Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD student in linguistics, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
2 Associate Professor of Linguistics, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Abstract
This study investigates the uniformity of Persian and English inflectional affixes based on Natural Morphology Theory to show how the uniformity of inflectional affixes of nouns, verbs, adjectives and adverbs can be explained. The present research has exercised mixed (qual-quan) and descriptive-analytical method. Research data were selected from both Persian and English corpora by the means of a random sampling method; afterward, the data were analyzed according to Dressler and Mayerthaler’s approach considering uniformity. In terms of frequency, the results identified uniformed forms in both languages and indicate that in the Persian corpus, 526 inflectional affixes of verbs, and all affixes of adjectives (185) are uniformed, although inflectional affixes of nouns lack uniformity. While in English corpus, inflectional verb affixes (89) represent uniformity, 172 inflectional noun affixes and 23 adjective affixes lack uniformity. Generally, the more frequency in uniformity of affixes shows they are less marked and more natural. Therefore, tense affix, negation, and subjunctive mood in the inflectional system are more natural than optative mood, past tense affix-ad, and imperative affix. Person and number markers are more natural than imperfect aspect in English. It is worth mentioning that all portmanteau morphs, suppletions and fusion forms reduce the naturalness of both languages due to the fact that there is no one-one relationship between their forms and meanings. The achievements of the current study can be useful in the field of translation studie
Keywords
نظریۀ صرف طبیعی[1] یکی از مهمترین نظریههای مطرحشده در صرف است. سه زبانشناس به نامهای درسلر[2](1978)، ورزل (1978)[3] و مایرتالر(1978)[4] انگارۀ صرف طبیعی را به دست دادهاند (Spencer, 1991: 125). بر اساس این انگاره، میتوان میزان طبیعی بودن زبانها و نیز طبیعی بودن زبانی نسبت به زبانهای دیگر را بررسی کرد. در صرف طبیعی، رابطۀ میان صورت و معنای نشانه حائز اهمیت است. به عبارتی دیگر، مهم است که بدانیم رابطۀ بین این دو مفهوم مطلق است یا مدرج که صرفیون این رابطه را مدرج قلمداد کردهاند. مایرتالر (1978) بر این باور است که هر چه پدیدهای کمتر نشاندار[5] باشد، طبیعیتر است. طبق این انگاره، رابطۀ یکبهیک دوطرفه[6] بین صورت و معنا دیده میشود (Spencer, 1991: 223). نظامهای صرفی زبانهای مختلف تمایل دارند از اصول خاصی پیروی کنند؛ اصولی از قبیل شفافیت[7]، وحدت شکلی[8] و نمایهگذاری[9]. تمرکز پژوهش حاضر صرفاً بر اصل وحدت شکلی است. وحدت شکلی زمانی صورت میگیرد که اصل یک نقش ـ یک صورت رعایت شود. از نظر صرفشناسان طبیعی، قواعدی بر واژهسازی حاکماند که صورت طبیعی داشته باشند. به عبارت دیگر، قواعد خودکار و منظم از سایر قواعد طبیعیتر هستند، مثلاً جمعهای باقاعده نسبت به صورتهای استثناء طبیعیترند (حقبین، 1379: 24).
درسلر و کیلانی ـ شوش[10] (1984) معتقدند که چارچوب نظریۀ صرف طبیعی متفاوت از مکاتب صورتگرایی[11] است، اگرچه مفاهیمی از قبیل ساختواژۀ تصریفی و مفهوم هسته بین آنها مشترک است. طبیعی بودن مفهومی آشکار برای توصیف اصطلاحات خاصی چون شفافیت، تصویرگونگی[12] و زایایی[13] است. مطالعۀ حاضر بر آن است که به بررسی وندهای تصریفی در دو زبان انگلیسی و فارسی بر اساس ملاک وحدت شکلی و همچنین بسامد آنها در پیکره بپردازد تا از این رهگذر میزان طبیعی بودن نشانههای تصریفی در دو زبان یادشده را مشخص نماید. مسألۀ اصلی آن است که وحدت شکلی در وندهای تصریفی این دو زبان از منظر صرف طبیعی چگونه بازنمایی میشود و وجوه اشتراک و افتراق آن چیست. بدین منظور، پرسشی مطرح شده است مبنی بر اینکه بر اساس نظریۀ صرف طبیعی، وحدت شکلی ـ به عنوان یکی از مفاهیم اصلی این نظریه ـ در نشانههای تصریفی فارسی و انگلیسی در مقولات دستوری اسم، فعل، صفت و قید چگونه قابل تبیین است. نتایج پژوهشهای پیشین در حوزۀ صرف طبیعی بسیار قابل توجه و پربار بودهاند. تاکنون پیرامون تحلیل وندهای تصریفی برای سنجش میزان طبیعی بودن دو زبان فارسی و انگلیسی (بهویژه فارسی) پژوهشهای انگشتشماری انجام شده است. شایان توجه است که پژوهشهای اندکی در خصوص دیگر اصول این نظریه، از جمله شفافیت و یا طول کلمه[14] انجام شدهاند، مانند حقبین (1378؛ 1379)؛ لذا در پژوهش حاضر به بحث وحدت شکلی به عنوان دیگر بخش مهم این نظریه پرداخته میشود.
- مبانی نظری
صرف طبیعی در دهۀ ۱۹۷۰ آغاز به کار کرد و یکی از موارد خاص که منجر به این رشد شد واجشناسی طبیعی[15] بود که توسط درسلر (1978) برای ارتباط میان واجشناسی و بسط داده شد. در این رویکرد، مقولههای صرفی ـ نحوی[16] سادهتر مقدم بر مقولههای صرفی ـ نحوی پیچیدهترند؛ مثلاً در مورد مقولۀ شمار، مفرد صورت ساده و جمع صورت پیچیدهتر است. لفظ «کتابها» پیچیدهتر از لفظ «کتاب» است، چون به جز مفهوم کلمه تعداد را هم نشان میدهد و این مسأله تصویرگونگی را نشان میدهد (حقبین، 1379). نشانهگذاری تصویری بدین مفهوم است که اگر مفهومی دارای یک نشانۀ تصویری باشد و مفهوم دیگری از آن مقوله دارای آن نشانه نباشد، مفهوم اول نشاندارتر و مفهوم دوم بینشانتر است. طبق این انگاره، هرچه مقوله تصویرگونهتر باشد، صرفطبیعیتری خواهیم داشت (Spencer, 1991: 224).
2ـ1. وحدت شکلی
مایرتالر و درسلر (1978) پنج ملاک را به منظور محک طبیعی بودن زبانها معرفیکردهاند: تصویرگونگی، وحدت شکلی، شفافیت، طول کلمه و نمایهگذاری (حقبین، 1378: 77). در این میان، تصویرگونگی قائل شدن به رابطۀ یکبهیک بین مفهوم و ساخت واژی ـ نحوی است و شفافیت مرتبط با تکنقشی بودن نشانۀ تصریفی یا اشتقاقی است. صرفیون به این نتیجه رسیدند که متوسط طول کلمات در زبانهای طبیعی دو تا سه هجا است و مقولاتی وحدت شکلی دارند که منطبق بر اصل یک نقش ـ یک صورت باشند. بر مبنای اصل تصویرگونگی، هر مقوله میتواند از درجات متفاوتی از تصویرگونگی برخوردار باشد، حال اگر مقولهای کاملاً تصویرگونه باشد، دارای وحدت شکلی نیز هست و اگر کموبیش از تصویرگونگی برخوردار باشد از وحدت شکلی آن کاسته میشود (حقبین، 1379: 29). وحدت شکلی را میتوان از رابطۀ میان دو وجه نشانه یعنی دال[17] و مدلول[18] استنباط کرد؛ یعنی نشانهای از وحدت شکلی برخوردار است که هر دال آن از طریق یک مدلول بیان شود. به عنوان مثال، در زبان انگلیسی ساخت استمراری تنها با پسوند “ing” بیان میشود که نشان میدهد میان دال و مدلولش وحدت شکلی وجود دارد و در اصل این مقوله دارای وحدت شکلی است (Galeas, 2001: 14).
2ـ2. نشانداری
مبحث دیگری که در صرف طبیعی حائز اهمیت است، نشانداری است. در صرف طبیعی، بحث نشانداری صرفی از مباحث مهم است. هرچه صورتها بینشانتر باشند، طبیعیترند و هرچه طبیعیتر، بینشانتر. از این رو، میزان طبیعی بودن فرایندها و ساختارها در زبان با میزان نشانداری رابطۀ عکس دارد، مثلاً مقولۀ مفرد نسبت به جمع بینشانتر است: خانه/خانهها (spencer, 1991:224). مفاهیم نشانداری و بینشانیِ نظریۀ نشانداری در اصل به آثار تروبتسکوی[19] (1931) و یاکوبسون[20] (1958) برمیگردند که در مباحث واجشناسی مطرح شدهاند (Croft, 2003:87).
2ـ3. تصریف و ارزشهای تصریفی
صورتهای تصریفی دارای ارزش تصریفی[21] هستند. به عنوان مثال، فعل “walk” که زمان آن حال ساده است، ارزش تصریفی حال دارد و فعل “walked” که زمان آن گذشتۀ ساده است، ارزش تصریفی گذشته دارد. از دیدگاه زبانشناسان، ارزشهای تصریفی معنای متفاوتی ایجاد نمیکنند. مثلاً تفاوت دو فعل “walk” و “walks” فقط مرتبط با سوم شخص بودن فعل دوم است و این دو تفاوت معنایی ندارند (Haspelmath & Sims, 2010: 81).
جدول (1) ارزشها و ویژگیهای تصریفی را در زبانهای دنیا نمایش میدهد (Haspelmath & Sims, 2010: 81).
جدول 1. ارزشها و ویژگیهای تصریفی
اسم و ضمیر |
فعل |
صفت، ضمیر اشاره، ضمیر موصولی و پساضافه |
شمار (مفرد، جمع، ...) |
شمار (مفرد، جمع، ...) |
شمار (مفرد، جمع، ...) |
حالت (فاعلی، مفعولی، ...) |
شخص (اولشخص، دومشخص، سومشخص) |
حالت (فاعلی، مفعولی، ...) |
جنسیت (مذکر، مؤنث، ...) |
زمان (حال، آینده، گذشته، ...) |
جنسیت (مذکر، مؤنث، ...) |
شخص (اولشخص، دومشخص، سومشخص) |
نمود (نمود کامل، نمود ناقص، ...) |
شخص (اولشخص، دومشخص، سومشخص) |
------------- |
وجه (وجه اخباری، وجه التزامی، وجه امری، ...) |
----------- |
در این مقاله نشانههای تصریفی در هر یک از زبانهای فارسی و انگلیسی بر اساس این جدول شناسایی و طبقهبندی میشوند. به عبارتی نشانههای تصریفی شمار در اسم، نشانههای تصریفی شمار، شخص، زمان، نمود و وجه در فعل، و نشانه تصریفی صفت براساس نظریه صرف طبیعی بررسی میشوند.
2ـ4. تکواژ و تکواژهای تصریفی
تکواژهای وابسته به تنهایی کاربرد ندارند و در واحد بزرگتری به کار گرفته میشوند تا معنا به آنها اختصاص یابد (Yule, 2010:85). تکواژهای تصریفی هنگام ترکیب با واحدی بزرگتر باعث تغییر معنای واژگانی مقولۀ آن نمیشوند، بلکه نقش دستوری خاصی بهآن میدهند. مثلاً در زبان انگلیسی “thin” و “thinner” هر دو صفت هستند و پسوند “-er” یک پسوند تصریفی است که نوع دیگری از صفت را شکل میدهد.
- پیشینۀ پژوهش
حقبین و کوشکی (1394: 105) در مقالۀ خود به پنج سطح زبانی از دیدگاه صرفیون اشاره کردهاند: سطح جهانیهای زبان[22]، سطح انواع زبانها[23]، سطح توانش خاص یک زبان[24]، سطح هنجارها[25] و سطح کنشهای بیانی[26]. نظریۀ صرف طبیعی به سه سطح نخست توجه دارد. مایرتالر و درسلر (1978) بیان کردهاند اگر زبانی به لحاظ ساختاری و تصویری دارای دو اصل وحدت شکلی و شفافیت باشد، کاملاً طبیعی است. قلیپور و کاظمی (1401) به بررسی شفافیت وندهای تصریفی فارسی و انگلیسی بر اساس نظریۀ صرف طبیعی پرداخته و نشان دادهاند که مطابق این نظریه، اصل شفافیت در فارسی در مورد وندهای تصریفی متعلق به اسم و فعل و در انگلیسی، در مورد دو مقولۀ اسم و صفت بیشتر از مقولههای دیگر است. این پژوهش نشان داده است که میان اصل شفافیت و بسامد وقوع وند رابطۀ مستقیمی وجود ندارد. درسلر و همکاران (1978) افزودهاند که واحد مطالعه در نظریۀ صرف طبیعی، واژه و یا به طور دقیقتر، صورت انتزاعی واژه[27] است. آنها معتقدند که ساختار صرف طبیعی سلسلهمراتبی و قیاسی است. درسلر (2005: 7) با اعمال ملاکهای تعیین طبیعی بودن زبان، به مقایسۀ فراگیری زبان کودک و ساختواژه در زبانهای ترکیبی[28]، منفرد[29] و پیوندی[30] اسکالیکا[31] پرداخته است. به عقیدۀ وی، ردهشناسی فراتر از مقایسۀ بینازبانی و متفاوت از مطالعات جهانیها است. برای اثبات این ادعا، وی پیوندی میان شواهد برونی[32] یعنی فراگیری زبان اول و نظریۀ ردهشناسی زبان پدید آورد. در زبانهای پیوندی، پسوندهای خرد[33] متعلق به مقولههایی هستند که از لحاظ واژآرایی[34] شفافتر هستند. در واقع، شفافیت فراگیری را تسریع میبخشد و کودکانی که زبانهای پیوندی را فرا
میگیرند تمایل بیشتری به تعمیم افراطی[35] در کاربرد الگوهای شفاف دارند.
بیلی[36] (2007) به بررسی زبان پیاپوکو[37] بر اساس نظریۀ صرف طبیعی پرداخته است. زبان پیاپوکو زبانی پیوندی است و در مناطقی از کلمبیا صحبت میشود. در ابتدا وی اشاره کرده است که نظریۀ صرف طبیعی به رابطۀ میان تکواژها و معنای آنها میپردازد و رفتار ساختواژی را بررسی میکند. این رفتار باید در زبانهای جهان گسترده باشد؛ در زبانهای خاص فراوان باشد؛ در مقابل تغییرات مقاوم باشد و در مراحل اولیه توسط کودکان فراگرفته شود. وی میافزاید که میتوان برای صرف سه نقش عمده قائل شد: واژهسازی، تصریف[38] و استخراج معنای اشتقاق[39] از ریشۀ آن. او پس از بررسی تکواژهای تصریفی و اشتقاقی این زبان نشان میدهد که این وندها وحدت شکلی دارند، چرا که بازنماییکنندۀ اصل یک نقش ـ یک صورتاند. در واقع، وحدت شکلی یک اصل جهانی است و زبانویژه نیست (Bailey, 2007: 43).
گائیتا[40] (2018: 251) در جستار خود به تحلیل و تفسیر صرف طبیعی پرداخته است و یادآور شده است که این نظریۀ بسیار مهم توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. دلیل این توجه انعطافپذیری بالای این نظریه و نیز ظرفیتی است که ایجاد میکند و پاسخهایی مجادلهبرانگیز به سؤالات ارائه میدهد. به باور وی، این نظریه مفید است، چرا که تفاوت عناصر مختلفی از قبیل شفافیت و بسامد را به طور دقیق مشخص میکند. شفافیت یکی از عناصر تعیین طبیعی بودن زبان است، حال آن که بسامد نتیجۀ طبیعی بودن زبان است. همچنین، انعطافپذیری صرف طبیعی در پررنگ کردن نقش ساختواژه بسیار مؤثر است.
- روش پژوهش
تحقیق حاضر پژوهشی توصیفی ـ تحلیلی است. دادهها با حجم یکسان به شیوۀ کتابخانهای و نمونهگیری تصادفی از دو پیکرۀ فارسی و انگلیسی گردآوری شدهاند. پیکرۀ انگلیسی از پایگاه «پیکرۀ انگلیسی آمریکایی معاصر[41]» (2021) و پیکرۀ فارسی از «پایگاه دادگان فارسی[42]» فراهم شده است. حجم دادهها در هر یک از پیکرهها یکسان است و در مجموع تعداد کلمهها در هر دو پیکره، 4000 عدد است. بخشی از دادهها به صورت تصادفی از نیمۀ اول پیکره و بخش دیگر از نیمۀ دوم پیکره استخراج شدهاند. دادههای زبانهای فارسی و انگلیسی در پایگاه دادهها به صورت واژه و جمله دستهبندی شدهاند. واژهها با مقولات دستوری متفاوت مانند اسم، فعل، صفت، قید و سایر اجزای سخن در پیکره وجود دارند. نگارندگان نشانههای تصریفی هر یک از زبانهای فارسی و انگلیسی را بر اساس جدول هسپلمث و سیمز[43] (2010) استخراج کرده و پس از دستهبندی، آنها را بر پایۀ سازوکارهای نظری موجود در رویکرد صرف طبیعی طبق دیدگاه مایرتالر و درسلر (1978) تحلیل و بررسی نمودهاند. بدین صورت که فهرستی کامل از واژههای دارای وندهای تصریفی فارسی و انگلیسی ـ که تقریباً متعلق به یک برهۀ زمانی هستند ـ از پیکرهها گردآوری شده و سپس مورد تحلیل و بررسی گرفتهاند. محتوای پیکرهها متون ادبی داستانی است که شامل زبان نوشتاری و نیز محاورهای میشود. بنابراین، علاوه بر تحلیل کیفی، تحقیق به صورت کمّی نیز پیش رفته و با بررسی قیاسی دو زبان، اطلاعات جامعی پیرامون ملاکهای طبیعی بودن زبان از جمله وحدت شکلی به دست آمد.
- یافتهها
در این قسمت، ابتدا تمامی نشانههای تصریفی در هر دو زبان جمعآوری و سپس، بر اساس جدول هسپلمث و سیمز (2010) طبقهبندی شدند. در قدم بعدی، دادهها از منظر رویکرد مایرتالر و درسلر (1978) و با توجه به بسامد وقوع در پیکره مورد بررسی قرار گرفتند.
4ـ1. نشانههای تصریفیساز در زبان فارسی
در زیربخشهای زیر به معرفی نشانههای تصریفیساز در زبان فارسی پرداخته میشود:
4ـ1ـ1. نشانههای تصریفی اسمساز /-hɑ/و /-ɑn/
اسم مفرد میتواند با افزودن نشانههای تصریفی «شمار» به اسم جمع تبدیل شود. بر اساس دادهها میتوانگفت نشانههای جمع در زبان فارسی به دو دسته قابل تقسیماند: نشانههای جمع در زبان فارسی دو وند تصریفی /-hɑ/ «ـ ها» و /-ɑn/ «ـ ان» (مانند «روزها» و «مادران») و نشانههای وامگیریشده از زبان عربی /-un/ « ـ ون»، /-in/ « ـ ین» و /-ɑt/ «ـ ات» هستند (مانند «سیاسیون»، «موافقین» و «ادارات»). صورت دیگری نیز وجود دارد که ریشۀ عربی دارد و جمع مکسر نامیده میشود، مانند «ضعفا». بر اساس دیدگاه درسلر و مایرتالر (1978)، مقولاتی به طور کامل وحدت شکلی دارند که منطبق بر اصل یک نقش ـ یک صورت باشند. طبق نظریۀ صرف طبیعی، مقولۀ جمع تنها از طریق افزودن پسوند «ـ ها» بیان نمیشود، بلکه وندهای تصریفی دیگری نیز در این امر دخالت دارند. با این حال، این وند از بسامد بالایی برخوردار است که این مسأله میتواند نقش بسزایی در تقویت یا تضعیف این ملاک داشته باشد. 172 مورد وند تصریفی « ـ ها» در پیکره دیده شد، نمونههایی مانند «روشها»، «سفرها» و «فصلها». با توجه به پیکرۀ فارسی، وند تصریفی «ـ ان» که مانند «ـ ها» ریشه در زبان فارسی دارد، نیز در ساخت مقولۀ جمع در زبان فارسی دخیل است و بسامد آن نسبت به «ـ ها» کمتر است. با عنایت به سازوکارهای نظری رویکرد درسلر و مایرتالر (1978)، این نشانههای تصریفی جمعساز فارسی فاقد وحدت شکلی هستند. نمونههایی از «ـ ان» جمعساز در واژههایی مانند «نگهبانان»، «مادران» و «جوانمردان» در پیکرۀ فارسی یافت شد.
4ـ1ـ2. نشانههای تصریفیساز /-ɑt/ «ـ ات»، /-un/«ـ ون» و/-in/ «ـ ین»
نشانۀ تصریفی /-ɑt/ «ـ ات» ریشه در زبان عربی دارد. صورت مفرد واژههایی از قبیل «اختلافات» و «خاطرات» میتوانند با «ـ ها» نیز جمع بسته شوند و صورتهای «اختلافها» و «خاطرهها» را ایجاد کنند. وندهای تصریفی عربی دیگری که در زبان فارسی استفاده میشوند، یعنی /-in/ «ـ ین» (مثلاً در «ساکنین») و /-un/ «ـ ون» (مثلاً در «انقلابیون») نیز مفهوم جمع دارند و این خود نشان میدهد که براساس سازوکار نظری درسلر و مایرتالر (1978) وندهای تصریفی جمعساز عربی ملاک وحدت شکلی را نقضکردهاند. لازم به ذکر است که این دو وند در پیکره یافت نشدند. بر اساس مفاهیم رویکرد صرف طبیعی و بر اساس آنچه که درسلر و مایرتالر (1978) بدان معتقدند، پدیده وامگیری در اینجا طبیعی بودن زبان فارسی را تهدید کرده است، چرا که این پدیده ملاک وحدت شکلی را تحتتأثیر قرار داده و از درجۀ وحدت شکلی مفهوم جمع در زبان فارسی کاسته است. میدانیم وامگیری واژهها امری اجتنابناپذیر است و میتوان وند تصریفی جمعساز «ـ ها» را به واژههای زبان فارسی و اکثر واژههای عربی که وارد زبان فارسی شدهاند، افزود. همانطور که درسلر و مایرتالر (1978) میگویند، نظامهای صرفی زبانهای دنیا تمایل دارند که از اصولی چون وحدت شکلی تبعیتکنند تا صرفی طبیعی داشته باشند، امّا در اینجا درخصوص نشانههای تصریفی «اسم» شاهد نقض این امر بودیم. وندهای تصریفی جمعساز فاقد وحدت شکلی هستند و نشاندارند و ازآنجاییکه بسامد بالایی نیز دارند، بیشتر به طبیعی بودن زبان فارسی لطمه وارد میکنند. در نمودار (1) ارقام مربوط به نشانههای تصریفی «اسم» را مشاهده میکنیم:
نمودار 1. بسامد وقوع نشانههای تصریفی «اسم» در پیکرۀ فارسی
همانطور که در نمودار (1) مشخص است، بیشترین وندهای تصریفی موجود در پیکره به ترتیب «ـ ها» (172 مورد) و «ـ ان» (108 مورد) هستند. وند تصریفی «ـ ات» کمتر مشاهده شد (34 مورد) و دو وند «ـ ین» و «ـ ان» مشاهده نشدند.
4ـ1ـ3. نشانههای تصریفی /-tar/«ـ تر» و/-tarin/ «ـ ترین»
در زبان فارسی، مفهوم صفت تفضیلی با وند /-tar/ «ـ تر» (مانند «دقیقتر» و «نرمتر») و مفهوم صفت عالی با وند /-tarin/ «ـ ترین» (مانند «زیباترین» و «پارساترین») بیان میشوند. وند تصریفی «ـ تر» در پیکرۀ فارسی، تنها وندی است که مفهوم صفت تفضیلی را بیان میکند. به علاوه، وند تصریفی «ـ ترین» نیز تنها وندی است که در ساخت صفت عالی به کار میرود. از این رو، صفات تفضیلی و عالی در زبان فارسی وحدت شکلی دارند و این دو مفهوم کمتر نشاندار محسوب میشوند. بنابراین، این دو پسوند دو ویژگی وحدت شکلی و بینشانی را دارا هستند و در طبیعی بودن زبان فارسی نقش بسزایی دارند. در نمودار (2) بسامد وقوع نشانههای تصریفی صفت در پیکرۀ فارسی نمایش داده شده است:
نمودار 2. بسامد وقوع نشانۀ تصریفی «صفت» در پیکرۀ فارسی
بر اساس نمودار (2)، بسامد وند تصریفی صفت تفضیلیساز 105 مورد است که بیشتر از وند تصریفی صفت عالیساز (با 80 مورد) است.
4 ـ1ـ4. نشانۀ تصریفی قیدساز /-tar/«ـ تر»
قید چگونگی انجام فعل را بیان میکند. قیدهای ساده از یک تکواژ تشکیل شدهاند (مانند «هرگز»)، اما قیدهای مرکب از دو یا چند تکواژ مستقل و وابسته تشکیل شدهاند، مانند «باادب»، «زیرکانه»، «سریعتر». در ساخت قیدهای مرکب اصولاً از وندهای اشتقاقی استفاده میشود و تنها وند تصریفی که در این ساخت دخالت دارد نشانۀ تصریفی /-tar/ «ـ تر» است، مانند «آرامتر» در جملۀ «آرامتر حرکت کن». بنابراین، در ساخت این محتوا بیش از یک صورت به کارگرفته شده است و بر اساس نظریۀ صرف طبیعی، اصل یک نقش ـ یک صورت نقض شده است. بنابراین، ملاک وحدت شکلی مختل شده و طبیعی نیست.
4ـ1ـ5. شناسههای فعل: /-am/«ـ م»، /-i/ «ـ ی»، Ø-، /-ad/«ـ د»، /-im/ «ـ یم»،/-id/ «ـ ید»، /-and/ «ـ ند»
شناسههای فعلی، شمار و شخص را در فعل تعیین میکنند و نشانههایی تصریفی هستند که به بن ماضی در زمان گذشته و بن مضارع در زمان حال یا آینده ضمیمه میشوند. با توجه به دادههای موجود در پیکرۀ فارسی، مشاهده میکنیم که برای بیان مفهوم شمار و شخص در افعال ماضی و مضارع وندهای /-am/«ـ م»، /-i/ «ـ ی»، Ø-، /-ad/«ـ د»، /-im/ «ـ یم»، /-id/ «ـ ید»، /-and/ «ـ ند» به کار میروند، مانند «رفتم»، «رفتی»، «رفت»، «رفتیم»، «رفتید» و «رفتند». البته شناسۀ سوم شخص مفرد در دو زمان ماضی و مضارع متفاوت است. در زمان ماضی، شناسۀ سوم شخص مفرد صفر است و نمود آوایی ندارد، اما شناسۀ سوم شخص مفرد در زمان مضارع «ـ د» است، مانند «بگیرد». این شناسهها در فعلهای التزامی، اخباری، استمراری، گذشته و نفی مشاهده میشوند و از این رو، بسامد کاربرد بالایی دارند. با بررسی و تحلیل پیکرۀ فارسی مشخص شد که نشانههای شناسهساز فعلی تنها نشانههای تصریفی هستند که مفهوم شمار و شخص را بیان میکنند و نشانۀ دیگری این نقش را برعهده ندارد. بنابراین، براساس سازوکار درسلر و مایرتالر (1978) این نشانهها وحدت شکلی دارند. هرچه وحدت شکلی بیشتر باشد، بینشانی نیز بیشتر است و این مسأله منجر به طبیعی بودن زبان میشود.
4ـ1ـ6. نشانههای تصریفی ماضیساز /-t/ «ـ ت»، /-d/ «ـ د»،/-id/ «ـ ید» و /-ɑd/ «ـ اد»
فعل در زبان فارسی از بنهای ماضی و مضارع ساخته میشود. ماضی ساده به پسوندهای /-t/ «ـ ت»، /-d/ «ـ د»، /-id/ «ـ ید» و/-ɑd/ «ـ اد» ختم میشود و سپس، شناسۀ فعلی بدان اضافه میشود. در این مورد، نمونههایی از قبیل «فرستاد»، «ریخت»، «شد» و «کشید» از پیکره استخراج شدهاند. وندهای تصریفی که در انتهای فعلهای گذشته قرار دارند، در پیکرۀ فارسی تنها نشانههای تصریفی هستند که نقش و مفهوم ماضیساز دارند. بنابراین، بر اساس نظریۀ صرف طبیعی، این پسوندها ملاک وحدت شکلی را رعایت کردهاند و منجر به طبیعی بودن این نشانهها شدهاند؛ اگرچه این نشانهها دارای واژگونه[44]هایی ـ مانند آنچه در فعل «پرداخت» مشاهده میشود ـ نیز هستند. اگر توجیهات واجی و آوایی درسلر و مایرتالر (1978) را در این مبحث درنظر بگیریم، همچنان میتوان پذیرفت که این نشانههای تصریفی وحدت شکلی دارند و این مسأله بیانگر بینشان بودن آنها و طبیعی بودن زبان فارسی است.
4ـ1ـ7. نشانۀ تصریفی /-mi/
فعل مضارع یا حال اخباری، عملی را بیان میکند که در زمان حال یا آینده اتفاق میافتد. فعل ماضی استمراری وقوع عملی را به طور مستمر در زمان گذشته بیان میکند، مانند «میترسید» و «میترسیدم». دادهها نشان میدهند که این تنها نشانۀ تصریفی /-mi/ «می ـ» است که در ساخت مفاهیم اخباری و استمراری نقش دارد و این خود مؤید اصل یک نقش ـ یک صورت است. بنابراین، با عنایت به مفاهیم بیانشده در نظریۀ صرف طبیعی، وحدت شکلی رعایت شده است. در نتیجه، میزان طبیعی بودن این پیشوند ثابت میشود که خود منجر به افزایش طبیعی بودن زبان فارسی میشود. لازم به ذکر است که نشانۀ تصریفی «می ـ» تنها صورتی نیست که در ساخت زمان آینده استفاده میشود، بلکه میتوان از صرف بن «خواه» (مانند «خواهم رفت») نیز به منظور ساخت فعل آینده استفاده کرد. لذا، از تکواژ واژگانی نیز میتوان برای بیان این محتوا استفاده کرد. از آنجا که بسامد «می ـ» اخباری نسبت به «می ـ» آینده و استمراری بیشتر است، میتوان بیان کرد که مفهوم اخباری نسبت به مفهوم استمراری بینشانتر و طبیعیتراست.
4ـ1ـ8. شناسهها در نمود کامل و نشانۀ /-mi/«می ـ» در نمود ناقص
نمود نحوۀ تحقق فعل است؛ اینکه آیا عمل به صورت لحظهای انجام شده است یا مستمر. نمود یا کامل است یا ناقص. تعداد نمودهای کامل در پیکره 12 مورد است. این فعلها دارای شناسههایی در انتها هستند که تنها نشانههای تصریفی برای ساخت این نقش محسوب میشوند و در نتیجه، وحدت شکلی در این موارد رعایت میشود. نمود ناقص در زبان فارسی به تداوم جریان عمل و یا تکرار آن اشاره میکند. تداوم جریان عمل در پیکرۀ فارسی به میزان اندکی (12 مورد) یافت شد، مانند «دارم درس میخوانم». تکرار عمل نشاندهندۀ عادت است و این نمود نیز در پیکرۀ فارسی به میزان اندکی (14 مورد) یافت شد، مانند «هرشب سیگار میکشید».
در بحث نمود ناقص، «می ـ» بر اساس رویکرد صرف طبیعی وحدت شکلی دارد، چرا که این نقش تنها با همین نشانه بیان میشود. داشتن وحدت شکلی معرف بینشانی این مقوله نیز است.
4ـ1ـ9. نشانۀ تصریفی/be-/ «بـ»
در زبان فارسی پنج وجه وجود دارد: وجه اخباری، وجه امری، وجه التزامی، وجه شرطی و وجه تمنایی. در ساخت تمامی این وجهها، به جز وجه اخباری، از نشانۀ تصریفی «بـ» در ابتدای فعل استفاده میشود. در زبان فارسی در افعالی مانند «بپرد»، «بگوید» و «بگیریم» وند «بـ» ضمیمۀ بن مضارع شده و وجه التزامی پدید آمده که بیانگر زمان حال و آینده است. در افعالی مانند «برو» و «بگو» وند «بـ » ضمیمۀ بن مضارع شده است و حاصل آن وجه امری است. در فعل «برو» پیشوند «بـ» به دلیل فرایند واجیِ هماهنگیِ واکهای[45] به صورت /bo/ به کار میرود. طبق آنچه درسلر و مایرتالر (1978) بیان میکنند، این امر را نمیتوان عاملی در مخدوش شدن نظام صرفی زبان فارسی در نظر گرفت، بلکه میتوان /bo-/ را واجگونۀ[46] «بـ» دانست، نه یک وند تصریفی متفاوت. تعداد فعلهای امر در پیکره بسیار محدود بود.
وجه شرطی برای توصیف وضعیتی به کار میرود که رخ دادن آن منوط به تحقق شرط باشد، برای مثال «اگر بابا اجازه بدهد، میروم».
وجه دعایی وجهی است که در آن دعا، آرزو و نفرینی مطرح میشود که تنها نمونۀ این وجه در پیکره «آرزو میکنم موفق بشوی» بود. درساخت وجه دعایی نیز از وجه التزامی و تنها از پیشوند تصریفی «بـ» استفاده میشود. مشاهده میکنیم که پیشوند «بـ» تنها پیشوندی است که دارای نقشهای امری، التزامی، شرطی و دعایی است و نشانۀ دیگری این نقشها را برعهده ندارد. از این رو، در این مورد بر اساس نظریۀ صرف طبیعی، ملاک وحدت شکلی مخدوش نشده و به طبیعی بودن زبان آسیبی وارد نشده است. از آنجا که وند تصریفی «بـ» دارای وحدت شکلی است و از بسامد بالایی برخوردار است، بینشان است و در نتیجه، منجر به طبیعی بودن زبان فارسی میشود. در مقام مقایسۀ وند «بـ» مشاهده میکنیم که بسامد وجه التزامی بیشتر از وجههای دیگر است، لذا نسبت به وجههای دیگر بینشانتر است.
4ـ1ـ10. نشانۀتصریفی منفیساز /-ne/ «نـ»
وند تصریفی «نـ» در ساخت افعال منفی در تمام زمانها، اعم از گذشته، حال وآینده نقش دارد و به ابتدای بنهای ماضی یا مضارع میچسبد، سپس شناسۀ فعل بدان اضافه میشود، مانند «ندارم» و «نمیشناسد». وند تصریفی «نـ» در ساخت مفهوم نهی نیز به معنای بازداشتن کسی از کاری عمل میکند. نشانۀ تصریفی «نـ» تنها صورتی است که مفهوم نفی دارد و این امر بیانگر رعایت ملاک وحدت شکلی است. برای ساخت فعل نهی گاهی از وند تصریفی «مـ» نیز استفاده میشود، به ویژه در متون ادبی اعم از نظم و نثر، مانند «مرو». این صورت، رفتهرفته در طول تاریخ و درگذر زمان تبدیل به «نـ» شده است. بنابراین، بر اساس رویکرد درسلر و مایرتالر (1978) میتوان «مـ» را واجگونۀ «نـ» دانست، نه یک وند تصریفی متفاوت. لذا، بر اساس معیارهای نظریۀ صرف طبیعی، ملاک وحدت شکلی رعایت شده است که منجر به بینشانی میشود. در نمودار (3) بسامد نشانههای تصریفی فعل فارسی به صورت نمودار میلهای نمایش داده شده است.
نمودار3. بسامد وقوع نشانۀ تصریفی «فعل» در زبان فارسی
نمودار (3) نشان میدهد که بسامد برخی وندهای فعلی نسبت به وندهای دیگر بیشتر است. همانطور که دیده میشود، شناسههای فعلی بیش از وندهای تصریفی دیگر در پیکره یافت شدهاند که تعدادآنها 334 مورد است. در مقابل، وجه دعایی تنها یک بار در پیکرۀ فارسی مشاهده شد.
4ـ2. نشانههای تصریفی در زبان انگلیسی
در این بخش، نشانههای تصریفی زبان انگلیسی را بر اساس دیدگاه صرف طبیعی درسلر و مایرتالر (1978) مورد بررسی قرار میدهیم و پیکره را از این منظر محک میزنیم.
4ـ2ـ1. نشانۀ تصریفی اسمساز -s
در زبان انگلیسی اسامی جمع به دو صورت بیان میشوند: صورت جمع باقاعده، مانند “years” و صورت جمع بیقاعده، مانند “women”. در مورد اسامی بیقاعدۀ زبان انگلیسی، قوانین خاصی وجود ندارد و این صورتها غالباً به واسطۀ وامگیری از زبان لاتین وارد انگلیسی شدهاند. در ساخت اسامی جمع باقاعده تنها از نشانۀ تصریفی “-s” استفاده میشود. نمونههایی از این وند تصریفی از پیکرۀ انگلیسی استخراج شده است، مانند “affairs”، “films” و “shots”. بنابراین، با عنایت به دادههای پیکرۀ انگلیسی، مقولۀ جمع در انگلیسی تنها از طریق افزودن وند “-s” ساخته نمیشود، بلکه برخی از اسامی بیقاعده هستند و در چنین مواردی، تکواژ تصریفی در واژه تلفیق مییابد؛ به صورتی که دیگر از آن قابل تفکیک نیست. این فرایند، همجوشی یا امتزاج[47] خوانده میشود. بر اساس اصل یک نقش ـ یک صورت، این نشانۀ تصریفی وحدت شکلی ندارد و بدین ترتیب، کاهندۀ میزان طبیعی بودن نظام صرفی زبان انگلیسی است.
4ـ2ـ2. نشانۀ تصریفی ملکی -’s
یکی از راههای بازنمایی ساخت اضافی در زبان انگلیسی پیونده[48] است که از طریق نشانۀ تصریفی “-’s” بیان میشود. پیونده نشانهای است که فاقد نقشی معنایی است؛ تنها نقش دستوری دارد و ساخت اضافی یا ملکی را میسازد (Croft, 2003: 38)، مانندKerry’s voice وKerry’s face.
با بررسی پیکرۀ زبان انگلیسی مشخص شد که این نشانۀ تصریفی، تنها نشانۀ دال بر مالکیت نیست، بلکه این نقش از طرق دیگر نیز تحقق مییابد که تصریفی نیستند: راهبرد پرکنش[49]، مانند my house، راهبرد حرف اضافه[50]، مانند first night of winter، راهبرد پیونده و حرف اضافه، مانند a book of Jan’s و راهبرد پرکنش و حرف اضافه، مانند a house of mine (Croft, 2003: 42). بنابراین، بر اساس سازوکارهای رویکرد درسلر و مایرتالر (1978)، این وضعیت نشانگر نبود وحدت شکلی است. بسامد کاربرد وند تصریفی پیونده در پیکرۀ انگلیسی 19 مورد است.
4ـ2ـ3. نشانههای تصریفی صفتساز -est و -er
در زبان انگلیسی وند تصریفی “-er” به صفت ساده افزوده میشود و صفت تفضیلی حاصل میآید، مانند thinner و bigger. صورتهایی نیز وجود دارند که هیچ شباهت آوایی بین صفت مطلق و شکل تفضیلیشان وجود ندارد، مانند صفت مطلق good که صفت تفضیلی آن better است. چنین فرایندی که باعث ایجاد صفات بیقاعده و صورتهای مکمل میشود، پرکنش نام دارد که میتواند کامل[51] یا جزئی[52] باشد. بنابراین، مقولۀ صفت برتر فاقد وحدت شکلی است که این مسأله نیز از درجۀ طبیعی بودن زبان انگلیسی میکاهد. صفت عالی در زبان انگلیسی قواعدی مشابه به قواعد صفت تفضیلی دارد، یعنی صفاتی تکهجایی که پسوند -estضمیمۀ آنها میشود، مانند largest و nearest. در صفات عالی بیقاعده (مانند good/best) نیز میان صفت مطلق و عالی شباهت صوری وجود ندارد و در شکلگیری آنها شاهد رخداد فرایند همجوشی یا امتزاج هستیم. بنا بر اصل وحدت شکلی درسلر و مایرتالر (1978)، این مقوله دارای یک صورت نیست و در نتیجه، طبیعی بودن زبان انگلیسی را مخدوش کرده است. نبود وحدت شکلی، نشانداری را پررنگ میکند و این مسأله نقش چشمگیری در کاهش طبیعی بودن زبان دارد. در نمودار (4) بسامد وقوع نشانههای تصریفی صفت در زبان انگلیسی به تصویر کشیده شده است:
نمودار4. بسامد وقوع نشانۀ تصریفی «صفت» در پیکرۀ انگلیسی
نمودار (4) نشان میدهد که تعداد محدودی از وند تصریفی تفضیلیساز -er (13 مورد) و وند تصریفی صفت عالیساز -est (10 مورد) در پیکرۀ انگلیسی یافت شده است.
4ـ2ـ4. نشانۀ تصریفی فعلساز -s
در زبان انگلیسی، با توجه به زمان وقوع عمل شمار مشخص میشود و ضمیر نیز مشخصکنندۀ شخص است. در زمان حال ساده، شمار و شخص بدین صورت بیان میشوند:
- I want/ We want/ You want/ You want/ he/she/it wants/ They want
همانطور که در مثالهای فوق مشاهده میکنیم، برای بیان شمار در اول شخص مفرد و جمع، دوم شخص مفرد و جمع و نیز سوم شخص جمع نیاز به وندافزایی نیست. از سوی دیگر، در تصریف سوم شخص مفرد، برای بیان مفاهیم مفرد و سوم شخص بودن از وند تصریفی -s استفاده میشود. در ادامه، چند نمونه از فعلهای سوم شخص مفرد پیکرۀ پژوهش که پسوند -s دارند را مشاهده میکنیم:
- studies, provides, goes, states
در توضیح بحث ملاک وحدت شکلی مشخص میشود که بر اساس پیکرۀ پژوهش حاضر، نشانۀ تصریفی -s، تنها صورتی است که مفهوم سوم شخص مفرد را نشان میدهد و این وند وحدت شکلی و طبیعی بودن زبان انگلیسی را تقویت کرده است.
4ـ2ـ5. نشانۀ تصریفی گذشتهساز -ed
فعل در زبان انگلیسی از ریشۀ فعل ساخته میشود و با توجه به زمان فعل، از وند و یا فعل کمکی استفاده میشود. فعلهای زمان گذشته در زبان انگلیسی به دو روش ساخته میشوند. افعال بیقاعده که بدون قاعده خاصی ساخته میشوند (مانند buy/bought) و فعلهای بیقاعده که با افزودن نشانۀ تصریفی -ed به ریشۀ فعل تبدیل به فعل گذشته میشوند، مانند started, decided, moved. با عنایت به نمونههای پیکرۀ انگلیسی، مشاهده شد که در ساخت نقش و مفهوم فعل گذشته، علاوه بر افزودن نشانۀ تصریفی -ed که حاصل آن فعلهای باقاعدۀ گذشته است، نشانههای تصریفی دیگری نیز در ساخت این مفهوم دخالت دارند. منتها این نشانهها چنان در ریشۀ فعل ترکیب شدهاند که قابل تفکیک نیستند و در حقیقت نوعی امتزاج و همجوشی رخ داده است. بنابراین، نشانههای تصریفی که مفهوم گذشتهساز دارند اصل یک نقش ـ یک صورت را رعایت نکردهاند و در این موارد ملاک وحدت شکلی مختل شده است و این نشانهها مقولهای نشاندار محسوب میشوند. در ساخت فعل آینده از فعل کمکی will استفاده میشود و وندافزایی انجام نمیگیرد، بنابراین از توصیف آن صرفنظر میکنیم. قابل ذکر است که برای ساخت زمان آینده از ساختار be going to نیز استفاده میشود که بدان وند -ing اضافه شده است که یک وند تصریفی است. در بخش نمود به این نکته اشاره خواهد شد.
4ـ2ـ6. نشانۀ تصریفی نمودساز -en
نمود در زبان انگلیسی به دو دستۀ کامل و ناقص تقسیم میشود. نمود کامل که شامل حال کامل و گذشتۀ کامل میشود، بدین صورت ساخته میشود:
(3)
الف) حال کامل: have/has + past participle مانند: |
|
|
He has decided recently. |
ب) گذشتۀ کامل: had + past participle مانند: |
|
They had already visited there. |
صفت فعلی که در آن وندافزایی مشاهده میشود به چند صورت ساخته میشود: الف) صورت باقاعده که وند -ed میگیرد، مانند walked؛ ب) صورت بیقاعده که کاملاً متفاوت از صورت زمان حال است، مانند go/went/gone؛ پ) صورت بیقاعده که با افزودن پسوند -en به فعل ساده ایجاد میشود، مانند take/took/taken و ت) صورتی بیقاعده که برای شکلگیری آن حرف a در صورت گذشتۀ ساده به حرف u تبدیل میشود، مانند begin/began/begun. بر اساس سازوکارهای نظری رویکرد درسلر و مایرتالر (1978)، اگر یک نقش از طریق یک صورت بیان شود وحدت شکلی برقرار شده است. صفت فعلی به صورتهای متفاوتی بیان میشود: افزودن -ed یا -en و یا امتزاج. از این رو، به ملاک وحدت شکلی آسیب زده است. نمونههایی از این وند تصریفی از پیکره جمعآوری شده است که تعداد آنها معادل 9 مورد است، مانند risen ، fallen و taken.
4ـ2ـ7. نشانۀ تصریفی نمودساز -ing
فعل استمراری حال و گذشته، نشانۀ تصریفی دارد و با وند تصریفی -ing در پیکره یافت شده است. ساخت فعل حال استمراری چنین است که به ریشۀ فعل، پسوند تصریفی -ing اضافه میشود. این ساخت عملی را بیان میکند که در زمان حال یا آینده انجام خواهد شد و مشابه مضارع اخباری در زبان فارسی است. مثال ذیل نمونهای از نمود استمراری است:
- We are walking silently.
نمود استمراری تنها از طریق نشانۀ تصریفی -ing بیان میشود و نشانۀ تصریفی دیگری این نقش را به عهده ندارد. از این رو، در این مورد نیز وحدت شکلی کاملاً رعایت شده است. بسامد نمود استمراری -ing بیش از نمود مفعولی -en است و از این رو، بینشانتر محسوب میشود. قید در زبان انگلیسی از وندهای اشتقاقی بهره میبرد، بنابراین از تفسیر آن در مقالۀ حاضر خودداری میکنیم.
- بحث و نتیجهگیری
در مقالۀ حاضر، به بررسی وحدت شکلی و بسامد وقوع آن در عناصر تصریفی دو زبان فارسی و انگلیسی از دیدگاه نظریۀ صرف طبیعی پرداخته شد و نشانداری نیز به عنوان اصلی مرتبط با آن مورد بررسی قرار گرفت. مقالات پیشین، از جمله پژوهش حقبین (1378) با بررسی وندهای تصریفی در زبان فارسی به این نتیجه رسیدهاند که وندهای تصریفی اسمساز و صفتساز ملاک وحدت شکلی را نسبت به وندهای تصریفی فعلساز بیشتر رعایت کردهاند و با تبعیت از این ملاک منجر به طبیعی بودن زبان فارسی شدهاند. این دستاورد با نتیجۀ مقاله حاضر تا حدودی همسویی داردکه در ادامه به شرح آن میپردازیم. در مقالۀ حاضر، پس از تحلیل و بررسی وندهای تصریفی پیکره بر اساس تقسیمبندی هسپلمث و سیمز (2010)، وحدت شکلی این نشانهها در دو زبان فارسی و انگلیسی بررسی شد. وحدت شکلی و بسامد نشانههای تصریفی در زبان فارسی در جدول (2) نمایش داده شده است:
جدول2. وحدت شکلی و بسامد نشانههای تصریفی در زبان فارسی
مقوله دستوری |
نشانه تصریفی |
ویژگی تصریفی |
ارزش تصریفی |
وحدت شکلی |
بسامد |
|
بسامد در نشانه تصریفی |
بسامد در مقوله دستوری |
|||||
اسم |
ـ ها |
شمار |
جمع |
ـ |
172 |
314
|
ـ ان |
شمار |
جمع |
ـ |
108 |
||
ـ ات |
شمار |
جمع |
ـ |
34 |
||
ـ ین |
شمار |
جمع |
ـ |
0 |
||
ـ ون |
شمار |
جمع |
ـ |
0 |
||
صفت |
ـ تر |
صفت |
برتر |
ü |
105 |
185 |
ـ ترین |
صفت |
عالی |
ü |
80 |
||
قید |
ـ تر |
قید |
حالت |
ـ |
11 |
11 |
فعل
|
میـ |
زمان |
آینده |
ـ |
14 |
540 |
وجه |
اخباری |
ü |
62 |
|||
نمود |
استمراری |
ü |
58 |
|||
ـ د |
زمان |
گذشته |
ü |
18 |
||
زمان |
حال |
ü |
35 |
|||
ـ ت |
زمان |
گذشته |
ü |
28 |
||
ـ ید |
زمان |
گذشته |
ü |
17 |
||
شمار |
جمع |
ü |
17 |
|||
شخص |
دوم |
ü |
17 |
|||
ـ اد |
زمان |
گذشته |
ü |
3 |
||
بـ |
وجه |
امری |
ü |
10 |
||
وجه |
التزامی |
ü |
146 |
|||
وجه |
شرطی |
ü |
8 |
|||
وجه |
دعایی |
ü |
1 |
|||
نـ |
قطبیت |
منفی |
ü |
140 |
||
ـ م/ـ ی/Ø/ـ د/ـ یم/ـ ید/ـ ند شناسه |
شخص |
اول، دوم، سوم |
ü |
530 |
||
ـ م/ـ ی/Ø/ـ د/ـ یم/ـ ید/ـ ند شناسه |
شمار |
جمع، مفرد |
ü |
530 |
پس از تحلیل دادههای پیکره بر اساس رویکرد صرف طبیعی، نتایج پژوهش نشان داد که در زبان فارسی 13 نشانه از 18 صورت موجود (شامل پسوند /-tar/ صفت تفضیلیساز و /-tarin/ صفت عالیساز، «ـ ت»، «ـ ید»، «ـ د» و «ـ اد» گذشتهساز، شناسههای فعلی و «نـ» منفیساز) وحدت شکلی دارند و باقی نشانههای تصریفی فاقد وحدت شکلی هستند. از میان نشانههای تصریفی دارای وحدت شکلی، برخی وحدت شکلی بیشتر و برخی وحدت شکلی کمتری دارند. یعنی این میزان نسبی و مدرج است . جدول (2) بسامد وقوع هر نشانۀ تصریفی دارای وحدت شکلی را نشان میدهند.
در نمودار (5) نیز بسامد نشانههای تصریفی دارای وحدت شکلی در پیکرۀ فارسی آورده شدهاند:
نمودار 5. بسامد نشانههای تصریفی دارای وحدت شکلی در پیکرۀ فارسی
با توجه به نمودار شماره (5)، بسامد مقولۀ دستوری فعل در زبان فارسی که دارای وحدت شکلی است 526 مورد است. این مقدار بیش از بسامد مقولۀ دستوری صفت (185 مورد) است. در زبان فارسی مقولۀ دستوری اسم وحدت شکلی ندارد.
در جدول شمارۀ (3)، نیز وحدت شکلی و بسامد وقوع نشانههای تصریفی موجود در پیکره انگلیسی نمایش داده شده است.
جدول 3. وحدت شکلی و بسامد نشانههای تصریفی در انگلیسی
مقوله دستوری |
نشانه تصریفی |
ویژگی تصریفی |
ارزش تصریفی |
وحدت شکلی |
بسامد |
|
بسامد در نشانه تصریفی |
بسامد در مقوله دستوری |
|||||
اسم |
-s |
شمار |
جمع |
- |
153 |
172 |
-‘s |
پیونده/ نشانه ملکی |
مالکیت |
- |
19 |
||
صفت |
-er |
صفت |
برتر |
- |
13 |
23 |
-est |
صفت |
عالی |
- |
10 |
||
فعل |
-s |
شخص |
سوم شخص |
ü |
42 |
170
|
شمار |
مفرد |
ü |
42 |
|||
زمان |
حال |
ü |
42 |
|||
-ed |
زمان |
گذشته |
- |
72 |
||
-en |
نمود |
نمود کامل |
- |
9 |
||
-ing |
نمود |
استمراری، نمود ناقص |
ü |
47 |
پس از تحلیل دادههای پیکره بر اساس رویکرد صرف طبیعی، نتایج پژوهش نشان داد که در زبان انگلیسی 2 نشانه از 8 صورت موجود (شامل -s سوم شخص و -ing نمودساز) وحدت شکلی دارند و باقی نشانههای تصریفی فاقد وحدت شکلی هستند. از میان نشانههای تصریفی دارای وحدت شکلی، برخی وحدت شکلی بیشتر و برخی وحدت شکلی کمتری دارند. یعنی این میزان نسبی و مدرج است. جدول (3) بسامد وقوع هر نشانۀ تصریفی دارای وحدت شکلی را نشان میدهند.
در نمودار (6) نیز بسامد وقوع نشانههای تصریفی دارای وحدت شکلی در پیکرۀ انگلیسی به تصویر کشیده شده است:
نمودار 6. بسامد وقوع نشانههای تصریفی دارای وحدت شکلی در پیکره انگلیسی
نمودار شماره (6) نشان میدهد که در زبان انگلیسی 89 وند تصریفی فعلساز وحدت شکلی دارند و این در حالی است که وندهای تصریفی صفتساز و اسمساز دارای وحدت شکلی نیستند.
هرچه بسامد وحدت شکلی نشانهای بیشتر باشد، آن نشانه بینشانتر و هرچه بینشانتر باشد، طبیعیتر است. لذا، این نتیجه به دست میآید که برخی نشانههای تصریفی از قبیل شناسهها، منفیسازها و نشانۀ وجه التزامی در زبان فارسی طبیعیتر از نشانههای تصریفی وجه دعایی، «ـ اد» گذشتهساز و نشانۀ تصریفی امریساز هستند. به همین ترتیب، میتوان نشانههای تصریفی شخص و شمار در زبان انگلیسی را طبیعیتر از نشانۀ تصریفی نمود ناقص تلقی کرد.
این پژوهش نشان داد که حضور تمامی صورتهای متراکم، صورتهای مکمل و امتزاجها به واسطۀ آن که رابطۀ یکبهیک بین صورت و نقش در تصریف آنها رعایت نشده است، به وحدت شکلی مفاهیم دستوری آسیب زدهاند. به عبارت دیگر، میزان طبیعی بودن دو نظام صرفی فارسی و انگلیسی را کاهش دادهاند. طبق انگارۀ صرف طبیعی، هر تکواژ یک صورت و یک معنا دارد و رابطۀ یکبهیک دوطرفه بین صورت و معنا وجود دارد. حال اینکه در بعضی از موارد در این دو زبان وضعیت اینگونه نیست و علت را ـ آنطور که حامیان این رویکرد میگویند ـ باید ناشی از قواعد تکواژگونگی[53] بدانیم. با توجه به نظریۀ صرف طبیعی، علاوه بر قواعد واجی و قواعد صرفی، این قواعد تکواژگونگی هستند که تلفظهای متنوع تکواژها را سبب میشوند و چنین صورتهای غیرخودکاری را در این دو زبان تولید کردهاند.
نتیجۀ دیگری که از این پژوهش حاصل شد این است که از مقولۀ دستوری اسم، وند تصریفی جمعساز در هر دو زبان فاقد وحدت شکلی است و از مقولۀ دستوری فعل، وجه استمراری ـ که با وند تصریفی «ـ می» در زبان فارسی و “-ing” در زبان انگلیسی بازنمایی میشود ـ دارای وحدت شکلی است و این مورد یکی از وجوه اشتراک زبانهای فارسی و انگلیسیاااست است. تحلیلها نشان میدهند که در هر دو پیکرۀ فارسی و انگلیسی، نشانههای تصریفی فعل بسامد وقوع بیشتری نسبت به نشانههای صفت، قید و اسم دارند. حال با در نظر گرفتن نشانههای دارای وحدت شکلی، در پیکرۀ فارسی از میان 540 نشانۀ تصریفی فعلی 526 نشانه دارای وحدت شکلی هستند، حال آن که تمامی نشانههای تصریفی اسمساز فاقد وحدت شکلی هستند و وندهای تصریفی صفتساز وحدت شکلی دارند. این در حالی است که در زبان انگلیسی از میان 170 نشانۀ تصریفی فعلی 89 مورد که مرتبط با نشانۀ تصریفی “-s” و “-ing” هستند وحدت شکلی دارند. در مقولههای اسم و صفت، تمام نشانههای تصریفی فاقد وحدت شکلی هستند. بنابراین، این نتیجه به دست میآید که در زبان فارسی وحدت شکلی در تصریف مقولههای صفت و فعل بیش از وحدت شکلی در تصریف مقولۀ اسم است. این در حالی استکه وحدت شکلی مقولۀ فعل در زبان انگلیسی بیش از وحدت شکلی مقولههای اسم و صفت آن است و این امر تفاوت موجود در نظام صرفی این دو زبان را نشان میدهد. به علاوه، از آنجا که اگر مفهومی وحدت شکلی داشته باشد بینشان است و هرچه بسامد مفاهیم دارای وحدت شکلی بیشتر باشد، بینشانتر هستند، در زبان فارسی مقولههای صفت و فعل بینشانتر از مقولۀ اسم هستند. از این رو، میتوان چنین نتیجه گرفت که در فارسی نشانههای تصریفی صفت و فعل طبیعیتر از نشانههای تصریفی اسم هستند. در حالی که از این منظر، در زبان انگلیسی فقط فعل بینشانتر از مقولههای اسم و صفت است و نشانههای تصریفی فعل طبیعیتر از نشانههای تصریفی اسم و صفت هستند. نتایج تحقیق حاضر برای زبانشناسان و پژوهشگران حوزۀ زبان مفید و مؤثر است. همچنین، دستاوردهای آن میتواند در حوزۀ ترجمه و مطالعات نظری ترجمه سودمند باشد. پژوهش حاضر میتواند پیشزمینهای برای انجام پژوهشهای آتی فراهم آورد. از جمله موضوعات پیشنهادی مرتبط میتوان به بررسی میزان طبیعی بودن وندهای اشتقاقی در زبان فارسی بر مبنای تمام ملاکهای طبیعی بودن زبان اشاره کرد.
تعارض منافع
تعارض منافع نداریم.
[1]. natural morphology
[2]. Dressler, W. U.
[3]. Wurzel, W. U.
[4]. Mayerthaler, W
[5]. marked
[6]. biuniqueness
[7]. transparency
[8]. uniformity
[9]. indexicality
[10]. Kilani-Schoch, S
[11]. formalism
[12]. iconicity
[13]. productivity
[14]. word size
[15]. natural phonology
[16]. morphosyntactics
[17]. signifier
[18]. signified
[19]. Trubetzkoy, N.
[20]. Jakobson, R.
[21]. inflectional value
[22]. the level of linguistic universals
[23]. the level of language types
[24]. the level of language-specific competence
[25]. the level of norms
[26]. the level of locutionary acts
[27]. lexeme
[28]. synthetic
[29]. isolating
[30]. agglutinating
[31]. Skalicka
[32]. external evidence
[33]. diminutives
[34]. morphotactic
[35]. overgeneralization
[36]. Bailey, C.
[37]. Piopoco
[38]. inflection
[39]. derived word
[40]. Gaeta, L.
[41]. Corpus of Contemporary American English (COCA)
[42]. Persian Language Data Base (PLDB)
[43]. Haspelmath, M., & Sims, A. D
[44]. allomorph
[45]. vowel harmony
[46]. allophone
[47]. fusion
[48]. linker
[49]. suppletion
[50]. adposition
[51]. total suppletion
[52]. partial suppletion
[53] allomorphy