Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor, Department of English, Faculty of Letters & Humanities, Shahrekord University, Shahrekord, Iran.

2 Master of Linguistics, Islamic Azad University- Isfahan (Khorasgan) Branch

Abstract

Recitation of the Holy Qur’an has its own phonological features. This paper discusses the two types of partial nasal place assimilation known as ‘Ikhfaa’ and ‘Iqlaab’ in Arabic. Ikhfaa occurs in the environment where the nasal alveolar /n/ precedes fifteen oral obstruents, including /z/, /ẓ/, /s/, /ṣ/, /t/, /ṭ/, /d/, /ḍ/, /q/, /f/, /k/, /ʤ/, /ʃ/, /ð/ and /θ/. ‘Iqlaab’ occurs in the environment in which the nasal alveolar /n/ precedes the bilabial obstruent /b/. Since ‘Iqlaab’ also involves partial nasal place assimilation, it can be considered a type of Ikhfaa. This research aimed at identifying the constraints whose interactions cause different processes of partial nasal place assimilation in the recitation of the Holy Qur’an within the framework of optimality theory (Prince and Smolensky, 1993/2004). The results indicate that ‘AGREE [place]’ is the key markedness constrain accounted for partial nasal place assimilation in ‘Ikhfaa’ and ‘Iqlaab’. In addition, *[-long N]Obs is the markedness constrain responsible for nasals before an obstruent.
.

Keywords

 

قرائت قرآن کریم ویژگی‌های واج‌شناختی خاص خود را دارد. فراتر از چارچوب‌ سنتیِ تجوید، این ویژگی‌ها قابلیت توصیف و تحلیل در چارچوب نظریه‌های نوین علم واج‌شناسی را نیز دارند. تجوید متشکل از قواعد واجی برای چگونگی قرائت قرآن است. متخصصانِ علم تجوید همگونی[1] همخوان /n/ با همخوان مجاور بعدی را به چهار فرایند اخفاء، اقلاب، ادغام و اظهار دسته‌بندی می‌کنند. بر اساس پژوهش الهاشمی[2] (2001)، ادغام شامل فرایند تشدید[3] با/ بدون خیشومی‌شدگی[4] (غنه)، اخفاء شامل همگونیِ جایگاه تولید خیشومی[5] و اقلاب شامل همگونی در جایگاه تولید لبی[6] است و در اظهار هیچ نوعی از همگونی رخ نمی‌دهد.

    اخفاء به معنای پنهان کردن است و در تجوید به معنای ادای /n/ ساکن و تنوین (/n/  در پایانۀ هجا) به‌گونه‌ای است که /n/ به مخرج[7]  (واجگاه) اصلی خود نچسبد و با کشش تولید شود. این فرایند در بافت پیش از حروفی به جز باء (/b/)، حروف یرملون (همخوان‌های /j/، /r/، /m/، /l/، /w/ و /n/) و آواهای حلقی[8] و چاکنایی[9] رخ می‌دهد.

این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده، دو مورد از این قواعد یعنی فرایندهای اخفاء و اقلاب را در چارچوب نظریۀ بهینگی ( Prince & Smolensky, 1993/2004) مورد تحلیل قرار می‌دهد. فرایند اخفاء در بافتی رخ می‌دهد که همخوان /n/ پیش از پانزده همخوان گرفتۀ[10] دهانی[11] یعنی/z/ ، /ẓ/، /s/،/ṣ/ ، /t/،/ṭ/ ،/d/ ،/ḍ/ ،[12]/q/،/f/ ، /k/،/ʤ/ ، /ʃ/، /ð/ و /θ/قرار داشته باشد. البته، بر اساس پژوهش الفوزان[13] (1989: 103)، اقلاب نمونه‌ای از فرایند اخفاء است، زیرا همخوان‌های [b] و [m] جایگاه تولید مشترکی دارند. ازاین رو، [b] باید در فهرست همخوان‌های ایجاد‌کنندۀ اخفاء گنجانده شود. بر این اساس، همخوان‌های ایجادکنندۀ فرایند اخفاء را باید شانزده مورد در نظر گرفت.

     با این حال، این دسته از همخوان‌های عربی چه ویژگی مشترکی دارند که موجبات این همگونی را فراهم می‌سازند؟ در پاسخ باید گفت که این همخوان‌ها دارای یکی از مشخصه‌های «لبی»، «تیغه‌ای[14]» یا «بدنه‌ای[15]» هستند. بر اساس پژوهش کامبوزیا (1385: 174)، دلیل همگونی همخوان‌های «لبی»، «تیغه‌ای» و «بدنه‌ای» این است که آنها در درخت مشخصه‌ها (ر.ک. درخت مشخصه‌های هله[16]، Kenstowicz, 1994: 146؛ کامبوزیا، 1385: 102)،  زیر تسلط بازخوان «دهانی» قرار دارندکه به‌عنوان «فوق مشخصه[17]» بر این سه مشخصه تسلط سازه‌ای[18] دارد.

هدف از پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش‌ است که چه محدودیت‌هایی و در قالب کدام رتبه‌بندی موجب رخداد این فرایندها می‌شوند. پس از مقدمه، پیشینۀ پژوهش و روش انجام پژوهش، انواع فرایندهای اخفاء و اقلاب مطرح و در تابلوهای نظریۀ بهینگی مورد تحلیل قرار گرفته‌اند.

 

  1. پیشینۀ پژوهش

گودا[19] (1998: 199) بیان می‌دارد که در فرایند اخفاء /n/ در پایانۀ هجا به‌ صورتی تولید می‌شود که مابین ادغام و اظهار است. الفوزان (1989: 103) نیز یادآور می‌شود که اکثر همخوان‌های گرفته بر شیوه و جایگاه تولید همخوان /n/ تأثیر می‌گذارند؛ به‌گونه‌ای که جایگاه تولید آن پیش از همخوان‌های پیشین، به‌سوی جلو دهان و پیش از همخوان‌های پسین، به‌سوی پسِ دهان جابه‌جا می‌شود.

در علم واج‌شناسی، فرایندهای اخفاء و اقلاب را «همگونی جزئی جایگاه تولید خیشومی» می‌نامند. بر اساس پژوهش جم (1394: 128)، فرایند همگونی جایگاه تولید خیشومی به ‌عنوان نوعی همگونیِ پسروی[20] همخوان‌با‌همخوان فرایندی بسیار رایج در زبان‌ها است. طی این فرایند، همخوان خیشومی تیغه‌ای /n/ در مشخصۀ جایگاه تولید با همخوان دهانی بعد از خود همگون می‌شود؛ اگر همخوان دهانی بعدی دو لبی[21]، لبی ـ دندانی[22]، پیشکامی[23]، نرمکامی[24] یا ملازی[25] باشد، همخوان خیشومی تیغه‌ای /n/ به‌ترتیب به همخوان‌های خیشومیِ دو لبیِ [m]، لبی ـ دندانیِ [ɱ]، پیشکامیِ [ɲ]، نرمکامیِ [ŋ] و ملازی [N] تبدیل می‌شود. بر اساس پژوهش موهانن[26] (1993: 83)، همخوان /n/  فارغ از این که شیوۀ تولید همخوان بعدی انسدادی، سایشی یا رسا[27] باشد، جایگاه تولید آن را می‌پذیرد. همگونی جایگاه تولید خیشومی در بسیاری از زبان‌ها، همچون انگلیسی (Mohanan, 1993: 83 Hall, 2010; Coetzee, 2016;)، لیتوانیایی (Kenstowicz, 1994: 54)، کاتالانی (Recasens & Mira, 2015)، ژاپنی و یوروبایی[28] (Durand & Katamba, 1995)، کروواتی (Liker, 2019 &Volenec ) و فارسی (کامبوزیا، 1385: 171ـ174؛ جم، 1388: 67ـ76؛ صادقی، 1391) رخ می‌دهد. سَعایده[29] (2020) فرایند «همگونیِ جایگاه تولید خیشومی» در قرآن کریم را در چارچوب انگارۀ اِشراف[30] موهانن (1993) مورد بررسی قرار داده و قاعدۀ غیرخطی فرایند اقلاب را ـ به ‌عنوان یکی از فرایندهای همگونی جزئی جایگاه تولید خیشومی ـ در واژۀ «انباء» این‌گونه ترسیم کرده است:

شکل 1. همگونی جزئی جایگاه تولید خیشومی در واژۀ «انباء»

طبق این قاعدۀ غیرخطی، همخوان /b/ جایگاه تولید لبی خود را به همخوان /n/ گسترش داده است. در نتیجه، پیوند این همخوان با مشخصۀ تیغه‌ای قطع شده و همخوان  /n/ به همخوان دولبی [m] تبدیل می‌شود.

    صادقی  و بیدی (1399) به شیوۀ آزمایشگاهی به بررسی ویژگی‌های واج‌شناختی فرایندهای اظهار، ادغام، اقلاب و اخفاء مطابق با تعاریف مطرح در علم تجوید پرداخته‌اند. ایشان از تحلیل آوایی داده‌ها در دو بُعد بسامد و زمان موج صوتی به این نتیجه رسیده‌اند که همخوان /n/ در اخفاء تظاهر آوایی ندارد و فقط از طریق خیشومی‌شدگی واکۀ پیش از آن ‌تشخیص داده می‌شود. در فرایند اقلاب نیز شاهد رخدادی واجی هستیم. بدین صورت که /n/ با جایگاه تولید و شیوۀ تولید بافت همخوانی مجاور همگون می‌شود، در حالی که مشخصۀ [+ خیشومی] خود را همچنان حفظ می‌کند. به ‌طور کلی، یافته‌های واج‌شناختی پژوهش صادقی و بیدی (1399) نشان می‌دهد که طبقه‌بندی ارائه‌شده از فرایندهای واجی در علم تجوید نیازمند تجدیدنظر است. همچنین، محمدی (1397) در پژوهشی پیرامون دانش تجوید بیان می‌دارد که تجوید از علوم تأسیسی اسلام نیست و به قرآن و حتی روایات نیز اختصاص ندارد، بلکه علت پیدایش آن نیاز عرب‌ها به سخن گفتن درست بوده است. حاجی اسماعیلی (1390) نیز اظهار می‌دارد که دانش تجوید قرآن در بستر زبان‌شناسی عربی تکوین یافته است. بر اساس پژوهش کردلوئی و همکاران (1396)، بررسی‌های تاریخی و مصداقی نشان می‌دهند که عمدۀ قواعد تجویدی زاییدۀ عواملی همچون لهجه‌های عربی بوده‌اند و به ‌تدریج، قداست یافته‌اند. از این رو، نمی‌توان برای اغلب قوانین آن (همچون ادغام، فتح، اماله و مد) جایگاهی شرعی قائل شد.

پیرامون پژوهش‌های قرآنی در چارچوب نظریۀ بهینگی، می‌توان به پژوهش عوض‌پور و بی‌جن‌خان (1399) اشاره کرد. در این پژوهش، فرایندهای واجی در جایگاه وقف قرآن بررسی شده‌اند و این نتیجه به دست آمده که رتبه‌بندی محدودیت‌ها از حضور هجای سبک در جایگاه وقف جلوگیری می‌کند. علاوه بر این، فرایندهای حذف و کشش به‌منظور تبدیل هجای سبک به سنگین و یا فوق‌سنگین صورت می‌گیرند.                                           

  1. روش‌ داده‌های مورد بررسی در این مقاله از قرآن کریم و منابعی که به فرایندهای اخفاء و اقلاب پرداخته‌اند گردآوری شده‌اند. سپس، داده‌ها به ‌لحاظ بافت واجی در گروه‌های مجزا مورد بررسی قرار گرفتند. در مرحلۀ بعد، بافت‌‌هایی که هر یک از این فرایندهای «همگونی جزئی جایگاه تولید خیشومی» در آنها رخ می‌دهد بررسی شدند تا مشخص شود چه محدودیت یا محدودیت‌هایی و با چه رتبه‌ای عامل رخداد یا عدم رخداد آنها هستند. بر این اساس، برای هر گروه از داده‌ها تحلیلی مناسب بر اساس نظریۀ بهینگی (Smolensky, 1993/2004 &Prince ) ارائه شد. این پژوهش به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته است.
  2. تحلیل داده‌ها

در بخش تحلیل داده‌ها، به ‌عنوان بخش اصلی این پژوهش، انواع فرایندهای همگونیِ اخفاء و اقلاب مطرح و در تابلوهای نظریۀ بهینگی مورد تحلیل قرار گرفته‌اند.

4ـ1.  فرایند اخفاء                                                                       همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، اخفاء به معنای پنهان کردن است و در تجوید به معنای ادای /n/ ساکن و تنوین (/n/ در پایانۀ هجا) به‌گونه‌ای است که /n/ به واجگاه اصلی خود نچسبد و با کشش تولید شود. این حالت در بافت پیش از همخوان‌هایی به غیر از/b/، همخوان‌های حلقی و چاکنایی و حروف یرملون (یعنی همخوان‌های /j/، /r/، /m/، /l/، /w/ و /n/) رخ می‌دهد.

4ـ1ـ1. بافت پیش از همخوان‌های دندانی                                        

در نمونه‌های (1)، مشخصۀ جایگاه تولید دندانی به‌طور پسرو از همخوان دندانی/θ/ (منبع همگونی) به همخوان تیغه‌ای لثوی /n/ (هدف همگونی) گسترش یافته و موجب تولید صورت دندانی‌شده و کشیدۀ آن یعنی  [n̪:] شده است:

 (1)

ثُمَّ    رَ‌حْمَةً

[raħmatan̪: θumma]

/raħmatan θumma/

ثَقِیلًا   یَوْمًا

[jawman̪: θaqijlan]

/jawman θaqijlaːn/

مَاءً ثَحَّاجًا 

[maːʔan̪: θaħħaːʤaːn]

/maːʔan θaħ.ħaːʤaːn/

ثَمَّ مُّطَاعٍ

[muṭaːʕin̪: θamma]

/muṭaːʕin θamma/

با پیروی از اکثر پژوهش‌های انجام‌شده در چارچوب نظریۀ بهینگی، فرض بر این گرفته می‌شود که فرایند همگونی توسط خانوادۀ محدودیت‌های نشان‌داری[31] AGREE[F] (مطابقۀ [مشخصه]) رخ می‌دهد (Baković, 2000: 3 Pineros, 2007: 5;؛ جم، 1388: 68).  این محدودیت ناظر بر همگونی واحدهای واجی مجاور است، بدین‌گونه که آنها را با یکدیگر مقایسه می‌کند و چنانچه از نظر مشخصۀ موردنظر متفاوت باشند، گزینۀ مربوطه را جریمه می‌کند. بر اساس پژوهش جم (1388: 69)، محدودیت AGREE[place] (مطابقۀ [جایگاه]) عامل رخداد فرایند همگونی جایگاه تولید است. فرایند همگونی جایگاه تولید خیشومی هنگامی رخ می‌دهد که محدودیت AGREE[place] برمحدودیت پایایی[32] IDENT[place] (یکسانی [جایگاه]) مسلط باشد. این دو محدودیت به‌صورت زیر تعریف می‌شوند:

(2) AGREE[place]

واحدهای واجی یک خوشۀ همخوانی با جایگاه تولید دهانی باید در مشخصۀ جایگاه تولید یکسان باشند.

(3)  IDENT[place]

واحدهای واجی متناظر درونداد[33] و برونداد[34] باید به ‌لحاظ ارزش مشخصۀ جایگاه تولید یکسان باشند.

این محدودیت از خانوادۀ محدودیت‌های پایایی IDENT[F] (یکسانی [مشخصه]) است که ایجاب می‌کند واحدهای واجی متناظر درونداد و برونداد دارای ارزش مشخصه‌ای یکسانی باشند؛ به‌ بیانی دقیق‌تر، اگر یک واحد واجی درونداد دارای مشخصۀ [+F] باشد، واحد واجی متناظر آن در برونداد نیز باید [+F] باشد. محدودیت پایایی IDENT[place] در مقابل محدودیت نشانداری AGREE [place] قرار دارد و مواردی را جریمه می‌کند که عنصر برونداد به ‌لحاظ مشخصۀ جایگاه تولید با واحد واجی متناظر در درونداد تفاوت داشته باشد.

با وجود این، در اینجا مشکلی وجود دارد؛ محدودیت AGREE[place] جهت همگونی را مشخص نمی‌کند. به بیانی دیگر، این محدودیت قادر به تشخیص منبع از هدف نیست، بلکه فقط ایجاب می‌کند که جایگاه تولید دو همخوان دهانی مجاور یکسان باشد. از این رو، همگونی، چه از نوع پسرو و چه از نوع پیشرو، آن را ارضاء می‌کند. برای مثال، اگر در عبارت «رَ‌حْمَةً ثُمّ» جهت گسترش مشخصۀ جایگاه تولید برعکس شود، یعنی مشخصۀ جایگاه تولید لثوی به‌طور پیشرو از همخوان لثوی /n/ به همخوان دندانی /θ/ منتقل شود، آنگاه /θ/ به [s] تبدیل می‌شود و در نتیجه، صورت  *[raħmatan summa] تولید خواهد شد. در چنین صورتی، باز محدودیت AGREE[place] رعایت می‌شود، زیرا هر دو همخوان [n] و [s] لثوی هستند. بنابراین، محدودیت دیگری مورد نیاز است تا مانع رخداد همگونی پیشرو ـ یعنی گسترش مشخصۀ جایگاه تولید خیشومی تیغه‌ای به همخوان دهانی بعدی ـ شود. برای ارائۀ این محدودیت، می‌توان از آواشناسی تولیدی بهره گرفت. از نظر آواشناسی تولیدی، در این بافت همخوان خیشومی به صورت بی‌رهش[35] و همخوان دهانی به صورت رهش‌دار[36] تولید می‌شوند. این وضعیت را می‌توان با نمودار زیر نشان داد (با اقتباس از حق‌شناس، 1374: 149):[37]

شکل 2. رهش نداشتن همخوان خیشومی و رهشِ همخوان دهانی مجاور

  

همخوان خیشومی

همخوان دهانی

 

 

 

 

 

 

پَجِت[38] (1995: 18-22) بیان ‌می‌کند که در همگونی‌های ‌ جایگاه ‌تولید، این واحد واجی‌ دارای ‌رهش ‌است که غالب می‌شود و جایگاه تولیدش را به واحد واجی بی‌رهش گسترش می‌دهد. از این ‌رو، در همگونی جایگاه تولید خیشومی، گسترش مشخصه از واحد واجی رهش‌دار (منبع) به واحد واجی بی‌رهش (هدف) از راست به چپ صورت می‌پذیرد. محدودیت پایایی حساس به رهش[39] IDENTREL[place] (یکسانیرهش‌دار[جایگاه]) تضمین می‌کند که واحدهای واجی رهش‌دار منبع همگونی و واحدهای واجی بی‌رهش هدف همگونی هستند. این محدودیت به‌طور جهانی بر محدودیت پایایی کلی IDENT[place] تسلط دارد. در ضمن، از آنجا که در صورت رخداد همگونیِ پیشرو تلفظی ایجاد می‌شود که از سایر تلفظ‌ها نادرست‌تر است، محدودیت IDENTREL[place] باید بر همۀ محدودیت‌ها مسلط باشد تا نادرست‌ترین گزینه را در همان ابتدا از رقابت کنار بگذارد. همچنین، از آنجا که همخوان‌ خیشومی در بافت پیش از همخوان‌های گرفتۀ دهانی/z/ ، /ẓ/، /s/،/ṣ/ ، /t/،/ṭ/ ،/d/ ،/ḍ/ ،/q/ ،/f/ ، /k/،/ʤ/ ، /ʃ/، /ð/ و /θ/کشیده می‌شود، یک محدودیت نشانداری از نوع متوالی[40] مورد نیاز است تا این توالی را ایجاد کند. این محدودیت به شکل زیر صورت‌بندی و تعریف می‌شود:

(4) *[-long N]Obs

    توالی همخوان خیشومی [-کشیده] و یک همخوان دهانی گرفته مجاز نیست.

محدودیت پایایی ضد کشش IDENT[length] (یکسانی [کشش]) که توسط گوسکووا[41] (2007) ارائه شده، در مقابل محدودیت نشانداری *[-long N]Obs (*[-کشیده، خیشومی] گرفته) قرار دارد و هرگونه تغییر در کشش برونداد را نسبت به عنصر متناظر آن در درونداد جریمه می‌کند.

رتبه‌بندی (5) عامل رخداد همگونی جایگاه تولید خیشومی و کشش خیشومیِ غیرلبی است:

(5) IDENTREL [place]>>AGREE [place]>>*[longN] Obs>>           IDENT [place], IDENT [length]

     عبارت «رَ‌حْمَةً ثُمّ»  در تابلوی (1) مورد تحلیل قرار گرفته است:

 

تابلوی 1. تحلیل تلفظ عبارت «رَ‌حْمَةً ثُمّ»

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

AGREE [place]

IDENTREL [place]

Input:

/raħmatan θumma/

  *

  *

 

 

 

a.☞ [raħmatan̪: θumma]

 

  *

*!

 

 

b.    [raħmatan̪ θumma]

 

 

 *

*!

 

c.    [raħmatan θumma]

 

  *

 *

 

*!

d.    [raħmatan summa]     

 

همان‌گونه که در تابلوی (1) پیداست، ابتدا گزینۀ (d) به این دلیل که دستخوش همگونی پیشرو شده، محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] را نقض کرده است. سپس، گزینۀ پایای (c) که در آن جایگاه تولید آواهای مجاور [n] و[θ]  متفاوت است، محدودیت AGREE[Place] را نقض کرده است.  سرانجام، گزینۀ (b) به‌دلیل یکسان (دندانی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [n̪] و [θ]  ـ که نتیجۀ گسترش مشخصۀ دندانی [ ̪ ] از همخوان /θ/ به همخوان خیشومی است ـ محدودیت AGREE [Place] را ارضاء کرده است. این در حالی است که این گزینه محدودیت *[-long N]Obs را نقض کرده است. در نتیجه، گزینۀ (a) به‌ دلیل یکسان (دندانی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [n̪ː] و[θ]  در نتیجۀ همگونی پسرو و همچنین به‌دلیل کشیده بودن [n̪:]، هر سه محدودیت بالاتر را ارضاء کرده و به ‌عنوان برونداد بهینه برگزیده شده است.

در نمونه‌های (6) مشخصۀ جایگاه تولید دندانی به‌طور پسرو از همخوان دندانی/ð/ (منبع همگونی) به همخوان تیغه‌ای لثوی /n/ (هدف همگونی) گسترش یافته و صورت دندانی‌شده و کشیدۀ آن یعنی[n̪:] تولید شده است:

(6)

مَنذَا الَّذِی

[man̪ː ðallaðiː]

/man ðallaðiː/

یَوْمً ذِی  

[jawman̪ː ðiː]

/jawman ðiː/

نَارً‌ا ذَاتَ                   

[naran̪ː ðaːta]

/naran ðaːta/

عَدْنٍ ذَلِکَ

[ʕadnin̪ː ðaːlika]

/ʕadnin ðaːlika/

 عبارت «یَوْمً ذِی» در تابلو (2) مورد تحلیل قرار گرفته است:

تابلوی 2. تحلیل تلفظ عبارت «یَوْمً ذِی»

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

AGREE [place]

IDENTREL [place]

Input: /jawman ðiː/

*

*

 

 

 

a. ☞  [jawman̪ː ðiː]

 

*

*!

 

 

b.      [jawman̪ ðiː]

 

 

*

*!

 

c.      [jawman ðiː]

 

*

*

 

*!

d.      [jawman ziː]

 

     همان‌گونه که در تابلوی (2) پیداست، ابتدا گزینۀ (d) در نتیجۀ همگونی پیشرو، محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] را نقض کرده است. سپس، گزینۀ پایای (c) که در آن جایگاه تولید آواهای مجاور [n] و[ð]  متفاوت است، محدودیت AGREE[Place] را نقض کرده است. سرانجام، گزینۀ (b) به‌دلیل یکسان (دندانی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [n̪] و[ð]  ـ در نتیجۀ گسترش مشخصۀ دندانی [ ̪ ] از همخوان /ð/ به همخوان خیشومی ـ محدودیت AGREE[Place] را ارضاء کرده، ولی محدودیت *[-long N]Obs را نقض کرده است. در نتیجه، گزینۀ (a) به‌دلیل یکسان (دندانی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [n̪:] و[ð]  در نتیجۀ همگونی پسرو و همچنین، به‌دلیل کشیده بودن [n̪:]، هر سه محدودیت بالاتر را ارضاء کرده و به‌عنوان برونداد بهینه برگزیده شده است.

4ـ1ـ2. بافت پیش از همخوان‌ ‌ لبی ـ دندانی /f/    

در نمونه‌های (7) مشخصۀ جایگاه تولید لبی ـ دندانی به‌طور پسرو از همخوان لبی ـ دندانی /f/ (منبع همگونی) به همخوان تیغه‌ای لثوی /n/ (هدف همگونی) گسترش یافته  و موجب تبدیل آن به همخوان لبی ـ دندانی کشیدۀ  [ɱ:] شده است:

(7)

تُنفِقُوا                     

[tuɱː fiqu]

/tun fiqu/

حَسَنًا فَیُضَاعِفَه  

[ħasanaɱː fajuḍaːʕifahuː]

/ħasanan fajuḍaːʕifahuː/

تَذْکِرَ‌ةٌ فَمَن  

[taðkiratuɱː faman]

/taðkiratun faman/

أَطْعِمٌ فِی 

[ʔiṭʕaːmuɱː fiː]

/ʔiṭʕaːmun fiː/

یَتِیمًا فَآوَى

[jatiːmaɱː faːʔawaː]

/jatiːman faːʔawaː/

     عبارت «تُنفِقُوا»  در تابلو (3) مورد تحلیل قرار گرفته است:

 

تابلوی 3. تحلیل تلفظ عبارت «تُنفِقُوا»

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

AGREE [place]

IDENTREL [place]

Input: /tunfiqu/                           

*

*

 

 

 

a.☞  [tuɱːfiqu]

 

*

*!

 

 

b.      [tuɱfiqu]

 

 

*

*!

 

c.      [tunfiqu]      

 

*

*

 

*!

d.      [tunsiqu]      

 

همان‌گونه که در تابلوی (3) پیداست، ابتدا گزینۀ (d) در نتیجۀ همگونی پیشرو، محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] را نقض کرده است. سپس، گزینۀ پایای (c) ـ که در آن جایگاه تولید آواهای مجاور [n] و[f]  متفاوت است ـ محدودیت AGREE[Place] را نقض کرده است. سرانجام، گزینۀ (b) به‌دلیل یکسان (لبی ـ دندانی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [ɱ] و[f]  ـ در نتیجۀ گسترش مشخصۀ لبی ـ دندانی از همخوان /ʃ/ به همخوان خیشومی ـ محدودیت AGREE[Place] را ارضاء کرده، ولی محدودیت *[-long N]Obs را نقض کرده است. در نتیجه، گزینۀ (a) به‌دلیل یکسان (لبی ـ دندانی) بودن محل تولید آواهای مجاور [ɱ] و [f] در نتیجۀ همگونی پسرو و همچنین به‌دلیل کشیده بودن [ɱ:]، هر سه محدودیت بالاتر را ارضاء کرده و به ‌عنوان برونداد بهینه برگزیده شده است.

4ـ1ـ3. بافت پیش از همخوان‌های‌ کامی

در نمونه‌های (8) مشخصۀ جایگاه تولید کامی به‌طور پسرو از همخوان کامی /ʤ/ (منبع همگونی) به همخوان تیغه‌ای لثوی /n/ (هدف همگونی) گسترش یافته و موجب تبدیل آن به همخوان کامی کشیده  [ɲ:] شده است:

(8)

حُبًّا جَمًّا  

[ħubbaɲː ʤamman]

/ħubban ʤamman/    

صَبْراً‌ جَمِیلًا

[ṣabraɲː ʤamilan]

/ṣabran ʤamilan/     

رُ‌طَبًا جَنِیًّا 

[ruṭabaɲː ʤanij.jan]

/ruṭaban ʤanij.jan/  

    

     عبارت «صَبْرً‌ا جَمِیلًا»  در تابلوی (4) مورد تحلیل قرار گرفته است:

 

 

تابلوی 4. تحلیل تلفظ عبارت «صَبْرً‌اجَمِیلًا»

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

AGREE [place]

IDENTREL [place]

Input:

/ṣabran ʤamilan/

*

*

 

 

 

a. ☞ [ṣabraɲː ʤamilan]

 

*

*!

 

 

b.      [ṣabraɲ ʤamilan]

 

 

*

*!

 

c.      [ṣabran ʤamilan] 

 

*

*

 

*!

d.      [ṣabran damilan]

 

همان گونه که در تابلوی (4) پیداست، ابتدا گزینۀ (d) در نتیجۀ همگونی پیشرو، محدودیت پایایی حساس به رهشIDENTREL[place]  را نقض کرده است. سپس، گزینۀ پایای (c) ـ که در آن جایگاه تولید آواهای مجاور [n] و[ʤ]  متفاوت است ـ محدودیت AGREE[Place] را نقض کرده است.  سرانجام، گزینۀ (b) به‌دلیل یکسان (کامی) بودن محل تولید آواهای مجاور [ɲ] و[ʤ]  در نتیجۀ گسترش مشخصۀ کامی از همخوان /ʤ/ به همخوان خیشومی، محدودیت AGREE[Place] را ارضاء کرده، ولی محدودیت *[-long N]Obs را نقض کرده است. در نتیجه، گزینۀ (a) به‌دلیل یکسان (کامی) بودن محل تولید آواهای مجاور [ɲ] و [ʤ] در نتیجۀ همگونی پسرو و همچنین، به‌دلیل کشیده بودن [ɲ:] هر سه محدودیت بالاتر را ارضاء کرده و به ‌عنوان برونداد بهینه برگزیده شده است.

در نمونه‌های (11) مشخصۀ جایگاه تولید کامی به‌طور پسرو از همخوان کامی /ʃ/ (منبع همگونی) به همخوان تیغه‌ای لثوی /n/ (هدف همگونی) گسترش یافته و موجب تبدیل آن به همخوان کامی کشیدۀ  [ɲ:] شده است:

 (9)

شَیْءٍ مِنْ

[miɲ: ʃajʔin]

/min ʃajʔin/

حَرَ‌سًا شَدِیدًا

[ħarasaɲ: ʃadiːdan]

/ħarasan ʃadiːdan/

سَبْعًا شِدَادًا

[sabʕaɲː ʃidaːdan]

/sabʕan ʃidaːdan/

یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ   

[jawmaʔiðiɲː ʃaʔnun]

/jawmaʔiðin ʃaʔnun/

مَکَانًا شَرْ‌قِیًّا

[makanaːɲː ʃarqij.jaːn]

/makanan ʃarqij.jan/     

عبارت «مِنْ شَیْءٍ»  در تابلوی (5) مورد تحلیل قرار گرفته است:

تابلوی 5. تحلیل تلفظ عبارت «مِنْ شَیْءٍ»

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

AGREE [place]

IDENTREL [place]

Input: /min ʃajʔin/

*

*

 

 

 

a.☞ [miɲː ʃajʔin]

 

*

*!

 

 

b.     [miɲ ʃajʔin]

 

 

*

*!

 

c.     [min ʃajʔin]      

 

*

*

 

*!

d.     [min sajʔin]  

 

 همان‌گونه که در تابلوی (5) پیداست، ابتدا گزینۀ (d) در نتیجۀ همگونی پیشرو، محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] را نقض کرده است. سپس، گزینۀ پایای (c) ـ که در آن جایگاه تولید آواهای مجاور [n] و[ʃ]  متفاوت است ـ محدودیت AGREE[Place] را نقض کرده است. سرانجام، گزینۀ (b) به‌دلیل یکسان (کامی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [ɲ] و[ʃ]   در نتیجۀ گسترش مشخصۀ کامی از همخوان /ʃ/ به همخوان خیشومی، محدودیت AGREE[Place] را ارضاء کرده، ولی محدودیت *[-long N]Obs را نقض کرده است. در نتیجه، گزینۀ (a) به‌دلیل یکسان (کامی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور  [ɲ] و[ʃ]  در نتیجۀ همگونی و همچنین، به‌دلیل کشیده بودن [ɲ:] هر سه محدودیت بالاتر را ارضاء کرده و به ‌عنوان برونداد بهینه برگزیده شده است.

4ـ1ـ4. بافت پیش از همخوان‌ ‌ نرم‌کامی /k/

در نمونه‌های (10) مشخصۀ جایگاه تولید نرم‌کامی به ‌طور پسرو از همخوان نرم‌کامی /k/ (منبع همگونی) به همخوان تیغه‌ای لثوی /n/ (هدف همگونی) گسترش یافته و موجب تبدیل آن به همخوان نرم‌کامی کشیده  [ŋ:] شده است:

 (10)

أَنکَالًا

[ʔaŋː kaːlan]             

/an kaːlan/

مَکْرً‌ا کُبَّارً      

[makraŋː kub.baːran]                 

/makran kub.baːran/      

فَاجِرً‌ا کَفَّارً‌ا    

[faːʤiraŋː kaf.faːran]

 

/faːʤiran kaf.faːran/

کَذَلِک مَّثَلًا

[maθalaŋː kaðaːlika]

/maθalan kaðaːlika/

عبارت «أَنکَالًا»  در تابلوی (6) مورد تحلیل قرار گرفته است:

                تابلوی (6). تحلیل تلفظ عبارت«أَنکَالًا» 

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

AGREE [place]

IDENTREL [place]

Input: /an kaːlan/         

       

  *

 *

 

 

 

a.☞ [ʔaŋː kaːlan]

 

 *

*! 

 

 

b.     [ʔaŋ kaːlan]

 

 

 *!

 

c.     [ʔan kaːlan]      

 

  *

  *

 

 *!

d.     [ʔan taːlan]      

 

همان‌گونه که در تابلوی (6) پیداست، ابتدا گزینۀ (d) در نتیجۀ همگونی پیشرو محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] را نقض کرده است. سپس، گزینۀ پایای (c) ـ که در آن جایگاه تولید آواهای مجاور [n] و[k]  متفاوت است ـ محدودیت AGREE[Place] را نقض کرده است.  سرانجام، گزینۀ (b) به‌دلیل یکسان (نرم‌کامی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور  [ŋ] و[k]   در نتیجۀ گسترش مشخصۀ نرم‌کامی از همخوان /k/ به همخوان خیشومی، محدودیت AGREE[Place] را ارضاء کرده، ولی محدودیت *[-long N]Obs را نقض کرده است. در نتیجه، گزینۀ (a) به‌دلیل یکسان (نرم‌کامی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [ŋ] و [k] در نتیجۀ همگونی پسرو و همچنین، به‌دلیل کشیده بودن [ŋ:]، هر سه محدودیت بالاتر را ارضاء کرده و به‌ عنوان برونداد بهینه برگزیده شده است.

4ـ1ـ5.  بافت پیش از همخوان‌ ملازی    /q/

در نمونه‌های (11) مشخصۀ جایگاه تولید ملازی به ‌طور پسرو از همخوان ملازی  /q/(منبع همگونی) به همخوان تیغه‌ای لثوی /n/ (هدف همگونی) گسترش یافته و موجب تبدیل آن به همخوان ملازی کشیده  [N:] شده است:

(11)

مِن قَبْلِه              

[miN: qablihiː]

/min qablihiː/

ضَعْفٍ قُوَّةً    

[ḍaʕfiN: quw.watan]

/ḍaʕfin quw.watan/

عَبُوسًا قَمْطَرِ‌یرً‌ا

[ʕabusaN: qamṭariran]

/ʕabusan qamṭariran/      

 فِضَّةٍ قَدَّرُ‌وهَا      

[fiḍ.ḍatiN: qad.daruhaː]

/fiḍ.ḍatin qad.daruhaː/     

عَذَابًا قَرِ‌یبًا         

[ʕaðaːbaN: qariːban]

/ʕaðaːban qariːban/

عبارت «مِن قَبْلِهِ»  در تابلوی (7) مورد تحلیل قرار گرفته است:

 

 

تابلوی 7. تحلیل تلفظ عبارت«مِن قَبْلِهِ»

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

AGREE [place]

IDENTREL [place]

Input: /min qablihiː/        

*

*

 

 

 

a. ☞ [miNː qablihiː]

 

*

*!

 

 

b.     [miN qablihiː]

 

 

*

*!

 

c.     [min qablihiː]      

 

*

*

 

*!

d.     [min dablihiː]      

 

همان گونه که در تابلوی (7) پیداست، ابتدا گزینۀ (d) در نتیجۀ همگونی پیشرو، محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] را نقض کرده است. سپس، گزینۀ پایای (c) ـ که در آن جایگاه تولید آواهای مجاور [n] و[q]  متفاوت است ـ محدودیت AGREE[Place] را نقض کرده است. سرانجام، گزینۀ (b) به‌ دلیل یکسان (ملازی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [N] و[q]   در نتیجۀ گسترش مشخصۀ ملازی از همخوان /q/ به همخوان خیشومی، محدودیت AGREE[Place] را ارضاء کرده، ولی محدودیت *[-long N]Obs را نقض کرده است. در نتیجه، گزینۀ (a) به ‌دلیل یکسان (ملازی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [N] و [q] در نتیجۀ همگونی پسرو و همچنین، به‌دلیل کشیده بودن [N:]، هر سه محدودیت بالاتر را ارضاء کرده و به ‌عنوان برونداد بهینه برگزیده شده است.

4ـ1ـ6. بافت پیش از همخوان‌های لثوی

در بافتی که پس از همخوان لثوی /n/ همخوان لثوی دیگری وجود داشته باشد، وضعیت متفاوت است. بر اساس پژوهش گودا (1989: 199)، چون هر دو همخوان مجاور لثوی هستند، پیوند میان همخوان /n/ و مشخصۀ جایگاه تولید لثوی نه قطع می‌شود و نه برقرار می‌گردد، ولی همخوان /n/ به‌ صورت ناقص تولید می‌شود. منظور گودا را می‌توان با بهره‌گیری از آواشناسی تولیدی بدین صورت بیان کرد که در این بافت، همخوان خیشومی به‌صورت بی‌رهش و همخوان دهانی به‌صورت رهش‌دار تولید می‌شوند. این وضعیت را می‌توان با استفاده از نمودار زیر نشان داد (با اقتباس از حق‌شناس، 1374: 149): [42]

شکل 3. عدم‌ رهشِ همخوان خیشومی [n] و رهشِ همخوان لثوی مجاور

همخوان لثوی

[n] همخوان

 

 

 

 

 

 

 

در هندسۀ مشخصه‌ها نشانه‌ای برای تولید ناقص یا جزئی یک واج مانند /n/ وجود ندارد. بنابراین، به ناچار همان نشانۀ [n] قرار داده شده است. گفتنی است تنها تغییری که رخ می‌دهد کشش همخوان [n:] است.

(12)

      أَندادً‌ا   

[ʔandaːdan]

/andaːdan/

ضَعْفٍ مِن

[minː ḍaʕfin]

/min ḍaʕfin/

أَنتُمْ        

[ʔanːtum]

/antum/      

یَنطِقُونَ 

[janːṭiquna]

/janṭiquna/

یَوْمَئِذٍ زُرْ‌قَاً

[jawmaʔiðinː zurqan]

/jawmaʔiðin zurqaːn/

تَنظُرُ‌ونَ     

[tanːẓuruna]

/tanẓuruna/

إِنسَانَ        

[ʔinːsaːna]

/insaːna/

    مَنصُورً‌ا 

[manːṣuran]

/manṣuran/

 

  در تابلوی (8) کشش [n] در توالی این همخوان خیشومی و همخوان لثوی [t] در واژۀ «مَنصُورً‌» به نمایندگی از نمونه‌های (15) مورد تحلیل قرار گرفته است:

              تابلوی (8). تحلیل تلفظ واژه «مَنصُورً‌« 

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

AGREE

[place]

Input: /manṣuran/

*   

 

 

 

a. ☞ [manːṣuran]

 

 

*!

 

b.      [manṣuran]     

همان‌گونه که در تابلوی (8) آشکار است، هر دو گزینه به‌ علت یکسان (لثوی) بودن جایگاه تولید هر دو آوای مجاورشان  محدودیت AGREE[Place] را رعایت کرده‌اند، ولی گزینۀ پایای (b) به‌دلیل کشیده نبودن همخوان خیشومی [n] در بافت پیش از همخوان گرفته، محدودیت *[-long nasal]Obs را نقض کرده است. بنابراین، گزینۀ (a) که این محدودیت را رعایت کرده به ‌عنوان برونداد بهینه برگزیده می‌شود.

4ـ2.  فرایند اقلاب                                                                       

اقلاب در لغت به معنای تبدیل کردن است و در تجوید به معنای تبدیل حرف نون ساکن و نون تنوین به حرف میم است. در توالی /nb/ ـ یعنی بافتی که پس از همخوان لثوی /n/ همخوان دولبی /b/ قرار داشته باشد ـ این همخوان دولبی طی فرایند همگونی جایگاه تولید خیشومی از نوع جزئی، جایگاه تولید خود را به همخوان لثوی /n/ گسترش می‌دهد. در نتیجه، این همخوان لثوی به همخوان خیشومی دولبی [m] تبدیل می‌شود:

(13)

مِن بَنِی     

[mim baniː]

/min baniː/

مِن بَعْد     

[mim baʕdi]

/min baʕdi/      

بَصِیرٌ ‌بِالْعِبَادِ       

[baṣirum bilʕibadi]

/baṣirun bilʕibadi/

 

همان‌گونه که در نمونه‌های (16) آشکار است، در فرایند اقلاب همخوان دولبی [m] در بافت پیش از همخوان [b] کشیده نمی‌شود. از این ‌رو، به محدودیت دیگری نیاز است تا برای بی‌اثر کردن محدودیت *[-long N]Obs ـ که ایجاب می‌کند خیشومی پیش از یک همخوان گرفته کشیده باشد ـ بر آن مسلط باشد. به این منظور، محدودیت *[m:b] پیشنهاد می‌شود. این محدودیت نشانداری توالی صورت کشیده [m:] و [b] را منع می‌کند. رتبه‌بندی (14) رخداد همگونی جایگاه تولید خیشومی و عدم کشش [m] را تبیین می‌کند:

(14) IDENTREL [place] >> AGREE[place], *[m:b] >>                     *[-longN]Obs >> IDENT[place], IDENT[length]

عبارت «مِن بَعْدِ»  در تابلوی (9) مورد تحلیل قرار گرفته است:

            تابلوی (9). تحلیل تلفظ عبارت «مِن بَعْدِ» 

IDENT [length]

IDENT [place]

*[-long N]Obs

*[m:b]

 

[place] AGREE

IDENTREL [place]

Input:   /min baʕdi/   

 

  *

  *

 

 

     

a.☞ [mim baʕdi]

 

  *

  *

 

  *!

 

 

b.    [mimː baʕdi]

 

 

 

  *

 

*!

 

c.    [min baʕdi]

 

 

  *

   *

 

 

  *!

d.    [min daʕdi]      

 

همان‌گونه که در تابلوی (9) پیداست، ابتدا گزینۀ (d) در نتیجۀ همگونی پیشرو، محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] را نقض کرده است. سپس، گزینۀ پایای (c) که در آن جایگاه تولید آواهای مجاور [n] و[b]  متفاوت است، محدودیت AGREE[Place] را نقض کرده است.  سرانجام، گزینۀ (b) به ‌دلیل یکسان (دولبی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور [m:] و[b]   در نتیجۀ گسترش مشخصۀ دولبی از همخوان /b/ به همخوان خیشومی، محدودیت AGREE[Place] را ارضاء کرده است. با وجود این، این گزینه محدودیت *[m:b] را نقض کرده است، چرا که بر اساس این محدودیت توالی صورت کشیدۀ [m:] و [b] مجاز نیست. در نتیجه، گزینۀ (a) به‌ دلیل یکسان (دولبی) بودن جایگاه تولید آواهای مجاور[n] و[b  در نتیجۀ همگونی پسرو و همچنین، به‌دلیل کشیده نبودن  [m]،  هر سه محدودیت بالاتر را ارضاء کرده است و به ‌عنوان برونداد بهینه برگزیده شده است.

  1. نتیجه‌گیری

قرائت قرآن کریم ویژگی‌های واج‌شناختی ویژۀ خود را دارد. تجوید متشکل از قواعدی واجی برای چگونگی قرائت قرآن است. دو فرایند اخفاء و اقلاب دو گونه از فرایندهای همگونی همخوان /n/ با همخوان مجاور در جایگاه تولید به شمار می‌روند. اخفاء شامل همگونی جایگاه تولید خیشومی و اقلاب شامل همگونی در جایگاه تولید لبی است. فرایند اخفاء در بافتی رخ می‌دهد که همخوان /n/ پیش از پانزده همخوان گرفتۀ دهانی یعنی/z/ ، /ẓ/، /s/،/ṣ/ ، /t/،/ṭ/ ،/d/ ،/ḍ/ ،/q/ ،/f/ ، /k/،/ʤ/ ، /ʃ/، /ð/ و /θ/ قرار داشته باشد. در واقع، اقلاب که در بافت پیش از همخوان دولبی /b/‌ رخ می‌دهد نمونه‌ای از فرایند اخفاء است. البته از نظر نگارندگان پژوهش حاضر، از آنجا که در هر دو فرایند اخفاء و اقلاب «همگونی جزئی جایگاه تولید خیشومی» رخ می‌دهد، لازم است هر دوی آنها یک فرایند واحد قلمداد شوند. بر این اساس، همخوان‌های ایجاد‌کنندۀ فرایند اخفاء را باید شانزده مورد در نظر گرفت.

هدف از پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش بود که چه محدودیت‌هایی و با کدام رتبه‌بندی موجب رخداد این فرایندها می‌شوند. در پیروی از اکثر پژوهش‌های انجام‌شده در چارچوب نظریه بهینگی، فرض بر این گرفته شد که محدودیت AGREE[place] عامل رخداد فرایند همگونی جایگاه تولید است، اما برای حل این مشکل که این محدودیت قادر به تشخیص منبع از هدف نیست، با بهره‌گیری از آواشناسی تولیدی محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] ارائه شد. این محدودیت تضمین می‌کند که در همگونی جایگاه تولید خیشومی، واحدهای واجی رهش‌دار منبع همگونی و واحدهای واجی بی‌رهش هدف همگونی هستند. همچنین، از آنجا که همخوان‌ خیشومی در بافت پیش از همخوان‌های گرفتۀ دهانی/z/ ، /ẓ/، /s/،/ṣ/ ، /t/،/ṭ/ ،/d/ ،/ḍ/ ،/q/ ،/f/ ، /k/،/ʤ/ ، /ʃ/، /ð/ و /θ/ کشیده می‌شود، محدودیت نشانداری *[-long N]Obs ارائه شد که کشش همخوان خیشومی در بافت پیش از همخوان دهانی گرفته را تضمین می‌کند. با وجود این ، از آنجا که در فرایند اقلاب همخوان دولبی [m] در بافت پیش از همخوان [b] کشیده نمی‌شود، محدودیت *[m:b] پیشنهاد ‌شد تا با تسلط بر محدودیت نشانداری *[-long N]Obs مانع کشش همخوان [m] در بافت پیش از همخوان [b] شود.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

 

[1]. assimilation

[2] . Al-Hashmi, S.

[3]. gemination

[4]. nasalization

[5]. nasal place assimilation

[6]. labial place assimilation

[7]. place of articulation

[8]. pharyngeal

[9]. glottal

[10]. obstruent

[11]. oral

  1. 1. گفتنی است که حرف «ق» در عربی به ‌صورت بی‌واک و در فارسی به ‌صورت واکدار تلفظ می‌شود. ازاین رو، آن را در عربی با نشانۀ /q/ و در فارسی با نشانۀ /G/‌ آوانگاری می‌کنند. البته در برخی گونه‌های زبان فارسی، همچون دزفولی و برخی لهجه‌های استان‌های کویری، مانند یزد و کرمان صورت بی‌واک یعنی /q/‌ به کار می‌رود.

[13]. Alfozan, A. I.

[14]. coronal

[15]. dorsal

[16]. Halle, M.

[17]. superfeature

[18]. dominancy

[19]. Gouda, A. S.

[20]. regressive  

[21]. bilabial

[22]. labio-dental

[23]. prepalatal

[24]. velar

[25]. uvular

[26]. Mohanan, K. P. 

[27]. sonorant

[28]. Yoruba

[29]. Sa'aida, Z.

[30]. dominance

[31]. markedness

[32]. faithfulness

[33]. input

[34]. output

[35]. unreleased

[36]. released

[37]  . بخش نقطه‌چینِ مربوط به همخوان خیشومی حاکی از عدم رهش این همخوان است.

[38]. Padgett, J.

[39]. release- sensetive

[40]. sequential

[41]. Gouskova, M.

[42]  . بخش نقطه‌چینِ مربوط به همخوان [n] حاکی از عدم رهش آن است.

Alfozan, A. I. (1989). Assimilation in Classical Arabic: A phonological study [Doctoral dissertation. University of Glasgow].
Al- Hashmi, S. (2001). The Phonology of nasal n in the Language of the Holy Qur'an [Master’s thesis, University of Victoria].
Avazpour, S., & BijanKhan, M. (2020). The analysis of pausal processes of Qur’an in optimality phonology. Journal of Linguistics & Khorasan Dialects, 12(2), 127-151. [In Persian]
Baković E. (2000). Nasal place neutralization in Spanish. Proceedings of the 24th Annual Penn Linguistics Colloquium (pp.1-15). U. Pennworking Papers in Linguistics 7.1.
Coetzee, A. W. (2016). A comprehensive model of phonological variation: Grammatical and nongrammatical factors in variable nasal place assimilation. Phonology, 33(2), 211–246.    
Durand, J., & Katamba, F. (1995). Frontiers of Phonology: Atoms, Structures, Derivations. Harlow: Longman.                         
Gouda, A. (1988). Qur'anic recitation: Phonological analysis. [Doctoral dissertation, Georgetown University].
Gouskova, M. (2007). The reduplicative template in Tonkawa. Phonology, 24(3), 367-396.                                               
Haghshenas, A. M. (1995). Phonetics. Tehran: Agah publications. [In Persian]
Haji Esmaeili, M. (2012). Analyzing principles of orthoepy according to phonetic opinions of Khalil-Ibn- Ahmad. Lisan-i Mubin, 3(6), 58-72. [In Persian] 
Hall, T. A. (2010). Nasal place assimilation in Emsland German and its theoretical implications. Zeitschrift für Dialektologie und Linguistik, 77, 129-144.
Jam, B.  (2009). Optimality Theory and its application in explaining phonological processes of Persian [Unpublished doctoral dissertation, Tarbiat Modarres University]. [In Persian]
Jam, B. (2016) A Dictionary of Phonological Processes. Tehran: Iran University Press. [In Persian]
Kambouzia, A. K. Z. (2006). Phonology: Rule-based Approaches. Tehran: SAMT. [In Persian]
Kenstowicz, M. (1994). Phonology in Generative Grammar. Cambridge: MA: Blackwell.
Kordlouie, M., Rostami, M. H., & Iravani Najafi, M. (2018). An investigation on Tajweed and its contribution to beautiful recitation and Taghanni of Holy Quran. Journal of Qur’an and Hadith Researches, 50(2), 275-291. [In Persian]
Mohammadi, M. A. (2018). The history and causes of the advent of Tajwid (Recital of the Quran). Ma’rifat, 247)4), 69-76. [In Persian]
Mohanan, K. P. (1993). Fields of attraction in phonology. In J. Goldsmith (Ed.), The Last Phonological Rule: Reflections on Constraints and Derivations (pp. 61-116). Chicago: University of Chicago Press.
Padgett, J. (1995). Partial Class Behavior and Nasal Place Assimilation. Pro­ceedings of the Arizona Phonology Conference: Workshop on Features in Optimality Theory (pp.145-183), University of Arizona: Coyote Working Papers.
Pineros, C. E. (2007). The phonology of implosive nasals in five Spanish   dialects: An optimality account. In F. Martinez-Gil & S. Colina (Eds.), Optimality-Theoretic Studies in Spanish Phonology (pp. 146-171). Amsterdam: John Benjamins.  
Prince, A., & Smolensky, P. (1993/2004). Optimality Theory: Constraint Interaction in Generative Grammar. (Revised ed.). Blackwell.
Recasens, D., & Mira, M. (2015). Place and manner assimilation in Catalan consonant clusters. Journal of the International Phonetic Association, 45(2), 115 – 147.
Sa’aida, Z. (2020). Dominance in coronal nasal place assimilation: The case of Classical Arabic. English Linguistics Research, 9(3), 25-35.
Sadeghi, V. (2013). Place assimilation in the Persian coronal nasal: Categorical or gradient?. Journal of Language Research, 3(2), 57-75. [In Persian]
Sadeghi, V., & Bidi, M. (2020). A phonological study of Tajwid processes in the Holy Qur’an within the framework of laboratory phonology. Persian Language and Iranian Dialects. 5(1), 67-93. [In Persian]
Volenec, V., & Liker, M. (2019). Continuancy in nasal place assimilation: An electropalatographic study. In S. Calhoun, P. Escudero, M. Tabain & P. Warren (Eds.), Proceedings of the 19th International Congress of Phonetic Sciences (pp. 1982-1986). Australia: Melbourne.