و استرس شود. تدبر در این زباهنگهای فرهنگی افراد را با ژنهای فرهنگی آشنا میکند و به سیاستگذاران تغییر زبانی کمک میکند تا در جهت سالمسازی ژنهای معیوب و ناسالم گام بردارند.
[1]. binary opposition
[2]. structuralism
[3]. post-structuralism
[4]. ethnography
[5]. cultuling
[6]. euculturing
[7]. the cultuling of liminality
[8]. Hymes
[9]. Sapir-Whorf
[10]. culturology of language
[11]. cultural values
[12]. cultural priorities
[13]. communicative competence
[14]. speech event
[15]. scene/setting
[16]. Gumperz & Hymes
[17]. Saville-Troike
[18]. participants
[19]. end
[20]. act sequence
[21]. key
[22]. Wardhaugh
[23]. aspiration
[24]. instrumentalities
[25]. norms of interaction and interpretation
[26]. genre
[27]. Bauman
[28]. collectivism
[29]. high context
[30]. low trust
[31]. Strauss