Document Type : Research Paper
Authors
1 Speech therapist of Special Education Office, South Khorasan, Sarayan, Iran
2 Asistant professor of Linguistcs, Dep. University of Sistan and Baluchestan, Zahedan, Iran.
Abstract
In recent years, a constraint-based framework adapted from Optimality Theory to describe and [1]analyses Speech language disordes. This article describes the syntactic structure of student “A” who is a persian male deaf student, based on violation nucleus constraints in the syntactic phrases. In this paper, we first briefly discuss about of Optimality Theory and then, some of sentences that has been obtained from this student by Speech Language pathologist analyses and describes. We find that, we could described and analysed syntactic disorders by Optimality Theory. Analasys and explaining the student’s sentences give us depper understanding of his syntactic structure. By this presuposition, we must supress markedness constraints by working on the faithfulness constrains. The faithfulness constraints education, the mentioned syntactic structure will closer and closer to a natural person. It is suggested that in order to fulfill this important point, in the subject of education, the nuclei of each phrase should be taught to the student first, and in the next step, complement should be gradually added to the nuclei.
Keywords
. مقدمه
پژوهش حاضر به توصیف و تحلیل ساختار نحوی دانشآموز کمشنوای[1] پسرِ فارسیزبان بر اساس چارچوب نظریة بهینگی[2] (Prince & Smolensky, 2004) میپردازد. این پژوهش موردی است و دادهها بر اساس ارزیابی[3]های گفتاردرمانگر[4] از دانشآموز پسرِ 16 سالة فارسیزبان کمشنوا گردآوری شده است. فرد مبتلا به کمشنوایی فردی است که نتواند صوتی را در محدودة طبیعی بشنود. سازمان بهداشت جهانی[5] در سال 2016، افت شنوایی را بر اساس درجۀ شنوایی در چهار دستة کمشنوایی ملایم، متوسط، شدید و عمیق طبقهبندی کرده است. در کمشنوایی ملایم (26ـ40 دسیبل) فرد در شنیدن و درک گفتار ملایم مشکل دارد. کودک مبتلا به کمشنوایی متوسط (31ـ60 دسیبل) و بزرگسال مبتلا به کمشنوایی متوسط (41ـ60 دسیبل) در شنیدن گفتار معمولی حتی از فاصلة نزدیک مشکل دارند و این امر میتواند در پیشرفت زبانی، تعامل با دیگران و خودارزیابی کودک تأثیر منفی داشته باشد. اشخاص با کمشنوایی شدید (61ـ80 دسیبل) ممکن است فقط بتوانند صداهای بلند گفتار و محیط را بشنوند. فرد مبتلا به کمشنوایی عمیق (بالای 80 دسیبل) به فردی اطلاق میشود که احتمالاً صداهای خیلی بلند را بهمثابه لرزش میشنود (خلیفهلو و همکاران، 1399). در کودکی که از نظر شنوایی آسیب دیده است، هویت اجسام و اتفاقات از نظر ادراکی رشد نکردهاند و نوعی عدم ارتباط بین حرکات دستگاهِ گفتار و صداها وجود دارد. این مسأله منجر به مشکل در صحبت کردن این افراد میشود. به علاوه، این افراد در شناخت اجزای انتزاعی زبان مثل واژههای انتزاعی، درک کلمات چندمعنا، درک کلمات مرکب و همچنین درک و کاربرد قواعد اجتماعی مشکل دارند (صالحی و همکاران، 1396). آسیب شنوایی بهمعنای رخداد انحراف یا تضعیف در دستگاه شنوایی است که نتیجۀ آن عمدتاً شنواییِ خارج از محدودة طبیعی است. نورثرن و داونز[6] (2002) معتقدند که کودکان مبتلا به افت شنواییِ بیش از 15 دسیبل به آموزش ویژه نیاز دارند و در گروه کودکان کمشنوا قرار میگیرند (بهنقل از زمانیراد و همکاران، 1395). اختلال نحوی یکی از اختلالات گفتار و زبان است که در افراد کمشنوا دیده میشود. این افراد در فراگیری و استفاده از زبان و گفتار اختلال دارند و در جملهسازی با مشکل مواجهاند. این افراد نمیتوانند واژههایی را که فراگرفتهاند، در چارچوب قواعد دستوری زبان قرار دهند و جملههای صحیحی تولید کنند یا بنویسند (سلطانی و همکاران، 1394). در بیشتر افراد با کمشنوایی شدید و عمیق، زبان شفاهی به میزان زیادی محدود شده و اغلب نامفهوم است. از این رو، بررسی و تحلیل آن بهسهولت امکانپذیر نیست. رشد زبان نوشتاری در دانشآموزان کمشنوا، پیشرفتهایی را با افزایش سن نشان داده است، اما بهنظر میرسد حداکثر رشد نوشتاری آنها درحدود سطح دانشآموز 9 تا 10 سالة شنوا باشد. آنها همچنین با مشکلاتی در جنبههای مختلف زبان نوشتاری (واژگانی، صرف، نحو و کاربردشناسی) مواجه هستند، اما مشکلاتشان در حوزههای دستوری شامل حذفها، جایگزینیها و اضافهگوییها در تکواژهای مختلف ملاحظهشدنیتر است (زمانیراد و همکاران، 1395). جملات این کودکان از لحاظ نحوی کوتاهتر (میانگین طول گفته کاهش مییابد) و سادهتر (بهعنوان مثال کاربرد ساختارهای پیچیده، از قبیل جملات مجهول و ... در گفتار آنها کمتر مشاهده میشود) هستند. همچنین، ممکن است این جملات ساختار نامناسبی داشته باشند و کاربرد قیود، حروف اضافه و حروف ربط در آنها کمتر باشد ( لطفی و همکاران، 1388).
در این پژوهش، نقض محدودیتهای مربوط به هسته در برخی از گروههای نحوی، مانند گروه فعلی، گروه اسمی، گروه حرفاضافهای و گروه حالت بر اساس چارچوب نظریة بهینگی در یک دانشآموز کمشنوا بررسی شده است. پژوهش حاضر یکی از اولین مطالعاتی است که در زمینة بالینی، تحلیل نحوی گفتارِ کودکان دارای اختلال گفتار و زبان را بررسی کرده است. در حقیقت، این مطالعه تلاش ناچیزی است در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان جملات بیانشده توسط این دانشآموز را بر اساس چارچوب نظریة بهینگی تحلیل و تبیین کرد یا خیر. دیگر آنکه، آیا این تحلیلها در آموزش یاریگرمان خواهد بود.
- مبانی نظری
نظریة بهینگی یکی از نظریههای صوری توصیف نظام دستوری زبانها است که اولین بار در سالهای اوایل دهة نود قرن بیستم میلادی به جامعة زبانشناسی ارائه شد (Prince & Smolensky, 2004). این نظریه ابتدا در زمینة واجشناسی[7] به کار گرفته شد و پس از آن، بهسرعت در تحلیلهای صرفی و نحوی جای خود را باز کرد (دبیرمقدم، 1393). این نظریه محدودیتبنیاد[8] است و بهطور کلی، دو نوع محدودیت را شامل میشود: گروه اول، محدودیتهای نشانداری[9] هستند که بهخودیِخود برونداد[10] را ارزیابی میکنند و به درونداد[11] دسترسی ندارند. گروه دوم، محدودیتهای پایایی[12] نام دارند که مسئول حفظ عناصر زیرساختی در برونداد هستند (قربانپور، 1393). در نظریة بهینگی سازوکاری به نام مولد[13] از یک درونداد گزینههای[14] بیشماری تولید میکند. پس از آن، ارزیاب[15] تعدادی محدودیت سلسلهمراتبی را رتبهبندی میکند و این محدودیتها را بر گزینههایی که مولد تولید کرده اعمال میکند. سرانجام، گزینهای که بیشترین هماهنگی را با محدودیتهای دارای رتبۀ بالا داشته باشد بهعنوان گزینة بهینه انتخاب میکند (افتخاریفر، 1396). تعامل محدودیتها در نظریة بهینگی بر پایة نوعی رابطة غلبگی و مرتبهبندی است که در میان محدودیتها حاکم است. در نظریة بهینگی محدودیتها تخطیپذیر[16] هستند و حتی بروندادهای بهینه نیز برخی از محدودیتها را نقض میکنند. با این حال، این تخطیها تنها برای جلوگیری از نقض محدودیتهای مرتبهبالاتر رخ میدهند و باید در کمترین حد ممکن باقی بمانند (قربانپور، 1393، بهنقل از Prince & Smolensky, 2004). در نظریة بهینگی، بهینگی مفهومی نسبی است. اگر و فقط اگر گزینهای کمترین تخلف را از محدودیتهای مرتبشده داشته باشد، آن گزینه بهینه است. بهینگی همان خوشساخت بودن نسبی است و هیچ برونداد بهینهای لزوماً بهطور مطلق خوشساخت نیست (بیجنخان، 1384). سازوکار نظریة بهینگی در به دست دادن برونداد بهینه توسط تابلو[17] صورتبندی میشود. بر اساس این سازوکار، به تعداد دفعاتی که گزینهای محدودیتی را نقض میکند، به سلول مربوطه علامت * تعلق میگیرد. اگر در یک سلول n بار علامت * قرار گیرد، به این معنی است که گزینة مربوطه n بار محدودیت مربوطه را نقض کرده و در نتیجه n بار جریمه میشود. اگر گزینهای محدودیتی با بالاترین رتبه را n بار نقض کند، در سلول مربوطه n بار علامت * و سپس علامت ! قرار میگیرد. علامت ! بیانگر سنگینترین جریمۀ ممکن است، زیرا یک محدودیت با رتبة بیشینه را نقض کرده و این به بیشترین میزان بدساختی در مقایسه با سایر گزینهها منجر میشود. اگر در سلولی علامتی وجود نداشته باشد، به این معنی است که وضعیت گزینۀ مربوطه نسبت به شرایط محدودیت مربوطه خنثی است و از علامت <جای خالی> استفاده میشود (بیجنخان، 1384). نشانة انگشت اشاره (☞ ) در تابلوی محدودیتها گزینة بهینه را مشخص میکند (فیروزیانپور اصفهانی، 1393).
- پیشینة پژوهش
مقالة حاضر به توصیف و تحلیل محدودیتهای حاکم بر ساختار نحوی جملات دانشآموزی کمشنوا میپردازد. تمرکز این پژوهش بر نقض محدودیتهای مربوط به هسته در برخی از گروههای نحوی زبان فارسی بر اساس چارچوب نظریة بهینگی است. پژوهشهای گوناگونی محدودیتهای نحوی را بر اساس نظریة بهینگی در گفتار افراد طبیعیِ فاقد اختلال زبانی بررسی کردهاند. طبق بررسیها، پژوهشگر به موردی برنخورده است که در آن گفتار افراد دارای اختلالات زبانی بر اساس رویکرد بهینگی و به ویژه نقض محدودیتهای مربوط به هستة گروههای نحوی، تحلیل و توصیف شده باشد. قبل از ورود به بحث اصلی، نیاز است که در مورد جایگاه هسته در زبان فارسی نکاتی ارائه شوند. معینزاده (1384) در مقالهای در مورد جایگاه هسته در زبان فارسی میگوید اگر چه بیشتر گروههای نحوی در تحلیلهای نحوی هستهآغازین تلقی میشوند، اما اکثر دستوریان بر اساس ترتیب سازهها در جملات (ترتیب فاعل ـ مفعول ـ فعل) این زبان را بهعنوان زبانی هستهپایانی در نظر گرفتهاند. رضایی (1390) سه دیدگاه رایج در این زمینه، یعنی هستهآغازین، هستهپایانی و هستۀ دوشقی را در زبان فارسی بررسی میکند. وی اینگونه استدلال میکند که بررسی شواهد ردهشناختی زبان فارسی نشان میدهد که هستهآغازین دانستن زبان فارسی در مقایسه با دو دیدگاه دیگر امری قابلقبول و منطقیتر است. قربانپور (1393) بیان میکند که زبان فارسی معیار بهطور غالب زبانی فعلپایانی است؛ یعنی ترتیب سازهای بینشان در این زبان فاعل ـ مفعول ـ فعل (SOV) است. البته، در زبان محاورهای در این ترتیب سازهایِ بنیادی تغییراتی رخ میدهد. تحلیلهایی که در این مقاله صورت میگیرند بیشتر در مورد گروه اسمی، گروه حرف اضافهای در نقش مفعول و گروه فعلی هستند. لذا، با توجه به مطالب بالا، در پژوهش حاضر، گروههای اسمی و حرف اضافهای هستهآغازین و گروه فعلی هستهپایانی در نظر گرفته شده و بر همین مبنا تحلیلها صورت گرفتهاند. در ادامۀ مطلب، خلاصهای از تحلیلهای نحوی انجامشده در چارچوب نظریة بهینگی بررسی خواهند شد و سعی خواهد شد با توجه به محدودیتهای نحوی بهدستآمده از گفتار افراد طبیعی، نمونه جملات این دانشآموز کمشنوا توصیف و تحلیل شوند. با استفاده از محدودیتهای همترازی[18] نحویِ پیشنهادی گریمشاو[19] (2002) ـ که بهصورتAlign-Left/Right (X, XP) بازنویسی میشوند (McCarthy, 2008) ـ سعی خواهد شد مرتبهبندی منسجمی از محدودیتهای این پارامتر ارائه شود. این مسأله در ارتباط با جایگاه هسته نسبت به متمم آن در درون گروههای نحوی زبان فارسی، در مورد این دانشآموز کمشنوا نقشی تعیینکننده دارد. گریمشاو (2002) محدودیت همترازی چپهستگی را اینگونه تعریف میکند:
1ـ :Align-Left (X,XP) هر هستهای در کنارة سمت چپ گروه بیشینة خود قرار میگیرد و هر سازهای که میان هستة یک گروه و کنارة سمت چپ آن قرار بگیرد، یک علامت جریمه به آن تعلق خواهدگرفت.
قربانپور (1393) با توجه به ساختار فعلپایانی (SOV) جمله در زبان فارسی، محدودیتی بهنام محدودیت همترازی راستهستگی را مطرح میکند که شرح آن در زیر آورده میشود:
2ـ Align-Right (V, VP): بهازای هر سازهای که میان هستة یک گروه فعلی و کنارة سمت راستِ آن قرار میگیرد، یک علامت تخطی یا جریمه به آن تعلق خواهد گرفت. قربانپور (1393) سپس مقولة پساضافة «را» را مورد بررسی قرار میدهد و آن را هستة گروه حالت[20] (KP) به شمار میآورد (قربانپور، 1393، بهنقل از Ghomeshi, 1997). وی در رابطه با این گروه محدودیت زیر را تعریف میکند:
3ـ Align-Right (K, KP): بر اساس این محدودیت، بهازای هر سازهای که میانِ هستة یک گروهِ حالت و کنارة سمتِ راستِ آن قرار گیرد، یک علامت تخطی یا جریمه به آن تعلق خواهد گرفت. حال، با ذکر یک مثال محدودیتهای تعریفشده بررسی و تحلیل میشوند:
1) کتاب رو خوندم.
1) [ketɑb ro xundam] : [ VP [ KP ketɑb ro ] [xundam] ]
مثال (1) بر اساس هر سه محدودیتی که در بالا ذکر شد، در چارچوب نظریة بهینگی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد:
تابلوی (1). ارزیابی درونداد [ketɑb ro xundam]
Align-Left (X, XP) |
Align-Right (V, VP) |
Align-Right (K, KP) |
|
** |
|
|
☞ketɑb ro xundam |
* |
!* |
|
xundam ketɑb ro |
* |
|
!* |
ro ketɑb xundam |
|
* |
!* |
xundam ro ketɑb |
در تابلوی (1) دلیل بالاتر قرار گرفتن محدودیت Align-Right (K, KP) نسبت به محدودیت Align-Right (V, VP) این است که محدودیت Align-Right (K, KP) هرگز در زبان فارسی نقض نمیشود. یعنی نقشنمای[21] [rɑ] همیشه بهدنبال مفعولی میآید که آن را حالتنمایی میکند و هرگز قبل از آن قرار نمیگیرد. این در حالی است که محدودیت Align-Right (V, VP) در زبان فارسی معیار تخطیناپذیر است، اما در گونة محاورهای و غیررسمی گاهی نقض میشود. یعنی بهجای [ketɑb rɑ xɑndam]، در گفتار محاورهای و غیررسمی ممکن است گفته شود [xundam ketɑb ro] که در آن محدودیت Align-Right (V, VP) نقض میشود. بهعبارتی، گزینة دوم در تابلوی بالا را میتوان بروندادی بهینه تلقی کرد که تنها در گونة محاورهای و غیررسمی زبان پذیرفتنی است (قربانپور، 1393). حال همچنان که در تابلوی (1) دیده میشود، مرتبهبندیِ محدودیتهای همترازی نحوی در زبان فارسی به شکل زیر است:
2) Align-Right (K, KP) >> Align-Right (V, VP) >> Align-Left (X, XP)
لازم به ذکر است از آنجا که گفتار دانشآموز موردنظر بر اساس ارائۀ تصاویر آزمون توسط گفتاردرمانگر مورد بررسی قرارگرفته و گفتاردرمانگر با طرح سؤال «این کیه؟ و چکار میکنه؟» مبنای بررسی را گونة رسمی زبان فارسی درنظرگرفته، ارزیابی جملات بر اساس این گونة زبانی انجام شده است. لذا، فرض پژوهشگر در اینجا این است که چون دانشآموز موردنظر تحصیلکرده است، طرح سؤالها توسط گفتاردرمانگر میتواند گونة رسمی را برانگیخته کند و اگر در مواردی این دانشآموز بر اساس گونة محاورهای پاسخ داده است، آن جمله غیردستوری درنظر گرفته نشده و از تحلیلها حذف شده است. در ادامة شرح و بسط محدودیتهای حاکم بر ساختارهای نحوی در چارچوب نظریة بهینگی، میتوان گفت که درونداد نحوی در این نظریه، متشکل از مدخلهایی واژگانی است که خود تصریف شدهاند. مولد این درونداد را مبنا قرار داده و گزینههای مختلف مرتبط با آن را به دست میدهد. این گزینهها همگی تابع اصول و محدودیتهای نظریة ایکس تیره[22] هستند (Kager, 2004، بهنقل از Grimshaw, 1997). داوری و حاجمحمد جعفر (1396) برای واکاوی قلب نحوی در زبان فارسی دو محدودیت نحوی زیر را بررسی میکنند:
الف) محدودیت هستهاجباری[23] : بر اساس این محدودیت، هر فرافکنی شامل یک هسته است و هر گروه همواره باید با عنصر هستة گروه کامل شود. مثلاً جایگاه هستة گروه فعلی که یک فعل است، همواره بایستی پر باشد. در غیر اینصورت (یعنی اگر جمله فعل نداشته باشد)، محدودیت «هستهاجباری» نقض شده است.
ب) محدودیت ابقاء[24] : رد مجاز نیست و هیچ عنصری نباید در جمله حرکت کند (Prince & Smolensky, 2004). بر اساس این محدودیت، حرکت عناصر و به جای گذاردن رد از خود در جمله تخطی از این محدودیت است. در انتها، داوری و حاجمحمدجعفر(1396) به این نتیجه میرسند که در زبان فارسی محدودیت هستهاجباری محدودیتی دارای رتبهای بالاتر نسبت به محدودیت ابقاء است؛ به بیان دیگر، محدودیت هستهاجباری، محدودیتی تخطیناپذیر است، حال آنکه محدودیت ابقاء تخطیپذیر است. با وجود این، باید گفت که محدودیت ابقاء کاملاً تخطیپذیر نیست و بیش از دو تخطی در این محدودیت جمله را غیردستوری میکند (داوری و حاجمحمدجعفر، 1396). رتبهبندی این دو محدودیت در زبان فارسی به شکل زیر است:
3) OB-HD >> STAY
کاگر[25] (2004) علاوه بر محدودیتهای فوق، سه محدودیت خوشساختی دیگر را در حوزة نحو به شرح ذیل معرفی میکند:
الف) محدودیت عامل نحوی در جایگاه مشخصگر[26]: بر اساس این محدودیت، عاملهای نحوی باید در جایگاه مشخصگر قرار گیرند. این محدودیت عناصر پرسشی (همانند wh) را وادار به جایگیری در جایگاه متممساز گروه مینماید.
ب) محدودیت عدم حرکت یک هستة واژگانی[27]: براساس این محدودیت، یک هستة واژگانی نباید حرکت کند. تحتتأثیر این محدودیت، یک هستة واژگانی باید در جایگاه فرافکن هستههایش باقی بماند.
ج) محدودیت خوانش کامل[28]: بر اساس این محدودیت، ساختار مفهومی باید معین شود. عملکرد کلیدی این محدودیت این است که فعلهای کمکی تهی از معنا را منع میکند (همانند do-support در زبان انگلیسی).
همچنین، وولفورد[29] (2007) محدودیتهای نشانداری و پایایی مربوط به حالت[30] را به شرح ذیل ذکر میکند:
الف) محدودیتهای نشانداری
ـ محدودیت منع کاربرد حالت کنایی (*ERGATIVE)؛
ـ محدودیت منع کاربرد حالت مفعول واسطهای (*DATIVE)؛
ـ محدودیت منع کاربرد حالت مفعول صریح (*ACCUSATIVE).
ب) محدودیتهای پایایی
ـ محدودیت ضدحذف حالت کنایی ((ERG)MAX)؛
ـ محدودیت ضدحذف حالت مفعول واسطهای ((DAT)MAX)؛
ـ محدودیت ضدحذف حالت مفعول صریح ((ACC) MAX ).
و در نهایت اینکه، مولر[31] (2009) در مورد حالت فاعلی محدودیت نشانداری و پایایی زیر را مطرح میسازد:
ـ محدودیت نشانداری: محدودیت منع کاربرد حالت فاعلی (*NOMINATIVE)؛
ـ محدودیت پایایی: محدودیت ضدحذف حالت فاعلی (MAX(NOM)).
- روش پژوهش
دانشآموز الف 16 ساله، پسر و فارسیزبان، در مقطع دبیرستان از مدارس استثنائی تحصیل میکند. براساس گزارش گفتاردرمانگر از پروندة تحصیلی ایشان و مشاهدة نوار گوش، نامبرده از کمشنوایی شدید تا عمیق[32]، منتها با حساسیت بیشتر در گوش راست رنج میبرد. بر اساس ارزیابی انجام شده از روی تصاویر در محل کلینیک گفتاردرمانی، مشکلات گفتاریزبانی ایشان شامل اختلال تلفظی، زیروبمی[33] غیرطبیعی صدا، حذف شناسههای صرفی، عدم تطابق فعل و فاعل، حذف فاعل و فعل و جابهجایی عناصر نحوی میشود. در پژوهش حاضر، بیشتر اختلالات نحوی برمبنای نقض پارامترهای جایگاه هسته در گروههای نحوی مدنظر هستند و جملات دارای اشکالات نحوی ذکر میشوند. اختلالات تلفظی و مابقی اختلالات مدنظر پژوهشگر نیستند. از سوی دیگر، از آنجاکه افراد کمشنوا طیفهای افت شنوایی متفاوتی دارند و اکثر افراد مراجعهکننده به مرکز گفتاردرمانی چندزبانه و از سنین متفاوتی بودهاند، توانش زبانی این افراد یکدست و همگون نیست. لذا، چون پژوهشگر به ابزارهای دقیق شنواییسنجی و آزمودنیهای کافی جهت پژوهش گروهی دسترسی نداشته است، بنا را بر این گذاشته است که این پژوهش را در قالب یک گزارش موردی ارائه دهد. در قسمت بعدی، نمونههای جملات این دانشآموز جهت توصیف و تحلیل ذکر میشوند.
- یافتههای پژوهش
پیکرهای که در نتیجۀ ارزیابی به دست آمده، در پیوست شمارۀ (1) همین مقاله آورده شده است. در اینجا، پژوهشگر جملات را به گروههای زیر تقسیم کرده و سپس از هر گروه یک نمونه را بر اساس چارچوب نظریة بهینگی تحلیل کرده است:
5ـ1. حذف هستة گروه اسمی:
در بیشتر موارد، دانشآموز موردنظر هستة گروههای اسمی (در اینجا فاعل) را حذف میکرد:
1ـ حمام رفت (پسر حمام رفت).
2ـ آمپول زد (دکتر آمپول زد).
3ـ رنگ میزنه (نقاش رنگ میزنه).
4ـ عینک زد (پسر عینک زد).
5ـ جارو زد ( آقا جارو زد).
6ـ زنگ زد (پسر زنگ زد).
7ـ خونه ساخت (بنّا خونه ساخت).
همانطور که در جملات بالا مشاهده میشود، دانشآموز «الف» هستة گروه اسمی (NP) را حذف کرده و از کاربرد فاعل تخطی نموده است. لازم به ذکر است که اگر چه دانشآموز جملاتی دستوری تولید کرده است و هستة گروه اسمی در جملات بالا حالت فاعلی داشته است، با وجود این، فاعل تنها در بافت حضور دارد. بنابراین، در این جملات محدودیتهای پایایی ضدحذف حالت فاعلی[34] ((NOM) MAX) و هستهاجباری (OB-HD) نقض شدهاند. از سویی دیگر، محدودیت نشانداری، منع کاربرد حالت فاعلی (*NOM) است و چون محدودیت نشانداری دارای رتبة بالاتری در سلسلهمراتب محدودیتها است، جملات بدون گروه اسمی فاعل بهعنوان گزینة بهینه انتخاب میشوند. بهعنوان نمونه، در تابلوی (2) مرتبهبندی محدودیتها و گزینة بهینه در جملة «بنا خونه ساخت» آورده شده است.
تابلوی (2). ارزیابی درونداد [bannɑ xune sɑxt]
OB-HD |
MAX (NOM) |
*NOM |
bannɑ xune sɑxt : input |
|
|
|
*! |
bannɑ xune sɑxt |
1 |
* |
* |
|
☞ xune sɑxt |
2 |
همانطور که در تابلوی (2) مشاهده میشود، محدودیت نشانداریِ منع کاربرد حالت فاعلی (*NOM) نسبت به محدودیتهای پایایی ضدحذف حالت فاعلی((NOM) MAX) و هستهاجباری (OB-HD) در رتبة بالاتری قرار دارد. لذا، گزینۀ شمارۀ (1) از محدودیتی در رتبة بالاتر تخطی مهلک (*!) کرده است و جریمة سنگین میشود. بنابراین، چون گزینة شمارة (2) محدودیت دارای رتبة پایینتر را نقض نموده است، بهعنوان گزینة بهینه انتخاب میشود. لازم به ذکر است که محدودیتهای پایاییِ هستهاجباری و ضدحذف حالت فاعلی در سلسلهمراتب محدودیتها نسبت به هم جایگاه یکسانی را اتخاذ نموده و هیچکدام بر دیگری برتری ندارند؛ از این رو، در تابلو خط حدفاصلشان با نقطهچین مشخص شده است.
5ـ2. حذف هستة گروه اسمی و حذف گروه حرفاضافهای
در مجموعه جملات زیر، دانشآموز برای سادهسازی هم از حذف فاعل (هستة گروه اسمی) و هم از حذف مفعول (هستة گروه حرفاضافهای) استفاده میکند.
8ـ نامه داد (آقا به خانم نامه داد).
9ـ هل داد (پسر گاری رو هل داد).
همانطور که در جملات بالا مشاهده میشود، در هر دو جملة فوق در مرتبة اول، هستة گروه اسمی و در مرتبة دوم، کل گروه حرفاضافهای حذف شده است. در جملة شمارۀ (8) گروه حرفاضافهای که مفعول واسطهای است و هستۀ گروه اسمی که حالت فاعلی دارد حذف شدهاند. در جملة شمارۀ (9) گروه حالت که مفعول صریح است و هستة گروه اسمی که حالت فاعلی دارد، حذف شدهاند. در هر دو جمله محدودیت هستهاجباری دومرتبه نقض شده است؛ یکبار برای فاعل که هستة گروه اسمی است و یکبار برای مفعول که متمم گروه حرفاضافهای است. در جملة (8)، محدودیتهای نشانداری، منع کاربرد حالت فاعلی (*NOM) و منع کاربرد مفعول واسطهای[35] (*DAT) هستند و محدودیتهای پایایی بهترتیب محدودیت هستهاجباری (OB-HD)، محدودیت ضدحذف حالت فاعلی ((NOM) MAX) و محدودیت پایایی ضدحذف مفعول واسطهای ((DAT) MAX) هستند که نقض شدهاند. در جملة (9) محدودیتهای نشانداری شامل منع کاربرد حالت فاعلی (*NOM) و منع کاربرد مفعول صریح (*ACC) میشوند و محدودیتهای پایایی شامل محدودیت هستهاجباری (OB-HD)، محدودیت پایایی ضدحذف حالت فاعلی ((NOM ) MAX) و محدودیت ضدحذف مفعول صریح میشوند ((ACC) MAX) که نقض شدهاند. در تابلوی شمارة (3) جملات «آقا به خانم نامه داد» و «پسر گاری رو هل داد» تحلیل و تبیین شدهاند:
تابلوی (3). ارزیابی دروندادهای [ɑɢɑ be xɑnum nɑme dɑd] و
[pesaɹ ɡɑɹi ɹo hol dɑd]
MAX (dat) |
MAX (acc) |
MAX (nom) |
OB-HD |
*DAT |
*ACC |
*NOM |
Input: ɑɢɑ be xɑnum nɑme dɑd |
|
|
|
|
|
*! |
|
*! |
ɑɢɑ be xɑnum nɑme dɑd |
1 |
* |
|
* |
* |
|
|
|
☞ nɑme dɑd |
2 |
|
|
|
|
|
|
|
Input: pesaɹ ɡɑɹi ɹo hol dɑd |
|
|
|
|
|
|
*! |
*! |
pesaɹ ɡɑɹi ro hol dɑd |
1 |
|
* |
* |
* |
|
|
|
☞ hol dɑd |
2 |
همانطور که در تابلوی شمارۀ (3) مشاهده میشود، در مورد هر دو درونداد مورد نظر، گزینههای شمارۀ (2) بهعنوان گزینههای بهینه انتخاب میشوند. علّت آن است که گزینههای شمارة (1) از محدودیتهای نشانداری منع کاربرد حالت فاعلی (*NOM)، منع کاربرد مفعول صریح (*ACC) و منع کاربرد مفعول واسطهای (*DAT) تخطی مهلک نمودهاند. این محدودیتها نسبت به محدودیتهای پایایی هستهاجباری (OB-HD)، ضدحذف حالت فاعلی ((NOM ) MAX) ، ضدحذف مفعول صریح ((ACC) MAX) و ضدحذف مفعول واسطهای ((DAT) MAX) رتبۀ بالاتری دارند. لذا، گزینههای شمارۀ (1) از گردونة رقابت خارج شده و گزینههای شمارۀ (2) بهعنوان گزینة بهینه انتخاب میشوند.
5ـ3. حذف هستة گروه فعلی
در این نوع جملات بسته به بافت موردنظر، دانشآموز هستة گروه فعلی را حذف کرده و تنها به کاربرد قسمتی از بافت جمله ( فاعل) اکتفا کرده است.
9ـ زنبور عسل (زنبور عسل درست کرد).
10ـ دختر عروسک (دختر عروسک بغل کرد).
11ـ شمع تولده (پسر شمع تولد رو فوت کرد).
با توجه به جملات بالا، دانشآموز «الف» در هر سه جمله، فعل را که هستة گروه فعلی است، حذف کرده است. مطابق آنچه که تا به حال بحث شد، محدودیت پایایی نقضشده، محدودیت هستهاجباری (OB-HD) است و محدودیت نشانداری در این جملات محدودیت خوانش کامل (FULL INT) است. در واقع، فعل که خوانش کاملی از جمله در روساخت به دست میدهد، در زیرساخت حذف شده است. تابلوی شمارۀ (4) بهعنوان نمونه، توصیف و تبیین این محدودیتها را در جملۀ «زنبور عسل درست کرد» نشان میدهد.
تابلوی (4). ارزیابی درونداد [zanbuɹ asal doɹost kaɹd]
OB-HD |
FULL INT |
Input: zanbuɹ asal doɹost kaɹd |
|
|
*! |
zanbuɹ asal doɹost kaɹd |
1 |
* |
|
☞zanbuɹ asal |
2 |
همانطور که در تابلوی (4) مشاهده میشود، گزینۀ شمارۀ (1) از محدودیت خوانش کامل تخطی مهلک کرده است. بنابراین، این گزینه از گردونۀ رقابت خارج شده و گزینة شمارۀ (2) بهعنوان گزینۀ بهینه انتخاب میگردد. البته، در جملة شمارۀ (11) علاوه بر محدودیتهای مربوط به گروه فعلی، فاعل که هستة گروه اسمی است و نشانة مفعول صریح که نقشنمای «را» است نیز حذف شدهاند و از محدودیتهای مربوط به آنها تخطی شده است. در این جمله، محدودیتهای پایایی ضدحذف حالت فاعلی ((NOM ) MAX) و هستهاجباریِ (OB-HD) مربوط به گروه اسمی نقض شدهاند. از سویی دیگر، در این جمله محدودیت نشانداری، منع کاربرد حالت فاعلی (*NOM) است. از طرفی دیگر، محدودیتهای پایایی مربوط به نقشنمای «را» در این جمله شامل محدودیت هستهاجباری (OB-HD) و محدودیت ضدحذف حالت مفعولی صریح ((ACC) MAX) میشوند که نقض شدهاند. محدودیت نشانداری در این جمله اجتناب از حالت مفعولی صریح (*ACC) است و وجود آن ساختی نشاندار تولید میکند. تابلوی (5) توصیف و تبیین این محدودیتها را در جملة شمارۀ (11) نشان میدهد.
تابلوی (5). ارزیابی درونداد [pesaɹ ʃamʔ e tavallod ɹɑ fut kaɹd]
MAX (ACC) |
MAX (NOM) |
OB-HD |
*ACC |
*NOM |
FULL INT |
Input: pesaɹ ʃamʔ e tavallod ɹɑ fut kaɹd |
|
|
|
|
*! |
*! |
*! |
pesaɹ ʃamʔ e tavallod ɹɑ fut kaɹd |
1 |
* |
* |
* |
|
|
|
☞ʃamʔe tavallod |
2 |
همانطور که در تابلوی (5) مشاهده میشود، گزینة شمارۀ (1) از محدودیتهای نشانداری خوانش کامل (FULL INT)، منع کاربرد حالت فاعلی (*NOM) و منع کاربرد حالت مفعولی صریح (*ACC) تخطی مهلک نموده است، لذا از دور رقابت خارج میشود. گزینة شمارۀ (2)، اگرچه از محدودیتهای پایداری هستهاجباری (OB-HD)، ضدحذف حالت فاعلی (MAX(NOM)) و ضدحذف حالت مفعولی (MAX(ACC)) تخطی نموده است، ولی بهعنوان گزینة بهینه انتخاب میشود.
5ـ4. حذف هستة گروه حرفاضافهای و جابجایی متمم آن (مفعول واسطهای)
این جملات در واقع دشوارترین جملات بودند، چرا که دومفعولی بودند و دانشآموز در بیشتر موارد، هستة گروه حرفاضافهای را حذف و متمم آن را نیز جابهجا میکرد.
13- دختر توپ داد پسر (دختر به پسر توپ داد).
14- مامان دانه داد جوجه (مامان به جوجه دانه داد).
15- دختر گل داد بابا (دختر به بابا گل داد).
اگر به سه جملة بالا دقت شود، میبینیم که نشانة مفعول واسطهای که هستة گروه مفعول واسطهای هم هست، حذف شده است و متمم آن به انتهای جمله منتقل شده است. در اینجا، محدودیت ضدجابهجایی (STAY) در مورد مفعول واسطهای نقض میشود. از طرفی، محدودیت همترازی عبارت است از (X,XP) Align که وجود آن یک ساخت نشاندار تولید میکند. بنابراین، از محدودیت دارای رتبة بالاتر تخطی مهلک شده و جریمۀ سنگین رخ میدهد. از سویی، در گزینة دوم متمم گروه مفعولی به سمت چپ گروه فعلی منتقل شده و ساختی بینشان ایجاد کرده که محدودیت همترازی را نقض میکند. منتها، از آنجا که محدودیت نشانداری (همترازی) نسبت به محدودیت پایایی در رتبة بالاتری قرار دارد، نقش مهمتری در تعیین برونداد بهینه ایفا میکند. در تابلوی شمارۀ (6) این محدودیتها توصیف و تحلیل شدهاند.
تابلوی (6): ارزیابی درونداد [doxtaɹ be pesaɹ tup dɑd]
STAY |
Align-Left (X, XP) |
Input: doxtaɹ be pesaɹ tup dɑd |
|
|
*! |
doxtaɹ be pesaɹ tup dɑd |
1 |
* |
|
☞doxtaɹ tup dɑd pesaɹ |
2 |
همانطور که در تابلوی (6) مشاهده میشود، مولد از درونداد [doxtaɹ be pesaɹ tup dɑd] گزینههای شمارۀ (1) و (2) را تولید کرده است. محدودیت پایایی نقضشده در اینجا محدودیت ضدجابهجایی (STAY) و محدودیت نشانداری رعایت محدودیت همترازی است که ساخت نشاندار تولید میکند. از آنجا که گزینة دوم کاربرد محدودیت همترازی ((X,XP) Align-Left ) را رعایت نکرده است، نسبت به گزینة اوّل بینشان است و بهعنوان گزینة بهینه انتخاب میشود.
5ـ5. حذف هستة گروه حرفاضافهای در نقش نشانة مفعول
در این جملات، دانشآموز نشانة مفعول واسطهای و صریح را که هستة گروه حرفاضافهای هستند، حذف میکرد.
16ـ خانم تلفن صحبت کرد (خانم با تلفن صحبت کرد).
17ـ پسر آیینه نگاهکرد (پسر به آیینه نگاهکرد).
18ـ خانم میوه تو سبد میذاره ( خانم میوه را توی سبد گذاشت).
در جملات بالا، هستههای گروههای حرفاضافهای که بهترتیب «با»، «به» و «را» و دارای حالتهای مفعول واسطهای و مفعول صریح هستند، حذف شدهاند. محدودیتهای پایایی در این جملات شامل محدودیت هستهاجباری (OB-HD)، محدودیت ضدحذف حالت مفعولی واسطهای ((DAT) MAX) و محدودیت ضدحذف حالت مفعولی صریح ((ACC) MAX) هستند که نقض شدهاند. محدودیت نشانداری در این جملات اجتناب از حالتهای مفعولی واسطهای و صریح است و وجود آنها ساخت نشاندار تولید میکند. جملات شمارۀ (17) و (18) بهعنوان نمونه در تابلوی شمارة (7 ) تحلیل و تبیین میشوند.
تابلوی (7). ارزیابی دروندادها [xɑnum mive ɹo tu sabad mizɑɹe] و
[pesaɹ be ɑjine neɡɑh kaɹd]
MAX (dat) |
MAX (acc) |
OB-HD |
*DAT |
*ACC |
Input: xɑnum mive ɹo tu sabad mizɑɹe |
|
|
|
|
|
*! |
xɑnum mive ɹo tu sabad mizɑɹe |
1 |
|
* |
* |
|
|
☞ xɑnum mive tu sabad mizɑɹe |
2 |
|
|
|
|
|
Input: pesaɹ be ɑjine neɡɑh kaɹd |
1 |
* |
|
* |
|
|
☞ pesaɹ ɑjine neɡɑh kaɹd |
2 |
همانطور که در تابلوی شمارة (7) مشاهده میشود، در مورد هر دو درونداد موردنظر، گزینههای شمارۀ (2) بهعنوان گزینههای بهینه انتخاب میشوند. علّت آن است که گزینههای شمارة (1) از محدودیتهای نشانداریِ منع کاربرد مفعول صریح (*ACC) و منع کاربرد مفعول واسطهای (*DAT) تخطی مهلک کردهاند. این محدودیتها نسبت به محدودیتهای پایایی هستهاجباری (OB-HD)، ضدحذف مفعول صریح ((ACC) MAX) و ضدحذف مفعول واسطهای ((ADT) MAX) دارای رتبة بالاتری هستند. بنابراین، گزینههای شمارۀ (1) از گردونة رقابت خارج شده و گزینههای شمارۀ (2) به عنوان گزینة بهینه انتخاب میشوند.
- نتیجهگیری
براساس مباحثی که در بالا مطرح شد، میتوان نتیجه گرفت که نظریة بهینگی چارچوب مناسبی برای تحلیل، توصیف و تبیین خطاهای نحوی دانشآموز موردنظر براساس نقض محدودیتهای مربوط به هسته در گروههای نحوی است. منتها، در ساختار جملات نامبرده محدودیتهای نشانداری (خوشساختی) دارای رتبۀ بالاتری نسبت به محدودیتهای پایایی هستند. برای آنکه گفتار این فرد به گفتار فرد طبیعی نزدیک شود، میبایست که در جلسات گفتاردرمانی مبحث محدودیتهای پایایی مدنظر قرار گیرد. در اینصورت، این محدودیتها نسبت به محدودیتهای نشانداری در رتبۀ بالاتری قرار گرفته و گفتار این فرد به گفتار فرد طبیعی نزدیکتر میشود. برای رسیدن به این هدف نیاز است که در گام اول کار آموزش بر روی هستهها، خصوصاً هستههای گروه فعلی شروع شود و بهتدریج به سمت دیگر هستههای انتزاعیتر پیش برود. در گام دوم و پس از یادگیری هستهها، بهتدریج متممها به هستهها افزوده شوند. این طریقة آموزش با ارتقاء محدودیتهای پایایی به رتبة بالاتر نسبت به محدودیتهای نشانداری، گفتار فرد را به گفتار افراد طبیعی نزدیک خواهد کرد. در پایان، باز هم لازم به ذکر است که این پژوهش گزارش موردی پیشنهادی است و جهت تعمیم نتایج به موارد بیشتر، باید اینگونه پژوهشها روی آزمودنیهای بیشتری تکرار شوند.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
- Hearing impairment
- Optimality Theory
- assessment
- speech therapist
- WHO
- Northern, J. L., & Downs, M. P.
- phonology
- constraint-based
- markedness constraints
- output
- input
- faithfulness constraints
- generator
- candidates
- evaluator
- violable
- tableau
- alignment constraints
- Grimshaw, J.
- case phrase
- case marker
- X-bar Theory
- Obligatory Heads (OB-HD)
- STAY
[25]. Kager, R.
- Operator in Specifier (Op-Spec)
- No Movement of Lexical Head (No-Lex-Mvt)
- Full Interpretation (Full-Int)
- Woolford, E.
- case
- Muller, G.
- sever to profound
[33]. tone
پیوست شمارۀ (1)
- نمونههای جملات
1ـ مامان دانه داد جوجه (مامان به جوجه دانه داد).
2ـ دختر گل داد بابا (دختر به بابا گل داد).
3ـ دختر عروسک (دختر عروسک بغل کرد).
4ـ پسر آیینه نگاهکرد (پسر به آیینه نگاهکرد).
5ـ دختر توپ داد پسر (دختر به پسر توپ داد).
6ـ خانم میوه تو سبد میذاره (خانم میوه رو توی سبد گذاشت).
7ـ حمام رفت (پسر حمام رفت).
8ـ نامه داد (آقا به خانم نامه داد).
9ـ هل داد (پسر گاری رو هل داد).
10ـ خانم تلفن صحبت کرد (خانم با تلفن صحبت کرد).
11ـ آمپول زد (دکتر آمپول زد).
12ـ رنگ میزنه (نقاش رنگ میزنه).
13ـ عینک زد (پسر عینک زد).
14ـ شمع تولده (پسر شمع تولد را فوت کرد).
15ـ جارو زد (آقا جارو زد).
16ـ خونه ساخت (بنّا خونه ساخت).
17ـ زنگ زد (پسر زنگ زد).
18ـ زنبور عسل (زنبور عسل درست کرد).