نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبانشناسی واحد ایلام، دانشگاه آزاد اسلامی، ایلام، ایران

2 استادیار زبانشناسی واحد ایلام، دانشگاه آزاد اسلامی، ایلام، ایران

چکیده

هدفِ پژوهشِ حاضر بررسیِ فرایندِ مضاعف­سازی واژه­بستی و پیامدهای آن برای نحوِ زبان بر اساس داده­هائی از کردی کلهری است. به عبارت دیگر، مسأله این است که آیا مضاعف­سازی واژه­بستی حالتِ غالب در کردی کلهری است یا اینکه این فرایند مانند بسیاری از زبان­های دیگر منجر به منفک­شدنِ گروهِ اسمی از درونِ بند و خروجِ آن به سمتِ چپ یا راست می­گردد. تبیینِ تفاوتِ بین وند و واژه­بست نیز از اهدافِ دیگر این پژوهش است. پژوهشِ حاضر توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر ارائه استدلال جهتِ بررسی رابطة بین مضاعف­سازی واژه­بستی و ساخت نحوی در کردی کلهری است. این پژوهش عمدتاً بر اساس چارچوبِ ارائه­شده در  اسپنسر و لوئیز (2012) انجام گرفته است. برای گردآوری داده­ها، از شیوة میدانی، مشاهده، مصاحبه و مراجعه به منابع کتابخانه­ای، اقدام به جمع­آوری داده­ها شده است. نتایج نشان داد که فرایندِ مضاعف­سازی واژه­بستی به­صورت محدود در کردی کلهری مورد استفاده قرار
می­گیرد. در مقابل، برای اجتناب از حضورِ هم­زمانِ واژه­بست و گروهِ اسمی مرتبط با آن، گویشورانِ کردی کلهری اغلب به ساختِ نحوی خروج به چپ یا راست متوسل می­شوند و به­این­ترتیب، گروهِ اسمی (مفعولِ صریح) را از ساختار موضوعی جمله خارج می­کنند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Clitic Doubling and Dislocation of Direct Object based on Evidence from Kalhori Kurdish

نویسندگان [English]

  • Sara Ahmadi 1
  • Habib Gohari 2

1 PhD student in Linguistics, Ilam Branch, Islamic Azad University, Ilam, Iran;

2 Assistant Professor of Linguistics, Ilam Branch, Islamic Azad University, Ilam, Iran,

چکیده [English]

The present study aimed at investigating clitic doubling in Kalhori Kurdish. The implications of clitic doubling for Kurdish syntax were also investigated. In other words, it was attempted to find whether clitic doubling is a common feature of this language variety or it leads to some syntactic operations including (left or right) dislocation of NP arguments. Another implication of this study is to shed light on the distinction made between (inflectional) affix and clitic. The present study was a descriptive- analytic one in which many arguments were presented to deal with the nature of the relationship between clitic doubling and syntactic structure in Kalhori Kurdish. Theoretically, the present study was mainly based on the Spenser and Luis (2012). Observation, interview and field work were employed to collect the required data. The results indicated that clitic doubling is not a preferred process in Kalhori Kurdish. Instead, Kurdish speakers prefer to dislocate (to right or left) the relevant NP in the sentence to prevent both clitic and its related NP simultaneously.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Clitic
  • Doubling
  • Dislocation
  • Suffix
  • Enclitic
  • Kalhori Kurdish.

واژه­بست[1]ها به­عنوانِ مقوله­ای نقشی دارای خصوصیات و نقش­های متنوعی هستند و از لحاظ آوائی مقید و بدون تکیه ظاهر می­شوند. بنابراین، جهت تظاهر به میزبان[2] نیاز دارند و تقریباً روی مقولۀ میزبان هم حساستی ندارند و به
میزبان­هائی با مقولات نحویِ متفاوت، بعد از وندهای اشتقاقی و تصریفی
می­پیوندند. مهمترین نقشِ ­واژه­بست­ها ایفای نقشِ موضوع­های ضمیری است که ممکن است به فرایندِ مضاعف­سازی واژه­بستی[3] یا نوعی نظام مطابقه منجر شود (Spencer & Luis, 2012). در طول زمان، کلماتِ نقشی و ضمائر مستقل ممکن است به­تدریج ضعیف شوند و به واژه­بست تقلیل پیدا کنند. واژه­بست­ها ممکن است به­تدریج دستوری شوند و در فعل انضمام پیدا کنند. در این صورت، آنها به نشانۀ مطابقه بدل و حضورِ آنها الزامی می­گردد و بدین­گونه به وند (تصریفی) تبدیل می­شوند (Spencer & Luis, 2012). با این حال، تمایزِ واژه­بست و وند کار دشواری است، زیراکه مرز این ­دو مشخص نیست و علاوه­براین، سیرِ تکامل و دستوری­شدگی واژه­بست­ها از زبانی به زبان دیگر متفاوت است. با این حال، تلاش­هائی صورت گرفته است تا با استفاده از ملاک­های مشخص، بین این­ دو تمایز قائل شوند. زویکی و پولوم[4] (1983) یکی از معروفترین این تلاش­ها محسوب می­شود که به­طورِ خلاصه در اینجا به آن می­پردازیم. همچنانکه اشاره شد، واژه­بست به مقولة نحوی میزبان حساس نیست، درحالی که وند (تصریفی) به مقولۀ مشخصی می­پیوندد. به همین دلیل، واژه­بست­افزائی بدون خلاء تصادفی[5] انجام می­گیرد، درحالی که برای وندها می­توان خلاء پیدا کرد. همچنین وند (تصریفی) دارای خصوصیات منحصربه فردِ صرفی ـ واجی و معنائی است، درحالی که واژه­بست دارای خصوصیاتِ آوائی و معنائی منظم و قابل پیش­بینی است. ملاکِ دیگر، یکپارچگی واژگانی[6] است که بر این اساس، واژه­ها می­توانند متأثر از قواعدِ نحوی باشند، ولی واژه­بست­ها خیر. نهایتاً، بر اساس نظر زویکی و پولوم (1983)، واژه­بست را می­توان به واژه­بست­های دیگر افزود، ولی وند (تصریفی) را نمی­توان به وندهای دیگر اضافه نمود. علاوه بر این، وندها به ستاک نزدیک­تر هستند. ابتدا وندها افزوده می­شوند و سپس واژه­بست­ها دورتر از وندها به میزبان افزوده می­شوند. مفهومِ کلیدی در این ملاک­ها این است که  وندها بخشی از
واژه­ها هستند، ولی واژه­بست خصوصیت گروه است نه واژه و به همین دلیل، خصوصیاتِ منحصر به فرد و استثنائات کمتر دارند.  نکته­ای که باید مورد اشاره قرار بگیرد این است که بسیاری از عناصری که به­عنوان واژه­بست شناخته
می­شوند، ممکن است یک یا دو یا حتی تعدادِ بیشتری از این ملاک­ها را نقض کنند. اسپنسر و لوئیز (2012: 112-126) تقریباً برای همه این ملاک­ها مثالِ نقض پیدا کرده­اند. بنابراین، این ملاک­ها عموماً بیانگر برخی تمایلات در زبان­ها هستند و لزوماً به­طور مشخص، تفاوت بین وند و واژه­بست را بازگو نمی­کنند
(Spencer & Luis, 2012: 110).

واژه­بست­های ضمیری با گروه اسمی کامل (فاعل یا مفعول) در توزیعِ تکمیلی هستند (Spencer & Luis, 2012: 24). واژه­بست­های ضمیری خود خصوصیاتِ زیرمقوله­ای افعال را برآورده می­کنند، زیرا که مانند ضمائر مستقل عمل می­کنند، لذا دیگر نیازی به حضور مفعول در ساخت موضوعی جمله نیست (Spencer & Luis, 2012: 24).  در همین ارتباط، ابتدا مروری خواهیم داشت به آثارِ مرتبط خارجی و داخلی و سپس مسأله پژوهشِ حاضر نیز بیان خواهد شد.

در فرانسوی، واژه­بست­های فاعلی همیشه همراه فعل هستند و حضورِ توأمان  آنها با ضمائرِ مستقل غالباً منجر به خروج ضمائرِ مستقلِ فاعلی از درونِ بند و ظاهرشدنِ آن به­صورت منفک[7] در ساخت خروج[8] است
(Spencer & Luis, 2012: 29). البته، همیشه اینگونه نیست. گاهی ممکن است که واژه­بست به نشانۀ مطابقه تبدیل شود، که در آن صورت به وند نشانۀ مطابقه تبدیل شده است و می­تواند با فاعل و مفعول نمود پیدا کند. در فارسی، پسوندهای فاعلی اینگونه هستند (دبیرمقدم، 1392) و در زبانِ مقدونیه­ای[9] با واژه­بست­های ضمیری به مفعولِ مستقیم و حتی غیرمستقیم ارجاع می­دهند (Spencer & Luis, 2012: 31). گاهی نیز حالتِ سومی وجود دارد،  فرانکس و کینگ[10] (2000) با ارائه شواهدی از زبانِ مقدونیه­ای نشان می­دهند که وقتی مفعولِ معرفه (گروه اسمی کامل یا ضمیر مؤکد) با واژه­بست مضاعف ­گردد و هنوز هم از ساختارِ موضوعی[11] خروج نکرده باشد، ما شاهد مضاعف­سازی واژه­بستی هستیم. در این زبان، بخاطر اینکه واژه­بست همیشه به فعل می­پیوندد و حضور آن هم الزامی است، می­توان گفت به وندِ نشانه مطابقه تبدیل گشته است (Spencer & Luis, 2012: 359).  همچنانکه اشاره شد، واژه­بست­های ضمیری صورتِ تقلیل­یافتۀ کلماتِ نقشی مانند ضمائر مستقل هستند و لذا می­توانند نقشِ فاعل یا مفعول جمله را بازی کنند. بنابراین، در زبانِ کرووات، ما می­توانیم یا فقط مفعولِ صریح داشته باشیم یا معادلِ واژه­بست ضمیری آن. بر این اساس، در اینجا نیز، واژه­بست و نقشِ دستوری در توزیعِ تکمیلی هستند. پیامدِ نحوی این موضوع برای زبانِ کرووات منفک­شدنِ گروهِ اسمی و ظاهرشدنِ آن در ساختِ خروج به چپ است
(Spencer & Luis, 2012: 140). در مقابل، در زبانِ ناهوتل[12]، بجای واژه­بست از وندِ مطابقه ضمیری بهره گرفته می­شود تا خصوصیاتِ مفعولِ صریح، مانند شخص و شمار بازنمائی گردد. وندهای ضمیری نسبت به واژه­بست­های ضمیری با فعل پیوند و وابستگی بیشتری دارند (Spencer & Luis, 2012). بر این اساس، وقتی که هم پسوندِ فاعلی و هم مفعولی در حضورِ فاعل و مفعول اسمی و کامل به­صورتِ الزامی بر روی فعل ظاهر می­شوند، یعنی مضاعف­سازی انجام می­گیرد، می­توان نتیجه گرفت که این عناصر وند و نشانۀ مطابقه هستند نه واژه­بست. میتون[13] (2003) با استناد به داده­هائی از دو زبانِ یوپیک[14] و ناواجو[15]، نشان می­دهد که مضاعف­سازی فاعل و مفعول به­وسیله واژه­بست­ها منجر به تبدیل­شدنِ آنها به افزوده می­شود و لذا دیگر موضوعِ واقعی محسوب نمی­شوند. در مطالعه­ای مشابه، برزنن و امچومبو[16] (1986) رفتارِ مفعول­نما را در زبان چیچوا[17] مورد بررسی قرار دادند. موقعی که نشانۀ مفعولی در این زبان (با حضورِ مفعولِ صریح) به­کار می­رود، تغییرِ ساختار در این زبان ممکن می­شود. آنها نشان داده­اند که در این حالت، مفعول در حقیقت یک سازۀ منفک­شده است که خصوصیات آن ­بوسیلة واژه­بست ضمیری، در داخلِ جمله بازنمائی می­شود. اورت[18] (1996) نیز در زبانِ یاگوا[19] نشان می­دهد که ساختِ نحوی این زبان متأثر از مضاعف­سازی واژه­بستی است. به­عنوان مثال، وقتی فاعل در جملات لازم مضاعف می­شود، توالیِ سازه­ها به­صورت فعل + فاعل است و در صورتی که فاعل تنها و بدون­ واژه­بست به­کار رود شاهد توالیِ فاعل + فعل هستیم. پاینه و پاینه[20] (1990) اهمیتِ ساختِ اطلاع در مضاعف­سازی واژه­بستی را مورد تأکید قرار داده­اند. به عقیدۀ آنها، مضاعف­سازی واژه­بستی باعث می­شود که مفعولِ صریح دارای یک خوانشِ معرفه و
تشخیص­پذیر باشد و درصورتی که فاعل و مفعول به­وسیله واژه­بست­ها مضاعف نشده باشند، دارای خوانشِ نکره خواهند بود.

فوس[21] (2005) مطابقه را اجباری  و مضاعف­سازی را اختیاری و مقید به بافت می­داند. در زبانِ ماکوشی[22]، نشانه­های شخص و شمار نشانة مطابقه نیستند، بلکه واژه­بست ضمیری هستند که در جایگاهِ موضوع قرار گرفته و دارای نقشِ معنائی هستند، لذا با گروهِ اسمی با همان نقشِ معنائی به­کار نمی­روند. دیکت[23] (2005) با بررسیِ واژه­بست­های زبانِ فرانسه، معیارِ محلی­بودنِ نشانة مطابقه و غیرمحلی­بودنِ واژه­بست را پیشنهاد می­نماید. این موضوع در کردی کلهری بررسی خواهد شد و نتایج حاصل از تحلیل داده­های زبانِ کردی، می­تواند از این منظر ارزشمند و دارای پیامدهائی برای نظریه­های نحوی باشد. کوربت[24] (2003) عقیده دارد که نشانة مطابقه همراه با گروهِ هم­مرجع به­کار می­رود، اما واژه­بست­ها خود می­توانند موضوعی از فعل باشند. به این گفته کوربت، نویسندة حاضر دو نکته اضافه می­نماید: درست است که حضورِ نشانهِ مطابقه الزامی است ولی حضورِ فاعل می­تواند اختیاری باشد. در قسمتِ تحلیلِ داده­ها خواهیم دید که اگر فاعلِ مبتدائی باشد، می­تواند ­محذوف شود، زیراکه مصداق آن از روی بافت قابل تشخیص و بازیابی است. نکته دیگر اینکه کوربت نگفته است که اگر واژه­بست می­تواند خود موضوعی از فعل قلمداد شود (که به نظرِ نگارندگان هم این­گونه است)، چه بر سر مفعولِ صریح (موضوع اصلی) خواهد آمد. همین موضوع مسألة اصلی پژوهش حاضر خواهد بود. به­طورِ مشخص، می­خواهیم بدانیم که گویشورانِ کردی کلهری از چه راهکارهائی بهره می­گیرند تا با این مسأله کنار بیایند.

به­عنوانِ چارچوبِ نظری، نظراتِ پژوهشگرانِ تأثیرگذار در موضوعِ واژه­بست را به­اختصار بازگو کردیم. در داخل کشور هم مطالعاتِ نسبتاً زیادی در این حوزه انجام گرفته است که چهار پژوهش را مختصراً معرفی می­کنیم.

شقاقی (1376) واژه­بست را به دو گروه ساده و ویژه تقسیم نموده و از زبانِ فارسی شواهدی ارائه می­نماید. به نظرِ او، واژه­بستِ (-o) از نوع ساده است که بعد از پایه قرار می­گیرد. همچنین، واژه­بستِ (-o) در حوزهِ نفوذِ گروه اسمی، گروهِ فعلی و جمله است که بعد از پایه واقع می­شود و دارای صورتِ کامل است. به همین ترتیب، واژه­بستِ (-ئی) بعد از گروهِ پایه قرار می­گیرد که در حوزهِ نفوذ گروه اسمی است. شقاقی این واژه­بست را به توجه به جهتِ اتصال و همچنین نداشتنِ صورت کامل، واژه­بستی ویژه طبقه­بندی می­کند. نهایتاً، نشانه تأکید (ـ­ ها) را نیز به علتِ نداشتنِ صورت کامل، واژه­بستِ ویژه قلمداد می­کند که در حوزة نفوذ گروه فعلی است. شقاقی (1376) این چهار واژه­بست را با توجه به جهتِ اتصال پی­بست می­داند. در مطالعه­ای دیگر، شقاقی (1392) معتقد است که در فارسی واژه­بست کاربرد دارد. اگرچه واژه­بست در
ترکیب­پذیری معنائی همانند وندِ تصریفی است، لیکن برخلاف وندهای تصریفی در نوع میزبان، مقید به مقوله خاصی نیست. به عقیدۀ شقاقی، این دو از لحاظ ساختاری با هم متفاوت هستند، وندِ تصریفی در حوزة صرف و وند گروهی در حوزة نحو قرار می­گیرند. او برای طبقه­بندی واژه­بست­ها پیوستاری ارائه
می­نماید. در یک طرف پیوستار، واژه­بست­های جایگاه دوم قرار می­گیرند که شامل کسرة اضافه، ضمائر پی­بستی،  «ی» نکره و «ی» تخصیص نکره قرار
می­گیرند. در وسط پیوستار، نشانه­های همپایگی و مفعول معرفه و صورت­های پی­بستی فعل «بودن» قرار می­گیرند. از لحاظ جایگاه، واژه­بست­های جایگاه دوم منحصراً در کنار هسته اسمی (یا وابسته آن) می­آیند و وندهای گروهی، مانند نشانه معرفه، در صورتِ وجود وابسته بعد از آن، در حاشیه بیرونی گروه قرار می­گیرد. در طرفِ دیگر پیوستار، نشانه­های همپایگی (ـ ­و)، نشانۀ مفعول معرفه و صورت­های پی­بستی هستند که در حاشیه یا مرز گروه می آیند و به وندِ گروهی موسوم هستند. چنانکه می­بینیم، این دو مطالعه عمدتاً توصیفی هستند که در آنها سعی شده است تا واژه­بست ها اولاً از وندهای تصریفی متمایز شوند و ثانیاً بر اساس جهتِ اتصال و نوع رفتار، طبقه­بندی شوند. در عمل مشاهده
می­شود که برخلاف پژوهش حاضر، در این دو مطالعه به پیامدهای واژه­بست­ها در صورت­بندی نحوی زبان سخنی به میان نیامده است. 

راسخ­مهند (1389) واژه­بست­ها را به دو گروه فعلی و غیرفعلی تقسیم نموده است. جایگاه­های غیرفعلی شامل جایگاه پس از اسم، جایگاه پس از حرف اضافه و نهایتاً، جایگاه درون بند موصولی به­عنوان ضمیر جبرانی[25] هستند. همچنین، او واژه­بست­های فعلی را به دو گروه افعالِ مرکبِ پی­بستی و واژه­بست­های مفعولی انضمام­یافته تقسیم می­نماید. به عقیدۀ راسخ­مهند، دستة اول حاصل
دستوری­شدن واژه­بست­ها هستند، عملاً تبدیل به نشانة مطابقه شده­اند و خصوصیاتی مانند شخص و شمار فاعل را نشان می­دهند، و دستة دوم صرفاً ضمائری واژه­بستی هستند که همراه مفعول صریح به­صورت مضاعف به­کار
می­روند و هنوز تبدیل به نشانة مطابقه نشده­اند. راسخ­مهند به پیامدهای
مضاعف­سازی مفعول برای نحو زبان فارسی نپرداخته است. 

دبیرمقدم (1392) نیز نظام مطابقه را در کردی کرماشانی و کلهری مورد مطالعه قرار داده است. او بین پسوندهای فاعلی و پی­بست­های مفعولی تمایز قائل شده است و گروه اول را نشانة مطابقه فاعلی و گروه دوم را نشانة مطابقۀ مفعولی می­داند. بنابراین، او عملاً گروه اول را وند و گروه دوم را واژه­بست طبقه­بندی نموده است، هرچند که وی استدلال­هایی ارائه نکرده که چرا قائل به این تمایز بین وند و واژه­بست است. با وجود این، نگارندگان تمایزِ دبیرمقدم بین پسوند و پی­بست را می­پذیرند، با این تفاوت که واژه­بست­های ضمیری را نشانۀ مطابقه
نمی­دانند. در ادامه استدلال­های مختلفی ارائه خواهد شد که چرا این تمایز هم از لحاظ عملی و هم از منظر نظری مهم خواهد بود. در عین حال ذکر چند نکته در مورد مطالعة دبیرمقدم ضروری به نظر می­رسد. در پژوهش حاضر، ما بر روی تفاوت وند و واژه­بست در کردی کلهری متمرکز هستیم، در حالی که دبیرمقدم نظام مطابقه را در این زبان و دیگر زبان­های ایرانی مورد بررسی قرار داده است و از پسوندها و پی­بست­ها، به­عنوان دو ابزار جهت بیان مطابقه یاد می­کند. بنابراین، این دو مطالعه اهداف متفاوتی دارند. نکتة دیگر اینکه، در مطالعه دبیرمقدم، به جنبه­های نظری و عملی تفاوتِ وند و واژه­بست اشاره نشده است، مثلاً افزودنِ واژه­بستِ ضمیری مفعولی، به­عنوان یک موضوع، چه پیامدهائی از قبیل
مضاعف­سازی واژه­بستی یا تغییر ساختارِ نحوی جمله خواهد داشت یا اینکه رابطة پسوند/ پی­بست با فاعل/ مفعول هم­مرجع از لحاظ محلی­بودن[26] که از منظر نظری بسیار مهم است، در این مطالعه مورد بررسی قرار نگرفته است. همچنین، او به تأثیرِ عوامل بافتی و کاربردی در استفاده از پسوندهای فاعلی و پی­بست­های ضمیری اشاره نکرده است؛ عواملی که نقش مهمی در توزیع و کاربرد واژه­بست­ها دارند (گوهری و همکاران، 1398).

در پاراگراف­های قبلی و به صورت پراکنده به برخی از اهداف این پژوهش اشاره شد. هدف مشخص پژوهش حاضر بررسیِ فرایندِ مضاعف­سازی واژه­بستی و رابطۀ آن با خروج موضوع از جمله و تظاهر آن به­صورتِ یک گروه اسمی
منفک­شده در کردی کلهری است. به عبارت دیگر، مسأله این است که آیا مضاعف­سازی واژه­بستی حالتِ غالب در کردی کلهری است یا اینکه این فرایند، مانند بسیاری از زبان­های دیگر، منجر به ساختِ خروج می­گردد. البته، گاهی در زبانی ممکن است حالت سومی هم ممکن باشد؛ یعنی واژه­بست به پسوند و نشانة مطابقه تبدیل شده باشد و به­عنوان عنصرِ الزامی بر روی فعل حضور داشته باشد. وقتی مضاعف­سازی واژه­بستی انجام می­گیرد، واژه­بست و گروه اسمی ممکن است هردو در جمله حاضر باشند، ولی حضور یکی (یا واژه­بست یا همتای اسمی یا ضمیری آن) کافی است تا ملاحظاتِ مربوط به چارچوبِ زیرمقوله­ای و ساختارِ موضوعی فعل برآورده شود، زیرا که واژه­بست (برخلاف وند) می­تواند جایگاه موضوع را اشغال نماید و نقشِ دستوری و معنائی موضوع را به خود اختصاص دهد. بنابراین، می­توان گفت که برخلاف وند، حضور واژه­بست می­تواند اختیاری باشد. زمانی که واژه­بست بر اثر فرایند دستوری­شدگی در فعل انضمام یافت و به وند بدل شد، حضور آن الزامی است، اگرچه موضوع بنابر ملاحظاتی مانند مبتدائی/ کانونی­بودن، می­تواند به­صورتِ آشکار تظاهر پیدا نماید. در این پژوهش، همة این موضوعات را با استناد به داده­هائی از زبان کردی کلهری، مورد بررسی قرار خواهیم داد تا معلوم شود که آیا در این زبان مضاعف­سازی واژه­بستی وجود دارد یا خیر و درصورتی که وجود دارد برای دیگر بخش­های دستور زبان، دارای چه پیامدهائی خواهد بود. همچنین، می­خواهیم تمایز بین واژه­بست­های ضمیری و وندهای نشانة مطابقه را در کردی کلهری مورد بررسی قرار دهیم و رفتار هرکدام از این عناصر را با استناد به داده­های کردی کلهری با هم مقایسه ­کنیم، مثلاً اینکه کدام در قلمرو خود (بند) مقید و کدام آزاد است. به عبارت دیگر، بر اساسِ اصل محلی­بودن، می­خواهیم رفتار این دو عنصر زبانی را مورد مقایسه قرار دهیم. همچنین، میزان وابستگی این دو عنصر به مقولۀ نحوی میزبان یا ستاک نیز بررسی می­شود.

2. روش تحقیق

برای گردآوری داده، از شیوۀ میدانی، مشاهده، مصاحبه و مراجعه به منابع کتابخانه­ای اقدام به جمع­آوری داده­ها شده است. علاوه بر این، پژوهشگران مطالعة حاضر همگی گویشور بومی کردی کلهری هستند که منبع خوبی برای جمع­آوری داده­هاست. گاهی جهت اطمینان، ساختِ مشخصی با چندین گویشور بررسی شده است تا نهایتاً، از نحوۀ کاربرد واژه­بست یا پسوند مطابقه اطمینان حاصل گردد. در بسیاری از موارد، خودِ پژوهشگر در جلسات خانوادگی با دقت به مکالماتِ عادی و طبیعی گویشوران گوش داده و مواردِ مورد نیاز همانجا ثبت و یاداشت شده­اند. داده­های این پژوهش مبتنی بر کردی کلهری مورد استفاده مردمِ در شهرِ ایوان است. این شهرستان که از توابع استانِ ایلام است، تنها شهر کلهری زبان این استان هم هست. البته، در بخش­های دیگری هم به صورت پراکنده در این استان کردی کلهری مورد استفاده قرار می­گیرد. اسلام آبادِ­غرب و گیلانِ­غرب دو شهرستانِ دیگر کلهری­زبان هستند که در استانِ کرمانشاه واقع شده­اند. از لحاظِ روش تحقیق، پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر ارائه استدلال جهت اثبات وضعیت مطابقه در کردی کلهری است. منابع کتابخانه­ای متعددی مورد استفاده قرار گرفته­اند. این پژوهش عمدتاً بر اساس چارچوبِ ارائه­شده در  اسپنسر و لوئیز (2012) انجام گرفته و همچنانکه در بالا مشاهده شد، بیشتر به همین منبع ارجاع شده است.

3. تحلیل داده­ها

در کردیِ کلهری، فاعل و مفعول هم می­توانند به­صورتِ صریح (گروهِ اسمی کامل) در ساختار موضوعی جمله ظاهر شوند و هم به­صورتِ پسوند یا پی­بست بر روی فعل تظاهر پیدا کنند. در این ارتباط، ساختِ­اطلاع نیز دارای نقش مهمی است. در ادامه، این موضوع با استناد به داده­هائی از کردی کلهری مورد بررسی قرار گرفته است.

3ـ1. فاعلِ کانونی/ فاعلِ مبتدائی

 (1)

a. ki        ha-t-ø?

   who    come-Past-3P.Sl

کی آمد؟   

b. pjag-e            ha-t-ø

     man-Indef    come-Past-3P.Sg

مردی آمد.    

c. # ha-t-ø                    pjag-e

     come-Past-3P.Sg      Man-Indef   

# آمد مردی.   

(2)

a. ow     piag-eil-æ         chwæ   kər-d-ən?

   those  man-Pl-Def     what   do-Past-3P.Pl

آن مردها چکار کردند؟  

b. (ow pjag-eil-æ)           xæf-t-ən

    those  man-Pl-Def     sleep-Past-3P.Pl

(آن مردها) خوابیدند.   

c. xæf-t-ən              (ow pjag-eil-æ)

  sleep-Past-3P.Pl   those  man-Pl-Def

خوابیدند (آن مردها).       

در جمله (1-b)، فاعل کانونی است. پسوندِ فاعلی که به­صورتِ تهی نمود پیدا کرده است، از لحاظ شخص و شمار با فاعل کانونی در انطباق است. در جملۀ (1-c)، پسایندسازی عنصرِ کانونی منجر به نابجائی[27] این جمله در این بافت گردیده است. در جملۀ (2-b)، فاعل جمع و مبتدائی است، به همین سبب، می­تواند حذف شود یا به جایگاه پسافعلی (2-c) نیز منتقل شود. پسوندِ /-en/ از لحاظِ شخص و شمار با آن مطابقه می­کند. براین اساس، پسوند­های فاعلی هم با فاعلِ کانونی و هم فاعلِ مبتدائی از لحاظ شخص و شمار به­صورتِ الزامی در انطباق هستند؛ لذا می­توان گفت که عاملِ ساختِ ­اطلاع در مطابقه این پسوندها با فاعل تأثیرگذار نیست. از طرف دیگر، این عناصر را می­توان وند (نه واژه­بست) و نشانة مطابقه دانست، زیرا که همیشه در جمله حاضر هستند و از طرفی برخلافِ واژه­بست­ها، فقط به ستاک فعلی افزوده می­شوند. برخلاف نتایج فوق، در برخی زبان­ها مانند فرانسوی، این عناصر هنوز به وند تبدیل نشده­اند. در این زبان، اگرچه
واژه­بست­های فاعلی همیشه خود همراه فعل هستند، ولی حضور توأمان آنها با ضمائر مستقل غالباً منجر به خروج ضمائر مستقل فاعلی از درون بند و ظاهرشدن آن به­صورتِ منفک در یک ساخت خروج است (Spencer & Luis, 2012: 29). همچنین، میتون (2003) نشان می­دهد که در زبان یوپیک، مضاعف­سازی فاعل به­وسیلۀ واژه­بست­ها، منجر به تبدیل­شدن آنها به افزوده می­شود؛ لذا دیگر موضوع واقعی محسوب نمی­شوند. مقایسه زبان کردی کلهری و این دو زبان نشان می­دهد که فرایند دستوری­شدگی و انضمامِ واژه­بست در فعل در کردی کلهری انجام شده ولی در این دو زبان هنوز انجام نشده است.

3ـ2. مفعولِ کانونی (فاعلِ مبتدائی)

(3)

a. æli  chwæ   sæn[28]-ø?

   æli  what   buy-Past-3P.Sg

علی چی خرید؟  

b. (æli)  mal-e            sæn-ø-*e

     æli   house-Indef   buy-Past- 3P.Sg-3P.Sg (Cl[29])

(علی) خونه ای خرید*ش.     

c. mal-e             sæn-ø-*e                                (æli)

    house-Indef    buy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)    æli

خونه ای خرید*ش (علی).   

d. # (æli)   sæn-*e                                      mal-e

        æli    buy-Past- 3P.Sg-3P.Sg (Cl)     house-Indef 

# (علی) خرید(*ش) خونه­ای.     

در جمله (3-b)، فاعلِ مبتدائی و مفعولِ کانونی است. حضورِ واژه­بست
(پی­بست) مفعولی هم­مرجع با مفعولِ صریح منجر به نادستوری­شدن جمله شده است. بنابراین، برخلافِ فاعلِ کانونی که می­تواند مبنای مطابقة پسوند فاعلی باشد، مفعول کانونی نمی­تواند مبنای ارجاعِ ضمیر پی­بستی مفعولی قرار بگیرد. در صورتی که مفعولِ کانونی باشد، حضور ضمیر پی­بستی منجر به نادستوری­شدن جمله می­گردد. در جمله (3-c)، پسایندسازی فاعلِ مبتدائی بجا و در جملة (3-d) پسایندسازی مفعولِ کانونی نابجاست. لذا، برخلاف پسوند­های فاعلی، ارجاعِ
پی­بست مفعولی به مفعولِ صریح، متأثر از ساختِ­اطلاع جمله است. همانگونه که در قسمت قبلی بحث شد، وندهای نشانة مطابقه در جمله اجباری هستند، درحالی­که در اینجا مشاهده می­شود که حضورِ ضمیرِ پی­بستی (مفعولی) نه تنها الزامی نیست، بلکه عدم حضور آن (در این بافت) الزامی است. بافت­مقیدبودن
پی­بست­های ضمیری و بافت­آزادبودن پسوندها در مثال­های فوق، مشخص است. فوس (2005) با استناد به داده­هائی از زبانِ ماکوشی وندهای نشانة مطابقه را اجباری و واژه­بست­های مضاعف­سازی­شده را اختیاری و مقید به بافت می­داند. پاینه و پاینه (1990) نیز بر اهمیت ساخت­ اطلاع در مضاعف­سازی واژه­بستی،  تاکید کرده­اند. در اینجا مشاهده شد که مفعولِ کانونی برخلاف مفعولِ مبتدائی نمی­تواند محرک استفاده از واژه­بست مفعولی باشد.

3ـ3. مفعولِ مبتدائی (فاعلِ کانونی)

(4)

a. ki     kətaw-eil-æ       dər-i-ø-(an)?

   who   book-Pl-Def     tear-Past-3P.Sg-3P.Pl (Cl)

   کی کتاب­ها را پاره(شون) کرد؟  

b.  æli   (kətaw-eil-æ)    dər-i-ø-(an[30])

    æli    book-Pl-Def     tear-Past-3P.Sg-3P.Pl (Cl)

   علی (کتاب­ها را) پاره(شون) کرد.  

c. æli   kətaw-eil-æ       dər-i-ø

    æli   book-Pl-Def     tear-Past-3P.Sg

علی کتاب­ها را پاره کرد.   

d. æli       dər-i-ø-an

    æli      tear-Past-3P.Sg-3P.Pl (Cl)

علی پاره­شون کرد.   

e. kətaw-eil-æ,      æli   dər-i-ø-an

    book-Pl-Def     æli    tear-Past-3P.Sg-3P.Pl (Cl)

کتاب­ها را، علی پاره­شون کرد.    

f. æli        dər-i-ø-an,                             kətaw-eil-a

    æli    tear-Past-3P.Sg-3P.Pl (Cl)      book-Pl-Def

علی پاره­شون کرد، کتاب­ها را.       

g. # kətaw-eil-æ,    dər-i-ø-an,                           æli   

     book-Pl-Def     tear-Past-3P.Sg-3P.Pl (Cl)     æli  

# کتاب­ها را، پاره­شون کرد، علی.    

در فعل این جملات، شاهد خوشه­ای از پسوند­ها و پی­بست­ها با نقش­های مختلف هستیم. پسوند /-i/ به­صورت الزامی بیانگر خصوصیاتِ فاعل از نظر شخص و شمار است و لذا پسوند مطابقة فاعلی محسوب می­شود. پی­بستِ /-an/ (سوم شخص جمع) با مفعول جمله از لحاظ شخص و شمار هم­مرجع است و در آخرین مرحلة بعد، پسوندِ مطابقة فاعلی و پسوند زمان به ستاک فعلی افزوده شده است. حضور این پی­بست در جملة نخست، بخاطرِ مبتدائی­بودن مفعول جمله است[31]. در جمله (4-b)، پسوندِ فاعلی به­صورت الزامی با فاعلِ کانونی مطابقه می­کند. در این حالت و در تمام جملاتی که فاعلِ آنها کانونی باشد، حضور پسوندِ مطابقه و فاعل صوری هر دو الزامی است. در همین جمله، پی­بست مفعولی سوم شخص جمع
/-an/ به صورتِ اختیاری با مفعولِ مبتدائی جمله، از لحاظ شخص و شمار مطابقه دارد. به همین دلیل و بر اساس قرارداد، داخل پرانتز قرار داده شده است. در ارتباط با استفاده از پی­بست در جمله (4-b)، در بین افرادِ مصاحبه­شونده تنوعاتی دیده شد. برخی پی­بست را به­صورت اختیاری به­کار می­بردند و اکثراً هم قائل به استفاده از آن در این بافت نبودند. به نظرِ نویسندگان این مقاله، افرادی که
پی­بست را به­کار می­برند، شاید به­خاطر فراوانی و کثرتِ استفاده از پی­بست مفعولی در حالت­های دیگر باشد و شاید هم ناشی از تنوعاتِ منطقه­ای و تعامل با دیگر زبان­ها. لذا با قطعیت نمی­توان گفت که در حضورِ مفعولِ صریح، ظاهرشدن واژه­بست منجر به نادستوری­شدن جمله می­گردد. در این بافتِ محدود، می­توان گفت که ما شاهد مضاعف­سازی واژه­بستی[32] در کردی کلهری هستیم. به نظر
می­رسد که مضاعف­سازی واژه­بستی در کردی کلهری تمایلی غالب نباشد و همانگونه که گفته شد، در همین بافت­های محدود مورد استفاده هم، بین گویشوران بر سر دستوری­بودنِ جملات حاصل اجماع وجود ندارد. به عبارت دیگر، گویشوران کردی کلهری تمایل ندارند که هم مفعول صریح و هم واژه­بست معادل آن را به­صورتِ مضاعف در جملات صورت­بندی نمایند. لذا در چنین بافت­هائی، گویشوران زبان کردی کلهری متوسل به راهکارهای دیگری جهت صورت­بندی جملات می­شوند. ساده­ترین راه حذف پی­بستِ مفعولی و حفظِ مفعولِ صریح
(4-c)  یا بالعکس حذفِ مفعولِ صریح و حفظِ واژه­بست (4-d) است. در صورتی که بخواهیم هم ضمیر واژه­بستی و هم مفعولِ صریح و صوری را حفظ نمائیم، راهکار دیگر استفاده از ساخت موسوم به خروج[33] (چپ و راست[34]) است که گویشورانِ کردی کلهری به­طور فراوان به آن متوسل می­شوند. در مثال­های
(4-e) و (4-f)، اسفاده از پی­بستِ مفعولی سبب شده است تا مفعولِ صریح از ساختارِ موضوعی جملات خارج شده، به­صورتِ یک گروه اسمی منفک در سمتِ چپ (4-e) یا راست (4-f) جملات قرار بگیرند. جای این گروه­های اسمی
منفک­شده از لحاظ معنائی و نحوی (ساختار موضوعی)، به­وسیلة پی­بست­های ضمیری هم­مرجع پر شده است[35]. این فرایند در زبان­های دیگر نیز رایج است. در زبانِ کرووات، مفعولِ صریح و معادلِ واژه­بستِ ضمیری آن در توزیع تکمیلی هستند. پیامدِ­ نحوی این موضوع برای زبانِ کرووات منفک­شدن گروه اسمی و ظاهرشدنِ آن در ساخت خروج (به چپ) است  (Spencer & Luis, 2012: 140). در زبان­های یوپیک و ناواجو، مضاعف­سازی مفعول به­وسیله واژه­بست­ها منجر به تبدیل­شدنِ مفعول به افزوده می­شود و لذا دیگر موضوع واقعی محسوب
نمی­شوند (Mithun, 2003). همین نتیجه را، برزنن و امچومبو (1987) با بررسی داده­هائی از زبان چیچوا تایید می­کنند.

در جمله (4-g)، خارج­شدنِ فاعلِ کانونی از ساختارِ موضوعی فعل و حضور آن به­عنوان یک گروه اسمی منفک­شده در ساختِ موسوم به خروج (به راست)، منجر به نابجائی آن در این بافت گردیده است. شرطِ موضوع­ها برای منفک­شدن در ساختِ خروج، ­داشتنِ مصداقِ مبتدائی و تشخیص­پذیر در کلام به­صورت آشکار یا تلویحی است. به همین دلیل، فاعلِ کانونی در این بافت نمی­تواند منفک شود.

3ـ4. فاعل و مفعول هردو کانونی (فعل مبتدائی)

(5)

a. ki      chwæ   sæn-ø?

    who    what   buy-Past-3P.Sg

کی چی خرید؟  

b. æli        mal-e             sæn-ø-*e

    Ali    house-Indef     buy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

علی خونه­ای خرید*ش.    

c. # mal-e,            æli       sæn-ø-*e

       house-Indef   æli    buy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

# خونه­ای، علی خرید*ش.   

d. # æli        sæn-ø-*e,                            mal-e

        æli       buy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)    house-Indef  

# علی خرید*ش، خونه­ای.          

e. # mal-e              sæn-ø-*e                              æli   

      house-Indef    buy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)    Ali

# خونه­ای خرید*ش علی.   

 در جملۀ (5-a)، هم فاعل و هم مفعول مورد سؤال قرار گرفته­اند. بنابراین، در جملاتِ بعدی، فاعل و مفعول کانونی هستند. پسوندِ مطابقۀ فاعلی فارغ از
کانونی­بودنِ فاعل، با آن از لحاظ شخص و شمار مطابقه می­کند. حضور ضمیر
پی­بستی مفعولی هم، همانگونه که قابل پیش­بینی است، منجر به نادستوری­شدنِ جملات شده است، زیرا در حضورِ مفعولِ کانونی، عدمِ حضورِ ضمیرِ واژه­بستی هم­مرجع با آن الزامی است. لذا، دوباره باید تأکید کرد که مطابقۀ پسوندِ فاعلی با فاعلِ (کانونی و مبتدائی) به ساخت­اطلاع حساس نیست، (اگر چه حضورِ فاعلِ کانونی هم­زمان با پسوندِ مطابقه الزامی است)، ولی حضورِ پی­بست­های ضمیری هم­مرجع با مفعول مشروط به وضعیتِ­اطلاعی جمله است. در جملة (5-c)، خروجِ مفعولِ کانونی به جایگاهِ آغازین (چپ) و در جملۀ (5-d)، خروجِ مفعولِ کانونی به جایگاهِ پایانی (راست) و نهایتاً در جملۀ (5-e)، خروجِ فاعل به راست منجر به نابجائی تمام این جملات در این بافت شده است. همانگونه که اشاره شد، در این سه جمله، حضورِ پی­بستِ مفعولی همراه با مفعول کانونی نیز باعث نادستوری شدن جملات می­شود. نتیجه­ای که از این قسمت می­توان گرفت، این است وقتی که مصداقِ فاعل و مفعول تشخیص­ناپذیر (کانونی) باشد، هم جابجائی آنها در سطح جمله غیرممکن می­شود، و هم اینکه پی­بست­های ضمیری مفعولی برخلافِ پسوندهای فاعلی، نمی­توانند به مفعول ارجاع دهند. برخلاف این جملات، در مجموعۀ زیر شاهد جملاتی هستیم که هم فاعل و هم مفعول از لحاظ کلامی تشخیص­پذیر و لذا مبتدائی هستند. می­توان پیش­بینی نمود که در این جملات به­طور آزادانه هم شاهدِ جابجائی سازه­ها خواهیم بود و هم در یافتنِ مصداقی مناسب برای واژه­بست­های ضمیری، مشکلی نخواهیم داشت.

3ـ5. فاعل و مفعول هردو مبتدائی (فعل کانونی)

(6)

a. æli      chwæ  wæ       mal-æ            kər-d-ø?

   Ali    what   with      house-Def       do-Past-3P.Sg

علی خونه را (با خونه) چکار کرد؟ 

b. rəman-ø-e

   destroy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

خرابش کرد (کوبیدش). 

c. (æli    )  mal-æ                  rəman-ø-(e)

      Ali   house-Def           destroy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

(علی) خونه را خراب(*ش) کرد.    

d. mal-æ,         (æli)    rəman-ø-e

    house-Def     Ali     destroy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

خونه را، (علی) خرابش کرد.   

e. (æli)   rəman-ø-e,                          mal-æ

    Ali     destroy-3P.Sg-3P.Sg (Cl)     house-Def  

(علی) خرابش کرد، خانه را.   

f.  Mal-æ,              rəman-ø-e,                               (æli)

    house-Def        destroy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)    Ali

خونه را، خرابش کرد، علی.        

g. rəman-ø-e,                                   mal-æ             æli

    destroy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)     house-Def      Ali

خرابش کرد، خونه را علی.        

هم فاعل و هم مفعول در جملۀ (6-a) به­صورت معرفه آمده­اند و به همین دلیل، در جملۀ (6-b) هردو محذوف هستند. در این جمله، /-ø/ به عنوان پسوندِ مطابقۀ فاعلی با فاعل از لحاظ شخص و شمار به­صورت الزامی مطابقه می­کند و همانند مثال­های قبل، به وضعیت اطلاعی فاعل بی­اعتنا است. فقط چون فاعل مبتدائی است، حذف شده است. نکتۀ مهمی که باید اضافه شود این است که همانگونه که تاکید شده، حضور پسوندِ مطابقة فاعلی نسبت به ساختِ­ اطلاع (میزان تشخیص­پذیری و مبتدائی­بودنِ فاعل) حساس نیست و در هرحال
به­صورت الزامی بر روی فعل ظاهر می­شود، اما حضور فاعلِ صوری (گروه اسمی یا ضمیرِ منفصل) به ساختِ­اطلاع حساس است. در صورتی که مصداق آن از کلام قبلی قابل بازیابی باشد، حذف می­گردد (6-b). در همین جمله، پی­بستِ ضمیری مفعولی نیز به­صورت اجباری بعد از پسوندِ فاعلی ظاهر شده است. مصداقِ مفعول هم­مرجع مبتدائی و از بافت کلامی قابل بازیابی است، لذا به­کارگیری پی­بستِ مفعولی بجا و دستوری است. در جملۀ (6-c)، در صورتی که مفعولِ صریح حذف نشده باشد، حضور پی­بستِ ضمیری اختیاری است. همانگونه که در مجموعه مثال­های (4) اشاره شد، گویشورانِ کردی کلهری در حضور مفعولِ صریح عمدتاً شقِ بدونِ پی­بست را به­کار می­برند، اما در شقِ استفاده از پی­بستِ ضمیری در حضوِر مفعولِ صریح، ما شاهدِ فرایندِ مضاعف­سازی واژه­بستی در کردی کلهری هستیم. این فرایند در زبان­های دیگر هم رایج است. فرانکس و کینگ (2000) در زبان مقدونیه­ای نشان می­دهند که مفعولِ معرفه به­وسیله واژه­بست مضاعف
می­گردد و از ساختار موضوعی خارج نمی­شود. همانگونه که قبلا هم دیدیم، راهکارِ دیگر خارج­کردن مفعول صریح از ساختارِ ظرفیتی جمله است. ساخت خروج به گویشورانِ کردی کلهری این امکان را داده است تا جملات (6-d و 6-e) را تولید نمایند. در جملۀ (6-d) شاهدِ خروج به چپ مفعولِ مبتدائی و در جملۀ (6-e) شاهد خروجِ مفعول به راست هستیم تا بدینوسیله، در این زبان هم­زمان مفعول و پی­بستِ ضمیری (مضاعف­سازی واژه­بستی) رخ ندهد. در این دو مثال، همانند دو جمله بعدی، با خروجِ مفعولِ صریح به چپ و راست حضورِ پی­بستِ ضمیری هم­مرجع با این عناصر منفک­شده الزامی شده است. به همین دلیل،
پی­بست­ها درون پرانتز قرار داده نشده­اند. علاوه بر مفعول، فاعلِ مبتدائی هم
می­تواند در فرایندِ خروج (به چپ و راست) شرکت نماید. در جملۀ (6-f)، شاهد خروجِ هم­زمانِ فاعل به راست و مفعول به چپ هستیم و نهایتاً، در جملۀ (6-g) شاهدِ خروج هم­زمان فاعل و مفعول هردو به راست هستیم[36]. همانگونه که قابل پیش­بینی بود، در این مجموعه جملات (6)، بخاطرِ مبتدائی­بودنِ فاعل و مفعول شاهدِ انواع جابجائی­ها و استفادة آزادانه از پی­بست­های ضمیری بودیم. در
زبان­های دیگر هم این موضوع ممکن است منجر به صورت­بندی­های زبانی متفاوتی گردد. اورت (1996) نیز در زبانِ یاگوا نشان می­دهد توالیِ سازه­ها متأثر از ساختِ ­اطلاع و استفاده از واژه­بست­های ضمیری است. وقتی واژه­بستِ فاعلی مورد استفاده قرار گیرد، توالی به­صورتِ فعل + فاعل است و در صورتی که فاعل تنها و بدون واژه­بست به­کار رود، شاهد توالی فاعل + فعل هستیم. نتایج فوق از کردی کلهری هم نشان می­دهد که استفاده از واژه­بست منجر به جابجائی و خروج آزادانه مفعول به چپ و راست می­گردد. تاکنون وضعیتِ پسوندهای مطابقة فاعلی و پی­بست­های ضمیری را در ارتباط با فاعل و مفعول (مبتدائی و کانونی) بررسی نموده­ایم. در قسمتِ بعدی وضعیتِ مفعولِ حرف اضافه مورد بحث قرار می­گیرد. 

3ـ6. مفعولِ غیرمستقیم کانونی(فاعل و مفعولِ مبتدائی)

(7)

a. æli   pül-æ              læ        ki         sæn-ø?

    Ali    money-Def    from   whom   take-Past-3P.Sg

علی پول را از کی گرفت؟   

b. Læ     Reza

    from  reza

از رضا.   

c. (æli)  pül-a             læ       reza   sæn-ø-(e)

     Ali     money-Def   from  Reza   take-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

(علی) پول را از رضا گرفت(ش).   

d. pül-æ,          (æli)    la      reza    sæn-ø-e

    money-Def   Ali     from   Reza take-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

پول را، (علی) از رضا گرفتش.   

e. (æli)  læ       reza    sæn-ø-e,                                pül-æ

      Ali  from   Reza    take-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)     money-Def 

(علی) از رضا گرفتش، پول را.      

در جملۀ (7-a)، فاعل و مفعول مبتدائی هستند و مفعولِ غیرمستقیم مورد سوال قرار گرفته است. به همین دلیل، در (7-b) تنها سازة اجباری در پاسخ به پرسش قبلی، حرفِ اضافه و متمم آن است. همانند مجموعه مثال­های قبلی، حضورِ پسوند فاعلی الزامی است، هرچند گروه اسمیِ فاعل می­تواند حاضر باشد (کانونی) یا نباشد (مبتدائی). حضورِ ضمیر پی­بستی مفعولی در (7-c) همراه با مفعول صریح، می­تواند منجر به مضاعف­سازی واژه­بستی یا حذفِ خودِ پی­بست گردد. در کردی کلهری، تقریباً تمایلی وجود دارد که در جمله، یا پی­بست حاضر باشد یا خودِ مفعولِ صریح. لذا می­توان گفت بین این دو، توزیعِ تکمیلی وجود دارد. همانگونه که قبلا اشاره شد، این تمایل بیشتر اوقات منجر به منفک­شدن مفعولِ صریح و خارج­شدنِ آن از ساختارِ موضوعی جمله می­گردد (جملات 7-c و 7-d). در این دو جملۀ آخر، بخاطر خروج مفعول صریح، ضمیر پی­بستی مفعولی به­عنوانِ یکی از موضوع­های فعلی به­صورتِ الزامی و بعد از پسوندِ مطابقۀ فاعلی ظاهر می­شود. همین موضوع به­وسیلۀ پژوهشگرانِ دیگر مورد تأکید قرار گرفته است. کوربت (2003) عقیده دارد که نشانۀ یا پسوندِ مطابقه  همراه با گروهِ
هم­مرجع به­کار می­رود، اما واژه­بست­ها خود می­توانند موضوعی از فعل باشند و دیگر نیازی به حضور همتای اسمی آن نباشد.

در بافت فوق مشاهده شد که مفعولِ غیرمستقیم (متممِ حرفِ اضافه) کانونی نمی­تواند به­وسیله ضمیرِ پی­بستی مورد ارجاع قرار بگیرد. در جملاتِ زیر، وضعیتِ پی­بست­ها و مفعولِ حرفِ اضافة مبتدائی مورد بررسی قرار گرفته است. 

3ـ7. مفعولِ غیرمستقیمِ مبتدائی (فاعلِ کانونی، مفعول و فعلِ مبتدائی)

(8)

a. ki     pül-æ               læ                           æli        sæn-ø-(e)?

  who   money-Def      from-3P.Sg (Cl)    Ali        take-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

کی پول را از علی گرفت(ش)؟  

b. reza    (læ       æli)   sæn-ø-e

   Reza     from    Ali    take-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

رضا (از علی) گرفتش. 

c. reza    (*l-e[37]                     æli)        sæn-ø-e

    Reza     from-3P.Sg (Cl)    Ali        take-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

رضا (از*ش علی) گرفتش.   

d. reza      (l-e)                             sæn-ø-e

     Reza     from-3P.Sg (Cl)          take-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

رضا ازش گرفتش.   

e. (æli),   reza    (l-e)                             sæn-ø-e

    Ali       Reza     from-3P.Sg (Cl)       take-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)

(علی)، رضا (ازش) گرفتش.  

در این مجموعه جملات، فاعلِ کانونی و مفعولِ صریح و مفعولِ حرف اضافه مبتدائی و مصداقِ آنها قابل بازیابی (تشخیص­پذیر) هستند. در جملۀ (8-b)، پسوندِ مطابقة فاعلی با فاعلِ کانونی از نظر شخص و شمار مطابقه دارد. ضمیرِ پی­بستی مفعولی در همۀ جملات به­صورت الزامی حاضر است. حرفِ اضافه و متمم آن در این جمله اختیاری هستند. در جملۀ (8-c)، واژه بستِ ضمیری /-e/ که در حرفِ اضافه ادغام شده است، (l-e) همراه با متمم (علی) آمده است که منجر به نادستوری­شدنِ جمله شده است. بنابراین، می­توان گفت که مضاعف­سازی واژه­بستی مفعولِ حرف اضافه در کردی کلهری غیرقابل قبول است. به عبارت دیگر، پی­بستِ ضمیری و مفعولِ حرفِ اضافه با هم در توزیعِ تکمیلی هستند. حذفِ مفعولِ حرف اضافه و حضورِ پی­بستِ ضمیری منجر به دستوری­شدنِ جملۀ (8-d) شده است. برای اجتناب از حضورِ هم­زمان ضمیرِ واژه­بستی و مفعولِ حرفِ اضافه (مضاعف­سازی واژه­بستی)، در اینجا نیز می­توان مفعولِ (متمم) حرفِ اضافه را خارج نموده و جمله­ای مانند (8-e) تولید کرد. در این مجموعه جملات مشاهده شد که پی­بستِ ضمیری (مفعولِ حرفِ اضافه) می­تواند میزبانی غیر از فعل (حرفِ اضافه) داشته باشد. داشتنِ تنوع در نوع میزبان از خصوصیتِ واژه­بست­ها است تا وندها. همچنانکه در مقدمه اشاره شد، پسوندهای فاعلی تنها به ستاک فعلی می­پیوندند، اما پی­بست­ها حساسیت زیادی روی میزبان ندارند. مضاعف­سازی مفعولِ غیرمستقیم در زبان­های دیگر هم امکان­پذیر است. اسپنسر و لوئیز (2012: 31) شواهدی از زبانِ مقدونیه­ای ارائه کرده­اند که در آن مفعولِ غیرمستقیمِ مبتدائی به­وسیلۀ واژه­بست­های ضمیری مورد ارجاع قرار می­گیرند. در ادامه و در افعال مرکب، می­بینیم که پسوندِ فاعلی هنوز هم با ستاک فعلی به­کار می­رود، درحالی که پی­بست­های مفعولی بر روی همکرد غیرفعلی تظاهر پیدا می­کنند.

3ـ8. افعالِ مرکب

(9)

a. æli    chwæ   wæ      menal-eil-æ     kər-d-ø?

     Ali    what   with    child-Pl-Def   do-Past-3P.Sg

علی با بچه­ها چه­کار کرد؟  

b.  kəl-an           /*kəl       kər-d-ø (era mal)

     send-3P.Pl        send    do-Past-3P.Sg

*فرستاد/ فرستادشون (برای خونه).

c. (æli)     menal-eil-æ     kəl-(an)         kər-d-ø

     Ali      child-Pl-Def    send-3P.Pl    do-Past-3P.Sg

(علی) بچه­ها را فرستاد (شون).  

d. menal-eil-æ,     (æli)     kəl-an            kər-d-ø

     child-Pl-Def    Ali       send-3P.Pl    do-Past-3P.Sg

بچه­ها را، (علی) فرستادشون (خونه).    

e. (æli)    kəl-an            kər-d-ø,               menal-eil-æ

     Ali      send-3P.Pl    do-Past-3P.Sg      child-Pl-Def

(علی) فرستادشون (خونه)، بچه­ها را.         

در این بافت، فاعل و مفعول هردو مبتدائی هستند و فعلِ مرکبِ جمله، کانونی است. در جمله (9-b)، پسوند مطابقۀ فاعلی به صورتِ الزامی به فاعلِ سوم شخص مفرد ارجاع داده است. پسوندِ فاعلی بعد از پسوندِ نشانة زمان بر روی ستاک فعلی نمود پیدا کرده است. در همین جمله، /-an/ پی­بستِ ضمیری است که به­دلیل عدمِ حضورِ مفعولِ صریح الزامی است. این پی­بست بر روی جزء غیرفعلی فعلِ مرکب ظاهر شده است. در جملۀ (9-c)، با حضورِ مفعولِ صریح، ضمیرِ پی­بستی مفعولی اختیاری است و مضاعف­سازی واژه­بستی ممکن است. خروجِ مفعولِ صریح در جملاتِ موسوم به خروج (9-d) و (9-e) باعث شده است تا واژه­بستِ ضمیری نقشِ موضوعِ اجباری جمله را داشته باشد. مشاهده می­شود که افعالِ مرکب نسبت به پسوندهای فاعلی و پی­بست­های ضمیری مفعولی، دقیقاً رفتاری مانند افعال ساده از خود بروز می­دهند. تنها تفاوت به جایگاهِ متغیرِ ضمیرِ پی­بستی مربوط می­شود که توضیح داده شد. همچنین، مقایسۀ رفتار وند­ها و واژه­بست­ها نشان می­دهد که وندها نسبت به ریشه و ستاک پیوستگی و وابستگی بیشتری دارند. درحالی که پسوندِ فاعلی منحصراً بر روی ستاک فعلی ظاهر می­شود، اما پی­بستِ ضمیری می­تواند با میزبان­های متنوعی به­کار رود. داده­های کردی کلهری تأیید می­کنند که پسوندهای فاعلی و پی­بست­های ضمیری مفعولی دارای رفتارِ متفاوتی هستند. تاکنون، وضعیتِ پسوندهای فاعلی و پی­بست­های ضمیری را در جملاتِ ساده بررسی نموده­ایم، در ادامه وضعیت این عناصر را در بندهای پایه و پیرو جملاتِ پیچیده مورد بحث قرار می­دهیم.

3ـ9. جملاتِ پیچیده

(10)

a. mashin-æ     əra chwæ     sæn-i?

     car-Def        for what       buy-Past-3P.Sg

ماشین را برای چی خریدی؟   

b. (mashin-æ)  sæn-əm-(e)                               ta bə-frush-əm-e

     car-Def    buy-Past-1P.Sg -3P.Sg (Cl)     to sell-Past-  1P.Sg-3P.Sg (Cl)

 (ماشین را) خریدم(ش)  تا بفروشمش.        

     c. mashin-æ    sæn-əm                     *ta bə-frush-əm

          car-Def       buy-Past-1P.Sg           to sell-Past-1P.Sg

 (ماشین را) خریدم  تا بفروشم[38].          

(11)

a.  æli   chwæ  sæn-ø?

     æli    what    buy-Past-3P.Sg

علی چی خرید؟     

  1. mashin-e     sæn-ø-*e                                    ta bəfrushe-d-ø-e.

      car-Indef   buy-Past-3P.Sg-3P.Sg (Cl)    to sell-Past-3P.Sg-3P.Sg(Cl)

ماشینی خرید*ش  تا بفروشدش.             

جملۀ (10-b) از دو بندِ پایه و پیرو تشکیل شده است که با قلاب مشخص شده­اند. در بندِ پایه، پسوندِ فاعلی اول شخص به­صورتِ الزامی حاضر و فاعل مبتدائی محذوف است. مفعولِ مبتدائی هم می­تواند حاضر باشد یا نباشد. در صورتی که حاضر باشد، شاهدِ مضاعف­سازی واژه­بستی خواهیم بود، مانند جملات مستقل، و اگر حاضر نباشد، پی­بستِ ضمیری به­صورتِ اجباری بعد از پسوندِ فاعلی بر روی فاعل ظاهر می­شود. در همین جمله و در بند پیرو، پسوندِ فاعلی اول شخصِ مفرد با فاعلِ محذوف، از لحاظِ شخص و شمار مطابقه می­کند.
پی­بستِ ضمیری در غیابِ مفعولِ صریح به­صورتِ الزامی حاضر است. حذفِ این پی­بست در بندِ پایهِ جملۀ (10-c) به شرطی که مفعولِ صریح حاضر باشد، منجر به نادستوری­شدنِ جمله نمی­شود، درحالی که در بندِ پیرو منجر به
نادستوری­شدنِ جمله شده است، زیرا که مفعولِ صریح بندِ پیرو به قرینة بندِ پایه حذف شده است و درصورتی که پی­بستِ ضمیری هم حذف شود، این بند فاقد مفعول و لذا نادستوری است. مفعول در مجموعه جملات (10) مبتدائی و تشخیص­پذیر است. در جملۀ (11-b)، مفعول کانونی و نکره است. همانند جملاتِ ساده، در بندِ پایه پی­بست ضمیری نمی­تواند مفعولِ کانونی را مضاعف­سازی نماید، لذا حضورِ آن باعث نادستوری­شدنِ بندِ پیرو می­گردد و بدون آن بندِ پایه دستوری است. در بندِ پیرو همین جمله، پی­بستِ ضمیری در غیاب مفعولِ صریح اجباری است. همچنین، برخلافِ بندِ پایه که مفعول کانونی بود، در بندِ پیرو مبتدائی است، چون در بندِ پایه آمده است و لذا کاربردِ پی­بست بجا و لازم است. پسوندهای فاعلی در جملات 10 و 11 با فاعلِ کانونی یا مبتدائی از لحاظ شخص و شمار مطابقه دارند. نکته قابل ذکر در بررسیِ جملاتِ پیچیده این است که تقریباً همان قواعد و محدودیت­های حاکم بر پسوندهای فاعلی و پی­بست­های ضمیری مفعولی در جملاتِ ساده، در بندهای پایه و پیرو جملاتِ پیچیده هم حاکم است. نکتة دیگر اینکه مرجعِ پسوندهای فاعلی در همان بند به­صورت آشکار یا ضمیر تهی است، درحالی که مفعول هم مرجع با پی­بست­های ضمیری تقریباً همیشه خارج از بند واقع شده است. در همین ارتباط، دی­کت (2005) با بررسی واژه­بست­های زبانِ فرانسه معیارِ محلی­بودنِ نشانة مطابقه و غیرمحلی­بودنِ واژه­بست را پیشنهاد نموده است. نتایجِ فوق از کردی کلهری نشان می­دهد که پسوندهای فاعلی (در ارجاع به فاعل) محلی و پی­بست­های مفعولی (در ارجاع به مفعول) غیرمحلی هستند. این یافته می­تواند برای نظریه­های زبانی دارای اهمیت باشد.

4. بحث و نتیجه­گیری

هدفِ مهمِ پژوهش حاضر بررسیِ فرایندِ مضاعف­سازی واژه­بستی و پیامدهای آن برای نحوِ زبان در کردی کلهری است. به عبارت دیگر، مسأله این است که آیا مضاعف­سازی واژه­بستی حالت غالب در کردی کلهری است یا اینکه این فرایند مانند بسیاری از زبان­های دیگر منجر به منفک­شدن گروهِ اسمی از درونِ بند و خروج آن می­گردد. نتایج نشان داد که گاهی مضاعف­سازی واژه­بستی در کردی کلهری صورت می­گیرد. به نظر می­رسد که مضاعف­سازی واژه­بستی در کردی کلهری به­صورتِ محدود استفاده می­شود و لذا گرایشِ غالب در این زبان نباشد. همانگونه که در قسمت تحلیلِ داده­ها گفته شد، در همین مواردِ محدود هم بین گویشوران بر سر دستوری­بودنِ جملات حاصل اجماع وجود ندارد. به عبارت دیگر، گویشورانِ کردی کلهری تمایل ندارند که هم مفعولِ صریح و هم­ واژه­بستِ معادل آن را به صورتِ مضاعف در جملات صورت­بندی نمایند. همچنانکه در قسمتِ تحلیلِ داده­ها دیدیم، این یافته با بسیاری از پژوهش­های انجام گرفته همسو است (Spencer & Luis, 2012 Mithun, 2003; Bresnan & Mchombo,1987;).

بررسیِ خرده­گفتمان­های موردِ استفاده در پژوهشِ حاضر نشان داد که برای اجتناب از حضور توأمان واژه­بست ضمیری و همتای اسمی آن، گویشوران زبان کردی کلهری متوسل به راهکارهای دیگری جهتِ صورت­بندی جملات می­شوند. ساده­ترین راه، حذفِ پی­بستِ مفعولی و حفظِ مفعولِ صریح یا بالعکس حذفِ مفعولِ صریح و حفظِ واژه­بست است. در صورتی که بخواهیم هم ضمیرِ واژه­بستی و هم مفعولِ صریح و صوری را حفظ نمائیم، راهکارِ دیگر استفاده از ساختِ موسوم به خروج (چپ و راست) است که گویشورانِ کردی کلهری به­طورِ فراوان به آن متوسل می­شوند. در قسمتِ تحلیلِ داده­ها مشاهده شد که گویشورانِ کردی کلهری از پی­بست (مفعولی) استفاده می­کنند تا مفعولِ صریح را از ساختارِ موضوعی جملات خارج کرده، به صورتِ گروهِ اسمی منفک در سمتِ چپ یا راست جملات قرار دهند. جای این گروه­های اسمی منفک­شده از لحاظ معنائی و نحوی (ساختارِ موضوعی) به­وسیلۀ پی­بست­های ضمیری هم­مرجع پر شده است. بررسیِ آثارِ مشابه در دیگر زبان­ها نشان می­دهد که تغییرِ ساختارِ نحوی جملات به­خاطر افزوده­شدنِ واژه­بست خیلی پدیده نادری نیست. اسپنسر (2012) نشان می­دهد که در زبان فرانسه، افزودن پی­بستِ فاعلی منجر به ظاهرشدنِ فاعلِ ضمیری (مستقل) در خارج از بند می­شود. فوس (2005) نشان می­دهد که
واژه­بست ضمیری که در جایگاهِ موضوع قرار می­گیرد، دارای نقشِ معنائی است، لذا با گروهِ اسمی با همان نقشِ معنائی به­کار نمی­رود و نهایتاً، اورت (1996) در زبانِ یاگوانشان می­دهد که ساختِ نحوی این زبان متأثر از مضاعف­سازی
واژه­بستی است. البته، گاهی در زبانی ممکن است حالت سومی هم ممکن باشد؛ یعنی واژه­بست به پسوند و نشانة مطابقه تبدیل شده باشد و به­عنوانِ عنصرِ الزامی برروی فعل حضور داشته باشد. نتایجِ این پژوهش نشان داد که پسوندهای فاعلی در کردی کلهری فارغ از وضعیتِ کلامی فاعل و فارغ از نمودِ صوری آن، از لحاظ شخص و شمار با فاعل (درون همان بند) به­صورتِ الزامی مطابقه می­کنند. بنابراین، این عناصر در کردی کلهری وند هستند. همچنین، در قسمت تحلیل داده­ها دیدیم که هروقت مضاعف­سازی واژه­بستی در کردی کلهری انجام می­گیرد، اگرچه واژه­بست و گروهِ اسمی ممکن است هردو در جمله حاضر باشند، ولی حضورِ یکی (یا واژه­بست یا همتای اسمی یا ضمیری آن) کافی است تا ملاحظاتِ مربوط به چارچوب زیرمقوله­ای و ساختار موضوعی فعل برآورده شود، زیرا که واژه­بست (برخلاف وند) می­تواند جایگاه موضوع را اشغال نماید و نقشِ دستوری و معنائی موضوع را به خود اختصاص دهد. بنابراین، می­توان گفت که برخلاف وند، حضورِ واژه­بست در کردی کلهری اختیاری است. این تمایز در کردی کلهری ممکن است در زبان­های دیگر نیز حاکم باشد. کوربت (2003) عقیده دارد که نشانة مطابقه همراه با گروهِ اسمیِ هم­مرجع به­کار می­رود، اما واژه­بست­ها خود می­توانند موضوعی از فعل باشند. داده­های کردی کلهری تأیید می­کنند که گروهِ اسمیِ هم­مرجع با پسوندهای فاعلی حتماً در همان بند به­صورتِ آشکار یا ضمیر تهی نمود پیدا می­کند، درحالی که مفعولِ هم­مرجع با پی­بست­های ضمیری تقریباً همیشه خارج از بند واقع شده است. همچنانکه دیدیم، گاهی مفعولِ صریح در بافتِ قبلی حضور دارد و لذا با قرینۀ کلامی حذف­ می­شود و جای آن­را
پی­بستِ ضمیری در جملاتِ بعدی پر می­کند. گاهی هم حضورِ همزمانِ مفعولِ صریح و پی­بستِ ضمیری، گویشورانِ زبان را به استفاده از ساختِ خروج و منفک­کردنِ مفعولِ صریح به­عنوانِ واحدی آهنگین مجبور می­کند. اگر بخواهیم از اصطلاحاتِ نظریۀ زایشی استفاده کنیم، می­توان گفت که پسوندها در قلمرو خود (بند)، مقید و پی­بست­های ضمیری آزاد هستند. این دستاورد می­تواند دارای پیامدهای مهمی برای نظریه­های نحوی باشد. این موضوع موردِ توجه دیکت قرار گرفته است. دیکت (2005) با بررسی واژه­بست­های زبانِ فرانسه معیارِ محلی­بودنِ نشانة مطابقه و غیرمحلی بودنِ واژه­بست را پیشنهاد می­نماید. همچنانکه دیدیم، نتایج بدست آمده در کردی کلهری با عقیده دیکت هم­راستا است.



[1]. clitic

[2]. Host

[3]. Clitic doubling

[4]. Zwicky and Pullum

[5]. Accidental gap

[6]. Lexical integrity

[7]. Dislocated

[8]. Dislocation

[9]. Macedonian

[10]. Franks and King

[11]. Argument structure

[12]. Nahuatl

[13]. Mithun

[14]. Yupi’k

[15]. Navajo

[16]. Mchombo

[17]. Chichewa

[18]. Everett

[19]. Yagua

[20]. Payne and Payne

[21]. Fuß

[22]. Macushi

[23]. De Cat

[24]. Corbett

[25]. Resumptive

[26] Locality

[27]. Infelicity

[28]. گذشته این فعل مانند بسیاری از افعال دیگر در کردی کلهری با جرح و تعدیل واکه ستاک بدست می آید.

[29]. Clitic (enclitic)

[30]. در بین افرادِ مصاحبه­شونده تنوعاتی دیده می­شود. برخی پی­بست را به­کار می­بردند و برخی هم بکار نمی­برند. به نظر می­رسد افرادی که پی­بست را به­کار می­برند، بخاطر فراوانی و کثرت استفاده از پی­بستِ مفعولی در حالت های دیگر است. دلیل دیگر هم تنوعات منطقه­ای و تعامل با دیگر زبان­هاست؛ لذا با قطعیت نمی­توان گفت که در حضورِ مفعولِ صریح،  ظاهرشدن واژه­بست منجر به نادستوری­شدن جمله می­گردد. در این بافت محدود، می­توان گفت که ما شاهد مضاعف سازی واژه­بستی هستیم.

[31]. اگرچه مفعول اولین بار در این جمله آمده است، اما مصداق آن به صورت تلویحی و از بافت موقعیتی برای مخاطب تشخیص پذیر بوده، لذا مبتدائی قلمداد می­شود.

[32] . نویسندگانِ حاضر اصطلاح مضاعف­سازی واژه­بستی را صرفاً در ارتباط با حضور هم­زمان پی­بست­های مفعولی با خود مفعولِ صریح صحیح می دانند، و در مورد حضور هم­زمان پسوندهای مطابقۀ فاعلی و فاعلِ صوری، قائل به مضاعف­سازی واژه­بستی نیستند، زیراکه نشانه­های فاعلی اصولاً واژه­بست نیستند (وند هستند).

[33]. Dislocated

[34] . چون جملات به­صورت لاتین آوانگاری می­شوند، لذا خروج به چپ و راست بر اساس خطِ لاتین نام­گذاری
شده­اند.

[35] . البته از لحاظ وضعیت جایگاهِ مفعول صریح و پی­بست ضمیری مرتبط به آن تفاوتی دیده می­شود: مفعولِ صوری قبل از فعل و واژه­بستِ ضمیری مفعولی بعد از فعل (به­صورت پی­بست) ظاهر می­شود. به همین دلیل است که واژه بست­های ضمیری در کردی کلهری از نوع واژه­بست ویژه هستند (نه ساده)، زیراکه توزیع نحوی آنها (برخلاف واژه­بست­های ساده) با مفعول صریح جمله متفاوت است.

[36] . به­ دلیل اینکه هدفِ اصلی پژوهش حاضر بررسیِ پی­بست­های ضمیری مفعولی و همچنین بررسیِ عدمِ مضاعف­سازی واژه­بستی است، لذا در مورد خروجِ فاعل به ذکر همین چند مثال اکتفا می­کنیم. 

[37] در اصل حرفِ اضافه (la) + واژه­بستِ ضمیری (-e) تشکیل یک توالی داده­اند (la-e) که بر اثر التقاء دو واکه، واکۀ حرفِ اضافه حذف می­شود. بنابراین، (le) ترکیبی از حرفِ اضافه و واژه­بستِ ضمیری است.

[38]. معادل فارسی دستوری است، لیکن جمله کردی کلهری در این بافت نادستوری است.

دبیرمقدم، محمد (1392). رده‌شناسی زبان‌های ایرانی. دو جلد تهران: سمت.
راسخ­مهند، محمد (1389). «واژه­بست­های فارسی در کنار فعل». پژوهش­های زبان­شناسی. 2/2: 75-85.
راسخ­مهند، محمد (1389). «مفعول­نمائی افتراقی، نگاهی دیگر به را». زبانشناسی و گویش­های خراسان. 2: 1-13.
شقاقی، ویدا (1376). «واژه­بست چیست؟ آیا در زبان فارسی چنین مفهومی کاربرد دارد؟». مجموعه مقالات سومین کنفرانس زبان­شناسی. به کوشش یحیی مدرسی و محمد دبیرمقدم. تهران: دانشگاه علامه طباطبائی. 141ـ158.
شقاقی، ویدا (1392). «وند گروهی». زبان و زبان­شناسی. 9/ 17: 1ـ26.
گوهری، حبیب (۱۳۹۲). «برخی پیامدهای نظریه‌ی ساخت اطلاع برای ترجمه». جستارهای زبانی. ۴/۱: 203-224.
گوهری، حبیب، زهرا شرفخانی و اکبر عزیزی­فر (1398). «بررسی نظام مطابقه در کردی ایلامی». مطالعات زبان و گویش­های غرب ایران. 7/24: 49-72.
Bresnan, J. & S. A. Mchombo. (1987). “Topic, pronoun, and agreement in Chichewˆ a”. Language. 63(4): 741–82.
Corbett, G. (2003). “Agreement: The range of the phenomenon and the principles of the Surrey Database of Agreement”. Transactions of the Philological Society. 101(2): 155–202.
De Cat, C. (2005). “French subject clitics are not agreement markers”. Lingua. 115:1195-1219.
Franks, S. & T. H. King. (2000). A Handbook of Slavic Clitics. Oxford: University Press.
Everett, D. L. (1996). Why There are No Clitics: An Alternative Perspective on Pronominal Allomorphy. Arlington, TX: Summer Institute of Linguistics andUniversity of Texas at Arlington Publications in Linguistics.
Fuß, E. (2005). The Rise of Agreement: A Formal Approach to the Syntax and Grammaticalization of Verbal Inflection. Amsterdam & Philadelphia: John Benjamins Publication Company.
Mithun, M. (2003). “Pronouns and agreement: the information status of pronominal affixes”. Transactions of the Philological Society. 101(2): 235-78.
Payne, D. L. & Th. E. Payne. (1990). “Yagua”. In D. C. Derbyshire & G. K. Pullum (eds). Handbook of Amazonian Languages. Vol. 2. Berlin: Mouton de Gruyter. 249–274.
Spencer, A. (1991). Morphological Theory: An Introduction to Word Structure in Generative Grammar. Oxford: Blackwell Publishers.
Spencer, A. & A. Luís, (2012).  Clitics. Cambridge: University Press.
Zwicky, A. M. & G. K. Pullum. (1983). “Cliticization vs. inflection: English n’t”. Language. 59: 502–13.