نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان‌شناسی همگانی دانشگاه علامه طباطبائی. تهران. ایران

2 استاد زبان‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران

3 دانشیار زبان‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران

چکیده

در رده‌شناسی، زبان‌ها بر اساس مولفه‌های صرفی، نحوی، معنایی و حتی واجی خاص رده‌بندی و طبقه‌بندی می‌شوند. مجموع این رده‌بندی و طبقه‌بندی‌ها به زبان‌شناسان کمک می‌کند تا جهانی‌های زبانی را معرفی کنند. هدف این پژوهش تعیین وضعیت رده‌شناختی ترتیب واژه زبان عربی معیار است. زبان عربی معیار، گونه ادبی و استاندارد شده‌ای است که در نوشتار رسمی و ادبی در بین عرب‌زبانان، استفاده می‌شود. نتایج به دست آمده از این پژوهش می‌تواند در آموزش زبان فارسی به عرب‌زبانان مفید باشد. در این مقاله، ترتیب واژه زبان عربی معیار بر اساس 25 مولفه رده‌شناختی (درایر (1992)، دبیرمقدم (1392) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از آن است که زبان عربی معیار در مقایسه با زبان‌های آفریقا، زبان‌های آروپا-آسیا و زبان‌های جهان به ترتیب از 20، 22 و 23 مولفه از مولفه‌های زبان‌های فعل میانی قوی (VO) برخوردار است. بنابراین زبان عربی معیار گرایش به رده زبان‌های فعل میانی (قوی) دارد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Word Order Typology of Standard Arabic, According to Dryer’s Correlations (1992)

نویسندگان [English]

  • Mulham Al-shair 1
  • Mohammad DabirMoghaddam 2
  • Rezamorad Sahraee 3

1 Ph.D. student of General Linguistics, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

2 Ph.D. student of General Linguistics, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

3 Associate Professor of Linguistics, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

چکیده [English]

As you know, in typology, languages are categorized on the basis of morphological, syntactic, and semantic features. These categories help linguistics to introduce language universals. This article aims to determine the word order typology in Standard Arabic. Standard Arabic is the standardized and literary variety of Arabic used in writing and in most formal speech throughout the Arab world. The results of the article are of importance in teaching Persian to Arab students. In this article, word-order of the Standard Arabic is analyzed on the basis of the 25 typological correlations (Dryer 1992 and Dabirmoghaddam 2014). The results suggest that Standard Arabic, in comparison to African, Eurasia languages and other languages, which Dryer indicated them in his article, has 20, 22 and 23 correlations of strong VO languages; and also, has 12, 8 and 8 correlations of strong OV languages. Thus, Standard Arabic has a tendency towards strong VO languages.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Typology
  • Standard Arabic
  • Language Universals
  • Linguistic Correlations
  1. مقدمه

زبان عربی زبان رسمی 22 کشور دنیاست و حدود 280 میلیون گویشور بومی دارد. این زبان یکی از زیرشاخه‎های زبان سامی است که خود، زیرمجموعۀ زبان‎های آفریقایی‌ـ‌آسیایی است. در تقسیم‎بندی سنتی سامی، زبان عربی جزو زبان‎های جنوبی تلقی می‌شد و با زبان‎های اتیوپیایی و عربی جنوبی در یک دسته قرار داشت. یکی از دلایل این تقسیم‌بندی وجود جمع درونی[1] بود (مثل کتاب/کتب). در دهۀ 1970، هیتزرون[2] عربی را، به‌همراه زبان‎های آرامی[3] و کنعانی[4]، در زیرمجموعۀ سامی مرکزی[5] قرار داد (Procha´zka, 2009: 42).

پرکاربردترین زبان عربی امروزی عربی معیار است که با نام عربی فصیح نیز شناخته می‌شود. عربی معیار تنها قالب رسمی عربی است که در تمام اتحادیۀ عرب و برخی دیگر از کشورهای خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا به کار می‌رود. عربی معیار، همچنین، به‌‌صورت محاورۀ رسمی کاربرد دارد. با توجه به گستردگی جغرافیایی، زبان‌های عربی دیگری هم وجود دارند که بسیاری از آنها برای دیگر گویشوران عرب‌زبان به‌سختی قابل‌فهم است. قرآن اساس عربی معیار را تشکیل می‌دهد و در سازمان‌های آموزشی، محل کار و رسانه‌ها استفاده می‌شود، اما اغلب گویشوران تحصیل‌کردۀ عرب‌زبان، زبان عربی معیار را به کار می‎گیرند. لازم به ذکر است که بیشتر زبان‎های عربی منطقه فقط صورت شفاهی دارند و صورت نوشتاری ندارند. زبان عربی معیار هم به‌صورت شفاهی و هم به‌صورت نوشتاری به کار می‎رود و در زمینه‌های تجاری، رسانه‎ای و دولتی، مدارس و دانشگاه‌ها مورد استفاده قرار می‎گیرد. در این پژوهش، منظور از زبان عربی، زبان عربی معیار است و همۀ مثال‌های به‌کارگرفته‌شده برای تحلیل رده‎شناسی از این زبان استخراج شده است.

این پژوهش، در چهارچوب نظری رده‎شناختی معرفی‌شده از سوی گرینبرگ[6] (1963)، پایه‌ریزی شده است و به این منظور، مقالۀ درایر[7] (1992)، به‌عنوان زمینه‌ای مناسب جهت توصیف، تحلیل و تبیین رده‌شناختی زبان عربی، مد نظر قرار گرفته است. براین‌اساس، می‌توان نحو زبان‌ها را در چهارچوب مطالعات رده‎شناختی، مورد بررسی قرار داد و الگوها و ویژگی‌های رده‎شناختی آنها را در این حوزه تبیین و توصیف کرد.

  1. مبانی نظری

رده‌شناسی[8] عبارت است از مطالعۀ الگوهایی که به‌صورت نظام‌مند، در زبان‌ها رخ می‌دهند (Croft, 1990). کامری[9] (1989) معتقد است که یکی از مؤلفه‎های بنیادی در رده‎شناسی زبان، ترتیب واژه است. به دیگر سخن، رده‎شناسی ترتیب واژه بر اساس تعداد محدودی مؤلفۀ زبانی بنا نهاده شده است که می‎توان به‌عنوان نمونه، از مؤلفۀ توالی سازه‎های گروه اسمی، مؤلفۀ توالی سازه‎های اصلی جمله (مفعول، فعل) و مؤلفۀ توالی هستۀ اسمی و بند موصولی نام برد. کامری (1989) یادآور می‎شود که اگرچه این‌گونه مؤلفه‎های زبانی از یکدیگر مستقل هستند، می‎توان به لحاظ آماری، بین مؤلفه‎های مذکور نوعی همبستگی ایجاد کرد. در این راستا، درایر (1992) در مقالۀ خود با عنوان «همبستگی‌های ترتیب واژه گرینبرگی»[10]، به بررسی همبستگی بین ترتیب فعل و مفعول از یک طرف و ترتیب جفت‌های خاصی از عناصر دستوری از طرف دیگر پرداخته است. او، برای اشاره به این جفت‎ها، از اصطلاح «جفت‌های همبستگی»[11] استفاده و آنها را به این صورت تعریف می‎کند: اگر توالی یک جفت عنصر x و y، به‌ترتیب، با توالی فعل و مفعول همبستگی نشان دهد، آنگاه جفت x و y یک جفت همبستگی خوانده می‎شود و در این جفت همبستگی، x هم‌الگو با فعل[12] و y هم‌الگو با مفعول[13] دانسته می‌شود. به‌عنوان نمونه، در زبان‎های دارای ترتیب مفعول‌ـ‌فعل (OV)، تمایل به استفاده از پس‌اضافه[14] است و زبان‎های دارای ترتیب فعل‌ـ‌مفعول (VO) تمایل به استفاده از پیش‌اضافه[15] دارند؛ بنابراین، می‎توان گفت که جفت <حرف اضافه (شامل پیش‌اضافه و پس‌اضافه) و گروه اسمی> جفت همبستگی است و در این جفت، حروف اضافه هم‌الگو با فعل و گروه‌های اسمی همراه آن حروف اضافه، هم‌الگو با مفعول هستند  (Dryer, 1992: 82). درایر (1992)، در مقالۀ یادشده، 23 جفت همبستگی به دست داده است و برای هر مورد، یک جدول مستقل[16] ارائه کرده است. همچنین، دبیرمقدم (1392) نیز در چهارچوب مقالۀ یادشدۀ درایر، به بررسی رده‎شناختی تعدادی از زبان‎های ایرانی پرداخته است.

  1. رده‌شناسی ترتیب واژه‎ها در زبان عربی

برخلاف زبان‎های دیگر مانند زبان‎های ایرانی، در زبان عربی، تحلیل رده‎شناختی جدی صورت نگرفته است. به‌عنوان نمونه، دبیرمقدم (1392) با استفاده از 18 مؤلفه که در درایر (1992) ذکر شده بود و 6 مؤلفۀ دیگر که وی از پایگاه داده‎های‌ درایر به آن افزوده است، مؤلفه‎هایی 24گانه تشکیل داده و بر اساس آنها، به بررسی زبان‌های ایرانی پرداخته است. در مقالۀ درایر (1992)، 23 مؤلفه برای بررسی زبان‎ها معرفی شده که دبیرمقدم (1392) 5 مورد از آنها را، با این استدلال که در زبان فارسی این مؤلفه‎ها کاربرد ندارند، حذف کرده است. در همین راستا، نگارنده در این پژوهش، علاوه بر 23 مؤلفۀ درایر (1992)، 6 مؤلفه‌ای را که دبیرمقدم به پایگاه داده‎های درایر اضافه کرده است، برای بررسی زبان عربی به کار می‎گیرد. مجموع این مؤلفه‌ها، بعد از نادیده‌گرفتن چهار مؤلفه (دومؤلفه از 23 مؤلفة درایر و دومؤلفه از 6 مؤلفة دبیرمقدم) که در عربی صادق نیستند، به 25 عدد می‎رسد که در ادامه، به‌ترتیب معرفی می‎شوند. چهار مؤلفۀ یادشده عبارت‌اند از: الف) توالی فعل اصلی و فعل کمکی نفی؛ ب) توالی اسم جمع و اسم؛ ج) توالی اسم و تکواژ آزاد ملکی؛ د) توالی وند منفی‌ساز و فعل.

3ـ1. مؤلفۀ شماره 1: نوع حرف اضافه (پیش‌اضافه یا پس‌اضافه؟)

به حروف اضافه، در زبان عربی، حروف جر گفته می‌شود. در زبان عربی، اسم در سه حالت مجرور می‌شود: الف) اگر قبل از آن حرف جر آمده باشد؛ ب) اگر مضاف‌الیه باشد؛ ج) اگر بعد از اسم مجرور بیاید. حروف جر در عربی را می‌توان به چهار دسته تقسیم‌بندی کرد: دستۀ اول، حروفی که با اسم و ضمیر ظاهر می‌شوند، مانند «من»، «إلی»، «عن»، «علی»، «فی»، «لـ» و «بـ». دستۀ دوم، حروفی که فقط با اسم ظاهر می‌شوند، مانند «حتی»، «کـ»، «و»، «تـ»، «رب»، «مذ» و «منذ». حروف اضافه در زبان عربی، در همۀ ساخت‎های زبانی، پیش از وابستۀ خود قرار می‌گیرند. به‌عبارت‌دیگر، همۀ حروف اضافۀ زبان عربی پیش‎اضافه هستند. در یک تقسیم‎بندی، می‌توان پیش‎اضافه‌های عربی را به دو نوع آزاد و وابسته تقسیم کرد. حروف اضافۀ «من»، «الی»، «عن»، «علی» و «فی» در جمله‌های (1) تا (6) پیش‎اضافه‌های آزاد هستند و حروف اضافۀ «لـ» و «بـ» در جمله‌های (7) و (8)، از لحاظ آوایی، به متمم خود متصل می‌شوند. در زبان عربی حروف اضافه همگی پیش‎اضافه‎اند. مثال‎های زیر نمونه‌هایی از کاربرد حروف اضافه در زبان عربی را نشان می‌دهند:

من: min

1) عاد من المدرسة.

ʕa:da      min           al-madrasa

  مدرسه-ح. ت               از         برگشت

از مدرسه برگشت.

إلی: ʔila

2) ذهب إلی المدرسة.

ðahaba    ʔila          al-madrasa

 مدرسه- ح.ت              به           رفت

به مدرسه رفت.

عن: ʕan

3) أنت تتحدث عن المسرح.

ʔanta      tataħadaθu      ʕani       al-masraħ

نمایش- ح.ت          از            حرف می‌زنی           تو      

تو از نمایش حرف می‌زنی.

 

 

4) ابتعد عن الحائط.

ʔibtaʕada      ʕani       al-ħa:ʔitˠ

  دیوار-ح ت        از           فاصله گرفت    

از دیوار فاصله گرفت.

علی: ʕala

5) اعتدل الفرسان علی صهوات أفراسهم.

ʔiʕtadala     al-fursanu     ʕala   sˠahwati   ʔafrasihim

      اسب               پشت           بر        سواران-ح. ت          نشست

سواران بر پشت اسب‌ها نشستند.

فی: fi

6) ماذا تفعلون فی هذه الساعة من اللیل؟      

maða tafʕalu:na  fi:    haðihi    al-saʕati  mina  al-lai:li

شب ح.ت     از     ساعت-ح. ت     این          در می‌کنید         چه

در این ساعت شب چه می‎کنید؟

 

لـ : li

7) نبرتها لا تدع مجالا للشک فی صدقها.

nabratuha:  la: tadaʕu  madʒa:lan   lilʃaki    fi:   sidqiha    

  صدقش    در  برای تردید      مجالی           نمی‌گذارد           لحنش 

لحنش مجالی برای تردید در صدقش نمی‎گذارد.

 

بـ : bi

8) کان علی علم برغبته.

ka:na ʕala:   ʕilmin    biraɣbatihi

 از-رغبت-او        مطلع                  بود

از رغبت او مطلع بود.

3ـ2. مؤلفۀ شمارۀ 2: توالی هستۀ اسمی و بند موصولی (هستۀ اسمی پیش از بند موصولی یا پس ازآن؟)

در زبان عربی، جملۀ موصولی دو شرط دارد:

  1. جمله خبری باشد و احتمال صدق یا کذب آن وجود داشته باشد.
  2. دارای ضمیر (مرجع‌دار) به اسم موصول (هسته اسمی) برگردد و مطابقه با آن در مفرد و مثنی و جمع و مذکر و مؤنث داشته باشد (حسنی مغالسة، 1997: 113).

در زبان عربی، بند موصولی به‌وسیلۀ اسم موصول ساخته می‌شود. اسم موصول اسمی است که معنی آن به‌وسیلۀ جملۀ بعد از آن مشخص می‌شود و این جمله «صلۀ موصول» نامیده می‌شود (قطریب، 1994: 57). به نظر می‎رسد در زبان عربی، وابستۀ اسم موصول، یعنی بند موصولی، پس از آن قرار می‎گیرد. در زبان عربی، اسم‎های موصول به دو نوع عام و خاص تقسیم می‎شوند. نوع عام و خاص بر دو جنس مذکر و مؤنث دلالت دارد که به نوبۀ خود، هرکدام به اعداد مفرد، مثنی و جمع قابل ارجاع هستند. اسم‌های موصول در جدول (1) آورده  شده‌اند:

جدول 1. اسم‎های موصول در زبان عربی

 

عمومی

 

مذکر

مؤنث

 

مفرد

الذی

al-laði:

التی

al-lati:

معادل فارسی

(که)

مثنی

اللـّذان

al-laðani

اللـّـتان ِ

اللـّتـَیـْن

al-lata:ni

al-latai:ni

جمع

الـّیینَ

al-laði:na

اللاتی

اللـّواتی

al-la:ti:

al-lawa:ti:

 

خصوصی

برای انسان

برای غیرانسان

مَـن (کسی که، که)     man

ما (چیزﻯ که، که)ma:

9) الرجل الذی کان یتحدث معک البارحة.

Al-raʤulu       al-laði:    ka:na     jatahadaθu    maʕaka       al-ba:riħa

دیروز-ح. ت             با تو            صحبت می‌کرد          که            مردی- ح.ت

مردی که دیروز با تو صحبت می‌کرد.

10) احترم من هو أکبر منک.

ʔiħtarim       man      huwa    ʔakbaru   minka

از تو           بزرگ‌تر        او         کسی که     احترام بگذار

 به کسی که از تو بزرگ‌تر است، احترام بگذار.

همان گونه که در جمله‌های (9) و (10) مشخص است، در زبان عربی، بند موصولی پس از هسته اسمی قرار می‎گیرد.

3ـ3. مؤلفۀ شمارۀ 3: توالی مضاف و مضاف‎الیه (مضاف پیش از مضاف‌الیه یا پس از آن؟)

اضافه یعنی اضافه‌کردن اسم به اسمی دیگر. در زبان عربی، اضافه بر دو نوع است؛ نوع اول اضافۀ معنوی یا اضافۀ محض است. این نوع اضافه به مضاف معنی مشخص می‎افزاید؛ یعنی معنی تعریف یا تخصیص به مضاف می‌دهد، مانند «قول الحکماء = گفتۀ حکیمان» و «کتاب تاریخ = کتاب تاریخ». این نوع اضافه به تقدیر حرف اضافه از چهار حرف است:

لـ= برای: کتاب صدیق = کتاب دوست؛ یعنی کتاب لصدیق= کتاب برای دوست

من = از: باب حدید = در آهنی؛ یعنی دری از آهن

فی = در: سفر اللیل = مسافرت شب؛ یعنی سفر فی اللیل = مسافرت در شب

کـ = مثل: سواد اللیل = سیاهی شب؛ یعنی سواد کاللیل = سیاه مثل شب

نوع دوم اضافۀ لفظی یا اضافۀ غیرمحض است. در این نوع اضافه، مضاف یک وصف است که به وقوع و رخ‌دادن حادثه در زمان حال یا آینده یا استمرار آن دلالت می‎کند، مانند «محارب العدو= مقاوم دشمن» (محارب: اسم فاعل است) (حسنی مغالسة، 1997: 365). داده‌های زبان عربی نشان می‌دهند که در این زبان، همیشه مضاف پیش از مضاف‎الیه قرار می‌گیرد؛ به عبارت بهتر، هسته پیش از وابسته قرار می‌گیرد. واحدهای زبانی «والد» و «معجم» در جمله‌های (11) و (12) مضاف هستند و وابسته‌های آنها، «احمد» و «النحو»، پس از آنها قرار گرفته‎اند.

 

11) والد احمد.

Wa:lidu  ʔaħmad

   احمد         پدر        

پدر احمد.

12) معجم النحو.

moʕʤamu      al-nahw

نحو- ح.ت       فرهنگ 

    فرهنگ نحو.

3ـ4. مؤلفۀ شمارۀ 4: توالی صفت و مبنای مقایسه (صفت پیش از مبنای مقایسه یا پس از آن؟)

در زبان عربی، صفت و مبنای مقایسه زیر بند اسم تفضیل (برتری) معرفی می‎شود. در تعریف آن، آمده است که اسم تفضیل به هر وصفی بر وزن «افعل» اطلاق می‎شود که بر دو چیز مشترک در یک صفت دلالت کند و یکی از آن دو بر دیگری برتری داشته باشد. اسم تفضیل همیشه مفرد مذکر است و بعد از اسم تفضیل حرف جر (من) می‌آید که مبنای مقایسه را مجرور می‌کند (عید، 1975). در زبان عربی، در ساخت‎های بی‎نشان، صفت پیش از مبنای مقایسه قرار می‎گیرد. مانند جملۀ (13) که در آن، صفت «أکبر من» پیش از مبنای مقایسه، یعنی «حسن»، قرار گرفته است. هرچند در این زبان، در موارد نشان‌دار، مبنای مقایسه پیش از صفت نیز می‌آید، مانند جملۀ (14).

 13) أکبر من حسن.      

 ʔakbaru   min    ħasan

  حسن       از         بزرگ‌تر

 14) من حسن أکبر.

 min   ħasan   ʔakbaru

  بزرگ‌تر     حسن      از

3ـ5. مؤلفۀ شمارۀ 5: توالی فعل و گروه حرف‌اضافه‌ای (گروه حرف‌اضافه‌ای پیش از فعل می‎آید یا پس از آن؟)

در زبان عربی، فعل پیش از گروه حرف‌اضافه‌ای می‌آید و در نتیجه، در این مشخصه هسته پیش از وابسته می‌آید. در جملۀ (15)، فعل «نام» قبل از گروه حرف‌اضافه‌ای «علی الارض» قرار گرفته است.

15) نام احمد علی الارض.

na:ma   ʕahmad   ʕala:       al-ʔardˠ

زمین- ح.ت     روی      احمد        خوابید

احمد [روی زمین] خوابید.

3ـ6. مؤلفۀ شمارۀ 6: توالی فعل و قید حالت (قید حالت پیش از فعل می‎آید یا پس از آن؟)

 قید حالت در زبان عربی زیر بند حال معرفی می‎شود؛ یعنی اسمی مشتق است و حالت صاحب آن را در حال وقوع فعل تبیین می‎کند، مانند: «هجم الأسد غاضبا = شیر خشمگین حمله کرد». همچنین، قید حالت حالت فاعل یا مفعول از طرف مفهوم یا لفظ یا هر دو را تبیین می‎کند و عامل آن فعل یا شبه فعل یا معنای آن است؛ شرط آن این است که نکره باشد و صاحب آن معرفه، مانند: «اقبل احمد ضاحکا/ احمد خندان آمد» (قطریب، 1994 :247). همان گونه که در جملۀ (16) مشخص است، فعل «رکض» قبل از قید حالت «بطیئا» ظاهر شده است؛ بنابراین، در زبان عربی، قید حالت پس از هستۀ خود، یعنی فعل، قرار می‎گیرد.

16) رکض      بطیئا

rakadˠa      batˠi:ʔan

   آهسته            دوید       

او آهسته دوید.

3ـ7. مؤلفۀ شمارۀ 7: توالی فعل اسنادی و گزاره/ مسند (گزاره/ مسند پیش از فعل اسنادی می‎آید یا پس از آن؟)

در زبان عربی، فعل‎های ناقص «کان»، «صار»، «لیس»، «ظل»، «أصبح»، «أمسی»، «أضحی» و آنچه به معنی آن می‎آید معادل فعل اسنادی هستند. افعال ناقص مبتدا را رفع می‎دهند، از باب تشبیه به فاعل که در واقع اسم است و مجازاً فاعل نامیده می‎شود. افعال ناقص خبر را نصب می‎دهند، از باب تشبیه به مفعول که در واقع خبر است و مجازاً مفعول نامیده می‎شود. به‌عنوان نمونه، «کان» مبتدا را مرفوع و خبر را منصوب می‎کند، درحالی‌که اسم و خبر را خبر برای خود قرار می‎دهد: «کان أحمد سعیدا = أحمد سعید بود». «ظل»، به معنی «در تمام طول روز بود» همانند «کان» است. سه فعل «أضحی»، «أصبح» و «أمسی» به معنی «شد» و به‌ترتیب، برای ورود در ظهر و صبح و شب است. یکی دیگر از افعال ناقص، «صار=گردید/ شد»، بر تحول و دگرگونی دلالت دارد، مانند: «صار تمیم امیرا = تمیم امیر شد». «لیس» نیز برای نفی مفهوم و مضمون جمله آورده می‎شود (ابن عقیل، 1389).

در زبان عربی، فعل‌های ناقص «کان»، «صار» و «لیس» اسنادی هستند. وابسته‌های این فعل‌ها در جایگاه پیش از مسند قرار می‌گیرند، مانند جمله‌های (17) تا (21). لازم به یادآوری است که در جملۀ (17)، فعل اسنادی ظاهر نشده است، اما در بعضی جملات دیگر، مانند (18) تا (21) تظاهر می‌یابد.

 17) هو معلم.

Huwa   moʕalimun

       معلم            او

 او معلم است.

18) هو یکون معلما.

Huwa   jaku:nu   moʕalimun

       معلم             است           او

 او معلم است.

 19) هو کان معلما.

 Huwa   Ka:na   moʕaliman

     معلم               بود           او

او معلم بود.

20) هو صار معلما.

Huwa   sˠa:ra   moʕaliman

         او             شد          معلم         

او معلم شد.

  1. هو لیس معلما.

Huwa    lajsa  moʕaliman

      معلم          نیست        او      

او معلم نیست.

 3ـ8. مؤلفۀ شمارۀ 8: توالی فعل «خواستن» و فعل بند پیرو (فعل خواستن پیش از فعل بند پیرو میآید یا پس از آن؟)

 جملۀ (22) نشان می‌دهد که در زبان عربی، فعل بند پیرو پس از فعل خواستن تظاهر می‎یابد.

22) هو یرید أن [یذهب].

Huwa    juri:du    ʔan   jaðhab

   برود       که      می‌خواهد     او

او می‌خواهد که [برود].

3ـ9. مؤلفۀ شمارۀ 9: توالی موصوف و صفت: صفت پیش از موصوف میآید یا پس از آن؟)

 صفت، در اصطلاح نحوی، تابع است؛ یعنی اسمی که از ماقبل خود (موصوف) در حرکات و اعراب و احکام تبعیت می‌کند و در اعراب، مفرد و جمع، مذکر و مؤنث و... مطابقت می‎کند. در عربی، چند نوع صفت وجود دارد که بالاترین بسامد مربوط به اسم مشتق است، مانند اسم فاعل (رجل شاعر= مرد شاعر)، اسم مفعول (سلوک محمود= رفتار خوب)، صفت مشبه به اسم فاعل (خلق کریم= خوی خوب)، اسم تفضیل (کتاب أوسع شرحا= کتاب با شرح گسترده‌تر)، نسبت (عربی) و توصیف کار و شغل (خیاط)، و توصیف به‌وسیلۀ مصدر (رجل صدق = مرد راست‌گو) (قطریب، 1994: 236).

در گروه اسمی موجود در جملۀ (23) که در آن موصوف هسته خود را توصیف می‌کند، موصوف پیش از صفت تظاهر یافته است.

23) المرأة الودودة.

Al-marʔatu     al-wadu:da

 مهربان- ح.ت      زن- ح.ت        

زن مهربان.

3ـ10. مؤلفۀ شمارۀ 10: توالی صفت اشاره و اسم (صفت اشاره پیش از اسم میآید یا پس از آن؟)

 در زبان عربی، صفت اشاره زیر بند اسم اشاره معرفی می‎شود و در تعریف آن، آمده است که اسم اشاره عبارت است از اسمی که چیزی که به آن اشاره دارد را  مشخص می‎کند. در زبان عربی، اسم اشاره به دو نوع تقسیم می‌شود:

1ـ مشارٌالیه از نظر مفرد و جمع و تثنیه و مذکر و مؤنث و عاقل یا غیرعاقل رعایت می‎شود:

  • مفرد مذکر عاقل و غیرعاقل: ذا، ذاء، ذائه، ذاؤه، ألک (برای دور)، أی؛ از این میان، فقط «ذا» امروزه استفاده می‎شود (ذا استاذ ماهر= این استاد ماهر است).
  • مفرد مؤنث عاقل و غیرعاقل: ذی، ذهْ، ذهِ، ذات، تا، تی، تهْ، تِهِ. (ذی الشجرة مثمرة= این درخت مثمر است).
  • مثنی: هذان، ذان، هذین، هاتین، هاتان. (هاتان الهرتان جمیلتان = این دو گربه قشنگ هستند).
  • جمع مطلق عاقل و غیرعاقل مؤنث و مذکر: أولاء، هؤلاء (هؤلاء الطلاب = این دانشجویان).

2ـ مشارٌالیه، از نظر دوری یا نزدیکی یا میانجی‌بودن آن در بین دوری و نزدیکی، رعایت می‎شود.

اسم‎های اشارۀ ذکرشده در بالا، همگی، به نزدیکی مشارٌالیه دلالت می‎کنند؛ اما بعضی از اسم‎های اشاره به «توسط» یا «وسط بودن» مشارٌالیه دلالت می‎کنند، مانند «ک» در «ذاک»، «ذانک»، «أولئک»، «تیک» و «ذیک». گاه اسم‎های اشاره قبل از «ک» برای دلالت بر دوری می‎آیند، مانند «هنالک» در جملۀ «فی أفریقیا هنالک الحرارة مرتفعة جداً: در افریقا آنجا گرما خیلی بالا است» (فوال بابستی، 1992: 99). در زبان عربی، صفت اشاره می‌تواند پیش یا پس از اسم واقع شود، مانند دو جملۀ (24) و (25).

 24) المرأة تلک.

Al-marʔa    tilka   

   آن          زن- ح.ت

25) تلک المرأة.    

tilk    Al-marʔatu   

       زن- ح.ت        آن         

3ـ11. مؤلفۀ شمارۀ 11: توالی قید مقدار و صفت (قید مقدار پیش از صفت میآید یا پس از آن؟)

در زبان عربی، توالی قید مقدار و صفت توالی آزاد است. به‌عبارت‌دیگر، می‌توان قید مقدار را قبل یا بعد از صفت قرار داد. برای نمونه، قید مقدار «جد» می‌تواند پیش از «عظیم» به کار رود، مانند جمله‎های (26) تا (29).

 26) کبیر جداً.

Kabi:run ʤiddan

   بسیار        بزرگ

27) جدّ     کبیر.

ʤiddu    Kabi:r    

    بزرگ      بسیار

28) عظیم   جدا.

ʕaðˠi:mun   ʤiddan

   بسیار         بزرگ

29) جدّ    عظیم.

ʤiddu  ʕaðˠi:m

 بزرگ     بسیار    

3ـ12. مؤلفۀ شمارۀ 12: توالی فعل اصلی و ادات نفی (ادات نفی پیش از فعل میآید یا پس از آن؟)

بیست و چهارمین مؤلفه‎ای که دبیرمقدم (1392)، برای بررسی ترتیب واژه در زبان‎های ایرانی، بر اساس رویکرد درایر (1992) پیشنهاد می‎دهد «توالی وند منفی‎ساز و ستاک فعل» است. در زبان عربی، این عنوان باید به توالی ادات منفی‎ساز و فعل تغییر کند، چراکه برخلاف زبان‎های ایرانی، از جمله فارسی، که از وند برای ساخت‎های منفی استفاده می‎کنند، در زبان عربی، این مسئولیت به عهدۀ تکواژهای آزادی مانند «لا»، «ما»، «لم» و «لن» است. دبیرمقدم مؤلفة اخیر را از فهرست 24 گانۀ خود  حذف کرده است، با این توضیح که برای زبان فارسی صادق نیست. از این روی، در مقالۀ حاضر، مؤلفۀ شمارۀ (12)، یعنی توالی وند منفی‎ساز و ستاک فعل، از رویکرد دبیرمقدم (1994) حذف می‎شود و به‌جای آن، توالی فعل اصلی و ادات نفی اضافه می‎شود.

عطیة (2007: 180) استدلال می‎کند که نفی در زبان عربی، بر ضد ایجاب است و به‌وسیلۀ چندین ادات انجام می‎شود که در ادامه ارائه می‎شوند. در زبان عربی، دو روش برای نفی وجود دارد؛ روش اول نفی صریح است که از طریق ادات نفی انجام می‎شود. ادات نفی در عربی عبارت است از: «ما»، «إن»، «لا»، «لم»، «لما»، «لن»، «لـ»، «لیس»، «لات» و «غیر»:

لـ: وندی است با فعل مضارع به کار می‎رود و بر نفی تأکید می‎کند. این موضوع به شرطی است که قبل از آن، ادات نفی آمده باشد؛ به همین دلیل، آن را به‌عنوان ادات نفی در نظر نمی‎گیریم.

ما: ادات نفی برای فعل مضارع، ماضی و جملۀ اسمی است.

إن: ادات نفی برای فعل مضارع و ماضی است.

لما: ادات نفی برای فعل مضارع است (برای نفی رخداد) که در زمان ماضی اتفاق افتاده.

لن: ادات نفی برای مضارع است و وقوع فعل در آینده را منفی می‎کند.

لیس: برای نفی جملۀ اسمی به کار می‌رود.

لات: همانند «لیس» عمل می‌کند.

لا: برای نفی ماضی و مضارع کاربرد دارد.

غیر: برای نفی اسم بعد از آن است.

روش دوم را نفی ضمیمه (ضمنی) می‌گویند که از طریق بافت  فهمیده می‎شود (استفهام یا شرط):

استفهام: (هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون).

شرط: (لو نشاء جعلناه أجاجا) (الواقعه 7).

در زبان عربی، از تکواژهای آزاد منفی‎ساز «لا»، «ما»، «لم» و «لن» استفاده می‌شود که همیشه در جایگاه قبل از فعل قرار می‌گیرند، مانند جملات (30) تا (33).

30) لم أقرأ.

lam ʔaqraʔ

  نخواندم.

31) لن أرکض.

lan ʔarkudˠ

 نخواهم دوید.

 32) لا أسمع.

la ʔasmaʕu

 نمی‌شنوم.

33) ما رمیتُ.

 ma: ramai:tu

  پرت نکردم.

3ـ13. مؤلفۀ شمارۀ 13: توالی فعل اصلی و ادات زمان‌ـ‌نمود (ادات زمان‌ـ‌نمود پیش از فعل میآید یا پس از آن؟)

 در زبان عربی، از ادات «قد» برای نمود کامل و «سوف» برای نمود ناقص استفاده می‎شود. نمود از ویژگی‎های ساختاری و معناشناختی فعل است که چگونگی انجام فعل را، از نظر نوع به انجام رسیدن آن، بیان می‎کند؛ یعنی با آغاز، پایان، تداوم، تکرار و درحال‌انجام‌بودن آن مرتبط است (Comrie, 1976: 3). مهم‌ترین تفاوت میان زمان دستوری و نمود این است که زمان دستوری زمان ارجاعی یک موقعیت را به زمان گفتار مرتبط می‎سازد، درحالی‎که نمود زمان ارجاعی را به زمان رخداد ربط می‎دهد. به همین دلیل، کامری (1976: 5) از زمان دستوری با عنوان زمان موقعیت یاد می‎کند که رخداد را به زمان حال و یا یک نقطۀ دیگر زمانی مرتبط می‎کند و از نمود با عنوان زمان درونی موقعیت یاد می‎کند، زیرا با حوزۀ زمانی داخلی رخداد در ارتباط است و نه با یک نقطۀ ارجاعی زمانی. تمایز میان نمود کامل و نمود ناقص، که برگرفته از زبان‎های اسلاوی است، امروزه اصلی‎ترین تقسیم‎بندی نمود در میان زبان‎هاست. منظور از نمود کامل، کامل‎شدن عملی است که توسط فعل بیان می‌شود و نمود ناقص استمرار عمل فعل، بدون مشخص‎کردن مرزهای پایانی آن است. تعریف گیوون[17] (2001: 288) از این تقسیم‎بندی بدین شرح است که نمود کامل متمرکز بر پایان و حدومرز فعل است و ارتباط تنگاتنگ با زمان گذشته دارد. نمود ناقص متمرکز بر چیزی غیر از پایان و حدومرز است. همان گونه که در جملات (34) تا (36) مشخص است، در زبان عربی، معیار ادات زمان‌ـ‌نمود قبل از فعل اصلی قرار می‎گیرد.

34) قد عمل.

Qad      ʕamila

کار کرده است (مذکر)   

35) هو قد ذهب.

Huwa   qad ðahaba

   رفته است         او

 36) هو سوف یذهب.

Huwa   sawfa    yaðhabu

رفت             خواهد       او 

3ـ14. مؤلفۀ شمارۀ 14: توالی فعل اصلی و فعل کمکی زمان‌ـ‌نمود. فعل کمکی پیش از فعل اصلی میآید یا پس از آن؟)

همان گونه که در مثال‎های (37) تا (40) مشخص است، فعل کمکی قبل از فعل اصلی قرار گرفته است.

جدول 2. برگرفته از احمد الطاهر (2015: 94)

 

کان به‌عنوان فعل کمکی

کانَ + قد + فَعَلَ

کانَ + فَعَلَ

یکونُ + قد + فَعَلَ

یکونُ + فَعَلَ

 

نمود کامل

 

37) کنت قد تلقیت منها دعوة الی العشاء.

Kuntu qad talaqqai:tu menha:   daʕwatan    ʔila: alʕa∫a:ʔ

برای شام-ح. ت   یک دعوت‌نامه      از او        دریافت کرده بودم         

یک دعوت‌نامه برای شام از او دریافت کرده بودم.

38) کنت بدأت قراءتها البارحة.

Kuntu badaʔtu   qira:ʔataha:     alba:riħa

دیروز-ح. ت     خواندنش را      آغاز کرده بودم

دیروز خواندنش را آغاز کرده بودم.

­ 39) یکون قد تحول من انسان الی حطام.

jaku:nu qad taħawwala    min  ʔinsa:nin   ʔila:  ħutˠa:m

  خراب       به           آدم           از            تبدیل کرده باشد

از آدم به خراب تبدیل کرده باشد.

40) یکون ترک المفتاح فی المنزل.

jaku:nu taraka      almifta:ħa    fi:   almanzil

   خانه         در    کلید را-ح. ت     فراموش کرده باشد

کلید را در خانه فراموش کرده باشد.

افعال کمکی دیگری نیز به‌ صیغۀ فعل (یَفعَل) در زبان عربی اضافه می‌شوند و برای نمود ناقص به کار می‌روند، از جمله «کاد» و «أوشک» برای نمود احتمالی ناقص، «بدأ»، «أخذ»، «طفق» و «شرع» برای نمود شروع ناقص، «صار» و «أصبح» برای نمود ناقص آغازی، «ظل» و «مازال» برای نمود استمراری ناقص به‌علاوۀ فعل کمکی «کان».

 نمود احتمالی ناقص (کاد/ اوشک + یفعل):

41) تکاد الورده تتفتح.

 Taka:du     alwardatu   tatafattaħ

 شکفته شود     گل-ح. ت      نزدیک است

نزدیک است که گل شکفته شود.

42) کاد الطفل یسقط.

Ka:da          altˠiflu        jasqutˠ

  بیافتد      کودک-ح. ت      نزدیک بود    

نزدیک بود کودک بیفتد.

نمود شروع ناقص (بدأ / أخذ / طفق / شرع + یفعل):

43) أخذ قلبی یخفق.

ʔaxaða   qalbi:   jaxfiq

می‌تپد       قلبم     شروع کرد 

قلبم شروع به تپیدن کرد.

نمود ناقص آغازی (صار / أصبح + یفعل):

44) صار یعانی من المرض.

 sˠa:ra juʕa:ni:   mina       almaradˠ

بیماری-ح. ت        از           رنج می‌برد        

(تازه شروع کرد که) از بیماری رنج می‌برد.

 نمود استمراری ناقص (ظل / مازال + یفعل):

45) ما زال یعیش علی شاطئ البحر.

Ma:za:la        jaʕi:∫u   ʕala:         ∫a:tˠiʔi      albaħr 

دریا-ح. ت       لب                   زندگی می‎کند       هنوز     

  هنوز لب دریا زندگی می‌کند.

کان + فعل:

46) کان یلعب فی الساحة.

  Ka:na jalʕabu   fi:        alsaħa

حیاط-ح. ت     در      بازی می‌کرد    

در حیاط بازی می‌کرد.

3ـ15. مؤلفۀ شمارۀ 15: توالی ادات استفهام و جمله (ادات استفهام پیش از جمله و در آغاز میآید یا پس از آن و در پایان؟

در عربی، ادات استفهام «أ» و «هل» است. ادات استفهام در زبان عربی ابتدای جمله را به خود اختصاص می‎دهد، زیرا در عربی، جمله بعد از ادات استفهام می‌آید (عبدالله، 2017: 112).

در زبان عربی، ادات استفهام همیشه در ابتدای جمله قرار می‌گیرد، مانند جملات (47) و (48). ادات استفهام در عربی عبارت‌اند از: «أ»، «هل» و «أیا» (قطریب، 1994: 44).

 47) هل ذهب؟

Hal   ðahaba

   رفت      آیا      

آیا رفت؟

 48) أ ذهب؟

ʔa   ðahaba

  رفت       آیا      

آیا رفت؟

3ـ16. مؤلفۀ شمارۀ 16: توالی پیرونمای بند قیدی/ حرف ربط قیدی و بند (حرف ربط بند قیدی پیش از بند میآید یا پس از آن؟)

 مثال‌های زیر نشان می‌دهند که در زبان عربی، حرف ربط قیدی یا پیرونمای بند قیدی همیشه پیش از بند قرار می‎گیرد. در جملات (49) تا (52)، حرف‎های ربط قیدی «عندما»، «لما»، «حینما» و «حین» پیش از وابستۀ خود قرار دارند.

49) عندما ذهب.

  ʔindama:  ðahaba

    رفت       هنگامی      

هنگامی که او رفت.

50) لما ذهب.

Lamma:  ðahaba

  رفت        وقتی‌که     

51)  حینما ذهب.

ħi:nama:  ðahaba

   رفت       وقتی‌که

52) حین ذهب.

ħi:na   ðahaba

  رفت      وقتی‌که

3ـ17. مؤلفۀ شمارۀ 17: توالی حرف تعریف و اسم (حرف تعریف پیش از اسم میآید یا پس از آن؟)

 تنها حرف تعریف در زبان عربی «الـ» است که همواره پیش از اسم ‌ظاهر می‎شود. شایستۀ ذکر است که تنوین در عربی (ـًــٍــٌ) نشانۀ نکره است. در مثال‎های زیر، کلمۀ «کتاب» در دو حالت نکره و معرفه است.

53) کتاب.  

    kita:b

54) الکتاب.

  al kita:b

کتاب-ح. ت

 

3ـ18. مؤلفۀ شمارۀ 18: توالی فعل و فاعل (فاعل پیش از فعل میآید یا پس از آن؟)

 در زبان عربی، در صورت بی‎نشان، فعل پیش از فاعل تظاهر می‎یابد، مانند جمله‌های (55) و(56). در این جمله‌ها، فاعل‌های «مینا» و «احمد» پس از فعل قرار دارند.

 55) أتت مینا.

ʔatat   mi:na:

  مینا         آمد

مینا آمد.

56) نام احمد.

na:ma   ʔaħmad

   احمد       خوابید       

احمد خوابید.

3ـ19. مؤلفۀ شمارۀ 19: توالی عدد و اسم (عدد پیش از اسم میآید یا پس از آن؟)

 اگر در زبان عربی اسم موردنظر جمع باشد، عدد پیش از معدود قرار می‎گیرد، مانند جملۀ «اربعه کتب»؛ اما اگر اسم مفرد و تثنیه باشد، نیاز به آوردن عدد نیست، زیرا تصریف اسم آن را نشان می‌دهد. اگر هم واژه‌های جداگانه‎ای به تعداد معدود اشاره کنند، آنگاه این واژه‌ها نقش صفتی دارند.

58) کتاب واحد. 

 kita:bun   wa:ħid

     یک        کتاب      

یک کتاب.

57) کتابان اثنان.

kita:ba:ni  iθna:n

    دو         کتاب     

دو کتاب.

3ـ20. مؤلفۀ شمارۀ 20: توالی وند زمان‌ـ‌نمود و ستاک فعل (وند زمان‌ـ‌نمود پسوند ستاک فعل است یا پیشوند آن؟)

در زبان عربی، وند زمان‌ـ‌نمود در یک حالت وجود دارد و آن زمانی است که به‌جای ادات «سوف» + صیغۀ فعل «یَفعَل» برای آیندۀ طولانی، از وند «سـ» + صیغۀ فعل «یَفعَل» برای آیندۀ نزدیک‌تر و نمود ناقص استفاده شود.

پیشوند زمان برای ساخت مضارع عبارت است از: «یـ» برای مذکر (مثال 59)، «تـ» برای مؤنث (مثال 60)، «أ» برای اول‌شخص مفرد مذکر و مؤنث (مثال‎های 62 و 61)  و «نـ» برای اول‌شخص جمع (مثال 63).

59) یعمل.

jaʕmalu

کار می‌کند (مذکر).

60) تعمل.

 taʕmalu

کار می‌کند (مؤنث). 

61) أعمل.

ʔaʕmalu

کار می‌کنم (اول‌شخص مفرد مذکر ومونث).

 62) أرکض

ʔarkudˠu

می‌دوم (اول‌شخص مفرد مذکرو مؤنث).

63) نعمل.

naʕmalu

کار می‌کنیم (اول‌شخص جمع).

3ـ21. مؤلفۀ شمارۀ 21: توالی وند ملکی و اسم (وند ملکی پس از اسم میآید یا پیش از آن؟)

دبیرمقدم (1392: 118) این مؤلفه را از فهرست مؤلفه‎هایی که برای بررسی ترتیب واژه در زبان فارسی لازم است حذف کرده و به‌جای آن، مؤلفۀ «توالی اسم و تکواژ آزاد ملکی» را معرفی کرده است. توجیه وی این است که وند ملکی تنها در زبان فارسی به اسم متصل نمی‎شود و وقتی صفت به اسم اضافه ‎شود، وند ملکی به کل گروه اسمی، یعنی به صفت، اضافه می‎شود؛ اما در زبان عربی، وند ملکی همواره به اسم متصل می‎شود و اضافه‌شدن صفت این توالی را به هم نمی‎زند. وند ملکی در زبان عربی به‌صورت پسوندی به اسم متصل می‌شود مانند مثال‎های (64) و (65). لازم به ذکر است که اگر صفتی موصوفی را توصیف کند، باز هم این پسوند به موصوف (اسم) متصل می‌شود، مانند مثال (65).

 64) کتابی.

Kitabi:

  م- کتاب     

کتابم.

65) کتابی الجید.

Kita:b-i:a     al-ʤai:jid

خوب -ح. ت     م- کتاب    

کتاب خوبم.

3ـ22. مؤلفۀ شمارۀ 22: توالی فعل اصلی و فعل(های) کمکی در مفهوم توانستن (آیا فعل «توانستن» پیش از فعل اصلی میآید یا پس از آن؟)

در زبان عربی، فعل کمکی «توانستن» پیش از فعل اصلی می‌آید، مانند جملۀ (66):

66) أستطیع أن أقرأ.

ʔastatˠi:ʕu   ʔan  ʔaqraʔ

       بخوانم          می‌توانم          

می‌توانم بخوانم.

3ـ23. مؤلفۀ شمارۀ 23: توالی متمم‌نما و جملۀ متمم (نشانۀ بند متمم/ پیرو یا همان متمم‌نما در آغاز جملۀ پیرو/ متمم می‌آید یا در پایان آن؟)

 در جملۀ (67)، متمم‌نما (أن) پیش از متمم خود قرار می‌گیرد:

67) أنا أعلم أنه [سباح].

ʔana: ʔaʕlamu ʔanahu sabba:ħ

 شناگر        که او      می‌دانم      من       

من می‌دانم که [او شناگر است].

3ـ24. مؤلفۀ شمارۀ 24: حرکت پرسش‌واژه (پرسش‌واژه در جای اصلی خود میماند یا الزاماً، یعنی به‌اجبار، به ابتدای جمله حرکت می‌کند؟)

در مثال‌های (68) تا (71)، پرسش‌واژه در ابتدای جمله است. از جملات زبان عربی می‎توان استنباط کرد که پرسش‌واژه در این زبان حرکت می‎کند.

 68) أین علی؟

ʔajna  ʕaljun

    علی    کجا 

علی کجاست؟

69) أیان ترجع؟

 ʔja:na     tarʤaʕ

برمیگردی    چه وقت

چه وقت بر می‌گردی؟

70) کیف حالک؟

kaifa    ħa:luka

حالت    چگونه است

حالت چگونه است؟

 

  1. متی یذهب؟

mata:   jaðhab

می‌رود         کی

کی می‌رود؟

پرسش‌واژه‌ها عبارت‌اند از: «من: که، چه‌کسی»، «ما: چه»، «من ذا: چه‌کسی»، «ماذا: چه‌چیز»، «متی: چه‌وقت، کی»، «أیان: چه‌زمان»، «أین: کجا»، «کیف: چگونه»، «أنی: چه‌وقت»، «کم: چند» و «أی: کدام». اگر در جملۀ خبری (72) پرسش‌واژۀ «لمن» را به‌جای «علی» قرار دهیم، جملۀ (73) نشاندار می‌شود؛ صورت بی‎نشان این جمله (مثال 74) نشان می‌دهد که در زبان عربی، پرسش‌واژه حرکت می‌کند (الشرتونی، 1942: 151).

 72) أرسلت الرسالة لعلی.

ʔarsalta         alrisa:lata         liʔali: 

برای علی     نامه را-ح. ت        ارسال کردی

73) أرسلت الرسالة لمن.

ʔarsalta         alrisa:lata                liman

برای چه کسی       نامه را-ح. ت         ارسال کردی     

74) لمن أرسلت الرسالة.

liman            ʔarsalta     alrisa:lata

نامه را-ح. ت  ارسال کردی     برای چه کسی

3ـ25. مؤلفۀ شمارۀ 25: توالی مفعول و فعل (مفعول پیش از فعل می‌آید یا پس از آن؟)

 مفعول در زبان عربی همیشه پس از فعل قرار می‌گیرد، مانند جملۀ (75) و (76):

 75) أنا قرأت الکتاب.

ʔana:   qaraʔtu    alkita:ba  

کتاب را-ح. ت    خواندم      من  

من کتاب را خواندم.

  76) أعلم أنه کتب الرسالة.

 ʔaʕlamu    ʔanahu    kataba       alrisa:lata

  نامه را-ح. ت        نوشت که او         می‌دانم

می‎دانم که او نامه را نوشت.

  1. بحث و نتیجهگیری

وضعیت رده‎شناختی زبان عربی معیار، بر اساس مؤلفه‎های ترتیب واژه‎ها، در جدول‎های (3)، (4) و (5) نمایان است. جدول شمارۀ (3)، وضعیت زبان عربی معیار را در مقایسه با زبان‎های آفریقا نشان می‎دهد. جدول (4) وضعیت این زبان را در مقایسه با زبان‎های اروپا‌ـ‌آسیا و جدول (5) وضعیت این زبان را در مقایسه با زبان‎های جهان نشان می‎دهد.

 

 

کشورهای عربی که از زبان عربی معیار به‌عنوان زبان رسمی استفاده می‎کنند، در دو قارۀ اروپا‌ـ‌آسیا و آفریقا قرار دارند؛ ازاین‎رو، برای تبیین وضعیت رده‎شناختی زبان عربی معیار، دو حوزۀ آفریقا و اروپا‌ـ‌آسیا انتخاب شده است. بخش آسیایی از 12 کشور فلسطین، اردن، لبنان، سوریه، یمن، بحرین، عربستان سعودی، عمان، امارات متحد عربی، کویت، عراق و قطر تشکیل می‎شود و بخش آفریقایی 10 کشور، مصر، لیبی، سودان، الجزایر، تونس، مراکش، و موریتانی، مجمع‌الجزایر قمر، جیبوتی، و سومالی را در برمی‎گیرد.

جدول (3) نشان می‎دهد که زبان عربی معیار، در مقایسه با زبان‎های آفریقا، دارای 12 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌پایانی قوی (OV)، 17 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌پایانی ضعیف (OV)، 8 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌میانی ضعیف (VO) و 20 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌میانی قوی (VO) است. این نتایج، تقریباً به همین نسبت، در دو جدول (4) و (5) مشهود است. جدول (4) نشان می‎دهد زبان عربی معیار، در مقایسه با زبان‎های اروپا‌ـ‌آسیا، دارای 8 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌پایانی قوی (OV)، 19 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌پایانی ضعیف (OV)، 5 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌میانی ضعیف (VO) و 22 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌میانی قوی (VO) است. جدول (5) نیز نشان می‎دهد که زبان عربی معیار، در مقایسه با زبان‎های جهان، دارای 8 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌پایانی قوی (OV)، 20 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌پایانی ضعیف (OV)، 5 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌میانی ضعیف (VO) و 23 مؤلفه از مؤلفه‎های فعل‌میانی قوی (VO) است.

توصیف رده‎شناختی ترتیب واژه‎ها در زبان عربی معیار، با توجه به 25 مؤلفۀ رده‎شناختی موجود در این زبان، نشان می‎دهد که این زبان در مقایسه با زبان‎های آفریقا، از 20 مؤلفه از مؤلفه‎های زبان‎های فعل‌میانی قوی (VO) برخوردار است. همچنین، این زبان در مقایسه با زبان‎های اروپا‌ـ‌آسیا، 22 مؤلفه از مؤلفه‎های زبان‎های فعل‌میانی قوی (VO) را دارا است. علاوه‎براین، در مقایسه با زبان‎های جهان، زبان عربی معیار از 25 مؤلفۀ موجود دارای 23 مؤلفه از مؤلفه‎های زبان‎های فعل‌میانی قوی (VO) است. ازاین‎رو، بر اساس نتایج حاصل از جدول‎های ارائه‌شده، می‎توان نتیجه گرفت که زبان عربی معیار، در مقایسه با زبان‎های آفریقا، اروپا‌ـ‌آسیا و جهان، تمایل به ردۀ زبان‎های فعل‌میانی (قوی) دارد.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم

 

[1]. Internal

[2]. Hetzron

[3]. Aramaic

[4]. Canaanite

[5]. Central semitic

[6]. Greenberg, J. H.

[7]. Dryer, S. M.

[8]. typology

[9]. Comrie, B.

[10]. The Greenbergian Word Order Correlations

[11]. correlations pairs

[12]. verb patterner

[13]. object patterner

[14]. postpositional

[15]. prepositional

[16]. در جدول‌های موجود در مقاله درایر، جهان به شش منطقه جغرافیایی شامل آفریقا، اروپا‌ـ‌آسیا (به استثنای جنوب شرقی آسیا)، جنوب شرقی آسیا و اقیانوسیه، استرالیا و گینه نو، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی تقسیم شده است و برای هر منطقه جغرافیایی آمار همبستگی بین مولفه مورد نظر و ترتیب مفعول و فعل و نیز فعل و مفعول به تفکیک آورده شده است (دبیر مقدم،1392: 120).

[17]. Givon, T.

استناد به این مقاله: الشاعر، ملهم، دبیرمقدم، محمد، صحرایی، رضامراد. (1400). رده‌شناسی ترتیب واژه‌ها در زبان عربی بر پایۀ مؤلفه‌های درایر (1992). علم زبان، 8 (13)، 59-89. Doi: 10.22054/ls.2019.40194.1195

 Language Science  is licensed under a Creative Commons Attribution-Noncommercial 4.0 International License.

دبیرمقدم، محمد. (1392). رده‌شناسی زبان‌های ایرانی. ج1و 2، تهران: انتشارات سمت
قطریب، حسن. (1994). معجم النحو العربی مرتباً علی حروف الهجاء. چاب 1. دمشق: دار طلاس للدراسات والترجمة و النشر.
الشرتونی، رشید. (1942). مبادئ العربیة. چاپ 4. بیروت: المطبعه الکاثولیکیه.
حسنی مغالسة، محمود. (1997). النحو الشافی. بیروت: نشر موسسة الرسالة.
عید، محمد. (1975). النحو المصفی. القاهرة: نشر مکتبة الشباب.
ابن عقیل، بهاءالدین عبدالله. (1389). شرح ابن عقیل. ترجمۀ سید علی حسینی، قم: انتشارات دار العلم.
فوال بابستی، عزیزة. (1992). المعجم المفصل فی النحو العربی. چاب 1. بیروت: نشر دار الکتب العلمیه.
عطیة، محسن علی. (2007). الأسالیب النحویة. چاب 1. عمان ‌ـ اردن: نشر دار المناهج للنشر و التوزیع.
عبدالله، عبد الحلیم محمد. (2017). الأصول والفروع فی کتاب سیبویه. چاب 1. بیروت: دار الکتب العلمیة.