Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD student in Linguistics, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran;
2 Associate Professor of Linguistics, Department of English Language and Linguistics, Imam Khomeini International University, Qazvin, Iran,
Abstract
The present study addressed the perception of English vowel contrasts /i-I/ and /u-U/ by Persian speakers in light of the theoretical assumptions underlying the Perceptual Assimilation Model. The lexical pair (feet-fit) and (fool-full) illustrating the contrasts /i-I/ and /u-U/ were extracted from a natural English spoken corpus, and then duration, first and second formant frequencies were resynthesized. Persian native speakers completed a discrimination task on the non-native vowel contrast. Results suggested that responses are sensitive to variation in duration, and this sensitivity holds irrespective of whether the subjects are familiar with the English language or not. In contrast, variation in the first and second formant frequencies (as acoustic manifestation of vowel quality) failed to produce significant changes in the responses. Moreover, discrimination was not any better for the combinatory stimuli (duration + vowel quality) than the single stimuli duration. In sum, discrimination was consistent with the Perceptual Assimilation Model, showing that assimilation of the two vowel contrasts /i-I/ and /u-U/ with the Persian sound system is a two-category assimilation (TC) for which discrimination is highly accurate.
Keywords
یافتههای آزمایشهای ادراکی در حوزة روانشناسی زبان[1] ثابت کرده است که انطباق ساختهای واجی، شامل عناصر زنجیری[2]، نوایی[3]، الگوهای واجآرایی[4]، ساخت هجایی[5] و ...، در زبان غیربومی (زبان مبدأ) با واجشناسی زبان بومی (زبان مقصد) تابع الگوها و محدودیتهای ادراکی است. روانشناسان زبان معتقدند که انطباق واجی تا حد زیادی وابسته به الگوهای آواشناختی زبان بومی در حوزة درک شنیداری گفتار است به این معنا که عوامل صوتی- درکی در زبان بومی تا حد زیادی بر شیوة تولید و درک شنیداری اصوات زبان غیربومی تأثیر میگذارد.
انطباق عناصر و ساختهای واجی غیربومی در چارچوب این رویکرد ادراکی، نوعی تغییر واجی در زبان بومی شنونده است که با حداقل تغییرات آوایی در فضای آکوستیکی گفتار همراه است (Peperkamp & Dupoux, 2003; Peperkamp, 2005). این تغییرات آوایی کمینه در چارچوب انگارة همگونی ادراکی[6] (پام)[7] (Best, 1994) تبیین شده است. از نظر بست (1994) نظام درک شنیداری گفتار شامل رمزگذارندة آوایی است که واحدهای آوایی غیربومی را به نزدیکترین مقولة آوایی ممکن در نظام آوایی زبان بومی مینگارد. بر این اساس، تفاوتهای بین زبانی در انطباق واحدها یا ساختهای واجی، ناشی از تفاوتهای آوایی جزئی بین زبانها در پیادهسازی آوایی آنهاست.
در این پژوهش به بررسی شیوة پردازش ادراکی جفت واکههای انگلیسی /i-I/ و /u-U/ توسط گویشوران فارسی میپردازیم. این پژوهش در چارچوب انگارة همگونی ادراکی بِست و بر اساس روششناسی آواشناسی شنیداری انجام میشود. سؤال اصلی پژوهش آن است که آیا انگارة همگونی ادراکی تبیین کارآمدی از الگوی انطباق واجی تقابلهای واکهای /i-I/ و /u-U/ با نظام واکهای زبان فارسی به دست میدهد. مقاله در چند بخش تهیه شده است: ابتدا انگارة همگونی ادراکی بست را معرفی میکنیم. سپس، پیشینة مطالعات درک شنیداری تقابلهای آوایی را در چارچوب انگارة همگونی ادراکی بررسی خواهیم کرد. بعد از آن، روششناسی پژوهش شامل دادهها، شرکتکنندگان و شیوۀ انجام پژوهش تبیین میشود. در ادامه، نتایج آزمایشهای درکی را گزارش خواهیم کرد. سپس، با توجه به نتایج بهدستآمده، به سؤال پژوهش پاسخ خواهیم داد.
2. انگارة همگونی ادراکی بست
در چارچوب انگارة همگونی ادراکی بست (1994)، درک پیام زبانی از رهگذر پردازش شنیداری الگوهای صوتی در حوزة شنوایی و نگاشت الگوهای صوتی بر مشخصهها یا واحدهای آوایی ناپیوسته صورت میگیرد. بر اساس این انگاره، الگوهای صوتی هر واج یا مشخصة واجی بهصورت الگوهای آوایی مرجع در بازنمایی آوایی آن ذخیره میشود و درک آن واج یا مشخصة واجی از طریق انطباق الگوهای صوتی درونداد با الگوهای آوایی مرجع در بازنمایی آوایی آن واحد واجی صورت میگیرد. شنونده امواج صوتی حاصل از فعالیت دستگاه گفتار را به نوعی بازنمود ادراکی که دربرگیرنده مجموعهای از پارامترهای آوایی ناپیوسته (دو ارزشی) است، مینگارد و سپس پیام زبانی را از رهگذر انطباق بین بازنمود ادراکی و الگوهای واجی درک میکند. مشخصههای واجی بهعنوان واحدهای بنیادین درک واجشناختی درنظر گرفته میشوند. فرض بر این است که این مشخصهها جهانی بوده و در بازنمایی آوایی هر یک از آنها مجموعهای از الگوهای صوتی مشخص ذخیره شدهاند. یکی از فرضیات مهم این انگاره آن است که در بازنمایی آوایی مشخصههای واجی، برخی مشخصههای تولیدی- صوتی وجود دارند که معنای کلمات را تغییر میدهند (Nearey, 1997:3-10). این الگوها و پارامترهای تولیدی- صوتی با الگوهای شنیداری کاملاً مشخص و پایدار در حوزة شنوایی شنونده، همراه هستند؛ بهطوری که تغییر ارزش این پارامترها منجر به بروز تغییرات فاحش در حوزة شنوایی شنونده نمیشود، اما با عبور از مرز این نواحی تولیدی ـ صوتی در دستگاه گفتار، تغییرات عمدهای در حوزة صوتشناختی و شنیداری پدید میآید. ازاینرو، میتوان گفت که بین پارامترهای تولیدی- صوتی و الگوهای شنیداری، رابطة ذرّهای[8] وجود دارد و وجود این نوع رابطه عامل اصلی شکلگیری الگوهای آوایی است که باعث ایجاد تقابلهای زبانی میشود (Stevens, 1989: 3-47). اهمیت این نواحی پایدار تولیدی- صوتی به اندازهای است که گوینده بسیاری از آواها را بدون رسیدن به هدف تولیدی آنها و تنها با تقریبی از آن هدف تولید میکند، بدون آنکه تغییر عمدهای در حوزة شنوایی شنونده به وجود آید، اما به محض آن که از نواحی مربوطه خارج میشود، کمترین تغییر در پارامترهای تولیدی سبب بهوجودآمدن تغییرات عمدهای در حوزة شنیداری میگردد (Stevens, 1989:3-47؛Kennedy, 1989: 135-137).
در فرایند زبانآموزی، شنوندة بومی مهارت بالایی در شناسایی مشخصههای تولیدی- صوتی پایدارِ زبان خود به دست میآورد؛ یعنی مشخصههایی را که منجر به ایجاد تقابلهای واجی میشود، کشف و از آنها برای درک واحدهای واجی و درنتیجه، پیام زبانی استفاده میکند. از سوی دیگر، وی پارامترهایی را که ارزش تقابل دهندگی ندارند، نیز شناسایی و از فرایند درک و بازشناسی پیام زبانی خارج میسازد. این پارامترها، همان مشخصههای حشو و قابلپیشبینی دستور واجی زبان شنونده هستند. بر این اساس، شکلگیری مقولات (و تقابلهای) واجی حاصل نوعی فرایند یادگیری شنیداری است که طی آن شنونده مشخصههای تولیدی- صوتی پایدار در فضای آوایی زبان خود را کشف و برای ایجاد تقابلهای واجی در واجشناسی آن زبان بهکار میگیرد. بهعلاوه، طی این فرایند شنیداری یاد میگیرد که نسبت به برخی پارامترهای تولیدی- صوتی که تأثیری در ایجاد تقابل واجی بین آواها ندارند، بیتفاوت باشد. اگر یک تقابل واجی غیربومی (L2) با تقابل واجی در زبان بومی شنونده همگون باشد، یعنی با آن شباهت صوتی بیشنه داشته باشد، در آن صورت انتظار میرود شنونده بتواند به راحتی آن را تشیص دهد. برعکس، اگر تقابل واجی غیربومی با هیچ تقابلی در زبان بومی شنونده همگون نباشد، در آن صورت تشخیص آن برای شنونده دشوار است، زیرا دستگاه شنوایی شنونده نسبت به چنین تقابلی حساسیت زیادی نشان نمی دهد؛ زیرا شنونده یاد گرفته است به مشخصههای آوایی غیرتمایزدهنده توجهی نشان ندهد.
بر اساس انگارة همگونی ادراکی تشخیص تقابلهای واجی L2 به میزان همگونی این تقابلها با تقابلهای واجی L1 بستگی دارد (Tyler et al., 2014). مشخصههای آوایی مقولة واجی غیربومی (X) ممکن است با مشخصههای آوایی مقولة واجی متناظر با آن در زبان L1 (Y) مطابقت کامل داشته باشد، در آن صورت میگوییم X مابهازایی مناسب برای Y است، اما اگر همگونی بین مشخصههای آوایی X با Y ناقص باشد، یعنی X با Y در برخی مشخصهها هماهنگ و در برخی دیگر ناهماهنگ باشد، در این حالت میگوییم X مابهازایی متوسط تا ضعیف برای Y است (بسته به میزان همگونی مشخصهها). در هر دو صورت X در نظام واجی زبان بومی شنونده، مقولهبندی یا طبقهبندی
میشود. در مقابل، اگر ویژگیهای آوایی X با ویژگیهای هیچ عنصری در واجشناسی L1 مطابقت نداشته باشد، یعنی X هیچگونه مابهازایی در نظام واجی L1 نداشته باشد، در آن صورت X در واجشناسی L1 بدون مقوله یا طبقه باقی میماند، زیرا با مشخصههای آوایی این زبان قابل همگونی نیست.
بر این اساس، شنوندة غیربومی، تقابلهای واجیِ دومقولهایِ L2 (مثل تقابل b/p یا i/I) را به صورتهای مختلف پردازش میکند. تشخیص تقابلهای غیربومی زمانی به مطلوبترین وضعیت ممکن میرسد که هر دو مقولة آواییِ مربوط به تقابل موردنظر در زبان L1 وجود داشته باشد؛ یعنی دو مقولة تقابل واجیِ در L2 به دو مقولة مستقل در L1 نگاشته شود. به این نوع همگونی، همگونی دومقولهای (TC[9]) گفته میشود. اگر به ازای دو مقولة تقابل واجی در زبان دوم، فقط یک مقوله در زبان L1 وجود داشته باشد، هر دو مقولة L2 به صورت یک مقولة آوایی در L1 شنیده میشوند. حال ممکن است این دو مقوله مابهازاهایی مناسب یا نامناسب برای تنها مقولة موجود در L1 تشخیص داده شوند (همگونی تکمقولهای (SC[10])) یا یکی از مقولات، گزینهای نامناسب و مقولة دیگر گزینهای مناسب برای مقولة آوایی زبان مادری تشخیص داده شود (همگونی
تکمقولهای با کیفیت تشخیص متفاوت ([11]CG)) (Best, 1994). بهطور کلی، تشخیص تقابلهای آوایی غیربومی در همگونی نوع دوم و سوم، یعنی همگونی تک مقولهای و همگونی تکمقولهای با کیفیت تشخیص متفاوت، نسبت به همگونی دومقولهای دقت کمتری دارد. تشخیص تقابلهایی که شامل یک آوای
مقولهبندینشده (آواهایی که هیچ مابهازایی در L1ندارند و به صورت هیچ یک از آواهای L1تشخیص داده نمیشوند) و یک آوای مقولهبندیشده هستند (همگونی مقولهبندینشده ـ مقولهبندی شدة (UC[12]))، معمولاً دقت قابلملاحظهای دارد. به بیان دیگر، اگر شنونده با تقابلی از زبان L2 مواجه شود که یکی از مقولاتِ مربوط به این تقابل در زبان L1مابهازای آوایی داشته باشد و مقولة دیگردر
واجشناسی L1 مقولهبندینشده باشد، میتواند بهراحتی این دو مقوله را در سطح درک شنیداری گفتار از یکدیگر متمایز کند. تشخیص تقابلهایی که شامل دو آوای مقولهبندینشده هستند (همگونی مقولهبندینشده - مقولهبندی نشده
(UU [13])) برای شنوندگان L1 میتواند آسان یا دشوار باشد، بسته به آن که این دو مقوله تا چه اندازه به یکدیگر شبیهند و نیز تا چه اندازه با مقولات واجی L1 شباهت آوایی دارند.
فرضیات و پیشبینیهای مطرحشده دربارة شیوة تشخیص تقابلهای آوایی L2 در چارچوب انگارة پام، هر تقابلی را اعم از تقابل همخوانی و واکهای شامل میشود، اما شواهد تجربی ارائهشده در تأیید این فرضیات، اغلب مربوط به
تقابلهای همخوانی است. باید توجه داشت که درک واکهها، برخلاف همخوانها، چندان مقولهای نیست. زیرا مرز صوتی بین واکهها نسبت به همخوانها باریکتر است و تشخیصهای درون مقولهای در واکهها نسبت به همخوانها سطح اطمینان بالاتری دارد. به همین دلیل است که برخی واجشناسان ادعا میکنند که احتمال وقوع همگونی تکمقولهای SC در واکهها بسیار ضعیف است و سطح اطمینان پاسخهای تشخیص محرکهای واکهای در همگونیهای CG، TC، UC و UU ممکن است تا حدی تحتتأثیر غیرمقولهای بودن درک شنیداری واکهها واقع شود.
3. پیشینة پژوهش
در پیشینة مطالعات درک شنیداری تقابلهای همخوانی در چارچوب انگارة پام، انواع مختلف همگونی ادراکی از SC تا CG و از TC تا UU مورد بررسی پژوهشگران قرار گرفته است. در این مطالعات هم محرکهای طبیعی بِست و هله[14] (2010) و هم محرکهای مصنوعی یا بازسازی شدة بُن و بِست[15] (2012) مورد استفاده قرار گرفتهاند. یافتههای این مطالعات اغلب با پیشبینیهای انگارة همگونی ادارکی مطابقت دارند. حتی شواهدی نیز در تأیید پیشبینیهای پام از خوشههای همخوانی L2 ارائه شده است. پیشینة مطالعات مربوط به همگونی ادراکی تقابلهای واکهای اندک است. با توجه به آن که موضوع پژوهش حاضر مربوط به درک تقابلهای واکهای است، این مطالعات را در اینجا مفصلتر بررسی میکنیم.
پولکا و بن[16] (1996) شیوة پردازش ادراکی دو تقابل واکهای را در زبان آلمانی، به طور مشخص /u/-/y/ و /ʊ/-/ʏ/، توسط سخنوران تکزبانة بومیزبان انگلیسی بررسی کردند. آنها یافتههای آزمایشهای درکی خود را در چارچوب انگارة پام اینگونه تفسیر کردند که همگونی /u/-/y/ با نظام واکهای زبان انگلیسی از نوع CG و همگونی /ʊ/-/ʏ/ با این نظام واکهای از نوع UC است. درصد تشخیصهای صحیح به محرکهای /u/-/y/ حدود 98–100% (یعنی در سطح عالی) و محرکهای /ʊ/-/ʏ/ حدود 87% (یعنی در سطح بسیار خوب) بود. سطح اطمینان بسیار بالای پاسخها (98–100%) برای همگونی CG (در رابطه با تقابل واکهای /u/-/y/) در این پژوهش در حقیقت نشان داد که بین واکهها و همخوانها، ازنظر سطوح اطمینان پاسخهای تشخیص در طبقات مختلف همگونی ادراکی، تفاوت وجود دارد؛ زیرا در حالی که درصد پاسخهای صحیح تشخیص به محرکهای همخوانیِ مربوط به طبقه CG در مطالعات گوناگون مطابق با پیشبینیهای انگاره پام بین 70 تا 90% (نسبتاً خوب تا بسیار خوب) به دست آمده بود، در این پژوهش مشخص گردید که همگونی ادراکی CG در واکهها میتواند سطح اطمینان بسیار بالاتری داشته باشد.
در پژوهش دیگری لوی[17] (2009a) به بررسی شیوة درک 8 تقابل واکهای زبان فرانسه توسط انگلیسی زبانان بومی پرداخت. نتایج این پژوهش نشان داد که عملکرد شنوندگان انگلیسی در تشخیص تقابلهایی که در آنها دو واکة فرانسوی به صورت دو واکة مستقل انگلیسی درک میشوند (همگونی TC) بهتر از تقابلهایی است که دو واکة فرانسوی به صورت یک واکه یکسان شنیده میشوند (همگونیهای SC یا CG). نتایج این پژوهش همچنین نشان داد که برخی واکههای فرانسوی بسته به بافت همخوانی، به واکههای متفاوتی در نظام واجی زبان انگلیسی نگاشته میشوند.
تایلر و همکاران (2014) در یک مطالعة جامع به بررسی انواع همگونی ادراکی در تشخیص تقابلهای واکهای غیربومی پرداختند. در این تحقیق، شش تقابل آوایی از زبانهای نروژی، تایلندی و فرانسه بهعنوان محرکهای آوایی هدف، اتنخاب شدند. فرض بر آن بود که این تقابلها طیف وسیعی از انواع همگونی ادرکی شامل SC، CG، TC، UC و UU را شامل میشود. در این پژوهش آزمایشگاهی، از تعدادی شنوندة انگلیسی (لهجة آمریکایی) بومی که با زبانها و تقابلهای آوایی مورد نظر ناآشنا بودند، خواسته شد به محرکها گوش داده و شباهت یا تفاوت آنها را به یکدیگر تعیین کنند؛ یعنی تشخیص دهند که آیا آنها را یکسان یا متفاوت میشنوند. محرکها شامل دو تقابل واجی در نروژی، یکی به صورت /ki/-/ky/ (واکة غیرگرد در مقابل واکة افراشتة پیشین گرد) و دیگری به صورت /ki/-/kʉ/ (واکة افراشتة پیشین غیرگرد در مقابل واکة بستة مرکزی گرد)، تقابل واکهای در زبان تایلندی، به صورت /bɯ/-/bɤ/ (واکة افراشتة پسین غیرگرد در مقابل واکة نیمهافراشتة پسین غیرگرد) و سه تقابل واکهای در زبان فرانسه، یکی به صورت /bo/-/bõ/ (واکة نیمهافراشتة پسین گرد دهانی در مقابل واکة نیمهافراشتة پسین گرد خیشومی)، دومی به صورت /dø/-/dœ/ (واکة نیمهافراشتة پیشین گرد در مقابل واکة افتادة پیشین گرد) و آخری به صورت /sy/-/sø/ ( (واکة افراشتة پیشین گرد در مقابل واکة نیمهافراشتة پیشین گرد). تایلر و همکاران فرض کردند که هر یک از این تقابلهای واجی ناظر بر یکی از انواع الگوهای همگونی اداراکی به صورت SC، CG، TC، UC و UU است. نتایج آزمونهای تشخیص با پیشبینیهای انگارة پام هماهنگ بود. این نتایج نشان داد درصد پاسخهای صحیح تشخیص برای تقابلهای واکهای که به صورت TC و UC با نظام واجی زبان انگلیسی همگون میشوند، از تقابلهای نوع CG بالاتر است. همینطور درصد پاسخهای صحیح برای همگونی CG از SC بالاتر است. بنابراین این نتایج سلسلهمراتب پیشنهادی انگارة پام مبنی بر SC CG > < TC و UC را تأیید کرد. یافتههای این پژوهش همچنین نشان داد که انواع همگونیهای اداراکی نوع TC، CG، SC، UU و UC در تقابلهای واکهای غیربومی مشاهده میشود، اما نوع همگونی ادراکی ممکن است به صورت یک عامل بینافردی بین افراد مختلف متفاوت باشد.
تبیین ویژگیهای صوتی واکههای انگلیسی در انجام پژوهش حاضر اهمیت فراوانی دارد. به همین دلیل، یافتههای یکی از جامعترین آثار پژوهشی در این زمینه را به طور مفصل بررسی میکنیم. هیلنبرند و همکاران[18] (1995) ویژگیهای صوتی ـ درکیدوازده واکة /i, I, E, Q, A, , U, u, Ã, Î, e, o/ انگلیسی لهجه آمریکایی را بررسی کردند. نتایج به دست آمده نشان داد که فاصلة صوتی واکهها در فضای واکهای برای تمامی واکهها به غیر از جفت واکة /Q/-/E/ تقریباً یکسان است. یافتههای این پژوهش دربارة فاصلة صوتی جفت واکههای /I/-/i/ و /U/-/u/ نشان داد که مقادیر هر دو فرکانسF1 و F2 بین واکهها، در این تقابلهای واکهای با یکدیگر تفاوت معنادار دارد. بنابراین کیفیت واکه /i/ نسبت به /I/ و /u/ نسبت به /U/ متفاوت است. بهعلاوه، این نتایج نشان داد که دیرش /i/ به طور معناداری از /I/ و دیرش /u/ به طور معناداری از /U/ بیشتر است. گرچه هدف اصلی پژوهش هیلنبرند و همکاران (1995) بررسی الگوی طیف فرکانسی ناحیة ایستان واکههای زبان انگلیسی بود، اما آنها الگوی تغییرات طیفی واکهها را نیز در گذر آغازه و پایانه، در تحقیق خود بررسی کردند. هیلنبرند و همکاران برای بهدستآوردن تغییرات فرکانسی واکهها، دو ناحیة مختلف در طول دیرش واکه، یکی ناحیة زمانی منطبق بر بیست درصد آغازی واکه و دیگری ناحیة زمانی منطبق بر 20 درصد پایانی واکه را اندازهگیری کردند. تمامی واکهها تغییرات قابلملاحظهای را از نظر هر دو پارامتر فرکانسی F1-F0 و F3-F2 نشان دادند. بهعلاوه، جهتگیری تغییرات فرکانسی واکهها بهگونهای بود که باعث افزایش تقابل کیفی آنها با یکدیگر در فضای واکهای میشد.
هیلنبرند و همکاران (1995) در مرحلة بعد، واکههای انگلیسی را به
روشهای مختلف بازسازی و به شنوندگان ارائه کردند. واکههای بازسازی شده به دو دستة کلی تقسیم شدند. یک دسته واکههایی که در آنها واکهها به شکل ناگهانی و غیرممتد به شرکتکنندگان ارائه شد و دستة دیگر، واکههایی که همراه با دیرش کامل و بهشکل ممتد برای شرکتکنندگان پخش شدند. هر یک از واکههای غیرممتد و ممتد بر اساس شیوة بازسازی طیف فرکانسی واکهها به سه دسته تقسیم شدند. یکی آنهایی که فرکانسهای F1، F2 و F3 آنها از مرکز واکه، یعنی ناحیة ایستان واکه، استخراج شده بود و دستة دیگر، واکههایی که فرکانسهای F1، F2 و F3 آنها از دو ناحیة ابتدایی (بیست درصد آغازی) و انتهایی (بیست درصد پایانی) واکه استخراج شده بود و دستة سوم، واکههایی که فرکانسهای F1، F2 و F3 آنها از هر سه ناحیة زمانی مختلف استخراج شده بود. نتایج آزمونهای شناسایی نشان داد که اغلب واکهها از جمله جفت واکههای
/I/-/i/ و /U/-/u/ از طریق مقادیر فرکانسهای F1، F2 و F3 از یکدیگر متمایز میشوند. این نتایج همچنین نشان داد دیرش واکه تأثیر مهمی بر نحوة شناسایی واکهها دارد و بهطور کلی باعث افزایش درصد پاسخهای شناسایی واکهها میشود. از سوی دیگر، نتایج بهدستآمده نشان داد که درصد پاسخهای شناسایی صحیح در محرکهای دونمونهای که از دو مقطع زمانی فرکانسها استخراج شدهاند و
سهنمونهای که از سه مقطع زمانی فرکانسها استخراج شدهاند، نسبت به
محرکهای تکنمونهای بهطور معناداری بیشتر است.
صادقی و بیگدلی (1397) با بررسی تطبیقی فضای واکهای زبان انگلیسی و زبان فارسی، فواصل صوتی بین واکهها در نظام آوایی دو زبان را تعیین و
یافتههای حاصل را به صورت گزارههایی ناظر بر میزان شباهت صوتی واکهها عرضه کردهاند. یافتههای این پژوهش نشان داد که واکههای افراشتۀ /i/ و /u/ در زبان فارسی بیشترین شباهت صوتی را به واکههای /i/ و /u/ انگلیسی دارند؛ واکة /e/ فارسی نزدیکترین معادل صوتی به واکههای /E/ و /I/ انگلیسی است؛ /u و o/ فارسی نزدیکترین گزینة صوتی به واکة /U/ انگلیسی است؛ واکة /a/ فارسی حداکثر شباهت صوتی را به واکة /Q/ انگلیسی دارد؛ واکة /A/ فارسی به واکههای /Ã/ و /A/ انگلیسی بیشترین شباهت صوتی را دارد و سرانجام، واکههای /o/ و /A/ فارسی با واکة // انگلیسی تقریباً به یک اندازه تناظر صوتی دارند. بهطور کلی یافتههای صادقی و بیگدلی (1397) نشان داد که انطباق واجی واکههای زبان انگلیسی با واکههای زبان فارسی تابع فاصلة آکوستیکی ـ ادراکی بین واکههای دو زبان است.
بیگدلی و صادقی (زیر چاپ) در پژوهش دیگری انطباق واجی واکههای انگلیسی با فضای واکهای زبان فارسی را با انجام دو مرحله آزمایش ادراکی در چارچوب دیدگاه همگونی ادراکی بررسی کردهاند. در این پژوهش، به پیروی از دیدگاه همگونی ادراکی فرض شده است که انطباق واجی واکههای انگلیسی با فارسی تابع نوعی همگونی ادراکی است که بر اساس آن هر واکة انگلیسی به واکهای در زبان فارسی نگاشته میشود که با آن حداقل فاصلة صوتی را داشته باشد. در این پژوهش، واکههای انگلیسی به عنوان محرکهای هدف شنیداری، هم به صورت مجزا و هم درون هجاهای حامل، انتخاب و چگونگی انطباق آنها با واکههای معادل احتمالیشان در زبان فارسی، در تعدای آزمون شناسایی مشخص گردید. نتایج این آزمونها نشان داد که شنوندگان هر واکة انگلیسی را بهصورت واکهای در زبان فارسی میشنوند که بیشترین شباهت صوتی ممکن را با آن دارد. این نتایج بهطور مشخص نشان داد که واکههای /i/ و /u/ انگلیسی بهترتیب،
بهصورت واکههای /i/ و /u/ فارسی و واکههای /I/ و /U/ انگلیسی بهترتیب،
بهصورت واکههای /e/ و /o/ فارسی درک میشوند.
4. روششناسی
روششناسی پژوهش حاضر مبتنی بر رویکرد واجشناسی آزمایشگاهی است. در این پژوهش، شیوة پردازش درکی دو تقابل واکهای زبان انگلیسی، یعنی /I-i/ و /ʊ-u/ را توسط سخنوران بومی زبان فارسی با انجام آزمونهای تشخیص، بررسی خواهیم کرد. در آزمونهای تشخیص، شنونده باید تفاوت بین دو محرک آوایی را تأیید کند. به عبارت دیگر، شنونده باید در خصوص شبیهبودن یا متفاوتبودن یک محرک آوایی با محرک آوایی دیگر قضاوت کند. به این صورت که دو محرک به شنونده با فاصلة اندک پخش میشود و از وی خواسته میشود که اگر آنها را یکسان درک میکند گزینة همان[19] و اگر متفاوت درک میکند گزینة متفاوت[20] را انتخاب کند. در این پژوهش دو مرحله آزمون تشخیص در شرایط آزمایشگاهی در یک اتاق آرام به دور از نوفه و صداهای مزاحم انجام شد که در ذیل به نحوة اجرای آزمونها میپردازیم.
4ـ1. دادهها و روش اجرای آزمون
برای انجام آزمونهای تشخیص، ابتدا به ازای چهار واکة انگلیسیِ /i/، /u/، /I/ و /U/ تعداد 120 کلمه (30 کلمه به ازای هر واکه) از پیکرة گفتاری آکسفورد بوکورمز[21] انتخاب شده است. سپس، مقادیر فرکانسهای (F1 همبستة آکوستیکی سطح ارتفاع زبان) و (F2-F1 همبستة آکوستیکی پیشین ـ پسینبودن)، در مرکز واکهها اندازهگیری شده است. تمامی اندازهگیریها در نرمافزار پِرت[22]، ویرایش 43/0/6 بورزما و ونیک (Borsema & Weenink, 2018)، روی طیف نگاشت با پهنای نوار متوسط انجام شده است. در تقطیع واکهها، قویترین تناوب چاکنایی در آغاز و پایان F2 بهترتیب آغاز و پایان واکه در نظر گرفته شده و دیرش واکهها محاسبه شده است.
در مرحلهای دیگر، دو جفت کلمه feet-fit و fool-full، بهترتیب شامل
تقابلهای واکهای /I-i/ و /ʊ-u/ که مقادیر دیرش و فرکانسهای F1 و F2 آنها به مقادیر متوسط دیرش و متوسط فرکانسهای F1 و F2 که از سطح تمامی دادهها به دست آمده است، نزدیکتر بود از سطح پیکرة گفتاری استخراج شدهاند. سپس، پارامترهای دیرش و فرکانسهای F1 و F2 به شیوهای که در ذیل توضیح داده خواهد شد، بر روی جفت کلمات هدف (feet-fit و fool-full) بازسازی شده است.
بازسازی صوتی جفت کلمات به سه شیوه مختلف انجام شده است. در حالت اول، فقط مقادیر دیرش واکهها بازسازی شده است. در این حالت، پیوستارهایی طراحی و ساخته شده که طی آن مقادیر دیرش واکههای /i/ و /u/ بهطور مجزا طی پنج گام، بهترتیب به واکههای /I/ و /U/ نزدیک شدهاند. در حالت دوم، مقادیر فرکانسهای اول و دوم واکههای /i/ و /u/ بهطور مجزا طی پنج گام، بهترتیب به واکههای /I/ و /U/ نزدیک شدهاند. با توجه به آن که توزیع فرکانسهای F1 و F2 در فضای واکهای، مؤید کیفیت واکه است، این پیوستارها را پیوستار کیفیت واکه نامیدیم. در حالت سوم، پنج گام پیوستارهای دیرش با پنج گام پیوستارهای کیفیت واکه ترکیب شدهاند تا پیوستارهای ترکیبی آزمونهای تشخیص ساخته شوند. بنابراین، به طور خلاصه، سه نوع پیوستار صوتی متفاوت برای آزمونهای تشخیص در نظر گرفته شده است. این پیوستارها عبارتند از پیوستار دیرش، پیوستار کیفیت واکه و پیوستار ترکیبی (پیوستار دیرش + کیفیت واکه).
شکل (1) پیوستار اختلاف دیرش تقابل واکهای /I-i/ (سمت چپ) و /ʊ-u/ (سمت راست) را طی پنج گام متفاوت نشان میدهد. پیوستار دیرش در آزمون تشخیص، برای تقابل واکهای /I-i/ با گامهای 12 میلیثانیه، برای تقابل واکهای /ʊ-u/ با گامهای 32 میلیثانیه، از هم متمایز شدهاند. بهاینترتیب، برای تقابل واکهای /I-i/، مقادیر دیرش واکة /i/ طی 5 گام، در گام نخست 12 میلیثانیه، گام دوم 24 میلیثانیه، گام سوم 36 میلیثانیه، گام چهارم 48 میلیثانیه و در گام پنجم 60 میلیثانیه کاهش داده شده است تا مقادیر دیرش واکة /I/ نزدیک شود. برای تقابل واکهای /ʊ-u/ نیز، مقادیر دیرش واکة /u/ طی 5 گام 32 میلی ثانیهای از 254 میلیثانیه به 92 میلیثانیه کاهش داده شده است تا به متوسط مقادیر دیرش واکة /ʊ/ نزدیک شود.
شکل (1): پیوستار اختلاف دیرش واکهها برای تقابل واکهای /i-I/ (سمت چپ) و /ʊ-u/ (سمت راست)
شکلهای (2) و (3) نحوة بازسازی گامهای پیوستار کیفیت واکه را بهترتیب برای تقابل واکهای /I-i/ و /ʊ-u/ نشان میدهند. چنانکه قبلاً گفته شد، گامهای پیوستار کیفیت واکه با تغییرات همزمان فرکانسهای F1 و F2ساخته شدهاند. محرکها به گونهای ساخته شدند که واکه /i/ بهتدریج به /I/ و واکه /u/ بهتدریج به /ʊ/ نزدیک شوند. بر این اساس، برای تقابل واکهای /I-i/، در گام اول، مقدار 70 هرتز به فرکانس اول واکه /i/ اضافه و 30 هرتز از فرکانس دوم آن کم شده است. در گامهای دوم تا پنجم، بهترتیب 140، 210، 280، 350 هرتز به فرکانس اول /i/ اضافه و مقادیر60، 90، 120 و 150 هرتز از فرکانس دوم آن کم شده است. برای ساخت محرکهای تقابل واکهای /ʊ-u/، فرکانس اول واکة /u/ طی پنج گام افزایشی 44 هرتزی از 364 هرتز به 451 هرتز، افزایش و فرکانس دوم این واکه طی پنج گام افزایشی 39 هرتزی از 757 هرتز به 867 هرتز، افزایش داده شدهاند.
در مرحلهای دیگر، گامهای پیوستار کیفیت واکه و دیرش برای تقابلهای واکهای /I-i/ و /ʊ-u/ با یکدیگر ترکیب و 5 محرک ترکیبی کیفیت واکه + دیرش به دست آمد. بر این اساس، گام اول تا پنجم در پیوستارهای ترکیبی /I-i/ و /ʊ-u/ برابر بود با ضرب تجمعی گام اول تا پنجم پیوستارهای دیرش با گام اول تا پنجم پیوستارهای کیفیت واکه.
دو گروه آزمودنی در این پژوهش مورد آزمون قرار گرفتهاند. گروه اول شامل 15 مرد و زن تحصیلکرده، دانشآموختة رشتة زبان انگلیسی بودهاند و تا حدودی با آواشناسی آشنایی داشتهاند. تمامی شرکتکنندگان این گروه، آزمونهای بسندگی زبان انگلیسی را با موفقیت پشت سرگذاشته بودند. گروه دوم شامل 15 مرد و زن تحصیلکرده بودند که بسیار اندک با زبان انگلیسی آشنایی داشتهاند و هیچکدام نیز با رشتة زبانشناسی و بهطور مشخص آواشناسی آشنایی نداشتهاند. دامنة سنی شرکتکنندگان بین 20 تا 38 سال بود. هیچکدام از شرکتکنندگان از هدف تحقیق اطلاع نداشتهاند.
شکل (2): پیوستار اختلاف مقادیر فرکانسهای F1 و F2 واکهها برای تقابل واکهای /i-I/
شکل (3): پیوستار اختلاف مقادیر فرکانسهای F1 و F2 واکهها رای تقابل واکهای /ʊ-u/
محرکها یا گامهای بازسازیشدة پیوستارهای دیرش، کیفیت واکه و دیرش + کیفیت واکه، بهطور مجزا با الگوی AB پشت سرهم (دو محرک با گام متفاوت بر روی پیوستارهای صوتی) با فاصلة 10 ثانیه (بین دو محرک) بهطور تصادفی برای شرکتکنندگان پخش و از آنها خواسته شد که اگر محرک دوم را شبیه به محرک اول تشخیص میدهند، گزینة همان و اگر متفاوت درک میکنند گزینة متفاوت را انتخاب کنند. اجرای آزمون برای هر شنونده حدود 30 دقیقه بهطول انجامید. شرکتکننده میتوانست در صورت نیاز محرک را دو یا سه بار بشنود.
مطابق با پیشینة مطالعات آزمایشگاهی دربارة الگوی انطباق واجی واکههای انگلیسی با نظام واکهای زبان فارسی فرض کردیم که چون واکههای انگلیسی /i/ و /I/، بهترتیب بهصورت واکههای /i/ و /e/ فارسی و واکههای انگلیسی /u/ و /U/
بهترتیب، بهصورت واکههای /u/ و /o/ فارسی درک میشوند. بنابراین، همگونی تقابلهای واکهای /I-i/ و /ʊ-u/ با نظام واکهای فارسی، تابع نوعی همگونی دومقولهای است که بر اساس آن هر دو مقولة جفت واکههای انگلیسی /I-i/ و /ʊ-u/ برای فارسیزبانان با سطح اطمینان بالایی قابل درک است.
5. یافتههای آماری
به ازای هر محرک، درصد پاسخهای تشخیص به گامهای پیوستار آکوستیکی مربوطه، بهصورت دو گزینه «همان» و «متفاوت» محاسبه گردید و سپس متوسط پاسخهای تشخیص شرکتکنندهها برای هر گزینه بهطور جداگانه به دست آمد. نتایج آزمونهای تشخیص در شکلهای (4 تا 6) نشان داده شده است. شکلها میزان پاسخهای تشخیص به گامهای پیوستار اختلاف دیرش، اختلاف کیفیت واکه (F1 , F2) و ترکیب دیرش + کیفیت واکه را نشان میدهند. در هر شکل، محور افقی گامهای پیوستار آکوستیکی و محور عمودی درصد پاسخهای تشخیص به گامهای پیوستار آکوستیکی مربوطه را به صورت دو مقولة همان و متفاوت نشان میدهد. در هر شکل، نتایج آزمونها برای دو گروه دانش آموختة زبان انگلیسی و افراد ناشنا با زبان انگلیسی بهطور مجزا نشان داده شده است.
ابتدا نتایج پاسخهای تشخیص به پیوستار دیرش را برای تقابل واکهای /I-i/ در شکل (4) در نظر میگیریم. چنانکه مشاهده میشود پاسخهای تشخیص برای گامهای دوم تا پنجم سطح اطمینان بسیار بالایی دارند. زیرا توزیع پاسخها برای منحنی «متفاوت»، به سطح اطمینان 100 درصد و برای منحنی «همان»، به سطح اطمینان صفر درصد نزدیک است. اختلاف درصد پاسخهای تشخیص روی گام های دوم تا پنجم بین منحنیهای «همان» و «متفاوت» گویای این واقعیت است که شنوندگان محرکهایی را که اختلاف دیرش آنها بین 24 میلیثانیه (گام دوم) تا 60 میلیثانیه (گام پنجم) باشد، به خوبی از یکدیگر متمایز میکنند، اما توزیع پاسخها بر روی گام اول برای هر دو گروه شرکتکننده، از سطح اطمینان صددرصد و صفر درصد فاصلة نسبتاً زیادی دارد که نشان میدهد شنوندگان در تشخیص گام اول پیوستار دیرش بر خلاف گامهای دوم تا پنجم با مشکل مواجه بودهاند. این واقعیت نشان میدهد که گام اول در پیوستار دیرش /I-i/ که ناظر بر اختلاف دیرش 12 میلیثانیهای بین محرکهای صوتی مربوطه است، گامی مبهم در پیوستار صوتی است که در آن توزیع پاسخهای تشخیص، برتری قاطعی را به نفع هیچیک از دو مقولة «همان» یا «متفاوت» نشان نمیدهد.
شکل (5) نتایج پاسخهای تشخیص به پیوستار دیرش را برای تقابل واکهای /ʊ-u/ نشان میدهد. همانطور که در شکل مشهود است، سطح اطمینان پاسخها برای گام اول پیوستار آکوستیکی دیرش نسبت به دیگر گام پایینتر است. برای شرکتکنندگان ناآشنا با زبان انگلیسی، این گام یک ناحیة مبهم ادراکی است که در آن توزیع پاسخهای شناسایی، برتری قاطعی را به نفع هیچیک از دو مقولة «متفاوت» یا «همان» نشان نمیدهد، اما برای گروه آشنا با زبان انگلیسی، سطح اطمینان پاسخها بالاتر است و شرکتکنندگان این گروه، جفت محرکهای این گام را که با یکدیگر اختلاف 32 میلیثانیهای دارند، با سطح اطمینان مناسب 80 درصدی به صورت «متفاوت» تشخیص دادهاند. برای گامهای دوم تا پنجم پیوستار دیرش، که ناظر بر جفت محرکهایی با اختلاف دیرش 64 تا 160 میلیثانیهای است، درصد پاسخهای تشخیصِ «متفاوت» سطح اطمینان بسیار بالایی دارد. البته، سطح اطمینان پاسخها برای گام دوم برای شرکتکنندگان آشنا با زبان انگلیسی نسبت به گروه نآشنا با زبان انگلیسی بالاتر است) که نشان میدهد شنوندگان هر اندازه اختلاف بیش از 64 میلیثانیه بین محرکها در پیوستار دیرش مربوط به تقابل واکهای /ʊ/-/u/ را به صورت "متفاوت" درک میکنند.
بهطور کلی نتایج مربوط به پیوستار دیرش در تقابلهای واکهای /I-i/ و /ʊ-u/ نشان میدهد که شنوندگان فارسیزبان به اختلاف دیرش محرکها برای تشخیص جفت واکههای انگلیسی /I-i/ و /ʊ-u/ بسیار حساس هستند. هر دو پیوستار شامل مرز صوتی مشخص بر روی گام دوم است که تا قبل از آن، جفت محرکها (گام اول) به صورت «همان» و بعد از آن (گامهای دوم تا پنجم) به صورت «متفاوت» تعبیر میشوند. طبق نتایج تحقیق حاضر، ناحیه مرزیِ پیوستار دیرش برای تقابل واکهای /I-i/ ناحیهای است که در آن اختلاف دیرش محرک ها 24 میلیثانیه باشد. این ناحیة مرزی برای تقابل واکهای /ʊ-u/ ناحیهای است که در آن اختلاف دیرش محرکها 64 میلیثانیه باشد.
شکل (4): درصد پاسخهای صحیح تشخیص به محرکهای پیوستار دیرش در
تقابل واکهای /i-I/
شکل (5): درصد پاسخهای صحیح تشخیص به محرکهای پیوستار دیرش
در تقابل واکهای /U-u/
شکل (6) نتایج پاسخ های تشخیص به پیوستار کیفیت واکه را برای تقابل واکهای /I-i/ نشان میدهد. همانطور که ملاحظه میشود توزیع پاسخهای تشخیص برای تغییرات فرکانسهای اول و دوم در گامهای اول تا پنجم پیوستار صوتی، کیفیت واکه تفاوت قابلملاحظهای ندارد. توزیع پاسخها برای منحنی تشخیص «همان» به سطح اطمینان 100 درصد و برای منحنی تشخیص «متفاوت» به سطح اطمینان صفر درصد نزدیک هستند.[23] این نتایج نشان میدهد شنوندگان به تغییرات فرکانسهای اول و دوم برای تشخیص جفت واکههای /I-i/ واکنشی نشان نمیدهند و بنابراین، قادر نیستند این جفت واکهها را بر اساس شاخصههای کیفیت واکه از یکدیگر متمایز کنند.
این نتایج برای پیوستار کیفیت واکه در تقابل واکهای /ʊ-u/ (شکل 7) نیز تکرار شده است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که شنوندگان تمامی جفت محرکهای /ʊ-u/ را در گامهای پنجگانة پیوستار صوتی فرکانسهای F1 و F2، با سطح اطمینان بسیار بالایی به صورت «همان» تشخیص دادهاند که نشان میدهد گوش آنها به تغییرات کیفیت واکه در تقابل واکهای /ʊ-u/ حساسیت چندانی نشان نمیدهد.
بهطور خلاصه، نتایج این بخش نشان میدهد تغییرات فرکانسهای اول و دوم جفت واکههای انگلیسی /I-i/ و /ʊ-u/ بر قضاوتهای شنیداری شنوندگان فارسیزبان تأثیرگذار نیست. بنابراین، شنوندگان قادر نیستند جفت واکههای انگلیسی /I-i/ و /ʊ-u/ را بر اساس شاخصههای صوتی کیفیت واکه، یعنی F1 و F2، صرفنظر از اندازة تغییرات کیفیت واکهها و تغییرات فرکانسی سازههای F1 و F2، از یکدیگر متمایز کنند.
شکلهای (8) و (9) نتایج پاسخهای تشخیص به پیوستار ترکیبی دیرش + کیفیت واکه را برای تقابلهای واکهای /I-i/ و /ʊ-u/ نشان میدهد. چنانکه مشاهده میشود، الگوی توزیع پاسخهای تشخیص به گامهای پیوستار ترکیبی دیرش + کیفیت واکه برای هر دو نوع تقابل واکهای، بسیار شبیه به پیوستار مستقل دیرش است؛ در حالی که توزیع پاسخها بر روی گام اول پیوستارهای ترکیبی دیرش + کیفیت واکه، سطح اطمینان نسبتاً پایینی دارند، پاسخها بر روی گامهای دیگر این پیوستارها به سطح اطمینان صددرصد نزدیک هستند. بهاینترتیب، شنوندگان جفت محرکهای صوتی /I-i/ و /ʊ-u/ را که از تغییرات همزمان دو پارامتر دیرش و کیفیت واکه ساخته شدهاند، زمانی از یکدیگر متفاوت درک میکنند که بین آنها حداقل 24 میلیثانیه (برای /I-i/) یا 64 میلیثانیه (برای /ʊ-u/) اختلاف دیرشی وجود داشته باشد، صرف نظر از آن که محرکها با چه میزان فاصلهای از نظر مقادیر کیفیت واکه (مقادیر فرکانسهای F1 و F2)، در فضای صوتی از یکدیگر متمایز شده باشند. شباهت الگوی توزیع پاسخها به پیوستارهای ترکیبی دیرش + کیفیت واکه و پیوستارهای مستقل دیرش، اساساً مؤید این واقعیت است که افزودن محرکهای کیفیت واکه به گامهای پیوستار دیرش در تشخیص تقابلهای واکهای /I-i/ و /ʊ-u/ تأثیرگذار نیست و آنچه اساساً باعث تمایز درکی جفت واکهها در هر تقابل واکه میشود، اختلاف مقادیر دیرش است.
چنانکه در شکل (9) مشاهده میشود درصد پاسخهای تشخیص شنوندگان در دو گروه اندکی متفاوت است. بهطوریکه سطح فراوانی پاسخهای تشخیص به روی منحنی متفاوت در گروه شنوندگان آشنا به زبان انگلیسی، در گامهای اول و دوم حدود 75 درصد و از گام سوم تا پنجم حدود صددرصد است. از آنجا که تغییر کیفیت واکة /u/ به تنهایی تأثیری در میزان پاسخهای تشخیص ندشته است، میتوان دیرش را پارامتری تأثیرگذار در ترکیب به شمار آورد، بهطوری که ترکیب دیرش با کیفیت واکه، اثر قابلتوجهی در میزان فراوانی پاسخهای تشخیص دارد.
شکل (6): درصد صحیح پاسخهای تشخیص به محرکهای پیوستار کیفیت واکه
در تقابل واکهای /I-i/
شکل (7): درصد صحیح پاسخهای تشخیص به محرکهای پیوستار کیفیت واکه
در تقابل واکهای /u-U/
شکل (8): درصد پاسخهای تشخیص به محرکهای پیوستار ترکیبی کیفیت واکه + دیرش واکه در تقابل واکهای /I-i/
شکل (9): درصد پاسخهای تشخیص به محرکهای پیوستار ترکیبی کیفیت واکه + دیرش واکه در تقابل واکهای /U-u/
همانطور که در پیوستار پایین شکل (9) ملاحظه میشود، درصد پاسخهای تشخیص روی منحنی متفاوت از گام اول به پنجم رو به افزایش است، بهطوری که در گامهای چهارم و پنجم سطح اطمینان نزدیک به صددرصد و در گام سوم حدود 90 درصد است. از آنجا که تغییر کیفیت واکه تأثیری در درک محرکهای ساخته شده نداشته است، میتوان نتیجهگیری کرد که میزان تشخیص تغییرات آوایی محرکها تا حد زیادی به دیرش واکه وابسته است.
6. نتیجهگیری
در این مقاله نحوة پردازش درکی تقابلهای واکهای انگلیسی /i-I/ و/u-U/ را توسط گویشوران زبان فارسی با انجام آزمونهای تشخیص بررسی کردیم. با استناد به یافتههای آزمایش صوتی- درکی بیگدلی و صادقی (در دست چاپ)، در چارچوب انگارة همگونی ادراکی بست (1994) اینگونه فرض کردیم که همگونی تقابلهای واکهای /i-I/ و /u-U/ با نظام واکهای زبان فارسی از نوع همگونی دو مقولهای است که بر اساس آن واکههای /i/ و /I/ در تقابل واکهای
/i-I/، بهترتیب بهصورت /i/ و/e/ و واکههای /u/ و /U/ در تقابل واکهای /u -U/، بهصورت /u/ و /o/ درک میشوند. ازاینرو، پیشبینی کردیم که تفاوتهای صوتی بین /i/ و /I/ در تقابل واکهای /i-I/ و /u/ و /U/ در تقابل واکهای /u-U/، در زبان انگلیسی برای فارسیزبانان با سطح اطمینان قابل قبولی درک میشود. نتایج بهدستآمده فرضیات پژوهش را تأیید کرد. نتایج نشان داد که شنوندگان فارسیزبان قادرند محرکهای بازسازی شده /i-I/ و/u-U/ را با سطح اطمینان بالایی از یکدیگر متمایز درک کنند، اما پاسخهای شنیداری شنوندگان به پیوستارهای صوتی دیرش و کیفیت واکه الگویی کاملاً متفاوت دارد. در حالی که تغییرات دیرش و کیفیت واکه الگوی توزیع پاسخهای تشخیص را تا حد زیادی تحتتأثیر قرار میدهد، تغییرات کیفی واکهها به صورت تابعی از تغییرات فرکانسهایF1 و F2، تفاوتهای قابل ملاحظهای را در منحنی توزیع پاسخهای شنیداری ایجاد نکرده است. بهعلاوه، الگوی توزیع پاسخها به محرکهای ترکیبی دیرش + کیفیت واکه تا حد زیادی مشابه پیوستار دیرش است و هیچگونه پیشرفتی در جهت تقویت پاسخهای تشخیص در اثر تجمیع پارامترهای صوتی حاصل نشده است.
این نتایج نشان میدهد که میزان اهمیت ادراکی پارامترهای صوتی دیرش کیفیت واکه در تشخیص تقابلهای واکهای /i-I/ و /u-U/ برای شنوندگان فارسیزبان به یک اندازه نیست. آنچه اساساً بر درک شنیداری تقابلهای واکهای /i-I/ و /u-U/ و تشخیص صحیح آنها از یکدیگر تأثیر میگذارد، دیرش است نه کیفیت واکه. این یافتة پژوهشی با یافتههای بهدستآمده از گویشوران بومی زبان انگلیسی تفاوت دارد. چنانکه پیش از این گفتیم، کیفیت واکه همبستة درکی معتبری برای تشخیص تقابلهای واکهای /i-I/ و /u-U/ در زبان انگلیسی است (Hillenbrand, 1995) به این معنا که بومیزبانان انگلیسی /i/ را از /I/ و /u/ را از /U/، صرفاً با تکیه بر اختلاف مقادیر پارامترهای فرکانسی F1 و F2 و مستقل از پارامتر دیرش متمایز میکنند. بنابراین الگوی بومی درک شنیداری تقابلهای واکهای /i-u/ و/u-U/ با الگوی غیربومی درک شنیداری این تقابلها، آنگونه که برای فارسیزبانان این آزمایش به دست آمد، متفاوت به نظر میرسد. این تفاوت را میتوان تأثیر نظام واکهای زبان فارسی بر درک شنیداری واکههای غیربومی نسبت داد. میتوان اینگونه استدلال کرد که چون فضای واکهای زبان انگلیسی از زبان فارسی متراکمتر است (زبان انگلیسی 9 واکة ساده و فارسی 6 واکة ساده دارد) و فواصل صوتی بین واکهها به یکدیگر نزدیکتر است، انگلیسی زبانان به تغییرات فرکانسهای F1و F2برای درک تقابلهای واکهای حساسترند. در مقابل، در زبان فارسی دیرش نقشی مهم در تمایز درکی جفت واکههای کوتاه ـ بلند (مانند /i-e/، /u-o/ و /A-Q/ ) دارد که سبب میشود میزان حساسیت شنوندگان به سرنخهای صوتی فرکانسی کاهش یابد. انتقال این الگوی پردازش بومی به زبان انگلیسی موجب میشود که شنوندگان برای پردازش درکی تقابلهای واکهای /i-I/ و /u-U/ تنها به نشانههای دیرشی وابسته باشند؛ حال آنکه پردازش صحیح این جفت واکهها مستلزم استفاده همزمان از اطلاعات دیرشی و فرکانسی است.
از دیگر یافتههای این پژوهش آن است که میزان آشنایی با زبان انگلیسی بر الگوی پردازش ادراکی واکهها تأثیر قابل ملاحظه ندارد. شنوندگان فارسیزبان صرف نظر از آشنایی با زبان انگلیسی تنها از نشانههای دیرش برای پردازش ادراکی جفت واکههای هدف آزمایش استفاده کردند و هیچگونه تمایلی در گروه آشنا با زبان انگلیسی، برای به کارگیری نشانههای فرکانسی در تشخیص واکهها از یکدیگر مشاهد نمیشود.
[1] . psycholinguistics
[2] . segments
[3] . prosodic
[4] . phonotactics
[5] . syllable structure
[6] . Perceptual Assimilation Model
[7] . PAM
[8] . quantal
[9] . two-category assimilation
[10] . single-category assimilation
[11]. category-goodness
[12] . uncategorized-categorized assimilation
[13]. uncategorized- uncategorized assimilation
[14]. Best & Halleh
[15]. Bohn & Best
[16]. Polka & Bohn
[17]. Levy
[18]. Hillenbrand et al.
[19]. same
[20]. different
[21] . Oxford Bookworms
[22] . Praat
[23] . نوسانات کوچک در پاسخ آزمودنیها معمولاً به اشتباهات افراد در انتخاب گزینة مورد نظر نسبت داده میشود.