Document Type : Review Article

Authors

1 Assistant Professor in Linguistics, Shiraz University (Corresponding Author);

2 MA in Linguistics, Shiraz University,

Abstract

One of the main themes of discourse analysis is information structure. The impact on the syntactic, phonological and morphological form of the sentence of information structure is observable. Regarding its impact on the morphological form, there exists an area of research called ‘discourse anaphora’. The present study analyzed discourse anaphora in the novel ‘School’s Principal’ and the book ‘Language and Thought’ based on Gundel, Hedberg and Zacharski's (1993) Givenness Hierarchy. The model consists of six cognitive statuses. It is believed that the choice of the form of referring expressions depends on the cognitive status of the referent in the mind of hearer (reader). In the present study, twelve referring forms were chosen, and different cognitive statuses were identified and presented in a separate table for each form based on the collected examples. Finally, based on the numbers and statistics taken from the tables, the degree of compatibility of the predictions of the Givenness Hierarchy with Persian data was observed.

Keywords

1. مقدمه

تحلیل گفتمان، به‌عنوان حوزه‌ای از زبان‌شناسی، به ساختار جملات و کشف و توصیف روابط بین آن‌ها می‌پردازد. ساخت اطلاعی1 که بخش مهمی از تحلیل گفتمان را تشکیل می‌دهد، امروزه، در زبان‌شناسی بسیار مطرح و موردتوجه است. این ساخت همانند ساخت‌های نحوی، معنایی و آوایی در زبان‌های گوناگون، یکی از واقعیت‌های موجود در هر زبانی است و در سطح جملات عمل می‌کند. تأثیرات ساخت اطلاعی در حوزۀ نحو را می‌توان در انتخاب ساختارهای دستوری مناسب و یا ترتیب صحیح قرار گرفتن سازه‌ها در جملات، مشاهده کرد. تأثیر ساخت اطلاعی در حوزۀ ساخت‌واژه را به این صورت می‌توان مشاهده کرد که برای ارجاع به یک مرجع2، از صورت‌های ارجاعی3 مختلفی استفاده می‌شود و هرکدام از این صورت‌ها در شرایط اطلاعی خاصی به کار می‌روند. در حوزۀ واج‌شناسی، ساخت اطلاعی تأثیر خود را بر عناصر زبرزنجیری نشان می‌دهد. در حوزۀ تأثیر ساخت اطلاعی بر صورت ساخت‌واژی، فرایندی به‌ نام ارجاع گفتمانی4 وجود دارد. ارجاع گفتمانی فرایندی نظام‌مند و پویاست که ارتباط متقابل میان نشانه‌های زبان و مرجع آن‌ها در بافت را برقرار می‌سازد. در ارجاع گفتمانی، دو عنصر زبانی به نام‌های صورت ارجاعی و مرجع وجود دارند؛ با استفاده از صورت ارجاعی، می‌توان مرجع را تعبیر کرد. برای ارجاع به یک موجودیت5 واحد، می‌توان از صورت‌های ارجاعی گوناگونی بهره برد. عکس این قضیه نیز صادق است؛ یعنی می‌توان از یک صورت ارجاعی، برای ارجاع به موجودیت‌های مختلف استفاده کرد. در مقالۀ حاضر، ارجاع گفتمانی در رمان مدیر مدرسه اثر جلال آل‌احمد (1362) و کتاب زبان و تفکر تألیف محمدرضا باطنی (1378)، بر اساس سلسله‌مراتب کهنگیِ6 گاندل، هدبرگ و زاخارسکی (Gundel, Hedberg and Zacharski, 1993)بررسی می‌شود.

برای تحقق این هدف، 12 صورت ارجاعی در زبان فارسی انتخاب شد. سپس، برای هر صورت 15 مثال از رمان مدیر مدرسه و 15 مثال از کتاب زبان و تفکر گردآوری شد. کار گردآوری به این صورت بود که هر یک از دو کتاب به قطعات 15 صفحه‌ای تقسیم شدند و در هر قطعه، مثال‌های هر صورت ارجاعی از صفحة اول انتخاب شد؛ البته در چند مورد محدود، صورت ارجاعی موردنظر به‌سختی یافت می‌شد و نگارندگان مجبور شدند کل کتاب را برای یافتن مثال‌های موردنیاز جستجو کنند. پس از گردآوری مثال‌ها، بر اساس سلسله‌مراتب کهنگی، وضعیت‌های شناختی تک‌تک صورت‌های ارجاعی مشخص شد.

در مقالة حاضر، روال کار به این‌صورت است که برای هر صورت ارجاعی، به‌منظور رعایت اختصار، فقط دو مثال همراه با توضیحات لازم و جدولی نیز برای وضعیت‌های شناختیِ یافت‌شده ارائه می‌شود. صورت‌های ارجاعی موردبررسی به شرح زیرند:

1) اسم

2) اسم + را

3) اسم + توصیفگر

4) اسم + توصیفگر + را

5) این/آن + اسم + (توصیفگر)

6) این/آن + اسم + (توصیفگر) + را

7) (یک) + اسم + (ی نکره)

8) (یک) + اسم + (ی نکره) + را

9) (یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره)

10) (یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره) + را

11) ضمایر شخصی (منفصل/متصل)

12) ضمیر صفر

بخش 2، به‌اختصار، پیشینة تحقیق را عرضه می‌کند؛ بخش 3، به چارچوب تحلیل می‌پردازد؛ بخش 4 حاوی تحلیل داده‌هاست و درنهایت، در بخش 5، بر اساس تحلیل داده‌ها، نتیجه‌گیری‌های لازم ارائه می‌شود.

2. پیشینة پژوهش

علاوه بر سلسله‌مراتب کهنگی که مدلی شناختی است، مدل‌های دیگری نیز در ارتباط با ارجاع گفتمانی وجود دارند. پس از معرفی بسیار کوتاهِ این مدل‌ها، به تعداد محدودی از کارهایی که بر اساس برخی از این مدل‌ها صورت گرفته است، اشاره می‌شود.

2ـ1. مدل‌ها

در زمینة ارجاع گفتمانی، هفت مدل اصلی وجود دارد که عبارت‌اند از: 1ـ مدل پیوستگی موضوعی7، 2. مدل سلسله‌مراتبی8، 3ـ مدل شناختی9، 4ـ مدل کاربردشناختی10، 5ـ مدل دسترسی11، 6ـ مدل تناسب12 و 7ـ مدل مرکزیت13.

در مدل پیوستگی موضوعی یا تداخل فاصله‌ای14، موضوع به آن چیزی اشاره می‌کند که در گفتمان، موردبحث است. گیون (Givon, 1983; 1985; 1990)، به بهترین نحو، به بررسی این مدل پرداخته و فرضیۀ اصلی او این است که رمزگذاری ارجاعی15 در گفتمان، به‌وسیلۀ پیوستگی موضوعی مشخص می‌شود.

فاکس (Fox, 1987) با بررسی متن نوشتاری و گفتمان محاوره‌ای انگلیسی، بهترین مطالعات را در مدل سلسله‌مراتبی انجام داده است. وی با توجه به ساختار سلسله‌مراتبی گفتمان، به بررسی توزیع ارجاعی می‌پردازد.

مدل شناختی، یعنی همان مدل مورداستفاده در این مقاله، در بخش سوم که چارچوب تحلیل است، به‌تفصیل توضیح داده می‌شود.

هوانگ (Huang, 1991; 1994; 2000; 2004; 2007) با استفاده از چارچوب نوگرایسی، مدل کاربردشناختی خود را معرفی می‌کند. وی با استفاده از تعامل نظام‌مند بین سه اصل کمیت16، اطلاع‌مندی17 و شیوه18، توزیع ارجاعی در گفتمان را بررسی می‌کند.

بنا بر نظریۀ دسترسی آریل (Ariel, 1988; 1991)، انتخاب لفظ ارجاعی برای ارجاع به یک مرجع بستگی به میزان دسترسی به آن مرجع دارد. طبق نظریۀ وی، در تحلیل عبارات ارجاعی، عواملی وجود دارند که در دسترسی به مرجع نقش عمده‌ای ایفا می‌کنند. این عوامل عبارت‌اند از: 1ـ فاصلۀ بین مرجع و ارجاع، 2. تعداد رقبا برای ایفای نقش مرجع، 3ـ اهمیت موضوعیت در تعیین مرجع و 4ـ نقش قالب‌ها19 در شناسایی مرجع.

کمپسون (Kempson, 1988) ازجمله افرادی است که اولین تحلیل را در زمینۀ ارجاع گفتمانی و در چارچوب نظری تناسب انجام داده‌اند. بر اساس این نظریه، تعبیر انواع مختلف ارجاع بستگی به انواع اطلاعاتی دارد که در دسترس مخاطب است.

گروز، جاشی و واینشتاین (Grosz, Joshi and Weinstein, 1995)، با معرفی نظریۀ مرکزیت، ادعا می‌کنند که در هر پاره‌گفتار، موجودیت‌هایی وجود دارند که نسبت به بقیه مرکزی‌ترند و همین ویژگی باعث می‌شود گوینده در انتخاب صورت‌های ارجاعی مختلف، با محدودیت مواجه شود.

2ـ2. ارجاع گفتمانی در چهار زبان مختلف

ارجاع گفتمانی توسط زبان‌شناسان متعددی، در زبان‌های مختلف، تحلیل شده است. در این بخش، به بررسی ارجاع گفتمانی در زبان‌های ژاپنی، اسپانیایی، یونانی نوین و فارسی می‌پردازیم.

ارجاع گفتمانی در زبان ژاپنی به‌صورت بسیار گسترده‌ای مورد تحلیل قرار گرفته است که در ماهیت و رویکرد، با یکدیگر اختلاف‌هایی دارند. این رویکردها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: 1ـ رویکرد نحوی که در سطح جمله عمل می‌کند؛ 2. رویکرد معنایی/کاربردی که در سطح گفتمان یا مکالمه عمل می‌کند.

تاکامی (Takami, 1987) که اثرش از نوع دوم تحلیل‌ها محسوب می‌شود، به بررسی ارجاع گفتمانی در زبان ژاپنی و بر اساس محدودیت‌های معنایی/کاربردی می‌پردازد.

بلک‌ول (Blackwell, 2000; 2001)، با در نظر داشتن ادعاهای لوینسون (Levinson, 1987a; 1987b)، به بررسی ارجاع گفتمانی در پاره‌گفتارهای زبان اسپانیایی می‌پردازد. او نتیجه می‌گیرد که اصول نوگرایسی لوینسون صرفاً روندهای کلی را مشخص می‌کند؛ ولی استثنائاتی نیز (مثلاً در زبان اسپانیایی) وجود دارد.

چیو و هوانگ (Chiou and Huang, 2010) به بررسی ارجاع گفتمانی گروه اسمی در زبان یونانی نوین پرداخته‌اند. آن‌ها با تأیید مزایای نظری و تجربی رویکرد زایشی در مرجع‌گزینی، تحلیل‌هایشان را بر اساس نظریۀ کاربردی نوگرایسی ارائه کرده‌اند.

تنها کاری که در زمینۀ ارجاع گفتمانی در زبان فارسی صورت گرفته، جاوید (1392) است که بر اساس مدل کاربردشناختی هوانگ صورت گرفته است. وی در این تحقیق، به بررسی داده‌های سوم‌شخص در نوشتار زبان فارسی می‌پردازد و پس از تحلیل موارد ارجاع، به این نتیجه می‌رسد که این مدل، علی‌رغم کارآمدی ظاهری در زبان فارسی، با مشکلی بنیادی روبه‌روست که به ذات طراحی آن ارتباط دارد.

3. چارچوب تحلیل

در مدل شناختی گاندل، هدبرگ و زاخارسکی (Gundel, Hedberg and Zacharski, 1993)، برای تعیین صورت ارجاعی در گفتمان، از شش وضعیت شناختی مختلف که مربوط به وضعیت مرجعِ صورت‌های ارجاعی در ذهن شنونده/خواننده هستند، استفاده می‌شود. این وضعیت‌ها تحت عنوان سلسله‌مراتب کهنگی شناخته می‌شوند و به ترتیب از راست به چپ در زیر آمده‌اند:

کانونی20 > فعال21 > آشنا22 > منحصراً قابل‌شناسایی23 > ارجاعی24 > نوعاً قابل‌شناسایی25

این شش وضعیت، معانی کاملاً قراردادی دارند، با هم در ارتباط‌اند و از اصل تضمن26 پیروی می‌کنند. تبعیت از اصل تضمن به این معناست که هرکدام از این وضعیت‌ها سایر وضعیت‌هایی را نیز که در پایین (سمت چپ) سلسله‌مراتب قرار دارند، شامل می‌شوند؛ به ‌بیان ‌دیگر، اگر مرجعی در یک بافت، یکی از این وضعیت‌های شناختی را داشته باشد، وضعیت‌های پایین‌تر از آن را نیز دارد. برای مثال، اگر مرجعی منحصراً قابل‌شناسایی باشد، لزوماً ارجاعی بوده و نوع آن نیز قابل‌شناسایی است؛ اما عکس این قضیه صدق نمی‌کند؛ یعنی اگر یک مرجع منحصراً قابل‌شناسایی باشد، آشنا، فعال یا کانونی نیست. طبق رابطۀ تضمن یک‌سویه که از راست به چپ (بالا به پایین) سلسله‌مراتب وجود دارد، یک صورت ارجاعی که ـ برای مثال‌ـ مرجعی با وضعیت شناختی آشنا دارد، می‌تواند برای وضعیت‌های بالاتر از خود که فعال و کانونی هستند نیز استفاده شود؛ البته الزامی برای این مطلب وجود ندارد؛ به بیانی دیگر، یک صورت ارجاعی که مرجعی با وضعیت شناختی آشنا دارد، ممکن است به‌عنوان یک صورت ارجاعی، برای مرجع‌های دیگری که دارای وضعیت شناختی فعال و یا کانونی هستند نیز استفاده شود؛ زیرا به‌دلیل وجود اصل تضمن، وضعیت‌های شناختی فعال و کانونی، خودبه‌خود، وضعیت شناختی آشنا را نیز دربرمی‌گیرند.

بر اساس مدل شناختی، صورت لفظ ارجاعی به وضعیت شناختی مرجع بستگی دارد؛ به بیانی دیگر، گوینده با توجه به وضعیت شناختی مرجع در ذهن شنونده، صورت ارجاعی مناسب را به‌گونه‌ای انتخاب می‌کند که شنونده قادر به شناسایی مرجع باشد. با در نظر گرفتن مجموعه‌مرجع‌های ممکنی که صورت‌های مختلف ارجاعی می‌توانند داشته باشند، وضعیت شناختی کانونی دارای بیشترین میزان محدودیت در انتخاب مرجع صحیح است و وضعیت شناختیِ نوعاً قابل‌شناسایی کمترین میزان محدودیت را دارد. پیش‌بینی این مدل بر این مبناست که زمانی که مرجع موردنظر در ذهن شنونده فعال نیست، گروه‌های اسمی کامل مورد استفاده قرار می‌گیرند و زمانی که مرجع در ذهن گوینده و شنونده فعال است، از لفظ‌های ارجاعی تخفیف‌یافته، ازجمله ضمایر شخصی و ضمیر صفر، استفاده می‌شود. سلسله‌مراتب کهنگی همچنین رابطه‌ای با اصل کمیت گرایس (Grice, 1975) دارد. در بخش پنجم، برای نتیجه‌گیری از این مقاله، به‌طور مفصل به بررسی این اصل و رابطه‌ای که بین آن و سلسله‌مراتب وجود دارد خواهیم پرداخت. اکنون، هرکدام از وضعیت‌های شناختی سلسله‌مراتب را به‌صورت جداگانه توضیح خواهیم داد.

نوعاً قابل‌شناسایی: در این وضعیت شناختی، مخاطب با توجه به لفظ ارجاعی می‌تواند به نوع آن پی ببرد و تنها یک نمود نوعی از مرجع در ذهن او شکل می‌گیرد؛ یعنی می‌تواند نوع موضوع یا موجودیتی را که لفظ ارجاعی توصیف می‌کند تشخیص دهد.

ارجاعی: در این وضعیت شناختی، گوینده قصد دارد به یک موجودیت یا موجودیت‌های خاصی ارجاع دهد. برای درک این لفظ ارجاعی، مخاطب نه‌تنها باید نوع این موجودیت را تشخیص دهد، بلکه باید با شنیدن صورت ارجاعی، نمودی عینی از مرجع موردنظر گوینده را بازیابی کند یا در همان زمانی که جمله توسط گوینده تولید می‌شود، نمودی از آن را در ذهن خود بسازد.

نکته‌ای که باید به آن توجه شود این است که در اینجا، «ارجاعی» نه در معنای خاص معناشناسی آن، بلکه در معنای کاربردشناسی آن به کار رفته است؛ به بیانی دیگر، «ارجاعی» به این معنا نیست که موجودیت مشخصی مدنظر گوینده باشد؛ بلکه به این معناست که گوینده فقط نیت ارجاع داشته باشد، حتی اگر خودش از آن مرجع اطلاعی نداشته باشد.

منحصراً قابل‌شناسایی: در این وضعیت شناختی، مخاطب می‌تواند مرجع موردنظر گوینده را تنها بر اساس لفظ ارجاعی شناسایی کند؛ به ‌بیان ‌دیگر، مخاطب با شنیدن خود صورت ارجاعی، مرجع موردنظر را تشخیص می‌دهد. در اینجا، منظور از منحصراً قابل‌شناسایی این نیست که مخاطب بتواند مرجع موردنظر گوینده را دقیقاً تشخیص دهد؛ بلکه به این معناست که مخاطب با شنیدن یا خواندن لفظ ارجاعی بتواند یک مرجع منحصربه‌فرد را تشخیص دهد و به‌دنبال مرجع دیگری نباشد، حتی اگر آن مرجع را به‌طور دقیق نشناسد.

آشنا: در این وضعیت شناختی، مخاطب قادر است مرجع موردنظر را منحصراً شناسایی کند؛ زیرا ازپیش، نمودی از آن را در حافظۀ کوتاه‌مدت یا بلندمدت خود دارد. اگر مرجع موردنظر به‌تازگی در گفتمان ذکر شده باشد، نمود لفظ ارجاعی در حافظۀ کوتاه‌مدت مخاطب است و اگر به‌تازگی ذکر نشده باشد، در حافظۀ بلندمدت وی وجود دارد.

نکتۀ قابل‌توجه این است که برای آشنا بودن یک لفظ ارجاعی، باید نمود یک مرجع خاص در ذهن مخاطب باشد و نه نمود نوعی آن مرجع؛ زیرا نمود نوعی موجودیت‌های فراوانی در ذهن ما وجود دارد و به‌این‌ترتیب، بسیاری از مرجع‌ها می‌توانند برای ما آشنا باشند.

فعال: در این وضعیت شناختی، مرجع در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری27 مخاطب نمود پیدا می‌کند؛ اما ممکن است این نمود از حافظۀ بلندمدت یا از بافت بلافصل زبانی یا غیرزبانی نیز بازیابی شود.

کانونی: در این وضعیت شناختی، مرجع نه‌تنها در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری مخاطب، بلکه در مرکز توجه نیز قرار دارد و در پاره‌گفتارهای بعدی، موضوع موردبحث است. موجودیت‌هایی که در بخشی از گفتمان دارای وضعیت کانونی هستند زیرمجموعه‌ای از موجودیت‌های فعالی‌اند که در پاره‌گفتارهای بعدی، دربارۀ آن‌ها صحبت می‌شود. صورت زبانی نیز می‌تواند تعیین‌کنندۀ مرجع‌هایی باشد که کانونی‌اند. برای مثال، فاعل و مفعول مستقیم جملات اصلی مرجع را در مرکز توجه قرار می‌دهند؛ درحالی‌که عناصر موجود در بند وابسته و عبارت‌های حرف‌اضافه‌ای این‌چنین نیستند. بااینکه صورت زبانی ـ یا به عبارتی، همان نحو ـ نقش مهمی در تعیین آنچه کانونی است ایفا می‌کند؛ اما تعیین آن‌ها نهایتاً به عوامل کاربردی بستگی دارد. به‌عنوان ‌مثال، اگر مرجعی در یک متن از اهمیت بسیاری برخوردار باشد، آنگاه وضعیت شناختی آن مرجع کانونی است.

4. تحلیل داده‌ها

در این بخش، با توجه به چارچوب تحلیل ارائه‌شده، وضعیت اطلاعاتی و شناختی صورت‌های ارجاعی یافت‌شده مورد تجزیه‌ و تحلیل قرار می‌گیرد. ترتیب بررسی صورت‌های ارجاعی بر این اساس است که کدام‌یک از این صورت‌ها با پایین‌ترین وضعیت شناختی، یعنی نوعاً قابل‌شناسایی، همخوانی بیشتری دارند و به همین ترتیب، در سلسله‌مراتب کهنگی پیش می‌رویم تا به آخرین وضعیت شناختی، یعنی کانونی، برسیم. این صورت‌ها به همراه مثال‌هایی از دو کتاب، به‌ترتیب، در زیر آورده شده‌اند.

4ـ1. صورت ارجاعی «اسم»

صورت ارجاعی اسم، صرف‌نظر از ضمایر شخصی و ضمیر صفر، ازنظر ساختاری، ساده‌ترین گروه از صورت‌های ارجاعی موردمطالعه را تشکیل می‌دهد. اسم‌هایی که در اینجا انتخاب شده‌اند، اسم‌های عام هستند و از به کار بردن اصطلاحات تخصصی نیز خودداری کرده‌ایم. در این گروه از صورت‌های ارجاعی، 30 مثال از دو کتاب گردآوری شد و وضعیت شناختی آن‌ها مورد بررسی قرار گرفت. از 15 مثال رمان مدیر مدرسه، مرجع 13 مورد دارای وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی و مرجع 2 مورد منحصراً قابل‌شناسایی بود؛ اما مرجع 15 مثال کتاب زبان و تفکر، همگی، نوعاً قابل‌شناسایی بودند؛ بنابراین در 28 مورد از این 30 مورد، خواننده تنها می‌تواند نوع موضوع یا موجودیتی را که لفظ ارجاعی توصیف می‌کند تشخیص دهد و تنها در 2 مورد از آن، می‌تواند مرجع را منحصراً شناسایی کند. در زیر به ذکر مثال‌هایی از این صورت ارجاعی می‌پردازیم.

1. وسط حیاط یک حوض بزرگ بود و کم‌عمق. تنها قسمت ساختمان بود که رعایت حال بچه‌های قدونیم‌قد در آن شده بود. قسمت بالای حیاط، تور والیبال بود که دو سه جایش دررفته بود و با سیم بسته بودند و دور حیاط دیواری بلند. درست مثل دیوار چین. سد مرتفعی در مقابل فرار احتمالی فرهنگ. و ته حیاط، مستراح و اطاق فراش بغلش و انبار زغال و بعد هم یک کلاس. کلاس اول؛ و معلم داشت «آب، بابا» را پای تخته از شاگردی پس می‌گرفت (آل‌احمد، 1362: 21).

در این مثال، که نمایی از مدرسه را برای خواننده مجسم می‌کند، صورت ارجاعی «معلم» در جایگاهی به کار رفته که دارای مرجعی با وضعیت شناختی منحصراً قابل‌شناسایی است. این مثال یکی از دو مثالی است که با موارد دیگر این رمان، که همگی نوعاً قابل‌شناسایی‌اند، تفاوت دارد. نویسنده در اینجا به توصیف قسمتی از مدرسه می‌پردازد و با توجه به بافت زبانی آن، می‌توان فهمید که منظور از «معلم» همان معلم کلاس اول است. کاملاً واضح است که نویسنده قصد ارجاع به معلم کلاس اول را دارد که از یکی از شاگردان درس می‌پرسد؛ بنابراین، مرجع این صورت ارجاعی، حداقل، دارای وضعیت شناختی ارجاعی است؛ اما چون مخاطب تنها بر اساس خود صورت ارجاعی می‌تواند نمودی را بازیابی کند و مرجع موردنظر نویسنده را تشخیص دهد، وضعیت مرجع این صورت ارجاعی منحصراً قابل‌شناسایی است؛ به بیانی دیگر، مخاطب با خواندن واژۀ «معلم»، منحصراً یک مرجع را تشخیص می‌دهد و به دنبال مرجع دیگری نمی‌گردد.

2. واژه فی‌نفسه از یک صدا یا مجموعه‌ای از صداها ساخته شده است. این صداها به‌خودی‌خود نه بد، نه زشت‌اند و نه زیبا. معنی واژه عبارت است از واکنشی که استعمال آن واژه در ذهن اهل زبان برمی‌انگیزد (باطنی، 1378: 100).

این متن، صرف‌نظر از اینکه لفظ «واژه» به چه واژه‌ای ارجاع می‌دهد، به توصیف برخی از ویژگی‌های واژه می‌پردازد؛ به بیانی دیگر، نویسنده قصد ارجاع به واژۀ خاصی را ندارد و با شنیدن این صورت ارجاعی، تنها یک نمود نوعی از «واژه» در ذهن خواننده شکل می‌گیرد؛ بنابراین، وضعیت شناختی مرجع این صورت ارجاعی نوعاً قابل‌شناسایی است.

جدول 1: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «اسم»

وضعیت شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

13

7/86

_

_

2

3/13

_

_

_

_

_

_

زبان و تفکر

15

100

_

_

_

_

_

_

_

_

_

_

مجموع

28

3/93

_

_

2

7/6

_

_

_

_

_

_

4ـ2. صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر»

این گروه از صورت‌های ارجاعی، بعد از گروه اسم‌ها، بیشترین همخوانی را با پایین‌ترین وضعیت شناختی، یعنی نوعاً قابل‌شناسایی، دارد. در این گروه، برای هر اسم، یک یا چند توصیفگر وجود دارد که این توصیفگر می‌تواند اسم یا صفت باشد. از 15 مورد رمان مدیر مدرسه، مرجع 10 مورد آن نوعاً قابل‌شناسایی و مرجع 5 مورد منحصراً قابل‌شناسایی بود؛ اما در کتاب زبان و تفکر، مرجع 14 مثال آن نوعاً قابل‌شناسایی بود و تنها یک مثال مرجعی منحصراً قابل‌شناسایی داشت؛ بنابراین، خواننده در 24 مورد از این 30 مورد، تنها می‌تواند نوع موضوع یا موجودیتی را که لفظ ارجاعی توصیف می‌کند تشخیص دهد و در 6 مورد، می‌تواند مرجع را منحصراً شناسایی کند. در زیر، مثال‌هایی از این صورت ارجاعی را بررسی می‌کنیم.

3. از در که وارد شدم سیگارم دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همین‌طوری دنگم گرفته بود قُد باشم. رئیس فرهنگ که اجازۀ نشستن داد، نگاهش لحظه‌ای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که می‌نوشت تمام کرد و می‌خواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم (آل‌احمد، 1362: 7).

در این مثال که آغازگر این رمان است، «رئیس فرهنگ» یک گروه اسمی است و در جایگاهی به کار رفته که برخلاف انتظار، دارای مرجعی با وضعیت شناختی منحصراً قابل‌شناسایی است. دلیل آن را می‌توان به‌ این صورت توجیه کرد که گاهی اوقات، در ابتدای رمان یا فصل‌ها، نویسنده برای اینکه خواننده را به‌سرعت وارد فضای داستان کند، از اسم‌های معرفه به‌جای اسم‌های نکره استفاده می‌کند. ازآنجاکه نام رمان، مدیر مدرسه است، قالبی که با شنیدن این گروه اسمی بالا می‌آید، قالب مدرسه، یا به‌طور کل، آموزش‌وپرورش است و در این قالب، رئیس فرهنگ معرفه می‌شود. همچنین، بر اساس براون و یول (Brown and Yule, 1983)، معرفه‌ها معمولاً متناظر بر اطلاع کهنه هستند؛ اما در اینجا، رئیس فرهنگ اسم معرفه‌ای است که به‌جای اینکه متناظر بر اطلاع کهنه باشد، متناظر بر اطلاع نو است. درنتیجه، خواننده می‌تواند تنها بر اساس خودِ لفظ ارجاعی، نمودی را بازیابی کند. وی با خواندن این گروه اسمی، منحصراً یک مرجع را شناسایی می‌کند و به‌دنبال مرجع دیگری نمی‌گردد. پس وضعیت شناختی مرجعِ این صورت ارجاعی منحصراً قابل‌شناسایی است.

4. واژه فی‌نفسه از یک صدا یا مجموعه‌ای از صداها ساخته شده است. این صداها به‌خودی‌خود نه بد، نه زشت‌اند و نه زیبا. معنی واژه عبارت است از واکنشی که استعمال آن واژه در ذهن اهل زبان برمی‌انگیزد. این انگیزندگی در اثر استعمال حاصل می‌گردد (باطنی، 1378: 100).

در این مثال، صورت ارجاعی «ذهن اهل زبان» که به هیچ مرجع خاصی ارجاع ندارد، دارای مرجعی با وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی است؛ زیرا تنها یک نمود نوعی از آن در ذهن خواننده شکل می‌گیرد و به ذهن شخص خاصی برنمی‌گردد.

جدول 2: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر»

وضعیت

شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

10

7/66

_

_

5

3/33

_

_

_

_

_

_

زبان و تفکر

14

3/93

_

_

1

7/6

_

_

_

_

_

_

مجموع

24

80

_

_

6

20

_

_

_

_

_

_

                             

4ـ3. صورت ارجاعی «(یک) + اسم + (ی نکره)»

این گروه از صورت‌های ارجاعی، اسامی نکره را نشان می‌دهد. این اسامی به دو شکل نکره می‌شوند: 1ـ با اضافه کردن «یک» قبل از اسم؛ 2. با اضافه کردن «ی» نکره بعد از اسم. البته گاهی اوقات پیش می‌آید که هر دو نشانۀ نکره قبل و بعد از اسم به کار می‌روند؛ اما در مثال‌هایی که در اینجا یافته‌ایم، چنین موردی وجود نداشته است. در 30 صورت ارجاعی جمع‌آوری‌شده در این دو کتاب، مرجع 17 مورد دارای وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی و مرجع 13 مورد ارجاعی بوده‌  است. در کتاب مدیر مدرسه، مرجع 5 صورت نوعاً قابل‌شناسایی و مرجع 10 صورت ارجاعی بود؛ درحالی‌که در کتاب زبان و تفکر، مرجع 12 صورت نوعاً قابل‌شناسایی و مرجع 3 صورت ارجاعی بود. همان‌طور که مشاهده می‌شود، تفاوت قابل‌توجهی در تعداد این دو وضعیت شناختی در این دو کتاب وجود دارد. در مدیر مدرسه، تمایل بیشتری برای استفاده از اسامی نکره با وضعیت شناختی ارجاعی و تمایل کمتری برای استفاده از آن‌ها با وضعیت نوعاً قابل‌شناسایی وجود دارد؛ به بیانی دیگر، در متن روایی، احتمال بیشتری وجود دارد که صورت‌های نکره برای ارجاع به موجودیت خاصی استفاده شوند؛ اما در متن علمی، احتمال بیشتری وجود دارد که این صورت‌ها فقط برای ایجاد یک نمود نوعی در ذهن خواننده به کار روند. در ادامه، به بررسی مثال‌هایی از این صورت ارجاعی می‌پردازیم.

5. خیلی کم تنها به مدرسه می‌آمدند. پیدا بود که سر راه همدیگر می‌ایستند یا در خانۀ یکدیگر می‌روند. لابد برای نزدیک شدن به حصار فرهنگ باید یار و یاوری می‌داشتند. سه چهار نفرشان هم بودند که با اسکورت می‌آمدند. نوکری یا کلفتی دنبالشان بود و کیفشان را می‌آورد و می‌برد (آل‌احمد، 1362: 74).

در این قسمت، دو صورت ارجاعی «نوکری» و «کلفتی» وجود دارد که اسم‌هایی نکره و دارای مرجع‌هایی با وضعیت شناختی ارجاعی هستند. نویسنده با به‌کارگیری این دو صورت، فقط و فقط نیت ارجاع به یک شخص خاص را دارد و آن شخص همان کسی است که آن سه چهار نفر را اسکورت و کیفشان را حمل می‌کرده است. ازآنجاکه خواننده با شنیدن خودِ صورت ارجاعی نمی‌تواند مرجع موردنظر نویسنده را تشخیص دهد، مرجع این لفظ نمی‌تواند منحصراً قابل‌شناسایی باشد؛ یعنی مخاطب تنها می‌تواند نوع مرجع را تشخیص دهد و نمودی از آن را در ذهن خود بسازد؛ بنابراین وضعیت شناختی مرجع این صورت، ارجاعی است.

6. زبان، به‌عنوان دستگاهی از علائم، غریزی و ارثی نیست؛ بلکه نهادی است اجتماعی و قراردادی. اگر جز این بود، انتقال از یک جامعه به جامعۀ دیگر مؤثر نمی‌افتاد و درهرصورت، کودک به زبان والدین خود سخن می‌گفت (باطنی، 1378: 135).

لفظ ارجاعی «یک جامعه» اسمی نکره و دارای مرجعی با وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی است؛ زیرا در کاربرد این لفظ، تنها یک نمود نوعی از یک جامعه در ذهن خواننده شکل می‌گیرد. در اینجا نویسنده به جامعۀ مشخصی اشاره نمی‌کند و هر جامعه‌ای می‌تواند مرجع واقع شود.

جدول 3: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «(یک) + اسم + (ی نکره)»

  وضعیت شناختی

 

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

5

3/33

10

7/66

_

_

_

_

_

_

_

_

زبان و تفکر

12

80

3

20

_

_

_

_

_

_

_

_

مجموع

17

7/56

13

3/43

_

_

_

_

_

_

_

_

4ـ4. صورت ارجاعی «(یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره)»

این گروه از صورت‌های ارجاعی شبیه گروه قبلی است، با این تفاوت که یک یا چند توصیفگر وجود دارند که یک اسم نکره را توصیف می‌کنند و همان‌طور که گفته شد، این توصیفگر می‌تواند اسم یا صفت باشد. با اینکه کل رمان مدیر مدرسه را مطالعه کردیم، داده‌های یافت‌شده از مثال‌های این صورت ارجاعی کافی نبود و تنها 11 مورد را شامل می‌شد؛ اما در کتاب زبان و تفکر، موفق به بررسی 15 مورد شدیم. در 11 مثال مدیر مدرسه، 3 نوع وضعیت شناختی مختلف یافت شد؛ به‌طوری‌که مرجع 4 مورد نوعاً قابل‌شناسایی، 2 مورد ارجاعی و 5 مورد منحصراً قابل‌شناسایی بودند. در زبان و تفکر، مرجع 14 مورد نوعاً قابل‌شناسایی و مرجع تنها 1 مورد ارجاعی بود. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، تفاوت چشمگیری بین تعداد مثال‌هایی که دارای وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی هستند، وجود دارد. این مسئله نشانگر آن است که در متن علمی، تمایل بیشتری برای استفاده از این صورت ارجاعی در وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی وجود دارد؛ زیرا در چنین متن‌هایی، مخصوصاً کتاب‌های باطنی، از لفظ‌هایی استفاده می‌شود که معمولاً لفظ‌هایی عام هستند و به مرجع‌های خاصی ارجاع نمی‌کنند و تنها به ارائۀ اطلاعات کلی می‌پردازند؛ اما بیشتر لفظ‌های ارجاعی به‌کاررفته در مدیر مدرسه لفظ‌هایی خاص و معین هستند که به مرجع‌های خاص ارجاع می‌کنند؛ بنابراین، امکان کمتری وجود دارد که از آن‌ها در وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی استفاده شود و حداقل می‌توانند دارای وضعیت شناختی ارجاعی باشند. در زیر به ذکر دو مثال از این صورت ارجاعی می‌پردازیم:

7. پرسید آیا غیر از او هم معلم زن داریم. گفتم: متأسفانه راه مدرسۀ ما را برای پاشنۀ کفش خانم‌ها نساخته‌اند؛ که خندید و احساس کردم زورکی می‌خندد. بعد کمی این دست و آن دست کرد و عاقبت: آخه من شنیده بودم شما با معلماتون خیلی خوب تا می‌کنید. صدای جذابی داشت. فکر کردم حیف که این صدا را پای تخته‌سیاه خراب خواهد کرد (آل‌احمد، 1362: 82).

صورت ارجاعی «صدای جذابی»، در ذهن خواننده، دارای مرجعی با وضعیت شناختی منحصراً قابل‌شناسایی است. نویسنده هنگام استفاده از این صورت، به صدای شخص خاصی ارجاع می‌کند که صدای همان خانم معلمی است که برای همکاری و کار در مدرسه به آنجا رفته است؛ بنابراین، خواننده با خواندن خود صورت ارجاعی، می‌تواند مرجع موردنظر نویسنده را شناسایی کند و منحصراً یک مرجع را تشخیص دهد و به‌دنبال مرجع دیگری هم نباشد.

8. به نظر نگارنده، آموزش کاربردهای عملی زبان برای زندگی در یک جامعۀ پرتکاپو، بر آموزش کاربرد ادبی آن برتری دارد. اگر ما جنبه‌های عملی زبان را نادیده بگیریم و آموزش گونۀ ادبی را درخور تدریس در مدارس بدانیم، اشتباه بزرگی کرده‌ایم (باطنی، 1378: 55).

«یک جامعۀ پرتکاپو» دارای مرجعی با وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی است؛ زیرا به جامعۀ پرتکاپوی مشخصی ارجاع ندارد و با خواندن آن، تنها نمودی نوعی از چنین جامعه‌ای در ذهن خواننده شکل می‌گیرد.

جدول 4: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «(یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره)»

وضعیت

شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

4

4/36

2

2/18

5

4/45

_

_

_

_

_

_

زبان و تفکر

14

3/93

1

7/6

_

_

_

_

_

_

_

_

مجموع

18

23/69

3

54/11

5

23/19

_

_

_

_

_

_

4ـ5. صورت ارجاعی «(یک) + اسم + (ی نکره) + را»

این صورت ارجاعی که از یک اسم نکره و نشانۀ مفعولی «را» تشکیل شده است، تنها صورتی بود که با مطالعۀ کل کتاب مدیر مدرسه نیز حتی یک مثال از آن یافت نشد؛ اما از این صورت به میزان کافی در زبان و تفکر وجود داشت. از 15 موردی که در این کتاب بررسی شد، 11 مورد آن مرجعی نوعاً قابل‌شناسایی و 4 مورد آن مرجعی ارجاعی داشتند. در زیر به بررسی دو مثال از آن می‌پردازیم.

9. پیشنهاد می‌شود که فرهنگستان در خصوص نحوۀ املای همزه و حروف عله و دیگر مواردی که اختلاف‌نظر وجود دارد، روال‌هایی را تصویب و عرضه نماید (باطنی، 1378: 66).

صورت ارجاعی «روال‌هایی را» دارای مرجعی با وضعیت شناختی ارجاعی است. نویسنده به روال‌هایی اشاره دارد که پیشنهاد می‌دهد فرهنگستان آنها را دربارۀ موارد خاصی که در متن آمده است، تصویب کند؛ بنابراین، نویسنده به مرجع خاصی اشاره دارد. مخاطب، علاوه بر تشخیص نوع مرجع، می‌تواند نمود تازه‌ای از آن را در ذهن خود بسازد، بدون آنکه بتواند مرجع را منحصراً شناسایی کند. درنتیجه، وضعیت شناختی مرجع در ذهن مخاطب ارجاعی است.

10. وقتی جامعه‌ای درنتیجۀ تماس، عناصری را از فرهنگ جامعۀ دیگر به قرض می‌گیرد، طبیعی است که از اول برای نامیدن آن عناصر در زبان خود، واژه‌ای ندارد (باطنی، 1378: 91).

نویسنده در به کار بردن این صورت به عناصر خاصی اشاره نمی‌کند و هیچ نیت ارجاعی در استفاده از آن ندارد؛ بنابراین، مخاطب تنها می‌تواند به نمودی از نوع مرجع دست یابد و وضعیت شناختی مرجع این لفظ ارجاعی، در ذهن وی، نوعاً قابل‌شناسایی است.

جدول 5: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «(یک) + اسم + (ی نکره) + را»

وضعیت

شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

_

_

_

_

_

_

_

_

_

_

_

_

زبان و تفکر

11

3/73

4

7/26

_

_

_

_

_

_

_

_

مجموع

11

3/73

4

7/26

_

_

_

_

_

_

_

_

4ـ6. صورت ارجاعی «(یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره) + را»

این گروه از صورت‌های ارجاعی، با تفاوتی جزئی، شبیه گروه قبلی است. در این دسته، یک یا چند توصیفگر وجود دارند که یک اسم نکره را توصیف می‌کنند. این صورت ارجاعی از آن صورت‌هایی است که با وجود مطالعۀ کل صفحات منابع، به‌ندرت مثال‌هایی از آن یافت شد. در کل، 10 مثال از این صورت در دو کتاب بررسی شدند (2 مثال از مدیر مدرسه و 8 مثال از زبان و تفکر). مرجع 2 موردِ رمان مدیر مدرسه نوعاً قابل‌شناسایی بود. در زبان و تفکر، مرجع 5 مورد نوعاً قابل‌شناسایی و مرجع 3 مورد ارجاعی بود. به مثال‌هایی از این گروه توجه کنید:

11. عجب گیری کرده بودم! سیگارم را درآوردم و تعارفش کردم. مثل‌اینکه مگس مزاحمی را از روی دماغش بپراند، سیگار را رد کرد و من که سیگارم را آتش می‌زدم فکر کردم لابد دردی دارد که چنین دست‌وپابسته و چنین متکی به تمام خانواده به مدرسه آمده (آل‌احمد، 1362: 114).

صورت ارجاعی «مگس مزاحمی را» به هیچ مگس خاصی اشاره ندارد و نویسنده آن را به‌گونه‌ای استفاده کرده که تنها، نمودی از نوع این مرجع در ذهن خواننده شکل می‌گیرد. درنتیجه، وضعیت ارجاعی مرجع آن در ذهن مخاطب، نوعاً قابل‌شناسایی است.

12. یکی از روان‌شناسان به آزمایش جالبی دست زده است: روزی که فرزند او به دنیا آمد، نوزاد شمپانزه‌ای را هم از باغ‌وحش گرفت و به خانه آورد و هر دو را تا آنجا که ممکن بود در شرایط همانندی بزرگ کرد (باطنی، 1378: 134).

صورت ارجاعی به‌کاررفته در اینجا عبارت است از: «نوزاد شمپانزه‌ای را» که وضعیت شناختی مرجع آن ارجاعی است. به‌وضوح مشخص است که نویسنده نوزاد شمپانزۀ خاصی را در نظر دارد که آن روان‌شناس آزمایش خود را بر روی او انجام داده است؛ بنابراین، در استفاده از این صورت، نیت ارجاع وجود دارد و بااینکه خواننده نمی‌تواند مرجع را تشخیص دهد، اما با شنیدن آن، می‌تواند نمود تازه‌ای از آن را در ذهن خود بسازد.

جدول 6: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «(یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره) + را»

وضعیت

شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

2

100

_

_

_

_

_

_

_

_

_

_

زبان و تفکر

5

5/62

3

5/37

_

_

_

_

_

_

_

_

مجموع

7

70

3

30

_

_

_

_

_

_

_

_

4ـ7. صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر + را»

این گروه از صورت‌های ارجاعی از یک اسم و یک یا چند توصیفگر و نشانۀ مفعولی «را» تشکیل شده است. از 15 مثال مدیر مدرسه، مرجع 3 مورد آن نوعاً قابل‌شناسایی، 9 مورد منحصراً قابل‌شناسایی و 3 مورد آشنا بود. در زبان و تفکر، 12 مرجعِ نوعاً قابل‌شناسایی و 3 موردِ فعال وجود داشت. همان‌طور که مشاهده می‌شود، تفاوت قابل‌توجهی در تعداد و نوع وضعیت‌های شناختی وجود دارد. این آمار نشان‌ می‌دهد که متن علمی، در مقایسه با متن روایی، تمایل بیشتری برای استفاده از این صورت ارجاعی با وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی دارد. در متن روایی، وضعیت‌های منحصراً قابل‌شناسایی و آشنا وجود دارند که در متن علمی دیده نمی‌شوند و در متن علمی، وضعیت فعال وجود دارد که در متن روایی، به کار نرفته است. دلیل اینکه در متن روایی، وضعیت‌های منحصراً قابل‌شناسایی و آشنا به کار رفته این است که نوع (ژانر) متن بر وضعیت شناختی صورت‌ها تأثیر گذاشته تا از این طریق، خواننده سریعاً در جوّ داستان قرار گیرد و مرجع‌ها را تشخیص دهد. در زیر، به تحلیل دو مثال می‌پردازیم.

13. بخاری‌ها را هم سوار کردند. همان بخاری‌های هیزمی قدیمی را. سی تومان برای نصب آن‌ها دادند که ناظم از فرهنگ گرفت و من یک هفته پیش، پنج ورقۀ رسیدش را امضا کرده بودم (آل‌احمد، 1362: 37).

همان‌طور که واضح است، صورت ارجاعی «پنج ورقۀ رسیدش را» به ورقه‌های رسیدی برمی‌گردد که مدیر، آن‌ها را برای نصب بخاری‌ها امضا کرده است. خواننده بر اساس خودِ صورت ارجاعی می‌تواند مرجع موردنظر نویسنده را تشخیص دهد؛ اما چون نمود آن را از قبل در حافظه ندارد، نمی‌تواند برایش آشنا باشد؛ بنابراین، وضعیت شناختی مرجع این صورت، در ذهن خواننده، منحصراً قابل‌شناسایی است؛ زیرا مخاطب با خواندن این صورت ارجاعی، منحصراً یک مرجع را شناسایی می‌کند و به‌دنبال مرجع دیگری نمی‌گردد.

14. آیا فرهنگستان می‌تواند و یا باید همۀ بازرگانان را مجبور کند قبل از اینکه اجناس تازۀ خارجی را آگهی کنند، به فرهنگستان مراجعه کنند و برای آن‌ها شناسنامۀ فارسی بگیرند؟ (باطنی، 1378: 70).

لفظ ارجاعی «اجناس تازۀ خارجی را»، دارای مرجعی با وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی است؛ زیرا فقط به نوع مرجع ـ اجناس تازۀ خارجی ـ اشاره می‌کند و به جنس خاص و مشخصی ارجاع ندارد؛ بنابراین، تنها یک نمود نوعی از این اجناس در ذهن خواننده شکل می‌گیرد.

جدول 7: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر + را»

وضعیت شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

3

20

_

_

9

60

3

20

_

_

_

_

زبان و تفکر

12

80

_

_

_

_

_

_

3

20

_

_

مجموع

15

50

_

_

9

30

3

10

3

10

_

_

4ـ8. صورت ارجاعی «اسم + را»

این صورت ارجاعی از یک اسم و نشانۀ مفعولی «را» تشکیل شده است. در 15 مثال مدیر مدرسه، مرجع 4 مورد منحصراً قابل‌شناسایی، 5 مورد آشنا و 6 مورد فعال بود. در زبان و تفکر، مرجع 9 مورد نوعاً قابل‌شناسایی و 6 مورد کانونی بود. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، در این گروه هیچ وضعیت شناختی مشترکی بین دو کتاب دیده نمی‌شود. دلیل آن هم تمایزی است که میان ژانر آن‌ها وجود دارد. در ژانر علمی، احتمال ارائۀ اطلاعات عام و کلی به‌مراتب بیشتر از ژانر روایی است؛ بنابراین، احتمال بیشتری وجود دارد که این صورت ارجاعی برای مرجع‌هایی که وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی دارند، استفاده شود؛ اما در ژانر روایی، بیشتر با توصیف موجودیت‌های خاص روبه‌رو هستیم. به همین دلیل، احتمال استفاده از این صورت ارجاعی برای مرجع‌هایی که نوعاً قابل‌شناسایی‌اند، کم می‌شود. همچنین، تعداد مثال‌هایی که مرجع‌هایی با وضعیت شناختی فعال و کانونی دارند، در این دو ژانر یکسان است. دلیل آن هم این است که مرجع‌هایی با وضعیت شناختی فعال و کانونی، تا حدودی، شبیه به هم هستند و هر دو در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری خواننده وجود دارند. تنها تفاوت این دو وضعیت در این است که مرجع‌های کانونی در پاره‌گفتارهای بعدی در مرکز توجه هستند. اکنون دو مثال را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

15. مدرسه آب نداشت. نه آب خوراکی نه آب جاری. با هرزاب بهاره، آب‌انبار زیر حوض را می‌انباشتند که تلمبه‌ای سرش بود و حوض را با همان پر می‌کردند و خود بچه‌ها؛ و در ربع ساعت‌های تفریح، گذشته از جنجال و هیاهوی بچه‌ها، صدای خشک و ناله‌مانند تلمبه هم دائم به هوا بود (آل‌احمد، 1362: 34).

صورت ارجاعی «حوض را» با مرجعی که وضعیت شناختی فعال دارد، در ذهن خواننده شناخته می‌شود و در جایگاه نحوی مفعول مستقیم قرار گرفته است. قبل از این صورت، «حوض» در بافت زبانی بلافصل معرفی شده است. نویسندۀ داستان بیان می‌کند که مدرسه آب نداشته و برای خوردن آب، از آب‌انبار زیر حوض که با هرزاب بهاره پر می‌شده استفاده می‌کرده‌اند؛ بنابراین، نمود مرجع این لفظ ارجاعی در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری خواننده باقی می‌ماند. پس او قادر خواهد بود که مرجع موردنظر نویسنده را منحصراً شناسایی کند، چون نمود آن را از قبل در حافظه دارد و ازآنجاکه نمود این مرجع در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری اوست، وضعیت شناختی مرجع این لفظ فعال است.

16. اگر شما از یک فرد تحصیل‌کرده سؤال کنید «زبان‌شناسی یعنی چه؟»، اگر او اصلاً از زبان‌شناسی تصوری داشته باشد، معمولاً یکی از این دو جواب را خواهد داد:

1) زبان‌شناسی یعنی مطالعۀ ریشۀ لغات، یعنی لغات چگونه به وجود آمده‌اند، چطور صورت و معنی آن‌ها تغییر کرده است، چطور از یکدیگر مشتق شده‌اند و مانند آن. به زبان فنی می‌توان گفت که او زبان‌شناسی را با ریشه‌شناسی معادل می‌داند. 2) زبان‌شناسی یعنی دانستن چند زبان و زبان‌شناس کسی است که لااقل بتواند به چندین زبان سخن بگوید. به زبان فنی، می‌توان گفت که او زبان‌شناسی را با چندزبانی معادل می‌داند (باطنی، 1378: 10).

در این مثال، صورت ارجاعی «زبان‌شناسی را»، که در جایگاه نحوی مفعول مستقیم قرار گرفته، موضوع موردبحث در این پاره‌گفتارهاست. نویسنده در این بخش از کتاب و همچنین در پاره‌گفتارهای بعدی، توجه خود را معطوف به «زبان‌شناسی» کرده است و دربارۀ آن صحبت می‌کند. نویسنده در همان جملۀ اول، با ذکر سؤال «زبان‌شناسی یعنی چه؟»، مرجع «زبان‌شناسی» را به حافظۀ کوتاه‌مدت جاری خواننده می‌آورد و در جملات بعد، آن را در مرکز توجه قرار می‌دهد؛ بنابراین، وضعیت شناختی این مرجع در ذهن خواننده کانونی می‌شود؛ زیرا مرجع هم در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری او وجود دارد و هم موضوع موردبحث در پاره‌گفتارهای بعدی است.

دربارۀ وضعیت‌های شناختی نوعاً قابل‌شناسایی و کانونی این صورت ارجاعی که در زبان و تفکر وجود دارند، باید به نکته‌ای اشاره کرد. ارائۀ اطلاعات در این کتاب که ژانر علمی دارد، عمدتاً به‌صورت عام و کلی است و احتمال بیشتری وجود دارد که از صورت ارجاعی «اسم + را» برای مرجع‌هایی که نوعاً قابل‌شناسایی هستند، استفاده شود؛ بنابراین، زمینۀ بیشتری ایجاد می‌شود که در پاره‌گفتارهای بعدی، دربارۀ این مرجع‌های دارای وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی صحبت شود و در کانون توجه قرار گیرند. درنتیجه، این مرجع‌ها در جملات بعد دارای وضعیت شناختی کانونی می‌شوند.

جدول 8: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «اسم + را»

وضعیت شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

_

_

_

_

4

7/26

5

3/33

6

40

_

_

زبان و تفکر

9

60

_

_

_

_

_

_

_

_

6

40

مجموع

9

30

_

_

4

3/13

5

7/16

6

20

6

20

4ـ9. صورت ارجاعی «این/آن + اسم + (توصیفگر)»

در این دسته از صورت‌های ارجاعی، از صفت‌های اشارۀ «این» یا «آن» در جایگاه صفت پیشین استفاده شده است. مثال‌های یافت‌شده نشان می‌دهند که این صورت ارجاعی با صفت پیشین «این» کاربرد بیشتری نسبت به «آن» دارد؛ به‌طوری‌که از 30 مثال یافت‌شده، 24 مورد با صفت «این» و تنها 6 مورد با صفت «آن» شروع می‌شوند. از 15 مثال مدیر مدرسه، مرجع 10 مورد منحصراً قابل‌شناسایی و 5 مورد آشنا، و از 15 مثال زبان و تفکر، مرجع 13 مورد فعال و 2 مورد کانونی بود. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، وضعیت‌های شناختی این صورت ارجاعی در دو کتاب با هم متفاوت است.

17. از راه که می‌رسیدند، دور بخاری‌ها جمع می‌شدند و گیوه‌هاشان را خشک می‌کردند. عده‌ای هم ناهار می‌ماندند و خیلی زود فهمیدم که ظهر در مدرسه ماندن هم مسئلۀ کفش بود. هر که داشت نمی‌ماند. این قاعده درمورد معلم‌ها هم صدق می‌کرد. اقلاً یک پول واکس جلو بودند. باران کوهپایه، کار یکی دو ساعت نبود و کوچه‌هایی که از خیابان قیرریز به مدرسه می‌آمد، خاکی بود و رفت‌وآمد بچه‌ها، آن را به‌صورت تکه‌راهی درمی‌آورد که آغل را به کنار نهر می‌رساند که دائماً گل است و آب‌افتاده و منجلاب (آل‌احمد، 1362: 43).

صورت ارجاعی «این قاعده» دارای مرجعی با وضعیت شناختی منحصراً قابل‌شناسایی است. مرجع این صورت در بافت زبانی بلافصل یافت نمی‌شود؛ اما از آنچه در پاره‌گفتارهای پیشین آمده، قابل استنباط است. این همان وضعیتی است که پرینس (Prince, 1981) آن را قابل‌استنباط می‌نامد. در این وضعیت، نمود مرجع در بافت زبانی بلافصل نیست؛ اما از توضیحاتی که در این بافت آمده، قابل‌استنباط است. وضعیت شناختی چنین مرجعی، حداکثر، منحصراً قابل‌شناسایی است. صورت ارجاعی «این قاعده» که در اینجا به کار رفته است به این مسئله اشاره دارد که هرکسی که کفش داشته، ظهرها در مدرسه نمی‌مانده است؛ زیرا کفش‌هایش از شدت باران و گل‌آلوده شدن کوچه‌ها گلی می‌شده است؛ بنابراین، خواننده می‌تواند مرجع «این قاعده» را از متن استنباط کند و وضعیت شناختی آن در ذهنش منحصراً قابل‌شناسایی است.

18. مطلب را می‌توان به‌صورت این سؤال و جواب خلاصه کرد: اگر افراد اجتماع، اعم از اینکه به مدرسه بروند یا نروند، زبان مادری خود را به‌مقتضای ضرورت از اجتماع پیرامون خود یاد می‌گیرند، پس وظیفۀ مدرسه در یاد دادن زبان مادری چیست؟ وظیفۀ مدرسه در آموختن زبان مادری این است که آن گونه‌های زبان را که ماورای احتیاجات آنی و فوری کودک است و احتیاج به آموزش آگاهانه دارد به او یاد بدهد و متناسباً، امکانات او را ازنظر زبان برای برخورداری از امکانات جامعه افزایش دهد (باطنی، 1378: 40).

مرجع صورت ارجاعی «این سؤال و جواب» با وضعیت شناختی کانونی در ذهن خواننده شناخته می‌شود. این مرجع در پاره‌گفتارهای بعد از آن به‌صورت یک سؤال و یک جواب آمده است و خواننده می‌تواند آن را بازیابی کند. همان‌طور که در چارچوب تحلیل اشاره شد، عوامل کاربردی در تعیین موجودیت‌هایی که کانونی هستند، نقش مهمی ایفا می‌کنند. در اینجا نیز یکی از این عوامل کاربردی که همان اهمیت داشتن در بافت است، باعث می‌شود تا مرجع صورت ارجاعی «این سؤال و جواب» موردتوجه قرار گیرد. دلیل اهمیتی که این مرجع در بافت دارد این است که در بخش‌های بعدی، آن گونه‌هایی که نیاز به آموزش آگاهانه دارند و همان خواندن و نوشتن هستند به‌تفصیل توضیح داده می‌شوند؛ بنابراین، وضعیت شناختی مرجع این صورت ارجاعی کانونی است.

جدول 9: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «این/آن + اسم + (توصیفگر)»

وضعیت شناختی

 

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

_

_

_

_

10

7/66

5

3/33

_

_

_

_

زبان و تفکر

_

_

_

_

_

_

_

_

13

7/86

2

3/13

مجموع

_

_

_

_

10

3/33

5

7/16

13

3/43

2

7/6

4ـ10. صورت ارجاعی «این/آن + اسم + (توصیفگر) + را»

گروه بعدی از صورت‌های ارجاعی که مورد بررسی قرار می‌گیرد همان صورت ارجاعی گروه قبل، اما در جایگاه نحوی مفعول مستقیم است؛ به بیانی دیگر، تنها تفاوت آن این است که نشانۀ مفعولی «را» به آن اضافه شده است. از 15 مثال مدیر مدرسه، مرجع 2 مورد منحصراً قابل‌شناسایی و مرجع 13 مورد کانونی بود؛ اما مرجع 15 مثال زبان و تفکر همگی وضعیت شناختی کانونی داشتند. این گروه یکی از گروه‌هایی است که بیشترین یکنواختی وضعیت‌ها را در دو کتاب نشان داده است؛ زیرا هم صفت‌های اشارۀ «این» و «آن» و هم نشانۀ مفعولی «را» در این گروه دیده می‌شود که هردو نشانه‌های کهنگی بیشتر هستند و به خواننده نشان می‌دهند که برای شناسایی مرجع، به میزان پردازش کمتری نیاز دارد.

19. زنگ که می‌خورد هجوم می‌بردند به‌طرف آب. عجب عطشی داشتند! صد برابر آنچه برای علم و فرهنگ داشتند؛ و این آب را از همان باغی می‌آوردیم که ردیف کاج‌هایش روی آسمان، لکۀ دراز سیاه انداخته بود. البته فراش می‌آورد. آب سالمی بود. از مظهر قنات. خودم وارسی کرده بودم؛ و فراش را هر وقت می‌خواستی نبود و زنش می‌دوید که فلانی رفته آب بیاورد. با یک سطل بزرگ و یک آبپاش که سوراخ بود و تا به مدرسه می‌رسید نصف شده بود (آل‌احمد، 1362: 35).

همان‌طور که ملاحظه می‌شود، مرجع صورت ارجاعی «این آب را» در دو جملۀ قبل آمده و در پاره‌گفتارهای بعدی نیز موضوع موردبحث و در مرکز توجه است. همچنین، این مرجع در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری خواننده وجود دارد؛ زیرا زمان زیادی از ذکر آن نگذشته است. به این دلایل، وضعیت شناختی مرجع این صورت در ذهن خواننده کانونی است.

20. برای اینکه بتوانیم دربارۀ هم‌معنایی و چندمعنایی در واژه‌های فارسی گفتگو کنیم، نخست باید بدانیم معنا چیست و ما این کلمه را چگونه به کار می‌بریم. تعریف معنا کار آسانی نیست. به کلمۀ «معنا»، معانی مختلفی داده شده تا آنجا که در یک بحث فنی ضرورت پیدا می‌کند که این کلمه از نو تعریف شود و حوزۀ کاربرد آن مشخص گردد. ما در اینجا تعریف اولمن (Ullmann)، معناشناس معروف انگلیسی، را ملاک کار قرار می‌دهیم. او معتقد است «معنا رابطۀ دوجانبه‌ای است که بین تصویر ذهنی و کلمه وجود دارد» (باطنی، 1378: 223).

صورت ارجاعی «این کلمه را» به واژۀ «معنا» که قبل از آن آمده ارجاع دارد؛ بنابراین، مرجع آن در ذهن خواننده باقی می‌ماند. در جملات بعد از این صورت ارجاعی نیز توضیحاتی دربارۀ «معنا» داده می‌شود و نشان می‌دهد که در این جملات و همچنین در جملات بعدی، موضوعِ موردبحث است. ما برای جلوگیری از طولانی شدن این مثال، فقط بخش‌های اولیۀ آن را در اینجا آورده‌ایم و همین جملات محدود نشان می‌دهند که وضعیت شناختی این مرجع در ذهن خواننده کانونی است؛ زیرا هم در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری اوست و هم موضوع موردبحث در پاره‌گفتارهای بعدی است.

جدول 10: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «این/آن + اسم + (توصیفگر) + را»

وضعیت شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

_

_

_

_

2

3/13

_

_

_

_

13

7/86

زبان و تفکر

_

_

_

_

_

_

_

_

_

_

15

100

مجموع

_

_

_

_

2

7/6

_

_

_

_

28

3/93

4ـ11. صورت ارجاعی «ضمایر شخصی» (منفصل و متصل):

در این بخش، به‌دنبال وضعیت شناختی مرجع ضمیرها هستیم. از 15 مثال مدیر مدرسه، مرجع 4 مورد فعال و 11 مورد کانونی بود. درحالی‌که در زبان و تفکر، مرجع 6 مورد فعال و 9 مورد کانونی بود. اکنون از هر کتاب یک مثال را بررسی خواهیم کرد.

21. این بود که ناظم دستور داده بود یک کارگر هم گرفته بودند که دو روز تمام توی مدرسه می‌لولید و درست مثل حاجی‌فیروزهای شب عید بود. بیش از آنکه بخاری‌ها را واکس بزند، خودش را و سروصورتش را واکس می‌زد. لولوی مجسمی شده بود وسط بچه‌ها. شاید همین باعث می‌شد که ترسشان بریزد. سه‌پایه‌های بخاری‌ها را عوض کردند و دیوارۀ توی آن‌ها را با گل و آجر پوشاندند و سوارشان کردند (آل‌احمد، 1362: 37).

ضمیر متصل «شان» که در «ترسشان» به کار رفته دارای مرجعی با وضعیت شناختی فعال است. این ضمیر متصل به گروه اسمی «بچه‌ها» که در جملۀ قبل از آن آمده، برمی‌گردد. ازآنجاکه نمود این مرجع در حافظۀ خواننده باقی مانده، پس مرجع این صورت ارجاعی حداقل برایش آشناست و می‌تواند آن را تشخیص دهد؛ اما چون نمود مرجع در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری خواننده است و نه در حافظۀ کوتاه‌مدتش، پس وضعیت شناختی آن در ذهن وی فعال می‌شود.

22. مثلاً یک کارگر کوره‌پزی را در نظر بگیرید که به مدرسه نرفته است. این شخص می‌تواند با زن و فرزند خود حرف بزند، با همکارانش گفتگو کند و بالاخره تمام نیازمندی‌های خود را با همین زبانی که به‌طور طبیعی و عملی از اجتماع آموخته است، برآورده کند. ولی او ماورای این حلقۀ محدود اجتماعی درمانده خواهد شد: بسیاری از برنامه‌های رادیو، مثلاً مرزهای دانش را نمی‌فهمد، نمی‌تواند کتاب و مجله و روزنامه بخواند و درنتیجه از وقایعی که در جهان و کشور خودش می‌گذرد بی‌خبر می‌ماند، از تماس و معاشرت با قشرها و طبقات مختلفی در اجتماع خود محروم می‌ماند و غیره (باطنی، 1378: 40).

ضمیر منفصل «او» به کارگر کوره‌پزی که در ابتدای این بند آمده ارجاع دارد؛ بنابراین، خواننده، از قبل، مرجع آن را در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری خود دارد. در پاره‌گفتارهای بعدی، «او» در مرکز توجه و موضوع موردبحث است و در چندین جمله دربارۀ «او» صحبت می‌شود؛ بنابراین، وضعیت شناختی مرجع این صورت ارجاعی، در ذهن خواننده، کانونی است.

جدول 11: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «ضمایر شخصی»

وضعیت شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

_

_

_

_

_

_

_

_

4

7/26

11

3/73

زبان و تفکر

_

_

_

_

_

_

_

_

6

40

9

60

مجموع

_

_

_

_

_

_

_

_

10

3/33

20

7/66

                             

4ـ12. صورت ارجاعی «ضمیر صفر»

ضمیر صفر بیشتر در جایگاه فاعلی قرار می‌گیرد. از 15 مثال زبان و تفکر، مرجع 4 مورد فعال و 11 مورد کانونی بود؛ اما مرجع‌های 15 مثال مدیر مدرسه همگی کانونی بودند. این ارقام نشان می‌دهند که این صورت ارجاعی در زبان فارسی تا حد زیادی با مدل شناختی مطابقت دارد؛ زیرا از 30 مورد، 26 مورد کانونی بودند و طبق مدل شناختی، ضمایر صفر در وضعیت شناختی کانونی قرار می‌گیرند. اکنون، از هر کتاب یک مورد را بررسی می‌کنیم:

23. آنچه در دنیای بیرون وجود دارد، انرژی نوری با طول‌موج‌های متغیر تدریجی است و تأثیری که آن‌ها روی چشم ما می‌گذارد، یک دسته رنگ‌های مختلف است. ولی ما در زبان خود برای این رنگ‌ها نام گذاشته‌ایم: یعنی Ø (ما) این رشتۀ پیوسته را در نقاطی قطع کرده، برای آن نقطه‌ها نامی گذاشته و نسبت به تفاوت تدریجی و پیوستۀ آن نقاط تقطیع با یکدیگر بی‌اعتنا مانده‌ایم. چون زبان ما دارای این تقسیم‌بندی ویژه است، بنابراین ما عادت کرده‌ایم این پدیدۀ پیوستۀ جهان خارج را بر طبق الگوهای زبان خود تقطیع کنیم و نسبت به نوسان آن‌ها بی‌اعتنا باشیم و حتی آن‌ها را ادراک هم نکنیم (باطنی، 1378: 115).

در مثال بالا، مرجع ضمیر صفر کانونی است. این وضعیت شناختی دو دلیل دارد؛ نخست آنکه این ضمیر صفر به «ما» در بند بلافاصله‌قبل برمی‌گردد، پس مرجع آن در حافظة کوتاه‌مدت جاری خواننده قرار دارد. دوم آنکه اگر به جملات بعدی نگاه کنیم، درمی‌یابیم که «ما» موضوع بحث است و یک سلسله‌کارها در ارتباط با طیف رنگ به این «ما» نسبت داده می‌شود. ازاین‌رو، در مثال 23، مرجع ضمیر صفر کانونی است، چون در حافظة کوتاه‌مدت جاری خواننده قرار دارد و موضوع بحث است.

24. مطلب را می‌توان به‌صورت این سؤال و جواب خلاصه کرد: اگر افراد اجتماع، اعم از اینکه Ø (افراد اجتماع) به مدرسه بروند یا نروند، زبان مادری خود را به‌مقتضای ضرورت از اجتماع پیرامون خود یاد می‌گیرند، پس وظیفۀ مدرسه در یاد دادن زبان مادری چیست؟ وظیفۀ مدرسه در آموختن زبان مادری این است که آن گونه‌های زبان را که ماورای احتیاجات آنی و فوری کودک است و احتیاج به آموزش آگاهانه دارد به او یاد بدهد و متناسباً امکانات او را ازنظر زبان، برای برخورداری از امکانات جامعه افزایش دهد (باطنی، 1378: 40).

در مثال 24، فاعل دو فعل «بروند یا نروند»، به‌عنوان افعال بند درونه‌گیری‌شده، یک ضمیر صفر است که به «افراد اجتماع» برمی‌گردد. مرجع این ضمیر صفر فعال است؛ زیرا به همان فاعل بند اصلی که بند درونه‌گیری‌شده در آن قرار دارد، اشاره می‌کند؛ بنابراین، مرجع در حافظة کوتاه‌مدت جاری خواننده قرار دارد؛ اما آن‌چنان‌که از جملات بعدی برمی‌آید، موضوع بحث وظیفة مدرسه است و نه افراد اجتماع. پس مرجع ضمیر صفر در ذهن خواننده فعال است، اما کانونی نیست.

جدول 12: وضعیت شناختی صورت ارجاعی «ضمیر صفر»

وضعیت شناختی

عنوان کتاب

نوعاً قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

مدیر مدرسه

_

_

_

_

_

_

_

_

_

_

15

100

زبان و تفکر

_

_

_

_

_

_

_

_

4

7/26

11

3/73

مجموع

_

_

_

_

_

_

_

_

4

3/13

26

7/86

5. نتیجه‌گیری

در این بخش، نتایج مترتب بر پژوهش حاضر ارائه می‌شود. این نتایج به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ ابتدا نتایج مربوط به آمار و ارقام کلی را مطرح می‌کنیم و سپس، بر اساس پیش‌بینی‌های سلسله‌مراتب کهنگی، به ارزیابی میزان انطباق آنها با داده‌های زبان فارسی می‌پردازیم.

5ـ1. نتایج مربوط به آمار و ارقام کلی

در بخش حاضر، جداول 1 تا 12 در یک جدول کلی (جدول 13) خلاصه و بر اساس آن، یک سلسله نتایج ارائه می‌شود. با توجه به جدول 13 می‌توان به نتایج زیر دست یافت:

الف‌ـ هر چه از صورت ارجاعی «اسم» به سمت صورت ارجاعی «ضمیر صفر» حرکت می‌کنیم، تمایل به سمت راست (بالای) سلسله‌مراتب کهنگی مشاهده می‌شود؛ یعنی از وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی فاصله می‌گیریم و به وضعیت شناختی کانونی نزدیک می‌شویم.

جدول 13: دوازده صورت ارجاعی و شش وضعیت شناختی

وضعیت شناختی

 

 

 

صورت ارجاعی

نوعاً

قابل‌شناسایی

ارجاعی

منحصراً قابل‌شناسایی

آشنا

فعال

کانونی

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

اسم

28

3/93%

_

_

2

7/6%

_

_

_

_

_

_

اسم + توصیفگر

24

80%

_

_

6

20%

_

_

_

_

_

_

(یک) + اسم + (ی نکره)

17

7/56%

13

3/43%

_

_

_

_

_

_

_

_

(یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره)

18

23/69%

3

54/11%

5

23/19%

_

_

_

_

_

_

(یک) + اسم + (ی نکره) + را

11

3/73%

4

7/26%

_

_

_

_

_

_

_

_

(یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره) + را

7

63/63%

4

37/36%

_

_

_

_

_

_

_

_

اسم + توصیفگر + را

15

50%

_

_

9

30%

3

10%

3

10%

_

_

اسم + را

9

30%

_

_

4

3/13%

5

7/16%

6

20%

6

20%

این/آن + اسم + (توصیفگر)

_

_

_

_

10

3/33%

5

7/16%

13

3/43%

2

7/6%

این/آن + اسم + (توصیفگر) + را

_

_

_

_

2

7/6%

_

_

_

_

28

3/93%

ضمایر شخصی

_

_

_

_

_

_

_

_

10

3/33%

20

7/66%

ضمیر صفر

_

_

_

_

_

_

_

_

4

3/13%

26

7/86%

مجموع

129

06/40%

24

45/7%

38

8/11%

13

05/4%

36

18/11%

82

46/25%

وقتی به جدول 13 نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که در ابتدا، آمار و ارقام در خانه‌های سمت راست جدول یا همان پایین سلسله‌مراتب، متراکم است؛ اما تقریباً از میانة ستون عمودی (ستون صورت‌های ارجاعی)، تراکم آمار و ارقام به سمت چپ جدول یا همان بالای سلسله‌مراتب حرکت می‌کند.

ب‌ـ‌‌ در 4 صورت از این 12 صورت ارجاعی، «یک» یا «ی» نکره دیده می‌شود. مرجع این صورت‌ها عمدتاً با دو وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی و ارجاعی در ذهن مخاطب شناخته می‌شود. تنها در صورت ارجاعی «(یک) + اسم + توصیفگر + (ی نکره)» است که تعداد کمی از داده‌ها وضعیت منحصراً قابل‌شناسایی دارند. از 82 موردی که در این 4 صورت بررسی شدند، مرجع 53 مورد نوعاً قابل‌شناسایی، 24 مورد ارجاعی و 5 مورد منحصراً قابل‌شناسایی بود. این مطلب نشان می‌دهد که «یک» یا «ی» نکره، نشانه‌ای قوی برای کهنگی کمتر هستند؛ به‌طوری‌که در حدود 65% از این مثال‌ها، خواننده تنها می‌تواند به نمودی از نوع مرجع دست یابد. دو شاهد برای این امر وجود دارد؛ نخست آنکه در 2 صورت ارجاعی از 4 صورت موردبحث، شاهد حضور نشانۀ مفعولی «را» هستیم، ولی باز هم وضعیت شناختی مرجع موردنظر نهایتاً ارجاعی است و از این وضعیت بالاتر نمی‌رود. دوم آنکه در اولین صورتی که در آن «یک» یا «ی» نکره وجود ندارد (اسم + توصیفگر + را)، مشاهده می‌کنیم که مرجع، علاوه‌بر وضعیت منحصراً قابل‌شناسایی، می‌تواند دارای وضعیت آشنا و فعال نیز باشد. این دو دلیل گویای آن است که «یک» و «ی» نکره تا حدود بسیار زیادی نشان‌دهندۀ کهنگی کمتر هستند.

ج‌ـ دو صورت «اسم» و «اسم + توصیفگر» تنها در دو وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی و منحصراً قابل‌شناسایی دیده می‌شوند. از 60 مورد بررسی‌شده در این دو صورت، مرجع 52 مورد نوعاً قابل‌شناسایی و 8 موردمنحصراً قابل‌شناسایی است. حال اگر نشانۀ مفعولی «را»، که نشان‌دهندۀ میزان کهنگی بیشتر است، به این دو صورت ارجاعی اضافه شود، شاهد این خواهیم بود که علاوه بر دو وضعیت نوعاً قابل‌شناسایی و منحصراً قابل‌شناسایی، وضعیت شناختی مرجع‌ها به سمت بالای سلسله‌مراتب سوق پیدا می‌کند؛ به‌طوری‌که مرجع صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر + را» وضعیت‌های شناختی آشنا و فعال نیز دارد و مرجع صورت ارجاعی «اسم + را» در وضعیت‌های شناختی آشنا، فعال و کانونی نیز مشاهده می‌شود. از 60 مورد بررسی‌شده در این دو صورت، مرجع 24 مورد نوعاً قابل‌شناسایی، 13 مورد منحصراً قابل‌شناسایی، 8 مورد آشنا، 9 مورد فعال و 6 مورد کانونی است.

د‌ـ دو صورت ارجاعی «این/آن + اسم + (توصیفگر)» و «این/آن + اسم + (توصیفگر) + را» صورت‌هایی هستند که در ذهن مخاطب، حداقل، مرجعی منحصراً قابل‌شناسایی دارند. در 30 موردی که در صورت «این/آن + اسم + (توصیفگر)» بررسی شدند، مرجع 13 مورد فعال، 10 مورد منحصراً قابل‌شناسایی، 5 مورد آشنا و فقط 2 مورد کانونی بود؛ اما از 30 مثال بررسی‌شده در صورت ارجاعی «این/آن + اسم + (توصیفگر) + را»، مرجع 28 مورد کانونی و مرجع تنها 2 مورد از آن منحصراً قابل‌شناسایی بود. این آمار ما را به این نتیجه می‌رساند که وجود صفت‌های اشارۀ «این» یا «آن» در این صورت‌های ارجاعی، نشان‌دهندۀ میزان کهنگی بیشتر هستند و به خواننده نشان می‌دهند که به میزان پردازش کمتری برای شناسایی مرجع نیاز دارد. همچنین، اضافه شدن نشانۀ مفعولی «را» به‌صورت ارجاعی «این/آن + اسم + (توصیفگر)» باعث می‌شود تا میزان کهنگی این لفظ ارجاعی به‌مراتب افزایش یابد، به‌گونه‌ای که مرجع 28 مورد از 30 مثال در وضعیت کانونی قرار گرفته است. ازاین‌رو، «این» و «آن» نشانه‌های قوی برای میزان کهنگی بیشتر هستند و این دو، در کنار «را»، نشانه‌ای بسیار قوی‌تر برای میزان کهنگی بیشتر به شمار می‌آیند.

ه ـ ‌مرجع‌های دو صورت ارجاعی «ضمیر شخصی» و «ضمیر صفر» دارای دو وضعیت شناختی فعال و کانونی هستند. تنها یک تفاوت 20 درصدی در وضعیت‌های این دو صورت دیده می‌شود؛ به‌طوری‌که مرجع 3/33 درصد از ضمایر شخصی و3/13 درصد از ضمایر صفر در وضعیت فعال قرار دارند و مرجع 7/66 درصد از ضمایر شخصی و 7/86 درصد از ضمایر صفر در وضعیت کانونی‌اند. این آمار، که چندان دور از انتظار نیست، به این دلیل است که وضعیت شناختی فعال، برای استفاده از تمام صورت‌های ضمیری، لازم و برای ضمایر شخصی تکیه‌دار، کافی است. همچنین، وضعیت کانونی برای استفاده از ضمایر صفر و ضمایر شخصی بی‌تکیه لازم است. واضح است که وقتی در جمله‌ای، از یک ضمیر به‌عنوان فاعل استفاده نمی‌شود، یا به بیانی دیگر، از ضمیر صفر در آن استفاده می‌شود، این ضمیر هم در حافظۀ کوتاه‌مدت جاری خواننده باقی می‌ماند و هم در مرکز توجه و موضوع موردبحث است؛ بنابراین، طبیعی است که 7/86 درصد از ضمایر صفر دارای وضعیت شناختی کانونی باشند.

وـ یکی از نتایج مهمی که از این مقاله به دست می‌آید این است که برخلاف آنچه کریمی (Karimi, 1990) گفته است، نشانۀ مفعولی «را» در زبان فارسی نشانۀ مشخص بودن یک مرجع نیست. منظور از مشخص بودن این است که مرجع صورت ارجاعی یا برای نویسنده (گوینده) و یا برای نویسنده و خواننده (شنونده)، هردو، مشخص باشد. در مقالۀ حاضر مواردی دیده شد که مرجع آن‌ها با وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی در ذهن مخاطب شناخته می‌شدند. همان‌طور که در جدول 13 مشاهده می‌شود، 5 صورت ارجاعی وجود دارند که نشانۀ مفعولی «را» در آن‌ها دیده می‌شود. در این 5 صورت ارجاعی، 116 مثال مورد تحلیل قرار گرفت که از این تعداد، مرجع 42 مثال دارای وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی است؛ بنابراین، در 42 مورد از این 116 مورد، مخاطب تنها می‌تواند به نمودی از نوع مرجع دست یابد، بدون اینکه بتواند مرجع مشخصی را تشخیص دهد.

5ـ2. میزان انطباق سلسله‌مراتب کهنگی با داده‌های زبان فارسی

سلسله‌مراتب کهنگی، که به‌صورت زیر بیان می‌شود، سه پیش‌بینی دارد که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

کانونی > فعال > آشنا > منحصراً قابل‌شناسایی > ارجاعی > نوعاً قابل‌شناسایی

پیش‌بینی اول مبتنی بر رابطة تضمن یک‌سویه‌ای است که در این سلسله‌مراتب برقرار است. برقراری تضمن به این معناست که هرکدام از این وضعیت‌ها سایر وضعیت‌هایی را که در پایین یا همان سمت چپ سلسله‌مراتب قرار دارند نیز شامل می‌شوند. بر اساس این ویژگی، مثلاً یک صورت ارجاعی که دارای مرجعی با وضعیت شناختی آشناست می‌تواند برای وضعیت‌های بالاتر از خود که فعال و کانونی هستند نیز استفاده شود؛ البته الزامی برای این مطلب وجود ندارد. برای روشن شدن این مطلب، مثالی از زبان انگلیسی و دو مثال از همین مقاله ذکر می‌کنیم. در زبان انگلیسی، صورت ارجاعی «the + N»، که برای مرجعی با وضعیت شناختی منحصراً قابل‌شناسایی استفاده می‌شود، می‌تواند برای مرجع‌هایی که دارای وضعیت‌های شناختی بالاتر از آن ـ یعنی آشنا، فعال و کانونی ـ هستند نیز استفاده شود؛ زیرا بین این وضعیت‌های شناختی رابطۀ تضمن وجود دارد. این مسئله را در نتایجی که از این تحقیق به دست آمد و در جدول 13 ارائه شد نیز می‌توان دید. برای مثال، صورت ارجاعی «اسم» که در 3/93 درصد از موارد، دارای مرجعی با وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی است، در 7/6 درصد از اسم‌ها با مرجعی که وضعیت منحصراً قابل‌شناسایی دارد نیز دیده می‌شود؛ زیرا طبق اصل تضمن، صورت ارجاعی «اسم»، که عمدتاً با مرجع‌های نوعاً قابل‌شناسایی دیده می‌شود، می‌تواند به‌عنوان یک صورت ارجاعی برای مرجع‌های دیگری که وضعیت شناختی منحصراً قابل‌شناسایی دارند نیز به کار رود. در مثالی دیگر می‌بینیم که صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر + را» در 50 درصد از موارد با مرجعی دیده می‌شود که وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی دارد؛ اما در مواردی مشاهده می‌شود که این صورت ارجاعی برای مرجع‌هایی که وضعیت شناختی منحصراً قابل‌شناسایی، آشنا و فعال دارند نیز به کار رفته است؛ زیرا طبق اصل تضمن، صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر + را»، که بیشتر با مرجع‌های نوعاً قابل‌شناسایی دیده می‌شود، می‌تواند به‌عنوان یک صورت ارجاعی برای مرجع‌های دیگری به کار رود که یکی از وضعیت‌های شناختی منحصراً قابل‌شناسایی، آشنا و فعال را دارند. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، پیش‌بینی اول سلسله‌مراتب کهنگی با داده‌های به‌دست‌آمده از این مقاله سازگار است.

پیش‌بینی دوم سلسله‌مراتب کهنگی این است که این سلسله‌مراتب رابطه‌ای با اصل کمیت گرایس (Grice, 1975) دارد. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، یک رابطۀ تضمن یک‌سویه از راست به چپ در این سلسله‌مراتب وجود دارد؛ بنابراین، این امکان وجود دارد که یک صورت ارجاعی که مرجعی با وضعیت شناختی پایین‌تری دارد برای یک مرجع دیگر که وضعیت شناختی بالاتری دارد نیز به کار رود؛ اما مواردی دیده می‌شود که این‌چنین نیست و یک صورت ارجاعی که برای مرجعی با وضعیت شناختی پایین‌تر به کار رفته است، نمی‌تواند برای مرجع دیگری که وضعیت شناختی بالاتری دارد استفاده شود. به‌عنوان ‌مثال، در زبان انگلیسی، صورت ارجاعی «a + N» حداکثر می‌تواند برای مرجعی که ارجاعی یا نوعاً قابل‌شناسایی باشد، استفاده شود؛ به بیانی دیگر، این صورت ارجاعی نمی‌تواند برای مرجع‌هایی با وضعیت‌های بالاتر از وضعیت ارجاعی ـ یعنی منحصراً قابل‌شناسایی، آشنا، فعال و یا کانونی ـ به کار رود. درحالی‌که با توجه به اصل تضمن، باید امکان استفاده از این صورت ارجاعی برای وضعیت‌های شناختی بالاتر سلسله‌مراتب نیز وجود داشته باشد. این مسئله در داده‌های موردبررسی در این مقاله نیز به چشم می‌خورد. به‌عنوان ‌مثال، صورت ارجاعی «(یک) + اسم + (ی نکره) + را» که تنها در دو وضعیت پایین سلسله‌مراتب ـ یعنی نوعاً قابل‌شناسایی و ارجاعی ـ دیده می‌شود در وضعیت‌های بالاتر سلسله‌مراتب به چشم نمی‌خورد. طبق اصل تضمن، این صورت ارجاعی می‌تواند برای مرجع‌های دیگری که وضعیت شناختی بالاتری دارند نیز استفاده شود، درحالی‌که این‌چنین نیست. دلیل این ناسازگاری‌ها را می‌توان در رابطه‌ای که بین سلسله‌مراتب کهنگی و اصل کمیت گرایس وجود دارد، جستجو کرد. اصل کمیت گرایس در دو بخش و به‌صورت زیر بیان می‌شود:

اصل کمیت 1 (Q1): همان مقدار که لازم است، اطلاعات ارائه دهید.

اصل کمیت 2 (Q2): بیشتر از آنچه لازم است، اطلاعات ارائه ندهید.

برای توضیح اصل Q1 به دو جملۀ زیر توجه کنید:

A- I agree with all of what you said.

B-I agree with some of what you said.

در این مثال، جملۀ A صورت قوی‌تر28 یا صورت متضمن29 و جملۀ B صورت ضعیف‌تر30 یا صورت موردتضمن31 است. درنتیجه، جملۀ A متضمن جملۀ B است و زمانی که جملۀ A بیان می‌شود، جملۀ B نیز خودبه‌خود تأیید می‌شود. عکس این مطلب صحیح نیست و جملۀ B متضمن جملۀ A نیست. با توجه به اصل Q1، اگر شرایط برای بیان جملۀ B (صورت ضعیف‌تر) محقق باشد و گوینده فقط با بخشی از آنچه مخاطبش گفته موافق باشد، آنگاه استفاده از جملۀ A (صورت قوی‌تر)، ناقض اصل Q1 است؛ به بیانی دیگر، اگر در چنین شرایطی به‌جای جملۀ B (که مورد تضمن است)، از جملۀ A (که متضمن است) استفاده کنیم، اصل Q1 نقض می‌شود؛ زیرا اصل Q1 بیان می‌کند که همان مقدار که لازم است، اطلاعات ارائه کنید و با بیان جملۀ A، همان مقدار که نیاز بوده اطلاعات ارائه نشده و اطلاعات کمتری ارائه شده است.

حال برای توضیح اصل Q2 به دو جملۀ زیر توجه کنید:

C- I’ll go to the meeting if and only if you go.

D-I’ll go to the meeting if you go.

در این مثال، جملۀ C صورت قوی‌تر یا متضمن و جملۀ D صورت ضعیف‌تر یا موردتضمن است. درنتیجه، جملۀ C متضمن جملۀ D است و زمانی که جملۀ C بیان می‌شود، جملۀ D نیز خودبه‌خود تأیید می‌شود. عکس این مطلب صحیح نیست و جملۀ D متضمن جملۀ C نیست. با توجه به اصل Q2، اگر شرایط برای بیان جملۀ D (صورت ضعیف‌تر) محقق باشد و گوینده در صورتی به جلسه برود که مخاطبش نیز به آنجا برود و تأکید ویژه‌ای برای رفتن گوینده به جلسه وجود نداشته باشد، آنگاه استفاده از جملۀ C (صورت قوی‌تر)، ناقض اصل Q2 است؛ به بیانی دیگر، اگر در چنین شرایطی به‌جای جملۀ D که مورد تضمن است، از جملۀ C که متضمن است، استفاده کنیم، اصل Q2 نقض می‌شود؛ زیرا اصل Q2 بیان می‌کند که بیشتر از آنچه لازم است، اطلاعات ارائه ندهید و با بیان جملۀ C، بیشتر از آنچه نیاز بوده اطلاعات ارائه شده است.

حال، با توجه به دو اصل کمیت Q1 و Q2، رابطۀ بین آن‌ها با سلسله‌مراتب کهنگی را توضیح می‌دهیم. رابطۀ بین Q1 و این سلسله‌مراتب را با ذکر مثالی بیان می‌کنیم: اگر شرایط برای کاربرد صورت ارجاعی «a + N» که به مرجعی نوعاً قابل‌شناسایی یا ارجاعی نیاز دارد فراهم باشد، آنگاه استفاده از صورت ارجاعی «ضمیر بی‌تکیه»، که مرجعی کانونی می‌خواهد، ناقض Q1 است. بر طبق Q1، باید همان مقدار که لازم است، اطلاعات ارائه شود. اگر در اینجا، به‌جای صورت ارجاعی «a + N»، از صورت «ضمیر بی‌تکیه» استفاده کنیم، همان مقدار که نیاز بوده، اطلاعات ارائه نداده‌ایم و اطلاعات کمتری ارائه داده‌ایم. درنتیجه، Q1 را نقض کرده‌ایم. طبق سلسله‌مراتب کهنگی نیز صورت ارجاعی «a + N» به مرجعی نیاز دارد که دارای وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی یا ارجاعی باشد و شنونده برای شناسایی چنین مرجعی به اطلاعات بیشتری نیاز دارد. حال اگر به‌جای صورت ارجاعی «a + N» از صورت «ضمیر بی‌تکیه» که به مرجعی کانونی نیاز دارد، استفاده کنیم، اطلاعات کمتری ارائه داده‌ایم و شنونده قادر به تشخیص مرجع نخواهد بود. این مسئله در نتایجی که از داده‌های این مقاله به دست آمده نیز قابل‌مشاهده است. با توجه به جدول 13، مشاهده می‌شود که هیچ‌گاه برای مرجعی که نوعاً قابل‌شناسایی یا ارجاعی است، از ضمیر شخصی یا ضمیر صفر استفاده نشده؛ زیرا این مطلب، ناقض Q1 خواهد بود و در صورت استفاده از ضمیر شخصی یا ضمیر صفر، آن مقدار که لازم است، اطلاعات ارائه نمی‌شود و اطلاعات کمتری ارائه خواهد شد؛ بنابراین، در هیچ‌جا در این جدول دیده نمی‌شود که برای مرجعی که دارای وضعیت شناختی نوعاً قابل‌شناسایی یا ارجاعی است، از ضمیر شخصی یا ضمیر صفر استفاده شود؛ زیرا این مطلب، اصل Q1 را نقض می‌کند.

رابطۀ بین Q2 و سلسله‌مراتب کهنگی را نیز با ذکر مثالی نشان می‌دهیم: اگر شرایط برای کاربرد صورت ارجاعی «ضمیر بی‌تکیه» که به مرجعی کانونی نیاز دارد فراهم باشد، در این صورت، استفاده از صورت ارجاعی «a + N» که به مرجعی نوعاً قابل‌شناسایی یا ارجاعی نیاز دارد، ناقض Q2 است. بر اساس Q2، نباید بیشتر از آنچه لازم است، اطلاعات ارائه شود. اگر در اینجا به‌جای صورت ارجاعی «ضمیر بی‌تکیه» از صورت «a + N» استفاده کنیم، بیشتر از آنچه نیاز بوده، اطلاعات ارائه داده‌ایم و درنتیجه Q2 را نقض کرده‌ایم. برطبق سلسله‌مراتب کهنگی نیز صورت ارجاعی «ضمیر بی‌تکیه» به مرجعی کانونی نیاز دارد و شنونده برای شناسایی مرجعی که کانونی است به اطلاعات زیادی نیاز ندارد و تنها بر اساس خودِ ضمیر بی‌تکیه، می‌تواند مرجع را تشخیص دهد؛ بنابراین، لزومی ندارد که به‌جای ضمیر بی‌تکیه، از صورت ارجاعی «a + N» استفاده کنیم؛ زیرا در این صورت، اطلاعات بیشتری ارائه داده‌ایم و اصل Q2 را نقض کرده‌ایم. این مسئله در نتایجی که از داده‌های این مقاله به دست آمده نیز قابل‌مشاهده است. با توجه به جدول 13، مشاهده می‌شود که هیچ‌گاه برای مرجعی که کانونی است، از صورت‌های ارجاعی که در آن‌ها «یک» یا «ی» نکره به کار رفته استفاده نشده است؛ زیرا این مطلب Q2 را نقض خواهد کرد و در صورت استفاده از صورت‌های ارجاعی نکره، بیشتر از آنچه نیاز است، اطلاعات ارائه می‌شود. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، پیش‌بینی دوم سلسله‌مراتب کهنگی نیز با داده‌های به‌دست‌آمده از این مقاله سازگار است.

پیش‌بینی دیگری که از رابطۀ سلسله‌مراتب کهنگی و اصل کمیت گرایس منتج می‌شود، به این صورت است که صورت‌های ارجاعی طولانی‌تر حاوی اطلاعات بیشتری هستند و بیشتر به سمت پایین سلسله‌مراتب گرایش دارند؛ به بیانی دیگر، این صورت‌ها بیشتر برای مرجع‌هایی به کار می‌روند که وضعیت‌های شناختی نوعاً قابل‌شناسایی یا ارجاعی دارند. برعکس، صورت‌های ارجاعی کوتاه‌تر حاوی اطلاعات کمتری هستند و بیشتر به سمت بالای سلسله‌مراتب گرایش دارند؛ به بیانی دیگر، این صورت‌ها بیشتر برای مرجع‌هایی به کار می‌روند که دارای وضعیت‌های شناختی کانونی، فعال یا آشنا هستند؛ اما ظاهراً در چند مورد از صورت‌های ارجاعی در داده‌های زبان فارسی، این قاعدۀ کلی نقض می‌شود و عدم همخوانی وجود دارد. برای مثال، با توجه به جدول 13، ملاحظه می‌شود که سه صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر + را»، «این/آن + اسم + (توصیفگر)» و «این/آن + اسم + (توصیفگر) + را» با این قاعدۀ کلی سازگار نیستند و باوجوداینکه صورت‌های ارجاعی طولانی هستند، به سمت بالای سلسله‌مراتب گرایش دارند؛ یعنی بیشتر برای مرجع‌هایی به کار رفته‌اند که دارای وضعیت‌های شناختی کانونی، فعال یا آشنا هستند. این مسئله به دلیل وجود «این/آن» یا «را» و یا هردوی آن‌ها در این صورت‌های ارجاعی است. همان‌گونه که پیش ‌از این اشاره شد، صفت‌های اشارۀ «این» یا «آن» و یا نشانۀ مفعولی «را» نشانه‌های قوی برای میزان کهنگی بیشتر هستند و به خواننده یا شنونده نشان می‌دهند که به میزان پردازش کمتری برای شناسایی مرجع نیاز دارد. به‌علاوه، زمانی که «این» یا «آن» و «را» با هم استفاده شوند، نشانۀ قوی‌تری برای میزان کهنگی بیشتر هستند و به خواننده یا شنونده نشان می‌دهند که به میزان پردازشِ به‌مراتب‌کمتری برای شناسایی مرجع نیاز دارد؛ بنابراین، اگرچه این سه صورت ارجاعی نسبت به ضمیر بی‌تکیه و ضمیر صفر طولانی‌تر هستند و قاعدتاً باید بیشتر در پایین سلسله‌مراتب استفاده شوند، اما به دلیل حضور «این/آن» و «را» که نشانه‌ای قوی برای کهنگیِ بیشترند، بیشتر در بالای سلسله‌مراتب مشاهده می‌شوند. درنتیجه، صرفاً حجم و طول بیشتر صورت ارجاعی دلیل بر گرایش به سمت پایین سلسله‌مراتب نیست.

با توجه به نتایجی که از دو پیش‌بینی اول سلسله‌مراتب به دست آمد، حداقل بر اساس مقالۀ فعلی، مدل شناختی با داده‌های زبان فارسی سازگار است و ظاهراً چارچوب کارآمدی به نظر می‌رسد. همان‌طور که اشاره شد، سه صورت ارجاعی «اسم + توصیفگر + را»، «این/آن + اسم + (توصیفگر)» و «این/آن + اسم + (توصیفگر) + را» ظاهراً نقضی را در این مدل نشان می دهند و باوجوداینکه صورت‌های ارجاعی طولانی هستند، به سمت بالای سلسله‌مراتب گرایش دارند؛ اما اگر خوب دقت ‌کنیم، می‌بینیم که این مسئله خدشه‌ای بر سلسله‌مراتب موردبررسی وارد نمی‌کند؛ زیرا اصل سلسله‌مراتب و دو پیش‌بینی آن با داده‌های زبان فارسی سازگار است و فقط باید این نکته را مدنظر داشت که صرفاً طول و حجم بیشتر صورت ارجاعی به معنای گرایش به سمت پایین سلسله‌مراتب نیست. به‌علاوه، در زبان فارسی نیز شاهد آنیم که کوچک‌ترین صورت‌های ارجاعی (ضمیر شخصی و ضمیر صفر) دارای بیشترین پیوند با بالای سلسله‌مراتب کهنگی هستند.

آل‌احمد، جلال. (1362). مدیر مدرسه. تهران: رواق.
باطنی، محمدرضا. (1378). زبان و تفکر. تهران: آگاه.
جاوید، سمیه. (1392). بررسی ارجاع گفتمانی در زبان فارسی بر اساس مدل کاربردشناسی هوانگ. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز.
Ariel, M. (1988). “Referring and Accessibility”. Journal of Linguistics. 24(1). 65-87.
ـــــــــــــــــ . (1991). “The Function of Accessibility in a Theory of Grammar”. Journal of Pragmatics. 16. 443-463.
Blackwell, S. E. (2000). “Anaphora Interpretations in Spanish Utterances and the Neo-Gricean Pragmatic Theory”. Journal of Pragmatics. 32. 389-424.
ـــــــــــــــــــــــــــــ. (2001). “Testing the Neo-Gricean Pragmatic Theory of Anaphora: The Influence of Consistency Constraints on Iinterpretations of Coreference in Spanish". Journal of Pragmatics. 33. 901-941.
Brown, G. and Yule, G. (1983). Discourse Analysis. Cambridge: Cambridge University Press.
Chiou, M. and Huang, Y. (2010). “NP-Anaphora in Modern Greek: A Partial Neo-Gricean Pragmatic Approach”. Journal of Pragmatics. 42. 2036-2057.
Fox, B. A. (1987). Discourse Structure and Anaphora: Written and Conversational Eenglish. Cambridge: Cambridge University Press.
Givon, T. (1983). Topic Continuity in Discourse: A Quantitative Cross-Language Study. Amsterdam: Benjamins.
. ــــــــــــــــــ(1985). Icoinicity, Isomorphism and Non-Arbitrary Coding in Syntax. Amsterdam: Benjamins.
 ـــــــــــــــــ.(1990). Syntax: A Functional-Typological Introduction. Amsterdam: Benjamins.
Grice, H. P. (1975). Logic and Conversation. London: Academic Press.
Grosz, B. J., Joshi, A. K. and Weinstein, S. (1995). “Centering: A Framework for Modeling Local Coherence of Discourse”. Computational Linguistics. 21(2). 204-225.
Gundel, J. K., Hedberg, N. and Zacharski, R. (1993). “Cognitive Status and the Form of Referring Expressions in Discourse”. Language. 69(2). 274-307.
Huang, Y. (1991). “A Neo-Gricean Pragmatic Theory of Anaphora”. Journal of Linguistics. 27. 301-335.
ــــــــــــــــــ. (1994). The Syntax and Pragmatics of Anaphora: A study with Special Reference to Cchinese. Cambridge: Cambridge University Press.
ــــــــــــــــــ. (2000). Anaphora: A Cross-Linguistic Study. New York: Oxford University Press.
ــــــــــــــــــ. (2004). Anaphora and the Pragmatics-Syntax Interface. Oxford: Blackwell.
ــــــــــــــــــ. (2007). The Syntax and Pragmatics of Anaphora. Cambridge: Cambridge University Press.
Karimi, S. (1990). “Obliqueness, Specificity, and Discourse Functions: Ra in Persian”. Linguistic Inquiry. 3 and 4. 139-191.
Kempson, R. (1988). “Logical form: The Grammar-Cognition Interface”. Journal of Linguistics. 24. 393-431.
Levinson, S. C. (1987a). “Minimization and Conversational Inference”. In: J. Verschueren and M. Bertuccelli-Papi (eds.), The Pragmatic Perspective. 61-129. Amsterdam: Benjamins.
ــــــــــــــــــــــــــــ. (1987b). “Pragmatics and the Grammar of Anaphora: A Partial Pragmatic Reduction of Binding and Control Phenomena”. Journal of Linguistics. 23. 379-434.
Prince, E. (1981). “Toward a Taxonomy of Given-New Information”. In: P. Cole (ed.), Radical Pragmatics. New York: Academic Press. 223-255
Takami, K. (1987). “Anaphora in Japanese”. Journal of Pragmatics. 11. 169-191.