Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of English Language and Literature, Sistan and Baluchestan University, Zahedan, Iran,
2 PhD in General Linguistics, Sistan and Baluchestan University, Zahedan, Iran;
3 MA of Linguistics, Sistan and Baluchestan University, Zahedan, Iran
Abstract
Since no Indication system is neutral from the ideological point of view, it is possible to discover the hidden relationships and to re-publishing the latent ideologies in the deepening of language by recognizing the language and discovering the underlying layers. Discourse structures, by organizing their own system of signage, shape our understanding of reality. The present research explored the framework of ideological structure in deference demanding men's discourse, based on Van Dijk theory (2006). In this study, the researchers attended to 20 family courts in Birjand and collect written information from twenty deference demanding men from urban class at age of 25-45 and degree of Diploma and Bachelor. The present paper sought to explain what language strategies and tools men use to achieve their ideological goals and to make the judge make a decision for their best. The referral strategies of these individuals were determined by the "ideological square" model of Van Dijk (2006) and the frequency of each side of the square will be determined. The results showed that demanding men use a variety of linguistic strategies to increase the negative attitude of their wives (%58) and magnify their positive attitude (%27). The population of the study used less than the other two sides of the ideological square (the reduction of positive points the outsiders and negative points of themselves), which is in the same line with the theory of Van Dijk (2006).
Keywords
تحلیل گفتمان انتقادی[1] یکی از رویکردهای پژوهشی است که در دهههای اخیر بسیار به آن پرداختهاند و بهطور فزایندهای در حال گسترش است. نظریة گفتمان تأکید میکند که زبان، نظامی رابطهای از معانی و جملات است که هویت سوژهها را میسازد. معانی، تفاسیر و کردارها هم بهطرز جداییناپذیری به هم مرتبطاند (Howarth & Stavrakakis, 2000: 5-6). یکی از حوزههای تجلی زبان، استفادۀ آن در بافت حقوقی، قضایی و دادگاهی است. تحلیل گفتمان حقوقی، ویژگیهای زبان را برای برقراری ارتباط میان باورها و اندیشهها، در بافت عظیم اجتماع حقوقی و قضایی مورد بررسی قرار میدهد.
وندایک[2] بر این باور است که بین ساختارهای گفتمان و ساختارهای اجتماعی رابطۀ مستقیمی وجود ندارد و آنها همیشه بهواسطۀ شناخت فردی و اجتماعی به یکدیگر مرتبط میشوند و شناخت، حلقۀ گمشدۀ بسیاری از مطالعات زبانشناسی و تحلیل گفتمان انتقادی است. ازاینرو، او مثلث «جامعه ـ شناخت ـ گفتمان» را ارائه میدهد. بهدلیل اینکه اساساً ماهیت گفتمان کلامی است، تحلیل گفتمان انتقادی نیازمند پایۀ صرفاً زبانشناختی نیز هست. در مثلث وندایک، گفتمان در مفهوم گسترده به رویدادی ارتباطی اطلاق میشود که شامل تعاملات گفتاری، متن نوشتاری، حرکات بدن، تصاویر و سایر دلالتهای نشانه شناختی است. اعضای گروههای اجتماعی نیز در راستای همین طرحوارۀ ایدئولوژیکی به قطببندی میان خودشان و دیگران میپردازند. وندایک در جریان مطالعات خود، ابزاری مفهومی به نام» مربع ایدئولوژیکی «معرفی و ارائه کرد که بنا بر اظهارات وی، تعیینکنندۀ انتخاب استراتژیهای ارجاعی است (Richardson, 2007: 15).
اولین تحقیقات انجامشده در حوزة گفتمان حقوقی به پژوهشهای کریستال و دیوی[3] (1969) باز میگردد که بر روی گونۀ زبان حقوقی کار کرده بودند. آدامز[4] (1996) در پژوهشی با رویکرد زبانشناسی حقوقی به تحلیل گفتمان مظنونین پرداخته است. همچنین، کوتریل[5] (2003) در رسالهای به بررسی گفتمان دادگاه کیفری با تمرکز بر دادگاه سیمپسون[6]، بهعنوان نمونۀ بارز گفتمان جنجالبرانگیز دادگاه در سیستم انگلوـآمریکایی[7] پرداخته است. وی تحقیق خود را با این فرض آغاز کرده است که صحنة دادگاه، یک فضای گفتمانی چند جزئی است. در ادامه، به بررسی راهبردهایی پرداخته است که بهوسیلۀ وکلای مدافع در راستای ارائۀ گواهی شهادت تولید شدهاند. لارسون[8] (2017) در کتاب درکها در دستورالعملها، چگونه استعارهها چالشهای حقوقی در عصر دیجیتال را توصیف میکنند[9]، به شرح چگونگی درک رمزها در عالم حقوق پرداخته است. وی در این کتاب بیشتر استعاره در بافت حقوقی و بخصوص، در حوزه دیجیتال و چگونگی درک رمزها را بررسی کرده است.
در ایران نیز مطالعات متعددی در زمینۀ تحلیل گفتمان حقوقی صورت گرفته است. آقاگلزاده (1384) در مقالهای با نام «زبانشناسی قضایی (قانونی) رویکردی نوین در زبانشناسی کاربردی»، برای اولین بار این رویکرد نوین را به جامعه علمی ایران معرفی نمود. از سایر مقالات و پایاننامههای داخلی موجود در این حوزه میتوان به مؤمنی (1391)، لسانی و بریمانی (1392)، روشن (1394) و تقیپور (1394) اشاره کرد. در تازهترین تحقیقات رضویان و جلیلی (1396) به تحلیل ویژگیهای گفتاری متهمان کلاهبرداری از منظر زبانشناسی حقوقی پرداخته و با روش توصیفی، گفتار این متهمان را از مراحل نخست بازجویی تا بازپرسی و دادگاه تببین و توصیف کردهاند. نتایج حاکی از آن است که داشتن دانش پسزمینهای، رعایت اصل ادب، اصل توجیه و تهدید غیر مستقیم از ویژگیهای اصلی و ثابت گفتار این گروه از مجرمان است. همچنین، حلاجزاده بناب (1396) با رویکرد زبانشناسی حقوقی و در چارچوب نظریه وندایک (2006) به تحلیل ساختهای ایدئولوژیک در گفتمان زنان خواستار طلاق پرداخته است. وی در این اثر به بررسی و تحلیل شیوۀ استفاده زنان از ابزارهای زبانی برای بیان ایدئولوژیک خواستههایشان و راههای اقناع قاضی میپردازد. حلاجزاده با بهرهگیری از الگوی اضلاع مربع ایدئولوژیک وندایک، نشان میدهد این زنان از همۀ ابزارهای زبانی برای بیان ایدئولوژیک خواستههایشان و راههای اقناع قاضی بهره میبرند تا به بزرگنمایی کارهای منفی همسران و اطرافیانش بپردازند و اعمال منفی خود و کارهای مثبت طرف مقابل را کماهمیتتر نشان دهند .
در این پژوهش فرض بر این است که مردان خواهان تمکین برای رسیدن به اهدافشان، در کلام از ابزارهای زبانی استفاده میکنند تا بتوانند مخاطب را با ایدئولوژی خود همراه سازند. پژوهش حاضر بر مبنای نظریۀ تحلیل گفتمان انتقادی وندایک (2006) سعی دارد تا مشخص سازد که مردان از چه ابزارهای زبانی در دادگاههای خانواده برای پیشبرد ایدئولوژی خود استفاده میکنند. از دیگر اهداف تحقیق پیشرو، این است که مردان خواهان تمکین در دادگاههای خانواده از کدامیک از اضلاع چهارگانۀ مربع ایدئولوژی وندایک بیشتر بهره میبرند. در انتها، نتایج به دست آمده با گفتمان زنان خواستار طلاق در دادگاههای خانواده از منظر تفاوت گفتمان جنسیتی مقایسه میشود. زبانشناسی حقوقی رویکرد نوینی در زبانشناسی کاربردی بهشمار میرود که بر عملکرد شاخههای متعدد زبانشناسی همچون تحلیل گفتمان، معنیشناسی (در تشخیص معانی حقوقی واژگان)، آواشناسی (در تشخیص هویت)، نگارش متون حقوقی (در ارتباط با قانون) نظارت دارد (آقاگلزاده، 1384: 217).
1. چهارچوب نظری
1-1. نظریۀ وندایک (2006)
در این مقاله، بر مبنای تئوری جامعه، شناخت و گفتمان وندایک (2006) و الگوی مربعِ ایدئولوژیک وی، به بررسی و تحلیل گفتمان مردان خواهان تمکین خواهیم پرداخت. میخواهیم در گفتمان مردان خواهان تمکین در دادگاه خانواده به زیربنایی که از دید مخاطب پنهان شده است، برسیم تا بتوانیم تعیین کنیم که در گفتمان این مردان، خودیها و غیرخودیها چه کسانی هستند و این کنشگران از کدامین ابزارهای زبانی برای بیان ایدئولوژیهای خود بهره میبرند.
وندایک به سه بُعد اصلی گفتمان معتقد است: 1- کاربرد زبان (گفتمان)؛
2- برقراری ارتباط میان باورها (شناخت)؛ 3- تعامل در موقعیت اجتماعی (جامعه). بهنظر او، وظیفه اصلی تحلیل گفتمان فراهم آوردن توصیفی یکپارچه از این سه بعد اصلی گفتمان است که چگونه کاربرد زبان بر باورها تأثیر میگذارد یا برعکس؟ چگونه تعامل بر نحوۀ سخن گفتن مردم تأثیر میگذارد؟ و چگونه باورها، کاربرد زبان و تعامل را کنترل میکنند؟ وندایک معتقد است که اساساً گفتمان ماهیتی کلامی دارد و در نتیجه تحلیل گفتمان انتقادی، با رویکرد زبانشناختی از اهمیت بالایی برخوردار است (Van Dijk, 2001).
کنشگران زبان نیز در راستای همین طرحوارۀ ایدئولوژیک، پیوسته در حال گروهبندی خود و دیگران هستند تا ضمن هویتدهی به کنشگران حاضر، بتوانند ویژگیهایی را به گروههای خودی و غیر خودی نسبت دهند. وی در همین راستا مربع ایدئولوژیک را معرفی نموده است که در این مربع «غیرخودیها[10]» از هر گروهی که باشند به گونهای منفی معرفی و توصیف و «خودیها[11]» به گونهای مثبت بازشناسانده میشوند. این امر از طریق بزرگنمایی ویژگیها و فعالیتهای اجتماعی منفی «مال آنها» و کمرنگ کردن ویژگیها و فعالیتهای اجتماعی مثبت «آنها»، و برعکس، بزرگ کردن ویژگیها و فعالیتهای مثبت «مال ما» و کوچک جلوه دادن ویژگیها و فعالیتهای منفی «مال ما» صورت میگیرد. بنابراین، در استفاده از استراتژیهای ارجاعی، کلمات و عبارات مثبت برای ارجاع به «ما» بکار برده میشوند و واژگان منفی به «آنها» ارجاع داده میشود. به طور کلی، اضلاع مربع ایدئولوژیک عبارتاند از:
الف) تأکید بر نکات مثبت خودی یا گروه خودیها
ب) تأکید بر نکات منفی غیرخودی یا گروه غیر خودیها
ج) رفع تأکید از نکات منفی خود یا گروه خودیها
د) رفع تأکید از نکات مثبت غیرخودی یا گروه غیرخودیها
کنشگران برای رسیدن به چهار هدف بالا از ابزارها و راهبرد زبانی متعددی بهره میبرند تا بتوانند مطابق با ایدئولوژی خود، مخاطب و شنونده را اقناع نموده و با خود همراه سازند. از ابزارهای زبانی و استراتژیهای مورد استفاده، میتوان به راهبردهای زبانی نظیر «توصیف کنشگر[12]، مقولهبندی[13] و قطببندی، مقایسه کردن[14]، حُسن تعبیر[15]، تکذیب کنندهها[16]، گواهنمایی[17]، نمونه و مثال آوردن[18]، تعمیم[19]، بازی با آمار و ارقام[20]، اغراق[21]، کنایه[22]، بیان هنجارها[23]، استعاره[24]، تلویح[25]، از پیش انگاری[26]، انتخاب کلمه[27]، قربانی سازی[28]، ابهام (عدم شفافیت)[29]، بار مسئولیت[30]» اشاره کرد.
2. روش پژوهش
در این پژوهش، محققان با حضور در 20 جلسه دادگاه خانوادۀ شهر بیرجند و جمعآوری دادهها به صورت مکتوب از 20 مرد خواهان تمکین زوجه از میان سنین 25 تا 45 سال، دارای مدرک تحصیلی دیپلم تا لیسانس و از طبقه شهری، به مطالعه و بررسی پرداختهاند. اطلاعات جمعآوری شده و اظهارات با توجه به الگوی وندایک (2006) به چهار دسته «بزرگنمایی نکات مثبت خود»، «بزرگنمایی نکات منفی غیرخود»، «کوچکنمایی نکات منفی خود» و «کوچکنمایی نکات مثبت غیر خود» طبقهبندی شده و میزان رخداد هر دسته از جملات بهصورت جداول و نمودارهایی رسم و سپس، راهبردها و استراتژیهای زبانی مطرح در نظریۀ وندایک (2006) از هر یک از این دستهها، مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
حضور در جلسات دادگاههای خانواده به علت طرح مسائل خانوادگی و ناموسی دارای موانع زیادی بود، که با تلاش بسیار و مساعدت مسئولان ذیربط سعی شد تا مجوزهای لازم کسب و راه برای حضور در دادگاه هموار گردد. همچنین بهدلیل ممنوعبودن استفاده از لوازم الکترونیکی و شنود در محیط قضایی، جهت ثبت اظهارات طرفین در دادگاه، محققان تنها به ثبت مکتوب اظهارات کنشگران اکتفا نمودند.
3. تجزیه وتحلیل دادهها
مردان خواستار تمکین نیز همچون سایر کنشگران اجتماعی، در راستای اقناع مخاطب از ابزارهای زبانی متعددی برای رسیدن به هدف خود بهره میبرند. راهبردهای مورد استفادۀ این مردان عبارتاند از:
3ـ1. واژهها
اهل زبان برای اشاره به اشخاص، گروهها، روابط اجتماعی یا موضوعات اجتماعی یکسان، معمولاً بنا بر نوع گفتمان، بافت شخصی (وضعیت روحی، عقیده، و دیدگاه)، بافت اجتماعی (رسمی بودن، آشنایی، عضویت در گروه و روابط سلطه) و بافت اجتماعیـفرهنگی (گونههای زبانی، گویش اجتماعی، هنجارها و ارزشها)، امکان انتخاب چندین کلمه را دارند. بسیاری از این واژهها منشأ ایدئولوژیک دارند. همینطور، این امر در مورد بازنمایی مشارکین گفتمان و روابط متقابل آنان در مدلهای موجود و بازنمایی مشارکین و کنشها در مدلهای رویدادی نیز مصداق پیدا میکند (Van Dijk, 1985).
همین رویکرد در مردان خواهان تمکین زوجه در دادگاههای خانواده نیز به وفور یافت میشود و آنان نیز از این ابزارهای ایدئولوژیک و واژههای دارای بار معنایی استفاده میکنند. در گفتمان مردان در دادگاه، بیشترین تلاش بر روی این مسأله است تا با استفاده از واژههای دارای بار ایدئولوژیک، بر مثبت جلوهدادن خود و گروه خودیها و همچنین منفی جلوهدادن دیگری و گروه غیر خودیها تأکید کنند.
در زیر نمونههایی از اظهارات مردان در جهت بزرگنمایی نقاط منفی همسرشان آورده شده است. لازم به ذکر است، واژههای دارای بار ایدئولوژیک پررنگ شدهاند.
1ـ همسرم یهدندس، به حرفم اصلاً گوش نمیده.
2ـ آخرین چیزی که براش مهمه خونوادس.
3ـ بعدده سال زندگی مشترک در حق من خیانتکرده.
4ـ تو خانواده و آشناها منو بدنام کرده.
5ـ همش با من قهر میکنه.
6ـ بدون اجازهمن توی شهر برا خودش خونه اجاره کرده.
7ـ حرفاش همش دروغه.
8ـ زنم سردمزاجه، تمکین نمیکنه.
با بررسی جملات بالا میتوان به وضوح دید که مردان در اظهارات خود در دادگاه از کلماتی استفاده میکنند که دارای بار ایدئولوژیک است. به عنوان نمونه، در مثال شماره (1) مرد با استفاده از اضافۀ استعاری در پی برجستهسازی ویژگی منفی همسرش (لجبازی) است. پیام کاربردشناختی گوینده با آوردن این عبارت این است که خود را بر حق میداند و انتظار دارد همسرش نیز این واقعیت را بپذیرد و عقایدش را زیر سؤال نبرد. در ادامه، مرد قید تأکید «اصلاً» را آورده است. قیدها در جمله عنصر قطعیت و قطبیت کلام را مشخص و تکلیف مخاطب را در برداشتی که از کلام گوینده دارد، روشن میکنند و در اینجا نیز مرد قصد دارد اوج نارضایتی از همسرش را به مخاطب بیان دارد.
مرد خواهان تمکین در مثال شماره (4) از کلمه «بدنام» استفاده کرده است. گوینده برای شدّت بخشیدن به میزان تأثیری که از رفتار همسرش پذیرفته، از لفظ بدنامی استفاده کرده است. همچنین، در زبان فارسی واژۀ بدنامی از لحاظ اجتماعی و کاربردشناسی آبرو، ناموس و مسائل اعتقادی را دربرمیگیرد و دارای بار عاطفی بالایی است. گوینده با بهکارگیری این کلمه خواسته است خود را نسبت به این مسائل حساس و بالعکس، طرف مقابل را بیتوجه نشان دهد تا به هدف خود در بازنمایی منفی همسر و مثبت خود نائل گردد.
عبارت شماره (5) نیز حاوی قید تکرار «همش» و در جهت بزرگنمایی صفت منفی همسر یعنی «قهرکردنش» استفاده شده است. همچنین کاربرد این صفت به دلیل اینکه عموماً برای کودکان استفاده میشود، دارای بار ایدئولوژیک منفی دوجانبه نیز هست.
نسبت دادن صفت «سردمزاجی» به همسر در مثال شماره (8) به منظور نشان دادن عمق مشکلات در روابط زناشویی و همچنین سلب مشکل از خود است. همچنین در ادامه استفاده از کلمه «تمکین» با هوشیاری آورده شده است؛ زیرا اشاره به تمکین یعنی اطاعت کامل از شوهر که هم تمکین عام (اطاعت در مواردی غیر از روابط جنسی) و هم تمکین خاص (روابط جنسی و زناشویی) را شامل میشود. از طرف دیگر بهکار بردن کلمات «تمکین» و «سردمزاجی» بجای کلمات جنسیتر و دور از هنجار اجتماع، به نوعی حُسن تعبیر نیز هستند. مرد نخواسته است مستقیم به مسائل زناشویی بین خود و همسرش اشاره کند تا از این طریق به حفظ هنجار اجتماع، متناسب با فضای دادگاه نائل گردد.
در مثالهای زیر مردان برای بزرگنمایی کارهای مثبت خود، واژههای اغراق شده را بکار میگیرند تا ایدئولوژی خود را از طریق راهبردهای زبانی به کرسی بنشانند (کلمات پررنگ شده، کلمات دارای بار ایدئولوژیک میباشند).
1ـ بنده حاضرمتعهدبدم که هرچی آموزش و پرورش بهش حقوق میده، ماهیانه بهش بدم.
2ـ تو این ده سال زندگی در حد عالی براش فراهم کردم.
3ـ به خاطر لجبازیش و اینکه خانوادمون از هم نپاشه، تو بیمه مشغول کارشکردم.
4ـ من آدم پاکوسالمیام.
5ـ هر روز از صب تا شب مثلخرکار کردم.
6ـ همه جوره باهاش کنار اومدم.
در جمله شماره (9) مرد با رفت و آمد همسرش به خارج شهر جهت آموزگاری مدرسه مشکل دارد و با بیان اینکه «تعهد» میدهد تا به همان میزان حقوق به همسرش پرداخت کند، سعی دارد هم مخالفت خود دربارۀ به سرکار رفتن همسرش را بهطور ضمنی اظهار داشته و از طرفی خود را منطقی جلوه دهد. همچنین میتوان دید که گوینده از میان کلمات مترادف یا نزدیک به هم، برای بیان کمکخرج یا نفقه، از کلمه «ماهیانه» استفاده کرده که به لحاظ کلامی دارای بار ایدئولوژیک است، زیرا فرد را متعد جلوه داده و به شنونده اطمینان میدهد که نسبت به حقوق همسرش متعهد است.
در مثال شماره (10) مرد برای اشاره به تهیة امکانات زندگی از «فراهم کردن» استفاده کرده تا از این طریق خود را عنصر مفید و مُولّد خانواده نشان داده و نیز این امر را با صفت تفصیلی «حدعالی» همراه ساخته است تا نشان دهد چیزی برای همسرش کم نگذاشته و بهترین شرایط را برای خانوادهاش مهیا کرده است.
بر اساس نظریه وندایک، میتوان ملاحظه کرد که گوینده در مثال شمارة (13) با استفاده از کلمۀ «خر» که همزمان دارای چندین استراتژی زبانی و ایدئولوژیکی است، اولاٌ از راهبرد «تشبیه» استفاده کرده و با مقایسۀ خود با خر به میزان فراوان کار و تلاشش برای خانواده اشاره میکند و خود را فردی سختکوش جلوه میدهد، ثانیاً با این تشبیه و نیز استفاده از کلماتی نظیر «صُب تا شب»، خود را بازنده و قربانی این رابطه میداند و از راهبردِ زبانی «قربانیسازی» بهره میبرد. به وضوح روشن است که گوینده با آوردن این تعبیر به جای استفاده از معادلهایی نظیر «کار زیاد»، «تلاش فراوان» و ... از عبارتی استفاده کرده که دارای بار عاطفی منفی بالاییست.
در جمله شماره (14) عبارت «کنار اومدم» بهطور ضمنی این مفهوم را بیان میدارد که همسرم دارای مشکلات فراوانی است و این من هستم که به خاطر زندگیام با مشکلات او کنار آمدهام. در واقع مرد ابتدا به برجستهسازی ویژگی منفی همسرش پرداخته و سپس با راهبرد واژگانی سعی در بزرگنمایی رفتار مثبت خود، داشته است. گویندة مرد همچنین تلاش دارد تا با تعدادی از واژههای خاص نظیر (کنار اومدم، مشغول به کار کردم، زندگی در حد عالی فراهم کردم)، مسئولیتپذیری خود را در مقابل عدم کفایت طرف مقابل نشان دهد.
همانطور که در بخشهای قبل بدان اشاره شد، پارهای از کلمات دارای بار ایدئولوژیک و معنایی هستند که گوینده با استفاده از آنها سعی در پیشبرد اهداف خود دارد. مردان خواهان تمکین زوجه در دادگاههای خانواده جهت اغنای قاضی از میان چند واژۀ هممعنا در محور جانشینی، گونهای خاص را برمیگزینند که دارای بار ایدئولوژیک برجستهتری باشد. از مجموع 315 واژه با این ویژگی، 182 واژه در جهت بزرگنمایی اشتباهات و ویژگیهای منفی همسر و 75 واژه برای بزرگنمایی کارهای مثبت خود استفاده شده است.
3-2. معنیشناسی موضعی[31]
همانند راهبردِ واژگانی در گفتمان، در مورد معنی نیز بهگونهای عامتر همین رویه وجود دارد. انسجام موضعی به مدلها، یعنی به بازنماییهای موقعیت که تحت کنترل ایدئولوژی هستند، بستگی دارد. بنابراین، دلایل و علل جانبدارانهای که روابط را در مدل تعریف میکنند، ممکن است در معنیشناسی موضعیِ
تعصبآمیز جلوهگر شوند (Van Dijk, 1993).
یکی از ویژگیهای معنیشناسی گفتمانی و روابط آن با مدلهای ذهنیِ زیربنایی، ضمنی بودن آن است. از آنجا که ممکن است بخشهایی از مدلها برای گیرندگان بدیع باشد، گویندگان میتوانند این اطلاعات را بدیهی فرض کنند. اینگونه فرایندهای معمول در دانش متقابل ممکن است به لحاظ ایدئولوژیک نیز کنترل شوند (Van Dijk, 1998 & Flower, 1991).
با توجه به معنیشناسی موضعی در مجموع میتوان دریافت در این گفتمانها مسائلی که به ضرر خودیها تمام میشود، ضمنی باقیمانده و مسائلی که به ضرر غیر خودیها است بهطور صریح بیان میشود و برعکس، مسائلی که به نفع خودیها است بهطور صریح بیان شده و ویژگیهای مثبت غیرخودیها ضمنی باقی میماند (وندایک، 1389: 445).
طی بررسی اظهارات مردان خواهان تمکین زوجه در جلسات دادگاه ملاحظه شد که آنها در موارد کمی به کوچکنمایی مسائل منفی خود پرداخته و در اغلب موارد، صحبتی از کارهای منفی خود نمیکنند. گویندگان اغلب این مسائل را
بهصورت ضمنی باقی گذارده و در سخنانشان به آنها اشارهای نمیکنند. در پژوهش حاضر، این مردان از 315 واژۀ دارای بار ایدئولوژیکی که در جلسه دادگاه بیان کردند، تنها در 35 مورد به خصوصیات منفی خود اشاره کرده و در اغلب این موارد نیز این اعمال را معلول رفتار همسر قلمداد نمودند و یا امری طبیعی و منطبق با عُرف اجتماع دانستند. به عنوان مثال در جملات زیر:
1ـ همسرم بدون اجازه من مسافرت میره، بندرعباس و شمال ... منم تو نبودش نیازامو از راه دیگه برطرف میکنم.
2ـ یکسره خونه باباشه، بعد از من انتظار پولم داره.
3ـ هربار میرم سمتش یه بهونهای میاره، خب منم آدمم، تحملم حدی داره.
در مثال شماره (15) مرد برای توجیه رفتار منفی خود یعنی عدم پایبندی به همسرش و داشتن رابطه با فردی دیگر، در ابتدای صحبتهایش خطاب به قاضی از عدم حضور همسر در خانه و انجامندادن وظایف شکایت کرده تا با این کار از رفتار منفی خود رفع تأکید کند و به گونهای عمل منفی خود را معلول رفتار بد همسرش بداند.
در مثال شماره (16) مرد قصد دارد تا با استفاده از قید حالت «یکسره» در ابتدای جمله، به اغراق در کار همسرش پرداخته و رفتارش را منفیتر جلوه دهد. همچنین مرد با علم به اینکه هر زنی که در خانه شوهرش حضور پیدا نکند مستحق دریافت خرجی نیست، عمل منفی خود را توجیه میکند و قبل از بیان اشتباه خود، آن را معلول رفتار همسرش میداند. این عمل در واقع
«طبیعیسازی» موضوع است تا قصور خود (خرجی ندادن) را با بیان عملی منفی از همسرش به حاشیه براند و ضمنی باقی بگذارد.
در مثال شماره (17) مرد برای اینکه به سردی و بدرفتاری خود نسبت به همسرش اشارهای کند، قبل از هرچیز، این رفتار را معلول عدم تمکین همسرش میداند. گوینده در ابتدا به عدم تمکین خاص همسرش اشارهای میکند و اینکه در موقعیت نامطلوبی توسط او قرار گرفته و در ادامه با مقایسۀ خود با دیگران اینگونه بیان میدارد که این رفتار تنها مختص او نیست و هر شخصی بجای او بود، همین رفتار را انجام میداد. گوینده در این جمله، هم به برجستهسازی و بزرگنمایی رفتار منفی طرف مقابل پرداخته و هم به حاشیهراندن رفتار منفی خود اقدام کرده است.
3-3. معنیشناسی عام: سرفصلها
سرفصلها گزارههای معنایی هستند که از نظر گویندگان از سایر اطلاعات گفتمان مهمتر و دارای بار ایدئولوژیک بیشتری هستند. بر اساس این تعریف نیز میتوان در اینجا از افراد گروه خودی انتظار داشت که از اطلاعاتی که با منافع و یا خودانگارۀ مثبتشان ناهمخوان است، اهمیتزدایی کنند و در عوض به برجستهسازی اطلاعاتی بپردازند که بر خصوصیات نامطلوب غیرخودیها تأکید دارند (Van Dijk, 1991).
مردان خواهان تمکین نیز از همین رویه استفاده کرده و در ابتدا به بیان ویژگیهای منفی غیرخودی میپردازند. این افراد در اظهارات خود، اولویت را به مطالب مربوط به «خصوصیات منفی» همسران خود داده و آن ویژگیها را قبل از دیگر مسائل، بیان میکنند. همچنین، دیگر اظهارات نظیر «بزرگنمایی ویژگیهای مثبت خودی» و «کوچکنمایی خصوصیات مثبت غیرخودی» را در مرتبههای بعدی و یا در پایان بیان میکنند و یا از آن ذکری به میان نمیآورند. در جدول زیر، جملات اول یک جلسه در ستون سمت راست و اظهارات پایانی همان جلسه در ستون سمت چپ داده شده است:
جدول (1): اظهارات اول و آخر زوجها
جملات اول اظهارات |
جملات آخر اظهارات |
زنم بعد چهار ماه زندگی رو وِل کرده و برنمیگرده. |
همه جوره باهاش کنار اومدم. |
خانمم لجبازه، سر هرچیزی قهر میکنه. |
همه اول ازدواجشون اختلاف سلیقه و مشاجره به وجود میاد، تو همه زندگیا هست. |
بدون عذر شرعی از تکالیف خودش امتناع میکنه. |
به خاطر اینکه خانوادمون از هم نپاشه، تو بیمه دی مشغول بکارش کردم. |
آخرین چیزی که براش مهمه خونوادست. |
اگه معلم خوبیه به فکر خانواده خودش باشه. |
خواهرش بهم ناسزا میگه. |
این خانم پنج سال با من بوده، اگه بهم علاقه نداشت، پنج سال تحمل نمیکرد. |
به حرف من گوش نمیده و تمکین نمیکنه. |
من منزل براش تهیه کردم و اجاره میدم ولی پاشو تو خونه نذاشته. |
همانطور که اشاره شد در جدول بالا جملاتِ حاوی بزرگنمایی غیرخودیها در ابتدای بیانات مطرح شده و به دنبال آن مطالب کماهمیتتر که غالباً علل اصلی دادخواست تمکین نیستند، بیان میگردند. به طور مثال مردی در ابتدای اظهاراتش در دادگاه بیان میدارد که همسرش لجباز است و بر سر کوچکترین مسائل با او قهر میکند. این امر زندگی را برای او دشوار کرده و از شرایط رضایت ندارد. میبینیم در اینجا مرد برای پیاده سازی ایدئولوژیاش در جهت اقناع قاضی به ذکر نکات منفی همسرش در ابتدا پرداخته است. او در آخرین اظهاراتش اشارهای به مشاجراتی که با همسرش داشته میکند و به توجیه ایراد ضرب و جرحی که انجام داده میپردازد. جملات ابتدایی او در جهت «بزرگنمایی ویژگی منفی» همسرش و جملاتی که در انتها بیان میکند در جهت «کوچکنمایی ویژگی منفی» خودش است.
در مثالی دیگر میبینیم که مرد ابتدا مسألۀ عدم تمکین عام همسرش را در انتخاب محل زندگی مطرح میکند و از تبعیتناپذیزی همسرش شاکی است. طرح درخواست اصلی و اساسی او در ابتدا بیان شده و در انتهای صحبتهایش اشاراتی به کارهای مثبت خود، نظیر فراهم آوردن امکانات برای زندگی و تأمین مسکن و سرپناه میپردازد و سعی دارد قاضی را با خود همراه ساخته و خودش را منطقی جلوه دهد. همانطور که قبلاً ذکر شد، بزرگنمایی ویژگیهای منفی غیرخودی و بزرگنمایی ویژگیهای مثبت خودی در درجة بالاتری از اهمیت به نسبت دیگر اضلاع مربع ایدئولوژیک وندایک (2006) قرار دارند.
3-4. دستور
در ساختارهای نحوی، بهطور مثال ترتیب کلمات و نیز ساختارهای تبادلی جملات، ممکن است بر ایدئولوژی خاصی دلالت داشته باشد؛ مثلاً در دستور زبان انگلیسی عاملیت، مسئول یا فاعل دستوری دارای نقشی است و در جایگاه آغازین قرار میگیرد. ممکن است که عقاید تحت نظارت ایدئولوژی خاصی، باعث تفاوت در قالب صورتهای نحوی شود (حسینعلی قجری و جواد نظری، 1392).
تبیین نظری این گونههای نحوی، منشأ ایدئولوژیک دارند و باید بر حسب ساختارهای مدل ارائه شوند. برجستگیهای نحوی بیانگر یا القاکنندۀ برجستگی معنایی است که به نوبۀ خود ممکن است مرتبط با برجستگی بازیگران و خصوصیات آنها در مدلهای ذهنی باشد؛ به طور مثال اگر خصوصیات منفی گروههای غیرخودی در مدل برجسته باشند، ممکن است بر ترتیب نحوی کلمات و ساختار بند به گونهای تأثیر بگذارد که عاملیت و مسئولیت بازیگران گروه غیرخودی، به لحاظ نحوی مورد تأکید قرار گیرد (Van Dijk & Kintsch, 1983).
پس میتوان انتظار داشت، ساختهای نحوی خاص نظیر منفیسازی، مبتداسازی و ... توسط مردان، به منظور پیشبرد ایدئولوژی خود در راستای اضلاع چهارگانۀ مربع ایدئولوژیک وندایک (2006) در دادگاههای خانواده استفاده شود. در ادامه به بررسی پارهای از این ساختهای نحوی میپردازیم.
3ـ4ـ1. ساختهای منفی
گفتار منفی از نظر گیون، یعنی در شرایط زمانی و مکانی خاصی که در آن
رویدادن وضعیت معمول بوده، عدم وقوع رویداد برجسته و حاوی اطلاع باشد. بر اساس نظر گیون، جملۀ منفی دارای اهداف ارتباطی و پیشانگارههایی متفاوت از جمله مثبت است. در جملۀ مثبت گوینده چیزی را میداند که شنونده نمیداند، ولی در جملۀ منفی معمولاً گوینده باور نادرست شنونده را تصحیح میکند (Croft, 1990).
مردان نیز عمدۀ ساختارهای منفی را در جهت تصحیح باور مخاطب بهکار میبرند؛ به شکلی که مخاطبین شکل مثبت این جملات را بهصورت پیشفرض در ذهن خود دارند و با بهکارگیری شکل منفی آنها، میتوانند این پیشفرض و باور ذهنی مخاطب را تصحیح نمایند، مثلاً در جملات زیر
1ـ همسرم یهدندس، به حرفم اصلاً گوش نمیده.
2ـ من منزل براش تهیه کردم و اجاره میدم ولی پاشو تو خونه نذاشته.
3ـ از سال گذشته عمل زناشویی باهم نداشتیم.
4ـ بدون عذر شرعی از تکالیف خودش امتناع میکنه.
5ـ میگه چون دست روم بلند کردی تمکین نمیکنم.
به دلیل اینکه گوینده به صورت پیشفرض و طبیعی، شکل مثبت این جملات را در ذهن دارد، با ذکر شکل منفی آن جمله سعی در بیان این واقعیت دارد که طرف مقابلش (غیرخودی) این خصلتها را ندارد. بهعنوان نمونه، در مثال شمارة (18) گوینده با این پیشفرض که همسر باید از شوهرش تمکین کند، برای بازنمایی منفی همسر خود از جملهای منفی استفاده میکند.
در مثال شماره (19) شخص شکل مثبت جمله را بهعنوان شرط لازم زندگی تلقی کرده و با بیان جملۀ منفی «پاشو تو خونه نذاشته»، این پیشفرض ذهنی را که هر زنی باید در خانه همسرش زندگی کند، بیان میدارد و با ساخت نحوی و شکلدادن جملهای منفی، همسرش را فاقد این پیشفرض وجودی قلمداد کرده و قصد دارد به مخاطب بفهماند که همسر او فاقد این ویژگی است.
از منظر دیگر، پارهای از جملات منفیِ بیانشده به بزرگنمایی ویژگیهای مثبت خود اشاره دارد؛ بدین صورت که گوینده با استفاده از ساختهای منفی در صدد مُبرا شدن از پارهای صفات منفی است. در زیر نمونهای از این جملات آورده شده است:
1ـ من از اون آدما نیستم که زنم هر چی خواست بپوشه.
2ـ نمیخوام زنم با غریبه گرم بگیره.
3ـ خونواده ما اهل مهمونی و پارتی گرفتن نیستن.
4ـ با آبرو و حیثیتم نمیخوام بازی بشه.
جملات بالا همگی به لحاظ نحوی منفی هستند و مقصود گوینده از بیان آنها تبریجویی خود از این صفات ناپسند است. برای نمونه، در مثال شماره (24) مرد از همکلامشدن و صمیمیشدن همسرش با اشخاص غریبه گلایه میکند. او با دو ایدئولوژی به بیان این جمله میپردازد: اولاً همسرش را فردی «بیعفت» معرفی میکند و ثانیاً، خود را فردی آگاه و متعهد معرفی میکند که برخلاف همسرش به این ارزشها پایبند است.
3ـ4ـ2. ساختهای تأکیدی
گونهای از ساختهای جملات، سازههای برجسته نام دارند که در آن زبانها از ابزارهای متفاوتی مانند ابزار آوایی، واژگانی و دستوری به منظور نشان دادن این سازهها استفاده میکنند. بهطور مثال، حرکت سازههایی از جمله به ابتدای آن، در جهت برجستهکردن آن سازه، یکی از ابزارهای دستوری متداول در زبانها برای بازنمایی تأکید است. نمونههای آن عبارت است از: اسنادی سازی و شبه اسنادی سازی (Butler, 2003: 167).
مردان خواهان تمکین نیز از این اظهارات در جهت القای ایدئولوژی خود و در راستای بزرگنمایی ویژگیهای منفی غیرخودی، قسمتی از گفته خود را با مبتداسازی یا اسنادی سازی، به ابتدای جمله آورده تا بهتر بتوانند به بزرگنمایی جنبههای منفی همسرانشان اشاره کنند و از این طریق، مخاطب خود را اقناع نمایند. در زیر نمونههایی از این جملات آورده شده است:
1ـ ول کرده دخترمو به امان خدا.
2ـ اول ازدواج همه اختلاف سلیقه و مشاجره دارن و تو همه زندگیا هست.
3ـ 400 هزار به حسابش واریز کردم، با این که تو خونه باباش بود.
4ـ از سال گذشته عمل زناشویی باهم نداشتیم.
ساخت طبیعی جمله شماره (27) چنین است: «دخترمو به امان خدا ول کرده». با پیشآیندسازیِ فعلِ «ول کرده» و حرکت دادن آن به ابتدای جمله تغییری در ساختار اصلی جمله پدیدار شده است. مرد با این ساخت سعی در برجسته سازی صفتِ «بیمسئولیتیِ» همسرش داشته است و همانگونه که قبلاً ذکر شد، در راستای «بزرگنمایی صفات منفی» همسر است.
ساخت طبیعی جمله (28) به این صورت است: «همۀ خانوادهها در اول ازدواجشان اختلاف سلیقه و مشاجره دارند». گوینده با جابجایی و پیشآیندسازیِ واژه «اول ازدواج» سعی دارد تا با برجستهسازی از طریق ساخت تأکیدی، به عادیسازی کارش بپردازد. او معتقد است بهدلیل اینکه هنوز در ابتدای زندگی هستند، این مسائل (اختلافات و کتککاری) طبیعی است و از راهبرد
کمرنگکردن ویژگیهای منفی خودی بهره برده است. بهعلاوه، مرد با تکرار «همه» در این مثال، این عنصر را مؤکد ساخته و سعی داشته تا با استفاده از راهبرد «بیان هنجارها» عملش را عادی جلوه دهد. گوینده از بین عناصر زبانی متعدد مورد استفاده در هر نمونه، آن عنصری که حائز اهمیت بیشتر بوده و برای اقناع هرچه بهتر مخاطب، آن را مناسب تشخیص داده، انتخاب کرده و سپس، با تکرار عین همان عنصر، مفهوم را برجسته ساخته است. این عملکرد با دو هدفِ تأکید بر منش مثبت خود و خودیها و برجستهسازی رفتار منفی طرف مقابل
بهکار رفته است.
در مثال شماره (29) هم ساخت طبیعی جمله اینگونه است که «با اینکه تو خونه باباش بود، به حسابش 400 هزار واریز کردم»، اما مرد برای پیشبرد ایدئولوژی خود از ساخت تأکیدی استفاده کرده و با آوردن گروه اسمی «400 هزار» به اول جمله و پیشآیندسازی آن، سعی در پررنگ کردن کمک مالیاش (بزرگنمایی ویژگی مثبت خودی) پرداخته است.
3ـ5. بلاغت
بر اساس آنچه تاکنون دیدیم، بیشترین تلاش مردان در دادگاه خانواده، بر روی بزرگنمایی نکات منفی و ویژگیهای منفی گروه غیرخودی است که برای نیل به ایدئولوژی و اقناع هر چه بیشتر مخاطب از انواع استراتژیهای کلامی و غیرکلامی استفاده میکنند. از طرفی میدانیم که ساختارهای خاصی در گفتمان، نظیر تکرار روساختی یا آرایههای ادبی مانند استعاره، ممکن است در مواردی ریشه در ایدئولوژی فرد داشته باشند. این امر زمانی رخ میدهد که ویژگیهای ناخوشایند خودی کماهمیت جلوه داده شده و درعینحال، ویژگیهای منفی غیرخودی مورد تأکید قرار بگیرند. بسیاری از آرایههایی که ما آنها را میشناسیم، نظیر مبالغه، اغراق، حسن تعبیر، تعدیل، تخفیف و تکرار و ...، دارای این تأثیر خاص بهعنوان کارکرد اصلی خود هستند (وندایک، ۱۳۸۹: ۴۵۰).
مردان خواهان تمکین نیز از آرایههای ادبی مثل کنایه، تشبیه، استعاره و از همه بیشتر اغراق استفاده کردهاند، چون اغراق بهترین و مناسبترین راه برای رسیدن به اهداف گفتمانی و اقناع ایدئولوژیک برای بزرگنمایی ایرادات طرف مقابل و برجستهسازی و مثبت نمایی اعمال خود است. در زیر نمونههایی از فنون بلاغت مورداستفاده مردان در دادگاه ذکر شده است:
1ـ همسرم یهدندس، به حرفم اصلاً گوش نمیده.
2ـ از همون اول زندگی سر ناسازگاری با من داشته و دائماً منو آزار میده.
3ـ دخترمو ول کرده به امان خدا.
4ـ همه آتیشاازگور خانوادش بلند میشه.
در مثال شماره (31) مرد از صفت مرکبِ «یکدنده» برای بیان ویژگی منفی همسرش یعنی لجبازی استفاده میکند و درواقع، این ترکیب به کنایه آمده است. در نمونه شماره (32) نیز ترکیب «سرِناساز» کنایه از عدم تفاهم دارد. در این جمله، گوینده از عباراتی نظیر «اول زندگی» و «دائماً» استفاده کرده است که نشان دهندۀ اغراق هستند.
در جمله شماره (33) جابجایی در محور جانشینی صورت گرفته است؛ عبارت «ول کردن به امان خدا» به کنایه از «رهاکردن» آمده است. در جمله شماره (34)، هم استعاره و هم اغراق دیده میشود، به این صورت که مرد مشکلات و درگیریهایش را به «آتشی» تشبیه کرده که منشأ آن آتش، خانواده همسر اوست و باعث و بانی تمام مشکلات او آنها هستند. در ضمن استفاده از واژه «همه» هم نشانگر اغراق است.
به علت عُرف اجتماع و قرار گرفتن در حضور قاضی، مردان معمولاً از صورتهای دارای حسن تعبیر در اظهاراتشان استفاده میکنند. مثلاً بجای اشاره صریح به رابطه جنسی، از عبارت «نزدیکی» یا «دوری» استفاده میکنند. به طور مثال نمونههایی از این جملات آورده شده است:
1ـ پشت سرم، جلوی بچهها بهم ناسزا میگه.
2ـ بدون عذر شرعی از تکالیف خودش امتناع میکنه.
3ـ از سال گذشته عمل زناشویی باهم نداشتیم.
4ـ سر چیزهای بی خود و الکی سر ناسازگاری رو با من شروع کرده.
در مثال شماره (35) گوینده به علت عُرف اجتماع و قرارگرفتن در حضور قاضی، برای اجتناب از ذکر واژههای بیادبانه، از واژۀ «ناسزا» استفاده کرده که نوعی حُسن تعبیر است. همچنین، در جمله شماره (36)، منظور گوینده از «عذر شرعی»، مسائل و عادات زنانگی همسرش است. گوینده با علم به این نکته که در این دوره، زن ملزم به تمکین خاص نیست، خود را پایبند به شرع و قانون نشان داده و از طرف دیگر همسرش را بیتوجه به حق و حقوق بر میشمارد. همچنین، منظور از «تکالیف» در این مثال، عمل نزدیکی و روابط زناشویی است که این عبارات در محور جانشینی بجای کلمات تابو بکار برده شده و دارای حُسن تعبیر است.
در خاتمه به منظور درک بهتر بسامد هریک از راهبردهای ایدئولوژیک
بهکاررفته توسط مردان در پژوهش حاضر، جدول آماری زیر ارائه میگردد:
جدول (2):میزان پراکندگی هر یک از اضلاع مربع ایدئولوژیک وندایک در گفتمان مردان خواهان تمکین زوجه
راهبرد |
تعداد |
درصد |
بزرگنمایی منفی غیر خودی |
182 |
58% |
بزرگنمایی مثبت خودی |
84 |
27% |
کوچکنمایی منفی خودی |
35 |
11% |
کوچکنمایی مثبت غیرخودی |
14 |
4% |
مجموع |
315 |
100% |
4. نتیجهگیری
با توجه به شواهد بهدستآمده از گفتمان مردان خواهان تمکین زوجه، به این نتیجه رسیدیم که این مردان برای اقناع دادگاه و پیادهسازی ایدئولوژی خود از انواع راهبردهای زبانی در جهت بزرگنمایی رفتارهای منفی همسر (غیرخودیها) و بزرگنمایی رفتار مثبت خود (خودیها) استفاده میکنند. همچنین، از دو ضلع دیگر مربع ایدئولوژیک وندایک (کوچکنمایی نکات مثبت طرف مقابل و کوچکنمایی نکات منفی خودی) کمتر استفاده میشود و این امر منطبق با نظر وندایک (2006) است. در نمونۀ مورد مطالعه از مجموع 315 جملۀ دارای بار ایدئولوژیک، 182 جمله (58%) در جهت بزرگنمایی نقاط منفی طرف مقابل و 84 جمله (27%) برای بزرگنمایی نقاط مثبت خودی استفاده شده است. مردان خواهان تمکین، در موارد کمی به کوچکنمایی مسائل منفی خود پرداخته و یا در اغلب موارد صحبتی از کارهای منفی خود نمیکردند که این امر با نظریۀ وندایک (2006)، یعنی ضمنی باقیگذاشتن نقاط منفی خودی و نقاط مثبت غیرخودی مطابقت دارد. همچنین با مقایسه آماری ابزارهای زبانی بهکاررفته توسط مردان خواهان تمکین در تحقیق حاضر با زنان خواستار طلاق (حلاجزاده بناب 1396)، مشخص میشود که مردان نیز همانند زنان از استراتژیهای زبانی مشابهی در جهت اقناع مخاطب خود استفاده میکنند و بیشتر راهبرد زبانیشان در جهت بزرگنمایی نکات منفی طرف مقابل و در مرحلة بعد بزرگنمایی نکات مثبت خودی است.
[1]. Critical discourse analysis
[2]. Van Dijk
[3]. Crystal & Davy
[4]. Adams
[5]. Cotterill
[6]. Simpson Court
[7]. Anglo-American System of Law
[8] .Larsson
[9] .Conceptions In The Code. How Metaphors Explain Legal Challenges in Digital Times
[10]. outsiders
[11]. insiders
[12]. actor description
[13]. categorization
[14]. comparision
[15]. euphemism
[16]. disclaimers
[17]. evidentiallity
[18]. example/Illustration
[19]. generalization
[20]. number game
[21]. hyperbole
[22]. irony
[23]. norm expression
[24]. metaphor
[25]. implication
[26]. presupposition
[27]. lexicalization
[28]. victimization
[29]. vagueness
[30]. burden
[31]. local semantics