Document Type : Review Article
Author
Ph.D. Student in Linguistics, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
Abstract
This study attempted to answer the following questions: "Which constructions in Persian correspond to the conventional definition of sentences with the garden path effect? Moreover, based on the ideas of sentence processing, how these constructions can be classified in Persian?” Firstly, this paper described garden path sentences in English and introduced theoretical concepts and patterns related to sentence processing. After the examination of ambiguity and more particularly structural ambiguity, it was concluded that the Persian language has structures that match the English definition of the garden path sentences. Furthermore, structural ambiguity can also be considered as a type of sentence with the garden path effect. On the whole, Persian garden path sentences can be divided into two types: those with one correct grammatical reading and those with more than one reading due to syntactic or semantic reasons. Using the ideas from the field of sentence processing, it appears that the effective factors causing the garden path effect in Persian sentences are similar to those that yield this effect in English sentences. Finally, we argued for the importance of speech prosody and punctuation to eliminate ambiguities from written sentences.
Keywords: syntactic processing, Garden path sentences, ambiguity, punctuation, prosody
Keywords
۱. مقدمه
مسألۀ پردازش نحوی و تأثیر میزان پیچیدگی ساختهای نحوی یک جمله بر سرعت و دقت پردازش دستوری همواره موضوع بررسیهای زبانشناسان بودهاست. جملات با اثر مسیر باغی[1] ساختهایی با پیچیدگیهای ساختاری یا معنایی هستند. بهبیان دیگر، بهدلیل برخی عوامل نحوی، معنایی و حتی آوایی در صورتهای شنیداری، خواننده یا شنونده در پردازش این ساختها با دشواری روبهرو میشود و سرعت پردازش و درک آنها کاهش مییابد. در این جملات خواننده ابتدا ساخت نحویای را شکل میدهد که در ادامۀ خواندن جمله و تفکیک سازهای مشخص میشود که این ساختاربندیِ ابتدایی نادرست است و به بازتحلیل نحوی و معنایی نیاز دارد. بررسی اثر مسیر باغی از آن جهت اهمیت دارد که این اثر سبب دشواری در خواندن و درک جملات میشود. بنابراین، تبیین و آشنایی با سازوکار بروز آن زمینهساز جلوگیری از این اثر خواهد بود.
با معرفی و گسترش دستور گشتاری[2] در سالهای بین ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰، آن دسته از ساختهای نحوی که در روند اشتقاق خود دچار تغییر شدهاند دشوارتر قلمداد میشدند. این دیدگاه خود بخشی از نظریۀ اشتقاق[3] است. برای نمونه، یکی از این تغییرات ساختاری اشتقاق جملۀ مجهول از صورت زیرساختی یا منطقی است. در این دیدگاه پردازش جملات مجهول از معلوم دشوارتر است و به تلاش ادراکی بیشتری نیاز دارد، چون صورت مجهول از ساخت زیرساختی معلوم خود فاصله میگیرد. همچنین، تحلیل آن دسته از بندهای موصولی که در آنها ضمیر موصولی، مفعول فعل درونه است دشوارتر از آن دستهای است که در آنها این ضمیر نقش فاعلی را ایفا میکند. با این حال، با توجه به مطالعات صورتیافته[4]، باید در نظر داشت که گویشور استفادۀ آگاهانه از گشتارها را برای پردازش زبان خودکار به کار نمیبرد. اگرچه بهکارگیری گشتارها در تبدیل جملهها به یکدیگر دربردارندۀ نوعی فعالیت ذهنی است، اما ماهیت آن فعالیت ذهنی که بهطور معمول در جریان درک جملهها روی میدهد، متفاوت است. در هنگام درک جملات، آنها به شکل اصلی خود در ذهن نگاهداشته نمیشوند، بلکه این جملات دائماً در حال پردازش هستند (Warren, 2013).
هدف اصلی نگاشتۀ حاضر این است که به دو پرسش زیر پاسخ دهد:
الف) آیا زبان فارسی ساختهایی منطبق بر تعریف مرسوم از جملات با اثر مسیر باغی دارد؛
ب) آیا میتوان با توجه به انگارههای مربوط به پردازش جملات دستهبندی مناسبی برای صورتهای زبانی مبهم در فارسی بهدست داد.
در مسیر دستیابی به پاسخی برای این پرسشها، نگارنده بر آن است تا راهکارهای پردازش جمله را معرفی کند. سپس، با توجه به پژوهشهای انجامشده دربارۀ پردازش نحوی جملات، قضاوت دستوری و ساختهای مبهم فارسی به بررسی جملات مسیر باغی در این زبان بپردازد و دستهبندی مناسبی از آنها به دست دهد. بخشی از نمونههایی که در این نگاشته بررسی میشوند از میان جملاتی انتخاب شدهاند که در پژوهشهای پیشین در رابطه با ساختهای مبهم فارسی مطرح شدهاند و بخش دیگر مثالهایی هستند که نگارنده آنها را برای روشن شدن بحث مناسب یافته است.
شایان توجه است که در پژوهشهای آتی با استفاده از تکنیکهای عصبشناختی و با توجه به ویژگیهای منحصربهفرد هر زبان، میتوان با اطمینان و دقت بیشتری از چگونگی بروز این اثر در مغز گویشوران فارسیزبان اطلاعاتی کسب کرد. همچنین، بررسی دقیق و علمی نقش علائم سجاوندی بهویژه کاما، در بروز این اثر با کمک آزمایشهای رفتاری میتواند در مباحث آموزش زبان فارسی راهگشای مدرسان و زبانآموزان باشد.
۲. پیشینه پژوهش
مطالعۀ چگونگی پردازش جملات با توجه به ماهیت آن، بیشتر در حوزۀ روانشناسی و عصبشناسی زبان مورد توجه پژوهشگران قرار گرفتهاست، هرچند نظریههای زبانی نیز عمدتاً بر پایۀ شرح و تبیین ساختار درونی جملات شکل گرفتهاند.
پژوهشگران حوزۀ روانشناسی زبان فرضیههایی مبنی بر چگونگی فرایند پردازش ساختها و جملات زبان مطرح کردهاند. از این میان میتوان به فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند[5] و ساختاربندی بر پایۀ بند[6] اشاره کرد. فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند به فرضیۀ اشتقاق در مبحث پیچیدگیهای نحوی ارتباط دارد و بر اساس آن، بند واحد اصلی تحلیل و درک زبان در نظر گرفته میشود. فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند صورت خاصی از پردازش بخشبخش[7] است. پژوهشگرانی مانند وارن و مارسلن ـ ویلسون[8] (1987) بین فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند[9] و ساختاربندی بر پایۀ بند تمایز قائلاند. در فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند، فرایند پردازش در مرز بندها صورت میگیرد. این در حالی استکه ساختاربندی بر پایۀ بند نشان میدهد تقطیع زبان به بندهای تشکیلدهندۀ آن در مرحلهای خاص از ادراک رخ میدهد، اما پردازش آن در تمام طول بند صورت میگیرد. نتایج پژوهشهای گوناگون نشان میدهند که پردازش در درون بند انجام میشود و نه در مرز بندها. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت پردازش جمله بهصورت انباشتی و همزمان با شنیدهشدن آن صورت میگیرد، نه پس از پایان مرز نحوی و در مرحلهای خاص. پژوهشهای صورتگرفته بر روی چگونگی پردازش نحوی جملات و عوامل تأثیرگذار بر آن به مواردی کاربردی نیز دست یافتهاند. برای مثال، این پژوهشها ثابت کردهاند که نشانگرهای صریح نحوی شامل واژهها، پایانههای تصریفی، توصیفگرهای صریح نحوی مانند ضمایر و صفتهای اشاره و حروف ربط (همپایه و ناهمپایه) میتوانند تکیهگاههای استواری برای پردازش جملهها بهویژه ساختهای پیچیده قلمداد شوند (Morgan, Meier & Newport, 1987; Valian & Coulson, 1988; Warren, 2013).
استنهوور، آلتر و فردریچی[10] (1999) با استفاده از دادههای زبان آلمانی (۴۸ جفت جملۀ مرکب شامل بند موصولی) و با بررسی مؤلفههای ان۴۰۰[11]، پی ۶۰۰[12] و سی. پی. اس.[13] ارتباط بین نوای گفتار و پردازش نحوی را تبیین کردند. آنها برای انجام این پژوهش، آزمایشی با دادههای شنیداری (سه آزمایش) طراحی کردند و سیگنالهای ثبتشدۀ وابسته به رویداد از مغز ۵۶ آزمودنی را تحلیل و بررسی کردهاند. فرضیۀ این پژوهش آن بود که ویژگیهای نوایی (زبرزنجیری) میتوانند سبب رفع ابهام دستوری جمله شوند و از بروز اثر جملات مسیر باغی جلوگیری کنند. این پژوهش زمینهساز پژوهشهای عصبشناختی بعدی شد. در این زمینه، فردریچی و استنهوور (2001) (برگرفته از پایاننامۀ استنهوور در مؤسسۀ مکس پلانک[14]) علاوهبر اثر مرزهای نوایی، به مطالعۀ نقش علائم سجاوندی (کاما) نیز پرداختهاند و با طراحی آزمونهای رفتاری ـ که تفاوتهای فردی آزمودنیها را در کاربرد علائم سجاوندی نشان میدهند ـ همراه با آزمایشهای عصبشناختی و ثبت سیگنالهای مغزی بهدقت این موضوع را بررسی کردهاند.
مختصری از پژوهشهای انجامشده برروی مسألۀ ابهام در ساختهای زبان فارسی را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
شیری (۱۳۹۰) ساختهای مبهم را از دیدگاه ادبیات بررسی کردهاست. اسد سنگابی (۱۳۹۲) ارتباط آهنگ گفتار و ساختهای اطلاعی در زبان فارسی را مشخص کرده و ذوله (1393: 7ـ8) نمونههایی به دست داده که صورت نوشتاری آنها را میتوان جملات با اثر مسیر باغی و از نوع دو خوانشی دانست. وی در پژوهش خود ویژگیهای صوتشناختی[15] مرزهای نحوی را بررسی کرده است. صفوی (1395: 213 و 220ـ222) به دستهبندی انواع ابهام معنایی در صورتهای نوشتاری، گفتاری و نوشتاری ـ گفتاری پرداختهاست. رویکرد وی بیشتر معنایی است و بر نقش بافت در ابهامزدایی هر یک از نمونهها توجه دارد. صفوی (۱۳۹۵) انواع ابهام را اینگونه دستهبندی میکند: ابهام بهدلیل دلالت چندگانه، ابهام در گفتار، ابهام در نوشتار، ابهام در گفتار و نوشتار، ابهام گروهی و ابهام ساختاری. ابهام ساختاری بهدلایلی مانند حذف، عدم تشخیص مرجع ضمیر و کاربرد نابجای کاما یا مکث روی میدهد. در این دستهبندی، صفوی پدیدۀ دلالت چندگانه را معرفی و طبقهبندی کردهاست. وی نقش بافت را تبیین میکند و سطوح تحلیل ابهام را واژگانی و نحوی (گروهی و ساختاری) قلمداد میکند. به نظر میرسد ابهام گروهی و ساختاری معرفیشده توسط صفوی (1395) را بتوان نوعی ساخت با اثر مسیر باغی دانست.
صادقی (1395: 22ـ38) با بهکارگیری آزمایشهایِ تولیدی و درکی (شنیداری) به بررسی نقش تکیه در ابهامزدایی از عبارات مبهم فارسی پرداخته است. پژوهش درزی (1396: 245ـ248) را میتوان پژوهشی مبتنی بر نظریههای نحوی معاصر دانست.
پژوهش معرفت و عربمفرد[16] (2008) را میتوان پژوهشی تطبیقی در حوزۀ آموزش زبان دانست. وی میکوشد با استفاده از تکنیک آر. اس. وی. پی.[17] و آزمایش بر روی ۴۱ شرکتکنندۀ فارسیزبان، پاسخی برای این پرسش بهدست دهد که قضاوت دستوری فارسیزبانها در رویارویی با ساختهای مبهم مشابه با جملات مسیرباغی زبان انگلیسی چگونه است. نتایج این پژوهش نشان میدهد در زبان فارسی اثر مسیر باغی در برخی از ساختها مشاهده میشود و جایگاه واژۀ ابهامزدا در پردازش مسیر باغی تأثیر دارد. همچنین، فاصلۀ ساخت مبهم با واژۀ ابهامزدای «را» در درک جمله نقشی اساسی دارد. به این صورت که اگرچه این مسأله در زمان واکنش به جملات مبهم کوتاه/بلند و جملات غیرمبهم تفاوت چشمگیری ایجاد نمیکرد، اما بر قضاوت درست آزمودنیها از جملات مؤثر بود. در این پژوهش بین طول جمله و میزان ابهام رابطهای مشاهده نشد. این نتایج را میتوان با توجه به اصل پیوند پایانی توجیه کرد: آزمودنیها در این پژوهش ترجیح دادند واژههای ورودی را به گرهای پیوند دهند که باز است، نه اینکه یک گره جدید تشکیل دهند. نمونههایی که در این مقاله معرفی شدهاند را میتوان جملاتی با دو خوانش دستوری احتمالی در نظر گرفت و در همۀ این جملات استفاده از کسرۀ اضافه یا کاما در نوشتار به ابهامزدایی کامل از نمونهها انجامیده است. معرفت و عربمفرد (2008) در ارائۀ مثالهای فارسی و در چارچوب توضیحات رایج در پژوهشهای زبانشناختی ـ که شامل اطلاعات آوایی، دستوری و ترجمۀ هر مثال میشوند[18] ـ محل رویداد کسرۀ اضافه را نشان ندادهاند. جملۀ «شهردار تهران بزرگ و پرترافیک را آلودهترین شهر نامید» تنها نمونۀ مطرحشده در این پژوهش است که میتوان آن را با یک خوانش دستوری دانست. این نمونه برای بررسی فاصلۀ ساخت مبهم و واژۀ ابهامزدایِ «را» با توجه به اصل پیوند پایانی به کار گرفتهشده است.
- 3. مفاهیم و چهارچوب نظری
در این بخش ابتدا مفاهیم بنیادی مطرح میشوند. سپس، انگارههای مربوط به پردازش جملات مبهم معرفی میگردند.
۳ـ۱. جملات گمراهکننده یا مسیر باغی
جملات مسیر باغی جملاتیاند که خواننده در پردازش آنها ساختی نحوی را شکل میدهد، اما در ادامۀ خواندن جمله و تفکیک سازهای، مشخص میشود این ساختاربندیِ ابتدایی نادرست است و به بازتحلیل[19] نحوی و معنایی نیاز است. در این تعریف باید دو مفهوم تفکیک سازهای و بازتحلیل روشن شوند:
تفکیک (تقطیع) سازهای[20]: تفکیک سازهای یا تحلیل نحوی فرایندی است که طی آن مغز کلمات ورودی را بر اساس دستور زبان بهصورت پایگانی یا سلسلهمراتبی صورتبندی میکند.
بازتحلیل: بعد از دریافت نادرست بودن تحلیل، بازتحلیل بعدیِ ساخت ابتدایی روی میدهد.
نمونۀ انگلیسی زیر نمونۀ کلاسیک و پرکاربرد مفهوم جملات با اثر مسیر باغی است:
(1)
The horse raced past the barn fell.
خواننده در ابتدا raced را فعل اصلی در نظر میگیرد و آن را صورت گذشتۀrace تعبیر میکند، اما با روبهرو شدن با fell مفهوم این واژه برای تعبیر صورتگرفته مشکلساز شده و شخص مجبور میشود که جمله را بازتحلیل کند. به این ترتیب، وی نتیجه میگیرد کهraced وجه وصفی مفعولی است و horse مفعول مستقیم بند پیرو است. جملۀ (1) میتواند تعابیر(2، 3، 4 و 5) را در خود داشته باشد:
(2)
The horse that was raced past the barn fell
توضیحی دربارۀ اینکه کدام اسب مورد نظر است.
(3)
The horse raced in the barn fell
بندهای موصولی کوتاهشده با فعل بالقوۀ ناگذرا
(4)
The horse that was raced in the barn fell
بند موصولی کامل بدون حذف
(5)
The horse frightened in the barn fell
فعل غیرمبهم گذرا دلیل ابهام ابتدایی و انتظارِ این زنجیره است:
agent – action – patient.
شکل ۱. نمونهای از مسیرباغی در زبان انگلیسی
۳ـ۲. انگارههای مطرح دربارۀ ساختار و پردازش جملات دارای ابهام
دستگاه جملهسازی در ذهن انسان واژههای درونداد را بهصورت زنجیرهای از جملات بستهبندی میکند. در این انگاره جملات بر اساس ساخت نحوی و بر طبق اصول خاصی تجزیه و تحلیل میشوند: در آغاز، هدف از این تقطیع ساخت یک درخت نحوی یا یک نمودار ساخت گروهی است که با بهکارگیری واژهها یکی پس از دیگری صورت میگیرد. در هر تقطیع تنها یک درخت نحوی ساخته میشود، درست برخلاف مدلهای پردازش موازی که چند نمودار درختی یا چند تعبیر مختلف را بهطور همزمان شکل میدهند. در پایان، این دستگاه تقطیع سادهترین ساخت نحوی ممکن را به دست میدهد و میکوشد تا تمامی عناصر وارد نمودار شوند و نقطۀ اتصال داشته باشند.
اتصال پایانی[21] و پیوند کمینه[22] دو شیوۀ تقطیع هستند. منظور از اتصال پایانی این است که عناصر در صورت امکان به آخرین بند گروهیِ در حال پردازش متصل شوند. پیوند کمینه نیز به این معنا است که در اتصال عناصر به نمودار درحال ساخت، کمترین تعداد ممکن گرهها بهگونهای به کار گرفته میشوند که منطبق بر قواعد خوشساختی جملهها در زبان موردنظر باشند (Warren, 2013). با توجه به آنچه دربارۀ شیوۀ تقطیع ساخت نحوی جملهها ذکر شد، پردازشگر[23] (خواننده/شنونده) واژهها را بهطور انباشتی و بهترتیب رویارویی با آنها، به نمودار متصل میکند. این اتصالِ ترتیبی مستلزم دانستن مقولۀ واژههاست، این در حالی است که در تمام زبانها واژههایی وجود دارند که بیشتر از یک مقولۀ نحوی دارند و به این دلیل مبهم تلقی میشوند (Warren, 2013).
از شایعترین ابهامهای ساختاری میتوان به ابهام در اتصال بند موصولی اشاره کرد. این ابهام زمانی رخ میدهد که بیش از یک گروه اسمی در یک جمله وجود داشته باشند و امکان توصیف هر یک از آنها توسط یک بند موصولی فراهم شود. نتایج مختلف در مورد ساختهای دارای دو یا سه گروه اسمی را میتوان با قائل شدن به دو اصل توجیه کرد (Gibson, Pearlmutter, CansecoـGonzalez & Hickok, 1996). اصل تأخر[24] که مشابه اصل اتصال پایانی است و بر اساس آن اتصال به آخرین نقطه در ساخت پیشین به سایر اتصالها ترجیح داده میشود. بهبیان دیگر، اتصال به عناصر دورتر هزینۀ سنگینتری برای پردازش جمله خواهد داشت. اصل دیگر اصل نزدیکی به گزاره[25] است که مطابق با آن بند موصولی به آن گروه اسمی متصل میشود که به فعل بند اصلی نزدیکتر است یا در نمودار درختی در بالاترین جایگاه قرار دارد.
نکات زیر را میتوان اصول اولیۀ پردازش نحوی و درک جملات دانست که وارن (2013) آنها را مطرح میکند:
الف) در پردازش و درک جمله تشکیل ساخت نحوی برای جمله ضروری است و این عمل بهصورت مرحلهبهمرحله و واژهبهواژه صورت میگیرد.
ب) نشانگرهای صریح نحوی در پردازش جمله، کاهش ابهام آن و تسهیل شکلدهی نمودار درختی نقش بسزایی دارند.
پ) خواننده/شنونده جملههای زبان را بر اساس مجموعهای از اولویتهایِ تقطیع پردازش میکند. این ترجیح خواننده است که تعیین میکند واژهها چگونه در قالب نمودار درختی به شکل یک جمله در میآیند.
ت) راهکارهای تقطیع شامل اتصال پایانی، پیوند کمینه و پیوند به راست همگی مبتنی بر ترجیحهای ساختاری هستند.
شاهدِ مؤید این گونه ترجیحها تحلیل جملات مسیر باغی است که دادههای قابلارزیابی آن از طریق ثبت حرکات چشم هنگام خواندن فراهم میشوند.
راهکارهای پردازش و تقطیع به زبانهای دنیا قابلتعمیم هستند، اما جزئیات چگونگی این تعمیم منعکسکنندۀ تفاوتهای میان دستور زبانهای مختلف است (خداوردی و مولایی، ۱۳۹۷).
۴. بحث و تحلیل دادهها
قبل از ارائۀ دستهبندی جملات فارسی با اثر مسیر باغی، باید در نظر داشت که اکثر این ساختها و جملات در صورت گفتاریشان و با توجه به امکانات نوای گفتار فارسی مانند مکث، تکیه و ...کاملاً روشن و بیابهام خواهند بود و درک آنها نیازی به بازتحلیل نخواهد داشت. شایستهاست بر این نکته تأکید شود که بحث بروز اثر مسیر باغی بیشتر در نوشتار موضوعیت دارد.
با توجه به بررسی پیشینۀ پژوهش بر روی جملات با اثر مسیر باغی، میتوان نتیجه گرفت که تاکنون دستهبندی مناسبی از این ساختها و دلایل بروز این اثر در آنها به دست دادهنشده است. بر مبنای نتایج پژوهشهای صورتگرفته روی ساختهای مبهم فارسی میتوان مهمترین عوامل بروز ابهام در جمله را مسائلی مربوط به صورت نوشتاری و رسمالخط (مانند استفادۀ مناسب از کسرۀ اضافه و علائم سجاوندی) و همچنین، مسائل مرتبط با پردازش نحوی دانست. همچنین، با توجه به تعریف ارائهشده در کتاب وارن (2013) میتوان این جملات را به دو طبقۀ کلی تقسیم کرد: جملاتی که اساساً فقط یک خوانش قابلقبولِ دستوری دارند و جملاتی که مبهم هستند و با توجه به شیوۀ بهکارگیری علائم سجاوندی دو خوانش و معنای قابلقبول دارند. جملات گروه دوم پیشتر مورد توجه پژوهشگران حوزۀ معناشناسی زبان بودهاند.
صفوی (۱۳۹۵) دستهبندی مفصلی از انواع ابهام به دستداده است.آنچه وی بهعنوان ابهام گروهی و ساختاری در جملات و ساختها معرفی کردهاست را میتوان در دستۀ جملات مسیر باغیِ دارای دو خوانش دستوری قابلقبول جای داد. هرچند اکثر جملات مبهم ـ چه جملاتی که بهدلیل مشخصههای معنایی یک واژه مبهم هستند و چه جملاتی که از نظر ساختاری ابهام دارند ـ با در نظر گرفتن بافت و کاربرد آنها کاملاً رفع ابهام خواهند شد. باید در نظر داشت که عوامل نوایی و آهنگ گفتار نیز میتوانند در رفع ابهام هر دو دسته از جملاتِ ذکرشده مؤثر باشند. بررسی اثر مسیر باغی عمدتاً در بستر مطالعات آموزش زبان یا پردازش زبان طبیعی و در صورت نوشتاری معنا مییابد. نگاشتۀ حاضر با توجه به ماهیت و هدف آن، در ادامه میکوشد با بررسی نمونههایی نشان دهد که در برخی از ساختهای زبان فارسی نیز اثر مسیر باغی مشاهده میشود. سپس، این ساختها با توجه به عامل ایجادکنندۀ اثر مسیر باغی در دو دستۀ یکخوانشی و دوخوانشی بررسی میشوند. شایان ذکر است که نمونهها از میان جملاتی انتخاب شدهاند که در پژوهشهای پیشین بر روی ساختهای مبهم زبان فارسی مطرح شدهاند و تعدادی از آنها مثالهایی هستند که نگارنده آنها را برای روشن شدن بحث مناسب یافته است.
۴ـ۱. جملاتی با یک خوانش دستوری
در این بخش به بررسی عواملی میپردازیم که سبب میشوند ساخت مورد نظر فقط یک خوانش دستوری داشته باشد. این عوامل شامل برداشت نادرست از مقولۀ واژه در هنگام خواندن جمله و کاربرد خاص منادا میشوند که در ادامه نمونههای آنها ارائه میشود:
۴ـ۱ـ۱. برداشت نادرست از مقولۀ واژه
برداشت نادرست از مقولۀ واژه بهویژه در مواردی سبب بروز ابهام میشودکه استفاده از ترکیب دو واژۀ خاص بسامد بالایی دارد؛ بهعبارت دیگر، آن ترکیب خاص برای گویشور ترکیبی آشنا است، مانند:
(۶) شهردار تهران بزرگ و پرترافیک را آلودهترین شهر نامید.
در اینجا بهدلیل استفاده نکردن از علائم سجاوندی (کاما)، جمله ابتدا بهصورت «شهردارِ تهران» که یک ترکیب اضافی پر بسامد است قطیع سازهای میشود و پس از رویارویی خواننده یا پردازشگر با فعل، وی مجبور به بازپردازش[26] خواهد شد. به نظر میرسد هرچه این فاصله بیشتر باشد، پردازش جمله مشکلتر خواهد بود. این فرضیه را میتوان با استفاده از روش های تجربی مانند ثبت حرکات چشمی و مدت زمان ثابت شدن نگاه بر روی هر واژه به آزمایش گذاشت.
۴ـ۱ـ۲. منادا
در مواردی که منادا بهجای فاعل جمله، گروه اسمیِ همراه با یک گروه صفتی و یا گروه اضافی در نظر گرفته میشود، شاهدِ اثر مسیر باغی و جملهای با یک خوانش دستوری قابلقبول خواهیم بود. در این زمینه میتوان به مثال (7) اشاره کرد:
(۷) دانشجویان استاد مدرسی فایل امتحان پایانی این ترم را برای شما فرستاد[27].
۷. الف) *دانشجویانِ استاد مدرسی ...
۷. ب) دانشجویان، استاد مدرسی...
شکل ۲. نمودار درختی جملۀ ۷. الف
این نمونه نیز با کاربرد مناسب علائم سجاوندی در نوشتار و نوای گفتار و بافت در گفتار رفع ابهام میشود. در رویارویی ابتدایی، پردازشگر یا خواننده «دانشجویان استاد مدرسی» را بهصورت یک گروه اسمی همراه با گروه کسرۀ اضافه تقطیع میکند و این ساخت را فاعل جمله در نظر میگیرد و با رسیدن به فعل در انتهای جمله و عدمتطابق فعل و فاعل مجبور به بازپردازش میشود. با در نظر گرفتن تعریف منادا در پژوهش آقاحسینی و همکاران (1393: 2)، برخی از دستورنویسان سنتی (شریعت، 13۸۴: 331؛ خانلری، ۱۳۸۴: 77) منادا را در بحث شبهجملهها و برخی دیگر (وحیدیان کامیار و عمرانی، 1386: 24) آن را در حکم جملۀ یکجزئی در نظر گرفتهاند. همچنین، فرشیدور (138۴: 565) منادا را در فهرست جملهوارههای بیفعل قرار دادهاست. با توجه به آنچه بیان شد، «دانشجویان» را میتوان بخشی از یک شبهجمله دانست که قسمتی از آن حذف شده است:
(۸) دانشجویان توجه کنید؛ استاد مدرسی...
مفاهیم بیانشده را میتوان بر اساس انگارههای پردازشی اینگونه شرح داد: در ابتدا، پردازشگر (خواننده) تمایل دارد سادهترین ساخت نحوی را بسازد، بهصورتی که کمترین تعداد گره ساخت گروهی ایجاد شود. بر مبنای اصل اتصال پایانی، تا جایی که امکان دارد خواننده منتظر پیوست مورد جدید به خوشۀ قبلی میماند. سپس، پردازشگر از اطلاعات ابزاری ویژهای با نام پردازشگر مضمونی (موضوعی) کمک میگیرد تا ساخت نحوی تازهای را شکل دهد. شعبانی[28] در فصل روانشناسی زبانِ دستنامۀ اکسفورد (۲۰۱۸) در انتهای مبحث پردازش نحوی، مثال (۹) را بهعنوان جملهای با اثر مسیر باغی در فارسی معرفی میکند:
(۹) دانشجویان استاد رضوانی آمد.
در جملۀ (۹) علت ابهام و مشاهدۀ اثر مسیرباغی اسمی است که میتواند فاعل یا منادایِ جمله تعبیر شود. با این وجود، در این مثال فاصلۀ واژۀ ابهامزدا کمتر است که پیشبینی میشود همین امر سبب پردازش سریعتر آن نسبت به جملۀ (8) شود؛ البته بررسی دقیق این مسأله را باید برعهدۀ پژوهشگران حوزۀ عصبشناسی زبان گذاشت تا با تکنیکهای تجربی شواهدی ملموس در چگونگی تأیید یا رد این فرضیه به دستدهند.
۴ـ۲. جملاتی با دو خوانشِ دستوریِ احتمالی
باید توجه داشت که در این جملات نیز مانند نمونههای بالا، عامل بروز ابهام مواردی مانند برداشتِ نادرست پردازشگر یا خواننده از مقولۀ واژه، پربسامد بودن ترکیبهای وصفی و اضافیِ خاص و رعایت نکردن علائم سجاوندی مناسب در نوشتار است. در صورت گفتاریِ ساختهای مسیر باغی، بافت و نوای گفتار را میتوان بهعنوان ابزاری برای رفع ابهام از ساختهای هر دو گروه در نظر گرفت. همچنین، حذف قسمتی از ساخت نیز معمولاً سبب ابهام در جملات میشود. جملات طولانی با بند موصولی نیز ممکن است گمراهکننده باشند، اما با توجه به آنچه در ادامه بیان میشود، میتوان استدلال کرد که در برخی از این جملات حذف بخشی از ساخت درونیشان دلیل بروز اثر مسیر باغی است.
۴ـ۲ـ۱. نقش «را» بهعنوان نقشنما یا نشانگر صریح نحوی در فارسی
درزی (۱۳۹۶: ۲۴۵ـ248) در بحث مرجعگزینی در جملات مبهم همراه با «را»، جملات زیر را مبهم نمیداند، زیرا خردهجمله و ساخت تمیز ندارند. در این جملات، قید حالت وابستۀ هستۀ فعل است و نه وابستۀ گروه اسمی دارای نشانۀ «را». بدین ترتیب، این جملات فقط خوانش (الف) را دارند و نه خوانش (ب) را.
(1۰) علی این محله را خوب میشناسد.
الف) علی بهخوبی این محله را میشناسد.
*ب) علی این محلۀ خوب را میشناسد.
(1۱) حسن مسأله را درست حل کرد.
الف) حسن بهدرستی مسأله را حل کرد.
*ب) حسن مسألۀ درست را حل کرد.
وی در ادامه دربارۀ جملاتی که آنها را دارای ساخت خردهجمله میدانیم اینگونه بیان میکند:
«اگر محمول جمله عبارتی باشد که بتواند هم نقش قید و هم نقش صفت را ایفا کند، جملۀ حاصل مبهم خواهد بود. در حالت نخست، یعنی نقش قیدی، این عنصر فعل جمله را توصیف میکند، در حالی که در نقش دوم، یعنی نقش صفتی، نقش محمول را برای گروه اسمی دارای نشانۀ «را» ایفا میکند. این وضعیت در دو جملۀ زیر نشان داده شده است که دارای تعابیر (الف) و (ب) هستند. تعابیر (الف) در قالب تحلیلی قابلحصول هستند که در آن قید مزبور توصیفکنندۀ نحوۀ اجرای عمل بهوسیلۀ مرجع نهاد جملۀ اصلی است یا نحوۀ اجرای فعل را توصیف میکند. این در حالی است که تعبیر (ب) فقط در قالب تحلیلی امکانپذیر است که به موجب آن «خوب» محمول یک خردهجمله باشد».
(1۲) او حال حجاج را خوب گزارش کرد:
الف) او حال حجاج را بهخوبی گزارش کرد.
ب) بنا به گزارش وی حال حجاج خوب بود.
(1۳) او رفتار علی را حرفهای توصیف کرد:
الف) او بهگونهای حرفهای رفتار علی را توصیف کرد.
ب) بنا به توصیف او رفتار علی حرفهای بودهاست.
مثالهای (12) و (13) را با توجه به پژوهش صفوی (۱۳۹۵) میتوان دربردارندۀ ابهام گروهی دانست. صفوی با بیان نمونۀ « انگشت پای سوختهاش را به من نشان داد» دلیل ابهام این ساخت را اینگونه تبیین میکند: درگروه اسمی «انگشت پای سوخته» ـ که نقش مفعول مستقیم جمله را دارد ـ مشخص نیست که گروه وصفی «سوخته»، «پا» را توصیف میکند یا «انگشت» را. در این گروه اسمی، هستۀ گروه اسمی میتواند اسم «پا» یا «انگشت» باشد. در نظر گرفتن بافت برای اینگونه ساختها کارآمدترین عنصر ابهامزدا خواهد بود.
۴ـ۲ـ۲. عدمتشخیص مرجع ضمیر
یکی از مهمترین دلایل ابهام در جملات مسیر باغیِ دوخوانشی عدمتشخیص مرجع ضمیر است. همانطور که در اولین نمونۀ زیر بهنقل از صفوی (1395) مشاهده میکنیم، ابهام جمله به این دلیل است که اگر پردازشگر با این جمله خارج از بافت آن روبرو شود، نمیتواند تشخیص دهد که ضمیر ـش با هوشنگ همنمایه میشود یا با مردی که هوشنگ وی را تعقیب میکرده است. در نمونۀ دوم نیز، تشخیص درست مرجع ضمیر پردازشگر را با مشکل روبهرو میکند، زیرا این ضمیر میتواند با «مادرِ بچه» یا «مادرِ مریم» همنمایه شود.
(۱۴)
الف: هوشنگ مردی را که تعقیبش میکرد به پلیس نشان داد (صفوی، ۱۳۹۵: ۲۲۱).
ب: مریم بچه را به مادرش سپرد و به سر کار رفت.
دلیل ابهام جملۀ زیر نیز عدمتشخیص مناسب مرجع ضمیر است. این جمله را میتوان جملهای مسیر باغی با دو خوانش درست دانست. با توجه به بافت میتوان مرجع ضمیر دوسویۀ «یکدیگر» را استادها یا دانشجوها در نظر گرفت.
(1۵) استادها دانشجوها را به یکدیگر معرفی کردند (درزی، ۱۳۹۶: ۲۴۸).
«استادها، دانشجویانی را به استادهای دیگری معرفی کردند» یا «استادها، دانشجویانی را به دانشجویان دیگر معرفی کردند». باید توجه داشت در چنین جملاتی بافت موقعیت بیش از هر ابزار دیگری به رفع ابهام و پردازش درست جمله کمک میکند؛ البته ویژگیهای نوای گفتار (مکث، تکیه و...) نیز میتوانند تا حدی به رفع ابهام کمک کنند.
۴ـ۲ـ۳. کاما یا کسرۀ اضافه
نمونههای زیر جملاتی هستند که دو خوانش دارند و با استفاده از علائم نگارشی، کاما یا کسرۀ اضافه در نوشتار یا ویژگیهای زبرزنجیری، مانند مکث و تکیه در گفتار میتوان خوانشِ مورد نظر را مشخص کرد:
(۱۶) این چند دانشجو از شیراز رسیدهاند.
۱۶ الف) این چند دانشجو از شیراز، رسیدهاند. در این خوانش «از شیراز» گروه حرفاضافهای است که هستۀ اسمی را توصیف میکند.
نمودار درختی این جمله بهصورت شکل (۳) سمت چپ خواهد بود:
شکل ۳. نمودار درختی جملۀ ۱۶
|
|
۱۶ ب) این چند دانشجو، از شیراز رسیدهاند. «از شیراز» در این جمله گروه حرفاضافهای و افزودۀ گروه فعلی خواهد بود که در نمودار درختی سمت راست نشان داده میشود. همچنین، نشانۀ نگارشی کاما و کسرۀ اضافه در اجتناب از خوانش نادرست جمله و درک نکردن مقصود واقعی نویسنده بین دو واژۀ مستقل به کار میروند. البته همانطور که قبلاً هم به آن اشاره شد، درست همانند نمونههای انگلیسی، میزان همآیی کلمات و بسامد تکرار آنها در بروز اثر مسیر باغی نقش دارند. نمونههای زیر جملاتی هستند که با استفاده از کاما یا کسرۀ اضافه و بسته به بافت رفع ابهام میشوند:
(۱۷) زن دوستم را نمیشناخت (Yousef, 2018: 325).
۱۷ الف) زن، دوستم را نمیشناخت.
۱۷ ب) زنِ دوستم را نمیشناخت.
شکل ۴. نمودار درختی جملۀ ۱۷.
|
|
۴ـ۲ـ۴. ویژگیهای نوایی
در پژوهشِ ادراکی ـ شنیداری صادقی (۱۳۹۱)، اولین نمونۀ زیر بهکار گرفته شد تا نقش ویژگیهای نوایی در رفع ابهام از ساختهای مبهم بررسی شود و بهصورت دقیق مشخص شود که کدام ویژگی نوایی در فارسی عامل ابهامزدایی است. پایاننامۀ ذوله (۱۳۹۳) نیز نمونههایی را معرفی کرده که دو خوانش دارند و با بهکارگیری نوای گفتار یا استفاده از علائم سجاوندی گوینده/نویسنده میتواند منظور دقیق خود را برای شنونده/خواننده بیان کند.
(۱۸) علی روزنامه نمیخواند (صادقی، ۱۳۹۱).
(۱۹) اول از همه اجازه بگیر (ذوله،۱۳۹۳).
نتیجۀ آزﻣﺎﻳﺶ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی ﺗﻮﻟﻴﺪی و ادراﻛﻲ ﺑﺮ روی ﻋﺒﺎرات ﻣﺒﻬﻢ زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﻲ در پژوهش صادقی ﻧﺸﺎن میدهد ﻛﻪ:
«ﻧﻘش نشانهﻫﺎی ﻧﻮاﻳﻲ در اﺑﻬﺎمزداﻳﻲ از ﻋﺒﺎرات ﻣﺒﻬﻢ، ﺻﺮفﻧﻈﺮ از ﻳﻜﺴﺎن ﻳﺎ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﻮدن اﻟﮕﻮی ﻧﻮاﺧﺘﻲ ﺧﻮاﻧﺶﻫﺎ، در ﺳﻄﺢ ﺗﻮﻟﻴﺪ و درک ﮔﻔﺘﺎر ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. ﺑﻪ اﻳﻦ ﺻﻮرت ﻛﻪ اﮔﺮﭼﻪ اﻟﮕﻮی ﺗﻮﻟﻴﺪی خوانشﻫﺎ از ﻧﻈﺮ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻧﺸﺎﻧۀ ﻧﻮاﻳﻲ بسامد ﭘﺎﻳﻪ، دﻳﺮش و وﻗﻔﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ، وﻟﻲ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺧﻮاﻧﺶﻫﺎ ﺗﺎ ﺣﺪ زﻳﺎدی ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮات بسامد ﭘﺎﻳﻪ واﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ و ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی دﻳﺮﺷﻲ در ﺗﻤﺎﻳﺰ ادراک ﺗﺄﺛﻴﺮ ﭼﻨﺪاﻧﻲ ندارند. اﻳﻦ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻓﺮﺿﻴۀ راﻫﺒﺮد ﺗﻘﻄﻴﻊ ﻋﺮوﺿﻲ را ﺗأﻳﻴﺪ ﻣﻲکنند و ﻧﺸﺎن میدهند ﻛﻪ ﻓﺎرﺳﻲزﺑﺎﻧﺎن ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﻟﮕﻮی تغییرات بسامد ﭘﺎﻳﻪ ﻣﺮز ﭘﺎﻳﺎﻧﻲ ﻛﻠﻤﺎت را در ﮔﻔﺘﺎر ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ» (صادقی، 1391: 79).
4ـ3. ابزارهای ابهامزدایی
با توجه به آنچه بیان شد و اینکه در بیشتر نمونههای بررسیشده استفاده از نشانههای نگارشی سبب رفع ابهام در ساختهای مسیرباغی فارسی میشود، به نظر میرسد بررسی اثر مسیر باغی در نوشتار/خواندن موضوعیت دارد. بنابراین، به نظر میرسد مروری بر ماهیت و کاربرد دو نشانۀ کاما و کسرۀ اضافه به جمعبندی دقیق بحث خواهد انجامید.
4ـ۳ـ۱. کاما، درنگ نما، ویرگول
عبارت «بخشش لازم نیست اعدامش کنید» در آثار کلاسیک و متون دستوری و ویرایشی جملهای است آشنا و تا حدی کلیشهای برای نشان دادن اهمیت و نقش کاما و تأثیر آن بر روی برداشت درست مخاطب از منظور گوینده یا نویسنده. این در حالی است که بعد از ماجرای درخواست یکفوریتی برای طرح اصلاح بند الف تبصره ۱۲ قانون بودجه سال ۹۶ مجلس و بحث بر سر نشانۀ کاما که حذف آن در متن قانون موجب افزایش یکبارۀ حقوق برخی مسئولان میشد، به نظر میرسد وقت تغییر این نمونۀ کلاسیک با معادل مدرنش رسیده باشد[29]. حذف کاما از جملۀ «در حکم حقوق، ثابت باقی بماند» و تبدیل شدن آن به «در حکم حقوق ثابت باقی بماند» به گفتۀ متخصصان حقوقی و اقتصادی بار مالی سنگینی دارد. با این اشتباه مسألۀ حقوقهای مادامالعمر مقامات با شرایط بدتر از گذشته ادامه مییابد.[30]
دستور سنتی همواره به شرح کاربرد علائم نگارشی پرداخته است: سمیعی (1395: 298ـ300) و غلامحسینزاده (1393: 34ـ39) در فهرستی مشابه با دیگر منابع مربوط به دستور زبان و ویرایش نوشتار فارسی، موارد استفاده از کاما را به دست میدهند. کاما نشاندهندۀ مکث کوتاه در گفتار است و برای مجزا کردن گروهها و کلمات، پرهیز از خلط مفاهیم، پرهیز از غلطخوانی جمله و درک مقصود واقعی نویسنده بین دو واژۀ مستقل ـ که احتمال دارد خواننده آنها را به هم اضافه کند یا با کسرۀ اضافه بخواند ـ به کار میرود. باید در نظر داشت میزان تسلط بر موارد کاربرد کاما در بین افراد باسواد و در سطوح مختلف تحصیلی میتواند نقش مؤثری در عدمبروز اثر مسیر باغی یا بهصورت کلی، ابهام جملات فارسی داشته باشد؛ این مهم خود به مطالعۀ علمی و گسترده بر روی عادات نگارشی گویشوران فارسیزبان نیاز دارد. با توجه به پیشرفت تکنولوژی و دسترسی گسترده به متون با زبانهای مختلف و توسعۀ صنعت ترجمه، به نظر میرسد گرتهبرداری از عادات نگارشی انگلیسی بدون توجه به ویژگیهای زبان فارسی و اصول نگارشی آن یکی از دلایل کاربرد نادرست علائم سجاوندی است. برطرفکردن اشکالات و دشواریهای احتمالی در تولید و ادراک عناصری زبانی از این قبیل بر عهدۀ پژوهشگران حوزۀ زبانشناسی خواهد بود، زیرا رسالت اصلی زبانشناس، پیش از هرگونه تجویز و تشریح درست یا نادرست بودن ساختهای زبانی، توصیف وتبیین زبان و عادات زبانی گویشوران آن زبان است.
۴ـ۳ـ۲. کسرۀ اضافه
کسرۀ اضافه نقشنمای اضافه و موصوف فارسی است. این نقشنما نوعی واژهبست است که برای نشان دادن ترکیب اضافی یا ترکیب وصفی از آن استفاده میشود. این نقشنما نقشِ مضاف یا موصوف بودن واژۀ پیش از خود را تعیین میکند. در دستور معاصر فارسی کسرۀ اضافه را هستۀ گروه نقشی اضافه دانستهاند. هرچند فرشیدور (1384: 221ـ222) نقشهای دیگری نیز برای این نشانه بهدست میدهد. نشانۀ کسرۀ اضافه در خط آورده نمیشود[31]، مگر برای رفع ابهام در کلماتی که دشواری ایجاد میکنند:
(20) اسبِ سواری/ اسبْسواری
در نوشتار روزمرۀ مردم اغلب این نقشنما نوشته نمیشود. در سالهای اخیر با رشد شبکههای مجازی صورت نوشتاری نادرست این نشانه پدید آمده است: «کتابه من» بهجای «کتابِ من» که بحث دربارۀ این موضوع در این مجال نمیگنجد.
جدول (۱). دلایل بروز اثر مسیر باغی و عوامل برطرفکنندۀ این اثر
جمله |
دلیل ابهام |
یک خوانش |
دو خوانش |
عناصر زبرزنجیری |
کاما |
کسرۀ اضافه |
نقش نمای «را» |
بافت |
امکانات رفع ابهام |
||||||||
دانشجویان استاد مدرسی فایل امتحان پایانی این ترم را برای شما فرستاد. دانشجویان استاد رضوانی آمد. |
منادا، حذف |
* |
|
* |
* |
|
|
* |
زن دوستم را نمیشناخت. |
ترکیب اضافی |
|
* |
* |
* |
* |
|
* |
او بازی فوتبالیستهای ایرانی را حرفهای گزارش کرد. |
تشخیص مقولۀ قید یا صفت |
|
* |
* |
|
|
|
* |
علی روز نامه نمیخواند. |
نشانهگذاری نامناسب |
|
* |
* |
* |
|
|
* |
مریم بچه را به مادرش سپرد و به سر کار رفت. |
مرجعگزینی |
|
* |
|
|
|
|
* |
هوشنگ مردی را که تعقیبش میکرد به پلیس نشان داد. |
مرجعگزینی، حذف |
|
* |
|
|
|
|
* |
این چند شاعر از شیراز رسیدهاند. |
نشانهگذاری |
|
* |
* |
|
|
|
* |
شهردار تهران بزرگ و پر ترافیک را آلودهترین شهر نامید. |
کسرۀ اضافه، «را» |
* |
|
* |
* |
|
* |
* |
۵. بحث و نتیجهگیری
با توجه با آنچه گفته شد، به نظر میرسد فارسی جملاتی گمراهکننده یا با اثر مسیر باغی دارد که میتوان آنها را به دو دستۀ کلی ۱) جملات با یک خوانش دستوری و ۲) جملات با دو خوانش دستوری تقسیم کرد. جملات دستۀ اول فقط یک خوانش یا صورت دستوری دارند و با توجه به بررسیهای نگارنده، دلیل بروز این اثر را میتوان عواملی چون رعایت نکردن نشانهگذاری و استفاده از کاما یا کسرۀ اضافه دانست؛ بهویژه در جملاتی که با منادا (دانشجویان استاد رضوانی آمد) یا یک ترکیب پربسامد (معلم دانش آموز را دید) آغاز میشوند. به نظر میرسد دستۀ اول از جملات مسیر باغی را میتوان بهعنوان نمونهای رایجتر از تخطی نحوی برای بررسی چگونگی پردازش نحوی جملات در مغز تلقی کرد. دستۀ دوم دربردارندۀ ابهام ساختاری و گروهی هستند و دو خوانش احتمالی آنها مستقیماً بهدلیل شیوۀ تفکیک سازهای نامناسب روی میدهد. عوامل بروز اثر مسیر باغی در جملات با دو خوانش قابلقبول را میتوان همانند جملات دستۀ اول، عدمکاربرد علائم سجاوندی مناسب (کسرۀ اضافه و کاما) و همچنین عدمتشخیص مرجع ضمیر و جایگاه نقشنمای «را» دانست. در هر دو دسته از جملات، در برخی موارد حذف بخشی از ساخت را میتوان دلیل ضمنی بروز ابهام دانست. باید توجه داشت در هر دو گروه جملات کاربرد صحیح علائم سجاوندی در نوشتار و استفاده از نوای گفتار مناسب در صورتهای گفتاری و همچنین بافت به رفع ابهام و برطرف شدن اثر مسیر باغی خواهند انجامید.
در پایان و با توجه به بررسیهای نگارنده، به نظر میرسد هر چند پژوهشهایی در زمینۀ بروز ابهام نحوی با رویکردهای مختلف نظری در حوزههای معنا و نحو بر روی زبان فارسی انجام شدهاست، اما زبانشناسی فارسی همچنان برای دستهبندی علمی این ساختها و بهدستدادنِ شرح دقیق و عینی از چگونگی بروز این اثر به پژوهشهای کاربردی، تجربی و رفتاری نیاز دارد؛ همانطور که پیشگامان نظریهپردازی زبانشناسی مدرن در جهان (چامسکی) در پیشروترین دانشگاهها (ام. آی. تی) برای اثبات فرضیههای نظری زبانشناسی، خود را بینیاز از یافتههای تجربی پژوهشگران عصبشناسیزبان (فردریچی) در مؤسسههای پژوهشی این حوزه (مؤسسۀ مکس پلانک) نمیدانند. نمونههای معرفیشده در این نگاشته میتوانند در پژوهشهای آینده بهصورت عینی بررسی گردند. همچنین، توجه به حوزۀ آموزش اصول نگارش فارسی، کاربرد مناسب علائم سجاوندی و نقش آنها در جلوگیری از بروز اثر مسیر باغی و بررسی عادات نگارشی در بین اقشار مختلف جامعه خود میتوانند سرآغاز پژوهشهای مؤثر آینده باشند.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم
سپاسگزاری
از استاد گرانقدرم دکتر زهرا ابوالحسنی چیمه برای راهنماییهای ارزندهشان در طول انجام این پژوهش سپاسگزارم.
[1]. garden path sentences
[2]. Transformational Grammar
[3]. Derivational Theory
[4]. در آثار بعدی چامسکی این تصور تعدیل شد. برای آشنایی با این بازنگری به دبیرمقدم (139۵: 209) رجوع شود.
[5]. clausal processing hypothesis
[6]. clausal structuring
[7]. chunking
[8]. Warren, P., & MarslenـWilson, W.
[9]. clausal processing hypothesis
[10]. Steinhauer, K., Alter, K., & Friederici, A. D.
[11]. N400
[12]. P600
[13]. closure positive shift (CPS)
[14]. Max Planck Institute for Human Cognitive and Brain Sciences
[15]. acoustic
[16]. Marefat,H., & Arabmofrad, A.
[17]. RSVP: Rapid Serial Visual Processing
[18]. gloss: چم (واژۀ مصوب فرهنگستان)
[19]. reanalysis
[20]. parsing
[21]. late closure
[22]. minimal attachment
[23]. processor
[24]. recency principle
[25]. predicate proximity
[26]. reـprocessing
[27]. در بافتهای طبیعی زبان برای بیان این پیام میتوان صورت جمع فعل را برای بیان احترام به یک فرد بهکار برد؛ در صورت استفاده ازصورت جمع با توجه به عبارت «دانشجویان» اثرمسیر باغی در جمله از بین میرود و نقش بافت زبانی بر تشخیص فاعل برجسته میشود.
[28]. Shabani, P.
۱. مقدمه
مسألۀ پردازش نحوی و تأثیر میزان پیچیدگی ساختهای نحوی یک جمله بر سرعت و دقت پردازش دستوری همواره موضوع بررسیهای زبانشناسان بودهاست. جملات با اثر مسیر باغی[1] ساختهایی با پیچیدگیهای ساختاری یا معنایی هستند. بهبیان دیگر، بهدلیل برخی عوامل نحوی، معنایی و حتی آوایی در صورتهای شنیداری، خواننده یا شنونده در پردازش این ساختها با دشواری روبهرو میشود و سرعت پردازش و درک آنها کاهش مییابد. در این جملات خواننده ابتدا ساخت نحویای را شکل میدهد که در ادامۀ خواندن جمله و تفکیک سازهای مشخص میشود که این ساختاربندیِ ابتدایی نادرست است و به بازتحلیل نحوی و معنایی نیاز دارد. بررسی اثر مسیر باغی از آن جهت اهمیت دارد که این اثر سبب دشواری در خواندن و درک جملات میشود. بنابراین، تبیین و آشنایی با سازوکار بروز آن زمینهساز جلوگیری از این اثر خواهد بود.
با معرفی و گسترش دستور گشتاری[2] در سالهای بین ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰، آن دسته از ساختهای نحوی که در روند اشتقاق خود دچار تغییر شدهاند دشوارتر قلمداد میشدند. این دیدگاه خود بخشی از نظریۀ اشتقاق[3] است. برای نمونه، یکی از این تغییرات ساختاری اشتقاق جملۀ مجهول از صورت زیرساختی یا منطقی است. در این دیدگاه پردازش جملات مجهول از معلوم دشوارتر است و به تلاش ادراکی بیشتری نیاز دارد، چون صورت مجهول از ساخت زیرساختی معلوم خود فاصله میگیرد. همچنین، تحلیل آن دسته از بندهای موصولی که در آنها ضمیر موصولی، مفعول فعل درونه است دشوارتر از آن دستهای است که در آنها این ضمیر نقش فاعلی را ایفا میکند. با این حال، با توجه به مطالعات صورتیافته[4]، باید در نظر داشت که گویشور استفادۀ آگاهانه از گشتارها را برای پردازش زبان خودکار به کار نمیبرد. اگرچه بهکارگیری گشتارها در تبدیل جملهها به یکدیگر دربردارندۀ نوعی فعالیت ذهنی است، اما ماهیت آن فعالیت ذهنی که بهطور معمول در جریان درک جملهها روی میدهد، متفاوت است. در هنگام درک جملات، آنها به شکل اصلی خود در ذهن نگاهداشته نمیشوند، بلکه این جملات دائماً در حال پردازش هستند (Warren, 2013).
هدف اصلی نگاشتۀ حاضر این است که به دو پرسش زیر پاسخ دهد:
الف) آیا زبان فارسی ساختهایی منطبق بر تعریف مرسوم از جملات با اثر مسیر باغی دارد؛
ب) آیا میتوان با توجه به انگارههای مربوط به پردازش جملات دستهبندی مناسبی برای صورتهای زبانی مبهم در فارسی بهدست داد.
در مسیر دستیابی به پاسخی برای این پرسشها، نگارنده بر آن است تا راهکارهای پردازش جمله را معرفی کند. سپس، با توجه به پژوهشهای انجامشده دربارۀ پردازش نحوی جملات، قضاوت دستوری و ساختهای مبهم فارسی به بررسی جملات مسیر باغی در این زبان بپردازد و دستهبندی مناسبی از آنها به دست دهد. بخشی از نمونههایی که در این نگاشته بررسی میشوند از میان جملاتی انتخاب شدهاند که در پژوهشهای پیشین در رابطه با ساختهای مبهم فارسی مطرح شدهاند و بخش دیگر مثالهایی هستند که نگارنده آنها را برای روشن شدن بحث مناسب یافته است.
شایان توجه است که در پژوهشهای آتی با استفاده از تکنیکهای عصبشناختی و با توجه به ویژگیهای منحصربهفرد هر زبان، میتوان با اطمینان و دقت بیشتری از چگونگی بروز این اثر در مغز گویشوران فارسیزبان اطلاعاتی کسب کرد. همچنین، بررسی دقیق و علمی نقش علائم سجاوندی بهویژه کاما، در بروز این اثر با کمک آزمایشهای رفتاری میتواند در مباحث آموزش زبان فارسی راهگشای مدرسان و زبانآموزان باشد.
۲. پیشینه پژوهش
مطالعۀ چگونگی پردازش جملات با توجه به ماهیت آن، بیشتر در حوزۀ روانشناسی و عصبشناسی زبان مورد توجه پژوهشگران قرار گرفتهاست، هرچند نظریههای زبانی نیز عمدتاً بر پایۀ شرح و تبیین ساختار درونی جملات شکل گرفتهاند.
پژوهشگران حوزۀ روانشناسی زبان فرضیههایی مبنی بر چگونگی فرایند پردازش ساختها و جملات زبان مطرح کردهاند. از این میان میتوان به فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند[5] و ساختاربندی بر پایۀ بند[6] اشاره کرد. فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند به فرضیۀ اشتقاق در مبحث پیچیدگیهای نحوی ارتباط دارد و بر اساس آن، بند واحد اصلی تحلیل و درک زبان در نظر گرفته میشود. فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند صورت خاصی از پردازش بخشبخش[7] است. پژوهشگرانی مانند وارن و مارسلن ـ ویلسون[8] (1987) بین فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند[9] و ساختاربندی بر پایۀ بند تمایز قائلاند. در فرضیۀ پردازش مبتنی بر بند، فرایند پردازش در مرز بندها صورت میگیرد. این در حالی استکه ساختاربندی بر پایۀ بند نشان میدهد تقطیع زبان به بندهای تشکیلدهندۀ آن در مرحلهای خاص از ادراک رخ میدهد، اما پردازش آن در تمام طول بند صورت میگیرد. نتایج پژوهشهای گوناگون نشان میدهند که پردازش در درون بند انجام میشود و نه در مرز بندها. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت پردازش جمله بهصورت انباشتی و همزمان با شنیدهشدن آن صورت میگیرد، نه پس از پایان مرز نحوی و در مرحلهای خاص. پژوهشهای صورتگرفته بر روی چگونگی پردازش نحوی جملات و عوامل تأثیرگذار بر آن به مواردی کاربردی نیز دست یافتهاند. برای مثال، این پژوهشها ثابت کردهاند که نشانگرهای صریح نحوی شامل واژهها، پایانههای تصریفی، توصیفگرهای صریح نحوی مانند ضمایر و صفتهای اشاره و حروف ربط (همپایه و ناهمپایه) میتوانند تکیهگاههای استواری برای پردازش جملهها بهویژه ساختهای پیچیده قلمداد شوند (Morgan, Meier & Newport, 1987; Valian & Coulson, 1988; Warren, 2013).
استنهوور، آلتر و فردریچی[10] (1999) با استفاده از دادههای زبان آلمانی (۴۸ جفت جملۀ مرکب شامل بند موصولی) و با بررسی مؤلفههای ان۴۰۰[11]، پی ۶۰۰[12] و سی. پی. اس.[13] ارتباط بین نوای گفتار و پردازش نحوی را تبیین کردند. آنها برای انجام این پژوهش، آزمایشی با دادههای شنیداری (سه آزمایش) طراحی کردند و سیگنالهای ثبتشدۀ وابسته به رویداد از مغز ۵۶ آزمودنی را تحلیل و بررسی کردهاند. فرضیۀ این پژوهش آن بود که ویژگیهای نوایی (زبرزنجیری) میتوانند سبب رفع ابهام دستوری جمله شوند و از بروز اثر جملات مسیر باغی جلوگیری کنند. این پژوهش زمینهساز پژوهشهای عصبشناختی بعدی شد. در این زمینه، فردریچی و استنهوور (2001) (برگرفته از پایاننامۀ استنهوور در مؤسسۀ مکس پلانک[14]) علاوهبر اثر مرزهای نوایی، به مطالعۀ نقش علائم سجاوندی (کاما) نیز پرداختهاند و با طراحی آزمونهای رفتاری ـ که تفاوتهای فردی آزمودنیها را در کاربرد علائم سجاوندی نشان میدهند ـ همراه با آزمایشهای عصبشناختی و ثبت سیگنالهای مغزی بهدقت این موضوع را بررسی کردهاند.
مختصری از پژوهشهای انجامشده برروی مسألۀ ابهام در ساختهای زبان فارسی را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
شیری (۱۳۹۰) ساختهای مبهم را از دیدگاه ادبیات بررسی کردهاست. اسد سنگابی (۱۳۹۲) ارتباط آهنگ گفتار و ساختهای اطلاعی در زبان فارسی را مشخص کرده و ذوله (1393: 7ـ8) نمونههایی به دست داده که صورت نوشتاری آنها را میتوان جملات با اثر مسیر باغی و از نوع دو خوانشی دانست. وی در پژوهش خود ویژگیهای صوتشناختی[15] مرزهای نحوی را بررسی کرده است. صفوی (1395: 213 و 220ـ222) به دستهبندی انواع ابهام معنایی در صورتهای نوشتاری، گفتاری و نوشتاری ـ گفتاری پرداختهاست. رویکرد وی بیشتر معنایی است و بر نقش بافت در ابهامزدایی هر یک از نمونهها توجه دارد. صفوی (۱۳۹۵) انواع ابهام را اینگونه دستهبندی میکند: ابهام بهدلیل دلالت چندگانه، ابهام در گفتار، ابهام در نوشتار، ابهام در گفتار و نوشتار، ابهام گروهی و ابهام ساختاری. ابهام ساختاری بهدلایلی مانند حذف، عدم تشخیص مرجع ضمیر و کاربرد نابجای کاما یا مکث روی میدهد. در این دستهبندی، صفوی پدیدۀ دلالت چندگانه را معرفی و طبقهبندی کردهاست. وی نقش بافت را تبیین میکند و سطوح تحلیل ابهام را واژگانی و نحوی (گروهی و ساختاری) قلمداد میکند. به نظر میرسد ابهام گروهی و ساختاری معرفیشده توسط صفوی (1395) را بتوان نوعی ساخت با اثر مسیر باغی دانست.
صادقی (1395: 22ـ38) با بهکارگیری آزمایشهایِ تولیدی و درکی (شنیداری) به بررسی نقش تکیه در ابهامزدایی از عبارات مبهم فارسی پرداخته است. پژوهش درزی (1396: 245ـ248) را میتوان پژوهشی مبتنی بر نظریههای نحوی معاصر دانست.
پژوهش معرفت و عربمفرد[16] (2008) را میتوان پژوهشی تطبیقی در حوزۀ آموزش زبان دانست. وی میکوشد با استفاده از تکنیک آر. اس. وی. پی.[17] و آزمایش بر روی ۴۱ شرکتکنندۀ فارسیزبان، پاسخی برای این پرسش بهدست دهد که قضاوت دستوری فارسیزبانها در رویارویی با ساختهای مبهم مشابه با جملات مسیرباغی زبان انگلیسی چگونه است. نتایج این پژوهش نشان میدهد در زبان فارسی اثر مسیر باغی در برخی از ساختها مشاهده میشود و جایگاه واژۀ ابهامزدا در پردازش مسیر باغی تأثیر دارد. همچنین، فاصلۀ ساخت مبهم با واژۀ ابهامزدای «را» در درک جمله نقشی اساسی دارد. به این صورت که اگرچه این مسأله در زمان واکنش به جملات مبهم کوتاه/بلند و جملات غیرمبهم تفاوت چشمگیری ایجاد نمیکرد، اما بر قضاوت درست آزمودنیها از جملات مؤثر بود. در این پژوهش بین طول جمله و میزان ابهام رابطهای مشاهده نشد. این نتایج را میتوان با توجه به اصل پیوند پایانی توجیه کرد: آزمودنیها در این پژوهش ترجیح دادند واژههای ورودی را به گرهای پیوند دهند که باز است، نه اینکه یک گره جدید تشکیل دهند. نمونههایی که در این مقاله معرفی شدهاند را میتوان جملاتی با دو خوانش دستوری احتمالی در نظر گرفت و در همۀ این جملات استفاده از کسرۀ اضافه یا کاما در نوشتار به ابهامزدایی کامل از نمونهها انجامیده است. معرفت و عربمفرد (2008) در ارائۀ مثالهای فارسی و در چارچوب توضیحات رایج در پژوهشهای زبانشناختی ـ که شامل اطلاعات آوایی، دستوری و ترجمۀ هر مثال میشوند[18] ـ محل رویداد کسرۀ اضافه را نشان ندادهاند. جملۀ «شهردار تهران بزرگ و پرترافیک را آلودهترین شهر نامید» تنها نمونۀ مطرحشده در این پژوهش است که میتوان آن را با یک خوانش دستوری دانست. این نمونه برای بررسی فاصلۀ ساخت مبهم و واژۀ ابهامزدایِ «را» با توجه به اصل پیوند پایانی به کار گرفتهشده است.
- 3. مفاهیم و چهارچوب نظری
در این بخش ابتدا مفاهیم بنیادی مطرح میشوند. سپس، انگارههای مربوط به پردازش جملات مبهم معرفی میگردند.
۳ـ۱. جملات گمراهکننده یا مسیر باغی
جملات مسیر باغی جملاتیاند که خواننده در پردازش آنها ساختی نحوی را شکل میدهد، اما در ادامۀ خواندن جمله و تفکیک سازهای، مشخص میشود این ساختاربندیِ ابتدایی نادرست است و به بازتحلیل[19] نحوی و معنایی نیاز است. در این تعریف باید دو مفهوم تفکیک سازهای و بازتحلیل روشن شوند:
تفکیک (تقطیع) سازهای[20]: تفکیک سازهای یا تحلیل نحوی فرایندی است که طی آن مغز کلمات ورودی را بر اساس دستور زبان بهصورت پایگانی یا سلسلهمراتبی صورتبندی میکند.
بازتحلیل: بعد از دریافت نادرست بودن تحلیل، بازتحلیل بعدیِ ساخت ابتدایی روی میدهد.
نمونۀ انگلیسی زیر نمونۀ کلاسیک و پرکاربرد مفهوم جملات با اثر مسیر باغی است:
(1)
The horse raced past the barn fell.
خواننده در ابتدا raced را فعل اصلی در نظر میگیرد و آن را صورت گذشتۀrace تعبیر میکند، اما با روبهرو شدن با fell مفهوم این واژه برای تعبیر صورتگرفته مشکلساز شده و شخص مجبور میشود که جمله را بازتحلیل کند. به این ترتیب، وی نتیجه میگیرد کهraced وجه وصفی مفعولی است و horse مفعول مستقیم بند پیرو است. جملۀ (1) میتواند تعابیر(2، 3، 4 و 5) را در خود داشته باشد:
(2)
The horse that was raced past the barn fell
توضیحی دربارۀ اینکه کدام اسب مورد نظر است.
(3)
The horse raced in the barn fell
بندهای موصولی کوتاهشده با فعل بالقوۀ ناگذرا
(4)
The horse that was raced in the barn fell
بند موصولی کامل بدون حذف
(5)
The horse frightened in the barn fell
فعل غیرمبهم گذرا دلیل ابهام ابتدایی و انتظارِ این زنجیره است:
agent – action – patient.
شکل ۱. نمونهای از مسیرباغی در زبان انگلیسی
۳ـ۲. انگارههای مطرح دربارۀ ساختار و پردازش جملات دارای ابهام
دستگاه جملهسازی در ذهن انسان واژههای درونداد را بهصورت زنجیرهای از جملات بستهبندی میکند. در این انگاره جملات بر اساس ساخت نحوی و بر طبق اصول خاصی تجزیه و تحلیل میشوند: در آغاز، هدف از این تقطیع ساخت یک درخت نحوی یا یک نمودار ساخت گروهی است که با بهکارگیری واژهها یکی پس از دیگری صورت میگیرد. در هر تقطیع تنها یک درخت نحوی ساخته میشود، درست برخلاف مدلهای پردازش موازی که چند نمودار درختی یا چند تعبیر مختلف را بهطور همزمان شکل میدهند. در پایان، این دستگاه تقطیع سادهترین ساخت نحوی ممکن را به دست میدهد و میکوشد تا تمامی عناصر وارد نمودار شوند و نقطۀ اتصال داشته باشند.
اتصال پایانی[21] و پیوند کمینه[22] دو شیوۀ تقطیع هستند. منظور از اتصال پایانی این است که عناصر در صورت امکان به آخرین بند گروهیِ در حال پردازش متصل شوند. پیوند کمینه نیز به این معنا است که در اتصال عناصر به نمودار درحال ساخت، کمترین تعداد ممکن گرهها بهگونهای به کار گرفته میشوند که منطبق بر قواعد خوشساختی جملهها در زبان موردنظر باشند (Warren, 2013). با توجه به آنچه دربارۀ شیوۀ تقطیع ساخت نحوی جملهها ذکر شد، پردازشگر[23] (خواننده/شنونده) واژهها را بهطور انباشتی و بهترتیب رویارویی با آنها، به نمودار متصل میکند. این اتصالِ ترتیبی مستلزم دانستن مقولۀ واژههاست، این در حالی است که در تمام زبانها واژههایی وجود دارند که بیشتر از یک مقولۀ نحوی دارند و به این دلیل مبهم تلقی میشوند (Warren, 2013).
از شایعترین ابهامهای ساختاری میتوان به ابهام در اتصال بند موصولی اشاره کرد. این ابهام زمانی رخ میدهد که بیش از یک گروه اسمی در یک جمله وجود داشته باشند و امکان توصیف هر یک از آنها توسط یک بند موصولی فراهم شود. نتایج مختلف در مورد ساختهای دارای دو یا سه گروه اسمی را میتوان با قائل شدن به دو اصل توجیه کرد (Gibson, Pearlmutter, CansecoـGonzalez & Hickok, 1996). اصل تأخر[24] که مشابه اصل اتصال پایانی است و بر اساس آن اتصال به آخرین نقطه در ساخت پیشین به سایر اتصالها ترجیح داده میشود. بهبیان دیگر، اتصال به عناصر دورتر هزینۀ سنگینتری برای پردازش جمله خواهد داشت. اصل دیگر اصل نزدیکی به گزاره[25] است که مطابق با آن بند موصولی به آن گروه اسمی متصل میشود که به فعل بند اصلی نزدیکتر است یا در نمودار درختی در بالاترین جایگاه قرار دارد.
نکات زیر را میتوان اصول اولیۀ پردازش نحوی و درک جملات دانست که وارن (2013) آنها را مطرح میکند:
الف) در پردازش و درک جمله تشکیل ساخت نحوی برای جمله ضروری است و این عمل بهصورت مرحلهبهمرحله و واژهبهواژه صورت میگیرد.
ب) نشانگرهای صریح نحوی در پردازش جمله، کاهش ابهام آن و تسهیل شکلدهی نمودار درختی نقش بسزایی دارند.
پ) خواننده/شنونده جملههای زبان را بر اساس مجموعهای از اولویتهایِ تقطیع پردازش میکند. این ترجیح خواننده است که تعیین میکند واژهها چگونه در قالب نمودار درختی به شکل یک جمله در میآیند.
ت) راهکارهای تقطیع شامل اتصال پایانی، پیوند کمینه و پیوند به راست همگی مبتنی بر ترجیحهای ساختاری هستند.
شاهدِ مؤید این گونه ترجیحها تحلیل جملات مسیر باغی است که دادههای قابلارزیابی آن از طریق ثبت حرکات چشم هنگام خواندن فراهم میشوند.
راهکارهای پردازش و تقطیع به زبانهای دنیا قابلتعمیم هستند، اما جزئیات چگونگی این تعمیم منعکسکنندۀ تفاوتهای میان دستور زبانهای مختلف است (خداوردی و مولایی، ۱۳۹۷).
۴. بحث و تحلیل دادهها
قبل از ارائۀ دستهبندی جملات فارسی با اثر مسیر باغی، باید در نظر داشت که اکثر این ساختها و جملات در صورت گفتاریشان و با توجه به امکانات نوای گفتار فارسی مانند مکث، تکیه و ...کاملاً روشن و بیابهام خواهند بود و درک آنها نیازی به بازتحلیل نخواهد داشت. شایستهاست بر این نکته تأکید شود که بحث بروز اثر مسیر باغی بیشتر در نوشتار موضوعیت دارد.
با توجه به بررسی پیشینۀ پژوهش بر روی جملات با اثر مسیر باغی، میتوان نتیجه گرفت که تاکنون دستهبندی مناسبی از این ساختها و دلایل بروز این اثر در آنها به دست دادهنشده است. بر مبنای نتایج پژوهشهای صورتگرفته روی ساختهای مبهم فارسی میتوان مهمترین عوامل بروز ابهام در جمله را مسائلی مربوط به صورت نوشتاری و رسمالخط (مانند استفادۀ مناسب از کسرۀ اضافه و علائم سجاوندی) و همچنین، مسائل مرتبط با پردازش نحوی دانست. همچنین، با توجه به تعریف ارائهشده در کتاب وارن (2013) میتوان این جملات را به دو طبقۀ کلی تقسیم کرد: جملاتی که اساساً فقط یک خوانش قابلقبولِ دستوری دارند و جملاتی که مبهم هستند و با توجه به شیوۀ بهکارگیری علائم سجاوندی دو خوانش و معنای قابلقبول دارند. جملات گروه دوم پیشتر مورد توجه پژوهشگران حوزۀ معناشناسی زبان بودهاند.
صفوی (۱۳۹۵) دستهبندی مفصلی از انواع ابهام به دستداده است.آنچه وی بهعنوان ابهام گروهی و ساختاری در جملات و ساختها معرفی کردهاست را میتوان در دستۀ جملات مسیر باغیِ دارای دو خوانش دستوری قابلقبول جای داد. هرچند اکثر جملات مبهم ـ چه جملاتی که بهدلیل مشخصههای معنایی یک واژه مبهم هستند و چه جملاتی که از نظر ساختاری ابهام دارند ـ با در نظر گرفتن بافت و کاربرد آنها کاملاً رفع ابهام خواهند شد. باید در نظر داشت که عوامل نوایی و آهنگ گفتار نیز میتوانند در رفع ابهام هر دو دسته از جملاتِ ذکرشده مؤثر باشند. بررسی اثر مسیر باغی عمدتاً در بستر مطالعات آموزش زبان یا پردازش زبان طبیعی و در صورت نوشتاری معنا مییابد. نگاشتۀ حاضر با توجه به ماهیت و هدف آن، در ادامه میکوشد با بررسی نمونههایی نشان دهد که در برخی از ساختهای زبان فارسی نیز اثر مسیر باغی مشاهده میشود. سپس، این ساختها با توجه به عامل ایجادکنندۀ اثر مسیر باغی در دو دستۀ یکخوانشی و دوخوانشی بررسی میشوند. شایان ذکر است که نمونهها از میان جملاتی انتخاب شدهاند که در پژوهشهای پیشین بر روی ساختهای مبهم زبان فارسی مطرح شدهاند و تعدادی از آنها مثالهایی هستند که نگارنده آنها را برای روشن شدن بحث مناسب یافته است.
۴ـ۱. جملاتی با یک خوانش دستوری
در این بخش به بررسی عواملی میپردازیم که سبب میشوند ساخت مورد نظر فقط یک خوانش دستوری داشته باشد. این عوامل شامل برداشت نادرست از مقولۀ واژه در هنگام خواندن جمله و کاربرد خاص منادا میشوند که در ادامه نمونههای آنها ارائه میشود:
۴ـ۱ـ۱. برداشت نادرست از مقولۀ واژه
برداشت نادرست از مقولۀ واژه بهویژه در مواردی سبب بروز ابهام میشودکه استفاده از ترکیب دو واژۀ خاص بسامد بالایی دارد؛ بهعبارت دیگر، آن ترکیب خاص برای گویشور ترکیبی آشنا است، مانند:
(۶) شهردار تهران بزرگ و پرترافیک را آلودهترین شهر نامید.
در اینجا بهدلیل استفاده نکردن از علائم سجاوندی (کاما)، جمله ابتدا بهصورت «شهردارِ تهران» که یک ترکیب اضافی پر بسامد است قطیع سازهای میشود و پس از رویارویی خواننده یا پردازشگر با فعل، وی مجبور به بازپردازش[26] خواهد شد. به نظر میرسد هرچه این فاصله بیشتر باشد، پردازش جمله مشکلتر خواهد بود. این فرضیه را میتوان با استفاده از روش های تجربی مانند ثبت حرکات چشمی و مدت زمان ثابت شدن نگاه بر روی هر واژه به آزمایش گذاشت.
۴ـ۱ـ۲. منادا
در مواردی که منادا بهجای فاعل جمله، گروه اسمیِ همراه با یک گروه صفتی و یا گروه اضافی در نظر گرفته میشود، شاهدِ اثر مسیر باغی و جملهای با یک خوانش دستوری قابلقبول خواهیم بود. در این زمینه میتوان به مثال (7) اشاره کرد:
(۷) دانشجویان استاد مدرسی فایل امتحان پایانی این ترم را برای شما فرستاد[27].
۷. الف) *دانشجویانِ استاد مدرسی ...
۷. ب) دانشجویان، استاد مدرسی...
شکل ۲. نمودار درختی جملۀ ۷. الف
این نمونه نیز با کاربرد مناسب علائم سجاوندی در نوشتار و نوای گفتار و بافت در گفتار رفع ابهام میشود. در رویارویی ابتدایی، پردازشگر یا خواننده «دانشجویان استاد مدرسی» را بهصورت یک گروه اسمی همراه با گروه کسرۀ اضافه تقطیع میکند و این ساخت را فاعل جمله در نظر میگیرد و با رسیدن به فعل در انتهای جمله و عدمتطابق فعل و فاعل مجبور به بازپردازش میشود. با در نظر گرفتن تعریف منادا در پژوهش آقاحسینی و همکاران (1393: 2)، برخی از دستورنویسان سنتی (شریعت، 13۸۴: 331؛ خانلری، ۱۳۸۴: 77) منادا را در بحث شبهجملهها و برخی دیگر (وحیدیان کامیار و عمرانی، 1386: 24) آن را در حکم جملۀ یکجزئی در نظر گرفتهاند. همچنین، فرشیدور (138۴: 565) منادا را در فهرست جملهوارههای بیفعل قرار دادهاست. با توجه به آنچه بیان شد، «دانشجویان» را میتوان بخشی از یک شبهجمله دانست که قسمتی از آن حذف شده است:
(۸) دانشجویان توجه کنید؛ استاد مدرسی...
مفاهیم بیانشده را میتوان بر اساس انگارههای پردازشی اینگونه شرح داد: در ابتدا، پردازشگر (خواننده) تمایل دارد سادهترین ساخت نحوی را بسازد، بهصورتی که کمترین تعداد گره ساخت گروهی ایجاد شود. بر مبنای اصل اتصال پایانی، تا جایی که امکان دارد خواننده منتظر پیوست مورد جدید به خوشۀ قبلی میماند. سپس، پردازشگر از اطلاعات ابزاری ویژهای با نام پردازشگر مضمونی (موضوعی) کمک میگیرد تا ساخت نحوی تازهای را شکل دهد. شعبانی[28] در فصل روانشناسی زبانِ دستنامۀ اکسفورد (۲۰۱۸) در انتهای مبحث پردازش نحوی، مثال (۹) را بهعنوان جملهای با اثر مسیر باغی در فارسی معرفی میکند:
(۹) دانشجویان استاد رضوانی آمد.
در جملۀ (۹) علت ابهام و مشاهدۀ اثر مسیرباغی اسمی است که میتواند فاعل یا منادایِ جمله تعبیر شود. با این وجود، در این مثال فاصلۀ واژۀ ابهامزدا کمتر است که پیشبینی میشود همین امر سبب پردازش سریعتر آن نسبت به جملۀ (8) شود؛ البته بررسی دقیق این مسأله را باید برعهدۀ پژوهشگران حوزۀ عصبشناسی زبان گذاشت تا با تکنیکهای تجربی شواهدی ملموس در چگونگی تأیید یا رد این فرضیه به دستدهند.
۴ـ۲. جملاتی با دو خوانشِ دستوریِ احتمالی
باید توجه داشت که در این جملات نیز مانند نمونههای بالا، عامل بروز ابهام مواردی مانند برداشتِ نادرست پردازشگر یا خواننده از مقولۀ واژه، پربسامد بودن ترکیبهای وصفی و اضافیِ خاص و رعایت نکردن علائم سجاوندی مناسب در نوشتار است. در صورت گفتاریِ ساختهای مسیر باغی، بافت و نوای گفتار را میتوان بهعنوان ابزاری برای رفع ابهام از ساختهای هر دو گروه در نظر گرفت. همچنین، حذف قسمتی از ساخت نیز معمولاً سبب ابهام در جملات میشود. جملات طولانی با بند موصولی نیز ممکن است گمراهکننده باشند، اما با توجه به آنچه در ادامه بیان میشود، میتوان استدلال کرد که در برخی از این جملات حذف بخشی از ساخت درونیشان دلیل بروز اثر مسیر باغی است.
۴ـ۲ـ۱. نقش «را» بهعنوان نقشنما یا نشانگر صریح نحوی در فارسی
درزی (۱۳۹۶: ۲۴۵ـ248) در بحث مرجعگزینی در جملات مبهم همراه با «را»، جملات زیر را مبهم نمیداند، زیرا خردهجمله و ساخت تمیز ندارند. در این جملات، قید حالت وابستۀ هستۀ فعل است و نه وابستۀ گروه اسمی دارای نشانۀ «را». بدین ترتیب، این جملات فقط خوانش (الف) را دارند و نه خوانش (ب) را.
(1۰) علی این محله را خوب میشناسد.
الف) علی بهخوبی این محله را میشناسد.
*ب) علی این محلۀ خوب را میشناسد.
(1۱) حسن مسأله را درست حل کرد.
الف) حسن بهدرستی مسأله را حل کرد.
*ب) حسن مسألۀ درست را حل کرد.
وی در ادامه دربارۀ جملاتی که آنها را دارای ساخت خردهجمله میدانیم اینگونه بیان میکند:
«اگر محمول جمله عبارتی باشد که بتواند هم نقش قید و هم نقش صفت را ایفا کند، جملۀ حاصل مبهم خواهد بود. در حالت نخست، یعنی نقش قیدی، این عنصر فعل جمله را توصیف میکند، در حالی که در نقش دوم، یعنی نقش صفتی، نقش محمول را برای گروه اسمی دارای نشانۀ «را» ایفا میکند. این وضعیت در دو جملۀ زیر نشان داده شده است که دارای تعابیر (الف) و (ب) هستند. تعابیر (الف) در قالب تحلیلی قابلحصول هستند که در آن قید مزبور توصیفکنندۀ نحوۀ اجرای عمل بهوسیلۀ مرجع نهاد جملۀ اصلی است یا نحوۀ اجرای فعل را توصیف میکند. این در حالی است که تعبیر (ب) فقط در قالب تحلیلی امکانپذیر است که به موجب آن «خوب» محمول یک خردهجمله باشد».
(1۲) او حال حجاج را خوب گزارش کرد:
الف) او حال حجاج را بهخوبی گزارش کرد.
ب) بنا به گزارش وی حال حجاج خوب بود.
(1۳) او رفتار علی را حرفهای توصیف کرد:
الف) او بهگونهای حرفهای رفتار علی را توصیف کرد.
ب) بنا به توصیف او رفتار علی حرفهای بودهاست.
مثالهای (12) و (13) را با توجه به پژوهش صفوی (۱۳۹۵) میتوان دربردارندۀ ابهام گروهی دانست. صفوی با بیان نمونۀ « انگشت پای سوختهاش را به من نشان داد» دلیل ابهام این ساخت را اینگونه تبیین میکند: درگروه اسمی «انگشت پای سوخته» ـ که نقش مفعول مستقیم جمله را دارد ـ مشخص نیست که گروه وصفی «سوخته»، «پا» را توصیف میکند یا «انگشت» را. در این گروه اسمی، هستۀ گروه اسمی میتواند اسم «پا» یا «انگشت» باشد. در نظر گرفتن بافت برای اینگونه ساختها کارآمدترین عنصر ابهامزدا خواهد بود.
۴ـ۲ـ۲. عدمتشخیص مرجع ضمیر
یکی از مهمترین دلایل ابهام در جملات مسیر باغیِ دوخوانشی عدمتشخیص مرجع ضمیر است. همانطور که در اولین نمونۀ زیر بهنقل از صفوی (1395) مشاهده میکنیم، ابهام جمله به این دلیل است که اگر پردازشگر با این جمله خارج از بافت آن روبرو شود، نمیتواند تشخیص دهد که ضمیر ـش با هوشنگ همنمایه میشود یا با مردی که هوشنگ وی را تعقیب میکرده است. در نمونۀ دوم نیز، تشخیص درست مرجع ضمیر پردازشگر را با مشکل روبهرو میکند، زیرا این ضمیر میتواند با «مادرِ بچه» یا «مادرِ مریم» همنمایه شود.
(۱۴)
الف: هوشنگ مردی را که تعقیبش میکرد به پلیس نشان داد (صفوی، ۱۳۹۵: ۲۲۱).
ب: مریم بچه را به مادرش سپرد و به سر کار رفت.
دلیل ابهام جملۀ زیر نیز عدمتشخیص مناسب مرجع ضمیر است. این جمله را میتوان جملهای مسیر باغی با دو خوانش درست دانست. با توجه به بافت میتوان مرجع ضمیر دوسویۀ «یکدیگر» را استادها یا دانشجوها در نظر گرفت.
(1۵) استادها دانشجوها را به یکدیگر معرفی کردند (درزی، ۱۳۹۶: ۲۴۸).
«استادها، دانشجویانی را به استادهای دیگری معرفی کردند» یا «استادها، دانشجویانی را به دانشجویان دیگر معرفی کردند». باید توجه داشت در چنین جملاتی بافت موقعیت بیش از هر ابزار دیگری به رفع ابهام و پردازش درست جمله کمک میکند؛ البته ویژگیهای نوای گفتار (مکث، تکیه و...) نیز میتوانند تا حدی به رفع ابهام کمک کنند.
۴ـ۲ـ۳. کاما یا کسرۀ اضافه
نمونههای زیر جملاتی هستند که دو خوانش دارند و با استفاده از علائم نگارشی، کاما یا کسرۀ اضافه در نوشتار یا ویژگیهای زبرزنجیری، مانند مکث و تکیه در گفتار میتوان خوانشِ مورد نظر را مشخص کرد:
(۱۶) این چند دانشجو از شیراز رسیدهاند.
۱۶ الف) این چند دانشجو از شیراز، رسیدهاند. در این خوانش «از شیراز» گروه حرفاضافهای است که هستۀ اسمی را توصیف میکند.
نمودار درختی این جمله بهصورت شکل (۳) سمت چپ خواهد بود:
شکل ۳. نمودار درختی جملۀ ۱۶
|
|
۱۶ ب) این چند دانشجو، از شیراز رسیدهاند. «از شیراز» در این جمله گروه حرفاضافهای و افزودۀ گروه فعلی خواهد بود که در نمودار درختی سمت راست نشان داده میشود. همچنین، نشانۀ نگارشی کاما و کسرۀ اضافه در اجتناب از خوانش نادرست جمله و درک نکردن مقصود واقعی نویسنده بین دو واژۀ مستقل به کار میروند. البته همانطور که قبلاً هم به آن اشاره شد، درست همانند نمونههای انگلیسی، میزان همآیی کلمات و بسامد تکرار آنها در بروز اثر مسیر باغی نقش دارند. نمونههای زیر جملاتی هستند که با استفاده از کاما یا کسرۀ اضافه و بسته به بافت رفع ابهام میشوند:
(۱۷) زن دوستم را نمیشناخت (Yousef, 2018: 325).
۱۷ الف) زن، دوستم را نمیشناخت.
۱۷ ب) زنِ دوستم را نمیشناخت.
شکل ۴. نمودار درختی جملۀ ۱۷.
|
|
۴ـ۲ـ۴. ویژگیهای نوایی
در پژوهشِ ادراکی ـ شنیداری صادقی (۱۳۹۱)، اولین نمونۀ زیر بهکار گرفته شد تا نقش ویژگیهای نوایی در رفع ابهام از ساختهای مبهم بررسی شود و بهصورت دقیق مشخص شود که کدام ویژگی نوایی در فارسی عامل ابهامزدایی است. پایاننامۀ ذوله (۱۳۹۳) نیز نمونههایی را معرفی کرده که دو خوانش دارند و با بهکارگیری نوای گفتار یا استفاده از علائم سجاوندی گوینده/نویسنده میتواند منظور دقیق خود را برای شنونده/خواننده بیان کند.
(۱۸) علی روزنامه نمیخواند (صادقی، ۱۳۹۱).
(۱۹) اول از همه اجازه بگیر (ذوله،۱۳۹۳).
نتیجۀ آزﻣﺎﻳﺶ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی ﺗﻮﻟﻴﺪی و ادراﻛﻲ ﺑﺮ روی ﻋﺒﺎرات ﻣﺒﻬﻢ زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﻲ در پژوهش صادقی ﻧﺸﺎن میدهد ﻛﻪ:
«ﻧﻘش نشانهﻫﺎی ﻧﻮاﻳﻲ در اﺑﻬﺎمزداﻳﻲ از ﻋﺒﺎرات ﻣﺒﻬﻢ، ﺻﺮفﻧﻈﺮ از ﻳﻜﺴﺎن ﻳﺎ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﻮدن اﻟﮕﻮی ﻧﻮاﺧﺘﻲ ﺧﻮاﻧﺶﻫﺎ، در ﺳﻄﺢ ﺗﻮﻟﻴﺪ و درک ﮔﻔﺘﺎر ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. ﺑﻪ اﻳﻦ ﺻﻮرت ﻛﻪ اﮔﺮﭼﻪ اﻟﮕﻮی ﺗﻮﻟﻴﺪی خوانشﻫﺎ از ﻧﻈﺮ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻧﺸﺎﻧۀ ﻧﻮاﻳﻲ بسامد ﭘﺎﻳﻪ، دﻳﺮش و وﻗﻔﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ، وﻟﻲ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺧﻮاﻧﺶﻫﺎ ﺗﺎ ﺣﺪ زﻳﺎدی ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮات بسامد ﭘﺎﻳﻪ واﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ و ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی دﻳﺮﺷﻲ در ﺗﻤﺎﻳﺰ ادراک ﺗﺄﺛﻴﺮ ﭼﻨﺪاﻧﻲ ندارند. اﻳﻦ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻓﺮﺿﻴۀ راﻫﺒﺮد ﺗﻘﻄﻴﻊ ﻋﺮوﺿﻲ را ﺗأﻳﻴﺪ ﻣﻲکنند و ﻧﺸﺎن میدهند ﻛﻪ ﻓﺎرﺳﻲزﺑﺎﻧﺎن ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﻟﮕﻮی تغییرات بسامد ﭘﺎﻳﻪ ﻣﺮز ﭘﺎﻳﺎﻧﻲ ﻛﻠﻤﺎت را در ﮔﻔﺘﺎر ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ» (صادقی، 1391: 79).
4ـ3. ابزارهای ابهامزدایی
با توجه به آنچه بیان شد و اینکه در بیشتر نمونههای بررسیشده استفاده از نشانههای نگارشی سبب رفع ابهام در ساختهای مسیرباغی فارسی میشود، به نظر میرسد بررسی اثر مسیر باغی در نوشتار/خواندن موضوعیت دارد. بنابراین، به نظر میرسد مروری بر ماهیت و کاربرد دو نشانۀ کاما و کسرۀ اضافه به جمعبندی دقیق بحث خواهد انجامید.
4ـ۳ـ۱. کاما، درنگ نما، ویرگول
عبارت «بخشش لازم نیست اعدامش کنید» در آثار کلاسیک و متون دستوری و ویرایشی جملهای است آشنا و تا حدی کلیشهای برای نشان دادن اهمیت و نقش کاما و تأثیر آن بر روی برداشت درست مخاطب از منظور گوینده یا نویسنده. این در حالی است که بعد از ماجرای درخواست یکفوریتی برای طرح اصلاح بند الف تبصره ۱۲ قانون بودجه سال ۹۶ مجلس و بحث بر سر نشانۀ کاما که حذف آن در متن قانون موجب افزایش یکبارۀ حقوق برخی مسئولان میشد، به نظر میرسد وقت تغییر این نمونۀ کلاسیک با معادل مدرنش رسیده باشد[29]. حذف کاما از جملۀ «در حکم حقوق، ثابت باقی بماند» و تبدیل شدن آن به «در حکم حقوق ثابت باقی بماند» به گفتۀ متخصصان حقوقی و اقتصادی بار مالی سنگینی دارد. با این اشتباه مسألۀ حقوقهای مادامالعمر مقامات با شرایط بدتر از گذشته ادامه مییابد.[30]
دستور سنتی همواره به شرح کاربرد علائم نگارشی پرداخته است: سمیعی (1395: 298ـ300) و غلامحسینزاده (1393: 34ـ39) در فهرستی مشابه با دیگر منابع مربوط به دستور زبان و ویرایش نوشتار فارسی، موارد استفاده از کاما را به دست میدهند. کاما نشاندهندۀ مکث کوتاه در گفتار است و برای مجزا کردن گروهها و کلمات، پرهیز از خلط مفاهیم، پرهیز از غلطخوانی جمله و درک مقصود واقعی نویسنده بین دو واژۀ مستقل ـ که احتمال دارد خواننده آنها را به هم اضافه کند یا با کسرۀ اضافه بخواند ـ به کار میرود. باید در نظر داشت میزان تسلط بر موارد کاربرد کاما در بین افراد باسواد و در سطوح مختلف تحصیلی میتواند نقش مؤثری در عدمبروز اثر مسیر باغی یا بهصورت کلی، ابهام جملات فارسی داشته باشد؛ این مهم خود به مطالعۀ علمی و گسترده بر روی عادات نگارشی گویشوران فارسیزبان نیاز دارد. با توجه به پیشرفت تکنولوژی و دسترسی گسترده به متون با زبانهای مختلف و توسعۀ صنعت ترجمه، به نظر میرسد گرتهبرداری از عادات نگارشی انگلیسی بدون توجه به ویژگیهای زبان فارسی و اصول نگارشی آن یکی از دلایل کاربرد نادرست علائم سجاوندی است. برطرفکردن اشکالات و دشواریهای احتمالی در تولید و ادراک عناصری زبانی از این قبیل بر عهدۀ پژوهشگران حوزۀ زبانشناسی خواهد بود، زیرا رسالت اصلی زبانشناس، پیش از هرگونه تجویز و تشریح درست یا نادرست بودن ساختهای زبانی، توصیف وتبیین زبان و عادات زبانی گویشوران آن زبان است.
۴ـ۳ـ۲. کسرۀ اضافه
کسرۀ اضافه نقشنمای اضافه و موصوف فارسی است. این نقشنما نوعی واژهبست است که برای نشان دادن ترکیب اضافی یا ترکیب وصفی از آن استفاده میشود. این نقشنما نقشِ مضاف یا موصوف بودن واژۀ پیش از خود را تعیین میکند. در دستور معاصر فارسی کسرۀ اضافه را هستۀ گروه نقشی اضافه دانستهاند. هرچند فرشیدور (1384: 221ـ222) نقشهای دیگری نیز برای این نشانه بهدست میدهد. نشانۀ کسرۀ اضافه در خط آورده نمیشود[31]، مگر برای رفع ابهام در کلماتی که دشواری ایجاد میکنند:
(20) اسبِ سواری/ اسبْسواری
در نوشتار روزمرۀ مردم اغلب این نقشنما نوشته نمیشود. در سالهای اخیر با رشد شبکههای مجازی صورت نوشتاری نادرست این نشانه پدید آمده است: «کتابه من» بهجای «کتابِ من» که بحث دربارۀ این موضوع در این مجال نمیگنجد.
جدول (۱). دلایل بروز اثر مسیر باغی و عوامل برطرفکنندۀ این اثر
جمله |
دلیل ابهام |
یک خوانش |
دو خوانش |
عناصر زبرزنجیری |
کاما |
کسرۀ اضافه |
نقش نمای «را» |
بافت |
امکانات رفع ابهام |
||||||||
دانشجویان استاد مدرسی فایل امتحان پایانی این ترم را برای شما فرستاد. دانشجویان استاد رضوانی آمد. |
منادا، حذف |
* |
|
* |
* |
|
|
* |
زن دوستم را نمیشناخت. |
ترکیب اضافی |
|
* |
* |
* |
* |
|
* |
او بازی فوتبالیستهای ایرانی را حرفهای گزارش کرد. |
تشخیص مقولۀ قید یا صفت |
|
* |
* |
|
|
|
* |
علی روز نامه نمیخواند. |
نشانهگذاری نامناسب |
|
* |
* |
* |
|
|
* |
مریم بچه را به مادرش سپرد و به سر کار رفت. |
مرجعگزینی |
|
* |
|
|
|
|
* |
هوشنگ مردی را که تعقیبش میکرد به پلیس نشان داد. |
مرجعگزینی، حذف |
|
* |
|
|
|
|
* |
این چند شاعر از شیراز رسیدهاند. |
نشانهگذاری |
|
* |
* |
|
|
|
* |
شهردار تهران بزرگ و پر ترافیک را آلودهترین شهر نامید. |
کسرۀ اضافه، «را» |
* |
|
* |
* |
|
* |
* |
۵. بحث و نتیجهگیری
با توجه با آنچه گفته شد، به نظر میرسد فارسی جملاتی گمراهکننده یا با اثر مسیر باغی دارد که میتوان آنها را به دو دستۀ کلی ۱) جملات با یک خوانش دستوری و ۲) جملات با دو خوانش دستوری تقسیم کرد. جملات دستۀ اول فقط یک خوانش یا صورت دستوری دارند و با توجه به بررسیهای نگارنده، دلیل بروز این اثر را میتوان عواملی چون رعایت نکردن نشانهگذاری و استفاده از کاما یا کسرۀ اضافه دانست؛ بهویژه در جملاتی که با منادا (دانشجویان استاد رضوانی آمد) یا یک ترکیب پربسامد (معلم دانش آموز را دید) آغاز میشوند. به نظر میرسد دستۀ اول از جملات مسیر باغی را میتوان بهعنوان نمونهای رایجتر از تخطی نحوی برای بررسی چگونگی پردازش نحوی جملات در مغز تلقی کرد. دستۀ دوم دربردارندۀ ابهام ساختاری و گروهی هستند و دو خوانش احتمالی آنها مستقیماً بهدلیل شیوۀ تفکیک سازهای نامناسب روی میدهد. عوامل بروز اثر مسیر باغی در جملات با دو خوانش قابلقبول را میتوان همانند جملات دستۀ اول، عدمکاربرد علائم سجاوندی مناسب (کسرۀ اضافه و کاما) و همچنین عدمتشخیص مرجع ضمیر و جایگاه نقشنمای «را» دانست. در هر دو دسته از جملات، در برخی موارد حذف بخشی از ساخت را میتوان دلیل ضمنی بروز ابهام دانست. باید توجه داشت در هر دو گروه جملات کاربرد صحیح علائم سجاوندی در نوشتار و استفاده از نوای گفتار مناسب در صورتهای گفتاری و همچنین بافت به رفع ابهام و برطرف شدن اثر مسیر باغی خواهند انجامید.
در پایان و با توجه به بررسیهای نگارنده، به نظر میرسد هر چند پژوهشهایی در زمینۀ بروز ابهام نحوی با رویکردهای مختلف نظری در حوزههای معنا و نحو بر روی زبان فارسی انجام شدهاست، اما زبانشناسی فارسی همچنان برای دستهبندی علمی این ساختها و بهدستدادنِ شرح دقیق و عینی از چگونگی بروز این اثر به پژوهشهای کاربردی، تجربی و رفتاری نیاز دارد؛ همانطور که پیشگامان نظریهپردازی زبانشناسی مدرن در جهان (چامسکی) در پیشروترین دانشگاهها (ام. آی. تی) برای اثبات فرضیههای نظری زبانشناسی، خود را بینیاز از یافتههای تجربی پژوهشگران عصبشناسیزبان (فردریچی) در مؤسسههای پژوهشی این حوزه (مؤسسۀ مکس پلانک) نمیدانند. نمونههای معرفیشده در این نگاشته میتوانند در پژوهشهای آینده بهصورت عینی بررسی گردند. همچنین، توجه به حوزۀ آموزش اصول نگارش فارسی، کاربرد مناسب علائم سجاوندی و نقش آنها در جلوگیری از بروز اثر مسیر باغی و بررسی عادات نگارشی در بین اقشار مختلف جامعه خود میتوانند سرآغاز پژوهشهای مؤثر آینده باشند.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم
سپاسگزاری
از استاد گرانقدرم دکتر زهرا ابوالحسنی چیمه برای راهنماییهای ارزندهشان در طول انجام این پژوهش سپاسگزارم.
[1]. garden path sentences
[2]. Transformational Grammar
[3]. Derivational Theory
[4]. در آثار بعدی چامسکی این تصور تعدیل شد. برای آشنایی با این بازنگری به دبیرمقدم (139۵: 209) رجوع شود.
[5]. clausal processing hypothesis
[6]. clausal structuring
[7]. chunking
[8]. Warren, P., & MarslenـWilson, W.
[9]. clausal processing hypothesis
[10]. Steinhauer, K., Alter, K., & Friederici, A. D.
[11]. N400
[12]. P600
[13]. closure positive shift (CPS)
[14]. Max Planck Institute for Human Cognitive and Brain Sciences
[15]. acoustic
[16]. Marefat,H., & Arabmofrad, A.
[17]. RSVP: Rapid Serial Visual Processing
[18]. gloss: چم (واژۀ مصوب فرهنگستان)
[19]. reanalysis
[20]. parsing
[21]. late closure
[22]. minimal attachment
[23]. processor
[24]. recency principle
[25]. predicate proximity
[26]. reـprocessing
[27]. در بافتهای طبیعی زبان برای بیان این پیام میتوان صورت جمع فعل را برای بیان احترام به یک فرد بهکار برد؛ در صورت استفاده ازصورت جمع با توجه به عبارت «دانشجویان» اثرمسیر باغی در جمله از بین میرود و نقش بافت زبانی بر تشخیص فاعل برجسته میشود.
[28]. Shabani, P.
[29]. در این ماده آمده بود که «افزایش حقوق گروههای مختلف حقوقبگیر از قبیل هیئت علمی، کارکنان کشوری و لشکری و قضات بهطور جداگانه توسط دولت در این قانون انجام میگیرد. بهنحوی که تفاوت تطبیق موضوع ماده ۷۸ قانون مدیریت خدمات کشوری در حکم حقوق، ثابت باقی بماند.»
[30]. بهنقل از دو سایت خبری زیر: ۱) یک عدد ویرگول صدهزارمیلیارد تومانی، کد خبر: ۹۲۰۴۳ تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۶ ـ ۱۳:۰۸، منبع خبر: سایت خبری شعار سال؛ ۲)ویرگول ٧هزارمیلیاردی، کد خبر 233016، اقتصاد آنلاین ۱۳۹۶/۰۹/۰۱ ـ ۰۸:۲۷
[31]. هر چند در دستور زبان فارسی، دکتر پرویز ناتل خانلری (1384: 204) به آوردن کسرۀ اضافه میان اسم و صفت اشاره شده است.
. در این ماده آمده بود که «افزایش حقوق گروههای مختلف حقوقبگیر از قبیل هیئت علمی، کارکنان کشوری و لشکری و قضات بهطور جداگانه توسط دولت در این قانون انجام میگیرد. بهنحوی که تفاوت تطبیق موضوع ماده ۷۸ قانون مدیریت خدمات کشوری در حکم حقوق، ثابت باقی بماند.»
[30]. بهنقل از دو سایت خبری زیر: ۱) یک عدد ویرگول صدهزارمیلیارد تومانی، کد خبر: ۹۲۰۴۳ تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۶ ـ ۱۳:۰۸، منبع خبر: سایت خبری شعار سال؛ ۲)ویرگول ٧هزارمیلیاردی، کد خبر 233016، اقتصاد آنلاین ۱۳۹۶/۰۹/۰۱ ـ ۰۸:۲۷
[31]. هر چند در دستور زبان فارسی، دکتر پرویز ناتل خانلری (1384: 204) به آوردن کسرۀ اضافه میان اسم و صفت اشاره شده است.