Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of Lexicography Department, Persian Language and Literature Academy, Tehran, Iran
2 Assistant Professor of Persian Language and Literature, Shahrood University of Technology, Shahrood, Iran
Abstract
Khafi is one of the dialects of Persian which is common in the city of Khaf (situated in Khorasan Province). The Dialect has a number of differences from Standard Persian regarding phonetics, phonology, and morphology. In this article, simple vowels in the Khafi dialect are described and categorized through minimal pairs and according to generative phonological theory. In order to study and perform an accurate and quantitative comparison, an acoustic experiment is carried out involving eight male speakers in the city of Khaf and within the framework of Source-Filter theory, the acoustic features of these vowels are studied and measured in an unstressed open syllable. In this article, first of all, the average frequency of first and second formants (quality acoustic correlates) of simple vowels in Khafi and Standard Persian are presented on the hertz scale and the average duration of these vowels is presented according to the millisecond, then the quantitative difference of acoustic features of the vowels in Khafi from Standard Persian is measured according to percentage and the results are analyzed. Acoustic vowel space in the Khafi dialect is drawn. In order to study these vowels concerning auditory, the quantity of first and second formants are changed from hertz to auditory and non-linear Bark measurement and are shown in a table then based on these numbers and in order to study the similarities and differences more accurately, Euclidean distance of the vowels in Khafi with the vowels in Standard Persian are calculated.
Keywords
1. مقدمه
شهرستان خواف در استان خراسان رضوی واقع است. این شهرستان در مرز ایران و افغانستان قرار دارد و با شهرستانهای تایباد، باخرز، زاوه، رشتخوار، گناباد، زیرکوه و قائنات همجوار است (بختیاری، 1393: 46ـ47؛ احراری رودی، 1396: 7؛ www.amar.org.ir). شهرستان خواف شامل چهار بخشِ مرکزی، سنگان، جلگۀ زوزن و سلامی است و خواف (مرکز)، قاسمآباد، سنگان، سلامی و نشتیفان شهرهای آناند (احراری رودی، 1396: 15؛ khaf.khorasan.ir). شهر خواف که در قدیم رود نام داشته، با شرق تهران 829 کیلومتر و با جنوب شرقی مشهد 198 کیلومتر فاصله دارد (جعفری، 1384: ذیل «خواف») و طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1395ش، 33189 نفر جمعیت دارد (www.amar.org.ir). نقشۀ شهرستان خواف و موقعیت آن در تصویر (1) دیده میشود.
تصویر 1. نقشۀ شهرستان خواف و موقعیت آن در استان خراسان رضوی (منبع: سایت رسمی فرمانداری شهرستان خواف)
ظاهراً قدمت خواف به دوران پیش از اسلام میرسد (احراری رودی، 1396: 3، 40). در آثار جغرافیایی و سایر منابع بازمانده از قرون سوم تا سیزدهم هجری قمری، از خواف سخن رفته است (برای نمونه، بلاذری، 1988: 391؛ مقدسی، 1411: 300؛ یاقوت حموی بغدادی، 1995: 399؛ سیفی هروی، 1383: 424؛ حافظ ابرو، 1375ـ1378: 197؛ احراری رودی، 1396: 2ـ5). نویسندگان، شاعران، دانشمندان و رجال بسیاری از خواف برخاستهاند (احراری رودی، 1396: 41ـ47).
زبانهای رایج در شهرستان خواف عبارتاند از فارسی و بلوچی (khaf.khorasan.ir). در این مقاله به فارسی متداول در شهر خواف، مرکز شهرستان، خواهیم پرداخت و از آن با عنوان گویش خوافی سخن میگوییم. گویش خوافی یکی از گویشهای اصیل زبان فارسی است و تفاوتهای زیادی با فارسی معیار دارد؛ منظور ما از فارسی معیار زبان رسمی رایج در تهرانِ معاصر است. این گویش بسیاری از ویژگیهای زبان فارسی نو در دوران رشد و تکوین (از آغاز تا اوایل قرن هفتم ق) و حتی زبان فارسی میانه را در خود حفظ کرده است. دایرۀ واژگان آن غنی است و خصایص ارزنده و درخور توجهِ آوایی، واجی، لغوی و صرفی فراوانی دارد. این گویش همانند دیگر گویشها و زبانهای ایرانی در آستانۀ زوال و فراموشی است؛ برای ثبت و نگهداری گویش خوافی، با استفاده از راهنمای گردآوری گویشها برای گنجینۀ گویشهای ایرانی (1390) و پرسشنامۀ مندرج در پایان اطلس گویششناختی قصران داخل (1388) اثر گیتی دیهیم، مصاحبههایی با چندین گویشور متولد و مقیم شهر خواف انجام شد. علاوه بر این، از گویشوران درخواست شد که بهطور آزادانه دربارۀ موضوعات مختلفی سخن بگویند. یکی از نویسندگان مقاله، که متولد خواف است و تا هجدهسالگی در این شهر مقیم بوده، از دوران نوجوانی به جمعآوری و بررسی واحدهای واژگانی خوافی همت گمارده است. در حینِ گردآوری دادهها، از یادداشتهای حاصل از پژوهشهای قبلی او و دیگر منابعی که در بخش پیشینه به آنها اشاره خواهیم کرد، استفاده شد. تمامی مصاحبهها و گفتارها ضبط گردید و سپس اطلاعات آنها آوانویسی شد. بدینطریق پیکرهای از واحدهای واژگانی و جملات خوافی فراهم آمد و مبنای جستار حاضر قرار گرفت.
در این مقاله، پس از بخش پیشینۀ پژوهش و چارچوب نظری تحقیق، واکههای سادۀ واجی گویش خوافی را با ارائۀ جفتهای کمینه، توصیف و طبقهبندی میکنیم. آواشناسی صوتشناختی[1] بررسی دقیق و عینی گفتار را میسر میسازد. با استفاده از نرمافزارهای تحلیل صوت و با شناخت مشخصههای صوتی گفتار، میتوان آواهای هر زبان یا گویش را با دقت و آنگونه که گویشوران آنها را تلفظ میکنند، توصیف نمود و تفاوتهای گونههای مختلف زبانی را توضیح داد (مدرسی قوامی، 1392الف: 122). بهویژه درمورد واکهها، استفاده از روشهای آواشناسی فیزیکی و آزمایشگاهی و بررسی شکل موج[2] و طیفنگاشت[3]ها، اطلاعات و نتایج کمّی بسیار دقیق و قابل اعتمادی در اختیار پژوهشگر قرار میدهد و امکان مقایسۀ واکههای زبانها و گویشهای مختلف را فراهم میآورد (نوربخش، 1392: 49ـ50؛ Ladefoged & Johnson, 2011: 211-212). هدف اصلی این جستار نیز بررسی و اندازهگیری ویژگیهای صوتی واکههای سادۀ واجی گویش خوافی در مقایسه با واکههای سادۀ واجی فارسی معیار، در چارچوب نظریۀ منبعـصافی تولید گفتار[4] است. بنابراین در ادامۀ مقاله، از روش، مواد، شرکتکنندگان و ابزار آزمایش صوتشناختی واکههای خوافی سخن خواهد رفت و نتایج این آزمایش در جداولی ارائه خواهد شد. این جدولها شامل میانگینِ بسامدِ[5] سازه[6]هایِ اول و دومِ (F1, F2) واکههایِ خوافی، با مقیاس هرتز[7]، و میانگین دیرش این واکهها، برحسب هزارم ثانیه[8]، در مقایسه با میانگینِ مقادیرِ بسامدیِ سازهها و دیرش واکهها در فارسی معیار است؛ سازههای اول و دوم بهترتیب همبستههای صوتشناختی مشخصات ارتفاع و جایگاه زبان در تولید واکهها هستند (Ladefoged & Johnson, 2011: 196). کشش نیز در گویش خوافی از مشخصههای تمایزدهنده است. در ادامۀ مقاله، به محاسبۀ میزانِ اختلافِ مشخصههایِ صوتیِ واکههایِ خوافی با واکههای متناظر فارسی معیار میپردازیم. همچنین، واکههایی را که در گویش خوافی بهعنوان واج کاربرد دارند، اما در فارسی معیار معاصر مستعمل نیستند، با واکههای مشابه و نزدیکِ خوافی و فارسی معیار مقایسه و بر مبنای این ارقام و اعداد، ویژگیهای واکهها را تحلیل خواهیم کرد. سپس فضای واکهای[9] صوتشناختی گویش خوافی را در مقایسه با فارسی معیار، با مقیاس هرتز، ترسیم خواهیم نمود.
تجزیۀ صوتشناختی واکهها ممکن است با تجربۀ شنونده مطابقت نداشته باشد. تبدیل بسامدهای سازهای از مقیاس هرتز به مقیاس شنیداری و غیرخطی بارک[10]، راهی برای جلوگیری از این عدم تطابق است؛ مقیاس بارک جنبههای درکی واکهها را بهتر از مقیاس هرتز تعیین میکند و برمبنای آن میتوان به بررسی شنیداری واکهها پرداخت (جانسون، 1394: 138ـ140؛ بیجنخان، 1392: 165). بنابراین، مقادیر سازههای اول و دوم واکههای گویش خوافی و فارسی معیار را به مقیاس بارک تبدیل و نتایج را در جدولی ارائه خواهیم کرد. سپس، فاصلۀ اقلیدسی[11] هریک از واکههای خوافی را با واکههای متناظر فارسی معیار و نیز فاصلۀ اقلیدسی واکههای خوافیِ نامستعمل در فارسی معیار را با واکههای مشابه خوافی و فارسی معیار اندازهگیری میکنیم تا به میزان تفاوت و شباهت آنها پی ببریم.
بهطور خلاصه، در این مقاله میکوشیم به سه سؤال پاسخ دهیم: 1. گویش خوافی دارای کدام واکههای سادۀ واجی است؛ 2. ویژگیهای صوتی و شنیداری هر یک از این واکهها چیست و اندازۀ این مشخصهها چقدر است؛ 3. از نظر صوتشناختی و شنیداری، چه تفاوتهایی میان واکههای سادۀ خوافی و واکههای سادۀ فارسی معیار وجود دارد و این تفاوتها تا چه اندازه است.
در این جستار، برای آوانویسی از الفبای آوایی بینالمللی[12] بهره میبریم. برای کاستن از حجم مقاله، واکههای خوافی را با پاییننویس (x) و واکههای فارسی معیار را با پاییننویس (s) مشخص میسازیم؛ برای نمونه [ax] یعنی واکۀ [a] در گویش خوافی و [os] یعنی واکۀ [o] در فارسی معیار؛ البته در بخشهایی از کلام که به خوافی یا تهرانیبودن واکهای اشاره نماییم، از این پاییننویسها استفاده نمیکنیم.
2. پیشینۀ پژوهش
امیرینژاد (1375: 18ـ20) و شوکتی رودی (1388: 8) در پایاننامههای کارشناسی ارشد خود، واکههای سادۀ واجی گویش خوافی را با ارائۀ جفتهای کمینه استخراج و توصیف کردهاند. امیرینژاد (1375: 20) علاوه بر واکههای رایج در فارسی معیار، /eː/ (یای مجهول) را نیز از واکههای واجی گویش خوافی قلمداد کرده، اما شوکتی رودی (1388: 8) واکههای واجی خوافی و فارسی معیار را از لحاظ کمیّت و کیفیت همانند دانسته است. ساعدی نیز در مقدمۀ فرهنگ، تلفظ واژگان و اصطلاحات در گویش مردم ولایت خواف، تنها فهرستی از واکهها بههمراه نمونههایی آورده؛ به نظر میرسد او نیز واکههای خوافی و فارسی معیار را یکسان پنداشته است (ساعدی، 1390: 23). همانطور که در ادامه نشان خواهیم داد، یافتههای این سه تحقیق درمورد تعداد واکههای سادۀ واجی گویش خوافی نادرست است. همچنین در این آثار به بررسی، توصیف و تحلیل واکههای خوافی از نظر صوتشناختی و شنیداری هیچ توجهی نشده است.
دربارۀ ویژگیهای صوتی و شنیداری واکههای واجی فارسی معیار پژوهشهایی در دسترس است که از آن جمله میتوان به سپنتا (1377: 55ـ64، 97ـ102)، مدرسی قوامی (1391)، بیجنخان (1392: 153ـ187) و شیخ سنگ تجن و بیجنخان (1392) اشاره کرد.
مدرسی قوامی (1392ب) در بخشی از پژوهش خود، میانگین دیرش و میانگینِ بسامدِ سازههایِ اول و دومِ (برحسب هرتز) واکههایِ سادۀ فارسیِ معیار در هجای باز بیتکیه در گفتار هفت مرد را درج کرده است؛ آزمودنیهای او از سخنگویان فارسی معیار و دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد بوده و بین بیست تا چهل سال سن داشتهاند (مدرسی قوامی، 1392ب: 46، 48، 52). واژههای بخشی از آزمایش مدرسی عبارتاند از: [bi.dɑr] (بیدار)، [be.dɑn] (بِدان)، [ba.dɑn] (بَدان)، [bu.dan] (بودن)، [bo.dan] (بُدَن)، [bɑ.dɑm] (بادام) (مدرسی قوامی، 1392ب: 46)؛ مشاهده میشود که مدرسی قوامی دیرش واکهها و بسامدF1 و F2 را در هجای بیتکیۀ bV اندازهگیری کرده است. در پژوهش ما، دادههای کمّی حاصل از همین بخشِ آزمایش مدرسی قوامی بهعنوان مقادیر دیرش و بسامد سازههای اول و دوم واکههای سادۀ واجی فارسی معیار در نظر گرفته میشود و این ارقام مبنایی خواهد بود برای مقایسۀ مشخصههای صوتی واکههای گویش خوافی با فارسی معیار.
بیجنخان (1378) به بررسی واکههای سادۀ زبان فارسی معیار از منظر شنیداری و درکی پرداخته است؛ از روش او نیز در بخشهای مربوط به آواشناسی شنیداری این جستار استفاده شد.
3. چارچوب نظری پژوهش
فانت در سال 1960، نظریۀ منبع ـ صافی را در کتاب نظریۀ صوتی تولید گفتار برای توصیف صوتشناختی نحوۀ تولید آواها در دستگاه گفتار مطرح کرد؛ طبق این نظریه، تولید آواهای گفتار محصول عملکرد منبعِ آوا و صافیِ دستگاه گفتار روی جریان هواست (بیجنخان، 1392: 93ـ94). براساس نظریۀ منبع ـ صافی، چاکنای منبعِ آوا در تولید واکههاست؛ براثر تغییر سرعت حجمی هوا در چاکنای، تارآواها بهطور منظم به ارتعاش درمیآیند. باز و بسته شدن مکرر و متوالی تارآواها یک موجِ متناوبِ مرکب از چندین موج (مؤلفه) سینوسی ساده تولید میکند؛ این موج «واک»[13] نام دارد. به روش ریاضی فوریه، میتوان واک را به مؤلفههای آن تجزیه کرد. دستگاه گفتار صافیای صوتی است که شکل موج واک را تغییر میدهد؛ از آنجا که این دستگاه دارای بسامدهای بازخوانی[14] است، مؤلفههایی از منبع واک که بسامدهایی همانند یا نزدیک به بسامدهای بازخوانی دستگاه گفتار دارند، تشدید و تقویت میشوند (جانسون، 1394: 43ـ52؛ بیجنخان، 1392: 94). بهگونهای دقیقتر باید گفت که در تولید واکهها ساختمان هندسی حفرۀ دهان و حلق، که تابع ارتفاع و جایگاه بدنۀ زبان و شکل لبهاست، بهمثابۀ صافی عمل میکند و این صافی تعیینکنندۀ اصلی کیفیت واکههاست؛ دهان و حلق حفرههای بازخوانیای هستند که بسامدهای مشخص و محدودی را تقویت میکنند و به آنها انرژی بیشتری میدهند. بسامدهای بازخوانی حفرههای دهان و حلق را «سازه» مینامند؛ سازهها ممیز واکهها از یکدیگرند (بیجنخان، 1392: 95؛ Hayward, 2000: 83)؛ شکل دستگاه گفتار در هنگام تولید واکههای مختلف تغییر میکند؛ تفاوت بسامد سازهها و در نتیجه تفاوت کیفیت واکهها ناشی از همین دگرگونی است (علینژاد و حسینی بالام، 1391: 112؛ نوربخش، 1392: 46ـ47). خلاصه آنکه بسامدهای سازهای سرنخهای صوتی متناظر با مشخصههای تولیدی واکهها و همبستههای صوتشناختی آنها هستند (بیجنخان، 1392: 104).
مشخصههای ارتفاع و پیشین یا پسین بودن واکهها بهوسیلۀ بسامد دو سازۀ اول و دوم منتقل میشود. بسامد F1 با ارتفاع واکه همبستگی منفی دارد؛ F1 واکههای افراشته پایین است، اما F1 واکههای افتاده بالاست. بهعبارت دیگر، هرقدر ارتفاع زبان بیشتر شود، مقدار F1 کمتر میشود و برعکس. پیشینبودن واکه با بسامد F2 همبستگی مثبت دارد؛F2 واکههای پیشین بالا و F2 واکههای پسین پایین است. هرقدر یک واکه پیشینتر باشد، مقدار F2 بیشتر میشود و هرقدر پسینتر باشد، F2 کمتر میشود (جانسون، 1394: 206ـ207؛ مدرسی قوامی، 1392الف: 135ـ136؛ Hayward, 2000: 147).
سیستم شنوایی بیرونی سیگنال صوتی را به سیگنال عصبی تبدیل میکند. امواج صوتی گفتار (نوسانات فشار در حال حرکت) پس از انتشار در هوا یا سایر رساناها با گوش بیرونی برخورد میکنند. از مجرای گوش میگذرند و باعث تکانخوردن پردۀ گوش میشوند. این تکانها بهوسیلۀ استخوانهای گوش میانی به گوش درونی هدایت میگردد. پردۀ بازیلار[15] در وسط گوش داخلی واقع است که پایۀ آن نازک و رأسش ضخیم است. بخش نازک به مؤلفههای دارای بسامد بالا و قسمت ضخیم به مؤلفههای دارای بسامد پایین پاسخ میدهد و هماهنگ با آنها به ارتعاش درمیآید. هر رشتۀ عصب شنوایی به قسمتی خاص از بازیلار میرود و اطلاعات مؤلفۀ بسامدی ویژهای از سیگنال صوتی را انتقال میدهد. گوش داخلی سیگنال صوتی را به مؤلفههای بسامدی جداگانه تجزیه میکند (جانسون، 1394: 124ـ126)، اما این تجزیۀ فیزیولوژیکی مثل روش ریاضی تجزیه نیست؛ پاسخ بسامدی سیستم شنوایی خطی نیست و حساسیّت آن به تغییرات در محدودۀ بسامدهای پایین (بهویژه صداهای زیر 1000 هرتز) بیشتر از حساسیّت به تغییرات در محدودۀ بسامدهای بالاست. برای نمونه، از نظر درکی تغییر بسامد از 500 به 1000 هرتز معادل تغییر از 5000 به 5500 هرتز نیست؛ درحالیکه مقدار تغییر در هر دو مورد مساوی است. دلیلِ غیرخطی بودن احساس بسامد آن است که تجربۀ شنونده از واکهها و سایر آواها، تا حدی بسیار، بهوسیلۀ ساختار پردۀ بازیلار شکل میگیرد. بنابراین، تجزیۀ صوتشناختی واکهها لزوماً با تجربۀ شنونده انطباق ندارد. یک راه برای حلّ این مشکل، استفاده از مقیاس بسامد شنیداری و غیرخطی بارک به جای مقیاس صوتشناختی هرتز است (جانسون، 1394: 131ـ132، 138ـ139). بارک از عملکرد پردۀ بازیلار و گوش داخلی برای تجزیۀ امواج صوتی به بسامدهای سازنده به دست آمده (بیجنخان، 1392: 163) و تقریب بهتری از ارتعاش پردۀ بازیلار را نشان میدهد. بسامد سازههای اول و دوم برحسب بارک (B1, B2) پاسخ بسامدی سیستم شنوایی را بازنمایی میکند (بیجنخان، 1378: 27؛ جانسون 1394: 140).
4. واکههای سادۀ واجی گویش خوافی
اینک در چارچوب نظریۀ واجشناسی زایشی به توصیف و دستهبندی واکههای سادۀ واجی گویش خوافی میپردازیم (دربارۀ این روش نک: شیخ سنگ تجن، 1394: 29-48؛ کرد زعفرانلو کامبوزیا، 1392: 21ـ25). برای هر واکه یک جفت کمینه ذکر میگردد تا مشخص شود که آوای مورد نظر نقش ممیز معنا دارد و واج محسوب میشود. واکههای سادۀ واجی خوافی عبارتاند از:
4ـ1. واکههای پیشین
[+ افراشته، - پسین]: /i/
/min/ (میان) ~ /man/ (مَن، واحد اندازهگیری)
[- افتاده، - افراشته، - پسین، - کشیده]: /e/
/pet/ (اندک) ~ /pat/ (ژولیده)
[- افتاده، - افراشته، - پسین، + کشیده]: /eː/
/xeːʃ/ (قوم و خویش) ~ /xeʃ/ (خشت)
[+ افتاده، - پسین، - کشیده[: /a/
/mar/ (مادر) ~ /mɑr/ (مار)
[+ افتاده، - پسین، + کشیده[: /aː/
/ʤaːla/ (تگرگ، ژاله) ~/ʤala/ (واحد شمارش سیر)
4ـ2. واکههای پسین
[+ افتاده، + پسین]: /ɑ/
/xɑʃ/ (مادرشوهر) ~ /xaʃ/ (خَش)
[- افتاده، - افراشته، + پسین]: /o/
/boG/ (گونه، لُپ) ~ /buG/ (بوق)
[+ افراشته، + پسین]: /u/
/ʧur/ (تاراج) ~ /ʧɑr/ (چهار)
ملاحظه میشود که در گویش خوافی علاوه بر واکههای واجی فارسی معیار، دو واکۀ واجی /eː/ (یای مجهول) و /aː/ (الف مدی) نیز کاربرد دارد و کشش واکه برخلاف فارسی معیار مشخصۀ ممیز است (مدرسی قوامی، 1396: 27) و باعث تمایز /eː/ (یای مجهول) از /e/ و تمایز /aː/ (الف مدی) از /a/ میشود. این دو واکۀ واجی در فارسی میانه و ادوار سابق فارسی نو کاربرد داشته است (اشه، 1397: 355؛ ابوالقاسمی، 1392: 5، 17ـ18؛ صادقی، 1357: 129ـ132). /eː/ (یای مجهول) در بسیاری از دیگر گویشهای خراسانی همچنان متداول است (نجفیان، 1394: 40).
5. روش پژهش
برای بررسی و تحلیل صوتشناختی و شنیداری واکههای سادۀ گویش خوافی پژوهش و آزمایشی در شهر خواف انجام گرفت که جزئیات روششناختی آن بدین شرح است:
5ـ1. جامعۀ آماری پژوهش
جامعۀ آماری این پژوهش گویشوران فارسیزبان شهر خواف بودند که از میان ایشان هشت مرد بزرگسال بهعنوان نمونه انتخاب شدند؛ این افراد همگی متولد و مقیم شهر خواف و دارای تحصیلات عالی و مشاغل فرهنگی بودند و بین 35 تا 50 سال سن داشتند.
5ـ2. ابزار پژوهش
برای ضبط دادههای صوتی از یک دستگاه لپتاپ، میکروفن حرفهای و نرمافزار پرت[16] بهره بردیم. تجزیۀ و تحلیل مشخصههای صوتی نیز به کمک همین نرمافزار انجام گرفت. برای تحلیل آماری دادهها و ترسیم نمودار هم از نرمافزار اکسل استفاده شد.
5ـ3. واژههای آزمایش
فهرستی از هشت واژۀ دوهجایی رایج در گویش خوافی فراهم آمد. در این واژهها هشت واکۀ سادۀ گویش خوافی در هجای باز بیتکیۀbV ، واقع در آغاز کلمه، قرار دارد. این واژهها و معادل فارسی معیار آنها عبارتاند از:
بیبی |
[bi.bi] |
بِه (میوه) |
[be.hi] |
علف خشک تابیده |
[beː.da] |
بَخش |
[ba.xaʃ] |
بادام |
[baː.dom] |
زخم |
[bu.bu] |
گشنی دادن گاو |
[bo.Ga] |
ارباب |
[bɑ.dɑr] |
5ـ4. روش ضبط، اندازهگیری و بررسی دادهها
هریک از آزمودنیها واژههای مذکور را سه بار، در محیطی آرام و با سرعت و شدت متوسط، در برابر میکروفن تلفظ کردند. دادهها بر روی نرمافزار پرت با بسامد نمونهبرداری[17] 22050 هرتز، که برای بررسی صوتشناختی گفتار کافی است (جانسون، 1394: 81)، ضبط شد. بهاینترتیب 168 داده فراهم آمد. شکل موج و طیفنگاشتِ همۀ دادهها بررسی گردید و در تمامی آنها، آغازه و پایانۀ واکۀ مورد نظر تحدید شد[18]. پس از مشخصکردن مرز واکهها، دیرش آنها به واحد هزارم ثانیه اندازهگیری و ثبت گردید. سپس، بهشیوۀ معمول در تحلیل سازهای واکهها، از منطقۀ ثبات واکه[19] 50 هزارم ثانیه انتخاب و بسامد F1 و F2 در آن اندازهگیری شد (درمورد این روش نک: نوربخش، 1392: 191ـ192). در نهایت، میانگین سازههای بسامدی و دیرش هر واکه محاسبه گردید که بهعنوان نتایج آزمایش ارائه خواهد شد.
همانطور که مشاهده میشود روش و شرایط این تحقیق به روش مدرسی قوامی (1392ب) بسیار شبیه است و این امر مقایسۀ علمی و منطقی میان نتایج این دو پژوهش را ممکن و میسر میسازد.
6. دادههای پژوهش
در این بخش ابتدا به بررسی صوتشناختی واکههای سادۀ گویش خوافی و فارسی معیار، محاسبۀ میزان اختلاف آنها با یکدیگر، ترسیم فضای واکهای صوتشناختی خوافی و فارسی معیار و سپس، به مطالعۀ این واکهها از نظر شنیداری و محاسبۀ فاصلۀ اقلیدسی آنها میپردازیم.
6ـ1. ویژگیهای صوتی واکههای سادۀ گویش خوافی در مقایسه با فارسی معیار
در جدول (1)، میانگینِ بسامدِ سازههایِ اول و دومِ واکههایِ سادۀ گویشِ خوافی و فارسی معیار در مقیاس هرتز و میانگین دیرش این واکهها برحسب هزارم ثانیه در نمونههای گفتاری نویسندگان این مقاله و در گفتار آزمودنیهای مدرسی قوامی (1392ب: 48، 52) مندرج است:
جدول 1. میانگینِ بسامدِ سازههایِ اول و دومِ واکههایِ سادۀ خوافی و فارسی معیار (هرتز) و میانگین دیرش آنها (هزارم ثانیه)
واکه |
F1 |
F2 |
دیرش |
ix |
275 |
2299 |
284 |
is |
258 |
2274 |
173 |
ex |
426 |
1805 |
101 |
eːx |
365 |
2174 |
265 |
es |
451 |
1789 |
91 |
ax |
734 |
1474 |
175 |
aːx |
722 |
1473 |
253 |
as |
779 |
1438 |
126 |
ux |
305 |
899 |
272 |
us |
319 |
827 |
179 |
ox |
411 |
867 |
240 |
os |
420 |
904 |
107 |
ɑx |
586 |
1052 |
262 |
ɑs |
554 |
958 |
202 |
برای مقایسۀ دقیق و کمّی واکههای خوافی با واکههای فارسی معیار، میزانِ اختلافِ مقادیرِ سازههایِ اول و دوم و دیرش واکههای خوافی با مقادیر همین مشخصهها در واکههای متناظر فارسی معیار به درصد محاسبه گردید که نتایج آن در جدول (2) ارائه میشود:
جدول 2. میزانِ اختلافِ مقادیرِ سازههایِ اول و دوم و دیرش واکههای خوافی با مقادیر همین مشخصهها در واکههای متناظر فارسی معیار
واکهها |
F1 |
F2 |
دیرش |
اختلاف [ix] با [is] |
7 % |
1 % |
64 % |
اختلاف [ex] با [es] |
6- % |
1 % |
11 % |
اختلاف [ax] با [as] |
6- % |
3 % |
39 % |
اختلاف [ux] با [us] |
4- % |
9 % |
52 % |
اختلاف [ox] با [os] |
2- % |
4- % |
124 % |
اختلاف [ɑx] با [ɑs] |
6 % |
10 % |
30 % |
با دیدی جزئینگر به جدول (2)، برای نمونه میتوان گفت [i] در گویش خوافی از [i] فارسی معیار، هفت درصد افتادهتر، یک درصد پیشینتر و شصت و چهار درصد کشیدهتر است. برای پرهیز از اطالۀ کلام، بررسی سایر اختلافات جزئی را بر عهدۀ خوانندگان میگذاریم. اما با نگاهی کلّی میتوان از جدول (2) نتایج ذیل را استنباط کرد:
6ـ1ـ1. هریک از واکههای خوافی، بهغیر از [ix] و [ɑx]، از واکههای متناظر با خود در فارسی معیار افراشتهتر است.
6ـاـ2. هریک از واکههای خوافی، بهجز [ox]، از واکههای متناظر با خود در فارسی معیار پیشینتر است.
6ـ1ـ3. هریک از واکههای خوافی از واکههای متناظر با خود در فارسی معیار کشیدهتر است.
6ـ1ـ4. میانگینِ قدرِ مطلقِ اختلاف F1 واکههای خوافی با F1 واکههای فارسی معیار 1/5 درصد است؛ میانگینِ قدرِ مطلقِ اختلاف F2 واکههای خوافی با F2 واکههای فارسی معیار 6/4 درصد است؛ و میانگین اختلاف دیرش واکههای خوافی با فارسی معیار 3/53 درصد است. بنابراین، بهترتیب اهمیت و میزان اختلاف، 1) دیرش، 2) ارتفاع زبان ، 3) جایگاه زبان باعث تفاوت واکههای خوافی با فارسی معیار شده است (جدول (2) حاوی [eːx] و [aːx] نیست و نتایج 6ـ1ـ1 تا 6ـ1ـ4 مربوط به این دو واکه نیست).
[eː] (یای مجهول) و [aː] (الف مدی) در فارسی معیار معاصر کاربرد ندارند. در بخش 4 گفتیم که این دو واکه در فارسی میانه و دورههای پیشین فارسی نو بهعنوان واج متداول بودهاند؛ یای مجهول یکی از مباحث مهم و در عین حال مبهم و مسئلهخیزِ ادبی نیز هست؛ بهویژه در علم قافیه، سبکشناسی و تصحیح متون دربارۀ این واکه سخنها گفته شده است (برای نمونه، سپهر، 1383: 12، 70ـ99؛ عیدگاه طرقبهای، 1399: 549ـ672؛ شمیسا، 1374: 326ـ328)؛ لذا بررسی دقیق، کمّی و مقایسهای مشخصههای صوتی [eː] (یای مجهول) و [aː] (الف مدی) برای مطالعات تاریخی زبان فارسی و تحقیقات ادبی نیز راهگشا و مفید خواهد بود. بنابراین میزان اختلاف [eːx] (یای مجهول) با [ex]، [es]، [ix] و [is] و نیز میزان اختلاف [aːx] (الف مدی) با [ax]، [as]،[ɑx] و [ɑs] به درصد محاسبه شد که نتایج آن در جدول (3) درج میشود:
جدول 3. میزانِ اختلافِ مقادیرِ سازههایِ اول و دوم و دیرش [eːx] و [aːx] با مقادیر همین مشخصهها در واکههای مشابه خوافی و فارسی معیار
واکهها |
F1 |
F2 |
دیرش |
اختلاف [eːx] با [ex] |
14- % |
20 % |
162 % |
اختلاف [eːx] با [es] |
19- % |
22 % |
191 % |
اختلاف [eːx] با [ix] |
33 % |
5- % |
7- % |
اختلاف [eːx] با [is] |
41 % |
4- % |
53 % |
اختلاف [aːx] با [ax] |
2- % |
07/0- % |
45 % |
اختلاف [aːx] با [as] |
7- % |
2 % |
101 % |
اختلاف [aːx] با [ɑx] |
23 % |
40 % |
3- % |
اختلاف [aːx] با [ɑs] |
30 % |
54 % |
25 % |
با نگاهی به جدول (3) نتایج ذیل حاصل میگردد:
6ـ1ـ5.کشش [eːx] (یای مجهول) از [ex]، بهگونۀ بسیار قابل توجه، بیشتر است؛ اما اختلاف این دو واکۀ خوافی فقط در میزان کشش نیست، [eːx] (یای مجهول) از [ex] افراشتهتر و پیشینتر نیز هست. همین نتایج درمورد اختلاف [eːx] (یای مجهول) با [es] نیز صادق است. ) [eːx]یای مجهول) از [ix] و [is] افتادهتر و اندکی پسینتر است. دیرش [eːx] (یای مجهول) از [ix] اندکی کمتر و از [is] بیشتر است.
6ـ1ـ6. کشش [aːx] (الف مدی) از [ax] تا حدی بیشتر است. اما اختلاف این دو در ارتفاع و خصوصاً جایگاه زبان بسیار ناچیز و اندک است و میتوان گفت فقط میزان کشش باعث تمایز این دو واکه در گویش خوافی میشود. کشش [aːx] (الف مدی) بیش از دو برابر کشش [as] است و [aːx] (الف مدی) از [as] تا حدی افراشتهتر و اندکی پیشینتر است. [aːx] (الف مدی) از [ɑx] و[ɑs] افتادهتر و پیشینتر است. دیرش [aːx] (الف مدی) از [ɑx] اندکی کمتر و از[ɑs] قدری بیشتر است.
6ـ2. فضای واکهای صوتشناختی گویش خوافی و فارسی معیار
فضای واکهای صوتشناختی نمایش واکههای زبان در دستگاه مختصات دکارتی F1 و F2 است (بیجنخان، 1392: 153). محور عمودی این نمودار بسامد سازۀ اول و محور افقی آن بسامد سازۀ دوم هر واکه را در مقیاس هرتز نشان میدهد. نقاطی که از تلاقی بسامد F1 و F2 هر واکه بهدست میآید، به یکدیگر متصل میشوند تا این نمودار ترسیم گردد (علینژاد و حسینی بالام، 1391: 143؛ مدرسی قوامی، 1392ب: 49). در نمودار (1)، فضای واکهای صوتشناختی گویش خوافی با خطوط ممتد و مربع، و فضای واکهای صوتشناختی فارسی معیار با خطوط گسسته و دایره مشخص شده است:
نمودار 1. فضای واکهای صوتشناختی گویش خوافی و فارسی معیار
نمودار (1) نتایج مندرج در6ـ1ـ1 و6ـ1ـ2 و مطالب مربوط به ارتفاع و جایگاه زبان را که در 6ـ1ـ5 و 6ـ1ـ6 مطرح شده است، عینیّت میبخشد. در این نمودار تفاوت [eːx] (یای مجهول) با [ex] و [es] و تفاوت [aːx] (الف مدی) با [ɑx] و [ɑs]، از نظر ارتفاع و جایگاه زبان در تولید واکهها، و نیز اختلاف [eːx] (یای مجهول) با [ix] و [is]، خصوصاً از لحاظ ارتفاع زبان، بهخوبی مشهود است. در نمودار فوق تفاوت میان واکههای سادۀ خوافی با واکههای متناظر فارسی معیار و اختلاف [aːx] (الف مدی) با [ax]و [as] چندان چشمگیر نیست که این نکته تأکیدی است مجدد بر اهمیت دیرش بهعنوان اصلیترین عامل تفاوت واکههای سادۀ خوافی با واکههای متناظر فارسی معیار و تفاوت [aːx] (الف مدی) با [ax] و [as].
6ـ3. ویژگیهای شنیداری و درکی واکههای سادۀ گویش خوافی در مقایسه با فارسی معیار
بسامدهای سازهای جدول (1) با استفاده از معادلۀ زیر (Hayward, 2000: 142) از مقیاس هرتز به مقیاس بارک (Z) تبدیل شد:
Z= (26/18 x F) / (1960 + F) – 0/53
نتایج حاصل از این تبدیل در جدول (4) درج میگردد:
جدول 4. میانگینِ بسامدِ سازههایِ اول و دومِ واکههایِ سادۀ خوافی و فارسی معیار (بارک)
واکه |
B1 |
B2 |
ix |
69/2 |
6/13 |
is |
52/2 |
53/13 |
ex |
14/4 |
02/12 |
eːx |
58/3 |
24/13 |
es |
37/4 |
96/11 |
ax |
6/6 |
71/10 |
aːx |
52/6 |
7/10 |
as |
92/6 |
55/10 |
ux |
3 |
7/7 |
us |
13/3 |
24/7 |
ox |
01/4 |
5/7 |
os |
09/4 |
73/7 |
ɑx |
5/5 |
61/8 |
ɑs |
24/5 |
07/8 |
محاسبۀ میزانِ اختلافِ مقادیرِ سازههایِ اول و دومِ (B1, B2)واکههایِ خوافی در مقیاس بارک با مقادیر همین مشخصهها در واکههای متناظر فارسی معیار نتایجی شبیه به نتایج بخش 6ـ1 به همراه خواهد داشت؛ لذا این بار، برای مقایسۀ دقیق و عددی واکههای گویش خوافی و فارسی معیار از منظر شنیداری و درکی، فاصلۀ اقلیدسی هریک از واکههای خوافی با واکههای متناظر فارسی معیار و نیز فاصلۀ اقلیدسی [eːx] (یای مجهول) با [ex]، [es]، [ix] و [is] و فاصلۀ اقلیدسی [aːx] (الف مدی) با [ax]،[as]،[ɑx] و [ɑs] محاسبه گردید. فاصلۀ اقلیدسی رایجترین سنجۀ فاصله است و برای محاسبۀ عدم تشابه میان نمونههایی که با صفات عددی توصیف شدهاند بهکار میرود (هان، 1396: 76). بیجنخان (1378: 29ـ30) نیز در اندازهگیری فاصلۀ درکی واکههای زبان فارسی معیار از یکدیگر، در مقیاس بارک، از همین سنجه استفاده کرده است. برای محاسبۀ فاصلۀ اقلیدسی از معادلۀ زیر بهره بردیم (نک: بیجنخان، 1378: 34):
d(i, j)= [(B1i – B1j)2 + (B2i – B2j)2]0.5
در معادلۀ فوق،B1i و B1j بهترتیب مقادیر سازۀ اول واکههای i و j وB2i و B2j بهترتیب مقادیر سازۀ دوم واکههای i و j (برحسب بارک) و d(i, j) فاصلۀ اقلیدسی بین واکههای i و j است.
فاصلۀ اقلیدسی واکههای مورد بررسی در جدول (5) بهترتیب از زیاد به کم، از سمت چپ بالای جدول، مندرج است:
جدول 5. فاصلۀ اقلیدسی واکههای خوافی با واکههای متناظر فارسی معیار و واکههای مشابه خوافی و فارسی معیار
d(ɑx,ɑs) |
d(eːx,ix) |
d(eːx,is) |
d(eːx,ex) |
d(eːx,es) |
d(aːx,ɑx) |
d(aːx,ɑs) |
6/0 |
96/0 |
1/1 |
34/1 |
5/1 |
33/2 |
92/2 |
d(aːx,ax) |
d(ix,is) |
d(ex,es) |
d(ox,os) |
d(ax,as) |
d(aːx,as) |
d(ux,us) |
08/0 |
18/0 |
238/0 |
24/0 |
36/0 |
43/0 |
48/0 |
بر اساس جدول (5)، میتوان گفت از لحاظ مقیاس شنیداری و غیرخطی بارک، [aːx] (الف مدی) با [ɑs] بیشترین فاصله (کمترین شباهت) را دارد و [aːx] (الف مدی) با [ax] کمترین فاصله (بیشترین شباهت) را دارد.
7. نتیجهگیری
در این مقاله با بررسی جفتهای کمینه، مشخص شد که واکههای سادۀ واجی گویش فارسی شهر خواف عبارتاند از: /i/، /e/، /eː/ (یای مجهول)، /a/، /aː/ (الف مدی)، /ɑ/، /o/ و /u/.
در این جستار، میانگینِ بسامدِ سازۀ اول (همبستۀ منفی ارتفاع زبان) و سازۀ دومِ (همبستۀ پیشین بودن زبان) واکههایِ سادۀ خوافی در هجای باز بیتکیۀ bV در گفتار گویشوران مرد، در مقیاس هرتز و بارک، ارائه شد. میانگین دیرش این واکهها نیز درج گردید. محاسبۀ میزان اختلاف مقادیر مذکور با مقادیر این مشخصهها در واکههای سادۀ فارسی معیار حاکی از آن است که ارتفاع زبان در تولید [e]، [a]، [o] و [u] در گویش خوافی از واکههای متناظر فارسی معیار بیشتر است. از نظر جایگاه زبان، [i]، [e]، [a]، [ɑ] و [u] در گویش خوافی از واکههای متناظر در فارسی معیار پیشینترند. کشش هریک از واکههای خوافی از واکههای متناظر با خود در فارسی معیار بیشتر است و بهترتیب اهمیت، دیرش، ارتفاع زبان و جایگاه زبان باعث تفاوت واکههای خوافی با واکههای متناظر فارسی معیار میشود.
دیرش [eː] (یای مجهول) در خوافی بیش از سه برابر دیرش [e] در این گویش است، اما اختلاف این دو واکۀ خوافی تنها در میزان کشش نیست و [eːx] (یای مجهول) از [ex] افراشتهتر و پیشینتر نیز هست. اختلاف کیفیت [eː] (یای مجهول) خوافی با [e] در فارسی معیار نیز بههمینگونه است و [eːx] (یای مجهول) تقریباً چهار برابر کشیدهتر از [es] است.
کشش [aː] (الف مدی) خوافی از [a] خوافی 45 درصد بیشتر است، اما اختلاف این دو در ارتفاع و بهویژه جایگاه زبان بسیار کم است و وجه ممیز این دو واکه در گویش خوافی فقط کشش است. دیرش [aː] (الف مدی) خوافی بیش از دو برابر دیرش [a] در فارسی معیار است و [aːx] (الف مدی) از [as] قدری افراشتهتر و کمی پیشینتر است.
یافتههای این بررسی صوتشناختی و شنیداری یکی از زمینههای لازم و مهم برای فهم صحیح گفتار گویشوران خوافی، درک و شناخت درست ادبیات محلی خوافی، آوانگاری دقیق، علمی و تفصیلی واحدهای زبانی این گویش، بررسی آن از دیگر جنبههای زبانشناختی و تدوین فرهنگ گویش خوافی را فراهم میآورد.
با توجه به اینکه دو واج تاریخی /eː/ (یای مجهول) و /aː/ (الف مدی) در گویش خوافی همچنان کاربرد و رواج دارند، نتایج این تحقیق در پژوهشهای مربوط به آواشناسی و واجشناسی تاریخی، بهویژه در آشکار ساختنِ کیفیتِ احتمالی و تقریبیِ تلفظِ دو آوای مذکور در ادوار گذشتۀ زبان فارسی، راهگشا خواهد بود. با عنایت به اهمیت مبحث یای مجهول و تشخیص آن از یای معروف در علوم ادبی و همچنین با توجه به تداول این واکه در برخی از دیگر گویشهای خراسان، دستاوردهای این پژوهش برای تحقیقات ادبی، تصحیح متون کهن و مطالعات مربوط به سایر گویشها نیز مفید خواهد بود.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
سپاسگزاری
گویشوران محترمی که ما را در انجام این پژوهش یاری و همراهی کردند، عبارتاند از: آقایان عبدالغفور سلیمی، کوروش عونی، حبیبالله کوشش، عبدالمجید عصاری رودی، عبدالرئوف باهنر، عزیزالله تازهرودی، عبدالغفور جامی و حبیبالله پرنده. از این عزیزان که با بزرگواری و سعۀ صدر، وقت گرانبهای خود را در اختیار ما قرار دادند، تشکر و قدردانی میکنیم و برای ایشان آرزوی سعادت و بهروزی داریم.
[1]. acoustic
[4]. Source-Filter theory of speech production
[5]. frequency
- formant
- Hertz (Hz)
- millisecond (ms)
- vowel space
- Bark
- Euclidean distance
- IPA
- voice
- 2. resonant frequency: بسامد طبیعی ارتعاش هر جسم که از طریق ویژگیهای فیزیکی آن تعیین میشود (نوربخش، 1392: 41).
- 1. Basilar membrane.
- 1. Praat، نرمافزاری کارآمد، معتبر و بینالمللی برای تجزیۀ و تحلیل صوتشناختی گفتار است که در مؤسسۀ علوم آواشناختی دانشگاه آمستردام طراحی شده است (نوربخش، 1392: 71).
- sampling frequency.
- برای مشخص کردن مرز واکهها و تحدید (تقطیع) آنها روش بیجنخان (1392: 149ـ150) بهکار گرفته شد.
- بخشی از طیفنگاشت واکه که تغییرات F2 در آن به حداقل میرسد (بیجنخان، 1392: 150).