Document Type : Research Paper
Authors
1 Postdoctoral Quranic and Hadith Sciences researcher, Department of Quranic Studies and Hadith, Faculty of Theology and Islamic Studies, Alzahra University, Tehran, Iran
2 Professor of Quranic and Hadith Sciences, Department of Quranic Studies and Hadith, Faculty of Theology and Islamic Studies, Alzahra University, Tehran, Iran
Abstract
This study represents the Motion Event in the verb of going in the Holy Quran, based on the structure semantic network of the preposition الی /ila/(towards). This study aims to examine the verb of going and the preposition of الی (towards) on semantic network based on Tolmy’s Motion theory .In collecting said corpus, 88 verbs were extracted from verses consisting of the deep structure of the verb “going”; The relevant samples were collected and analyzed. The results showed that, the preposition ofالی has the most frequent usages. This preposition represents the end-destination concept, however, its usage is not limited in this sense. Also new concepts of direction (within, outside, high) and state (mental, physical) were encoded by this preposition. One of the results of this study, is representation semantic network of the position الی, which causes the existing knowledge of this concept in the Holy Quran to be promoted.
Keywords
- مقدمه
شبکۀ معنایی، روش گرافیکی برای نشاندادن مفاهیم و دربردارندۀ مجموعهای از روابط معنایی است. این نمودهای گرافیکی، به منظور بازنمایی مفاهیم و روابط بین معانی هستند (Evans & Green: 2005). پژوهش حاضر در چارچوب معناشناسی شناختی و بر اساس الگوی رویداد حرکت تالمی، میکوشد تا رویداد «رفتن» را به عنوان یکی از افعال حرکتی در قرآن کریم، بر مبنای دادههای پیکرهای مورد بررسی قرار دهد و مشخص کند که از تحلیل مفهوم حرکتی «رفتن» در پیکرۀ آیات قرآن، چه تصویری از شبکۀ معنایی حروف اضافه این رویداد حاصل میشود.
روش این پژوهش با تمرکز بر آیات قرآن کریم، پژوهشی پیکرهبنیاد است و به شیوۀ کتابخانهای، با بهرهگیری از کتابهای المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم (1364)، فرهنگ موضوعی قرآن مجید (1369)، مدخل فعل «رفتن» بررسی و سپس، با استفاده از سایت المعانی و به کارگیری نرمافزار جامعتفاسیر نور (نسخه3)، پیکرۀ مورد مطالعه مشتمل بر 88 فعل با ژرفساخت رفتن، مانند ذَهَب، خَرَج، بَثَّ و مانند آن، گردآوری شده است. در گامهای بعدی با استفاده از تحلیلهای شخصی و با دقت در کتب لغت و تفاسیر، آیات از جهت تبیین شبکۀ معنایی حروف اضافه رویداد حرکتی رفتن، مورد بررسی قرار گرفت.
پژوهش حاضر از این نظر حائز اهمیت است که اولاً گامی است در جهت شناخت پیچیدگیهای زبان و ثانیاً استفاده از این روش میتواند در موارد مختلفی بر تفسیر اثرگذار باشد که تصدیق برداشت مفسران از آیات یا رفع تناقضات تفسیری، از جملة این موارد است. بررسی شبکۀ معنایی مفاهیم حرکتی «رفتن» یا «آمدن» به عنوان اصلیترین کنشهای بشری، که سالها است الگوهای واژگانیشدگی[1] آنها در برخی زبانها مانند انگلیسی، اسپانیایی و چینی مورد پژوهش زبانشناسان قرار گرفته، بستر مناسبی برای نیل به اهداف مذکور است.
- پیشینة پژوهش
موضوع اصلی پژوهش حاضر مبتنی بر نظریۀ تالمی در زبانشناسی شناختی است، لذا در بخش پیشینه، صرفاً به مطالعات مرتبط با این نظریه اشاره میشود. ذکر این نکته ضروری است که طبق بررسیهایی که بر پیشینة پژوهش انجام شده، موضوع حرکت یکی از موضوعات مورد استقبال پژوهشگران است. گذشته از پژوهشهای فلسفی و روانشناختی که درباره حرکت انجام گرفته است (Newtson,1997; Zacs, 2000; Brauli,2012; Frog, 2010; Slims, 2010 )، زبانشناسان پیش از تالمی نیز رویداد حرکت را از جهات مختلف بررسی کرده و نظریات متفاوتی ارائه نمودهاند، از جمله دستور حالت و توصیف زیرساختِ افعال (Fillmor, 1968)؛ مفهومسازی حرکت مبتنی بر نقش زمان در رویداد حرکت (Langacker, 1987)؛ نظریۀ معناشناسی قالب (Fillmor, 2006)؛ وجود فرازبان معنایی طبیعی (Wierzbicka, 1996 Goddard, 2011;).
تفاوت نظریۀ تالمی با مطالعات پیشین آن است که تالمی در نظریة خود، رویداد حرکت را اولاً یکی از بازنمودهای زبانی مقولههای جهانی میداند، ثانیاً موضوع حرکت را به عنوان مسیری برای رسیدن به نظریه قرار داده است (مسگرخویی، 1392: 61؛ افراشی، 1395: 10ـ13). تالمی در کتاب دو جلدی خود با عنوان به سوی معناشناسی شناختی (Talmy: 2000) به تعریف معانیِ شناختی میپردازد و به دنبال پاسخ به این سؤال است که چگونه زبان، مفهومی را در سطح عمومی به کمک تجزیه و تحلیل مجموعهای از عناصر مشتمل بر حوزههای مفهومی خاص، مانند فضا، زمان، مکان، حرکت و نیرو ساماندهی مینماید. وی در جلد دوم این کتاب، به چگونگی ارتباط صورت و معنا میپردازد و معتقد است
واژگانیشدگی عبارت است از وابستگی سامانمند جزء معنایی با تکواژ (Talmy: 2000).
اسلوبین[2] (1996؛ 2000) با الهام از آراء تالمی و با رویکردی تطبیقی به مقایسه بازنمود رویداد حرکت در زبانهای مختلف پرداخته که در قالب کتابی دو جلدی با عنوان رویدادها در گفتار زبانی به چاپ رسیده است. همچنین، نس[3] (2007) و فرِز[4] (2008) در آثار خود به روشهای متنوعی که زبانها برای رمزگذاری عناصر معنایی در سطح واژگان دارند، پرداختهاند.
در مطالعات مرتبط با رویداد حرکت، از میان 262 مقاله در پایگاه اسکوپوس، یک مورد یافت شد که به مطالعه در زمینة رویداد حرکت با رویکرد تالمی پرداخته و از این میان 20 پژوهش، حروف اضافه را مورد بررسی قرار دادهاند که در ادامه به جدیدترین مقالات اشارۀ کوتاهی میشود. تالمی (2016) در جدیدترین اثر خود با عنوان ویژگیهای فعل اصلی به اشکالات مطرحشده توسط اسلوبین (2004)، در خصوص اینکه برخی زبانها در هیچ یک از طبقهبندیهای زبانی تالمی (فعلبنیاد/ تابعبنیاد) قرار نمیگیرند، پاسخ داده است. تالمی معتقد است ویژگیهایی وجود دارند که در زمرۀ مشخصههای فعل در گزاره محسوب
میشوند و یکی از آنها نحوۀ ارتباط فعل با حروف اضافه برای بازنمود مسیر و شیوه در روساخت زبانی است. حروف اضافه گاه مسیر و گاه شیوه را در زبان بازنمود میکنند. اسلوبین (2004) قسم سومی را برای دستهبندی زبانی تالمی معرفی کرده که از ادغام دو دستۀ قبلی حاصل میشود، اما این موضوع در مقالۀ تالمی (2016) مورد نقد است. در این پژوهش، تالمی نشان میدهد که زبانهای اشاره شدۀ اسلوبین، همچنان در یکی از دو دستۀ قبلی
(فعلبنیاد/ تابعبنیاد) قرار میگیرند.
فان اشتوتهم[5] و همکارانش (2017) در مطالعهای تطبیقی، نقش فضا/زمان را در رویداد حرکت و مقولهبندیهای موجود در زبان عربی معیار (مدرن) و عربی تونسی بررسی کردهاند. بر اساس یافتههای این پژوهش، هر دو گونۀ زبانی مقولۀ فضا/زمان را متفاوت از دیگری کدگذاری میکنند و عربی تونسی برخلاف عربی معیار، بازنمودهای روساخت کمتری را برای بیان حرکت از طریق حروف اضافه نشان میدهد. اسپاورل[6] (2018) در مقالهای با عنوان ساختار مفهومی عبارات حرکت فضایی در زبان چینی، علاوه بر پرداختن به نقش عناصر زبانی، حروف اضافهای که در زبان چینی، مفهوم مکانی را بازنمایی میکنند، مطالعه کرده است. پژولپایت[7] (2018) هم در مقاله خود، پیشوندها و حروف اضافه : مطالعۀ تاریخی، حروف اضافۀ زبان اسپانیایی را از حیث تاریخی بررسی نموده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که زبان کهن اسپانیایی در برخی حروف اضافه و پیشوندها وامدار زبان لاتین بوده و در دورههای متأخر به ویژه قرن نوزده و بیست، ارتباطات زبانی آن با زبانهای فرانسوی و ایتالیایی سبب ورود الفاظ ویژه و تکثیر پیشوندها در اسپانیایی شده است.
در میان مطالعات پژوهشگران ایرانی، میتوان مطالعات فراوانی را مشاهده نمود که از زوایای مختلف به بررسی رویداد حرکت پرداختهاند؛ مانند ازکیا[8] (2011)، حامدی و شریفی (2013)، مسگرخویی (2013) و همتی (2015). این پژوهشها پس از بررسی فعلهای حرکتی در پیکرۀ عموماً زبان فارسی، عناصر دخیل در رویداد حرکت مانند توابع، مسیر، شیوه و نقش شناخت مؤلفههای حرکت در کیفیت ترجمه را مطالعه کردهاند. جهت رعایت اختصار در ادامه، تنها به مواردی اشاره میشود که حروف اضافه را در رویداد حرکت، موضوع پژوهش خود قرار دادهاند.
گذشته از پژوهشهای فراوان، پژوهشگران ایرانی دربارة حروف اضافه در زبانهای مختلفی مثل فارسی، عربی و انگلیسی (گنجی و کاظمی، 1391؛ راسخمهند و رنجبر، 1392؛ غیاثیان و فلاحی، 1393؛ کرمی، 1395؛ بامشادی، 1396؛ مظفری، 1397؛ رادفر، 1398؛ وسام، 1398) انجام شده است. مطالعاتی نیز در حوزۀ قرآنکریم با رویکرد زبانشناسی شناختی به انجام رسیده است. مرتضی قائمینیا (1390) در کتاب معناشناسی شناختی قرآن، به بررسی تفسیرگونۀ آیات با رویکرد شناختی پرداخته و در فصل پنجم، موضوع شبکۀهای شعاعی در قرآن و به طور خاص مفهومسازی حروف اضافه را مطالعه کرده است. مقالۀ بررسی شبکۀمعنایی حرف اضافه فی و اهمیت آن در ترجمه قرآن کریم از ایمانی و
منشیزاده(1394)، حرف اضافۀ «فی» را که در زمرۀ حروف اضافی مکانی است، مورد بررسی قرار داده و علاوه بر اشاره به رویکرد متقدمان به حرف اضافه، شبکۀ معنایی آن را ترسیم و 13 معنای جدید با رویکرد شناختی برای آن ذکر کردهاند.
کریمی بروجنی و همکاران (1396) در مقاله بازنمایی طرحوارة نیرو درگزارههای دینی اخلاقی زبان قرآن، علاوه بر معرفی طرحوارههای اجبار، مانع، تغییر مسیر و مانند آن در آیات اخلاقی قرآن، به نقش حرف اضافۀ إلی در فعلهای «حَبّبَ» و «رغب» در طرحوارة جذب و کشش پرداختهاند. مشکینفام و دهقانی (1397) در مقاله بررسی شناختی حرف اضافه ثُمِّ در قرآن، به مطالعۀ حروف اضافه قرآنی پرداخته و شبکۀ معنایی حرف اضافه «ثُمِّ» را تبیین کردهاند. بر اساس این پژوهش، معنای سرنمونِ حرف اضافه ثُمِّ مفهوم فاصله مکانی است، اما در شبکۀ شعاعی، ترتیب زمانیِ فاصلهدار و مفاهیمِ رابطه صعودی و نزولی میان رخدادها نیز مشاهده شده است.
حرف اضافه «عَلی» در قرآن کریم توسط حسومی و توکلنیا (1397) مطالعه شده و نتایج آن در مقاله بررسی شبکۀ معنایی حرف اضافه عَلی در قرآن با رویکردشناختی، نشان میدهد این حرف اضافه با معنای سرنمونِ استعلاء، از طریق استعارة مفهومی وارد حوزۀ مفهومی نوینی شده و شبکهای از معانی مختلف را تولید کرده است.
در میان پژوهشهای مرتبط با قرآن کریم، تنها پایاننامه کارشناسی ارشد میرخالقداد (1397) با عنوان کیفیت مفهومسازی رویدادهای پویا و ایستا در قرآن با رویکرد شناختی مشاهده شد که نظریة نوین تالمی را درباره رویداد حرکت، مبنای مطالعات خود قرار داده است. محتوای اصلی این پژوهش مبتنی بر بررسی افعال حرکتی در قرآن است و تنها در بخشی از فصل چهارم، به شکل مختصر به چند مورد از حروف اضافه که نقش قمر را در افعال حرکتی داشتهاند، پرداخته است.
بررسیهای نگارنده نشان میدهد تاکنون در حوزۀ شبکۀ معنایی حروف اضافه در افعال حرکتی قرآن کریم، پژوهش مستقلی انجام نشده است و موضوع مقاله از این جهت بدیع و بدون پیشینه است و این مقاله میتواند یکی از مهمترین و جدیدترین چشماندازهای پژوهشی آتی را پیش روی پژوهشگران قرار دهد.
- مبانی نظری
لئونارد تالمی[9] زبانها را بر مبنای کاربست شیوه و مسیر در ریشه یا توابع آن یعنی حرف اضافه، قید یا گروه اسمی، به دو دسته تابعبنیاد و فعلبنیاد طبقهبندی میکند. در نظریة تالمی مسألۀ اصلی، چگونگی بازنمایی شیوه و مسیر حرکت در روساخت زبان است؛ به این ترتیب که اگر مسیر حرکت، در ریشۀ فعل بازنمایی شود در زمرۀ زبانهای فعلبنیاد قرار میگیرد، مانند زبانهای اسپانیایی و فرانسوی، ولی اگر فعل در ستاک خود، شیوۀ حرکت را بازنمود کند و عنصر مسیر در توابع قرار گیرد، مانند انگلیسی و آلمانی، آن زبان را تابعبنیاد
مینامد (Talmy: 2000). در ادامه، دو مفهوم کاربردی این پژوهش، یعنی حرکت و حرف اضافه، معرفی میشوند.
3ـ1. رویداد حرکت
حرکت، مفهومی جهانی است که با عناصر متفاوتی در روساختِ زبانهای گوناگون بازنمایی میشود. رویداد حرکت در نظریة تالمی عبارتست از شرایط یا حالتی که عنصر متحرک یعنی پیکر، دارای حرکت یا توالی موقعیتهای مکانی مختلف است و عنصر اصلی
تشکیلدهندة گزارهها به منظور بیانِ رویداد، فعل هر رویداد است؛ لذا بررسی فرایند بازنمایی حرکت و مؤلفههای آن بر مبنای ریشۀ فعل، از اهمیت ویژهای برخوردار است (Talmy: 2000).
در رویداد حرکت، دو گروه از عناصر وجود دارد: نخست عناصر روساخت که همان واژگان ملفوظ هر زبان است و برای انتقال مفاهیم حرکتی به کار میرود؛ دیگر عناصر ژرفساخت یعنی مفاهیم حرکتی است. رویداد حرکت در نظریة الگوی واژگانیشدگی تالمی مشتمل بر 6 مؤلفه است:
- پیکر[10] : موجودیتی با قابلیت تحرک در رویداد حرکت است و نسبت به زمینه حرکت میکند یا تداوم سکون دارد.
- مسیر[11] :جهت حرکت پیکر نسبت به زمینه است.
- جزء حرکتی[12]: همان فعل حرکتی است که مفهوم حرکت را بدون در نظرگرفتن سایر مؤلفههای معنایی بازنمایی میکند.
- زمینه[13] : به عنوان چارچوب و قالبی مرجع، برای تعیین مسیر حرکت پیکر یا مکان آن است.
- شیوه[14] : همان روش به انجام رسیدن حرکت است.
- سبب[15] : هرآن چیزی است که عامل وقوع حرکت است (Talmy: 2000).
در زبان فارسی، عموماً پیکر در فاعل، جزء حرکتی در فعل، زمینه در گروه حرف اضافه، مسیر در تابع و شیوه در قید یا گروه حرف اضافه بازنمایی میشود (مسگرخویی، 1392). عناصر مذکور در قالب مثالی در جدول1، نشان داده شده است.
جدول 1. تبیین مؤلفههای رویداد حرکت در قالب مثال
احمد |
از |
خانه |
تا |
درمانگاه را |
سریع |
دوید |
پیکر |
مسیر (مبدأ) |
زمینه |
مسیر (طول مسیر) |
مسیر (مقصد) |
شیوه |
جزء حرکتی |
در قرآن کریم، هر دو نوع افعال حرکتی مشاهده میشود؛ نوع اول فعلهای شیوهنما است که شیوۀ حرکت را در بنیان فعل و مسیر حرکتِ پیکر را در توابع (گروه اسمی، قید و حرف اضافه) بازنمایی میکنند، مانند فعل «تَفجُرَ» در آیه حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً (البقرة: 14) که به معنای شکافتن سد یا مانع و بیرون آمدن است (راغب، 1412: 298) و در اینجا شیوۀ حرکت ،یعنی شکافت و برداشتن مانع و حرکت کردن، در ستاک فعل وجود دارد و مسیر حرکت یعنی «مِنَ الْأَرْضِ» در گروه اسمی بازنمود یافته است. نوع دوم افعال حرکتی در قرآن کریم، فعلهای مسیرنما است که مسیر حرکت را در ستاک فعل، واژگانی میکنند، مانند آیه وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (الزلزال: 2) که فعل مسیرنمای «أخَرَجَ» به معنای بیرون آوردن، جهت و مسیر حرکت پیکر را در ستاک خود بازنمایی میکند.
بررسیهای نگارنده نشان میدهد علاوه بر دو گونة مذکور از افعال مسیرنما و
شیوهنما، در قرآن کریم فعلهایی یافت میشوند که هر دو مؤلفة مسیر و شیوه را همزمان در ستاک فعل دارند؛ مثلاً فعل «سَبَقَ» در آیه وَاسْتَبَقَا الْبابَ (یوسف: 25) در اصل لغت به معنای پیشى گرفتن و به سرعت جلو رفتن چیز نسبت به یکدیگر است (طبرسی، 1372، 5: 346؛ مصطفوی، 1430، 5: 41). به این ترتیب، هر دو مؤلفۀ مسیر (حرکت به سمت جلو) و شیوه (حرکت با سرعت) در بن فعل مشاهده میشود.
3ـ2. حرف اضافه
تالمی در پژوهشهای خود، پس از تقسیمبندی ساختار زبانی رویداد حرکت به عناصر
ششگانه و اشاره به مهمترین مؤلفههای آن، یعنی مسیر و شیوه، زبانهای موجود را بر اساس اینکه کدام ساختار حرکتی در آنها کاربرد دارد، به دو گونه فعلبنیاد و تابعبنیاد ردهبندی کردهاست (Talmy, 2000: 217-219). توصیف جزئیات مسیر در زبانهای تابعبنیاد، در بند با استفاده از نحو و گروه حروف اضافه و قید ممکن است، ولی در زبانهای فعلبنیاد، توصیف جزئیات مسیر به تنهایی با استفاده از یک فعل رخ میدهد (Slobin & Berman, 1994: 119).
حروف اضافه از منظر زبانشناختی، به عنوان مؤلفه رمزگذار در زبان، برای بازنمودِ موقعیت اشیاء در فضای پیرامونی محسوب میشوند (Lee, 2001: 3) و از جمله نمونههای روشن چندمعنایی در زبان به شمار میروند (کرمی، 1395: 48). سابقة بررسی حروف اضافه در زبان عربی را میتوان همعصر با دورة دستورنویسی دانست (خیامپور، 1372: 12ـ13) و از آنجا که رویکرد این پژوهش، بررسی شبکۀ معنایی حروف اضافه و چگونگی بازنمود آنها است، لذا سایر رویکردها دربارة حروف اضافه و همچنین، وجوه مختلف توابع، اعم از قمر، قید و مانند آن، مورد اشاره قرار نمیگیرد. نکتة دیگر اینکه قالبهای روساخت در توابع، عموماً با سایر مقولههای دستوری مانند حروف اضافه، همپوشانی دارند و گاه قابل تفکیک از یکدیگر نیستند (Talmy,2000: 64). در هر صورت، این موضوع به مؤلفۀ مقصد در این پژوهش خللی وارد نمیسازد، زیرا تمرکز مقالة حاضر بر حرف اضافه إلی است.
در رویکرد معناشناسی شناختی، تحلیل دقیق و جامعی از حروف اضافه ارائه شده و در آن به جای معنا از شبکۀ شعاعی معنا[16] سخن به میان آمده است. در این تحلیل، یک معنا به عنوان معنای پیشنمون[17] در مرکز و سایر معانی، پیرامون معنای اولیه شکل میگیرند؛ به این ترتیب شبکهای از معانی حاصل میشود که به شبکۀ شعاعی معروف است (Lakoff, 1987:416؛ قائمینیا، 1390: 75).
معنای پیشنمون[18] حرف اضافة مورد بررسی در این پژوهش، یعنی «إلی» حرکت به سوی انتهای غایت و مقصد نهایی است (جاسم، 2003: 212). به بیان دیگر، معنای کلی حرف اضافه «إلی» حرکت به سوی یک مقصد است که میتواند علاوه بر معنای حرکت فیزیکی و مکانی بر معانی استعاری و انتزاعی، مانند انتهای زمان نیز به کار رود (Ryding: 2005). این معنای اولیه در طرحوارة زیر نمایش داده شده است:
شکل 1. طرحوارۀ حرکتی حرف اضافه «إلی»
مقصد مسیر پیکر
در این حرکت، پیکر از مبدأ به سوی مقصد حرکت میکند، اما تمرکز فعل بر مقصد حرکت پیکر است، لذا مقصد را با حرف اضافۀ «إلی» در روساخت، واژگانی میکند. پیش از پرداختن به معانی حرف اضافة إلی، لازم است بیان شود که علت انتخاب این حرف اضافه، بیشترین بسامد و کاربرد آن در قرآن است. برای دستیابی به این اطلاعاتِ مبنایی که ادامه و پیشبرد مقاله بر آن استوار است، همه افعال مشتمل بر مفهوم رفتن استخراج و از جهت نحوۀ کاربرد تمامی حروف اضافه، مورد بررسی قرار گرفته و به این ترتیب، حروف اضافۀ فعل «رفتن» یعنی آیاتی که 88 فعل با مفهوم مذکور در آنها وجود داشته، یک به یک بررسی شده است تا نوع و تعداد حروف اضافه آنها به دست آید و نتیجة آن در نمودار 1، قابل مشاهده است.
نمودار 1. بسامد حروف اضافه در فعلهای حرکتی «رفتن» در قرآن
نتایج فوق نشان میدهد در فعل «رفتن» که خود یک فعل مسیرنما است، مقصد حرکت، با بیشترین بسامد (25 بار) بهوسیلة حرف اضافة «إلی» بازنمایی شده است. به علاوه، حرف اضافۀ پربسامد بعدی یعنی «فی» زمانی که با فعل رفتن همراه میشود، دارای مفهوم مقصد است و رفتن به درون یک مکان (مقصد) را واژگانی مینماید. از میان عناصر مسیر حرکت پس از مقصد، مفهوم مبدأ به وسیلۀ حرف اضافه «مِن» بیشترین کاربرد را نشان
میدهد، اما از آنجا که بررسی شبکۀ معنایی هر کدام از حروف اضافۀ مذکور، نیازمند پژوهشی مستقل است، لذا از بین این حروف اضافه، إلی که بیشترین با همآیی را با افعال حرکتی رفتن دارد، برای این مقاله انتخاب شده است.
- یافتهها
امروزه بسیاری از پژوهشهای زبانشناختی با استفاده از پیکرههای زبانی صورت میگیرد، زیرا پیکرة متنی یکی از مهمترین دادههای ورودی در پردازش زبان به شمار میرود و براساس آن میتوان شبکۀ معنایی را ترسیم نمود. چنانکه در بخش مبانی نظری اشاره شد، بر اساس الگوی واژگانیشدگی تالمی، یکی از مؤلفههای اثرگذار در رویداد حرکت، مسیر است و خود، عناصر سهگانۀ مبدأ، مقصد و جهت حرکت را در برمیگیرد. در این بخش، ابتدا دیدگاه کلاسیک در خصوص حرف اضافه «إلی» به شکل خلاصه اشاره میشود و سپس، چگونگی کاربست آن در مفهوم شناختی به همراه شواهدی از پیکره، بیان میشود.
4ـ1. حرف اضافه «إلی» در رویکرد کلاسیک
در منابع اولین زبان عربی برای حرف اضافۀ «إلی» هشت معنا برشمردهاند (ابنهشام، 1404، 1: 489 ـ490) که عبارتند از:
1ـ انتهاء غایت زمان (البقره: 187) و مکان (الإسراء: 1)؛
2ـ معیّت در صورت انضمام دو چیز به یکدیگر (آل عمران:52)؛
3ـ تبیین: إلی در این حالت مبیِّن فاعل است و ضمیر بعد، معنای فاعلی به خود
میگیرد: (یوسف:33)؛
4ـ مترادف حرف لام در معنای اختصاص: (النّمل:33)؛
5ـ مترادف حرف فی ظرف مکان/زمان: (الأنعام:12)؛
6ـ إبتداء به معنای مِن و ابتدای غایت: أ یـَسـقـی فلــا یـروی إلــیَّ إبــن أحمـــرا ؟[19]؛
7ـ مترادف حرف عِند به مفهوم مکان[20]: (الحجّ:33)؛
8ـ تأکید با شرط زائد بودن حرف إلی[21]: (ابراهیم:37).
به این ترتیب مشاهده میشود که بر اساس دیدگاه کلاسیک حرف اضافه إلی، علاوه بر معنای مکان، زمان، معانی دیگری مانند معیت را نیز به خود گرفته است.
4ـ2. معانی حرف اضافه إلی در مفاهیم حرکتی رفتن
پس از بررسی حروف اضافۀ افعال حرکتی با مفهوم رفتن در آیات قرآن، مشخص شد که از میان این 88 فعل، 25 فعل هستند که حرف اضافه إلی در آنها برای تبیین معانی مختلف وجود دارد و در این بخش، به تبیین این معانی پنجگانه پرداخته میشود. نکتة قابل تأمل این که در مواردی، معانی استخراجشدة حرف اضافۀ إلی میتوانند با یکدیگر همپوشانی داشته باشند؛ مثلاً دو مفهوم مکان و حرف عِند، در مورد مشترکی مشاهده شوند، اما در اینجا برای تبیین دقیق موضوع، به تفکیک ذکر شدهاند.
4ـ2ـ1. مکان
چنانکه در بخش مبانی نظری اشاره شد، مفهوم پیشنمون حرف اضافۀ إلی انتهای غایت مکانی یا زمانی است. در کاربرد مکانی آن در قرآن کریم، میتوان به نمونههایی از مفهوم غایت مکانی اشاره نمود.
4ـ2ـ1ـ1. دنیا
در قرآن موارد متعددی وجود دارد که به مکانی مشخص در دنیا به عنوان مقصد، به وسیله حرف إلی اشاره میشود، اما خود دنیا نیز در مواردی، مقصد تلقی شده و با حرف اضافۀ إلی در آیاتی مانند (یس: 50) و (شوری: 44) مکانی برای بازگشت پیکر است. در این موارد، پیکر (انسان) برای بازگشت به مکان قبل خود، یعنی دنیا، تمایل دارد و این مفهوم در افعالی چون رَجَعَ (بازگشت به نقطة شروع حرکت) یا رَدّ (بازگشت به عقب) که در اصل به معنای بازگشت به مکان اولیه و نقطه شروع حرکت است (ابنفارس، 1404، 2: 386؛ مصطفوی، 1430، 4: 60) بازنمود یافته است.
در این موارد با استفاده از حرف إلی که بر انتهاء غایت مکانی دلالت دارد، تبیینِ جدیدی از نوع نگرش و تفکر وهمآلود و خیالیِ پیکر نیز بازنمایی میشود. همانگونه که در آیات مختلف اشاره شده (المؤمنون: 37)، (الأنعام: 29) و (الجاثیه: 24)، منکران معاد به اشتباه، دنیا را مقصد اصلی و تنها هدف زندگی میبینند، نه گذرگاه و محل رسیدن به آخرت؛ لذا زمانی که با مرگ مواجه میشوند، این باور و ملکه وجودی خود را در قالب الفاظ نیز بروز میدهند و چون دنیا را غایت خود میدانستند، لذا بازگشت به دنیا را به عنوان مطلوب غایی خود، طلب میکنند و در کاربرد حرف إلی که نشاندهندة انتهاء غایت حرکت پیکر است، بازنمود دارد (الشوری: 44).
4ـ2ـ1ـ2. شهر مکه (مَعاد)
یکی دیگر از معانی مکانی حرف اضافۀ إلی در مفهوم مقصد، آیه لَرادُّکَ إِلى مَعادٍ (القصص: 85) (یعنی مکه، زادگاه پیامبر) است. واژة معاد به معنای مکان عود (بازگشت) است و خداوند در این آیه، به پیامبر اکرم (مؤلفة پیکر) وعده میدهد که به زودى او را بعد از هجرت به مدینه، دوباره به مکه (مقصد) برمىگرداند (طبرسی،1372، 7: 420؛ طباطبایی، 1417، 16: 87). عدم اشاره به نام مکه و نکره آمدن واژه مَعاد براى این است که به عظمت این عود اشاره کند و نشان دهد این برگشت به مکه، قابل قیاس با شرایط قبل از هجرت (اذیت و آزار مشرکان، قلّت پیروان، کمبود منابع مالی) در مکه نیست، چنانکه تاریخ هم این معنا را تصدیق مىکند (طباطبایی،1417، 16: 87).
با در نظر گرفتن مکیبودن سوره و توجه به محتوا و آیات ابتدایی سورة قصص که به ماجرای نابودی فرعون و ارثبردن زمین توسط مستضعفان (القصص: 3ـ5) پس از
آزمونهای شدید و دورههای طولانی و سخت هجران و دوری از وطن اشاره میکند (طباطبایی، 1417، 16: 87)، میتوان گفت حرف إلی در این آیه صرفاً بر یک نقطة پایانی در انتهای مسیر حرکت پیامبر (ص) پس از هجرت دلالت نمیکند، بلکه مقدمات و لوازم رسیدن به مقصد را نیز در برمیگیرد؛ زیرا اولاً این آیه وعدۀ الهی بر عود و بازگشت به وطن است؛ ثانیاً باید مقدمات فتح مکه فراهم شود تا بازگشت به مَعاد در عمل واقع شود. به این ترتیب، در مفهوم إلی علاوه بر رسیدن به مکان غایی، یعنی مکه، مسیری که طی میشود نیز در نظر گرفته میشود؛ یعنی در روساخت، علاوه بر رسیدنِ پیکر به مقصد، طول مسیر حرکت نیز بازنمود میشود.
علاوه بر مفاهیم حقیقی و حرکت فیزیکی، در این پژوهش مفاهیم انتزاعی حرکت که در قالب افعالِ حرکتی، اما از طریق استعارۀ مفهومی در زبان بازنمود مییابند نیز، مورد بررسی قرار گرفته است. در نمونههای زیر مواردی ذکر میشود که در آن یا حرکت پیکر، به سوی مقصد از سنخ حرکت استعاری است و یا مقصد از طریق مفاهیم استعاری بازنمود یافته است.
4ـ2ـ1ـ3. حرکت به سوی خدا
در بسیاری از آیات قرآن با استفاده از افعال حرکتی چون رَجَعَ (البقره: 153 و 281)، رَفَعَ (آلعمران: 55)، ذَهَبَ (عنکبوت: 26)، رَدّ (جمعه: 8)؛ أوب (الغاشیه: 25)، عَرَجَ (السجده :5) و مانند آن، با همراهی حرف إلی، حرکت پیکر در روساخت، از مبدأ به سوی مقصد انتزاعی و غیرمادی بازنمایی شده است. هر یک از این افعال با توجه به معنای لغوی خود، مفهوم ویژهای از رفتن و حرکت پیکر، به سوی پروردگار را نشان میدهند. همة افعال مذکور هم از حیث معنای لغوی با استفاده از کتب معاجم و هم از جهت مفهوم حرف اضافۀ إلی بررسی شدهاند، اما به جهت رعایت اختصار در مقاله، به ذکر چند مثال بسنده میشود.
در آیة 5 سورة سجده، مراد از سماء، نه آسمان دنیا، بلکه نشاندهندۀ احاطه، حضور و قرب خداوند نسبت به همه چیز و محل تدبیر امور زمین و زمینیان است (طباطبایی، 1417، 6: 247). بر اساس آیة مذکور خداوند، تدبیر زمین را از موطن خاصی که سماء نامیده، آغاز مىکند و در نهایت، در همان موطن نیز به پایان میرساند؛ یعنی عروجِ به سوى او نیز از همان طریقى است که از آن آغاز شده بود. پس سماء (محضر قرب الهی) در اینجا مبدأ حرکت است و زمین مقصد و اگر بازگشتی در کار باشد، باید بر عکسِ همین حرکت رخ دهد، یعنی از زمین به سماء. البته همین طور نیز هست، اما از آنجا که این رویداد حرکتی با تعبیر یَعْرُجُ إِلَیْه به کار رفته است و فعل عَرَجَ در اصل لغت به معنای بالارفتن تا آخرین مرتبه و صعود تا نهایت درجة ممکن است (مصطفوی، 1430، 8: 76)، لذا مفهوم دقیقتری از بازگشت امور به سوی خداوند را بازنمایی میکند و علت عدم به کاررفتن افعال دیگر را نیز، مانند یرفع یا یذهب، مشخص مینماید. به عبارت دیگر طبق این آیه، تدبیر[22] امور عالم امری متحرک و حرکت آن دائمی و پیوسته است و از مبدأ حرکت (محضر ربوبی) آغاز (مسیر حرکت به سمت پایین) و در قیامت دوباره به مقصد (محضر ربوبی) که همان مبدأ اولیه است، باز میگردد، مؤید این حرکت، در آیه هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِر (الحدید: 3) مشاهده میشود. در این حرکت مستمر، عروج را نقطه پایان تدبیر معرفی میکند و به این ترتیب، کار تدبیر با بازگشت از نوعِ بالا رفتن (به سبب احاطه که مفهوم تسلط از بالا را میرساند) در قیامت به پایان میرسد؛ لذا بر خلاف تصور رایج از إلی که نوعی مسیر افقی/خطی را در ذهن ترسیم میکند، باهمآیی این حرف اضافه و فعل یَعرُجُ نشان از به سمت بالارفتن تا منتها درجة ممکن است.
در بسیاری از آیات آمده که انسان، اعم از مؤمن و کافر، مقصد نهاییشان محضر پروردگار است (البقره:28، 46، 156، 245، 281) یا قیامت لنگرگاه و محل توقف جهان است (النازعات: 42). نکتة جالب توجه این است که افعالی برای مفهوم بازگشت انسان به مقصد نهایی به کار رفته است که مفهوم رسیدنِ به نقطة اولیة حرکت را در بن و ستاک فعل بازنمود میکنند، مانند رجع (بازگشت به نقطة شروع)، ردّ (بازگشت به عقب)، أوب (بازگشتن به مقصد نهایی) (عسکری، بیتا، 1: 299؛ ابنفارس، 1404، 2: 386؛ مصطفوی، 1430، 4: 60). به این ترتیب، حرف اضافۀ إلی میتواند همزمان بر مبدأ و مقصد دلالت کند و پیکر، زمانی که به حرکت خود پایان میدهد، خود را در نقطة آغاز مسیر مییابد و به عبارتی، مبدأ حرکت بر مقصد آن انطباق یافته است.
در افعال مذکور میان نوع حرکت مؤمن و کافر تفاوت وجود دارد؛ در حرکت انسان گنهکار یا کافر، از فعلهایی استفاده شده که شیوة بازگشت انسان کافر را در قالب بازگشت با کراهت (الأنعام: 62)، بازگشت با دگرگونی و عجز (العنکبوت: 21) و بازگشت با اجبار و تحقیر (القیامه: 30) بازنمود میکند؛ مانند فعلهای یُرَدّ (عسکری، بیتا، 1: 107) و یُقلَب (راغب، 1412: 681)، ولی برای مؤمنان از این افعال استفاده نشده، بلکه مفاهیمی چون هدایت الهی، بخشش و آمرزش به کار رفته است؛ به عنوان نمونه در آیه 156 سورة أعراف، برای مرگ و بازگشت به سوی خداوند، از فعل هُدْنا از ریشه هادَ، به معنای طریقی را با رفق و مدارا طی کردن (راغب اصفهانی، 1412: 846) استفاده شده و نشان میدهد بازگشت مؤمنان به سوی خداوند که از دنیا آغاز میشود (همان سلوک و پیروى از راه فطرت توحیدی) آدمى را به حیات طیبه در آخرت هدایت مىکند و به عبارت دیگر، حیات طیبه از آثار بازگشت به سوى خداوند و متناسب با کلمه «وَ اکْتُبْ» است که به معناى قضاء و تقدیر در آینده است (طباطبایی، 1417، 8: 273).
4ـ2ـ1ـ4. حرکت به سوی تجارت/ لهو
نمونة دوم در آیة «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً إنْفَضُّوا إِلَیْها» (جمعه: 11) مشاهده میشود. گرچه حرکت پیکر (مردم نمازگزار) در حقیقت به سوی مکان خرید و فروش یا کاروان تجاری، یک حرکت فیزیکی است، اما در اینجا مقصد حرکت، مکانی استعاری، یعنی تجارت و لهو است. توجه به این نکته ضروری است که مکانِ تجارت یا بازار، غیر از خود تجارت است و آیۀ مورد بحث اصلِ تجارت را مذمت نکرده، بلکه از تجارت و لهو به عنوان مقصدِ حرکت پیکر، سخن گفته و حرف اضافۀ إلی برای بازنمود مکان غیرمادی به کار رفته است.
نکتة دیگر دربارة مفهوم فعل إنْفَضُّوا است که در اصل لغت، به معنای پراکنده و
متفرقشدن پس از اجتماع، از طریق شکستن عهد و همراه با پریشانی است (ابنمنظور، 1410، 7: 207؛ مصطفوی، 1430، 9: 103، 104). بر اساس شأن نزول آیه، دقیقاً همین واقعه رخ داده و مردم با رها کردن پیامبر(ص) در هنگام خطبة نماز جمعه، به سراغ کاروان تجاری رفتهاند (طباطبایی، 1417، 19: 273)؛ لذا بازنمود رویداد حرکت در این آیه، با استفاده از مؤلفههای پیکر (مسلمانان)، فعل حرکتی شیوه نما (انفضوا) و مقصد حرکت (حرف إلی) صورت گرفته و به این ترتیب، تصویر دقیقی از واقعه در روساخت آمده و میتوان دریافت گرچه مسیر حرکت مردم به سوی کاروان تجاری بوده و ظاهراً مقصد یکسانی را دنبال میکردند، اما به سبب رهاکردن پیامبر و نماز جمعه، که عامل اتحاد و انسجام ایشان بوده، دچار تشتت و پراکندگی شدهاند. پس، باهمآیی حرف إلی و فعل حرکتی إنْفَضُّوا در این آیه نه مفهومِ مسیر واحد، بلکه حرکت در جهات متشتت و چندگانه را بازنمایی میکند و در این موارد، استعاره سبب بسط معنایی حرف اضافۀ إلی شده است.
4ـ2ـ1ـ5. حرکت به سوی آمرزش
در آیه سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُم (الحدید: 21) مفهوم حرکت به سمت جلو با فعل سَبَقَ و حرف إلی واژگانی شده است. این فعل در اصل لغت، به معنای پیشىگرفتن در حرکت و جلو رفتن یک چیز نسبت به دیگری است (مصطفوی،1430، 5: 41). مسابقه به معناى غلبهجویى بر حریف، برای رسیدن به هدف است؛ یعنی هر یک از دو طرف مسابقه حرکت خود را سریعتر از حرکت حریفش کند تا در نهایت بر او پیروز شود (طباطبایی، 1417، 19: 165). پس، در این آیه حرف إلی جهت و مکان خاصی در جلو یا عقب را مشخص نمیکند، بلکه حرکت و تلاش برای پیشافتادن در تمامی وجوه و در نهایت، براى نیل به آمرزش پروردگار و بهشت است (مکارم شیرازی، 1371، 23: 359).
4ـ2ـ2. زمان
یکی دیگر از مفاهیم پیشنمون حرف إلی، غایت زمانی است. در آیاتی مانند ِ«وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» (لقمان:29) یا (الشوری:14) مفهوم حرف إلی، حرکت به سوی مقصد مکانی نیست، بلکه همانگونه که در بخش مبانی نظری اشاره شد، حرف إلی میتواند علاوه بر حرکت فیزیکی، بر معانی انتزاعی مانند انتهای زمان نیز به کار رود. در آیة اول (لقمان: 29) پیکرِ متحرک، خورشید و ماه است و استفادۀ از فعل یجری که در اصل لغت، به معنای روانشدن در سرازیری، سریع رفتن و همراه با نوعی شکافتن مسیر است (ابنفارس، 1404، 1: 448؛ موسی، 1407، 1: 262) نشاندهندة حرکتِ پیکر است.
بر اساس پژوهشهای نوین علمی، خورشید و ماه هم به عنوان یکی از اجرام آسمانی در مدار خاصِ خود، دارای حرکات دورانی (وضعی/انتقالی) هستند و هم به عنوان عضوی از مجموعة کهکشان راه شیری، حرکت میکنند (Greathouse: 2007; Clark: 2009). روشن است که حداقل یکی از انواعِ حرکتهای ماه و خورشید، حرکت دورانی یا به عبارتی شناور است (کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُون/یس: 40) پس، این جریانداشتن لزوماً بر حرکت مستقیم و خطی دلالت ندارد و به این ترتیب، معنای جدیدی از حرف اضافه إلی در روساخت کلام، در نحوۀ حرکت بازنمایی شده و آن، حرکت در جهتهای مختلف تا رسیدن به مقصد (زمانی) است. به علاوه، مقصد این حرکت بر اساس حرف اضافۀ إلی و مفهوم أَجَلٍ مُسَمًّى (زمان معینشده)، به زمان اشاره دارد، نه مکان؛ یعنی مقصدی که إلی آن را بازنمایی میکند، از سنخ زمان است، زیرا پیش از قیامت، عمر آسمان و زمین و به تبع آن، خورشید و ماه تمام میشود (الزمر: 67). به این ترتیب، عنصر متحرک (پیکر) پس از طی مسیر (یَجری) در زمان مشخصشده به مقصد میرسد و حرف إلی، مفهومِ حرکت تا زمان مشخص را در روساخت، واژگانی کرده است.
4ـ2ـ3. حالت
همانگونه که مشاهده میشود، مفاهیم حرف اضافه إلی در دو بخش قبلی یعنی انتهاء غایت مکان و زمان، با دیدگاه کلاسیک مشترک بودند، اما در رویکرد زبانشناسی شناختی، این شبکۀ معنایی در حال تولید و شکلدهی مفاهیم و لایههای معنایی جدیدی برای حرف اضافۀ إلی است. بررسی حروف اضافۀ افعال حرکتی با مفهوم رفتن نشان میدهد که حرف إلی علاوه بر بازنمود مفاهیم مکان و زمان، به تبیین حالات مختلف نیز پرداخته است. این حالات مختلف را میتوان در دو بخش حالات روانی و جسمانی دستهبندی کرد که در ادامه به آنها اشاره میشود.
4ـ2ـ3ـ1. حالات روانی: ترس، سرزنش
در آیات «لایَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُم» (ابراهیم: 43) و (الأنبیاء: 64)، مفاهیم ترس، پشیمانی و سرزنش خویشتن (طباطبایی، 1417، 12: 82 و 14: 302) به کمک افعال حرکتی و حرف اضافه إلی، در روساخت، واژگانی شده است. در آیۀ اول (ابراهیم: 43)، به اوضاع ظالمان در روز قیامت اشاره میکند که از هول و هراس قیامت، چشمهایشان خیره و پلکها بدون حرکت است و نمیتوانند چشمهایشان را حرکت دهند (طریحی، 1375، 3: 47) که این حالتِ ظالمان را با استفاده از فعل َیرْتَدُّ و حرف إلی در روساخت بازنمود میدهد. فعل َیرْتَدُّ در باب افتعال و دارای معنای مطاوعه است و دلالت بر اختیار فاعل در وقوع و انجام فعل دارد، اما گویی در قیامت حتی اختیار حرکت چشم و پلکزدن نیز که کاری بسیار آسان و بیاهمیت است، از ظالم گرفته میشود (مصطفوی، 1430، 4: 106). چشم در اینجا به مثابة پیکر، در نظر گرفتهشده و ایستایی و عدم حرکت اختیاری چشم، بازنمود حالت ترس و بهت در روساخت واژگانی است.
همچنین در آیه «فرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ (الأنبیاء: 64) که دربارۀ ماجرای بتشکنی ابراهیم(ع) است، مردم پس از مشاهدة تبر بر دوش بت بزرگ و شنیدن استدلال ابراهیم (ع)، مبنی بر اینکه اگر این بتها قادر به تکلّم هستند، از خودشان بپرسید که چه کسی آنان را خرد کرده است، به وجدان خویش بازگشته و خود را برای بتپرستی سرزنش میکنند و این مفهوم در لفظ، با فعل حرکتی رَجَعَ و حرف إلی واژگانی شده است. چنانکه قبلاً اشاره شد، رَجَعَ بازگشت به نقطۀ شروع حرکت است، پس بتپرستی با فطرت انسان فاصله دارد و اگر انسان به فطرت خود بازگردد (نقطة شروع) این عمل نزد او قبیح و ظلم تلقی میشود، همانطور که ادامه آیات نیز مؤید این نکته است (ابراهیم: 64).
4ـ2ــ3ـ2. حالات جسمانی: بستهشدن چشم از خستگی
بررسی افعال حرکتی «رفتن» نشان میدهد در یک مورد، فعل حرکتی یَنْقَلِبْ برای خستگی و فروافتادن چشم، به کار رفته است. در سورة ملک به انسان توصیه میکند برای درک ربوبیت عامّ خداوند بر تمام عالم، شگفتیهای خلقت از جمله آسمان (الملک: 3) را مشاهده کند و نتیجه را هم اعلام میکند؛ یعنی در نهایت، چشم انسان ناکام و خسته باز میگردد، بدون آنکه هیچ نقص و بینظمی در خلقت جهان یافته باشد (طباطبایی، 1417، 19: 351). فعل یَنْقَلِبْ إِلَیْ به معنای برگشتن از جهتی به جهت دیگر است و در اینجا یعنی چشم، از شدت خستگی قوای خود را از دست میدهد، فرو میافتد و بسته میشود و دیگر قادر به ادامة کار خود نیست (راغب اصفهانی، 1412: 282). پس، إلی در اینجا مفهوم مکان یا زمان یا مانند آن را ندارد، بلکه عدم کارکرد و بیفایدهبودن حرکتِ پیکر متحرک، یعنی چشم را در روساخت بازنمود میکند.
4ـ2ـ4. جهت
یکی دیگر از بارزترین مؤلفههای موجود در افعال حرکتی که با کاربست معنای حرف اضافه إلی، در روساخت واژگانی میشود، جهت حرکت است. بررسی افعال حرکتی، پنج گونۀ مختلف از کاربرد حرف إلی (بیرون، درون، بالا، عقب و تغییر جهت) را در آیات نشان میدهد.
4ـ2ـ4ـ1. بیرون
در آیه «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ» (الحجرات: 5) به رفتار ناشایست گروهی از مسلمانان اشاره دارد که پیامبر (ص) را با فریاد بلند از پشت درب خانة ایشان صدا زده و رعایت ادب نمیکردند، لذا این آیه به مسلمانان میفرماید بهتر است صبر کنند و پیامبر (ص) را صدا نزنند، تا خود پیامبر برای دیدنشان از خانه خارج شود (طباطبایی، 1417، 18: 311). فعل خَرَجَ، مسیر حرکت به سمت بیرون را بازنمایی میکند و حرف اضافة إلی نشان میدهد که مسلمانان باید صبر کنند تا پیامبر شخصاً به قصد ملاقات و پاسخ به سؤالات آنان، از خانه بیرون آید (آلوسی، 1415، 13: 296) یعنی شخص پیامبر اکرم در جایگاه پیکر در رویداد حرکت، از مبدأ (خانه) بیرون میرود و در این رویداد حرکت، جهتِ حرکت پیکر در روساخت، به سمت بیرون و حضور در جمع مسلمانان است.
4ـ2ـ4ـ2. درون
در برخی آیات، حرف إلی به جهت حرکت پیکر از بیرون به درون اشاره دارد، مانند آیة «وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فیهِ وَ مَساکِنِکُم» (الأنبیاء: 13). این آیه به ستمگرانی که با احساس نزدیکشدن عذاب فرار کرده بودند، با لحنی توبیخ آمیز دستور میدهد که فرار بیفایده است، پس به خانههای خود (مکان عیش و اتراف) برگردید. حرف إلی جهت حرکت پیکر (ستمگران) از بیرون به درون را در روساخت واژگانی کرده است.
4ـ2ـ4ـ3. بالا
در میان فعلهای حرکتی، از غیبت حضرت عیسی(ع) به رَفع تعبیر شده است: «رافِعُکَ إِلَیَّ» (آلعمران: 55). مادة یَرفَعُ به معنای از زمین برداشتن و بالابردن است، خلاف وضع و بر زمین نهادن (ابنمنظور،1410، 8: 129). خداوند در اینجا نفرمود تو را عروج میدهم، زیرا عروج، رسیدن به منتها درجه است، بلکه فرمود تو را بلند کرده و به سوی خودم (إِلَیَّ) بالا میآورم. این حرکت، هم نوعی اعجاز در ادامة معجزات عیسوی، مانند زندهکردن مرده، شفای بیمار و مانند آن است (طباطبایی، 1417، 5: 133) و هم شبهه قتل عیسی (ع) را به کمک ابزار زبانشناختی و استفاده از نظریة رویداد حرکت، منتفی میکند. باهمآیی حرف اضافه الی و فعل رَفَعَ بیانگر این است که حرف اضافۀ إلی، همیشه مقصد را نشان نمیدهد، بلکه طول مسیر و جهت حرکت، یعنی سمت بالا را بازنمود میکند؛ لذا حرکت پیکر، عبارت است از برداشتن پیکر از روی زمین و به جهت بالا رفتن، اما مقصدی بازنمایی نشده است. پس، مفهوم إلی در اینجا همان طول و جهت مسیر است، نه مقصد.
4ـ2ـ4ـ4. عقب
در آیاتی که به ماجرای بازگرداندن موسی(ع) به مادرش در طفولیت میپردازد، در هر دو آیۀ سوره قصص «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّه» (القصص: 7) و(القصص: 13)، فعل ردّ به همراه حرف اضافۀ إلی مشاهده میشود. رَدّ بازگشت به عقب و در برخی موارد، بازگشت به ذات و منشأ هر چیز است (ابنفارس، 1404، 2: 386؛ مصطفوی، 1430، 4: 60). این مفهوم با آنچه در ماجرای موسی واقع شده، متناسب است، زیرا موسی(ع) در جایگاه پیکر و مادر موسی مقصد این حرکت یا به عبارتی همان ذاتی است که عقبه و منشأ پیدایش موسی تلقی میشود، لذا مسیری که پیکر برای رسیدن به مقصد طی میکند، حرکت به سوی عقب است.
4ـ2ـ4ـ4. تغییر جهت
یکی دیگر از مفاهیمی که به کمک حرف إلی و فعل حرکتی خَرَجَ در روساخت زبانی در قرآن، بازنمود یافته، تغییر جهت حرکت یا به عبارتی خروج از یک مسیر و ورود به مسیر دیگر است. در آیه 257 سورة بقره، یعنی «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» و «یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات» دو مسیر حرکتی وجود دارد که عبارتند از نور و ظلمت، که پیکر (الَّذینَ آمَنُوا/الَّذینَ کَفَرُوا) از یکی از این دو مسیر بیرون می آید و وارد مسیر دوم میشود؛ لذا إلی در اینجا به معنای فی یا وارد شدن و ادامه حرکت در مسیر جدید، پس از تغییر جهت است. این جابجایی مسیر مؤمن و کافر و تعبیر آن به راه (سُبُل/صراط) و قرارگرفتن و حرکت در این مسیر(هدایت)، در خود قرآن نمونههای دیگری نیز دارد (المائده: 16).
4ـ2ـ5. معنای عند
بررسی شبکۀ معانی حرف اضافۀ إلی، نمونه مشترک دیگری با دیدگاه کلاسیک را در مفهوم «عند» بازنمود میکند. به عنوان مثال در آیه «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً» (الأعراف:150) یا (یوسف: 50) مقصد، مفهوم مکانی دارد(نزد قوم/نزد پادشاه) و پیکر (موسی(ع)/فرستاده پادشاه مصر) نیز پس از طی مسیر و رسیدن، در مقصد توقف میکند و مأموریتی را به انجام میرساند (سرزنش قوم به خاطر گوساله پرستی/ ابلاغ پیام یوسف نبی). همانگونه که در دیدگاه کلاسیک هم اشاره شد، علاوه بر معنای مقصد مکانی که در بخش انتهای مکانی اشاره شد و اینکه این دو مفهوم به سبب دلالت بر مکان، دارای همپوشانی هستند، مفهوم عند از إلی قابل برداشت است.
- بحث و نتیجهگیری
در قرآن کریم هر یک از حروف اضافه، دارای شبکۀ معنایی گستردهای هستند که مطالعات موجود مؤیّد آن است، اما وجه تمایز این پژوهش، در نوع نگاه به موضوع شبکۀ معنایی حروف اضافه است؛ یعنی علاوه بر اینکه میتوان با تمرکز بر حروف اضافه، به استخراج شبکۀ معنایی آن در قرآن کریم پرداخت، از طریق بررسی ارتباط شبکۀ معنایی فعلها و حروف اضافهایی که در گروههای اسمی مختلف، همراه فعل برای بازنمود رویدادهای مختلف به ویژه رویداد حرکت وجود دارند و نیز چگونگی کاربست حروف اضافه در بافت قرآنی را میتوان بررسی کرد. این رویکردی است که مقالة حاضر در پیش گرفته و بر اساس نظریۀ واژگانیشدگی تالمی، ابتدا به بررسی افعال حرکت «رفتن» پرداخته است و سپس، شبکۀ معنایی حروف اضافه و به شکل اختصاصی حرف اضافۀ إلی را مورد پژوهش قرار داده است.
هم دادههای گوناگون این مقاله که در نمودار شمارۀ 2، دربارة بسامد حروف اضافۀ افعال حرکتی مانند فی، مِن و جز آن ارائه شد و هم سایر افعال حرکتی، مانند آمدن، میتواند موضوع پژوهش و مقالات فراوان دیگر از این سنخ باشد و البته، یکی از مهمترین فواید این نوع نگاه به حروف اضافه، دستیابی به شبکۀهای معنایی چند وجهی در لایههای زیرین معنایی حروف اضافه و تبیینهای دقیقتری از آیات است.
در مقایسۀ شبکۀ معنایی به دستآمده از رویکرد شناختی با رویکرد کلاسیک، مشخص شد که علاوه بر مشابهت در دو مفهوم انتهای غایت مکان/زمان، در رویکرد شناختی لایههای معنایی جدیدی مانند حالت و جهت نیز وجود دارند.
چنانکه در پژوهش حاضر مشاهده شد، اطلاعات مربوط به مقصد حرکت، بهوسیلۀ حرف اضافۀ إلی به عنوان پرکاربردترین حرف در افعال حرکتی فعل رفتن، رمزگذاری و به این ترتیب، رویدادها به برشهای کوچکتری تقسیم میشوند و از هر یک، تصویری خاص ارائه میگردد. در افعال حرکتی که در آنها حرف اضافۀ إلی در روساخت بازنمایی شده بود، جهت حرکت و مقصد (انتهای غایت مکان/زمان) برجسته است و در نهایت، از کنار هم قراردادن تمامی مؤلفههای بازنمودشده در روساخت، شبکۀ معنایی کاملتری از نقش حرف اضافه إلی در رویداد حرکت بازنمایی میشود که هریک، در این شبکۀ معنایی به صورت قاعدهمند با یکدیگر پیوند دارند. نمودار زیر این شبکۀ معنایی قابل مشاهده است.
نمودار2. شبکۀ معنایی حرف اضافه «إلی» در رویداد حرکتی رفتن
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم .
سپاسگزاری
از استاد فاضل و اندیشمند سرکارخانم دکتر فتحیه فتاحی زاده، استاد محترم میزبان طرح پژوهشی در دانشگاه الزهرا(س) صمیمانه سپاسگزارم.
[1]. Lexicalization
[2] .Slobin, D.
[3] .Ness, L.
[4]. Freze, M.
[5]. Stuttham, F.
[6]. Sparoul, M.
[7]. Pegulpiet, L.
[8] . Azkia,N
[9]. Talmy, L.
[10] . Figure
[11] . Path
[12] . Motion
[13] . Ground
[14] . Manner
[15] . Cause
[16]. Radial Network of Semantic
[17]. Prototype
[18]. مهمترین ویژگیهای دستیابی به معنای پیشنمونة هر واژه عبارتند از: 1. اولین معنای متبادر به ذهن؛ 2.پربسامدترین معنا؛ 3. قدرتمندترین معنا برای تبیین (Geeraerts:2006).
[19] . در شعر مذکور إلی در معنای مِن است یعنی از من: آیا آن ناقه شتر آب می نوشد و ابن احمر از من سیر نمیشود؟
[20] . در این آیه منظور از إلی مفهوم مکانی است که با معنای بیت عتیق (خانة کعبه) نیز متناسب است (صفایی، 1387، 1: 162؛ ایمانی ،1395: 219).
[21] . فعل تَهوی بدون حرف اضافه إلی متعدی میشود، لذا إلی در این آیه زائد است و معنای تأکیدی دارد (اصفهانی،1390، 1: 259).
[22] . تدبیر از ریشه«دبر» به معناى دنباله است و تدبیر الهی به این معنا است که چیزى را پشت سر چیز دیگر قرار دهد یا دستورى را به دنبال فرمانی دیگر بفرستد؛ معنای تدبیر خداوند متعال در آیه مورد بحث عبارتست از وقوع حوادث عالم یکى پس از دیگرى، پشت سرهم و متصل بین سماء و ارض (طباطبایی، 1417، 19: 272).
استناد به این مقاله: حبیبی، فاطمه، فتاحیزاده، فتحیه. (1400). شبکۀ معنایی حروف اضافه رویداد حرکتی «رفتن» در قرآن کریم: مطالعة موردی حرف «إلی». علم زبان، 8 (14)، 89-117. Doi: 10.22054/ls.2021.54502.1370
Language Science is licensed under a Creative Commons Attribution-Noncommercial 4.0 International License.