Document Type : Research Paper
Author
M. A. in Ancient Cultures and Languages, Allame Tabataba'i University, Tehran, Iran
Abstract
This study investigates the thematic structure in Middle Persian Texts based on Halliday’s approach. Accordingly, it could be investigated that what changes have happened in the thematic structure during the process of Language development. Halliday and Matthiessen (2014) claim that the theme is the point of departure. In order to do this study, two texts of kārnāmag i ardešir bābakān (Text 1) and dinkar šašom (Text 2) were chosen. The results suggest that the highest occurrence of themes belongs to the unmarked multiple theme (almost 65% in both texts) with the pattern of “Textual theme + Topical theme” (70.27% in Text1 and 60.83% in Text2). Based on this fact it could be claimed that in that era this pattern was used to transfer the message.
Introduction
The present research is an attempt to describe themes from the perspective of textual meta-function in Middle Persian texts in Halliday and Matthiessen’s Functional Grammar (2014). Halliday’s systematic order is a meaning-based approach that considers the most significant role of language which is “communicating and meaning”. In this theory, four semantic layers or meta functions are proposed to convey meaning: experiential meta function, interpersonal meta function, textual meta function, and logical meta function. In this research, textual meta function plays the main role. In textual meta-function, themes and rhemes are the structural tools for creating discourse and text. This research is very important in some points, for the first reason, it provides the bed for comparison of the textual characteristics of the texts in present and previous Persian language development. Also, in such researches, different writing styles are examined to convey meaning and pave the way for analyzing the discourse of historical texts.
In this regard, two texts of kārnāmag i ardešir bābakān and Dinkard ī šašom were selected to examine the textual characteristics based on the textual meta function of Halliday’s approach (2014), and the first content is about Sassanian dynasty. Dinkard ī šašom is the most complete book of the Middle Persian, and it is included among religious encyclopedias.
Research Questions
This research attempts to answer the following questions:
What are the differences between thematical patterns in two narrative and instructional texts in the middle period?
In which of the two narrative and instructional texts, the proportion of marked theme is higher?
Literature Review
Various studies have been conducted in connection with Halliday's systematic theory (2014), and each of these studies has examined a part of this theory.
Methodology
Halliday and Matthiessen (2014) consider the basic unit for understanding meaning in systematic grammar as “clause” and present three layers or meta functions to understand meaning. These three meta-functions are experiential, interpersonal, and textual.
Textual meta function deals with the textual structure of the language and organizes the coherence and continuity of the flow of speech. In this theory, the way the structures are arranged inside the clause is important. Based on this, in a clause, there are two roles of theme-rheme, which together represent the theme-rheme system.
According to Halliday and Matthiessen (2014), the theme is the point of departure of the message and determines the position of the clause within the text. Also, the theme shows how the message is conveyed with the help of language and context, and how what we say is related to what has already been said. The theme itself is divided into two categories:
Simple theme:
Simple complex as theme: Ali is Ahmed's best friend.
Multiple group complex as theme: Ali's best friend in class is Ahmed.
Multiple themes:
Textual primer (2014:107): continuative, conjunction, conjunction adjust
Interpersonal initiator (2014: 107): vocative, modal adjunct, finite verbal
Sometimes, multiple themes have all three types of components.
Conclusion
In order to investigate the structure of themes in the Middle Persian, 46 sentences were extracted from kārnāmag i ardešir bābakān and Dinkard ī šašom, and these sentences were divided into “clauses” defined in this approach, according to Halliday’s functional grammar.
In kārnāmag i ardešir bābakān, 65.04% of themes are multiple and
unmarked. The marked themes are rarely seen in this text and the clauses often follow the pattern of unmarked sentences in Middle Persian. Only 4.85% of themes are simple and marked and 6.79% of them are marked multiple.
Accordingly, textual themes play an important role in the formation of multiple themes in this text. “ud” (which means “and” in Persian today) as a textual (structural) theme, has the highest percentage of occurrence. The percentage of occurrence of multiple themes with interpersonal themes is only 16.21%. This seems quite logical to consider the nature of this text, which is a narrative one. Another third pattern is “textual theme (structural) + interpersonal theme(facet) + topical theme” and the percentage of occurrence of this pattern is 13.51%. In Dinkard ī šašom, the occurrence of unmarked multiple themes is 64.74%, and in contrast, marked multiple themes occur in only 12.82% of cases, which are often present in the first clauses. The percentage of occurrence of unmarked and marked simple themes is 17.30% and 5.76%, respectively. In this text, interpersonal themes also occupy a significant percentage, which according to the content of this text, the high occurrence of this type of initiators seems logical. Another distinctive feature of themes in Dinkard ī šašom is their discrete themes.
In general, it can be pointed out that in the texts of Middle Persian, unmarked and multiple themes were often used to start the message. In the text of kārnāmag i ardešir bābakān, the sentences start with simple and unmarked themes. Then, they move on to multiple themes. Interpersonal themes are rarely seen in these texts.
In Dinkard ī šašom, themes are often marked and multiple, and they are the important and significant topics that this text deals with. Then, these primers move to unmarked multiple themes.
Keywords
- مقدمه
پژوهش حاضر کوششی برای توصیف آغازگر[1]ها از منظر فرانقش متنی[2] در متون فارسی میانه در رویکرد نقشگرای[3] هلیدی و متیسن[4] (2014) است. دستور نظاممند هلیدی رویکردی معنابنیاد است که مهمترین و اصلیترین نقش زبان را ایجاد ارتباط و انتقال معنا میداند. در این نظریه چهار لایه معنایی یا فرانقش برای انتقال معنا مطرح میشوند: فرانقش تجربی[5]، فرانقش بینافردی[6]، فرانقش متنی و فرانقش منطقی[7]. در این پژوهش، فرانقش متنی مبنای کار قرار میگیرد. در فرانقش متنی، آغازگر و پایانبخش از ابزارهای ساختاری ایجاد گفتمان و متن به شمار میروند. انجام این پژوهش از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا بررسی ویژگیهای متنی متون این دوره زمینه را برای مقایسة متون دورههای پیشین زبان فارسی با فارسی امروز فراهم میکند. همچنین، در اینگونه پژوهشها، سبکهای متفاوت نوشتاری برای انتقال معنا بررسی میشوند و زمینه را برای تحلیل گفتمان متون تاریخی هموار میسازند. از منظری دیگر، در این گونه پژوهشها، قالبهای جملات برای انتقال معنا بررسی میشوند و نشانداری[8] و بینشانی[9] جملات در طول روند تکوین زبان فارسی پنجرهای را به روی مطالعات شناختی باز میکند.
در همین راستا، دو متن کارنامه اردشیر بابکان و دینکرد ششم برای بررسی ویژگیهای متنی بر اساس فرانقش متنی رویکرد نقشگرای هلیدی انتخاب شدند. کارنامه اردشیر بابکان متنی روایی است و درونمایه آن به قدرت رسیدن اردشیر بابکان، سردودمان ساسانی و نیز، بخشی از آن در مورد جانشینی شاپور و پسر وی اورمزد است.
دینکرد ششم کاملترین اندرزنامه دورة میانه است و در زمرة دانشنامههای دینی نیز قرار میگیرد. اندرزهای این کتاب احتمالاً ترجمة یکی از بخشهای اوستا به نام «برش نسک» است. این کتاب بیشتر بر اندیشة دینی تأکید دارد. درونمایة دینکرد ششم خرد و دانایی، مشورت با نیکان، دین و ایمان، مینو و گیتی و و روان و تن است.
این پژوهش میکوشد به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
- الگوی آغازگری در دو متن روایی و اندرزنامه در دورة میانه چه تفاوتهایی دارند؟
- در کدامیک از دو متن روایی و اندرزنامه، نسبت آغازگرهای نشاندار بیشتر است؟
- چارچوب نظری
در نیمه دوم قرن بیستم، انقلابی در رشته زبانشناسی رخ داد و دو نگرش متفاوت و مکمل در این زمینه، بستر را برای بروز تحولاتی عظیم در این رشته فراهم کردند. یک نگرش بر مبنای تببین صوری زبان است که زبانشناسی صورتگرا[10] نتیجة آن است و دستور زایشی گشتاری[11] چامسکی خود یکی از نمایندگان این نوع نگرش صورتگرایانه به شمار میرود. دومین نگرش بر مبنای تبیین نقش زبان بوده است و زبان را پدیدهای برونفردی و اجتماعی برمیشمرد و دستور نقشگرای نظاممند از کارآمدترین آنهاست. هلیدی و متیسن (2014) واحد پایه برای درک معنا در دستور نقشگرای نظاممند را «بند»[12] در نظر میگیرند و برای درک معنا سه لایه و یا فرانقش را در سطح بند ارائه میکنند. همچنین، آنها لایة دیگری با عنوان فرانقش منطقی مطرح میسازند که به بررسی روابط میان بندها میپردازد. این سه فرانقش در سطح بند عبارتند از: فرانقش تجربی، فرانقش بینافردی و فرانقش متنی.
بر همین مبنا، فرانقش تجربی، ابزاری برای بیان تجربهها است و درک و دریافت ما را از واقعیت سازمانبندی میکند. این فرانقش در قالب سه بخش بازنمایی میگردد: فرایند[13]، مشارکان[14]، افزودههای حاشیهای[15].
در فرانقش بینافردی، بند در مفهوم تبادل دیده میشود. آنچه در این فرانقش بین دو طرف ردوبدل میگردد، اطلاعات و یا کالا یا خدمات است.
فرانقش متنی، که مبنای این پژوهش به شمار میرود، به ساختار متنی زبان میپردازد و انسجام و پیوستگی جریان سخن را سازماندهی میکند. در این فرانقش، نحوة چیدمان سازهها در درون بند اهمیت دارد. بر همین مبنا، در یک بند دو نقش آغازگر و پایانبخش وجود دارند که با یکدیگر نظام آغازگر ـ پایانبخش را بازنمایی میکنند. این نظام ساختار بند را نشان میدهد و به آرایش و چیدمان کلمات و عبارات در بند توجه میکند. بنا بر نظر هلیدی و متیسن (2014)، آغازگر، نقطة عزیمت پیام است و جایگاه بند را در درون متن تعیین میکند. همچنین، آغازگر نشان میدهد که چگونه پیام به کمک زبان و متناسب با بافت انتقال مییابد و چگونه آنچه میگوییم با آنچه پیشتر گفته شده، مرتبط است. بهبیانیدیگر، آغازگر مخاطب را قادر میسازد تا پیام را پردازش کند.گوینده و یا نویسنده آغازگر موردنظر خود را از میان انواع متفاوتی از آغازگرها انتخاب میکند (2014: 90). آغازگر نخستین سازه در بند است، وآغازگر مبتدایی[16] آغازگر اصلی است، به شرط آنکه یکی از عناصر فرانقش تجربی باشد (2014: 91). آغازگر خود به دو دسته تقسیم میشود:
- آغازگرساده[17]:
آغازگر تکسازهای[18]: بهترین دوست علی احمد است.
آغازگر چندسازهای[19]: بهترین دوست علی در کلاس احمد است.
- آغازگر مرکب[20] :
آغازگر متنی[21] (Halliday & Matthiessen, 2014:107):
آغازگر بینافردی[25] (Halliday & Matthiessen, 2014: 107):
گاهی آغازگرهای مرکب دارای هر سه نوع مؤلفهاند بهطورمثال، آغازگر مرکب میتواند بهصورت (آغازگر متنی + آغازگر بینافردی + آغازگر تجربی) نمود پیدا کند.
پس از بندهای ساده، اینک به تحلیل ساخت آغازگری در بندهای مرکب میپردازیم.
جملة مرکب جملهای است که دستکم از ترکیب دو جملة ساده به کمک یکی از پیوندهای وابستگی[29]، مانند اگر، تا ، چون ، زیرا .. ساخته شده است و مطلب به هم وابستهای را میرساند. هر یک از جملههایی که در ساختار جمله مرکب به کار رفتهاند، فراکرد نامیده میشوند. جملة مرکب دستکم از دو فراکرد ساخته شده است که یکی را پایه[30] و دیگری را پیرو[31] مینامیم. جملهای که با پیوند وابستگی همراه است، پیرو نامیده میشود و جملة دیگر پایه است (ارژنگ، 1393: 205ـ206). در جملات مرکبی که یک بند به بند دیگر وابسته است، رابطه از نوع ناهمپایگی است. این گونه جملات، جملات مرکب ناهمپایه نامیده میشوند. در جملات مرکب ناهمپایه، جملات پایه بهطورکلی در نقش افزودۀ وجهی و یا اظهاری نمود پیدا میکنند و پیام اصلی جمله در جملات پیرو نشان داده میشود. در این زمینه جملۀ (1) بهعنوان مثال ذکر شده است:
(1)
احتمال میدهم که فردا باران بیاید.
در اینجا، «احتمال میدهم» نقش افزودة وجهی را دارد و پیام اصلی جمله «آمدن باران» است که در جملة پیرو آمده است. دراینصورت، جملة پایه بههمراه نخستین سازة جملة پیرو، به شرط آن که یکی از عناصر فرانقش تجربی باشد، بهعنوان آغازگر در نظر گرفته میشود. هلیدی و متیسن (2014: 204) جملات مرکب را در دو مرحله تحلیل میکند:
2)
actually |
I |
think |
it |
was |
a cabbage |
wasn’t |
it |
|
افزوده |
فاعل |
حال زمانداری |
محمول |
فاعل |
زمانداری |
متمم |
زمانداری |
فاعل |
وجه |
مانده |
وجه |
مانده |
نشانه وجهی |
||||
3)
actually |
I |
think |
it |
was |
a cabbage |
wasn’t |
it |
|
افزوده |
فاعل |
زمانداری |
متمم |
زمانداری |
فاعل |
|
وجه |
مانده |
نشانه وجهی |
در مثال (2)، هر بند بهطور جداگانه مورد تحلیل قرار گرفته است و در مثال (3)، کل بند مرکب تحلیل شده است. در این پژوهش، همانند تحلیل هلیدی، جملات مرکب در دو مرحله تحلیل میشوند. ابتدا، آغازگر در هر بند بهطور جداگانه مشخص میشود و سپس، آغازگر در کل بند مرکب تعیین میشود.
در جملات همپایه[32]، دو یاچند جمله مستقل به کمک پیوند همپایگی[33]، با هم همپایه میشوند و دامنه سخن را گسترش میبخشند. پیوندهای همپایگی جمله از این قرارند: و، ولی، ولیکن، لیکن، ... یا ...، ... نه ...، یا ... یا ...، نه ... و نه ...، هم ... هم ...، چه ... چه ... (ارژنگ، 1389: 249). برای تعیین ساختارآغازگری در جملات مرکب همپایه، هریک از جملات موجود در جمله مرکب همپایه را بهعنوان یک بند در نظر میگیریم و ساختار آغازگری را در هر بند بهطور جداگانه موردبررسی قرار میدهیم.
یکی از مباحث اصلی و موردنیاز در پژوهش حاضر بحث نشاندار و یا بینشانبودن آغازگر هر بند است. جملات بینشان در سه حالت میتوانند نمود پیدا کنند: امری، پرسشی، خبری. برای مثال، عناصر سازندة جملات خبری در زبان فارسی فاعل + مفعول + فعل هستند. هلیدی و متیسن (2014:104) آغازگرهای بینشان در جملات انگلیسی را به این صورت نشان میدهد:
|
|
جملات خبری |
گروههای اسمی در نقش فاعل |
جملات پرسشی (بله/خیر) |
عامل زمانداری به اضافه فاعل |
جملات پرسشی |
سازه حاوی پرسشواژه |
جملات امری |
فعل به تنهایی در حالت منفی همراه با سازه منفیساز Let’s به تنهایی و در حالت منفی با سازه منفیساز |
جملات تعجبی |
گروه اسمی یا قیدی در نقش سازههای تعجبی |
هرتضاد دیگری جز آنچه در بالا آمده است به نشانداری میانجامد. بنابراین، اگر در جملة خبری مفعول در ابتدای بند قرار گیرد، جمله نشاندارمیشود و در نتیجه، آغازگر آن نشاندار است. در واقع، ویژگی جملات نشاندار این است که سازههای آنها جابهجا میشوند:
(4)
بشقاب را گذاشت روی میز.
تامپسون[34] (2014: 154, 156-158)آغازگرهای نشاندار را به چهار دسته تقسیمبندی میکند: آغازگر اسنادی[35]، آغازگر اظهاری[36]، آغازگر پیشایندشده[37].
هلیدی و متیسون (2014) بندهای دیگری را جدا از بندهای مستقل، اصلی و صریح مطرح میسازند و ساختار آغازگری را در این بندها تعیین میکنند (2014:127-128): بندهای محدود وابسته[38]، بندهای درونهگیریشده[39]، بندهای کوچک[40]، بندهای کوتاهشده[41].
- پیشینه پژوهش
در ارتباط با نظریة نظاممند هلیدی، پژوهشهای گوناگونی انجام شده است و هرکدام از این پژوهشها بخشی از این نظریه را بررسی کردهاند. باتوجهبه موضوع پژوهش حاضر، مطالعات صورتگرفته در حوزة ساخت آغازگری از منظر فرانقش متنی رویکرد نقشگرای هلیدی، در دو بخش مطالعات ایرانی و غیرایرانی بررسی میشوند. باتوجهبه پیوستگی میان آغازگر و مبتدا، به پژوهشهایی که در حوزة مبتدا در زبان فارسی بودهاند نیز، پرداخته میشود. در پایان نیز، باتوجهبه این امر که موضوع پژوهش حاضر «ساخت آغازگری در متون فارسی میانه از منظر فرانقش متنی رویکرد نقشگرای هلیدی» است و «فارسی میانه» یکی از کلیدواژههای این پژوهش به حساب میآید، پیشینه تحقیقات صورتگرفته در این زمینه نیز بررسی میگردد.
2ـ1. پیشینة مطالعات ایرانی
شهیدی (1378) به بررسی مبتداسازی در زبان فارسی بر اساس رویکرد نقشگرای هلیدی میپردازد. کاووسینژاد (1381) در پژوهشی مشابه به بررسی ساخت مبتدا در زبان فارسی بر اساس رویکرد نقشگرا میپردازد. مهدیبیرقدار (1382) به همین موضوع بر اساس رویکرد صورتگرا میپردازد.
بهطورکلی، تحقیقات مرتبط با آغازگر در سه حوزة مطالعات ترجمه، آموزش و تحلیل متون صورت گرفتهاند. در مطالعات ترجمه، جلیلفر[42] (2009) ظهور آغازگر را در متون انگلیسی و دانشگاهی و ترجمة فارسی آنها بررسی کرده تا مشخص کند که مترجمان چگونه در روند ترجمه از آغازگرها استفاده میکنند. خدری و ابراهیمی[43] (2012) در مقالهای به تحلیل آغازگرهای مرکب در متون ترجمهشدة انگلیسی به فارسی پرداختهاند. کاظمی و افراشی (1391) آغازگرها را در متون تخصصی و ترجمهشدة انگلیسی به فارسی بررسی کردهاند. آنها بر این باور هستند که آغازگر هدف نویسنده یا گویندة سخن را روشن میکند و موضوع بحث را نشان میدهد. ازهمینرو، در ترجمه باید بدانها توجه داشت.
در حیطه آموزشی، تحقیقات زیادی بر مبنای فرانقش متنی رویکرد نقشگرای هلیدی صورت گرفته است. فهیمنیا (1388) کتابهای فارسی و انشای دانشآموزان دبستانی را بررسی کرده و مفهوم آغازگر را در آنها بررسی کرده است. اعلایی (1388) کتابهای درسی علوم انسانی سازمان مطالعه و تدوین (سمت) را بر اساس فرانقش متنی رویکرد هلیدی بررسی کرده و به بررسی انتقال معنا در چارچوب دستور نظاممند پرداخته است. مسگری (1389) ساختار آغازگرـ پایانبخش را در کتابهای درسی کودکان بررسی کرده و به تحلیل ارتباط آن با درک خواندن میپردازد. وی در پایان اینگونه نتیجهگیری کرده که رابطه معناداری میان این ساختار و کیفیت خواندن و درک مطلب وجود ندارد. دستجردی کاظمی (1390) توصیفی از گفتار دانشآموزان بر مبنای فرانقش متنی رویکرد هلیدی ارائه داده و در پایان، اینگونه نتیجهگیری کرده که نتایج این پژوهش قابلاستفاده در حوزههای رشد طبیعی زبان[44]، سبکشناسی[45] و گونهشناسی[46] است. رضاپور و سلطان احمدی (1393) کتابهای آموزشی زبان فارسی را در سطوح متوسط و پیشرفته بر اساس فرانقش متنی رویکرد هلیدی بررسی و تحلیل قرار کردهاند.
برخی از مطالعات به بررسی آغازگر در حیطة تحلیل متون میپردازند. مصلحیجویباری (1390) به بررسی آغازگر مبتدایی در روزنامههای فارسیزبان پرداخته است. عاصی و نوبخت (1390) در پژوهش خود شعر آنگاه پس از تندر اخوان را بر اساس فرانقش متنی رویکرد هلیدی بررسی کردهاند. کاظمی (1393؛ 1394) به موضع بندهای مرکب پرداخته و روشی را برای تحلیل این بندها ارائه داده است.
تا به حال پژوهشهای متعددی (از جمله شاکری (1389) و ایزدی (1393) در حوزة نحو زبان فارسی میانه صورت گرفته است، اما هیچ پژوهشی به بررسی ویژگیهای متنی متون بر مبنای رویکرد هلیدی در این زبان نپرداخته است.
2ـ2. پیشینة مطالعات غیرایرانی
همانطور که پیشتر ذکر شد، تحقیقات مرتبط با آغازگر بر مبنای فرانقش متنی رویکرد هلیدی بیشتر بر سه حوزة مطالعات ترجمه، آموزش و تحلیل متون تمرکز دارند. درحیطة تحلیل متون، گومز[47] (1994) به بررسی آغازگر در گزارشات خبری بیبیسی میپردازد. تریلو[48] (1994) در مقالة خود به ایراداتی در نظریۀ هلیدی اشاره میکند و اذعان میدارد که باید در مورد آغازگرهای مرکب در این نظریه، تأملی دوباره کرد. مینارد[49] (2001) به بررسی ساخت ندایی و آغازگرها در زبان ژاپنی میپردازد. فترز[50] (2008) در مقالة خود رویکردی تلفیقی را برای بررسی صورت و کارکرد آغازگرها در گفتمان رسانههای انگلیسی، بهویژه در مورد ژانرهای ارتباطی مصاحبههای سیاسی و سرمقالهها به کار میگیرد.
در حیطه ترجمه، گرین[51] و همکاران (2000) به بررسی متون ترجمهشدة دانشگاهی از زبان انگلیسی به چینی میپردازند و حروف ربط را در روند ترجمه بررسی میکنند. چئونگ[52] (2011) به بررسی رابطة آغازگر در نامههای فروش کالا در دو زبان انگلیسی و چینی میپردازد و علت متفاوتبودن انتخاب آغازگر را به تفاوت در فرهنگ و هنجارهای دو کشور مرتبط میداند. کارتیس و کوزما[53] (2013) در مقالة خود به این مطلب میپردازند که رویکرد تلفیقی نظریۀ ساخت اطلاع در روند ترجمه میتواند مطالعات مرتبط با ترجمههای فرایندمدار را ارتقا دهد. برونر[54] (1977) نیز در پژوهش خود به بررسی و تحلیل نحوی متون دورة فارسی میانه پرداخته است.
- تحلیل دادهها
آنچه در این بخش از نظر میگذرد، تحلیل دادهها بر اساس فرانقش متنی رویکرد نقشگرای هلیدی است. همانطور که پیشتر بدان اشاره شد، آغازگر نحوة چینش پیام را در درون متن مشخص میکند. با بررسی این ساختار میتوان به بررسی ویژگیهای متنی متون کهن پرداخت و سبک نویسنده را برای انتقال معنا در ژانرهای متفاوت مشخص کرد. بهمنظور انجام این پژوهش، متن کارنامه اردشیر بابکان و دینکرد ششم انتخاب شدند. کتاب کارنامة اردشیر بابکان ترجمة دکتر محمدجواد مشکور، که شامل سیزده بخش است و کتاب دینکرد ششم ترجمة دکتر مهشید میرفخرایی که حاوی 325 جمله است، مبنای اصلی کار قرار گرفتند. از کتاب کارنامة اردشیر بابکان، فصل اول که حاوی 46 جمله است، بهعنوان نمونه انتخاب شد. از کتاب دینکرد ششم که حاوی 325 جمله است، جملات 1 تا 46 بهعنوان نمونه برگزیده شدند. این جملات بر مبنای دستور نقشگرای هلیدی به بند تبدیل شدند و در پایان، 259 بند تحلیل شد. نشانه * در کنار بندها نشاندهنده بندهای منتخب ازکارنامه اردشیر بابکان و نشانه # در کنار بندها نشاندهنده بندهای استخراجشده از کتاب دینکرد ششم است.
اکنون به تحلیل دادهها میپردازیم:
آغازگرهای ساده در هر دو متن بیشتر متعلق به اسامی اشخاص و یا ایزدان بودند:
جمله شماره 1:
پایان بخش |
آغازگر ساده، بینشان |
|||||
būd. |
pārs |
ī |
šadrdār |
ud |
marzbān |
#1) bābak |
بود |
پارس |
ــِـ |
شهردار |
و |
مرزبان |
بابک |
ترجمه: بابک مرزبان و شهردار پارس بود (کارنامه اردشیر بابکان، بند 3).
جمله شماره 2:
پایانبخش |
آغازگرساده، بینشان |
gāh dārēd |
#2) Wahman |
گاه دارد |
بهمن |
ترجمه: بهمن گاه دارد (دینکرد ششم، بند 11).
بیشترین تعداد آغازگرها در هر دو متن متعلق به آغازگرهای مرکب بود. همانطور که پیشتر در چارچوب نظری بدان پرداخته شد، آغازگرهای مرکب به انواع مختلفی دستهبندی میشوند. در هر دو متن، بیشترین بسامد وقوع آغازگر مرکب متعلق به چیدمان «آغازگر متنی (ساختاری) + آغازگر موضوعی» بود:
جمله شماره 3:
آغازگر مرکب، بینشان |
پایانبخش |
|
آغازگر متنی (ساختاری) |
آغازگر مبتدایی |
būd |
*3) ud |
az gumārdag ī ardawān |
|
و |
از گمارده اردوان |
بود |
ترجمه: و از گمارد[گان] اردوان بود (کارنامه اردشیر بابکان، بند 4).
جمله شماره 4:
پایانبخش |
آغازگر مرکب، بینشان |
|
rāh dārēd |
آغازگرمبتدایی |
آغازگر متنی (ساختاری) |
xešm |
#4) ud |
|
راه دارد |
خشم |
و |
ترجمه: و خشم راه دارد (دینکرد ششم، بند 15).
همانطور که مثالها نشان میدهند، در میان انواع آغازگرهای متنی (ساختاری) بیشترین بسامدِ تکرار متعلق به ud (و) است.
در دینکرد ششم بسامد وقوع آغازگر مرکب با چیدمان «آغازگر بینافردی (وجه) + آغازگر موضوعی» نیز تقریباً بالا بود.
جمله شماره 5:
آغازگر مرکب بینشان |
پایانبخش |
|
آغازگر بینافردی (وجه) |
آغازگرمبتدایی |
|
#5) u-šān ēn-iz āōn dāšt kū |
xēm-ē ān weh |
kē ān cē pad xwēštan nē nēk pad ōy did nē kunēd |
ایشان این را نیز این چنین میپنداشتند که |
آن اندیشهای بهتر است |
که کسی آنچه را که بر خویشتن نیک (نمیداند) بر دیگری نکند |
ترجمه: ایشان این را نیز این چنین میپنداشتند که آن اندیشهای بهتر است که کسی آنچه را که بر خویشتن نیک (نمیداند) بر دیگری انجام ندهد (دینکرد ششم، بند 31).
وجود این نوع چیدمان باتوجهبه محتوای دینکرد ششم قابلتوجیه است. در این پژوهش مواردی وجود داشتند که برای تحلیل آنها شرایطی در نظر گرفته شد:
الف) در ترکیب «..... + مفعول صریح + فعل» (نقطهچین به معنای حذف فاعل است) مفعول صریح بهعنوان آغازگر بینشان در نظر گرفته شد.
جمله شماره 6:
آغازگر مرکب، بینشان |
|
پایانبخش |
|
آغازگرمتنی (ساختاری) |
آغازگر مبتدایی |
|
ō pēš xwāst |
*6) ud |
sāsān |
|
|
و |
ساسان |
|
را به پیش خواست |
ترجمه: و .... ساسان را به پیش خواست (کارنامه اردشیر بابکان، بند 30).
ب) در ترکیب «....+ .....+ فعل» (نقطهچین به معنای حذف فاعل و مفعول صریح است) فعل بهعنوان آغازگر بینشان در نظرگرفته شد.
جمله شماره 7:
آغازگر مرکب، بینشان |
پایانبخش |
|
آغازگر متنی (ساختاری) |
آغازگر موضوعی |
..... |
*7) kū |
paymōz |
|
که |
بپوش |
|
ترجمه: که . .. بپوش (کارنامه اردشیر بابکان، بند 40).
«نشانداری و بینشانی» یکی از موضوعات مهم در این پژوهش هستند. برای تعیین نشانداری و بینشانی، در آغازگرهای مرکب روشهایی نیز در نظر گرفته شد، که به شرح زیر است:
پ) درآغازگرهای مرکب، بعد از آغازگرهای متنی و بینافردی، آغازگرِ موضوعی بینشانی و نشانداری آغازگر را تعیین میکند.
جمله شماره 8:
آغازگر مرکب، نشاندار |
|
|
آغازگر بینافردی (وجه) |
آغازگر مبتدایی |
پایانبخش menišn-ē
|
#8) a-pōryōtkēšān ī dānāgān pēšēnīgān āōn dāšt kū |
mardōmān andar axw |
|
پوریوتکیشان، یعنی دانایان پیشین، اینگونه میپنداشتند که |
در وجود مردمان |
اندیشهای است |
ترجمه: پوریوتکیشان، یعنی دانایان پیشین، اینگونه میپنداشتند که در وجود مردمان اندیشهای است (دینکرد ششم، بند 1).
ت) در فارسی میانه، جملات اسنادی غالباً با حذف فعل ربطی ظاهر میشوند. هلیدی در نظریه خود جملاتی را که فاقد فعل هستند، کنار میگذارد. در تحلیل این نمونه، بهدلیل بسامد بالای جملات اسنادی که بدون فعل ربطی در پیکره ظاهر میشدند، این جملات بهعنوان بند در نظر گرفته شدند و وارد تحلیل شدند.
جمله شماره 9:
آغازگر مرکب، بینشان |
پایانبخش |
|
آغازگر متنی (ساختاری) |
آغازگر مبتدایی |
čīrīh ud tuwānīgīh ud pērōzīh |
*9) čē |
xwaršēd ud pīl ī spēd ī ārāstag |
ترجمه: زیرا خورشید و پیل (فیل) سپید آراسته نشان چیرگی و توانایی و پیروزی و آذر فرنبغ دین دانایی بزرگ مردان و مغ مردان و آذر گشنسب (ویژه) ارتشداران و سپهبدان و آدر برزین مهر (ویژه) دهقانان و برزگران کیهان (است) (کارنامه اردشیر بابکان، بند 24).
ث) ابوالقاسمی (1385) اذعان میدارد که اسم مصدر در چنین مواردی به کار میرود:
- بهعنوان تابع فعلهای کمکی؛
- بهعنوان اسم؛
- بهعنوان فعل امر.
بسامد این جملات در دینکرد ششم بالا بود، بههمیندلیل اسم مصدر در مقام فعل امر در نظر گرفته شد و بهعنوان بند وارد تحلیل گردید.
جمله شماره 10:
آغازگر مرکب، بینشان |
پایانبخش |
|
آغازگر بینافردی (وجه) |
آغازگر مبتدایی |
nē āwēnišn |
#10) u-šān ēn-iz āōn dāšt kū |
ān ī abōxšāyišn |
ترجمه: ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که آن کسی را که بخشودنی است نباید سرزنش کرد (دینکرد ششم، بند 72).
در بررسی نهایی آغازگرها مشخص شد که بیشترین درصد وقوع متعلق به آغازگرهای مرکب و بینشان با الگوی «آغازگر متنی (ساختاری) + آغازگر موضوعی» است. درصد وقوع آغازگرهای مرکب و نشاندار در دینکرد ششم تقریباً دو برابر کارنامۀ اردشیر بابکان است. این امر میتواند بهدلیل تفاوت محتوا در دو متن موردنظر باشد. همچنین، الگوی «آغازگر متنی ـ ساختاری + آغازگر بینافردی (وجه) + آغازگرمبتدایی» الگوی منحصربهفردی است که تنها در کارنامۀ اردشیر بابکان به چشم میخورد و این الگو تنها در یک مورد در دینکرد ششم آمده است.
جدول 1: درصد وقوع انواع آغازگرها در کارنامۀ اردشیر بابکان و دینکرد ششم
کارنامۀ اردشیر بابکان |
|
دینکرد ششم |
|
آغازگر ساده، بینشان |
03/23 |
آغازگر ساده، بینشان |
3/17 |
آغازگر ساده، نشاندار |
85/4 |
آغازگر ساده، نشاندار |
76/5 |
آغازگر مرکب، بینشان |
04/65 |
آغازگر مرکب، بینشان |
74/64 |
آغازگر مرکب، نشاندار |
79/6 |
آغازگر مرکب، نشاندار |
82/12 |
آغازگر متنی ـ ساختاری + آغازگر موضوعی |
27/70 |
آغازگر متنی ـ ساختاری + آغازگر موضوعی |
83/60 |
آغازگر بینافردی (وجه) +آغازگر موضوعی |
21/16 |
آغازگر بینافردی (وجه) + آغازگر موضوعی |
16/39 |
آغازگر متنی ـ ساختاری + آغازگر بینافردی (وجه) + آغازگر موضوعی |
51/13 |
آغازگر متنی ـ ساختاری + آغازگر بینافردی (وجه) + آغازگر موضوعی |
تنها یک مورد در بند 9 |
نمودار1 : مقایسه درصد وقوع آغازگرها در دو متن کارنامه اردشیربابکان و دینکرد ششم
- نتیجهگیری
هدف اصلی زبان در زبانشناسی نقشگرا و دستور نظاممند هلیدی انتقال معناست و سخنوران به هنگام تعامل زبانی، هر سه لایه معناییِ تجربی، بینافردی و متنی را با همدیگر منتقل میکنند. درواقع، میتوان گفت که معنای هر بند مجموعهای متشکل از تمامی این سه لایه معنایی است. در این تحقیق سعی بر آن بود تا با اتکا بر رویکرد نقشگرایانه به زبان، ساخت آغازگری را در متون فارسی میانه کنکاش و بررسی کنیم.
هدف از پژوهش حاضر، مطالعه الگوهای توزیع آغازگر ـ پایانبخش در متون روایی و دینی فارسی میانه است. این پژوهش کوشید تا به بررسی برخی ویژگیهای متنی در متون دورة میانه زبان فارسی بپردازد. به منظور بررسی ساخت آغازگری و نحوه چیدمان جمله در متون دوره فارسی میانه، 46 جمله اولیه از متون کارنامه اردشیر بابکان و دینکرد ششم استخراج گردیدند و این جملات، مطابق با دستور نقشگرای هلیدی، به «بند»های تعریفشده در این رویکرد تقسیمبندی شدند. بندهای حاصله از هر دو متن بهترتیب 103 و 155 مورد بودند.
بندهای آغازین کارنامه اردشیر بابکان غالباً دارای آغازگرهای ساده و بینشان هستند، باوجوداین، همانطور که در تحلیل ساخت آغازگری در این بندها پیش رفتیم، این آغازگرها به سمت آغازگرهای مرکب و بینشان حرکت کردند. در پایان مشخص شد که 04/65 درصد از آغازگرهای این متن را آغازگرهای مرکب و بینشان تشکیل میدهند. به استثنای اولین آغازگر این متن که آغازگری مرکب و نشاندار است، الگوی غالب آغازگری در بندهای اولیه، آغازگرهای ساده و بینشان هستند. در انتها، تنها 03/23 درصد از آغازگرهای این متن را آغازگرهای ساده و بینشان تشکیل میدهند. آغازگر نشاندار در این متن بهندرت دیده میشود و بندها غالباً از الگوی جملات بینشان در فارسی میانه پیروی میکنند. تنها 85/4 درصد از آغازگرها، آغازگرهای ساده و نشاندار و 79/6 درصد از آنها آغازگرهای مرکب و نشاندار هستند.
نمودار 2: میزان وقوع آغازگرها در کارنامه اردشیربابکان
همانطور که پیشتر اشاره شد، در دستور نقشگرا در کنار آغازگر مبتدایی دو آغازگر دیگر متنی و بینافردی نیز می توانند مطرح شوند. اگر انواع آغازگرهای متنی و بینافردی قبل از آغازگر مبتدایی بیایند، این آغازگر از نوع مرکب است. درصد وقوع آغازگر مرکب با چیدمان مختلف در این متن درنمودار (3) نشان داده شده است:
نمودار 3: میزان وقوع آغازگرهای مرکب با الگوهای متفاوت درکارنامه اردشیربابکان
بر این اساس، آغازگرهای متنی (ساختاری) نقش مهمی در شکلگیری آغازگرهای مرکب در این متن بازی میکنند. “ud” (که معنای آن در فارسی امروز «و» است) بهعنوان آغازگر متنی (ساختاری)، بالاترین درصد وقوع را در میان انواع دیگر آغازگرهای متنی دارد.
درصد وقوع آغازگر مرکب همراه با آغازگر بینافردی (وجه) تنها 21/16% است. این امر باتوجهبه ماهیت این متن، که متنی روایی است، کاملاً منطقی به نظر میرسد.
الگوی سوم دیگر، «آغازگر متنی (ساختاری) + آغازگر بینافردی (وجه) + آغازگر مبتدایی» است و درصد وقوع این الگو 51/13% است و پایینترین درصد وقوع را نسبت به دو الگوی پیشین دارد.
باتوجهبه نتایج حاصله، میتوان الگوی غالب آغازگری را در 46 جمله نخستین اردشیر بابکان به صورت زیر طراحی کرد:
آغازگر مرکب ـ بینشان
آغازگر متنی ـ ساختاری + آغازگر مبتدایی
متن دیگری که در این پژوهش بدان میپردازیم دینکرد ششم است. بندهای آغازین این متن غالباً دارای آغازگرهای مرکب و نشاندار هستند؛ باوجوداین، همانطور که در تحلیل ساخت آغازگری در این بندها پیش میرویم، این آغازگرها به سمت آغازگرهای مرکب و بینشان سوق پیدا میکنند. آغازگرهای مرکب و نشاندار بندهای اولیه، غالباً مفاهیم بنیادینی هستند که در ادامه متن بدانها پرداخته میشود.
درصد وقوع آغازگرهای مرکب و بینشان در این 156 بند 74/64% است و در مقابل آن، آغازگرهای مرکب و نشاندار تنها در 82/12% موارد رخ میدهند که غالباً در بندهای نخستین حضور دارند. درصد وقوع آغازگرهای ساده بینشان و نشاندار بهترتیب 30/17% و 76/%5 است.
نمودار4: میزان وقوع آغازگرها در دینکرد ششم
درصد وقوع آغازگر مرکب با چیدمان مختلف در این متن در نمودار (5) نشان داده شده است:
نمودار5: میزان وقوع آغازگرهای مرکب با الگوهای متفاوت در دینکرد ششم
بیشترین درصد وقوع آغازگرهای مرکب متعلق به آغازگرهای متنی (ساختاری) + آغازگر مبتدایی است و این امر نشاندهنده این است که آغازگرهای متنی نقش مهمی را در شکلگیری آغازگرهای این متن بازی میکنند. در این متن نیز، همانند متن اردشیر بابکان “ud” بالاترین درصد وقوع را در میان آغازگرهای متنی (ساختاری) دارد. این آغازگر به آهنگینکردن جملات در متن دینکرد ششم کمک میکند.
در این متن، آغازگرهای بینافردی (وجه) نیز، درصد قابلتوجهی را به خود اختصاص میدهند که باتوجهبه محتوای این متن، وقوع بالای این نوع آغازگرها منطقی به نظر میرسد.
از دیگر ویژگیهای بارز آغازگرها در دینکرد ششم گسستهبودن آنهاست. این امر بدین معناست که بخشی از آغازگر در ابتدای جمله میآید. سپس، ادامه آن بعد از اجزای دیگر جمله ظاهر میشود. میتوان گفت که بخش عمدهای از آغازگرها، آغازگرهای گسسته هستند. همین امر بهطور نامحسوسی آغازگر را نشاندار میکند، زیرا نویسنده در ابتدای بند به آغازگر اشاره میکند، سپس اجزای دیگر جمله را میآورد و خواننده را ترغیب میکند که بهنوعی سخن را دنبال کند.
بنابراین، باتوجهبه نتایج حاصله، میتوان الگوی غالب آغازگری را در 46 جمله نخستین دینکرد ششم بهصورت زیر طراحی کرد:
آغازگر مرکب + بینشان
آغازگر متنی (ساختاری) + آغازگر مبتدایی
طراحی الگوهای آغازگری، زمینه را برای بررسی نحوه چیدمان جمله و سیر تطور و تحول این چیدمان از دورة فارسی میانه به فارسی امروز فراهم میسازد.
بررسی ساخت آغازگری در این دو متن، الگوی چیدمان جمله و سبک نوشتاری دو متن با دو ژانر مختلف را در دوره فارسی میانه مشخص کرد. بهطورکلی، میتوان به این امر اشاره کرد که باتوجهبه نتایج حاصله، در متون دورة میانه برای آغاز پیام غالباً از آغازگرهای مرکب و بینشان استفاده میکردند. در متن کارنامة اردشیر بابکان، جملات با آغازگرهای ساده و بینشان شروع میشوند، سپس به سمت آغازگرهای مرکب حرکت میکنند. آغازگرهای بینافردی (وجه) بهندرت در این متون دیده میشوند.
در دینکرد ششم، آغازگرهای آغازین، غالباً آغازگرهایی مرکب و نشاندار هستند و موضوعاتی مهم و قابلتوجه قلمداد میشوند که این متن بدانها میپردازد. سپس، این آغازگرها به سمت آغازگرهای مرکب و بینشان حرکت میکنند.
سیر حرکت آغازگرها در کارنامه اردشیر بابکان به صورت زیر است:
آغازگرهای ساده و بینشان ← آغازگرهای مرکب و بینشان
مسیر حرکت آغازگرها در دینکرد ششم نیز به صورت زیر است:
آغازگرهای مرکب و نشاندار ← آغازگرهای مرکب و بینشان
[5]. experiential meta function
[6]. interpersonal Meta Function
[7]. logical meta function
[13]. process
[14]. participant
[15]. circumstance
[16]. topical theme
[17]. simple theme
[20]. multiple theme
[21]. textual theme
[22]. continuative
[23]. conjunction
[24]. conjunction adjunct
[25]. interpersonal theme
[26]. vocative
[27]. modal/modal adjunct
[28]. finite verbal
[34]. Thompson. G.
[35]. predicated theme
[36]. thematized comment
[37]. proposed theme
[38]. dependent bound clause
[39]. embedded clause
[40]. minor clause
[41]. elliptical clause
[47]. Gomez, M.
[48]. Trillo, J. R.