نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران

چکیده

در این نوشتار نمود دستوری و واژگانی و انواع آنها در ترکیب‌های فعلی زبان فارسی معاصر بررسی شده است. داده‌های این پژوهش برگرفته‌از رساله دکتری نگارنده (غنچه‌پور، 1392) و بالغ بر 8579  واژه مرکب فعلی است که از فرهنگ بزرگ سخن (انوری، 1386) استخراج شده است. بررسی پیکرۀ فوق نشان داد که دو نوع نمود دستوری و واژگانی که در فعل و جملات گزارش شده است، در ترکیب‌فعلی نیز وجود دارد و ساختار درونی ترکیب‌های فعلی در زبان فارسی نشان دهندۀ گسترۀ زمانی و وجه انجام کنش یا حالت هستند. علاوه‌بر‌این، ترکیب‌های فعلی به‌لحاظ نمود دستوری، در دو طبقۀ کامل (تداومی، غیرتداومی، برآیندی و تجربه‌ای) و ناقص (تکراری، عادتی و مستمر) دسته‌بندی شده­اند. همچنین، این واژه‌های مرکب به‌لحاظ نمود واژگانی، با‌‌توجه‌به مؤلفه‌های معناییِ [±پویایی]، [±سنجه‌ای]، [±‌غایی] و [±تداومی]، به دو طبقۀ کلی ایستا و غیرایستا متمایز شد­ه­اند. ترکیب‌های فعلی غیرایستا نیز به انواع غیرسنجه‌ای (کنشی و تک‌رویدادی)، سنجه‌ای بسته (دو‌نقطه‌ای و چندنقطه‌ای) و سنجه‌ای باز متمایز و مشخص گشته­اند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Aspect in Synthetic Compounds: A Corpus-based study

نویسنده [English]

  • Mosa Ghonchepoor

Assistant Professor of Persian Language and Literature, Farhangian University, Tehran

چکیده [English]

In the present study, grammatical and lexical aspects and their types were studied in synthetic compounds of modern Persian. The research data was derived from the dissertation of Ghonchepour (2014) and includes 8579 synthetic compound words taken from Farhang-i-buzurg-i soxan (Anvari, 2007). The study of this corpus showed that grammatical and lexical aspects which have been reported in verbs and sentences are observed in synthetic compound words. The internal structure of Persian synthetic compound words showed time range and action or state phases of doing. Grammatical aspect in synthetic compound words is of two perfective and imperfective types. The perfective aspect includes the persistence, non-persistence, resultative and experiential types. Iterative, habitual and progressive aspects are subtypes of imperfective aspect. Based on [±durative], [±dynamic], [±scalar] and [±telic] features, two stative and dynamic synthetic compound nouns in Persian were differentiated. The dynamic lexical aspect includes non-scalar (action and semelfactive) and scalar categories. The scalar aspect was also classified into closed (two-point and multi-point) and open types.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Aspect
  • Synthetic Compounds
  • Scalar
  • Progressive
  • Telic

ترکیب فرایندی بسیار زایا در زبان فارسی است که در ساخت بسیاری از واژه‌ها مشارکت دارد. در پژوهش‌هایی که اخیراً در زبان فارسی (غنچه پور، 1392: 247؛ خباز، 1385: 141) و دیگر زبان‌ها، نظیر انگلیسی (Harely, 2009: 130) و هلندی (Don, 2009: 370) انجام شده است، زبانشناسان دو نوع ترکیب‌فعلی و غیر‌فعلی را مشخص نموده‌اند. با‌توجه‌به داده‌های زبان فارسی، ترکیب‌فعلی واژه غیربسیطی است که از دو یا چند پایه، واژه و یا گروه نحوی تشکیل شده است و هستۀ نحوی آن (که مقوله دستوری ترکیب را تعیین می‌کند) برگرفته از فعل و پایۀ دیگر، موضوع[1] (معنایی و یا نحوی) است، مانند «مدادتراش» که «مداد» موضوع و «تراش» هستۀ نحوی است. حال‌آنکه هستۀ نحوی ترکیب غیرفعلی، سازة برگرفته از فعل نیست، مانند «رنگین‌کمان» که سازۀ «کمان» هسته نحوی است. به‌عبارت‌دیگر، پایۀ ترکیب‌فعلی که ترکیب اشتقاقی نیز نامیده می‌شود، واژه اشتقاقی است. ساختار و سازه­های تشکیل‌دهندۀ ترکیب‌فعلی نشان می‌دهند که ترکیب نه فقط از دو یا چند واژه، بلکه از سازه‌های کوچک‌تر از واژه
(ستاک و ریشه) و نیز سازه‌های بزرگ‌تر از واژه (گروه) تشکیل می‌شود. بنا بر تعریف بالا، در ساختار ترکیب‌فعلی، تکواژ‌های آزاد و وابسته مشاهده می‌شود و سازة برگرفته‌از فعل یا سازة اشتقاقی، هستۀ نحوی ترکیب است. موضوع معنایی عامل/کنشگر، کنش‌پذیر، ابزار، بهره‌ور، مکان، مبداء، پذیرنده، تجربه‌گر و عمل است (غنچه‌پور، 1392: 230). بنابراین، ترکیب و به‌ویژه ترکیب‌فعلی پارامتر زبانی یا عنصر زبانی ویژه به مفهومی است که چامسکی (Chomsky, 1981: 3-4) بیان نموده است، به‌گونه‌ای‌که در هر زبان صورت و یا ساختار و نیز تعریف خاص خود را دارد.

نمود و زمان دستوری مقوله‌های مفهومی مرتبط با زمان انجام عمل، رویداد و یا حالت هستند که به جنبه‌ها و مؤلفه‌های مستقل در دستور اشاره دارند. زمان دستوری به ارتباط بین زمان انجام عمل یا رویداد با زمان دیگری که معمولاً زمان گفتگو است اشاره می‌کند؛ حال‌آنکه نمود در‌ارتباط‌با گسترۀ زمانی رویداد، مستقل از زمان انجام آن رویداد است. به‌عبارت‌دیگر، نمود روش‌های متفاوت و متنوع نگرش به ساختار درونی و زمانی یک رویداد است (Comrie, 1976: 3, 5).

نمود اصطلاحی کلی تلقی می‌شود که ارتباط بین ساختار درونی یک رویداد را با زمان انجام آن برقرار می‌سازد. در مطالعات مربوط‌‌به نمود، دو نوع نمود دستوری و واژگانی مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. نمود دستوری (Comrie, 1976: 8) که از آن به نمود زاویه‌دید (Smith, 1991 & 1997: 61) و نمود بیرونی (Travis, 2010:2-7) نام برده می‌شود، عبارت‌ است از بازنمایی ساختار درونی رویداد به‌لحاظ زمان انجام آن (Comrie, 1976: 52). نمود واژگانی به نمود موقعیت (Travis, 2010: 2 & Smith, 1991:3)، نمود درونی (McDonald, 2008: 4) و نوع کنش (Tenny & Pustejovsky, 2000: 6) و یا طبقۀ نمودی فعل مانند ایستا[2]، کنشی[3]، غایتمند[4] و تحققی[5] (Vendler, 1976: 105-120) اشاره دارد و عبارت است ‌از بیان مشخصه‌های ذاتی موقعیت نظیر اتمام‌پذیری، اتمام‌ناپذیری، لحظه‌ای، دیرشی، ایستایی و پویایی. نمود دستوری شامل نمود کامل و ناقص است. نوع کامل به رویدادی اشاره دارد که به‌لحاظ زمانی مقیّد است، حال‌آنکه نمود ناقص به رخداد، بدون ملاحظۀ نقطه شروع و یا پایان اشاره می‌کند (Comrie, 1976: 16-26) و طبقه‌های استمراری، تداومی[6] و عادتی را شامل می‌شود (Nurse, 2008: 139). نمود‌های استمراری و تداومی به لحاظ تداوم به هم شباهت دارند، حال­آنکه، نمود استمراری دورۀ زمانی کوتاه‌تری در‌ مقایسه‌ با تداومی دارد که به زمان ارجاع نزدیک است.

از آنجا که ستاک برگرفتۀ فعلی در ساختمان ترکیب‌فعلی مشخصه‌های فعل/ گزاره را بر اساس اصل فرافکنی، به ترکیب فعلی فرافکنی می‌کند، بنابراین، لازم است ابتدا مشخصه‌های فعل روشن شوند. افعال سه مشخصۀ زمان دستوری، نوع کنش و نمود دارند. زمان دستوری بیان ارتباط زمانی از‌طریق صورت دستوری فعل است که دستوری‌شدگی[7] نامیده می‌شود (Olsen, 1997). زمان دستوری از‌طریق صورت‌های واژگانی مانند دیروز/ فردا می‌تواند بیان شود، اما صورت فعل نیز نشانه‌هایی برای زمان دستوری دارد. به‌عبارت‌دیگر، فعل زمان را دستوری می‌سازد و به وقت معینی ارجاع می‌دهد. به همین سبب گفته می‌شود که زمان دستوری ویژگی اشاری[8] دارد. نوع کنش در اصل از واژۀ آلمانی actionsart گرفته شده است که نشان دهندۀ نوع عمل یا حالت است (Rothstein, 2004: 1). این اصطلاح در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در مطالعات نمود، وارد شده است و ماهیت واقعی حالت یا کنش فعل را به صورت لحظه‌ای، دیرشی وکامل/ پایان­یافته بیان می‌کند (Olsen, 1997). زمان حال، کنش تداومی را توصیف می‌کند. زمان کامل تداوم عمل کامل‌شده را بیان می‌کند و زمان گذشته بر فعالیت لحظه‌ای تأکید دارد که به‌عنوان یک کل ملاحظه می‌شود (Robertson, 1923: 823-24). در اینجا وی تلقی یکسانی از نوع کنش فعل و نمود دارد، حال‌آنکه آنها ویژگی‌های متفاوتی از فعل هستند؛ زیرا ماهیت و نقش نمود فعل متمایز از نوع کنش فعل است. نمود عبارت است از اینکه چگونه گویشور کنش، عمل یا حالتی را تصویر‌سازی می‌کند و یک مقولۀ معنایی صرف­ـ­بنیاد است که انتخاب انتزاعی گویشور را از مفهوم‌سازی فرایندی دستوری نشان می­دهد. به‌عبارت‌دیگر، نمود بازتابی از تمایز زمانی نوع کنش و تلاش گویشور برای دستوری ساختن مفهومی است که وی از فرایند دارد (Porter, 1990: 86). وی نمود را به طبقه‌های کامل[9] ( نمود صورت‌های گذشته)، ناقص[10] (نمود صورت‌های حال) و ایستا (صورت‌های حال کامل و گذشته کامل) دسته‌بندی می‌کند. نمود کامل کنش را به‌صورت مجموعه و کل واحدی ملاحظه می‌کند. نمود ناقص کنش را به‌عنوان فرایند و نمود ایستا حالت موجود فعالیت را مشخص می‌کند. واضح است که‌ نمود، کنش را به‌صورت عینی توصیف نمی‌کند، بلکه انتخاب (انتزاعی) گویشور برای تصویرسازی ذهنی آن کنش است، خواه به‌صورت کل، خواه به‌صورت فرایند یا حالت موجود باشد. بنابراین، رویداد ممکن است از بیش از یک زاویه‌دید یا منظر توصیف شود. رویدادی که در دوره زمانی طولانی رخ می‌دهد، با نمود کامل توصیف می‌شود، اگر گویشور بخواهد به کل رویداد اشاره کند. همچنین، رویدادی که در زمان بسیار کوتاهی رخداد آن به طول می‌انجامد، از‌طریق نمود ناقص بیان می‌شود. نمود دستوری بر‌اساس اینکه چگونه موقعیتی با‌توجه‌به زمان رویداد و زمان ارجاع ملاحظه می‌شود، تبیین می‌گردد. اگر گویشور ٌمیانه[11] زمان رخداد را مورد توجه قرار دهد، از نمود ناقص استفاده می‌کند، در‌حالی‌که اگر گویشور به پایان[12] زمان رویداد اعتنا داشته باشد، از نمود کامل استفاده می‌کند. زمان رویداد عبارتست از دوره‌ای که در طول آن رویداد رخ می‌دهد. هر فاصله زمانی از دو عنصر هسته یا میانه و انتها یا پایانه تشکیل می‌شود. هستة کنش، زمانی است که در طول آن رویداد بسط پیدا می‌کند یا وجود دارد و انتها، زمانی است که در آن رویداد پایان می‌پذیرد. زمان ارجاع[13] اشاره به نقطه‌ای دارد که گویشور در آن قرار دارد. نمود ناقص ملاحظۀ کنش از‌منظر تقابل زمان رویداد با زمان ارجاع در طول رویداد است (Olson, 1997: 61- 65). زمان دستوری ارتباط بین زمان ارجاع و زمان گفتگو است که از‌طریق بافت کلام و عوامل کاربرد‌شناختی مشخص می‌شود.

نمود واژگانی اشاره به این واقعیت دارد که چگونه  فعل یا گزاره رخداد را توصیف می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، نمود واژگانی ماهیت ذاتی یک رویداد را در‌ارتباط‌با زمان بیان می‌کند (Olson,1997: 7-57). بسیاری از مطالعات تلاش داشته‌اند تا افعال، گزاره‌ها و یا جملات را بر‌اساس ساختار زمانی درونی رویدادهایی که توصیف می‌کنند، طبقه‌بندی نمایند (MacDonald, 2008:2). معروف‌ترین آنها که دسته‌بندی وندلر (Vendler, 1967) است، افعال را به چهار گروه ایستا، کنشی، غایتمند و تحققی بر پایه مشخصه‌های نمودی پویایی، دیرش و غایی[14]  طبقه‌بندی می‌کند. افعال ایستا (نظیر «دانستن»، «باور‌داشتن» و «داشتن») پویا نیستند و موقعیت‌های تداومی، یکنواخت و همگن‌اند[15] (Comrie, 1976:37 & Dowty, 1979: 184). گزاره‌های همگن علاوه بر کل رویداد، به بخش‌های سازنده آن نیز اشاره می‌کنند (Fillip, 2012: 730). به‌عبارت‌دیگر، گزاره همگن، علاوه‌بر این‌که برای یک محدودۀ زمانی مشخصی به کار می‌رود، برای محدودۀ زمانی درون آن محدودۀ زمانی نیز استفاده می‌شود و هر بخشی از فرایند، ماهیتی مانند کل فرایند دارد (Borik, 2006: 48). همگنی وغیرهمگنی در مورد رخدادهای دیرشی صدق می‌کند (Declerck, 2007: 59). افعال کنشی‌، مانند «دویدن»، «راه‌رفتن» و «شنا‌کردن»، رویدادهای پویایی هستند که تداوم دارند و نقطه پایان ذاتی[16] ندارند (Smith, 1997: 23). افعال غایتمند (مانند «رسم‌کردن یک دایره»، «صد متر دویدن»، «خانه‌ای ساختن» و «نامه‌نوشتن») رخدادهای پویا و دیرشی هستند که نقطه پایان ذاتی دارند، حال‌آنکه افعال تحققی، مانند «تشخیص‌دادن»، «وارد‌شدن» و «مردن»، رویدادهای پویا و نزدیک به لحظه‌ای هستند که نقطه پایان ذاتی دارند.

نمود واژگانی از تقابل میان مشخصه‌های پویایی، تداومی و غایی مشخص می‌شود و سازه‌های دیگر در جمله، در معنای این مشخصه‌ها تأثیر دارند. ترکیبِ مشخصه‌های خاص واژه و افزوده‌های موجود در بافت کلام یا بند، طبقه‌بندی خاص ایستا، کنشی، غایتمند، تحققی و تک‌رویدادی[17] از نمود واژگانی ارائه می‌دهد (Olsen, 1997: 25- 57). نمود معنای انباشتی[18] دارد، یعنی برای مفهوم کامل[19] نمود، کل بند و عناصر چندگانۀ تشکیل‌دهندۀ آن باید مورد ملاحظه قرار گیرد. به‌عبارت‌دیگر، معنای نمود از ترکیب تأثیر هر دو نوع نمود دستوری و واژگانی منتج می‌شود.

نمود تعامل میان حوزه‌های صرف و معنی‌شناسی واژگانی را به خوبی نشان می‌دهد و برای شناخت بیشتر این پارامتر زبانی و افزودن بر غنای مطالعات پیشین، این مقوله را که در التقای این دو حوزه زبانی قرار دارد، در ترکیب فعلی بررسی می‌کنیم. به‌عبارت‌دیگر، در این نوشتار ارتباط بین نمود و ترکیب‌فعلی را بررسی و ویژگی‌های مربوط به زمان رخدادهایی که ترکیب‌های فعلی نشان داده می‌شوند، مطالعه می‌کنیم. تا‌آنجا‌که نگارنده اطلاع دارد در مطالعات مربوط‌به نمود، مقولۀ نمود و انواع آن در ترکیب‌های فعلی در زبان فارسی مورد برررسی قرار نگرفته است؛ لذا ضرورت دارد تا نمود در ترکیب‌فعلی بررسی شود تا جنبه‌های مختلف و ویژگی‌های متفاوت این مقولۀ زبانی بیشتر شناخته شود. به این منظور، پیکرۀ ترکیب‌های فعلی زبان فارسی معاصر استخراج‌شده از فرهنگ بزرگ سخن انوری (1386) که شامل 8579 ترکیب فعلی است (غنچه‌پور، 1392)، به‌لحاظ ساختاری، صرفی و معنایی بررسی شدند تا پاسخ پرسش‌های زیر روشن گردد.

1- آیا دو نوع نمود دستوری و واژگانی که در فعل و گزاره جملات گزارش شده است، در ترکیب فعلی نیز مشاهده می‌شود؟ به‌عبارت‌دیگر، آیا ساختار درونی ترکیب‌های فعلی در زبان فارسی نشان دهندۀ گستره زمانی و وجه انجام کنش یا حالت هستند؟

2- چه شواهدی مقوله نمود در ترکیب فعلیِ زبان فارسی را تبیین و
تأیید می‌کنند؟

3- با توجه به پیکرۀ زبانی، چه طبقه‌های نمودی از ترکیب‌های فعلی در زبان فارسی وجود دارد؟

2. نمود نحوی در ترکیب‌فعلی

نقطۀ اشتراک مطالعات مربوط به نمود نحوی / زاویه‌دید این است که هم پژوهش‌های انجام‌شده در زبان فارسی (چراغی و کریمی‌دوستان، 1392: 43؛ ابوالحسنی‌چیمه، 1383: 1) و هم تحقیقات مربوط به زبان‌های دیگر
(Olson, 1997: 61-65; Dahl, 2010: 69-73; Comrie, 1976: 98-108; Nurse, 2008, 134-136; Borik, 2006: 60-70; Smith, 1997: 73-77; Dereck, 2007: 53-54) دو نوع نمود کامل و ناقص را متمایز کرده‌اند. ترکیب‌های فعلی زبان فارسی نیز این دو نوع نمود را نشان می‌دهند. به‌عنوان نمونه، «کادوپیچ» (پیچیده‌شده در کاغذ کادو) و «کهنه‌پیچ» (پیچیده‌شده در پارچه)، «لیچ‌افتاده» (ناسور و چرکی‌شده) و «مدرسه‌رفته» (درس‌خوانده و باسواد) دارای نمود کامل­اند؛ به این مفهوم که رخداد را به‌عنوان کل تلقی می‌کنند، بدون اینکه به مراحل جداگانه‌ای که آن رویداد را شکل می‌دهند اشاره کنند، در‌صورتی‌که ترکیب‌های فعلی مانند «کشاله‌کنان» (در‌حال خزیدن)، «سجده‌کنان» (در‌حال به جا آوردن سجده)، «آدم‌ربایی» (عمل دزدیدن و مخفی کردن اشخاص برای اخاذی و یا رسیدن به مقاصد سیاسی و مانند آن)، «بیابان‌گردی» (گشتن در بیابان) و یا «پای‌کوبان» (در حال پای‌کوبیدن و رقص) نمود ناقص دارند و به ساختار درونی رخدادها اشاره می‌کنند. به‌عبارت‌دیگر، ترکیب‌فعلی با نمود نحوی کامل بر رویدادی تأکید دارد که کامل شده است، یعنی پایان رویداد را نشان می‌دهد. ترکیب‌های فعلی نظیر «چکش‌خورده» (ویژگی آنچه چکش خورده است) نشان می‌دهند که ساختار درونی این رویداد دارای مراحل و پیچیدگی‌هایی به لحاظ زمانی و مراحل انجام است، اما رویداد به‌عنوان کل واحد ملاحظه می‌شود؛ در‌حالی‌که ترکیب فعلی ناقص، به ساختار درونی رویداد به‌لحاظ زمانی و مراحل انجام آن ارجاع صریح دارد. به‌عنوان نمونه، ترکیب فعلی «خواب‌گردی» (در خواب راه رفتن) و «خمیازه‌کشان» (در‌حال خمیازه کشیدن) مراحل رویداد را بیان می‌کنند و میانۀ رویداد قابل مشاهده است. بررسی نمونه‌های ترکیب فعلی مؤیّد آن است که نمود ناقص در ترکیب‌های فعلی زیربخش‌هایی نیز دارد. به‌عبارت‌دیگر، تمایزات نمودی بیشتر و متنوع‌تری در نمود ناقص وجود دارد. به‌عنوان نمونه، ترکیب فعلی «مظلوم‌چزانی» (عادت به آزار افراد مظلوم داشتن)، «ضعیف‌کش» (ویژگی آنکه عادت یا علاقه به آزردن و رنج دادن افراد ضعیف و ناتوان دارد)، «چپق‌کش» (آنکه عادت به کشیدن چپق دارد)، «خوکرده» (آنکه به کسی یا چیزی عادت کرده باشد)، «قالی‌فروش» (آنکه شغلش فروختن قالی است) و «کاخ‌نشین» (آنکه در کاخ زندگی می‌کند) نمود عادتی را نشان می‌دهند. نمود عادتی متمایز از نمود تکراری/تکریری[20] است. در نمود تکراری، یک رخداد به‌صورت پیاپی در یک بازۀ زمانی محدود تکرار می‌شود، مانند ترکیب‌فعلی «سنگ‌باران/ سنگ‌پاشان» (پرتاب پی‌در‌پی سنگ). نکته قابل‌توجه اینکه تکرار صِرف یک رویداد نشان دهندۀ عادتی یا ناقص بودن آن رویداد از نظر نمود نحوی نیست. اگر رویدادی در مراحل زمانی محدودی تکرار شود، همۀ آن مراحل به‌عنوان رویداد واحدی که دارای ساختار درونی است، تلقی می‌شود و نشان دهندة نمود کامل است، نظیر ترکیب فعلی «نامه‌پرانی» (نوشتن نامه‌های پی‌در‌پی به ادارات و اشخاص)؛ حال‌آنکه رویداد (ترکیب‌فعلی) می‌تواند عادتی باشد، بدون اینکه تکرار شود. به‌عنوان نمونه، رویداد «آپارتمان‌نشینی» (سکونت در آپارتمان) و «آبادی‌نشین» (آنکه مقیم آبادی است) و «متلک‌پران/ متلک‌گو» (آنکه متلک گفتن و نکته‌گویی برای او عادت شده باشد)، نشان دهندۀ ساکن/ مقیم بودن و گفتن متلک در دورۀ معینی است. با‌توجه‌به نمونه‌های ذکر‌شده، مشخصۀ ترکیب‌های فعلی دارای نمود عادتی، این است که رویداد توصیف‌شده توسط آنها، در دورۀ زمانی یعنی دوره کاملی به طول می­انجامد و اگر رویدادی قابلیت گسترش‌پذیری در بعد زمان (طولانی شدن) را نداشته باشد، تنها به‌عنوان نمود تکراری تعبیر می‌شود. به‌عنوان نمونه، کسی که عادت به متلک گفتن/ پراندن دارد به این مفهوم نیست که دو و یا سه بار متلک گفته است بلکه در یک دوره (چند‌روزه، چند‌هفته‌ای، چند‌ماهه و چند‌ساله) این فعالیت را انجام داده است. همچنین، نمود ناقص می‌تواند به‌صورت مستمر[21] بیان شود، مانند «ماغ‌کشان» (در‌حال برآوردن صدای گاو)، «شلپ‌شلپ‌کنان» (در‌حال ایجاد کردن صدای شلپ) یا «صحبت‌کنان» (در‌حال صحبت کردن)، بدون اینکه عادتی باشد و نیز عادتی باشد، بدون اینکه به صورت مستمر بیان شود. به‌عبارت‌دیگر، ترکیب‌های فعلی «ضعیف‌کشی/ ضعیف‌چزانی» (عادت به آزردن و رنج دادن افراد ضعیف)، «چپق‌کشی» (عادت به کشیدن چپق) و «خوکرده« (آنکه به کسی یا چیزی عادت کرده است)، عادت در رویدادهای آزردن، چپق‌کشیدن و خو‌کردن را نشان می‌دهند، بدون اینکه به‌لحاظ ساختار درونی استمرار داشته باشند. این نمونه‌ها تبیینی بر این یافته هستند که نمود مستمر در ترکیب‌های فعلی متمایز از نمود ناقص است. به این مفهوم که نمود ناقص نمود عادتی را شامل می‌شود. علاوه‌بر‌این، رویداد می‌تواند عادتی باشد، بدون اینکه مستمر باشد و یا برعکس. بنابراین، با‌توجه‌ به شواهد و نمونه‌های ترکیب‌های فعلی، نمود عادتی و مستمر، متمایز از یکدیگر و هر‌دو نوعی نمود ناقص­اند.

برخی ترکیب‌های فعلی در زبان فارسی، به‌لحاظ ساختاری از طریق دوگان‌سازی[22] تشکیل شده‌اند. در نوع کامل دوگان‌سازی تمام واژۀ پایه تکرار می‌شود، در‌حالی‌که در نوع ناقص آن بخشی از پایه تکرار می‌شود (شقاقی، 1389: 99). به عنوان نمونه، ترکیب‌های فعلی «ملچ‌ملچ‌کنان» (در‌حال ملچ‌ملچ‌کردن)، «موس‌موس‌کنان» (در‌حال تملّق کردن)، «دل‌دل‌زنان» (در‌حال دل‌دل زدن)، «پرپرزنان» (در‌حال پر‌زدن و پرواز کردن)، «پچ‌پچ‌کنان» (در‌حال آهسته صحبت کردن)، «پت‌پت‌کنان» (در‌حال پت‌پت‌کردن)، «پیلی‌پیلی‌خوران» (در‌حال تلو‌تلو‌خوردن) و «خرخر‌کنان» ( در‌حال ایجاد کردن صدای خرخر) دارای نمود ناقص (دیرشی، تکراری، مستمر و عادتی) هستند. ترکیب فعلی که از طریق دوگان سازی کامل تشکیل شود، در پیکره ترکیب‌های فعلی زبان فارسی مشاهده نشد.

در تقابل با نمود ناقص، نمود کامل است که به‌لحاظ معنایی، رویداد به­عنوان کل جداگانه بدون توجه به ساختار درونی یا مراحل سازنده آن، ملاحظه می‌شود؛ به این مفهوم که آغاز، میانه و یا پایان رویداد نادیده گرفته می‌شود. به‌عبارت‌دیگر، در نمود کامل، آغاز و پایان رویداد ذکر نمی‌شود، مشخص نیست یا اینکه مهم نیست. نمود کامل در ترکیب‌های فعلی را می‌توان به انواع زیر طبقه‌بندی کرد.

1ـ نمود کامل بر‌آیندی: حالت کنونی رویداد، نتیجه رخداد گذشته است، مانند «کادوپیچ» (پیچیده‌شده در کاغذ کادو)، «کرم‌خورده» (ویژگی میوه و یا سبزی که دچار آفت شده است)، «آفتاب‌خورده» (ویژگی آنچه در برابر نور خورشید قرار گرفته است)، «آفتاب‌زده/سوخته» (تیره شده و تغییر رنگ داده به وسیله تابش نور خورشید)، «آب‌خورده» (چیزی یا جایی که آب بر اثر سایش آن را به­وجود آورده باشد یا آنچه به آن آب زده‌اند) و «آب‌دیده/ آب‌رسیده» (خیس).

2ـ نمود کامل تجربه‌ای: رویدادی که یک‌بار در گذشته انجام و یا تجربه شده است، مانند «آتش‌سوز» (سوخته از آتش یا آب جوش و مانند آنها)، «تجزیه‌شده» (مورد آزمایش و امتحان قرار‌گرفته)، «مارگزیده» (آنکه مار او را نیش زده باشد)، «پشم‌ریخته» (ویژگی آنچه قسمتی یا تمام پشم آن ریخته باشد)، «تیر‌خورده» (آن که تیر به او اصابت کرده است) و «جا‌افتاده» (به سن کمال و میان سالی رسیده).

3- نمود کامل تداومی: رویدادی که در گذشته شروع شده است، اما در زمان حال نیز ادامه دارد، نظیر ترکیب‌های فعلی «چلاق‌شده» (آنکه دست یا پایش دچار نقص، ناتوانی یا آسیب شده و از کار افتاده باشد) و «خانه‌مانده» (ویژگی دختری که سنش بالا رفته و هنوز ازدواج نکرده است).

4- نمود کامل غیر‌تداومی: در این نوع نمود، رویداد در گذشته رخ داده و خاتمه یافته است. این نوع نمود شامل دو طبقۀ تأثیری و تقریبی است.

الف- نمود کامل غیرتداومی تأثیری: رویدادی که در گذشته رخ‌داده است، اما اثر آن مشاهده می‌شود. رویدادهای «کادو‌پیچ» (پیچیده‌شده با کاغذ کادو)، «کهنه‌پیچ» (پیچیده‌شده در پارچه)، «لب‌شکسته» (دارای لبۀ شکسته)، «لگد‌مال» (آنچه زیر پا مانده و له شده است)، «لیچ‌افتاده» (ناسور و چرکی‌شده)، «نمک‌خوار» (آنکه نان و نمک دیگری را خورده است و در رهین منّت اوست) و «سرخ‌کرده» (تفت داده یا برشته‌شده در روغن)، نمونه‌هایی از این نوع ترکیبات را نشان می‌دهند.

ب- نمود کامل غیرتداومی تقریبی: در این نوع نمود، ترکیب فعلی رویدادی را بیان می‌کند که ارتباط موقعیت کنونی آن با گذشته به لحاظ زمانی است. به‌عبارت‌دیگر، رویداد در گذشته نزدیک صورت گرفته است. ترکیب‌های فعلی «اتوکشیده» (ویژگی آنچه چین و چروک آن با کشیدن اتو برطرف شده است)، «آب‌کشیده» (شسته‌شده)، «تازه‌دم‌کرده» (ویژگی چای یا قهوه‌ای که آن را تازه دم کرده باشند)، «تازه‌رسیده» (ویژگی آنچه یا آنکه به تازگی به جایی وارد شده است)، «تازه‌در‌آمده» (آنچه به تازگی معمول شده و رواج یافته است)، «تازه‌ساز» (ویژگی ساختمانی که به تازگی ساخته شده است)، «صابون‌خورده» (پاک‌شده با صابون) و «باران‌خورده/باران رسیده/ باران‌دیده» (در زیر باران مانده و خیس شده) نمونه‌هایی از این نوع نمود را نشان می‌دهند.

به‌طور‌خلاصه، نمود نحوی در ترکیب‌های فعلی دو طبقۀ کامل و ناقص را در‌بر‌می‌گیرد. در نمود کامل، رویداد به‌عنوان یک کل منفرد ملاحظه می‌شود و آغاز، میانه و یا پایان رویداد نادیده گرفته می‌شود، در‌حالی‌که نمود ناقص در ترکیب‌های فعلی، ارجاع صریح به ساختار درونی رویداد، به‌لحاظ زمانی و مراحل انجام آن دارد. ترکیب‌های فعلی دارای نمود ناقص به انواع عادتی، تکراری و مستمر طبقه‌بندی می‌شوند. نمود تکراری و عادتی از‌این‌جهت که رویداد تکرار می‌شود، شبیه به یکدیگر هستند. در ترکیب‌های فعلی دارای نمود عادتی، رویداد توصیف‌شده در یک دورۀ زمانی بلندمدت به‌صورت پیاپی رخ می‌دهد و قابلیت گسترش در بعد زمان (طول کشیدن) را دارد، حال‌آنکه در ترکیب‌های فعلی تکراری، یک رخداد به‌صورت پی‌در‌پی در یک دورۀ بسیار محدود نمود می‌یابد و قابلیت گسترش در بعد زمان را ندارد. در ترکیب‌های فعلی دارای نمود مستمر، مراحل و میانۀ رویداد قابل مشاهده است. ترکیب‌های فعلی دارای نمود کامل به انواع برآیندی، تجربه‌ای، تداومی و غیرتداومی طبقه‌بندی می‌شوند. در ترکیب‌های فعلی برآیندی، حالت کنونی رویداد، نتیجه رخداد گذشته است، حال‌آنکه در ترکیب‌های فعلی تجربه‌ای، رویداد یک‌بار در گذشته انجام و یا تجربه شده است. در ترکیب‌های فعلی دارای نمود کامل تداومی، رویداد در گذشته شروع شده است و در زمان حال نیز ادامه دارد، در‌حالی‌که در نوع غیرتداومی، رویداد در گذشته رخ‌داده و خاتمه یافته است. ترکیب‌های فعلی دارای نمود کامل غیرتداومی دوطبقۀ تأثیری و تقریبی را دربرمی‌گیرند. در ترکیب‌های فعلی کامل غیرتداومی تأثیری، اثر رویداد قابل مشاهده است، حال‌آنکه در ترکیب‌های فعلی تقریبی، رویداد ارتباط زمانی با زمان انجام آن دارد. انواع نمود نحوی در ترکیب‌های فعلی، مشخصّه‌ها و نمونه‌هایی از آنها در جدول 1 ارائه شده است.

جدول (1): انواع نمود نحوی در ترکیب‌های فعلی زبان فارسی

طبقه نمودی

مشخصه

نمونه

ناقص

عادتی

تکرار رویداد در گسترۀ زمانی بلند مدت

«مظلوم‌چزانی»

تکراری

تکرار رویداد در گسترۀ زمانی محدود و کوتاه‌مدت

«سنگ‌باران»

مستمر

ارجاع به ساختار درونی  و مراحل رویداد

«صحبت‌کنان»

کامل

برآیندی

حالت کنونی رویداد و عمل، نتیجه رخداد گذشته

«آفتاب‌سوخته»

تجربه‌ای

تجربه‌شدن رویداد

«مارگزیده»

تداومی

ادامه داشتن رویداد شروع شده در گذشته در زمان حال

«چلاق‌شده»

غیرتداومی

تأثیری

قابل مشاهده بودن اثرِ رویداد

«لب‌شکسته»

تقریبی

ارتباط زمانی رویداد با زمان انجام آن

«تازه‌دم‌کرده»

 

3. نمود واژگانی در ترکیب‌فعلی

یکی از پرسش‌هایی که در مقدمه این پژوهش مطرح شد و این نوشتار در‌صدد یافتن پاسخی برای آن است، این است که آیا دو نوع نمود مطرح‌شده در مطالعات مربوط به نمود (دستوری/ نحوی و واژگانی)، در ترکیب‌های فعلی زبان فارسی نیز مشاهده می‌شوند؟ محققانی نظیر کامری (Comrie, 1989: 44) ادعا می‌کنند که نمود واژگانی رویدادها، به‌صورت غایی و غیرغایی[23] بروز می‌یابد، حال‌آنکه وِندلر[24] (Vendler, 1967: 98-110)، دِکلِرک (Declerck, 2007: 54)،  اُلسن (Olsen, 1997: 61-65) و کِرنز (Kearns, 2011: 158) نمود واژگانی افعال و رویدادها را با‌توجه‌به سه ویژگی زمانی [± پویایی]، [± غایی] و [± لحظه‌ای] مطالعه کرده­اند. به‌عنوان نمونه، فعل «غرق‌شدن» غایی است زیرا پایان غرق‌شدن، مردن است و «آواز‌خواندن» غیرغایی است، اما غایی و یا غیرغایی‌بودن رویدادها تنها با افعال توصیف نمی‌شوند، بلکه موضوع نقش مهمی در غایی یا غیرغایی‌بودن رویداد دارد. به‌عنوان نمونه، در جملۀ «خواننده دارد آواز می‌خواند»، رویداد «آواز‌خواندن» ناتمام و غیرغایی است، حال‌آنکه در جملۀ «خواننده آوازی خواند» رویداد غایی و دارای پایان است. بنابراین، ضرورت دارد تا داده‌های ترکیب‌فعلی زبان فارسی بررسی ‌شوند تا روشن شود که آیا ترکیب‌های فعلی زبان فارسی نیز دارای مشخصه‌های غایی و غیر‌غایب­اند یا خیر.

رخداد‌های «دانستن» و «دویدن»، به ترتیب رویدادهای ایستا و پویا را توصیف می‌کنند و تفاوت این دو رویداد به مراحل متفاوت آنها برمی‌گردد. رویداد «دانستن» یکنواخت و همۀ مراحل آن یکسان است، اما در رویداد پویایی مانند «دویدن»، مراحل متفاوت رویداد در زمان‌های متفاوت، تفاوت دارد. به‌عنوان نمونه، در جملۀ «جان دارد می‌دود»، جان در یک لحظه یک قدم برمی‌دارد و بر روی زمین می‌گذارد و در لحظۀ دیگر قدم دیگری را برمی‌دارد و رویداد به همین منوال ادامه پیدا می‌کند (Comrie, 1989: 44). در این نوشتار ترکیب‌های فعلی زبان فارسی از نظر مشخصه‌های ایستایی و پویایی نیز، به محک آزمون گذاشته می‌شوند تا مشخص شود که آیا این مقولۀ زایای زبانی نیز (غنچه‌پور، 1392: 335) از این مشخصۀ نمودی برخوردار است یا خیر.

مشخصۀ دیگری که در طبقه‌بندی رویداد‌ها به لحاظ نمودی استفاده شده است، ویژگی تداومی در برابر لحظه‌ای است. افعال تداومی رویدادهایی را توصیف می‌کنند که انجام آنها در یک دوره زمانی طول می‌کشد و زمان‌بر هستند، حال آنکه افعال لحظه‌ای زمان‌بر نیستند و انجام آنها در یک بازۀ زمانی بسیار کوتاه رخ‌می‌دهد. این مشخصۀ نمودی را نیز در ترکیب‌های فعلی بررسی می‌کنیم تا مشخص شود که آیا ترکیب‌های فعلی نیز این ویژگی را دارند یا خیر.

در این بخش، علاوه‌بر مشخصه‌هایی مانند [± پویایی]، [± غایی] و
[± تداومی]  که رویکردهای سنتی نظیر وِندلر (Vendler, 1967: 98-110) از آنها در طبقه‌بندی افعال و رویدادها استفاده کرده‌اند، ترکیب‌های فعلی با‌توجه به مشخصة [± سنجه[25]] نیز مورد بررسی قرار می‌گیرند. به‌عبارت‌دیگر، داده‌های ترکیب‌فعلی بررسی می‌شوند تا روشن گردد که آیا آنها نشان دهندۀ مقدار (سنجه) نیز هستند یا خیر. سنجه «مجموعه‌ای از مقادیر ـ نقاط یا درجات اندازه‌گیری است که درجه/ مقدار اندازه‌گیری را در مشخصۀ خاصی (مثلاً ارتفاع، درجه حرارت و قیمت) با‌ ارتباط منظم نشان می‌دهد» (Rappaport Hovav & Levin, 2010: 28). به‌عنوان نمونه، رویداد «سرد‌شدن» تغییر درجه‌حرارت را می‌سنجد یا اینکه رویداد «سنگین‌شدن» تغییر وزن را در یک بعد خاص اندازه می‌گیرد.

وِندلر (1967: 105-115) و دیگران (Kearns, 2011; Olsen, 1994; Smith, 1997 ; Verkuyl, 1989: 40-50) در طبقه‌بندی نمود واژگانی، افعال و رویداد‌ها را به چهار طبقۀ ایستا، کنشی، غایتمند و تحققی برپایۀ مشخصه‌های معنایی
[± پویایی]، [± غایی] و [± تداومی]  طبقه‌بندی کرده‌اند. کامری و اسمیت (Comrie, 1976: 41 & Smith, 1997: 29) نیز مشخصۀ تک‌رویدادی را با‌توجه‌به این ویژگی‌ها معرفی می‌کنند. در زبان فارسی مطالعات بسیار زیادی در مورد نمود انجام شده است (برزگر و کریمی، 1396؛ چراغی و کریمی‌دوستان، 1391؛ دبیر‌مقدم، 1384؛ دستلان و همکاران، 1395؛ نغزگوی‌کهن، 1389؛ اکاتی و سنچولی، 1397؛ رحیمیان، 1386 الف؛ رضایی، 1391)، اما تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، در مورد نمود واژگانی در ترکیب فعلی پژوهشی صورت نگرفته است. بنابراین، ضرورت دارد تا نمود واژگانی در ترکیب‌فعلی بررسی شود تا مشخص شود که ترکیب‌فعلی در زبان فارسی کدام مؤلفه‌های نمودی و نمودهای واژگانی را نشان می‌دهند.

3ـ1. تداومی/ لحظه‌ای

طبقه‌ای از ترکیب‌های فعلی توصیف‌گر رویداد‌هایی هستند که به‌طور‌طبیعی برای مدت معینی به طول می­انجامند. بین نمود ناقص و مشخصۀ تداوم باید تمایز قائل شد. نمود ناقص به مفهوم ملاحظۀ ساختار درونی رویداد (مراحل تشکیل دهنده) و نوعی نمود دستوری است، حال‌آنکه تداوم به این واقعیت اشاره دارد که رویداد برای مدّت معینی طول می‌کشد و در نمود واژگانی بحث می‌شود. ترکیب‌های فعلی «ماغ‌کشان» (در‌حال برآوردن صدای گاو)، «معلق‌زنان» (در‌حال معلق زدن) و «سنگ‌زنان» (مراسمی که در آن دوقطعه سنگ را به‌عنوان سوگواری در روزهای تاسوعا و عاشورا به‌هم می‌کوبند)، نمونه‌هایی از نمود تداومی­اند. در نقطۀ مقابل این‌گونه ترکیب‌ها، ترکیب‌های دارای نمود لحظه‌ای قرار دارند. این‌گونه ترکیب‌ها، توصیف‌گر رویدادهایی هستند که به‌صورت لحظه‌ای رخ می‌دهند. به‌عبارت‌دیگر، رویداد لحظه‌ای تداوم ندارد و رویدادی که تداوم نداشته باشد، فاقد ساختار درونی است. بنابراین، ترکیب‌های فعلی دارای نمود لحظه‌ای در تقابل با نمود ناقص­اند. نمونة «لگدانداز/لگدپران» (ویژگی آنکه یا آنچه لگد می‌اندازد) نمود لحظه‌ای را نشان می‌دهد و به رویدادی اشاره می‌کند که یک‌لگد پرانده می‌شود و نشان‌دهنده نمود تک‌رویدادی است. درصورتی که اگر این رویداد بیش از یک­بار تکرار شود، نمود تداومی می‌گردد، مانند ترکیب‌فعلی «دوباره‌دوز» (ویژگی آنچه دو‌بار دوخته می‌شود) و «دوباره‌پز» (ویژگی آنچه دو بار پخته می‌شود).

3ـ2. غایی/ غیرغایی

ترکیب‌های فعلی دارای نمود غایی و غیرغایی رویدادهایی را توصیف می‌کنند که ممکن است برای مدت کوتاه یا طولانی طول انجامند، اما ساختار درونی آنها از هم متفاوت است. رویداد غایی دارای نقطة پایان طبیعی ذاتی است، حال‌آنکه رویداد غیرغایی نقطه پایان طبیعی ذاتی ندارد. به‌عنوان نمونه، در ترکیب‌فعلی «تازه‌ساز» (ساختمانی که به تازگی ساخته شده است)، نقطه‌ای از زمان وجود دارد که در آن عمل ساختن ساختمان کامل شده و ساختمان آماده است. به‌عبارت‌دیگر، ساختمان «تازه‌ساز» ساختمانی است که عمل ساختن آن پایان یافته است  یا دیگر ادامه پیدا نمی‌کند و تا زمانی که به این نقطه نرسد، نمی‌توانیم بگوییم «تازه‌ساز»، حال‌آنکه در ترکیب فعلی «طناب‌کشی» در هر‌نقطه‌ای که کشیدن طناب متوقف شود، عمل پایان می­یابد. اگر به‌عنوان مثال، بگوییم که «کامبیز طناب را کشیده است»، گفتۀ ما درست است حتی اگر عمل کشیدن طناب کامل نشده باشد. بنابراین، رویدادی که توسط ترکیب‌فعلی «تازه‌ساز» توصیف می‌شود، نقطۀ پایان دارد؛ یعنی نقطه‌ای که در آن ساختمان کامل شده است و دیگر ادامه نمی‌یابد. حال‌آنکه ترکیب‌فعلی «طناب‌کشی» چنین نقطه پایانی ندارد و می‌تواند ادامه پیدا کند و یا در هر نقطه‌ای متوقف شود که اگر چنین شود، هنوز هم می‌توانیم ادّعا کنیم که «طناب کشیده شده است». ترکیب‌های فعلی نظیر «تازه‌ساز»، «کفن‌کرده»، «پاک‌باخته»، «ترک‌خورده»، «تیرخورده»، «چله‌نشینی» و «چله‌بران» نمونه‌هایی از ترکیب‌های فعلی غایی­اند. ترکیب‌های فعلی «طناب‌کشی»، «سرخ‌کرده»، «پشم‌ریخته»، «تاب‌خورده» و «خواب‌گردی» نمونه‌هایی از ترکیب‌های فعلی غیرغایی­اند.

ترکیب‌های فعلی غیرغایی ترکیب‌های فعلی کنشی هستند؛ یعنی ویژگی پویایی و تداوم دارند. به‌عبارت‌دیگر، از ترکیب فعلی «خواب‌گردی» و جملۀ متناظر آن (او دارد در خواب می‌گردد)، می توانیم استنباط کنیم که «او در خواب راه رفته است». حال آنکه از ترکیب فعلی «پاک باخته» و جملۀ متناظر آن (او دارد همه‌چیز خود را از دست می‌دهد)، تعبیر «او همه چیز خود را از دست داده است» استنباط نمی‌شود. همچنین، اگر طناب تاب داشته باشد و به هم پیچیده باشد (تاب‌خورده)، می‌توانیم بگوییم که «طناب تاب خورده است»، هرچند که این پیچیدن کامل نباشد، امّا در ترکیب‌فعلی «چله‌نشینی» (طی 40 روز به عبادت و ریاضت پرداختن)، اگر 39 روز به چله نشسته باشند، نمی‌توانیم بگوییم که به‌عنوان نمونه، فلانی چله نشینی کرده است؛ بنابراین، این ترکیب غایی است. در ترکیب‌های فعلی غایی، رویداد به صورت فرایند رخ‌می‌دهد و به نقطۀ پایان منتهی می‌شود. به‌عبارت‌دیگر، ترکیب‌های فعلی غایی نقطه پایان دارند. ترکیب‌های فعلی غایی همان افعال غایتمندِ وندلر (1967: 102) هستند.

3ـ3. ایستایی/ پویایی

تفاوت افعال و رویداد‌های ایستا و پویا به مراحل متفاوت آنها ارتباط دارد. به‌عنوان نمونه، در فعل «دانستن» همۀ مراحل یکنواخت است و در هر نقطه‌ای از زمان رویداد یکسان است، اما در نمونۀ «دویدن» مراحل متفاوت است. به‌عبارت‌دیگر، در «دانستن» تغییر نیست، حال‌آنکه در «دویدن» ضرورتاً تغییر وجود دارد. مشخصه تغییر، رویداد‌های ایستا را از پویا متمایز می‌کند. نمونه‌های «همیشه‌دان» (آن که دانایی او زوال نمی‌پذیرد)، «عکس‌دار» (دارای نقش، طرح یا تصویر) و «آج‌دار» (دارای برجستگی) رویدادهای ایستا و ترکیب‌های فعلی «بازی‌گردانی» (عمل هدایت و اداره کردن بازی)، «بیابان‌گردی» (گشتن در بیابان)، «تشکر‌کنان» (در‌حال تشکر کردن) و «خرس‌گردانی» (عمل واداشتن خرس به انجام کارهای گوناگون و حرکات نمایشی)، رویداد‌های پویا را توصیف می‌کنند. همان‌گونه که نمونه‌های بالا نشان می‌دهند، ترکیب‌های فعلی ایستا رویداد‌های در جریان و یکنواخت هستند.

3ـ4. سنجه‌ای/ غیرسنجه‌ای

 افعال و رویدادهایی مانند «خنک‌شدن»، «عریض‌شدن»، «خشک‌شدن»، «تاریک‌شدن» و «بلندتر‌شدن» مشخصۀ دو‌گانه[26] [±غایی] دارند و با نظام نمودی وِندلر (1967) مطابقت ندارند (Dowty, 1979: 88-90; Hay, Kennedy & Levin, 1999: 127). به‌عبارت‌دیگر، افعالی نظیر «سرد‌شدن» غیرغایی‌اند، اما می‌توانند با‌توجه به بافت، مشخصۀ غایی نیز داشته باشند، مانند «آب ده درجه سرد شد». برای تبیین ویژگی رفتاری این‌گونه افعال، هی و همکاران[27] (1999: 135-13)، مفهوم سنجه[28] را معرفی نمودند و آنها را افعال تحققی سنجه‌ای[29] نامیدند. سنجه عبارت است از مجموعه‌ای از درجات یا مقادیر که با ترتیب خاصی روی یک محور قرار گرفته‌اند و مشخصه‌ای را در یک ویژگی خاص، به‌عنوان نمونه ارتفاع، درجه حرارت یا قیمت، می‌سنجند (Rappaport Hovav and  Levin, 2010: 28). به‌عنوان نمونه، ترکیب فعلی «سرد‌سازی» (عمل گرما گرفتن از سیالی مانند هوا، آب و الکل) تغییری را توصیف می‌کند که در‌ارتباط با سنجش درجه‌حرارت است و سنجه از‌طریق درجات مقیاسی کاهشی شکل می‌گیرد و یا در ترکیب فعلی «سرد‌و‌گرم‌چشیده» (به مجاز دارای تجربه‌های بسیار) که تجارب خوب (شادی) و بد (مصائب) را از طریق  مقیاس‌های تغییرات افزایشی و کاهشی کدگذاری می‌کند. بررسی داده‌های ترکیب‌های فعلی نشان می‌دهد که ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای/ درجه‌ای برگرفته از افعالی نظیر «سرد‌شدن» و «خشک‌شدن» مشخصه‌های نمودی یکسانی ندارند. به‌عنوان نمونه، «سرد‌شدن»، «کاهش‌یافتن»، «بلند‌شدن» و «بهبود‌یافتن» غیرغایی‌اند، حال‌آنکه نمونه‌های «خشک‌شدن»، «پاک‌شدن» و «صاف‌شدن» غایی‌اند. بنابراین، با توجه به مشخصۀ سنجه، افعال تحققی به دو گروه متمایز می‌شوند: افعال تحققی که غایی‌اند و تحققی واقعی[30] / غیردرجه‌ای نامیده می‌شوند و افعال تحققی، نظیر «خنک‌شدن»، «بلند‌شدن»، «کوتاه‌شدن» و «عریض‌شدن» که غیرغایی‌اند و تحققی درجه‌ای نامیده می‌شوند. استفاده از مشخصۀ [±سنجه‌‌ای] دو نوع ترکیب را از هم متمایز می‌کند: ترکیب‌هایی مانند «سردسازی» که [+سنجه‌ای]‌اند و ترکیب‌هایی نظیر «آپارتمان‌نشینی» و «بیابان‌گردی»که
[-سنجه‌ای] هستند.

به‌طور‌خلاصه، مؤلفه‌های [± پویایی]، [± غایی]، [± تداومی] و [± سنجه‌ای]، مشخصّه‌هایی هستند که بر‌اساس آنها نمود واژگانی در ترکیب‌های فعلی زبان فارسی مشخص می­شود. مؤلفه‌های نمود واژگانی، مشخصات و نمونه‌هایی از ترکیب‌های فعلی دارای مؤلفه‌های مزبور برای روشن‌ترشدن بحث نمود واژگانی در ترکیب‌فعلی، در جدول 2 ارائه شده است.

جدول (2): مؤلفه‌های نمود واژگانی در ترکیب‌فعلی

مؤلفه نمودی

مشخصات

نمونه ترکیب‌فعلی

[±پویایی]

پویا

متفاوت و متغیّر بودن مراحل رخداد

«خرس‌گردانی»

ایستا

یکنواخت و همگن بودن مراحل رویداد

»همیشه‌دان»

[±غایی]

غایی

دارای نقطۀ پایان طبیعی و ذاتی

«تازه‌ساز»

غیرغایی

فاقد نقطۀ پایان طبیعی و ذاتی

«طناب‌کشی»

[±تداومی]

تداومی

زمان‌بر بودن انجام رویداد ؛ دارای ساختار درونی

«معلق‌زنان»

لحظه‌ای

رخداد لحظه‌ای؛ فاقد ساختار درونی

«لگدانداز»

[±سنجه‌ای]

سنجه‌ای

نشان‌دادن تغییر در یک بعد و جهت معین

«یخ‌زده»

غیرسنجه‌ای

فاقد مشخصۀ تغییر در یک بعد و جهت خاص

«بال‌زنان»

4ـ1. ترکیب‌های فعلی ایستا

مشخصه[± پویایی] اساسی‌ترین تمایز در ترکیب‌های فعلی را نشان داده و بر‌اساس آن، ترکیب‌های فعلی به طبقه‌های ایستا و غیرایستا دسته‌بندی می‌شوند. ترکیب‌های فعلی غیرایستا مشخصه تغییرپذیری دارند، مانند نمونه‌های «طناب‌کشی»، «کِرکِرکنان»، «کف‌زنان»، «میکروب‌زدایی» (پاک کردن و زدودن چیزی از میکروب)، «بیابان‌پیمایی» (سفرکردن در بیابان)، «دررفته» (پاره‌شده و از‌هم‌گسیخته) و «لب‌شکسته» (دارای لبۀ شکسته). حال‌آنکه، ترکیب‌هایی مانند «همیشه‌دان» (آنکه دانایی او زوال نمی‌پذیرد)، «لهجه‌دار» (دارای لهجه)، «موسیقی‌دان» (آگاه به اصول و قواعد موسیقی)، «دندان‌دار» (دارای دندان)، «زبان‌دان» (آنکه یک یا چند‌زبان خارجی می‌داند) و «آب‌رودار» (دارنده آبرو)، برخلاف ترکیب‌های غیرایستا، تغییر را نمی‌پذیرند؛ زیرا آنها تداومی هستند و نقطه پایانی نیز ندارند. ترکیب‌های فعلی ایستا ترکیب‌هایی هستند که یکنواختی و عدم تغییر را در یک دورۀ زمانی نشان می‌دهند. از‌نظر مشخصۀ سنجه‌، از آنجایی که یکنواخت هستند و تغییرات درجه‌ای و مقیاسی را نشان نمی‌دهند، پس غیرسنجه‌ای هستند. به‌لحاظ تداوم و زمان‌بر‌بودن، این نوع ترکیب‌های فعلی غیرلحظه‌ای و به‌لحاظ اینکه پایان آنها مشخص نیست، غیرغایی‌اند.

 «عکس‌دار» (دارای عکس یا تصویر)، «قانون‌دان» (آگاه بر قوانین)، «فاجعه‌آسا(ی)» (شبیه فاجعه به‌لحاظ سختی، شدت و اندوه‌باری)، «فاصله‌دار» (دارای فاصله)، «فامیل‌دار» (دارای خانواده و خویشاوندانی معمولاً پرجمعیت و سرشناس)، «کنار‌افتاده» (واقع‌شده در خارج از مسیر اصلی)، «نفس‌دار» (توانا در نگه داشتن نفس)، «دندان‌دار» (دارای دندان)، «زبان‌دان» (آنکه یک یا چند‌ زبان خارجی می­داند)، «آب‌رو‌دار» (دارنده آبرو)، «آج‌دار» (دارای آج)، «آبادی‌نشین» (آنکه مقیم آبادی است)، «آپارتمان‌نشینی» (سکونت در آپارتمان)، «تاب‌دار» (دارای پیچش و خمیدگی)، «چین‌دار» (دارای چین)، «خو‌کرده» (آنکه به کسی یا چیزی عادت کرده باشد) و «پی‌رنگ‌دار» (دارای طرح منطقی)، نمونه‌هایی از ترکیب‌های فعلی ایستا هستند. این نمونه‌ها مؤید آن­اند که این طبقه از ترکیب‌های فعلی مشخصه‌های نمودی [-پویایی، +تداومی، - غایی و
- سنجه‌ای] دارند.

4ـ2. ترکیب‌های فعلی غیرایستا

ترکیب‌های فعلی غیرایستا بر اساس مشخصه‌های نمودی [±پویایی]، [±سنجه‌ای]، [±غایی] و [±لحظه‌ای]، دو طبقۀ سنجه‌ای و غیرسنجه‌ای را
در بر می‌گیرند.

4ـ2ـ1. ترکیب‌های فعلی غیرسنجه‌ای

ترکیب‌های فعلی غیرسنجه‌ای بر‌اساس مشخصه‌های نمودی [± پویایی]،
[± سنجه‌ای]، [± غایی] و [± لحظه‌ای] به طبقه‌های نمودی کنشی و تک‌رویدادی تقسیم می‌شوند.

4ـ2ـ1ـ1. ترکیب‌های فعلی کنشی

از میان ترکیب‌های فعلی پویا، ترکیب‌های فعلی کنشی و تک‌رویدادی به‌علت این‌که غیرسنجه‌ای هستند، متمایز از دیگر ترکیب‌های فعلی­اند. از میان ترکیب‌های فعلی غیرسنجه‌ای که تغییر را نشان می‌دهند، ترکیب‌های فعلی کنشی متمایز ‌از ترکیب‌فعلی تک‌رویدادی هستند؛ به‌سبب این‌که کنشی‌ها تداومی هستند، در‌صورتی که تک‌رویدادی‌ها لحظه‌ای هستند.

ترکیب‌های فعلی کنشی رویداد‌هایی را توصیف می‌کنند که زمان‌بر هستند، اما به‌لحاظ زمانی نقطه پایان ذاتی ندارند. به‌عبارت‌دیگر، ترکیب‌های فعلی کنشی رویدادهای پویایی هستند که تداوم دارند، مانند «طناب‌کشی» (کشیدن طناب به سمت خود)، «قانون‌خواه» (خواهان و طرف‌دار اجرای قانون)، «قوم‌شناسی» (دانش شناخت اقوام از‌لحاظ ساختار اجتماعی، زبان و فرهنگ). نمونه‌های فوق نشان می‌دهند که ترکیب‌های فعلی کنشی دارای مشخصه‌های نمودی [+پویایی، +تداومی، - غایی و - سنجه‌ای] هستند.

4ـ2ـ1ـ2. ترکیب‌های فعلی تک‌رویدادی

 این ترکیب‌ها به رویدادی جداگانه اشاره می‌کنند که فقط یک‌بار رخ می‌دهد، مانند ترکیب‌فعلی «لگد‌انداز/ لگد‌پران» (ویژگی آنکه یا آنچه لگد می‌اندازد) و ترکیب‌فعلی «تک‌پران» (آنکه میان صحبت، گاهی مطلبی را به طنز یا طعنه بیان می‌کند). این نوع ترکیب‌های فعلی پویا و لحظه‌ای هستند، پایان مشخصی ندارند و درجه / مقدار یا مقیاسی را بیان نمی‌کنند. در مواردی که رخدادهای تک‌رویدادی تکرار شوند، خوانش منفردی دارند که تغییری در آنها ایجاد نمی‌شود، مانند نمونه‌های «کف‌زنان» (در‌حال دست زدن)، «گل‌باران» (ریختن گل فراوان بر سر کسی یا جایی معمولاً به قصد تمجید و بزرگداشت او (آن))، «ماچ‌مالی» (بوسه زدن بسیار بر کسی یا چیزی)، «نامه‌پرانی» (نوشتن نامه‌های پی‌در‌پی به دیگران یا اشخاص)، «دوباره‌پز» (آنچه دو‌بار پخته شود)، «دوباره‌دوز» (آنچه دو‌بار دوخته شود)، «سنگ‌باران/ سنگ‌پاشان» (پرتاب پی‌در‌پی سنگ)، «آتش‌باران» (باریدن آتش)، «بال‌زنان» (در‌حال به‌هم زدن بال‌ها در هوا) «چرخ‌زنان» (در‌حال چرخیدن)، «چشمک‌زنان/ چشمک‌پران» (در‌حال چشمک زدن)، «پارو‌زنان» (در‌حال پارو زدن)، «پت‌پت‌کنان» (در‌حال پت‌پت‌کردن) و «خُرخُر‌کنان» (در‌حال ایجاد کردن صدای خُرخُر). نمونه‌های فوق مؤیّد آن است که مشخصه‌های نمودی این طبقۀ‌ نمودی از ترکیب‌های فعلی، [+پویایی، -تداومی، - غایی و - سنجه‌ای] است.

4ـ2ـ2. ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای

ترکیب‌های فعلی پویای سنجه‌ای، دو طبقۀ نمودی باز و بسته را دربر‌می‌گیرند.

4ـ2ـ2ـ1. ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بسته

4ـ2ـ2ـ1ـ1. ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بسته چند‌نقطه‌ای (غایتمند)

ترکیب‌های فعلی مانند «نم‌کشیده» (مرطوب)، «میکروب‌زدایی» (پاک کردن و زدودن چیزی از میکروب)، «نیم‌برشته» (ویژگی آنچه کاملاً برشته نشده باشد)، «نیم‌بسته» (ویژگی آنچه کاملاً بسته نباشد)، «نیم‌بند» (حالت مایعی که به‌خوبی سفت نشده باشد)، «نیم‌جویده» (ویژگی آنچه کاملاً جویده نشده است)، «نیم‌خورده» (ویژگی غذایی که نصف آن خورده شده باشد)، «نیم‌خیز»  (آنکه یا آنچه به‌صورت کامل بلند نشده و راست نایستاده است)، «نیم‌سوز» (هیزم یا چوبی که قسمتی از آن در اجاق سوخته و تبدیل به زغال شده است)، «نیم‌کوب» (آنچه کاملاً کوبیده نشده باشد)، «اتو‌کشیده/ اتو‌خورده» (آنچه چین و چروک آن با کشیدن اتو برطرف شده باشد)، «پاک‌باخته» (آنکه همه‌چیز خود را از دست داده باشد)، «چای‌خشک‌کنی» (خشک کردن برگ‌های چای)، «خواب‌زدگی» (حالتی بین خواب و بیداری)، «صاف‌کرده» (آنچه از صافی عبور داده شده تا مواد زائد آن جدا شود)، «خشک‌شویی» (شستن و تمیز کردن لباس، پارچه، چرم و مانند آنها با مواد شیمیایی و با آب کم یا بدون آب در ماشین‌های مخصوص) و «خشکه‌پزی» (عمل و شغل خشکه پز)، نمونه‌های سنجه‌ای بسته چند‌مقداری هستند؛ زیرا مدتی به طول می­انجامد تا تغییر بر موضوع[31] ترکیب عمل کرده و به نقطه پایان برسد. به‌عبارت‌دیگر، تغییر به‌صورت فرایندی و مرحله به مرحله رخ می‌دهد و از اولین مرحله تا آخرین، مراحل میانی وجود دارد که تغییر با گذار از این مراحل به نقطۀ پایان می‌رسد.

یکی از معیارهایی که برای رفتار مشابه این‌گونه ترکیب‌های فعلی با ترکیب‌های غایتمند‌ ذکر می‌شود، سازگاری آنها با استمراری است. به‌عنوان نمونه، بررسی ترکیب‌های «چای‌خشک‌کنی« (کامبیز در‌حال خشک کردن چای است)، «اتو‌کشیده» (کامبیز در‌حال اتوکشیدن است) و «گذشته‌گرایی» (گرایش داشتن و اهمیت دادن به آنچه در گذشته اتفاق افتاده است)، نشان می‌دهد که ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بسته چند‌مقداری دارای ویژگی‌های [+پویایی، +تداومی، +غایی و +سنجه‌ای] هستند.

4ـ2ـ2ـ1ـ2. ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بسته دو مقداری (تحققی واقعی)

علاوه‌بر ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بسته چند‌مقداری، ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بسته دو‌مقداری نیز در زبان فارسی مشاهده می‌شود که تحققی‌های واقعی نامیده می‌شوند. این ترکیب‌ها با مشخصه‌های [+پویایی، -تداومی، +غایی و +سنجه‌ای] شناخته می‌شوند. از‌آنجایی که این مقوله‌های زبانی تغییر را به‌صورت لحظه‌ای نشان می‌دهند، بنابراین، به‌طور معمول به‌صورت استمراری نمی‌آیند. همچنین ویژگی دیگر آنها [+غایی] بودن آنهاست و زمانی که به نقطه پایانی ذاتی برسند، دیگر ادامه پیدا نمی‌کنند. ترکیب‌های فعلی زیر نمونه‌هایی از ترکیب‌های تحققی واقعی هستند: «عقده‌گشا(ی)» (آن که گره‌ای را می‌گشاید)، «گلو‌گیر» (آنچه سبب بسته شدن راه گلو می‌شود)، «نفس‌کُش» (خاموش‌شده با نفس)، «دندان‌زده» (گاز گرفته شده و گزیده)، «سرخ‌کرده» (تفت داده یا برشته‌شده در روغن)، «ازقلم‌افتاده» (آنچه در هنگام نوشتن یا فهرست کردن، فراموش شده باشد)، «آبروباخته» (ارزش و اعتبار از‌دست‌داده)، «ازمیان‌رفته» (خراب و متلاشی شده؛ نابود شده)، «از‌هم‌پاشیده» (آنچه اجزای آن از‌هم جدا‌شده یا در‌هم‌ریخته یا از بین رفته است)، «بته‌مرده» (محصولی مانند خربزه و هندوانه که بته‌اش خشکیده است)، «ترک‌خورده» (آنچه شکاف سطحی در آن ایجاد شده است)، «تیرخورده» (آنکه تیر به او اصابت کرده است)، «جوان‌مرگ‌شده» (آنکه در سال‌های جوانی مرده است)، «چلاق‌شده» (آنکه دست یا پایش دچار نقص، ناتوانی یا آسیب شده و از کار افتاده است)،«حلق‌آویز» (به‌دار‌کشیده‌شده)، «خط‌خورده» (نوشته‌ای که بر تمام یا بخشی از آن خط کشیده‌شده است)، «چله‌بران» (مراسمی که در چهلمین روز پس از زایمان برگزار می‌شود و در آن زائو را به حمام می‌برند و مهمانی می‌دهند) و «فراموش‌شده» (از‌یاد‌رفته). نمونه‌های فوق نشان می‌دهند که ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بسته دو‌مقداری، دارای ویژگی‌های [+پویایی، -تداومی، +غایی و +سنجه‌ای] هستند.

4ـ2ـ2ـ2. ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای باز[32]

این ترکیب‌ها [-غیرغایی] هستند به این مفهوم که سنجة مرتبط با آنها محدود نیست، حال‌آنکه ترکیب‌های فعلی سنجه‌بسته (چند‌نقطه‌ای و دو‌نقطه‌ای) [+غایی] هستند. ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای باز را می‌توان از‌طریق آزمون تفضیلی از ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بسته متمایز کرد. ترکیب‌های فعلی «کش‌دار» (دارای امتداد و کشیدگی)، «کوتاه‌بین» (آنکه نمی‌تواند تحلیل یا پیش‌بینی درستی از وقایع داشته باشد)، «دیرپز» (ویژگی آنچه در مدت طولانی می‌پزد)، «زودرس» (ویژگی آنچه پیش از وقت مقرر پدید می‌آید)، دیررو» (ویژگی آنچه به‌کندی و در مدت طولانی از میان می‌رود)، «شکم‌داده» (دارای انحنا و برجستگی)، «یخ زده/کرده» (در معرض سرمای شدید قرار گرفته) و «پیرشدگی» (چین‌وچروک برداشتن پوست بر‌اثر ماندن در آب یا گرما) نشان می‌دهند که ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای باز دارای ویژگی‌های [+پویایی، +تداومی، - غایی و + سنجه‌ای] هستند. این گروه از ترکیب‌های فعلی را که غیرغایی و سنجه‌ای هستند، تحققی‌های درجه‌ای می‌نامیم. به‌طور‌کلی، طبقه‌بندی نمود واژگانی ترکیب‌های فعلی زبان فارسی در جدول 3 ارائه شده است.

5. بحث و نتیجه‌گیری

در این مقاله، نمود دستوری و واژگانی در ترکیب‌فعلی از طریق 8579 واژۀ مرکب‌فعلی در زبان فارسی معاصر مطالعه شد. بررسی این پیکره نشان داد که دو نوع نمود دستوری و واژگانی که در فعل و جملات گزارش شده است در ترکیب‌فعلی نیز مشاهده می‌شوند. به‌عبارت‌دیگر، ساختار درونی ترکیب‌های فعلی در زبان فارسی نشان دهندۀ گستره زمانی و وجه انجام کنش یا حالت هستند.

جدول (3): نظام نمودی واژگانی ترکیب‌فعلی در زبان فارسی

 

طبقه نمودی

مشخصه‌های نمودی

 

نمونه

[± پویایی]

[± سنجه‌ای]

[± غایی]

[± تداومی]

ایستا (بدون تغییر)

-

-

-

+

همیشه‌دان

غیرایستا

غیرسنجه‌ای

کنشی

+

-

-

+

طناب‌کشی

 

تک‌رویدادی

+

-

-

-

تک‌پران

سنجه‌ای

بسته

چند‌نقطه‌ای

+

+

+

+

نم‌کشیده

دونقطه‌ای

+

+

+

-

ترک‌خورده

باز

+

+

-

+

دیرپز

 

نمود دستوری به صورت‌هایی اشاره می‌کند که از طریق آنها گویشور ساختار درونی رویداد را به لحاظ زمانی بازنمایی می‌کند. به لحاظ معنایی، نمود دستوری روش‌های متفاوت ملاحظۀ یک رویداد است که این روش‌ها از‌طریق نشانه‌های متفاوت، نظیر افعال کمکی، پیشوند، پسوند و یا ترکیبی از این عناصر که همراه‌با فعل می‌آیند)، بیان می‌شوند. ترکیب‌های فعلی «سجده‌کنان» (در‌حال به‌جا‌آوردن سجده)، «پای‌کوبان» (در‌حال پای کوبیدن و رقص) و «خواب‌گردی» (در خواب راه رفتن) نمود ناقص دارند، حال‌آنکه نمونه‌های «کادوپیچ» (پیچیده‌شده در کاغذ کادو)، «مدرسه‌رفته» (درس‌خوانده و باسواد) و «چکش‌خورده» (آنچه چکش خورده است) دارای نمود کامل­اند. برخی‌از ترکیب‌های فعلی، نمود دستوری را از‌طریق نشانه‌های آشکار در ساختار ترکیب‌ فعلی بازنمایی می‌کنند، نظیر«کشاله‌کنان» (در‌حال خزیدن) و «تیر‌خورده» (آن‌که تیر به او اصابت کرده است) که در آنها نمود دستوری، به‌ترتیب از‌طریق نشانه‌های « ـ­ان» و «ـ­ ‌ﻪ»  که به ستاک برگرفته فعلی متصل می‌شوند، نشان داده شده­اند. حال‌آنکه در نمونه‌های «آبادی‌نشین» (آن که مقیم آبادی است) و «آتش‌سوز» (سوخته از آتش یا آب جوش و مانند آنها)، نمود به‌صورت آشکار بازنمایی نمی‌شود، بلکه به‌صورت تلویحی و بدون استفاده از نشانه‌های آشکار بیان می‌شود. بررسی نمونه‌ها مؤیّد آن است که نمود ناقص در ترکیب‌های فعلی دارای زیربخش‌های عادتی («خواب‌گردی»، در خواب راه رفتن) ، تکراری («سنگ‌باران/ سنگ‌پاشان»، پرتاب پی‌در‌پی سنگ) و مستمر («شکر‌ریزان»، در‌حال خوش صحبتی) است. طبقه‌های برآیندی، مانند «چکش‌خورده» (آنچه چکش خورده است)، تجربه‌ای، مانند «مارگزیده» (آنکه مار او را نیش زده است)، تداومی، مانند «شیرینی‌خورده»، (دختری که با مردی نامزد شده است) و غیرتداومی تأثیری، مانند «مهر‌و‌موم‌شده» (دارای مهر و موم) و تقریبی، نظیر «تازه‌رسیده» (آنچه یا آنکه به تازگی به جایی وارد شده است)، نمونه‌هایی از ترکیب‌های فعلی دارای نمود کامل­اند.

نمود واژگانی بیان مشخصه‌های ذاتی [± پویایی]، [± سنجه‌ای]، [±غایی] و [± تداومی] یک رویداد است که از طریق ستاک برگرفته فعلی ترکیب‌فعلی بیان می‌شود، بدون اینکه ساختار درونی آن رویداد به‌لحاظ زمانی ملاحظه شود. ترکیب‌های فعلی برپایۀ مشخصه‌های نمودی فوق به ترکیب‌های فعلی ایستا و غیرایستا متمایز شدند. ترکیب‌های «زبان‌دان» (آنکه یک یا چند زبان خارجی می‌داند) و«میکروب‌زدایی» (پاک کردن و زدودن چیزی از میکروب)، به‌ترتیب نمونه‌هایی از ترکیب‌های فعلی ایستا و غیرایستا هستند. ترکیب‌های فعلی ایستا مشخصه‌های نمودی [- پویایی، + تداومی، - غایی و – سنجه‌ای] دارند. ترکیب‌های فعلی غیرایستا بر‌اساس مشخصه‌های نمودی [±پویایی]، [±سنجه‌ای]، [±غایی] و [±لحظه‌ای]، به طبقه‌های نمودی کنشی، تک‌رویدادی، غایتمندی، تحققی درجه‌ای و تحققی واقعی تقسیم می‌شوند. ترکیب‌های فعلی کنشی و تک‌رویدادی غیرسنجه‌ای هستند. ترکیب‌های فعلی نظیر «خشک‌شویی» (شستن و تمیز کردن لباس، پارچه، چرم و مانند آنها با مواد شیمیایی و با آب کم یا بدون آب در ماشین‌های مخصوص)، ترکیب‌های سنجه‌ای بستة چند‌مقداری هستند؛ زیرا تغییر به‌صورت فرایندی و مرحله‌به‌مرحله رخ‌می‌دهد تا به نقطه پایان برسد. ترکیب‌های فعلی سنجه‌ای بستة دو‌مقداری نظیر «بته‌مرده» (محصولی مانند خربزه و هندوانه که بته‌اش خشکیده است)، تغییر را به‌صورت لحظه‌ای نشان می‌دهند و دارای ویژگی‌های [+ پویایی، - تداومی، + غایی و + سنجه‌ای] هستند. ترکیب‌های فعلی نظیر «دیرپز» (آنچه در مدت طولانی می‌پزد)، نمود سنجه‌ای باز دارند و برخلاف ترکیب‌های سنجه‌ای بسته غیرغایی‌اند و سنجۀ محدود ندارند.



[1]. argument

[2]. state

[3] .activity

[4]. accomplishment

[5]. achievement

[6]. persistive

[7]. grammaticalization

[8]. deictic

[9]. perfective

[10]. imperfective

[11]. nucleus

[12]. coda

[13]. reference

[14]. telic

[15]. homogeneous

[16] .inherent

[17] .semelfactive

[18]. compositional

[19] .full

[20]. iterative

[21]. progressive

[22]. reduplication

[23] .atelic

[24]. Vendler

[25]. scale

[26]. dual

[27]. Hay et al.

[28]. scale

[29]. scale achievement

[30]. true achievement

[31] .theme                                                         

[32]. open

اکاتی، فریده و عطاء الله سنچولی. (1397). «نمود استمراری در زبان فارسی بر اساس نظریه‌ی پیش نمونگی». زبان پژوهی. 10/29: 219-241.
انوری، حسن، (1386) فرهنگ بزرگ سخن. چاپ چهارم. تهران: انتشارات سخن.
برزگر، حسن، و کریمی دوستان، غلامحسین. (1396). «نمود واژگانی در افعال مرکب مشتق از صفت در زبان فارسی». پژوهش‌های زبانی. 8/1: 41-58.
چراغی، زهرا و کریمی دوستان، غلامحسین. (1392). «طبقه بندی افعال زبان فارسی بر اساس ساخت رویدادی و نمودی». پژوهش‌های زبانی. 42/4: 41-60.  
خباز، مجید. (1385). ترکیب غیرفعلی در زبان فارسی (رساله دکتری). تهران: دانشگاه علامه طباطبائی.
دبیرمقدم، محمد. (1384). «فعل مرکب در زبان فارسی». پژوهشهای زبان شناختی فارسی(مجموعه مقالات). تهران: مرکز نشر دانشگاهی. 149-199.
دستلان،  مرتضی؛ زینب محمد ابراهیمی، راضیه مهدی بیرق دار و بلقیس روشن (1395). «نمود در زبان فارسی؛ نگاهی نو بر پایه رویکرد شناختی بسط استعاری و مؤلفه‌های نمودی». دو ماهنامه جستارهای زبانی. 3/31: 69-86.
رحیمیان، جلال. (1386 الف). «ارتباط صوری ومعنایی نمود در زبان فارسی». مجموعه مقالات هفتمین همایش زبان شناسی ایران. به کوشش محمد دبیرمقدم، مصطفی عاصی، ارسلان گلفام و یحیی مدرسی. تهران: دانشگاه علامه طباطبائی. 244-260.
رضایی، والی. (1391). «نمود استمراری در فارسی معاصر». فنون ادبی. 1/6: 79-92.
شقاقی، ویدا. (1389). مبانی صرف. تهران: انتشارات صرف.
غنچه­پور، موسی. (1392). ترکیب فعلی در زبان فارسی (رساله دکتری). تهران: دانشگاه علامه طباطبائی.
نغزگوی­کهن، مهرداد. (1389). «افعال معین و نمایش نمود در زبان فارسی». ادب پژوهی. 14: 93-110.
Borik, O. (2006). Aspect and Reference Time. Oxford: University Press.
Bybee, J. L., Perkins, R. D., & Pagliuca, W. (1994). The Evolution of Grammar: Tense, Aspect, and Modality in the Languages of the World. Chicago: University of Chicago Press.
Chomsky, N. (1981). Lectures on Government and Binding. Dordrecht: Foris.
Comrie, B. (1976). Aspect: An Introduction to the Study of Verbal Aspect and Related Problems.Vol. 2. Cambridge: university press.
Comrie, B. (1989). Language Universals and Linguistic Typology (2nd edition). Oxford: Blackwell..
Dahl, E. (2010). Time, Tense, and Aspect in Early Vedic Grammar. Leiden: Boston.
Declerck, R. (2007). “Distinguishing between the aspectual categories (a)telic, (im)perfective and (non)bounded. Kansas Working Papers in Linguistics. 29: 48-64.  DOI: 10.17161/KWPL.1808.1787.
Don, J. (2009). “IE, Germanic: Dutchˮ. In R. Lieber and P. Štekauer (eds). The Oxford Handbook of Compounding. Oxford: University Press. 370-386.
Dowty, D. (1979). Word Meaning and Montague Grammar. Reidel: Dordrecht.
Fillip, H. (2012). “Lexical aspectˮ. In R. I. Binnick (ed). The Oxford Handbook of Tense and Aspect. Oxford: University Press. 721-751.
Harley, H. (2009). “Compounding in distributed morphologyˮ. In R. Lieber and P. Štekauer (eds). The Oxford Handbook of Compounding. Oxford: University Press. 105- 129.
Hay, J., C. Kennedy, and B. Levin. (1999). “Scalar Structure Underlies Telicity in Degree Achievementsˮ. SALT. 9: 127-144.
Kearns, K. (2011). Semantics. Basingstoke: Palgrave Macmillan.
MacDonald, J. E. (2008). “Domain of aspectual interpretation”. Linguistic Inquiry. 39(1): 128-147.
Nurse, D. (2008). Tense and Aspect in Bantu. Oxford: University Press.
Olsen, M. B. (1994). “The semantics and pragmatics of lexical aspect featuresˮ. Studies in the Linguistic Science. 24.1-2:361-375.
Olsen, M. B. (1997). A Semantic and Pragmatic Model of Lexical and Grammatical Aspect. New York: Garland.
Porter, S. (1989). “Verbal aspect in the Greek of the New Testament, with reference to tense and mood”. Studies in biblical Greek. Vol, 1. New York: Peter Lang.
Rappaport Hovav, M. and B. Levin. (2010). “Reflections on manner/result complementarity. Lexical Semantics, Syntax, and Event Structure”. In M. R. Hovav, E. Doron & I. Sichel (eds). Syntax, lexical semantics, and event structure.Oxford & New York: Oxford University Press. 21-38.
Robertson, A. T. (1923). A Grammar of the Greek New Testament in the Light of Historical Research (4th ed).Nashville: Broadman.
Rothstein, S. (2004). Structuring Events: A Study in the Semantics of Lexical Aspect. Oxford: Blackwell.
Smith, C. (1991/1997). The Parameter of Aspect. Dordrecht: Kluwer.
Tenny, C. & Pustejovsky, J. (eds). 2000. “Events as grammatical objects: The converging perspectives of lexical semantics and syntax”.Вопросы языкознания 3. Stanford, California: CSLI Publications. 125-133.
Travis, L. (2010). Inner Aspect: The Articulation of VP. Canada: McGill University.
Vendler, Z. (1967). Verbs and Times. Linguistics in Philosophy. Z. Vendler. Ithaca, New York: Cornell University Press. 97–121.
Verkuyl, H. J. (1989). “Aspectual classes and aspectual compositionˮ. Linguistics and Philosophy. 12 (1): 39-94.