نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه زبان‌شناسی دانشگاه اصفهان

2 دانش‌آموخته مقطع کارشناسی‌ارشد زبان‌شناسی همگانی دانشگاه اصفهان

چکیده

مفهوم وراثتِ پیش‌فرض از مفاهیم اساسی مورد استفاده در رویکردهای شبکه‌ای است که دانش زبانی را متشکل از گره‌های ساختی در سطوح مختلف انتزاع و روابط سلسله‌مراتبی بین آن‌ها در نظر می‌گیرد. بر اساس این سازوکار، مشخصات مربوط به هر ویژگی از گره بالاتر به گره پایین‌تر به ارث می‌رسد، مگر آنکه گره پایین‌تر خود دارای مشخصات دیگری برای آن ویژگی باشد. اهمیت چنین سازوکاری به هنگام توصیف آن دسته از ساخت‌های زبانی مشخص می‌شود که با وجود داشتن نقاط مشترک، دارای ویژگی‌های متفاوتی نیز هستند. به‌کمک وراثت پیش‌فرض می‌توان بدون از دست دادن تعمیم‌های کلی ناظر بر ساخت‌های مشابه، تمایزهای آن‌ها را نیز توجیه کرد و بدون نیاز به قائل شدن به موارد استثنا، مرتبط بودن چنین ساخت‌هایی را در شبکۀ زبانی نشان داد. نوشتۀ حاضر با اتخاذ رویکرد صرف ساخت‌محور و تمرکز بر شیوۀ تعبیر مفهوم وراثت در این رویکرد تحت عنوان انگیختگی، درصدد تشریح نقش الگوهای واژه‌سازی در تولید و درک واژه‌های پیچیده‌ای برمی‌آید که لزوماً و در تمامی ویژگی‌های صوری و معنایی، با الگوی مربوط به خود مطابقت ندارند. به این منظور، نمونه‌هایی از سه الگوی واژه‌سازی «‌ـ‌زار»، «‌ـ‌ش» و «آمیز» در زبان فارسی مورد بررسی قرار می‌گیرند و با استفاده از سه مفهوم طرح‌وارۀ ساختی، وراثت پیش‌فرض و انگیختگی مدرج، چگونگی امکان تولید نمونه‌های ظاهراً استثنا که مرتبط با این الگوها هستند، توجیه می‌شود.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Inheritance and Motivation of Form and Meaning in Lexicon: Instantiations of Persian Word Formation Patterns

نویسندگان [English]

  • Adel Rafiei 1
  • Sara Torabi 2

1 M.A in General Linguistics, University of Isfahan;

2 M.A in General Linguistics, University of Isfahan;

چکیده [English]

Default inheritance is one of the critical notions in network approaches to language which considers linguistic knowledge to be comprised of constructional nodes at different levels of abstraction and hierarchical relations among them. Based on this mechanism, properties are inherited from higher to lower nodes unless the lower node already has other specifications for the property. The importance of this mechanism becomes evident when describing a set of linguistic constructions which show some differences despite having common features. The use of default inheritance enables us not only to maintain the generalizations governing similar constructions, but also to justify the differences among them. It also makes it possible to show the connectedness of such constructions in the language network without the need for labeling the slightly deviated instances as exceptional. Through applying a construction-based morphology and focusing on the interpretation of default inheritance as motivation, the present paper tries to explain the role of word formation patterns in the production and understanding of complex words which do not necessarily correspond to their governing patterns regarding all their form-meaning specifications. To this end, instantiations of three Persian word formation patterns, «-zɑr», «-eʃ» and «ɑmiz», are investigated and the existence of apparently exceptional instances associated with these patterns is justified through three concepts of constructional schemas, default inheritance and gradient motivation.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Construction Morphology
  • Constructional schema
  • Default inheritance
  • Full entry theory
  • motivation
  1. مقدمه

واژگان و ماهیت آن همواره مسئلۀ پیشِ‌ روی زبان‌شناسان بوده است و در سازماندهی انگاره‌هایی که از دستور به دست داده می‌شود، نقش بسزایی دارد. در این زمینه می‌توان به آرای بسیار متفاوتی اشاره کرد. در برخی رویکردها که ریشه در آرای ساخت‌گرایان آمریکایی دارند، واژگان به‌مثابۀ فهرستی از بی‌قاعدگی‌ها و در حکم ضمیمه‌ای برای دستور است (Bloomfield, 1933: 274)1. در این رویکردها باور بر آن است که هر آنچه بتواند به کمک قواعد زبانی پردازش شود، مثل صورت‌های باقاعدۀ تصریفی‌، ‌جایی در واژگان ندارد.

برخلاف ادعای مطرح در رویکرد واژگان به‌عنوان فهرستی از موارد بی‌قاعده، شواهد زیادی مبنی بر ذخیره‌سازی واژه‌های باقاعده در واژگان ذهنی وجود دارد (Baayen & et al, 2003؛ Bybee, 2006: 711-733؛ De Vaan & et al, 2007: 1-32؛ Booij, 2013). مسئله‌ای که در پی پذیرش این امر مطرح می‌شود، چگونگی و میزان درج اطلاعات برای واژه‌های باقاعده در واژگان است. در پاسخ به این مسئله، دو نظریه قابلِ‌طرح است: نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته2 و نظریۀ مدخل انباشته3. هر دو نظریه با درج واژه‌های باقاعده، علاوه‌بر واژه‌های بی‌قاعده، واژگان را شبکه‌ای از روابط نظام‌مند و سلسله‌مراتبی می‌دانند که گره‌های فوقانی آن را الگوهای واژه‌سازی و گره‌های تحتانی را واژه‌های پیچیده‌ای4 تشکیل داده‌اند که تحت تسلط الگوها قرار دارند.

هر نظریه‌ای که واژگان را شبکه‌ای سلسله‌مراتبی از روابط بداند، ناگزیر از پرداختن به دست‌کم سه مسئلۀ اساسی است: ماهیت الگوهای ناظر بر ساخت واژه‌های پیچیده، میزان اطلاعات درج‌شده برای هر واژه و نهایتاً نحوۀ ارتباط بین الگوها با واژه‌های تحت‌تسلط آن‌ها. نحوۀ پرداختن به این مسائل جهت‌گیری یک نظریه را در توصیف چگونگی واژه‌سازی و توجیه نحوۀ شکل‌گیری مواردی که به‌نوعی تخطی از الگوی ناظرشان به شمار می‌روند، در پی دارد.

نوشتۀ حاضر در چهارچوب صرف ساخت‌محور که از رویکرد نظریۀ مدخل انباشته پیروی می‌کند، به بررسی عملکرد برخی الگوهای واژه‌سازی زبان فارسی و توجیه مواردی که به‌نوعی تخطی از الگوهای ناظرشان هستند، می‌پردازد. برای این منظور، در ادامه با مروری اجمالی بر مهم‌ترین مبانی صرف ساخت‌محور، به واژگان در انگاره‌های دستوری اشاره می‌شود و آنگاه رویکرد دو نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته و مدخل انباشته به واژگان معرفی می‌شود. در ادامه، چگونگی وراثت اطلاعات در این دو نظریه مورد برررسی قرار می‌گیرد. درنهایت، در چارچوب صرف ساخت‌محور، به وراثت و پدیدۀ انگیختگی در رابطۀ صورت و معنی واژه‌های پیچیده و نقش آن در توجیه برخی مسائل واژه‌سازی زبان فارسی که قبلاً امکان توجیه مناسبی نداشتند، پرداخته می‌شود.

  1. صرف ساخت‌محور

در صرف ساخت‌محور5 که رویکردی واژه‌بنیاد به صرف دارد، ساختار درونی واژه‌های پیچیده و روابط همنشینی میان اجزای هر ساخت زبانی، بر اساس مقایسۀ همبستگی‌های نظام‌مند صورت و معنی بین مجموعه‌واژه‌های موجود در زبان درک می‌شود. به‌عنوان‌ مثال، گویشور زبان فارسی در مواجهه با جفت‌واژه‌های موجود، مانند «باغ» و «باغبان»، «در» و «دربان» و «جنگل» و «جنگل‌بان»، متوجه همبستگی میان تفاوت صوری و معنایی هر جفت‌واژه، یعنی وجود توالی اضافی «‌ـ‌بان» و وجود معنی «عامل انجام عمل محافظت مرتبط با مفهوم پایه» می‌شود. پس از مواجهه با تعداد بیشتری از مجموعه‌واژه‌هایی با ویژگی‌های مشابه و مشاهدۀ تکرار نظام‌مند همبستگی صورت «‌ـ بان» و معنی «عامل انجام عمل محافظت مرتبط با مفهوم پایه» و ذخیرۀ تک‌تک آن همبستگی‌ها به صورت بازنمودهای ذهنی، امکان شکل‌گیری طرح‌واره‌ای ساختی6 در ذهن گویشور به وجود می‌آید که دربردارندۀ تعمیمی کلی دربارۀ ویژگی‌های صوری و معنایی واژه‌های ختم‌شده به «‌ـ‌بان» است7:

] N >عامل انجام عمل محافظت مرتبط با مفهوم X <[[x]N bɑn]N ↔ [

طرح‌وارۀ فوق بیانگر ویژگی‌های عمومی و مشترک تمام واژه‌های مختوم به «ـ‌بان» در زبان فارسی بوده و مجوز تولید نوواژه‌های مورد نیاز را می‌دهد. به‌عنوان مثال، چنانچه گویشوران زبان فارسی بخواهند برای اشاره به شخصی که وظیفۀ نظارت بر پارک صحیح خودروها در خیابان و اخذ مبلغ در مقابل آن را دارد، واژه‌ای بسازند، می‌توانند با استفاده از طرح‌وارۀ ساختی فوق و قرار دادن واژۀ «پارک» در جایگاه پایۀ این طرح‌واره، واژۀ پیچیدۀ «پارکبان» را بسازند. به تشکیل یک واژۀ پیچیده از طریق پر شدن جایگاه پایه در یک طرح‌وارۀ ساختی، اصطلاحاً یکپارچه‌سازی8 می‌گویند.

همان ‌طور که ذکر شد، در صرف ساخت‌محور شکل‌گیری طرح‌واره‌های زبانی و تعیین ویژگی‌های صوری و معنایی آن‌ها، بر اساس روابط جانشینی مجموعه‌واژه‌های موجود زبان استوار است. ازاین‌رو، واژه کوچک‌ترین واحد تحلیل و کوچک‌ترین نشانۀ زبانی محسوب می‌شود و تکواژهای مقید تنها بخشی از ساختار درونی طرح‌واره را شکل می‌دهند که سهم معنایی آن‌ها صرفاً از رهگذر معنی منسوب به ساخت صرفی‌ای که جزئی از آن هستند، قابل‌دسترسی است. با این توضیح، معنی «عامل انجام عمل محافظت مرتبط با مفهوم پایه» ویژگی کلی9 ساخت «‌ـ‌بان» است و چنین نیست که صرفاً تعلق به «‌ـ‌ بان» داشته باشد.

2-1. واژگان به مثابه شبکه‌ای از روابط سلسله‌مراتبی

در تعدادی از انگاره‌های متأخر دستور زبان، واژگان به صورت شبکه‌ای سلسله‌مراتبی از انواع مختلف مقوله‌ها نمایش داده می‌شود (Flickinger, 1987؛ Krieger & Nerbonne, 1993؛ Kilbury & et al: 2006؛ Sag & et al, 2003؛ Booij, 2010: 25). در صرف ساخت‌محور نیز با قائل شدن به وجود طرح‌واره‌هایی که ناظر بر ساخت مجموعه‌واژه‌ها هستند، واژه‌های مدخل‌شده در واژگان به صورت نظام‌مند در قالب زیرمجموعه‌هایی از طرح‌واره‌ها سازماندهی می‌شوند (بوی، 2010: 3ـ5). با این توصیف، واژگان به صورت نظامی سلسله‌مراتبی از طرح‌واره‌ها و واژه‌های تحت تسلط آن‌ها در نظر گرفته می‌شود. به‌عنوان نمونه، رابطۀ جایگاه واژه‌های مشتق «باغبان»، «مرزبان»، «جنگلبان» و موارد مشابه، و طرح‌وارۀ ناظر بر آن‌ها را در نظام سلسله‌مراتبی واژگان زبان فارسی، به شکلی ساده‌شده، می‌توان به صورت زیر نمایش داد:

] N >عامل انجام عمل محافظت مرتبط با مفهوم X   <[[x]N bɑn]N ↔ [

باغبان

مرزبان

جنگلبان

...

2-2. وراثت در واژگان

در هر انگارۀ سلسله‌مراتبی از واژگان همواره چگونگیِ به وراثت رسیدن اطلاعات گره‌های بالاتر به گره‌های پایین‌تر مطرح است. چگونگی این امر در صرف ساخت‌محور نیز که شکل‌گیری واژه‌های پیچیدۀ زبان را متکی بر طرح‌واره‌های ناظر بر آن‌ها می‌داند، در توصیف و تحلیل فرایندهای واژه‌سازی بسیار مهم است.

نوع تعریف ارائه‌شده از مفهوم وراثت می‌تواند به‌لحاظ نظری، دو پیامد در تلقی ما از میزان اطلاعات درج‌شده برای هر واژه در واژگان داشته باشد: نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته و نظریه مدخل انباشته. هر دو نظریه قائل به درج واژه‌های کاملاً قاعده‌مند نیز در واژگان هستند. در نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته، واژه‌هایی که خصیصه‌های مشترک دارند، تحت تسلط گره‌هایی قرار می‌گیرند و آنگاه با قائل شدن به امکان وراثت خصیصه‌ها از گره‌های بالاتر به گره‌های پایین‌تر، از درج این نوع اطلاعات در واژه‌های پایین‌تر خودداری می‌شود و صرفاً اطلاعات منحصربه‌فردی که نمی‌توانند حاصل عملکرد وراثت از گره‌های بالاتر باشند، درج می‌شوند. نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته دارای رویکرد حداکثر امساک در ذخیره‌سازی اطلاعات در واژگان است. ایدۀ مدخل تحلیل‌یافته در آثار فلیکینگر (1987)، ریهمان (Riehemann, 1998: 49-77)، ساگ و همکاران (2003) و دئو (Deo, 2007: 175-201) اساس قرار گرفته است (Booij, 2013). در رویکرد مدخل تحلیل‌یافته علاوه‌بر واژه‌های دارای معنی منحصربه‌فرد، مثل واژه‌های بسیط و واژه‌های پیچیده با درجات مختلفی از تیرگی معنایی، واژه‌های کاملاً مبتنی بر قاعده نیز به شرطی که قراردادی شده باشند، درج می‌شوند، با این تفاوت که در خصوص این دست از واژه‌ها، تمامی اطلاعات واژه از گره‌های بالاتر به وراثت رسیده است. تنها دلیل درج این واژه‌ها وجود آن‌ها در فهرست واژه‌هایی است که گویشور یک زبان ناگزیر از دانستن آن‌هاست. به‌عنوان نمونه‌ای از این نوع واژه‌ها شاید بتوان به واژۀ «میوه‌فروش» اشاره کرد. در مقابل نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته، نظریۀ مدخل انباشته مطرح است. نظریۀ مدخل انباشته با استفاده از یافته‌های روان‌شناسی، حافظۀ واژگانی گویشور را آنچنان وسیع می‌داند که نیازی به امساک در درج اطلاعات روی مدخل‌ها وجود ندارد (Booij, 2013).

صرف ساخت‌محور از رویکرد مدخل انباشته پیروی می‌کند. در این چارچوب، شکل‌گیری طرح‌واره‌های ساختی با به‌خاطرسپاری واژه‌ها و انتزاع روابط نظام‌مند بین صورت و معنی آن‌ها انجام می‌پذیرد. تعمیم‌های شکل‌گرفته با عنوان طرح‌واره‌های ساختی، گره‌های فوقانی را در شبکه روابط واژگانی شکل می‌دهند. با توجه به اینکه شکل‌گیری طرح‌واره‌ها در گرو به‌خاطرسپاری واژه‌ها به‌همراه تمامی اطلاعاتشان است، پذیرش نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته غیرقابل‌قبول می‌نماید. به بیان ساده‌تر، هیچ دلیلی مبنی بر حذف اطلاعاتی که یک بار حفظ شده‌اند، وجود ندارد (Hudson, 2007).

نکته‌ای که در مبحث وراثت، در هر دو رویکرد مدخل تحلیل‌یافته و مدخل انباشته وجود دارد، چگونگی و میزان انجام آن است. در این راستا، مفهوم وراثت پیش‌فرض10 مطرح است. به‌طور کلی، ایدۀ وراثت پیش‌فرض بیانگر این مطلب است که مشخصات مربوط به هر ویژگی از گره بالاتر به گره پایین‌تر به ارث می‌رسد، مگر آنکه گره پایین‌تر خود دارای مشخصات دیگری برای آن ویژگی باشد (Corbett & Fraser, 1993: 113-142). وراثت پیش‌فرض در سطح واژه‌ها به این معنی است که ویژگی‌های یک قلم واژگانی11 به‌طور پیش‌فرض از گره‌های مسلط به ارث می‌رسد، مگر آنکه مدخل واژگانی یک واژۀ منفرد، خود، دارای مشخصات دیگری برای آن ویژگی باشد (Booij, 2010: 27).

قائل شدن به پیش‌فرض بودن وراثت گره‌های مسلط و بنابراین، امکان نادیده‌گرفتن12 آن‌ها، در رویکرد صرف ساخت‌محور اهمیت اساسی دارد، زیرا یکی از اهداف این نظریه آن است که ویژگی‌های خاص و استثنایی هر واژه را نشان دهد و درعین‌حال، بر جنبه‌های معمول واژه‌ها که باعث مقوله‌بندی و تعلق هر دسته از آن‌ها به یک زیرمجموعۀ واحد می‌شوند نیز تأکید کند. به‌عنوان مثال، مجموعه‌اسامی موجود ختم‌شده به صورت زبانیِ «‌ـ‌زار» در زبان فارسی، مانند «نی‌زار»، «شن‌زار»، «علف‌زار»، «گل‌زار»، «گندم‌زار» و «برنج‌زار» که معنی کلی «محل وفور/اختصاص‌یافته به آنچه پایه به آن اشاره دارد» از همۀ آن‌ها قابل برداشت است، به‌طور معمول دارای پایه‌ای از مقولۀ اسم هستند. مواجهۀ گویشوران با چنین واژه‌هایی می‌تواند موجب شکل‌گیری طرح‌واره‌ای انتزاعی مبتنی بر ویژگی‌های مشترک آن‌ها، یعنی اسم بودن، وجود صورت ثابت «‌ـ‌زار»، معنی «محل وفور آنچه پایه به آن اشاره دارد» و تعلق پایه به مقولۀ اسم در واژگان گویشوران فارسی شود و مبنای ساخته‌شدن واژه‌های جدید قرار بگیرد:

] j >محل وفور/ اختصاص‌یافته آنچه xi به آن اشاره دارد  <[[x]Ni zɑr]Nj ↔ [

اما در میان واژه‌های مختوم به «‌ـ‌زار» مورد ی مانند «کشت‌زار» نیز وجود دارد که برخلاف این واژه‌ها، دارای پایه‌ای از مقولۀ مصدر است. از آنجا که پیش‌فرض بودن سازوکارِ وراثت متضمن این مسئله است که تمام ویژگی‌های یک گره مسلط لزوماً به گره پایین‌تر به ارث نمی‌رسند و در هنگام واژه‌سازی، همواره امکان جایگزینی ویژگی‌های پیش‌بینی‌نشده با ویژگی‌های پیش‌فرض طرح‌واره وجود دارد، با وجود تطابق‌ نداشتنِ مصدر «کشت» با ویژگی پیش‌فرض طرح‌وارۀ[[x]N zɑr]  برای مقولۀ پایه، یکپارچه‌سازی این واژه با طرح‌وارۀ [[x]N zɑr] با مشکل چندانی مواجه نمی‌شود. به بیان دیگر، به دلیل پیش‌فرض بودن ماهیت وراثت، تشکیل واژه‌ای مانند «کشت‌زار» تحت نظارت طرح‌وارۀ مورد بحث رخ می‌دهد و این واژه نیز در کنار دیگر واژه‌های مجموعه‌اسامی مختوم به «‌ـ‌زار» در واژگان ذهنی گویشوران زبان فارسی، مستقیماً در زیر همین طرح‌واره جای می‌گیرد:

]j > محل وفور/ اختصاص‌یافته به آنچه xi به آن اشاره دارد  <[[x]Ni zɑr]Nj ↔ [

ماسه‌زار         گندم‌زار            کشت‌زار           ....

همان طور که مشاهده می‌شود، در طرح‌وارۀ [[x] zɑr] مقولۀ «N» به‌عنوان مقولۀ پایه ثبت شده است. به دلیل تصور قابل‌جایگزین بودن ویژگی‌ای مانند مقولۀ پایه در رویکرد صرف ساخت‌محور در هنگام ارائۀ صورت‌بندی طرح‌وارۀ [[x] zɑr]، همزمان با تأکید بر وجود رابطۀ تعلق میان نمونه‌ای مانند «کشتزار» و این طرح‌واره، می‌توان با نمایش مقولۀ «N» به‌عنوان مقولۀ پایه نشان داد که طرح‌وارۀ مذکور تنها در تولید واژه‌هایی با پایۀ اسمی زایاست.

همان ‌طور که ذکر شد، گویشوران یک زبان با مشاهدۀ تعدادی کافی از موارد منفرد واژه‌های موجود و با توجه به روابط تکرارپذیر و نظام‌مند بین صورت و معنی آن‌ها، طرح‌وارۀ مربوط را انتزاع می‌کنند. با این توصیف، می‌توان از ایدۀ وراثت پیش‌فرض در سطح زیرتعمیم‌های صرفی نیز بهره برد؛ به‌ این ‌صورت ‌که چنانچه با تعداد قابل‌توجهی واژۀ پیچیدۀ مشابه مواجه شویم که ویژگی‌های آن‌ها با الگوی طرح‌واره‌ای خود مطابقت کامل ندارند، درصورت برخورداری این واژه‌ها از بسامد و زایایی کافی، می‌توان مدعی شد که گویشوران برای ساخت آن‌ها انشعابی زیرطرح‌واره‌ای در واژگان خود تشکیل داده‌اند و طی آن، تعدادی ویژگی خاص به‌جای ویژگی‌های پیش‌فرض طرح‌وارۀ عام جایگزین کرده‌اند. به‌عنوان نمونه، شاید بتوان به طرح‌وارۀ ناظر بر عملکرد پسوند «‌ـ‌ش» در زبان فارسی اشاره کرد. محصولات این طرح‌وارۀ اسم‌مصدرساز نظیر «پرورش»، «کاهش»، «آفرینش»، «گردش»، «گرایش»، «آسایش» و «بینش»، به‌طور معمول پایه‌هایی از مقولۀ بن مضارع دارند و معنی کلی «فرایند/ حالت مرتبط با معنی پایه» از آن‌ها قابل‌برداشت است. در کنار این موارد، واژه‌های «سرمایش»13، «گرمایش»14، «اخترش»15، «اُزونش»16، «یخسارش»17، «هیدروژنش»18 و «نیتراتش»19 با پایه‌های اسمی نیز وجود دارند که به دلیل تعلق به مقولۀ اسم‌مصدر، ختم شدن به عنصر زبانی «‌ـ‌ش» و برخورداری از معنی «فرایند مرتبط با معنی پایه»، باید آن‌ها را نیز متعلق به طرح‌وارۀ ناظر بر این پسوند به شمار آورد. وجود این تعداد از واژه‌های مختوم به «‌ـ‌ش» که در ویژگی مقولۀ پایه با ویژگی پیش‌فرض طرح‌وارۀ مورد بحث تفاوت دارند، می‌تواند به این معنی باشد که در واژگان گویشوران زبان فارسی برای این طرح‌واره، زیرطرح‌واره‌ای تشکیل شده است که در آن، ویژگی اسم برای مقولۀ پایه با ویژگی پیش‌فرض بن مضارع جایگزین شده است. نمودار زیر نشانگر چنین وضعیتی است:

]j >فرایند/ حالت مرتبط با معنی xiا  <[x i eʃ]Nj ↔ [

 

 

] j>فرایند مرتبط با معنی xiا  <[[]Ni]Nj ↔ [               ] j>فرایند/حالت مرتبط با معنی xiا<[[] Vi]Nj

همان ‌طور که مشاهده می‌شود، به‌دنبال پذیرش زایایی این طرح‌واره در تولید واژه‌هایی با پایه‌هایی از مقولۀ اسم، مقولۀ پایه در طرح‌وارۀ عام ناظر بر تولید واژه‌های مختوم به «‌ـ‌ش» صرفاً به صورت «x» نشان داده می‌شود. این نحوۀ نمایش بیانگر آن است که هر دو زیرطرح‌وارۀ این الگوی واژه‌سازی با وجود تعلق به یک طرح‌وارۀ عمومی واحد، دارای ویژگی‌های متفاوتی درخصوص مقولۀ پایه هستند و در هنگام تولید واژه‌های مربوط به هر انشعاب، ویژگی‌های خاص آن انشعاب لحاظ شده است.

  1. طرح‌واره و نقش انگیزشی آن در واژه‌سازی

وراثت پیش‌فرض در دو نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته و مدخل انباشته به دو شکل مختلف تفسیر می‌شود. در نظریۀ مدخل تحلیل‌یافته، برخی خصیصه‌های گره فوقانی می‌توانند در گره پایین‌تر نادیده گرفته شوند. درهرحال، با اتخاذ رویکردی اقتصادی به درج اطلاعات هر مدخل، تنها آن اطلاعاتی که قابل‌دسترسی از قاعده یا طرح‌وارۀ ساختی مسلط نباشد، قابل‌درج در مدخل است. درمقابل، در نظریۀ مدخل انباشته که صرف ساخت‌محور نیز از آن تبعیت می‌کند، وراثت نقش انگیزشی20 دارد. به عبارت دقیق‌تر، در این رویکرد رابطۀ بین طرح‌واره و واژه‌های وابسته به آن از نوع انگیخته است (Booij, 2013). بر این اساس، می‌توان متصور شد که رابطۀ صورت و معنی واژۀ پیچیده‌ای نظیر «پارکبان» و دیگر واژه‌های مشتق از پسوند «‌ـ‌‌بان»، با توجه به طرح‌وارۀ مسلط بر این واژه، به‌نوعی انگیخته است. در واژه‌های پیچیدۀ نوساخته که از این ساخت بهره می‌برند نیز می‌توان به وجود انگیختگی بین صورت و معنی قائل شد. وجه تفاوت این رویکرد با رویکرد مدخل تحلیل‌یافته در آن است که با قائل شدن به نقش انگیزشی برای طرح‌واره‌های ناظر، ضرورتی برای حذف آن بخش از معنی که ریشه در طرح‌واره دارد، احساس نمی‌شود.

انگیختگی ماهیتی مدرج دارد و لذا رابطۀ انگیخته بین صورت و معنی در واژه‌های پیچیده می‌تواند درجات مختلفی داشته باشد. این امر در شکل‌گیری آن دسته از محصولات واژه‌سازی اهمیت می‌یابد که از  یک سو، کاملاً منطبق بر طرح‌وارۀ ناظر نیستند و از سوی دیگر، نمی‌توان آن‌ها را واژه‌های وابسته به آن طرح‌واره در نظر نگرفت. به عبارت دیگر، قائل شدن به درجات انگیختگی صورت و معنی واژه‌های پیچیده به این معنی است که ممکن است خصیصه‌هایی در یک واژۀ پیچیدۀ وابسته به یک طرح‌واره وجود داشته باشد که توسط آن طرح‌واره انگیخته نشده است. به‌عنوان نمونه، یک ‌بار دیگر نمونۀ «کشت‌زار» را در نظر می‌گیریم. همان ‌طور که توضیح داده شد، باوجوداینکه ویژگی پیش‌فرض مقولۀ پایۀ طرح‌وارۀ [[x]N zɑr] در ساخت این واژه رعایت نشده، واژۀ مورد بحث به این طرح‌واره وابسته است؛ به این معنی که می‌توان وجود این طرح‌واره را انگیزۀ تولید واژۀ «کشت‌زار» و به‌کارگیری این واژه در معنی «محل اختصاص‌یافته به کشت» تلقی کرد؛ هرچند به دلیل عدم مطابقت کامل ویژگی‌های این واژۀ پیچیده با طرح‌وارۀ مربوط، رابطۀ بین صورت و معنی این واژه نسبت به واژه‌هایی مانند «برنج‌زار» و «گندم‌زار» از درجات انگیختگی و شفافیت کمتری برخوردار است.

آنچه دربارۀ ساخت واژۀ «کشتزار» بیان شد، نشان می‌دهد که با توجه به نقش انگیزشی طرح‌واره، الزاماً تمامی اطلاعات یک طرح‌واره در واژه‌های وابسته به آن متجلی نمی‌شود و برخی جنبه‌های آن می‌تواند در شکل‌گیری واژۀ پیچیده نادیده گرفته شود. با این توصیف، مسئلۀ مهمی که پیشِ رو قرار می‌گیرد، تمییز خصیصه‌هایی است که در ساخت واژه امکان نادیده گرفته شدن آن‌ها وجود دارد. در مقابل، خصیصه‌هایی نیز در طرح‌وارۀ ناظر وجود دارند که الزاماً در تمامی واژه‌های وابسته به یک طرح‌واره حاضرند و با نادیده گرفتن آن‌ها دیگر نمی‌توان واژۀ حاصل‌شده را وابسته به آن طرح‌وارۀ خاص در نظر گرفت. بررسی ساخت واژۀ «کشتزار» و مقایسۀ آن با ساخت واژه‌های دیگر نظیر «شوره‌زار»، «لاله‌زار» و «نمک‌زار» نشان می‌دهد که مقولۀ پایۀ مورد استفاده در طرح‌وارۀ ناظر بر این واژه‌ها، از نوع خصیصه‌های تغییرپذیر21 است. با این توصیف می‌توان تصور کرد که میزان خصیصه‌های نادیده‌گرفته‌شده در واژه‌سازی با میزان انگیختگی صورت و معنی یک واژه ارتباط مستقیم دارد.

همان ‌طور که ذکر شد، چنانچه تعداد زیادی واژۀ پیچیدۀ مشابه در واژگان وجود داشته باشد که ویژگی‌های آن‌ها با الگوی طرح‌واره‌ای خود مطابقت کامل نداشته باشند، در صورت برخورداری این واژه‌ها از بسامد و زایایی کافی، ممکن است گویشوران برای آن‌ها انشعابی زیرطرح‌واره‌ای در واژگان خود تشکیل دهند که در آن زیرطرح‌واره تعدادی ویژگی خاص جایگزین ویژگی‌های پیش‌فرض طرح‌وارۀ عمومی شده باشد. به نظر می‌رسد این وضعیت بر طرح‌وارۀ ناظر بر عملکرد پسوند «‌ـ‌ش» که در بخش قبلی به ان پرداخته شد، حاکم است. به‌عنوان نمونه‌ای دیگر از چنین پدیده‌ای در زبان فارسی شاید بتوان به طرح‌وارۀ مفروض ناظر بر صفات مرکبی مانند «اغراق‌آمیز»، «اعتراض‌آمیز»، «ملاطفت‌آمیز» و «کنایه‌آمیز» اشاره کرد که سازۀ سمت راست آن‌ها به مقولۀ اسم‌مصدر تعلق دارد و سازۀ سمت چپشان، به‌طور مشترک، واحد زبانی «آمیز» است. همان‌گونه که از مشخصات معنایی «آمیز» قابل‌پیش‌بینی است، وجه اشتراک معنایی موارد متعددی از این مجموعه‌واژه، مانند واژه‌های «محبت‌آمیز»، «شیطنت‌آمیز» و «توهین‌آمیز»، معنی کلی «آمیخته/ همراه با آنچه سازۀ سمت راست به آن اشاره دارد» است، اما در میان صفات مرکب مختوم به «آمیز»، تعدادی واژه مانند «خفت‌آمیز»، «افتخارآمیز» و «تحریک‌آمیز» نیز وجود دارد که با وجود اشتراک در مقولۀ پایه (اسم مصدر) و مقولۀ خروجی (صفت)، از لحاظ معنی با دیگر واژه‌های این مجموعه تفاوت دارند و معنی کلی «موجب ایجاد آنچه سازۀ سمت راست به آن اشاره دارد»، از آن‌ها قابل‌برداشت است. در این نمونه‌ها سهم معنایی واحد «آمیز» چندان روشن نیست و به عبارت دیگر، واژه‌های مرکب حاصل، معنایی ترکیب‌ناپذیرتر از موارد قبلی دارند. شاید بتوان گفت آنچه باعث می‌شود گویشوران زبان فارسی بتوانند طرح‌وارۀ مربوط به واژه‌هایی مانند «کنایه‌آمیز» و «توهین‌آمیز» را برای تولید واژه‌هایی مانند «خفت‌آمیز» و «افتخارآمیز» نیز به‌کار ببرند، مجاورت دو مفهوم «موجب شدن» و «به همراه داشتن» باشد. به نظر می‌رسد همین مجاورت مفهومی است که باعث می‌شود تولید و درک جمله‌هایی مانند «آلودگی آب کاهش صید را به همراه داشت» و «اتلاف وقت تیم استقلال تبعات ناخوشایند زیادی را به همراه خواهد داشت» که در آن‌ها «به همراه داشتن» در معنی «موجب شدن» استفاده شده، با مشکل مواجه نشود. به بیان دیگر، به نظر می‌رسد هنگامی‌که میان دو پدیده رابطۀ علّی برقرار باشد و رخ دادن یک پدیده موجب به وجود آمدن دیگری شود، بااینکه دو پدیده دقیقاً به‌طور هم‌زمان و همراه با یکدیگر رخ نمی‌دهند، زبان‌مندان قادرند در ذهن خود آن دو پدیده را نیز آمیخته به یکدیگر به حساب آورند و همین مسئله ممکن است انگیزۀ به‌کارگیری طرح‌وارۀ [[x]N ɑmiz] برای تولید واژه‌هایی مانند «تحریک‌آمیز» نزد گویشوران زبان فارسی باشد. وجود چنین واژه‌هایی بار دیگر نشان می‌دهد که در هنگام تولید، نیازی به مطابقت مطلق میان تمام ویژگی‌های یک واژۀ پیچیده و طرح‌وارۀ ناظر بر آن نیست و درجاتی از انگیختگی برای تولید و تثبیت موارد جدیدی از یک طرح‌واره کفایت می‌کند. البته همان ‌طور که گفته شد، چنین مواردی در مقایسه با واژه‌های کاملاً منطبق با طرح‌وارۀ ناظر بر خود، از میزان ترکیب‌پذیری و انگیختگی کمتری برخوردارند. مشاهدۀ واژۀ «توهم‌آمیز» در عبارت «پازل توهم‌آمیز» که از جستجوی گوگل به دست آمده است، شاید مؤید این ادعا باشد که به‌واسطۀ وجود مواردی مانند «خفت‌آمیز»، «افتخارآمیز» و «تحریک‌آمیز»، دست‌کم برای برخی از گویشوران زبان فارسی، انشعابی در طرح‌وارۀ مربوط به صفات مرکب دارای سازه سمت چپ «آمیز» به وجود آمده است که در آن ویژگی معنایی «موجب ایجاد آنچه سازه سمت راست به آن اشاره دارد» جایگزین ویژگی «آمیخته با/ همراه با آنچه سازه سمت راست به آن اشاره دارد» شده است.

صرف ساخت‌محور با قائل شدن به پیش‌فرض بودن وراثت و امکان جایگزین شدن ویژگی‌های خاص هر زیرطرح‌واره با ویژگی‌های طرح‌وارۀ گره بالاتر از خود، موجب می‌شود مواردی از محصولات واژه‌سازی که در رویکردهای قبل استثنا و تخطی از قواعد صرفی فرض می‌شدند، امکان توجیه مناسبی بیابند. در این چارچوب می‌توان بدون از دست دادن تعمیم کلی مربوط به اکثریت واژه‌های پیچیدۀ کاملاً منطبق با یک طرح‌وارۀ صرفی، با در نظر گرفتن زیرطرح‌واره‌هایی با ویژگی‌های خاص و متفاوت با ویژگی‌های پیش‌فرض طرح‌وارۀ عمومی، وجود چنین واژه‌هایی را نیز توجیه کرد.

وجود سازوکار وراثت پیش‌فرض و نقش انگیزشی برای طرح‌واره‌ها، امکان شکل‌گیری چندین زیرطرح‌واره برای یک طرح‌وارۀ عام را مهیا می‌سازد. با این توصیف، در رویکرد صرف ساخت‌محور، مجموعه‌واژه‌های مختلف می‌توانند در نظامی سلسله‌مراتبی و لایه‌ای با درجات مختلف انتزاع سازماندهی شوند. واژگان در این رویکرد به صورت تمامیتی ساختارمند و شبکه‌ای چندلایه‌ متشکل از واژه‌های منفرد، طرح‌واره‌ها و زیرطرح‌واره‌های انتزاعی و روابط بین آن‌ها در نظر گرفته می‌شود (Boij, 2010: 27-30).

نادیده انگاشتن ویژگی‌های عمومی‌تر توسط ویژگی‌های خاص‌تر با اصل پانینی22 نیز هم‌راستاست که بر اساس آن، هنگامی‌که بین دو قانون رقابت وجود دارد، آن قانونی انتخاب می‌شود که دارای تخصیص23 بیشتری است (Ibid: 41). لنگکر (Langacker, 1987: 69) نیز چنین سازوکاری را تحت عنوان مجوز ناقص24 مطرح کرده است. منظور از مجوز ناقص آن است که نیازی نیست موارد منفرد مربوط به یک طرح‌واره برای دریافت مجوز تولید از طرف آن طرح‌واره و پذیرش از سوی جامعۀ زبانی، به‌طور کامل از ویژگی‌های آن طرح‌واره تبعیت کنند، بلکه به آن دسته از موارد منفردی که با طرح‌واره مطابقت کامل ندارند، مجوزهای ناقص اعطا می‌شود. بسط‌های یک طرح‌واره با مجوز تولید ناقص ممکن است در طول زمان و بر اثر بسامد بالا و زایایی، مجوز تمام‌عیاری به دست بیاورند و زیرطرح‌واره‌هایی مستقل اما مرتبط با طرح‌وارۀ اصلی از آن‌ها انتزاع شود. از نظر لنگکر، این وضعیت از آن روست که در کاربرد طبیعی زبان، عدم تبعیت از قراردادهای زبانی تا حد زیادی از سوی جوامع زبانی قابل‌اغماض است. رینر (Rainer, 2005: 430-431) نیز چنین پدیده‌ای را حاصل فرایند تقریب25 می‌داند که طبق آن، واژه‌های ابداع‌شده بر اساس یک الگوی واژه‌سازی لزوماً با آن الگو تناظر یک‌به‌یک ندارند و اگر در مبادلات کلامی، شنونده قادر باشد فاصلۀ الگو و واژه را پر کند و واژۀ جدید را به‌درستی درک کند، تبعیت دقیق از الگو الزام‌آور نیست و مطابقت تقریبی برای حصول درک متقابل کفایت می‌کند.

  1. نتیجه‌گیری

رویکرد صرف ساخت‌محور با کنارگذاشتن ایدۀ ماهیت قانون‌محور فرایندهای واژه‌سازی و جایگزین کردن ایدۀ طرح‌واره‌هایی که بر اساس مشترکات صورت و معنی موارد منفرد و عینی شکل می‌گیرند و بنابراین، از ماهیتی کاربرمحور و پایین‌به‌بالا برخوردارند، از فرایندهای واژه‌سازی زبان تصوری مقبول‌تر به دست می‌دهد. بر اساس مفاهیم مطرح‌شده در این رویکرد می‌توان دریافت که تطابق نظام‌مند قابل‌مشاهده در محصولات یک الگوی واژه‌سازی با ویژگی‌های آن الگو به این معنی نیست که الگو به صورت قانونی از‌پیش‌تعیین‌شده و غیرقابل‌انعطاف عمل می‌کند. بر این اساس، مشاهدۀ محصولاتی که با الگوی مربوط به خود در مطابقت کامل نیستند نیز نشانۀ نقض عملکرد آن الگو نیست، بلکه با در نظر گرفتن پیش‌فرض بودن مفهوم وراثت و قابلیت جابجایی ویژگی‌های پیش‌فرض با ویژگی‌های جدید به دلایل مفهومی و همچنین قائل شدن به نقش انگیزشی برای طرح‌واره‌های ساخت واژه و مدرج بودن این مفهوم، روشن می‌شود که الگوهای واژه‌سازی از ماهیتی پویا و قابل‌تحول برخوردارند و مرزهای مقوله‌های حاصل از آن‌ها قابل‌جابجایی است.

ترابی، سارا. (1393). بررسی عملکرد وندهای اشتقاقی اسم عامل‌ساز زبان فارسی در چهارچوب صرف ساخت‌محور. پایان‌نامه کارشناسی ارشد زبان‌شناسی همگانی. دانشکدۀ زبان‌های خارجی: دانشگاه اصفهان.
رفیعی، عادل. (1391). «صرف ساخت‌محور: شواهدی از فرایندهای واژه‌سازی در زبان فارسی». مجموعه مقالات هشتمین کنفرانس زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی. تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.
References
Baayen, R. Harald, James M. McQueen, Ton Dijkstra and Rob Schreuder. (2003). Frequency effects in regular inflectional morphology: Revisiting Dutch plurals.
Bloomfield, L. (1933). Language. New York: Holt.
Booij, G. (2010). Construction Morphology. Oxford: Oxford University Press.
__________. (2013). “Inheritance issues in Construction Morphology”. N. Gisborne and A. Hippisley (Eds.), Default Inheritance. Oxford: Oxford University Press.
Bybee, J. (2006). “From usage to grammar: the mind's response to repetition”. Language. 82. 711-33.
Corbett, G. G., and Fraser N. M. (1993). “Network Morphology, a DATR account”. Journal of Linguistics. 29. 113-42.
Deo, A. (2007). “Derivational morphology in inheritance-based lexica: Insights from Panini”. Lingua. 117. 175-201.
De Vaan, L., Schreuder, R., and Baayen, R. H. (2007). “Regular morphologically complex neologisms have detectable traces in the mental lexicon”. The Mental Lexicon. 2. 1-32.
Flickinger, D. P. (1987). Lexical rules in the hierarchical lexicon. Stanford: Stanford University dissertation.
Hudson, R. (2007). Language network. The new word grammar. Oxford: Oxford University Press.
Kilbury, J., Petersen, W., and Rumpf, C. (2006). “Inheritance-based models of the lexicon”. D. Wunderlich (Ed.), Advances in the theory of the lexicon. pp. 429-80. Berlin: Mouton de Gruyter.
Krieger, H. U., and Nerbonne, J. (1993). “Feature-based inheritance networks for computational lexicons”. T. Briscoe, A. Copestake, and V. de Paiva (Eds.), Inheritance, defaults and the lexicon. pp. 90-136. Cambridge: Cambridge University Press.
Langacker, R. (1987). Foundations of Cognitive Grammar. Stanford, California: Stanford University Press.
Pinker, S. (1999). Words and rules. New York: Basic Books.
Rainer, F. (2005). “Typology, diachrony, and universals of semantic change in word formation”. G. Booij et al. (Eds.), Proceedings of the Fifth Mediterranean Morphology Meeting. Catania: University of Catania, Faculty of Letters.
Riehemann, Suzanne Z. (1998). “Type-based derivational morphology”. Journal of Comparative Germanic Linguistics. 2. 49-77.
Sag, I. A., Wasow. T., and Bender, E. M. (2003). Syntactic theory. A formal introduction. Stanford, California: CSLI Publications.
______. (2007). Sign-based Construction Grammar: An Informal Synopsis. Unpublished Master's Thesis. Stanford University.