Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD Student of Linguistics, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
2 Professor of Linguistics Departments, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran.
3 Associate Professor of Linguistics, Tarbiat Modarres University, Tehran
Abstract
This present research studies ergativity in the Taleshi dialect. This dialect is spoken in some parts of Guilan and appears in three main different types including Central, Northern, and Southern. The type of dialect surveyed in this article is the southern one. It is spoken in Sehsar village. The data are collected in a field study and by interviewing thirty native speakers of this dialect. Ergativity is a grammatical pattern in which the subject of an intransitive clause is treated in the same way as the object of a transitive clause, and differently from the transitive subject. This dialect follows a split-ergative system. This means that, in a present clause, it takes advantage of the nominative-accusative pattern, hence in a past transitive clause it takes advantage of the ergative-absolutive pattern. This research has been done to answer these questions: Is the ergative marker -i the only indicator of ergativity and ergative constructions in this dialect? Which constructions can be considered ergative ones? And on what factors is ergativity based on? After surveying language witnesses of this dialect, these findings have been achieved: Ergativity is not limited only to ergative marker -i , but oblique pronouns and plural nouns ending with -un in a transitive clause and past tense as well as perfect aspect can be the other indicators of ergative constructions. And finally, ergativity is based on past tense and perfect aspect.
Keywords
- مقدمه
هیگ[1] (1998) ساخت کنایی را الگویی دستوری میداند که در آن فاعل بند لازم عملکردی همانند مفعول بند متعدی و متفاوت از فاعل بند متعدی دارد. در گویش تالشی سهسار این تفاوت و همانندی در رفتار گروههای اسمی با حالتنمایی نشان داده میشود. حالتنمای کنایی -i به فاعل بند متعدی افزوده میشود و آن را از دیگر موضوعها متمایز میسازد. برخلاف نظام حالت کنایی ـ مطلق[2]، در نظام حالت فاعلی ـ مفعولی[3] ـ مانند آنچه در زبانهای فارسی و انگلیسی وجود دارد ـ فاعل بندهای لازم و متعدی همانند هم عمل میکنند و مفعول بند متعدی با آنها متفاوت است. هدف از نگارش مقاله حاضر پرداختن به ساخت کنایی در گویش تالشی رایج در روستای سهسار است. این گویش به سه گونه شمالی، جنوبی و مرکزی تقسیم میشود و در استان گیلان در مناطق کوهستانی و جلگهای، مانند فومن، ماسوله، ماسال، شاندرمن، هشتبر، پرهسر، آلیان، سهسار و... رایج است. روستای سهسار در شهرستان صومعهسرا واقع شده است و دارای جمعیتی در حدود 5000 نفر است که به گونه جنوبی تکلم مینمایند. در مقایسه با دو گونه شمالی و مرکزیِ گویش تالشی، پژوهشهای اندکی بر روی گونه جنوبی آن انجام گرفته است.
نگارنده تلاش دارد تا در این پژوهش نشان دهد که الف) آیا ساخت کنایی در این گویش تنها محدود به حالتنمای کنایی -iاست؛ ب) چه ساختهایی در این گویش میتوانند از نوع کنایی باشند و ج) ساخت کنایی در این گویش وابسته به چه عواملی است.
روش پژوهش و گردآوری دادهها در این پژوهش میدانی بود. دادههای زبانی این پژوهش بهطور غالب جملههای ساده مثبت و معلوم و به زمانهای حال، گذشته و آینده بودند تا نمودهای جمله و وقوع ساختهای کنایی در نمود کامل نشان داده شوند. دادههای زبانی از طریق مصاحبه با سی گویشور بومی تالشیزبان روستای سهسار جمعآوری شدند. بهمنظور تحلیل دادهها، صورت آوانگاریشده و برگردان فارسی و انگلیسی آنها نوشته شد.
در مقالة حاضر و بعد از مقدمه، بخشهای پیشینه تحقیق، روش تحقیق، توصیفی از حالت کنایی ـ مطلق و فاعلی ـ مفعولی، نظام حالت در گویش تالشی، حالت کنایی بدون حالتنمای کنایی -i و گوناگونی ضمایر (تناقض یا واقعیت)، وابستگی حالت کنایی به زمان گذشته و نمود و نتیجهگیری ارائه میشوند.
- پیشینه پژوهش
پژوهشهای متعددی دربارة حالت کنایی در زبانهای دیگر و همینطور گویش تالشی انجام شده است، اما مجال بررسی همه آنها در این پژوهش نیست و در اینجا تنها بهطور مختصر به برخی از این پژوهشها پرداخته میشود:
پژوهشهای انجامشده در مورد گویش تالشی را میتوان به دو دسته خارجی و داخلی تقسیم کرد. میلر[4] (1930; 1953)، ممدوف[5] (1971)، پیریکو[6] (1976)، لازار[7] (1978)، بازین[8] (1981)، استیلو[9] (1981; 2018) و ناواتا[10] (1982) از جمله پژوهشگرانی هستند که در مورد این گویش پژوهشهایی انجام دادهاند.
از پژوهشگران داخلی، رضایتی کیشهخاله (1384) به وجود حالت کنایی در گویش تالشی اشاره دارد که با افزوده شدن حالتنمای -iبه آخر گروه اسمی در جایگاه فاعل بند متعدی ایجاد میشود. او حالت کنایی را تنها وابسته به زمان گذشته میداند، اما در این پژوهش نشان خواهیم داد که حالت کنایی نه تنها به زمان گذشته، بلکه به نمود کامل نیز وابسته است. بهعبارت دیگر، در این گویش ساختهای با زمان گذشته استمراری و نمود ناقص فاقد ساخت کنایی هستند.
دیگر پژوهشگران، مانند عزتدوست (1385) به وجود حالت کنایی در گویش تالشی سهسار اشاره مینمایند. میردهقان و نوریان (1388) به وجود ویژگی کنایی در این گویش از دورة میانه و حفظ آن تا زمان حاضر اشاره دارند. سبزعلیپور (1388: 197) فعلهای متعدی را دارای ساخت کنایی میداند. محمدابراهیمی و عزتدوست (1389) حالتنمای i- در آخر گروههای اسمی را نشانه حالت کنایی میدانند. در پژوهشی دیگر، منشیزاده و خانبابازاده (1392) حالت کنایی را عامل خطاهایی در مطابقت در زبان فارسی میدانند که در آن فعل بهجای مطابقه با نهاد، با مفعول خود مطابقت مینماید. دبیرمقدم (1392) گویش تالشی عنبرانی را دارای حالت کنایی در زمان گذشته میداند که بهلحاظ مطابقه کنایی ـ مطلق نیست.
- روش
روش انجام این تحقیق میدانی است؛ بدینصورت که دادههای این پژوهش بهطور مستقیم از طریق مصاحبه با سی گویشور تالشی جمعآوری، ثبت و آوانگاری شدهاند. سعی شده که تا حد ممکن از دادههای طبیعی برای انجام این پژوهش استفاده شود و گویشوران به تولید جملات یا ساختهای خاصی هدایت نشوند. این تحقیق به نوعی توصیفی نیز محسوب میشود، چون در آن به توصیف دادهها نیز پرداخته شده است. بعد از توصیف دادهها نیز از منابع کتابخانهای در زمینه زبانها و گویشهای ایرانی استفاده شده است. به این ترتیب، میتوان این تحقیق را در دستۀ مطالعات کتابخانهای هم جای داد.
- مبانی نظری
4ـ1. نظام حالت در زبانها
ون د ویسر[11] (2006: 2-3) میگوید زبانهای رایج در دنیا برای نشان دادن حالت گروههای اسمی از نظامهای حالت فاعلی ـ مفعولی[12] یا کنایی ـ مطلق[13] و یا ترکیبی از هر دو نظام استفاده میکنند که در زیر به شرح آنها میپردازیم:
4ـ2. حالت فاعلی ـ مفعولی
ویسر (2006: 3) میگوید هر زبان طبیعی گزارههای لازم و متعدی را از هم متمایز میکند. گزاره لازم تنها یک موضوع دارد و این در حالی است که گزاره متعدی دو یا چند موضوع دارد. بهعنوان مثال، در زیر دو جمله «من آمدم» و «من تو را میبینم» را به زبان انگلیسی و گویش تالشی سهسار از نظر میگذرانیم:
-mæ |
umi |
1. æz |
-1st .pst.sing |
come |
I (Abs) |
(لازم). من آمدم
-əm |
vin |
tə |
2. æz |
-1st. pres. sing |
see |
you(Acc) |
I (Nom) |
من تو را میبینم. (متعدی)
بهطور سنتی، در زبان انگلیسی در هر دو مورد (I) فاعل و (you) مفعول است. در گویش تالشی æz)) فاعل و (tə) مفعول هستند. حالتهای نحوی[14]، یعنی فاعلی و مفعولی بودن، این دو ضمیر در دو جمله بالا بهخوبی نشان داده شدهاند. با این وجود، زبانهایی هستند که هیچ تمایزی بین موضوعهای گزارههای متعدی قائل نمیشوند. در این زبانهای طبیعی برای نشان دادن حالت از پایانههای صرفی[15] و یا ترتیب کلمات استفاده میشود. گویش تالشی (که از زبانهای خانواده ایرانی است) از هر دو ویژگی نظام حالت ضمیری[16] و ترتیب بینشان کلمات[17] برای نشان دادن حالت استفاده میکند که بر اساس آن جایگاه فاعل قبل از فعل و جایگاه مفعول بعد از آن است.
با توجه به دو جمله (2) و (3) درمییابیم که در زبان انگلیسی هم فاعل جمله لازم و هم فاعل جمله متعدی دارای یک حالت هستند. به چنین حالتی کنایی یا فاعلی گویند. بهعبارت دیگر، نهتنها فاعل فعل لازم در همان جایگاهی قرار میگیرد که فاعل فعل متعدی قرار دارد، بلکه در این زبان هر دو فاعل بهلحاظ رفتاری یکسان هستند.
4ـ3. حالت کنایی ـ مطلق
دیکسون[18] (1994: 6-8) موضوعهای جمله را به سه دسته A، S و O تقسیم میکند. وی زبانی را کنایی میداند که در آن S و O در یک گروه قرار میگیرند و بهلحاظ رفتاری متفاوت از A هستند. در این زبانهای خاص، فاعل فعل لازم و مفعول فعل متعدی بهلحاظ رفتاری یکسان هستند، اما نسبت به فاعل فعل متعدی وت هستند. بهعبارت دیگر، در این زبانها فاعل فعل متعدی دارای حالت کنایی و فاعل فعل لازم و مفعول فعل متعدی دارای حالت مطلق هستند. این تفاوت رفتاری بهلحاظ صوری با حالتنما نشان داده میشود. دیکسون (1994) اصطلاح کنایی ـ مطلق را برای اشاره به این زبانها به کار میبرد و در این زبانها برای موضوعهای فعل سه حالت نحوی اساسی را مفروض میداند: فاعل فعل متعدی (A)، فاعل فعل لازم (S) و مفعول فعل متعدی (O). در زبانهای کنایی، فاعل بند لازم یعنی S و مفعول بند متعدی یعنی O را برابر هم و متفاوت با فاعل بند متعدی یعنی A میدانند. در زبانهای فاعلی ـ مفعولی فاعل بند لازم (S) و فاعل بند متعدی (A) را برابر هم و متفاوت با مفعول بند متعدی (O) میدانند.
بیورک من[19] (2013) به اهمیت نمود در ایجاد حالت کنایی در زبانها تأکید دارد. او معتقد است که نمود کامل سبب شکلگیری حالت کنایی میشود. او نتیجه تحقیق خود را بهصورت پیوستار زیر نشان میدهد:
ERG/ ABS alignment NOM/ACC alignment PERFECT >>PERFECTIVE >> IMPERFECTIVE >> PROGRESSIVE
بر این اساس، هرچه از نمود کامل بهسوی نمود ناقص به پیش میرویم، با حالت فاعلی ـ مفعولی و هرچه از نمود ناقص بهسمت نمود کامل به پیش میرویم، با حالت کنایی ـ مطلق مواجه خواهیم شد.
- نظام حالت در گویش تالشی
گویش تالشی رایج در سهسار دارای دو نظام حالت کنایی ـ مطلق و فاعلی ـ مفعولی است. در ساختهای فاعلی ـ مفعولی، Sو A بهلحاظ رفتاری یکسان و در عین حال متفاوت با O هستند، اما در ساختهای کناییِ این گویش S و O بهلحاظ رفتاری یکسان و در عین حال متفاوت با A هستند. این مسأله در مثالهای زیر نشان داده شده است:
-æ |
š |
3. Amir |
- 3rd .sing .pst. |
go |
(Abs) |
امیر رفت.
- dæ |
xun |
kitΛv |
4. Amir –i |
- 3rd sing .pst |
read |
(Abs) |
(Obliq) |
امیر کتاب خواند.
- u |
xun |
kitΛv |
5. Amir |
- 1st .sing .pres |
read |
(Acc) |
(Nom) |
امیر کتاب میخواند.
چنانکه مشاهده میشود، از سه جمله بالا، جمله (2) به ساخت لازم و دو جمله (4) و (5) دارای ساخت متعدیاند. در جمله (3) گروه اسمی Amir فاعل یا Sاست، در حالیکه این گروه اسمی در دو جمله (4) و (5) عامل یا Aاست. گروه اسمی kitΛv نیز مفعول یا O دو جمله فوق است. از طرفی، از میان دو جمله (4) و (5) که دارای ساخت متعدی هستند، جمله (4) دارای ساخت کنایی و جمله (5) دارای ساخت فاعلی است. با مقایسه صوری گروههای اسمی در این جملات در مییابیم که گروه اسمی در جایگاه عامل جمله (4) بهلحاظ صوری با بقیه گروههای اسمی تفاوت دارد و دارای حالتنمای -i است. این در حالی است که گروه اسمی kitΛv در جمله (7) و گروه اسمی Amir در جمله (3) چنین حالتنمایی ندارند و دارای حالت مطلق هستند. نکته دیگر اینکه، دو گروه اسمی جمله (5) بهلحاظ صوری به تنها گروه اسمی جمله (3) شبیه هستند. با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، میتوان ادعا کرد که این گویش دارای نظام حالت کنایی ـ مطلق و فاعلی ـ مفعولی است و در این گویش تقسیمبندی دیکسون (1994: 8) از گروههای اسمی به A، Sو O، شباهت رفتاری A و Sو تفاوت رفتاری آنها با Oدر ساختهای فاعلی و تفاوت رفتاری S با Aو شباهت رفتاری آن با O در ساختهای کنایی تأیید میشود. پذیرش وجود این تقسیمبندی از گروههای اسمی و شواهد زبانی این گویش (مانند دو جمله زیر) درستی ادعای کامری[20] (1978) مبنیبر نحوی بودن حالت کنایی را نشان میدهند.
-dæ |
hær |
š-ә |
gusænd |
6. værg – i |
-3rd sing.pst. |
eat |
-Def |
(Abs) |
(Obliq) |
گرگ گوسفند را خورد.
- i |
xun |
kitΛv |
kәrΛ |
7. Amir |
-3rd.sing.con |
read |
(Acc) |
was doing |
(Nom) |
امیر داشت کتاب میخواند.
هرچند جمله (6) دارای ساخت کنایی است و در آن گروه اسمی واقعشده در جایگاه فاعل(værg) عمل خوردن را انجام میدهد و با حالتنمای کنایی همراه است، امّا این گروه اسمی عامل نیست. در جمله (7) گروه اسمی Amir عامل جمله متعدی است، ولی حالتنمای کنایی را بههمراه ندارد. بنابراین، حالت کنایی در این گویش از نوع نحوی است. همانطور که در دو جملۀ زیر نیز نشان داده شده است، بهطور کلی در این گویش با تغییر ساختار یا جابهجایی گروه اسمی نقش معنایی گروه اسمی نیز ممکن است عوض شود.
- dæ |
vin |
mə |
8. Amir –i |
- 3rd.sing.pst |
see |
me(Abs) |
(Obliq) |
امیر مرا دید.
- dæ |
vin |
Amir - əm |
9. mə |
- 3rd.sing.pst |
see |
(Abs)-Def |
I(Obliq) |
من امیر را دیدم
5ـ1. حالت کناییحالتنمای کنایی -iو گوناگونی ضمایر: تناقض یا واقعیت
همانطور که در مثالهای پیشین ملاحظه شد، در ساختهای متعدی، مانند جمله (10)، حالتنمای -i به فاعل کنایی افزوده میشود و آن را از بقیه گروههای اسمی متمایز میسازد.
- dæ |
zæn |
-әš |
Akbar |
10. Amir-i |
- 3rd.sing.pst |
hit |
-Def |
(Abs) |
(Obliq) |
امیر اکبر را زد .
نبود این حالتنما در آخر گروه اسمی دارای حالت کنایی، بهلحاظ معنایی و کاربردشناختی جملهای بدساخت و یا نادرست، مانند جمله (11)، به دست خواهد داد:
- dæ |
xun |
kitΛv |
11. Akbar-Ø |
- 3rd .sing .past |
read |
(Ac/Abs) |
-Ø |
اکبر کتاب خواند.
همانطورکه پیشترگفته شد، گویش تالشی دارای نظامهای حالت کنایی و فاعلی است. بررسی شواهدی از گویش تالشی نشان میدهد که در این گویش در ساختهای کنایی از ضمایر غیرفاعلی و در ساختهای غیرکنایی از ضمایر فاعلی استفاده میشود و گویشور تالشیزبان بهطور ناخودآگاه این اصل را در ساختهای مختلف رعایت میکند.
در اینجا، صورتهای مختلف ضمایر فاعلی و غیرفاعلی در جدول (1) آورده شده و سعی شده با مثالهایی از گویش تالشی محدودیت کاربردی این ضمایر نیز نشان داده شود:
جدول 1. ضمایر منفصل فاعلی و غیر فاعلی در گویش تالشی ( سهسار)
شخص و شمار |
فاعلی (Abs) |
معنی |
غیر فاعلی (Obliq) |
معنی |
اول شخص مفرد |
æ |
من |
mә(n) |
من |
دوم شخص مفرد |
tә(n) |
تو |
tә |
تو |
سوم شخص مفرد |
æ |
او |
iæy / æ |
او |
اول شخص جمع |
(n)ææm |
ما |
ææm |
ما |
دوم شخص جمع |
šәmæ(n) |
شما |
šәmæ |
شما |
سوم شخص جمع |
venæ (æmen) |
ایشان |
vunæ (æmun) |
آنها |
جملههای زیر کاربرد متفاوت این دو دسته از ضمایر را نشان میدهند:
-mæ |
ši |
12. æz |
-1st .sing .pst |
go |
I (Abs) |
من رفتم.
æ-n |
ši |
13. ævun |
- 3rd .pl .pst |
go |
they (Abs ) |
آنها رفتند.
- dæ |
xun |
kitΛv |
14.mә |
- 3rd .sing .pst |
ead |
(Abs) |
I (Obliq) |
من کتاب خواندم.
- dæ |
xun |
kitΛ |
15. ævun |
- 3rd .sing .pst |
read |
(Abs) |
they(Obliq) |
آنها کتاب خواندند.
جملههای (12) و (13) دارای ساختار غیرکنایی و ضمایر غیرکنایی یا فاعلی هستند. این در حالی است که جملههای (14) و (15) دارای ساختار کنایی ـ مطلق و ضمایر غیرفاعلی هستند. کاربرد نابهجای این ضمایر منجر به تولید جملات نادرست زیر میشود:
- *mә ši-mæ
- *ævun ši-næ
18.*æz kitΛv xun- dæ
- *æven kitΛv xun- dæ.
جدول (1) و شواهد بالا نشان میدهند که در گویش تالشی سهسار ضمایر فاعلی و غیرفاعلی بهلحاظ ساختواژی، کاربردشناختی و معنایی با هم تفاوت دارند. این ضمایر بهجای یکدیگر به کار نمیروند و ساختهای کنایی را از ساختهای غیرکنایی متمایز میسازند.
تا به اینجا نشان داده شد که حالتنمای کنایی و ضمایر غیرفاعلی در ساختهای کنایی به کار میروند و نشانگر حالت کنایی هستند، اما در مواردی در جایگاه فاعلِ چنین ساختهایی گروههای اسمی بدون حالتنمای کنایی به کار میروند:
- dæ |
bær |
-әš |
kitΛv |
20. Ata |
- 3rd .sing .pst |
take |
- Def |
(Abs) |
(Obliq |
عطا کتاب را برد.
- dæ |
hær |
gušt |
21. puču |
- 3rd .sing .pst |
eat |
(Abs) |
(Obliq) |
گربه گوشت خورد.
حال اگر در دو جمله بالا بهجای Ata (عطا) وpuču (گربه) اسامی خاص دیگر مانند Amir (که به صامت ختم میشوند) را جایگزین نماییم حالتنمای کنایی -iبه گروه اسمیِ جایگزینشده که مختوم به صامت است، افزوده میشود. جملات زیر این نکته را نشان میدهند:
- dæ |
bær |
-әš |
kitΛv |
22. Amir-i |
- 3rd.singpst |
take |
- Def |
(Abs) |
(Obliq) |
امیر کتاب را برد.
- dæ |
hær |
gušt |
23. Amir-i |
- 3rd .sing .pst |
eat |
(Abs) |
(Obliq) |
امیر گوشت خورد.
بنابراین، در ساختهای کنایی افزوده شدن حالتنمای -iبه پایان گروه اسمی مختوم به صامت و افزوده نشدن آن به گروه اسمی مختوم به مصوت میتواند دلایل واجی داشته باشد. بهلحاظ شمّی، افزودن واج -iبه پایان گروه اسمی مختوم به واکه تلفظ گروه اسمی را نه تنها مشکل میکند، بلکه صورت زبانی نادرستی تولید میکند. بنابراین، در جایگاه فاعل، نبود حالتنمای کنایی در پایان گروه اسمی مختوم به واکه نمیتواند بهمنزله سلب حالتنمایی از آن گروه اسمی باشد. از طرف دیگر، جانشینسازی گروههای اسمی مختوم به صامت بهجای گروه اسمی مختوم به مصوت در ساختهای کنایی نشان داد که هیچ تغییری در ساختار جمله و همچنین نقشهای معنایی این دو گروه اسمی پدید نمیآید و بهلحاظ دستوری نیز جملههای خوشساخت تولید میشوند. این دو گروه اسمی هر چند بهلحاظ صوری شبیه به هم نیستند، اما بهجای یکدیگر به کار میروند و در تقابل با هم نیستند.
علاوهبر جانشینسازی گروههای اسمی مختوم به صامت بهجای گروههای اسمی مختوم به مصوت، صورتهای جمع گروههای اسمی و تقابل در کاربرد آنها نیز میتوانند نشانگر تمایز ساختهای کنایی از ساختهای غیرکنایی باشند. در این گویش اسمهای مفرد توسط دو تکواژ جمعساز -en و -un به اسم جمع تبدیل میشوند. بهعنوان مثال، صورتهای جمع اسمهای مفردmΛl (گاو)، puču (گربه)، yenæk (زن) و kilæ (دختر) بهترتیب mΛl -un/ mΛl -en ، (گاوها)، puču-un / puču -en (گربهها)، yenæk -un/ yenæk -en (زنها) وkilæ -en/ kilæ -un (دخترها) هستند. بر این اساس، قاعده تبدیل اسم مفرد به اسم جمع در این گویش بهصورت زیر خواهد بود:
اسم جمع -en/ -un + اسم مفرد
هر یک از جفت صورتهای جمع در توزیع تکمیلی با هم هستند؛ بهطوری که در جایگاه فاعل جمله لازم از صورتهای جمع مختوم به -en و در جایگاه فاعل جمله متعدی از صورتهای جمع مختوم به -un استفاده میشود. بهعبارتی، اسم جمع مختوم به -un دارای حالت کنایی و اسم جمع مختوم به -en دارای حالت غیرکنایی است و کاربرد هرکدام از آنها بهجای یکدیگر بهلحاظ معنایی و کاربردشناختی جمله بدساخت تولید میکند. بنابراین، وجود اسمهای جمع مختوم به -un در یک ساخت نشانگر کنایی بودن آن و وجود اسمهای جمع مختوم به -en در یک ساخت نشانگر غیرکنایی بودن آن است. این نکته در مثالهای زیر مشاهده میشود:
-næ |
ši |
24. yenæk-en |
-3rd .pl .pst |
go |
pl.marker (Abs) |
آن زنان رفتند.
-tæ |
šur |
mәrs |
25. yenæk-un |
-3rd.sing.pst |
wash |
(Abs) |
pl.marker (Obliq) |
آن زنان ظرف شستند.
-әn |
gærd |
yΛ |
26. puču-en |
-3rd.pl.pres |
roam |
here |
pl.marker ( Abs) |
گربهها همین اطراف میچرخند.
- dæ |
hær |
gušt |
27. puču-un |
-3rd.sing.pst |
eat |
(Abs) |
pl.marker ( Obliq) |
گربهها گوشت خوردند.
-әn |
hær |
gušt |
28. puču-en |
-3rd.pl. pres |
eat |
(Acc) |
pl.marker ( Nom ) |
گربهها گوشت میخورند.
از مثالهای بالا، تنها جملههای (30) و (32) دارای ساختار کنایی ـ مطلق هستند. در این جملهها گروههای اسمی در جایگاه فاعل با افزوده شدن -un به جمع تبدیل شدهاند. چنانچه در جملههای فوق بهجای -un از -en برای تبدیل اسم مفرد به جمع استفاده شود، جملههای فوق غیردستوری خواهند بود. مثالهایی از این دست در زیر آورده شدهاند:
- dæ |
hær |
Gušt |
29.*puču-en |
-3rd.sing.pst |
eat |
? |
(non obliq) |
*گربهها گوشت خورد.
بنابراین، تکواژ جمعساز -un به گروههای اسمی غیرفاعلی مختوم به مصوت یا صامت در ساختهای کنایی افزوده میشود و میتواند از نشانههای ساختهای کنایی باشد.
5ـ2. وابستگی حالت کنایی به نمود و زمان
در گویش تالشی ساخت کنایی تنها بر مبنای زمان گذشته ساخته نمیشود، بلکه نمود فعل نیز در ساخت آن دخالت دارد و این گویش از این جهت وابسته به زمان گذشته و نمود است. مثالهای زیر از زمانهای حال، آینده و گذشته آورده شدهاند و شواهدی را در تأیید این ادعا ارائه میدهند:
- زمان حال ساده ( نمود ناقص)
-ә |
xun |
kitΛv |
30. Amir |
- 3rd .sing .pres |
read |
(Acc) |
(Nom) |
امیر کتاب میخواند.
- 2. زمان حال استمراری (نمود ناقص)
-ә |
Xun |
kitΛv |
kәrΛ |
31. Amir |
- 3rd .sing .pres.cont |
Read |
(Acc) |
is doing |
(Nom) |
امیر دارد کتاب میخواند.
- زمان آینده (نمود ناقص)
-un |
xun |
kitΛv |
32. æven |
- 3rd .pl .fut. |
read |
(Abs) |
they (Nom) |
آنها کتاب خواهند خواند/ میخوانند.
- گذشته (نمود کامل)
- dæ |
xun |
kitΛv |
33. ævun |
-3rd.sing.pst |
read |
(Abs) |
they (Obliq) |
آنها کتاب خواندند.
- گذشته استمراری (نمود ناقص)
- in |
xun |
kitΛv |
kәrΛ |
34. æven |
-3rd.pl.pres.cont |
read |
(Acc) |
were doing |
they (Nom) |
آنها داشتند کتاب میخواندند.
- 6. حال کامل یاماضی نقلی (نمود کامل)
æ- n |
-šun |
- də |
xun |
kitΛv |
35. ævun |
-3rd.pl .pst |
They |
-3rd.sing. perf. |
read |
(Abs) |
they (Obliq) |
آنها کتاب خواندهاند.
- گذشته کامل یا ماضی بعید (نمود کامل)
- dΛ |
Xun |
kitΛv |
36. ævun |
-3rd.sing. perf. |
read |
(Abs) |
they (Obliq) |
آنها کتاب خوانده بودند.
جملههای (30)، (31)، (32) و (34) در بالا بهترتیب به زمانهای حال ساده، حال استمراری، آینده وگذشته استمراری با نمود ناقص هستند که ساخت غیرکنایی دارند، اما دیگر جملههای بالا نمود کامل و ساختار کنایی دارند. نویسندگانی مانند پاینه[21] (2012)، رضایتی کیشه خاله (1384)، سبزعلی پور (1388) و آهی و سیفی(1391) حالت کنایی را وابسته به زمان گذشته میدانند. این در حالی است که بیورک من (2013) و استیلو (2008) حالت کنایی را وابسته به نمود کامل میدانند. شواهد بالا نشان میدهندکه حالت کنایی در گویش تالشی تنها وابسته به زمان گذشته نیست، بلکه وابسته به نمود کامل نیز است.
- نتیجهگیری
پژوهش حاضر با تحلیل و بررسی دادههای زبانی گویش تالشی گونه جنوبی و بهصورت میدانی از طریق مصاحبه با سی گویشور از روستای سهسار جمعآوری شده است. این پژوهش نشان میدهد این گویش دارای دو نظام حالت کنایی ـ مطلق و فاعلی ـ مفعولی است. این دو نظام حالت در این گویش سبب میشوند که ضمایر به دو دسته کنایی و غیرکنایی تقسیم شوند. دستهبندی دیکسون (1994) از گروه های اسمی در مورد گویش تالشی نیز صادق است. برخی از یافتههای پژوهشگران پیشین در مورد حالت کنایی در گویش تالشی نادرست هستند. بهعنوان مثال، حالت کنایی در این گویش تنها وابسته به زمان گذشته نیست، بلکه وابسته به نمود کامل هم است؛ زیرا در این گویش دادههای زبانی در زمان گذشته استمراری فاقد حالت کنایی هستند و ساختهای زبانی در صورتی دارای ساخت کنایی خواهند بود که به زمان گذشته و به نمود کامل باشند. در نمود کامل، الحاق حالتنمای کنایی به گروه اسمی الزامی است، چون در غیر اینصورت جمله حاصل غیردستوری خواهد بود. دیگر اینکه ساخت کنایی نیز تنها محدود به حالتنمای -i نیست، بلکه ضمایر غیرفاعلی و تکواژ جمع غیرفاعلی در ساختهای کنایی به گروه اسمی جایگاه فاعل افزوده میشوند و نشانگر کنایی بودن یک ساخت هستند. از سوی دیگر، گروههای اسمی مختوم به مصوت در جایگاه فاعل ساختهای کنایی واقع میشوند، اما حالتنمای کنایی بهدلایل واجی به آنها افزوده نمیشود. در چنین حالتی نمود کامل و زمان گذشته خود نشانگر کنایی بودن آن جمله هستند، هرچند حالتنمای کنایی در آن جمله به گروه اسمی واقعشده در جایگاه فاعل افزوده نشود.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
Abdullaha Ezzat Doust |
|
http://orcid.org/0000-0002-6697-7514 |
Mojtaba Monshizadeh |
|
http://orcid.org/0000-0002-0808-6094 |
Hayat Ameri |
|
http://orcid.org/0000-0002-2627-3862 |
[1]. Haig, G.
[2]. ergative-absolutive
[3]. nominative-accusative
[4]. Miller, B. V.
[5]. Mamedov, N. H.
[6]. Pirejko, L. A.
[7]. Lazard, G.
[8]. Bazin, M.
[9]. Stilo, D. L.
[10]. Nawata, T.
[11]. van de Visser, M.
[12]. nominative-accusative
[13]. ergative-absolutive
[14]. Grammatical case
[15]. Inflection
[16]. Pronominal case system
[17]. Unmarked word order
[18]. Dixon, R. M. W.
[19]. Bjork Man, B.
[20]. Comrie, B.
[21]. Payne, J. R.