فرامرز مژدکانلو
چکیده
در این پژوهش، آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان (آزفا) را بهمثابۀ یک گفتمان در نظر گرفتهایم و سطح/بُعد اجتماعی ـ فرهنگیِ این گفتمان را با تمرکز بر فرهنگ و آموزههای فرهنگی، مورد تحلیل گفتمان انتقادی و تحلیل گفتمان انتقادی کلاسی قرار دادهایم. هدف این تحلیل، رفع چالشهای عمده درخصوص فرهنگ و آموزههای فرهنگی در گفتمان آزفا ...
بیشتر
در این پژوهش، آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان (آزفا) را بهمثابۀ یک گفتمان در نظر گرفتهایم و سطح/بُعد اجتماعی ـ فرهنگیِ این گفتمان را با تمرکز بر فرهنگ و آموزههای فرهنگی، مورد تحلیل گفتمان انتقادی و تحلیل گفتمان انتقادی کلاسی قرار دادهایم. هدف این تحلیل، رفع چالشهای عمده درخصوص فرهنگ و آموزههای فرهنگی در گفتمان آزفا بوده است. در این راستا، بسیاری از باورها و تلقیهای متداول و طبیعیشده دربارۀ موضوع بحث که مبتنی بر حقیقت امر نیستند، مورد بازبینی قرار گرفتهاند و مبتنی بر اهدافِ انتقادی پژوهش، طبیعیزدایی و افسانهزدایی شدهاند. اصل دادههای پژوهشِ حاضر با روش زمینهیابی و از طریق گفتگو با فاعلان و مشارکان گفتمان آزفا حاصل شده است. مبتنی بر 23 نمونه از دادههای عینی در متن مقاله، نشان دادهایم که شکافی عمیق و فاصلهای معنادار میان قضاوتها و گزارههای ذهنی و درونیشدۀ دستاندرکاران و کارگزاران گفتمان آزفا با حقیقت امر، درخصوص فرهنگ و آموزههای فرهنگی وجود دارد. بنابراین، برای مجهز شدن به نگاهی انتقادی در آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان و تشکیل چارچوبی گفتمانبنیاد دربارۀ فرهنگ و آموزههای فرهنگی، لازم است تغییری بنیادین در زیرساختهای فکری خود و تجدیدنظری اساسی در تلقی خود از مقولۀ فرهنگ ایجاد کنیم. این تغییر زمانی مؤثر است که از انصاف و منطق ما برخاسته باشد و به همان اندازه وابسته به و مبتنی بر دادههای واقعیِ برآمده از گفتمان آزفا باشد. بر اساس همین دادهها، در جایجای بحث برای رفع شکاف ژرف مزبور و آسیبهای ناشی از آن راهحلهایی در قالبِ چارچوبی قابلتعمیم ارائه شده است.