ام البنین خزایی؛ شجاع تفکری رضایی
چکیده
در پژوهش حاضر جایگاه قید در زبان فارسی از منظر دو رهیافت «شاخصبنیاد» چینکوئه (1999) و «افزودهبنیاد» سنتی توصیف و تبیین شده است. در این زمینه با پذیرش تقسیمبندی قید به دو نوع قید جمله و قید فعل، ملاحظه شد که قید در این زبان در جایگاههای آغاز جمله، بلافاصله پس از فاعل و بلافاصله قبل از فعل حضور دارد. بررسی دادهها ...
بیشتر
در پژوهش حاضر جایگاه قید در زبان فارسی از منظر دو رهیافت «شاخصبنیاد» چینکوئه (1999) و «افزودهبنیاد» سنتی توصیف و تبیین شده است. در این زمینه با پذیرش تقسیمبندی قید به دو نوع قید جمله و قید فعل، ملاحظه شد که قید در این زبان در جایگاههای آغاز جمله، بلافاصله پس از فاعل و بلافاصله قبل از فعل حضور دارد. بررسی دادهها همچنین نشان داد که قیدهای حالت در جایگاه بلافاصله پس از فاعل بهصورت قید فاعلمحور تعبیر میشوند و تنها هنگامیکه بلافاصله قبل از فعل باشند، خوانش قید حالت دارند. علاوه بر این، دادهها حاکی از آن بود که وقتی قید زبان فارسی مؤکد میشود، در ابتدای جمله تظاهر مییابد، گرچه بههمراه درنگ در پایان جمله نیز بهکار میرود. جایگاههای پایان جمله، قبل و بعد از فعل نیز محل حضور قید مکان تشخیص داده شد و همپایگی دو قید در درون جمله در زبان فارسی نیز ملاحظه گردید. نتیجۀ حاصل از تحلیل دادهها، گویای آن است که علیرغم تأییدنشدن ترتیب نسبی مورد تأکید چینکوئه بین فراقید و فروقید در زبان فارسی، رهیافت «شاخصبنیاد» وی نسبت به رهیافت «افزودهبنیاد» سنتی تبیین بهتری از جایگاه قید در زبان فارسی ارائه میدهد.
موسی غنچه پور
چکیده
در این نوشتار نمود دستوری و واژگانی و انواع آنها در ترکیبهای فعلی زبان فارسی معاصر بررسی شده است. دادههای این پژوهش برگرفتهاز رساله دکتری نگارنده (غنچهپور، 1392) و بالغ بر 8579 واژه مرکب فعلی است که از فرهنگ بزرگ سخن (انوری، 1386) استخراج شده است. بررسی پیکرۀ فوق نشان داد که دو نوع نمود دستوری و واژگانی که در فعل و جملات گزارش شده ...
بیشتر
در این نوشتار نمود دستوری و واژگانی و انواع آنها در ترکیبهای فعلی زبان فارسی معاصر بررسی شده است. دادههای این پژوهش برگرفتهاز رساله دکتری نگارنده (غنچهپور، 1392) و بالغ بر 8579 واژه مرکب فعلی است که از فرهنگ بزرگ سخن (انوری، 1386) استخراج شده است. بررسی پیکرۀ فوق نشان داد که دو نوع نمود دستوری و واژگانی که در فعل و جملات گزارش شده است، در ترکیبفعلی نیز وجود دارد و ساختار درونی ترکیبهای فعلی در زبان فارسی نشان دهندۀ گسترۀ زمانی و وجه انجام کنش یا حالت هستند. علاوهبراین، ترکیبهای فعلی بهلحاظ نمود دستوری، در دو طبقۀ کامل (تداومی، غیرتداومی، برآیندی و تجربهای) و ناقص (تکراری، عادتی و مستمر) دستهبندی شدهاند. همچنین، این واژههای مرکب بهلحاظ نمود واژگانی، باتوجهبه مؤلفههای معناییِ [±پویایی]، [±سنجهای]، [±غایی] و [±تداومی]، به دو طبقۀ کلی ایستا و غیرایستا متمایز شدهاند. ترکیبهای فعلی غیرایستا نیز به انواع غیرسنجهای (کنشی و تکرویدادی)، سنجهای بسته (دونقطهای و چندنقطهای) و سنجهای باز متمایز و مشخص گشتهاند.
عبداله عزت دوست سه ساری؛ مجتبی منشی زاده؛ حیات عامری
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی حالت کنایی درگویش تالشی میپردازد. این گویش در مناطقی از گیلان رایج است و به سه گونه عمده، یعنی مرکزی، شمالی و جنوبی تقسیم میشود. گونه مورد بررسی در این مقاله از نوع جنوبی است که در روستای سهسار رایج است. دادههای این پژوهش بهصورت میدانی و از طریق مصاحبه با سی گویشور جمعآوری شدهاند. موضوع حالت کنایی به تفاوت ...
بیشتر
پژوهش حاضر به بررسی حالت کنایی درگویش تالشی میپردازد. این گویش در مناطقی از گیلان رایج است و به سه گونه عمده، یعنی مرکزی، شمالی و جنوبی تقسیم میشود. گونه مورد بررسی در این مقاله از نوع جنوبی است که در روستای سهسار رایج است. دادههای این پژوهش بهصورت میدانی و از طریق مصاحبه با سی گویشور جمعآوری شدهاند. موضوع حالت کنایی به تفاوت و شباهت رفتاری فاعل بندهای لازم و متعدی و همچنین مفعول بند متعدی میپردازد. این گویش دارای حالت کنایی گسسته است. به این معنی که در بندهای زمان حال از الگوی فاعلی ـ مفعولی و در بندهای متعدی زمان گذشته (غیر استمراری) از الگوی کنایی ـ مطلق بهره میبرد. این پژوهش در پاسخ به این سؤالها انجام شده است: آیا تنها حالتنمای i- نشانگر حالت کنایی و ساخت کنایی در این گویش است؛ چه ساختهایی میتوانند در این گویش از نوع کنایی باشند و حالت کنایی در این گویش وابسته به چه عواملی است. پس از بررسی شواهد زبانی این نتایج به دست آمد: ساخت کنایی در این گویش تنها محدود به حالتنمای کنایی نیست، بلکه وجود ضمایر غیرفاعلی، صورتهای جمع مختوم به -unدر یک ساخت و زمان گذشته و نمود کامل جمله از نشانگرهای ساخت کنایی هستند. بهطور کلی میتوان چنین نتجهگیری کرد که حالت کنایی در این گویش وابسته به زمان گذشته و نمود کامل است.
مهرزاد منصوری
چکیده
پر شدن جایگاه فاعل به سبب نیازِ بند به پر شدن این جایگاه، چه به صورت بیآوا و چه به صورت آشکار، در زبانهای ضمیرانداز و غیرضمیرانداز از جمله مواردی است که بررسی دقیق آن لازم است. این پژوهش میکوشد تا ضمن بررسی پوچواژة بیآوا در زبان فارسی به عنوان زبانی ضمیرانداز بنا بر ادّعای ریتزی (1982م.) مبنی بر اینکه در چنین زبانی پوچواژة بیآوا ...
بیشتر
پر شدن جایگاه فاعل به سبب نیازِ بند به پر شدن این جایگاه، چه به صورت بیآوا و چه به صورت آشکار، در زبانهای ضمیرانداز و غیرضمیرانداز از جمله مواردی است که بررسی دقیق آن لازم است. این پژوهش میکوشد تا ضمن بررسی پوچواژة بیآوا در زبان فارسی به عنوان زبانی ضمیرانداز بنا بر ادّعای ریتزی (1982م.) مبنی بر اینکه در چنین زبانی پوچواژة بیآوا وجود دارد، نشان دهد که این سازه پیچیدگیها و ویژگیهای خاص خود را دارد. در این پژوهش، ویژگیهای رفتاری این مقولة بیآوا به چند دسته تقسیم شدهاست و ضمن تأیید نظر برخی از زبانشناسان در باب پوچواژة بیآوا در زبان فارسی، نشان میدهد که جایگزینی پوچواژة آشکار به جای پوچواژة بیآوا، برخلاف ضمیر محذوف و ضمیر آشکار، امری نسبی است. همچنین، با ارجاع به پیکرة زبانی نشان داده شده که تقریباً در هیچ موردی پوچواژة آشکار در پیکره، جایگزین پوچواژة بیآوا نشدهاست. این در حالی است که شمّ زبانی گویشور، امکان جایگزینی را امری مسلم و قابل انتظار میداند. افزون بر این، پژوهش حاضر با استناد به این واقعیت، تفاوت تحقق زبانی در توانش زبانی و بافت موقعیت را مورد نظر قراردادهاست و ادعا کرده که توصیف واقعی از زبان توصیفی خواهد بود که زبان ذهنی گویشور با زبان موجود در پیکره همخوانی داشته باشد؛ به عبارتی روشنتر، هر دو روی سکه، نقش و صورت، با هم دیده شود.
فهیمه خداوردی
چکیده
مقالة حاضر به بررسی گونههای همخوان انسدادی چاکنایی در جایگاههای مختلف واژه، در گونة گفتاری فارسی تهرانی، میپردازد. بررسی شواهد صوتشناختی نشان میدهد که تولید گونههای آوایی متنوع این همخوان، شامل انسداد چاکنایی، واک بازداشته یا جیرجیری و کشش واکه به جبران حذف یا تضعیف آن، در مجموع بافتهای مستعد وقوع همخوان انسدادی چاکنایی ...
بیشتر
مقالة حاضر به بررسی گونههای همخوان انسدادی چاکنایی در جایگاههای مختلف واژه، در گونة گفتاری فارسی تهرانی، میپردازد. بررسی شواهد صوتشناختی نشان میدهد که تولید گونههای آوایی متنوع این همخوان، شامل انسداد چاکنایی، واک بازداشته یا جیرجیری و کشش واکه به جبران حذف یا تضعیف آن، در مجموع بافتهای مستعد وقوع همخوان انسدادی چاکنایی در جایگاههای آغازی، میانی و پایانی واژه، منطبق بر پیوستار واکسازی در حنجره است. پردههای صوتی در حنجره، به هنگام عبور جریان هوای ششی، وضعیتهای مختلفی به خود میگیرند که این امر، به نوبة خود، باعث تغییر در میزان باز بودن فضای چاکنای میشود. این تغییر بهصورت پیوستاری است؛ بهطوریکه با تغییر وضعیت چاکنای، بهتدریج از حالت کاملاً بسته به نیمهباز و سپس به کاملاً باز، به ترتیب، جلوههای آوایی انسداد کامل (وضعیت بیواکی)، واک جیرجیری، واک اصلی و در مواردی نیز واک نفسی بروز میکنند که هر یک متناظر با یکی از واجگونههای همخوان انسدادی چاکنایی است.
راحله حمیدزی
چکیده
سدۀ چهارم هجری مصادف با دورۀ فرمانروایی خانوادة بلخیالاصل سامانی در خراسان و ماورأالنهر است. زبان فارسی دری در سدۀ چهارم و پنجم بر اثرآمیزش بیشتر با زبان عربی و قبول تعدادی از اصطلاحات جدید علمی، ادبی، دینی، سیاسی و به کار بردن آنها برای مضامین و مفاهیم مختلف شعری، نسبت به سدۀ سوم، تکامل و توسعۀ بیشتری یافت. اگر زبان شاعران و نویسندگان ...
بیشتر
سدۀ چهارم هجری مصادف با دورۀ فرمانروایی خانوادة بلخیالاصل سامانی در خراسان و ماورأالنهر است. زبان فارسی دری در سدۀ چهارم و پنجم بر اثرآمیزش بیشتر با زبان عربی و قبول تعدادی از اصطلاحات جدید علمی، ادبی، دینی، سیاسی و به کار بردن آنها برای مضامین و مفاهیم مختلف شعری، نسبت به سدۀ سوم، تکامل و توسعۀ بیشتری یافت. اگر زبان شاعران و نویسندگان این عهد را با ادوار ادبی بعد بسنجیم، تعداد واژگان عربی را کمتر و واژگان اصیل فارسی دری و حتی نفوذ زبان پهلوی را در آن بیشتر میبینیم و شاعران و نویسندگان این عهد، قواعد زبان فارسی را بیشتر رعایت میکردند. سامانیان به نثر و نظم فارسی شایق بودند و به ایجاد منظومههایی مثل شاهنامه یا ترجمۀ کتابها، فرمانهایی مستقیم صادر میکردند یا همچون ابوالفضل بلعمی، مشوّق شاعران در نظم داستانها و کتابها میشدند یا وزیرانی چون ابوعلی بلعمی خود به تألیف کتاب به زبان فارسی همت میگماشتند. بسیاری از دانشمندان کوشیدند که آثار خود را به زبان فارسی نوشته و یا برای واژههای عربی معادلهایی فارسی به کار برند. از آن جمله ابوریحان البیرونی و ابن سینای بلخیاند که به آوردن واژههای فارسی دری در آثار خود روی آوردند.
ملهم الشاعر؛ محمد دبیرمقدم؛ رضامراد صحرایی
چکیده
در ردهشناسی، زبانها بر اساس مولفههای صرفی، نحوی، معنایی و حتی واجی خاص ردهبندی و طبقهبندی میشوند. مجموع این ردهبندی و طبقهبندیها به زبانشناسان کمک میکند تا جهانیهای زبانی را معرفی کنند. هدف این پژوهش تعیین وضعیت ردهشناختی ترتیب واژه زبان عربی معیار است. زبان عربی معیار، گونه ادبی و استاندارد شدهای است که در ...
بیشتر
در ردهشناسی، زبانها بر اساس مولفههای صرفی، نحوی، معنایی و حتی واجی خاص ردهبندی و طبقهبندی میشوند. مجموع این ردهبندی و طبقهبندیها به زبانشناسان کمک میکند تا جهانیهای زبانی را معرفی کنند. هدف این پژوهش تعیین وضعیت ردهشناختی ترتیب واژه زبان عربی معیار است. زبان عربی معیار، گونه ادبی و استاندارد شدهای است که در نوشتار رسمی و ادبی در بین عربزبانان، استفاده میشود. نتایج به دست آمده از این پژوهش میتواند در آموزش زبان فارسی به عربزبانان مفید باشد. در این مقاله، ترتیب واژه زبان عربی معیار بر اساس 25 مولفه ردهشناختی (درایر (1992)، دبیرمقدم (1392) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از آن است که زبان عربی معیار در مقایسه با زبانهای آفریقا، زبانهای آروپا-آسیا و زبانهای جهان به ترتیب از 20، 22 و 23 مولفه از مولفههای زبانهای فعل میانی قوی (VO) برخوردار است. بنابراین زبان عربی معیار گرایش به رده زبانهای فعل میانی (قوی) دارد.
گلناز مدرسی قوامی؛ سهند الهامی خراسانی
چکیده
رویکرد شباهتگریزی پایۀ اصلی شکلگیری واجآرایی زبانهای بشری را ادراکپذیری میداند. در این رویکرد، همخوانهای انسدادی بهدلیل ضعف ذاتی در سرنخهای ادراکیشان، بخصوص درجایگاه پایانی، گزینههای اصلی برای حذف هستند. مقالۀ حاضر با این رویکرد و در قالب نظریۀ بهینگی به بررسی رابطۀ میان امکان حذف انسدادی پایانی در خوشههای ...
بیشتر
رویکرد شباهتگریزی پایۀ اصلی شکلگیری واجآرایی زبانهای بشری را ادراکپذیری میداند. در این رویکرد، همخوانهای انسدادی بهدلیل ضعف ذاتی در سرنخهای ادراکیشان، بخصوص درجایگاه پایانی، گزینههای اصلی برای حذف هستند. مقالۀ حاضر با این رویکرد و در قالب نظریۀ بهینگی به بررسی رابطۀ میان امکان حذف انسدادی پایانی در خوشههای همخوانی زبان فارسی، براساس میزان شباهت میان دو عضو خوشۀ همخوانی میپردازد. بدین منظور، کلیه خوشههای همخوانی پایانی در زبان فارسی که عضو دوم آنها یک همخوان انسدادی است، گردآوری و میزان شباهت اعضای خوشه بر اساس سه مشخصه واک، جایگاه و شیوه تولید بررسی شد. تحلیل دادهها نشان داد که در خوشههای همخوانی مختوم به همخوان انسدادی، هرچه میزان شباهت انسدادی پایانی به همخوان پیشین در خوشه بیشتر باشد، احتمال حذف آن بیشتر است و هر سه عامل واک، جایگاه و شیوه تولید در این زمینه دخالت دارند. الگوهای حذف همخوان انسدادی در خوشههای همخوانی براساس شباهتگریزی در قالب محدودیتهای نظریه بهینگی با پایه ادراکی صورتبندی شد. در این رویکرد، محدودیتهای نشانداری علیه بروندادی که به اندازۀ کافی ادراکپذیر نیستند، عمل میکنند و محدودیتهای وفاداری از اعمال تغییر بر دروندادی که به لحاظ ادراکی برجسته است، جلوگیری میکنند.
گلناز مدرسی قوامی
چکیده
در منابع زبانشناسی غربی، juncture اصطلاحی است تخصصی در حوزۀ واجشناسی که سابقۀ آن به ساختگرایی آمریکا بازمیگردد. مفهوم مورد اشارۀ این اصطلاح، علاوه بر واجشناسی، در حوزۀ ادراک گفتار، در روانشناسی زبان وتبدیل متن به گفتار، در بازشناسی گفتار و در زبانشناسی رایانشی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. در آثار آواشناسی و واجشناسی ...
بیشتر
در منابع زبانشناسی غربی، juncture اصطلاحی است تخصصی در حوزۀ واجشناسی که سابقۀ آن به ساختگرایی آمریکا بازمیگردد. مفهوم مورد اشارۀ این اصطلاح، علاوه بر واجشناسی، در حوزۀ ادراک گفتار، در روانشناسی زبان وتبدیل متن به گفتار، در بازشناسی گفتار و در زبانشناسی رایانشی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. در آثار آواشناسی و واجشناسی زبان فارسی، در برابر juncture، معادل «درنگ» به کار رفته است که از آن، مفهوم «مکث» استنباط میشود. مقالۀ پیشِ رو با مروری بر مهمترین منابع زبانشناسی غربی، مشخص میکند که این اصطلاح دقیقاً به چه معناست و به کدام ویژگیهای زبان اشاره میکند. این بررسی نشان میدهد که بهکارگیری معادل «درنگ» برای این اصطلاح مناسب نیست، زیرا درنگ مفهوم مکث را به ذهن متبادر میکند و منظور از juncture در منابع غربی مکث نیست. در این مقاله، ضمن برشمردن برخی از ویژگیهای آواییزبان فارسی که به بحث juncture ارتباط دارند، معادل «مرز» برای آن پیشنهاد میشود.
آزاده میرزائی
چکیده
در ردهشناسی ساختواژی، زبانها بر اساس نحوۀ انتقال رابطههای دستوری چون زمان، نمود، جنس و مانند آن به سه گروه زبانهای تصریفی، پیوندی و تحلیلی تقسیم شدهاند. بر این اساس در بحث فعل، ویژگیهای دستوری شخص و شمار، زمان، وجه، نمود، مفهوم سبب، گذرایی و مانند آن در زبانها یا بهوسیلۀ وندافزایی یا با تغییر در ریشه و یا با استفاده ...
بیشتر
در ردهشناسی ساختواژی، زبانها بر اساس نحوۀ انتقال رابطههای دستوری چون زمان، نمود، جنس و مانند آن به سه گروه زبانهای تصریفی، پیوندی و تحلیلی تقسیم شدهاند. بر این اساس در بحث فعل، ویژگیهای دستوری شخص و شمار، زمان، وجه، نمود، مفهوم سبب، گذرایی و مانند آن در زبانها یا بهوسیلۀ وندافزایی یا با تغییر در ریشه و یا با استفاده از واژهای مجزا بیان میشود. در زبان فارسی این مفاهیم عمدتاً با استفاده از واژهای مستقل و جدا از بخش گزارهای فعل بیان میشود و در بحث تصریف فعل، زبان فارسی را میتوان تحلیلی دانست. در این پژوهش، نحوۀ انتقال مفاهیم دستوری مرتبط با تصریف فعل در زبان فارسی در چارچوب نقش و ارجاع ونولین (2005) مورد بررسی قرار گرفته است. در رویکرد نقش و ارجاع، محمول بند در سطح هستۀ جمله، بهوسیلۀ یکی از روابط پیوند شامل همپایهسازی، ناهمپایهسازی و یا شبهناهمپایهسازی ساختاربندی میشود. بر همین اساس، در این پژوهش با فرض تحلیلی بودن زبان فارسی از جهت انتقالِ معناهای دستوریِ مرتبط با تصریفِ فعل، نحوۀ تشکیل فعل در سطح اتصالهای هستهای در دستور نقش و ارجاع مورد بررسی قرار میگیرد.
مژگان همایون فر
چکیده
کسرۀ اضافه همواره از عناصر دستوری مورد توجّه دستوریان و زبانشناسان بوده است و نظرات گوناگونی در خصوص ماهیّت و توزیع آن در ساختار گروه اسمی زبان فارسی و برخی دیگر از شاخههای زبانهای ایرانی مطرح شده است. تحلیلهای نحوی و صرفی در مورد کسرۀ اضافه به دست داده شده است. پژوهش حاضر میکوشد ضمن گردآوری این نظرات و بررسی منتقدانه آنها نشان ...
بیشتر
کسرۀ اضافه همواره از عناصر دستوری مورد توجّه دستوریان و زبانشناسان بوده است و نظرات گوناگونی در خصوص ماهیّت و توزیع آن در ساختار گروه اسمی زبان فارسی و برخی دیگر از شاخههای زبانهای ایرانی مطرح شده است. تحلیلهای نحوی و صرفی در مورد کسرۀ اضافه به دست داده شده است. پژوهش حاضر میکوشد ضمن گردآوری این نظرات و بررسی منتقدانه آنها نشان دهد تلاش برای تعیین ماهیّت این عنصر تنها یکی از پرسشهای اساسی در خصوص این عنصر است که نیاز به پاسخ دارد و علت ظهور و نقش آن در ساخت نیز باید همزمان مدَنظر قرار گیرد. در این پژوهش، کسرۀ اضافه در فارسی دارای نقش هستهنمایی برای عنصر دارای مشخصة اسمی قلمداد شده است. گرایش پرقدرتی در میان زبانهای پیشاضافه برای هستهـآغازی بودن گروههای اسمی وجود دارد. میتوان بر اساس اصول مطرح در برنامه کمینهگرایی، کسرۀ اضافه را تظاهر ساختواژی نشاندارکردن هستة حرکتکرده به جایگاه آغازین در گروههای اسمی به شمار آورد.
سولماز محمودی
چکیده
در زبان فارسی بند موصولی هستهبرونی است، به طوری که بند موصولی همیشه بعد از هستة اسمی قرار میگیرد. بند موصولی خود شامل گروه اسمی هممرجع یا برابر با هستة اسمی است. هستة اسمی موصولی میتواند جاندار یا بیجان و انتزاعی باشد. در این پژوهش سعی بر آن است تا به کمک دادههای زبان فارسی نشان دهیم بند موصولی به هستة اسمی افزوده ...
بیشتر
در زبان فارسی بند موصولی هستهبرونی است، به طوری که بند موصولی همیشه بعد از هستة اسمی قرار میگیرد. بند موصولی خود شامل گروه اسمی هممرجع یا برابر با هستة اسمی است. هستة اسمی موصولی میتواند جاندار یا بیجان و انتزاعی باشد. در این پژوهش سعی بر آن است تا به کمک دادههای زبان فارسی نشان دهیم بند موصولی به هستة اسمی افزوده میشود و به جای داشتن عملگر، یک بازنمایی/ کپی از هستة اسمی در درون بند وجود دارد که در جایگاه موضوع در پایه اشتقاق مییابد و گاهی به دلیل بازیافتنیبودن حذف میشود، یعنی محتوایش از طریق هستة اسمی بیرونی بازیافتنی است. بنابراین، هستة اسمی و بازنمایی آن درون بند بخشی از زنجیرة حرکتی نیستند. بین هستة اسمی در ساخت موصولی و مقولة تهی/ ضمیر در بند موصولی ارتباط وجود دارد و آنها با هم همنمایهاند، یعنی مشخصههای مربوط به هستة اسمی (مقوله، شخص، شمار، حالت) در هستة تهی/ ضمیر وجود دارد.
رضا مراد صحرایی
چکیده
دربارة ماهیت دستور جهانشمول در بدو تولّد، دو دیدگاه کلی مطرح است که به دیدگاه واژگانگرا و دیدگاه درخت کامل معروفاند. طرفداران دیدگاه واژگانگرا، دستور جهانشمول را ناقص و بلوغ را عامل اصلی تکوین آن میدانند. اما پیروان دیدگاه درخت کامل، بر کامل بودن درخت زبانی کودک از بدو تولّد تأکید نموده و تعامل و درونداد را عامل فعالیت ...
بیشتر
دربارة ماهیت دستور جهانشمول در بدو تولّد، دو دیدگاه کلی مطرح است که به دیدگاه واژگانگرا و دیدگاه درخت کامل معروفاند. طرفداران دیدگاه واژگانگرا، دستور جهانشمول را ناقص و بلوغ را عامل اصلی تکوین آن میدانند. اما پیروان دیدگاه درخت کامل، بر کامل بودن درخت زبانی کودک از بدو تولّد تأکید نموده و تعامل و درونداد را عامل فعالیت و توسعة آن فرض میکنند. فرض قطعی هر دو دیدگاه این است که در فرایند رشد زبان، کودک مقولههای واژگانی را زودتر از مقولههای نقشی فرا میگیرد. پیامد طرح این ایدة مشترک، اعتقاد به عدم بازنماییِ گرههای نقشی مثل زمان/ تصریف، متممنما ، مبتدا و کانون در نحو اولیة کودک است. پژوهش حاضر، با بررسی طولی روند فارسیآموزی یک کودک فارسیزبان، به ارزیابی این ایدة مشترک پرداخته و با ارائة چندین شاهد قابلاعتنا نشان داده است که در فراگیری زبان فارسی، اولاً مقولههای نقشی همزمان با مقولههای واژگانی، و نه پس از آنها، فراگرفته میشوند و ثانیاً گرههای نقشی بهطور کامل در زبان کودک قابل مشاهده هستند و فعالیت مقولههای نقشی به حدی گسترده است که شواهدی از دسترسی کودک به ساخت اطلاع نیز قابل ارائه است.
فرامرز مژدکانلو
چکیده
در این پژوهش، آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان (آزفا) را بهمثابۀ یک گفتمان در نظر گرفتهایم و سطح/بُعد اجتماعی ـ فرهنگیِ این گفتمان را با تمرکز بر فرهنگ و آموزههای فرهنگی، مورد تحلیل گفتمان انتقادی و تحلیل گفتمان انتقادی کلاسی قرار دادهایم. هدف این تحلیل، رفع چالشهای عمده درخصوص فرهنگ و آموزههای فرهنگی در گفتمان آزفا ...
بیشتر
در این پژوهش، آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان (آزفا) را بهمثابۀ یک گفتمان در نظر گرفتهایم و سطح/بُعد اجتماعی ـ فرهنگیِ این گفتمان را با تمرکز بر فرهنگ و آموزههای فرهنگی، مورد تحلیل گفتمان انتقادی و تحلیل گفتمان انتقادی کلاسی قرار دادهایم. هدف این تحلیل، رفع چالشهای عمده درخصوص فرهنگ و آموزههای فرهنگی در گفتمان آزفا بوده است. در این راستا، بسیاری از باورها و تلقیهای متداول و طبیعیشده دربارۀ موضوع بحث که مبتنی بر حقیقت امر نیستند، مورد بازبینی قرار گرفتهاند و مبتنی بر اهدافِ انتقادی پژوهش، طبیعیزدایی و افسانهزدایی شدهاند. اصل دادههای پژوهشِ حاضر با روش زمینهیابی و از طریق گفتگو با فاعلان و مشارکان گفتمان آزفا حاصل شده است. مبتنی بر 23 نمونه از دادههای عینی در متن مقاله، نشان دادهایم که شکافی عمیق و فاصلهای معنادار میان قضاوتها و گزارههای ذهنی و درونیشدۀ دستاندرکاران و کارگزاران گفتمان آزفا با حقیقت امر، درخصوص فرهنگ و آموزههای فرهنگی وجود دارد. بنابراین، برای مجهز شدن به نگاهی انتقادی در آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان و تشکیل چارچوبی گفتمانبنیاد دربارۀ فرهنگ و آموزههای فرهنگی، لازم است تغییری بنیادین در زیرساختهای فکری خود و تجدیدنظری اساسی در تلقی خود از مقولۀ فرهنگ ایجاد کنیم. این تغییر زمانی مؤثر است که از انصاف و منطق ما برخاسته باشد و به همان اندازه وابسته به و مبتنی بر دادههای واقعیِ برآمده از گفتمان آزفا باشد. بر اساس همین دادهها، در جایجای بحث برای رفع شکاف ژرف مزبور و آسیبهای ناشی از آن راهحلهایی در قالبِ چارچوبی قابلتعمیم ارائه شده است.
حسین بازوبندی؛ مهین ناز میردهقان
چکیده
چگونگی تولید صحیح صورتهای زبانی در کودکانی که هنوز قادر به درک صحیح آنها نیستند، در سالهای اخیر کانون توجه بسیاری از زبانشناسان و بهویژه روانشناسان زبان بوده و بهعنوان پرسش اصلی در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، تلاشی است جهت شناساندن شیوهای تبیینی پیرامون مسألۀ عدم تقارن میان ...
بیشتر
چگونگی تولید صحیح صورتهای زبانی در کودکانی که هنوز قادر به درک صحیح آنها نیستند، در سالهای اخیر کانون توجه بسیاری از زبانشناسان و بهویژه روانشناسان زبان بوده و بهعنوان پرسش اصلی در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، تلاشی است جهت شناساندن شیوهای تبیینی پیرامون مسألۀ عدم تقارن میان درک و تولید گفتار. از میان تبیینهای متأخر، «نظریۀ بهینگی دوسویه»، از توانی بالقوه در تبیین عدم تقارنها برخوردار است که از دیگر تبیینها معتبرتر مینماید. باوجوداین، فرض عمدة پژوهش حاضر این است که این نظریة تقریباً قوی با چالشهای عمدهای روبروست که اعتبار آن را زیر سؤال میبرد. برای اثبات این ادعا، دربارة چنین مسائلی بحث شده است: نبود یک مفهوم یا سامانه واحد از بهینگی دوسویه، سردرگمی پیرامون فرایند انسداد، عدم توافق در مورد نحوة مرتبهبندی و نوع و تعداد محدودیتها در حیطه یک موضوع خاص برای تبیین عدم تقارن مزبور، شفاف نبودن رویکرد اتخاذی در مورد پردازش درک («از بالا به پایین» یا از «پایین به بالا» بودن). نتایج پژوهش حاکی از این است که نظریۀ بهینگی دوسویه به دلیل مسائل مذکور، همانند دیگر رویکردهای موجود در این حوزه، قادر نیست بهلحاظ نظری و روششناختی، مسألهای مهم چون عدم تقارن میان درک و تولید گفتار را تبیین نماید.
پونه عابدین؛ محمد دبیرمقدم
چکیده
وجه در مفهوم کلی، شیوه و نقطهنظر گوینده در بیان مفهوم جمله بوده و مبین چگونگی بیان وقوع یا عدموقوع فعل و داشتن یا نداشتن حالتی از منظر وی است. در زبانهای دنیا ابزارهایی برای بیان وجه وجود دارند که شامل وجه فعلی، فعلهای وجهی، قیدها و صفتهای وجهی هستند. در میان ابزارهای بیان وجه، وجه فعلی از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا در ...
بیشتر
وجه در مفهوم کلی، شیوه و نقطهنظر گوینده در بیان مفهوم جمله بوده و مبین چگونگی بیان وقوع یا عدموقوع فعل و داشتن یا نداشتن حالتی از منظر وی است. در زبانهای دنیا ابزارهایی برای بیان وجه وجود دارند که شامل وجه فعلی، فعلهای وجهی، قیدها و صفتهای وجهی هستند. در میان ابزارهای بیان وجه، وجه فعلی از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا در بیان مفهوم گزاره بار عمده بر دوش فعل اصلی جمله است. در مقاله حاضر، چگونگی بازنمایی وجه فعلی در مقدمه شاهنامه ابومنصوری ذیل آرا و بخشبندی ناتل خانلری (1353) و مبانی نظری دستور نقشگرای هلیدی بررسی و مقایسه شد. این بررسی نشان داد که علیرغم تمایز در دو نگرش مذکور، وجه فعلی در هر دو رویکرد از طریق گروه فعلی (بن ماضی و مضارع و عناصر تصریفی منضم به فعل) بازنمایی میگردد. همچنین تفاوتهای این دو رویکرد در مقوله بازنمایی وجه در زبان فارسی، از جمله عدمتطابق در زیرمجموعه وجه غیراخباری بیان شد.
امیر زندمقدم؛ سیران جنتی
چکیده
پژوهشهای متعددی اثبات کردهاند که هر متن میتواند بیانگر طرز تفکر نویسنده، الگوهای غالب سازماندهی و نیز گونة کلام (Genre) باشد. مفهوم گونة کلام و کاربرد آن در آموزش و یادگیری زبان در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفتهاست و بسیاری از متون علمی و قسمتهای مختلف آنها از دیدگاه گونة کلام، حرکتها (Moves) و الگوهای سازماندهی (Organizational patterns) ...
بیشتر
پژوهشهای متعددی اثبات کردهاند که هر متن میتواند بیانگر طرز تفکر نویسنده، الگوهای غالب سازماندهی و نیز گونة کلام (Genre) باشد. مفهوم گونة کلام و کاربرد آن در آموزش و یادگیری زبان در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفتهاست و بسیاری از متون علمی و قسمتهای مختلف آنها از دیدگاه گونة کلام، حرکتها (Moves) و الگوهای سازماندهی (Organizational patterns) بررسی شدهاند. با توجه به اینکه چکیده در مقالات علمی و پایاننامههای دانشگاهی یکی از قسمتهای مهم و تأثیرگذار به شمار میرود، بررسی چکیده از دیدگاه گونة کلام و الگوهای حرکت همواره مورد توجه زبانشناسان بوده است. بنابراین، شناسایی و تسلط بر ساختار متنی و بلاغی چکیدهها میتواند مفید و راهگشا باشد. بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی و مقایسة گونة کلام، حرکتها و ساختار بلاغی چکیدة پایاننامههای کارشناسی ارشد در دو رشتة آموزش زبان انگلیسی و آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان پرداخته است. بدین منظور، تعداد 80 چکیده (40 چکیده از هر رشته) از دو رشتة یادشده از بین پایاننامههای ارائهشده بین سالهای 2008 تا 2013 میلادی در دانشگاه علامه طباطبائی انتخاب شدند. سپس، حرکتها، سازماندهی متنی و ساختار بلاغی هر چکیده بر اساس مدل پنج حرکتی هایلند (2000م.) (Hyland"s five-move model, 2000) بررسی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین چکیدههای پایاننامههای این دو رشته از لحاظ حرکت و الگوهای سازماندهی تفاوت چشمگیری وجود دارد. همچنین، مشخص شد که در اکثر موارد، حرکت نتیجهگیری (Conclusion move) (حرکت 5 هایلند) در چکیدههای آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان وجود ندارد. یکی دیگر از تفاوتهای برجسته دربارة الگوی مرتبسازی مجدد و تکرار چند حرکت بود که در میان چکیدههای آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان بسیار به چشم میخورد، در حالی که این نکته در چکیدههای آموزش زبان انگلیسی وجود نداشت. با استناد به این یافتهها، میتوان نتیجه گرفت که چکیدههای پایاننامههای آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان در مقایسه با چکیدههای آموزش زبان انگلیسی از مدل خاصی تبعیت نمیکنند و از نظر گونهای ـ حرکتی با چکیدههای آموزش زبان انگلیسی متفاوت هستند. یافتههای این پژوهش در بر دارندة ایدهها و پیشنهادهایی برای دانشجویان و مدرسان هر دو رشته، مدرسان انگلیسی/ فارسی با اهداف ویژه، نویسندگان و طراحان کتب درسی و نیز پژوهشگران است.
فاطمه بهرامی
چکیده
نظام خویشواژهای از جهانیها است، اما ساختار آن متأثر از عوامل فرهنگیـاجتماعی جامعه زبانی است. چنانکه مکگرگور (2012) بیان میکند، معنی خویشواژهها به بیان روابط خویشاوندی محدود نمیشود، بلکه به استنباطهایی که اهل زبان در بافت کاربردی دریافت میکنند نیز وابسته است. در پیگیری آراء مکگرگور، نظام خویشواژهای ...
بیشتر
نظام خویشواژهای از جهانیها است، اما ساختار آن متأثر از عوامل فرهنگیـاجتماعی جامعه زبانی است. چنانکه مکگرگور (2012) بیان میکند، معنی خویشواژهها به بیان روابط خویشاوندی محدود نمیشود، بلکه به استنباطهایی که اهل زبان در بافت کاربردی دریافت میکنند نیز وابسته است. در پیگیری آراء مکگرگور، نظام خویشواژهای فارسی از حیث وجود ترادفهای متنوع در بیان روابط واحد مورد توجه قرار گرفت و دو مسألۀ تعیین ساختار نظام پایۀ روابط نسبی درجۀ یک و دو، و کاربردشناسی این نظام متأثر از سه عامل مذهب، صمیمیت/احترام و سن در فارسی دنبال شد. خویشواژههای مترادف و شاهدمثالها از فرهنگ سخن (1381) استخراج شدهاند و برای استناد به جنبههای کاربردی بیشتر، به برخی متون معاصر نیز رجوع شدهاست. نظام خویشواژهای پایه در فارسی دارای کارکرد سهگانۀ خاص حقیقی، خاص صوری و عام است. کارکردهای حقیقی و صوری هر کدام میتوانند به صورت بینشان یا خودخطابی بهکار روند. همچنین، برخی عناوین مذهبی بهعنوان مشخصۀ زبانویژۀ فرهنگی کارکرد ثانویۀ خویشواژهای یافتهاند. خویشواژهها غالباً در هر دو کاربرد خطابی و ارجاع سومشخص رایجاند، اما صرفنظر از بافتهای موقعیتی خاص، صورتهای رسمی، بیشتر برای ارجاع سومشخص و خویشواژههای مترادف غیررسمی آنها عمدتاً در خطاب دومشخص استفاده میشوند. در بخش دوم تحلیل، بررسی شواهد زبانی در بافتهای کاربردی از تأثیر بارز عوامل فرهنگیـ اجتماعی مذهب، صمیمیت و سن در گزینش مترادفهای خاص حکایت دارد که به مصادیق عینی هر کدام بهتفصیل اشاره شده است. درنهایت، همان گونه که مکگرگور تصریح میکند، قطعاً این تأثیرگذاری در نظام خویشواژهای فارسی دوسویه است.
مرتضی دستلان
چکیده
چنددستوریشدگی فرایندی است که طی آن یک صورت زبانی، نقشهای دستوری گوناگونی را در ساختهای متفاوت به نمایش میگذارد. به عبارت دیگر، یک صورت زبانی درعینحال که مفهوم واژگانی خود را حفظ میکند، چند مسیر متفاوت را در بستر دستوریشدگی طی میکند و در هر کدام به ایفای نقشی متفاوت میپردازد. فعل خواستن نمونهای از چنددستوریشدگی ...
بیشتر
چنددستوریشدگی فرایندی است که طی آن یک صورت زبانی، نقشهای دستوری گوناگونی را در ساختهای متفاوت به نمایش میگذارد. به عبارت دیگر، یک صورت زبانی درعینحال که مفهوم واژگانی خود را حفظ میکند، چند مسیر متفاوت را در بستر دستوریشدگی طی میکند و در هر کدام به ایفای نقشی متفاوت میپردازد. فعل خواستن نمونهای از چنددستوریشدگی در زبان فارسی است که میتواند سه نقش دستوری زمان دستوری، نمود و وجهیت را مفهومسازی کند. فعل خواستن که بهعنوان فعل واژگانی و با معنای طلب کردن چیزی، در قالب طرحوارة رخدادی بنیادین تمایل قرار دارد، با اعمال حلقههای مختلف فرایند دستوریشدگی و در قالب طرحوارههای مرکب به بیان مفاهیم دستوری مختلف میپردازد. این فعل در قالب طرحوارة مرکب سریالی، زمان دستوری آینده را مفهوم سازی میکند. فعل خواستن در چارچوب همین طرحواره، نمود تقریب را که نشاندهندة عملی در شرف وقوع در زمان حال و گذشته است و نمود اجتنابی را که بیانگر عملی در شرف وقوع در گذشته است که محقق نشده، مفهومسازی میکند. فعل خواستن در قالب طرحوارة مرکب سنجشی به بیان مفهوم وجهیتی جدید تحتعنوان وجهیت پیشنهادی میپردازد که در آن گوینده مجوز انجام عمل را از مخاطب طلب میکند و جهت انجام عمل پیشنهاد میدهد. دلیل دستوریشدگی متعدد یا همان چنددستوریشدگی فعل خواستن را میتوان پرکردن خلاءهای زبانی و پاسخ به نیاز زبان برای بیان مفاهیم دستوری مختلف دانست.
الهه حسینی ماتک؛ احسان چنگیزی
چکیده
در زبان گیلکی، حروف اضافة vir/var، varǰa و biǰa به معنی «نزد، نزدیک، کنار» به کار میروند و افزون بر مفهوم مکان، بر همراهی نیز دلالت دارند. نظیر این کارکرد را در گونة فارسی گفتاری، حرف اضافة «ور» در ساخت «ورِ دست کسی بودن» بر عهده دارد. حرف اضافة manəstən نیز برای دلالت بر شباهت و همانندی بهکار میرود. در این مقاله، معنی ...
بیشتر
در زبان گیلکی، حروف اضافة vir/var، varǰa و biǰa به معنی «نزد، نزدیک، کنار» به کار میروند و افزون بر مفهوم مکان، بر همراهی نیز دلالت دارند. نظیر این کارکرد را در گونة فارسی گفتاری، حرف اضافة «ور» در ساخت «ورِ دست کسی بودن» بر عهده دارد. حرف اضافة manəstən نیز برای دلالت بر شباهت و همانندی بهکار میرود. در این مقاله، معنی اولیة var روند تحولات معنایی و دستوریشدگی آنها با استفاده از دادههای زبان اوستایی و فارسی میانه بررسی و رابطة آن با varǰa و biǰa معلوم میگردد. روند تحولات manəstən نیز با استفاده از دادههای تاریخی زبان بررسی میشود. برای روشنشدن مطلب، گاه از دادههای زبان فارسی نیز استفاده میگردد. vir / var صورتی از varah به معنی «سینه» در زبان اوستایی است که به صورت war در زبان فارسی میانه به کار رفته است. این واژه از طریق مجاز، معنی «کنار، سمت، سو» حاصل کرده و برای اشاره به فضای اطراف انسان که تحت مالکیت و نظارت اوست، بهکار رفته است. سپس، با حرف اضافة ǰa / ǰe به معنی «از» ادغام شده و حروف اضافة virǰa و biǰa از آن پدید آمدهاند. manəstən نیز مصدر به معنی «شباهت داشتن، همانند بودن» است که در ساخت گروه اسمی بدل به حرف اضافه شده است.
ابراهیم رضاپور؛ شیوا احمدی
چکیده
هلیدی سه نوع استعارة دستوری را معرفی میکند. اسمسازی یکی از انواع استعارههای دستوری است که در فرانقش اندیشگانی مطرح است. در این پژوهش، سعی داریم که نقش استعارة دستوری اسمسازی را در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی از منظر تحلیل گفتمان انتقادی و با توجه به رویکرد وندایک بررسی کنیم و به این پرسشها پاسخ دهیم: 1. آیا استعارة اسمسازی ...
بیشتر
هلیدی سه نوع استعارة دستوری را معرفی میکند. اسمسازی یکی از انواع استعارههای دستوری است که در فرانقش اندیشگانی مطرح است. در این پژوهش، سعی داریم که نقش استعارة دستوری اسمسازی را در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی از منظر تحلیل گفتمان انتقادی و با توجه به رویکرد وندایک بررسی کنیم و به این پرسشها پاسخ دهیم: 1. آیا استعارة اسمسازی در ایجاد پیوستگی و انسجام در متن و نیز حاشیهرانی و برجستهسازی نقشی را ایفا میکند؟ 2. نقش ایدئولوژیک اسمسازی در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی چیست؟ 3. تعداد استعارههای دستوری اسمسازی در متون سیاسی فارسی بیشتر است یا در متون سیاسی انگلیسی؟ شیوة جمعآوری دادهها به صورت کتابخانهای است و با بررسی 5/22 صفحه روزنامة انگلیسی (گاردین، یو اِس اِی تودی، تلگراف و نیویورک تایمز) و 5/22 صفحه روزنامة فارسی (کیهان، قدس و شرق) با موضوع مذاکرات هستهای ایران دریافتیم که استعارة اسمسازی با تغییر ساخت اطلاعی جمله (مبتدا و خبر [Theme and Rheme] و مبتداسازی [Topicalization])، ارجاع به پیشفرضها، استلزام معنایی [Entailment]، حذف عامل/ کنشگر و تغییر مدلهای ذهنی خواننده میتواند باعث حاشیهرانی و برجستهسازی شود. با استفاده از استعارة اسمسازی، بخشی از اطلاعات بیان نمیشوند و با تغییر ساختار مبتدا و خبر میتواند بار تأکیدی جمله را تغییر دهد. اسمسازی باعث میشود که نویسنده بدون اینکه نیاز باشد اطلاعات تکراری را مرور کند، به دانش پیشزمینهای خواننده ارجاع دهد (انسجام) و نیز از اسمهایی استفاده شود که معنای مفهومی مشابهی دارند (پیوستگی). همچنین، مشخص شد که بسامد این نوع استعاره در روزنامههای فارسی بیشتر از تعداد آن در روزنامههای انگلیسی است.
مهنوش اسکندری؛ علی سعیدی
چکیده
بند پیرو متممی در زبان فارسی یکی از وابستههای مستقیم فعل شناخته میشود، ولیکن در زبان روسی میتواند وابستۀ فعل، اسم، صفت کوتاه و یا کلمات شبهگزارهای نیز باشد. در این پژوهش به بررسی انواع بندهای متممی در زبانهای روسی و فارسی پرداختهایم و از آنجاییکه تفاوت اساسی این بندها در این دو زبان در کلماتی است که نیاز به وابسته یا ...
بیشتر
بند پیرو متممی در زبان فارسی یکی از وابستههای مستقیم فعل شناخته میشود، ولیکن در زبان روسی میتواند وابستۀ فعل، اسم، صفت کوتاه و یا کلمات شبهگزارهای نیز باشد. در این پژوهش به بررسی انواع بندهای متممی در زبانهای روسی و فارسی پرداختهایم و از آنجاییکه تفاوت اساسی این بندها در این دو زبان در کلماتی است که نیاز به وابسته یا متمم اجباری دارند، این کلمات را در زبان روسی و چگونگی بیان این بندها در زبان فارسی را بررسی کردهایم. در این پژوهش با بررسی موشکافانۀ بندهای پیرو متممی و کلمات نیازمند به متمم و وابستۀ اجباری در هر دو زبان، به مسألۀ تحقیق که همانا یافتن شباهتها و تفاوتهای اساسی میان بندهای پیرو متممی و کلمات نیازمند به متمم اجباری در زبانهای روسی و فارسی است، پاسخ دادهایم. این امر موجب شده که این مقاله بتواند در آموزش جملات مرکب وابستهساز روسی به دانشجویان فارسیزبان مورد استفاده قرار بگیرد. اغلب بندهای متممی در زبان فارسی وابستۀ اجباری افعال هستند. همچنین، در بررسیهای بهعملآمده مشخص شد که بندهای متممی وابسته به کلمات شبهگزارهای زبان روسی در زبان فارسی با بند متممی وابسته به افعال ارزیابی، ایجابی و وجهی بیان میشوند. همچنین، بندهای وابسته به صفات کوتاه در زبان فارسی با بند قیدی علت میآیند.
طاهره محمودی احمدآبادی
چکیده
گویش اردکان یزد یکی از گویشهای فارسی استان یزد است که وجود تعداد زیادی از افعال مرکب در این گویش، توجه هر زبانشناسی را به خود جلب میکند. هدف از مقالۀ حاضر بررسی ساختاری انواع فعل مرکب در این گویش است. این مقاله میکوشد تا به این سؤالات پاسخ دهد: آیا افعال مرکب در این گویش را میتوان بر اساس دستهبندی فعل مرکب دبیرمقدم (1374) توجیه کرد؟ ...
بیشتر
گویش اردکان یزد یکی از گویشهای فارسی استان یزد است که وجود تعداد زیادی از افعال مرکب در این گویش، توجه هر زبانشناسی را به خود جلب میکند. هدف از مقالۀ حاضر بررسی ساختاری انواع فعل مرکب در این گویش است. این مقاله میکوشد تا به این سؤالات پاسخ دهد: آیا افعال مرکب در این گویش را میتوان بر اساس دستهبندی فعل مرکب دبیرمقدم (1374) توجیه کرد؟ در ساخت فعل مرکب در این گویش، چه نوع ترکیبهایی بیشتر دیده میشود؟ علاوه بر دستهبندیهای ارائهشده توسط دبیرمقدم، آیا دستهبندی دیگری نیز در این گویش دیده میشود؟ نتایج تحلیل دادهها نشان میدهد میتوان دستهبندی دبیرمقدم را بر افعال مرکب در این گویش اعمال کرد. تمامی انواع دستهبندیهای ارائهشده در مقالۀ دبیرمقدم در این گویش نیز وجود دارد و ترکیب بیشتر از انضمام مشاهده میشود. همچنین دستهبندی دیگری، علاوهبر دستهبندی ارائهشده توسط دبیرمقدم، در این گویش وجود دارد.
علی محمدیارلو
چکیده
حروف اضافه نقش بسزایی در معنای جملات فارسی دارند و این بحث، در آموزش/ فراگیری این زبان، یکی از دشوارترین نکات است. در زبانآموزی زبان دوم، این حروف در آخرین رده از مقولههایی هستند که زبانآموزان آنها را فرامیگیرند. ازاینرو، ضرورت دارد تا کتابهای آموزش زبان فارسی اهتمام ویژهای به آموزش این حروف داشته باشند. هدف این پژوهش بررسی ...
بیشتر
حروف اضافه نقش بسزایی در معنای جملات فارسی دارند و این بحث، در آموزش/ فراگیری این زبان، یکی از دشوارترین نکات است. در زبانآموزی زبان دوم، این حروف در آخرین رده از مقولههایی هستند که زبانآموزان آنها را فرامیگیرند. ازاینرو، ضرورت دارد تا کتابهای آموزش زبان فارسی اهتمام ویژهای به آموزش این حروف داشته باشند. هدف این پژوهش بررسی مجموعۀ آموزش فارسی به فارسی از منظر آموزش این حروف است تا شیوههای آموزش، تعداد حروف اضافۀ آموزشدادهشده و بسامد رخداد آنها را بررسی کند. دلیل انتخاب این مجموعه پرکاربردبودن و دامنۀ وسیع استفادهکنندگان از آن است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که روش آموزش حروف اضافه سنتی، آموزشی و در برخی موارد استقرایی/ ضمنی است و باید زبانآموزان، از طریق مثالهای ارائهشده یا خواندن متون و به طریق اکتشافی، آنها را فراگیرند. از میان 89 حرفاضافة ساده و مرکب/ گروهی بهکاررفته، بیشترین بسامد رخداد ازآنِ حروف «به»، «را»، «در»، «از»، «با» و «برایِ» است. استفاده از تصاویر مناسب برای آموزش، عدم استفاده از زبان واسطه، استفاده از فن تقویت درونداد و اشاره به باهمآیی برخی افعال با حروف اضافۀ خاص از نقاط قوت این مجموعه به شمار میرود و عدم اشاره به گونۀ گفتاری حروف اضافه، استفادۀ صِرف از روش استقرایی و پاورقیهای آشفته و بینظم از نقاط ضعف این مجموعه است. نتایج پژوهش حاضر میتواند مورد استفادۀ مؤلفان چنین کتابهایی قرار گیرد.
الهام ثباتی
چکیده
مقالۀ حاضر به بررسی فرایند کشش جبرانی واکه در گونههای کردی ایلامی با تکیه بر تحلیل مورایی میپردازد. در نظریة مورایی، این فرایند به دلیل حذف واحدی از لایة واجی و آزاد ماندن مورای آن در لایة مورایی صورت میگیرد. کشش جبرانی در این گونهها تنها به دلیل حذف همخوان رخ میدهد و همخوانهای /?/,/j/,/h/ همخوانهای ...
بیشتر
مقالۀ حاضر به بررسی فرایند کشش جبرانی واکه در گونههای کردی ایلامی با تکیه بر تحلیل مورایی میپردازد. در نظریة مورایی، این فرایند به دلیل حذف واحدی از لایة واجی و آزاد ماندن مورای آن در لایة مورایی صورت میگیرد. کشش جبرانی در این گونهها تنها به دلیل حذف همخوان رخ میدهد و همخوانهای /?/,/j/,/h/ همخوانهای مورایی هستند که در پی حذف آنها کشش واکه اتفاق میافتد. بدین منظور، بیست گویشور انتخاب شده و از طریقِ پرسشنامه با آنها مصاحبه به عمل آمده است. بهعلاوه، نگارنده نیز خود گویشورِ گونۀ کردیِ فیلی و آشنا به سایر گونههاست. بر این اساس، پژوهش حاضر در مجموع ششصد داده را مورد بررسی قرار داده است که با توجه به محدودیت حجم مقاله دادههای بارز را به عنوان نمونه ارائه کرده است. دادههای مورد بررسی بر مبنای الفبای آوانگار بینالمللی آوانویسی شدهاند. روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفیـ تحلیلی است. برخی از مهمترین دستاوردهای پژوهش عبارتند از: 1. انگیزه اصلی فرایند کششجبرانی حفظ وزن مورایی کلمه است که تحلیل خطی در نشان دادن آن ناتوان عملکرده و در تحلیل غیرخطی مورایی، این لایهها به خوبی نشان داده شدهاند. بنابراین، میتوان گفت نظریه مورایی از کارایی کافی برای توصیف فرایند کشش جبرانی در دادههای کردی ایلامی برخوردار است؛ 2. تنها سه همخوان /x/ ، /φ/ ، /h/حامل وزن هجایی هستند که حذف آنها منجر به کششجبرانی واکه میشود؛ 3. هجاهای گونههای کردی ایلامی حداکثر میتوانند سه مورایی باشند. 4. در گونههای کردی ایلامی، حذف همخوانهای مورایی بعد از واکههای کشیده سبب تغییر ماهیت واکه میشود.