Document Type : Research Paper
Authors
1 Phd Linguistic student, Islamic Azad University Sari branch, Iran
2 Faculty of English group, Humanity school, Islamic Azad University Sari branch, Iran
Abstract
Abstract or unexpressed pronoun in Pro-drop languages refers to a linguistic element having a syntactic function with no phonetic representation. These kinds of languages are divided in different varieties. This article, in the first level, tries to mention the properties of pro-drop languages and at the second one, tries to compare and survey Mazandarani based on pro-drop language division done by Rizzi (1982) to see that in which group, it can be placed. As a whole, the structure of all pro-drop languages can be divided into four groups; 1. Fixed pro-drop languages like Italian, Greek and Persian; 2. Expletive (Null filler) pro-drop languages such as German, some kinds of Dutch and African languages; 3. Relative pro-drop languages as Hebrew, Russian, Marathi, and Brazilian Portuguese; 4. Discourse pro-drop languages like Chinese, Japanese and Korean. With the comparison of Mazandarani to the properties of pro-drop languages, we come to the conclusion that this language belongs to the category of consistent pro-drop languages. Meanwhile, it can be categorized in discourse pro-drop languages as well, because the co-indexation of covert pronoun and the subject of matrix sentence depends on the discourse context.
Keywords
- مقدمه
ضمیر انتزاعی[1] و ناملفوظ در زبانهای ضمیرانداز[2] به عنصری اشاره میکند که دارای نقش نحوی است ولی نمود آوایی ندارد. این سازههای تهی مقولات مختلفی را در بر میگیرند. بر اساس نظریۀ چامسکی[3] (1981)، ویژگیهای [= + مرجعواره][4] و [+ - ضمیرواره][5] چهار نوع مقولة تهی را در زبان مشخص میکند: رد گروه اسمی، رد پرسشواژه، ضمیر ناملفوظ، و ضمیر انتزاعی.
+ مرجع واره، - ضمیر واره = رد گروه اسمی NP - trace
- مرجع واره، + ضمیر واره = ضمیر ناملفوظ Pro
- مرجع واره، - ضمیر واره = رد پرسشواژه WH – trace
+ مرجع واره، + ضمیر واره = ضمیر انتزاعی PRO
در این میان، ضمیر انتزاعی و ناملفوظ نقش مهمی را در تمایز زبانهای ضمیرانداز و غیرضمیرانداز ایفا میکنند. این مقاله به بررسی زبانهای ضمیرانداز و انطباق زبان مازندرانی با قواعد حاکم بر این نوع از زبانها میپردازد. این زبانها دارای تقسیمبندیهای گوناگونی هستند. در این بخش، ابتدا به ردهبندی زبان مازندرانی[6] بر اساس اصول تقسیمبندی زبانهای ضمیرانداز بر اساس ریتزی[7] (1982) میپردازیم و سپس، به ویژگیهای منحصربهفرد زبانهای ضمیرانداز اشاره میکنیم و با ارائۀ شواهد و دادههای زبانی، مشخص میکنیم که زبان مازندرانی میتواند در کدامیک از این زیرمجموعهها جای گیرد. ذکر این نکته لازم و ضروری است که اکثر زبانهای ایرانی در گروه زبانهای ضمیرانداز طبقهبندی میشوند و به نظر میآید که زبان مازندرانی نیز از این قاعده مستثنی نیست، اما نکته در این است که تحقیق و پژوهش خاصی دراینخصوص انجام نگرفته است. این پژوهش تلاش بر این دارد که این موضوع را از جنبۀ علمی و با دادههای زبانی اثبات کند.
زبانشناسان برای پیبردن به انواع زبانهای فاعلتهی مجبور به ارائة اصول و پارامترهایی شدهاند تا بتوانند میان این نوع از زبانها تمایز ایجاد کنند. ریتزی (1982: 143) دو پارامتر را دراینخصوص مطرح میکند: پارامتر اول مجاز بودن ضمیر فاعلی تهی/ ناملفوظ (pro) و پارامتر دوم وجود ضمیر فاعلی ارجاعی تهی (فاعل نحوی بیآوای غیرارجاعی که از آن بهعنوان پوچواژه نیز یاد میشود) را در زبان موردمطالعه ارزشگذاری میکند (متولیان نایینی، 1395: 134). ریتزی اعتقاد دارد که زبانها بین فاعل نحوی بیآوای ارجاعی و غیرارجاعی یک حالت را انتخاب میکنند (زاهدی، 1387: 175)؛ اگر هر دو پارامتر منفی باشند، به این معنی است که زبان موردمطالعه یک زبان غیرضمیرانداز[8] است، مانند انگلیسی و فرانسه، چراکه این زبانها نه ضمیر ارجاعی تهی دارند و نه اساساً مجاز به استفاده از ضمیر تهی هستند. اگر هر دو پارامتر در زبان مثبت باشد، آن زبان را میتوان در زمرة زبانهای کاملاً ضمیرانداز تقسیمبندی کرد. زبانهایی مانند ایتالیایی، فارسی، یونانی و زبان مازندرانی از این دستهاند. زبانهایی نیز هستند که پارامتر اول را دارند ولی فاقد پارامتر دوم هستند. در این گروه از زبانها فاعل تهی غیرارجاعی یا همان پوچواژهها را میتوان دید. زبانهای آلمانی و گونههایی از هلندی در این گروه قرار میگیرند. زبانی را نمیتوان نام برد که در آن پارامتر اول منفی و وجود پارامتر دوم مثبت تلقی شود.
1ـ1. بیان مسئله
سازههای تهی مقولات مختلفی را در بر میگیرند، ازجمله مسئلۀ ضمیر. یکی از پارامترهایی که برای تمایز زبانهای مختلف نسبت به یکدیگر در نظر گرفته شده است پارامتر ضمیرانداز و یا غیرضمیرانداز بودن زبانهاست. این نظریه برای اولینبار توسط پرمیوتر[9] (1971) مطرح شد. بر اساس این نظریه، زبانها را میتوان بر حسب استفاده از فاعل آشکار و فاعل تهی، به دو گروه عمده تقسیمبندی کرد: زبانهای ضمیرانداز که دارای فاعلهای محذوفاند و زبانهای غیرضمیرانداز که ضمیر فاعلی با نمود آوایی مشخص دارند. اینکه برخی از زبانها اجازه میدهند که موضوع خارجی فعل بهصورت محذوف و ناآشکار استفاده شود، در سالهای اخیر، توجه بسیاری از زبانشناسان دنیا را به خود جلب کرده است و مقالات و رسالههای مختلفی در زبانهای مختلف در مورد آن نوشته و ارائه شده است. نکتهای که باید به آن توجه کرد و در ادامۀ پژوهش به آن اشاره خواهد شد رابطة مستقیم ضمیراندازی زبانها و وجود یک نوع تصریف قوی در اینگونه زبانهاست؛ به این معنی که نشانههای فعلی که شامل پسوندها و یا واژهبستهای خاصی هستند، با ملحق شدن به فعل جمله، زمینة ناملفوظشدن ضمیر فاعلی را فراهم میآورند. بهعبارتدیگر، زبانهای ضمیرانداز، با آنکه در بخش ضمیراندازی دارای رفتار یکسان و مشابهی هستند، ولی در چهار زیرگروه مختلف میتوانند تقسیمبندی شوند. در این جستار، بر آنیم تا رفتار زبان مازندرانی را در این چهار زیرگروه زبانهای ضمیرانداز مورد بررسی قرار دهیم تا ببینیم که این زبان در کدامیک از این مقولات میتواند جای گیرد.
- پیشینۀ تحقیق
پیروز (1395) در رسالة دکترای خود به حالت نحوی ضمیر مستتر میپردازد. وی حالت نحوی ضمیر مستتر را چالشی در دستور زایشی میداند و ابتدا، براساس نظریة حاکمیت و مرجعگزینی، این مقولة تهی را بررسی میکند. وی سپس به مقولۀ ضمیر انتزاعی در برنامة کمینهگرا پرداخته و با ارائة مثالهای گوناگون از زبانشناسان مختلف، سعی کرده است نشان دهد این عنصر پنهان دارای یک حالت متعارف ساختاری است که آن را با هستة زمان بند متمم در ساختهای کنترل خودایستای التزامی بازبینی میکند. وی اشارهای به ویژگیهای زبانهای ضمیرانداز نمیکند.
متولیان نایینی (1395)، در مقالة خود، به بررسی پارامتر ضمیراندازی میپردازد. وی با استناد به روبرتز و هولمبرگ[10] که زبانهای ضمیرانداز را به چهار زیرگروه ضمیرانداز ثابت[11]، ضمیرانداز پوچواژهای[12]، ضمیرانداز نسبی[13] و ضمیرانداز کلامی[14] تقسیم میکنند، به بررسی زبان فارسی میپردازد. بر اساس این بررسی، زبان فارسی دارای تصریف غنی فعل است و در تمام صیغهها و در همة زمانها، ضمیر فاعلی ناملفوظ دارد؛ با این حال، وی حضور ضمایر آشکار فاعلی را بههنگام تأکید مجاز میداند. همچنین، این زبان دارای وارونگی آزاد فعل و فاعل است، صافی متممنما را رد میکند و برای بیان ضمیر فاعلی عام از راهکارهای آشکار بهره میبرد.
مصفا جهرمی (1389)، در رسالة دکترای خود، به بررسی ضمیر انتزاعی PRO در فارسی بر اساس رهیافت حاکمیت و مرجعگزینی پرداخته است. وی ابتدا به ضمیر انتزاعی و ویژگیهای آن از زوایای مختلف میپردازد. این زوایا عبارتاند از: زوایای دید به بند بدون زمان در فارسی، مصدر اسم یا فعل، مصدر فعل یا بند، فرافکن بند بودن مصدر و زوایای دید به ضمیر انتزاعی در فارسی. او، در نهایت، ضمیر انتزاعی را سازهای ممکن در زبان فارسی دانسته است.
منصوری (1394)، در مقالة خود، به موضوع پوچواژة بیآوا در زبان فارسی میپردازد. وی ویژگیهای رفتاری این مقوله را به چند دسته تقسیم کرده و آنها را مورد بررسی قرارمی دهد. وی همچنین با بررسی مواردی ازقبیل فاعل بند بهاصطلاح ارتقاء، پوچواژه در ساخت مجهول، جابهجایی پوچواژة بیآوا و...، نتیجهگیری کرده است که جایگزینی پوچواژة آشکار بهجای پوچواژة بیآوا، برخلاف ضمیر محذوف و ضمیر آشکار، امری نسبی است. همچنین، با توجه به پیکرة مورداستفاده چنین نتیجه گرفته است که تقریباً در هیچ موردی، پوچواژة آشکار در پیکره جایگزین پوچواژة بیآوا نشده است.
آلتامینی (2015) به مقولة Pro در زبان عربی میپردازد. وی با تقسیمبندی زبانهای ضمیرانداز و توجه به پنج ویژگی مشترک در میان آنها، یعنی فاعلهای ناپیدا/ غایب، وارونگی آزاد، تخطی در اثر رد that، حرکت بلند کلمات پرسشی فاعلی و ضمایر تجدیدشوندة تهی، زبان عربی استاندارد را مورد ارزیابی و بررسی کامل قرار میدهد. وی در ابتدا به توضیح جامع از هر یک از این ویژگیها میپردازد و سپس، با ارائة دادههای زبانی از عربی استاندارد، آن را با این تقسیمبندیها مورد ارزیابی قرار میدهد.
باربوسا (2011) به موضوع ضمیرانداز نسبی و مرجعوارۀ تهی میپردازد. وی ابتدا زبانهای ضمیرانداز را به سه گروه عمده تقسیم میکند که عبارتاند از: زبانهای دارای ساخت وام مطابقة فاعل قوی، زبانهایی که دارای مطابقه و فاعلهای تهی ارجاعی هستند و زبانهایی که اجازة حذف هر موضوعی بهغیراز فاعل را میدهند. وی در ادامة مقاله، به توضیح و تبیین این سه مقولة زبانی میپردازد.
- مبانی نظری
بهطور کلی، میتوان زبانهای ضمیرانداز را به چهار دستة اصلی تقسیم کرد. در ابتدای این جستار، به ویژگیهای این چهار گروه اشاره میکنیم و سپس، زبان مازندرانی را بر اساس اصول و پارامترهای موجود در این گروهها، مورد ارزیابی و بررسی قرار میدهیم.
3ـ1. زبانهای ضمیرانداز ثابت
در این نوع از زبانها، مانند ایتالیایی، فارسی، ترکی و عربی، در تمام زمانها در تمام صیغگان فعل، ضمیر فاعلی میتواند بهصورت ناملفوظ بیان شود (متولیان نایینی، 1395: 138)؛ بهعبارتدیگر، این زبانها اجازه میدهند که فاعل نحوی بروز آوایی نداشته باشد. ویژگیهای مهم این نوع از زبانها در ادامه آمده است.
3ـ1ـ1. فاعل پنهان
واژهبستها و شناسههای فعلی بهعنوان نشانگر تصریف روی فعل به وجود فاعل جمله اشاره میکنند. درواقع، وجود یک فاعل پنهان در جمله نشاندهندة یک تصریف قوی در فعل است. از این ویژگی زبانهای فاعلتهی بهعنوان مهمترین و اصلیترین خصوصیات زبانها ی ضمیرانداز یاد میشود. کاماچو[15] (2013)، ایناجی[16] (1991)، چامسکی (1981)، ریتزی (1982) و برجودی[17] (2009) مطالعات و بررسیهایی را دراینخصوص انجام دادهاند (Altamini, 2015: 7)؛ به بیان دیگر، اجازهدادن به فاعلهای تهی دارای نقش نحوی برای قرارگرفتن در جایگاه فاعل، در جملات زماندار، فقطوفقط میتواند در زبانهای ضمیرانداز تحقق پیدا کند. در بسیاری از زبانها، مطابقۀ قوی وظیفة حاکمیت یک مقولة تهی را در جایگاه فاعل با عنصر تصریف[18] انجام میدهد. بهعبارتدیگر، عنصر مطابقه[19] بهتنهایی ویژگیهای تصریفی لازم، از قبیل شخص و شمار، را برای فاعل تهی فراهم میآورد؛ مجوز لازم برای این منظور را عنصر زمان در تصریف فعل میدهد که اگر وجود نداشته باشد، pro نیز نمیتواند بروز پیدا کند. نمونههای فارسی در جملات زیر شاهد این مدعاست:
(1)
-الف: (من) میروم. ب: (تو) میروی. ج: (او) میرود.
(1)
- (man) mi rav am.
ش.اول ش. مفرد بن رفتن بن اخباری (من)
(I) will go 1.sg clitics
- (to) mi rav i.
ش.دوم ش. مفرد بن رفتن بن اخباری (تو)
(you) will go 2.sg. clitics
جملات (1.a) و (1.b) نشان میدهد با وجود شناسههای فعلیam و i، دیگر نیازی به نوشتن فاعل آشکار نیست. در واقع، اگر عنصر مطابقه وجود نداشته باشد و از فعل مصدری (بدون زمان) استفاده شود، دیگر نمیتوان از فاعل تهی و یا فاعل ناملفوظ pro استفاده کرد.
(2)
الف: من میروم. ب: * من رفتن ج: * pro رفتن
به همین ترتیب، زبانهایی که دارای تصریف ضعیف و یا فاقد تصریف باشند، بهطور طبیعی، زبانهایی غیرفاعلتهی خواهند بود که از آنها بهعنوان زبانهای غیرضمیرانداز یاد میشود. تصریف ضعیف بدین معنی است که فعل در اینگونه زبانها نمیتواند تمامی اطلاعات لازم دربارۀ شخص و شمار را برای فاعل فراهم آورد. زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی از این دست زبانها هستند.
3ـ1ـ2. وارونگی آزاد[20]
برخی زبانشناسان از قبیل کاین[21] (1975)، چامسکی (1981)، ریتزی (1982)، سفیر[22] (1985) و کاماچو (2013) ادعا کردهاند که وجود وارونگی آزاد یکی از دلایلی است که حکم بر زبانهای ضمیرانداز دارای فاعل تهی میکند (Altamini, 2015: 16). در زبانهایی که این ویژگی را داشته باشند، این اجازه داده میشود که فاعل بتواند در هر طرف از فعل نوشته شود. بهعنوانمثال، در زبان عربی این ویژگی وجود دارد، به طوریکه میتوان جملة «آن مرد رفت»[23] را به دو صورت (sv) و(vs) نوشت؛ یعنی فاعل میتواند در هر طرف از فعل نوشته شود. بهعبارتدیگر، در اینگونه زبانها، جایگاه فاعلی پسفعلی[24] وجود دارد که با فاعل اشغال میشود.
(2)
a: Ɂal radʒol zahab a.
the man go past
b: zahab a Ɂal radʒol.
go past the man .
3ـ1ـ3. مجاز بودن ضمایر آشکار هنگام تأکید
در بسیاری از جملات که هدف و ارادة نویسنده و یا گوینده تأکید بر کنندة کار باشد، حتی در زبانهای ضمیرانداز نیز، ارجحیت با فاعل آشکار است. در مثالهای زیر، در زبان فارسی و انگلیسی، تأکید با حروف درشتشده نشان داده شده است.
(3)
- فارسی b. انگلیسی
من خوردم I ate
آنها خوردند They ate
3ـ1ـ4. عدم رعایت صافی متممنماـرد[25] (حرکت فاعل از بند درونه)
صافی متممنماـرد میگوید که پرسشواژة مفعولی میتواند از درون بند متممنما حرکت کند؛ اگرچه این حرکت میتواند حالت طولانی نیز داشته باشد ولی این امر برای فاعل تحت هیچ شرایطی امکانپذیر نیست. این صافی مانع از این میشود که اثر پرسشواژه و متممنمای that، در آن واحد، در یک جایگاه حضور پیدا کنند؛ بهعبارتدیگر، اگر متممنما در ابتدای بند آشکار بیاید، فاعل بند خودایستا نمیتواند تحت حرکت پرسشواژهای قرار گیرد. جملة زیر را در نظر بگیرید:
(4)
- George talked to Sara.
حال فاعل این جمله (بند) را مورد پرسش قرار میدهیم.
- Who talked to Sara?
اگر این جمله را بهعنوان یک بند درونه (4.a) مورداستفاده قرار دهیم، در این حالت، فاعل تنها میتواند درون خود آن بند مورد سؤال واقع شود (4.b) و حرکت آن از درون بند درونه به خارج و ابتدای جمله (5.c)، موجب غیردستوریشدن آن میشود، چون پس از متممنمای that، از رد پرسشواژه استفاده شده است و این در حالی است که هر دوی آنها نمیتوانند یک جایگاه را در آنِ واحد اشغال کنند.
(5)
- Jack said that George talked to Sara.
- Jack said that who talked to Sara.
- * Whomi did Jack say that ti talked to Sara?
در چنین جملهای، اگر مفعول را از بند درونه مورد سؤال قرار دهیم و باعث خروج مفعول از بند درونه شویم، جملة تولیدی، یک جملة دستوری تلقی میشود (5.d).
- Whomi did Jack say that George talked to ti?
حال، اگر متممنما حذف شود، نهتنها خروج مفعول، که خروج فاعل نیز امکانپذیر خواهد بود (5.e, 5.f).
- Whomi did Jack say George talked to ti?
- Whoi did Jack say ti talked to Sara?
چامسکی (1981)، برجودی (2009)، ریتزی (1982) و کاماچو (2013) خاطرنشان کردهاند که عدم رعایت صافی متممـرد، خصوصیت مشترک در بین زبانهای ضمیرانداز است. فرضیههای زیادی وجود دارد که چرا برخی از زبانها قادرند صافی متممـرد را رعایت نکنند. چامسکی (1981) و ریتزی (1982) ادعا کردهاند که حرکت در اینگونه زبانها از جایگاه پسفعلی شروع میشود و بنابراین، اینگونه به نظر میرسد که صافی متممـرد رعایت نمیشود، درحالیکه در زبانهایی مانند انگلیسی، حرکت از مشخصگر گروه تصریف (Spec IP) شروع میشود و اگر این رد بخواهد به دنبال متممنمای that بیاید، قانون صافی متممـرد از بروز این اتفاق جلوگیری میکند (Altamini, 2015: 20). ریتزی (1982) علت اصلی مجاز بودن خروج فاعل از بند درونه در زبانهای ضمیرانداز را در این میداند که این پدیده نه در یک مرحله، بلکه طی مراحل زیر صورت میگیرد:
- ابتدا فاعل تحت وارونگی قرار میگیرد.
- آنگاه فاعل وارونهشده حرکت میکند (متولیان نایینی، 1395: 141).
3ـ1ـ5. حرکت بلند پرسشواژة فاعلی
حرکت بلند پرسشواژة فاعلی معمولاً در زبانهای ضمیرانداز رخ میدهد، درحالیکه در زبانهای غیرضمیرانداز، این حرکت موجب غیردستوریشدن جمله میشود. این ویژگی به پدیدهای اشاره میکند که در آن، یک گروه پرسشواژهای از جایگاه فاعل استخراج میشود و از بیش از یک گره محدودکننده عبور میکند. این محدودیت در حرکت بر اصل همجواری[26] چامسکی (1981) استوار است که میگوید: حرکت باید موضعی[27] باشد؛ درواقع، هیچ قانونی نمیتواند x و y را در ساختار …x…[α…[ᵦ…y…]…]… به هم مربوط کند، چراکه α و β گرههای محدودکننده هستند. مثالهای زیر شاهد این مدعاست.
(6)
- Which book did George buy?
- Which book did you think George bought?
- *Which book did you believe the claim George bought?
نمودار درختی جملة (6.a) نشان میدهد ساختار جمله کاملاً دستوری است، چراکه پرسشواژه فقط از یک گره محدودکننده عبور میکند. نمودار 1 این ویژگی را نشان میدهد.
نمودار 1. عبور پرسشواژه از گره محدودکننده
CP
DP Cً
Which book C TP bounding node
did DP Tً
George T VP
+ Tense Vً DP
V t
Buy
جملۀ (6.b)، اگرچه اینگونه به نظر میآید که از دو گره رد شده، از نظر ساختاری دستوری است، زیرا پرسشواژه عمل حرکت را در دو گام انجام داده است: ابتدا در جایگاه اشغالنشدۀ مشخصگر گروه متممنما نشسته و سپس جایگاه انتهایی خود، یعنی ابتدای جمله که مجدداً جایگاه مشخصگر متممنماست، را اشغال میکند؛ بنابراین، در این حرکت، درست است که به نظر میآید پرسشواژه دو حرکت انجام داده، اما فقط از یک گره محدودکننده، که جایگاه مشخصگر گروه تصریف است، عبور کرده است. بهعبارتدیگر، حرکت اول به جایگاه مشخصگر گروه متممنما، که توسط هیچ سازهای اشغال نشده است، انجام گرفته و حرکت دوم بهسمت ابتدای جمله صورت گرفته است و در این مسیر، تنها یک گره محدودکننده قرار دارد که همان جایگاه مشخصگر گروه تصریف است. نمودار درختی (2) این موضوع را نشان میدهد.
نمودار 2. عبور پرسشواژه از دو گره محدودکننده
CP
NP C´
C TP bounding node
which book
did DP/NP T´
George T VP
+ Tense V CP
think spec C´
C TP
George bought
جملۀ (6.c) غیردستوری تلقی میشود، چراکه گروه پرسشواژهای باید از دو گره محدودکننده، یعنی گروه اسمی (NP) و گروه تصریف (TP)، در یک زمان عبور کند و این منجر به غیردستوریبودن آن میشود. بهعبارتدیگر، در حرکت اول، گروه پرسشواژه در جایگاه گروه متممنما که اشغال نشده است مینشیند، اما در حرکت دوم، مجبور است که از دو گره محدودکننده، یعنی گروه اسمی و گروه زمان، عبور کند که این حرکت در تضاد با اصل همجواری است و منجر به غیردستوریبودن جمله میشود.
نمودار3. عبور پرسشواژه از دو گره بهطور همزمان
CP
DP Cً
Which ball C TP bounding node
did DP/ NP Tً
you T VP
+ Tense
V NP bounding node
believe det NP
Nً CP
the Cً
claim C IP
3ـ1ـ6. ضمایر تجدیدشوندة تهی[28]
ضمایر تجدیدشونده به ضمایری اطلاق میشود که درون بندهای موصولی میآیند و به مرجعی در بند برونه[29] اشاره میکنند. در جملة (7.a)، ضمیر «they»، بهعنوان یک ضمیر تجدیدشونده، با گروه اسمی «the birds، پرندگان» همنمایه است. حال اگر این ضمیر بهوسیلة یک مقولة تهی (e= empty) جایگزین شود، منجر به تولید یک جملة غیردستوری میشود. جملة (7.b) نشاندهندة این ادعاست. درواقع، میتوان اینگونه ادعا کرد که ضمیر تجدیدشونده در توزیع تکمیلی با رد است. بهعبارتدیگر، اگر امکان وجود رد باشد، نمیتوان از ضمیر تجدیدشونده استفاده کرد و بالعکس.
(7)
- These are the birdsi that when it snows theyi start to migrate.
- *These are the birdsi that when it snows ei start to migrate.
در زبانهای ضمیرانداز، مانند مازندرانی، وجود ضمیر تجدیدشوندۀ تهی منجر به غیردستوریشدن جمله نمیشود. البته میتوان دلیل اصلی آن را در مطابقة قوی بین فعل و فاعل جستجو کرد.
(3)
الف: این وچه ایه که وقتی ورف وارنه برمه کانده (این بچه ایه که وقتی برف میباره گریه میکنه).
c. Ɂin |
vatʃei |
ije |
ke |
vaqti |
varf vārne |
(e)i |
berme |
kānde |
This |
childi |
is |
that |
when |
snow 3.sg |
(e)i |
cry |
do 3.sg |
در جملة (7.c)، مقولۀ تهی e با vatʃe (child) همنمایه است و وجود این ضمیر تهی مشکلی در دستوریبودن جمله ایجاد نکرده است. حال، اگر بهجای مقولة تهی از یک ضمیر تجدیدشوندة آشکار استفاده کنیم، جمله غیردستوری میشود و اگر غیردستوری نیز تلقی نشود، شم زبانی میگوید که خوشساخت نیست؛ به عبارتی دیگر، میتواند یک جملة نشاندار تلقی شود.
ب: این وچهایه که وقتی ورف وارنه و برمه کانده. (این بچهایه که وقتی برف میباره، او گریه میکنه).
d. Ɂin |
vatʃei |
ije |
ke |
vaqti |
varf vārne |
vei |
berme |
kānde |
This |
childi |
is |
that |
when |
snow 3.sg |
hei |
cry |
do 3.sg |
3ـ2. زبانهای ضمیرانداز پوچواژهای
مقولة پوچواژه به مقولهای اشاره میکند که برخلاف ضمیر انتزاعی و یا ناملفوظ، فاقد نقش معنایی است و صرفاً برای رعایت اصل EPP[30] استفاده شده و میتوان از آن بهعنوان «جا پرکن» یاد کرد. این گروههای اسمی پوچواژهای میتوانند به دو صورت آشکار، یعنی با نمود معنایی و یا پنهان یا بدون نمود معنایی، در جملات مورد استفاده قرار گیرند. در ادبیات کمینهگرا، بهمنظور نیاز ساختواژی و بازبینی مشخصههای مربوط، رونوشت و ادغام صورت میگیرد. بسته به اینکه زبان از کدام یک از دو متغیر (پارامتر) ضمیراندازبودن و غیرضمیراندازبودن تبعیت کند، در جایگاه نهاد، پوچواژه میتواند بهصورت بیآوا و یا با نمود آوایی ظاهر شود (منصوری، 1394: 31). برخی از زبانها هستند که در آنها، استفاده از فاعل بیآوای پوچواژهای مجاز است؛ اما اگر این فاعل بیآوا نقش ارجاعی داشته باشد، منجر به غیردستوری و یا بدساختشدن جمله میشود. برخی گونههای هلندی، آفریقایی، کریول و آلمانی در این دسته قرار میگیرند (متولیان نایینی، 1395: 142). بهعنوانمثال، در زبان فارسی، میتوان از ضمیر پوچواژهای «اون» که در نقش بیآوا باشد، استفاده کرد، اما اگر این واژه نقش ارجاعی داشته باشد، منجر به غیردستوریبودن و یا بدساختشدن جمله میشود.
(7)
الف: داره بارون میباره.
ب: *اون داره بارون میباره
3ـ3. زبانهای ضمیرانداز نسبی
هولمبرگ (2005) به دو فرضیه دربارۀ وجود pro در برنامة کمینهگرا اشاره میکند:
فرضیة الف: در زبانهای فاعلتهی، ویژگیهای فی[31] (جنس و شمار) قابلتعبیر هستند. مطابقه، یک ضمیر مشخص ارجاعی است که از نظر آوایی بهصورت یک وند نشان داده میشود.
فرضیة ب: فاعل تهی برای ویژگیهای فی قابلتعبیر، ارزشها و ویژگیهای تعبیرناپذیر موجود در مطابقه تخصیص داده میشود و به سمت مشخصگر گروه زمان، مانند هر فاعل دیگری، حرکت میکند.
بر اساس این دو فرضیه، هولمبرگ معتقد است که شق دوم این ادعا، یعنی فرضیة ب، مربوط به زبانهای ضمیرانداز نسبی است. وی زبانهای فنلاندی، پرتغالی، برزیلی[32]، ماراتی[33] و عبری را از این دست میشمارد و به دو تفاوت اساسی زبانهای ضمیرانداز ثابت و نسبی اشاره میکند. در زبانهای ضمیرانداز نسبی، فاعل تهی بهصورت اختیاری است، درحالیکه در زبانهای ضمیرانداز ثابت، حالت اجباری دارد؛ دوم اینکه فاعل تهی در بسیاری از بافتها نمیتواند استفاده شود درحالیکه در زبانهای ضمیرانداز ثابت، امکان استفاده از آنها وجود دارد. وی دو گونه از زبان پرتقالی اروپایی[34] و برزیلی را مورد بررسی قرار میدهد و مثالهای زیر را میآورد:
(8)
a. O |
Joāo |
disse |
que |
ele |
comprou |
um |
computatador |
The |
Joāo |
said |
that |
he |
bought |
a |
computer |
' |
John |
said |
that |
he |
bought |
a |
computer ' |
b. [ O |
Joāo] |
disse |
que |
[ ] |
comprou |
um |
computatador |
The |
Joāo |
said |
that |
|
bought |
a |
computer |
در جملة (8.b)، مربوط به پرتقالی اروپایی، فاعل تهی جملة درونه، زمانی که فاعل جملة پایه را بهعنوان مرجع پذیرفته است، باید استفاده شود. این فاعل در جملة درونه میتواند بهصورت آشکار بیاید، اگر ترجیحاً با فاعل جملة پایه همنمایه نباشد و یا جمله حالت تأکیدی داشته باشد. درواقع، این پدیده که ویژگی خاص زبانهای ضمیرانداز ثابت است بهعنوان اصل پرهیز از ضمیر[35] شناخته میشود. در زبان پرتقالی برزیلی، که به زبان ضمیرانداز نسبی مشهور است، این خصوصیت به گونهای دیگر دیده میشود. در این زبان، ضمیر آشکار در جملة (8.a) ممکن است در بافت ارجاعی[36] با فاعل جملة پایه باشد. درواقع، هر دو حالت (8.a) و (8.b)، هنگامی که فاعل جملة درونه با فاعل جملة پایه در بافت ارجاعی قرار داشته باشد، میتواند رخ دهد. بهعبارتدیگر، اصل پرهیز از ضمیر در زبان پرتقالی برزیلی منتفی است (Barbosa, 2011: 2).
اینک به مثالی که در آن یک مرجع بالقوه مداخلهگر بین فاعل تهی و مرجع قرار میگیرد اشاره میشود:
(9)
- * Joāoi disse que os moleques acaham [que [ _ ]i é esparto]] BP, EP√
The Joāo said that the children believe that is smart.
Joāo says that the children believe that he is smart.
جملۀ (9.a)، در پرتقالی اروپایی، کاملاً دستوری است، اما در پرتقالی برزیلی، این امر صدق نمیکند، چراکه محدودیتهایی در استفاده از ضمیر وجود دارد؛ بهعنوانمثال، در زبانهای فنلاندی، ماراتی و عبری، در استفاده از ضمایر سومشخص و بقیة ضمایر تفاوتهایی وجود دارد، از جمله اینکه در زمان گذشته و آینده، اجازة استفاده از فاعل تهی سومشخص را نمیدهند، درحالیکه استفاده از اولشخص و دومشخص مجاز است. به همین دلیل، اینگونه از زبانها را زبانهای ضمیرانداز نسبی مینامند.
3ـ4. زبانهای ضمیرانداز کلامی (گفتمانی)
در این گروه از زبانها از قبیل ایتالیایی، اسپانیولی، پرتقالی، مجارستانی و یونانی، بهخاطر وجود تصریف قوی و مطابقة فعل و فاعل و همچنین در زبانهای چینی، ژاپنی، تایلندی، کرهای و تقریباً کشورهای شرق آسیا، فاعل تهی بهصورت آزادانه باتوجهبه شرایط کلام و گفتمان انتخاب میشود. نکتۀ مهم دراینخصوص این است که در اینگونه از زبانها، هر موضوعی (نه فقط فاعل) میتواند بهصورت تهی مورداستفاده قرار گیرد. هوانگ[37] (1984) معتقد است که مبتدای کلامی/گفتمانی در این زبانها حکم به استفاده از فاعل تهی میدهد؛ بنابراین، از روی بافت کلامی/گفتمانی، میتوان به همنمایهشدن فاعل بند پایه و فاعل بند پیرو پی برد.
(10)
- Zhangsuni shuo [Proi/j hen xihuan Lisi ]. چینی
Zhangsun say very like Lisi
Zhangsun said that he liked Lisi.
در جملة (10.a)، بهلحاظ کلامی، میتوان اینگونه برداشت کرد کهPro میتواند همنمایه باZhangsun باشد، چراکه با توجه به شم زبانی، میتوان اینگونه استنباط کرد که خود فاعل Lisi را دوست دارد و نه شخص دیگری. اگرچه در اینگونه از زبانها، میتوان اینگونه برداشت کرد که Proمیتواند به شخص دیگری نیز اشاره داشته باشد و این بستگی به بافت کلام و جملات قبل و بعد از جملة ذکرشده دارد.
- تحلیل دادهها
آنچه در بخش مبانی نظری بیان شد چهارچوب تقسیمبندی زبانهای ضمیرانداز و ویژگیهای منحصربهفرد این گروه از زبانها را در بر میگرفت. در این بخش، زبان مازندرانی را براساس این قواعد مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهیم تا ببینیم زبان مازندرانی در کدام گروه از زبانهای ضمیرانداز اشارهشده میتواند قرار بگیرد.
4ـ1. زبانهای ضمیرانداز ثابت
در مبحث مربوط به ویژگی «فاعل پنهان»، زبان مازندرانی با زبان فارسی مشترک است.
b. فارسی |
a. مازندرانی |
(11) |
(من) میرم. |
1sg. (pro) ʃu mbe. |
|
(تو) میری. |
2sg. (pro) ʃu ni. |
|
(او) میره. |
3sg. (pro) ʃu ne. |
|
(ما) میریم. |
1pl. (pro) ʃu mbi. |
|
(شما) میرید. |
2pl. (pro) ʃu nni. |
|
(آنها) میرند. |
3pl. (pro) ʃu nne. |
|
بر اساس قاعدة «وارونگی آزاد» در زبان مازندرانی، میتوان از جایگاه فاعلی پسفعلی نیز استفاده کرد، اما این نوع از جمله عموماً در شکل محاورهای مورداستفاده قرار میگیرد و ارجحیت در استفاده از جایگاه پیشفعلی[38] است.
(12)
a: vaʧe burde nepār e sar.
the child went terrace of on.
b: burde vaʧe nepār e sar.
went the child terrace of on.
یکی دیگر از ویژگیهای زبانهای ضمیرانداز «مجاز بودن ضمایر آشکار هنگام تأکید» بود که در این زمینه هم زبان مازندرانی این قاعده را رعایت میکند. جملات زیر در زبان فارسی و مازندرانی این مورد را بهخوبی نشان میدهند:
b. فارسی |
a. مازندرانی |
(13) |
من خوردم. |
men bexārdeme. |
|
آنها خوردند. |
veʃun bexārdene. |
|
از ویژگیهای دیگر زبانهای ضمیرانداز، به «عدم رعایت صافی متممنماـرد» یا همان «حرکت فاعل از بند درونه» اشاره کردیم؛ حال ببینیم آیا این موارد در زبان مازندرانی نیز صدق میکند. جمله (بند) زیر را در نظر بگیریم:
(4)
الف: حسن مینا جه حرف بزو ا.
(14)
- hasan minā dʒe harf bazu
Hasan Mina with speak 3 sg. Past
حال این جمله را بهصورت یک بند درونه مورداستفاده قرار میدهیم.
(5)
الف: علی با اوته که حسن مینا جه حرف بزو ا.
(15)
- Ɂali bāute ke hasan minā dʒe harfbazu e.
Ali said that Hasan Mina with speak 3 sg. past
ب: علی باوته که کی مینا جه حرف بزو ا.
- Ɂali bāute ke ki M\minā dʒe harfbazu e.
Ali said that who Mina with speak 3 sg. past
ج: کنجه علی i باوته که ti مینا جه حرف بزو ا؟
- kendʒe Ɂalii bāute ke ti minā dʒe harfbazu e?
Whom Alii said that ti Mina with speak 3 sg. Past
همان گونه که در مثالهای ذکرشده پیداست، جملة (14.a)، بهعنوان یک جملة درونه، در جملة (15.a) مورداستفاده قرار گرفته است. در جملة (15.b)، فاعل میتواند درون خود آن بند مورد سؤال واقع شود و هیچگونه مشکلی نیز برای دستوریبودن جمله به وجود نخواهد آمد، ولی برخلاف زبان انگلیسی که یک زبان غیرضمیرانداز است، در زبان مازندرانی، بهعنوان یک زبان ضمیرانداز، همانطور که در جملة (15.c) دیده میشود، حرکت از درون بند درونه به خارج و ابتدای جمله، موجب غیردستوریشدن آن نمیشود. تفاوتی که زبان مازندرانی دارد این است که اگر متممنما حذف شود هم تأثیری در دستوریبودن جمله ندارد.
د: کنجه علی i باوته (که)ti مینا جه حرف بزو ا؟
- kendʒe Ɂalii bāute (ke) ti minā dʒe harfbazu e?
Whom Alii said (that) ti Mina with speak 3 sg. Past
همانطور که در بخش قبلی ذکر شد، حرکت بلند پرسشواژۀ فاعلی در جملات غیرضمیرانداز موجب غیردستوریشدن جمله میشود؛ اما این حرکت میتواند در زبانهای ضمیرانداز رخ دهد. برایناساس، این اصول را در زبان مازندرانی میسنجیم:
(10)
- کدوم کتاب ر علی بخریه؟
- کدوم کتاب ر فکر کاندی علی بخریه؟
- کدوم کتاب ر ته باور کاندی این ادعا ر علی بخریه؟
(16)
- kodum ketāb re Ɂali baxrie?
Which book pre Ali bought?
- kodum ketāb re fekr kāndi Ɂali baxrie?
Which book pre think do Ali bought?
- kodum ketāb re te bāvar kāndi Ɂin Ɂeddeā re Ɂali baxrie?
Which book pre you believe do the claim pre. Ali bought?
جملات (10.1) و (10.2) همانند زبان انگلیسی عمل کرده است: عبارت پرسشواژه (کدوم کتاب) از جایگاه اصلی خود حرکت کرده و به ابتدای جمله انتقال یافته است و جمله نیز کاملاً دستوری است؛ اما چالش در جملة سوم مشاهده میشود، چراکه به نظر میآید پرسشواژه در مسیر خود از دو گره محدودکننده عبور کرده است: گره گروه تصریف(te bāvar kāndi) که در آن سازةte (you) جایگاه مشخصگر تصریف را اشغال کرده و همچنین گره گروه اسمی (Ɂin Ɂeddeā) که در آن، Ɂin بهعنوان حرف تعریف جایگاه مشخصگر گروه اسمی را اشغال کرده است. سؤال این است که اگر پرسشواژه در مسیر خود از دو گره محدودکننده عبور کرده باشد، چرا این جمله در مازندرانی دستوری است یا حداقل مشکلی در فهم آن ایجاد نمیشود؟ جواب به این سؤال نمیتواند کاملاً واضح باشد، چراکه حرکت پرسشواژه در زبان مازندرانی یک حرکت اجباری بهمانند زبان انگلیسی تلقی نمیشود. بهعبارتدیگر، جملة (10.3) را میتوان بهصورت زیر هم نوشت:
- ته این ادعا ر باور کاندی که کدوم کتاب ر علی بخریه؟
- [IP te [NP Ɂin Ɂeddeā re [VP bāvar kāndi [CP ke kodum ketāb re[IP Ɂali baxrie]]]]]?
you the claim pre. believe do that which book pre. Ali bought?
بنابراین، با این فرض که پرسشواژه در زبان مازندرانی آزادی عمل داشته و اجباری برای قرارگرفتن در اول جمله ندارد، میتوان ادعا کرد که در جملة (16.d)، پرسشواژة «کدوم کتاب» تنها از یک گره محدودکننده، یعنی IP، عبور کرده است. ذکر این نکته لازم است که هنوز دقیقاً مشخص نیست که آیا این ویژگی در تمام زبانهای ضمیرانداز حاکم است یا نه. بهعنوانمثال، آلتامینی (2015)، از قول برجودی (2009)، ادعا میکند که برخی از زبانهای ضمیرانداز مانند عربی مثل زبان انگلیسی عمل میکنند و در اینگونه زبانها نیز گرههای محدودکننده IP وNP هستند، ولی در زبانهایی مانند فارسی و مازندرانی، عبور از دو گره محدودکننده، بهخاطر عدم اجبار حرکت پرسشواژه به ابتدای جمله، مشکلی در دستوریبودن جمله ایجاد نمیکند. درهرصورت، در این زمینه باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد.
چنان که گفته شد، ضمایر تجدیدشونده به ضمایری اطلاق میشود که در درون بندهای موصولی آمده و به مرجعی در بند برونه اشاره میکنند و در توزیع تکمیلی با رد هستند. در زبانهای ضمیرانداز، مانند مازندرانی، وجود ضمیر تجدیدشوندۀ تهی منجر به غیردستوریشدن جمله نمیشود. البته میتوان دلیل اصلی آن را در مطابقة قوی بین فعل و فاعل جستجو کرد.
(6)
الف: این وچه ایه که وقتی ورف وارنه برمه کانده.
(17)
- Ɂin vatʃei ije ke vaqti varf vārne (e)i berme kānde.
This childi is that when snow 3.sg (e)i cry do 3. Sg
در جملة (17.a)، مقولۀ تهی e با (vatʃe)child همنمایه است و وجود این ضمیر تهی مشکلی در دستوریبودن جمله ایجاد نکرده است. حال، اگر بهجای مقولة تهی از یک ضمیر تجدیدشوندة آشکار استفاده کنیم، جمله غیردستوری میشود و اگر غیردستوری هم تلقی نشود، بنا به شم زبانی، خوشساخت نیست؛ به عبارتی دیگر، میتواند یک جملة نشاندار تلقی شود. جملة (4 ب) این موضوع را نشان میدهد:
ب: این وچه ایه که وقتی ورف وارنه و برمه کانده.
- Ɂin vatʃei ije ke vaqti varf vārne vei berme kānde
This childi is that when snow 3.sg hei cry do 3. Sg
4ـ2. زبانهای ضمیرانداز پوچواژهای
پوچواژه به مقولهای اشاره میکند که فاقد نقش معنایی است، صرفاً برای رعایت اصل فرافکنی گسترده استفاده شده و میتوان از آنها بهعنوان «جا پرکن» یاد کرد. همچنین اشاره شد که از ضمیر پوچواژهای «اون» که در نقش بیآوا باشد میتوان استفاده کرد، اما اگر این واژه نقش ارجاعی داشته باشد، منجر به غیردستوریبودن و یا بدساخت شدن جمله میشود.
این مورد برای زبان مازندرانی نیز صدق میکند؛ یعنی اگر پوچواژۀ e با ضمیر ve جایگزین شود، منجر به غیردستوریبودن جمله میشود.
(7)
الف: دره وارش وارن.
ب: * اون دره وارش وارنه.
باز هم میتوان ادعا کرد که دلیل اصلی برای بهکاربردن پوچواژة تهی در زبانهایی مانند مازندرانی وجود مطابقة قوی در این زبانهاست.
(18)
- (e) dare vāreʃ vārne.
e is raining.
- * ve dare vāreʃvārne.
it is raining.
متولیان نایینی (1394: 88-102) به موضوع عامبودن و معرفگی اشاره کرده و آن را جایگزین ارجاعات کرده است. وی برای نشاندادن تمایز کاربرد عام و غیرعام ضمیر تهی، از مثالهای زیر استفاده میکند:
(8)
الف: همة کارها را انجام داد و اداره را ترک کرد.
ب: آدم وقتی در چنین موقعیتهایی قرار گرفت میفهمد که یک اداره یعنی چه.
ج: وقتی در چنین موقعیتهایی قرار گرفت میفهمد که یک اداره یعنی چه.
او در جملة (13 الف)، ضمیر تهی را معرفه میداند و معتقد است که به شخص خاصی اشاره میکند و این شخص حتماً سومشخص مفرد بدون درنظرگرفتن جنسیت آن است. در جملة (13 ب)، ضمیر تهی یک مفهوم عام را در نظر میگیرد، چراکه واژة «آدم» میتواند به هر شخصی اشاره داشته باشد. در جملة (13 ج)، مجدداً ضمیر تهی اشاره به شخص و فرد خاص میکند. وی با مثال (ج)، میخواهد نشان دهد که مفهوم عام نمیتواند بدون استفاده از واژهای مانند «آدم» باشد. وی خاطرنشان میکند که اگر هدف از کاربرد ضمیر تهی بیان مفهوم عام باشد، زبان فارسی نمیتواند از خصوصیت ضمیراندازی خود استفاده کند. به نظر میآید که این ویژگی در زبان مازندرانی نیز صادق است.
(9)
الف: همة کارا ر تنهایی انجام هدا. (ضمیر تهی معرفه)
ب: آدم وقتی کارا ر تنهایی انجام دنه فهمنه چنده کار هاکردن سخته (ضمیر تهی عام).
ج: وقتی کارا ر تنهایی انجام دنه فهمنه چنده کار هاکردن سخته.
4ـ3. زبانهای ضمیرانداز نسبی
با توجه به توضیحات ارائهشده در بخش چهارچوب نظری، به مثالی از زبان مازندرانی میپردازیم.
(19)
- hasan BāɁut e ke PRO xān e bure xāredʒ .
Hassan told past that PRO wants go abroad.
در مثال (19.a)، میبینیم که برخلاف زبانهای ضمیرانداز نسبی که وجود فاعل تهی را اختیاری میدانند، اینجا وجود فاعل تهی بهصورت اجباری است. دیگر اینکه فاعل تهی که دارای ویژگیهای قابلتعبیر، یعنی شخص و شمار، است؛ این ویژگیها براساس فرضیة بازبینی و اصل مطابقه بین فعل و جایگاه مشخصگر عنصر زمان و با استفاده از یک عنصر آوایی بهصورت یک وند مشخص میشود که در زبان مازندرانی، بهصورت عنصر آوایی e در انتهای افعال گفتن (BāɁut) و خواستن (xān) نشان داده شده است؛ در نهایت، حرکت از جایگاه مشخصگر عنصر زمان به جایگاه مشخصگر گروه زمان، بهمانند هر فاعل دیگری، صورت میپذیرد.
4ـ4. زبانهای ضمیرانداز کلامی/ گفتمانی
همان گونه که اشاره شد، هوانگ (1984) معتقد است که مبتدای کلامی/گفتمانی در این زبانها حکم به استفاده از فاعل تهی میدهد؛ بنابراین، از روی بافت کلامی/گفتمانی، میتوان به همنمایهشدن فاعل بند پایه و فاعل بند پیرو پی برد. بر همین اساس، میتوان ادعا کرد Pro میتواند به شخص دیگری غیر از فاعل همنمایه با خودش نیز اشاره داشته باشد و این بستگی به بافت کلام و جملات قبل و بعد از جملة ذکرشده دارد. در ادامه، به نمونهای از زبان مازندرانی اشاره میکنیم:
(10)
الف: حسن با اوته که PRO خله مینا ر دوست دارن.
(20)
- hasani bāɁute ke PROi/j xale minā re dus dārne.
Hassan say that PRO very Mina pre. like have.
Hassan said that Pro likes Mina very much.
جملة مازندرانی (20.a) نیز این ویژگی را نشان میدهد. PRO، بهلحاظ کلامی و شم زبانی، در وهلة اول نشان میدهد که باید با فاعل جملۀ بند پایه همنمایه باشد ولی در همان لحظه، میتوان اینگونه نیز استنباط کرد که فاعل بند پیرو میتواند به هر کس دیگری بهغیراز فاعل بند پایه اشاره داشته باشد و این فقطوفقط بستگی به بافت کلام دارد؛ دیگر اینکه نیازی به وجود نماد مطابقۀ شخص روی فعل وجود ندارد.
- نتیجهگیری
در این جستار، سعی شد که به تعریف و ساختار انواع مختلف زبانهای ضمیرانداز اشاره شود و نشان داده شد که اینگونه از زبانها، بهصورت کلی، به چهار زیرمجموعه تقسیمبندی میشوند: 1ـ زبانهای ضمیرانداز ثابت، مانند ایتالیایی، یونانی و فارسی، که در تمام صیغهها و در تمام زمانها میتوانند از فاعل تهی استفاده کنند. ویژگیهای منحصربهفرد این گروه از زبانها عبارت است از تصریف بسیار غنی فعل، مجازبودن ضمایر آشکار هنگام تأکید، وارونگی آزاد فعل و فاعل، عدم رعایت صافی متممنماـرد، حرکت بلند پرسشواژۀ فاعلی و استفاده از ضمایر تجدیدشوندۀ تهی؛ 2ـ زبانهای ضمیرانداز پوچواژهای، مانند آلمانی، گونههایی از هلندی و آفریقایی، که در آنها وجود فاعل بیآوای پوچواژهای مجاز است ولی نمیتوان از فاعل بیآوای ارجاعی استفاده کرد؛ 3ـ زبانهای ضمیرانداز نسبی، مانند عبری، روسی، ماراتی و پرتغالی برزیلی، که ضمیراندازی بستگی به شخص و زمان فعل دارد؛ 4ـ زبانهای ضمیرانداز کلامی، مانند چینی، ژاپنی، و کرهای، که در آن، موضوعات اسمی در نقشهای مختلف، علاوه بر فاعل، میتوانند حذف شوند و دیگر اینکه نماد مطابقة شخص روی فعل وجود ندارد. با بیان هر یک از زیرمجموعههای زبانهای ضمیرانداز، به ارائة مثالهایی از زبان مازندرانی پرداختیم و این بررسیها نشان داد که زبان مازندرانی دارای تصریف قوی فعل است و در تمام زمانها و تمام ضمایر و صیغهها، میتواند دارای ضمیر فاعلی تهی باشد. این زبان سایر ویژگیهای زبانهای ضمیرانداز ثابت را نیز داراست. این زبان دارای وارونگی آزاد فعل و فاعل است و صافی متممنماـرد را نقض میکند. این ویژگیها زبان مازندرانی را در قلمرو زبانهای ضمیرانداز ثابت قرار میدهد. همچنین، این زبان را میتوان در حوزة زبانهای ضمیرانداز کلامی/گفتمانی نیز قرار داد، چراکه همنمایهشدن ضمیر ناملفوظ و فاعل بند پایه بستگی به بافت کلامی/گفتمانی دارد.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. null pronouns
زبانشناسان زیادی به بررسی ضمیر انتزاعی اقدام کردهاند و هر یک نامی برای آن انتخاب کردهاند. درزی آن را «ضمیر مستتر»، مشکوهالدینی «ضمیر پنهان» و مصفا جهرمی آن را «ضمیر انتزاعی» مینامند.
[2]. pro-drop languages
[3]. Chomsky, N.
[4]. anaphor
[5]. pronominal
[6]. زبان مازندرانی دارای گویشهای مختلفی است که بهطور قراردادی، آن را به سه گویش شرق مازندران (شامل شهرستان های گلوگاه، بهشهر و نکا)، گویش مرکزی (شامل شهرستانهای ساری، میان درود، کیاسر، دودانگه و چهاردانگه) و غرب مازندران (شامل شهرستانهای آمل، بابل، قائمشهر تا شهرستانهای چالوس و رامسر و...) تقسیم میکنند. این پژوهش به گویش زبان مازندرانی شرق مازندران میپردازد.
[7]. Rizzi, L.
[8]. non-pro drop language
[9]. Perlmutter, D.
[10]. Roberts, I., & Holmberg, A.
[11]. fixed pro-drop
[12]. expletive pro-drop
[13]. relative pro-drop
[14]. discourse pro-drop
[15]. Camacho, J.
[16]. Ennaji, M.
[17]. Berjaoudi, N.
[18]. Inflection (INFL)
[19]. Agreement (AGR)
[20]. free inversion
[21]. Kayne, R.
[22]. Safir, K.
[23]. ازآنجاکه «الـ» در عربی نشانۀ معرفهبودن است، میتوان این جمله را به صورت «آن مرد رفت» هم ترجمه کرد.
[24]. post–verbal
[25]. that-trace filter
[26]. subjacency principle
[27]. local
[28]. empty (null) resumptive pronouns
[29]. matrix clause
[30]. extended projection principle
اصلی که براساس آن، هیچ جملۀ زماندار و یا بیزمان نباید فاقد فاعل(آشکار و یا ناآشکار) باشد. از آن بهعنوان اصل فرافکنی گسترده یاد میشود.
[31]. φ features
[32]. Brizilian Portuguese (BP)
[33]. Marathi
[34]. European Portuguese (EP)
[35]. Avoid Pronoun Principle
[36]. co-referent
[37]. Huang, J.
[38]. pre-verbal
استناد به این مقاله: رجبزاده، علی اصغر، اسدی، مسعود، بریمانی، شعبان. (1400). بررسی پارامتر ضمیراندازی در زبان مازندرانی. علم زبان، 8 (13)، 223-253. Doi: 10.22054/ls.2020.47291.1277
Language Science is licensed under a Creative Commons Attribution-Noncommercial 4.0 International License.