رضا محمدی؛ حسین بازوبندی
چکیده
از جمله نظریههای نوینی که امروزه جایگاهی ویژه و کاربرد وسیعی در تحلیل متن و دیگر حوزههای زبانشناختی پیدا کرده نظریۀ نقشگرای نظاممند هلیدی و متیسن (2014) است. بر اساس این رویکرد، ساختار زبان متأثر از نقشهایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد و این تأثیر بهشکل سه فرانقش بازنمودی، متنی و بینافردی ...
بیشتر
از جمله نظریههای نوینی که امروزه جایگاهی ویژه و کاربرد وسیعی در تحلیل متن و دیگر حوزههای زبانشناختی پیدا کرده نظریۀ نقشگرای نظاممند هلیدی و متیسن (2014) است. بر اساس این رویکرد، ساختار زبان متأثر از نقشهایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد و این تأثیر بهشکل سه فرانقش بازنمودی، متنی و بینافردی تجلی مییابد. ازآنجاکه فرانقش بینافردی بر شیوۀ تبادل معنا بین گوینده و مخاطب استوار است، کاربست آن در تحلیل متون دینی، ضمن ایجاد درک بهتر از چنین متونی، میتواند سنگ محک مناسبی برای ارزیابی قابلیت تعمیم این نظریه نیز فراهم سازد. نگارندگان در پژوهش حاضر، با روشی توصیفیـتحلیلی، به بررسی خطبۀ شقشقیه با رویکرد نقشگرای نظاممند هلیدی و متیسن (2014) در قالب فرانقش بینافردی میپردازند. نتایج عمدۀ پژوهش نشان میدهد که علیرغم بسامد غالب وجه خبری، امام (ع) در سرتاسر این خطبه به نحوی در تبادل و انتقال معنا عمل کرده است که گویی هر دو سوی تعامل، با هم، در ساخت متن شرکت دارند و از این طریق، راه هرگونه یکسویگی تعامل را بسته است. خطبۀ شقشقیه با انگیزه و هدف احقاق و اثبات حق خلافت از سوی امیرالمؤمنین (ع) ایراد شده است و درعینحال، امام در ایراد این خطبه، از لوازم انشا در جهت اقناع و استمالۀ مخاطب بهره نمیبرند؛ دلیل چنین امری را میتوان این دانست که ایشان آنچنان به حقانیت خود و جایگاه خود نسبت به خلافت یقین و باور داشتهاند که از آن صرفاً خبر دادهاند و اصلاً نیازی به استفاده از عبارات انشایی جهت اثبات چنین حقی احساس نکردهاند.