Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of Quranic and Hadith Sciences at Allameh Tabatabai University, Tehran, Iran
2 PhD in Quranic and Hadith Sciences of Allameh Tabatabai University, Tehran, Iran
Abstract
The first five verses of Surah Al-Alaq, due to the available news based on the connection of these verses with the beginning of the revelation of the Holy Quran and the revelation of the Holy Prophet in Hara Cave, has always been the focus of Muslim and non-Muslim Islamic-scholars. Most scholars consider these verses to be separated and unrelated to the other verses of this Surah. At first glance, the connection and cohesion between the words and phrases in the Qur’an’s Surahs may not be clear and there may not be clear message from it. The present study, based on Neal Robinson’s Communication Model, which is based on the repetition of words, analyzes the cohesion among the verses of Surah Al-Alaq and critiques of the content of the news about the revelation of the Holy Quran. By determining the parts of the Surah and investigating the relationship between sequential sections with the help of hooked words and also utilizing a Mirror Model (i.e., face to face), a connection between the first parts of Surah Al-Alaq (verses one to five) and other parts are established, and the cohesion among the verses of this Surah, which has been wisely devised, is proved. Also, the critique of the news in which the revelation of the verses of this Surah is assumed to be separated and the dating of Surah Al-Alaq shows that the first five verses of Surah Al-Alaq are completely related to other verses of this Surah.
Keywords
- مقدمه
قرآن کریم متنی است که در طول بیستوسه سال و در شرایط گوناگون ازجمله جنگ، صلح، سفر، حضر و ناظر بر موضوعات گوناگون نازل شده و علاوه بر این شامل آیات محکم، متشابه، ناسخ، منسوخ، عام، خاص و ... است. بااینحال، این حکیمانه نخواهد بود که آیات هر یک از سورههای قرآن بیدلیل در کنار یکدیگر قرارگرفته باشند. بر این اساس، بررسی تناسب آیات و سور یکی از مباحث مهم در علوم قرآن است. امّا تحلیل تناسب آیات با چالشهایی نیز روبرو است. برای مثال، بر اساس اخبارِ آغاز نزول قرآن کریم در غار حرا، پنج آیة نخست سورة علق در کنار هم بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و مدتها بعد سایر آیات به این سوره افزوده شده است. همین امر سبب شده است تا مفسران و مترجمان قرآن دیدگاههای گوناگونی در ترجمه آیة نخست این سوره یعنی «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک» (العلق، 1) و متعلَّق یابیِ فعل (اقرأ) ارائه کنند. به بیان دیگر سؤالی که آنان در پی پاسخ به آن هستند این است که پیامبر اکرم (ص) به موجب آیة «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک» (العلق، 1) وظیفه داشته چه چیزی را بخواند؟ آیا آیاتی از قرآن کریم یا چیز دیگری را باید میخوانده است؟ اگر قرار بوده آیاتی از قرآن کریم را بخواند، این فرض با درسناخواندهبودن پیامبر اکرم (ص) که از آیات قرآن کریم برداشت میشود (برای مثال العنکبوت، 48)، در تعارض است. همچنین آیات سورة علق چه ارتباطی بایکدیگر دارند و چرا در کنار هم قرار گرفتهاند؟ این سؤالات که حاصل ازهمگسیختگی ظاهریِ آیات و بالطبع، ناهمگونی برداشتهاست، سبب شده است تا تحلیل تناسب آیات سورة علق یکی از چالشبرانگیزترین مسائل تفسیری باشد، زیرا برای تفسیر آیه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ»، باید توجه کرد که جدابودن یا نبودن پنج آیة نخست این سوره با تعیین مفعول فعل امر «اقراء»، ارتباط دارد. به بیان دیگر، این فعل باید با فردی که سرکشی میکرده (العلق، 6ـ7) و نهی شدن بندهای از نماز (العلق، 9ـ10)، ارتباط داشته باشد که بهطور متوالی در یک سوره به آنها اشاره شده است. ازاینرو، بازاندیشی در ارتباط آیات سورة علق ضروری است و باید به دنبال تحلیلی بود که بتواند به پرسشهای مذکور پاسخی همهفهم بدهد. در این رابطه، به نظر میرسد بتوان از روش نیل رابینسون[1] در تحلیل آیات قرآن کریم بهره برد. مقالة حاضر با محوریت اثبات تناسب آیات سورة علق شکل گرفته و روش مورد استفاده در این مقاله، روش ارتباطی نیل رابینسون است.
تا پیش از این، مقالاتی از حافظ سلیمان (1401) و محمدحسین طباطبائی (1414) چاپ شده است که صرفاً به موضوع اعجاز قرآن کریم پرداختهاند. نکونام (1382) نیز درباره آغاز نزول قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص) و تاریخگذاری آیات سوره علق مقالهای نوشته است، اما در هیچیک از پژوهشها، به بررسی تناسب آیات سورة علق، بویژه با استفاده از روش نیل رابینسون پرداخته نشده است. براین اساس، پژوهشی مستقل در کشف، تبیین و اثبات تناسب آیات این سوره، امری ضروری است. از اینرو پژوهش حاضر که در روش گردآوری مطالب، کتابخانهای است و در نحوه استناد دادهها، از شیوه اسنادی پیروی میکند و در تجزیه و تحلیل مطالب، روش آن تحلیل محتوایی از نوع توصیفی تحلیلی است، به این مهم میپردازد.
2. مبانی نظری
نیل رابینسون (متولد 1948م.) استاد مطالعات اسلامی دانشگاه ولز و از قرآنپژوهان معاصر (شریفی، 1384: 35) ضمن انتشار چندین مقاله دربارة قرآن کریم برای درک پیوستگی آیات قرآن و اثبات انسجام سورههای بلندی همچون مائده، روشی جدید ارائه کرده است. او در این مسیر از شواهد لفظی و توجه به شیوههای نقد ادبی بهره جسته است تا ضمن ردّ ازهمگسستگی و پراکندهگویی سورههای قرآن کریم، مدلی فراگیر برای ارتباط بخشی آیات این نوع از سورهها ارائه دهد. هرچند روش او بیشتر متناسب با سوَر مدنی و بلند قرآن است و در وضع فعلی چندان قابل انطباق با سوَر مکّی و کوتاه قرآن کریم، ازجمله سورة علق نیست، امّا به نظر میرسد با توجه به اینکه مدل او برای برقراری ارتباط میان بخشهای یک سوره ارزشمند است، بتوان با افزودن معیارهایی برای تشخیص بخشهای سوره و رفع نقایص، از مدل او برای تحلیل تناسب آیات این نوع از سوَر نیز استفاده کرد.
در تفاسیر سنتی، تناسب آیات قرآن اثر چندانی در تفسیر و فهم عبارات قرآن کریم نداشته است، بهنحوی که اکثر مفسران در بیان تناسب و پیوستگی آیات، کوشش چندانی نکردهاند و آیه به آیه و جزئینگرانه عمل نمودهاند. بهبیاندیگر، آنان بیشتر ارتباط متوالی آیات هر سوره را بهصورت خطی در نظر گرفتهاند و به ارتباط سیاقهای قرآنی توجهی نداشتند.
رابینسون، زمانی که با سورههای بلند مدنی، همچون سورة مائده، روبرو
شد و انتقادات پژوهشگران غربی را دربارة پراکندگی موضوعات در این نوع از سورهها دید، در صدد ارائة روشی برای اثبات پیوستگی و تناسب سور بلند قرآن کریم برآمد. او در این مسیر، نخست؛ بر ساختار کلان سوره تمرکز و معیارهایی را برای بخشبندی آن ارائه میکند و سپس، روابط میان آنها را توصیف میکند. این معیارها شامل شواهدی لفظی است که بر پایة تکرارشدن الفاظ استوار است؛ مواردی نظیر شباهت الفاظ بهکاررفته در آغاز و پایان یک بخش، عبارتهای منحصربهفرد در آیات آغازین و تکرار همان عبارات در آیات انتهایی یک بخش، تکرار یک کلمه یا عبارت کلیدی در یک بخش درحالیکه در بخشهای قبلی و بعدی چنین کلمهای وجود ندارد (Robinson, 2001: 3). رابینسون، رابطة میان بخشهای متوالی را با کمک واژههای کلیدی قلابدار[2]تبیین میکند. واژههای قلابدار، به سه نوع تقسیم میشوند: در قسم نخست، اصطلاحی ویژه که در یک بخش بهکاررفته است، در انتهای بخش پیشین معرفی میشود. در قسم دوم که برعکس قسم نخست است، اصطلاح ویژة یک بخش در آغاز بخش بعدی تکرار میشود. در قسم سوم، هر دو نوع از تکرار وجود دارد.
در تصاویر زیر هر سه قسم از اقسام واژههای قلابدار نشان داده شده است:
شکل (1): الگوی اول واژههای کلیدی قلابدار
شکل (2): الگوی دوم واژههای کلیدی قلابدار
شکل (3): الگوی سوم واژههای کلیدی قلابدار
سرانجام با توجه به این موارد و پس از بخشبندی سورة مورد مطالعهاش، چنین توضیح میدهد که محتوای نخستین بخش سوره منطبق بر محتوای آخرین بخش همان سوره است و همینطور محتوای بخش دوم سوره، منطبق بر بخش یکی مانده به آخر همان سوره است و بخشهای دیگر نیز چنین است (Robinson, 2001: 1-19). او بیشتر بر روی سورههای مدنی بلند، نظیر مائده و بقره، تمرکز کرده است و مدل و معیارهای خود را در پی پاسخ به ایراداتی که نسبت به این سورهها واردشده بود، سامان داده است، امّا به نظر میرسد انطباقدادن این مدل به شکل فعلی آن با سورههای کوتاه و مکّی، دشوار و گاه ناممکن باشد؛ زیرا علاوه بر اینکه اغلب آنها تنها شامل یک بخش هستند، در مواردی که از دو یا سه بخش تشکیلشدهاند، یافتن معیارهای لفظی که رابینسون طرح کرده است در این دو یا سه بخش پیچیده است. لذا این مدل نیاز به تغییراتی دارد تا با سور مکی و کوتاه قرآن کریم سازگار شود.
از دیرباز در کتب علوم قرآنی، ویژگیهایی برای تشخیص سور مکّی قرآن کریم تعیین شده است. این ویژگیها عبارتاند از: وجود لفظ کَلاّ، آیه سجدهدار، حروف مقطعه، رعایت فاصله در آیات و غیره (رامیار، 1369: 607-604). افزودن برخی از این موارد به مدل رابینسون سبب انطباق مدل او بر سوره علق، برای تعیین آسان بخشهای موجود در این سوره میشود. این موارد عبارتاند از: رعایت فاصله در آیات یک بخش و وجود الفاظ ردع مانند کَلاّ از آغاز و انتهای یک بخش. همچنین، ازآنجاکه سورههای مکی نسبت به سورههای مدنی تعداد آیات کمتری دارند، به نظر میرسد که در این نوع از سورهها گاه واژههای قلابدار بهصورت ضمیر بهکار رفتهاند. به این صورت که اگر در بخشی اصطلاح منحصربهفردی وجود دارد، لزوماً آن واژه عیناً بهعنوان واژة قلابدار در بخشهای جانبی به کار نرفته، بلکه گاه در بخشهای جانبی بهصورت ضمیر به آن واژه اشاره شده است.
- بحث و تحلیل
بنابر مدل رابینسون، میتوان پیوستگی سورة علق را براساس روش ارتباطی، ضمن انطباق و صحتسنجیِ این مدل بر روی سوره مورد نظر چنین تبیین کرد.
3ـ1. بخشبندی سورة علق
براساس الفاظ بهکاررفته در سورة علق، آن را به چهارم بخش تقسیم میکنند: بخش نخست آیات 5ـ1، بخش دوم آیات 14ـ6، بخش سوم آیات 18ـ15، بخش چهارم آیة 19. معیار دستهبندی مذکور را میتوان چنین تبیین کرد: در بخش نخست، الفاظ «انسان»، «ربک»، «اقراء»، «خلق»، «علم» هرکدام دوبار تکرار شدهاند. همچنین، دو لفظ «انسان» و «ربک» واژههای قلابدار بخش نخست هستند. این دو واژه در بخش دوم که با لفظ «کَلاّ» از بخش نخست جدا شده است، هرکدام یکبار تکرار شدهاند. این نوع از تکرار منطبق با الگوی شمارة دو است. بخش دوم با لفظ «کَلاّ» آغاز و پایان میپذیرد و فاصله میان آیات موجود در آن با بخش قبلی تغییر کرده و فاصلة میان آیات بخش دوم بهطور کامل رعایت شده است. از سوی دیگر عبارت « أَرَأَیْتَ» در بخش دوم سه بار تکرار شده و بهطور کلّی از مصدر «رأی» پنج بار استفادهشده است و این نشانهها یعنی وجود لفظ «کلاّ» در آغاز آیة 6 و تکرار عبارت «أَرَأَیْتَ» و استفادة مکرر از ریشة «رأی» بهروشنی بخش دوم را از بخش اول متمایز میکند. در بخش سوم، یعنی آیات 18ـ15، علاوه بر وجود لفظ «کلاّ» در آغاز آیة 15، لفظ «ناصِیَه» هم دو بار تکرار شده است. همچنین ضمیر موجود در عبارت «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ» در آیة 15 که به واژة «الذی» در بخش قبل بازمیگردد، میتواند نقش واژه قلابدار را میان دو بخش دوم و سوم ایفا کند. بخش چهارم تنها از یک آیه سجدهدار تشکیل و با لفظ «کلاّ» که در آغاز آیة 19 قرار دارد، از سایر بخشها مجزا شده است. از سوی دیگر، ضمیر بارز منصوبی «ه» در عبارت «لا تُطِعْهُ» که به «الذی» در بخش دوم بازمیگردد و ضمایر مخاطب در «لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ» که به بخش اول بازمیگردند، همگی نقش واژههای قلابدار دارند. این موارد در نمودار زیر مشخص شده است:
نمودار (1): جایگاه و ارتباط واژههای قلابدار
بنابر بخشبندی فوق، طرح کلی سوره به شکل زیر قابل ترسیم است:
جدول (1): طرح کلی سورة علق
در ادامه، ازآنجاکه پایة ازهمگسیختگی آیات و بخشهای سورة علق بر اخبار آغاز نزول استوار است به نقد دلالی آن اخبار میپردازیم.
3ـ2. نقد اخبار دال بر جدا بودن پنج آیه نخست سورة علق
متن اخبار آغاز نزول (نک: بخاری، 1958/11: 2؛ حلبی، 1989/1: 216؛ ابن حجر عسقلانی، بیتا/8: 521؛ زرقانی، 1393/1: 22؛ بلاذری، 1959/1: 109) به شدّت مضطرب[3] است و هر یک، این حادثه را متفاوت از دیگری تبیین میکنند و
علاوهبراین، از یک سو پیامبر اکرم (ص) را فردی ناتوان، ناآگاه و متزلزل نشان میدهند و از سوی دیگر با وجود حرمت آزار پیامبر اکرم (ص) (الاحزاب/ 57)، جبرائیل(ع) او را با فشار دادن آزار میدهد. این نکات پذیرش آنها را با تردید جدی روبرو میکند.
اضطراب متن، از اینجهت است که این اخبار چهار یا پنج شکل دارد. در برخی از آنها، پیامبر اکرم (ص) در غار حرا بهسر میبرد و ناگهان فرشته وحی را میبیند و فرشته وحی با فشردن حضرت (ص) او را مجبور میکند که بخواند. نسخه دیگر، بدون اشاره به نزول سورة علق، پیامبر اکرم (ص) را این بار نه در غار حرا، بلکه بر فراز کوه اجیاد به تصویر میکشد. ایشان (ص) فرشته وحی را بر افق میبیند که یک پا بر روی پای دیگر انداخته و پیامبر اکرم (ص) درحالیکه از مجنون شدن ترسیده، خود را به خدیجه (س) میرساند، او (س) ایشان (ص) را دلداری میدهد.
در نسخه دیگر، پیامبر اکرم (ص) نه در بیداری، بلکه در خواب، رؤیایی
میبیند. در نسخه دیگری، پیامبر اکرم (ص) نور میبیند و صداهایی میشنود. در نسخهای، خدیجه (س) او را آرام میکند و در نسخهای دیگر، خدیجه (س) نیز ناتوان از درک ماجرا او را نزد ورقه بن نوفل میبرد (برای مشاهده برخی از
نسخههای گوناگون اخبار آغاز نزول قرآن کریم نک: بخاری، 1958/11: 2؛ حلبی، 1989/1: 216؛ ابن حجر عسقلانی، بیتا/8: 521؛ زرقانی، 1393/1: 22؛ بلاذری، 1959/1: 109). این اضطراب، پذیرش آنها را با مشکل روبرو میکند.
از سوی دیگر بر مبنای این اخبار، پیامبر اکرم (ص) در دوره رسالت خویش، ثبات شخصیتی نداشته است و دچار تحول در شخصیت است. بهطوریکه گاه برای تکامل یافتن، به کمک یک مسیحی، یعنی ورقة بن نوفل، نیازمند است تا به او (ص) بگوید چه بر سرش آمده است. این خبرها شخصی را به تصویر میکشند که خود، هیچ درکی از اتفاقات پیشآمده ندارد و پیامبر اکرم (ص) را چنین نشان میدهد که از ترس اینکه مجنون شده باشد، به ورقة بن نوفل پناه میبرد. از سوی دیگر در صورت پذیرش خبری که پیامبر اکرم (ص) از سوی فرشته وحی برای خواندن فشرده میشود و سرانجام برای رهایی از دست او، پاسخ خود را مبنی بر اینکه «نمیتوانم بخوانم!» تغییر میدهد و میپرسد «چه بخوانم؟»، با پرسشهای متعددی روبرو خواهیم شد. نخست اینکه به چه مجوّزی فرشتة وحی چنین آزاری را بر پیامبر اکرم (ص) روا میدارد؛ درحالیکه طبق آیات قرآن کریم (التوبه/ 61) چنین کاری حرام است. چرا فرشته وحی چنین عملی را سه بار تکرار میکند و چندین پرسش دیگر ازایندست.
اشکال دیگر مربوط به ضعف شدید سند است. ضعفهایی همچون ارسال، اعضال[4]، ضعف راوی و ... که اعتماد به گزارشها را کاهش میدهد (برای مطالعة بیشتر نک: سلطانی، 1380: 37ـ2). مخالفت مضمون این گزارشها با آیات قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) وجه دیگر ضعف آنها است.
بنا بر آنچه گذشت، تنها نشانة اینکه سورة علق اولین سورهای بوده که به پیامبر اکرم (ص) نازل شده است، یعنی اخبار مجعول و موضوع آغاز نزول قرآن کریم، قابلاعتماد نیست و از همین رو باید به دنبال تاریخگذاری سورة علق باشیم تا زمان نزول این سوره به دست آید و براساس این تاریخ تناسب آیات سوره علق تبیین شود.
3ـ3. تاریخگذاری سورة علق
ازآنجاکه صحابه آغاز و اتمام نزول یک سوره کامل را با نزول عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» درک میکردند،[5] (نک: فقهی زاده، 1393: 103) نباید پنج آیه نخست سوره علق را گسستۀ از باقی آیات این سوره دانست و اگر ترجمهای از آیات این سوره ارائه میشود، باید ناظر بر تمام آیات آن باشد. در این سوره خداوند، به دو انسان اشاره میکند: فردی که در حال عبادت است (عَبْداً إِذا صَلَّى، العلق/ 10) و در مقابل، انسانی طغیانگر که خود را بینیاز پنداشته و آن عبد را که در حال عبادت است، از عبادت نهی میکند(کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى «7» إِنَّ إِلى رَبِّکَ الرُّجْعى «8» أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى «9» عَبْداً إِذا صَلَّى «10»). در این سوره به «صلاة» (نماز) اشاره شده است. روایات متعدد بر وجوب خواندهشدن سوره الحمد در نماز تأکید دارند (کلینی، 1407/3: 311؛ ابنبابویه، 1413/1: 300). با توجه به نظم نزول آیات قرآن کریم منطقی نیست که پنج آیه از سوره علق نازل شود، سپس سوره الحمد نازل شود تا بعد از آنکه نماز و آداب آن و وجوب قرائت سوره الحمد در نماز تبیین شد، آیات واپسین سوره علق که به عبد اشاره دارد و آن عبد در حال نماز است و لابد سوره الحمد را میخواند، نازل شود و فرد ناهی را سرزنش کند.
چنانکه زمخشری گزارش میکند، بیشتر مفسران نیز سورة الحمد را نخستین سورهای میدانند که به پیامبر اکرم(ص) نازلشده است (زمخشری، 1407/4: 775) و نزول سورة علق را بعد از سورة الحمد و القلم تاریخگذاری میکنند.
بر این اساس باید پذیرفت که سوره الحمد پیش از سوره علق نازل شده است و پس از گذشت مدتی و تبیین شرایط نماز، از جمله وجوب خواندهشدن سوره الحمد در آن، فردی پیدا شده است که عبد در حال نماز را نهی میکرده و پس از آن این سوره نازل شده و خداوند در آن به عبد خود دستور داده که: «بخوان!». چنانکه مفسر متقدمی همچون «طبرانی» مینویسد: «قوله تعالى: اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ؛ أی اقرأ القرآن فی صلاتک و...» (طبرانی، 2008/6: 527). بنابراین متعلَّقِ واژه «اقرأ» در عبارت «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک ...»، «اسم ربّ» یا «قرآن» به شکل مطلق نیست. بلکه «صلاة» یا آیات قرآن موجود در نماز است. بر این اساس باید دید که ریشة «قرأ» میتواند به نماز تعلق گیرد یا خیر.
3-4. ریشهشناسی ماده «قرأ»
ریشهشناسی ماده «قرأ»، در زبانهای خانواده سامی، نشان داده است که
قدیمیترین ترکیب حالت ثلاثی «قرأ» از ثنایی آن (قر)، به معنای «فراخواندن» و «صدازدن» گرفته شده و دو مسیر معنیسازی را طی کرده است. نخست، صدازدن به معنی «دعوتکردن (به مهمانی)» و «پذیرایی کردن»؛ دوم، صدازدن به معنی «خواندن/ مطالعه کردن» و «سرودن». زنجیره معنایی نخست، بیشتر در زبانهای آفریقایی ـ آسیایی کاربرد داشته است، امّا نوع دوم، در زبانهای سامی شمالی مرکزی و جنوبی که زبان عربی هم از ایندست است، یافت شده است (جانیپور و ایزدی، 1392: 21ـ39). بر این اساس ریشه «ق ر ء» در زبان عربی به معنای «از حافظه یا نوشته خواندن» یا «مطالعه کردن» است و نه به معنای صدازدن و دعوت کردن. گفتنی است زبان قرآن کریم، عربی است و بنابراین، با احتمال بیشتر، معنای «خواندن» مد نظر است و برای معناهای دیگر وجود قرینه الزامی است.
مشتقات ریشه «ق ر ء» و متعلَّقهای فعل «قرء» بسیار است و برخی از آنها در قرآن کریم نیز بهکار رفته است. چنانکه گاه «قرآن» (برای نمونه نک: الاعراف/ 204؛ النحل/ 98؛ الاسراء/ 45)، گاه «کتاب» (برای نمونه نک: یونس/ 94؛ الاسراء/ 71/ 14) و گاهی «نامة اعمال» (الحاقه/ 19) متعلَّق قرأ هستند. مترجمان و مفسران نیز ذیل عبارت «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک»، غالباً متعلقی برای «اقرأ» معرفی نکردهاند و فارغ از آن، آیه را بیانگر کیفیت قرائت میدانند (برای نمونه نک: آدینهوند، 1377/6: 1194؛ آیتی، 1374: 597؛ الهی قمشهای، 1380: 597؛ انصاریان، 1383: 597؛ فولادوند، 1418: 597؛ گلپنارلی[6]، 1982: 597؛ چلیک[7]، بیتا: 597). برخی «باسم ربّ» را متعلق «اقرأ» معرفی میکنند (نک: پیکتال، بیتا: 597؛ آربری، بیتا: 597) و یا «قرآن» را متعلق آن میدانند (نک: سمرقندی، 1416/3: 597). به نظر میرسد ریشه این سردرگمی در پذیرش بیقید و شرط اخبار، آغاز نزول قرآن کریم و به تبع آن جدا انگاشتن پنج آیه نخستین سوره علق از دیگر آیات این سوره در تفاسیر فریقین است، امّا در قرآن کریم ریشة قرء در مورد نماز نیز بهکاررفته است: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»[8] (الاسراء/ 78). در این آیه برای اشاره به «نماز صبح» به صراحت از معادل «قرآن فجر» یعنی ریشة «قَرَءَ» استفاده شده است و مفسران قرآن کریم تأکید کردهاند که مقصود از خواندن در این آیه خواندن نماز است، زیرا یکی از ارکان نماز، قرائت است (برای مثال، طوسی، بیتا/6: 509؛ زمخشری، 1407/2: 686؛ طبرسی، 1372/6: 670؛ فخررازی، 1420/21: 384؛ نیشابوری، 1415/2: 18؛ بیضاوی، 1418/3: 264؛ ابن عاشور، 1420/14: 145). علامه طباطبائی دربارة این آیه نوشته است: «و اینکه فرموده: (و قرآن الفجر) عطف است بر کلمه (الصلاة) که تقدیرش چنین مىشود: (و اقم قرآن الفجر) که مراد از آن نماز صبح است، و چون مشتمل بر قرائت قرآن است، آن را قرآن صبح خوانده، چون روایات همه متفقاند بر اینکه مراد از «قرآن الفجر» همان نماز صبح است» (طباطبایی، 1390/13: 175). بر این اساس ریشة «قرء» به نماز نیز تعلق میگیرد.
3ـ 5. ازهمگسیختگی یا تناسب آیات سورة علق از دیدگاه مفسران
پس از نقد ادلة ازهمگسیختهبودن آیات سورة علق، میتوان سبب تغییر نگرش مفسران به تناسب آیات سورة علق را دریافت. اثرپذیری مفسران قرون نخستین از اخبار مجعول آغاز نزول، در نامتناسب انگاشتن آیات سورة علق به روشنی قابلمشاهده است.
در برخی از تفاسیر اولیه اسلامی (پنج قرن نخست هجری)، تنها به جدابودن پنج آیة نخست این سوره اشاره کردهاند (برای مثال نک: تستری، 1423؛ یزیدی، 1405؛ طبرانی، 2008). علاوه بر این، در اکثر تفاسیر این دوره، امر موجود را در آیة «اقرأ باسم ربک الذی خلق» (العلق/ 1)، دستور به پیامبر اکرم (ص) برای قرائت قرآن کریم میدانند (ماتریدی، 1426/10: 576؛ ابوعبیده، 1381/2: 304؛ دینوری، 1424ق/2: 507؛ واحدی، 1415/2: 1216؛ سمرقندی، 1416/3: 597؛ طبری، 1412/30: 161؛ مکی، 1429/12: 8349؛ مکی، 1423/1: 783).
هرچند در تفاسیر قرن ششم نیز، ردّ پای اقوال گذشته را که برآمده از اخبار آغاز نزول بود، میتوان دید (برای مثال نک: ابن عربی، 1408/4: 1955)، امّا در برخی دیگر از تفاسیر قرن ششم، ضمن آنکه مفسر به وجود باور
ازهمگسیختهبودن سورة علق نزد اکثر مفسران اشاره میکند، این تصور چندان مقبول نیست و علاوهبراین، دیگر سورة علق اولین سورهای نیست که به پیامبر اکرم(ص) نازلشده است، بلکه سورههای دیگر، از جمله «مدثر» یا «حمد» قبل از این سوره تاریخگذاری شدهاند (طبرسی، 1412/4: 512؛ طبرسی، 1372/10: 780). ابن شهرآشوب نیز هرچند قرآن را مفعول آیه معرفی میکند، امّا دستور آن را عام و مربوط به قرائت قرآن کریم در هر حالی از احوال جسمانی میداند (ابن شهرآشوب، 1369/2: 159).
وضعی که در تفاسیر قرن ششم دیده میشود، در قرن هفتم نیز تداوم یافته است (شیبانی، 1413/5: 393). نکتة جدیدی که در این دوره از تفاسیر مشاهده میشود، این است که حرف «باء» در این آیه به معنای استعانت است (ابن عربی، 1422/2: 445؛ بیضاوی، 1418/5: 325).
علاوه بر نکات پیشین، در تفاسیر قرن هشتم این نکته هم ذکر شده است که حرف «باء» به معنای حرف جر «علی» است، چنانکه سمین مینویسد: «اقرأ على اسم ربک» (سمین، 1414/6: 545) همچنین برخی از تفاسیر این قرن در بیان آنچه از «اسم رب» استعانت میشود، تحمل نبوت و ادای رسالت است (خازن، 1415/4: 447). گاه نیز بهجای قرآن و آیات آن خود «اسم رب» مفعول جمله در نظر گرفته شدهاست (نک: ابنجزی، 1416/2: 496؛ ابوحیان، 1420/10: 506). ابوحیان همچنین اضافه میکند که خطاب در آیه برای اختصاص است و آیه به این معنا است که پیامبر بداند که ربی جز خداوند نیست (ابوحیان، /10: 506).
در برخی از تفاسیر قرن نهم به حذف مفعول اشاره شده و آن، نشانة توسعة معنای آیه دانسته شده است؛ یعنی هیچ قرائتی نیست مگر به امر خداوند (نک: بقاعی، 1427/8: 479؛ ثلایی، 1423/5: 519) ضمن اشاره به اینکه فعل «اقرأ» به معنای افتتاح است، به تفکیک این امر در نماز و غیر آن اشارهکرده است.
در تفاسیر قرن دهم تا دورة معاصر، نوعاً نکتهای به مطالب پیشین افزوده نشده است (فیض کاشانی، 1415/5: 348؛ ایجی، 1424/4: 510؛ ابن
ابیجامع، 1413/3: 481). برخی از مفسران دوران معاصر تنها به این نکته اشاره کردهاند که پنج آیه نخست سورة علق نخستین آیاتی بوده که به پیامبر اکرم (ص) نازل شده است (شاهعبدالعظیمی، 1363/14: 278؛ سلطان
علیشاه، 1408/4: 265؛ طالقانی، 1362/4:175؛ مستنبط غروی، 1381: 233؛ سبزواری، 1406/7: 389؛ خرمدل، 1384: 1313؛ خطیب، 1424/16: 1622؛ قرشی بنابی، 1375/12: 289). به نظر میرسد اشارة آنان به اینکه این آیات نخستین آیاتی است که به پیامبر اکرم(ص) نازل شده است، خالی از جداانگاری این بخش از سورة علق از سایر بخشهای آن نیست. از بررسی تفاسیر قرون گذشته، این نتیجه به دست میآید که روایات شأن نزول سورة علق که پنج آیة آغازین این سوره را جدا از مابقی این سوره معرفی میکنند، نقش قابل توجهی در ارائه تفاسیر داشتهاند، امّا به مرور زمان باور به ازهمگسیختهبودن آیات سورة علق رنگ باخته و بلکه در معنی آیات، توسعة معنایی به وجود آمده است.
بر این اساس میتوان دیدگاه مفسران و قرآنپژوهان را دربارة آیة نخست سورة علق به این شکل جمعبندی کرد: یا تحلیل از آیة نخست سورة علق در تفاسیر ارائه نشده است یا آن را دستور به پیامبر اکرم (ص) میدانند که ایشان به موجب آن باید نام خداوند را در آغاز کارهای خود ذکر میکرده یا باید قرآن کریم را میخوانده است که همگی غالباً بر جداانگاری آیات سورة علق از یکدیگر استوارند؛ زیرا با این فرضها، ارتباط میان این دستورات به پیامبر اکرم (ص) و اشاره به بندهای که در حال نماز است یا فردی که طغیان کرده یا سایر ارکان نماز، نظیر سجده کردن، که همه مواردی است که در این سوره به آنها اشاره شده است، قابل تبیین نیست؛ چنانکه این با حکیم بودن گوینده نیز سازگار به نظر نمیرسد و معنا ندارد که فردی حکیم مجموعهای از جملات بیارتباط با یکدیگر را در کنار هم قرار دهد و بخواهد بهوسیلة آنها، گروهی از انسانها را به مقصود خویش هدایت کند.
4. نتیجهگیری
اخبار آغاز نزول قرآن کریم منجر به ازهمگسیخته انگاشتن آیات سورة علق شده است، بهطوری که در اغلب تفاسیر قرون نخستین، پنج آیة آغازین سورة علق جدا از سایر آیات این سوره درنظر گرفته شده است و این مخالف حکمت خداوند از کنار هم قراردادن مجموعهای از آیات در سوره است. از همین رو تبیین تناسب این سوره یکی از چالشبرانگیزترین مباحث تفسیری است. نیل رابینسون یکی از قرآنپژوهان است که مدلی برای تبیین تناسب آیات سورههای بلند مدنی، همچون مائده و بقره، ارائه کرده است که میتوان از این مدل برای تبیین آیات سورة مورد پژوهش نیز استفاده کرد. براساس این مدل که بر پایة تکرارشدن الفاظ استوار است، نخست بخشهای یک سوره تعیین میشود و پس از آن با کمک واژههای قلابدار، ارتباط میان بخشهای متوالی سوره و درنهایت، طی ارائة مدلی آینهای از بخشهای سوره، تمام آیات سوره به هم مرتبط میشود.
بر این اساس در سورة علق تکرار واژهها بررسی شده و نهایتاً این نتیجه حاصل شد که ارتباط بخش نخست، یعنی آیات یک تا پنجم با سایر بخشها، بهطور کامل برقرار است. از همین رو نیاز به نقد اخبار آغاز نزول و تعلقیابی فعل امر موجود در بخش نخست سوره تبیین شد.
با توجه به ذکر عمل عبادی «صلاة» در سورة علق و با توجه به نازلنشدن سورهای پیش از اتمام سورة پیشین و همچنین، با توجه به لزوم قرائت سورة الحمد در تمام نمازها، سوره الحمد باید پیش از سورة علق نازل شده باشد.
نقد اخبار آغاز نزول، مجعول و ساختگی بودن آنها را بهروشنی نشان داده است و تاریخگذاری سورة علق که براساس گزارش تفاسیر، حداقل از قرن ششم هجری، پس از نزول سورههایی مانند مدثر و حمد تعیینشده است، نشان میدهد که پنج آیة نخست سورة علق کاملاً مرتبط با سایر آیات این سوره است.
[1]. Neal Robinson
[2]. hooked keywords
[3]. مضطرب، اصطلاحی است در علم درایة الحدیث، برای حدیثی که از لحاظ متن یا سند مختلف نقل شده است.
[4]. مُعضِل، اصطلاحی است در علم درایة الحدیث، برای حدیثی که از آغاز یا میانة سلسلة سند آن حدیث، دو نفر از راویان یا بیشتر از دو نفر به صورت متوالی و پشت سر هم از سلسلة سند آن حدیث حذف شده باشند و به این رخداد «اعضال» گفته میشود)
[5]. برای نمونه ابن عباس، میگوید: «هرگاه بسملهای نازل میشد، پیامبر اکرم(ص) و اصحاب، متوجه پایان سورة قبلی و آغاز سورة دیگری میشدند.» (نک: بیهقی، 1416ق/2: 42).
[6]. Gulpinarli
[7].Chelik
[8]. نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپادار، و [نیز] نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است.
مکتبة الخانجی.