سمیه حاتم زاده؛ رضا کاظمیان
چکیده
استعارههای مفهومی نقش قابلتوجهی در درک انسان از جنبههای مختلف زندگی ایفا میکنند. بیماری یکی از این جنبههاست که سرشار از استعارههای مفهومی است. این حوزه در زبان فارسی تابهحال کمتر مورد توجه محققین قرار گرفته است. ازاینرو، پژوهش حاضر، با عنایت به دادههای زبانی موجود دربارۀ یکی از ویروسهای نوظهور (کووید 19) که در زمان ...
بیشتر
استعارههای مفهومی نقش قابلتوجهی در درک انسان از جنبههای مختلف زندگی ایفا میکنند. بیماری یکی از این جنبههاست که سرشار از استعارههای مفهومی است. این حوزه در زبان فارسی تابهحال کمتر مورد توجه محققین قرار گرفته است. ازاینرو، پژوهش حاضر، با عنایت به دادههای زبانی موجود دربارۀ یکی از ویروسهای نوظهور (کووید 19) که در زمان کوتاهی حجم بالایی از دادههای زبانی را به خود اختصاص داده، به بررسی استعارههای موجود در این حوزه میپردازد. این مطالعه، با اتخاذ رویکردی شناختی (ر.ک. Kövecses, 2005; Lakoff & Johnson, 1980)، تمامی متون خبری مربوط به ویروس کرونا را که از 16 روزنامۀ فارسیزبان داخلی استخراج شده، به مدت قریب به سه ماه از تاریخ شیوع آن در ایران، بررسی کرده است. پس از بررسیهای پیکرهای، 176 عبارت استعاری مربوط به این ویروس، در 8 نگاشت اصلی (جنگ، انسان، سفر، نیروی طبیعی، حیوان وحشی، بازی، ابزار و آتش)، یافت شد. دادههای موجود حاکی از این است که پربسامدترین حوزۀ مبدأ، حوزۀ جنگ است که بالغ بر 60 درصد از کل میزان استعارههای موجود را به خود اختصاص داده است.
الهام اسماعیل پور اقدم؛ مسعود دهقان
چکیده
نظام مفهومی ذهن بشر که اندیشه و عمل انسان بر آن استوار است، ماهیتاً استعاری است و ریشه در نظام مفهومی زبان دارد. بنابراین، از استعاره بهعنوان مقولهای مهم در مطالعات زبانی یاد میشود. پژوهش حاضر به بررسی الگوی بدنمندی استعارههای مفهومی در نابینایان مطلق مادرزاد در مقایسه با همتایان بینایشان بر مبنای معنیشناسی شناختی ...
بیشتر
نظام مفهومی ذهن بشر که اندیشه و عمل انسان بر آن استوار است، ماهیتاً استعاری است و ریشه در نظام مفهومی زبان دارد. بنابراین، از استعاره بهعنوان مقولهای مهم در مطالعات زبانی یاد میشود. پژوهش حاضر به بررسی الگوی بدنمندی استعارههای مفهومی در نابینایان مطلق مادرزاد در مقایسه با همتایان بینایشان بر مبنای معنیشناسی شناختی در چارچوب استعارههای مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون (1980) پرداخته است. ماهیت انجام این پژوهش که از نوع کمی ـ کیفی (آمیخته) بوده بهصورت مقایسهای بین دو گروه از افراد نابینا و همتایان بینا انجام شده است؛ بدینترتیب که 48 آزمودنی بینا و نابینای زن و مرد با تحصیلات دیپلم و لیسانس در سنین 18ـ28 سال مورد ارزیابی قرار گرفتهاند و از آنها خواسته شده 30 واژۀ منتخب را بر مبنای راهکارهای ریسیبیتی و پگی (1991) توصیف کنند. بر این اساس، در ابتدا طرحوارههای ذهنی بهعنوان قلمرو مبدأ در نگاشتهای استعاری و سپس، استعارههای مفهومی استفادهشده توسط آنها مورد بررسی قرار گرفته است. بررسیهای صورتگرفته نشان میدهد که نابینایان باتوجه به فقدان حس بینایی بهعنوان مهمترین حس، از توصیفات واژگانی بیشتر و بهمراتب طرحوارههای ذهنی و استعارههای مفهومی بیشتری نسبت به همتایان بینایشان استفاده میکنند، بهطوری که آزمودنیهای نابینای زن لیسانس با بیشترین استفاده از طرحوارههای ذهنی و استعارههای مفهومی گزارش شدهاند.