Document Type : Research Paper
Authors
1 Ph. D in Linguistic, Islamic Azad University, Ilam, Iran
2 Ph. D in Linguistic, full professor, Tehran University, Tehran, Iran
Abstract
The aim of the study is to investigate Malekshahi Kurdish metaphorical idioms with body part “dam”. Malekshahi is one main part of the Southern Kurdish in Ilam province. The data is collected from native speakers of Malekshahi Kurdish. A common part of metaphorical idioms of Malekshahi is investigated in the present research with a focus on two body parts “mouth” and “face” conceptualization, in light of cognitive semantic. Based on the research findings, a significant part of the metaphors has a structural nature. “Chewing”, “war”, “fire eruption” and “captivity” are some source domains and “debate”, “freedom”, “disregard”, “secrecy” and “sorrow” are some target domains of these metaphors. “container”, “volcano”, “animate”, “cage”, “respect” and “claim” are some cited mappings for word “dam” in Malekshahi Kurdish metaphors. The findings also show that “war” is the most frequent source domain and “heed” is the most frequent target domain in these metaphorical idioms. Differences between the frequency occurrence of these two domains arises from various mapping in frequent domains.
Keywords
- مقدمه
ظهور و ورود علوم شناختی به حوزههای مختلف منجر به پیدایش نظریههای نوینی در مورد رفتارهای بشر شده است. در این بحبوحه، حوزههای مختلف زبان و به طور خاص، معناشناسی، تحت تأثیر قرار گرفته است. معناشناسی به عنوان یکی از بخشهای اصلی زبان بشر، همچنان بیشترین پیچیدگیهای زبانشناختی را نشان میدهد. رویکرد شناختی، به
زبانشناسان اجازه میدهد که بخش قابلملاحظهای از پیچیدگیها و ابهامهای معنایی را توجیه و تفسیر نمایند. معناشناسی شناختی یکی از رویکردهای خلاقانه مطالعۀ زبان و اندیشه است که زبان را بازتابدهندۀ الگوهای اندیشه و ذهن میداند و از این رو به بررسی زبان، ذهن و فعالیتهای آن میپردازد (Evans & Green, 2006).
زبانشناسی شناختی رویکردی به مطالعۀ زبان بر اساس تجربیات ما از جهان، نحوه درک و شیوۀ مفهومسازی است (راسخمهند، 1389: 6). در میان نظریههای شناختی مختلف از جمله مقولهبندی[1]، طرحوارههای تصویری[2]، استعاره[3]، مجاز[4]، مفهومسازی[5]، معناهای
دایرةالمعارفی[6]، فضاهای ذهنی[7] و شبکههای شعاعی[8]، استعاره را میتوان به عنوان یکی از ساختهای معنایی کاربردی و رایج در گفتار سخنگویان در نظر گرفت. در رهیافت شناختی، استعاره به عنوان پدیدهای شناختی در نظر گرفته میشود. استعاره به درک و بیان مفاهیم انتزاعی در قالب مفاهیم ملموستر اطلاق میشود. لیکاف و جانسون[9] (1980) استعاره را «درک و تجربۀ یک چیز بر اساس چیز دیگر» معرفی میکنند (گلفام و یوسفیراد، 1381). بر این اساس استعاره سرتاسر زندگی بشر را در دو حوزۀ اندیشه و عمل در بر گرفته است.
به عقیدۀ معناشناسان شناختی، استعاره بارزترین تجلی شناخت در انسان است (Lee, 2001). بر اساس نظر جانسون و لیکاف (1980) هر پدیدهای غیر از پدیدههای واقعی را میتوان استعاره دانست. «استعاره یعنی تطابق بینحوزهای (قلمروهای متقاطع) در نظام مفهومی» (Lakoff, 1993). در استعاره، نشانهها بر حسب تشابه و بر اساس الگوهای شناختی، در ترکیب با نشانههای دیگر، بر محور همنشینی قرار میگیرند؛ چرا که استعاره، ابتدا بر محور جانشینی عمل میکند و در نتیجۀ چنین عملکردی، بر محور همنشینی مشهود خواهد بود (گندمکار، 1391). آنچه در استعاره رخ میدهد انطباق دو حوزه است. به طور کلی عناصری از حوزۀ مبدأ[10] بر عناصر حوزۀ مقصد[11] نگاشته میشوند. نگاشت در بردارنده مجموعهای از تناظرهای هستیشناختی[12] میان هستیهای موجود در حوزۀ مبدأ و حوزۀ مقصد است. استعاره به واژههای یک زبان منحصر نیست، بلکه کل ساختهای زبانی میتوانند ساختاری استعاری داشته باشند (Ungerer & Scmid, 1996). جانسون و لیکاف (1980) اعتقاد دارند که نظام تصوری انسان بر پایۀ مجموعۀ کوچکی از مفاهیم تجربی شکل گرفته است؛ مفاهیمی که مستقیماً از تجربۀ ما ناشی میشوند (گلفام و یوسفیراد، 1381). بر این اساس پدیدههایی که از تجربههای فیزیکی ما ناشی نمیشوند، طبیعتاً باید استعاری باشند (Lee, 2001).
مطالعات زبانشناسی شناختی به استفاده از اندامهای بدن برای مفهومپردازی فرهنگی بسیاری از مفاهیم روزمره، توجه ویژهای داشته است. یکی از حیطههای که زبان به بهترین شکل، تعامل میان شناخت، فرهنگ و زبان را بازتاب میکند، استفاده از عبارتها و الفاظی است که به اندامهای بدن اشاره دارند (قادری، 1392). از شیوههای پرکاربرد مفهومسازی اندامواژهها، استفاده از سازوکار شناختی جاندارپنداری است که از بدیهیترین استعارههای هستیشناختی است و بر اساس آن به امری ذهنی یا معنوی و حتی به چیزی مادی، شخصیت انسانی میدهند (اسماعیلی و همکاران، 1398).
کردی ملکشاهی یکی از گونههای کردی جنوبی واقع در استان ایلام است. سخنگویان این گونه، عموماً در شهرستان ملکشاهی، مهران و ایلام ساکن هستند. این پژوهش تلاش میکند که ساختهای استعاری را مورد بررسی قرار دهد که در آنها از اندامواژۀ «dam» با دو معنای «دهان» و «صورت» بهره گرفته شده است. سخنگویان این گونه میتوانند معانی مختلفی را با استفاده از اندامواژهای مفهومسازیکنند که برای ارجاع به دو اندام «دهان» و «صورت» به کار برده میشود. دو اندام مذکور متناسب با معنا و نقشی که در زندگی انسان ایفا میکنند، در مفهومسازی پدیدههای انتزاعی بسیاری به کار برده میشوند. با توجه به حجم بالای چنین ساختهایی در کردی ملکشاهی، تنها بخشی از استعارههای رایج در این حوزه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
- پیشینه پژوهش
استعاره که معادل metaphor در زبان انگلیسی است، واژهای است که ریشه در واژۀ یونانی «metaphora» دارد و مرکب از دو تکواژ «meta» با معنای «فرا» و «phrien» با معنای «بردن» است (Hawks, 1998: 11).
در رهیافت شناختی، استعاره به عنوان پدیدهای شناختی در نظر گرفته میشود و تظاهر آن در زبان، صرفاً از طریق نمود پدیدههای ذهنی صورت میگیرد. استعاره به درک و بیان مفاهیم انتزاعی در قالب مفاهیم ملموستر اطلاق میشود. لیکاف و جانسون (1980) استعاره را «درک و تجربه یک چیز بر اساس چیز دیگر» معرفی میکنند (گلفام، 1381).
جانسون و لیکاف (1980) استعارۀ مفهومی را به سه دستۀ استعارۀ جهتی[13]، استعارۀ
هستیشناختی[14] و استعارۀ ساختاری[15] تقسیم کردهاند. استعارههای جهتی استعارههایی هستند که عموماً مفاهیم را بر اساس جهتگیری فضایی، مانند بالا، پایین، عقب، جلو، دو، نزدیک و ... سازماندهی میکنند (هاشمی، 1389). واضحترین نوع استعارههای هستیشناختی استعارههایی هستند که در آنها به اشیاء و دیگر چیزها، ویژگیهای انسانی داده میشود (هاشمی، 1389). لیکاف و جانسون (2003) سه دستۀ پدیدهای، مادی، و ظرف و تشخیص را برای استعارۀ هستیشناختی معرفی کردهاند. استعارۀ ساختاری، مفاهیم را بر اساس چارچوبهایی از مفاهیم دیگر ساماندهی[16] میکند. لیکاف و جانسون (1980) دربارۀ این نوع استعاره به دو ویژگی ساماندهی و برجستهسازی و پنهان کردن[17] بخشهایی از مفاهیم، اشاره میکنند.
لیکاف (1987) برای هر استعاره سه حوزه در نظر میگیرد. حوزه مبدأ، حوزه مقصد و نگاشت مبدأ بر مقصد. حوزهای که مفاهیم خود را ارائه میدهد حوزۀ مبدأ است. حوزهای که مفاهیم ارائهشده را دریافت میکند حوزه مقصد است (افراشی و همکاران، 1391). استعاره یعنی الگوبرداری نظاممند بین عناصر مفهومی حوزهای از تجربة بشر که ملموس و عینی است، بر حوزهای دیگر که معمولاً انتزاعیتر است، یعنی حوزه مقصد (Lakoff, 1993).
جانسون و لیکاف (1980) اعتقاد دارند که نظام تصوری انسان بر پایۀ مجموعۀ کوچکی از مفاهیم تجربی شکل گرفته است. مفاهیمی که مستقیماً از تجربۀ ما ناشی میشوند و به خودی خود و نه در ارتباط با حوزههای تصوری دیگر، تعریف میشوند. مفاهیم تجربی مورد نظر شامل مجموعهای از روابط مکانی پایهای نظیر (بالا/ پایین. جلو/عقب)، مجموعهای از مفاهیم هستیشناختی فیزیکی مانند (موجود، ظرف و غیره) و مجموعهای از تجربیات و فعالیتهای اساسی از جمله (خوردن، حرکت کردن و ...) هستند. بر این اساس، دیگر
پدیدهها که از تجربیات فیزیکی ما ناشی نمیشوند، طبیعتاً باید استعاری باشند (گلفام و یوسفی راد، 1381).
مولودی و همکاران (1394) با هدف بررسی مفهومسازی حوزۀ مقصد «خشم» در زبان فارسی، 42 حوزۀ مبدأ برای مفهومسازی حوزۀ استعاری خشم، شناسایی و معرفی کردهاند. با بررسی تطبیقی مفهومسازی خشم بین زبان انگلیسی و فارسی مشخص شد که برخی از حوزههای مبدأ در دو زبان مشترک هستند و برخی نیز فقط در زبان فارسی وجود دارند.
رادیکـ بیلجانا و سیلاشکی[18] (2012) مفهومسازی استعاری و مجازی واژۀ «سر» را در زبان انگلیسی و صربستانی مورد بررسی قرار دادهاند. آنها سه استعارۀ مفهومی اندامواژۀ «سر» را تحت عنوان «سر شیء است»، «سر مخزن است» و «سر سمبل انسان است»، مورد بررسی قرار دادهاند و چون در هر دو زبان «سر» نماد و مظهر چیزی است، آن زبانها را زبانهای مغزمدار میدانند که تمرکزشان بر ماهیت مغز است.
گاتیرزـ پرز[19] (2008) با بررسی عبارتهای استعاری مبتنی بر قلب در پنج زبان انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی، این عضو از بدن را یکی از مهمترین اعضاء در بیان مفاهیم احساسی میداند.
گراغانی و حیدریانشهری (1394) اندامواژۀ «دهان» را در سورۀ بقره مورد بررسی قرار دادهاند. در این سوره، «دهان» برای تبیین یک استعارۀ پرکاربرد «تصرف در اموال به مثابۀ خودن آن است» به کار رفته است. یو[20] (2001) معتقد است که بسطهای مجازی و استعاری در مورد صورت انسان، از واقعیتهای بیولوژیکی این عضو بدن ناشی میشود.
از آنجا که صورت انسان، مشخصترین عضو بدن است از این رو، بین صورت و شخص رابطۀ جزء و کل برقرار است. در قرآن استعارههایی با استفاده از این اندامواژه به چشم
میخورد که از آن جمله میتوان به «ایمان داشتن به مثابۀ رو کردن به خداست»، « رضایت به مثابۀ صورت است» و «اقدام کردن به مثابۀ رو کردن است» اشاره کرد.
- روش گردآوری دادهها
پژوهش حاضر توصیفیـتحلیلی است که به بررسی ساختهای استعاری رایجی میپردازد که در آنها از اندام واژههای «دهان» و «صورت» در حوزههای مبدأ و مقصد بهره گرفته شده است. برای گردآوری چنین اصطلاحاتی، ثبت و ضبط گفتار سخنگویان، در موقعیتهای مختلف امری الزامی است؛ لذا دادههای پژوهش حاضر از گفتار روزمرۀ سخنگویان گونۀ کردی ملکشاهی استخراج شده است. آوانگاری دادهها به روش IPA صورت گرفته است.
- 4. تجزیه و تحلیل دادهها
در کردی ملکشاهی واژۀ «dam» بیش از یک مفهوم دارد؛ به همین دلیل ساختهای استعاری این واژه، فراوانی قابل ملاحظهای دارند. به این ترتیب، درک مفاهیم گوناگون ذهنی و نگاشتهای صورت گرفته، بر اساس زمینههای شناختی افراد از پدیدههای مختلف و همچنین باورهای فکری و فرهنگی حاکم بر گروههای زبانی، امکانپذیر میگردد. به طور کلی «dam» را میتوان به عنوان دروازهای برای هر مفهوم عینی و انتزاعی در نظر گرفت و بر این اساس، به نگاشتها و انطباقهایی دست زد که مفاهیم انتزاعی را ملموستر جلوه دهند. در عبارتهای استعاری، واژۀ «dam» ممکن است در دو حوزۀ مبدأ و مقصد به کار برده شود. در هر یک از نگاشتها، دهان ممکن است به مثابۀ یک ظرف، وسیلهنقلیه، سر و ... باشد.
با استفاده از استعارۀ ساختاری «مباحثه جنگ است»، نگاشتهای بسیاری در کردی صورت گرفته است. این پدیده را میتوان نتیجه گوناگونی نزاعها دانست. در نزاعهای تن به تن، اغلب دو طرف دعوا، سر را بر هم میگذارند و با انجام چنین عملی، زورآزمایی را آغاز میکنند. اصطلاح «شاخ به شاخ شدن» که در درگیریهای انسانی و غیرانسانی نیز به چشم میخورد، میتواند در ایجاد نگاشتهایی متنوعی، تأثیرگذار باشد. در کردی ملکشاهی، اصطلاح «دهان بر هم گذاشتن» به نوعی نشاندهندۀ «شاخ به شاخ شدنِ لفظی» است.
- dam nân-aĺ yak.
« دهان بر هم گذاشتند.»
«دعوای لفظی را آغاز نمودند.»
در چنین شرایطی، دو طرف به طور لفظی «شاخ به شاخ» میشوند تا از این طریق، نبرد را آغاز نمایند. بر اساس استعارۀ ساختاری «مباحثه جنگ است»، دهان را میتوان به مثابۀ سر و تن دو حریف در نظر گرفت که به واسطۀ آن، افراد، حریف خود را به مبارزه میطلبند. این استعاره صرفاً به مثابۀ آغاز درگیری است و نمیتواند برتری یکی بر دیگری را نشان دهد. نگاشتی که با بهرهگیری از اندامواژۀ «dam» صورت گرفته، عبارت است از «دهان، سر است» در این استعاره، کلام به مثابۀ نیرو در نظر گرفته میشود.
قلمرو مبدأ: زورآزمایی قلمرو مقصد: مباحثه
سر دهان
نیرو کلام
زورآزمایی بحث
نگاشت «دهان، سر است» در مثال (2) نیز به چشم میخورد. در این اصطلاح، نیز «دهان در دهان گذاشتن»، معادل مفهوم «سر به سر گذاشتن » است.
- dam nan-a dam-e haÿ zâřu-a.
«دهان در دهان این بچه نگذار»
«سر به سر این بچه نگذار.»
پدیدۀ «سر به سر گذاشتن» به قصد آزار و تظاهر به جنگ، فراهم آوردن بستر مباحثه و نزاع با کسی است که اغلب از نظر روحی و جسمی در جایگاه پایینتری قرار دارد. به طور کلی، چنین عملکردی بدون پشتوانۀ عقلی در نظر گرفته میشود و از آن به عنوان کاری نکوهیده یاد میشود؛ چرا که بر اساس دیدگاه عموم، چنین کنشی سبب آزار کنشپذیر و تنزل منزلت کنشگر میشود. در آیین پهلوانی، جنگ و نزاع با کسی که در موضع ضعف قرار دارد، نه تنها فعلی شایسته نیست، بلکه عملی غیرانسانی در نظر گرفته میشود. در این استعاره، کلام برای وارد کردن نیرو و آزار دیگری به کار برده میشود.
قلمرو مبدأ: تظاهر به جنگ قلمرو مقصد: مباحثه
نیرو کلام
سر دهان
تظاهر به جنگ مباحثه
با توجه به آنچه اشاره شد، بسیاری از نگاشتهای رایج کردی ملکشاهی، بر اساس استعارۀ ساختاری «مباحثه جنگ است»، قابل توجیه و بررسی خواهد بود. «بر دهان کوبیدن» به عنوان حوزۀ مبدأ برای استعارۀ (3) در نظر گرفته میشود. از نگاشتهای استعاره مذکور، میتوان به «کلام، مشت است» اشاره کرد.
- dam kwet-eÿ kerd-em.
«بر دهانش کوبیدم»
« به طور لفظی با او دعوا کردم و او را مغلوب کردم »
در مثال (3)، کلام، مشت است و به واسطۀ این نگاشت، در نزاع لفظی برای کوبیدن بر دهانِ حریف، مورد استفاده قرار میگیرد. بر اساس استعارۀ «مباحثه جنگ است»،
نگاشتهایی مانند «کلام، گلوله است» نیز به چشم میخورد. این نگاشت در اصطلاح «تیکه انداختن» به وضوح دیده میشود. به طور کلی، «بر دهان کوبیدن» از اقداماتی است که در نزاع فیزیکی صورت میگیرد. این پدیده به عنوان ضربۀ کاری و نهایی در نظر گرفته میشود. یک طرفِ نزاع با استفاده از کلام تند بر دهان کسی میکوبد و ممکن است از این طریق، طرف مقابل را قانع کند و یا به نوعی او را به سکوت وادار سازد. بر خلاف مثال (1) که صرفاً آغاز مباحثه را نشان میدهد، مغلوبشدنِ یکی به واسطۀ کلام تندِ دیگری، در اصطلاح استعاری (3) مشهود است.
قلمرو مبدأ: نزاع فیزیکی قلمرو مقصد: مباحثه
فرد دهان
مشت کلام
بر دهان کوبیدن الفاظ تند و محکم(دعوا)
«کنار کشیدن» و یا «جا خالی دادن» از اقداماتی هستند که در نزاعهای مختلف در مقابل مشت، سنگ، گلوله و به طور کلی، هر جسمی که احتمال دارد با فرد برخورد کند و به واسطه چنین تصادفی، به فرد آسیبی برسد، مشهود است. این عکسالعمل، لزوماً در شرایط جنگی واقع نمیشود، بلکه در شرایط عادی و زندگی روزمره ممکن است توسط افراد، صورت پذیرد. اصطلاح استعاری (4)، «جا خالی دادن» با مفهوم امتناع از «پرخوری و خوردن هر ماده غذایی» در میان سخنگویان، رایج است. با توجه به آنچه ذکر شد، مواد غذایی به مثابۀ عوامل تهدیدآمیزی در نظر گرفته میشوند که تنها راه نجات فرد، در گرو ممانعت از روبهرویی و پذیرش بی قید و شرط آنهاست.
(4) dam ja hü da lâ nya-xa-ÿ.
«دهانش را از مسیر هیچ چیزی کنار نمیکشد»
«هر چیزی را میخورد.»
در این شرایط، تنها راه گریز و رهایی فرد از مخاطراتی که پیش روی او قرار دارند و یا به سمت و سوی او حرکت میکنند، کنار کشیدن و انحراف از مسیر حرکت آنها است. در نزاعهای فیزیکی و شرایط جنگی نیز فرد باید برای جلوگیری از برخورد عامل تهدیدآمیز، خود را به کنار بکشد تا از برخورد با آن در امان باشد. انسان به طور غریزی مانع از برخورد با هر تهدیدی میشود که به سوی او در حرکت است.
قلمرو مبدأ: تصادف و برخورد قلمرو مقصد: پرخوری
انسان دهان
جسم تهدیدآمیز غذا
تصادف خوردن
از رفتارهای عقلائی بشر، دوری از عوامل تهدید کننده است؛ چرا که چنین عواملی ممکن است منجر به مرگ او شوند. بسیاری از مواد غذایی در این گروه قرار میگیرند. به این ترتیب در اصطلاح (4) مواد غذایی به مثابۀ «اجسامی خطرناک» در نظر گرفته میشوند که انسان را مورد هدف قرار میدهند و در صورت برخورد با دهان (خورده شدن)، سلامت وی را به خطر میاندازند.
با توجه به اینکه واژۀ «dam» با معنای «صورت» و «روی» نیز در میان سخنگویان رایج است، میتواند در ساختهای استعاری متنوعی به کار رود. از آنجا که «روی»، شاخصترین عضو بدن در ارتباطات است، در ساختهای استعاری مختلفی به کار میرود. بر این اساس میتوان چنین استنباط کرد که «روی برگرداندن» میتواند نشان از عدم احترام و اعتنا باشد. «روی، احترام (اعتنا) است» نگاشتِ شاخص در مثال (5) است.
با توجه به اینکه یکی از ابزارهای موجود در استعاره پیچیدهسازی است، میتوان ادعا کرد که چنین ساختی در بردارندۀ نگاشتهای مختلفی است. با توجه به مطالب فوق، «احترام» و «اعتنا» به عنوان جسم در نظر گرفته شدهاند، درحالی که از قابلیت «حرکت و جابهجایی» نیز برخوردار هستند. بنابراین، گاهی جسمِ «احترام» میتواند از مسیر دیگران به کنار کشیده شود تا از برخورد با آنها، ممانعت به عمل آید. حوزۀ مبدأ در دو مثال (4) و (5)، «تصادف و برخورد» است، با این تفاوت که در مثال (4)، «خوردن» و در مثال (5)، «رو در رو شدن» حوزۀ مقصد استعارههای مذکور هستند.
(5) dam ja-mân ger-êg-a lâ.
«رویِ خود را از ما کنار میکشد»
«به ما کم محلی میکند.»
قلمرو مبدأ: تصادف و برخورد قلمرو مقصد: اعتنا و احترام
روی جسم
رویارویی احترام (اعتنا)
روی برگرداندن بیاعتنایی
استعارههایی از این دست، اغلب با بهرهگیری از اندامواژۀ «dam» ساخته شدهاند. «روی و دهان بر کسی یا چیزی گذاشتن» به معنای قبول داشتن و اعتنا نسبت به آن است (مثال (6)). بر اساس این استعاره نیز نگاشت «ادعا بالاست» قابل برداشت است.
(6) dam-aĺ kas nyanan.
«دهان به کسی نمیگذارند»
«ادعایشان بسیار بالاست.»
در مثال (7) نیز به طور ضمنی به «بالا بودن ادعا» اشاره میشود.
(7) dam-eÿ ferya hâw bân.
«دهانش خیلی بالاست»
«توقع و ادعایش بسیار زیاد است. »
با توجه به اینکه ادعا، نوعی بزرگبینی است، فرد مدعی طوری خود را بالاتر از دیگران میپندارد که قامت دیگران به سطح نگاه و چشمان وی نمیرسد. ساختهای استعاری دیگری نیز در میان سخنگویان رایج هستند که به طور ضمنی به قابلیت تغییر ارتفاعِ ادعا اشاره دارند. چنین مفهومی در ساخت «به او اضافه نکن» با معنای «ادعایش را بالا نبر» به کار میرود (مثال 8). در این حالت، ادعا به مثابۀ طول است. با بهرهگیری از چنین نگاشتی،
میتوان طول استعاره را کم و یا زیاد کرد.
همانطور که با دوختن و بریدنِ پارچه، طول آن افزایش و کاهش مییابد، طولِ ادعای افراد نیز میتواند توسط دیگران زیاد و یا کم شود.
(8) wa dam-eÿ-aw naÿ.
«به او اضافه نکن»
«توقع و ادعایش را بالا نبرید »
در این شرایط نوع رفتار با افراد میتواند به منزلۀ افزودن به ادعا و یا کاستن آن باشد. افزودن بر طول ادعای هر فرد، نشانۀ افزودن به سطح گستاخی و خواستههای غیرمعقول وی است و این پدیده، کوچکترین ارتباطی با شایستگی و قابلیتهای مثبت او ندارد.
یکی از اصطلاحات استعاری، «دهان رساندن» است. اصطلاح مذکور، اغلب به منظور سفارش در محیط اداری به کار میرود. عموماً افرادی این اصطلاح را مورد استفاده قرار میدهند که از نظر جایگاه و نفوذ اجتماعی در سطحی پایینتر از آن قرار دارند که بتوانند از قدرت خود برای پیشبرد امور بهره گیرند. در مثال (9)، «کلام، مسافرِ دهان است».
(9) dam-ê řâ men-iš beřas-en.
«برای من نیز دهانی برسان»
«مرا هم سفارش کن.»
در این اصطلاح، «کلام، جسم است» و «کلام، قابل حرکت است» نگاشتهایِ اصطلاحِ مذکور در نظر گرفته میشوند. «dam» به مثابۀ وسیلۀ نقلیهای در نظر گرفته میشود که قابلیت حمل اجسام (کلام دیگران) را دارد. به طور کلی، دهان میتواند کلام غیر را نیز به مقصد برساند، اما آنچه که به کارگیری چنین ساختی را برای تمام افراد محدود میکند، این واقعیت است که هر «دهانی»، چنین قابلیتی ندارد. اصطلاح مورد نظر، صرفاً برای افرادی به کار برده میشود که جایگاه و نفوذ لازم را داشته باشند تا از این طریق، بتوانند کلامی را به سود کسی، انتقال دهند. به طور کلی، این پدیده برخاسته از «دور بودنِ مسیر» است. در این استعاره، «دوری» متغیری عمودی و ناشی از سلسله مراتب و جایگاه اجتماعی افراد است و نه به صورت خطی و افقی.
قلمرو مبدأ: انتقال مسافر قلمرو مقصد: سفارش کردن
حامل دهان
محمول کلام
انتقال دادن سفارش کردن
در اصطلاح استعاری «دهانتان با او همراه باشد» در مثال (10)، دهان قابلیت جابهجا شدن دارد و همانند یک جاندار عاقل میتواند فرد دیگری را همراهی کند. در این جمله، «دهان، راهنما است» و «کلام، راهگشاست» از نگاشتهای استعارۀ مذکور در نظر گرفته میشود. از آنجا که چنین اصطلاحی، به منظور تحریک و تشویق به ارشاد و راهنمایی است، دهان
میتواند به منزلۀ چراغی نیز باشد که کلام، نور آن را تأمین نماید. این ساخت برای افراد نادان و بیتجربهای به کار میرود که به طور مداوم نیازمند راهنمایی باشند.
(10) dam-e-tân ward-ê-ug.
«دهانتان با او باشد»
«مدام او را راهنمایی کنید»
قلمرو مبدأ: روشنایی قلمرو مقصد: راهنمایی کردن
چراغ دهان
نور کلام
روشنایی راهنمایی
مثال (11) یکی از استعارههای رایجی است که به واسطۀ آن میتوان شدت اندوهِ فرد را نشان داد. آتش، به عنوان حوزۀ مبدأ این استعاره در نظر گرفته میشود که از طریق آن نگاشتِ «غم آتش است» صورت میپذیرد. عبارت مذکور اغلب زمانی به کار برده میشود که فرد، دغدغههای بسیاری داشته باشد و به طور خاص، از نظر مالی متحمل فشارها و محدودیتهای مختلفی باشد. چنین دغدغههایی اغلب مادی هستند. آنچه که واضح به نظر میرسد این واقعیت است که کلامِ انسان، بازتاب حالت درونی اوست، اما گاهی علت بروز احساسات و به طور خاص، اندوهِ فرد شرایط واقعی وی نیست، بلکه ممکن است ابراز نگرانی مداوم، برخاسته از عادتها و خلق و خوی منفیِ وی باشد. در این شرایط، فرد پیوسته و به هر دلیلی از مسائلی شکوه میکند که عموماً واهی و خیالی هستند.
(11) ʔâğer ja dameÿ-aw doug.
«از دهانش آتش زبانه میکشد»
«بسیار غمگین است.»
قلمرو مبدأ: فوران آتش قلمرو مقصد: ابراز اندوه
آتش غم
آتشفشان دل
دهانه آتشفشان دهان
فوران آتش ابراز احساسات
از نگاشتهای بسیار رایج میتوان به «ظرف بودنِ دهان» اشاره کرد. در این شرایط کلام، به مثابۀ جسم، در نظر گرفته میشود. «در دهان افتادن» و «از دهان در رفتن (فرار کردن)» را از جنبۀ جانداربودن و تشخیصپذیری میتوان مورد مقایسه قرار داد. به عنوان مثال، در اصطلاح «در دهان افتادن»، بیشتر بر جنبۀ مادی کلام تأکید میشود و به عنوان مظروفِ ظرفِ دهان، به کار برده میشود (مثال (12)، در حالی که اصطلاح «از دهان در رفتن (فرار کردن)»، علاوه بر جسم بودنِ کلام، به طور ضمنی بر جانداری و قابلیت «حرکت» آن نیز اشاره میکند (مثال (13).
(12) ʔaÿ qesya čwa-ü kaft-a dam-e to.
«این چه حرفی است که در دهانت افتاده است »
«چرا این حرف را مدام تکرار میکنی؟»
در مثال (12)، کلام جسمی است که در دهان افتاده و به واسطه چنین رویدادی، اسیر دهان شده است. در این شرایط، گوینده تمایلی به کنار گذاشتن و رهاسازی آن ندارد. «qesya» میتواند یک کلمه، عبارت و یا یک جمله باشد که قبلاً گوینده از آن بیاطلاع بوده و یا بر آن توجه و تمرکزی نداشته است. فرایند «در دهان افتادن»، به معنای اسیرشدنِ کلام در دهان و میل شدید گوینده به تکرار مداوم آن است.
از موارد استعاری مشابه در کردی ملکشاهی، میتوان به «dam-aĺ dam kaft-en» نیز اشاره کرد که به «دهان به دهان شدن سخن» اشاره دارد. در این استعاره، کلام جسمی است که از یک ظرف (دهانی) به ظرف (دهان) دیگر منتقل میشود.
قلمرو مبدأ: افتادن قلمرو مقصد: اسیر شدن
جسم کلام
ظرف (قفس) دهان
افتادن اسیر شدن
(13) ja dam-e xweÿân dar-čeğ (kaft).
«از دهان خودشان دررفت»
«خود آنها راز را فاش کردند.»
بر خلاف مثال (12)، اصطلاح استعاری (13)، کلام را جسمی جاندار معرفی میکند که طی فرایندی غیر ارادی و عامدانه، از فقسِ دهان رها شده است. سخنگویان چنین اصطلاحی را زمانی به کار میبرند که ناخواسته رازی فاش شده است.
قلمرو مبدأ: فرار کردن قلمرو مقصد: برملا شدن
کلام زندانی
دهان قفس
فرار کردن برملا شدن
در دو مثال بالا، کلام جسم و دهان مظروف است با این تفاوت که در مثال (12) کلام در دهان گرفتار میشود، در حالی که در مثال (13) از جایگاه اصلی خود رها شده است. در مثال (12) فرد سخنی را مدام تکرار میکند، در حالی که در مثال (13)، راز و یا سخنی پنهانی از دهان خارج شده است. استعاره (13) از نمونههای استعارۀ هستیشناختی در نظر گرفته میشود.
در مثال (14)، فرد حرف بیهوده و آزاردهندهای را دائماً تکرار و مدام بر آن تأکید
میکند. این اصطلاح عموماً دربارۀ کلام منفی استفاده میشود و از این طریق گوینده، مورد سرزنش قرار میگیرد. به عبارت دیگر، همچنان که پاکیزگی و به طور خاص، پاکیزگی فضای دهان، از زینتهای انسانی به شمار میرود، خوشسخنی و خوشزبانی نیز از
ویژگیهای شایسته و نیکو در نظر گرفته میشود. با توجه به شباهت برخاسته از نقشی که دهان به همراه زبان و دندانها در دو فرایند جویدن و تولید گفتار ایفا میکند، نگاشت «کلام، آدامس است» صورت گرفته است.
(14) řâ ǰâǰeg-e dam xwaš kar-a.
«مگر آدامس خوشبو کنندۀ دهان است؟»
«مزیت تکرار این سخن بیفایده چیست؟»
قلمرو مبدأ: جویدن قلمرو مقصد: تکرار کردن
آدامس کلام
جویدن تکرار کردن
فعل awseřinʔ در کردی ملکشاهی با معنای «پاک کردن اثر چیزی» به کار میرود (مثال (15). در این مورد نیز گفتار گوینده و کلام او به مثابۀ مواد خوراکی هستند که با خوردن آنها، اثری بر دهان و صورت فرد باقی میماند. در حوالی افرادی که سخنان بیهوده را بر زبان جاری میکنند، میتوان کسانی را دید که به جانبداری از آنها میپردازند و گاهی، سخنان ناشایست آنها را انکار میکنند. «کسی که دهان فرد دیگری را پاک میکند» در واقع، تلاش میکند که گناه و نقص وی را در مقابل دیگران کتمان نماید تا از این طریق اثری از سخنان گفتهشده بر دهان و صورت وی باقی نماند.
(15) kam dam-eÿân ʔâwbeseř.
«کمتر دهانشان را پاک کن»
«گفتههایشان را انکار نکن»
قلمرو مبدأ: پاک کردن قلمرو مقصد: کتمان کردن
خوراکی کلام
خوردن سخن گفتن
پاک کردن کتمان کردن
کلام اغلب به مثابۀ جسم در نظر گرفته میشود. همانطور که بیان شد کلام را میتوان به عنوان جسمی در نظر گرفت که در ظرف دهان جای میگیرد. در برخی از نگاشتها، ظرفِ دهان قابلیت نگهدارندگی خود را از دست میدهد و نمیتواند مظروف کلام را در خود جای داده و آن را نگه دارد؛ به عبارت دیگر، دهان قابلیت حفظ و نگهداشتن هیچ رازی را ندارد (مثال (16).
(16) hü wa dam-ÿ-aw nyawesêg.
«هیچ سخنی بر دهانش نمیماند»
«نمیتواند رازنگهدار باشد.»
قلمرو مبدأ: عدم نگهدارندگی قلمرو مقصد: دهنلق بودن
ظرف دهان
مظروف کلام
عدم نگهدارندگی دهنلق بودن
(17) dam-eÿ qesya nya-gert.
«دهانش حرف (کلام) نمیگرفت»
«توانایی تولید گفتار به شیوۀ صحیح را نداشت.»
مثال (17) زمانی به کار برده میشود که تولید گفتار، به هر دلیلی برای فرد مقدور نباشد. این پدیده عموماً ناشی از هیجان و عصبانیت فرد است و از این طریق، تلکم به شیوۀ صحیح برای فرد مقدور نیست. به طور کلی، کلمات به مثابۀ اجسامی هستند که ظرفِ دهان قادر به نگهداری آنها نیست. نگاشتهای دیگری که در این استعاره میتواند صورت گیرد، عبارتند از «دهان جاندار است» و «به دهان گرفتن، تولید گفتار است».
قلمرو مبدأ: گرفتن قلمرو مقصد: تکلم
جاندار دهان
جسم کلام
به دهان گرفتن تولید صحیح گفتار
در اصطلاح استعاری (18) و (19)، گوینده، به طور ضمنی بر خودمختاری دهان و عدم کنترل زبان، اشاره میکند تا از این طریق، خود را به خاطر گفتن سخنان نابهجا تبرئه نماید. در این شرایط، دهان از ماهیتی مختار برخوردار است و اجازۀ خروج هر کلامی را دارد. بنابراین، «دهان جاندار و مختار است» و از کنترل فرد نیز خارج است.
(18) dam-et nya-wesêg.
«دهانت آرام نمیگیرد»
«هر چیزی را بر زبان میآوری.»
(19) seĺâÿ dam-e xwaÿ waÿ nya.
«اختیار دهانش را ندارد»
«بدون فکر هر کلامی را به زبان میآورد.»
مثالهای (18) و (19) برای اشاره به افرادی به کار میرود که هر کلامی را بر زبان میآورند و اجازۀ گفتن هر چیزی را به خود میدهند. این افراد زبان را بدون بهرهگیری از فکر و ملاحظۀ هر هنجاری به کار میبرند. چنین استعارههایی در گروه استعارههای
هستیشناختی قرار میگیرند. در مثالهای مذکور، دهان و به طور خاص زبان، جاندار است و به طور مستقل عمل میکند.
- نتیجهگیری
در پژوهش حاضر به بررسی بخشی از استعارههای رایج در کردی ملکشاهی پرداخته شد که در آنها از اندامواژۀ «dam» در مفهومسازی بهره گرفته شده است. با توجه به اینکه واژۀ مذکور به طور مستقیم دو معنای «دهان» و «روی» را در این گونۀ زبانی منتقل میکند، در ساختهای استعاری قابل توجهی به کار میرود. «گفتن»، «جویدن»، «جنگیدن»، «آزادشدن» و «اسیرشدن» از حوزههای مبدأ چنین ساختهایی در نظر گرفته میشوند. از نگاشتهای رایج در این اصطلاحات، میتوان به «دهان، ظرف است»، «دهان، مختار است»، «دهان، دهانه آتشفشان است»، «دهان، جاندار است»، «دهان، قفس است»، «روی، ادعاست» و «روی، احترام است» اشاره کرد.
بخش قابل ملاحظهای از استعارههای موجود ساختاری هستند و نگاشتهای صورت گرفته، برخاسته از شباهتهایی است که میان نقشهای رایج دو اندامواژۀ «دهان» و «صورت» و پدیدههای قلمرو مقصد وجود دارد. بر اساس یافتهها، میتوان ادعا کرد که «جنگ» پربسامدترین حوزۀ مفهومی مبدأ برای استعارههای مورد بررسی است، در حالی که «ادعا» پربسامدترین حوزۀ مفهومی مقصد است. دلیل وجود این عدم تناسب میان حوزههای مبدأ و مقصد، میتواند برخاسته از گوناگونی نگاشتهای صورتگرفته در دو حوزه باشد. به عنوان مثال در استعارۀ ساختاری «مباحثه جنگ است» نگاشتهای متفاوتی در هر یک از
استعارههای مربوط، به چشم میخورد که نتیجة گسترة وسیع استعارۀ مذکور و گوناگونی نزاعها برای نگاشتهای تازه است.
تعارض منافع
نویسندگان پژوهش حاضر هیچگونه تعارض منافعی ندارند.
سپاسگزاری
بدینوسیله از همه کسانی که به ما در انجام این مطالعه کمک کردند صمیمانه تشکر میکنیم. همچنین از داوران که در جهت ارتقای کیفیت مقاله حاضر کوشیدند کمال تشکر و قدرانی را داریم.
[4]. metonymy
[5]. conceptualization
[6]. encyclopedic Meanings
[7]. mental Spaces
[8]. radial Categories
[9]. Lakoff, G. Johnson, M.
[10]. source domain
[11]. target domain
[12]. ontological
[13]. orientation metaphor
[14]. ontological metaphor
[15]. structural metaphor
[16]. systematicity
[17]. highlighting and hiding
[18]. Radic- Biljana, B, Silaški, N.
[19]. Gutierrez Perez, R.
[20]. Yu, N.
استناد به این مقاله: کریمی، آمنه، کریمی دوستان، غلامحسین. (1400). مفهومپردازی اندامواژۀ «dam» در اصطلاحهای استعاری کردی ملکشاهی. علم زبان، 8 (14)، 225-246. Doi: 10.22054/ls.2021.58234.1429
Language Science is licensed under a Creative Commons Attribution-Noncommercial 4.0 International License.