Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD student in Linguistics, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran

2 Associate Professor of General Linguistics, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran

Abstract

In the first part of the article, we looked at the distribution of nasals in Persian (: m & n) to determine how they are distributed in consonant clusters. The results suggest that there is a strong tendency among nasals to be complementarily distributed in the consonant clusters of etymologically Persian words. In the second part of the article, we asked, what are the distributional-phonological characteristics of loanwords in Persian? The results suggest that the distribution of phonological features of loanwords tends to be more dispersed and more balanced than the corresponding features in etymologically Persian words. However, if in the process of borrowing new words, a specific morphological structure of the donor language has been extensively borrowed by the recipient language, such distinctions have been weakening. Furthermore, we suggested that multiple donor languages and the randomness of the borrowing process are two reasons why phonological features of loanwords are more dispersed and more balanced. We also explained why the nC cluster is the most frequent nasal cluster in Persian. We suggested that the reason lies in the fact that n has an oral stop stricture, a property that has been ignored in the description of nasals, which makes it a proper candidate to co-occur with 16 obstruent consonants of Persian. Our data came from a lemmatized corpus-driven list of words, which contains 55000 words.

Keywords

. مقدمه

توزیع واج‌های زبان در جایگاه‌های مختلف تابع محدودیت‌هایی است که این محدودیت‌ها، آرایش‌های متفاوتی از توالی واج‌ها را در واژه‌های زبان به‌همراه‌دارد؛ آرایشی که از آن تحت عنوان واج‌آرایی[1] نام برده‌ می‌شود. واج‌آرایی، در معنایی دیگر، به حوزه‌ای مطالعاتی در واجشناسی اطلاق ‌می‌شود که به توصیف و تبیین محدودیت‌های آرایش واجگان زبان، در توالی‌های واجی می‌پردازد. روش عمده در مطالعة واج‌آرایی زبان، یافتن الگوهای آماری از توزیع واج‌ها و مختصه‌های واجی در مواضع مختلف است که از آن با عنوان واج‌آماری[2] یاد می‌شود. در این پژوهش قصد داریم تا با استفاده از این روش، به مطالعة توزیع واج‌های خیشومی در خوشه‌های دو همخوانی زبان فارسی بپردازیم.

انگیزه اصلی انجام این پژوهش نتایجی است که از پژوهش علم‌الهدی (Alamolhoda, 2000: 233-238) بر روی واج‌آرایی زبان فارسی به‌دست آمده ‌است. دراین پژوهش، علم‌الهدی با تمرکز بر خوشه‌های همخوانی، محدودیت‌های موجود در این خوشه‌ها را با تفکیک واژه‌هایی که به‌لحاظ ریشه‌شناختی فارسی[3] هستند و وام‌واژه‌ها، مورد مطالعه قرار داده‌است. در نتایج به‌دست‌آمده از این پژوهش، شاهد توزیع نامتوازن برخی واج‌ها در خوشه‌های همخوانی هستیم. با این ‌حال، یکی از این توزیع‌های نامتوازنی که نظر ما را جلب‌کرد، توزیع نامتوازن واج‌های خیشومی در خوشه همخوانی بود. از آنجا که واج‌های خیشومی به طبقه‌ای طبیعی تعلق دارند و تمایز مشاهده‌شده در این طبقه در دیگر طبقات طبیعی واجی مشاهده نشده ‌است، موضوع این پژوهش را به بررسی توزیع دو واج خیشومی m و n در خوشه‌های دو همخوانی و علل چنین توزیعی اختصاص داده‌ایم. بر این اساس پرسش نخست ما در این پژوهش این است که چه الگویی در توزیع واج‌های خیشومی در خوشه‌های دوهمخوانی وجود دارد؟ فرضیه ما این است که واج‌های خیشومی، در خوشه‌هایِ همخوانیِ واژه‌هایِ فارسی، گرایشی قوی به توزیع تکمیلی از خود نشان‌ می‌دهند؛ به این معنی که در واژه‌های فارسی حضور واج m در جایگاه C1 و حضور واج n در جایگاه C2 دارای محدودیت است.[4]

همانطور که از پرسش و فرضیة نخست این پژوهش مشهود است، در سنجش این فرضیه میان واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها تمایز قائل‌ خواهیم ‌شد. از آنجا که در فرضیة نخست، واژه‌هایی مورد مطالعه قرارخواهندگرفت که حاوی واج خیشومی در خوشه همخوانی‌شان هستند و از طرفی خیشومی‌ها طبقه‌ای طبیعی از واج‌ها را تشکیل‌می‌دهند، تمایز میان واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها فرصتی را برای ما مهیا می‌کند تا ویژگی‌های توزیعی ـ واجشناختی وام‌واژه‌ها را در مقیاسی محدود و با در اختیار داشتن نمونة آماری مناسب، مورد مطالعه قراردهیم. بنابراین، بخش دوم این پژوهش به مطالعه ویژگی‌های توزیعی ـ واجشناختی واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها اختصاص‌دارد. پرسش اصلی ما در این بخش این خواهد بود که مختصه‌های واجی در وام‌واژه‌ها نسبت به واژه‌های فارسی، در سه سطح شیوة تولید، محل تولید، و وضعیت واکداری، از منظر توزیعی، دارای چه ویژگی‌هایی هستند؟ فرضیة ما این است که در وام‌واژه‌ها مختصه‌های واجی، از منظر توزیعی، دارای توزیع پراکنده‌تر و متوازن‌تری نسبت به مختصه‌های متناظر در واژه‌های فارسی هستند.[5] با این ‌حال، اگر در فرایند وام‌گیری، طبقة ساختواژی خاصی از زبان مبداء به‌طور گسترده‌ای وارد زبان مقصد شود، این موضوع موجب‌ می‌شود که شاهد تجمع مختصه‌های واجی در وام‌واژه‌ها باشیم و تمایز واجشناختی ـ توزیعی میان وام‌واژه‌ها و واژه‌های فارسی ضعیف‌ شود. در انتهای این بخش، به تبیین علل توزیع پراکنده‌تر و متوازن‌تر مختصه‌های واجی در وام‌واژه‌ها خواهیم ‌پرداخت.

ترکیب واج‌های خیشومی با واجگان زبان فارسی در خوشه همخوانی چهار توالی مختلف را به‌ همراه خواهدداشت: mC، Cm، nC، و Cn. نتایج علم‌الهدی (Alamolhoda, 2000) نشان‌می‌دهد که توالی nC یکی از پربسامدترین توالی‌های زبان فارسی است. ما بخشی از این پژوهش را نیز به تبیین علل پربسامدبودن این توالی در خوشه‌های همخوانی اختصاص‌ داده‌ایم.

 

۲. پیشینة پژوهش

مطالعة واج‌آرایی هر زبانی مستلزم این است که واحد معینی را به عنوان واحد مطالعه مشخص‌کنیم. پایک (Pike, 1947) پنج واحد زبانی را برای مطالعة واج‌آرایی زبان پیشنهاد می‌کند: پاره‌گفتار[6]، واژه، تکواژ، هجا و مختصه‌های غیرزنجیری[7]. از میان پنج واحد ذکرشده، غالباً هجا را می‌توان مناسب‌ترین گزینه در مطالعه واج‌آرایی زبان دانست، زیرا واحدهایِ دیگرِ زبانی دارای تنوع و تکثر بوده و از طرفی، از آنجا که هر زبانی از ساختار هجایی مشخصی پیروی‌ می‌کند، مطالعة واج‌آرایی در هجا می‌تواند زمینة مقابلة میان‌زبانی را نیز فراهم‌کند. علاوه‌براین، هجا به عنوان نخستین واحد زبانی که در فرایند فراگیری زبان، پیش از واج ظاهرمی‌شود (Jusczyk, et al., 1993, Liberman, et al., 1974)، و نقش آن در وزن شعر در برخی زبان‌ها، بر اهمیت مطالعه واج‌آرایی این واحد زبانی می‌افزاید.

از بین این پنج واحد زبانی، پژوهش‌هایی که در زبان فارسی انجام‌گرفته‌اند، واج‌آرایی زبان فارسی را در سه سطحِ واژه (Kramsky, 1939, 1948؛ کردزعفرانلوکامبوزیا و همکاران، ۱۳۹۵)، تکواژ (کردزعفرانلوکامبوزیا و خیرآبادی، ۱۳۹۱)، و هجا (ثمره، ۱۳۷۸؛ اسلامی و بی‌جن‌خان، ۱۳۸۴؛ اسلامی، ۱۳۸۷؛ Alamolhoda, 2000؛ Zolfaghari, 2004؛ و اسلامی و همکاران، ۱۳۹۲) مورد بررسی قرارداده‌اند. در این میان، برخی از این آثار هجابندی واژه‌ها را نیز مورد مطالعه قرارداده‌اند (اسلامی و بی‌جن‌خان، ۱۳۸۴؛ اسلامی، ۱۳۸۷). در برخی از این آثار هم به‌طور خاص خوشه‌های همخوانی مورد توجه قرار گرفته ‌است (Alamolhoda, 2000; Zolfaghari, 2004؛ اسلامی و همکاران، ۱۳۹۲).

 

۳. روش تحقیق و ملاحظات نظری

داده‌های پژوهش حاضر از فهرست واژه­های زایای زبان فارسی (اسلامی و همکاران، ۱۳۸۳) استخراج ‌شده ‌است. این فهرست حاوی حدود ۵۵ هزار واژة لماتایزشده[8] است که گردآورندگان آن ۴۴ هزار واژة آن را از پیکره­ای ۱۰ میلیون لغتی استخراج‌ کرده‌اند و سپس، به دلیل عدم حضور برخی واژه‌های عامیانه و تخصصی، ۱۱ هزار واژه را نیز از لغتنامه فرهنگ فارسی امروز که حاوی واژه‌های فارسی معاصر است، به آن افزوده‌اند. هرچند افزودن ۱۱ هزار واژه از لغتنامه ماهیت این فهرست را به‌عنوان فهرستی پیکره‌بنیاد تغییر خواهدداد، اما انتخاب این فهرست به این دلیل بوده‌است که تمامی واژه‌های این فهرست دارای واج‌نویسی هستند. از این فهرست واژه‌هایی که به مقوله اسم خاص (شخص و مکان) و همینطور به طبقة عبارات[9] تعلق‌داشتند، حذف‌شدند. معیار این حذف، برچسبی بود که در این فهرست به واژه‌ها اختصاص داده شده‌است.[10] همچنین واژه‌های ابداعی فرهنگستان زبان نیز که کاربرد ندارند، به دلیل عدم طبیعی‌بودنشان، از فهرست حذف ‌شد. متأسفانه اطلاعاتی از ترکیب گونه‌های زبانی پیکره‌ای که این فهرست از آن استخراج‌شده ارائه‌ نشده ‌است و به ‌نظر می‌رسد عدم ارائه چنین اطلاعاتی در مقالاتی که به معرفی پیکره‌ها می‌پردازند، به یک سنت تبدیل ‌شده‌ است. معرفی سهم گونه‌های مختلف زبانی در پیکره از این نظر حائز اهمیت است که براساس آن بتوان در مورد اینکه پیکره تا چه اندازه زبان را نمایندگی‌می‌کند، قضاوت‌کرد. ازطرفی، در پژوهش‌هایی که با استفاده از داده‌های پیکره صورت‌می‌گیرد، اطلاع از سهم گونه‌های زبانی پیکره کمک‌ خواهد کرد تا اگر نتایجی غیرعادی در پژوهش مشاهده‌شد، درمورد اینکه آیا این نتایج از گونه زبانی خاصی ناشی‌ شده ‌است یا نه، قضاوت‌ کرد.

غالباً آثاری که در آنها میان واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها تمایز قائل‌می‌شوند، ماهیتی تجویزگرایانه دارند. چنین موضوعی به‌این دلیل است که در رویکردی تجویزگرایانه، فارسیت ویژگی‌ای ذاتی است که عناصر زبانی از آن برخوردارند، ویژگی‌ای که در زبانشناسی مدرن نسبی دانسته‌ می‌شود. ازآنجا که در این پژوهش رویکردی توصیف‌گرایانه در مطالعة واج‌آرایی واژه‌ها خواهیم ‌داشت، لازم است برای رفع هرگونه سوء‌برداشتی موضع خود را در مورد مفهوم فارسیت مشخص‌کنیم. از ‌نظر همزمانی، هر واژه‌ای که برای دلالت بر چیزی بین سخنگویان زبان فارسی به‌کار برود، فارسی خواهد بود. از این منظر، وام‌واژه‌هایی هم که در گفتار سخنگویان زبان فارسی امروز به‌کارمی‌روند، فارسی محسوب‌ می‌شوند و نمی‌توان تمایزی میان واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها قائل‌شد. در مقابل و از منظری درزمانی، فارسیت یک واژه وابسته به کاربرد آن نزد سخنگویان پیشین است. در این پژوهش، منظور ما از فارسی‌بودن یک واژه، فارسیت آن از نظر ریشه‌شناختی است. بنابراین، در ادامه هرجا واژه یا هجایی با صفت «فارسی» توصیف‌ شده ‌است، منظور ما «به‌لحاظ ریشه‌شناختی فارسی» است که قید «به‌لحاظ ریشه‌شناختی» به‌جهت اختصار حذف‌ شده ‌است.

داده‌های این پژوهش، چارچوبی همزمانی را برای این پژوهش فراهم‌ می‌کنند، این درحالی است که در این پژوهش، میان واژه‌های به‌لحاظ ریشه‌شناختی فارسی و وام‌واژه‌ها تمایز قائل‌ شده‌ایم و فرضیة نخست این پژوهش به توصیف و تبیین واژه‌های به‌لحاظ ریشه‌شناختی فارسی می‌پردازد. بنابراین، نتایج این پژوهش تنها توصیف‌گر آن دسته از واژه‌های به‌لحاظ ریشه‌شناختی فارسی‌ای است که در زمان حال کاربرد دارند و فرضیات این پژوهش نیز تنها در مورد این دسته از واژه‌ها صادق‌ بوده و این امکان وجود دارد که در مطالعه‌ای با چارچوب درزمانی، داده‌هایی را علیه فرضیات این پژوهش یافت. هرچند تفاوت‌های چشمگیری که در داده‌ها مشاهده ‌خواهد شد، احتمال وجود چنین داده‌هایی را ضعیف می‌کند. ذکر این نکات به این جهت بود که گسترة ادعاهای مطرح‌شده در این پژوهش برای خواننده روشن ‌شود.

در این پژوهش توزیع واج‌های خوشة همخوانی را در چهار سطح بررسی‌ خواهیم ‌کرد: هجا، هجای منحصربه‌فرد، قافیة[11] منحصربه‌فرد، و خوشة منحصربه‌فرد. منظور از هجای منحصربه‌فرد، توالی‌ای منحصربه‌فرد از چهار واج است که یک توالی CVCC را تشکیل‌می‌دهد؛ منظور از قافیة منحصربه‌فرد، توالی منحصربه‌فردی از سه واج است که توالی VCC را در هجای CVCC تشکیل‌می‌دهد و منظور از خوشة منحصربه‌فرد توالی منحصربه‌فردی از دو همخوان است که توالی CC را در هجای CVCC تشکیل‌ می‌دهد. در ادامه، برای اختصار به جای «منحصربه‌فرد» از واژه «منحصر» استفاده‌ خواهد شد.

در این پژوهش از روش‌های آمار توصیفی برای سنجش فرضیات بهره‌ خواهیم ‌برد. در فرضیات بخش دوم که به توزیع پراکنده و متوازن مختصه‌های واجی وام‌واژه‌ها در مقایسه با واژه‌های فارسی اختصاص‌ دارند، توزیع مختصه‌های واجی در سه سطح شیوه تولید، جایگاه تولید و وضعیت واک مورد بررسی قرار خواهند گرفت. برای محاسبة پراکندگی و توازن از مفهوم دامنه[12] می‌توان بهره ‌برد. دامنه از تفاضل پربسامدترین و کم‌بسامدترین عنصر به‌ دست‌ می‌آید. بر این ‌اساس، سنجش توازن مختصه‌های واجی از مقایسة تفاضلِ پربسامدترین و کم‌بسامدترین مختصة واجیِ اشغال‌شده در وام‌واژه‌ها و واژه‌های فارسی به‌ دست‌ می‌آید. قید «اشغال‌شده» به این معنی است که تنها بسامد مختصه‌هایی مورد محاسبه قرار خواهد گرفت که در واژه‌ها حضور داشته ‌باشد. بنابراین، اگر مختصه واجی‌ای در داده‌ها حضور نداشته‌ باشد، یعنی صفر باشد، در محاسبات به عنوان کم‌بسامدترین لحاظ نخواهد شد، مگر اینکه تنها یک ویژگی واجشناختی وجود داشته ‌باشد.

برای محاسبه پراکندگی از دو مفهوم گسترة پراکندگی و میزان پراکندگی بهره خواهیم برد. به این ترتیب، اگر مختصه‌های شیوة تولید و محل تولید را به‌ترتیب، براساس میزان بست و محل بست به‌ شکل زیر ارزش عددی یک تا ۷ (برای شیوه تولید) و یک تا ۸ (برای محل تولید) بدهیم، گسترة پراکندگی حاصل تفاضل دو منتهی‌الیه در پیوستار شیوه تولید و محل تولید خواهد بود:

انسدادی < انسایشی < سایشی < خیشومی < لرزشی < کناری < غلت

دولبی < لبی‌دندانی < دندانی < لثوی < لثوی‌کامی < کامی < ملازی < چاکنایی

مفهوم میزان پراکندگی به تعداد مختصه‌های واجی اشاره دارد که یک جایگاه از آن برخوردار است. بنابراین، عدد بزرگتر در گسترة پراکندگی و میزان پراکندگی به معنی پراکندگی بیشتر در آن جایگاه خواهد بود. ازآنجا که مختصة واکداری دو ارزشی است، هیچ­یک از دو مفهوم گستره پراکندگی و میزان پراکندگی را نمی‌توان برای سنجش پراکندگی در این مختصه به‌ کار برد.

ازآنجا که طبقات مختلف مختصه‌های واجی دارای تعداد اعضای متفاوتی هستند (انسدادی‌ها که ۶ عضو دارند در برابر لرزشی‌ها که تنها ۱ عضو دارند)، بیشتربودن بسامد یک مختصة واجی در یک موضع می‌تواند به دلیل بیشتربودن تعداد اعضای آن طبقه باشد. برای غلبه بر چنین مشکلی بسامد هر طبقه از ویژگی‌های واجی به‌صورت نسبی محاسبه‌شده که حاصل تقسیم بسامد بر تعداد اعضای طبقه و سپس، محاسبة درصد آن است. ما از عدد حاصل از چنین فرایندی با عنوان درصد نسبی نام ‌خواهیم ‌برد.

 

۴. ارائه و تحلیل داده‌ها

مباحث این قسمت از چهار بخش تشکیل‌ شده ‌است. ابتدا در بخش 4ـ1، توزیع عضو خیشومی خوشة همخوانی را مورد بررسی ‌قرار می‌دهیم و سپس، در بخش 4ـ2، به بررسی عضو غیرخیشومی در خوشة همخوانی می‌پردازیم. ذکر این نکته ضروری است که اصطلاح عضو خیشومی و غیرخیشومی ناظر بر نقطة تمرکز مبحث است. خوشه‌های دارای واج خیشومی چهار ترکیب mC، Cm، nC و Cn را تشکیل‌ می‌دهند. زمانی که در مورد عضو خیشومی صحبت‌ می‌کنیم، منظور ما عنصر ثابت این چهار ترکیب، یعنی m و n است و زمانی که در مورد عضو غیرخشومی صحبت‌ می‌کنیم، منظور ما عنصر متغیر این چهار ترکیب، یعنی C (همخوان) است، هرچند در این جایگاه نیز واج خیشومی ممکن‌ است ظاهر شود. در بخش 4ـ2ـ4، به عللِ پراکندگی و توزیع متوازن مختصه‌های واجی در خوشة همخوانی وام‌واژه‌ها می‌پردازیم. و در نهایت، در بخش 4ـ3 فهرست بسامد خوشه‌ها را مطالعه ‌می‌کنیم و در بخش 4ـ3ـ،1 به تبیین علل پربسامدبودن خوشه nC در زبان فارسی خواهیم پرداخت.

 

۴ـ۱. توزیع عضو خیشومی خوشة دوهمخوانی

بررسی فهرست واژه­های زایا نشان‌می‌دهد که در زبان فارسی ۲۳۲۹ واژه وجود دارد که دارای هجای CVCC بوده و یکی از دو واج خیشومی m و n در خوشة همخوانی آنها حضور دارد. از این ۲۳۲۹ واژه، ۲۳۴۹ هجای CVCC حاوی واج خیشومی در خوشه همخوانی، به ‌دست می‌آید. علت تمایز تعداد واژه و تعداد هجا به دلیل وجود ۲۰ واژه است که در آنها دو هجای CVCC حاوی واج خیشومی حضور دارد (چشم‌تنگ، کندذهن، عمق‌سنج). ۲۳۴۹ هجای به‌دست‌آمده از ۳۹۰ هجایِ منحصر، ۱۲۵ قافیة منحصر، و ۵۴ خوشة منحصر تشکیل ‌شده‌اند.

از بین ۲۳۲۹ واژة مستخرج‌شده، ۱۴۶۳ واژه فارسی (۶۲.۸۲ درصد)؛ ۸۶۲ واژه (۳۷.۰۱ درصد) وام‌واژه و ۴ واژه (۰.۱۷ درصد) ترکیبی از یک واژة فارسی و یک وام‌واژه است[13]. از هریک از واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها، به‌ترتیب، ۱۴۷۶ و ۸۷۳ هجای CVCC به‌ دست‌ آمد. تعداد هجای منحصر، قافیه منحصر، و خوشة منحصر برای واژه‌های فارسی، ۱۲۲، ۳۰، و ۱۶، و برای وام‌واژه‌ها، به‌ترتیب، ۲۸۸، ۱۱۴ و ۵۲ است. مقایسة سرانگشتی این اعداد نشان‌می‌دهد که آرایش واجی هجای CVCC وام‌واژه‌ها، در سطوح مختلف نسبت به واژه‌های فارسی از تنوع بیشتری برخوردار است. خلاصه‌ای از آمار واج‌های خیشومی بر اساس نوع واج و جایگاهشان در خوشة همخوانی در واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها را می‌توانید در جدول و نمودار ۱ مشاهده ‌کنید.

مطالعة جدول و نمودار ۱ نشان‌می‌دهد تمایزِ عمده‌ای در توزیع دو واج خیشومی و جایگاه آنها در خوشة همخوانی وجود دارد: درحالی که دامنة تغییرات (تفاضل) میان دو واج خیشومی و میان دو جایگاه خوشة همخوانی در کل هجاهای واژه‌های فارسی، به‌ترتیب ۷۵.۸۸ و ۷۳.۷۲ درصد است، این رقم در وام‌واژه‌ها، به‌ترتیب، ۱۳.۳۸ و ۱۳.۶ درصد است. چنین تمایزِ چشمگیری نشان‌می‌دهد که در وام‌واژه‌ها، علی­رغم تنوع هجایی بیشتری که دارند، این تنوع از نظر نوع واج خیشومی و جایگاه آن، نسبت به واژه‌های فارسی، از توزیع متوازن‌تری برخوردار است که این توزیع متوازن در نوع واج خیشومی و جایگاه واج خیشومی (همانطور که در بخش‌های بعدی نشان‌خواهیم‌داد) می‌تواند به توزیع متوازن‌تر مختصه‌های واجی نسبت به واژه‌های فارسی، منجرشود. علاوه‌براین، در این نمودار با حرکت به سمت انتهای هجا، چه در واژه‌های فارسی و چه در وام‌واژه‌ها، شاهد متعادل‌شدن مشارکت واج‌های خیشومی (چه از نظر نوع واج و چه از نظر جایگاه آنها در خوشة همخوانی) هستیم که چنین تعادلی بر طبیعی‌بودن طبقه واجی خیشومی‌ها در زبان فارسی دلالت دارد.

برای یافتن منشاء توزیع نامتوازن در نوع واج خیشومی و جایگاه آن در واژه‌های فارسی، میزان مشارکت هریک از واج‌های خیشومی را در ترکیبات چهارگانة خوشة همخوانی، به تفکیک نوع واژه (فارسی/ وام‌واژه)، در جدول و نمودار ۲ به‌ تصویر کشیده‌ایم. جدول و نمودار ۲ همچنین به ما کمک می‌کند تا ببینیم آیا توزیع واج‌های خیشومی در ترکیبات چهارگانه خوشة همخوانی وام‌واژه‌ها نیز دارای توزیع متوازن‌تری نسبت به واژه‌های فارسی هستند.

 

 

جدول (۱): بسامد واج‌های خیشومی به‌تفکیک نوع واج و جایگاه آن در خوشه همخوانی در واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها

 

 

نمودار (۱): بسامد واج‌های خیشومی به‌تفکیک نوع واج خیشومی و جایگاه آن در واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها

 

داده‌هایی که در جدول ۲ آمده منجر به کشف الگویی در توزیع واج‌های خیشومی در خوشة همخوانی واژه‌های فارسی می‌شود. این الگو که در قالب نمودار ۲ می‌توان آن را به‌راحتی تشخیص‌داد، حاکی از حضور چشمگیر واج m در جایگاه C2 و حضور بسیار ضعیف این واج در جایگاه C1 است. درمقابل، در توزیع واج n، عکس چنین رابطه‌ای مشاهده‌می‌شود، یعنی واج n در جایگاه C1 حضوری چشمگیر داشته و در جایگاه C2 شاهد حضور بسیار ضعیف این واج هستیم. این درحالیست که در وام‌واژه‌ها، هرچند چنین الگویی مشاهده‌ می‌شود، بااین‌حال توزیع واج‌های خیشومی، نسبت به واژه‌های فارسی، دارای توزیع متوازن‌تری است. توزیع دو واج خیشومی m و n در دو جایگاه C1 و C2 واژه‌های فارسی به‌قدری متمایز است که می‌توان از مفهوم توزیع تکمیلی در توصیف این رابطه استفاده ‌کرد. رابطة توزیع تکمیلی در چنین موقعیتی به این معنی‌ است که در خوشة همخوانی واژه‌های فارسی، هر یک از دو واج خیشومی در موقعیتی ظاهر می‌شود که حضور واج دیگر در آن موقعیت دارای محدودیت است. براین اساس واج m نمی‌تواند در جایگاهی که n حضوردارد (C1) ظاهرشود و واج n نمی‌تواند در جایگاهی که واج m حضوردارد (C2) حاضر شود. بااین‌حال، رابطة توزیع تکمیلی‌ای که در توزیع واج‌های خیشومی در خوشة همخوانی واژه‌های فارسی مشاهده ‌می‌شود، رابطه­ای مطلق نبوده و گرایشی قوی در واژه‌های اصالتاً فارسی است که تعداد معدودی از داده‌ها شکلِ مطلقِ چنین رابطه‌ای را نقض‌ می‌کنند.

همانطور که در جدول ۲ مشاهده‌ می‌کنید، واج m در جایگاه C1 خوشة همخوانی ۷ هجا ظاهر‌ شده است که این ۷ هجا از ۷ واژه مستخرج شده‌اند. ۷ واژة فارسی‌ای که در آنها واج m در جایگاه C1 ظاهر شده ‌است، عبارتند از: رُمب، غرمب، گرمب، دمب، تلمب، دالامب و دولومب، و شمش. از بین این ۷ واژه دو واژه غرمب و گرمب در اصل دو گونة نوشتاری متفاوت از یک واژه هستند، بنابراین در اینجا، ما دراصل با ۶ واژه مواجه هستیم. از ۷ هجای دارای واج m در جایگاه C1، ۵ هجای منحصر، ۳ قافیة منحصر، و ۲ خوشة منحصر به‌ دست ‌می‌آید. درمقابل واج n در جایگاه C2 خوشه همخوانی ۲۳ واژه ظاهر شده ‌است که ۲۳ واژة مذکور صورت‌های ساده، مرکب، و مشتقِ ۵ واژة جشن، پهن، گوزن، رَشن و گُشن هستند. از این ۲۳ واژه، ۲۳ هجا مستخرج ‌شده ‌است که حاصل تکرار ۵ هجای منحصر، ۴ قافیة منحصر، و ۳ خوشة منحصر است. به‌این‌ترتیب، تنها ۱۱ واژه وجوددارد (۶ واژه برای واج m و ۵ واژه برای واج n) که شکلِ مطلقِ رابطة توزیع تکمیلی در توزیع واج‌های خیشومی را در خوشة واژه‌های فارسی نقض ‌می‌کند.

جدول (۲): بسامد واج‌های خیشومی در خوشه همخوانی به‌تفکیک واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها

 

 

نمودار (۲): بسامد واج‌های خیشومی در خوشة همخوانی به تفکیک نوع واج و نوع واژه

 

بررسی همه‌جانبة این ۱۱ واژه نشان می‌دهد که ماهیت این واژه‌ها چه ازنظر ریشه‌شناختی و چه ازنظر کاربردی نوع تلفظ (استاندارد و گویشی) و ویژگی‌های ساختواژی مورد تشکیک قرار است و می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که تلفظ امروزی برخی از این واژه‌ها تحت‌تأثیر ورود وام‌واژه‌ها است.

از نظر تاریخی، واژه گوزن در اوستایی به‌صورت Ɉɐvɐsnɐ تلفظ می‌شود (Bartholomae, 2012: 510). این واژه با دو تلفظ gæwæzn (مکنزی، ۱۳۷۳: ۷۸) و gævɑzæn (فره‌وشی، ۱۳۷۱؛ ۴۳۹) در زبان پهلوی ثبت‌ شده ‌است که نوع توزیع خیشومی‌ها در خوشة همخوانی که در این پژوهش به تصویر کشیدیم، می‌تواند از تلفظ gævɑzæn حمایت‌ کند. علی­رغم اینکه در لغتنامه‌ها برای واژه «شمش» اطلاعات ریشه‌شناختی ثبت نشده‌ است، شواهد نشان می‌دهد که این واژه دارای ریشه سامی (: .m.ʃʃ به معنای درخشیدن) است و واژه شمس عربی نیز از همین ریشه مشتق شده‌است. ما در ادامه این واژه را به عنوان یک وام‌واژه مدنظر قرار خواهیم‌ داد.

از بین ۶ واژه‌ای که در آنها واج m در جایگاه C1 ظاهرشده‌است (رمب، غرمب/گرمب، دمب، تلمب، دالامب و دولومب، و شمش)، دو واژه رمب و غرمب/ گرمب، واژه‌هایی هستند که تحت تأثیر قاعدة همگونی محل تولید اینگونه تلفظ می‌شوند. به‌عبارت دیگر، این دو واژه در اصل رنب و غرنب/گرنب بوده‌اند که براساس قاعدة همگونی محلِ تولید، مجاورت واج n با واجِ دولبی b موجب‌شده که محل تولید آوای n از جایگاه لثوی به جایگاه دولبی تغییرکرده و واج n به آوای m تبدیل ‌شود.

بااین‌حال، چنین تفسیری هرچند از نظر ریشه‌شناختی وجود واج m در این دو واژه را رد می‌کند، اما عدمِ حضور واج m در جایگاه C1 را رد نخواهد کرد و محدودیتی مطلق به‌همراه نخواهدداشت، زیرا قاعده همگونی محل تولید نشان ‌می‌دهد که توالی واجی mb/p می‌تواند به‌طور بالقوه، یک توالی مجاز در زبان فارسی باشد، کمااینکه برخی وام‌واژه‌های زبان فارسی (بمب، پمپ، کمپ، و استمپ) از چنین مجوزی بهره ‌برده و در زبان فارسی به‌کار می‌روند. بااین‌حال، می‌توان سطحی انتزاعی‌تر از قواعد را در نظر گرفت که براساس آن، ازنظر ریشه‌شناختی، توالی mb/p توالی غیرمجازی در زبان فارسی بوده و هیچ واژه‌ای با چنین توالی‌ای در زبان فارسی وجود نداشته ‌است و واژه‌هایی که دارای چنین توالی‌ای هستند، صورت‌های تغییر یافته توالی nb/p هستند که براساس قاعده همگونی محل تولید به mb/p تغییر می‌یابند. به‌عبارت دیگر، قاعده‌ای واجی مانع از حضور مدخل با خوشه mb/p می‌شود، ولی در عین حال قاعده‌ای آواشناختی، بدون دخالت قاعده قبلی توالی‌های nb/p را به توالی mb/p تبدیل‌می‌کند. براین‌اساس، چنین قاعده‌ای هرچند مانع از حضور واژه‌هایی با توالی mb/p می‌شود، ولی در اعمال قواعد آواشناختی‌ای که nb/p را به mb/p تبدیل‌ می‌کند، تأثیر نمی‌گذارد. باید توجه داشت که فرض چنین قاعده‌ای را تنها برای مقطعی تاریخی از تاریخ زبان فارسی می‌توان مفروض‌ شمرد، زیرا حضور وام‌واژه‌های ناقض این رابطه، وجود چنین قاعده‌ای را نفی ‌می‌کند.

 توجیه آواشناختی‌ای که در مورد دو واژه رمب و گرمب/غرمب ارائه‌شد، به‌ نظر می‌رسد در مورد واژه دمب، تلمب، و دالامب و دولومب نیز صادق است. واژه تلمب تنها در لغتنامه سخن و براساس حضور آن در ترکیب اِهن و تلمب ضبط‌شده‌است و برای آن مدخلی مجزا تعیین‌ شده ‌است. این ترکیب در لغتنامه‌های دیگر، مانند لغت­نامه دهخدا، به‌ صورت اهن و تلپ ضبط‌ شده ‌است. نکتة قابل توجه دیگری هم که در وام‌واژه‌ها می‌توان مشاهده ‌کرد این است که تمام وام‌واژه‌هایی که به توالی mb/p ختم‌شده‌اند به انگلیسی/فرانسوی تعلق دارند، مانند بمب، پمپ، کمپ، و چنین توالی‌ای در وام‌واژه‌های عربی مشاهده‌ نمی‌شود. از سوی دیگر، در واژه‌هایی که واج n در جایگاه C2 خوشه‌همخوانی ظاهر می‌شود، در گفتار طبیعی شاهد حذف واج خیشومی هستیم که گاهی با کشش واکه‌ای همراه است، مانند جشن و پهن. این واج در صورت‌های مشتق و مرکب هم، زمانی که در مرز بین واژه و وند، و یا در مرز دو واژه قرارمی‌گیرد، عموماً با حذف همراه است، مانند جشنواره و گُشنگیری.

اگر بپذیریم که واژه‌های ناقض رابطة توزیع تکمیلی تحت‌تأثیر وام‌واژه‌ها در گویش معیار این گونه تلفظ می‌شوند، تلفظ این واژه‌ها در گویش‌های محلی، که کمتر تحت‌تأثیر وام‌واژه‌ها هستند، می‌تواند به تلفظ تاریخی این واژه‌ها نزدیک‌تر باشد. نوع تلفظ این واژه‌ها در برخی از گویش‌ها نشان‌ می‌دهد که برای ممانعت از حضور این دو واج در دو جایگاه مذکور، در خوشة همخوانی، تلفظ این واژه‌ها متفاوت از تلفظ آن در گویش معیار است[14]. چنین تمایزی یا با حذف یکی از واج‌ها و یا با افزودن واکه و شکسته‌شدن هجای سنگین صورت‌ می‌پذیرد. برای نمونه، واژه پهن در گویش شیرازی با حذف واج h و کشش جبرانی واکه æ به صورت pæ:n تلفظ‌می‌شود. همین واژه در گویش اناری بدون دو واج h و n، و به صورت pæ: تلفظ‌می‌شود که در آن واکة æ خیشومی‌ شده ‌است. در همین گویش واژة جشن بدون واج n تلفظ‌ می‌شود. در گویش سبزواری دو واژه پهن و جشن به صورت pæhen و ʤæʃen تلفظ می‌شوند.

ازنظر ساختواژی، از میان ۶ واژة حاوی خوشه mC، ۲ واژه غرمب/گرمب، و دالامب و دولومب، به مقولة نام‌آواها تعلق‌دارند. تفاوت نام‌آواها با دیگر مقولات زبانی در این است که در نام‌آواها رابطة میان دال و مدلول، رابطه‌ای تصویری[15] است، درحالی که رابطه میان دال و مدلول در دیگر مقولات زبانی رابطه‌ای قراردادی است. رابطه قراردادی میان دال و مدلول موجب‌ می‌شود که ترکیب واجی واژه‌ها از ساختار واج­شناختی زبان پیروی‌کند، این در حالیست که در نام‌آواها، ترکیبِ واجی تقلیدی از آوایی است که واژه به آن دلالت دارد. البته این موضوع به این معنی نیست که نام‌آواها از ساختار واجی زبان پیروی نمی‌کنند، کمااینکه تفاوت نام‌آواهایی که در زبان‌های مختلف به پدیده‌ای مشابه دلالت‌دارند، مؤید نوعی تبعیت از ساختار واجی زبان موردنظر است و نام‌آواها علاوه بر تبعیت از ساختار واجی زبان، تا حد امکان متعهد به بازنمایی آواییِ مشابه به پدیده مورد نظر هستند. بنابراین ۲ واژة مورد بحث ممکن است به دلیل ماهیت تصویری‌شان ناقض رابطة توزیع تکمیلی در واژه‌های فارسی باشند.

علاوه‌ بر این، برخی از واژه‌های فارسی‌ای که ذکرشد (رمب، غرمب/گرمب)، درواقع ریشة افعال رمبیدن، غرمبیدن/گرمبیدن هستند که تصریف شخص و شمار و همینطور تصریف گذشته، موجب شکسته‌شدن هجای CVCC در این افعال می‌شود و عملا تضمین‌کنندة عدم حضور توالی mb در این واژه‌ها است (rom.bi.dæm). علاوه ‌بر این، مدلول برخی از این واژه‌ها می‌تواند بر محلی‌بودن آنها دلالت داشته ‌باشد. برای نمونه از آنجا که زیستگاه حیوانی مثل گوزن به مناطق جغرافیایی خاصی محدود است، می‌توان واژه گوزن را دارای خاستگاهی محلی و یا متأثر از تلفظی محلی دانست.گ برای واژه جشن نیز، از آنجا که مفهوم جشن از ابتدای پیدایش آن به مراسم‌های مذهبی اطلاق می‌شده ‌است، این واژه نیز ممکن است از آئین مشخصی با خاستگاهی محلی و تلفظی محلی گسترش‌ یافته ‌باشد.

همانطور که تا به‌اینجا درمورد واژه­های فارسی مشاهده ‌کردیم و در ادامه هم خواهیم دید، به‌دلیل محدودیت‌هایی که در توالی واج‌ها در هر زبانی وجود دارد، واژه­های هر زبانی حول توالی‌های واجی مشخصی تجمع دارند، بااین‌حال ۱۰ واژه‌ای که شکل مطلق رابطه توزیع تکمیلی را نقض می‌کنند (واژه شمش از این فهرست حذف شده‌است)، حاوی ۴ خوشه منحصربه‌فردی هستند که تنها در این ۱۰ واژه دیده‌ می‌شوند (خوشة mb برای واج m و خوشه‌های ʃn (:جشن، گشن، رشن)، zn (:گوزن)، و hn (:پهن) برای واج n). همانطور که در ادامه خواهیم دید، از بین این ۴ خوشه، خوشه ʃn تنها در این سه واژه مشاهده شده و چنین خوشه‌ای در هیچ وام‌واژه‌ای حضور ندارد. یکی از فرضیاتی که می‌تواند پاسخگوی چنین توزیعی باشد، ماهیت ریشه‌شناختی یا تلفظ تاریخی متفاوت این واژه­های است.

شواهدی که تا به‌اینجا ذکر شد می‌تواند ماهیت ۱۱ واژه‌ای را که ناقض شکل مطلق رابطة توزیع تکمیلی در واژه‌ها فارسی هستند، از جوانب مختلف مورد تشکیک قرار دهد. بدیهی ‌است نوع توزیع واج‌های خیشومی این واژه‌ها که در این پژوهش ارائه ‌شده ‌است، می‌تواند در مطالعة ریشه‌شناختی این واژه‌ها، از فرضیة غیرفارسی‌بودن یا تلفظ تاریخی متفاوت این واژه‌ها حمایت ‌کند. بااین‌حال، می‌توان گفت که وجود وام‌واژه‌هایی که ناقض چنین رابطه‌ای هستند، چنین توالی‌ای را در خوشه همخوانی فارسی معاصر تثبیت‌ کرده ‌است.

 

4ـ2. توزیع عضو غیرخیشومی خوشه دوهمخوانی

در این بخش به بررسی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی خوشة همخوانی در سه سطح شیوه تولید، جایگاه تولید، و وضعیت واک می‌پردازیم. در هرسه سطح، بسامد مختصه‌های واجی براساس مشارکت‌شان درکل هجاها محاسبه‌شده‌است.

 

4ـ2ـ1. توزیع مختصه‌های واجی در خوشة همخوانی براساس شیوه تولید

جدول و نمودار ۳ درصد نسبی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی خوشه‌ در کل هجاها را براساس شیوه تولیدشان، و به تفکیک نوع واژه نشان‌می‌دهد. سنجش توازن و پراکندگی مختصه‌های واجی واژه‌های فارسی و

 

 

 

 

جدول (۳): درصد نسبی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی در خوشه‌های همخوانی براساس شیوة تولید

 

نمودار (۳): درصد نسبی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی در خوشه‌های همخوانی براساس شیوه تولید

وام‌واژه‌ها را می‌توان با مقایسة دامنه، گسترة پراکندگی و میزان پراکندگی در این دو نوع واژه مشاهده‌ کرد. مقایسة این سه مولفه در واژه‌های فارسی با متناظرشان در وام‌واژه‌ها در راستای پیش‌بینی‌های فرضیه دوم این پژوهش بوده و نشان‌ می‌دهد که وام‌واژه‌ها نسبت به واژه‌های فارسی از توزیع متوازن‌تر و پراکنده‌تری در سطح شیوة تولید برخوردار هستند. تنها موردی که این رابطه را نقض می‌کند گسترة پراکندگی و میزان پراکندگی در خوشه nC است که در بخش ۴.۳.۱ در مورد این عدم تمایز توضیح ‌داده ‌خواهد شد.

ازآنجا که گسترة پراکندگی براساس میزان گرفتگی بست در تولید واج ارزش‌گذاری شده‌ است، برتری گسترة پراکندگی مختصه‌های واجی در سطح شیوة تولید وام‌واژه‌ها نشان‌می‌دهد که وام‌واژه‌ها از نظر نوع گرفتگی از تنوع بیشتری برخوردارند. درحالی که در واژه‌های فارسی عضو غیرخیشومی سه خوشه mC، nC، و Cn تنها با واج‌های گرفته (انسدادی‌ها، انسایشی‌ها، و سایشی‌ها) پر شده ‌است و تنها در خوشة Cm واژه‌های فارسی است که چنین گرایشی دیده ‌نمی‌شود. از سوی دیگر، ازآنجا که در جدول و نمودار ۳، چینش مختصه‌های واجی شیوة تولید براساس میزان گرفتگی مرتب ‌شده ‌است، اطلاعات جدول و نمودار ۳ نشان ‌می‌دهد که در خوشة mC و nC واژه‌های فارسی به‌طور مطلق، و در خوشة Cm واژه‌های فارسی گرایش غالب، پیروی از اصل رسایی است. تنها خوشه Cn در واژه‌های فارسی از اصل رسایی پیروی‌ نمی‌کند که البته این موضوع را نیز می‌توان به‌عنوان شاهدی در جهت تشکیک در ماهیت فارسی این واژه‌ها در نظر گرفت. درمقابل، در وام‌واژه‌ها تنها در خوشة nC شاهد پیروی از اصل رسایی هستیم و در سه‌ ترکیب دیگر گرایش غالب در نقض اصل رسایی است.

دو گروه واژه‌های فارسی دارای خوشه mC و Cn، که پیشتر ماهیت‌شان را از جوانب مختلف مورد تشکیک قراردادیم، در این دو نمودار نیز توزیعی ناهنجار یا به‌عبارت بهتر، تجمعی مطلق را در یک گروه نشان‌ می‌دهند: جایگاه C2 در خوشه mC را واج‌های انسدادی به‌طور کامل اشغال‌ کرده‌اند و جایگاه C1 در خوشه Cn را واج‌های سایشی به‌طور کامل اشغال ‌کرده‌اند. بنابراین، نقض اصل رسایی و تجمع در دو مختصة انسدادی و سایشی، به‌ترتیب، در دو خوشه mC و Cn را می‌توان به‌عنوان شاهد دیگری در جهت تشکیک ماهیت این واژه‌ها به‌شمار آورد.

 

4ـ2ـ2. توزیع مختصه‌های واجی در خوشة همخوانی براساس جایگاه تولید

جدول و نمودار ۴ درصد نسبی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی خوشه‌ در کل هجاها را براساس جایگاه تولیدشان، و به تفکیک نوع واژه نشان‌ می‌دهند. در توزیع واج‌ها، براساس جایگاه تولید نیز شاهد رفتار توزیعی متمایز مختصه‌های واجی در خوشه‌های واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها هستیم: مقایسة سه مولفة دامنه، گسترة پراکندگی، و میزان پراکندگی در واژه‌های فارسی با وام‌واژه‌ها در راستای پیش‌بینی‌های فرضیة دوم این پژوهش بوده و نشان‌می‌دهد که وام‌واژه‌ها از توزیع متوازن‌تر و پراکنده‌تری نسبت به واژه‌های فارسی برخوردار هستند. تنها خوشة Cm در وام‌واژه‌ها دامنة تغییرات بیشتری را نسبت به متناظر خود در واژه‌های فارسی نشان‌ می‌دهد که دربارة این موردِ نقض در بخش 4ـ3 به‌طور مفصل بحث خواهد شد.

 

جدول (۴): درصد نسبی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی در خوشه‌های همخوانی براساس جایگاه تولید

 

نمودار (۴): درصد نسبی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی در خوشه همخوانی براساس جایگاه تولید

 

4ـ2ـ3. توزیع مختصه‌های واجی در خوشة همخوانی براساس وضعیت واک

جدول و نمودار ۵ توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی خوشه‌های چهارگانه را در کل هجاها، براساس وضعیت واکداری نشان‌ می‌دهد. همانطور که در نمودار ۵ مشاهده ‌می‌‌کنید، در واژه‌های فارسی جایگاه C1 گرایش غالب به بیواکی، و جایگاه C2 گرایش به واکداری دارد. این درحالیست که در وام‌واژه‌ها شاهد توزیع متوازن‌تری هستیم: مقایسه دامنه تغییرات در هر خوشة واژه‌های فارسی، با خوشة متناظر وام‌واژه نشان‌ می‌دهد که توزیع واج‌ها از نظر وضعیت واکداری در تمامی خوشه‌های وام‌واژه‌ها، به جز خوشة Cm، دارای توزیع متوازن‌تری نسبت به خوشة واژه‌های فارسی است که چنین نتیجه‌ای از فرضیه دوم این پژوهش حمایت‌ می‌کند. علت عدم پیروی خوشة Cm از این فرضیه در ادامه تشریح ‌خواهد شد.

 

 

نمودار (۵): درصد نسبی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی در خوشة همخوانی براساس وضعیت واک

 

جدول (۵): درصد نسبی توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی در خوشه همخوانی براساس وضعیت واک

 

4ـ2ـ4. علل توزیع پراکنده‌تر و متوازن‌تر مختصه‌های واجی در وام‌واژه‌ها

تا به‌اینجا نشان دادیم که مختصه‌های واجی وام‌واژه‌ها، نسبت به واژه‌های فارسی، از توزیع پراکنده‌تر و متوازن‌تری برخوردار هستند. سوالی که در این میان می‌توان مطرح‌کرد این است که علت پراکندگی و توزیع متوازن مختصه‌های واجی در وام‌واژه‌های زبان چیست؟ آرایش واجی واژه‌های هر زبان حاوی قواعد و محدودیت‌هایی است که موجب‌ می‌شود شاهد تجمع و تمرکز مختصه‌های واجی در آن زبان باشیم. این درحالیست که در وام‌واژه‌ها به دو دلیل شاهد توزیع پراکنده‌تر و متوازن‌تر مختصه‌های واجی هستیم: تصادفی‌بودن وام‌گیری واژه و مبادی مختلف ورود وام‌واژه.

تصادفی‌بودن وام‌گیری به این نکته اشاره ‌دارد که وام‌گیری واژه­ها براساس نیازهای ارتباطی صورت ‌می‌گیرد و این نیازهای ارتباطی بر ساختار واج­شناختی زبان مقصد تقدم ‌دارند. به‌عبارت ساده‌تر، تقدم نیازهای ارتباطی بر محدودیت‌های واج­شناختی زبان مقصد در فرایند وام‌گیری موجب‌ می‌شود که واژه ابتدا براساس نیازهای ارتباطی وارد زبان مقصد شده و سپس، محدودیت‌های واج­شناختی زبان مقصد جرح و تعدیل‌هایی بر واژه اعمال ‌کند. بنابراین، محدودیت‌های واج­شناختی زبان مقصد نمی‌تواند مانع از ورود واژه‌ای شود که براساس نیاز ارتباطی وارد زبان شده ‌است. در چنین حالتی ممکن است واژه‌هایی وارد زبان شود که از نظر ساختار واجی از ویژگی‌های واج­شناختی کانونی زبان مقصد فاصلة زیادی داشته ‌باشد، بااین‌حال، جرح و تعدیل‌هایی که در واژه صورت‌ می‌گیرد تنها تا جایی می‌تواند اعمال ‌شود که هویت وام‌واژه تغییر نکند. درچنین حالتی اگر برای محدودیت‌های واج­شناختی زبان مقصد ساختی سلسله­مراتبی در نظر بگیریم، تنها جرح و تعدیل‌هایی حداقلی بر واژه اعمال‌ می‌شود که در این سلسله مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار است. می‌توان تصورکرد که چنین محدودیت‌هایی تنها در قالب برخی از قواعد کلی، نظیر تعدیل نوع هجا (مانند spreɪ / ʔes.pe.rej) و جایگزین‌کردن واج‌هایی که در زبان مبدأ حاضر و در زبان مقصد غایب است (مانند lystʁ / lus.ter)، می‌توانند در وام‌واژه‌ها دخل و تصرف داشته ‌باشند. ذکر این نکته ضروری است که توصیف فرایند وام‌گیری به صفت تصادفی از منظری واج­شناختی صورت‌گرفته و به این معنی است که عاملی غیرزبانی در ورود واژه دخیل است، وگرنه از منظری جامعه‌شناختی، وام‌گیری را نمی‌توان تصادفی دانست و می‌توان برای آن دلایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مختلفی را برشمرد.

از سوی دیگر، این فرایند تصادفی از زبان‌های مبدأ مختلفی صورت می‌گیرد که هرکدام از ساختار واج­شناختی مشخصی پیروی می‌کنند. تفاوت این ساختار واج­شناختی براساس اصل قراردادی‌بودن صورت ـ معنا موجب می‌شود که تناظر یک‌به‌یکی بین این ساختارهای واج­شناختی وجود نداشته باشد. به‌این‌ترتیب، تصادفی‌بودن فرایند وام‌گیری و مبادی مختلف ورود واژه موجب می‌شود شاهد تنوعی از ویژگی‌های واج­شناختی باشیم که در ساختار زبان مقصد به‌طور متوازن پراکنده شده‌اند. به‌عبارت دیگر، پراکندگی در توزیع، به توزیع متوازن ناگزیر ویژگی‌های واج­شناختی منجر می‌شود. براین‌اساس، توزیع متوازن بیش از اینکه مسأله‌ای آماری باشد، مسأله‌ای احتمالاتی است.

 

4ـ3. بسامد خوشه‌های حاوی واج خیشومی

بررسی ۵۴ خوشة منحصر حاوی واج خیشومی نشان‌ می‌دهد که از میان این ۵۴ خوشه، تنها ۱ خوشه (۱.۸۵ درصد) منحصراً در واژه‌های فارسی حضوردارد. ۱۴ خوشه (۲۵.۹۳ درصد) میان واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها مشترک‌بوده و ۳۹ خوشه (۷۲.۲۲ درصد) تنها در وام‌واژه‌ها حضور دارند. این آمار نشان ‌می‌دهد که خوشه‌های مستخرج از وام‌واژه‌ها نسبت به خوشه‌های مستخرج از واژه‌های فارسی از تنوع بیشتری برخوردارند. نکتة جالب توجهی که در این آمار مشاهده‌ می‌شود این است که تنها خوشه‌ای که منحصراً در واژه‌های فارسی ظاهر شده‌است، خوشة ʃn است که در واژه‌های فارسی جشن، رَشن، و گُشن ظاهر شده ‌است و ماهیت ریشه‌شناختی و نوع تلفظ این واژه‌ها را پیشتر مورد تشکیک قرار دادیم. انحصاری‌بودن این خوشه در این واژه‌ها را نیز می‌توان به عنوان شاهدی بر چنین تشکیکی در نظر گرفت.

جدول ۶ حضور خوشه‌های بالفعل حاوی واج خیشومی را به‌ترتیب نزولی نمایش ‌می‌دهد. از بین پنج خوشة نخست این جدول، سه خوشه دارای ساختار nC هستند که نشان‌دهنده حضور فعال واج n در موضع C1 است. درواقع این سه خوشه (: nd، nɟ، و nʤ) جزو سه خوشه پربسامد زبان فارسی هستند: در فهرست بسامدی‌ای که علم‌الهدی (Alamolhoda, 2000) از خوشه‌های زبان فارسی ارائه ‌کرده ‌است، این سه خوشه جزء ۱۶ خوشة نخست زبان فارسی و جزء ۱۰ خوشة نخست واژه‌های به‌لحاظ ریشه‌شناختی فارسی هستند.

 

جدول (۶): فهرست بسامدی خوشه‌های منحصر همخوانی در کل هجاها

 

 

 

نکتة مهمی که جدول ۹ به همراه دارد، پیروی آن از یکی از اصول خانوادة قوانین قدرت[16] با نام اصل پارتو[17] است. قانون قدرت رابطه‌ای نسبی میان دو کمیّت است که براساس آن تغییر در یک کمیّت، تغییر نسبی در کمیّت دیگر را به‌ همراه دارد. براساس اصل پارتو، که توسط ویلفردو پارتو[18]، اقتصاددان ایتالیایی، کشف‌ شده است، چیزها دارای توزیع یکسان نیستند، بلکه ۸۰ درصد از توزیع متعلق به ۲۰ درصد از داده‌ها، و ۲۰ درصد از توزیع متعلق به ۸۰ درصد از داده‌هاست. توزیع خوشه‌های منحصر در کل هجاها، که در جدول ۶ آمده ‌است، نشان‌می‌دهد که توزیع این داده‌ها از اصل پاراتو تبعیت‌می‌کند: ۲۰ درصد از ۵۴ خوشه منحصر (̴  ۱۱ خوشه منحصر (۱۰.۸)، ۸۳.۰۶ درصد از بسامد کل هجاها را تشکیل‌ می‌دهند. در نمودار ۸ این توزیع به‌تصویر کشیده ‌شده ‌است.[19]

پیروی داده‌های این پژوهش از این اصل، از این نظر حائز اهمیت است که این اصل برای توصیف داده‌های طبیعی به‌کارمی‌روند. این درحالیست که داده‌هایی که در این پژوهش مطابقت آنها با این اصل مورد آزمایش قرار گرفته ‌است، هرچند از فهرستی (تقریباً) پیکره‌بنیاد به ‌دست‌ آمده‌ است، بااین‌حال کل داده‌های پیکره مورد سنجش قرارنگرفته، بلکه «تنها» طبقه خیشومی‌ها، و توزیع آنها «تنها» در خوشه‌های همخوانی مورد سنجش قرار گرفته ‌است. بنابراین، تبعیت این داده‌ها از این اصل نشان‌دهندة طبیعی‌بودن رفتار توزیعی طبقة خیشومی‌ها در خوشه‌های همخوانی است که از آن می‌توان طبیعی‌بودن طبقه واج‌های خیشومی در زبان فارسی را نتیجه‌ گرفت. به‌عبارت‌ دیگر، رفتار توزیعی واج‌های خیشومی در خوشة همخوانی و تبعیت آن از اصل پارتو، طبیعی‌بودن طبقة واج‌های خیشومی را در زبان فارسی تأیید می‌کند.

جدول ۷ توزیع خوشه‌های منحصر در کل هجاها را براساس نوعِ ترکیبِ خوشه نشان‌ داده‌ است. جدول ۸ توزیع خوشه‌های منحصر در کل هجاها را به تفکیک واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها نشان ‌می‌دهد. در بخش 4ـ2ـ2 دیدیم که توزیع عضو غیرخیشومی در خوشه Cm وام‌واژه‌ها، نسبت به خوشة متناظر در واژه‌های فارسی، از نظر جایگاه تولید، دامنة تغییرات بیشتری نشان‌ می‌دهند و درنتیجه، توزیع نامتوازنی نسبت به واژه‌های فارسی دارد. همین موضوع را در بخش 4ـ3ـ2 در مورد همین خوشه از نظر وضعیت واک شاهد بودیم. سؤالی که در این میان به وجود می‌آید این است که چرا خوشه Cm از این فرضیه تبعیت‌ نمی‌کند؟ پاسخ این پرسش بدین قرار است که وام‌گیری گستردة واژه‌هایی که در زبان مبدأ به طبقة ساختواژی مشخصی تعلق ‌دارد، موجب ‌می‌شود که شاهد تجمع برخی ویژگی‌های واج­شناختی در زبان مقصد باشیم که نتیجة این تجمع، عدم‌توازن بوده و درنتیجه، تمایز دامنة تغییرات در توزیع مختصه‌های واجی در واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها را تضعیف‌ می‌کند.

 

 

 

 

نمودار (۶): توزیع خوشه‌های همخوانی براساس اصل پارتو

 

.

جدول (۷): فهرست بسامدی خوشه‌های همخوانی به تفکیک نوع ترکیب خوش

 

.

 

جدول (۸): فهرست بسامدی خوشه‌های همخوانی به تفکیک نوع واژه (فارسی / وام‌واژه

 

نگاهی به جدول ۷ نشان ‌می‌دهد که در خوشه Cm، بیشترین بسامد به خوشة sm تعلق‌ دارد. نگاهی به جدول ۸ هم نشان ‌می‌دهد که خوشة sm منحصراً به وام‌واژه‌ها تعلق ‌دارد و از طرفی، پربسامدترین خوشه در وام‌واژه‌هاست. علاوه‌ بر این، نگاهی به جدول ۶ نشان‌ می‌دهد که خوشه sm چهارمین خوشه در بین کل خوشه‌های مورد مطالعة این پژوهش است. نگاهی به وام‌واژه‌های حاوی این خوشه نشان‌می‌دهد که اکثریت غالب این وام‌واژه‌ها به طبقة ساختواژی خاصی تعلق‌دارند: از بین ۳۷۱ وام‌واژه‌ای که واج m در جایگاه C2 خوشة آنها حضوردارد، ۱۸۲ واژه (۴۹.۰۶ درصد) به توالی sm ختم‌شده‌اند که ۸۶.۲۶ درصد از این ۱۸۲ واژه (۱۵۷ واژه) از ترکیب پسوند اسم‌ساز انگلیسی ism تشکیل‌ شده‌اند. این شواهد نشان‌ می‌دهد وام‌گیری گستردة واژه‌هایی که در زبان مبدأ به طبقة ساختواژی خاصی تعلق ‌دارند، منجر به تجمع مختصه‌های واجی آن طبقة ساختواژی در زبان مقصد خواهند شد. این موضوع تنها در مورد وام‌واژه‌ها صادق نیست. درواقع، تجمع و عدم پراکندگی متوازن مختصه‌های واجی در واژه­های بومی زبان نیز به‌دلیل استفاده از ترکیبات ساختواژی مشخص در آن زبان است، چنانکه در داده‌های این پژوهش خوشه nd، که پربسامدترین خوشه فارسی است، حاصل ترکیب وندهای اشتقاقی‌ای نظیر ـ­مند، و ـ­وند، و یا ترکیب واژه‌هایی نظیر بند (ستاک حال بستن) و چند است.

واج‌های خیشومی دارای دو ویژگی هستند که آنها را از دیگر واج‌های فارسی متمایز می‌کند. ویژگی نخست به کانالی که جریان هوا از آن خارج‌ می‌شود (خیشوم) باز می‌گردد. ویژگی ممیز دوم واج‌های خیشومی در این است که در تولید این واج‌ها شاهد ایجاد بست انسدادی در دهان هستیم. ممکن است ذکر ویژگی دوم اینگونه مورد اعتراض قرار بگیرد که این ویژگی واج‌های خیشومی را از انسدادی‌ها متمایز نمی‌کند. بااین‌حال، نوع تولید واج‌های خیشومی از انسدادی‌ها متمایز است. تولید آوا از سه مرحله گرایش، گیرش و رهش تشکیل‌ شده‌ است که دو مرحله آخر شیوة تجمع و خروج هوا را تعیین‌ می‌کنند. نکته‌ای که موجب تمایز واج‌های خیشومی می‌شود این است که بست انسدادی ایجادشده در تولید این دو آوا نقشی در شیوة خروج جریان هوا ندارد و همین امر موجب شده این ویژگی در توصیف این واج نقشی نداشته باشد. در تولید آواهای خیشومی پایین‌آمدن ملاز تعیین‌کنندة خروج جریان هواست و بست انسدادی تنها طنین مورد نیاز برای تولید آوا را فراهم می‌کند. با این مقدمه در ادامه به علل پربسامدبودن واج n در موضع C1 خوشة همخوانی nC می‌پردازیم.

جدول ۶ نشان‌ می‌دهد که سه خوشه nd، nɟ، و nʤ ۵۷.۷۷ درصد از کل بسامد خوشه‌های همخوانی حاوی واج خیشومی را تشکیل‌ می‌دهند. به‌همین دلیل باید دید که واج n چه امکاناتی را در جایگاه C1 فراهم‌ می‌کند که موجب پربسامدشدن این واج در این موضع می‌شود. واج n از اتصال منعطف‌ترین و پرکاربردترین اندام تولیدی (نوک زبان) با لثه حاصل‌ می‌شود. چنین کاربردی با اصل مرز اجباری تحدید و با قاعدة همگونی محل تولید توسعه‌ می‌یابد. براساس اصل مرز اجباری هیچ دو عنصر مشابهی نباید در مجاورت یکدیگر قرار بگیرند (McCarthy, 1988؛ نقل‌شده در بی‌جن‌خان (۱۳۹۲). براساس این اصل، از آنجا که واج n دارای بست انسدادی است، مجاورت آن با واج‌های گرفته (انسدادی‌ها، انسایشی‌ها، و سایشی‌ها) غیرمجاز خواهد بود. بااین‌حال، این مجاورت غیرمجاز با عملکرد قاعدة همگونی محل تولید مرتفع ‌می‌شود: هرواج گرفته‌ای که پس از واج n قرار بگیرد، واج n از نظر جایگاه تولید با آن واج همگون خواهد شد. بااین‌وجود، تمام واج‌های گرفته دارای چنین قابلیتی نیستند و واج n تنها با واج‌هایی می‌تواند همگون شود که جایگاه تولید آنها پس از انشعاب خیشوم واقع شده‌ باشد؛ یعنی تمام واج‌های گرفته‌ای که در فضای دهان تولید‌ می‌شوند. به‌عبارت بهتر، تمام واج‌هایی که بست آنها با زبان شکل می‌گیرد. به این‌ترتیب، واج‌هایی که می‌توانند پس از واج n در خوشة همخوانی ظاهرشوند و جایگاه واج n با جایگاه این واج‌ها همگون شود، واج‌هایی هستند که دارای مشخصه [+ گرفته] و [- حنجره‌ای[20]] هستند. از بین ۲۳ همخوان زبان فارسی ۱۸ همخوان گرفته وجود دارد که از میان این ۱۸ همخوان، تنها دو همخوان گرفته در فضای دهان تولید نمی‌شوند (ʔ و h). این مسأله موجب‌ می‌شود که واج n در ترکیب خوشة nC بتواند از نظر جایگاه تولید با این ۱۶ واج همگون شود. اگر همگونی جایگاه تولید را در خوشه nC نوعی اقتصاد زبانی در تولید آوا به‌شمار آوریم، ترکیب واج n با این ۱۶ واج در خوشه nC، ۱۶ خوشة بهینه را برای زبان به‌همراه خواهد داشت. داده‌های به ‌دست‌آمده از این پژوهش نیز از چنین تفسیری حمایت‌می‌کنند: از بین تمام خوشه‌های دارای الگوی nC که در این پژوهش مورد مطالعه‌گرفت (اعم از فارسی و وام‌واژه) ۱۵ خوشة منحصر nC به‌ دست‌ آمده ‌است که در همه این خوشه‌ها عضو غیرخیشومی دارای مشخصة [+ گرفته] ‌است. از بین این ۱۵ خوشه، دو خوشه وجود دارد که دارای مشخصه [+ حنجره‌ای] هستند (nh و nʔ). ۱۳ خوشة باقیمانده همگی دارای مشخصه [+ گرفته، - حنجره‌ای] هستند. سه خوشه‌ای که در این داده‌ها دیده‌ نمی‌شود، عبارتند از: np، nv، و nG؛ بااین‌حال عدم حضور این سه خوشه به دلیل عدم همگونی واج n با سه واج p، v، و G نیست، چراکه در تولید طبیعی واژه‌‌هایی نظیر انوار، جان‌پناه و عنقریب شاهد همگونی واج n با این سه واج هستیم. بنابراین، عدم حضور این خوشه را می‌توان تصادفی دانست. حضور دو خوشه nh و nʔ خدشه‌ای به تفسیر ما وارد نمی‌کند، زیرا این دو خوشه تنها ۰.۳۳ درصد از کل خوشه‌ها را تشکیل ‌می‌دهند (هر دو خوشه در وام‌واژه‌ها مشاهده شده‌اند) و ۹۹.۶۷ درصد خوشه‌ها دارای واجی با مشخصه [+ گرفته، - حنجره‌ای] هستند و این دو مشخصه است که موجب بهینه‌بودن خوشه nC می‌شود. تفسیر ما از علل پربسامدبودن نیز به این مشخصه‌ها اشاره ‌دارد.

ازطرفی ترکیب واج n با واج‌هایی با مشخصه [+ گرفته] در خوشه nC ترکیباتی را به‌همراه خواهد داشت که از اصل رسایی پیروی خواهند کرد. در خوشه nC هم، ازآنجا که واج‌های گرفته از درجة رسایی کمتری نسبت به واج n (: خیشومی‌ها) برخوردارند، قرارگرفتن این واج‌ها در موضع دوم خوشه، پیروی از این اصل را به‌همراه خواهد داشت. علاوه‌براین، توزیع واج‌های گرفته در این موضع نیز نشان‌ می‌دهد گرفتگی واج‌ها در این موضع با میزان توزیع‌شان همبستگی مثبت دارد: واج‌های گرفته از نظر میزان گرفتگی به‌ترتیب، عبارتند از انسدادی‌ها، انسایشی‌ها، و سایشی‌ها که توزیع این سه ویژگی در موضع C2 خوشه nC ،به‌ترتیب، ۵۲.۷۵، ۸.۳، و ۴.۰۴ درصد است. چنین رابطه‌ای نه تنها به پیروی اکید خوشه nC از اصل رسایی اشاره‌ دارد، بلکه نشان‌دهندة ارتباط میان بست انسدادی واج n و میزان گرفتگی عضو غیرخیشومی خوشه nC است. بنابراین، با توجه به شیب نزولی توزیع واج‌های گرفته، هرچه گرفتگی بست عضو غیرخیشومی بیشتر باشد، میزان مشارکت آن در خوشه nC افزایش‌ یافته و بالعکس، هرچه میزان گرفتگی بست عضو غیرخیشومی کمتر باشد، از میزان مشارکت واج‌ها در خوشه nC کاسته ‌می‌شود.

بنابراین می‌توان گفت که پربسامدبودن الگوی خوشه nC ناشی از بست انسدادی واج n است که موجب‌ می‌شود این واج بتواند با کمک قاعدة همگونیِ محلِ تولید، با ۱۶ واجِ [+ گرفته، - حنجره‌ای] همگون‌ شود. از چنین منظری اصل مرز اجباری علیرغم محدودیت‌هایی که در همنشینی واج‌ها به‌ وجود می‌آورد، موجب عملکرد قاعده‌ای (قاعده همگونی محل تولید) می‌شود که این قاعده ظرفیت همنشینی  واج n با دیگر واج‌ها در خوشه nC را افزایش‌ می‌دهد. علاوه‌ بر این، حضور واج‌های گرفته در موضع C2 خوشه nC پیروی از اصل رسایی را در خوشه‌های حاصل از چنین ترکیبی به‌ همراه‌ خواهد داشت که خوشه‌هایی بهینه را برای زبان فراهم‌ می‌کنند.

به ‌نظر می‌رسد که گرفتگی عضو غیرخیشومی در خوشه nC یک محدودیت مطلق در زبان فارسی است، زیرا تنها ویژگی واج­شناختی‌ای که در آن پراکندگی مختصه‌های واجی (چه از نظر گسترة پراکندگی و چه از نظر میزان پراکندگی) در خوشه‌های چهارگانه واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها یکسان است، در خوشه nC مشاهده‌ شده ‌است. بااین‌حال، نگاهی چندجانبه به خوشه nC واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها تمایزهایی را در توزیع مختصه‌های واجی عضو غیرخیشومی این دو نوع واژه آشکار می‌کند.

عضو غیرخیشومی خوشة nC واژه‌های فارسی دارای مشخصة [+ گرفته، - حنجره‌ای، + واکدار] است. تنها واژه‌ای که این رابطه را نقض‌ می‌کند، واژه سوشیانت است که در آن عضو غیرخیشومی بیواک است. واژة سوشیانت در آیین زرتشتی به منجیِ موعود اطلاق می‌شود که خوشه nt در آن بازماندة پسوند -ɑnt است که در زبان­های دورة باستان برای ساخت صفت فاعلی معلوم به ‌کار می‌رفته ‌است. این واژه تنها واژه‌ای است که این پسوند در آن به شکل باستانی آن باقی مانده ‌است که به‌ نظر می‌رسد به‌دلیل اسم خاص‌بودن آن و ملاحظات مذهبی تغییری در تلفظ آن ایجاد نشده‌ است. سایر واژه‌هایی که در دورة باستان با این پسوند ساخته شده­اند، در در فارسی میانه، واج t در آنها واکدار و به d تبدیل شده‌ است. از بین دیگر واج‌های گرفته هم واج‌های سایشی تنها در خوشه nz به‌ کار رفته‌اند که این خوشه تنها در دو واژه پانزده و شانزده و ترکیبات حاصل از این دو واژه حضور دارد.

درمقابل عضو غیرخیشومی خوشه nC در وام‌واژه‌ها دارای مشخصه [+ گرفته] بوده و نسبت به دو مشخصة دیگر (حنجره‌ای‌بودن و وضعیت واک) بی‌تفاوت است. محدودیت خوشه‌های فارسی به سه مشخصه [+ گرفته، - حنجره‌ای، + واکدار] و محدودیت خوشه وام‌واژه‌ها به مشخصه [+ گرفته] نشان‌ می‌دهد که گرفتگی واج‌ها در موضع دوم خوشه nC محدودیتی اکید در زبان فارسی است. بنابراین، هرچند گسترة پراکندگی و میزان پراکندگی خوشه nC در واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها یکسان است، در یک نگاه کلی‌تر، خوشة وام‌واژه‌ها نسبت به دو مشخصة [- حنجره‌ای، + واکدار] بی‌تفاوت است که بی‌تفاوتی نسبت به این دو مشخصه را می‌توان به پراکنده‌تربودن مختصه‌های واجی در خوشه nC وام‌واژه‌ها تفسیرکرد. علاوه‌ بر این، اشتراک خوشة واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها در مشخصة گرفتگی، از ادعای ما مبنی بر پربسامدبودن ترکیب nC، به علت انسدادی‌بودن بست واج n، حمایت ‌می‌کند. توضیحات ارائه‌شده نشان از اهمیت بست دهانی در خیشومی‌ها دارد که غالباً در توصیف واج‌های خیشومی نادیده گرفته می‌شود.

 

۵. نتیجه‌گیری

شاید بتوان یکی از مهمترین نتایج این پژوهش را اهمیت نقش بست انسدادی در توصیف واج‌های خیشومی دانست. در آموزه‌های ساختگرایی مختصه‌های واجی براساس نقش ممیزشان تعریف می‌شوند. در چنین نگرشی بست انسدادی واج‌های خیشومی به‌دلیل اینکه فاقد نقش ممیز است، در توصیف این واج در زبان فارسی نقش ندارد. نتایج به‌دست‌آمده از این پژوهش شواهدی را بر عدم بسندگی چنین نگرشی فراهم می‌کند. انسدادی‌بودن بست واج n موجب‌ می‌شود که جایگاه تولید این واج قادر به همگونی با واج‌های دارای مشخصة [+ گرفته، - حنجره‌ای] شود. چنین امکانی موجب‌ می‌شود که این واج بتواند به‌طور بالقوه با ۱۶ واج زبان فارسی همگون شود. علاوه‌ بر این، حضور واج‌های گرفته در این موضع، پیروی از اصل رسایی را نیز برای خوشه nC به‌ همراه خواهد داشت. علاوه‌ بر واژه‌های فارسی، نشان دادیم که مختصة [+گرفته] محدودیتی در خوشه nC است که وام‌واژه‌ها هم باید از آن پیروی کنند (4ـ3).

واج‌های خیشومی در واژه‌های فارسی گرایش شدیدی به توزیع تکمیلی دارند. ما فرضیاتی (آواشناختی، ساختواژی، گویشی، تاریخی، و ناهنجاری‌های توزیعی) را نیز در جهت تشکیک در ماهیت واژه‌هایی که شکل مطلق این رابطه را نقض می‌کنند، مطرح کردیم (4ـ1).

در بخش 4ـ2ـ4 نشان دادیم که پراکندگی متوازن مختصه‌های واج­شناختی در وام‌واژه‌ها به‌دلیل تصادفی‌بودن فرایند وام‌گیری واژه­ها و مبادی مختلف ورود وام‌واژه‌هاست. بااین‌حال، اگر طبقة ساختواژی مشخصی از زبانی به‌طور گسترده وارد زبان مقصد شود، موجب تجمع و توزیع نامتوازن مختصه‌های ساختواژی خواهد شد. درواقع، علت تجمع و پراکندگی نامتوازن مشخصه‌های واج­شناختی واژه‌های بومی هم وجود سازوکارهای ساختواژی مشخص در زبان است. نتایج به ‌دست ‌آمده در این بخش به ویژگی‌های توزیعی-واج­شناختی‌ای اشاره دارد که می‌تواند به درک روانشناختی ـ واج­شناختی ما از واژه‌های یک زبان در برابر وام‌واژه‌های آن دلالت داشته باشد.

از نتایج جانبی به‌دست‌آمده از این پژوهش، رفتار توزیعی مشابه واج‌های خیشومی در خوشه همخوانی بود که این شواهد از طبیعی‌بودن طبقة واج‌های خیشومی حمایت می‌کند. علاوه‌ بر این، در توزیع خوشه‌های حاوی واج‌خیشومی نیز شاهدبودیم که توزیع این خوشه‌ها از اصل پارتو حمایت‌ می‌کند که این موضوع نیز مؤید طبیعی‌بودن طبقة واج‌های خیشومی در زبان فارسی است (4ـ3).

 

 

[1]. phonotactics

  1. phonostatistics

۳. در ادامه هر جا واژه‌ای با صفت فارسی توصیف شده‌ است، منظور ما از نظر ریشه‌شناختی فارسی است که قید «ازنظر ریشه‌شناختی» به‌جهت اختصار حذف شده‌است.

  1. نشانه C در متن برای نشان همخوان به‌کار می‌رود و دو علامت C1, C2 به‌ترتیب برای نشان‌دادن همخوان اول و دوم در یک خوشه همخوانی (: CC) به‌کار می‌رود.

۱. ذکر این نکته ضروری است که دو مفهوم پراکنده‌تربودن و متوازن‌تربودن در این فرضیه مفاهیمی نسبی هستند که از مقایسه توزیع مختصه‌های واجی واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها استنتاج‌می‌شوند.

  1. utterance
  2. nonsegmental characteristics
  3. lemmatized
  4. expression
  5. فهرست اصلاح‌شده مورد نظر در آدرس زیر در دسترس است:

https://github.com/asdoost/Enhanced_Flexicon

  1. rhyme/rime
  2. range

۱. ما در تفکیک واژه‌های فارسی و وام‌واژه‌ها اگر یک واژه مرکب تنها حاوی یک هجای CVCC بود و هجای CVCC در عضو فارسی واژه مرکب حضور داشت، آن را به‌عنوان فارسی و اگر در عضو وام‌واژه واژه مرکب حضور داشت، آن را به عنوان وام‌واژه درنظرگرفته‌ایم، برای مثال واژه مرکب زودفهم هرچند از ترکیب واژه فارسی زود و وام‌واژه فهم تشکیل ‌شده ‌است، به‌اعتبار حضور هجای CVCC در وام‌واژه (فهم)، کل ترکیب در دستة وام‌واژه‌ها جای‌ گرفته ‌است. ترکیبی‌بودن دراینجا به این معنی است که در یک واژه مرکب که از یک واژة فارسی و یک وام‌واژه تشکیل‌ شده ‌است، هریک از این دو واژه دارای یک هجای CVCC حاوی واج خیشومی در خوشة همخوانی هستند. برای مثال از واژه عمق‌سنج دو هجای CVCC به‌ دست‌ می‌آید که هجای ʔomG به وام‌واژه عمق و هجای sænʤ به واژه فارسی سنج تعلق ‌دارد.

۱. این بخش از شواهد براساس صحبت با گویشوران این گویش‌ها و گزارش آنها از نوع تلفظ این واژه‌ها گردآوری‌شده‌است.

  1. iconic
  2. power law
  3. Pareto principle
  4. Vilfredo Pareto

۴. ذکر این نکته ضروری است که توزیع ۸۰/۲۰ داده‌ها یک نسبت تقریبی است و درواقع هیچ‌گاه در داده‌های طبیعی شاهد توزیعی با چنین دقتی نیستیم؛ بلکه توزیع داده‌های طبیعی به چنین نسبتی نزدیک هستند.

  1. glotal
اسلامی، محرم. (۱۳۸۷). «واژه‌گزینی و ملاحظات آوایی». پردازش علائم و دادهها. ۱/۹: ۷۳-۸۴.
اسلامی، محرم، و محمود بی‌جن‌خان. (۱۳۸۴). «واژه‌گزینی و واج‌آرایی». مجموعه مقالات دومین هماندیشی واژهگزینی. تهران: فرهنگستان ادب و زبان فارسی. ۴۳۰-۴۴۸.
اسلامی، محرم، رحیمی، افشین و سودابه اسلامی. (۱۳۹۲). «نظام آوایی زبان فارسی در آینه آمار». زبان و زبانشناسی. ۹(۱۸): 65ـ90.
اسلامی، محرم، شریفی آتشگاه، مسعود، و علیزاده‌لمجیری، صدیقه و طاهره زندی. (۱۳۸۳). «واژگان زایای زبان فارسی». مجموعه مقالات اولین کارگاه پژوهشی زبان فارسی و رایانه.
بی‌جن‌خان، محمود. (۱۳۹۲). واجشناسی: نظریة بهینگی. تهران: انتشارات سمت.
کردزعفرانلوکامبوزیا، عالیه و رضا خیرآبادی. (۱۳۹۱). «بررسی رابطه ساخت هجایی با میزان زایایی وندهای اشتقاقی فعل‌افزای زبان فارسی». پژوهشهای زبان و ادبیات تطبیقی. ۳(۳): ۱۴۳ـ ۱۵۶.
کردزعفرانلوکامبوزیا، عالیه.، تاج‌آبادی، فرزانه، اسماعیلی متین، زهرا، و سارا خوردبین. (۱۳۹۵). «واج‌آرایی کلمات فارسی با ساخت هجایی CV.CVCC». جستارهای زبانی. ۷۵(۱): ۸۱ ـ ۱۰۷.
فره‌وشی، بهرام (۱۳۷۱). فرهنگ فارسی به پهلوی. دانشگاه تهران.
مکنزی، دیوید نیل (۱۳۷۳)؛ فرهنگ کوچک زبان پهلوی. برگردان مهشید میرفخرایی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
Alamolhoda, M. (2000). Phonostatistics and Phonotactics of the Syllable in Modern Persian. Helsinki: The Finnish Oriental Society.
Bartholomae, C. (2012). Altiranisches Wörterbuch. In Altiranisches Wörterbuch. De Gruyter Mouton.
Jusczyk, P. W., Friederici, A. D., Wessels, J. M., Svenkerud, V., & A. M. Jusczyk. (1993). “Infants′ sensitivity to the sound patterns of native language words”. Journal of Memory and Language. 32(3): 402-420.
Kramsky, J. (1939). “A Study in the Phonology of Persian”. Archiv Orientalni (11): 66-83.
Kramsky, J. (1948). “A Phonological Analysis of Persian Monosyllables”. Archiv Orientalni. (16): 103-134.
Liberman, I. Y., Shankweiler, D., Fischer, F. W., & B. Carter. (1974). “Explicit Syllable and Phoneme Segmentation in the Young Child”. Journal of Experimental Child Psychology. 18: 201-212.
McCarthy, J. (1988). “Feature Geometry and Dependency: A Review”. Phonetica. 43: 84-108.
Nourai, A. (1999). An Etymological Dictionary of Persian, English, and other Indo-European Languages. (n.p.).
Pike, K. L. (1947). Phonemics: A Technique for Reducing Languages to Writing. Michigan: The University of Michigan Press.
Zolfaghari Serish, M. (2004). Phonological analysis of consonant clusters in Persian. Tehran: Tarbiat Modares University.