نوع مقاله : علمی تخصصی

نویسنده

کارشناسی ارشد زبان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

در بسیاری از منابع آواشناسی زبان فارسی، بر سر شیوۀ تولید همخوان ملازی /G/ در فارسی معیار اتفاق نظر وجود ندارد. در این مقاله، به بررسی صوت­شناختی شیوة تولید این همخوان در زبان فارسی محاوره­ای معیار، در بافت­های آوایی میان­واکه­ای، آغازی، پایانی و در خوشة همخوانی پرداخته شد و نمونه­های گفتاری ده گویشور بومی فارسی معیار (پنج زن و پنج مرد) از طبقهْ تحصیل­کرده، بدون آشنایی با زبان­شناسی و در محدودهْ سنی 20-30 سال، از طریق نرم­افزار پرت ضبط و تحلیل شد. طبق نتایج تحلیل­ها، سه گونۀ انسدادی واک­دار [G]، ناسوده [ʁ] و سایشی واک­دار [γ] به عنوان واج­گونه­های اصلی شیوۀ تولید این واج شناسایی شدند که این واج­گونه­ها در اکثر بافت­ها در تناوب آزاد با یکدیگر قرار می­گیرند. از طرفی، آوای سایشی بی­واک [x] نیز در گفتار محاوره­ای برخی گویشوران، در واژه­های خاصی، به ­صورت گونه­ای از این واج در تناوب آزاد با گونه­های دیگر قرار می­گیرد. شواهد آماری نشان می­دهد که گونۀ انسدادی واک­دار [G] در بافت­های مذکور دارای تظاهر آوایی و تنوع بافتی بیشتری در مقایسه با سایر واج­گونه­های این همخوان بوده و لذا گونۀ غالب واجی و نمایندۀ این همخوان در فارسی معیار، گونۀ انسدادی واک­دار /G/ می­باشد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

An Acoustic Study of the Manner of Articulation of Uvular Consonant /G/ in Standard Persian

نویسنده [English]

  • Maryam Reza Asa

M.A. in Linguistics, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran;

چکیده [English]

In most Persian phonetics resources, there is no absolute unanimity regarding the manner of articulation of uvular consonant /G/. The present study sought to investigate the manner of articulation in standard conversational Persian through intervocalic, initial, final and clustered phonological environments on the basis of acoustic methods. In so doing, the speech samples of ten native speakers of standard Persian (five males and five females) all from educated class who were unfamiliar to linguistics and were within age range of 20-30 were recorded and analyzed through Praat software. According to the analyses, the following major allophones were recognized: voiced stop [G], approximant [ʁ], and voiced fricative [γ]- in free alternation with each other in most of phonological contexts. Furthermore, in conversational speech of some speakers, in some special words, voiceless fricative [x] was in free alternation with its other variants as an allophone. Statistics shows that voiced stop [G] in the above-mentioned contexts occurs more frequently than other variants. It can be concluded that the most frequent variant and representative of this phoneme in standard Persian must be known as /G/.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Uvular Consonant /G/
  • Manner of Articulation
  • Acoustics
  • Standard Persian

همخوان /G/ یکی از بحث‏برانگیزترین همخوان­های زبان فارسی معیار است، چرا که اختلاف نظرات بسیاری بر سر شیوۀ تولید، جایگاه و حتی واک­داری و بی­واکی آن وجود دارد و تاکنون توصیف روشن،  قاطع و یک­دستی درخصوص آن ارائه نشده است. دلیل این امر را می­توان سابقۀ تاریخی این واج و نیز تنوع بافتی فراوان آن دانست. پژوهش حاضر، به بررسی شیوۀ تولید این همخوان در فارسی محاوره­ای معیار[1] پرداخته و در راستای این امر، توزیع فراوانی واج­گونه­های شیوة تولید آن را مورد مطالعه قرار می­دهد.

همخوان /G/ در نظام واجی زبان فارسی معیار، عمدتاً به صورت یک همخوان انسدادی ملازی واک­دار[2] توصیف شده­ است. آواشناسان بسیاری سعی در توصیف دقیق این همخوان و بررسی ویژگی­های این واج در محیط­های آوایی مختلف داشته­اند و تغییرات واج­گونه­ای این واج را با توجه به عوامل مختلفی اعم از عوامل گویش­شناختی (گونۀ فردی، گونۀ رسمی و غیررسمی) و عوامل واج­شناختی (بافت آوایی این همخوان) مورد بررسی قرار داده­اند.

در بخشی از این پژوهش که به بررسی آرای زبان­شناسان مطرح ایرانی و غیرایرانی درخصوص شیوۀ تولید این واج در زبان فارسی معیار پرداخته شده است، مشاهده می­شود که بسیاری از آواشناسان و زبان­شناسان ایرانی از جمله مشکوۃالدینی (1364)، کلباسی (1374)، یار محمدی (1375/1996)، ماهوتیان (1376/1997)، سپنتا (1377)، ثمره (1378)، بی­جن­خان (1384)، صادقی (1385)، کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385) و خانلری (1386) همخوان ملازی فارسی  /G/ را عمدتاً به ­لحاظ تولیدی، انسدادی دانسته­اند. آواشناسان غیرایرانی در خصوص شیوة تولید این همخوان در زبان فارسی معیار معاصر اختلاف نظرهای زیادی دارند. ینسن[3] (1931)، مار[4] (1936) و کرامسکی[5] (1939) تمایزی میان /q/ و /γ/ قائل نیستند، سوکولوا و همکاران[6] (1952) همخوان /G/ را بسته به بافت، سایشی[7] و/یا انسایشی[8]  می­دانند. همچنین لمبتون[9] (1953) آن را انسدادی، نای[10] (1955)، لازار[11] (1957) و راستورگواِوا[12] (1964) آن را بسته به بافت، انسدادی و/یا سایشی خوانده و پی­سیکوف[13] (1960)، مجیدی و ترنز[14] (1999)، میس[15] (2003) و ویندفور[16] (2009) آن را همخوانی سایشی معرفی کرده­اند. این درحالی است که ویندفور (1979) پیش­تر، این همخوان را در فارسی معیار بسته به بافت آوایی آن انسدادی، سایشی و انسایشی توصیف کرده بود.

در بخش­های بعدی پژوهش، ابتدا آرای زبان­شناسان نام­برده را درخصوص شیوۀ تولید این واج از نظر می­گذرانیم، سپس به بررسی صوت­شناختی شیوۀ تولید واج­گونه­های آن در بافت­های ممکن، در زبان فارسی محاوره­ای معیار می­پردازیم و بر حسب معیار فراوانی وقوع[17]، واج­گونه­ای را که تظاهر آوایی بیشتری نسبت به سایر واج­گونه­ها دارد، به ­عنوان گونة اصلی[18] و نمایندۀ این واج در گونۀ زبانی مذکور معرفی می­کنیم.

2. مطالعات پیشین

منابع متعددی به مطالعۀ شیوۀ تولید واج /G/، واج­گونه­ها و بافت وقوع آن­ها پرداخته­اند. در این بخش، مطالعات پیشین را در دو زیربخش مطالعات محققان ایرانی و غیرایرانی مرور می­کنیم.

2-1. مطالعات محققان ایرانی

یارمحمدی (1375/1996) گونة اصلی واج ملازی /G/ را در زبان فارسی معیار معاصر، گونة انسدادی واک­دار دانسته و آن را به­ صورت /q/ نمایش داده ­است و برای آن حداقل دو واج­گونه متصور است: آوای سایشی واک­دار [γ] که در محیط میان­واکه­ای ظاهر می­شود و آوای انسدادی واک­دار [q] که در سایر محیط­های واجی نمود پیدا می­کند. با وجود این، از نظر او این دو واج­گونه می­توانند در سایر جایگاه­ها در تناوب آزاد[19] با یکدیگر قرار گیرند. وی گونة انسدادی بی­واک [Qʱ] را که معمولاً به صورت دمشی[20] ادا می­شود، در برخی از گویش­های جنوبی ایران متداول می­داند (Yarmohammadi, 1996: 52).

سپنتا (1377) نیز این واج را با نماد /q/ نمایش داده و به صورت بست­واج (انسدادی)، ملازی و واک­بر معرفی کرده است. درجایگاه آغازی و پایانی واژه، آن را تا حدی واک­رفته[21] و در بین دو واکه، واک­بر(واک­دار) دانسته­ است، با این توضیح که در جایگاه میان­واکه­ای، خاصیت بستی بودن آن کاهش پیدا می­کند و به نوع سایشی گرایش می­یابد. وی واج [آوای] /x/ را گونۀ دیگری از این واج در نظر گرفته است که در بافت پیش از همخوان بی­واک ظاهر می­گردد. او همچنین نوع سایشی این همخوان یعنی /γ/ را در گفتار گویشوران کرمانی شناسایی کرده است (سپنتا، 1377: 71-72).

ثمره (1378) نیز این همخوان را با نماد /q/ نشان داده و آن را به صورت همخوانی ششی، برون‌سو، نرم[22]، واک‌دار، انفجاری، دهانی، ملازی و دارای شش واج‌گونة مهم (عمدتاً به لحاظ الگوی واک‌داری) توصیف کرده است که عبارتند از: گونة واک‌دار q]]، نیم‌واک‌رفته [q˚]، واک‌رفته [q˳]، گرد [q̑]، بدون آمادگی [qˉ] و بدون انجام[qˍ]  (ثمره، 1378: 49). از نظر او جفت واک‌دار واج ملازی سایشی /x/، یعنی واج /γ/، گهگاه در فارسی تهرانی، به جای واج/q/  در کلماتی نظیر آقا و قربان درحالت ندا یا اضافه شنیده می‌شود. وی دو واج /q/ و/γ/ را دارای جایگاه تولید یکسان (ملازی) ولی نحوة تولید متفاوت دانسته است، به این صورت که اولی را انسدادی و دومی را سایشی نامیده است (ثمره، 1387: 62).

کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385) در مقاله­ای که به نقد و تصحیح مقالة مجیدی و ترنز (1999) در خصوص نظام آوایی و واجی فارسی معیار پرداخته­ است، این واج را با نماد /G/ نشان داده و آن را واجی انسدادی، ملازی و واک­دار دانسته و [γ] را واج­گونة آن می­خواند (کرد زعفرانلو کامبوزیا، 1385: 6).

بی­جن­خان و نوربخش (چاپ نشده) نیز به تحلیل آماری وقوع همخوان ملازی /G/در بافت آغاز واژه و بافت میان­واکه­ای پرداخته­اند. طبق تحلیل آن­ها، در جایگاه آغازین واژه، در بیش از 95 درصد موارد، این همخوان، انسدادی است. در جایگاه میان­واکه­ای، تنها در 7/19 درصد، انسدادی و در 45/45 درصد موارد به صورت ناسوده[23] و 85/34 درصد سایشی است (علی نژاد و حسینی بالام، 1391: 258).

شماری از سایر زبان­شناسان ایرانی از جمله مشکوۃالدینی (1364)، کلباسی (1374)، ماهوتیان (1376/1997)، بی­جن­خان (1384)، صادقی ( 1385) و خانلری (1386) دیدگاهی همسو با زبان­شناسان نام‌برده داشته و همخوان/G/ رادر فارسی معیار، انسدادی واک­دار می­دانند. در ­این ­میان، تنها خانلری (1386) برسر واک­داری این واج با سایرین اختلاف نظر دارد و آن را انسدادی بی­واک می­داند.

2-2. مطالعات محققان غیرایرانی

مار (1936) در مورد شیوة تولید همخوان ملازی /G/ در فارسی معیار دیدگاهی مشابه دیدگاه رایج در زمان کرامسکی (1939) و ینسن (1931) مبنی بر عدم وجود تمایز میان  /q/و /γ/ مگر در گفتار متظاهرانه[24] دارد (ویندفور، 1979: 138).

      سوکولوا و همکاران (1952: 177-178) برای این واج در فارسی معیار چهار بافت وقوع تعریف کرده­اند که به شرح زیرند:

  1. بعد از مکث؛ به صورت انسایشی نیم­واک­رفته[25] است که در آغاز دارای انسداد بی­واک و پس از آن دارای رهش[26] واک­دار است و میزان سایش آن متغیر است و ممکن است اصلاً سایشی صورت نپذیرد.
  2. در محیط میان­واکه­ای؛ بسته ­به برآوایی­های متفاوت، به ­صورت سایشی یا انسایشی واک­دار تولید می­شود.
  3. قبل از همخوان­های تقریبی /l/ و /r/؛ به صورت سایشی یا انسایشی واک­دار تلفظ می­شود.
  4. در سایر بافت­ها؛ به­صورت انسایشی تولید می­شود که در این حالت پیش از انسدادی­ها و سایشی­های بی­واک، واک­رفته می­شود. در مواردی مانند /vaqt /→ /vaxt/ نیز استثناء وجود دارد.

      لمبتون (1953) دو آوای [γ] و [q] را با نام­های الفبایی γ̑ein و qaf به صورت انسدادی ملازی واک­دار یا بی­واک بسته به بافت آوایی توصیف کرده ­است. وی همچنین می­افزاید که غ و ق در گفتار اغلب گویشوران از یکدیگر متمایز نمی­شوند و هر دو  به صورت یک انسدادی ملازی بی­واک تلفظ می­شوند، مگر بین دو واکة پسین که در این بافت معمولاً به صورت انسدادی ملازی واک­دار تلفظ می­شوند. بدین ترتیب، وی این دو همخوان را در زبان فارسی معیار، انسدادی خوانده و تنها تمایز آنها را در واک­داری و بی‏واکی بافتی دانسته­است (Lambton, 1953: xv).

      تحلیل نای (1955) به طور قابل ملاحظه­ای از تحلیل سوکولوا و همکاران (1952) متفاوت است. بر اساس دیدگاه وی این واج؛

  1. در جایگاه آغازین و پیش ­­از انسدادی­های واک­دار و خیشومی­ها، انسدادی پس­نرم­کامی[27]، واک­دار است.
  2. در سایر جایگاه­ها سایشی است.
  3. در گفتار عامیانه، قبل از همخوان بی­واک تبدیل به سایشی بی­واک می­شود (Nye, 1955: 10). وی همچنین تبدیل این واج به همخوانی نرم در جایگاه پایانی را نیز مطرح کرده­ است (Nye, 1955: 76). این در حالی است که پیش­تر سوکولوا و همکاران (1952: 178) ذکر کرده­اند که این واج در جایگاه پایانی به همخوان چاکنایی[28] با رهش بی­واک تبدیل می­شود.

      لازار (1957) دارای موضع مشخصی نسبت به شیوة تولید این واج در زبان فارسی معیار نیست و بسته

به موقعیت­های آوایی و واجی مختلف، آن را انسدادی یا سایشی می­داند. وی تلفظ این همخوان را در محیط میان­واکه­ای، اغلب به صورت سایشی واک­دار و گاهی هم به صورت انسدادی یا نیمه­انسدادی[29] واک­دار می­داند. وی معتقد است این همخوان در موضع پایانی و پیش از همخوان واک­دار نیز همین وضعیت را دارد. در آغاز واژه و نیز هنگامی که این همخوان مشدد[30] باشد، در بیشتر موارد انسدادی است (لازار، ترجمة بحرینی، 1384: 6). وی همچنین تلفظ /q/ نرم­کامی[31] پیش از همخوان بی­واک را واک­رفته می­داند که بدین ترتیب از /x/ سایشی بی­واک متمایز گردیده، ولی در گفتار گاه با /x/ در می­آمیزد (لازار، ترجمة بحرینی، 1384: 33).

راستورگواِوا (1964) نیز مانند لازار جایگاه تولید این همخوان را بسته به محیط آوایی آن، سایشی یا انسدادی می­داند.

ویندفور پیش از سایشی خواندن همخوان ملازی /G/ در فارسی معیار (2009) در جای دیگر در مورد شیوة تولید و بافت وقوع این واج و واج­گونه­هایش می­نویسد:

 «این همخوان در بافت آغاز واژه پیش از واکه، عمدتاً تمایل به شیوة تولید انسدادی واک­دار با رهش سایشی دارد و در جایگاه پایانی به صورت انسدادی واک­رفته و یا سایشی با فراوانی وقوع یکسان ظاهر می­گردد. این واج همچنین در خوشه­های همخوانی در ویژگی واک­داری خود دچار خنثی­شدگی[32] می­گردد. در اکثر موارد این واج تمایل به واک­رفتگی قبل از همخوان /t/ را دارد که نظیر آن را می­توان در مثال زیر یافت» (Windfuhr, 1979: 682):

1) eqtesa:d→ extesa:d

از نظر وی، در کلمة «وقت» ما شاهد تبدیل تمام‌عیار این واج به واج /x/ هستیم. وی علت این امر را نتیجة احتمالی توسعة نقشی[33]vaqti:  به معنای یک زمانی در حالت قیدی به vaxti: به معنای هنگامی که در حالت حرف ربط می‌داند. وی همچنین می‌افزاید، در بافت میان‌واکه‌ای این واج به صورت سایشی واک‌دار نمود می‌یابد و این در حالی است که تقابل خود را با /x/ حفظ می‌کند (Windfuhr, 1979: 682).

      شماری از زبان­شناسان غیرایرانی دیگر مانند پی­سیکوف (1960)، مجیدی و ترنز (1999) و میس (2003) همخوان ملازی /G/ را در فارسی معیار به صورت سایشی توصیف کرده­اند.

3. روش‏شناسی

در این پژوهش، واج­گونه­های همخوان  /G/در محیط­های واجی مختلف و در بافت نوایی[34] آغاز و در مواردی پایان پاره­گفتار طی یک آزمایش تولیدی و در قالب واج­شناسی آزمایشگاهی[35] مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایش، موارد وقوع هر واج­گونه، شناسایی و فراوانی آن محاسبه شد. بدین منظور، نمونه­های آوایی 10 گویشور بومی فارسی محاوره­ای معیار (5 زن و 5 مرد) از طبقة تحصیل­کرده (مقطع کارشناسی ارشد) در محدودة سنی20 تا 30 سال در محیطی آرام واقع در پژوهش­سرای کتابخانة ملی ایران با استفاده از رایانة شخصی و میکروفون لندر[36] مدل 63-LD از طریق نرم­افزار پرت[37] نسخة 5.3.56 به صورت مونو با نرخنمونه­برداری 22050 هرتز ضبط و تحلیل شد. از گویشوران خواسته شد 17 پاره­گفتار حاوی 17 واژة هدف را با فواصل زمانی کوتاه و با سرعت متوسط دو بار تکرار نمایند. به ازای هر یک از بافت­های واجی مؤثر، یک واژة اکثراً دوهجایی و در مواردی تک­هجایی و سه­هجایی انتخاب شد. بدین­ترتیب 340 نمونة آوایی (17 بافت × 1 واژه × 2 دفعه تکرار × 10 گویشور) گردآوری و بررسی شد. بافت­های واجی مؤثر در وقوع گونه­های مختلف، در بافت­های نوایی آغاز و پایان پاره­گفتار (در سطح نوایی گروه آهنگ) به ­شرح زیرند:

1. آغاز واژه در ابتدای پاره­گفتار

2. پایان واژه بعد از واکه و قبل از سکوت، در پایان پاره­گفتار

3 و 4. پایان واژه بعد از همخوان بی­واک و واک­دار، در پایان پاره­گفتار

5. بین دو واکه در ابتدای پاره­گفتار

6. قبل از همخوان واک­دار، در میان واژه و در ابتدای پاره­گفتار

7. قبل همخوان بی­واک، در میان واژه و در ابتدای پاره­گفتار

8  و 9. قبل از همخوان /t/ در واژة وقتی در بافت نحوی قیدی و ربطی در ابتدای پاره­گفتار

10. بعد از همخوان واک­دار، در میان واژه و در ابتدای پاره­گفتار

11. بعد از همخوان بی­واک، در میان واژه و در ابتدای پاره­گفتار

12. در مجاورت همخوان /G/ در ابتدای پاره­گفتار

13. بین همخوان­های واک­دار در ابتدای پاره­گفتار

14 و 15. قبل از همخوان­های تقریبی /l/ و /r/ در ابتدای پاره­گفتار

16. قبل از همخوان خیشومی /n/  در ابتدای پاره­گفتار

17. پس از واکة /a/ و پیش از واکة /i/ در زنجیرة واجی /aGiG/ در ابتدای پاره­گفتار.

      همان­طور که ملاحظه می­شود، در این پژوهش، بافت­های وقوع بیشتری در مقایسه با پژوهش­های سایر محققان ایرانی در این ­خصوص لحاظ شده ­است. همچنین در این پژوهش سعی بر ارائة توصیفات دقیق­تری به لحاظ اندازه­گیری مرکز تجمع انرژی[38] در انفجار رهش[39] و نوفه[40] با استفاده از شکل موجی[41] بوده است. در این روش، طبق برشی[42] که از موج صوتی[43] متناظر با مرحلة انفجار، رهش و سایش در طیف­نگاشت[44] گرفته شده است، با در نظر گرفتن بسامد[45] اولین و آخرین قلة[46] انرژی، محدودة تمرکز انرژی محاسبه شد. همچنین برای اندازه­گیری بسامد سازة اول[47] در زمان بست[48] به منظور تشخیص الگوی واک­داری آن نیز از شکل موجی متناظر با مرحلة بست بر روی طیف­نگاشت و بسامد دومین قلة انرژی استفاده شد.

در بسیاری از پژوهش­هایی که بر مبنای شواهد شنیداری صورت گرفته­اند، شاهد نارسایی­ در توصیف واج­گونه­های این همخوان از نظر شیوة تولید آن­ها هستیم. در پژوهش­های صوت­شناختی صورت گرفته از سوی سپنتا (1377) و بی­جن­خان و نوربخش (چاپ نشده) نیز بافت­های وقوع این همخوان محدود به آغاز و پایان واژه، محیط میان­واکه­ای و بین همخوان­های واک­دار است. نگارنده با بررسی صوت­شناختی این همخوان در اکثر بافت­های مؤثر مطرح شده در منابع ایرانی و غیرایرانی سعی در رفع این کاستی­­ها داشته است.

4. هم­بسته­های صوت­شناختی واج­گونه­های همخوان /G/   

همخوان انسدادی ملازی /G/ بسته به محیط آوایی و بافت نوایی بازنمایی­های آوایی متفاوتی دارد. واج­گونه­های این همخوان بر اساس وضعیت قرارگرفتن اندام فعال پس زبان[49] نسبت به ملاز[50] تولید می­شوند. این وضعیت می­تواند به صورت ایجاد بست کامل در انتهای حفرة دهان در محل ملاز، ایجاد گرفتگی در نزدیکی پس زبان به ملاز و یا نهایتاً نزدیکی پس زبان به ملاز تا حدی که دهان را در وضعیتی شبیه به تولید همخوان تقریبی /j/ قرار دهد، باشد. در دو حالت اول، شاهد دو حفرة بازخوانی[51] متوالی در جلو و عقب بست یا گرفتگی هستیم که طول حفرة پیشین آن­ها به مراتب بیشتر از حفرة پسین می­باشد.

بنا بر وضعیت پس زبان نسبت به ملاز و چگونگی عبور هوای ششی برون­سو از حد فاصل آن دو اندام، دهان در وضعیت تولید سه واج­گونة اصلی این همخوان ملازی در زبان فارسی معیار قرار می­گیرد که عبارتند از: گونة انسدادی واک­دار [G]، سایشی وا­ک­دار [γ] و ناسوده [ʁ]. تولید انسدادی واک­دار این همخوان در برخی بافت­ها با رهش انسایشی­شده[52] همراه است و لذا گونة انسایشی­شدة واک­دار نیز ذیل عنوان کلی انسدادی واک­دار برشمرده شده ­است. آوای نرم­کامی سایشی بی­واک [x] نیز در تولید چند واژه در گونة محاوره­ای زبان فارسی معیار، به عنوان گونه­ای از همخوان /G/ در تناوب آزاد با سایر گونه­ها قرار می­گیرد. در زیربخش­های بعدی هم­بسته­های[53] صوت شناختی این گونه­ها تشریح می­شود.

4-1. هم­بسته­های صوت­شناختی گونة انسدادی واک­دار [G]

در تولید گونة انسدادی واک­دار این همخوان، به عنوان مثال در توالی آوایی [Gal] از واژة منقل واقع در ابتدای پاره­گفتار منقل کباب تو حیاطه که توسط یک گویشور مرد تولید شده ­است، همان­گونه که در شکل (1) مشاهده می­شود، شاهد وقفة انسداد[54] 025/0ثانیه و نوار واک[55] 630 هرتز در قسمت پایة طیف­نگاشت و تجمع انرژی انفجار رهش آن در محدودة بسامدی 1200 تا 3500 هرتز است. شایان ذکر است در تشخیص مشخصة واک­داری این گونه، در صورت عدم وجود نوار واک، هم­بستة صوت­شناختی زاو (زمان آغاز واک)[56] کمتر از 025/0 لحاظ می­گردد.

نوار واک

5000 Hz

4000 Hz

3000 Hz

2000 Hz

1000 Hz

0 Hz

 

 

 

شکل (1) طیف­نگاشت رشتة آوایی [manGal]

طبق یافته­های سوکولوا و همکاران (1952) و ویندفور (1979) این همخوان در بافت­های خاصی رهش انسایشی­شده نیز دارد. همان­طور که در شکل (2) دیده می­شود، گونة انسایشی­شدة این همخوان به عنوان مثال در توالی آوایی  [ba:G] از واژة باغ واقع در انتهای پاره­گفتار من هنوز نرفتم باغ تولید شده توسط یک گویشور مرد، دارای وقفة انسداد 09/0 ثانیه و نوار واک 416 هرتز می­باشد. انفجار رهش آن چندان مشهود نیست و پس از وقفة سکوت شاهد نوفة سایش بی­واک هستیم که مرکز تجمع انرژی این نوفه در بسامد­های 1150 و 3360 هرتز می­باشد. طول رهش آن نیز 052/0ثانیه است.

نوار واک

5000 Hz

4000 Hz

3000 Hz

2000 Hz

1000 Hz

0 Hz

رهش انسایشی­شده    وقفة انسداد

 

 

شکل (2) طیف­نگاشت رشتة آوایی  [ba:G]

4-2. هم­بسته­های صوت­شناختی گونة سایشی واک­دار [γ]

گونة سایشی واک­دار این همخوان در شکل (3) در توالی آوایی  [morγ] از واژة مرغ­داری در ابتدای پاره­گفتار این مرغ­داری مال پدربزرگ منه که توسط یک گویش­ور مرد تولید شده است، مشاهده می­شود. این گونه با انرژی نوفة پراکنده­ای[57]­ در بسامد­های بالای 2800 تا 4000 هرتز و نوار واک 920 هرتز به صورت سایشی واک­دار تحقق یافته است.

5000 Hz

4000 Hz

3000 Hz

2000 Hz

1000 Hz

0 Hz

نوار واک

نوفة پراکنده

 

 

شکل (3) طیف­نگاشت رشتة آوایی [:morγdari]

4-3. هم­بسته­های صوت­شناختی گونة ناسوده [ʁ]

در گونة ناسودة این همخوان [ʁ]، قسمت پس زبان برخاسته و به ملاز نزدیک می­شود، ولی در وضعیت انسداد کامل قرار نمی­گیرد. بنابراین، اختلاف فشار هوای فراحنجره­ای[58] و فروچاکنایی[59] به ­طور قابل ملاحظه‏ای تعدیل شده و اختلاف فشار هوا تقریباً به اندازة همخوان تقریبی /j/ است. پیامد صوت­شناختی این وضعیت، حضور ساختار سازه­ای[60] و پیوستة طیفی[61] است. شکل (4)، طیف­نگاشت همخوان [ʁ] را در توالی آوایی [:ʁi] از واژة دقیقاً در ابتدای پاره­گفتار دقیقاً همینو می­خواستم بگم از گفتار یک گویشور مرد نشان می­دهد. تفاوت این گونه با سایر گونه­های این همخوان، حضور انرژی سازه­ای در آن است. همان­طور که در این شکل مشاهده می­شود، انرژی سازه­های این همخوان نسبت به واکة مجاور کمتر بوده و شدت[62] کمی دارد.

انرژی سازه­ای

نوار واک

5000 Hz

4000 Hz

3000 Hz

2000 Hz

1000 Hz

0 Hz

شکل (4) طیف­نگاشت رشتة آوایی [daʁi:Gan]

علاوه بر گونه­های نام­برده، آوای سایشی بی­واک [x] نیز در گفتار محاوره­ای برخی گویشوران در واژه­های خاصی (در بافت­ آوایی مجاور همخوان بی­واک در میان واژه و نوعاً در واژة وقت) به عنوان گونه­ای از همخوان /G/ در تناوب آزاد با سایر گونه­ها قرار می­گیرد. همان­طور که در شکل (5) مشاهده می­شود، در مواردی مثل توالی [box] از واژة بقچه در ابتدای پاره­گفتار بقچة صورتی رو بیار تولید شده توسط یک گویشور زن، این همخوان به صورت سایشی بی­واک [x] نمود یافته و در تناوب آزاد با گونة سایشی واک­دار [γ] قرار دارد. دلیل این امر را می­توان همگونی[63] این همخوان با همخوان­ بی­واک مجاور دانست.

انرژی نوفه­ای

5000 Hz

4000 Hz

3000 Hz

2000 Hz

1000 Hz

0 Hz

شکل (5) طیف­نگاشت رشتة آوایی [boxʧe]

[x] و [γ] در ایجاد تغییر بر روی سازه­های واکة مجاور خود دارای عملکردی تقریباً یکسان می­باشند. آنچه که باعث تمایز آشکار دو گونة مذکور بر روی طیف­نگاشت می­شود، وجود یا عدم وجود نوار واک در قسمت پایه و انرژی نوفه­ای بیشتر همراه با دیرش[64] زیاد در تولید آوای سایشی نرم­کامی [x] است. علاوه بر هم­بسته­های صوت­شناختی مطرح ­شده از یک سر نخ صوتی دیگر، یعنی دیرش واکة قبل از همخوان سایشی نیز برای تمایز این دو گونه استفاده می­شود. بدین­ترتیب که دیرش واکة قبل از سایشی واک­دار بیشتر از نوع بی­واک آن است (بی­جن­خان، 1392: 290).

آوای سایشی [x] گاهی (به خصوص در واژة وقت) هم در تناوب آزاد با انسدادی ملازی [G] قرارمی­گیرد. دلیل تناوب این دو گونه را به ­­لحاظ تولیدی می­توان ناشی از فرایند سایشی­شدگی[65] و نزدیکی واج­گاه آوای سایشی نرم­کامی به گونة انسدادی ملازی دانست. البته از این واقعیت صوتی نیز نباید غافل شد که در گفتار پیوسته[66]، اهل زبان در تولید بست انفجاری­ها دقت کافی ندارند و این موجب می­شود تا تلفظ انفجاری­ها به سمت سایشی­ها میل کند. این عدم دقت در تولید انفجاری­ها باعث می­شود شنوندگان در روند تحولات آوایی، ابهام تولیدی بین انفجاری­ها و سایشی­ها را به نفع سایشی­ها در تلفظ به کار گیرند و در گفتار محاوره­ای، انفجاری­ها را به سایشی تبدیل کنند (بی­جن­خان، 1392: 288).    

در تولید همخوان سایشی بی­واک [x] لب­ها از هم جدا شده و در حالت خنثی قرار می­گیرند. در این حالت، نوک زبان در پایین دندان­های پایین قرار دارد و قسمت پس زبان برخاسته و در فاصلة کمی از نرم­کام قرار می­گیرد، دریچة حلقی- نرم­کامی[67] بسته و جریان هوا از مجرای تنگ تولید می­شود. به طور کلی، در تولید همخوان­های سایشی­ نرم­کامی، ملازی و حلقی که طول حفرة پیشین طولانی­تر است، تمرکز انرژی در بسامدهای پایین­تر طیف در محدودة دو سازة اول است. در سایشی نرم­کامی [x]، تمرکز انرژی در محدودة سازة دوم واکة مجاور است. در طیف­نگاشت شکل (5)، این تمرکز انرژی در محدودة 1000 هرتز و انرژی نوفه­ای در بسامد­های 3000 تا 5000 هرتز است و در بسامدهای بالاتر، انرژی کمتری دارد. پایین بودن بسامد شروع نوفه در این همخوان به دلیل طویل بودن طول حفرة پیشین است (علی­نژاد و حسینی بالام، 1391: 220).

5. تحلیل داده­ها

با توجه به 17 بافت مورد بررسی در این پژوهش، واژه­های هدف و فراوانی مطلق وقوع گونه­های مختلف همخوان ملازی /G/ در این بافت­ها به شرح جدول (1) می­باشد. پاره­گفتارهای حاوی این واژه­ها نیز در بخش پیوست قابل مشاهده است. لازم به ذکر است به دلیل این­که نوع واکه در شیوة تولید این همخوان بی­تأثیر است، تنها به یک نمونه واکه در این بافت­ها بسنده شده است.

جدول (1) فراوانی مطلق وقوع گونه­های مختلف همخوان ملازی /G/

بافت

واژة

هدف

انسدادی واک­دار

[G]

سایشی

واک­دار

[γ]

سایشی

بی­واک

[x]

ناسوده

[ʁ]

بدون

انجام

موارد دیگر

آغاز واژه در ابتدای پاره­گفتار

قالی

20

0

0

0

0

0

پایان واژه بعد از واکه

باغ

17

0

0

0

2

1

پایان واژه بعد از همخوان بی­واک

مشق

11

0

2

0

6

1

پایان واژه بعد از همخوان ­واک­دار

طبق

13

4

2

0

1

0

بین دو واکه

عاقل

5

4

1

10

0

0

قبل از همخوان واک­دار، در میان واژه

عقد

5

1

2

12

0

0

قبل همخوان بی­واک، در میان واژه

بقچه

2

10

7

0

1

0

قبل­از/t/ درواژة وقتی، بافت نحوی قیدی­ و ربطی

وقتی

2

2

26

10

0

0

بعد از همخوان واک­دار، در میان واژه

بزغاله

6

3

0

11

0

0

بعد از همخوان بی­واک، در میان واژه

آشغال

8

2

8

0

0

2

در مجاورت همخوان /G/

دقّت

17

0

0

3

0

.

بین همخوان­های واک­دار

مرغ­داری

3

9

4

2

0

2

قبل از همخوان­ تقریبی /r/

عقرب

6

0

2

12

0

0

قبل از همخوان­ تقریبی  /l/

اغلب

4

2

1

11

0

2

قبل از همخوان خیشومی /n/

منقل

14

2

0

4

0

0

در زنجیرة واجی /aGiG/

دقیقاً

3

0

1

12

0

4

طبق آمار فراوانی مطلق، نمودار میله­ای درصد فراوانی نسبی وقوع این واج­گونه­ها بدین شکل می­باشد:

 

 

نمودار (1) نمودار میله­ای درصد فراوانی نسبی واج­گونه­های /G/ در بافت­های مورد بررسی

نتایج تحلیل­های صورت­گرفته با توجه به داده­های جدول فراوانی مطلق و نمودار درصد فراوانی نسبی وقوع گونه­ها در 17 بافت مورد بررسی به شرح زیر است:

1. آغاز واژه در ابتدای پاره­گفتار: در جایگاه آغازین واژه همخوان/G/  در ٪100 موارد به صورت انسدادی [G] با رهش سایشی و زاو کمتر از 025/0 ثانیه مشاهده شد. هیچ موردی از وقوع سایر گونه­ها از جمله سایشی واک­دار و ناسوده در این جایگاه مشاهده نشد.         

2. پایان واژه بعد از واکه و قبل از سکوت، در پایان پاره­گفتار: در این جایگاه، همخوان /G/ در ٪85 موارد به صورت انسدادی [G] دارای نوار واک تولید شد. در این میان، تنها دو مورد به صورت انسایشی که خود در واقع نوعی از گونة انسدادی همراه با رهش سایشی است، مشاهده شد. در ٪5 موارد این همخوان به صورت آوای سایشی چاکنایی  [h] ادا شد که دلیل آن­ را می­توان در همگونی با واکۀ قبل از خود در مشخصۀ [+پیوسته[68]] دانست. در ٪10 موارد نیز تولیدی صورت نگرفت. در این جایگاه موردی از وقوع سایرگونه­ها مشاهده نشد.                

3 و 4. پایان واژه بعد از همخوان­های بی­واک و واک­دار، در پایان پاره­گفتار: در این جایگاه، این واج، مستقل از الگوی واک­داری همخوان بعد از خود عمل کرده و با فراوانی بیشتری به صورت انسدادی واک­دار [G] با رهش سایشی همراه و/یا فاقد نوار واک و با فراوانی کمتری به صورت آوای سایشی بی­واک [x] مشاهده شد. بعد از همخوان واک­دار در ٪65 موارد و بعد از بی­واک­ها در ٪55 به صورت انسدادی واک­دار با رهش سایشی تولید شد. در هرکدام از بافت­ها در ٪10 موارد به صورت سایشی بی­واک ادا شد. در بافت پس از همخوان بی­واک، در ٪5 موارد به صورت آوای سایشی چاکنایی [h] تولید شد و در ٪30 موارد تولیدی صورت نگرفت. این درحالی است که در بافت بعد از همخوان واک­دار در ٪20 موارد به­صورت سایشی واک­دار [γ] تولید شد و در ٪5 موارد ادا نشد. در این بافت موردی از تولید گونة ناسوده [ʁ] یافت نشد.

شایان ذکر است که نتایج موارد 3 و 4 درخصوص بافت پایان واژه، در تعارض با یافتۀ پی­سیکوف (1960) مبنی بر معرفی گونۀ سایشی واک­دار به عنوان گونۀ غالب این واج در این بافت است. از نظر وی اینگونه با سختی کمتر و با از دست دادن واک در پایان واژه ظاهر می­گردد.

5. بافت میان­واکه­ای در ابتدای پاره­گفتار: در این بافت، واج /G/، در ٪50 موارد به صورت ناسوده  [ʁ]و در ٪20 موارد به صورت سایشی واک­دار تولید شد. در ٪25 موارد نیز به صورت انسدادی واک­دار و تنها توسط گویشوران زن تولید شده است. به اعتقاد نگارنده، دلیل این امر را می­توان واقع شدن واژۀ هدف در ابتدای پاره­گفتار، در موضع تکیه­بر واژۀ واجی[69] و همچنین تأکید گویشوران زن بر ادای کامل آن دانست. این همخوان در ٪5 باقی موارد در این جایگاه به صورت سایشی بی­واک [x] تحقق یافت.

6. قبل از همخوان واک­دار، در میان واژه و در ابتدای پاره­گفتار: در این جایگاه، این همخوان در ٪60 موارد به صورت ناسوده تولید شد. در 25٪ موارد به صورت انسدادی واک­دار [G]، در ٪10 موارد به صورت آوای سایشی بی­واک [x] و در 5٪ بقیه به صورت سایشی واک­دار [γ] تولید شد.

7. قبل همخوان بی­واک، در میان واژه و در ابتدای پاره­گفتار: در این جایگاه، در ٪50 موارد گونۀ سایشی واک­دار [γ] یافت شد. آوای سایشی بی­واک [x] نیز با فراوانی٪35 مشاهده شد. در سایر موارد نیز در ٪10 موارد به صورت انسدادی واک­دار [G] تولید شد و در ٪5 موارد تولیدی صورت نگرفت. در این بافت گونۀ ناسوده [ʁ] هرگز مشاهده نشد. همان­طور که قبلاً اشاره شد، سپنتا (1377) گونۀ غالب این همخوان در این جایگاه را سایشی بی­واک دانسته بود که نتایج فوق با یافته­های وی در تعارض است.

8 و 9. قبل از همخوان /t/ در واژة وقتی در بافت نحوی قیدی و ربطی در ابتدای پاره­گفتار: در این جایگاه، همخوان /G/ در واژۀ وقتی در دو بافت نحوی قیدی و ربطی به صورت مجزا مورد تحلیل قرار گرفت. پس از در نظر گرفتن مجموع داده­ها در این دو بافت، نتایج به دست آمده به شرح زیر است:

این همخوان در ٪65 موارد به صورت آوای سایشی بی­واک [x] تظاهر آوایی داشت (٪5/27 در حالت قیدی و ٪5/37 در حالت ربطی)؛ در ٪25 موارد به صورت ناسوده (٪15 در حالت قیدی و 10٪ در حالت ربطی)؛ در ٪5 موارد به صورت انسدادی واک­دار  [G] (هر کدام از بافت­های نحوی ٪5/2) و در ٪5 باقی به صورت سایشی واک­دار[γ]  و تنها در بافت قیدی یافت شد.

شاید از نظر خواننده بررسی ویژگی­های این همخوان در بافت مذکور بی­مورد بوده و با مورد 6 همپوشی داشته باشد. اما نگارنده با توجه به بررسی آرای زبان­شناسان غربی همچون سوکولوا (1952)، رستارگویوا (1964) و ویندفور (1979) در خصوص این بافت، بررسی آن را حائز اهمیت یافت. همان­طور که پیش­تر مطرح شد، ویندفور (1979) تبدیل همخوان /G/ به سایشی بی­واک [x] را نتیجۀ توسعۀ نقشی این واژه از حالت قیدی به حرف ربط می­داند و برای آن توجیه نحوی ارائه می­کند. این در حالی است که با بررسی داده­ها در این دو حالت، شاهد تفاوت چشم­گیری میان آن دو نیستیم و در هر دو بافت، بیشترین فراوانی متعلق به آوای سایشی بی­واک [x] می­باشد. دلیل این امر را می­توان مجاورت این همخوان با همخوان­ بی­واک دانسته که در اثر همگونی، واک­ خود را از دست داده و با ماهیت فیزیکی [x] تلفظ می­شود.

10. بعد از همخوان واک­دار، در میان واژه و در ابتدای پاره­گفتار: بیشترین فراوانی در این جایگاه، متعلق به گونۀ ناسوده[ʁ]  با نرخ ٪55 است. پس از آن، گونۀ انسدادی واک­دار[G]، ٪30 و گونۀ سایشی واک­دار γ]]، ٪15 از کل فراوانی را به خود اختصاص دادند.

11. بعد از همخوان بی­واک، در میان واژه و در ابتدای پاره­گفتار: در این جایگاه، همخوان /G/، در گونۀ انسدادی واک­دار[G]  و آوای سایشی بی­واک [x] دارای فراوانی یکسان ٪40 است. این همخوان در ٪10 موارد به صورت سایشی واک­دار[γ]  تلفظ شد. آوای سایشی چاکنایی [h] نیز ٪10 از کل فراوانی را به خود اختصاص داد. در این جایگاه هیچ موردی از گونۀ ناسوده یافت نشد.

12. در مجاورت همخوان /G/ در ابتدای پاره­گفتار: در این جایگاه، تظاهر آوایی /G/ در ٪85 موارد به صورت انسدادی واک­دار[G]  و در ٪15موارد به صورت ناسوده [ʁ] است. هیچ موردی از گونۀ سایشی در این بافت یافت نشد. این نتایج، مؤید یافتۀ لازار (1957) در خصوص انسدادی بودن این همخوان در حالت مشدد است.

13. بین همخوان­های واک­دار در ابتدای پاره­گفتار: بیشرین فراوانی در این جایگاه، متعلق به گونۀ سایشی واک­دار [γ] با نرخ ٪45 است. پس از آن آوای سایشی بی­واک [x] با فراوانی ٪20، گونۀ انسدادی واک­دار[G]  با فراوانی ٪15 و گونۀ ناسوده [ʁ] با نرخ ٪10 مشاهده شد. در ٪10 موارد نیز آوای سایشی چاکنایی [h] یافت شد. این نتایج مؤید ادعای سپنتا (1377) در خصوص معرفی گونۀ سایشی واک­دار به عنوان گونۀ غالب واجی /G/ در این بافت می­باشد.

14 و 15. قبل از همخوان‌های تقریبی /l/ و /r/ در ابتدای پاره‌گفتار: الگوی فراوانی این دو بافت تقریباً شبیه به یکدیگر است. با این تفاوت که در بافت پیش از همخوان /l/ در ٪10 موارد، گونة سایشی واک‌دار [γ] و در ٪10 موارد، آوای سایشی چاکنایی [h] مشاهده شد. در سایر موارد، گونة ناسوده، بیشترین فراوانی (٪60 در بافت قبل از/r/ و ٪55 در بافت قبل از /l/) را داشته و پس از آن گونة انسدادی واک‌دار [G] (با فراوانی ٪30 در بافت /r/ و ٪20 در بافت /l/) و در آخر آوای سایشی بی‌واک [x] (٪10 در بافت /r/ و ٪5 در بافت /l/) قرار دارد. همان‌گونه که پیشتر مطرح شد، سوکولوا و همکاران (1952) تلفظ این همخوان را پیش از همخوان‌های تقریبی به صورت سایشی یا انسایشی واک‌دار می‌دانستند. حال آنکه نتایج بالا، حاکی از شیوة تولید غالب این همخوان به صورت ناسوده است.

16. قبل از همخوان خیشومی /n/  در ابتدای پاره­گفتار: در این جایگاه، همخوان /G/، در ٪70 موارد به صورت انسدادی واک­دار[G] ، در ٪20 به صورت ناسوده  [ʁ]و در ٪10 موارد به صورت سایشی واک­دار [γ] یافت شد. شایان ذکر است، پی­سیکوف (1960) با ارائۀ تحلیلی آواشناختی، نمود گونۀ انسدادی واک­دار را در این بافت ناشی از تأثیر آوای [η] خیشومی پس­زبانی می­داند.

17. میان واکه­های /a/و  /i/در زنجیرة واجی /aGiG/ در ابتدای پاره­گفتار: در گفتار عادی و روزمره، همخوان /G/ در واژه­های حاوی این بافت، نظیر رقیق، دقیق، عقیق، شقیقه و مانند آنها به لحاظ شنیداری به صورت آوای ناسوده [j] و یا با ماهیتی نزدیک به این آوا به کرّات شنیده می­شود. این در حالی است که تحلیل صوت­شناختی داده­های پژوهش حاضر در این بافت نشان می­دهد که تنها در ٪20 از کل موارد، آوای ناسودة [j] ادا می­شود. بیشترین فراوانی در این جایگاه متعلق به گونۀ ناسوده [ʁ] با نرخ ٪60، پس از آن انسدادی واک­دار [G] با فراوانی ٪15 و در آخر آوای سایشی بی­واک [x] با نرخ ٪5 است.

6. نتیجه­گیری

با در نظر گرفتن تمامی 340 نمونة آوایی مورد بررسی در پژوهش حاضر، می­توان گفت گونة انسدادی واک­دار این همخوان [G] با نرخ  %40 دارای بیشترین تظاهر آوایی و فراوانی وقوع بوده و پس از آن گونة ناسوده [ʁ] با فراوانی %58/25 در جایگاه دوم قرار می­گیرد. گونه­های سایشی بی واک [x] با نرخ %47/16 و سایشی واک­دار [γ] با فراوانی %47/11 نیز به ترتیب در جایگاه سوم و چهارم قرار دارند. شایان ذکراست که در %52/3 از کل موارد، آوای سایشی چاکنایی [h] و تقریبی [j] مشاهده شد و در %94/2 از موارد نیز تولیدی صورت نگرفت. طبق شواهد فوق و بر حسب معیار فراوانی وقوع، می­بایست شیوة تولید انسدادی را شیوة غالب و گونة انسدادی واک­دار [G] را گونة اصلی همخوان ملازی /G/ در زبان فارسی محاوره­ای معیار بدانیم.

پیوست

پاره­گفتار­های مورد بررسی این پژوهش

1. قالی رو لوله کن.                                10. بزغاله حیوون چابکیه.            

2. من هنوز نرفتم باغ.                             11. آشغالو بذار سر کوچه.    

3. گفته شود مشق.                                12. دقّت نمیکنی­ها!

4. گفته شود طبق.                                13. این مرغ­داری مال پدربزرگ منه. 

5. آدم عاقل بی­گدار به آب نمی­زنه.        14. عقرب نیشش زد.

6. عقدشون باطل شد.                             15. اغلب آدما فقط حرف می­زنن.

7. بقچة صورتی رو بیار.                           16. منقل کباب تو حیاطه.

8. یه وقتی تهران چقدر خلوت بود.             17. دقیقاً همینو می­خواستم بگم.

9. وقتی اومدی تو درو ببند.



[1] standard conversational Persian

[2] voiced uvular plosive

[3] F. Jensen

[4] N. Y. Maar

[5] J. Kramsky

[6] V. S. Sokolova et al.

[7] fricative

[8] affricate

[9] A. k. S. Lambton

[10] R. Nye

[11] G. Lazard

[12] V. S. Rastorgueva

[13] L. S. Peisikov

[14] E. Ternes

[15] J. Mace

[16] G. Windfuhr

[17] frequency of occurance

[18] basic variant

[19] free alternation

[20] aspirated

[21] devoiced

[22] pulmonic, egressive, lax

[23] approximant

[24] affected speech

[25] semi-devoiced

[26] conclusion

[27] post-velar

[28] glottal

[29] semi-occlusive

[30] geminate

[31] velar

[32] neutralization

[33] functional developement

[34] prosodic context

[35] Laboratory Phonology

[36] lander

[37] Praat

[38] center of gravity

[39] release burst

[40] noise

[41] wave form

[42] slice

[43] sound wave

[44] spectrogram

[45] frequency

[46] peak

[47] F1 (first formant)

[48] closure

[49] tongue back

[50] uvula

[51] resonance cavity

[52] affricated release

[53] correlates

[54] stop gap

[55] voice bar

[56] VOT (Voice Onset Time)

[57] diffuse

[58] supralaryngeal

[59] subglottal

[60] formant structure

[61] spectral

[62] intensity

[63] assimilation

[64] duration

[65]fricativization

[66] continuous speech

[67] velopharyngeal valve

[68] continuant

[69] phonological word

بی­جن­خان، محمود. (1384).  واج­شناسی: نظریۀ بهینگی. تهران: سمت.
بی­جن­خان، محمود. (1392).  نظام آوایی زبان فارسی. تهران: سمت.
پی­سیکوف. لازار ساموئیلوویچ. (1960).  لهجة تهرانی. شجاعی (مترجم)، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نشر آثار.
ثمره، یدالله. (1378).  آواشناسی زبان فارسی: آواها و ساخت آوایی هجا. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
سپنتا، ساسان. (1377).  آواشناسی فیزیکی زبان فارسی. اصفهان: گل‏ها.
صادقی، علی ­اشرف. (1385). «تحول صامت «ق» عربی در زبان فارسی». مجلة زبانشناسی، 1و2/21. 3-32.
علی­نژاد، بتول و حسینی بالام، فهیمه. (1391). مبانی آواشناسی آکوستیک. اصفهان: دانشگاه اصفهان.
کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه. (1385). واج­شناسی: رویکردهای قاعده­بنیاد. تهران: سمت.
کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه. (1385). «نقد و تصحیح مقالۀ محمدرضا مجیدی و المار ترنز». مجلۀ زبان و زبان­شناسی. 1،  109- 118.
کلباسی، ایران. (1388).  فرهنگ توصیفی گونه­های زبانی ایران. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
لازار، ژیلبر. (1384). دستور زبان فارسی معاصر. مهستی بحرینی (مترجم)، توضیحات و حواشی هرمز میلانیان. تهران: هرمس.
مدرسی قوامی، گلناز. (1390).  آواشناسی: بررسی علمی گفتار. تهران: سمت.
مشکوۃالدینی، مهدی. (1374). ساخت آوایی زبان (بازنگری و ویراستاری). مشهد: دانشگاه فردوسی.
ناتل خانلری، پرویز. (1367). وزن شعر فارسی. تهران: توس.
نوربخش، ماندانا. (1392).  آواشناسی فیزیکی با استفاده از رایانه. تهران: نشر علم.
Handbook of the International Phonetic Association. A Guide to the Use of the International Phonetic Alphabet (1999). Cambridge: Cambridge University Press.
Krámský, Jiri. (1939). A Study in the Phonology of Modern Persian. Archiv Orientální.
Lambton, Ann Katharine Swynford. (1953). Persian Grammar. Cambridge: Cambridge University Press.
Mace, John. (2003). Persian Grammar for Reference and Revision. NY: Routledge.
Mahootian, Shahrzad. (1997). Persian. NY: Routledge.
Nye, Gertrude. (1954). The Phonemes and Morphemes of Modern Persian: A Descriptive Study, Ph.D. Dissertation: University of Michigan.
Rastorgueva, Vera S. (1964).  A Short Sketch of the Grammar of Persian. Indiana University.
Sokolova, Svetlana, et al. (1952). Novey Svednijd po Fonetike iranskix jazykov (New information on the phonetics of lranic languages), TIJa.
Ternes, Elmar, Majidi, Mohammad Reza. (1999). «Persian (Farsi)». International Phonetic Association. A handbook of the international phonetic association: A guide to the use of the international phonetic alphabet. Cambridge: Cambridge University Press, pp. 124-125.
Windfuhr, Gernot. (2009). «Persian Phonology».Kaye, Alan S. Phonologies of Asia and Africa. Indiana: Eisenbrauns.pp. 675-689.
Yarmohammadi, Lotfollah. (1964). A Contrastive Study of Modern English and Modern Persian. Ph.D. Dissertation: Indiana University.