Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of Persian Language and Literature Institute of Humanities and Cultural Studies, Tehran, Iran
2 Master of Persian Language and Literature Institute of Humanities and Cultural Studies, Tehran, Iran;
Abstract
For the analysis of any text based on Systemic Functional Grammar (SFG), three matafunctions are considered: textual, interpersonal, and ideational. The ideational matafunction is divided into experiential and logical functions. In experiential function, language expresses the experiences of the outside world. The product of this function is transitivity that is used to specify different types of processes found in the verb. In the present study, after analyzing randomly selected anecdotes and wisdoms in Golestan and Baharestan, the differences between the applications of verbs in the two texts were analyzed using experiential function. Despite the significant differences in Sa’di and Jami’s writing style, the results of comparing selected parts indicated less application of behavioral and existential processes, and more frequency of relational and material processes. As a result, it may be concluded that although Sa’di and Jami have not discussed the origins of the issues in the two works, they have given greater consideration to the actors’ behavior as well as their account of events. It suggests that the use of different types of processes depends more on the content of the two works than on their writing style and linguistic characteristics.
Keywords
گلستان کتابی است که سعدی آن را با نگاهی واقعگرایانه نسبت به جامعه نوشته است. او در این اثر، جامعه و افرادش را آن طور که هستند، ترسیم میکند. بهارستان نیز نوشتة عبدالرحمن جامی است که به تقلید از گلستان نوشته شده است. این دو متن به ترتیب در قرنهای هفتم و نهم در موضوعی واحد (تعلیم و تربیت) نوشته شدهاند و به سنّت ادبی ـ فکری تقریباً مشابهی تعلّق دارند. اگر گلستان و بهارستان را نمایندة گفتمانی واحد یعنی تعلیم و تربیت بدانیم، مسأله این خواهد بود که فرایندهای فعلی این دو اثر بر اساس کارکرد تجربیِ فرانقش اندیشگانیچه تفاوتهایی با هم دارند و دلیل آن چیست. علاوه بر این کاربست نحویِ افعال و همچنین عناصر پیرامونی موجود در متن در این دو اثر چه تأثیری بر دو متن داشته است؟
شایان یادآوری است پژوهشی با این عنوان و رویکرد به صورت سنجشی درباره گلستان و بهارستان انجام نشده است، امّا آثاری نزدیک به این تحقیق نوشته شده که در ادامه اشاره میگردد:
- «بررسی و نقد روایی گلستان بر اساس نظریه تحلیل انتقادی گفتمان» (1389) از سیامک صاحبی، محمّد هادی فلاحی و نسترن توکلی که رویکرد تحلیلی آن زبان شناسی نقشگرا نیست.
- «گفتمان حکومتی در گلستان سعدی» (1391) از نسرین فقیه ملک مرزبان و مرجان فردوسی؛ در این پژوهش نیز نویسندگان مبحثی غیر از فرانقش تجربی را با رویکرد زبانشناسی نقشگرا مطرح و بررسی کردهاند.
- «بررسی و تحلیل سبکشناختی فعل در غزلهای تعلیمی سعدی با رویکرد زبانشناختی نقشگرا» (1394) از طاهره ایشانی و نرگس نظیف که غزلیات سعدی را بررسی کرده است.
- «تحلیل سبکشناختی چند حکایت گلستان در پرتو دستور نقشگرای هلیدی» (1393). از معصومه مهرابی و آرمان ذاکر؛ در این پژوهش که نزدیکترین پژوهش به این تحقیق است، هیچ مقایسهای با آثار تقلیدی مانند بهارستان جامی صورت نگرفته است.
- «تحلیلی بر کاربرد هنری فعل در غزلهای سعدی» (1392) ازنعمتالله ایرانزاده، در این اثر پژوهشی برخی غزلهای سعدی از نظر فرایندهای فعلی بررسی شده است.
چنانکه مشاهده شد، در هیچ یک از آثار یادشده، تحلیل مقایسهای سبک و مضمون در گلستان و بهارستان انجام نشده است. در پژوهش پیشِرو، قسمتهای مشترک و به عبارتی هممضمون دو اثر به روش تحلیلی ـ آماری بررسی و تحلیل شده است؛ به این ترتیب که بندهایی از دیباچه دو اثر، باب اول از گلستان و روضة سوم از بهارستان که در موضوع پرداختن به پادشاهان، مشترک هستند، باب دوم از گلستان و روضه نخستین از بهارستان که در موضوع پرداختن به درویشان اشتراک دارند، باب پنجم از گلستان و روضه پنجم از بهارستان که در موضوع پرداختن به عشق و عاشقی یکی هستند و متن خاتمه هر دو اثر که در آن نویسنده از اتمام کار سخن گفته است، بررسی و تحلیل شده است. در مجموع، به تحلیل 1477 بند از 40 متن انتخابی دو اثر از منظر رویکرد زبانشناسی نظاممندِ نقشگرای هلیدی پرداختهایم که در ادامه، پس از شرح چارچوب نظری تلاش میکنیم با تجزیه و تحلیل دادهها به سؤالات پژوهش پاسخ دهیم.
2. چارچوب نظری پژوهش
ازآنجا که تحلیل سنجشی گلستان و بهارستان در این پژوهش بر اساس فرانقش اندیشگانی در زبانشناسی نقشگراست، اشاره به این رویکرد ضروری است. زبانشناسی نقشگرا رویکردی است که از سوی هلیدی در سال 1985 مطرح و در طی سالیان توسط او و همکارانش تکامل یافته است. دبیرمقدم در این باره بر این عقیده است که «نقشگرایی هلیدی در سنت نقشگرایی اروپایی، بهویژه مکتب لندن[1] و «نظریه نظام ـ ساختِ»[2] فرث، همچنین مکتب پراگ و آرای متسیوس[3] دربارة نمای نقشی جمله، ریشه دارد» (1386: 43). هلیدی نخستینبار در سال 1985 با انتشار کتاب مقدّمهای بر دستور نقشگرا[4]، به معرفی نظریه نقشگرای نظاممندِ خود پرداخت. هلیدی ساخت ویژة نظام دستوری هر زبان را متناسب با نیازهای اجتماعی و فردیای میداند که آن زبان در جهت برطرفکردن آنها پدید آمده است (آقاگلزاده،1390: 88 -90). او باور دارد که این نیازها و نقشی که زبان در برطرفکردن آنها دارد، در زمانهای مختلف مشابه است و همة زبانها بر اساس سه معنای بنیادین سازماندهی میشوند. این سه معنا عبارتند از: معنای اول، فرانقش اندیشگانی[5] که وظیفة درک محیط و انتقال اطلاعات را بر عهده دارد. معنای دوم، فرانقش بینافردی[6] که برطرفکنندة نیاز انسان به برقراری ارتباط با سایر افراد و تأثیرگذاری بر دیگران است. فرانقش بینافردی تضمینکنندة کاربرد زبان در مورد برقراری، حفظ، تثبیت و تنظیم روابط اجتماعی است. «در این جا معنا هم همچون شکلی از کنش مطرح میشود و طی آن گوینده (یا نویسنده) به کمک زبان عملی را نسبت به شنونده (یا خواننده) صورت میدهد». معنای سوم، فرانقش متنی[7] سومین نقش زبان است و در واقع پیونددهندة دو نقش قبلی (اندیشگانی و بینافردی) است. این نقش مسئول برقراری ارتباط میان زبان و بافت ارتباطی است. از طریق برقراری این ارتباط، زبان به پدیدة کلامی موضوعیت و وحدت میبخشد و آن را به شکل یک پیام در میآورد. در واقع، این نقش موجب تمایز متن از مجموعهای از جملههای تصادفی و نامربوط است (مهاجر و نبوی، 1376: 26-28). از آنجا که کارکرد تجربی در فرانقش اندیشگانی مورد نظر این پژوهش است، در اینجا تنها به توضیح این کارکرد میپردازیم.
وقتی از زبان برای بیانِ تجربیات انسان از جهان بیرون و جهان درون ذهن، و نیز توصیف پدیدهها و امور جاری در آنها استفاده میشود با فرانقش تجربی سروکار داریم. فرانقش تجربی به «محتوای گزارهای»[8] بند مربوط میشود، نه به ساخت نحوی جمله، یا وجه دستوری آن. محتوای گزارهای نیز همان کنش یا وضعیتی است که با فعل اصلی بیان میشود. این محتوا در نظر هلیدی، شامل سه مؤلّفه است: «فرایندهایی»[9] که «مشارکان»[10]در «شرایط»[11]معیّنی در آن شرکت دارند. از منظر تجربی، فرایندها هسته بند هستند، زیرا بند درباره رویداد یا وضعیتی است که مشارکان درگیر آن هستند. فرایندها به وسیله گروه فعلی بیان میشوند. البته، در فرانقش تجربی فقط فعلهای اصلی اهمّیّت دارند و فعلهای کمکی و وجهی به فرانقش بینافردی مربوط میشوند. از طرفی، هر بند دستکم شامل یک مشارک نیز هست که به صورت گروه اسمی نمایان میشود؛ این مشارک اجباری همان فاعل در دستور سنّتی است. علاوه بر آن، دو مشارک دیگر نیز میتوانند در بند حضور داشته باشند. شرایط شکلگیری فرایند، که در واقع بیانگرِ اطلاعات حاشیهای دربارهی زمان، مکان، چگونگی و ... بند است، به صورت گروههای قیدی یا گرههای حرف اضافهای ظاهر میشوند و معمولاً اختیاری هستند (Thompson, 2004: 87-88)؛ این عناصر را «افزودة حاشیهای»[12] مینامند.
یکی از مفاهیم مطرح در این فرانقش، «گذرایی»[13] است. در دستور هلیدی «نظام گذرایی» یکی از مؤلفههای اصلی است که نقش اندیشگانی در آن نمود مییابد. منظور هلیدی از گذرایی، گستردهتر از آن است که دستوریان سنّتی از این مفهوم در نظر دارند. گذرایی در اینجا مفهومی معنیشناختی است نه نحوی. این مفهوم، بهجای تمرکز بر گروه فعلی (فعل و مفعول)، کل بند را توصیف میکند، امّا درهرحال، از این واقعیت نیز غافل نمیماند که چگونگی «برچسبدهی»[14]به مشارکان ـ اعم از فاعل و مفعول ـ را نوع فرایند است که تعیین میکند. در واقع، هر نوع فرایندی نقشهای معنایی مشخصی را به مشارکان خود اختصاص میدهد. آنچه مفهوم گذرایی را در فرانقش تجربی شکل میدهد، این است که در هر بندی چه نوع فرایندی وجود دارد و این فرایند به چند مشارک و در چه نقشهایی نیاز دارد. آیا در این بند «افزودة حاشیهای»وجود دارد یا نه؟ در واقع با پاسخ دادن به این سه سؤال است که گذرایی یک بند تعیین میشود (Thompson, 2004: 89).
در دستور زبان نظاممند نقشگرایی فرایندها بهلحاظ معناهایشان در شش گروه دستهبندی میشوند و به تناسب معانیِشان مشارکین ویژهای را میپذیرند. هلیدی در ارتباط با گذرایی فعل، فرایندها را به دو دسته کلّی «فرایندهای اصلی» و «فرایندهای فرعی» تقسیم میکند. فرایندهای اصلی عبارتند از «فرایند مادی»، «فرایند ذهنی»[15]، «فرایند رابطهای»[16] و فرایندهای فرعی عبارتاند از «فرایند رفتاری»[17]، «فرایند کلامی»[18]، «فرایند وجودی»[19] (Haliday & Hasan, 1976: 16).فرایند مادّیبه فعالیتهای کنشی که به انجام دادن کاری فیزیکی دلالت دارد، میپردازد (Hasan, 1985: 36)، مانند خوردن، گرفتن و ... . در این نوع فرایند ممکن است شرکتکنندة اصلی یا کنشگر باشد، مثال: «تو به غفلت نخوری» (سعدی، 1368: 49) یا «ابر اگر آب زندگی بارد» (سعدی، 1368: 61).فرایند ذهنی فرایندی است که بر احساس، اندیشه و ادراک دلالت دارد. مانند دوستداشتن، فکرکردن، خوشایندبودن... و شرکتکنندهای که در این فرایند فعالیت ذهنی، حسی و فکری را انجام میدهد «حسگر»[20] نامیده میشود و آنچه به صورت ذهنی در این فرایند درک یا حس میشود، «نمود» یا «پدیده»[21] نام دارد (Hasan, 1985: 36). مثال: «ملک را پند وزیر ناصح موافق طبع نیامد»؛ حسگر: «ملک» و پدیده: «پند» (سعدی، 1368: 64).فرایند رابطهایبا افعال «شدن، داشتن، به نظر رسیدن، بودن و ...» در ارتباط است. شرکتکنندهای که این فرایند را انجام میدهد «حامل»[22] است و آنچه اسناد داده میشود ممکن است «مسند»[23] باشد، مثال: «تو را کی میسر شود این مقام»؛ حامل: «این مقام» و مسند «میسّر» (سعدی، 1368: 86) یا «یکسانی»[24]، مثال: «گل است سعدی» که در اینجا سعدی، حامل و گل یکسانی است یا ممکن است «مالکیت»[25] باشد، مانند: «شرط عفّت و کتمان از برای آن است» (جامی، 1340: 47؛ Hasan, 1985: 36). فرایند رفتاری در اصل حد وسط فرایندهای ذهنی و مادی است و رفتارهایی نظیر «تنفسکردن، لبخندزدن، [خندیدن]، گریهکردن و ...» را در برمیگیرد. کسی که این رفتارها را انجام میدهد، «رفتارگر»[26] نامیده میشود. مثال: «زنی بیتی میخواند و از دیده سرشک گرم میریخت» (جامی، 1340: 47)؛ «زنی» در اینجا «رفتارگر» است.فرایند کلامی فعالیتهایی نظیر گفتن را شامل میشود؛ چنانکه حسن مینویسد: «این فرایند عمل گفتن را دربردارد؛ مانند گفتن، پرسیدن، اعلانکردن و ... شرکتکنندههای این فرایند عبارتاند از: گوینده[27] و دریافتکننده[28]. آنچه گفته میشود گزارش[29] یا نقلقول[30] (یا پیام) و یا بهطور کلی سخنپردازی نامیده میشود.» (Hasan, 1985: 37)، مثال: «من این حکایت بگفتم» (سعدی، 1368: 54)؛ «من»: گوینده، «این حکایت»: پیام یا نقل قول، مخاطب محذوف.فرایند وجودی با «وجود داشتن» یا «اتفاق افتادن» امری در ارتباط است. بهطورکلی، هر فعلی که معنای وجودداشتن را دربرداشته باشد، جزء این فرایند محسوب میشود. در این فرایند آنچه معنای وجودداشتن به آن داده میشود «موجود»[31]نامیده میشود و معمولاً «عنصر محیطی»[32]هم در آن شرکت دارد، مثال: «وقت ضرورت چو نماند گریز» (سعدی، 1368: 56)؛ گریز: موجود؛ وقت ضرورت: عنصر محیطی.
چنانکه پیش از این اشاره شد، در هر بند، علاوه بر این فرایندها و مشارکین، عناصری دیگر نیز وجود دارند که با عنوان «عناصر پیرامونی» شناخته میشوند.این عناصر، شرایط پسزمینهای یا پیرامونی وقوع فرایند را بیان میکنند و وجود آنها در بند، اختیاری است. این عناصر معمولاً با حرفاضافه و به صورت گروههای اضافی و قیدی در بند ظاهر میشوند و به انواع نُهگانه زیر تقسیم میشوند (Halliday,1994:151):
1ـ موقعیت[33]: خوان نعمت بیدریغش همهجا کشیده (سعدی، 1368: 49).
2ـ گسترده[34] (تداوم): در ایام سلامت به جوانمردی کوش (سعدی، 1368: 53).
3ـ شیوه[35]: تفرّجکنان بیرون رفتیم (سعدی، 1368: 54). این عنصر پیرامونی شامل سه مقوله است:
الف ـ ابزار: اشاره به وسایلی دارد که فرایند به وسیله آن تحقق مییابد و عموماً در گروههای اضافی بهکار میروند: ذکر جمیل سعدی که در افواهِ عوام افتاده است (سعدی، 1368: 51).
ب ـ کیفیّت: که عموماً با گروههای قیدی بیان میشود: تحسین بلیغ فرموده (سعدی، 1368: 54).
ج ـ سنجش: عموماً از طریق عبارات اضافهای بیان میشوند و یا از طریق گروه قیدی: گل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد (سعدی، 1368: 54).
4ـ سبب[36]: این عنصر نیز میتواند به سه صورت به کار رود:
ـ دلیل: ایجاز سخن را مصلحت دید مر این روضه غنّا و [حدیقه غَلبا[37]] را چون بهشت هشت باب اتفاق افتاد (سعدی، 1368: 57).
ـ مقصود: ایجاز سخن را مصلحت دید مر این روضه غنّا و حدیقه غَلبا را چون بهشت هشت باب اتفاق افتاد (سعدی، 1368: 57).
ـ همدلی: ایجاز سخن را مصلحت دید مر این روضه غنّا و حدیقه غَلبا را چون بهشت هشت باب اتفاق افتاد (سعدی، 1368: 57).
5ـ احتمال[38]: سعدی علیرغم صوفی نبودنش به این گفتمان بسیار آگاه است.
6ـ همراهی[39]: شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد (سعدی، 1368:49).
7ـ نقش[40]: سرهنگزادهای بر در سرای اِغلَمِش [از ممالکین ترک آذربایجان] دیدم (سعدی، 1368: 63).
8ـ موضوع[41]: باب هفتم: درتاثیر تربیت (سعدی، 1368: 57).
9ـ دیدگاه[42]: حکیمان گفتهاند: هرچه نپاید دلبستگی را نشاید (سعدی، 1368: 54).
3. توصیف و تحلیل دادهها
3ـ1. مقایسه دو اثر در کاربست فرایندهای فعلی
همانطور که در مقدمه اشاره شد، تحلیل گلستان و بهارستان با رویکرد فرانقش اندیشگانی در قسمتهای هممضمونِ این دو اثر صورت میگیرد. نمودار ذیل نمودار مقایسهای دیباچههای گلستان و بهارستان در فرایندهای فعلی رانشان میدهد:
نمودار (3ـ1): مقایسة فرایندهای فعلی در دیباچههای گلستان و بهارستان
در انتخاب این قسمتهای دیباچه، در واقع بیان چگونگی تصمیمگیری برای نگارش اثر را که هر دو نویسنده عنوان کردهاند، انتخاب کردیم. نگارش دیباچه از سنتهای نثر کلاسیک در زبان و ادبیات فارسی بوده است. سعدی و جامی در ابتدای آثارشان، در کنار بیان انگیزة نگارش در جایی تلویحاً و در جایی دیگر صراحتاً به مفاخره نیز میپردازند. در تحلیل فرایندهای فعلی دو دیباچه میتوان گفت در دیباچة گلستان میزان استفاده از فرایندهای فعلی ِ رابطهای و مادی برابر (33%) است، اما در دیباچة بهارستان بیشترین بسامد به فرایند رابطهای (56%) اختصاص داده است. بهاینترتیب، سعدی در کنار بیانِ یک واکنش فیزیکی در جهانِ بیرون (نوشتنِ گلستان) به توصیف و توضیح چگونگی این رخداد و ویژگیهای آن نیز میپردازد، به طور مثال:
گلستان← گل همین پنج روز و شش باشد.
فرایند فعلی رابطهای
گلستان ← وین گلستان همیشه خوش باشد (سعدی، 1368: 54).
از سوی دیگر، جامی از فرایند فعلی رابطهای (56%) بیشترین استفاده را کرده و برای توصیف شرایط نگارش بهارستان از آن بهره برده و به بیان ویژگیهای کتاب گلستان سعدی پرداخته است. دیگر اینکه این اثر فاخر الگوی وی در نگارش بهارستان قرار گرفته است. در ادامه به نمونهای از این نوع فرایند در این اثر اشاره میشود:
بهارستان ← نه گلستان که روضهای از بهشت (است) (جامی، 1340: 3).
فرایند فعلی رابطهای
در نمودار زیر مقایسة باب اولِ گلستان و روضة سوم بهارستان در فرایندهای فعلی را میبینیم:
نمودار (3ـ2): مقایسة فرایندهای فعلی در باب اول گستان و روضة سوم بهارستان
در بررسی و مقایسة باب اول در سیرت پادشاهان گلستان که 41 حکایت دارد، با روضة سوم از بهارستان که در بیان شکوفههای باغستان حکومت و ایالت که متضمّن میوههای نصفت و عدالت است و شامل 19 حکایت و حکمت است، مشاهده میکنیم فرایند مادی غالبترین بسامد را (34% روضة سوم بهارستان و 27% باب اول گلستان) در هر دو اثر دارد و پس از آن میزان فرایند ذهنی در باب اول گلستان از میزان کاربرد فرایند ذهنی در روضة سوم بهارستان بیشتر است (16% باب اول گلستان و 13% روضة سوم بهارستان)، اما در استفاده از فرایند رابطهای تقریباً برابر هستند (25% باب اول گلستان و 26% روضة سوم بهارستان). در فرایند فعلی، میزان کاربرد این فرایند فعلی در باب اول گلستان 11% بیشتر بوده، درحالیکه استفاده جامی از این نوع فرایند فعلی 6% بوده است. همچنین، میزان کاربرد فرایند فعلی کلامی در روضة سوم بهارستان بیشتر (17%) از باب اول گلستان (15%) است و میزان بسامد فرایند وجودی در باب اول گلستان (3%) و در روضه سوم بهارستان (1%) بوده است.
نکته شایان توجّه در این دو فصل این است که نویسندگان رأس حاکمیت را نشانه گرفتهاند و حکایاتی را برای تعلیم و نصیحت نگاشتهاند و بیشتر درباره جهانِ فیزیکیِ این مقوله سخن راندهاند. درواقع، زمانی که صحبت از حکومت میشود، مهمترین کنشگر پادشاه است و نویسندگان در خصوص اتفاقافتادن رخدادهایی سخن میگویند که کنشگر غالبش پادشاه است.
در بررسی و مقایسه باب دوم گلستان که در اخلاق درویشان است و 47 حکایت دارد، با روضة نخستین بهارستان که در نشر ریاحین از بساتین دوربینان راه هدایت و صدرنشینان بارگاه ولایت است و شامل 33 حکمت است، باید توجه داشت سعدی در باب درویشان حکایاتی نگاشته است که به شکلی داستانوار به بیان رخدادها پرداخته، اما جامی در برخی از قسمتهای متن قالب حکایت را در ساختار رعایت نکرده، بلکه متنهایی کوتاه را باعنوان حکمت نوشته است، بهطور مثال:
«بایزید قدس سره پرسیدند که سنت کدام است و فرض کدام؟ فرمود: که سنت ترک دنیی است و فرض صحبت مولی.
میکنی از سنت و فرضم سؤال |
|
«ای که در شرع خداوندان حال |
فرض راه قرب مولی یافتن» (جامی، 1340: 9) |
|
سنت آمد رخ ز دنیی تافتن |
البته جامی گاهی از شخصیتپردازیها و قالبهایی استفاده کرده که آن حکمتها را به نوعی به قالب حکایت نزدیک کرده است، به طور مثال:
«ذالنون مصری ـ قدّس سرّه ـ پیش یکی از مشایخ مغرب به جهت مسئلة برفت. آن شیخ گفت: بهر چه آمدهای؟ اگر آمدهای علم اولین و آخرین بیاموزی این را روی نیست. این همه خالق داند و اگر آمدهای که او را جویی آنجا که اول گام برگرفتی او خود آنجا بود.
در غایت سیر خود گمان داشتمت |
|
«زین پیش برون ز خویش پنداشتمت |
کاندر قدم نخست بگذاشتمت» (جامی، 1340: 9) |
|
اکنون که ترا یافتم آنی دانم |
نمودار (3ـ3): مقایسة فرایندهای فعلی در باب دوم گلستان و روضة نخستین بهارستان
از سوی دیگر، براساس نمودار بالا فرایند رابطهای در هر دو فصلِ این آثار درصد بالایی را به خود اختصاص داده است. به طوری که که در باب دوم گلستان (در اخلاق درویشان) 25% و در روضه نخستین بهارستان 27% است. در این نمودار باید به تفاوتهای فرایند فعلی کلامی، فرایند فعلی ذهنی و فرایند فعلی مادی توجه داشت، به ترتیبی که فرایند کلامی در باب دوم گلستان 24% و روضه نخستین بهارستان 18% تکرار داشته است. فرایند ذهنی نیز در باب دوم گلستان 17% و در روضة نخستین 20% بوده است و در فرایند مادی که به اتفاقافتادن و انجامدادن در جهان فیزیکی متعلق است در باب دوم گلستان 18% تکرار و در روضه نخستین بهارستان 20% تکرار داشته است. اما فرایند ذهنی که به بیان ادراکات و احساسات و عواطف قلبی و تفکرات ذهنی میپردازد و به جهان خودآگاهی تعلق دارد، در این روضة بهارستان بیش از این بابِ گلستان است. به نظر میرسد درویش و صوفیبودنِ جامی باعث میشود زمانی که برای درویشان دستبهقلم میزند از خودآگاهی بیشتری برخوردار بوده و بیش از سعدی به این جهان خودآگاهی نزدیک بوده است.
از سوی دیگر، چنانکه دستغیب در کتاب «گلستان همان سعدی است» (1379: 221 نقل به مضمون) بر اهمیت داستانپردازی یا حکایتپردازی، توجه به گفتوگو و تنوّع و ابتکار در بیان سعدی تأکید میکند، در تحلیل فرایندهای فعلی مشاهده میکنیم گلستان در فرایند کلامی نیز از برتری برخوردار است و سعدی در کاربست چنین فرایندی بهجای نصیحتگوییهای مستقیم ترجیح داده است از طریق گفتوگوی میان شخصیتهایش فحوای کلام را برساند.
فرایند غالب که فرایند فعلی رابطهای است، در هر اثر مورد توجه قرار گرفته است. ازآنجا که فرایند رابطهای بیشتر برای توصیف و بیان متعلّقات به کار میرود، سعدی و جامی نیز برای نگارش این دو اثر تعلیمی با کاربست چنین فرایندی به این هدف که همان توصیف صفات و ویژگیهای امور موردنظر و همچنین معرفی متعلقات و آنچه مربوط به دارایی است، نزدیک شدهاند و موفق عمل کردهاند. شایان یادآوری است که کاربست چنین فرایندی در روضة مورد بحث بهارستان، بیش از این باب ِگلستان بوده است و با تصویر و انتظاری که از درویشها داریم، میتوانیم حرکت صوفیه به سمت قدرت و حکومت را درک کنیم. نزدیکبودن فرایند کلامی و فرایند مادی در بهارستان، ما را به این نتیجه میرساند که در واقع صوفیه از گفتمان مدرسی بهسوی گفتمان قدرت میروند. در اثر گلستان فرایند رابطهای و فرایند کلامی نزدیک به هم قرار دارند و فرایند مادی در جایگاه سوم قرار دارد که میتوان دریافت که در دورة سعدی، گفتمان صوفیه هنوز در مرحلة مدرسی قرار دارد و هنوز به سمت قدرتهای سیاسی و حکومت حرکت نکرده است. حرکت صوفیه به سمت قدرت تا جایی پیش میرود که به تأسیس حکومتی چون حکومت صفویه میانجامد که توضیح و تشریحش در این مقاله نمیگنجد.
ازآنجا که فرایند رابطهای بهترین نوع فرایند برای متن تعلیمی است، میتوان حضور فضای تعلیمی را در هر دو باب و روضة گلستان و بهارستان با تأکید بر موضوع مشترکشان (دراویش) پررنگ دانست. بهنظر میرسد سعدی و جامی در بخش درویشان گاه فراتر از تعلیم رفتهاند و به نوعی از این رسانه برای بیان انتقادات و عقاید خود درباره فرقة درویشان پرداختهاند و گاهی این جریان را تا به سمت کنشگربودن یا عاملیتِ درویشها و صوفیان پیش میبرند. حال این بحث مطرح میشود که آیا چنین فضایی وجود داشته و آنها تنها توصیفگران و گزارشگران فضا بودهاند یا خود میخواستهاند جریانساز باشند. با توجه به فرایند رابطهای قسمت مورد تحلیل از این دو اثر، میتوان به این نتیجه رسید که هر دو نویسنده و بهخصوص جامی، توصیفگر و درعینحال تعلیمدهنده و در واقع مروّج چنین نگاهی است و البته که این تعلیم در جهت بهقدرترساندن و یا نشاندادن قدرت این گروه است، چنانکه در مثال زیر از گلستان میبینیم:
«در جامع بعلبک وقتی کلمهای چند به طریق وعظ میگفتم با قومی افسردة دلمرده و راه از صورت به معنی نبرده. دیدم که نفسم درنمیگیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمیکند. دریغ آمدم تربیت ستوران و آینهداری در محلت کوران؛ ولیکن درِ معنی باز بود و سلسله سخن دراز، در معانی این آیت که، و نَحن اَقرَبُ الیه مِنْ حَبل الورید، سخن به جایی رسانیده بودم که میگفتم:
وینت مشکل که من از وی دورم |
|
دوست نزدیکتر از من به من است |
در کنار من و من مهجورم |
|
چه کنم با که توان گفت که او |
من از شراب این سخن سرمست و فضله قدح در دست که روندهای در کنار مجلس گذر کرد و دور آخر درو اثر کرد و نعرهای چنان بزد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش. گفتم سبحانالله! دورانِ باخبر در حضور و نزدیکانِ بیبصر دور.
قوت طبع از متکلم مجوی |
|
فهم سخن چون نکند مستمع |
تا بزند مرد سخنگوی گوی» |
|
فسحت میدان ارادت بیار |
(سعدی،1368: 90-91)
و در بهارستان:
«پیر هرات عبدالله انصاری رضیاللهعنه، اصحاب خود را وصیت کرده است که از هر پیری سخنی یاد گیرید و اگر نتوانید نام ایشان را به یاد آرید تا بهرهای یابید.
آنی توکه از نام تو میبارد عشق |
|
وز نامه و پیغام تو میبارد عشق آری ز |
در خبر است خدای تعالی فردای قیامت با بندهای از مفلسی و بیسرمایگی شرمنده گوید که فلان دانشمند یا عارف را در فلان محله میشناختی؟ گوید: آری میشناختم. فرمان رسد که تو را به وی بخشیدم.
قدر من در صف عشاق تو زآن پستتر است در دلم نقش شده نام گدایان درت |
|
که زنم کام ارادت به مقامات وصول بس بود نامة اعمال مرا مهر قبول» |
|
|
(جامی، 1340: 6) |
تحلیل فرانقش اندیشگانی در باب پنجم ِگلستان و روضة پنجم ِ بهارستان در فرایندهای فعلی صورت گرفته است که نمودار ذیل نشاندهندة آن است:
نمودار (3ـ4): مقایسة فرایندهای فعلی در باب پنجم گلستان و روضة پنجم بهارستان
در باب پنجم گلستان «در عشق و جوانی» که 20 حکایت دارد با روضة پنجم از بهارستان «در تقریر حال بلبلان چمن ِ عشق و محبت و حرقت بال پروانگان انجمنِ شوق و موّدت» که شامل 11 حکمت و حکایت است که بررسی و مقایسه شده است. در باب پنجم گلستان فرایند فعلی رابطهای (27%) و در روضة پنجم بهارستان فرایند فعلی مادی (33%) فرایندهای غالب هستند. این تفاوت ما را به فکر وامیدارد. سعدی برای بیان مفهوم انتزاعیِ «عشق» از فرایند رابطهای که با فعل «بودن» به جهانِ روابطِ انتزاعی، بیان ویژگیها، داشتنها و هویتها میپردازد، استفاده کرده است و این دقیقاً چیزی است که از نویسنده چنین موضوعاتی انتظار میرود، امّا جامی برای بیان همین مفهوم «عشق» بیش از همه از فرایند مادی که با «اتفاقافتادن و انجامدادن» به جهانِ فیزیکی و رخدادهای عینی میپردازد، بهره برده است. سعدی توصیفگر عشق است و خواننده را به سوی آن ترغیب میکند، امّا جامی تنها گزارشگری است که اطلاعاتش را در مورد چند واقعة عاشقی بیان میکند و شاید همین تفاوت کاربست چنین فرایندی را بتوان عامل جذابیت این باب گلستان در مقایسه با روضة بهارستان ـ که هممضمون هستند ـ دانست.
درعینحال، هیچ یک از دو نویسنده از فرایند ذهنی بهعنوان فرایند غالب استفاده نکردهاند (گلستان 19% و بهارستان 10%). فرایند ذهنی به ادراک (که بیانگر ادراکات و حواس پنجگانة انسان است)، تأثیر (که بیانگر احساسات و عواطف قلبی است) و شناخت (که تفکرات ذهنی و مغزی را بیان میکند) میپردازد. درواقع، این افعال از جنبة معنایی، بیشتر به بیان مقولات احساسی و عاشقانه میپردازند و این درحالی است که سعدی برای نسبتدادن مالکیت و توصیف برخی ویژگیها و همچنین هویتبخشی به شخصیتهای حکایاتش، از افعالی با فرایند رابطهای بیشتر استفاده کرده است و جامی تنها به گزارش اتفاقاتی در حوزة بیانِ عاشقان ورطة عشق و محبت پرداخته است.
نمودار مقایسهایِ فرایندهای فعلی در قسمت انتخابی از خاتمة گلستان و بهارستان برای تحلیل فرانقش اندیشگانی رسم شده است که در ذیل مشاهده میکنیم:
نمودار (3ـ5): مقایسة فرایندهای فعلی در خاتمة گلستان و بهارستان
در مقایسة خاتمة گلستان با بهارستان میبینیم که در مبحث خاتمه گلستان میزان فرایند رابطهای (67%) بیش از سایر فرایندها بوده است، ولی در بهارستان میزان فرایند ذهنی و فرایند رابطهای به میزان یکسان بهکار رفته است. سعدی در خاتمة اثر به مفاخره میپردازد، اما جامی از نقطهضعف خود میگوید. وی بیان میکند که گمان میبرده این اثر بهزودی تمام نشود، اما ازآنروی که طبع جامی زنگ ملالت گرفته و شنونده نیز او را بر سر ذوق نیاورده، زنگ این آینه را صیقل نداده است[43]. بنابراین، اثر را به پایان میرساند. از سوی دیگر، سعدی از خود مطمئن است؛ حتی بیان میدارد که تمام ابیاتِ اثر از خود اوست، اما جامی از طبع خود و شنونده شکوه میکند. بهاینترتیب، برای بیان این بندها علاوهبر فرایند رابطهای از فرایند ذهنی نیز استفاده کرده است.
3ـ2. مقایسة دو اثر در استفاده از عناصر پیرامونی
در خصوص عناصر پیرامونی در دیباچة دو اثر باید گفت سعدی از 43% عنصر پیرامونی چگونگی (کیفیت، سنجش، ابزار) استفاده کرده و جامی نیز از 44% عنصر پیرامونی موقعیت بهره برده است.
درباره عناصر پیرامونی باب اول و روضة سوم (درباره پادشاهان)، باید توجه داشت که در باب اول گلستان بیشترین تکرار عنصر پیرامونی متعلق به عنصر پیرامونیِ چگونگی (کیفیت، سنجش، ابزار) (43%) است، اما در روضة سوم بهارستان این تکرار کمتر است (27%):
نسل فساد اینان منقطع کردن اولیتر است (سعدی، 1368: 61).
عنصر پیرامونیِ چگونگی
ور نیاید بهم آن رخنه بگفتار زبان (جامی، 1340: 30).
چگونگی (ابزار)
بهنظر میرسد سعدی در کنار استفاده از بسامد بالای فرایند مادی در این باب با استفاده از عنصر پیرامونی چگونگی به بیان جزئیات بیشتری میپردازد و فضای متن را برای مخاطب توصیفیتر میکند. بنابراین، سعدی از این لحاظ نسبت به جامی پا را فراتر گذاشته است و با تصویریتر و عینیترکردنِ متنِ خود، به تقویت متن و بالابردن کیفیتِ اطلاعاتِ عرضهشده پرداخته است.
دربارة عناصر پیرامونی باب دوم و روضة نخست (دربارة درویشان) میتوان گفت در باب دومِ گلستان، بیشترین بسامد متعلق به عنصر پیرامونی موقعیت (46%) بوده است و در روضة نخستین بهارستان، 47% عناصر پیرامونی موقعیت.
و در باطنش عیب نمیدانم (سعدی، 1368: 87)
عنصر ِپیرامونیِ موقعیت
به کشور هر دل که عنان عزیمت یابد(جامی، 1340: 5).
موقعیت
هر دو نویسنده با استفاده از فرایند رابطهای به توصیفات و بیان ویژگیها پرداختهاند و در بیان دیگر جزئیاتِ بندها از عناصر پیرامونی استفاده کردهاند که عنصرِ پیرامونیِ موقعیت پرتکرارترین عنصر پیرامونی بوده است.
درباره باب پنجم و روضه پنجم (درباره عشق) باید توجه داشت سعدی از 13% عنصر پیرامونیِ چگونگی (کیفیت، سنجش، ابزار) استفاده کرده و در توصیفاتِ خود علاوه بر کاربرد فرایندهای فعلی رابطهای تا اندازهای از عنصر پیرامونی نیز بهره برده است. جامی از 33% عنصر پیرامونی موقعیت در کنار بسامد بالای فرایند مادی استفاده کرده و به بیان جزئیاتِ بیشتری پرداخته است.
چنان بیخود از جای برجستم (سعدی، 1368: 136)
عنصر پیرامونی چگونگی
و بر درِ خانه خانه میگذشت (جامی، 1340: 47)
عنصر پیرامونی موقعیت
در خاتمه نیز جامی از عناصر پیرامونی بهره نبرده، ولی سعدی از 16% عنصر پیرامونی (موقعیت (2مورد)، گستره (1مورد) و مقصود (1مورد) استفاده کرده است.
3ـ3.تفاوتها و شباهتهای کلّی گلستان و بهارستان
در این قسمت، به بررسی کلّی قسمتهای منتخب از گلستان و بهارستان میپردازیم تا به صورتی کاملتر، این سنجش را با رویکرد مورد نظر نشان دهیم. بهاینترتیب که در جدول ذیل نشان داده شده است:
جدول (3ـ1): مقایسة کلی فرایندهای فعلی در قسمتهای منتخب گلستان و بهارستان
فرایندهای فعلی |
قسمتهای منتخب گلستان |
قسمتهای منتخب بهارستان |
فرایند مادی |
25% |
31% |
فرایند ذهنی |
17% |
12% |
فرایند رابطهای |
27% |
26% |
فرایند رفتاری |
9% |
8% |
فرایند کلامی |
17% |
18% |
فرایند وجودی |
3% |
3% |
بر اساس جدول فوق میتوان گفت کاربست فرایندهای رابطهای و مادی (به ترتیب) با فراوانی و بسامد بالا یکی از شاخصهای سبکی متن تعلیمی گلستان با رویکرد زبانشناسی نقشگرا است. در بهارستان نیز کاربست فرایندهای مادی و رابطهای (به ترتیب) با فراوانی و بسامد بالا از شاخصهای سبکی متن تعلیمی بهارستان است. تنها تفاوت گلستان و بهارستان در استفاده از این دو فرایند در ترتیب بسامد آنها است. با توجّه به این شاخصهها سؤالاتی که مطرح میشود این است: چرا فرایند رابطهای در گلستان بیش از فرایند مادی است، درحالیکه فرایند مادی در بهارستان بر فرایند رابطهای پیشی گرفته است؟ همچنین، نسبت بسامد فرایند کلامی چه تأثیری در نثر دو متن داشته است؟
در بررسیهای انجامشده میبینیم که مضمون اصلی قسمتهای منتخب گلستان به شش قسمت تقسیم میشود: الف) چرایی ِ نگارشِ متن؛ ب) دربارة پادشاهان؛ پ) در اخلاق درویشان؛ ت) عشق؛ ث) چگونگی خاتمهبخشیدن به متن. در هر شش قسمت سعدی سعی داشته به بیان اندیشههای تعلیمی و همچنین توصیف آنها بپردازد، اما جامی بیش از بیان این اندیشههای تعلیمی، رویدادها را در جهان فیزیکی روایت کرده است. او در انتخابِ روایاتی از سخنان و احوال مشایخ صوفیه، و نیز نگارش دربارة چگونگی احوال پادشاهان و عشق و محبت، بیش از این که عزم نصیحت داشته باشد، به توصیف مختصر چند رخداد در حوزة این مضامین پرداخته است. چنانکه افصحزاد (1378: 220-234) معتقد است: «بهارستان تقلید کورورانهای از گلستان نبوده است». تفاوت فراوانیِ فرایندهای مادی و رابطهای میتواند تا حدودی نشاندهندة این موضوع باشد. افصحزاد (1378: 222) در همین کتاب خود مینویسد:« پارچههای شعری آن شبیه گفتار و سرودههای مردمیاند. نقل و حکایتها و لطیفه و مطایبههای داخل روضهها به حکایت و لطیفههای دلکش فولکلوری مانندند». در بهارستان بیشترین بسامد متعلق به فرایند مادی است. در این فرایند نویسنده تنها به بیان رخدادهای فیزیکی رویداد می پردازد. به نظر میرسد جامی در بیان حکایاتش بیش از همه به ادبیات سادة فولکلور نظر داشته است و بههمین دلیل، از توصیفات گوناگون صرفنظر کرده و فرایند رابطهای در آن به فرایند دوم بدل شده است که البته این موضوع برخلاف دادههای گلستان سعدی است.
دربارة سعدی میتوان گفت وی با اخلاقگرایی خود در خصوص درویشی و پادشاهی و عاشقی بر مدار اصلی «انسانیت» و انسانبودن گام برداشته است. او در اینجا موضوعی واحد، مثلاً عشق نداشته است تا بتواند در لوای آن باید و نبایدهای عاشقی، وجههای از ویژگیهای انسانی را بیان کند. او در قالب درویش (شخصیتی که موعظه میکند و حتی مورد نقد قرار میگیرد)، شاه و عاشق، «انسانبودن» را توصیف میکند. بهنظر میرسد در این اثر بتوان نگاههای اومانیستی ِسعدی را متوجه شد. سعدی انسان فقیر و شریف، انسان غنی و قدرتمند و انسان عاشق و والا را کنار هم توصیف میکند، موقعیتها را شرح میدهد و به تعلیم اخلاق میپردازد. چنانکه یوسفی (1377: 45) در مقدمه گلستان می نویسد: «در گلستان منظرهها و اشخاص چنان به تمامی توصیف شده است که انسان آنها را در برابر خود می یابد».
همچنین، سعدی انسان را مدار توجّه خود قرار داده است و به هیچوجه نگاهی تکبعدی ندارد. او ویژگیهای اساسی انسان را که قدرت، شرافت و والایی دارد مطرح میکند و به بیان رهیافتهای انسانشناسانة خود میپردازد، بهعنوان مثال، برای انسانِ قدرتمند مینویسد:
دروغ اگر مصلحت آمیز باشد و فتنهای را میخواباند بگو ← «دروغ مصلحت آمیز به که راستی فتنهانگیز» (سعدی، 1368: 58).
توصیه به دل نبستن به مال دنیا، که اگر کسی دل بندد، همچون محمود سبکتگین در گور نگران ملکش است: «نگران است که ملکش با دگران است» یا تواضع و تدبیر در عین قدرتمندی که باعث گردآمدن مردم خواهد بود، به گونهای که سعدی در حکایت ششم گلستان خطاب به قدرتمندترین مرد کشور مینویسد: «ای ملک چو گردآمدن خلقی موجب پادشاهی است تو مر خلق را پریشان برای چه میکنی، مگر سر پادشاهی کردن نداری؟» (سعدی، 1368: 65) و برای انسان درویش مسلک چنین ویژگیهایی را بر میشمرد:
احتراز از آنچه ناپسند است ← لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان؛ هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمدی از فعل آن احتراز کردمی (سعدی، 1368: 95).
عیبجویی و غیبت نکردن← یکی از بزرگان پارسایی را گفت: چه گویی در حقّ فلان عابد که دیگران در حق او به طعنه سخنها گفتهاند؟ گفت: بر ظاهرش عیب نمیبینم و در باطنش غیب نمیدانم (سعدی، 1368: 86).
همچنین، برای انسان عاشقپیشه اینگونه مینویسد:
عاشق صبر ندارد و ترک محبوب نگوید ← پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار، نه طاقت صبر و نه یارای گفتار. چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک نگفتی (سعدی، 1368: 134).
هرچه در دل فرو آید در دیده نکو نماید← حسن میمندی را گفتند سلطان محمود چندین بندة صاحب جمال دارد که هر یکی بدیع جهانیاند، چون است که با هیچ یک از ایشان میل و محبتی ندارد که با ایاز که زیادت حسنی ندارد؟ گفت: هر چه در دل فرو آید در دیده نکو نماید (سعدی، 1368: 133).
بنابراین، با توجّه به دادههای مربوط به کتاب گلستان در چارچوب رویکرد زبانشناسی نقشگرای هلیدی میتوان گفت فراوانی بسامد فرایند رابطهای، گرایش بیشتر سعدی به بیان ویژگیها، هویّت و مالکیّت از اتّفاقات جهان فیزیکی را نشان میدهد. درواقع، فرایند رابطهای برای توصیف استفاده شده است. این نتیجه مؤیّد سخن زرینکوب (1343: 235) در این باره است که مینویسد: «سعدی در توصیف و تصویر چنین دنیایی قدرت و مهارت عجیبی به خرج داده است و دنیایی که در گلستان ساخته است هرچند تا اندازهای خیالی است، امّا تصویر درست دنیای واقعی است».
در واقع، سعدی کارکردهای فردی و جمعی انسان را بیان میکند، امّا آیا جامی این گونه نمینویسد؟ بهنظر میرسد جامی نیز به قصد چنین نوشتهای دست به قلم برده است و در دیباچه نیز به تقلید از گلستان تأکید میکند، ولی تا چه اندازه راه را همچون سعدی رفته است؟ با توجّه به بیشتربودن بسامد فرایند مادی از فرایند رابطهای بهنظر میرسد جامی در مقایسه با سعدی، متن تعلیمی خود را سادهتر نوشته و از سجع و تکلف دوری کرده است. اگرچه او نیز به وجوه مختلف انسان میپردازد، امّا با سوگیریهای صوفیانه و واعظانة بسیار در ساختار، همچون سعدی عمل نکرده است. مخصوصاً در روضة دوم که به بیان امثال و الحکم میپردازد و روضهای که باب ِ جود و اهالی آن مینویسد. بهعنوان مثال، مینویسد:
حسود همیشه در رنج است و با پروردگار خویش را ستیزه سنج هر چه دیگران را دهد وی نه پسندد و هر نه نصیب وی دل در آن بندد.
اعتراض است بر احکام خداوند علیم عادت مرد جسد پیشه که خاکش به دهن |
هر چه بیند به کف غیر فغانی دارد که چرا داد به وی بی سبب آن را نه به من |
درواقع، این سوگیریها آنقدر سطحی است که حتی کاربست فرایند کلامی نیز او را از ورطة سطحینگاری متنش نجات نمیدهد. درهرحال جامی نیز در کاربست فرایندها به سعدی نزدیک است، اما تفاوتهایی دیده میشود؛ درحالیکه سعدی در بهکاربردن فرایند کلامیِ خود با استفاده از قدرت سخنوری و استعدادهای نویسندگی، کلام خود را از باید و نبایدهایی که نگاه از بالا به پایین داشته باشد، میرهاند، جامی در کاربست فرایند رابطهای و مادی بیش از هر چیز به بیان داستانهایش میپردازد. برای او توصیف داستانها کفایت میکند. هیچ گزارة تکمیلی که رنگ و بوی فلسفی و وجودی داشته باشد، نمینویسد و تا جایی پیش میرود که تکلیف را از سر باز کرده باشد و اثرش در تقلید از گلستان قابل توجه باشد.
مثال از گلستان: بی گمان عیب تو پیش دیگران خواهد برد (سعدی، 1368: 87)؛ نه عجب کو چو خواجه حکم کند (سعدی، 1368: 133).
و بهارستان: شرابدار گفت (جامی، 1340: 26)؛ پرسیدند (جامی، 1340: 9)؛ آن شیخ گفت (جامی، 1340: 7).
4. نتیجه گیری
با توجه به دادههای مربوط به کتاب گلستان در چارچوب رویکرد زبانشناسی نقشگرای هلیدی ملاحظه کردیم که بسامد فرایند رابطهای از فرایند مادی بیشتر بود و درعینحال، این دو فرایند بیشترین درصد تکرار را به خود اختصاص دادند. این نکته گرایش بیشتر سعدی را به بیان ویژگیها، هویّت و مالکیّت از گزارش اتّفاقات جهان فیزیکی نشان داد. درواقع، فرایند رابطهای برای توصیف استفاده شده است. درعینحال، بسامد اندک فرایند وجودی و رفتاری نشان داد وی به موجودیت امور و فرایندهای رفتاری در حوزة اندیشة تعلیمی خود کمتر بها میدهد، چراکه بحث بیشتر دربارة چگونگی ِ وجودداشتن و نوع رفتارکردن است.
در متن بهارستان ملاحظه کردیم بسامد فرایند مادی از فرایند رابطهای بیشتر است و درعینحال، این دو فرایند بیشترین درصد تکرار را به خود اختصاص دادهاند، بهگونهای که فرایند مادی برای رخدادها و اتفاقاتی است که واقع شدهاند و از فرایند رابطهای برای توصیف ویژگیها استفاده شده است.
با استفاده از بسامد اندک فرایندهای فعلیِ وجودی و رفتاری در این دو اثر ملاحظه کردیم که سعدی و جامی دربارة اساس و ریشة مسائل و مباحث گفتگو نمیکنند. آنها دربارة وجودداشتن یا نداشتنِ نظام پادشاهی یا حتی پادشاهی فردی خاص سخن نمیگویند یا دربارة اصولِ رفتارهای درویشانه و مسلک صوفیان ننوشتهاند. آنها دربارة عاشق شدن یا نشدن دست به قلم نبردهاند، بلکه با استفاده از فرایندهای فعلیِ رابطهای به چگونگی رفتار پادشاه، درویش و عاشق پرداختهاند و با استفاده از فرایندهای فعلی مادی رخدادهایی در خصوص این چگونگیها روایت کردهاند.
سعدی و جامی در نگارش فصل مشترکشان که دربارة عشق است (باب پنجم گلستان و روضه پنجم بهارستان) بیش از آنی که مستقیماً دربارة ابراز علاقهها و عشقهای آتشین و ادراکات حسیِ مستقیمِ عشّاق بپردازند به توصیفهای پیاپی دربارة این عشّاق و ویژگیهای آنها پرداختهاند. بهاینترتیب در این دو قسمت مشترک از دو اثر، فرایند رابطهای و مادی بیش از فرایند ذهنی بوده است.
در کنار بسامد بالای فرایند مادی و رابطهای در دو متن، هر دو نویسنده برای تقویت توصیفات خود از عناصر پیرامونی (چگونگی، موقعیت، زمان، دیدگاه و..) بهره بردهاند و با بیان بیشتر جزئیات، ساختار بندهای خود را توصیفیتر کردهاند.
در ادامه، به مقایسة سخنان برخی پژوهشگران دربارة این دو اثر و نتایج تحلیل دادههای این پژوهش میپردازیم. چنانکه در مبحث تحلیل اشاره شد، غلامحسین یوسفی در شرح گلستان (1368)، بر این باور است که منظرهها و اشخاص چنان به تمامی توصیف شده است که انسان آنها را در برابر خود می یابد. این سخن مؤیّد یافتة این پژوهش است و درعینحال، میتوان گفت این گزاره صحیح است. سعدی از فرایند رابطهای که بیش از همه برای توصیف بهکار میرود، استفاده کرده و همانطور که گفته شد این فرایند پربسامدترین فرایند در گلستان بوده است. همچنین، عبدالحسین زرینکوب (1343) بر قدرت و مهارت عجیب سعدی در توصیف و تصویر دنیا تأکید میکند و بر این عقیده است دنیایی که او در گلستان ساخته، هرچند تا اندازهای خیالی است، امّا تصویر درست دنیای واقعی است. این گزاره نیز با پربسامدبودن فرایند رابطهای انطباق دارد. دربارة بهارستان ـ همانطور که در مبحث تحلیل بیان شد ـ تنها به سخن افصحزاد (1378) برمیخوریم که بهارستان را تقلید کورکورانة گلستان نمیداند. تفاوت فراوانیِ فرایندهای مادی و رابطهای، که پیشتر بیان شد، تا حدودی نشاندهندة این موضوع است. افصحزاد در همین کتاب خود می نویسد:« پارچههای شعری آن شبیه گفتار و سرودههای مردمیاند. نقل و حکایتها و لطیفه و مطایبههای داخل روضهها به حکایت و لطیفههای دلکش فولکلوری مانندند». بهنظر میرسد جامی در بیان حکایاتش بیش از همه به ادبیات سادة فولکلور نظر داشته است و بههمیندلیل، از توصیفات گوناگون صرفنظر کرده و فرایند رابطهای در آن به فرایند دوم بدل شده است.
[1]. London School
[2]. System-Structure Theory
[3]. Mathesius
[4]. An Introduction To Funcional Grammar
[5]. Ideational function
[6]. Interpersonal function
[7]. Textual function
[8]. propositional Content
[9]. processes
[10]. participants
[11]. circumstances
[12]. circumstantial adjunct
[13]. transitivity
[14]. labelling
[15]. mental process
[16]. relational process
[17]. behavioral process
[18]. verbal process
[19]. existential process
[20]. sensor
[21]. phonemenon
[22]. carrier
[23]. attribute
[24]. identify
[25]. possession
[26]. behaver
[27]. sayer
[28]. recipient
[29]. report
[30]. quote
[31]. existent
[32]. circumstantial elements
[33]. location
[34]. extent
[35]. manner
[36]. cause
[38]. contingency
[41]. matter
[42]. angle
[43]. حال این شنونده پسر جامی بوده یا ممدوح وی؟ مشخص نیست.