Document Type : Research Paper

Authors

1 MA of Linguistics, Razi University, Kermanshah, Iran

2 Assistant Professor of English Language and Literature, Razi University, Kermanshah, Iran:

Abstract

The present study sought to explore adverbs in Persian according to two generative viewpoints, namely the traditional adjunct-based approach and Cinqueʼs specifier-based approach. Accepting the categorization of adverbs into sentential and verbial ones, the study revealed that in Persian adverbs appear in sentence-initial, post-subject, and pre-verb phrase positions. It was also shown that only if the adverbs of manner appeared in the pre-verb position, they were interpreted as manner adverbs. However, when they occupied post-subject position, they were considered subject-oriented adverbs. Moreover, the heavy stress could make Persian adverbs appear in the initial position in sentences. The coordination of Persian adverbs was also evidenced. Although the relative order among higher and lower adverbs maintained by Cinque was not followed in Persian, it was concluded that specifier-based approach explains the position of adverbs in Persian in a better way.

Keywords

قید یکی از اجزای کلام[1] در تقسیم­بندی کلمات و یکی از سازه­های جمله است. قیدها طبقۀ نحوی منسجمی را شکل نمی­دهند، آن­گونه که توزیع نحوی یکسانی داشته­باشند و غالباً جایگاه آنها در ارتباط با سایر عناصر جمله تعیین می­شود.

در این مقالۀ توصیفی _ تحلیلی[2] برآنیم تا در چارچوب زبان­شناسی زایشی[3] و به­خصوص دو رهیافت «افزوده­­بنیاد»[4] سنتی که ریشه در دستور زایشی دارد و رهیافت «شاخص­بنیاد»[5] چینکوئه[6] (1999) که مبتنی بر برنامۀ کمینه­گرا[7] (شکلی اقتصادی­تر از دستور زایشی) است، مشخص کنیم که کدام یک از دو رهیافت پیش­گفته تبیین بهتری از جایگاه قید در زبان فارسی به­دست می­دهد.

ساختار مقالۀ حاضر به این صورت است که پس از مقدمه، پیشینه و مفاهیم نظری پژوهش مطرح می­شود. پس از این بخش، داده­های مربوط به زبان فارسی بررسی می­گردد. در­خصوص شیوۀ جمع­آوری داده­ها شایسته است ذکر شود ازآنجاکه این پژوهش بر اساس اصول، مفاهیم و آموزه­های دستور زایشی انجام گرفته است، بنا بر عرف موجود در این نظریه و گویشور بومی­بودن نویسندگان، داده­ها تماماً از شم زبانی این افراد فراهم آمده است. سرانجام، در بخش آخر نتایج مقاله ارائه شده است.

2.پیشینه و مفاهیم نظری پژوهش  

جکنداف[8] (1972) با استفاده از جایگاه قید انگلیسی و مفهوم ساختار بند انگلیسی نحو قیدها را توصیف می­کند. او ساختار توزیعی قید جمله و قید فعل را تشریح می­کند و اذعان می­دارد که طبقه­بندی قیدهای انگلیسی بر­اساس اینکه در جملات زمان­دار انگلیسی چگونه توزیع می­شوند، شکل می­گیرد. وی دو طبقۀ نحوی قیدها را متناظر با توزیع سنتی به توصیف­کننده­های محمول و
توصیف­کننده­های حرف­اضافه­ای تقسیم­بندی می­کند که قیدهای گروه اول فعل و قیدهای گروه دوم جمله را توصیف می­کنند. بر­اساس دیدگاه جکنداف (1972)، قیدهای جمله در سه جایگاه آغاز بند، بلافاصله بعد از فاعل و بلافاصله در سمت راست فعل کمکی زمان­دار یا وجه­نما قرار می­گیرند و قید فعل در جایگاه سمت چپ فعل واقع می­شود.

الکسیادو[9] (1997) گروه­های قیدی را بر­اساس جایگاه تولیدشان به دو دستۀ قیدهای نوع شاخص و قیدهای فعلی تقسیم­بندی می­کند. وی باور دارد که اگر قیدها در جایگاه شاخص مقوله­های نقشی قرار بگیرند، به وسیلۀ ادغام[10] یا حرکت[11] تظاهر می­یابند. اگر­چه آنها به وسیلۀ مؤلفه­های معنایی[12] هسته­های مربوطه­شان مجوز صدور[13] می­یابند. وی همچنین ادعا می­کند که قیدهای زمان و حالت زبان انگلیسی در ابتدا به­مثابۀ متمم فعل تولید می­شوند و بعد به وسیلۀ حرکت به ترتیب در جایگاه شاخص گروه زمان و گروه جهت قرار می­گیرند. الکسیادو (1997) خوانش متمم فعل را برای قیدهای حالت، انجام، زمان، تکرار و مکان در نظر می­گیرد. او ترتیب و جایگاهی که قیدها اشغال می­کنند و همچنین ساختار مقوله­های نقشی بند را در بین همۀ زبان­ها یکسان فرض می­کند.

پتسدام[14] (1998) با پذیرش اصول جکنداف (1972) رهیافت افزودگی را می‏پذیرد و امکان تکرار قیدها در یک بند را توضیح می­دهد. وی بیان می­دارد قیدهایی که از منظر معنایی جزء تقسیم­بندی­های مختلف قرار می­گیرند، به­طور سلسله­مراتبی در یک جایگاه تظاهر می­یابند. پتسدام (1998) ادعا می­کند وقتی قیدها در جایگاه شاخص قرار بگیرند، برای هر کدام باید یک فرافکن مجزا وجود داشته­باشد، زیرا هر فرافکن فقط یک جایگاه شاخص دارد. بنابراین، برای جادادن قیدها هسته­های خالی بسیار زیادی لازم است. او ترتیب نسبی بین قیدهای فراقید[15] و فروقید[16] در درون جمله را که چینکوئه مطرح می­کند، همیشگی نمی‏داند. وی همچنین بیان می­دارد که قیدهای جمله با افزودگی چپ[17] در فرافکن بیشینۀ تصریف، سطح میانی تصریف و بالاترین گروه فعلی قرار می­گیرند و قیدهای فعل با افزودگی از سمت چپ یا راست[18] به جایگاه بلافاصله سمت راست یا چپ فعل اصلی اضافه می­شوند. چینکوئه (1999) اذعان می­دارد قیدها در جایگاه­های غیر­عامل[19] به­طور پایه­ای به­مثابۀ شاخص تولید می­شوند و هرگز از جایگاه متمم به جایگاه شاخص حرکت داده نمی­شوند. وی باور دارد که در فرضیۀ محدود­کننده، رابطۀ یک به یکی بین جایگاه قید و تعبیر آن وجود دارد. چینکوئه (1999, 2003) پیشنهاد می­دهد که قید جزء عناصر جانبی ساختار بند نیست، بلکه جزء قسمت داخلی آن است و نباید قیدها را «افزوده» درنظر گرفت. او ادعا می­کند علتی که باعث می­شود قیدها شاخص مقوله­های نقشی متمایز در نظر گرفته­شوند، عبارت است از رابطة بین ترتیب نسبی مشاهده­شده در تعداد و نوع گروه­های قیدی با ترتیب نسبی مشاهده­شده در تعداد و نوع تکواژهای هسته­های نقشی در بین زبان­های مختلف.

تانگ[20] (2001) نشان می­دهد که گروه­های قیدی در زبان چینی نباید در جایگاه شاخص هسته­های نقشی[21] قرار بگیرند. وی همچنین نشان می­دهد که قیدهای حالت، مکان و زمان در زبان چینی در پایان بند تظاهر نمی­یابند و جزء نزدیکترین متمم­های فعل نیستند.

کاستا[22] (2003) چندین فرض را در ارتباط با رفتار قیدها بررسی می­کند. وی قیدها را افزوده می­داند و چندین عامل را در تعیین جایگاه آنها مهم می­داند. او ادعا می­کند که قیدها در ترکیب با مقوله­های واژگانی و نقشی تا حدودی آزاد هستند. کاستا (2003) بیان می­دارد که اگر قیدها از سمت راست یعنی در جایگاه پایان بند ترکیب شوند، داده غیر­دستوری می­شود. وی همچنین اذعان می­دارد که اگر قیدی تکیۀ سنگین[23] دریافت کند، می­تواند در پایان بند تظاهر یابد. کاستا (2003) باور دارد که افزودگی از چپ یا راست نباید تعبیر قید را تغییر دهد.

پژوهش حاضر بر­اساس دو رهیافت «افزوده­­بنیاد» سنتی که ریشه در دستور زایشی دارد و رهیافت «شاخص­بنیاد» چینکوئه (2003, 1999) انجام گرفته است که در برنامۀ کمینه­گرا، شکل اقتصادی­تر دستور زایشی، ریشه دارد. چامسکی[24] تغییرات اساسی و جامعی در دستور زایشی[25] به وجود آورد و آن را به‏عنوان نظریۀ معیار[26] مطرح کرد که ویژگی­های اصلی آن مفاهیمی همچون مقولات واژگانی و مشخصه­های نحوی آنها، قواعد زیر­مقوله­ای[27]، قواعد گزینشی[28]، بخش معنایی و آوایی، تمایز میان دو مفهوم توانش[29] و کنش[30] زبانی، جدانمودن ژرف­ساخت[31] از رو­ساخت[32]، مشخص‏کردن همگانی­های زبان، بازنگری در قواعد گشتاری و قائل شدن به سه سطح توصیف دستوری به نام سطوح کارایی[33] است.

3.فرافکن­های نقشی[34]

جکنداف (1972) می­گوید: «... برای هر ساختار معنایی یک فرافکن خاص وجود دارد مانند فرافکن گوینده­محور[35]، فرافکن فاعل­محور[36]، فرافکن حالت[37] و فرافکن تنها.»[38] وی بیان می­دارد که فرافکن گوینده­محور و فاعل­محور برای قیدهایی به کار می­روند که در آغاز جمله و جایگاه فعل کمکی قرار می­گیرند، فرافکن حالت برای قیدهایی که در جایگاه پایان جمله و جایگاه فعل کمکی قرار می­گیرند و فرافکنِ تنها برای قیدهایی که فقط در جایگاه فعل کمکی قرار
می­گیرند، به کار می­روند. اگر یک قید در جایگاهی به غیر از جایگاه متناسب با فرافکن مربوط به خود به کار برود، تعبیر درستی از آن به دست داده­نمی­شود.

بنا بر نظر جکنداف (1972)، دستور زایشی در بدو ظهورش قیدها را مورد بررسی قرار نداده و حتی آنها را به درستی، به­مثابۀ اجزای کلام تصدیق
نکرده ­است، اما در اواخر دهۀ نود رهیافتی شکل گرفت که منتسب به چینکوئه (1999) و الکسیادو (1997) است. چینکوئه ضمن تقسیم­بندی قیدها به دو گروه عمدۀ  «فراقید» یا «قید جمله» و «فروقید» یا «قید فعل»، اذعان می­دارد که در درون جمله فراقیدها بر فروقیدها مقدم هستند و این ترتیب نسبی ثابت است، مگر در مواردی که جملات سؤالی با کلمات پرسشی مثل how تولید می­شوند، که در این صورت این ترتیب به­هم می­خورد. او قیدها را عناصر اساسی در ساختار جمله می­داند که نباید از درون جمله حذف شوند و به همین خاطر، با ذکر دلائل مفهومی و تجربی جایگاه­های خاصی را با عنوان فرافکن­های نقشی معرفی می­کند که بر فرافکن فعلی مسلط هستند و بیان می­دارد که قیدها در جایگاه شاخص این فرافکن­های نقشی قرار می­گیرند.

دلیل مفهومی وی عبارت است از اینکه رهیافتی که قیدها را فقط به­مثابۀ افزوده یا فقط به­مثابۀ شاخص در نظر می­گیرد، محدود­کنندگی بیشتری نسبت به رهیافتی دارد که قیدها را هم افزوده و هم شاخص در نظر می­گیرد.

ترتیب نسبی قیدها در درون جمله و تأثیر متقابلی که با فعل­های زمان­دار[39] و فعل­های وجه وصفی معلوم[40] دارند، یک استدلال تجربی فراهم می­آورد که قیدها در جایگاه شاخص فرافکن­های بیشینه قرار می­گیرند. ترتیب نسبی قیدها در درون جمله تحت رهیافت «افزوده­بنیاد» غیر قابل انتظار است، در­حالیکه این ترتیب تحت رهیافت «شاخص­بنیاد» قابل فهم و قابل انتظار است. در رهیافت «افزوده­بنیاد» سنتی، قیدها باید براساس یک قرارداد از سمت چپ با سازه­های دیگر ترکیب[41] شوند، در­حالیکه در رهیافت «شاخص­بنیاد» ترکیب قیدها از سمت چپ با سازه­های دیگر کاملاً طبیعی است و به قرارداد نیازی ندارد. طبق نظر پالاک[42] (1989, 1993)، هر گروه قیدی یک جایگاه شاخص ثابت را اشغال می‏کند، یعنی حرکت نمی­کند و سازه­ای که حرکت می­کند فعل جمله است. بنابراین، فعل زمان­دار و وجه وصفی معلوم قبل و بعد از هر قید قرار می­گیرند، هرچند استثناهایی مثل قید well  وجود دارد که فعل فقط در سمت چپ آن قرار می­گیرد.

چینکوئه (1999) حدود سی فرافکن نقشی معرفی می­کند که همگی زیرگونه‏هایی از زمان[43]، وجه[44]، نمود[45] و نفی[46] هستند و گروه­های قیدی گوناگون که از منظر معنایی تعریف شده­اند، مانند قید عادت و ...، در جایگاه شاخص این فرافکن­ها قرار می­گیرند و فعل­های کمکی نیز جایگاه هستۀ آنها را اشغال می‏کنند. وی با توجه به ترتیب پسوندهای باز یا پیوندی[47]، ترتیب پسوندهای بسته یا صرفی[48] و فعل­های کمکی[49]، ترتیب افزودۀ نقشی[50] و ترتیبی از آمیزش این عناصر با هم، ترتیب هسته­های نقشی را مطرح می­کند که مستقل از ترتیب نسبی گروه­های قیدی است.

4. تحلیل داده­ها

4 ـ 1. جایگاه قید در زبان فارسی و رهیافت سنتی «افزوده­­بنیاد»

زبان فارسی جزء زبان­های هسته­انتها است که جابجایی سازه­های تشکیل‏دهندۀ جمله، به­خصوص سازه­های مورد­تأکید، در این زبان بسیار دیده می­شود. با پذیرش دیدگاه چینکوئه (1999) مبنی بر­اینکه قیدها ثابت هستند و سازه­های اطراف آن حرکت می­کنند، به نظر می‏رسد که قید در زبان فارسی به‏مثابۀ یکی از سازه­های جمله، به­نظر می­رسد که به­طور پایه­ در جایگاه ابتدای بند (1 ـ الف) تولید
می­شود. با پذیرفتن تقسیم­بندی قید به دو نوع قید جمله و قید فعل بر­اساس دیدگاه جکنداف (1972)، قید «شاید» با خوانش قید جمله در (1 ـ الف و ب) در جایگاه آغاز بند و بلافاصله پس از فاعل واقع شده­است. در (1 ـ پ) اگر­چه داده دستوری است، تظاهر قید قبل از فعل قابل قبول به نظر نمی­رسد؛ به این معنی که قرار گرفتن قید در این جایگاه مفهوم جمله را تغییر می­دهد و آن را به جملۀ دیگری تبدیل می­کند.                

(1) الف.  شاید علی غذا را خورده ­است.                

      ب.  علی شاید غذا را خورده ­است.

      پ.  علی غذا را شاید خورده ­است.

ساختار فعل زبان فارسی به­گونه­ای است که حداکثر یک فعل کمکی قبل از فعل اصلی قرار می­گیرد و از این نظر با زبانی مانند انگلیسی که چند فعل کمکی یا وجه­نما قبل از فعل واقع می­شوند، تفاوت دارد. در (2 ـ الف) قید با­ عصبانیت با خوانش قید فعل، که روش انجام فعل را توصیف می­کند، قبل از فعل کمکی داشت واقع شده ­است. در (2 ـ ب) همین قید در جایگاه قبل از فعل اصلی تظاهر می­یابد. در (2 ـ پ) نیز قید همچنان بین فعل کمکی و فعل اصلی است و از نظر نگارنده به‏مثابۀ قید فعل توصیف می­شود:

(2) الف. علی از خانه با عصبانیت داشت ­می­رفت.

      ب.  علی از خانه داشت با عصبانیت می­رفت.

      پ. علی داشت با عصبانیت از خانه می­رفت.

قابل ذکر است که در زبان فارسی قید و سازه­های دیگر در حالت تأکید در ابتدای بند تظاهر می­یابند و به نظر می­رسد همسو با فرض چینکوئه (1999) است که جایگاه تولید قید را در آغاز بند می­داند. همچنین، قید برای تأکید می‏تواند در پایان بند نیز واقع ­شود و در این صورت با یک درنگ که در نوشتار به صورت ویرگول تظاهر می­یابد، همراه است. در (2 ـ ت) قید باعصبانیت برای تأکید در ابتدا یا انتهای جمله تظاهر می­یابد، با این تفاوت که در انتهای جمله در نوشتار به همراه یک ویرگول تظاهر می­یابد.

      ت. (با­ عصبانیت) علی از خانه داشت می­رفت، با عصبانیت.

چینکوئه (1999) اعتقاد دارد که قیدهایی مانند باعصبانیت، بامهربانی و به­ آسانی قیدهایی هستند که با توجه به جایگاه­شان در درون جمله دو تعبیر متفاوت خواهند داشت؛ یکی با خوانش قید فعل و دیگری با خوانش قید فاعل­محور که در زیر به آن پرداخته می­شود و به­نظر می­رسد که جکنداف (1972) آنها را تنها به­مثابۀ قید فعل بررسی کرده ­است. قیدهای مذکور اگر در جایگاه بلافاصله بعد از فاعل قرار بگیرند، مانند (2 – ت ، ث و ج)، چون حالت فاعل را در حین انجام فعل توصیف می­کنند، به‏مثابۀ قید فاعل­محور تعبیر می­شوند.

       ث. علی با عصبانیت از خانه داشت می­رفت.

       ج.  علی با مهربانی با مادرش حرف زد.

       چ. موش به آسانی به داخل سوراخ رفت.

لیکن اگر قیدهای با عصبانیت، با مهربانی و به آسانی در جایگاه بلافاصله قبل از فعل قرار بگیرند، مانند (2 ـ چ، ح و خ) چون به­ترتیب، روش انجام فعل­های داشت­ می­رفت، حرف­ زد و رفت را توصیف می­کنند، به­مثابۀ قید فعل تعبیر می­شوند.

        ح. علی از خانه داشت با عصبانیت می­رفت.

        خ. علی با مادرش با مهربانی حرف زد.

              د. موش به داخل سوراخ به آسانی رفت.

پتسدام (1998) اذعان می­دارد قیدهایی که از منظر معنایی جزء تقسیم‏بندی­های مختلف قرار می­گیرند، مانند قیدهای احتمال و تکرار، بر­اساس رهیافت «افزوده­­بنیاد» سنتی به­طور سلسله­مراتبی در یک جایگاه قرار می­گیرند، که به­ نظر نگارنده رهیافت «شاخص­بنیاد» تبیین بهتری از این داده­ها به دست می­دهد. از منظر چینکوئه (1999) قید احتمال که جزء وجه­نمای احتمال و قید اغلب که جزء نمود بسامدی است، به­ترتیب و به­طور سلسله­مراتبی در فرافکن­های نقشی مرتبط خود، یعنی در فرافکن نقشی وجه­نمای احتمال و در فرافکن نقشی نمود بسامد، در بالای گروه فعلی تظاهر می­یابند.

(3) علی احتمالاً اغلب به آنجا می­رود.

پتسدام ترتیب ثابت بین فراقیدها و فروقیدها را که در درون جمله همیشه فراقیدها بر فروقیدها مقدم می­شوند و مورد تأکید چینکوئه است، نمی­پذیرد. در نمونۀ (4 ـ الف) که بر­اساس تقسیم­بندی چینکوئه (1999)، احتمالاً جزء فراقیدها و عاقلانه­ جزء فرو­قیدها تقسیم­بندی می­شود، فرا­قید بر فرو­قید مقدم است. درحالیکه در (4 ـ ب) فروقید بر فراقید مقدم می­شود. پس، در داده­های فارسی مذکور ترتیب ثابت حفظ نمی­شود و در نمونۀ (4 ـ پ و ت) نیز احتمالاً جزء فراقیدها و اغلب جزء فروقیدها تقسیم­بندی می­شود و همچنان، ترتیب مورد نظر چینکوئه (1998؛1999) در بین این قیدها ملاحظه نمی­شود.

(4) الف. علی احتمالاً عاقلانه­ کمک حسین را قبول کند.

      ب. علی عاقلانه احتمالاً کمک حسین را قبول کند.

      پ. علی اغلب احتمالاً به کتابخانه می­رود.

      ت .علی احتمالاً اغلب به کتابخانه می­رود.

پتسدام (1998) در نهایت با این فرض که ساختار بند از فرافکن بیشینۀ تصریف که در بالای گروه فعلی قرار دارد، تشکیل شده ­است و با ذکر توزیع قیدهای جمله و فعل، بیان می­دارد که قیدهای جمله در سمت چپ قیدهای فعل تظاهر می­یابند، اما چنانکه داده­های (5 ـ الف و ب) از زبان فارسی نشان می­دهند، فرو­قید completely ]=کاملاً[ است و فرا­قید apparently ]=آشکارا[ است، در (5 ـ الف) فرو­قید کاملاً بر فرا­قید آشکارامقدم شده ­است و در (5 ـ ب) فرا­قید آشکارا بر فرو­قید کاملاً مقدم شده­است. بنابراین، چنین ترتیب نسبی در بین قیدهای زبان فارسی تأیید نمی­شود.

(5) الف.  علی کاملاً آشکارا رقیبش را شکست داد.

      ب.  علی آشکارا کاملاً رقیبش را شکست داد.

در نمونۀ دیگری از داده­های زبان فارسی، مانند (6 ـ الف)، فرو­قید almost ]=تقریباً] و فرا­قید ever day ]=تقریباً[ دیده ­می­شود که باز هم ترتیب نسبی مدنظر چینکوئه و مورد تأیید پتسدام (1998) تأیید نمی­شود.

(6) الف. علی تقریباً هر روز به دیدار مادرش می­رود.

     ب .علی هر روز تقریباً به دیدار مادرش می­رود.

کاستا (2003) ادعا می­کند که اگر قیدها از سمت راست، در جایگاه پایان بند، ترکیب شوند، داده غیر­دستوری می­شود و افزودگی را از سمت راست رد می­کند. وی همچنین اذعان می­دارد که اگر قیدی تکیۀ سنگین دریافت کند، می­تواند در پایان بند قرار بگیرد. کاستا (2003) باور دارد که افزودگی از سمت چپ یا راست نباید تعبیر قید را تغییر دهد. در داده­های زبان فارسی، مانند (7 ـ الف)، قید احمقانه از سمت راست فعل وارد جمله می­شود و در جایگاه بلافاصله پس از فاعل قرار می­گیرد و خوانش فاعل­محور دارد، در­حالی­که در دادۀ (7 ـ ب) قید احمقانه از سمت راست فعل وارد جمله می­شود و در جایگاه بلافاصله قبل از فعل تظاهر می­یابد و به­مثابۀ قید فعل (قید حالت) تعبیر می­شود.

(7) الف. علی احمقانه جواب سؤال­ها را داد.

      ب .علی جواب سؤال­ها را احمقانه داد.

به نظر می­رسد تغییر خوانش قید در زبان فارسی به دو دلیل به جهت­گیری افزودگی از چپ یا راست وابسته نیست، نخست اینکه افزودگی در زبان فارسی از سمت راست صورت می­گیرد، مگر در حالت تأکید؛ دوم اینکه تغییر خوانش در مورد برخی قیدها مانند قید حالت که ذکر آن در (7 ـ الف و ب) به جایگاه تظاهر این نوع قید بستگی دارد، یعنی اگر قید در جایگاه بلافاصله پس از فاعل تظاهر یابد، به­مثابۀ قید فاعل­محور تعبیر می­شود و اگر در جایگاه بلافاصله قبل از فعل تظاهر یابد، به­مثابۀ قید فعل تعبیر می­شود.

سازه­های مورد تأکید در زبان فارسی به آغاز بند تمایل بیشتری دارند، مانند قید خوشبختانه در (8 ـ الف) که برای تأکید در آغاز بند واقع شده ­است، درحالیکه وقتی قید، مانند (8 ـ ب) مؤکد می­شود، می­تواند در پایان جمله نیز تظاهر یابد. دراین‏صورت، وجود یک درنگ که در نوشتار به صورت ویرگول نشان داده­ می­شود، ضروری است.

(8) الف. خوشبختانه علی جواب سؤال­ها را نوشت.

      ب. علی جواب سؤال­ها را نوشت، خوشبختانه.

به نظر می­رسد این روند در مورد گروه­های قیدی زبان فارسی مانند آنچه در (9ـ الف) ذکر شده ­است، نیز صدق می­کند. به­طرز احمقانه­ای یک گروه حرف اضافه در نقش قید یعنی یک گروه قیدی است که در (9 ـ ب) برای تأکید در ابتدای جمله تظاهر می­یابد و در (9 ـ پ) نیز برای تأکید در انتهای جمله همراه با ویرگول تظاهر می­یابد.

(9) الف. علی به طرز احمقانه­ای سؤال­ها را جواب داد.

      ب. به طرز احمقانه­ای علی سؤال­ها را جواب داد.

پ . علی جواب سؤال­ها را داد، به طرز احمقانه­ای.

در مورد قید و گروه­های قیدی مکان در زبان فارسی، به ­نظر می­رسد قید مکان به انتهای بند و ترکیب از چپ تمایل بیشتری دارد.

(10) الف.  حسین رفت اهواز.

        ب.  حسین می­خواهد برود تهران.

به نظر نگارنده گروه­های قیدی مکان در زبان فارسی تمایل بیشتری به اتصال از راست دارند، اما اگر از سمت چپ فعل هم متصل شوند، باز داده دستوری است و همان­طور که کاستا (2003) بیان می­دارد، با اتصال گروه قیدی مکان از چپ یا راست، تعبیر فعل در زبان فارسی تغییر نمی­کند. در دادۀ (11ـ الف و ب) گروه حرف اضافۀ  از تهران در نقش قید مکان از سمت راست و چپ به بند متصل می­شود و تعبیر آن نیز تغییر نمی­کند.

(11) الف.  علی از تهران برگشت.

        ب.  علی برگشت از تهران.

کاستا (2003) باور دارد که جایگاه قیدی که دارای معنی ذاتی است روی تعبیرش تأثیری ندارد، مانند قید yesterday. در دادۀ (12ـ الف، ب، پ) قید دیروز در جایگاه بلافاصله پس از فاعل، در جایگاه آغاز بند و در جایگاه بلافاصله قبل از فعل تظاهر یافته ­است، اما قید مذکور در سطح واژگان به معنی زمانی قبل سخن­گفتن گوینده است، به­عبارتی دارای معنی ذاتی است و بااینکه در جایگاه­های مختلف تظاهر یافته، تعبیرش فقط قید زمان است. قید­های بدون معنی ذاتی، معنای­شان از پیکر­بندی نحوی­شان به­دست می­آید و نتایجی روی توزیع آنها دارد، یعنی خوانش­های مختلفی به قید می­دهد، مانند قید nicely که در خوانش قید حالت به معنی در حالت مؤدبانه و در خوانش فاعل­محور به­صورت ادب الف در انجام ب بازگفت می­شود که شرح آن در زیر آمده است:

(12) الف.  علی دیروز از سفر برگشت.

       ب.  دیروز علی از سفر برگشت. 

       پ.  علی از سفر دیروز برگشت.

اما قیدهایی مانند مؤدبانه با توجه به جایگاه نحوی خوانش­هایی متفاوت دارند و معنی (معنی واژه در فرهنگ لغت) آنها درخوانش آنها بدون تأثیر به­نظر می­رسد. این قید اگر در جایگاه بلافاصله پس از فاعل قرار بگیرد، مانند (13ـ الف)، خوانش آن  قید فاعل­محور است، زیرا حالت فاعل حین انجام فعل را توصیف می‏کند و اگر در جایگاه بلافاصله قبل از فعل قرار بگیرد، مانند (13ـ ب) خوانش قید حالت را دارد، زیرا روش انجام فعل را توصیف می­کند:

(13) الف. علی مؤدبانه با مادرش حرف می­زند.

       ب.  علی با مادرش مؤدبانه حرف می­زند.

کاستا (2003) باور دارد برخی قیدهای حالت ممکن است توزیع آزادانه­ای در میان حوزۀ فعلی داشته­ باشند. قید perfectly در بین فعل کمکی و فعل اصلی، قبل از متمم فعل و در پایان بند تظاهر می­یابد، اما قید well که معنی آن با قید پیشین یکسان است، توزیع متفاوتی دارد و در بین فعل کمکی و فعل اصلی واقع نمی­شود، اما در دو جایگاه دیگر قرار می­گیرد. وی این تفاوت توزیع را ناشی از معنی نمی­داند و چون مخالف افزودگی از سمت راست است، ادعا می­کند که قیدهای سبک به جایگاه بالا متصل نمی­شوند، مانند قیدهای تک­هجا در زبان انگلیسی. این قیدها زمانی در انتهای بند قرار می­گیرند که منشعب شده­ باشند یا تکیه دریافت نمایند. کاستا (2003) عدم تفاوت معنایی بین دو قید مذکور را دلیل بر این می­داند که تفاوت توزیع این نوع قیدها ناشی از شکل ساخت­واجی قیدهاست، یعنی قید با معنی ذاتی توزیع آزادتری دارد و قیدی که شکل عروضی (نوایی) خاصی دارد با محدودیت بیشتری توزیع می­شود.

در زبان فارسی دو قید مذکور به­ترتیب معادل کاملاً (به طور کامل) و حسابی (خوب) هستند و به­نظر می­رسد هر دو در جایگاه بلافاصله بعد از فاعل، قبل از فعل کمکی، قبل از فعل اصلی و بین فعل کمکی و فعل اصلی قرار می­گیرند. هر دو قید در جایگاه بلافاصله پس از فاعل خوانش قید فاعل­محور را دارند و در جایگاه بلافاصله قبل از فعل خوانش قید حالت را به دست می­دهند. اگر فرض شود که هر دو قید معنی یکسان دارند، پس هر دو در همۀ جایگاه به طور یکسان توزیع می­شوند و این عدم تفاوت توزیع مورد نظر کاستا در زبان فارسی دیده­ نمی­شود:

(14) الف. علی کاملاً کتاب را خواند.

        ب.  علی کتاب را کاملاً خواند.

        پ.   علی کتاب را دارد کاملاً می­خواند.

        ت.  علی دارد کتاب را کاملاً می­خواند.

        ث.  علی کتاب را کاملاً داردمی­خواند.

        ج.   علی حسابی کتاب را خواند.

        چ.  علی کتاب را حسابی می­خواند.

        ح.  علی کتاب را دارد حسابی می­خواند.

        خ . ­علی دارد کتاب را حسابی می­خواند.

        د . علی کتاب را حسابی داردمی­خواند.

با توجه به داده­های بالا به­طور ضمنی، یک بار دیگر آنچه کاستا (2003) در زمینۀ افزودگی از سمت راست می­گوید، در زبان فارسی رد می­شود.

فرض نهایی کاستا (2003) در ارتباط با جایگاه قید عبارت است از اینکه ملاحظات مربوط به ساختار اطلاع ممکن است با جایگاه قید مغایر باشد. وی بیان می­دارد که ممکن است جایگاه قید به وسیلۀ ساختار اطلاع در جمله تعیین شود. برخی از انواع حرکت روی فرافکن­های بیشینۀ دیگر تأثیر می­گذارد و منجر به قرارگرفتن قیدها در جایی می­شود که تکیه بر روی آنها قرار می­گیرد. کاستا (2003) بیان می­دارد که بر­اساس نظر رین­هارت (1995)، اگر تکیۀ تأکیدی بر روی درونی­ترین سازۀ جمله قرار گیرد، جایگاه قید همان جایگاه تکیه است و نشانۀ این است که جایگاه قید به وسیلۀ ملاحظات مربوط به ساختار اطلاع در جمله تعیین می­شود. کاستا (2003) برای بازنمون فرض خود، آن را مغایر با جایگاه بی­نشان قید در زبان پرتغالی فرض می­کند،  که بر­اساس تحلیل «هم­آمیزی آلمانی» در بین فعل و مفعول است.

با توجه به بررسی­های انجام­شده درباره ساختار بند زبان فارسی، تا اینجا به نظر می­رسد که قید در جایگاه ابتدای بند تظاهر می­یابد، ولی اگر تکیه که بر­اساس نظر کاستا (2003)، به­مثابۀ بخشی از ملاحظات مربوط به ساختار اطلاع فرض می­شود، بر روی قید باشد، قید می­تواند مانند (15) در ابتدای بند و با درنگ در انتهای بند تظاهر یابد. در (15ـ الف) قید زمان دیروز که یک سازۀ مؤکد است، در ابتدای بند تظاهر می­یابد. به­نظر نگارنده، سازۀ قیدی مؤکد در زبان فارسی در انتهای بند نیز با درنگ که در نوشتار به صورت ویرگول نشان داده می‏شود، مانند قید «دیروز» در (15ـ ب)، ملاحظه می­شود.

(15) الف.  دیروز علی را دیدم.

        ب.  علی را دیدم، دیروز.

در بخش فوق قید را در زبان فارسی از منظر رهیافت «افزوده­­بنیاد» سنتی‏بررسی کردیم. همان­طور که ملاحظه شد، بر­اساس داده­های (1) و (2)، تقسیم­بندی قید به قید جمله و فعل و جایگاه آنها در زبان فارسی قابل قبول به نظر می­رسد، اما ترتیب نسبی بین فرا­قید و فرو­قید بر­اساس دادۀ (4) و (5) تأیید نمی­شود. همچنین در بخش مذکور، بر­اساس دادۀ (8) به این نتیجه رسیدیم که سازۀ قیدی مؤکد در زبان فارسی به ابتدای بند و با درنگ به انتهای بند تمایل دارد. در دادۀ (10) نشان داده­شد که قید مکان در زبان فارسی در انتهای بند تظاهر می­یابد. اگرچه در دادۀ (11) ملاحظه شد که گروه­های قیدی مکان در زبان فارسی از سمت راست و چپ فعل به درون جمله متصل می­شوند. همچنین، در داده­های (12) و (13) ثابت شد که برخی قیدها دارای معنی ذاتی در سطح واژگان هستند و برخی دیگر معنی­شان از پیکربندی نحوی­شان به دست می­آید. در بخش بعدی به بررسی قید در زبان فارسی از منظر رهیافت «شاخص­بنیاد» چینکوئه (1999) می­پردازیم.

 

4 2. قید در زبان فارسی و رهیافت «شاخص­بنیاد» چینکوئه (1999)

چینکوئه (1999) قیدها را عناصر اساسی در ساختار جمله می­داند که نباید از درون جمله حذف شوند. به همین خاطر، با ذکر دلائل مفهومی و تجربی
جایگاه­های خاصی را باعنوان فرافکن­های نقشی معرفی می­کند که بر فرافکن فعلی مسلط هستند و بیان می­دارد که قیدها در جایگاه شاخص این فرافکن­های نقشی قرار می­گیرند. زبان­شناسان مختلف از جمله کاستا (2003) به رهیافت وی انتقادهایی داشته­اند که این انتقادها در زیر بر­اساس رهیافت «شاخص­بنیاد» چینکوئه (1999) و با داده­های زبان فارسی تبیین می­شوند.

کاستا (2003) انباشتگی قید در انتهای بند را مغایر با رهیافت «شاخص­بنیاد» چینکوئه (1999) می­داند و می­گوید بر­طبق رهیافت مذکور هر فرافکن نقشی یک جایگاه شاخص دارد و هر کدام فقط یک قید می­پذیرد. در زبان فارسی قیدها و گروه­های قیدی به ابتدای بند تمایل بیشتری نشان می­دهند. بنابراین، اگر انباشتگی وجود داشته باشد، در ابتدای بند دیده ­می­شود و چندین قید از یک نوع معنایی یکسان یا چند نوع متفاوت به­طور انباشته در ابتدای بند تظاهر می­یابد که به نظر نگارنده می­توانند به طور سلسله­مراتبی در جایگاه شاخص فرافکن­های متناظر با هستۀ خود قرار بگیرند. در دادۀ (16ـ الف) دو قید زمان «هر روز» و «ساعت شش» به ترتیب نمود استمرار و تکرار هستند. قید «هر­ روز» در جایگاه شاخص فرافکن نمود استمرار تظاهر می­یابند و قید «ساعت شش» در جایگاه شاخص نمود تکرار واقع می­شود. در (16ـ ب) سه فرا­قید «خوشبختانه»، فرو­قید «هنوز» و گروه قیدی مکان «در منزل خود»، هر­کدام به­ترتیب در جایگاه شاخص فرافکن نقشی متناظر با هستۀ خود که عبارتند از «وجه ارزیابی»، «نمود تداوم» و «قید مکان» واقع می­شوند. در (16ـ پ) نیز قید «متأسفانه» در جایگاه شاخص فرافکن نقشی «وجه ارزیابی» و قید «تهران» در جایگاه شاخص فرافکن نقشی «قید مکان» واقع می­شود.

(16) الف.  علی هر روز ساعت شش به پیاده­روی می­رود.

        ب. علی خوشبختانه هنوز در منزل خود ساکن است.

        پ. متأسفانه سفر به تهران لغو شد.

                  TP

فاعل                     Tˈ

                  T                    FP P فرافکن­های نقشی (زمان، وجه، نمود، نفی)

                  قید                              aux    

                                                                   ʋP

                                                                             VP       

      نمودار (1): فرافکن­های نقشی

            TP

علی                Tˈ

              T                  asp P نمود استمرار

هرروز                      asp Pنمود تکرار                                         

                    

                                          شش     ساعت        ʋP               

                                                         <علی  >               ʋˈ

                                                                    ʋ               vp  به پیاده­روی می­­رود    

نمودار (2): ساخت16 ـ الف

چینکوئه (1999) ادعا می­کند که اگر قید زمان در جایگاه پیش از فعل واقع شود فقط در ابتدای بند تظاهر می­یابد، اما همان­طور که داده­های زیر نشان می­دهند زبان فارسی این ادعای چینکوئه را رد می­کند. البته تانگ (2001) نیز ثابت کرده که این ادعای چینکوئه نمی­تواند جهانی باشد. قید زمان فردا در دادۀ (17) در زبان فارسی به­نظر می­رسد به­طور پایه پس از فاعل تولید می­شود. برای تأکید مانند (17ـ ب) در آغاز جمله تظاهر می­یابد و حتی با دریافت تکیۀ سنگین با درنگ، که در نوشتار به صورت ویرگول دیده ­می­شود، مانند (17ـ پ) در انتهای بند  نیز تظاهر می­یابد:

(17) الف.  او فردا خواهد­آمد.

        ب.  فردا او خواهد­آمد.

        پ.  او خواهد­آمد، فردا.

چینکوئه (1999) ادعا می­کند قید زمان مانند yesterday ]= دیروز[ در بین دو فرا­قید یا قید معرفتی probably  ]= احتمالاً[ و فرو­قید ever ]= اصلاً، هرگز، تا­به­حال[ تظاهر نمی­یابد. در داده­های (18) قید زمان دیروز بین دو فراقید احتمالا و فروقید اصلاً، هرگز و تا­­به­حال تظاهر می­یابد. بنابراین، این فرض چینکوئه نیز جهانی نیست.

(18) الف.  علی احتمالاً دیروز اصلاً نخوابیده ­است.

        ب. علی احتمالاً دیروز اصلاً به تهران نرفته ­است.

        پ. علی احتمالاً دیروز تا­به­حال نخوابیده ­است.

        ت .علی احتمالاً دیروز هرگز به مادرش تلفن نکرده ­است.

کاستا (2003) ادعا می­کند که همپایگی دو قید از طبقات معنایی مختلف مانند قید تکرار و حالت مغایر با رهیافت «شاخص نقشی» است، زیرا بر­اساس این رهیافت دو قید مذکور به جایگاه­های شاخص متمایز تعلق دارند. چینکوئه (1999) باور دارد که همپایگی در زبان ایتالیایی بین دو گروه قیدی و حتی دو سازۀ بزرگتر امکان­پذیر نیست، زیرا مستلزم اعمال تقارن شدید بر روی دو سازۀ مؤکد است. با پذیرفتن فرض چینکوئه (1999) مبنی بر اینکه قیدهای موجود در داده­های زیر در زبان فارسی به جایگاه­های شاخص نقشی متمایز تعلق دارند، به­نظر می­رسد که در داده­های زبان فارسی این قیدها با هم همپایه شده و دادۀ دستوری به­دست می­دهند. همچنین، به نظر می­رسد که برای همپایگی در زبان فارسی یکسان‏بودن دوگروه مانند دو گروه قیدی کفایت می­کند. در دادۀ (19) براساس تقسیم­بندی چینکوئه (1999) قید بارها که جزء قیدهای تکرار و فروقید است، با قید به خوبی که قید حالت و فروقید است، هم­پایه شده­است­. در دادۀ (20) نیز قید خوشبختانه که جزء قیدهای ارزیابی و یک فراقید است، با فروقید به درستی که یک قید حالت است هم­پایه شده ­است.

 (19) علی بارها و به خوبی آن کتاب را برای مادربزرگش خواند.

(20) علی خوشبختانه و به­درستی کارش را انجام داد.

الکسیادو (1997) ادعا می­کند که قیدهای زمان و حالت زبان انگلیسی در ابتدا به‏عنوان متمم فعل تولید می­شوند و بعد به­وسیلۀ حرکت به­ترتیب در جایگاه شاخص گروه زمان و گروه جهت قرار می­گیرند. وی قیدهای حالت، انجام یا نتیجه، زمان، تکرار و مکان را به­مثابۀ متمم فعل می­پذیرد.

چینکوئه (1999) در پاسخ به ادعای مذکور بیان می­دارد که اگر قیدها با خوانش متمم فعل، در رابطۀ خواهری با فعل، تولید شوند، هرگز به جایگاه شاخص حرکت نمی­کنند. در زبان فارسی نیز قید حالت در ارتباط با برخی فعل‏های خاص مانند تاکردن، برخورد­کردن و رفتار­کردن در رابطۀ خواهری با فعل قرار می­گیرد و متمم فعل محسوب می­شود. در دادۀ (21 ـ الف و ب) دو قید حالت عاقلانه و مستبدانه به­عنوان متمم فعل به­کار می­روند، یعنی در جایگاه خواهری فعل قرار دارند و نبود آنها در جمله، دادۀ غیردستوری مانند (21ـ پ وت) به­دست می­دهد. این قیدها به جایگاه شاخص فرافکن نقشی حرکت نمی‏کنند. بنابراین، ادعای چینکوئه (1999) در این مورد در زبان فارسی تأیید می­شود.

(21) الف. نیما عاقلانه رفتار­کرد.

       پ. ٭ نیما رفتار­کرد.

       ب. نیما مستبدانه رفتار­کرد.                              

       ت. ٭ نیما رفتار­کرد (درزی و لبافان­خوش، 1393: 78).

بجز قید حالت زبان فارسی که ذکر آن در دادۀ (21) رفت، به نظر می­رسد بقیۀ قیدهایی که الکسیادو (1997) آنها را جزء متمم فعل دسته­بندی می­کند، در زبان فارسی به­طور پایه در جایگاه بلافاصله پس از فاعل تولید می­شوند، مانند داده­های زیر، و مفعول در جایگاه متمم فعل و در رابطۀ خواهری با فعل واقع می‏شود، اما برای تأکید به آغاز بند حرکت می­نماید. قیدهای زمان، تکرار، نتیجه، مکان و انجام (نتیجه) در داده­های فارسی درجایگاه بلافاصله پس از فاعل تولید می­شوند و همگی توصیفی از جمله ارائه ­می­دهند و مفعول از بالای آنها حرکت کرده، به ابتدای جمله نزدیک می­شود. همچنین تمامی قید های نام­برده وقتی مؤکد می­شوند، در ابتدای بند تظاهر می­یابند.

(22) الف.  من دیروز مریم را دیدم.

         ب. من مریم را دیروز دیدم.

         پ. دیروز من مریم را دیدم.

(23) الف.  من بارها مریم را ملاقات کردم.

         ب. من مریم را بارها ملاقات کردم.

         پ.  بارها من مریم را ملاقات کردم.

(24) الف.  من سرانجام تکالیفم را انجام دادم.

         ب.  من تکالیفم را سرانجام انجام دادم.

         پ.  سرانجام من تکالیفم را انجام دادم.

(25) الف.  من در خیابان مریم را دیدم.

         ب.  من مریم را در خیابان دیدم.

         پ.  در خیابان من مریم را دیدم.

(26) الف.  من بالاخره پایان­نامه­ام را نوشتم.

         ب.  من پایان­نامه­ام را بالاخره نوشتم.

         پ.  بالاخره من پایان­نامه­ام را نوشتم.

قیدهای حالت، مکان و زمان فارسی بر­اساس داده­های (2)، (10)، (11) و (17) که برای جلوگیری از تکرار، از ذکر دوبارۀ آنها خودداری می­شود، به­ترتیب در جایگاه­های قبل از فعل، انتهای جمله و سمت چپ و راست بلافاصلۀ فعل و قید زمان نیز در جایگاه بلافاصله پس از فاعل تظاهر می­یابند. همچنین، این سازه‏ها وقتی مؤکد باشند، در ابتدای جمله و با درنگ در انتهای جمله تظاهر می‏یابند. تانگ (2001) نیز نشان می­دهد که قید­های حالت، مکان و زمان چینی نمی­توانند مانند قیدهای همسان خود در زبان انگلیسی در انتهای بند واقع شوند. بنابر داده­های بالا، ادعای لارسن (1998) که چینکوئه (1999) نیز از آن پیروی می­کند، مبنی بر اینکه قیدها بر­اساس اصل تظاهر موضوع که به همراه سلسله‏مراتب نقشی اتفاق می­افتد، باید نزدیک­ترین متمم­های فعلی فرافکن باشند، در زبان چینی رخ نمی­دهد. پس این اصل  اصل ثابتی نیست و در بین همۀ زبان‏ها یکسان و جهانی نیست.

الکسیادو (1997) بیان می­دارد که هر فرافکن نقشی فقط یک جایگاه شاخص دارد. بنابراین، داده­ای که شامل دو قید زمان است، بد­ساخت است. وی ادعا می‏کند در داده­ای که شامل دو قید زمان مانند «دیروز» و «ساعت 3» است، دو قید با هم ترکیب شده و یک قید مرکب تشکیل می­دهند و جمله خوش­ساخت می­شود. وی همچنین اذعان می­دارد که قید زمان در چنین داده­ای در جایگاه مبتدا تولید­شده است، اما در جایگاه شاخص "T" قرار ندارد و به­این­ترتیب، خوش­ساختی داده­هایی از این نوع را تبیین می­نماید. در دادۀ (27ـ الف) قیدهای متفاوت زمان و مکان در جایگاه بلافاصله پس از فاعل واقع شده­اند و بعید به نظر می­رسد که دو نوع متفاوت قید بر­اساس نظر الکسیادو (1997) تشکیل سازۀ مرکب بدهند. به­نظر نگارنده، رهیافت «شاخص­بنیاد» چینکوئه این داده­ها را تببین می­نماید. قیدهای زمان «دیروز»، «ساعت 3»، و گروه قیدی مکان «از کرمانشاه» می­توانند در جایگاه شاخص فرافکن­های نقشی متناظر با خود واقع شوند. در (27ـ ب) نیز همۀ قید­های دیروز، دوشنبه، ساعت 6 عصر، از یک نوع یعنی قید زمان هستند که با توجه به تکرار­پذیری فرافکن­های بیشینه (فرافکن‏های نقشی نمود) می­توانند در جایگاه شاخص این فرافکن­ها واقع شوند.

(27) الف. علی دیروز ساعت 3 از کرمانشاه بر­گشت.

       ب. علی دیروز دوشنبه ساعت 6 عصر پرواز داشت.

تانگ (2001) نیز بیان می­دارد که قیدهای مکان و زمان در زبان چینی در ابتدای بند تولید نمی­شوند و تشکیل قید مرکب نیز نمی­دهند. بنابراین، ادعای الکسیادو (1997) در مورد تعداد و جایگاه قیدهای موقعیتی و زمانی در درون جمله خصوصیت جهانی دستور نیست.

   الکسیادو (1997) باور دارد زمانی­که قیدها متمم فعل باشند یا توصیف­کننده باشند و یا درصورت تقابلی قرار بگیرند، فقط در جایگاه پس از فعل تظاهر می­یابند. در داده­های زبان فارسی مانند (28) قیدهای امروز و گروه قیدی از دیروز و در دادۀ (29) قیدهای شدید­ و گروه قیدی از آن شدتی تقابلی هستند، اما به دلیل آنچه که قبلاً ذکر شد، مبنی بر اینکه قید زبان فارسی در جایگاه­های ابتدای بند تولید می­شود، قیدهای نام­برده نیز حتی در صورت تقابلی در جایگاه قبل از فعل تظاهر می­یابند.

(28) او امروز از دیروز خیلی شادتره.

(29) علی پسرش را شدیدتر از آن شدتی که تو فکرش را بکنی زد.

تانگ (2001) نیز بیان می­دارد این فرض در داده­های چینی تایید نمی­شود و قیدها در داده­های چینی توصیف­کننده هستند و در صورت تقابلی نیز قرار
می­گیرند، اما در جایگاه قبل از فعل واقع می­شوند.

5. نتیجه­گیری

در پاسخ به پرسش نخست که تبیین جایگاه قید زبان فارسی از منظر رهیافت «افزوده­­بنیاد» سنتی است، مشخص شد که با پذیرش تقسیم­بندی قید به دو نوع قید جمله و قید فعل، بر­اساس نظرات جکنداف (1972)، چینکوئه (1999)، کاستا (2003)، راسخ­مهند (1382) و دیگران، قید جملۀ زبان فارسی در جایگاه آغاز بند، جایگاه بلافاصله پس از فاعل و جایگاه بلافاصله قبل از فعل و قید فعل (قید حالت) فقط در جایگاه بلافاصله قبل از فعل تظاهر می­یابد. در پاسخ به پرسش دوم مبنی بر توصیف و تبیین جایگاه قید زبان فارسی از منظر رهیافت «شاخص­­بنیاد» چینکوئه (1999)، با پذیرش تقسیم­بندی قید به دو نوع فرا­قید و فرو­قید مشخص شد که ترتیب نسبی مورد نظر چینکوئه (1999) در زبان فارسی ثابت نیست و انباشتگی چند قید یا گروه قیدی که در بندهای زبان فارسی دیده­می­شود در این رهیافت  قابل تبیین است.

بر خلاف نظر کاستا (2003)، همپایگی بین قیدها از طبقات معنایی مختلف در زبان فارسی وجود دارد. در این پژوهش ملاحظه شد که قید مکان در زبان فارسی گرایش به انتهای بند دارد، اما گروه­های قیدی مکان بیشتر در جایگاه آغاز بند و جایگاه قبل و بعد از فعل دیده­ می­شوند. در رهیافت سنتی به قید، بیشتر قیدهای گروه فعلی بررسی شده­اند و در نمودار درختی، قیدها به­عنوان افزوده در سطوح میانی فرافکن­ بیشینۀ گروه فعلی تظاهر می­یابند، در­حالی­که قید سازه­های دیگری را نیز توصیف می­کند. با رهیافت «شاخص­بنیاد» این مشکل قابل تبیین است به نحوی که انواع قیدهای طبقات معنایی متفاوت در جایگاه شاخص فرافکن­های نقشی متناظر با خود قرار می­گیرند. زبان­شناسانی چون تانگ (2001) و کیم (2004) باور دارند که رهیافت «شاخص­بنیاد» چینکوئه (1999) ساختار بند را بسییار پیچیده می­کند، اما به­نظر نگارنده مزیتی که این رهیافت دارد، عبارت است از اینکه با تعیین جایگاه قید بر­اساس این رهیافت ساختار بند صریح­تر و روشن­تر می­گردد و قید در ساخت حفظ می­شود. اگرچه در مقام قیاس سازه­های دیگر اهمیت بیشتری در بند دارند، اما حضور قید در ساخت، معنایی به آن
می­افزاید که به انتقال روشن­تر پیام کمک می­کند.



[1]. parts of speech

[2]. descriptive-analytical

[3]. generative linguistics

[4]. adjunct-based

[5]. specifier-based

[6]. Cinque

[7]. minimalist program

[8]. Jackendoff

[9]. Alexiadou

[10]. Merge

[11]. Move

[12]. semantic features

[13]. licensing

[14]. Potsdam

[15]. higher adverbs

[16]. lower adverbs

[17]. left adjunction

[18]. right adjunction

[19]. non-operator position

[20]. Tang

[21]. functional heads

[22]. Costa

[23]. heavy stress

[24]. Chomsky

[25]. Generative Grammar

[26]. Standard Theory

[27]. subcategorial rules

[28]. selectional rules

[29]. competence

[30]. performance

[31]. deep structure

[32]. surface structure

10. levels of adequacy

11. functional projections

12. speaker-oriented projection

13. Subject-oriented projection

14. Subject-oriented projection

15. merely projection

[39]. finite verbs

[40]. active past participle

[41]. Adjoin

[42]. Pollock

[43]. Tense

[44]. Mood

[45]. Aspect

[46]. negative

[47]. agglutinative

[48]. inflectional

[49]. auxiliary

[50]. functional particle

درزی، علی و زهرا لبافان­خوش. (1393 الف). «بررسی مشخصه­های واژگانی و جایگاه نحوی قید اجباری». جستارهای زبان­شناسی. 2: 73 – 86.
درزی، علی و زهرا لبافان­خوش. (1393 ب). «نگاهی به جایگاه نحوی باید و شاید». پژوهش‏های زبانی. 2/ 5. (97  – 112).
راسخ­مهند، محمد. (1382). «قید جمله و قید فعل در زبان فارسی». مجلۀ زبان­شناسی. 1/18.
راسخ­مهند، محمد و رقیه سلیمیان. (1394). «توالی بندهای قیدی در زبان فارسی». ادب‏پژوهی. 32. 173ـ 192. 
Alexiadou, A. (1997). Adverb Placement. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamin Publishing Company.        
Barbiers, S. (1995). The Syntax of Interpretation. PhD dissertation. HIL/ Leiden University.
Bhatia, A. (2006). “Testing Cinque's hierarchy, Adverb alacement in Hindi”.Linguist . 6. 10-25.
Casta, J. (2003). “A multifactorial approach to adverb placement, assumptions, facts and problems”. Lingua. 114. 711–753.
Castro, A, Casta, J. (2002). “Possessives and adverbs, weak forms as Xº”. Paper Presented at Linguistic Symposium on Romance Language. 32. Toronto.
Chomsky, N. (1995). The Minimalist Program. Cambridge: MIT press.
Cinque, G. (1999). Adverb and Functional Head. New ­York: Oxford  University Press.
Cinque, G. (2003). “Issues in adverbial syntax”. Lingua. 114. 683–710.                             
Emonds, J. (1976). A Transformational Approach to English Syntax: Root Structure – Preserving and local Transformation. New York: Academic Press.
Ernst, T. (2002). The Syntax of Adjuncts. Cambridge: University Press.
Haider, H. (2000). “Adverb placement – convergence of structure and licensing”. Theoretical Linguistics. 26. 95 – 134.
Jakendoff, R. S. (1972). Semantic Interpretation in Generative Grammar. Cambridge, Massachusetts and London: The MIT Press.       
Kim, R. (2004). “Syntax and semantics of adverbs”. English Language and Linguistics. 17. 209 – 231.
Larson, R. (1988). “On the double object construction”. Linguistic Inquiry. 19. (335 – 391).
Potsdom, E. (1998). “A syntax for adverbs”. The Proceedings of the 1998 Western Conference on Linguistics (wecol1998). 397-411.
Rochette, A. (1990). The Selectional Properties of Adverbs. Chicago: Linguistics Society.
Schlyter, S. (2001). “Adverbs and functional categories in L1 and L2 acquisition of frrench. ms, Univ. of Lund”. In J. M. Dewaele (ed.). Focus on French as a Foreign Language: Multidisciplinary Approaches. Vol 10:(Multilingual Matters).
Sportiche, D. (1988). “The syntax of adverbs” .In McGill working papers in Linguistics, Special Issue on Comparative German Syntax. Montreal: McGill University. 280-310.
Tang, C. C. J. (2001). “Functional projection and adverbial expression in Chinese”. Language and Linguistics. 2(2). 203–241.