نوع مقاله : علمی تخصصی

نویسندگان

1 استادیار گروه زبان‌شناسی همگانی دانشگاه سمنان، سمنان، ایران

2 کارشناسی ارشد زبان‌شناسی همگانی دانشگاه سمنان، سمنان، ایران

چکیده

هلیدی سه نوع استعارة دستوری را معرفی می‌کند. اسم‌سازی یکی از انواع استعاره‌های دستوری است که در فرانقش اندیشگانی مطرح است. در این پژوهش، سعی داریم که نقش استعارة دستوری اسم‌سازی را در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی از منظر تحلیل گفتمان انتقادی و با توجه به رویکرد ون‌دایک بررسی کنیم و به این پرسش‌ها پاسخ دهیم: 1. آیا استعارة اسم‌سازی در ایجاد پیوستگی و انسجام در متن و نیز حاشیه‌رانی و برجسته‌سازی نقشی را ایفا می‌کند؟ 2. نقش ایدئولوژیک اسم‌سازی در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی چیست؟ 3. تعداد استعاره‌های دستوری اسم‌سازی در متون سیاسی فارسی بیشتر است یا در متون سیاسی انگلیسی؟ شیوة جمع‌آوری داده‌ها به صورت کتابخانه‌ای است و با بررسی 5/22 صفحه روزنامة انگلیسی (گاردین، یو اِس اِی تودی، تلگراف و نیویورک تایمز) و 5/22 صفحه روزنامة فارسی (کیهان، قدس و شرق) با موضوع مذاکرات هسته‌ای ایران دریافتیم که استعارة اسم‌سازی با تغییر ساخت اطلاعی جمله (مبتدا و خبر [Theme and Rheme] و مبتداسازی [Topicalization])، ارجاع به پیش‌فرض‌ها، استلزام معنایی [Entailment]، حذف عامل/ کنشگر و تغییر مدل‌های ذهنی خواننده می‌تواند باعث حاشیه‌رانی و برجسته‌سازی شود. با استفاده از استعارة اسم‌سازی، بخشی از اطلاعات بیان نمی‌شوند و با تغییر ساختار مبتدا و خبر می‌تواند بار تأکیدی جمله را تغییر دهد. اسم‌سازی باعث می‌شود که نویسنده بدون اینکه نیاز باشد اطلاعات تکراری را مرور کند، به دانش پیش‌زمینه‌ای خواننده ارجاع دهد (انسجام) و نیز از اسم‌هایی استفاده شود که معنای مفهومی مشابهی دارند (پیوستگی). همچنین، مشخص شد که بسامد این نوع استعاره در روزنامه‌های فارسی بیشتر از تعداد آن در روزنامه‌های انگلیسی است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Critical Analysis of Grammatical Metaphor of Nominalization in English and Persian Political Discourses

نویسندگان [English]

  • Ebrahim Rezapour 1
  • Shiva Ahmadi 2

1 Assistant Professor in Linguistics, Semnan University, Semnan, Iran

2 M.A. in Linguistics, Semnan University, Semnan, Iran;

چکیده [English]

Nominalization is one of the metaphors introduced by Halliday, which is a part of ideational meta-function. The present research study is an attempt to investigate the role of nominalization in political Persian and English discourses from Van Dijk’s Critical Discourse Analysis (CDA) perspective. In so doing, it attempts to answer the following research questions: (1) Does nominalizations have any role in cohesion and coherence as well as in marginalization and highlighting in the text? (2) What’s ideological role of nominalization in Persian and English political discourse? (3) In which discourse (Persian or English) more nominalizations are used? By studying 22/5 pages of English newspapers (Guardian, USA Today, Telegraph and New York Times) and 22/5 pages of Persian newspapers (Keyhan, Qods and Shargh) focused principally on Iran’s nuclear program negotiations, it was discovered that nominalization can cause marginalization and highlighting by changing information construction of the sentence (theme and rheme), referring to presuppositions, using entailment, omitting the agent and changing the mental models. Nominalization helps the author to make reference to the background knowledge of the reader without giving any repetitive information (coherence). It also helps the writer to use nouns (next to each other) which have the same conceptual meaning (cohesion). Furthermore, it can be concluded that this metaphor is used more frequently in Persian newspapers than in English ones.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Nominalization metaphor
  • Critical Discourse Analysis
  • Coherent
  • Cohesion
  • Ideology

در پژوهش حاضر سعی بر آن است که بسامد و شیوة به­کارگیری استعارة دستوری اسم­سازی و همچنین نقش آن را در متون سیاسی فارسی و انگلیسی از منظر تحلیل گفتمان انتقادی[1]  و با توجه به رویکرد ون‏دایک بررسی کنیم. تحلیل گفتمان انتقادی، نقش زبان را در ساخت روابط قدرت در جامعه نشان می­دهد. در این رویکرد، اعتقاد بر این است که عواملی همچون بافت تاریخی، روابط قدرت در جامعه، ساختارها و فرایندهای اجتماعی و فرهنگی را شکل داده و می­دهند و از طریق کاربرد معتبر زبان در جامعه این بافت­ها، روابط، ساختارها و فرایندها تثبیت و ماندگار می­شوند؛ بنابراین، بین این عوامل و زبان رابطه­ای دوسویه برقرار است. ون­دایک(1983) معتقد است که ویژگی­های هر گفتمانی را می­توان براساس عوامل بافتی توضیح داد. مثلاً گفتمان یک قاضی را می­توان بر اساس سبک و موضوع آن توصیف کرد. ون­دایک نظریة ایدئولوژی و مدل­های ذهنی را مطرح کرده است. ون­دایک (1995:30) معتقد است که تحلیل گفتمان انتقادی در واقع، تحلیل ایدئولوژی است؛ بنابراین، یکی از اهداف اصلی تحلیل گفتمان انتقادی عینیت­سازی ایدئولوژی در گفتمان است. شاید بتوانیم بگوییم که گفتمان سیاسی نسبت به بقیة گفتمان­ها ایدئولوژیک­تر است. ما ایدئولوژی را به عنوان بازنمایی­کنندة ویژگی­های اجتماعی گروه­ها تعریف می­کنیم (Van Dijk,1998). مفهوم  استعارة دستوری در دستور نقش­گرای نظام­­مند هلیدی(1985) معرفی شد. در دستور نقش­گرای نظام­مند، همة زبان­ها منابعی را برای بازنمایی تجربه (مولفة اندیشگانی)، اجرای روابط اجتماعی مختلف و پیچیدة بشری (مولفة بینافردی) و باهم­آیی این دو معنا در متنی منسجم (فرانقش متنی) در اختیار دارند. فرانقش اندیشگانی، تجربه­های ما را در مورد واقعیت­ها به تصویر می­کشد. انسجام در متن، به معنای مرتبط بودن جملات و عبارت­ها با بافتی اجتماعی و فرهنگی[2]­ است که متن در آن اتفاق می­افتد. بافت فرهنگی به نظام صوری زبان توجه دارد و وابسته به نقش ارتباطی وکاربردی زبان است. پیوستگی به معنای چگونگی پیوند عناصر متن برای ایجاد یک کل واحد است که ون­دایک (1387 :330) از انسجام و پیوستگی، به ترتیب، با عناوین  انسجام کلی و موضعی در متن ( گفتمان) یاد می­کند. در اینجا منظور ما از متن، بیشتر همان معنای متعارف این کلمه، یعنی کلام مکتوب است (ون­دایک،1387). ون­دایک 1998:6)) معتقد است که گفتمان­ها صورت­هایی از کنش­ها و تعامل­های اجتماعی هستند که در بافت­های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مختلف رخ می­دهند؛ بافت­هایی که شرکت­کنندگان در آن فقط گوینده/شنونده و یا نویسنده/خوانندة صِرف نیستند؛ یعنی معنا دائماً توسط نویسنده و خواننده تولید و درک می­شود. گفتمان زمانی سیاسی است که یک فعالیت سیاسی در یک موقعیت سیاسی انجام شود و دارای ویژگی­های متنی یعنی سبک یا انتخاب واژگانی، صورت و طرح کلی و موضوع و ویژگی­های موقعیتی[3] مانند حوزه­ و فضای بین­المللی[4]، نقش سیاسی شرکت­کنندگان و اهداف و ایدئولوژی­های آن­ها است Van Dijk,200b)). ون­دایک (2006) ایدئولوژی را نظامی از باورها می­داند که بین اعضای گروه­های اجتماعی مشترک است و باورهای اجتماعی گروه­های دیگر را کنترل می­کند. مدل­های ذهنی، پایه­ای شناختی[5] برای درک و تولید گفتمان هستند که در مورد تجربیات افراد و در مورد وقایع جهان واقع، در ذهن افراد وجود دارد (Van Dijk; Kintsch, 1983). شناخت به معنای شناخت فردی و اجتماعی، باورها، اهداف، ارزیابی­ها و احساسات و همچنین، ساختارها، بازنمایی­ها و فرایندهای ذهنی مرتبط با تولید و درک گفتمان به وسیلة کاربران زبان است (Van Dijk, 2001). ون‏دایک (2000a: 63-84) یکی از راهبردهای ایدئولوژیک را مقوله­بندی می­داند؛ به این معنا که بر اساس روان­شناسیِ اجتماعی، افراد یا گروه­ها سعی می­کنند افراد یا گروه­های دیگر را مقوله­بندی کنند و افراد یا گروه­ها بعد از مقوله­بندی دارای ویژگی­های مثبت یا منفی می­شوند. غیریت­سازی یکی دیگر از راهبردهای ایدئولوژیک است که با تغییر مدل­های ذهنی باعث ایجاد دو قطب خودی­ها (دوستان) و غیرخودی­ها[6] (دشمنان) می­شود. یکی دیگر از راهبردهای ایدئولوژیک انکار است؛ انکارها سعی در حفظ چهره خودی­ها از طریق ذکر ویژگی­های مثبت خود و تمرکز بر ویژگی­های منفی غیرخودی­ها عمل می­کنند و از این طریق، دو قطب مثبت و منفی در ذهن خواننده ایجاد می­کنند.

هلیدی (1985) استعار­ة دستوری را برای اولین بار معرفی کرد و این موضوع، زمینه­ای را برای بررسی متون مختلف از این منظر برای علاقمندان گشود. ون­دایک (1387: 186) بیان می­کند که پیش­­فرض اساسی گفتمان­کاویِ انتقادی، درک ماهیت قدرت و سلطة اجتماعی است؛ به این معنا که به روابط بین گروه­های اجتماعی می­پردازد. در پژوهش حاضر، نگارندگان سعی کرده­اند با استفاده از رویکرد ون­دایک یک متغیر زبانی، استعار­ة دستوری اسم­سازی را در متون سیاسی بررسی کنند. آقاگل­زاده (1381) از جمله پژوهش­گران ایرانی است که در زمینة تحلیل گفتمان انتقادی پژوهش­های ارزنده­ای را انجام داده­ است. مبارکی (1391) در پایان‏نامة خود به بررسی استعار­ة دستوری در متون علمی و ادبی پرداخته است. بر اساس نتایج به­دست آمده در این پژوهش، مشخص شد که در متون علمی به میزان قابل توجهی از سه نوع استعار­ة دستوریِ اندیشگانی، متنی و بینافردی استفاده شده است، اما در متون ادبی این میزان، قابل توجه نیست. چاووشی (1390) در مقالة خود با عنوان «کارکرد استعار­ة دستوری در زبان علم» به بررسی استعار­ة دستوری در متون علمی پرداخته و سعی کرده است با استفاده از جدول انواع سیزده­گانة استعار­ة دستوری شواهدی را از زبان فارسی ارائه دهد.

در این پژوهش سعی شده است به این پرسش­ها پاسخ داده شود: 1. آیا استعار­ة دستوری اسم­سازی در ایجاد انسجام و پیوستگی در متن و همچنین، در برجسته­سازی و حاشیه­رانی[7] نقشی دارد؟ 2. استعار­ة دستوری اسم­سازی چه نقش ایدئولوژیکی در متن سیاسی ایفا می­کند؟ 3. بسامد استعار­ة دستوری اسم­سازی در کدامیک از متون سیاسی انگلیسی و فارسی بیشتر است؟

2. چهارچوب نظری

2-1. استعار­ة دستوری اسم­سازی

استعار­ة دستوری یکی از امکاناتی است که زبان در اختیار کاربران خود قرار می­دهد تا بر اساس مقتضیات بافت بلافصل که در رویکرد نقش­گرایی، به معنای شرایط و محیطی است که زبانِ مورد مطالعه در آن به کار رفته است، بافت پیش­زمینه­ای و فرهنگی (موقعیت و شرایط زمانی و مکانی و شرکت­کنندگان که در تحلیل گفتمان مطرح هستند) و همچنین مقتضیات بافت فرافرهنگی ( ایدئولوژی، شرایط اجتماعی، قدرت و ... که  در تحلیل گفتمان انتقادی مطرح هستند) بتوانند گونة مناسب را انتخاب کنند. هلیدی و متیسن (2004) معتقد هستند که استعاره­های دستوری با ایجاد ساخت­های جدید می­توانند حوزه­های معنایی نظام­مند ایجاد کنند و پتانسیل معنایی را گسترش دهند. ون­دایک (1387 :36) معتقد است که استعاره یک نوع کارکرد اقناعی متن است که در سبک گفتمان، معنا و ایجاد انسجام در آن می­تواند دخیل باشد. استعار­ة دستوری اسم­سازی، رایج­ترین نوع استعار­ة اندیشگانی است. در اسم­سازی یک اسم یا یک گروه اسمی برای بیان انجام گرفتن یک فعل (فرایند) یا یک ویژگی که توسط یک صفت منعکس می­شود، به­ کار می­رود؛ یعنی یک فرایند را که با فعل بازنمایی می­شود به صورت یک چیز، که با اسم بازنمایی می­شود، بیان می­کند و محتوای مطالب عرضه ­شده را از طریق تبدیل یک جملة کوچک به یک اسم یا یک گروه اسمی غنی می­کند؛ یعنی تعداد بندها را کاهش می­دهد و اطلاعات بیشتری را در قالب کوچک­تر بیان می­کند.

2-2. روش پژوهش

داده­های مقالة حاضر به صورت کتابخانه­ای جمع­آوری و به روش تحلیلی- توصیفی بررسی شدند. نگارندگان پژوهش حاضر روزنامه­های انگلیسی و فارسی را با مواضع سیاسی خاص خود انتخاب کرده­اند تا با مقایسة استعار­ة دستوری اسم­سازی در آن­ها مشخص کنند که هر یک از این روزنامه­ها از چه شیوه­هایی جهت بهره‏گیری از این ابزار ایدئولوژیک استفاده کرده­اند. در حقیقت، یکی از اهداف اصلی تحلیل گفتمان انتقادی، عینیت­سازی ایدئولوژی در گفتمان است؛ به عبارت دیگر، تحلیل‏گران انتقادی سعی می­کنند نیات و باورهای گوینده/نویسنده را برای مخاطبان شفاف­سازی کنند تا مخاطبان به راحتی بتوانند به باورهای آن­ها پی ببرند. بنابراین، سعی شده است با تجزیه و تحلیل استعاره­های دستوری اسم­سازی در روزنامه­های فارسی و انگلیسی بازنمایی ایدئولوژی­های این روزنامه­ها مورد بررسی قرار گیرد. نگارندگان سعی کردند که تعداد صفحات  و کلمات متون فارسی با تعداد صفحات و کلمات متون انگلیسی برابر باشد تا متغیر تعداد صفحات و کلمات مانع از اطمینان در نتیجه‏گیری نشود. در ابتدا تمامی استعاره­های اسم‏سازی به کار رفته در هریک از روزنامه­های فارسی و انگلیسی استخراج و شمارش شدند. سپس، تعداد آن­ها در روزنامه­های انگلیسی با تعدادشان در روزنامه­های فارسی مقایسه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. این نکته قابل ذکر است که با مقایسة این تعداد صفحات محدود نمی­توان نتایج کلی و قاطعانه­ای در مورد نقش استعار­ة دستوری اسم­سازی در متون سیاسی فارسی و انگلیسی گرفت، ولی می­توان این باب را گشود تا نقش­های مختلف استعاره­ها را در انواع متون مختلف و بر اساس رویکردهای نوین بررسی کرد. همچنین، این پژوهش می­تواند در نگارش متون سیاسی، با توجه به ایدئولوژی حاکم بر جامعه مفید باشد و می­توانیم مشخص کنیم که تا چه اندازه استعاره­ها می­توانند در این میان نقش ایفا کنند.

3. تجزیه و تحلیل داده­ها

3-1. وی در خصوص بیانات مقام معظم رهبری در حمایت و اعتماد  به تیم هسته‌ای کشورمان گفت: ما همواره قدردان حمایت‌های مقام معظم رهبری هستیم و اگرحمایت‌های مقام معظم رهبری نبود ...(کیهان، 18/4/1393).

در این نمونه، حمایت و اعتماد به صورت اسم به­کار رفته­اند (یعنی بند نشان­دار) که به جای آن­ها، زبان این امکان را در اختیار ما می­گذارد که از فعل استفاده کنیم (یعنی بند بی­نشان)؛ به این صورت: وی در خصوص بیانات مقام معظم رهبری در مورد اینکه از تیم هسته­ای کشورمان حمایت می­کنند و به آن­ها اعتماد دارند، گفت: ما همواره از اینکه مقام معظم رهبری از ما حمایت می­کند، قدردانی می­کنیم و اگر رهبر از ما حمایت نمی­کردند... در این صورت، جملات طولانی­تر شده­اند؛ همین موضوع باعث می­شود که متن برای خواننده کسالت­آور و خسته­کننده شود و جذابیت خود را از دست بدهد. در این حالت، جمله بسیار طولانی­تر و باعث می­شود که رشتة کلام از دست خواننده خارج شود؛ بنابراین، باعث می­شود که آنچه که در جمله دیرتر بیان شده، کمتر در ذهن خواننده تثبیت شود. خواننده با توجه به دانش پیش‏زمینه­ای خود و دانشی که در مورد واقعیت­های جهان دارد، می­داند که رهبر انقلاب از تیم مذاکره‏کننده حمایت می­کند؛ بنابراین، نیازی نیست که نویسنده دوباره این موضوع را با توضیحات کامل، تکرار کند؛ در نتیجه، با استفاده از اسم، اشاره­ا­ی کوتاه به این واقعیت می­کند. همچنین، مفاهیم مهمی مانند حمایت و اعتماد از ابتدای جمله به انتهای آن رفته­اند و این به معنای جابجایی مبتدا و خبر است. جابجاکردن مبتدا و خبر می­تواند ابزاری برای تأکید بر یک مفهوم خاص باشد؛ با استفاده از اسم­سازی مفاهیم مورد نظر می­توانند برجسته و یا به حاشیه کشیده شوند. در زبان فارسی مقولات سمت راست جمله دارای میزان برجستگی بیشتر هستند و هرچه به سمت چپ درجمله پیش می­رویم، از میزان برجستگی مقولات کاسته می­شود. به اعتقاد سلطانی (1384) حذف فاعل/کنشگر در فرایند اسم­سازی باعث می­شود که بخشی از فعل شدیداً مؤکد شود و به جای تأکید بر کنشگر/عامل، آن بخش از فعل (خبر) مورد تأکید قرار گیرد. پس، فرایند اسم­سازی باعث افزایش میزان برجستگی مقولات نحوی می­شود و هر چه میزان برجستگی مقوله­ای بیشتر شود، باعث تثبیت بیشتر معنای آن در ذهن مخاطبان می­گردد؛ بنابراین، میزان برجسته­سازی با فرایند مبتداسازی رابطة مستقیم دارد. کلماتی که به صورت اسم بیان شده­اند، ارتباط مفهومی با یکدیگر دارند (از دیدگاه معناشناسی متن)؛ حمایت و اعتماد دارای مؤلفه­های معنایی «پذیرفتن عقاید و سخن یک فرد یا یک گروه» است. اینکه رهبر معظم انقلاب به تیم مذاکره‏کننده اعتماد دارد، به معنای آن است که او معتقد است، سخنان تیم مذاکره کننده در راستای منافع ملت و دولت است و در نتیجه، از تمام سخنان این تیم در مذاکرات هسته­ای حمایت می­کند. در واقع، یک نوع ارتباط علت و معلولی و نیز استلزام معنایی بین این اسم­ها وجود دارد؛ حمایت کردن مستلزم نوعی اعتماد است؛ یعنی اگر شخصی به شخص یا گروه دیگری اعتماد نداشته باشد، مسلماً از رفتار، نگرش و ایدئولوژی آن شخص و یا گروه حمایتی هم نخواهد کرد؛ به این ترتیب، به گونه­ای پای استلزام معنایی به میان می­آید؛ یعنی، اعتماد کردن مستلزم آن است که از گروه و یا شخصی که مورد اعتماد است، حمایت شود. استلزام معنایی یک نوع معنای ضمنی را انتقال می­دهد که در سیاست بسیار کاربرد دارد. بنابراین، می­توانیم بگوییم که این اسم­سازی­ها در کنار یکدیگر باعث ایجاد پیوستگی (به گفتة ون­دایک (1387) انسجام موضعی) بین گزاره­ها شده­اند. پیوستگی (انسجام موضعی) با معنا و مفهوم ارتباط زیادی دارد؛ یعنی همانطور که ون­دایک (1387) هم می­گوید، گزاره­ها می­توانند از نظر مفهومی و پیام دارای رابطة علت و معلولی، زمانی و... با یکدیگر باشند. هنگامی­ که نویسنده، حمایت و اعتماد را به صورت اسم به کار می­برد، نشان می­دهد که به طور پیش‏فرض در ذهن خواننده این حمایت­ها وجود دارند (یعنی سخنان قبلی رهبر انقلاب این پیش­فرض را در ذهن خواننده ایجاد کرده که ایشان از تیم مذاکره‏کننده حمایت می­کنند و به آن­ها اعتماد دارند). این موضوع، انسجام کلی، یعنی ارتباط بندهای اسم­سازی شده را با بافت اجتماعی و دنیای واقعی نشان می­دهد. به بیان دیگر،گروه­های اسمی حاصل از کوتاه­سازی بندها با پیوستگی خاصی کنار هم قرار گرفته­اند که باعث می­شود مخاطب به دانش پیش­زمینه­ای خود رجوع و بند را درک کند. همچنین، براساس بندهایی که به صورت اسم­سازی‏شده آمده­اند، تیم مذاکره­کننده به دلیل وجود حمایت­های رهبر و در نتیجة آن، اعتماد، از مقام معظم رهبری تشکر می­کند. یعنی، دلیل تشکر تیم مذاکره­کننده از رهبر، حمایت­های ایشان از آن­هاست و تیم مذاکره­کننده خود را موظف می­داند که از رهبر تشکر کند. پس در واقع، شاهد یک ارتباط علت و معلولی بین این اسم­سازی­ها، اشاره­ به پیش‏فرض­ها و وجود استلزام معنایی هستیم. پیش­فرض­ها گونه­ای از ارجاع را به اطلاعات قبلی در ذهن خواننده ایجاد می­کند که از نظر هلیدی و حسن (1976) این ارجاع­ها از نظر معنایی انسجام موضعی (پیوستگی) و کلی در متن ایجاد می­کنند. به اعتقاد ون­دایک (1387)، انسجام موضعی آن است که گزاره­ها به واقعیت­های مرتبط به هم و واقعیت­های دنیای واقع دلالت کنند که یکی از انواع این دلالت­ها رابطة علت و معلولی است. در این نمونه، نویسنده با استفاده از کارکرد استعارة اسم­سازی در حذف فاعل/کنشگر و تأکید بر عمل کنشگر، همچنین تغییر ساخت اطلاعی که نتیجة آن برجسته­شدن برخی معانی و حاشیه­رانی برخی دیگر در ذهن مخاطبان است، به راحتی این نوع رابطة علت و معلولی و در نتیجة آن انسجام را نشان داده است. در این بند، تغییر توزیع آغازگر/پایان­بخش و ساخت اطلاع صورت گرفته است. فعل حمایت کردن و  قدردانی کردن در جایگاه پایان‏بخش بند بی­نشان قرار داشتند که در بند نشان­دار در جایگاه آغازگر ظاهر شده­اند. همین جابجایی ساخت اطلاع و انتقال اسم­ها به آغاز جمله باعث شده است که عامل/کنشگر حذف شود.

در این نمونه همچنین، با تأکید بر حمایت و اعتماد شخص اول ایران (یعنی رهبر معظم انقلاب)، هدف گوینده آن است که نشان دهد هیچ قدرت داخلی و خارجی حق آن را ندارد که بخواهد تیم مذاکره‏کنندة ایران را از رسیدن به اهداف خود بازدارد؛ بنابراین، می­توانیم بگوییم که یک حاشیه­رانی و برجسته­سازی ایدئولوژیک صورت گرفته است که در تحلیل گفتمان انتقادی غیریت­سازی نامیده می­شود؛ یعنی برجسته کردن خودی­ها و تضعیف غیرخودی­ها. در این نمونه، نقش قدرتمندترین فرد در ایران برجسته و قدرت مخالفان داخلی و خارجی به حاشیه رانده شده و نویسنده نشان داده است که هیچ قدرتی بالاتر از رهبر معظم انقلاب نمی­تواند بر تصمیمات تیم مذاکره­کنندة ایران تأثیر بگذارد. نویسنده نشان می­دهد که رهبر معظم انقلاب تنها قدرتی است که می­تواند هدایت­کنندة تیم مذاکره­کنندة ایران و بر تصمیم­گیری­های آن دخیل باشد. از آنجا که تیم مذاکره­کننده زیر چتر اعتماد و حمایت رهبر قرار دارد، بنابراین، هیچ قدرت داخلی و خارجی قادر نیست که بر تصمیمات آن خدشه وارد کند.

3-2. پایگاه اطلاع‌رسانی مقام ‌معظم ‌رهبری: حضرت ‌آیت‌الله‌ خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب‌ اسلامی صبح پنجشنبه در دیدار اعضای مجمع‌ عالی بسیج و نمایندگان اقشار مختلف بسیج، احساس مسئولیت انسانی و الهی و بصیرت را دو پایة اصلی تفکر منطقی بسیج دانستند و ضمن تحسین تلاش،جدیّت  وایستادگی هیئت مذاکره‌کنندة ایرانی، به بی‌نیازی ملت ایران به جلباعتمادآمریکا اشاره کردند و افزودند: به همان دلیلی که با اصل مذاکرات مخالف نبودیم با تمدید مذاکرات هم مخالف نیستیم، البته هر قرار عادلانه و عاقلانه را قبول می‌کنیم،امامی‌دانیم که این دولت آمریکاست که نیازمند توافق است و از هرگونه عدمتوافق ضرر خواهد کرد و اگر اینمذاکرات در نهایت نیز به نتیجه نرسد، جمهوری اسلامی ایران ضرر نخواهد کرد (شرق، 8/ 9/1393).

به نمونة بی­نشان توجه کنید: پایگاهی که سخنان مقام معظم رهبری را به اطلاع عموم می­رساند: .........صبح پنجشنبه با اعضای مجمع عالی..... دیدار کردند و بیان کردند که اینکه بسیج احساس مسئولیت انسانی و الهی و بصیرت دارد را دو پایة اصلی تفکر منطقی بسیج دانستند... در این نمونه، با استفاده از فعل به جای اسم، دائماً با جابه‏جاشدن اطلاعات روبرو هستیم. با حذف اسم «اطلاع­رسانی» و استفاده از فعل، خواننده مجبور است بخشی را که در واقع اصل خبر نیست زودتر بخواند و این موضوع از جذابیت خبر می‏کاهد و شاید باعث شود خواننده رغبتی به ادامة خواندن خبر نشان ندهد. در قسمت بعدی باز هم با استفاده از فعل به جای اسم (استفاده از بند بی­نشان به جای نشان­دار) باید جمله را تا آخر ادامه دهد تا بفهمد که مثلاً رهبر با اعضای بسیج دیدار کرده است و نه صحبت تلفنی یا هر نوع ارتباط دیگر. در بخش بعدی اگر احساس مسئولیت و تلاش و ... را به صورت فعل به­کار ببرد، باز هم مفاهیم اصلی و مورد نظر نویسنده خیلی دیر به خواننده منتقل می­شوند؛ در این صورت، اجزای دیگری مانند «بیان کردند، نشانة را، حرف ربط اینکه و ... » به جمله اضافه می­شود و باعث تأخیر در انتقال پیام می­شود. همچنین، همة اسم­های به کار رفته در این نمونه، با یکدیگر ارتباط مفهومی دارند و پیام مشترکی را به خواننده منتقل می­کنند؛ تحسین تلاش، جدیّت و ایستادگی. در همة آنها مولفة معناییِ «زیر بار زور نرفتن و داشتن استقلال» وجود دارد. بنابراین، می­توانیم بگوییم که اسم­­سازی باعث شده است که در این بند از نظر مفهومی و پیام یک انسجام موضعی و کلی ایجاد شود. همچنین، بین این بندها و بندهای قبلی و بعدی و واقعیت­های جهان هم ارتباطی وجود دارد؛ به این معنا که با استفاده از «ضمن تحسین تلاش، جدیّت  و ایستادگی هیات مذاکره‌‏کنندة ایرانی» به صورت کوتاه این اسم را به بند بعدی پیوند داده است. نویسنده می­توانست آن را این‏گونه بیان کند: ایشان تلاش، جدیت و ایستادگی هیات مذاکره‌کنندة ایرانی را تحسین و به اینکه  ملّت ایران به جلب اعتماد آمریکا بی­نیاز است، اشاره کردند. در حقیقت، «تحسین تلاش، جدیّت و ایستادگی  بی‌نیازی، تمدید، مذاکرات و جلب اعتماد»، همگی، در جایگاه آغازگر بندهای نشان­دار ظاهر شده­اند و همین امر باعث شده است که این مفاهیم در ذهن خواننده تثبیت شوند و  مورد توجه قرار گیرند. بنابراین، گروه‏های اسمی با حذف عامل/کنشگر و به­کارگیری اسم­هایی با مفاهیم ضمنی مشابه توانسته است پیوستگی معنا و پیام ایجاد کند؛ این همان چیزی است که ون­دایک (1387) با عنوان انسجام موضعی از آن یاد می‏کند. انسجام موضعی یعنی ارتباط مفاهیم گزاره­ها با هم و ایجاد یک زنجیرة معنایی در بند که این مفاهیم می­توانند با واقعیت­های دنیای بیرون هم ارتباط داشته باشند. «تلاش، جدیّت، ایستادگی و بی‌نیازی» همگی دارای معنای ضمنی ارادة قوی برای رسیدن به آرمان­هاست؛ بنابراین، چینش این اسم­ها در کنار یکدیگر و ایجاد زنجیره­ای با یک مفهوم گسترده­تر، همچنین کوتاه­تر کردن بندها با حذف عامل/کنشگر، به ایجاد انسجام موضعی بین بندها (انسجام موضعی) و ایجاد یک کل واحد (انسجام کلی) کمک می­کند و این یکی از کارکردهای استعار­ة اسم­سازی است. علاوه بر این، نویسنده با استفاده از اسم­ها، به سخنان قبلی ارجاع می­دهد و اشاره می­کند که رهبر تلاش، جدیّت و ایستادگی هیات مذاکره­کنندة ایرانی را تحسین کرده و سپس آن را به بند بعدی پیوند داده است. بنابراین، نویسنده با انتخاب این صورت زبانی خاص، توانسته است در متن ایجاد پیوستگی و انسجام کند.

در بند بعدی، از اینکه ایران نیازی به توافق ندارد و آمریکا از توافق نکردن ضربه می­بیند، صحبت به میان می­آید. در واقع، در بندهای قبلی با برشمردن نقاط قوت خودی­ها، پیش­زمینة مثبتی را در ذهن خواننده ایجاد و سپس، نتایج این نقاط قوت را بیان می­کند. این روند در کل متن دیده می­شود؛ یعنی، اسم­سازی باعث ایجاد انسجام کلی در متن شده است. در مورد ارتباط این بندها با جهان واقع، منظور نویسنده آن است که در جهان واقع تیم مذاکره­کننده در راستای منافع ملّت و حفظ استقلال کشور عمل کرده است و در پی آن نیست که به هر نحوِ ممکن در پی جلب اعتماد آمریکا باشد؛ همین عملکرد باعث تحسین آنها از سوی رهبر معظم انقلاب شده است؛ این یعنی پیوند دادن این بندها با واقعیت­های جهان خارج، یعنی ما علاوه بر بافت موقعیت که در آن مشارکان (ایران و آمریکا)، مکان و زمان (در زمان دیدار با اعضای مجمع عالی بسیج) و موضوع (مذاکرات هسته­ای) است، به بافت سیاسی هم توجه کرده­ایم. همة اینها ویژگی­های خوب خودی­ها را برجسته می­کند و نشان می­دهد که غیرخودی­ها قصد تعرض به حقوق ملّت ایران را دارند و این نیازمند ایستادگی خودی­هاست؛ بنابراین، نقاط منفی دشمن برجسته است. اینکه تیم مذاکره­کنندة ایران ایستادگی می­کند، به معنای آن است که آنقدر قدرتمند هست که نیازی ندارد که تمام خواسته­های آمریکا را برآورده و در نتیجه، اعتماد آن را جلب کند. در واقع، نویسنده با به‏کار­گیری اسم­سازی سعی کرده است، قدرت ایران و تیم مذاکره­کننده را بازنمایی کند. هنگامی­که نویسنده می­خواهد نقاط مثبت خودی­ها و نقاط منفی غیرخودی­ها را برجسته کند، عامل/کنشگر را به طور صریح بیان می­کند؛ یعنی به طور صریح، دشمن ایران را به خواننده معرفی می­کند و ابایی هم ندارد. ون­دایک (2000a) از برجسته کردن نقاط مثبت خودی­ها و نقاط منفی غیرخودی­ها، با عنوان انکار یاد می­کند؛ انکارها ترکیبی از راهبردهای ایدئولوژیک برجسته­سازی ایدئولوژیک نقاط مثبت خود و نقاط منفی غیرخودی­ها است. انکارها سعی در حفظ چهره خودی­ها از طریق ذکر ویژگی­های مثبت خود و تمرکز بر ویژگی­های منفی غیرخودی‏ها عمل می­کنند. از آنجا که (در این نمونه) نویسنده به موقعیت سیاسی و اجتماعی کسانی که طرفدار آنها هستند، واقف است، با بیان عامل/کنشگر ذهن خواننده را به سویی که می­خواهد، هدایت می­کند؛ یعنی بر نگرش خواننده تأثیر می­گذارد. غیریت­سازی باعث ایجاد دو قطب مثبت و منفی در گفتمان می­شود؛ اینکه نویسنده، نقاط مثبت خودی­ها را برجسته و نقاط مثبت غیرخودی­ها را به حاشیه می­کشد، باعث ایجاد دو قطب مثبت و منفی در ذهن خواننده می­شود. نقاط مثبت خودی­ها شامل احساس مسئولیت انسانی و الهی و بصیرت به مثابه دو پایة اصلی تفکر منطقی بسیج و تلاش، جدیّت و ایستادگی هیات مذاکره­کنندة ایرانی و بی­نیازی ملّت ایران به جلب اعتماد آمریکا است که در متن فوق برجسته­سازی شده است و همچنین، نیازمندی آمریکا به توافق به عنوان نقطه ضعف دشمن هم برجسته­سازی شده است. بنابراین، اسم­سازی می­تواند در بازنمایی ایدئولوژی نویسنده نقش مهمی را ایفا کند. همان‏طور که در نمونة قبلی هم ذکر شد، در اسم­سازی شاهد تغییر ساخت اطلاعی جمله هستیم؛ به این معنا که آن بخش از اطلاعات که از طریق فعل در آخر بند و با تأکید کمتر می­آیند، در اسم­سازی در ابتدای بند و به صورت برجسته­تر ارائه می­شوند و آن بخش که به صورت اسم بیان نشده است، به حاشیه رانده می­شود و مورد تأکید نویسنده نیست.

3-3. رهبر انقلاب اسلامی،نبود بصیرت رازمینه‌ساز گرفتارشدن در شبهات، نادانی‌ها و کج‌‏فهمی‌ها دانستند و خاطر نشان کردند: کسانی که بصیرت ندارند، همانند بیچارگانی هستند که در فتنة ٨٨ گرفتار شدند، در فضایی غبارآلود حرکت و عمل می‌کنند و به همین علّت چه بسا، به دشمن کمک کنند (شرق، 8/9/1393).

در این نمونه، از سه اسم­سازی به طور پیاپی استفاده شده است که در آن اطلاعات بیشتری در بند­های کوتاه­تر گنجانده شده است؛ یعنی خواننده با خواندن بندی کوتاه­تر، اطلاعات بیشتری کسب می­کند. بنابراین، متن برای خواننده جذاب­تر می­شود. کوتاه­­نویسی و دادن اطلاعات بیشتر در مدت زمان کمتر، در عصر حاضر که عصر سرعت است و خواننده به دنبال کسب بیشترین اطلاعات در مدت زمان کمتری است، حائز اهمیت بسیاری است. با استفاده از اسم­سازی، ساخت اطلاعی جمله تغییر کرده است؛ آنچه که می­توانست از طریق فعل در آخر بند بیاید، توسط نویسنده به صورت اسم، در اول جمله بیان شده تا از این طریق بر پیام تاکید کند (برجسته­سازی) و قمست دیگر پیام را کمی به حاشیه براند. همچنین، بند بعدی، یعنی«کسانی که بصیرت ندارند»، توضیحی در مورد بند قبلی است. در واقع، در جملة اول که در آن اسم به کار رفته، نویسنده در ابتدا ذهن خواننده را آماده می­کند؛ یعنی در ابتدا ضررِ نبود بصیرت را بیان می­کند و در بند بعدی توضیحی در مورد بند قبلی می­دهد؛ یعنی توضیح می­دهد که چه کسانی بصیرت ندارند. در واقع، جملة دوم با کمک فرایند «بصیرت ندارند»، جملة قبلی را توضیح می­دهد؛ یعنی گوینده با استفاده از اسم، پیش‏زمینه‏ای را در ذهن ایجاد می­کند و سپس، نتایج این پیش‏فرض را توضیح می­دهد؛ یعنی یک مدل ذهنی در خواننده می­سازد و از این طریق معناسازی می­کند و سپس، آن را بسط می­دهد. بنابراین، اسم­سازی یک انسجام موضعی بین گزاره­ای که گفته شده و قرار است گفته شود، ایجاد کرده است. در این نمونه،­ موضوع غیریت­سازیمطرح می­شود؛ به این معنا که دو قطب مثبت و منفی ایجاد شده است. در این نمونه، مقوله­بندی به این شکل صورت گرفته است که فتنة سال 88 به دلیل آن است که دشمنان ما بصیرت ندارند و نمی­دانند که چه کاری خوب است و چه کاری بد؛ ضمن آنکه ایران و ایرانی، با بصیرت خود، به مخالفت با این‏گونه کارها می­پردازد. یعنی گوینده، با خوب جلوه دادن خودی­ها و بد جلوه دادن غیرخودی­ها و دشمنان، سعی در تحریک احساسات وطن‏پرستانة مردم و ترغیب آنها به سوی بسیج و تفکر بسیجی دارد؛ یعنی، تفکر موردِ قبولِ خود را با خوب جلوه دادن، برجسته کرده و تفکرات دشمنان را به حاشیه رانده است. این به معنای استفاده از قدرت برای حاشیه راندن نقاط ضعف کسانی که مخالف تفکرات ما هستند و برجسته کردن نقاط قوت ما. این شیوة استفاده از قدرت، ایدئولوژی را بازنمایی می­کند. به اعتقاد سلطانی (1384: 213) غیریت­سازی، باعث قطبی شدن گفتمان­ها می­شود و این قطبی شدن هم مبتنی بر خصومتی است که هر گفتمان برای هویت­یابی به آن نیاز دارد. گفتمان بدون دشمن و غیر، گفتمانی بی­­هویت است و گفتمان بی‏هویت نمی­تواند وجود داشته باشد و معنا تولید کند. بر اساس آنچه که گفته شد، در هر بافت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، حداقل دو گفتمان وجود دارند که بر سر تولید معنا و حاکمیت با هم در رقابت هستند: گفتمان خودی و گفتمان رقیب. اسم­سازی صورتی زبانی است که نویسنده تعمداً از آن استفاده می­کند تا این برجسته­سازی­ها و حاشیه­رانی­ها را ایحاد کند و در واقع، به تولید معنا به صورت صریح یا غیر صریح بپردازد.

3-4. Iranian officials have accused the Americans of focusing on just a couple of variables and being inflexible about those.Western officials argued that in maintaining their refusal to reduce enrichment capacity, it is the Iranians who are being inflexible( The Guardian, JUL / 18/ 2014).

در این نمونه­ اسم­های focusing (دوبار)، maintaining و refusal به جای فعل­هایfocus ، are،  maintain و refuse   به کار رفته­اند. با توجه به بند اول، نویسنده از فرایند «متهم کرد» استفاده کرده است؛ نویسنده با به‏کارگیری این فرایند و سپس به­کارگیری اسم­ها به جای فرایندها، پیش‏زمینه­ای را تعمداً در ذهن خواننده ایجاد می­کند، مبنی بر اینکه چون ایران در موقعیت و شرایط مناسبی از مذاکرات قرار ندارد، بنابراین، در پی آن است که آمریکا را متهم کند به مواردی که به صورت اسم بیان شده­اند. متهم کردن دارای مؤلفة معنایی «تهمت زدن» و عدم اثبات آن به عنوان واقعیت است. نویسنده، با به‏کارگیری این فرایند و سپس، به‏کارگیری اسم­ها، توانسته ذهن خواننده را به سمتی بکشاند که ایران از موضع ضعف و از طریق تهمت زدن به  آمریکا می­خواهد حرف خود را پیش ببرد. پس، به نوعی می­توانیم بگوییم که نویسنده سعی کرده است قدرت ایران را زیر سؤال ببرد و قدرت آمریکا را برجسته کند. سپس، با استفاده از اسم بعدی،in maintaining their refusal، پیش­زمینه­ای را در ذهن خواننده ایجاد می­کند که ایران از اینکه ظرفیت غنی­سازی خود را کاهش دهد، سر باز زده است؛ بنابراین، ایرانیان هستند که منعطف نیستند. می­بینیم که نویسنده با استفاده از این صورت­های استعاری، ذهن خواننده را با نگرش خود همراه کرده است و توانسته ایران را به حاشیه بکشاند. با استفاده از اسم­ها، به جای فرایندها، ایجاد پیش‏زمینه­ای همسو با نگرش و ایدئولوژی خود و برجسته کردن اشتباهات ایران و حق به جانب بودن آمریکا، نویسنده توانسته است یک ساخت ایدئولوژیک ایجاد کند. اگر بخواهیم با توجه به بافت موقعیت، یعنی مکان، زمان، موضوع و شرکت‏کنندگان، این سخنان را تبیین کنیم، می­بینیم که ایران (یکی از مشارکان بافت موقعیت) در مذاکرات هسته­ای (موضوع) در مقابل شش قدرت بزرگ جهان (مشارکان دیگر)، ضعیف نشان داده می­شود؛ به این معنا که گروه 1+5 نمی­خواهد ایران، با داشتن برنامة هسته­ای به کشوری قدرتمند در منطقه تبدیل شود؛ بنابراین، آمریکا و متحدان‏اش سعی می­کنند که از بالا به ایران نگاه کنند و نشان دهند که ایران با متهم کردن آمریکا سعی می­کند که خود را بی­گناه جلوه دهد. با توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و به دلیل موقعیت حساس ایران در منطقه و جهان، آمریکا سعی در برجسته­کردن نقاط ضعف ایران (غیرخودی)، یعنی غیر منعطف بودن آنها در غنی­سازی اورانیوم و برجسته کردن نقاط قوت خود و متحدان‏اش (خودی)، یعنی منعطف بودنشان دارد. مشخص بودن عامل/کنشگر در این ساخت­های استعاری، برای برجسته کردن نقاط ضعف دشمنِ آمریکا (یعنی ایران) است. در واقع، نویسنده خواسته است که دست ایران را برای خواننده رو کند و نشان دهد که غیر منعطف بودن آمریکا فقط یک تهمت است که ایرانی­ها چون بازندة مذاکرات هستند (به زعم آمریکا)، به آمریکا نسبت داده­اند. همچنین، به این دلیل که در یک بند، اسم از نظر جایگاه، نسبت به فعل در جایگاه جلوتری قرار می­­گیرد، بنابراین اسم­سازی باعث می­شود که اطلاعاتی که در قالب اسم بیان می­شوند با تاکید بیشتری در ابتدای بند قرار گیرند و در نتیجه اهمیت بیشتری داشته باشند. در این نمونه، اسم امتناع از کاهش غنی‏سازی، تأکید گوینده را نسبت به عدم انعطاف‏پذیری ایران در مذاکرات بیشتر می­کند و در نتیجه این بخش از جمله و همچنین نگاه منفی آمریکا در قبال ایران برجسته شده است؛ پس می­توان گفت که این برجسته­سازی هم مفهومی است و هم ایدئولوژیک؛ مفهومی از این نظر که با تغییر ساخت اطلاعی، یک بخش از پیام با تأکید بیشتری بیان شده و ایدئولوژیک به این معناست که نویسنده با تغییر ساخت اطلاعی، در ذهن خواننده مدل­سازی کرده است؛ یعنی آن چیزی را که در ذهن دارد، برای خواننده مسجل می­کند. آن چیزی را که به نفع دوستان خود می­داند به گونه­ای که شاید خود خواننده هم متوجه نشود، منتقل می­کند. یعنی نویسنده با به­کارگیری این ساختار، هم توانسته موضوع عدم کاهش غنی‏سازی توسط ایران را و هم انعطاف­ناپذیری آن را بزرگ‏نمایی کند. نویسنده قصد دارد ایران را تبدیل به یک عنصر ناهماهنگ کند و خود را در گروه خوب­ها و ایران را در گروه بدها قرار دهد.

3-5. Ayatollah Ali Khamenei, the Supreme Leader of Iran, gave a pessimistic forecast on Monday, predicting that the talks in Vienna "will not lead anywhere". However, he balanced this by promisingto abide by the interim agreement signed in Geneva last November and saying that he supported the diplomacy of President Hassan Rouhani(The Telegraph, Feb / 18 /2014).

در ابتدا نویسنده با استفاده از اسم forecast در حال زمینه­سازی و سرنخ دادن به خواننده است و گام به گام به جلو می­رود؛ یعنی یک ارتباط مفهومی بین بندها برقرار می­کند که به معنای ایجاد انسجام موضعی (پیوستگی) در متن است. نویسنده با به کارگیری صفت pessimistic در صدد آن است که نشان دهد ایرانی­ها همیشه نسبت به غرب و کشورهای مذاکره‏کننده دید منفی داشته­اند؛ یعنی القای یک ایدئولوژی و نگرش منفی نسبت به غیر خودی و غیریت­سازی. نویسنده با استفاده از یک اسم، به جای فعل، باعث برجسته شدن نگرش منفی ایران نسبت به غرب می­شود و گام به گام در حال معناسازی است؛ خواننده هیچ‏یک از این معانی را به طور صریح دریافت نمی­کند و این به معنای بازتولید معنا و ایجاد مدل ذهنیِ مورد نظر در خواننده است؛ یعنی نویسنده با استفاده از این نوع ساخت (اسم­سازی)، در حال ایجاد یک مدل ذهنیِ ضد ایرانی در ذهن خواننده است و در واقع، به دنبال یک حاشیه­رانی و برجسته­سازی ایدئولوژیک است. اگر نویسنده به جای  pessimistic forecast جمله را این‏گونه مطرح می­کرد،

Ayatollah Khamenei….forecasted talks in Vienna pessimistically

با انتقال گروه اسمی  pessimistic forecastاز ابتدای جمله به انتهای جمله و تغییر جایگاه مبتدا و خبر از میزان برجستگی آن می­کاست. در واقع، اسم­سازی با تغییر ساختار مبتدا و خبر باعث می­شود که فرایند در قالب اسم به جایگاه جلوتری در بند منتقل شود و در نتیجه بار تأکیدی آن بخش از بند و در نتیجه اهمیت آن، افزایش یابد و حاشیه­رانی و برجسته­سازی در پیام صورت گیرد. با ادامه یافتن مطلب و بیان پیش­بینی رهبر ایران، نویسنده در پی تأیید معنایی است که در بند قبلی در ذهن خواننده ایجاد کرده است. باز هم در بند بعدی با استفاده از اسم­­سازی­های  promisingو saying در پی ایجاد ارتباط بین بندهاست؛ یعنی ایجاد انسجام موضعی(پیوستگی) و پیگیری یک موضوع خاص و ایجاد یک کل واحد در متن(انسجام کلی). نویسنده نشان می­دهد که رهبر جمهوری اسلامی ایران با آنکه نگاهی منفی نسبت به مذاکرات دارد، باز هم وعده می­دهد که از دیپلماسی رئیس جمهور حمایت کند. این نشان می­دهد که نویسنده با استفاده از اسم­سازی توانسته ارتباطی بین اتفاقات حال حاضر (مذاکرات) و اتفاقات آینده (حمایت رهبر از تیم مذاکره‏کننده) برقرار کند و به معنی آن است که از طریق تغییر ساختار و انتخاب یک ساختار خاص، بین این اتفاقات در جهان خارج و متن ارتباط برقرار کرده است؛ یعنی ایجاد انسجام کلی.

3-6. At a moment when American negotiators say they see some signs of movement on the part of Iran toward a broad nuclear deal with the United States, the head of the United Nations nuclear inspection organization declared Friday that Iran had stopped answering the agency’s questions about suspected past efforts to design the components of a bomb(New York Times, OCT/ 31/ 2014).

در ابتدای این پاراگراف، نویسنده با استفاده از گروه اسمی، a movement با استفاده از اسم­سازی و تغییر ساختار مبتدا و خبر توانسته است بخشی از بار معنایی فعل را به اول جمله منتقل کند. با استفاده از اسم­سازی نویسنده، گزاره­ را که برای خواننده مهم­تر از شخص انجام‏دهندة آن است، در ابتدای جمله آورده است. گزاره به معنای پیامی است که باید به مخاطب منتقل شود. در واقع، اطلاعاتی که در ابتدای بند بیان می­شوند، دارای بار تأکیدی و در نتیجه اهمیت بیشتری هستند؛ به این ترتیب می­توان گفت که تغییر ساختار مبتدا و خبر و استفاده از اسم­سازی در بند باعث می­شود که بخشی از پیام برای خواننده مهم­تر و برجسته­تر شود و بخشی از پیام که در قالب فعل و در آخر بند می­آید، کم‏اهمیت­تر جلوه کند. از طرف دیگر، نویسنده، در صدد معناسازی و غیریت­سازی و ایجاد یک مدل ذهنی، با توجه به ایدئولوژی مورد نظر خود است. در ابتدا بیان می­کند که آمریکا اعلام کرده که حرکتی از سوی ایران برای رسیدن به یک توافق گسترده در زمینة برنامة هسته­ای با آمریکا انجام داده است، یعنی در ابتدا خبر می­دهد که این‏طور نیست که ایران نخواهد به سمت توافق حرکت کند؛ یعنی قصد دارد حُسن نیّت آمریکا را در ارتباط با ایران نشان دهد؛ یعنی آمریکا نگرشی منفی نسبت به این مذاکرات و نسبت به ایران ندارد. سپس، با استفاده از اسم بعدی یعنی قطع پاسخگویی ایران به سؤالات آژانس، در پی ایجاد جوّی علیه ایران است؛ در واقع، نویسنده با استفاده از این اسم­سازی­ها و ایجاد ارتباط مفهومی بین آن­ها در پی آن است که نشان دهد، آمریکا در قبال ایران نگاه منفی ندارد، بلکه ایران است که با عدم پاسخگویی خود به آژانس باعث نگرانی آمریکا می­شود. در اینجا، شاهد نوعی غیریت­سازی هستیم، بدون آنکه خواننده به طور صریح متوجه شود که ایران مقصر است و نه آمریکا و آژانس. نویسنده با استفاده از این نوع ساخت زبانی، ارتباطی را بین بندها برقرار می­کند که به معنای ایجاد پیوستگی در بافت مورد نظر است. همچنین، خود را بی­گناه و معصوم جلوه می­دهد و دشمن خود را مقصّر و ناصادق معرفی می­کند. حتی با استفاده از آخرین اسم، یعنی efforts، سعی کرده تلنگری به خواننده بزند و یادآوری کند که ایران در گذشته در تلاش برای ساخت سلاح هسته­ای بوده و حالا که دست‏اش رو شده، حاضر به پاسخگویی به آژانس نیست. به بیان دیگر، نویسنده سعی دارد که مدل ذهنی مدّنظر خود را در ذهن خواننده ایجاد کند. بنابراین، نویسنده با استفاده از اسم­سازی به تولید معنا پرداخته است، غیریت­سازی کرده، ایدئولوژی مورد نظر خود را به خواننده منتقل کرده، بدون آنکه صریحاً آن را بر خواننده تحمیل کند، پیام مورد نظر خود را با تغییر ساخت اطلاعی برجسته کرده و همچنین، به ساخت پیش‏زمینه­ای که همسو با نگرش مورد نظرش است، پرداخته است. از طرف دیگر، اسم­سازی در ایجاد انسجام در متن خبر و پیوستگی بین بندهای متن هم موثر است، زیرا نویسنده سعی می­کند از اسم­سازی­هایی استفاد کند که دائماً ایدئولوژی او را بازنمایی کند و به منظور رسیدن به این هدف به طور پله به پله، از اسم‏هایی استفاده می­کند که مؤلفه­های معنایی مشترکی داشته باشند تا خواننده در ساخت مدل ذهنی دچار سردرگمی و یا ابهام نشود. استفاده از اسم­هایی با مؤلفه­های معنایی مشترک، کمک می­کند که تمام جملات متن یک موضوع واحد را دنبال کنند و در مجموع، مفهوم واحدی از کل متن به دست آید.

4. نتیجه­گیری

در این پژوهش، براساس دستور نقش­­گرا و با تمرکز بر رویکرد ون­دایک در تحلیل گفتمان انتقادی سعی کردیم نقش استعارة اسم­سازی را در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی به صورت مقایسه­ای، مورد بررسی قرار دهیم. اسم­سازی باعث می­شود که نویسنده به دلایل ایدئولوژیک، بخشی از اطلاعات را به طور ضمنی منتقل کند؛ اینها اطلاعاتی هستند که به عنوان مدل­های ذهنی در ذهن خواننده وجود دارند و در واقع، با انتقال تلویحی اطلاعات، نویسنده می­تواند بین گفتمانی که در حال بازتولید آن است و اتفاقات قبلی، ارتباط برقرار کند و باعث ایجاد انسجام کلی در متن شود. فرایند اسم­سازی باعث افزایش و ارتقای میزان برجستگی مقولات نحوی می­شود؛ یعنی با تبدیل فعل به اسم، میزان برجستگی مقوله­ای، بیشتر می­شود و هر چه میزان برجستگی مقوله­ای بیشتر شود، باعث تثبیت بیشتر معنای مقولة نحوی در ذهن مخاطبان می­گردد. به کار بردن اسم­سازی، باعث می­شود که نویسنده بدون اینکه نیاز باشد اطلاعات تکراری را مرور کند، به دانش پیش­زمینه­ای خواننده ارجاع دهد؛ به این معنا که با به­کار بردن یک اسم به جای یک فرایند، اشارة کوتاهی به حوادث قبلی می­کند و در واقع، در ذهن خواننده حوادث قبلی را به حوادثی که قرار است شرح دهد، پیوند می­دهد که به معنای ایجاد انسجام در متن است. علاوه بر موارد ذکر شده، از طریق اسم­سازی نویسنده می‏تواند با در کنار هم قرار دادن اسم­هایی با مؤلفه­های معنایی مشترک، یک رابطة استلزام معنایی و در نتیجه پیوستگی هم بین آن­ها ایجاد کند. همچنین مشخص شد که استعاره­های اسم­سازی به کار رفته در روزنامه­های فارسی بسیار بیشتر از میزان آن­ها در روزنامه­های انگلیسی است. این موضوع می­تواند به دلیل موقعیت حساس ایران در منطقه و جهان باشد؛ به این معنا که موقعیت ایران در جهان به گونه­ای است که باید خود را بسیار قدرتمند نشان دهد و آنچه که منافع کشور و نظام را به خطر می­اندازد، به حاشیه کشیده شود تا ایران قدرتمندتر از آنچه که هست جلوه کند و مانع دست‏درازی بیگانگان به کشور شود. با توجه به آنچه گفته شد، تمام فرضیه­های این پژوهش تایید می­شوند.



[1]critical discourse analysis

[2]social and cultural context

[3]contextual properties

[4]global domain and setting

[5]cognitive basis

[6]others

[7]marginalization

آقاگل­زاده، فردوس. (1381). مقایسه و نقد رویکردهای تحلیل کلام و تحلیل انتقادی در تولید و درک متن. پایان‏نامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
چاووشی، مهسا. (1390).کارکرد استعارة دستوری در زبان علم. پایان‏نامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه علامه طباطبائی.
سلطانی، سیدعلی‏اصغر. (1384).قدرت،گفتمان،وزبان: ساوکارهایجریانقدرتدرجمهوری اسلامیایران.تهران: نشر نی.
مبارکی، ساجده. (1391).  استعارة دستوری در متون علمی و ادبی.  پایان­‏نامة کارشناسی ارشد. سمنان: دانشگاه سمنان.
ون‌دایک، تئون اِی. (1387).مطالعاتی در تحلیل کفتمان: از دستور متن تا گفتمان­کاوی انتقادی. ایزدی، پیروز. بهرام­پور، شعبان­علی. کاشی، محمدجواد غلامرضا. خرمایی، علیرضا و میرفخرایی، تژا (ترجمه). تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
Halliday, M. A. K & Hassan, R. (1976). Cohesion in English. London: Longman.
Halliday, M. A. K. (1985). An Introduction to Functional Grammar. 1st Edition. London: Arnold.
Halliday, M.A.K & Mathiessen, C. (2004). An Introduction to Functional Grammar. 3rd Edition.
London: Arnold.
Van Dijk, T. A. (1995). “Discourse analysis as ideology analysis”. In Ch. Schaffener& A.L. Wenden (Eds.). Language and Pace. Dartmouth: Aldershot, pp. 17-33.
Van Dijk, T. A. (1998).  Ideology: A Multidisciplinary Approach. London: Sage.
Van Dijk, T. A. (2000a). »Ideology and discourse«.Retrieved from http://www.in- society.Org/ teun html.
Van Dijk, T. A. (2000b). “NEW(S) racism: A discourse analytical approach”. In: S. Cottle (Ed.). Ethnic Minorities and the Media. Buckingham: Open University Press, pp. 33-50.
Van Dijk, T. A. (2001). Multidisciplinry CDA: A plea for diversity. In R. Wodak & M. Meyer (Eds.). Methods of Critical Discourse Analysis. London: Sage, pp. 95-120.
Van Dijk, T. A. (2006). “Ideology and discourse Analysis”. Journal of political ideologies, 11(2), pp. 115- 140.
Van Dijk, T. A. & Kintsch. W. (1983). Strategies of Discourse Comprehension. New York: Academic Press.