زبانشناسی
بدری السادات سیدجلالی؛ آزیتا عباسی
چکیده
برچسبزنی یکی از امکانات خردساختار است که فرهنگنویس برای معرفی مؤلفههای صوری و معنایی واژه در اختیار دارد. اگر هر مدخل را در قالب یک جفت صورت ـ معنا در نظر بگیریم، آنگاه برچسبهایی که به اطلاعات نحوی و ساختاری واژه مربوط میشوند، از جنس صورت و برچسبهایی که به جنبههای معنایی و کاربردشناختی واژه میپردازند، از جنس معنا ...
بیشتر
برچسبزنی یکی از امکانات خردساختار است که فرهنگنویس برای معرفی مؤلفههای صوری و معنایی واژه در اختیار دارد. اگر هر مدخل را در قالب یک جفت صورت ـ معنا در نظر بگیریم، آنگاه برچسبهایی که به اطلاعات نحوی و ساختاری واژه مربوط میشوند، از جنس صورت و برچسبهایی که به جنبههای معنایی و کاربردشناختی واژه میپردازند، از جنس معنا بوده و «برچسبهای کاربردی» نامیده میشوند. پژوهش حاضر بر آن است تا با تکیه بر طبقهبندی نهگانه اتکینز و راندل، برچسبهای کاربردی در سه فرهنگ یکزبانه فارسی (معین، معاصر و سخن) را واکاوی نماید. پژوهش حاضر به شیوۀ تحلیلی ـ توصیفی، شیوههای برچسبگذاری در پیکرة پژوهش را بررسی کرده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که در هر سه فرهنگ، برچسب «حوزه» کارآمدترین شیوه برای ارائۀ اطلاعات کاربردشناختی و نشاندارکردن عناصر فرهنگمحور بوده است. این در حالی است که از ظرفیت برچسب «سیاق» که به درجة رسمیت واحدهای زبانی دلالت دارد، در فرهنگهای نامبرده استفاده نشده و میزان رسمیبودن یا نبودن واژهها را باید از سایر برچسبها دریافت. در خصوص برچسبهای کاربردی چندگانه، نکتۀ حائزاهمیت درج نظاممند آنهاست، بهگونهای که کاربر فرهنگ بتواند اطلاعات کاربردشناختی لازم را بهسهولت دریافت نماید. بررسی برچسبهای کاربردی چندگانه با تکیه بر علوم رایانشی میتواند الگوهای تکرارشوندهای در شیوة درج آنها فراهم آورد، به این معنا که برخی از انواع برچسبهای کاربردی احتمال وقوع نوعی دیگر را افزایش میدهند. این هموقوعیها در واقعیتهای مربوط به زبانشناسی اجتماعی بسیار اهمیت دارند.
رضا پیشقدم؛ آیدا فیروزیان پوراصفهانی؛ آیلین فیروزیان پوراصفهانی
چکیده
در گذشته، فرهنگهای لغت صرفاً به عنوان ابزارهایی تکنیکی در یافتن معانی واژگان به یاری خوانندگان و نویسندگان میشتافتند، اما امروزه علاوه بر اینکه حاوی حجم بیشتر و دقیقتری از اطلاعات واژگانی هستند، ضرورت دارد در زمینههای اجتماعی، روانشناختی و فرهنگی نیز ایفای نقش نمایند. این فرهنگها به مثابۀ آینهای تمامنما، باید بتوانند ...
بیشتر
در گذشته، فرهنگهای لغت صرفاً به عنوان ابزارهایی تکنیکی در یافتن معانی واژگان به یاری خوانندگان و نویسندگان میشتافتند، اما امروزه علاوه بر اینکه حاوی حجم بیشتر و دقیقتری از اطلاعات واژگانی هستند، ضرورت دارد در زمینههای اجتماعی، روانشناختی و فرهنگی نیز ایفای نقش نمایند. این فرهنگها به مثابۀ آینهای تمامنما، باید بتوانند تمامی رفتارهای زبانی، اجتماعی و هیجانی گویشوران یک زبان را به تصویر کشند. به بیان دیگر، تا چندی پیش، مطالعات فرهنگنویسی بدون توجه به ماهیت اجتماعی زبان و بار احساسی واژگان صورت میگرفت، اما در سالهای اخیر، فرهنگنویسی در ایران جان تازهای یافته است. امروزه، تقریباً همۀ متخصصان معترفاند که تهیه و تدوین فرهنگهای لغت بدون توجه به ابعاد اجتماعی-فرهنگی واژگان غیرممکن به نظر میرسد. فرهنگنویسی به عنوان یک دانش میانرشتهای، ضرورت دارد علاوه بر دستاوردهای حوزۀ زبانشناسی، از دستاوردهای سایر حوزههای مرتبط چون جامعهشناسی و روانشناسی نیز بهره گیرد. بر این اساس، جستار کنونی بر آن بوده است تا در پرتوی الگوی هَیجامَد (هیجان+ بسامد حواس) و با بهرهگیری از مفهوم نوظهور وزن فرهنگی، پیشنهاداتی برای تألیف و تهیۀ فرهنگهای لغت فارسی ارائه دهد که به نظر میرسد تاکنون مورد کمتوجهی یا بیتوجهی مؤلفان این فرهنگها واقع شدهاند. به بیان دقیقتر، در این جستار سعی بر آن بود تا با تأکید بر ضرورت درج اطلاعات روانشناختی فرهنگیِ مداخل واژگانی در فرهنگهای لغت، لزوم ثبت مؤلفههایی نظیر «بسامد»، «هیجان»، «حس» و در نهایت «هَیجامَد» برای واحدهای واژگانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.