Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD student in General Linguistics, Islamic Azad University, Sanandaj Branch, Iran

2 Assistant Professor of English Language Teaching, Islamic Azad University, Sanandaj Branch, Iran

3 Assistant Professor of Sociology, Golestan University, Iran

Abstract


Languages symbolize identities. They are used to signal identities and even sometimes societies are categorized due to the language people speak. Thus, language plays a crucial role in constructing identity and its loss means the loss of certain identities. The aim of this article is to investigate the relationship between language identity development and language loss among the residents living in Kurdistan province. This work is quantitative and applied in terms of survey methodology and purpose, respectively. The Taylor (2010) Standard Language Identity Questionnaire (2010) and the UNESCO Linguistic Death Questionnaire (2003) were used to collect data. For this purpose, 407 questionnaires were distributed among the statistical samples. Sampling was done by proportional classification method. The analysis of the findings showed that there is a positive and significant relationship between language identity development and its dimensions with language loss among the citizens living in Kurdistan province. It also revealed that among the various dimensions of language identity development variables, the expectation of others has the most explanatory role. The findings of this study also showed that although the dimensions of language identity affect language loss with an almost moderate intensity, It has left the way open for cultural activists and policymakers because the variables are manageable.

Keywords

مقدمه

در سال‌های اخیر تحولات سریع و دامنه‌دار فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سراسر جهان موجب بر هم خوردن تعادل زیست‌محیطی گشته و به روند انقراض گونه‌های گیاهی و جانوری شتاب بخشیده‌اند. زبان‌ها نیز به ‌عنوان نوعی اندامگان از تأثیر این تحولات دامنه‌دار مصون نمانده و شمار زیادی از آنها برای همیشه از میان‌ رفته و تعدادی نیز با کاهش تعداد گویشورانشان به‌شدت در معرض خطر نابودی قرار دارند. زبان مادری یا زبان اول روش تفکر فرد و نگرش وی به دنیا را تعیین می‌کند. کاهش اعتبار زبان مادری می‌تواند موجب شود که کاربر این زبان، به‌ویژه در سنین کم، در استفاده از زبان مادری خود با موانع روانی مواجه شود. تشویق‌های پنهانی یا آشکار در استفاده نکردن از زبان مادری همواره بر ذهن کاربر تأثیر می‌گذارند. از آنجا که هر زبان فرهنگ خاص خود را اشاعه می‌دهد، استفادۀ کمتر از آن زبان به‌تدریج موجب کنار گذاشتن فرهنگ آن نیز می‌شود. کودکی که از استفاده از زبان مادری خود در محیط آموزشی بیم دارد، به‌نوعی فرهنگ زبان مادری را پس می‌زند و آن را به فراموشی می‌سپارد.

هویت‌پذیری[1] همسازی و همنوایی فرد با ارزش‌ها، هنجارها، نگرش‌ها و به‌طورکلی با هویت یک گروه دیگر به‌جز هویت خود شخص است (جعفرزاده‌پور و حیدری، 1393). انسان کمال‌گرا همواره در صدد است تا هویت‌های زبانی جدیدی را کسب کند. از این رو، گاهی نیازهای اجتماعی، فرد را مجبور به استفاده از زبان دوم می‌کنند،  زیرا هویت‌های منتج از زبان اول به‌تنهایی نمی‌توانند نیاز زبانی کاربر را برطرف نمایند. در فرایند جایگزینی[2]، این زبان‌های کم‌اعتبار هستند که جای خود را به زبان‌های معتبر و برخوردار از پشتوانه‌های قدرت در جوامع بشری می‌دهند. زبان‌شناسان هشدار می‌دهند که ادامۀ این روند ممکن است تنوعات زبانی موجود را از بین ببرد و ناخواسته تعداد اندکی زبانِ صاحب قدرت را جایگزین زبان‌های گوناگون در گوشه و کنار جهان نماید (Pirouzfar et al., 2016). در طی پانصد سال گذشته حدود 5/4 درصد از کل زبان‌های دنیا ناپدید شده‌اند. گرایمز[3] (2001) می‌گوید 450 زبان دنیا اکنون آخرین نفس‌های خود را می‌کشند و کراوس[4] (1995) تخمین زده است که تنها 175 زبان از زبان‌های بومیان آمریکا باقی مانده‌ است که 89 درصد آنها در حال زوال هستند. از میان 20 زبان بومیان آلاسکا نیز تنها دو زبان از سوی والدین ­به­ نسل ­بعد انتقال ­داده می‌شوند (Crawford, 1998).

زبان‌شناسان دلایل متعددی را در بقا یا زوال یک زبان مؤثر می‌دانند و عمده‌ترین آنها را مهاجرت، شهرنشینی، صنعتی شدن، محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی دولت‌ها، زبانِ آموزش و علم‌‌آموزی، اعتبار اجتماعی زبان‌ها و تعدادگویشوران یک ­زبان ذکر می‌کنند (Fasold, 1987). کریستال[5] (2000) حوادث و بلایای طبیعی را نیز به این مجموعه می‌افزاید. در کنار این عوامل، جنگ‌ها ـ به‌ویژه جنگ‌های منجر به تسویه‌ حساب‌های قومی و پاک‌سازی نژادی ـ را نیز نباید نادیده گرفت. وی در ادامه می نویسد وضعیت به‌قدری وخیم است که باید برای نجات زبان‌ها تلاشی بین­المللی ­و بین­رشته‌ای صورت گیرد. مهمتر از همه، آنچه امروزه در میان علل مرگ زبان‌ها در مرکز توجه قرار دارد پدیده‌ای است که به «جهانی‌شدن[6]» موسوم است و خود معلول تحولات سریع اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در سال‌های اخیر و به‌ویژه گسترش وسایل ارتباط‌ جمعی و ابزارهای اطلاع‌رسانی در سرتاسر دنیاست.

در استان کردستان عوامل متعددی بر کم‌رنگ شدن زبان کردی و زوال آن مؤثر هستند که از جملۀ آنها می‌توان به آموزش ندادن آن در مراکز آموزشی،  تمرکز 99% رسانه‌ها بر استفاده از زبان فارسی و موضوع­ مهم جهانی‌شدن اشاره کرد. جهانی‌شدن نه تنها زبان،  بلکه سایر ابعاد فرهنگی مثل موسیقی،  پوشش و حتی خوراک را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. از سوی دیگر، زبان کردی سازوکار مناسبی برای مقاومت ندارد و از این لحاظ، آسیب‌پذیری بیشتری دارد. در پژوهش حاضر به بررسی رابطۀ بین هویت‌پذیری زبانی و مرگ زبانی در بین ساکنین استان کردستان می‌پردازیم و در این زمینه به‌دنبال پاسخی به پرسش‌های زیر هستیم:

ـ تا چه اندازه بین هویت فردی و مرگ زبانی در میان ساکنین استان کردستان رابطه‌ای معنی‌دار وجود دارد؟

ـ تا چه اندازه بین انتظارات دیگران و مرگ زبانی در میان ساکنین استان کردستان رابطه‌ای معنی‌دار وجود دارد؟

ـ تا چه اندازه بین یادگیری و مرگ زبانی در میان ساکنین استان کردستان رابطه‌ای معنی‌دار وجود دارد؟

  1. پیشینۀ پژوهش

اچیـسون[7] (1995) معتقداست مرگ زبان یک پدیدۀ اجتـماعی است که نیازهای اجتماعی به آن دامن می‌زنند. یک زبان صرفاً به این خاطر که نمی‌تواند نیازهای اجتماعی گویشوران خود را برآورده سازد، توسط گویشوران طرد شده و به فراموشی سپرده می‌شود.                   گرنوبل و وایلی[8] (1999) بر این اعتقادند که آنچه ادامۀ کاربرد زبان را در آینده تضمین می‌کند، همان اعتبار یا هویتی است که با آن زبان همراه است. علاوه ‌بر آن، زبان‌هایی از هویت برخوردار می‌شوند که دارای پیشینه‌ای غنی در ادبیات باشند، در رسانه‌های گروهی ملی یا منطقه‌ای به کار روند، در فرایند مبادلات تجاری و اقتصادی مورد استفاده قرار گیرند و یا زبان مذهب پرطرفداری باشند. آنها تأکید می‌ورزند که اگرچه هر یک از این عوامل می‌توانند در اعتباربخشی به زبان نقش داشته باشند، اما رابطۀ آنها با یکدیگر یک رابطۀ علّی مستقیم نیست. به ­عبارت­ دیگر، ممکن است زبانی از ویژگی‌های پیش‌گفته برخوردار باشد و با وجود این، از یک جایگاه والا که تضمین‌گر ادامۀ حیات آن باشد برخوردار نشود.

 دورین[9] (1999) در مقالۀ خود به تفکر زبانی حاضر در جهان غرب تحت‌عنوان «ایدئولوژی زبانی غرب[10]» اشاره می‌کند که دورنمای آیندۀ زبان‌های کوچک و در اقلیت را مبهم ساخته است. در اروپای غربی، رشد تفکر ملی‌گرایی[11] مقارن با عصر صنعت، موجب پیدایش یک نگرش انعطاف‌ناپذیر نسبت به گروه‌های زبانی کوچک‌تر شد. نمونۀ بارز این ناشکیبایی را می‌توان در سیاست‌های دولت فرانسه پس از انقلاب دهۀ 1790 تا کنون مشاهده کرد. ایجاد یک هویت ملّی واحد برای فرانسویان پس از انقلاب، تا حـدودی یک ‌زبان ملّی و واحد را می‌طلبید و از این‌ رو، اقدامـات سیاستمداران بر تقویت زبان ملّی و نادیده گرفتن یا مخالفت با زبان‌های اقلیت یا بیگانه متمرکز گردید. دورین (1999) در ادامه  به دو باور رایج در میان اروپاییان به‌عنوان دو عامل تهدیدکنندۀ بالقوه برای بقای زبان‌های در اقلیت اشاره می‌کند. باور نخست اعتقاد به این مسأله است که زبان‌های متناسب‌تر و سازگارتر باقی می‌مانند و زبان‌هایی که به‌ طور طبیعی قدرت سازگاری با محیط اجتماعی پیرامون را ندارند، محکوم به فنا هستند. این همان عقیدۀ «داروینیسم[12]» اجتماعی دربارۀ زبان است که کرافورد[13] (1998) در مورد پیامدهای ناخوشایند آن هشدار می‌دهد و در علم نوین زبان‌شناسی جایگاهی ندارد. مدرسی و بشیرنژاد (1385) پس از مطالعۀ نظریات مختلف و بررسی نتایج عینی جوامع مختلف نتیجه گرفتند که مهاجرت، شهرنشینی، صنعتی شدن، زبان آموزش و اعتبار اجتماعی زبان عواملی تعیین‌کننده در تغییر یا حفظ زبان هستند. از طرفی، آنها دو عامل سیاست زبانی ملی و بلایای  ­طبیعی را به عوامل یادشده­ می‌افزایند. معینیان (1389) بر این باور است که در نابودی زبان‌ها عوامل متعددی دخیل‌اند که دارای ابعاد روان‌شناختی، جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده واز جنبه‌های خرد (مانند میزان علاقۀ فردی کاربران به حفظ زبان مادری) گرفته تا جنبه‌های کلان (مانند کاهش جمعیت گویشوران، عوامل طبیعی، استعمار، جهانی ‌شدن و نقش دولت‌‌های ­ملی)­ را شامل می‌شوند. شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر جهان امروز این باور را در جوامع زبانی اقلیت تقویت نموده است که زبانشان از کارایی لازم برای برآوردن نیازهای جدید برخوردار نیست. تقویت همین نگرش‌های منفی آنها را وادار ساخته است تا علی‌رغم میل باطنی‌شان بخشی از هویت قومی و نژادی خود را نادیده انگارند و زبان آباء و اجدادی خود را به ­نسل ­بعد ­منتقل ننمایند.

 اچیسون (1995) بین مرگ زبان و تغییر زبانی تمایز قائل می‌شود. به عقیدۀ وی، زبان لاتین «زبان مرده» نیست چراکه زبان‌های فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیولی صورت‌های دگرگون‌شدۀ لاتین با نامی جدید هستند. وی می‌گوید مرگ زبان یک رویداد غیرمعمول و ناگهانی است که در طی آن یک زبان به‌طور کامل محو می‌شود.

کریستال (2000) اصطلاحات دیگری از جمله «حذف زبان[14]» و «انقراض[15]/خاموشی زبان[16]» را در این رابطه معرفی می‌کند. اچیسون (1995) علاوه ‌بر پدیدۀ «مرگ زبان»، از مفاهیمی مانند «خودکشی زبان[17]» و «قتل زبان[18]» نیز سخن به میان می‌آورد. وی می‌گوید مسلماً وقتی زبان می‌میرد، افراد آن جامعۀ زبانی از سخن گفتن بازنمی‌ایستند، بلکه به‌دلایل سیاسی و اجتماعی زبان جدید به‌‌عنوان «زبان غالب» به‌جای زبان قدیمی نقش برقراری ارتباط را برعهده می‌گیرد. وی این حالت را قتل زبان می‌نامد. حالت دیگری ممکن است در تماس بین دو زبان، یکی به لحاظ اجتماعی با وجة «بالاتر» و دیگری با «وجة پایین‌تر» روی دهد.  اچیسون این حالت را چنین شر ح می دهد: گویشوران زبان قدیمی (پایین‌تر) به استفاده از زبان بومی خود ادامه می‌دهند، اما به‌تدریج صورت‌ها و ساختار زبان غالب را وارد زبان خود می‌کنند و این عمل تا جایی ادامه پیدا می‌کند که زبان قدیمی را دیگر نمی‌توان به‌عنوان زبان مستقل بازشناخت. این نوع قرض‌گیریِ افراطیِ یک‌جانبه از زبان غالب به زبان بومی باعث می‌شود که زبان بومی به شکل یکی از لهجه‌های زبان غالب درآید و در چنین وضعیتی، زبان بومی دست به خودکشی می‌زند.

ذوالفقاری (1376) به بررسی میزان کاربرد زبان‌های فارسی و بختیاری در حوزه‌های مختلف شهر مسجدسلیمان پرداخته است. در پژوهش مذکور، تأثیر شاخص‌هایی نظیر سن، جنسیت، شغل، تحصیلات، عرق بومی وگویشور بختیاری بودنِ والدین به‌عنوان عوامل اجتماعی مؤثر در کاربرد دو زبان در حوزه‌های مختلف بررسی شدند. نتایج نشانگر آن بودند که هر یک از این عوامل در میزان کاربرد دو زبان مؤثرند. برای نمونه، در حوزه‌های مختلف، کاربرد زبان فارسی در بین جوانان بیش از بزرگسالان و در بین دختران بیش از پسران است. در ضمن، کاربرد گویش بختیاری در موقعیت‌های غیررسمی بیش از میزان آن در موقعیت‌های رسمی‌تر است. دستاوردهای این پژوهش نشان می‌دهند که میزان کاربرد زبان فارسی در حوزه‌های مختلف و آموزش آن به فرزندان در خانواده‌های مسجدسلیمانی روز‌به‌روز رو به فزونی است. در مجموع، گویش بختیاری با کاهش میزان کاربرد در حوزه‌های مختلف روبه‌رو است؛ طوری‌که جای خود را به زبان فارسی می‌دهد و این امر نشان‌دهندۀ یک روند زوال تدریجی است.

ذوالفقاری[19] (2017) در رسالۀ دکتری خود، پس از اشاره به پژوهش خود در سال 1376، این نکته را یادآور می‌شود که اگرچه زبان بختیاری طی سال‌ها مهاجرت تحت‌تأثیر زبان فارسی قرارگرفته است، اما پس از ظهور اینترنت و شبکه‌های مجازی این وضعیت تغییر یافته است. پس از ارائۀ مجموعه‌ای از نمودارها و آمارهای حاصل از تحقیق بر روی گروه‌های سنی، جنسیتی و تحصیلی مختلف، وی نتیجه می‌گیرد که زبان بختیاری عملاً در خطر نیست و کاربرد این زبان در بین نسل‌های متوالی، تنها 4/0 درصد کاهش را نشان می دهد. پژوهشی دیگر در مورد زبان مازندرانی در شهر آمل توسط بشیرنژاد (۱۳۷۹) صورت گرفته است. این پژوهش علاوه ‌بر مطالعۀ میزان کاربرد زبان‌های فارسی و مازندرانی در دو گروه سنی و جنسی در حوزه‌های مختلف، به بررسی نگرش‌های گویشوران در مورد دو زبان و تصمیمات جوانان برای آیندۀ زبان پرداخته است. نکتۀ قابل‌تأمل، کاربرد زبان فارسی در حوزه‌هایی است که قبلاً حوزۀ مطلق زبان مازندرانی بوده‌اند. بدین ترتیب، زبان فارسی به‌ تدریج جایگزین زبان محلی در این حوزه‌ها شده است. از سوی دیگر، آموزش زبان فارسی به ‌عنوان زبان اول به فرزندان در بین خانواده‌های مازندرانی‌زبان رو به فزونی است و این خود شاهدی دیگر بر روند زوال مازندرانی است. بررسی گویشوران نیز حاکی از نبود نگرش‌ مثبت و علاقه و دلبستگی عمیق نسبت به زبان مازندرانی است. آنونبی و یوسفیان[20] (2011) به بررسی زبان لارکی در جنوب ایران پرداخته‌اند و آن دسته از عوامل داخلی و خارجی را که ممکن است باعث مرگ این زبان شوند، مورد مطالعه قرار دادند. ازیک سو، لارکی‌زبانان به‌دلیل موقعیت استراتژیک جزیره، با گویشوران زیادی از زبان‌های دیگر تعامل دارند و از سوی دیگر، زبان‌های فارسی و عربی نیز بر رسانه‌ها تسلط دارند. این وضعیت، به‌همراه تنوع زبانی موجود در منطقه، موجب ترویج چندزبانگی درجامعۀ لارکی شده است؛ به ‌طوری که اکثر گویشوران توانایی صحبت به سه یا چهار زبان را دارند. علاوه بر این، ممکن است عواملی خارج از جامعۀ زبانی نیز حیات این زبان را تهدید کنند. برای مثال، جدا شدن از سایر هم‌زبانان کومزاری که در آن طرف خلیج فارس زندگی می‌کنند، تعطیلی پایگاه‌های ماهیگیری، نبود تجارت مرزی با کشورهای آن سوی خلیج فارس، نبود انگیزۀ اقتصادی و به ‌طورکلی، امرار و معاش ضعیف از جمله عواملی هستند که باعث پراکنده شدن جمعیت در منطقه می‌شوند. ازآنجا که جمعیت جزیره بسیار کم است،  لذا هرگونه جابه‌جایی جمعیتی برای ماندگاری زبان لارکی فاجعه‌آمیز خواهد بود. نورزایی[21] و همکاران (2015) در تحقیقی زبان کُرُشی[22] را مطالعه کرده‌اند. کُرُشی یکی از زبان‌های ایرانی و شبیه به زبان بلوچی است که گویشوران آن در استان‌های هرمزگان و فارس سکونت دارند. این زبان در جنوب ایران، جایی که کُرُش‌ها بیشترین جمعیت را دارند، توسط تمامی افراد جامعه استفاده می‌شود. با این حال، در نواحی شمال‌غربی مناطق کُرُش‌نشین، چندزبانگی رایج است. در این مناطق، علاوه ‌بر زبان کُرُشی، از زبان‌های قشقایی و فارسی و در مناطق نزدیک کازرون و گچساران از زبان لری نیز استفاده می شود. از آنجا که کُرُش‌های این منطقه در اقلیت هستند، استفاده از زبان کُرُشی به خانه‌ها محدود شده است و کودکان به زبان‌های قشقایی و فارسی ­صحبت­ می­کنند.

راستارگویوا[23] و همکاران (2012) تحقیقی را در مورد زبان گیلکی، گویش‌ها و ساختار آن انجام داده‌اند. در شهرهای اصلی گیلکی‌زبان، از جمله رشت، بندر انزلی و لاهیجان بیشتر افراد، به‌ویژه قشر روشنفکر، دوزبانه هستند. علی‌رغم تلاش‌هایی که صورت گرفته، زبان گیلکی، شیوه نوشتاری مدونی ندارد و از سوی دیگر، تدریس در مدارس به زبان فارسی انجام می‌شود. علاوه بر این، به ‌دلیل افزایش گستردۀ دوزبانگی در میان مردم، زبان گیلکی در معرض نفوذ شدید زبان فارسی، به‌ویژه در بخش واژگان[24] و تا حدودی آواشناسی[25] قرار دارد. ویسی[26] (2021) چنین بیان می‌دارد که سیاست‌های زبانی بسیاری از کشورها بر پایۀ ایدئولوژی «یک ملت واحد باید یک زبان رسمی واحد داشته باشند» باعث می‌شود که گروه‌های اقلیت زبانی برای زبان مادری خود ارزش قائل نباشند و یا حتی زبان مادری خود را کنار بگذارند. وی پس ازآن که سیاست‌های دولت را عمده‌ترین عامل به حاشیه راندن زبان های بومی معرفی می‌کند، این نکته را یادآور می‌شود که مردم کُرد کلهر با خطر از دست دادن زبان مادری خود روبه‌رو هستند، چرا که به زبان مادری خود صحبت نمی‌کنند و این  پدیده‌ در نتیجۀ خودکشی زبانی یا قتل زبانی رخ می‌دهد.

  1. روش

در پژوهش حاضر، از انگارۀ هویت زبان دوم[27]و مرگ زبانی[28] تیلور[29] (2010) و یونسکو[30] (2003) استفاده شده است که در آن هویت‏پذیری زبانی شامل 3  بُعد فردی، انتظارات دیگران و یادگیری می‌شود. ابتدا، در رسالۀ اصلی تیلور (2010)، از 6  بُعد استفاده شده بود که پس از بومی‌سازی و تخلیص آنها، تنها 3  بُعد یادشده مورد استفاده قرار گرفتند. مرگ زبانی نیز توسط 11 سؤال مستقیم ارزیابی می‌شود. شایان ذکر است که تاکنون برای مطالعه و بررسی مرگ زبانی از انگاره‌ای پیمایشی[31] استفاده نشده است و از این بابت، مقالۀ حاضر یک نوآوری به شمار می‌رود. این پژوهش­ از حیث مفهوم، مشابه پژوهش‌های مدرسی و بشیرنژاد (1385) و معینیان (1389) است که در آنها به ‌طور مستقیم به تأثیر عوامل مختلف بر نابودی زبان اشاره شده است. با توجه به مبانی بیان‌شده، انگارۀ مفهومی پژوهش به‌ صورت ذیل پیشنهاد می‌شود:

شکل 1. انگارۀ مفهومی (برگرفته از تیلور (2010) و یونسکو (2003))

مرگ زبانی

فردی

انتظارات دیگران

یادگیری

هویت پذیری زبانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به ‌لحاظ روش‌شناختی، این مطالعه در جستجوی تعیین روابط علّی چند متغیر پنهان با مؤلفه‌های آشکار و بررسی میزان برازندگی و کفایت داده‌های گردآوری‌شده بر مبنای الگوهای پیش‌بینی‌شده است. از این رو، در پژوهش حاضر از آزمون همبستگی[32]، با تأکید بر شیوۀ تحلیل عاملی[33] و انگاره‌یابی معادلات ساختاری[34] استفاده شده است. از دیدگاه روش‌شناختی، این مقاله توصیفی و از نوع پیمایشی است. علاوه بر این، با توجه به کاربست نتایج، این پژوهش در دستۀ پژوهش‌های کاربردی قرار می‌گیرد و از دید زمانی و اجرایی نیز (به‌تناسب نحوۀ توزیع و تحلیل سؤال‌ها)، یک پژوهش مقطعی ـ عرضی قلمداد می‌شود. جامعۀ آماری این پژوهش شهروندان ساکن در استان کردستان بودند. با توجه به جمعیت متفاوت هر شهر، نیاز بود تا تناسب در نمونه‏گیری از شهرها رعایت گردد. با توجه به اینکه جامعۀ آماری پژوهش محدود و برابر 1134229 نفر است، جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران[35] برای جامعۀ محدود استفاده شده است. بر اساس این فرمول، حجم نمونه به تعداد 384  نفر تعیین گردید. ازآنجا ‌که احتمال نرخ بازگشت پرسشنامه‌ها کمتر از 100% برآورد می‌شد، لذا جهت رفع این مشکل، تعداد 422 پرسشنامه (10% بیشتر از حجم نمونۀ برآورد‌شده) میان افراد جامعه توزیع گردید. از 422 پرسشنامۀ توزیع‏شده، 416 عدد بازگشت داده شدند. پس از بررسی پرسشنامه‌ها و حذف پرسشنامه‌هایی که دارای داده‌های بی‌ربط  بودند، درکل، تعداد 407 پرسشنامه (بانه 40 عدد، بیجار 19 عدد، دهگلان 11 عدد، دیواندره 12 عدد، سروآباد 3 عدد، سقز 61 عدد، سنندج 152 عدد، قروه 35 عدد، کامیاران 20 عدد و مریوان 54 عدد) مورد تحلیل قرار گرفتند. در پژوهش حاضر، برای اندازه‌گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه‏های استاندارد بهره گرفته شد. برای سنجش پایایی[36] از ضریب آلفای کرون باخ[37] استفاده شد که ضرایب آن به‌ترتیب 921/0، 914/0، 948/0 و 977/0 هستند. برای سنجش روایی[38] سازه از تحلیل عاملی تأییدی به روش حداقل مربعات جزئی[39] استفاده شد که  اکثر ضرایبِ بارهایِ عاملی در سطح بالایی بوده و ضرایبِ سطوحِ معنی‌داری نیز مناسب بودند. همچنین، برای بررسی روابط بین متغیرها از روش همبستگی پیرسون[40] استفاده شد.

 

  1. یافته‌ها

یافته‌های اولیه حاکی از آن بودند که 171 نفر (42%) از پاسخ‌دهندگان زن و 236 نفر (58%) از آنها مرد بودند. همچنین، 131 نفر از پاسخگویان (2/32%) بین 40 تا 50 سال سن داشتند. از این میان، 190 نفر از آنها (7/46%) دارای تحصیلات فوق‌دیپلم و کارشناسی بودند. همچنین، 152 نفر (3/37%) در شهر سنندج ساکن بودند. در این پژوهش، تعداد 146 نفر از پاسخگویان (9/35%) بین 5/1 تا 2 میلیون تومان درآمد داشتند. طبق نتایج به ‌دست‌آمده، میانگین هویت‌پذیری 77/1 و مرگ زبانی 58/2 است. به این معنی که هویت‌پذیری در میان ساکنین استان کردستان پائین بوده و مرگ زبانی تقریباً متوسط رو به پایین است.

در بخش آمار استنباطی، نخست برای بررسی توزیع داده‌ها و تأیید بهنجار بودن[41] آنها ازآزمون­ کولموگروف ـ اسمیرنوف[42] استفاده شد. بنابر نتایج این آزمون، سطح معنی‌داری متغیرها بیشتر از 05/0 بوده­ و توزیع داده‌ها بهنجار نبود. از این رو، لازم بود از آزمون‌های پارامتریک[43] استفاده گردد.

4ـ1. تأثیر عامل جنسیت بر هویت‌پذیری و مرگ زبانی

با توجه نتایج به‌دست‌آمده از آزمون تی[44] و سطح معنی‌داری آزمون لِوِن[45] که میزان آن 244/0 (بیشتر از مقدار 05/0) است، می‌توان چنین نتیجه گرفت که واریانس نمرات هویت‏پذیری زبانی میان زنان و مردان برابر است. لذا، جهت بررسی میانگین نمرات زنان و مردان لازم است سطر اول جدول لون مدنظر قرار گیرد. با توجه به این سطر، میزان معنی‌داری برابر با 000/0 است که این مقدار کمتر از 05/0 است. بدین ترتیب، فرض صفر آزمون، مبنی بر یکسان بودن میانگین نمرات هویت‏پذیری زبانی میان پاسخ‌دهندگان زن و مرد رد می‌شود. بر این اساس، میانگین نمرات متغیر هویت‏پذیری زبانی بین زنان و مردان اختلاف معنی‌داری را نشان می‌دهد. میانگین نمرات هویت‏پذیری زبانی در بین مردان برابر 6/2 و در بین زنان 01/3 است و از این ارقام می‏توان چنین نتیجه گرفت که مردان کمتر از زنان تمایل به هویت‏پذیری زبانی دارند.

در مورد تفاوت پاسخگویان در مورد مرگ زبانی، سطح معنی‌داری آزمون لِوِن ا000/0 است که این میزان کمتر از 05/0 است. در نتیجه، واریانس نمرات مرگ زبانی میان زنان و مردان برابر نیست، لذا جهت بررسی میانگین نمرات بین این دو گروه باید سطر دوم مدنظر قرار گیرد. با توجه به این سطر، مقدار معنی‌داری برابر با 000/0 است که این رقم کمتر از 05/0 است. بدین ترتیب، فرض صفر آزمون، مبنی بر یکسان بودن میانگین نمرات مرگ زبانی میان پاسخ‌دهندگان زن و مرد رد می‌شود و نتیجه می‌گیریم که میانگین نمرات این متغیر بین زنان و مردان اختلاف معنی‌داری را نشان می‌دهد. با توجه به این مسأله که میانگین نمرات مرگ زبانی در بین مردان برابر 34/2 و در بین زنان 91/2 است، می‏توان چنین نتیجه گرفت که مردان کمتر از زنان دچار مرگ زبانی می‏شوند. با توجه به نتایج آزمون همبستگی بین هویت‌پذیری زبانی و مرگ زبانی  این نتایج غیرقابل‌پیش‌بینی نیستند.

4ـ2. تأثیر عامل تحصیلات بر هویت‌پذیری و مرگ زبانی

با توجه به نتایج آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه[46]، سطح معنی‌داری آزمون برابر با 00/0 است که کمتر از مقدار 05/0 است. لذا، فرض صفر، مبنی بر یکسان بودن میانگین نمرات متغیر هویت‏پذیری زبانی در سطوح مختلف تحصیلی شهروندان ساکن استان کردستان رد می‌گردد. بر این اساس، میانگین نمرات هویت‏پذیری زبانی در میان حداقل دو سطح تحصیلی متفاوت است. با توجه به معنی‏دار بودن اختلاف میانگین نمرات متغیر هویت‏پذیری زبانی در بین سطوح مختلف تحصیلی، لازم است که جهت تعیین محل اختلاف‏ها از آزمون‌های تعقیبی[47] بهره گرفته شود. بدین منظور، از آزمون تعقیبی توکی[48] استفاده گردید که در حالت کلی و با توجه به میانگین نمرات هویت‏پذیری زبانی در هر سطح تحصیلی (زیردیپلم و دیپلم 62/2 ، فوق‌دیپلم و کارشناسی 69/2، کارشناسی ارشد 18/3 و دکترا 43/3)، می‏توان چنین نتیجه گرفت که افراد با سطح تحصیلی بالاتر تمایل بیشتری به هویت‏پذیری زبانی دارند.

     به همین منوال، برای آزمودن تأثیر تحصیلات بر مرگ زبانی نیز پیش‌بینی‌های پژوهشگر قابل‌استناد است. با توجه به نتایج آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه، سطح معنی‌داری برابر با 00/0 است که این رقم کمتر از 05/0 است. لذا، فرض صفر، مبنی بر یکسان بودن میانگین نمرات متغیر مرگ زبانی در سطوح مختلف تحصیلی شهروندان ساکن استان کردستان رد می‌گردد. بنابراین، میانگین نمرات مرگ زبانی در میان حداقل دو سطح تحصیلی متفاوت است. با توجه به معنی‏دار بودن اختلاف میانگین نمرات متغیر مرگ زبانی در بین سطوح مختلف تحصیلی، لازم است که جهت تعیین محل اختلاف‏ها از آزمون‌های تعقیبی بهره گرفته شود. بدین منظور، از آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید که در حالت کلی و با توجه به میانگین نمرات مرگ زبانی در هر سطح تحصیلی (زیردیپلم 42/2، دیپلم 39/2 ، فوق‌دیپلم و کارشناسی، 4/2، کارشناسی ارشد 25/3 و دکترا 76/3)، می‏توان چنین نتیجه گرفت که مرگ زبانی در افراد با سطح تحصیلات بالاتر نسبت به افراد با سطح تحصیلات پایین‏تر، بیشتر اتفاق می‏افتد.

4ـ3. تأثیر عامل سن بر هویت‌پذیری و مرگ زبانی

­با توجه نتایج آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه، سطح معنی‌داری آزمون برابر با 00/0 است که این رقم کمتر از 05/0 است، لذا فرض صفر، مبنی بر یکسان بودن میانگین نمرات متغیر هویت زبانی در رده‌های سنی مختلف شهروندان ساکن استان کردستان رد می‌گردد. بنابراین، میانگین نمرات هویت زبانی در میان حداقل دو ردۀ سنی متفاوت است. با توجه به معنی‏دار بودن اختلاف میانگین نمرات متغیر مرگ زبانی در بین رده‏های سنی مختلف، لازم است که جهت تعیین محل اختلاف‏ها از آزمون‌های تعقیبی بهره گرفته شود. بدین منظور از آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید. در حالت کلی و با توجه به میانگین نمرات هویت زبانی در هر ردۀ سنی (زیر 20 سال 57/3، زیر 30 سال 61/3، زیر 40 سال 63/2، زیر 50 سال 35/2 و بالای 50 سال 44/2)، می‏توان چنین نتیجه گرفت که افراد در رده‏های سنی بالاتر تمایل بیشتری به حفظ هویت زبانی از خود نشان می‌دهند.

نتایج بررسی تفاوت‌ در گروه‌های سنی برای مرگ زبانی نیز مانند آزمون‌های قبل قابل‌تعمیم هستند. با توجه به نتایج آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه، سطح معنی‌داری آزمون برابر با 00/0 است که این عدد کمتر از 05/0 است، لذا فرض صفر، مبنی بر یکسان بودن میانگین نمرات متغیر مرگ زبانی در رده‌های سنی مختلف شهروندان ساکن استان کردستان رد می‌گردد. بنابراین، میانگین نمرات مرگ زبانی در میان حداقل دو ردۀ سنی متفاوت است. با توجه به معنی‏دار بودن اختلاف میانگین نمرات متغیر مرگ زبانی در بین رده‏های سنی مختلف، لازم است که جهت تعیین محل اختلاف‏ها از آزمون‌های تعقیبی بهره گرفته شود. بدین منظور از آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید. در حالت کلی و با توجه به میانگین نمرات مرگ زبانی در هر ردۀ سنی (زیر 20 سال 72/3، زیر 30 سال 83/3، زیر 40 سال 42/2، زیر 50 سال 95/1 و بالای 50 سال 02/2)، می‏توان چنین نتیجه گرفت که در رده‏های سنی پایین‏تر مرگ زبانی بیشتری را نسبت به رده‏های سنی بالاتر شاهد هستیم.

4ـ4. تأثیر میزان درآمد بر هویت‌پذیری و مرگ زبانی

با توجه به نتایج آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه، سطح معنی‌داری آزمون برابر با 00/0 است که این رقم کوچک‌تر از مقدار 05/0 است، لذا فرض صفر، مبنی بر یکسان بودن میانگین نمرات متغیر هویت‏پذیری زبانی در سطوح مختلف درآمدی شهروندان ساکن استان کردستان رد می‌گردد. بنابراین، میانگین نمرات هویت‏پذیری زبانی در میان حداقل دو سطح درآمدی متفاوت است. با توجه به معنی‏دار بودن اختلاف میانگین نمرات متغیر مرگ زبانی در بین سطوح مختلف درآمدی، لازم است که جهت تعیین محل اختلاف‏ها از آزمون‌های تعقیبی بهره گرفته شود. بدین منظور از آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید. در حالت کلی و با توجه به میانگین نمرات هویت‏پذیری زبانی در هر سطح درآمدی (زیر یک میلیون تومان 59/2، بین یک تا یک و نیم میلیون تومان 57/2، بین یک و نیم تا دو میلیون تومان 57/2، بین دو تا دو و نیم میلیون تومان 15/3 و بیشتر از دو و نیم میلیون تومان 1/3)، می‏توان چنین نتیجه گرفت که افراد با سطح درآمدی بالا‏تر تمایل بیشتری به هویت‏پذیری زبانی از خود نشان می‌دهند.

بنا بر نتایج آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه، سطح معنی‌داری آزمون برابر با 00/0 است که کمتر از مقدار 05/0 است، لذا فرض صفر، مبنی بر یکسان بودن میانگین نمرات متغیر مرگ زبانی در سطوح مختلف درآمد شهروندان ساکن استان کردستان رد می‌گردد. بنابراین، میانگین نمرات مرگ زبانی در میان حداقل دو سطح درآمدی متفاوت است. با توجه به معنی‏دار بودن اختلاف میانگین نمرات متغیر مرگ زبانی در بین سطوح مختلف درآمد، لازم است که جهت تعیین محل اختلاف‏ها از آزمون‌های تعقیبی بهره گرفته شود. بدین منظور از آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید. در حالت کلی و با توجه به میانگین نمرات مرگ زبانی در هر سطح درآمد (زیر یک میلیون تومان 41/2، بین یک تا یک و نیم میلیون تومان 31/2، بین یک و نیم تا دو میلیون تومان 29/2، بین دو تا دو میلیون تومان 1/3 و بیشتر از دو و نیم میلیون تومان 06/3)، می‏توان چنین نتیجه گرفت که مرگ زبانی در افراد با درآمد بالاتر نسبت به افراد با درآمد پایین‏تر بیشتر اتفاق می‏افتد.

4ـ5. بررسی همبستگی هویت زبانی و مرگ زبانی

 

با توجه به بهنجار بودن توزیع متغیرها، به‌ منظور بررسی روابط بین متغیرهای پژوهش از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده است:

 

 

جدول 1- نتایج آزمون همبستگی

 

متغیرهای مورد بررسی

ضریب همبستگی پیرسون

معنی‌داری (دوطرفه)

نتیجه آزمون

هویت‏پذیری زبانی و مرگ زبانی

**797/0

000/0

رابطه معنی‏دار است

فردی  و مرگ زبانی

683/0

000/0

رابطه معنی‏دار است

انتظارات دیگران و مرگ زبانی

698/0

000/0

رابطه معنی‏دار است

یادگیری و مرگ زبانی

683/0

000/0

رابطه معنی‏دار است

 

با توجه به نتایج آزمون همبستگی، سطح معنی‌داری ارتباط بین دو متغیر هویت‏پذیری زبانی و مرگ زبانی کمتر از مقدار 05/0 است. بنابراین، میان این دو متغیر ارتباط معنی‌داری در سطح اطمینان 99% وجود دارد که برابر با 797/0 است. به ‌عبارت دیگر، بین هویت‏پذیری زبانی و مرگ زبانی در شهروندان ساکن استان کردستان رابطه وجود دارد. طبق نتایج انگارۀ ساختاری،  بارعاملی[49] بین هویت‏پذیری زبانی و مرگ زبانی برابر با 53/0 است، به این معنی که 53% از موارد  مرگ زبانی توسط هویت‌پذیری زبانی تبیین می‌شوند. همچنین، نتایج آزمون رگرسیون[50] برای ابعاد هویت‌پذیری زبانی در جدول شمارۀ (2) آمده است:

 

جدول 2- نتایج آزمون رگرسیون

 

ابعاد

ضرایب غیراستاندارد

ضرایب استاندارد

t

معنی‌داری

B

Std. Error

Beta

ثابت

102/0

98/0

 

044/1

297/0

فردی 

297/0

39/0

306/0

582/7

000/0

انتظارات دیگران

329/0

41/0

331/0

039/8

000/0

یادگیری

268/0

38/0

292/0

114/7

000/0

 

همان‌طور که مشاهده می‌شود، سطح معنی‌داریِ کلیۀ ابعاد هویت‌پذیری زبانی بیشتر از 05/0 است. بنابراین، این ابعاد بر مرگ زبانی تأثیر دارند. در این بین، بُعد انتظارات دیگران بیشترین و بُعد یادگیری کمترین نقش را دارد.

طبق نتایج انگارۀ ساختاری، بارعاملی بین هویت پذیری زبانی و مرگ زبانی برابر با 89/0 است، به این معنی که 89% از موارد مرگ زبانی توسط هویت‌پذیری زبانی تبیین می‌شود. نتایج این بخش در دو حالت بار عاملی و سطح معنی‌داری در شکل (2)  و (3) آورده شده‌‌اند. همان‌طور که مشاهده می‌شود، سطح معنی‌داری 09/18 (بیشتر از 96/1) بوده و می‌توان به معنی‌دار بودن رابطه بین هویت‌پذیری زبانی و مرگ زبانی پی برد.

شکل 1. نتایج انگارۀ معادلات ساختاری (ضرایب تخمین استاندارد مدل ساختاری)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2. نتایج انگارۀ معادلات ساختاری (سطوح معنی‌داری مدل ساختاری)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  1. بحث و نتیجه‌گیری

هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطۀ بین هویت‌پذیری زبانی و مرگ زبانی در بین ساکنین استان کردستان است. از این رو، سعی شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که تا چه اندازه بین هویت‌پذیری زبانی و مرگ زبانی در میان ساکنین استان کردستان از لحاظ هویت فردی، انتظارات دیگران و یادگیری رابطه‌ای معنی‌دار وجود دارد. بدین منظور، پس از بررسی پیشینۀ پژوهشی مرتبط و ارائۀ انگاره‌ای مفهومی با استفاده از روش پیمایشی درجامعۀ هدف، فرضیه‌های ارائه‌شده بررسی شدند.

برای بررسی فرضیه‌ها ازآزمون همبستگی استفاده شد که با توجه به نتایج آزمون، سطح معنی‌داری ارتباط بین هویت‏پذیری زبانی و مرگ زبانی کمتر از مقدار 05/0 است. بنابراین، میان دو متغیر هویت‏پذیری زبانی و مرگ زبانی ارتباط معنی‌داری در سطح اطمینان 99% وجود دارد که برابر با 797/0 است. برای بررسی ­روابط کوواریانس[51] دوطرفه نیز از انگارۀ معادلات ساختاری استفاده گردید. نتایج به‌دست‌آمده حاکی از تأیید فرضیۀ مبنی بر مثبت بودن رابطه بین این دو متغیر هستند. بر این اساس، بین هویت‏پذیری زبانی و مرگ زبانی در میان شهروندان ساکن استان کردستان رابطه وجود دارد. همچنین، برای بررسی فرضیه‌های فرعی از آزمون رگرسیون استفاده شد. نتایج این آزمون مؤید روابط بین ابعاد هویت‌پذیری زبانی شامل بُعد فردی، بُعد انتظارات دیگران و بُعد یادگیری با مرگ زبانی است که از آن بین، انتظارات دیگران نقش پررنگ تری دارد.

در خصوص رابطۀ بین بُعد هویت فردی و مرگ زبانی،  نتایج مؤید آن هستند که  سهولت استفاده از زبان دوم  نقش بسزایی در پذیرش هویت زبان دوم دارد. فرد روزبه‌‌روز در کاربرد زبان دوم مهارت کسب می‌کند، طوری که حتی در جوامع غیررسمی نیز از زبان دوم استفاده می‌کند. با گذشت زمان، زبان مادری کم‌رنگ شده و به‌ندرت از آن استفاده می‌شود. این موضوع در درازمدت تبدیل به یک رفتار می‌شود و جزئی از شخصیت فرد را شکل می‌دهد و در عین حال، این رفتار به نسل بعدی منتقل می‌شود. در نتیجه، زبان اول تضعیف می‌شود و دیگر کاربرد نخواهد داشت. در واقع، آشنا نبودن به زبان مادری و نبود امکانات یادگیری از جمله عواملی هستند که در پررنگ‌تر کردن بُعد فردی هویت‌پذیری زبانی تأثیر چشم‌گیری دارند.

در رابطه با بُعد انتظارات دیگران، برخلاف بعد هویت فردی، افراد به تصویری که دیگران از زبان دوم دارند، اهمیت می‌دهند. باید در نظر داشت که برخی از شرایط حاکم بر جامعه که قابل‌مدیریت نیستند (نظیر نوع نگاه غیرکردزبان‌ها به کردزبان‌ها)، در چنین مواردی ایفای نقش می‌کنند. با این‌حال، بخش اعظم انتظارات دیگران در رفتارشناسی ریشه دارد. به این صورت که فرد به‌ دلیل نداشتن اعتمادبه‌نفس کافی خود را در شرایطی قرار می‌دهد که با استفادۀ بیشتر از زبان دوم، هویت آن را کسب کند. تمرکز نظام اداری کشور در کلیۀ بخش‌ها به زبان دوم، به فرد القاء می‌کند که تنها با استفاده از زبان دوم است که می‌تواند به حق‌ و حقوق خود دست بیابد. در هرصورت، چون فرد تمایل ندارد که جایگاه اجتماعی خود را در ذهن دیگران به‌عنوان یکی از پارامترهای موفقیت از دست بدهد، هویت زبان دوم را اختیار می‌کند. همچنین، وی به ‌دلیل موفقیت و آیندۀ روشن فرزندانش ترجیحاً زبان دوم را به آنها یاد می‌دهد. بدین ترتیب، زبان مادری با گذشت زمان تضعیف و دچار فراموشی می‌شود.

در خصوص پرسش سوم،  نتایج حاکی از آن هستند که شرایط کافی برای یادگیری زبان دوم می‌تواند یک عامل مشوق در تثبیت زبان دوم و کسب هویت آن باشد. نظام آموزشی و رسانه‌ها همواره در حال استفاده از زبان دوم و آموزش آن  هستند و کتاب‌ها و مرجع‌ها نیز به این زبان چاپ می‌شوند. در این شرایط، افراد به این موضوع بیشتر به‌عنوان یک فرصت می‌اندیشند. آنها قادرند با یادگیری راحت‌تر زبان دوم زندگی بهتری برای خود رقم بزنند. در نهایت، تمایل فرد به شناخته شدن به ‌عنوان یادگیرندۀ زبان دوم می‌تواند منتج  به کسب هویت آن شود‌. در این صورت است که زبان اول کم‌رنگ شده و دچار فراموشی می‌شود. اگرچه نتایج به‌دست‌آمده حاکی از آن هستند که هر سه بُعد یادشده با شدتی تقریباً متوسط بر مرگ زبانی تأثیر می‌گذارند، اما به‌ دلیل آنکه  این متغیرها قابل‌مدیریت هستند، راه برای فعالان و سیاست‌گذاران بخش فرهنگی جهت جلوگیری از تضعیف و فراموشی زبان کردی در میان گویشوران استان کردستان گشوده است. در اینجا، مجموعه‌ای از پیشنهادات ارائه می‌شوند که می‌توانند به نوعی موضوعی برای پژوهش‌های آتی قلمداد شوند:

ـ برنامه‌ریزی  برای تدریس این زبان در مراکز آموزشی استان در کنار زبان ملی کشور؛

ـ تأسیس مرکزی معتبر برای مکتوب کردن ادبیات شفاهی و تولید ادبیات مکتوب؛

ـ اختصاص فضای مناسب رسانه‌ای در مطبوعات و صدا وسیما به تولید و پخش آثار به زبان کردی.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

سپاسگزاری

در نهایت، از حمایت‌های دلسوزانه و عالمانۀ استادان بزرگوار جناب آقای دکترعادل
دست­گشاده و جناب آقای دکتر بهمن باینگانی بسیار سپاسگزارم. همچنین، از رهنمودهای ارزشمند استادان بزرگوار دوفصلنامۀ علم زبان که مرا در این مسیر هدایت و راهنمایی نمودند، کمال تشکر و قدردانی خود را اعلام می دارم.

 

[1]. language identity

[2] .replacement

[3]. Grimes, B.

[4]. Krauss, M.

[5]. Crystal, D.

  1. globalization
  2. Aitchson, J.

[8]. Grenoble, L. A., & Whaley, L. J.

[9]. Dorian, N. C.

  1. 4. western linguistic ideology
  2. nationalism
  3. Darwinism

[13]. Crawford, D.

[14]. language omission

[15]. language extinction

[16]. language silence

  1. linguicide

[18]. language murder

[19]. Zolfaghari, S.

  1. Anonby, E., & Yousefian, P.
  2. Nourzaei, M.
  3. Koroshi
  4. Rastorgueva, V. S.

[24]. lexicon

[25]. phonetics

[26]. Weisi, H.

[27]. second language identity

[28]. language loss

[29].Taylor, F.

[30]. UNESCO Ad Hoc Expert Group on Endangered Languages

[31]. survey

[32]. correlation

[33]. the method of factor analysis

[34]. conceptualization of structural equations

[35]. Cochran

[36]. reliability

[37]. Cronbach's alpha coefficients

[38].validity

[39]. partial least squares

[40]. Pearson

[41]. normalized

[42]. Kolmogorov-Smirnov

[43]. parametric

[44]. t-test

[45]. Levene's test

[46]. Analysis of One-way Variance (ANOVA)

[47]. post-hoc

[48]. Tukey

[49]. standard solution

[50]. regression

[51]. covariance

Aitcheson, J. (1995). Language Change: Progress or Decay?. Cambridge: Cambridge University Press.
Anonby, E., & Yousefian, P. (2011). Adaptive Multilinguals: A Survey of Language on Larak Island. Uppsala: Uppsala University.
Bashirnejad, H. (2000). Examining the use and status of Persian and Mazandarani language among secondary school students and teachers in the city of Amol [Master's Thesis in General Linguistics, Allameh Tabatabai University]. [In Persian]
Jafarzadehpour, F., & Heydari, H. (2013). Meta-analysis of the relationship between national identity and ethnic identity in Iran. Social and Cultural Strategy, 3(11), 63-96. [In Persian]
Crawford, J. (1998). Endangered native American languages: What is to be done, and why?. Bilingual Research Journal, 19(1), 17-38.
Crystal, D. (2000). Language Death. Cambridge: University Press.
Dorian, N. C. (1999). Western language ideologies and small-language prospects. In L. A. Grenoble, & L. J. Whaley (Eds.), Endangered Languages, (pp. 3-21). Cambridge: Cambridge University Press.
Fasold, R. (1987). The Sociolinguistics of Society. Cambridge: Cambridge University Press.
Grenoble, L. A., & L. J. Whaley. (1999). Endangered Languages. Cambridge: Cambridge University Press
Grimes, B. F. (2001). Global language viability: causes, symptoms and cures for endangered languages. Lectures on Endangered Languages, (2), 45-61.
Krauss, M. E. (1992). The world's languages in crisisLanguage, 68(1), 4–10.
Modaresi, Y., & Bashirnezhad, H. (2004). Why and how do languages ​​die? Literary Research Text, 10(30), 83-106. [In Persian]
Moinian, N. (2009). A look at the sociological reasons for the destruction of languages. Sociological Studies, 2(7), 75-87. [In Persian]
Nourzaei, M., Jahani, C., Anonby, E., & Ahangar, A. (2015). Koroshi: A Corpus-based Grammatical Description. Uppsala University.
Pirouzfar, M., Elyasi, M., & Izanloo, A. (2016). Exploring the utility of voice imitation test in studying language attitude in language sociologist area. 3rd National Conference on Linguistics and Persian Language. University of Virginia.
Rastorgueva, V. S., Kerimova, A. A., Mamedzade, A. K., Pireiko, L. A., & Edel’man, D. I. (2012). The Gilaki Language. English Translation Editing and Expanded Content by Lockwood, R. M. Uppsala University.
Taylor, F. (2010). A quadripolar model of identity in adolescent foreign language learners [Doctoral dissertation, University of Nottingham].
UNESCO. (2003). Language vitality and endangerment [Paper Presentation]. International Expert Meeting on UNESCO Program Safeguarding of Endangered Languages, Paris: UNESCO Ad Hoc Expert Group on Endangered Languages.
Weisi, H. (2021). Language dominance and shift among Kalhuri Kurdish speakers in the multilingual context of Iran. Language Problems and Language Planning, 45(1), 56–79.
Zolfaghari, S. (1996). Bakhtiari dialect, survival or decline? A socio-linguistic study in the Bakhtiari dialect of Masjid Sulaiman [Master's thesis, Faculty of Persian Literature and Foreign Languages, Allameh Tabatabai University]. [In Persian]
Zolfaghari, S. (2017). The Bakhtiaris: An anthropological - linguistic lexical study of Haft Lang nomads of southwestern Iran [Doctoral dissertation, Leiden University].