Document Type : Research Paper
Author
Assistant Professor in Linguistics, Farhangian University, Tehran, Iran;
Abstract
The study of the argument structure of Persian synthetic compounds shows that not only do the internal argument but also the external argument and indirect object incorporate into verbal stem to make synthetic compounds. In addition to simultaneous incorporation of internal and external arguments, other categories such as adjuncts, adjectives, noun phrases, adjective phrases and prepositional phrases are incorporated into synthetic compounds. Phrasal verbal compounds, compounds possessing conjunctions, extended verbal compounds, argument structure and referential structure of nonverbal constituent of verbal compounds, referential verbal compounds and multi-incorporation are criteria that reject both "lexical integrity" and "no phrase constraint" hypotheses and confirm the interaction of morphology and syntax modules in word formation. Identical relations between constituents of sentences and synthetic compounds, from argument and non-argument points of view, indicate the participation of syntax in word formation process and accessing of syntactic rules to internal structure of words. Verbal compounds data reveals that, on the one hand, morphological output is used as syntactic and phrasal input; on the other hand, syntactic output is employed as word formation process input. Therefore, morphology and syntax have reciprocal, rather than directional, relation in word formation. Changeability of verb valence and referentiality of non-head constituents of verbal compounds show the interface of morphology and semantics.
Keywords
بحثهای بسیار زیادی در زبانشناسی در باب ارتباط دو حوزة صرف (واژگان) و نحو صورت گرفتهاست و دو فرضیة محدودیت بدون گروه2 و یکپارچگی واژگانی3 در این زمینه ارائه شدهاست. فرضیة یکپارچگی واژگانی در صرف زایشی مطرح گردید. اولینبار لاپوینته به فرضیة یکپارچگی واژگانی با عنوان «فرضیة واژگانگرایی تعمیمیافته»4 اشاره میکند(Lapointe, 1980: 8). خلاصة این فرضیه عبارت است از اینکه «هیچ قاعدة نحوی نمیتواند به عناصر صرفی اشاره کند» (Lieber & Scalise, 2006: 1)؛ به عبارت دیگر، وی ادّعا میکند که قواعد نحوی به ساختار درونی واژهها دسترسی ندارند.
پس از آن، سِلکِرک از این فرضیه با عنوان «شرط استقلال ساختار واژی»5 نام میبرد و توضیحی که برای این شرط میآورد، عبارت است از اینکه «هیچ گشتار حذف یا حرکتی وجود ندارد که هم بر مقولة واژهها و هم بر مقولة جملهها عمل کند» (Selkirk, 1982: 70).دیشولو و ویلیامز «فرضیة اتمی»6 را در این باب ارائه میدهند و واژهها را اتمهایی میدانند که مشخصهها یا ویژگیهایی دارند که بدون ساختار هستند و ساخت درونی واژه با نحو هیچ ارتباطی ندارد(Di Sciullo and Williams, 1987: 49). بُرِر نیز بخش واژهسازی را بخش جداگانهای میداند که هیچ تعاملی با بخش نحو ندارد و هر یک حوزة مستقلی هستند و تنها تعامل آنها این است که برونداد صرف، درونداد نحو است و این دو حوزه به صورت «ترتیبی»7 نسبت به هم واقع هستند و صرف قبل از نحو قرار دارد (Borer, 1998: 151-190). برِزنَن و اِمچومبو به این نظر قائلاَند که قواعد ساختِ واژه با قواعد ساخت گروههای نحوی، تفاوت دارد(Bresnan & Mchomba, 1995: 181) ؛ به عبارت دیگر، سازههای صرفی (سازههای ساختِ واژه) مقولههای واژگانی یا عناصر کمتر از واژه، نظیر ستاکها و وندها، برخلاف سازههای گروههای نحوی، غیرقابل تجزیه به واحدهای کوچکتر میباشند. بنابراین، قواعد ترتیبی نحوی به ساختارهای تکواژها قابل اعمال نیستند. آکما و نیلمن8 (Achema & Neelman, 2004: 109) نیز با لاپوینته موافق هستند و بحث میکنند که حوزة صرف در درون حوزة نحو قرار دارد (Lapointe, 1980: 8). اسپنسر اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشده9 را مطرح میکند و آن عبارت است از اینکه «قواعد نحوی نمیتوانند معنای واژگانی واژهها (از جمله ساختار موضوع) را تغییر دهند و قواعد نحوی به ساختار درونی مقولههای واژگانی(X0) دسترسی ندارند» (Spencer, 2005: 81).
اگرچه این زبانشناسان از جملات متفاوتی استفاده میکنند، اما ویژگی مشترک آنها این است که بر اساس تعریفهایی که از فرضیة یکپارچگی واژگانی ارائه میدهند، هیچ تعاملی بین دو حوزة صرف و نحو قائل نیستند؛ به عبارت دیگر، مشخصة مشترک همة زبانشناسان تا این مقطع آن است که خط قاطعی بین صرف و نحو قائلاَند و آنها را حوزههای جداگانهای میدانند که هیچ گونه ارتباط و تعاملی با یکدیگر ندارند. در تقابل با رویکرد جداگانة حوزة صرف و نحو، بوی تصریح میکند که صرف و نحو، ساختارهای موازی هستند و نحو و معنا به ساختار درونی واژهها دسترسی دارند (Booij, 2009: 201-217).
اصل دیگری که در ارتباط با اصل یکپارچگی واژگانی مطرح گردیده، محدودیت بدون گروه است. این اصل را بوتا مطرح میکند و بر اساس آن، ترکیبهای غیرفعلی به گروههای نحوی دسترسی ندارند (Botha, 1983: 24-31)؛ به عبارت دیگر، بنا بر این فرضیه، صرف به برونداد نحو دسترسی ندارد، واژهها از طریق گروههای نحوی ساخته نمیشوند و نحو دخالتی در واژهسازی ندارد. جوهرة فرضیة بدون گروه این است که در ساختار ترکیب، گروه نحوی وجود ندارد. اما لیبر و اسکالیز میگویند ترکیبهای غیرفعلی فراوانی در زبان آلمانی یافت میشوند که گروههای نحوی در ساخت آنها مشارکت دارند(Lieber & Scalise, 2006: 1). در واقع، این دو اصل (اصل یکپارچگی واژگانی و بدون گروه) از تعامل درون حوزهها جلوگیری میکنند. اصل یکپارچگی واژگانی مانع از این میشود که نحو درون صرف را ببیند و این اصل بدون گروه اجازه نمیدهد که صرف درون نحو را ببیند.
نقش ترکیب، بهویژه ترکیب فعلی، در زمینة روشن ساختن ارتباط دو حوزة زبانی صرف و نحو بسیار بااهمیت است؛ زیرا این مقولة زبانی در مرز دو حوزة مذکور واقع شده است؛ چنانکه از یک سو، واژهسازی میکند و این نقشی است که حوزة صرف بر عهده دارد و از سوی دیگر، واژهها و در بعضی زبانها، گروهها را که در اثر قواعد نحوی ایجاد شدهاند، به عنوان درونداد واژهسازی میپذیرد. در دهههای اخیر، مطالعات فراوانی دربارة ترکیب فعلی در زبان فارسی صورت گرفته است (ر.ک؛ فرشیدورد، 1382؛ صادقی، 1383: 5ـ11؛ طباطبائی، 1381: 52ـ53؛ همان، 1382؛ شقاقی، 1386 و دبیرمقدم، 1376: 2ـ 46)، اما تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، هیچ یک از آنها یکپارچگی واژگانی را از طریق مقولة ترکیب فعلی بررسی ننموده است. همچنین، از آنجا که نظریههای متفاوتی دربارة تعامل دو حوزة زبانی صرف و نحو ارائه شده است و زبانشناسان به اتفاق نظر در این زمینه نرسیدهاند، ضرورت دارد تا دو فرضیة مزبور و رویکردهای ارائهشده در این باب، از طریق دادههای ترکیب فعلی زبان فارسی به محک آزمون گزارده شوند تا روشن گردد که آیا صرف و نحو، حوزههای جداگانهای در دستور زبان میباشند یا اینکه با یکدیگر تعامل دارند و دیگر اینکه آیا واژهسازی منحصراً از سوی حوزة صرف انجام میشود و یا اینکه نحو نیز در واژهسازی مشارکت دارد! بنابراین، ابتدا ترکیب فعلی و ساختار موضوعی آن و آنگاه دادههایی از ترکیب فعلی در زبان فارسی ارائه میشود تا نقش صرف و نحو در واژهسازی و نیز درستی و یا نادرستی دو فرضیة ارائهشده بیشتر روشن شود.
2. ترکیب فعلی در زبان فارسی
به طور کلی، لیبر ترکیب را به دو نوع «اصلی/ ریشهای» و «آمیخته/ فعلی» تقسیم میکند (Lieber, 2010: 46). در زبان فارسی نیز این دو گروه ترکیب وجود دارند، اما از آنجا که فعل، رکن اساسی در ترکیب فعلی میباشد و نقشی مهم در ساختار ترکیب دارد، لذا ترکیبهایی را که در ساختمان آنها، هستة برگرفتة فعلی وجود دارد و سازة مشتق از فعل هستة نحوی میباشد، ترکیب فعلی و ترکیبهایی را که سازة برگرفتة فعلی در ساختار آنها وجود ندارد، یا اینکه وجود دارد، اما هستة نحوی ترکیب نیست، «ترکیب غیرفعلی» مینامیم. بنابراین، ترکیب غیرفعلی متشکل از دو یا چند پایه، ستاک و یا ریشه است که چنانچه هستة نحوی داشته باشد، این هسته، سازة مشتق از فعل نباشد، حال آنکه ترکیب فعلی، ترکیبی است که متشکل از دو یا چند پایه، ستاک و یا ریشه است و هستة نحوی برگرفته از فعل و سازة دیگر موضوع، افزوده و یا صفت است. ترکیبهای فعلی نظیر «ازخودگذشتگی»، «سر به فلککشیده» و «مالمردمخوار» نشان میدهند که در زبان فارسی، جز واژه، گروه نحوی نیز در ساخت ترکیب فعلی مشارکت دارد. بنابراین، ضرورت دارد تا در تعریفی که از ترکیب ارائه میدهیم، به نقش سازههای بزرگتر از واژه نیز در ساخت این مقولة زایای زبانی اشاره کنیم. یکی از تفاوتهای میان ترکیب غیرفعلی و فعلی این است که ترکیب فعلی همیشه هستة نحوی دارد، حال آنکه ترکیب غیرفعلی ممکن است هستة نحوی نداشته باشد و فاقد هستة نحوی باشد. همچنین، در ترکیب فعلی، هنگامی که هر دو سازه مقولة یکسانی داشته باشند، همچون «سیاهسوخته» و «سیاهیکوبی»، سازة برگرفتة فعلی، هسته نحوی میباشد؛ به عبارت دیگر، یکسان بودن مقولهها، ترکیب فعلی نامشخص نمیسازد و این گونه ترکیبها مانند «شکستهبسته»، هنگامی ایجاد میشوند که هر دو سازة ترکیب فعلی، برگرفته از فعل و با مقوله یکسان باشند.
بنابراین، ترکیب فعلی عبارت از انضمام موضوع (معنایی و نحوی) و غیرموضوع به سازة برگرفته فعلی به عنوان هستة نحوی ترکیب است. با توجه به این تعریف، در ساختار ترکیبهای فعلی، سه سازة برگرفتة فعلی، سازة غیرفعلی و وند اشتقاقی عناصر اساسی میباشند. سازة غیرفعلی شامل موضوع، افزوده، صفت و گروه نحوی (اسمی، صفتی و حرف اضافهای) است. ترکیبهای فعلی با توجه به ساختار و روابط معنایی بین سازههای آنها، به چهار گروه طبقهبندی میشوند که عبارتند از:
2ـ1. ترکیبهای فعلی موضوعی
در این ترکیبها، عنصر غیرهستة موضوع، سازة مشتق از فعل میباشد. در زبان فارسی، ترکیبهای فعلی هم از طریق موضوع درونی و هم از طریق موضوع بیرونی تشکیل میشوند؛ به عنوان نمونه، در ترکیبهای فعلی «دسیسهچینی»، «رنگسابی» و «رنگزدایی» سازههای «دسیسه» و «رنگ» موضوعهای درونی فعلهای «چیدن»، «سابیدن» و «زدودن» میباشند. حال آنکه در ترکیبهای «خداآفرین»، «دخترپز» (آنچه دختر آن را پخته باشد و به مجاز ناشیانه) و «دلپسند»، سازههای غیرهستة موضوع بیرونی هسته، برگرفته از فعل میباشد.
2ـ2. ترکیبهای فعلی غیرموضوعی
در این ترکیبها، عنصر غیرهسته، موضوع سازة برگرفته از فعل نمیباشد؛ به عبارت دیگر، عنصر غیرهسته، افزوده یا صفت است. بنابراین، با توجه به نوع سازهای که در ساختار ترکیب فعلی مشارکت دارد، این ترکیبها به دو گروه ترکیبهای فعلی افزودهای و ترکیبهای فعلی صفتی تقسیم میشوند. «لوکسفروشی»، «نخبهگرایی» و «هرزهنگاری» نمونههایی از ترکیبهای فعلی صفتی و «شبگرد»، «زیادهگو[ی]» و «زیرشویی» نمونههایی از ترکیبهای فعلی افزودهای میباشند.
2ـ3. ترکیبهای فعلی مکرر
ترکیبهایی هستند که عنصر غیرفعلی همراه سازة برگرفته از فعل تکرار میشود که این عنصرها معمولاً اسم، اسم صوت، صفت یا قید است. ترکیبهای «لندلندکنان»، «دلدلزنان»، «عرعرکنان»، «لکلککنان»، «منمنکنان»، «موسموسکنان»، «نچنچکنان»، «وِزوِزکنان»، «هقهقکنان» و «هوهوکنان» نمونههایی از ترکیبهای فعلی مکرر میباشند.
2ـ4. ترکیبهای فعلی گروهی
ترکیبهای فعلی هستند که گروههای نحوی اسمی، صفتی، قیدی و یا گروههای حرف اضافهای سازة غیرفعلی آنها را تشکیل میدهند و یا در میان دو سازة ترکیب فعلی میآیند. نمونههای«ازجانگذشتگی»، «دستوپابسته»، «تازهبهدورانرسیده» و «نانبهنرخروزخور» مواردی از ترکیبهای فعلی گروهی هستند.
3. ساختار موضوعی ترکیبهای فعلی زبان فارسی
روابط موضوعی یا نقشهای تِتا، نقشهایی همچون عامل، پذیرنده، تجربهگر و هدف هستند که بین سازههای جمله و گزاره وجود دارند. این روابط بین سازههای ترکیب فعلی و هستة برگرفته از فعل نیز دیده میشود؛ به عنوان نمونه، در ترکیب فعلی «گوشتخوار»، سازة «گوشت» نقش تتایی پذیرا را در ارتباط با ستاک فعلی «خور» دارد که با نقش این سازه در گروه فعلی «گوشت را میخورد» یکسان است. این نوع مطابقتهای موضوعی/ تتایی نشان میدهند که تعبیر ترکیبهای فعلی باید قابل پیشبینی باشد، حال آنکه مطالعة این ترکیبها حاکی از غیرقابل پیشبینی بودن معنای شماری از ترکیبهای فعلی است. بنابراین، از این منظر که ترکیبهای فعلی ساختار موضوعی دارند، متمایز از ترکیبهای غیرفعلی میباشند که فاقد ساختار موضوعی و سازة فعلی به عنوان هسته هستند.
در ساختار ترکیبهای فعلی بررسیشده زبان فارسی علاوه بر موضوع درونی همچون «خداشناس» (خدا را میشناسد)، برخلاف نظر برخی از زبانشناسان(Selkirk, 1982: 37-38, Williams, 1981: 245- 274 & (Bresnan, 1982: 72، ترکیبهایی همچون «شاهشناس» (شاه او را میشناسد)، «خردپذیر» (خرد آن را میپذیرد) و «دستمال» (دست بر آن مالیده شده است) مشاهده میشوند که از طریق انضمام موضوع بیرونی با ستاک فعلی ساخته میشوند. همچنین، برخلاف نظر فاب مبنی بر اینکه مفعول غیرصریح (متمم) در ساخت ترکیبهای فعلی مشارکت ندارد، در زبان فارسی ترکیبهایی همچون «شفتهریزی» (پر کردن محلی با شفته) و «درویشبخشای» (بخشایندة مال به درویشان) وجود دارند که از طریق انضمام مفعول غیرصریح با ستاک برگرفتة فعلی ترکیب فعلی ساخته شدهاند (Fabb, 1998: 607-706).
رُاِپر و زیگل بر این باورند که موضوع از جایگاه بعد از فعل، از طریق گشتارهای واژگانی به جایگاه خالی قبل از فعل برای برآورده ساختن نیازهای موضوعی فعل حرکت میکند (Roeper & Siegel, 1978: 208). این گشتارهای واژگانی باید با اصل اولین خواهر10 مطابقت داشته باشند و همه ترکیبهای فعلی از طریق انضمام واژه در جایگاه اولین خواهر تشکیل شوند. از نظر آنها، افعالی که دارای دو متمم باشند (مفعول صریح و غیرصریح) نمیتوانند در ترکیبهای فعلی ظاهر شوند و سازهای از آنها باشند؛ زیرا در سمت چپ افعال، یک جایگاه خالی برای اولین عنصری وجود دارد که خواهر فعل است و دو متمم نیاز به دو جایگاه خالی دارند که با اصل ارائه شده آنها در تضاد است. مطالعة ترکیبهای فعلی زبان فارسی نشان میدهد که سازهای که اولین خواهر فعل نیست، میتواند به فعل منضم شود و ترکیب فعلی را شکل دهد. ترکیبهای فعلی همچون «خداداد» نمونهای از این موارد است که از طریق موضوع بیرونی شکل میگیرد. این شواهد نشان میدهند که در زبان فارسی از انضمام موضوع بیرونی (فاعل) به فعل ترکیب شکل میگیرد که با اصل ارائهشدة رُاِپر و زیگل (Roeper & Siegel: 1978) مطابقت ندارد. علاوه بر این، مواردی از ترکیبهای فعلی در زبان فارسی یافت میشود که دو موضوع به فعل منضم میشوند و ترکیب فعلی را شکل میدهند؛ به عنوان نمونه، در ترکیبهای فعلی «آچار لولهگیر»، «سیمخاردار» و «کولی غربیلبند» علاوه بر مفعول صریح که موضوع درونی است، فاعل که موضوع بیرونی است نیز به فعل منضم میشود که این اصل نمیتواند ساخت این ترکیبها را توجیه کند.
علاوه بر موضوع، افزوده، صفت، گروه اسمی و گروه حرف اضافهای نیز در ساخت ترکیب فعلی مشارکت دارند. افزوده شامل موارد زیر است: 1ـ قیود مکان «خاکنشین» (ساکن کرة خاک)، «جزیرهنشین» (ساکن جزیره)، 2ـ قیود مقدار «نیکودان» (بسیارداننده)، 3ـ قیود زمان «زودپز» (ویژگی آنچه در مدت زمان کوتاهی پخته میشود)، «چلهنشین» (ویژگی آن که چهل روز به عبادت میپردازد)، «پیشخرید» (خریدن چیزی قبل از موعد) و 4ـ قیود حالت همچون «آرامبند» (به آرامی در را میبندد)، «رواننویس» (نرم و راحت مینویسد).
ترکیبهای «دهاتیپسند» (مورد پسند مردم روستا)، «سادهپوش» (ویژگی آن که لباس بدون زینت میپوشد) و «سنگینتراش» (تراشندة قطعات سنگین) از انضمام صفت و ستاک برگرفتة فعلی ساخته شدهاند. همچنین، ترکیبهایی مانند «ازمردمگریز»، «ازخودگذشتگی»، «دودچراغخورده» و «شیرناپاکخورده» ترکیبهای فعلی هستند که از انضمام گروههای اسمی و حرف اضافهای با ستاک برگرفتة فعلی شکل میگیرند. با توجه به آنچه ملاحظه شد، ترکیبهای غیرموضوعی ساختار موضوعی ندارند. این ترکیبها شامل مواردی میشود که از طریق پیوند قیود، صفات و نیز حروف اضافه به ستاک برگرفتة فعلی ایجاد میشوند. نمونههای بالا نشان میدهند که افزودهها در زبان فارسی، همچون زبان ژاپنی (Kageyama, 2009: 517) آزادانه در ساخت ترکیب فعلی مشارکت دارند.
طباطبائی تصریح میکند که «ارتباط موضوعی در واژههای مرکّبی که از فعل مرکّب گرفته شدهاند، وجود ندارد» (طباطبائی، 1387: 151)؛ به عبارت دیگر، ترکیبهای فعلی که از طریق ستاک فعل مرکب تشکیل میشوند، فاقد ساختار موضوعی هستند و در این گروه طبقهبندی میشوند. اما برخلاف گزارش وی، نبودِ ارتباط موضوعی در واژههای برگرفته از افعال مرکّب عمومیت ندارد و شامل همة افعال مرکّب نمیشود؛ به عنوان نمونه، در واژة مرکّب فعلی «غذاخوری»، سازة غیرهستة «غذا»، موضوع سازة برگرفتة فعلی است. علاوه بر این، در ترکیب «آبخشککن» که پایة فعل مرکب دارد نیز سازة «آب» موضوع درونی ترکیب است.
ارتباط موضوعی در ترکیبهای فعلی زبان فارسی آن گونه که لیبر بیان میدارد به موضوعهای درونی، بیرونی و افزوده محدود نمیشود بلکه صفت و گروه حرف اضافهای را نیز شامل میشود (Lieber, 1983: 251-286). علاوه بر این، بررسی پیکرهی زبانی نشان میدهد که در ترکیبهای فعلی زبان فارسی، موضوع میتواند اسم خاص همچون "خداداد"، "خداپسند"، "امیرداد" و "خداخیرداده" باشد که ویژه زبان فارسی است. به عبارت دیگر در ساختار ترکیبهای فعلی زبان فارسی علاوه بر اینکه اسم غیرفعلی اسم عام است و به طبقهای از اسامی اشاره دارد، این سازه میتواند اسم خاص نیز باشد11.
سلکرک ساخت ترکیبهای فعلی را به صورت اشتقاق در پایه میداند(Selkirk, 1982: 30-35) و چارچوب واژی- نقشی برزنن را در این زمینه میپذیرد(Bresnan, 1982: 72) . وی تصریح میکند که ترکیبهای فعلی ساختار موضوعی گزارهای دارند و موضوعها (عامل، کنشپذیر و...) با نقشهای دستوری (فاعل، مفعول صریح و مفعول غیرصریح) مطابق با هر موضوع ارتباط دارند. به عنوان نمونه فعل "داد" شامل سه موضوع عامل، پذیرنده و هدف است که با نقشهای دستوری فاعل، مفعول صریح و مفعول غیرصریح مطابقت میکنند. نقشهای دستوری به عنوان ارتباط اصلی بین ساختار نحوی و موضوعی هستند و از طریق قواعد واژگانی به موضوعها مرتبط میشوند. بنابراین بر پایه این چارچوب نظری ترکیبی خوشساخت است که بین نقشهای دستوری و روابط موضوعی آن مطابقت وجود داشته باشد و نقشهای دستوری در ارتباط با موضوعها باشند. اما همان طور که در همین قسمت دیدیم هر نقش دستوری خاص ضرورتاً باید به جایگاه غیرفعلی تخصیص داده شود، اما ترکیبهای فعلی وجود دارند که عنصر غیرفعلی موضوع نیست و افزوده، صفت یا گروه حرف اضافهای است که خوانش موضوعی ندارد. بنابراین نقش دستوری مرتبط با موضوع برای همة انواع ترکیبهای فعلی در زبان فارسی توجیهپذیر نیست و وضعیت نقشهای دستوری درترکیبهای فعلی به شرح زیر است:
1. اسمهای غیرهستهای میتوانند هر نقشی از نقشهای دستوری را که در نحو دارند داشته باشند.
2. صفتهای غیرهستهای میتوانند هر نقشی از نقشهای دستوری را که سازههای صفتی در ساختار نحوی دارند داشته باشند.
3. قیدهای غیرهستهای ممکن است هر نقشی از نقشهای دستوری که سازههای قیدی در ساختار نحوی دارند داشته باشند.
ترکیبهای "شیمیدان" و "همیشهدان" نشان میدهند که هستة فعلی "دان" با موضوع و غیرموضوع ترکیب میشود. ترکیبهای "شاهشناس" و "خداشناس" نشان میدهند که هستة فعلی "شناس" با موضوع بیرونی و درونی و ترکیبهای "خداپسند"، "دهاتیپسند" و "دیرپسند" شاهدی هستند بر اینکه موضوع، صفت و افزوده هر سه در ساختار ترکیب فعلی زبان فارسی مشارکت دارند. بنابراین بر پایه شواهد ارائه شده میتوان تصریح کرد که در ترکیبهای فعلی هستة برگرفته فعلی به صورت دلخواه سازة غیرفعلی موضوع یا غیرموضوع را انتخاب میکند و همة سازههای منضم به سازة برگرفته از فعل موضوع نمیباشند که با نقشهای تتای اعطا شده از سوی فعل مطابقت کنند. بنابراین، در ساختار ترکیبهای فعلی، هستة فعلی برگرفته از فعل است که با توجه به نیاز گویشور و کاربرد واژه در موقعیت مورد نظر، از طریق گزینش سازههای موضوعی و غیرموضوعی ترکیب را به یکی از دو صورت زیر که نمودار آنها نشان داده شده است شکل میدهد.
|
موضوع قید/ صفت/ اسم برگرفتة فعلی |
(a) |
قید/صفت/ اسم مرکب فعلی |
|
(b) |
قید/صفت/ اسم مرکب فعلی |
غیرموضوع قید/صفت/اسم برگرفته فعلی |
نمودار 1. نمودارهای درختی نحوة گزینش سازة غیرفعلی ترکیب از سوی سازة برگرفتة فعلی در زبان فارسی
سازة غیرهسته (موضوع و غیرموضوع) با توجه به کاربردی که ترکیب دارد، (کاربردشناسی) و اطلاعاتی که ارائه میدهد، میتواند موضوع، افزوده یا صفت باشد. در ترکیبهای فعلی سازه هسته میتواند اسم، صفت یا قید برگرفته از فعل باشد که رفتار آن در گزینش عناصر غیرفعلی مانند خود فعل است؛ به عبارت دیگر، در ترکیبهای فعلی، سازة برگرفته از فعل، ساختار موضوعی فعل را فقط در ترکیبهای فعلی موضوعی به ارث میبرد که هماهنگ با بخش (a) نمودار 1 میباشد. حال آنکه در ترکیبهای ساختهشده از طریق بخش (b) نمودار 1، عنصر موضوعی دخالتی در ساختار ترکیب فعلی ندارد و عنصر غیرموضوع به فعل منضم میشود. همانگونه که نمودار 1 چگونگی گزینش سازة غیرهستة ترکیبهای فعلی را از سوی سازة فعلی نشان میدهد، برخلاف سلکرک (Selkirk, 1982: 37-38) ویلیامز (Williams, 1981: 245-274) و برزنن (Bresnan, 1982: 72) ساختار موضوعی فعل از طریق موضوع بیرونی و درونی برآورده میشود.
با توجه به ساختار موضوعی ترکیب فعلی در زبان فارسی، ترکیب فعلی به ساختهایی گفته میشود که از انضمام موضوع، غیرموضوع و گروههای نحوی به هستة برگرفته از فعل تشکیل میشوند. هستة برگرفته از فعل، هستة نحوی ترکیب است و مقولة نحوی ترکیب را مشخص مینماید.
4. دادهها و شواهد ترکیبهای فعلی زبان فارسی
در این بخش، دادههایی از ترکیبهای فعلی برگرفته از پیکرة زبانی و مشخصههای آنها ارائه میشوند که نمونههای مناسبی برای ارتباط دو حوزة صرف و نحو و نیز محک فرضیههای محدودیت بدون گروه و یکپارچگی واژگانی میباشند.
4ـ1) ترکیبهای فعلی گروهی
ترکیبهای فعلی گروهی، ترکیبهایی هستند که در ساختمان آنها از گروههای نحوی اسمی، صفتی و حرف اضافهای استفاده میشود.
4ـ1ـ1) گروه اسمی و صفتی در ساختار ترکیبهای فعلی
ترکیبهای فعلی گروهی از انضمام گروه نحوی به ستاک برگرفتة فعلی ساخته میشوند. در نمونههای زیر، با افزوده شدن واژهای با حرف ربط، گروه اسمی ساختهشده به ستاک برگرفتة فعلی منضم میشود.
پاگیر [[دستوپا]گیر]
پادار [[دستوپا]دار]
پنجهدار [[دستوپنجه]دار]
بوتهدار [[گلوبوته]دار]
روشویی [[دستورو]شویی]
در شواهد مطرحشده، حرف ربط «و» یکی از سازههای ترکیب را با سازة دیگر پیوند میدهد و گروه اسمی میسازد که بخشی از ترکیب فعلی است. سازهای که با حرف ربط به ترکیب فعلی افزوده میشود، سازة غیرهسته است. علاوه بر گروه اسمی، گروههای صفتی که از کنار هم قرار گرفتن دو صفت با حرف ربط «و» ساخته میشوند نیز میتوانند در ساخت ترکیب فعلی مشارکت داشته باشند. ترکیبهای «سردوگرمچشیده»، «گرموسردچشیده» و «حراموحلالشناس» نمونههایی از این موارد هستند. در این نمونهها، گروههای اسمی و صفتی که با حرف ربط «و» ساخته میشوند، بخشی از کلمات مرکب فعلی (واژهها) میباشند که تعامل صرف و نحو را نشان میدهند.
4ـ1ـ2) گروه حرف اضافهای در ساختار ترکیبهای فعلی
شواهد دیگری که فرضیة یکپارچگی واژگانی نمیتواند آنها را تبیین کند، ترکیبهای فعلی گروهی میباشند که از طریق گروه حرف اضافهای که بین دو سازة ترکیب میآید، تشکیل شدهاند.
نانخور [[[نان][بهنرخروز][خور]]]
تازهرسیده [[[تازه][بهدوران][رسیده]]]
دینفروش ][[دین][بهدنیا][فروش]][
همچنین، نمونههای «ازجانگذشته»، «درهمریخته»، «درهمشکسته»، «ازقلمافتادگی»، «برهمخوردگی»، «بهجانآمده» نشان میدهند که گروه حرف اضافهای با واژة برگرفته از فعل تشکیل ترکیب فعلی را دادهاند که استدلالی است بر اینکه در ساختمان ترکیبهای فعلی، گروه و واژه با هم تعامل دارند و گروه نحوی به عنوان درونداد ترکیب فعلی میباشد؛ به عبارت دیگر، از برونداد نحو به عنوان درونداد واژهسازی و برای ساخت ترکیبهای فعلی استفاده شدهاست.
4ـ2) درج در ترکیبهای فعلی
مواردی از ترکیبهای فعلی که از درج واژهبست، اسم و صفت در آنها استفاده میشود، نمونههای مناسبی برای به آزمون گزاردن فرضیة یکپارچگی واژگانی میباشند که در زیر به توضیح آنها پرداخته میشود.
4ـ2ـ1) درج واژهبست
واژهبست تکواژ وابستهای است که ضمن داشتن مشخصههای واژه، از بعضی ویژگیهای وند نیز برخوردار است. از طرفی، واژهبستها همچون تکواژهای آزاد واژگانی و دستوری یا واژهها تابع قواعد نحوی هستند و از طرفی، به سبب وابسته بودنشان، شبیه وندها عمل میکنند (ر.ک؛ شقاقی، 1386: 73). در نمونههای «سرشبشو» (فهمیده)، «سرشنشو»، «هیچیسرشنشو» و «فراموشممکن» (نوعی گل)، واژهبست بین دو قسمت ترکیب فعلی آمده است. در این دادهها، واژهبستهای«ـِش» و «ـَم»به ترتیب به پایة «سر» و «فراموش» متصل شدهاند. قواعدی که واژهبستها را به پایة خود متصل میکنند، نه به حوزة صرف، بلکه به حوزة نحو مرتبط هستند (Haspelmath, 2002: 152). بنابراین، با توجه به شواهد فوق، عنصری از حوزة نحو در میان سازههای مقولهای که به حوزة صرف متعلق است قرار گرفته که حاکی از تعامل دو حوزة صرف و نحو میباشد و نشان میدهد که قواعد نحوی و یا نحو درون صرف و یا واژههای مرکب را میبیند. با توجه به موارد مطرحشده، حضور واژهبست در میان سازههای ترکیب فعلی مؤید عدم جدایی و تعامل دو حوزة صرف و نحو میباشد.
4ـ2ـ2) درج اسم و صفت
شواهد دیگری که ارتباط نحو و صرف را نشان میدهد، مربوط به مواردی میشود که اسم یا صفت و یا حرف ربط و اسم بین دو قسمت ترکیب فعلی میآید و بعد از درج این سازهها ترکیب فعلی از حالت ترکیب خارج نمیشود. برای این موارد، شواهد بسیار زیادی در ترکیبهای فعلی زبان فارسی دیده میشود. در اینجا، به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
الف) ترکیبهایی که از درج صفت و اسم در میان سازههای ترکیبهای فعلی ساخته میشوند، پس از درج، گروه اسمی یا گروه صفتی ایجادشده، همراه با سازة برگرفته از فعل، ترکیب گروهی را تشکیل میدهند:
]] دست[ N ]فروشی[ N [ N ]]دستدوم[ AdjP ]فروشی[ N [ N
]] دود[ N ]خورده[ Adj [ Adj ]] دودچراغ[ NP ]خورده[ Adj [ Adj
ب) ترکیبهای فعلی که اسم، بین دو سازة آنها درج میشود:
]]نمایش[ N ]نویس[ Adj [ Adj ]] نمایشنامه[ N ]نویسAdj [ [ Adj
]]چای[ N ]فروش[ Adj [ Adj ]]چایدارچین[ N ]فروش[ Adj [Adj
پ) ترکیبهای فعلی که صفت بین دو سازه میآید:
]]خود[ Pro ]بین[ Adj [ Adj ]] خودبرتر[ Adj ]بین[ Adj [ Adj
]]خود[ Pro ]بین[ Adj [ Adj ]] خودبزرگ[ Adj ]بین[ Adj [ Adj
ت) ترکیبهایی که از درج اسم/ صفت و حرف ربط در میان سازههای آنها تشکیل میشوند.
]] گل[ N ]دار[ Adj [ Adj ]]گلوبوته[ NP ]دار[ Adj [ Adj
]] نان[ N ]دار[ Adj [ Adj ]]نانوآب[ NP ]دار[ Adj [ Adj
از آنجا که ترکیبهای فوق هم قبل از گسترش و هم بعد از گسترش بر اساس معیارهای تمایز ترکیب از گروه نحوی و نیز معیارهایی (پیشآیندسازی عنصر غیرفعلی، جایگزینی پرسشواژه با سازههای ترکیب، ارجاع ضمیری و ربط) که تِنهکن دربارة ترکیب ارائه دادهاست، ترکیب فعلی محسوب میشوند (Ten Hacken, 1994: 74). لذا درج و حذف سازه و گسترشپذیری از قواعد نحوی میباشند که حوزة صرف به آنها دسترسی دارد؛ به عبارت دیگر، فرایندهای درج، حذف وگسترشپذیری مربوط به حوزة نحو و از قواعد نحوی میباشند که در حوزة صرف و ترکیبهای فعلی نیز به کار میروند و به ساختار درونی واژهها دسترسی دارند.
4ـ3) ارجاعی بودن سازة غیرهستة ترکیبهای فعلی
به طور کلی، سازة غیرهسته ترکیبهای فعلی غیرارجاعی است و نه به مصداقی خاص، بلکه به طبقة خاصی اشاره دارد. اما مواردی از ترکیبهای فعلی در زبان فارسی مشاهده میشوند که سازة غیر هستة ارجاعی میباشد و همچون گروههای نحوی به مصداق مشخصی در جهان خارج اشاره دارد. ترکیبهایی همچون «خداداد»، «امیرداد» و «خداپسند» نمونههایی از این موارد هستند که مؤید دستیابی قواعد و فرایندهای نحوی به ساختار درونی واژهها، همچون گروههای نحوی میباشند. از آنجا که این صورتهای زبانی، همچون گروههای نحوی به مصداق مشخصی ارجاع دارند، نشاندهندة تعامل بین حوزههای صرف و معنی نیز میباشند.
4ـ4) یکسانی روابط بین سازههای جمله و ترکیب فعلی
در ساخت جمله از موضوع، غیرموضوع و گروههای نحوی استفاده میشود؛ به عبارت دیگر، دو نوع رابطة موضوع ـ گزاره و توصیفکننده ـ توصیفشده که بین سازههای جمله دیده میشود، در ساختار ترکیبهای فعلی نیز مشاهده میشود؛ به عنوان نمونه، در ترکیبهای فعلی «میوهفروش» (کسی که میوه میفروشد)، سازة «میوه» کنشپذیر، «دلخواه» (چیزی که دل آن را میخواهد)، سازة «دل» تجربهگر، «آبزی» (در آب زیست میکند)، سازة «آبمکان» و «ماشیننویس» (کسی که با ماشین مینویسد)، سازة «ماشین، ابزار انجام عمل است. ترکیبهای فعلی «زودپز»، «پیشنویس» و یا «سحرخیز» از انضمام افزوده و قید (موضوع نمیباشند) با سازة برگرفته از فعل ساخته میشوند. وجود سازههای موضوعی و غیرموضوعی با نقش یکسان در ساخت جمله و ترکیب فعلی مؤید آن است که قواعد و فرایندهای نحوی که در ساخت جمله حضور دارند، به ساختار درونی ترکیبهای فعلی نیز دسترسی دارند. همچنین، از آنجا که خوانش ترکیبهای فعلی به نوع سازه (موضوع و غیرموضوع) وابسته است، این نوع روابط نشاندهندة تعامل بین دو حوزة صرف و معنیشناسی نیز میباشند.
5. نتیجهگیری
بررسی دادههای ترکیب فعلی در زبان فارسی نشان میدهد که برخلاف نظر فاب (Fabb, 1984: 690-706)؛ سلکرک (Selkirk, 1986: 37-38) و برزنن (Bresnan, 1982: 72)، ترکیب فعلی از طریق موضوع (برونی و درونی) و غیرموضوع شکل میگیرد. دادهها مؤید این نکته نیز هستند که در زبان فارسی، انضمام چندگانه دیده میشود. مطالعة ساختار موضوعی ترکیبهای فعلی نشان میدهد که همان قواعدی که روابط موضوعی و غیرموضوعی بین گزاره و سازههای جمله را برقرار میسازد، در ترکیبهای فعلی نیز فعال میباشند؛ به عبارت دیگر، قواعد حوزة نحو در ساخت ترکیب فعلی و واژه مشارکت دارند.
شواهد ارائهشده در باب ساختار ترکیبهای فعلی گروهی، مؤید آن است که گروههای نحوی اسمی، صفتی و حرف اضافهای به عنوان درونداد ساخت واژه و ترکیب در زبان فارسی استفاده میشوند و ترکیبهای فعلی (واژهها) به قواعد ساخت گروههای نحوی دسترسی دارند. درج واژهبست که مقولهای مربوط به حوزة نحو است و از قواعد نحوی تبعیت میکند و نیز وجود کلمات ربط و درج اسم و صفت در ساختار ترکیبهای فعلی و ایجاد ترکیبهای فعلی گسترشپذیر، روابط یکسان بین سازههای ترکیب فعلی و جمله و نیز ارجاعی و مشخص بودن سازة غیرهستة ترکیبهای فعلی زبان فارسی، مؤید تعامل دو حوزة صرف و نحو در واژهسازی و ارتباط دوسویة قواعد نحوی و صرفی در حوزههای زبانی صرف و نحو میباشد.
اسپنسر اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشده را به این صورت مطرح کرد که «قواعد نحوی نمیتوانند معنای واژگانی واژهها (از جمله ساختار موضوع) را تغییر دهند. همچنین، قواعد نحوی به ساختار درونی مقولههای واژگانی (X0) دسترسی ندارند»(Spencer, 2005: 81). لیبر و اسکالیز (Lieber & Scalise, 2006: 7-32) به این نظر قائلاَند که بند اول اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشدة اسپنسر (Spencer, 2005: 73-97) درست است، اما برخلاف نظر آنها دادههای ترکیبهای فعلی زبان فارسی درستی بند اول اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشده را تأیید نمیکنند؛ زیرا در ترکیبهای فعلی نظیر «دمبریده»، «دهانپرکن»، «دوغخوری» که حاصل انضمام مفعول و فعل میباشند و نیز ترکیبهای حاصل از انضمام فاعل و فعل در نمونههای «دهاتیپسند» و «دندانگیر»، ظرفیت فعل کاهش یافتهاست و فعل از متعدی به لازم تبدیل شدهاست؛ به عبارت دیگر، یکی از موضوعهای فعل کاهش یافتهاست. اطلاعات زیرمقولهای فعل «پرکردن» و «خوردن» در ژرفساخت و مدخل فعلی دو موضوع دارد، حال آنکه در روساخت و در ساخت انضمامی حاصلشده، یک موضوع دارد. بنابراین، قاعدة ساخت ترکیب، معنای واژگانی واژهها و یا به عبارتی، ساختار موضوعی افعال را تغییر داده است و اطلاعات زیرمقولهای فعل حفظ نشدهاست.
شواهد ارائهشده (ترکیبهای فعلی گروهی، وجود عنصر ربط در کلمات مرکب فعلی، وجود عناصر واژهبست و درج واژه در درون ترکیبهای فعلی، یکسان بودن سازههای ترکیبهای فعلی و جملات و ارجاعی بودن سازه غیرهسته ترکیبهای فعلی) نشان میدهند که بند دوم اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشده که بیان میدارد قواعد نحوی به ساختار درونی مقولههای واژگانی دسترسی ندارند نیز درست نیست. نمونههای ارائهشده نشان میدهد که بین دو حوزة صرف و نحو تعامل وجود دارد و مؤید آن هستند که صرف قادر است درون نحو را بررسی کند و نحو نیز صرف را تغذیه میکند. هر یک از این دو حوزه بر دیگری تأثیر میگذارد و از دیگری تأثیر میپذیرد؛ به عبارت دیگر، صرف به نحو و نحو به صرف دسترسی دارد، اما این تعامل بسیار محدود است. این دو حوزه باید ویژگیهای مشترکی داشته باشند که بتوانند با هم در تعامل باشند. یکی از این ویژگیها، وجود فرایند درج است که هم در نحو و هم در صرف میتواند وجود داشته باشد و واژة میان ساختهای نحوی و ساختهای نحوی میان واژهها قرار گیرند. همچنین، سازههای سازندة صرف که واژهها و تکواژها میباشند، سازههای سازندة نحو هستند و سازههای موضوعی و غیرموضوعی سازندة نحو و جمله، سازههای سازندة صرف و ترکیب نیز میباشند. در شواهد ارائهشده دیدیم که گروههای نحوی در درون ترکیبهای فعلی میآیند («تازهبهدورانرسیده» و «حالبههمخوردگی»)، درج واژهبست، اسم و صفت در ساختمان ترکیب فعلی دیده میشود («دستدومفروشی» و «نمایشنامهنویس») و عناصر ربط و عامل حذف نیز در ساختمان ترکیبهای فعلی ملاحظه میشود. این نمونهها نشان میدهند که نحو و گروه نحوی در ساخت ترکیب فعلی مشارکت دارد. از طرف دیگر، در ساختار گروههای نحوی همچون «رستوران بیرونبر دارچین»، ترکیب در درون گروه نحوی قرار گرفته است که مؤید ارتباط دوسویة صرف و نحو در ساختِ واژه میباشد. موارد مطرحشده استدلالی هستند بر اینکه این حوزهها به صورت ترتیبی در کنار هم قرار ندارند، بلکه این دو حوزه، همان گونه که بوی ادعّا میکند، در موازات هم هستند و به یکدیگر دسترسی دارند (Booij, 2009: 201-217). با توجه به موارد ذکرشده، فرضیههای یکپارچگی واژگانی، یکپارچگی واژگانی اصلاحشده و محدودیت بدون گروه، مردود است و دو حوزة صرف و نحو به صورت نمودار زیر با یکدیگر در تعامل هستند.
صرف |
نحو |
نمودار 5. انگارة تعاملی دو حوزة صرف و نحو در ساخت واژه
این مقاله به این نظر قائل است که فرآیند واژهسازی فقط با صرف انجام نمیشود و نحو نیز در این فرایند نقش دارد؛ زیرا اگر صرف صرفاً فرآیند واژهسازی را انجام میدهد، پس نباید ترکیبهای فعلی که در ساختار آنها گروههای نحوی وجود دارند، مشاهده شوند. شواهد و نمونههای ارائهشدة ترکیبهای فعلی نشان میدهند که در ساختار ترکیبهای فعلی، گروههای نحوی نیز دیده میشود که مؤید مشارکت نحو در واژهسازی میباشد. ساختار موضوعی ترکیبهای فعلی نشانگر این نکته است که همان گونه که در نحو، سازههای درون گروه فعلی، همچون موضوع درونی و سازههای خارج از گروه فعلی، همچون موضوع برونی، افزودهها و گروههای نحوی دیگر در شکلدهی جمله ایفای نقش میکنند، در فرآیند ترکیب نیز که نقش واژهسازی دارد، این سازهها دیده میشوند که نشاندهندة یکسان بودن ابزارهای ساختِ واژه و جمله (صرف و نحو) و مشارکت و تعامل این دو حوزه در واژهسازی میباشد.
دادههای ترکیب فعلی زبان فارسی نشان میدهند که موارد زیر ناقض اصل یکپارچگی واژگانی و محدودیت بدون گروه هستند و این فرضیهها را به چالش میکشند:
الف) مواردی که صرف به نحو دسترسی دارد:
1. ترکیبهای فعلی گروهی (گروه نحوی در میان واژهها).
2. درج واژه در میان سازههای ترکیب فعلی و یا توصیف سازة هسته یا غیرهستة ترکیب فعلی.
3. وجود عناصر ربط در ترکیبهای فعلی.
4. وجود واژهبست در ساختار ترکیبهای فعلی.
ب) مواردی که نحو به صرف دسترسی دارد:
1. ارجاعی بودن سازة غیرهستة ترکیب فعلی.
2. وجود موضوع معنایی (سازههای موضوعی و افزودهای) در ساختار ترکیب فعلی.
پ) تعامل صرف و معنیشناسی:
1. وجود روابط نقشهای تتا در میان سازههای ترکیب فعلی.
2. ارجاعی بودن سازة غیرهستة ترکیبهای فعلی.
3. کاهش ظرفیت فعل به هنگام ساخت ترکیب فعلی (حفظ نکردن اطلاعات زیرمقولهای فعل در گذر از ژرفساخت به روساخت).
پینوشتها:
1. این مقاله برگرفته از رسالة دکتری نگارنده به راهنمایی استاد محترم، جناب آقای دکتر محمد دبیرمقدم میباشد.
2. No phrase constraint
3. Lexical integrity
4. Generalized Lexica list Hypothesis
5. Word structure autonomy condition
6. The Atomicity Thesis
7. Ordered
8. Achema and Neeleman
9. Revised lexical integrity principle
10. First sister principle
11. فهرست کامل کلمات مرکب فعلی در پیوست های 1 و 2 پایاننامة دکتری نگارنده آمده است.بحثهای بسیار زیادی در زبانشناسی در باب ارتباط دو حوزة صرف (واژگان) و نحو صورت گرفتهاست و دو فرضیة محدودیت بدون گروه2 و یکپارچگی واژگانی3 در این زمینه ارائه شدهاست. فرضیة یکپارچگی واژگانی در صرف زایشی مطرح گردید. اولینبار لاپوینته به فرضیة یکپارچگی واژگانی با عنوان «فرضیة واژگانگرایی تعمیمیافته»4 اشاره میکند(Lapointe, 1980: 8). خلاصة این فرضیه عبارت است از اینکه «هیچ قاعدة نحوی نمیتواند به عناصر صرفی اشاره کند» (Lieber & Scalise, 2006: 1)؛ به عبارت دیگر، وی ادّعا میکند که قواعد نحوی به ساختار درونی واژهها دسترسی ندارند.
پس از آن، سِلکِرک از این فرضیه با عنوان «شرط استقلال ساختار واژی»5 نام میبرد و توضیحی که برای این شرط میآورد، عبارت است از اینکه «هیچ گشتار حذف یا حرکتی وجود ندارد که هم بر مقولة واژهها و هم بر مقولة جملهها عمل کند» (Selkirk, 1982: 70).دیشولو و ویلیامز «فرضیة اتمی»6 را در این باب ارائه میدهند و واژهها را اتمهایی میدانند که مشخصهها یا ویژگیهایی دارند که بدون ساختار هستند و ساخت درونی واژه با نحو هیچ ارتباطی ندارد(Di Sciullo and Williams, 1987: 49). بُرِر نیز بخش واژهسازی را بخش جداگانهای میداند که هیچ تعاملی با بخش نحو ندارد و هر یک حوزة مستقلی هستند و تنها تعامل آنها این است که برونداد صرف، درونداد نحو است و این دو حوزه به صورت «ترتیبی»7 نسبت به هم واقع هستند و صرف قبل از نحو قرار دارد (Borer, 1998: 151-190). برِزنَن و اِمچومبو به این نظر قائلاَند که قواعد ساختِ واژه با قواعد ساخت گروههای نحوی، تفاوت دارد(Bresnan & Mchomba, 1995: 181) ؛ به عبارت دیگر، سازههای صرفی (سازههای ساختِ واژه) مقولههای واژگانی یا عناصر کمتر از واژه، نظیر ستاکها و وندها، برخلاف سازههای گروههای نحوی، غیرقابل تجزیه به واحدهای کوچکتر میباشند. بنابراین، قواعد ترتیبی نحوی به ساختارهای تکواژها قابل اعمال نیستند. آکما و نیلمن8 (Achema & Neelman, 2004: 109) نیز با لاپوینته موافق هستند و بحث میکنند که حوزة صرف در درون حوزة نحو قرار دارد (Lapointe, 1980: 8). اسپنسر اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشده9 را مطرح میکند و آن عبارت است از اینکه «قواعد نحوی نمیتوانند معنای واژگانی واژهها (از جمله ساختار موضوع) را تغییر دهند و قواعد نحوی به ساختار درونی مقولههای واژگانی(X0) دسترسی ندارند» (Spencer, 2005: 81).
اگرچه این زبانشناسان از جملات متفاوتی استفاده میکنند، اما ویژگی مشترک آنها این است که بر اساس تعریفهایی که از فرضیة یکپارچگی واژگانی ارائه میدهند، هیچ تعاملی بین دو حوزة صرف و نحو قائل نیستند؛ به عبارت دیگر، مشخصة مشترک همة زبانشناسان تا این مقطع آن است که خط قاطعی بین صرف و نحو قائلاَند و آنها را حوزههای جداگانهای میدانند که هیچ گونه ارتباط و تعاملی با یکدیگر ندارند. در تقابل با رویکرد جداگانة حوزة صرف و نحو، بوی تصریح میکند که صرف و نحو، ساختارهای موازی هستند و نحو و معنا به ساختار درونی واژهها دسترسی دارند (Booij, 2009: 201-217).
اصل دیگری که در ارتباط با اصل یکپارچگی واژگانی مطرح گردیده، محدودیت بدون گروه است. این اصل را بوتا مطرح میکند و بر اساس آن، ترکیبهای غیرفعلی به گروههای نحوی دسترسی ندارند (Botha, 1983: 24-31)؛ به عبارت دیگر، بنا بر این فرضیه، صرف به برونداد نحو دسترسی ندارد، واژهها از طریق گروههای نحوی ساخته نمیشوند و نحو دخالتی در واژهسازی ندارد. جوهرة فرضیة بدون گروه این است که در ساختار ترکیب، گروه نحوی وجود ندارد. اما لیبر و اسکالیز میگویند ترکیبهای غیرفعلی فراوانی در زبان آلمانی یافت میشوند که گروههای نحوی در ساخت آنها مشارکت دارند(Lieber & Scalise, 2006: 1). در واقع، این دو اصل (اصل یکپارچگی واژگانی و بدون گروه) از تعامل درون حوزهها جلوگیری میکنند. اصل یکپارچگی واژگانی مانع از این میشود که نحو درون صرف را ببیند و این اصل بدون گروه اجازه نمیدهد که صرف درون نحو را ببیند.
نقش ترکیب، بهویژه ترکیب فعلی، در زمینة روشن ساختن ارتباط دو حوزة زبانی صرف و نحو بسیار بااهمیت است؛ زیرا این مقولة زبانی در مرز دو حوزة مذکور واقع شده است؛ چنانکه از یک سو، واژهسازی میکند و این نقشی است که حوزة صرف بر عهده دارد و از سوی دیگر، واژهها و در بعضی زبانها، گروهها را که در اثر قواعد نحوی ایجاد شدهاند، به عنوان درونداد واژهسازی میپذیرد. در دهههای اخیر، مطالعات فراوانی دربارة ترکیب فعلی در زبان فارسی صورت گرفته است (ر.ک؛ فرشیدورد، 1382؛ صادقی، 1383: 5ـ11؛ طباطبائی، 1381: 52ـ53؛ همان، 1382؛ شقاقی، 1386 و دبیرمقدم، 1376: 2ـ 46)، اما تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، هیچ یک از آنها یکپارچگی واژگانی را از طریق مقولة ترکیب فعلی بررسی ننموده است. همچنین، از آنجا که نظریههای متفاوتی دربارة تعامل دو حوزة زبانی صرف و نحو ارائه شده است و زبانشناسان به اتفاق نظر در این زمینه نرسیدهاند، ضرورت دارد تا دو فرضیة مزبور و رویکردهای ارائهشده در این باب، از طریق دادههای ترکیب فعلی زبان فارسی به محک آزمون گزارده شوند تا روشن گردد که آیا صرف و نحو، حوزههای جداگانهای در دستور زبان میباشند یا اینکه با یکدیگر تعامل دارند و دیگر اینکه آیا واژهسازی منحصراً از سوی حوزة صرف انجام میشود و یا اینکه نحو نیز در واژهسازی مشارکت دارد! بنابراین، ابتدا ترکیب فعلی و ساختار موضوعی آن و آنگاه دادههایی از ترکیب فعلی در زبان فارسی ارائه میشود تا نقش صرف و نحو در واژهسازی و نیز درستی و یا نادرستی دو فرضیة ارائهشده بیشتر روشن شود.
2. ترکیب فعلی در زبان فارسی
به طور کلی، لیبر ترکیب را به دو نوع «اصلی/ ریشهای» و «آمیخته/ فعلی» تقسیم میکند (Lieber, 2010: 46). در زبان فارسی نیز این دو گروه ترکیب وجود دارند، اما از آنجا که فعل، رکن اساسی در ترکیب فعلی میباشد و نقشی مهم در ساختار ترکیب دارد، لذا ترکیبهایی را که در ساختمان آنها، هستة برگرفتة فعلی وجود دارد و سازة مشتق از فعل هستة نحوی میباشد، ترکیب فعلی و ترکیبهایی را که سازة برگرفتة فعلی در ساختار آنها وجود ندارد، یا اینکه وجود دارد، اما هستة نحوی ترکیب نیست، «ترکیب غیرفعلی» مینامیم. بنابراین، ترکیب غیرفعلی متشکل از دو یا چند پایه، ستاک و یا ریشه است که چنانچه هستة نحوی داشته باشد، این هسته، سازة مشتق از فعل نباشد، حال آنکه ترکیب فعلی، ترکیبی است که متشکل از دو یا چند پایه، ستاک و یا ریشه است و هستة نحوی برگرفته از فعل و سازة دیگر موضوع، افزوده و یا صفت است. ترکیبهای فعلی نظیر «ازخودگذشتگی»، «سر به فلککشیده» و «مالمردمخوار» نشان میدهند که در زبان فارسی، جز واژه، گروه نحوی نیز در ساخت ترکیب فعلی مشارکت دارد. بنابراین، ضرورت دارد تا در تعریفی که از ترکیب ارائه میدهیم، به نقش سازههای بزرگتر از واژه نیز در ساخت این مقولة زایای زبانی اشاره کنیم. یکی از تفاوتهای میان ترکیب غیرفعلی و فعلی این است که ترکیب فعلی همیشه هستة نحوی دارد، حال آنکه ترکیب غیرفعلی ممکن است هستة نحوی نداشته باشد و فاقد هستة نحوی باشد. همچنین، در ترکیب فعلی، هنگامی که هر دو سازه مقولة یکسانی داشته باشند، همچون «سیاهسوخته» و «سیاهیکوبی»، سازة برگرفتة فعلی، هسته نحوی میباشد؛ به عبارت دیگر، یکسان بودن مقولهها، ترکیب فعلی نامشخص نمیسازد و این گونه ترکیبها مانند «شکستهبسته»، هنگامی ایجاد میشوند که هر دو سازة ترکیب فعلی، برگرفته از فعل و با مقوله یکسان باشند.
بنابراین، ترکیب فعلی عبارت از انضمام موضوع (معنایی و نحوی) و غیرموضوع به سازة برگرفته فعلی به عنوان هستة نحوی ترکیب است. با توجه به این تعریف، در ساختار ترکیبهای فعلی، سه سازة برگرفتة فعلی، سازة غیرفعلی و وند اشتقاقی عناصر اساسی میباشند. سازة غیرفعلی شامل موضوع، افزوده، صفت و گروه نحوی (اسمی، صفتی و حرف اضافهای) است. ترکیبهای فعلی با توجه به ساختار و روابط معنایی بین سازههای آنها، به چهار گروه طبقهبندی میشوند که عبارتند از:
2ـ1. ترکیبهای فعلی موضوعی
در این ترکیبها، عنصر غیرهستة موضوع، سازة مشتق از فعل میباشد. در زبان فارسی، ترکیبهای فعلی هم از طریق موضوع درونی و هم از طریق موضوع بیرونی تشکیل میشوند؛ به عنوان نمونه، در ترکیبهای فعلی «دسیسهچینی»، «رنگسابی» و «رنگزدایی» سازههای «دسیسه» و «رنگ» موضوعهای درونی فعلهای «چیدن»، «سابیدن» و «زدودن» میباشند. حال آنکه در ترکیبهای «خداآفرین»، «دخترپز» (آنچه دختر آن را پخته باشد و به مجاز ناشیانه) و «دلپسند»، سازههای غیرهستة موضوع بیرونی هسته، برگرفته از فعل میباشد.
2ـ2. ترکیبهای فعلی غیرموضوعی
در این ترکیبها، عنصر غیرهسته، موضوع سازة برگرفته از فعل نمیباشد؛ به عبارت دیگر، عنصر غیرهسته، افزوده یا صفت است. بنابراین، با توجه به نوع سازهای که در ساختار ترکیب فعلی مشارکت دارد، این ترکیبها به دو گروه ترکیبهای فعلی افزودهای و ترکیبهای فعلی صفتی تقسیم میشوند. «لوکسفروشی»، «نخبهگرایی» و «هرزهنگاری» نمونههایی از ترکیبهای فعلی صفتی و «شبگرد»، «زیادهگو[ی]» و «زیرشویی» نمونههایی از ترکیبهای فعلی افزودهای میباشند.
2ـ3. ترکیبهای فعلی مکرر
ترکیبهایی هستند که عنصر غیرفعلی همراه سازة برگرفته از فعل تکرار میشود که این عنصرها معمولاً اسم، اسم صوت، صفت یا قید است. ترکیبهای «لندلندکنان»، «دلدلزنان»، «عرعرکنان»، «لکلککنان»، «منمنکنان»، «موسموسکنان»، «نچنچکنان»، «وِزوِزکنان»، «هقهقکنان» و «هوهوکنان» نمونههایی از ترکیبهای فعلی مکرر میباشند.
2ـ4. ترکیبهای فعلی گروهی
ترکیبهای فعلی هستند که گروههای نحوی اسمی، صفتی، قیدی و یا گروههای حرف اضافهای سازة غیرفعلی آنها را تشکیل میدهند و یا در میان دو سازة ترکیب فعلی میآیند. نمونههای«ازجانگذشتگی»، «دستوپابسته»، «تازهبهدورانرسیده» و «نانبهنرخروزخور» مواردی از ترکیبهای فعلی گروهی هستند.
3. ساختار موضوعی ترکیبهای فعلی زبان فارسی
روابط موضوعی یا نقشهای تِتا، نقشهایی همچون عامل، پذیرنده، تجربهگر و هدف هستند که بین سازههای جمله و گزاره وجود دارند. این روابط بین سازههای ترکیب فعلی و هستة برگرفته از فعل نیز دیده میشود؛ به عنوان نمونه، در ترکیب فعلی «گوشتخوار»، سازة «گوشت» نقش تتایی پذیرا را در ارتباط با ستاک فعلی «خور» دارد که با نقش این سازه در گروه فعلی «گوشت را میخورد» یکسان است. این نوع مطابقتهای موضوعی/ تتایی نشان میدهند که تعبیر ترکیبهای فعلی باید قابل پیشبینی باشد، حال آنکه مطالعة این ترکیبها حاکی از غیرقابل پیشبینی بودن معنای شماری از ترکیبهای فعلی است. بنابراین، از این منظر که ترکیبهای فعلی ساختار موضوعی دارند، متمایز از ترکیبهای غیرفعلی میباشند که فاقد ساختار موضوعی و سازة فعلی به عنوان هسته هستند.
در ساختار ترکیبهای فعلی بررسیشده زبان فارسی علاوه بر موضوع درونی همچون «خداشناس» (خدا را میشناسد)، برخلاف نظر برخی از زبانشناسان(Selkirk, 1982: 37-38, Williams, 1981: 245- 274 & (Bresnan, 1982: 72، ترکیبهایی همچون «شاهشناس» (شاه او را میشناسد)، «خردپذیر» (خرد آن را میپذیرد) و «دستمال» (دست بر آن مالیده شده است) مشاهده میشوند که از طریق انضمام موضوع بیرونی با ستاک فعلی ساخته میشوند. همچنین، برخلاف نظر فاب مبنی بر اینکه مفعول غیرصریح (متمم) در ساخت ترکیبهای فعلی مشارکت ندارد، در زبان فارسی ترکیبهایی همچون «شفتهریزی» (پر کردن محلی با شفته) و «درویشبخشای» (بخشایندة مال به درویشان) وجود دارند که از طریق انضمام مفعول غیرصریح با ستاک برگرفتة فعلی ترکیب فعلی ساخته شدهاند (Fabb, 1998: 607-706).
رُاِپر و زیگل بر این باورند که موضوع از جایگاه بعد از فعل، از طریق گشتارهای واژگانی به جایگاه خالی قبل از فعل برای برآورده ساختن نیازهای موضوعی فعل حرکت میکند (Roeper & Siegel, 1978: 208). این گشتارهای واژگانی باید با اصل اولین خواهر10 مطابقت داشته باشند و همه ترکیبهای فعلی از طریق انضمام واژه در جایگاه اولین خواهر تشکیل شوند. از نظر آنها، افعالی که دارای دو متمم باشند (مفعول صریح و غیرصریح) نمیتوانند در ترکیبهای فعلی ظاهر شوند و سازهای از آنها باشند؛ زیرا در سمت چپ افعال، یک جایگاه خالی برای اولین عنصری وجود دارد که خواهر فعل است و دو متمم نیاز به دو جایگاه خالی دارند که با اصل ارائه شده آنها در تضاد است. مطالعة ترکیبهای فعلی زبان فارسی نشان میدهد که سازهای که اولین خواهر فعل نیست، میتواند به فعل منضم شود و ترکیب فعلی را شکل دهد. ترکیبهای فعلی همچون «خداداد» نمونهای از این موارد است که از طریق موضوع بیرونی شکل میگیرد. این شواهد نشان میدهند که در زبان فارسی از انضمام موضوع بیرونی (فاعل) به فعل ترکیب شکل میگیرد که با اصل ارائهشدة رُاِپر و زیگل (Roeper & Siegel: 1978) مطابقت ندارد. علاوه بر این، مواردی از ترکیبهای فعلی در زبان فارسی یافت میشود که دو موضوع به فعل منضم میشوند و ترکیب فعلی را شکل میدهند؛ به عنوان نمونه، در ترکیبهای فعلی «آچار لولهگیر»، «سیمخاردار» و «کولی غربیلبند» علاوه بر مفعول صریح که موضوع درونی است، فاعل که موضوع بیرونی است نیز به فعل منضم میشود که این اصل نمیتواند ساخت این ترکیبها را توجیه کند.
علاوه بر موضوع، افزوده، صفت، گروه اسمی و گروه حرف اضافهای نیز در ساخت ترکیب فعلی مشارکت دارند. افزوده شامل موارد زیر است: 1ـ قیود مکان «خاکنشین» (ساکن کرة خاک)، «جزیرهنشین» (ساکن جزیره)، 2ـ قیود مقدار «نیکودان» (بسیارداننده)، 3ـ قیود زمان «زودپز» (ویژگی آنچه در مدت زمان کوتاهی پخته میشود)، «چلهنشین» (ویژگی آن که چهل روز به عبادت میپردازد)، «پیشخرید» (خریدن چیزی قبل از موعد) و 4ـ قیود حالت همچون «آرامبند» (به آرامی در را میبندد)، «رواننویس» (نرم و راحت مینویسد).
ترکیبهای «دهاتیپسند» (مورد پسند مردم روستا)، «سادهپوش» (ویژگی آن که لباس بدون زینت میپوشد) و «سنگینتراش» (تراشندة قطعات سنگین) از انضمام صفت و ستاک برگرفتة فعلی ساخته شدهاند. همچنین، ترکیبهایی مانند «ازمردمگریز»، «ازخودگذشتگی»، «دودچراغخورده» و «شیرناپاکخورده» ترکیبهای فعلی هستند که از انضمام گروههای اسمی و حرف اضافهای با ستاک برگرفتة فعلی شکل میگیرند. با توجه به آنچه ملاحظه شد، ترکیبهای غیرموضوعی ساختار موضوعی ندارند. این ترکیبها شامل مواردی میشود که از طریق پیوند قیود، صفات و نیز حروف اضافه به ستاک برگرفتة فعلی ایجاد میشوند. نمونههای بالا نشان میدهند که افزودهها در زبان فارسی، همچون زبان ژاپنی (Kageyama, 2009: 517) آزادانه در ساخت ترکیب فعلی مشارکت دارند.
طباطبائی تصریح میکند که «ارتباط موضوعی در واژههای مرکّبی که از فعل مرکّب گرفته شدهاند، وجود ندارد» (طباطبائی، 1387: 151)؛ به عبارت دیگر، ترکیبهای فعلی که از طریق ستاک فعل مرکب تشکیل میشوند، فاقد ساختار موضوعی هستند و در این گروه طبقهبندی میشوند. اما برخلاف گزارش وی، نبودِ ارتباط موضوعی در واژههای برگرفته از افعال مرکّب عمومیت ندارد و شامل همة افعال مرکّب نمیشود؛ به عنوان نمونه، در واژة مرکّب فعلی «غذاخوری»، سازة غیرهستة «غذا»، موضوع سازة برگرفتة فعلی است. علاوه بر این، در ترکیب «آبخشککن» که پایة فعل مرکب دارد نیز سازة «آب» موضوع درونی ترکیب است.
ارتباط موضوعی در ترکیبهای فعلی زبان فارسی آن گونه که لیبر بیان میدارد به موضوعهای درونی، بیرونی و افزوده محدود نمیشود بلکه صفت و گروه حرف اضافهای را نیز شامل میشود (Lieber, 1983: 251-286). علاوه بر این، بررسی پیکرهی زبانی نشان میدهد که در ترکیبهای فعلی زبان فارسی، موضوع میتواند اسم خاص همچون "خداداد"، "خداپسند"، "امیرداد" و "خداخیرداده" باشد که ویژه زبان فارسی است. به عبارت دیگر در ساختار ترکیبهای فعلی زبان فارسی علاوه بر اینکه اسم غیرفعلی اسم عام است و به طبقهای از اسامی اشاره دارد، این سازه میتواند اسم خاص نیز باشد11.
سلکرک ساخت ترکیبهای فعلی را به صورت اشتقاق در پایه میداند(Selkirk, 1982: 30-35) و چارچوب واژی- نقشی برزنن را در این زمینه میپذیرد(Bresnan, 1982: 72) . وی تصریح میکند که ترکیبهای فعلی ساختار موضوعی گزارهای دارند و موضوعها (عامل، کنشپذیر و...) با نقشهای دستوری (فاعل، مفعول صریح و مفعول غیرصریح) مطابق با هر موضوع ارتباط دارند. به عنوان نمونه فعل "داد" شامل سه موضوع عامل، پذیرنده و هدف است که با نقشهای دستوری فاعل، مفعول صریح و مفعول غیرصریح مطابقت میکنند. نقشهای دستوری به عنوان ارتباط اصلی بین ساختار نحوی و موضوعی هستند و از طریق قواعد واژگانی به موضوعها مرتبط میشوند. بنابراین بر پایه این چارچوب نظری ترکیبی خوشساخت است که بین نقشهای دستوری و روابط موضوعی آن مطابقت وجود داشته باشد و نقشهای دستوری در ارتباط با موضوعها باشند. اما همان طور که در همین قسمت دیدیم هر نقش دستوری خاص ضرورتاً باید به جایگاه غیرفعلی تخصیص داده شود، اما ترکیبهای فعلی وجود دارند که عنصر غیرفعلی موضوع نیست و افزوده، صفت یا گروه حرف اضافهای است که خوانش موضوعی ندارد. بنابراین نقش دستوری مرتبط با موضوع برای همة انواع ترکیبهای فعلی در زبان فارسی توجیهپذیر نیست و وضعیت نقشهای دستوری درترکیبهای فعلی به شرح زیر است:
1. اسمهای غیرهستهای میتوانند هر نقشی از نقشهای دستوری را که در نحو دارند داشته باشند.
2. صفتهای غیرهستهای میتوانند هر نقشی از نقشهای دستوری را که سازههای صفتی در ساختار نحوی دارند داشته باشند.
3. قیدهای غیرهستهای ممکن است هر نقشی از نقشهای دستوری که سازههای قیدی در ساختار نحوی دارند داشته باشند.
ترکیبهای "شیمیدان" و "همیشهدان" نشان میدهند که هستة فعلی "دان" با موضوع و غیرموضوع ترکیب میشود. ترکیبهای "شاهشناس" و "خداشناس" نشان میدهند که هستة فعلی "شناس" با موضوع بیرونی و درونی و ترکیبهای "خداپسند"، "دهاتیپسند" و "دیرپسند" شاهدی هستند بر اینکه موضوع، صفت و افزوده هر سه در ساختار ترکیب فعلی زبان فارسی مشارکت دارند. بنابراین بر پایه شواهد ارائه شده میتوان تصریح کرد که در ترکیبهای فعلی هستة برگرفته فعلی به صورت دلخواه سازة غیرفعلی موضوع یا غیرموضوع را انتخاب میکند و همة سازههای منضم به سازة برگرفته از فعل موضوع نمیباشند که با نقشهای تتای اعطا شده از سوی فعل مطابقت کنند. بنابراین، در ساختار ترکیبهای فعلی، هستة فعلی برگرفته از فعل است که با توجه به نیاز گویشور و کاربرد واژه در موقعیت مورد نظر، از طریق گزینش سازههای موضوعی و غیرموضوعی ترکیب را به یکی از دو صورت زیر که نمودار آنها نشان داده شده است شکل میدهد.
|
موضوع قید/ صفت/ اسم برگرفتة فعلی |
(a) |
قید/صفت/ اسم مرکب فعلی |
|
(b) |
قید/صفت/ اسم مرکب فعلی |
غیرموضوع قید/صفت/اسم برگرفته فعلی |
نمودار 1. نمودارهای درختی نحوة گزینش سازة غیرفعلی ترکیب از سوی سازة برگرفتة فعلی در زبان فارسی
سازة غیرهسته (موضوع و غیرموضوع) با توجه به کاربردی که ترکیب دارد، (کاربردشناسی) و اطلاعاتی که ارائه میدهد، میتواند موضوع، افزوده یا صفت باشد. در ترکیبهای فعلی سازه هسته میتواند اسم، صفت یا قید برگرفته از فعل باشد که رفتار آن در گزینش عناصر غیرفعلی مانند خود فعل است؛ به عبارت دیگر، در ترکیبهای فعلی، سازة برگرفته از فعل، ساختار موضوعی فعل را فقط در ترکیبهای فعلی موضوعی به ارث میبرد که هماهنگ با بخش (a) نمودار 1 میباشد. حال آنکه در ترکیبهای ساختهشده از طریق بخش (b) نمودار 1، عنصر موضوعی دخالتی در ساختار ترکیب فعلی ندارد و عنصر غیرموضوع به فعل منضم میشود. همانگونه که نمودار 1 چگونگی گزینش سازة غیرهستة ترکیبهای فعلی را از سوی سازة فعلی نشان میدهد، برخلاف سلکرک (Selkirk, 1982: 37-38) ویلیامز (Williams, 1981: 245-274) و برزنن (Bresnan, 1982: 72) ساختار موضوعی فعل از طریق موضوع بیرونی و درونی برآورده میشود.
با توجه به ساختار موضوعی ترکیب فعلی در زبان فارسی، ترکیب فعلی به ساختهایی گفته میشود که از انضمام موضوع، غیرموضوع و گروههای نحوی به هستة برگرفته از فعل تشکیل میشوند. هستة برگرفته از فعل، هستة نحوی ترکیب است و مقولة نحوی ترکیب را مشخص مینماید.
4. دادهها و شواهد ترکیبهای فعلی زبان فارسی
در این بخش، دادههایی از ترکیبهای فعلی برگرفته از پیکرة زبانی و مشخصههای آنها ارائه میشوند که نمونههای مناسبی برای ارتباط دو حوزة صرف و نحو و نیز محک فرضیههای محدودیت بدون گروه و یکپارچگی واژگانی میباشند.
4ـ1) ترکیبهای فعلی گروهی
ترکیبهای فعلی گروهی، ترکیبهایی هستند که در ساختمان آنها از گروههای نحوی اسمی، صفتی و حرف اضافهای استفاده میشود.
4ـ1ـ1) گروه اسمی و صفتی در ساختار ترکیبهای فعلی
ترکیبهای فعلی گروهی از انضمام گروه نحوی به ستاک برگرفتة فعلی ساخته میشوند. در نمونههای زیر، با افزوده شدن واژهای با حرف ربط، گروه اسمی ساختهشده به ستاک برگرفتة فعلی منضم میشود.
پاگیر [[دستوپا]گیر]
پادار [[دستوپا]دار]
پنجهدار [[دستوپنجه]دار]
بوتهدار [[گلوبوته]دار]
روشویی [[دستورو]شویی]
در شواهد مطرحشده، حرف ربط «و» یکی از سازههای ترکیب را با سازة دیگر پیوند میدهد و گروه اسمی میسازد که بخشی از ترکیب فعلی است. سازهای که با حرف ربط به ترکیب فعلی افزوده میشود، سازة غیرهسته است. علاوه بر گروه اسمی، گروههای صفتی که از کنار هم قرار گرفتن دو صفت با حرف ربط «و» ساخته میشوند نیز میتوانند در ساخت ترکیب فعلی مشارکت داشته باشند. ترکیبهای «سردوگرمچشیده»، «گرموسردچشیده» و «حراموحلالشناس» نمونههایی از این موارد هستند. در این نمونهها، گروههای اسمی و صفتی که با حرف ربط «و» ساخته میشوند، بخشی از کلمات مرکب فعلی (واژهها) میباشند که تعامل صرف و نحو را نشان میدهند.
4ـ1ـ2) گروه حرف اضافهای در ساختار ترکیبهای فعلی
شواهد دیگری که فرضیة یکپارچگی واژگانی نمیتواند آنها را تبیین کند، ترکیبهای فعلی گروهی میباشند که از طریق گروه حرف اضافهای که بین دو سازة ترکیب میآید، تشکیل شدهاند.
نانخور [[[نان][بهنرخروز][خور]]]
تازهرسیده [[[تازه][بهدوران][رسیده]]]
دینفروش ][[دین][بهدنیا][فروش]][
همچنین، نمونههای «ازجانگذشته»، «درهمریخته»، «درهمشکسته»، «ازقلمافتادگی»، «برهمخوردگی»، «بهجانآمده» نشان میدهند که گروه حرف اضافهای با واژة برگرفته از فعل تشکیل ترکیب فعلی را دادهاند که استدلالی است بر اینکه در ساختمان ترکیبهای فعلی، گروه و واژه با هم تعامل دارند و گروه نحوی به عنوان درونداد ترکیب فعلی میباشد؛ به عبارت دیگر، از برونداد نحو به عنوان درونداد واژهسازی و برای ساخت ترکیبهای فعلی استفاده شدهاست.
4ـ2) درج در ترکیبهای فعلی
مواردی از ترکیبهای فعلی که از درج واژهبست، اسم و صفت در آنها استفاده میشود، نمونههای مناسبی برای به آزمون گزاردن فرضیة یکپارچگی واژگانی میباشند که در زیر به توضیح آنها پرداخته میشود.
4ـ2ـ1) درج واژهبست
واژهبست تکواژ وابستهای است که ضمن داشتن مشخصههای واژه، از بعضی ویژگیهای وند نیز برخوردار است. از طرفی، واژهبستها همچون تکواژهای آزاد واژگانی و دستوری یا واژهها تابع قواعد نحوی هستند و از طرفی، به سبب وابسته بودنشان، شبیه وندها عمل میکنند (ر.ک؛ شقاقی، 1386: 73). در نمونههای «سرشبشو» (فهمیده)، «سرشنشو»، «هیچیسرشنشو» و «فراموشممکن» (نوعی گل)، واژهبست بین دو قسمت ترکیب فعلی آمده است. در این دادهها، واژهبستهای«ـِش» و «ـَم»به ترتیب به پایة «سر» و «فراموش» متصل شدهاند. قواعدی که واژهبستها را به پایة خود متصل میکنند، نه به حوزة صرف، بلکه به حوزة نحو مرتبط هستند (Haspelmath, 2002: 152). بنابراین، با توجه به شواهد فوق، عنصری از حوزة نحو در میان سازههای مقولهای که به حوزة صرف متعلق است قرار گرفته که حاکی از تعامل دو حوزة صرف و نحو میباشد و نشان میدهد که قواعد نحوی و یا نحو درون صرف و یا واژههای مرکب را میبیند. با توجه به موارد مطرحشده، حضور واژهبست در میان سازههای ترکیب فعلی مؤید عدم جدایی و تعامل دو حوزة صرف و نحو میباشد.
4ـ2ـ2) درج اسم و صفت
شواهد دیگری که ارتباط نحو و صرف را نشان میدهد، مربوط به مواردی میشود که اسم یا صفت و یا حرف ربط و اسم بین دو قسمت ترکیب فعلی میآید و بعد از درج این سازهها ترکیب فعلی از حالت ترکیب خارج نمیشود. برای این موارد، شواهد بسیار زیادی در ترکیبهای فعلی زبان فارسی دیده میشود. در اینجا، به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
الف) ترکیبهایی که از درج صفت و اسم در میان سازههای ترکیبهای فعلی ساخته میشوند، پس از درج، گروه اسمی یا گروه صفتی ایجادشده، همراه با سازة برگرفته از فعل، ترکیب گروهی را تشکیل میدهند:
]] دست[ N ]فروشی[ N [ N ]]دستدوم[ AdjP ]فروشی[ N [ N
]] دود[ N ]خورده[ Adj [ Adj ]] دودچراغ[ NP ]خورده[ Adj [ Adj
ب) ترکیبهای فعلی که اسم، بین دو سازة آنها درج میشود:
]]نمایش[ N ]نویس[ Adj [ Adj ]] نمایشنامه[ N ]نویسAdj [ [ Adj
]]چای[ N ]فروش[ Adj [ Adj ]]چایدارچین[ N ]فروش[ Adj [Adj
پ) ترکیبهای فعلی که صفت بین دو سازه میآید:
]]خود[ Pro ]بین[ Adj [ Adj ]] خودبرتر[ Adj ]بین[ Adj [ Adj
]]خود[ Pro ]بین[ Adj [ Adj ]] خودبزرگ[ Adj ]بین[ Adj [ Adj
ت) ترکیبهایی که از درج اسم/ صفت و حرف ربط در میان سازههای آنها تشکیل میشوند.
]] گل[ N ]دار[ Adj [ Adj ]]گلوبوته[ NP ]دار[ Adj [ Adj
]] نان[ N ]دار[ Adj [ Adj ]]نانوآب[ NP ]دار[ Adj [ Adj
از آنجا که ترکیبهای فوق هم قبل از گسترش و هم بعد از گسترش بر اساس معیارهای تمایز ترکیب از گروه نحوی و نیز معیارهایی (پیشآیندسازی عنصر غیرفعلی، جایگزینی پرسشواژه با سازههای ترکیب، ارجاع ضمیری و ربط) که تِنهکن دربارة ترکیب ارائه دادهاست، ترکیب فعلی محسوب میشوند (Ten Hacken, 1994: 74). لذا درج و حذف سازه و گسترشپذیری از قواعد نحوی میباشند که حوزة صرف به آنها دسترسی دارد؛ به عبارت دیگر، فرایندهای درج، حذف وگسترشپذیری مربوط به حوزة نحو و از قواعد نحوی میباشند که در حوزة صرف و ترکیبهای فعلی نیز به کار میروند و به ساختار درونی واژهها دسترسی دارند.
4ـ3) ارجاعی بودن سازة غیرهستة ترکیبهای فعلی
به طور کلی، سازة غیرهسته ترکیبهای فعلی غیرارجاعی است و نه به مصداقی خاص، بلکه به طبقة خاصی اشاره دارد. اما مواردی از ترکیبهای فعلی در زبان فارسی مشاهده میشوند که سازة غیر هستة ارجاعی میباشد و همچون گروههای نحوی به مصداق مشخصی در جهان خارج اشاره دارد. ترکیبهایی همچون «خداداد»، «امیرداد» و «خداپسند» نمونههایی از این موارد هستند که مؤید دستیابی قواعد و فرایندهای نحوی به ساختار درونی واژهها، همچون گروههای نحوی میباشند. از آنجا که این صورتهای زبانی، همچون گروههای نحوی به مصداق مشخصی ارجاع دارند، نشاندهندة تعامل بین حوزههای صرف و معنی نیز میباشند.
4ـ4) یکسانی روابط بین سازههای جمله و ترکیب فعلی
در ساخت جمله از موضوع، غیرموضوع و گروههای نحوی استفاده میشود؛ به عبارت دیگر، دو نوع رابطة موضوع ـ گزاره و توصیفکننده ـ توصیفشده که بین سازههای جمله دیده میشود، در ساختار ترکیبهای فعلی نیز مشاهده میشود؛ به عنوان نمونه، در ترکیبهای فعلی «میوهفروش» (کسی که میوه میفروشد)، سازة «میوه» کنشپذیر، «دلخواه» (چیزی که دل آن را میخواهد)، سازة «دل» تجربهگر، «آبزی» (در آب زیست میکند)، سازة «آبمکان» و «ماشیننویس» (کسی که با ماشین مینویسد)، سازة «ماشین، ابزار انجام عمل است. ترکیبهای فعلی «زودپز»، «پیشنویس» و یا «سحرخیز» از انضمام افزوده و قید (موضوع نمیباشند) با سازة برگرفته از فعل ساخته میشوند. وجود سازههای موضوعی و غیرموضوعی با نقش یکسان در ساخت جمله و ترکیب فعلی مؤید آن است که قواعد و فرایندهای نحوی که در ساخت جمله حضور دارند، به ساختار درونی ترکیبهای فعلی نیز دسترسی دارند. همچنین، از آنجا که خوانش ترکیبهای فعلی به نوع سازه (موضوع و غیرموضوع) وابسته است، این نوع روابط نشاندهندة تعامل بین دو حوزة صرف و معنیشناسی نیز میباشند.
5. نتیجهگیری
بررسی دادههای ترکیب فعلی در زبان فارسی نشان میدهد که برخلاف نظر فاب (Fabb, 1984: 690-706)؛ سلکرک (Selkirk, 1986: 37-38) و برزنن (Bresnan, 1982: 72)، ترکیب فعلی از طریق موضوع (برونی و درونی) و غیرموضوع شکل میگیرد. دادهها مؤید این نکته نیز هستند که در زبان فارسی، انضمام چندگانه دیده میشود. مطالعة ساختار موضوعی ترکیبهای فعلی نشان میدهد که همان قواعدی که روابط موضوعی و غیرموضوعی بین گزاره و سازههای جمله را برقرار میسازد، در ترکیبهای فعلی نیز فعال میباشند؛ به عبارت دیگر، قواعد حوزة نحو در ساخت ترکیب فعلی و واژه مشارکت دارند.
شواهد ارائهشده در باب ساختار ترکیبهای فعلی گروهی، مؤید آن است که گروههای نحوی اسمی، صفتی و حرف اضافهای به عنوان درونداد ساخت واژه و ترکیب در زبان فارسی استفاده میشوند و ترکیبهای فعلی (واژهها) به قواعد ساخت گروههای نحوی دسترسی دارند. درج واژهبست که مقولهای مربوط به حوزة نحو است و از قواعد نحوی تبعیت میکند و نیز وجود کلمات ربط و درج اسم و صفت در ساختار ترکیبهای فعلی و ایجاد ترکیبهای فعلی گسترشپذیر، روابط یکسان بین سازههای ترکیب فعلی و جمله و نیز ارجاعی و مشخص بودن سازة غیرهستة ترکیبهای فعلی زبان فارسی، مؤید تعامل دو حوزة صرف و نحو در واژهسازی و ارتباط دوسویة قواعد نحوی و صرفی در حوزههای زبانی صرف و نحو میباشد.
اسپنسر اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشده را به این صورت مطرح کرد که «قواعد نحوی نمیتوانند معنای واژگانی واژهها (از جمله ساختار موضوع) را تغییر دهند. همچنین، قواعد نحوی به ساختار درونی مقولههای واژگانی (X0) دسترسی ندارند»(Spencer, 2005: 81). لیبر و اسکالیز (Lieber & Scalise, 2006: 7-32) به این نظر قائلاَند که بند اول اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشدة اسپنسر (Spencer, 2005: 73-97) درست است، اما برخلاف نظر آنها دادههای ترکیبهای فعلی زبان فارسی درستی بند اول اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشده را تأیید نمیکنند؛ زیرا در ترکیبهای فعلی نظیر «دمبریده»، «دهانپرکن»، «دوغخوری» که حاصل انضمام مفعول و فعل میباشند و نیز ترکیبهای حاصل از انضمام فاعل و فعل در نمونههای «دهاتیپسند» و «دندانگیر»، ظرفیت فعل کاهش یافتهاست و فعل از متعدی به لازم تبدیل شدهاست؛ به عبارت دیگر، یکی از موضوعهای فعل کاهش یافتهاست. اطلاعات زیرمقولهای فعل «پرکردن» و «خوردن» در ژرفساخت و مدخل فعلی دو موضوع دارد، حال آنکه در روساخت و در ساخت انضمامی حاصلشده، یک موضوع دارد. بنابراین، قاعدة ساخت ترکیب، معنای واژگانی واژهها و یا به عبارتی، ساختار موضوعی افعال را تغییر داده است و اطلاعات زیرمقولهای فعل حفظ نشدهاست.
شواهد ارائهشده (ترکیبهای فعلی گروهی، وجود عنصر ربط در کلمات مرکب فعلی، وجود عناصر واژهبست و درج واژه در درون ترکیبهای فعلی، یکسان بودن سازههای ترکیبهای فعلی و جملات و ارجاعی بودن سازه غیرهسته ترکیبهای فعلی) نشان میدهند که بند دوم اصل یکپارچگی واژگانی اصلاحشده که بیان میدارد قواعد نحوی به ساختار درونی مقولههای واژگانی دسترسی ندارند نیز درست نیست. نمونههای ارائهشده نشان میدهد که بین دو حوزة صرف و نحو تعامل وجود دارد و مؤید آن هستند که صرف قادر است درون نحو را بررسی کند و نحو نیز صرف را تغذیه میکند. هر یک از این دو حوزه بر دیگری تأثیر میگذارد و از دیگری تأثیر میپذیرد؛ به عبارت دیگر، صرف به نحو و نحو به صرف دسترسی دارد، اما این تعامل بسیار محدود است. این دو حوزه باید ویژگیهای مشترکی داشته باشند که بتوانند با هم در تعامل باشند. یکی از این ویژگیها، وجود فرایند درج است که هم در نحو و هم در صرف میتواند وجود داشته باشد و واژة میان ساختهای نحوی و ساختهای نحوی میان واژهها قرار گیرند. همچنین، سازههای سازندة صرف که واژهها و تکواژها میباشند، سازههای سازندة نحو هستند و سازههای موضوعی و غیرموضوعی سازندة نحو و جمله، سازههای سازندة صرف و ترکیب نیز میباشند. در شواهد ارائهشده دیدیم که گروههای نحوی در درون ترکیبهای فعلی میآیند («تازهبهدورانرسیده» و «حالبههمخوردگی»)، درج واژهبست، اسم و صفت در ساختمان ترکیب فعلی دیده میشود («دستدومفروشی» و «نمایشنامهنویس») و عناصر ربط و عامل حذف نیز در ساختمان ترکیبهای فعلی ملاحظه میشود. این نمونهها نشان میدهند که نحو و گروه نحوی در ساخت ترکیب فعلی مشارکت دارد. از طرف دیگر، در ساختار گروههای نحوی همچون «رستوران بیرونبر دارچین»، ترکیب در درون گروه نحوی قرار گرفته است که مؤید ارتباط دوسویة صرف و نحو در ساختِ واژه میباشد. موارد مطرحشده استدلالی هستند بر اینکه این حوزهها به صورت ترتیبی در کنار هم قرار ندارند، بلکه این دو حوزه، همان گونه که بوی ادعّا میکند، در موازات هم هستند و به یکدیگر دسترسی دارند (Booij, 2009: 201-217). با توجه به موارد ذکرشده، فرضیههای یکپارچگی واژگانی، یکپارچگی واژگانی اصلاحشده و محدودیت بدون گروه، مردود است و دو حوزة صرف و نحو به صورت نمودار زیر با یکدیگر در تعامل هستند.
صرف |
نحو |
نمودار 5. انگارة تعاملی دو حوزة صرف و نحو در ساخت واژه
این مقاله به این نظر قائل است که فرآیند واژهسازی فقط با صرف انجام نمیشود و نحو نیز در این فرایند نقش دارد؛ زیرا اگر صرف صرفاً فرآیند واژهسازی را انجام میدهد، پس نباید ترکیبهای فعلی که در ساختار آنها گروههای نحوی وجود دارند، مشاهده شوند. شواهد و نمونههای ارائهشدة ترکیبهای فعلی نشان میدهند که در ساختار ترکیبهای فعلی، گروههای نحوی نیز دیده میشود که مؤید مشارکت نحو در واژهسازی میباشد. ساختار موضوعی ترکیبهای فعلی نشانگر این نکته است که همان گونه که در نحو، سازههای درون گروه فعلی، همچون موضوع درونی و سازههای خارج از گروه فعلی، همچون موضوع برونی، افزودهها و گروههای نحوی دیگر در شکلدهی جمله ایفای نقش میکنند، در فرآیند ترکیب نیز که نقش واژهسازی دارد، این سازهها دیده میشوند که نشاندهندة یکسان بودن ابزارهای ساختِ واژه و جمله (صرف و نحو) و مشارکت و تعامل این دو حوزه در واژهسازی میباشد.
دادههای ترکیب فعلی زبان فارسی نشان میدهند که موارد زیر ناقض اصل یکپارچگی واژگانی و محدودیت بدون گروه هستند و این فرضیهها را به چالش میکشند:
الف) مواردی که صرف به نحو دسترسی دارد:
1. ترکیبهای فعلی گروهی (گروه نحوی در میان واژهها).
2. درج واژه در میان سازههای ترکیب فعلی و یا توصیف سازة هسته یا غیرهستة ترکیب فعلی.
3. وجود عناصر ربط در ترکیبهای فعلی.
4. وجود واژهبست در ساختار ترکیبهای فعلی.
ب) مواردی که نحو به صرف دسترسی دارد:
1. ارجاعی بودن سازة غیرهستة ترکیب فعلی.
2. وجود موضوع معنایی (سازههای موضوعی و افزودهای) در ساختار ترکیب فعلی.
پ) تعامل صرف و معنیشناسی:
1. وجود روابط نقشهای تتا در میان سازههای ترکیب فعلی.
2. ارجاعی بودن سازة غیرهستة ترکیبهای فعلی.
3. کاهش ظرفیت فعل به هنگام ساخت ترکیب فعلی (حفظ نکردن اطلاعات زیرمقولهای فعل در گذر از ژرفساخت به روساخت).
پینوشتها:
1. این مقاله برگرفته از رسالة دکتری نگارنده به راهنمایی استاد محترم، جناب آقای دکتر محمد دبیرمقدم میباشد.
2. No phrase constraint
3. Lexical integrity
4. Generalized Lexica list Hypothesis
5. Word structure autonomy condition
6. The Atomicity Thesis
7. Ordered
8. Achema and Neeleman
9. Revised lexical integrity principle
10. First sister principle
11. فهرست کامل کلمات مرکب فعلی در پیوست های 1 و 2 پایاننامة دکتری نگارنده آمده است.