نوع مقاله : علمی تخصصی

نویسنده

استادیار زبان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

در زبان اوستایی، گاه حالت ازی برای رمزگذاری کارکردهای حالت بایی و گاه حالت بایی برای رمزگذاری کارکردهای حالت ازی به کار رفته است. این دو حالت در شمار حالت­هایی هستند که نقش­های معنایی را رمزگذاری می­کنند. حالت ازی در شمار حالت­های مکانی است و کارکرد اصلی آن رمزگذاری مفاهیم خاستگاه، جایگاه و مسیر است. حالت بایی در شمار حالت‏های غیرمکانی است و کارکرد اصلی آن رمزگذاری مفاهیم ابزار، همراهی، روش، سبب و عامل در ساخت مجهول است. ازی و بایی در سلسله مراتب حالت در آخرین جایگاه قرار گرفته­اند و از یکدیگر متمایز نیستند. در این مقاله، با بررسی شواهدی از زبان­ اوستایی مشخص شده است که این دو حالت چندمعنا هستند و از نظر کارکرد معنایی با یکدیگر هم­پوشانی دارند؛ به بیانی دیگر، می­توانند نقش یکدیگر را بر عهده گیرند و همانند یکدیگر رفتار کنند؛ به همین سبب، در زبان اوستایی جایگزین یکدیگر شده­اند. حالت ازی علاوه بر نقش ­معنایی خاستگاه، جایگاه و مسیر، نقش­های معنایی روش و سبب را رمزگذاری کرده است و حالت بایی نیز علاوه بر نقش­های معنایی همراهی، ابزار، سبب و عامل ساخت مجهول، نقش­های معنایی خاستگاه، مسیر و جایگاه را نشان داده است. برای شناخت گسترة معنایی و چندمعنایی این دو حالت، انگارة معنایی آنها ترسیم شده است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Interchangeability of Ablative and Instrumental Cases in Avestan Language

نویسنده [English]

  • Ehsan Changizi

Assistant Professor, Department of Linguistics, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran;

چکیده [English]

In Avestan Language, ablative case is sometimes used for encoding functions of instrumental case and instrumental case is used for encoding functions of ablative case. These two cases encode semantic roles. Ablative case is a spatial case whose main function is to encode source, location, and path. Instrumental case is a non-spatial case whose main function is to encode accompaniment, instrument, manner as well as cause and agent in passive voice. Ablative and instrumental cases- in case hierarchy- are located in the last position and are not distinguished hierarchically. In the present study, Avestan data were explored and it was found that these two cases are polysemic and overlap functionally; hence, they are used interchangeably in Avestan language. The ablative case encodes the semantic roles of manner and cause in passive voice in addition to semantic roles of source, location, and path. Along the same vein, the instrumental case indicates source, path and location in addition to semantic roles of accompaniment, instrument, manner and cause and agent in passive voice. Semantic map of these two cases is drawn to demonstrate their semantic range and polysemy.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Case
  • Instrumental
  • Ablative
  • Semantic role

زبان اوستایی از نظام حالت‏نشانی[1] برای رمزگذاری نقش­های نحوی و معنایی استفاده کرده است. در دستور زبان­هایی که برای این زبان نوشته شده است، برای اسم هشت حالت[2] در نظر گرفته­اند: فاعلی[3]، مفعولی[4]، اضافی[5]، برایی[6]، دری[7]، ازی[8]، بایی[9] و ندایی[10]. اسم در این زبان­، سه شمار[11] مفرد[12]، مثنی[13]و جمع[14]، و سه جنس[15] مذکر[16]، مؤنث[17] و خنثی[18]داشته است. اسم در شمار مفرد هشت حالت، در جمع شش حالت و در مثنی چهار حالت را نشان داده است (Stilo, 2009: 700). هر یک از این حالت­ها با افزودن نشانه­هایی به اسم و صفت مشخص شده است. این نشانه­ها­ علاوه بر حالت، شمار را نیز رمزگذاری کرده­اند و بر اساس جنس و واج پایانی هر اسم متفاوت بوده­اند. گاه برخی از حالت­ها برای نشان دادن کارکردهای حالت دیگر به کار رفته است. نمونه­ای از این کاربرد، حالت ازی است که برای دلالت بر کارکردهای حالت بایی به کار رفته یا حالت بایی که گاهی کارکردهای حالت ازی را رمزگذاری کرده است.

1ـ1. بیان مسأله

در زبان اوستایی حالت ازی جمع نشانه­ای متفاوت از حالت بایی جمع داشته است؛ حالت بایی اسم و صفت در شمار جمع با نشانة -bīš و در اسم و صفت­های مختوم به -a-، باāiš -نشاندار شده است[19] (Jackson, 1892: § 221, 224; Reichelt, 1909: § 348). حالت ازی جمع با نشانة -byas/-byō (Jackson, 1892: §§ 221, 229; Reichelt, 1909: § 349) نشان داده شده است:

جدول (1) نشانه­های حالت ازی و بایی جمع در زبان اوستایی

نشانة حالت ازی جمع

نشانة حالت بایی جمع

 

byas/-byō-

سایر اسم­ها

اسم­های مختوم به -a-

-bīš

āiš-

       

گاهی در شمار جمع نشانة حالت ازی (byas/-byō-) به جای نشانة حالت بایی (-bīš/ -āiš) به کار رفته است. برخی از محققان زبان­های باستانی ایران، این کاربرد را ازی به جای بایی نوشته­اند و آن را به سبب ادغام[20] حالت ازی و بایی دانسته­اند. نمونه­هایی از این دست، پارة زیر است که درهمة یشت­ها تکرار شده است:

zaōθrābyō.

yazāi

tąm

(1)

با زوهر

abl.pl.f. zaōθrā-

 

می­ستایم

او را

 

[= او را با زوهر ... می­ستایم] (یشت 5، بند 9).

در این پاره zaōθrābyō با نشانة حالت ازی جمع برای دلالت بر مفهوم ابزار به کار رفته است. از آنجا که بیان مفهوم ابزار با حالت بایی انجام می­گیرد، انتظار می­رود در اینجا به جای zaōθrābyō (با نشانة حالت ازی جمع)، *zaoθrābīš (با نشانة حالت بایی جمع) به کار رفته باشد. رایشلت[21] (1911: § 101) و ابوالقاسمی (1376: 154) zaōθrābyō را حالت ازی به جای بایی دانسته­اند.

نمونة دیگر پارة زیر است که در غالب متون یشت­ها تکرار شده است:

Huyaštatara

buyå

ana

(2)

بهتر ستوده شده

شوی

اینگونه

 

 

vāγžibyō.

aršuxδaēibyas=ča

 

با کلام/ سخن

abl.pl.m. vak-

درست گفته شده

abl.pl.m. aršuxδa-

 

               

[= اینگونه بهتر ستوده شوی ... با سخن راست گفته شده] (یشت5، بند 9).

در این پاره vāγžibyō و صفت آن، aršuxδaēibyas با نشانة حالت ازی جمع به کار رفته­اند؛ حال آنکه انتظار می­رود برای بیان روش و شیوة انجام کار، نشانة حالت بایی جمع داشته باشند. رایشلت (1911: 101) و ابوالقاسمی (1376: 84، 136) هر دو واژه را ازی به جای بایی دانسته­اند[22].

در زبان اوستایی اسم­ و صفت مفرد در حالت ازی با/-ţ-و در حالت بایی با
 -ā/ -aنشاندار شده­­اند (Jackson, 1892: § 221-222):

جدول (2) نشانه­های حالت ازی و بایی مفرد در زبان اوستایی

نشانة حالت ازی مفرد

نشانة حالت بایی مفرد

-aţ /

-a / ā-

گاهی، حالت بایی برای دلالت بر حالت ازی به کار رفته است؛ در پارة زیر garōnmāna و dužaŋha که انتظار می­رود در این بافت، نشانة حالت ازی داشته باشند، با نشانة حالت بایی به کار رفته­اند و حرف اضافة hača نیز پیش از آنها آمده است:

raoxšna

hača

mainyūmspəntəm

avanyeni

(3)

روشن

inst.sg.n.

raoxšna-

از

مینوی مقدس را

به زیر می­کشم

 

 

aŋrəmmainyūm

uspatayeni

garōnmāna

 

 

اهریمن را

بالا می­برم

بهشت

inst.sg.n.

garō nmāna-

 

 

dužaŋha.

hača

ərəγata

 

 

دوزخ

dužaŋhav-

inst.sg.m.

از

هولناک

inst.sg.m

ərəγata-

 

                       

[= مینوی مقدس را از بهشت (گرودمان) روشن به زیر می­کشم و اهریمن را از دوزخ هولناک بالا می­برم] (یشت 19، بند 44).

در پارة زیر نیز همانند پارة قبل، ərəzataēna و tašta، که انتظار می­رود نشانة حالت ازی داشته باشند، با نشانة حالت بایی به کار رفته­اند و حرف اضافة hačaنیز پیش از آنها آمده است:

taxše.

aoi

zaranaēnəm

tašta

hača

ərəzataēna

(4)

می­ریزم

به

زرین

جام

inst. sg.n

tašta-

از

سیمین، نقره­ای

inst. sg.n

ərəzataēna-

 

 

 [= [ترا] از جام سیمین به جام زرین می­ریزم] (یسن 10، بند 17).

با توجه به آنچه گفته شد، این مسأله مطرح می­شود که چرا در زبان اوستایی «ازی به جای بایی» به کار رفته است؟ آیا این کاربرد غیردستوری بوده است و اهل زبان از قواعد دستوری زبان خود آگاه نبوده­اند یا اینکه دلیل دیگری دارد؟ به عبارت دیگر، در زبان اوستایی، چه ارتباطی میان حالت ازی و بایی بوده است که به جای یکدیگر به کار رفته­اند.

1ـ2. پیشینة تحقیق

دربارة نشانة حالت ازی و بایی در اکثر دستور زبان­های اوستایی سخن گفته شده است (Jackson, 1892: §§ 222-224). جکسن[23] (Ibid: § 233) یادآوری کرده که گاهی یک حالت می­تواند کارکردهای حالت دیگر را بر عهده گیرد. رایشلت (1909: § 428) در مبحث ادغام حالت­ها، به کاربرد حالت ازی جمع به جای بایی جمع اشاره کرده است. شروو[24] (2010: 115) در بخشی با عنوان «جایگزینی حالت­ها»[25] یادآوری کرده که در اوستای جدید گاه حالت بایی جمع با نشانة حالت ازی جمع(-byō) به کار رفته و این مثال را ذکر کرده است:

daēvaēibyō

haδa

yūiδyeiti

(5)

دیوان

abl.pl.m. daēva-

با

...

نبرد می­کند

...

او

 

 [= با دیوان ... نبرد می­کند] (یسن 57، بند 17).

بیشل­مایر[26] (2011) کارکردهای حالت ازی، دری و بایی را در اوستای جدید بررسی کرده و به هم­پوشانی کارکرد آنها با یکدیگر اشاره کرده است.

2. بحث و تحلیل

در بررسی نظام حالتِ زبان اوستایی، غالباً به نشانة حالت توجه داشته­اند، اما برای بررسی جایگزینی حالت بایی و ازی، دو نکته را باید در نظر داشت؛ نخستین نکته آن است که در بررسی حالت­ها باید به کارکردهای حالت[27] توجه داشت نه نام حالت و ارزش صوری و ظاهری آن (Blake, 2004: 155). هر حالت کارکردهای متعددی دارد؛ نام هر حالت تمامی گسترة معنایی و ویژگی­های آن حالت را دربرنمی­گیرد، بلکه مهم‏ترین ویژگی معنایی آن را یادآوری می­کند و باید همة کارکردهای آن حالت جداگانه بررسی شوند (Haspelmath, 2009: 511)؛ مثلاً در زبان­های هندی­واروپایی، حالت دری و ازی در شمار حالت­های مکانی[28]­اند (Blake, 2004: 151; Creissels, 2009: 609, 614)، اما هریک، بویژه حالت ازی، کارکردهای دیگری نیز دارند. علاوه بر این، حالت مفعولی نیز علاوه بر رمزگذاری نقش نحوی مفعول، گاهی نقش معنایی مقصد[29] را نیز رمزگذاری می­کند که از نظر معنایی در شمار مفاهیم مکانی است (Blake, 2004: 151). بنابراین، لزوماً نباید به نام و نشانة مخصوص هر حالت توجه داشت، بلکه باید کارکردها یا نقش­های متعددی را که هر حالت رمزگذاری می­کند، در نظر گرفت.

نکتة دیگر توجه به سلسه مراتب حالت[30] است؛ سلسله مراتب حالت را به صورت زیر، از چپ به راست، در نظر گرفته­اند (Blake, 2004: 156):

abl./inst.

loc.

dat.

gen.

acc.

nom.

اگر زبانی یکی از این حالت­ها­ را به کار گیرد، از حالت یا حالت­هایی نیز که در سمت چپ آن نوشته شده، استفاده می­کند؛ مثلاً اگر زبانی حالت برایی داشته باشد، حالت­های اضافی، مفعولی و فاعلی را نیز دارد. بر اساس این سلسله­مراتب، حالتی که در آخرین مرتبه، یعنی سمت راست قرار می­گیرد، کارکردهای بسیاری در زبان بر عهده دارد (Blake, 2004: 156). در نظام حالتِ زبان­های اوستایی، حالت ازی و بایی در آخرین مرتبه قرار می­گیرند و بنابراین، کارکردهای بسیاری بر عهده دارند. این دو حالت از نظر سلسله مراتبی از یکدیگر متمایز نیستند (Blake, 2004: 156). در ادامه، کارکردهای یکسان و همانند حالت ازی و بایی در زبان­ اوستایی بررسی می­شود.

2ـ1. کارکردهای حالت ازی و بایی

حالت ازی و بایی در شمار حالت­های فرعی[31]­اند؛ یعنی حالت­هایی که نقش­های معنایی[32] را رمزگذاری می­کنند. اینگونه حالت­ها خود بر دو نوع‏اند: حالت­های مکانی و حالت­های غیرمکانی[33](Haspelmath, 2009: 515-514). حالت ازی در شمار حالت­های مکانی است و مفاهیم خاستگاه[34]، جایگاه[35] و مسیر[36] را رمزگذاری می­کند (Blake, 2004: 151; Creissels, 2009: 609, 618; Malchukov & Narrog, 2009: 529-530). حالت بایی در شمار حالت­های غیرمکانی است و مفاهیمی همچون ابزار[37]، همراهی[38]، روش[39] و سبب[40] را رمزگذاری می­کند (Narrog, 2009: 598; Malchukov & Narrog, 2009: 529). پس، هر دو حالت کارکردهای متعددی بر عهده دارند و معانی متعددی را در بر می­گیرند؛ به بیان دیگر، این حالت­ها چندمعنا[41] هستند (Haspelmath, 2009: 511l; Malchukov & Narrog, 2009: 518-519). افزون بر این، حالت ازی علاوه بر رمزگذاری مفاهیم مکانی، برای رمزگذاری مفاهیم غیرمکانی نیز به کار می­رود (Creissels, 2009: 621-626)؛ حالت بایی نیز علاوه بر کارکردهای اصلی خود، گاه مفاهیم مکانی را رمزگذاری می­کند (Narrog, 2009: 598; Stolz et al, 2009: 605-606). بدین ترتیب، گاه حالت ازی و بایی با یکدیگر هم­پوشانی دارند؛ به بیانی دیگر، گاهی این دو حالت کارکردهای یکسانی دارند و نقش­های معنایی همانندی را رمزگذاری می­کنند.

2ـ1ـ1. مفاهیم غیرمکانی: حالت بایی در شمار حالت­هایی است که مفاهیم غیرمکانی، یعنی نقش­های معنایی ابزار، همراهی، روش و سبب را رمزگذاری می­کند. در این قسمت، داده­هایی از زبان اوستایی ارائه می­شود که در آنها مفاهیم فوق با هر دو حالت ازی و بایی رمزگذاری شده­اند.

2ـ1ـ1ـ1. ابزار/همراهی/روش: در بسیاری از زبان­ها رمزگذاری مفهوم همراهی با حالت بایی انجام می­گیرد (Stolz et al. 2005; Luraghi, 2015: 604-605). در زبان اوستایی نیز، اصلی­ترین کارکرد حالت بایی رمزگذاری مفهوم همراهی است (Reichelt, 1909: § 446):

idī

arədrāiš

aθrā

(6)

بیا

با مؤمنان

inst.pl.m.

arədra-

تو

اینجا

 

[= اینجا بیا با مؤمنان] (یسن 46، بند 16).

حالت بایی برای دلالت بر مفهوم ابزار هم به کار می­رود (Narrog, 2009: 593) و در زبان اوستایی نیز این کارکرد را بر عهده داشته است (Reichelt, 1909: § 449):

jainti.

xvarəm

snaiθiša

aēšməm

(7)

زند

ضربه

باسلاح

inst.sg.n. snaiQiS-

خشم را

او

 

[= او خشم را با سلاح ضربه می­زند] (یسن 57، بند 10).

ابزار بی­جان است و به وجود عاملی در جمله دلالت دارد که به میل خود از آن استفاده می­کند و بر موقعیت تسلط و نظارت دارد (Luraghi, 2015: 604). هر ابزار نوعی همراهی است؛ اگر نشانة حالت بایی اسم بی­جانی را نشاندار کند، بر مفهوم ابزار و اگر اسم جانداری را نشاندار کند بر مفهوم همراهی (Narrog, 2009: 595) دلالت دارد. بنابراین، نقش معنایی ابزار مشتق از همراهی و گسترش آن است (Narrog, 2009: 599; 2010: 240) و غالباً این دو مفهوم با یک حالت رمزگذاری می­شوند (Stolz et al., 2009: 605-606).

کارکرد دیگر حالت بایی رمزگذاری مفهوم روش/ شیوه است (Narrog, 2009: 598). اگر اسم­هایی که بر مفاهیم انتزاعی دلالت دارند، با نشانة حالت بایی نشاندار شوند، مفهوم روش را رمزگذاری می­کنند. بدین ترتیب، می­توان گفت مفهوم روش، گسترش معنای ابزار و همراهی است و جهت گسترش معنایی از همراهی به ابزار و از ابزار به روش است (Narrog, 2010: 242-3) و این سه مفهوم با یکدیگر مرتبطند. در زبان اوستایی، حالت بایی مفهوم روش را نیز رمزگذاری کرده است (Reichelt, 1909: § 447):

yasna.

surunvata

yazāi.

tąm

(8)

یسنا

inst.sg.m

yasna-

بلند

inst.sg.m

surunvata-

می­ستایم

او را

 

[= او را با یسنای بلند می­ستایم] (یشت 5، بند 9).

aurusahe ...

kəhrpa

aspahe

vazəmnō

tištryō

(9)

سفید

پیکر

inst.sg.n

kəhrp-

اسب

حرکت‌کنان

تیشتر

 

[= تیشتر ... به پیکر اسب سفید حرکت می­کند] (یشت 7، بند 18).

گاهی حالت ازی برای رمزگذاری مفهوم همراهی/ابزار/روش به کار رفته است. پاره­های 1، 2 و 5 که در بخش مقدمه و پیشینه نقل شده­اند و نیز پاره­های زیر نمونه­ای از این کارکرد حالت ازی هستند: 

frāyazāiti

paurva

yatāra=vā=dim

(10)

...

بستاید

نخست

او را ـ براستی ـ هر یک

 

 

hača.

aŋuhyaţ

zrazdātōiţ

 

 

با

نیرو

abl.sg.f.

ahvā-

مؤمنانه، مطمئن

abl.sg.f. zrazdātī-

 

                 

[= براستی هر یک او را نخست بستاید ... با نیروی قلبی] (یشت 10، بند 9؛ هادخت نسک 1، بند 3).

astvaite

aŋuhe

yensyasča

ahmi

nurąm

(11)

مادی

برای جهان

 

وـ ستودنی

هستم

اکنون

 

 

vahištāţ.

Yaţ

hača

ašāţ

 

 

بهترین

abl.sg.n. vahišta-

(حرف تعریف)

با

راستی

abl.sh.n. aša-

 

                       

[= اکنون با بهترین راستی، برای جهان مادی ستودنی­ و ... هستم] (یشت 8، بند 15).

2ـ1ـ1ـ2. سبب: یکی دیگر از کارکردهای حالت بایی رمزگذاری نقش معنایی سبب/علت است (Narrog, 2009: 598). سبب و ابزار مکمل یکدیگرند و مفهوم سبب گسترش معنای ابزار است (Narrog, 2010: 241). همانگونه که در بخش 2-1-1-1 گفته شد، مفهوم ابزار بر وجود عامل دلالت دارد و عامل به میل خود از ابزار استفاده می­کند و بر موقعیت تسلط و نظارت دارد، اما سبب، اشاره­ای به وجود عامل ندارد و می­تواند در موقعیت­هایی که تحت تسلط و نظارتِ عامل نیست، حضور داشته باشد (Luraghi, 2015: 611). در زبان­ اوستایی، حالت بایی برای رمزگذاری مفهوم سبب به کار رفته است (Reichelt, 1909: § 451; Skjærvø, 2010: 114):

yazāi.

Tąm

xvarənaηha=ča

raya

ahe

(12)

می­ستایم

او را

به سبب فر

inst.sg.n.

xvarənah-

به سبب شکوه inst.sg.n.

-rayay

او/ـَش

 

[= به سبب شکوه و فرّش او را می­ستایم] (یشت 5، بند 9).

از سوی دیگر، سببِ هر موقعیت یا حالتی، شرط لازم و کافی برای تحقق آن نیست، بلکه منشاء یا خاستگاه آن است. از منظر شناختی نیز، هر سببی منشاء یا خاستگاه است و می­تواند با حالت ازی رمزگذاری شود (Luraghi, 2015: 612). در زبان اوستایی حالت ازی نیز، نقش معنایی سبب را رمزگذاری کرده است (Reichelt, 1909: § 483):

daδāiti.

vərəzyāţ

ašaone

naire

paiti

yaţ

(13)

مزد دهد

به سبب کار

abl.sg.n

vərəzyah-

پاک

مرد

به

اگر

 

[= اگر به مردِ پاک به سبب کار مزد دهد] (وندیداد 3، بند 34).

2ـ1ـ2. مفاهیم مکانی: زبان اوستایی دو حالت  دری و ازی برای بیان مفاهیم مکانی داشته است. کارکرد اصلی حالت ازی رمزگذاری نقش­های خاستگاه و جایگاه/ مکان است (Reichelt, 1909: §§ 473-475, 484; Skjærvø, 2010: 112). نقش معنایی مسیر نیز در شمار مفاهیم مکانی است و در شماری از زبان­ها از جمله ارمنی، حالت ازی آن را رمزگذاری می­کند، اما رمزگذاری این مفهوم با حالت بایی نیز انجام می­شود (Creissels, 2009: 618). مفهوم جایگاه/ مکان نیز هم با حالت بایی و هم با حالت ازی نشان داده شده است. در پاره­های شمارة 3 و 4 که در بخش مقدمه نقل شده­اند، حالت بایی برای رمزگذاری مفهوم خاستگاه به کار رفته است.

2ـ1ـ2ـ1. مسیر: این نقش معنایی دلالت بر خط سیری دارد که در آن یک نقطة متحرک به سوی یک نقطة ثابت حرکت می­کند (Luraghi, 2003: 22). مفهوم مسیر به ابزار گسترش می­یابد؛ در واقع ابزار به مانند مجرایی تصور می­شود که کنش عامل[42] از طریق آن مجرا به وقایع و رویدادها منتقل می­شود (Luraghi, 2003: 35). در زبان اوستایی، با وجود آنکه برای حالت ازی نشانه­ای متمایز وجود دارد، اما مفهوم مسیر تنها در موارد معدودی با حالت ازی رمزگذاری شده و غالباً رمزگذاری مفهوم مسیر با حالت بایی انجام گرفته است (Reichelt, 1909: §§ 473). نمونه­هایی از رمزگذاری مفهوم مسیر با حالت ازی و بایی نقل می­شود:

kərənoiti.

vaηhō

zəmaţ

aηhå

hača

raēkō=mē

(14)

کرد

بهتر

زمین

abl.sg.f.

zam-

این

abl.sg.f.

a-

از

من ـ ترک کردن/ گذشتن

 

[= او چنان کرد که برای من گذشتن از این زمین بهتر است / او گذشتن از این زمین را برای من بهتر کرد] (یشت 17، بند 20).

hvarə

xvarənaηha=ča

raya

åηhąm

(15)

خورشید

و ـ فره

شکوه

آنان

 

aēiti.

paθa

ava

 

بگذرد / آید

راه

inst.sg.m.

paθ-

آن

inst.sg.m.

ava-

 

             

[= به سبب شکوه و فره­شان، خورشید از آن راه بگذرد/ آید] (یشت 13، بند 16).

irista

spānas=ča

uzbarənta

paθa

yōi

(16)

 

مرده

و ـ سگ

ببرند

راه

inst.sg.m

paθ-

اگر آنها

 

[= اگر سگان مرده و ... را از راهی ببرند] (وندیداد 8، بند 8).

2ـ1ـ2ـ2. جایگاه: مفهوم جایگاه یا مکان در زبان اوستایی با حالت دری و گاه با حالت ازی رمزگذاری شده است، اما در مواردی معدود نیز حالت بایی این مفهوم را رمزگذاری کرده است. در بسیاری از زبان­ها، غالباً نشانة حالت دری حالت بایی را نشان داده و این سبب شده است تا برخی محققان گسترش معنایی را از مکان به ابزار بدانند (Luraghi, 2003: 35; Blake, 2004: 173; Narrog, 2010: 240-241)، اما در زبان­های اوستایی، این حالت بایی است که رمزگذاری مکان را در موارد اندکی بر عهده گرفته است. به نظر می­رسد گسترش کارکرد حالت بایی به دری از طریق حالت ازی انجام شده باشد. در واقع، هم­پوشانی حالت بایی با ازی در مواردی همچون رمزگذاری مفهوم سبب، عامل ساخت مجهول[43] و به ویژه مسیر، موجب شده است تا حالت بایی مفهوم مکان و خاستگاه را که کارکرد اصلی حالت ازی است، رمزگذاری کند. بنابراین، مفهوم ابزار با مکان و خاستگاه رابطة غیرمستقیم دارد و این مفاهیم از طریق سبب و مسیر با یکدیگر مرتبط شده­اند. در ادامه، نمونه­هایی از رمزگذاری مفهوم جایگاه با حالت بایی و ازی ذکر می­شود (Reichelt, 1909: § 484; Skjærvø, 2010: 112):

vaēnaiti.

Sayanəm

zəmāδa

varəsəm

aspəm

(17)

می­بیند

افتاده

بر زمین

abl.sg.f. zam-

مو

اسب

 

[= موی اسب را که بر زمین افتاده است، می­بیند] (یشت 14، بند 31).

yimo xšaētō …

yazata

tąm

(18)

جمشید

 

ستود

او را

 

barəzaηhaţ.

paiti

hukairyāţ

 

کوه

abl.sg.n.

-barəzah

بر

هوگر

abl.sg.n.

-hukairya

 

[= او را جمشید بر کوه هوگر ستود] (یشت 5، بند 25).

 

nivizaiti

yim

haoməm

(19)

 

نگه دارد

آنکه

هوم را

 

hača.

pəšana

apayeiti

nivandāţ

 

در

جنگ

inst.sg.n

pəšana-

رها شود

اسارت

 

                   

[= آنکه هوم را نگه دارد، در نبرد از اسارت رها شود] (یشت 14، بند 57).

2ـ1ـ2ـ3. عامل ساخت مجهول: یکی از کارکردهای حالت بایی رمزگذاری عاملِ ساخت مجهول است (Narrog, 2009: 598). به نظر می­رسد گسترش معنایی عامل به ابزار به سبب مجاورت این دو مفهوم باشد؛ در واقع ابزار بخشی از عامل است که با نظارت و تسلط او کاری را انجام می­دهد. از سوی دیگر، در برخی زبان­های هند­واروپایی، کاربرد حالت ازی برای بیان عامل رایج است. در این کاربرد، وقایع مانند موجودی متحرک تصور شده­اند و عامل مانند نقطه­ای در مکان که وقایع از او نشأت گرفته است (Luraghi, 2003: 31-32). با وجود این، در زبان اوستایی رمزگذاری عامل ساخت مجهول با حالت بایی انجام شده است (Reichelt, 1909: § 450; Bartolomae, 1960: 1750):

mašyāiš=ča.

Daēvāiš=ča

vāvərəzōi

saxvare

(20)

و ـ انسان­ها

inst.pl.m

-daēva

و ـ دیوان

inst.pl.m

-daēva

 

انجام شد

pass.3rdsg

که

 

طرح­ها/

برنامه­ها

 

 [= طرح­هایی که دیوان و انسان­ها انجام دادند / برنامه­هایی که دیوان و انسان­ها طرح­ریزی کردند] (یسن 29، بند 4).

با توجه به آنچه گفته شد، معلوم گردید که حالت ازی و بایی، نشانه­های متفاوتی داشته­اند و نقش­های معنایی متعددی را رمزگذاری کرده­اند. کارکرد این دو حالت در برخی موارد با یکدیگر یکسان بوده است و می­توانسته­اند کارکردهای یکدیگر را برعهده گیرند.­ این یکسانی و همانندی در برخی کارکردها و نقش­هاست که موجب شده گاه نشانة یکی جایگزین نشانة دیگری گردد یا یکی کارکرد دیگری را بر عهده گیرد. همسانی یا هم­پوشانی نقش و کارکرد این دو حالت، در شرایطی که هر یک نشانة متفاوتی داشته­اند و هنوز تمایز صوری آنها از میان نرفته است، در نهایت منجر به ادغام این دو حالت در ادوار بعدی زبان گردیده و هر دو حالت با یک نشانه به کار رفته­اند، زیرا یکی از دلایل ادغام حالت­ها، نقش و کارکردهای آنهاست (Blake, 2004: 173; Baerman, 2009: 221, 228-230). در فارسی باستان نیز حالت ازی و بایی غالباً با یک نشانه رمزگذاری شده­اند (Kent, 1953: §254).

2ـ2. انگارة معنایی

برای توصیف چندمعنایی حالت ازی و بایی می­توان از روش انگارة معنایی[44] استفاده کرد. انگارة معنایی روشی هندسی برای بازنمایی نقش­ها یا کارکردهای چندگانة صورت­های زبانی و روابط معنایی بین این نقش­هاست. در این روش به کمک نمودار، روابط نقش­ها یا معانی صورت­های زبانی بر اساس شباهت بازنمایی می­شود. نقش­هایی که با یک صورت زبانی بیان می­شوند از نظر معنایی به یکدیگر نزدیک‏اند، به همین سبب گره­ها یا عناوین نقش­های مختلف که شبیه یکدیگرند، در کنار هم قرار می­گیرند و با خطوطی به یکدیگر متصل می­شوند. گره­ها و خطوط ارتباطی آنها شبکه­ای را تشکیل می­دهند که نقش­های مختلف صورت زبانی و روابط مستقیم میان آنها را نشان می­دهد (Haspelmath, 2003: 213; Malchukov & Narrog, 2009: 519). انگارة معنایی مهمترین روش برای مقایسة گسترة کاربرد حالت­ها در زبان­های مختلف است (Haspelmath, 2009: 511).

برای شناخت گسترة معنایی حالت ازی و بایی می­توان انگارة معنایی آنها را در زبان­های اوستایی، به صورت زیر ترسیم کرد. از طریق این انگاره، چندمعناییِ حالت بایی و ازی و ارتباط نقش­های معنایی که این دو رمزگذاری می­کنند، روشن می­گردد:

 

سبب

خاستگاه

مسیر

روش

عاملِ ساخت مجهول

همراهی

ابزار

مکان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل (1) انگارة معنایی حالت ازی و بایی در زبان­ اوستایی

3. نتیجه‌گیری

در زبان اوستایی، گاه نشانة حالت ازی جمع برای رمزگذاری کارکردهای حالت بایی جمع و گاه نشانة حالت بایی مفرد برای رمزگذاری کارکردهای حالت ازی مفرد به کار رفته است. جایگزینی حالت ازی و بایی به سبب نقش و کارکرد یکسان هر دو حالت است. در بررسی نظام حالت، نقش و کارکرد حالت­ها اهمیت دارد نه فقط نشانة هر حالت. با در نظر گرفتن این مسأله و با بررسی شواهدی از زبان اوستایی مشخص گردید که هر دو حالت ازی و بایی مفاهیم ابزار، همراهی، روش، سبب، مسیر، جایگاه و عاملِ ساخت مجهول را رمزگذاری کرده­ و با یکدیگر هم­پوشانی داشته­اند. اگر چه حالت ازی در شمار حالت­هایی است که مفاهیم مکانی را رمزگذاری کرده، اما بسیاری از کارکردهای حالت بایی را نیز بر عهده داشته است. حالت بایی نیز در شمار حالت­هایی بوده که مفاهیم غیرمکانی را رمزگذاری کرده است، اما می­توانسته کارکردهای حالت ازی را بر عهده گیرد و در مواردی مفاهیم مکانی را رمزگذاری کند. به دلیل یکسانی و همانندی کارکردهای این دو حالت است که هر دو در سلسله مراتب حالت، یکسان تلقی می­شوند. این دو در نظام حالت زبان­ اوستایی، در آخرین مرتبه قرار گرفته­اند و بنابراین، نقش­های معنایی متعددی را رمزگذاری کرده­اند. با توجه به آنچه گفته شد، منظور از عبارت «ازی به جای بایی» در بافت­هایی که انتظار می­رود حالت بایی به کار رفته باشد، جایگزینی حالت ازی با حالت بایی است، زیرا در دانش ناخودآگاه اهل زبان، یکسانی و همانندی این دو حالت وجود داشته و در چنین مواردی کارکرد حالت بایی را حالت ازی یا کارکرد حالت ازی را حالت بایی بر عهده گرفته است و در واقع، این دو حالت به عنوان جایگزینی برای یکدیگر به کار رفته­اند



[1] case marking

[2] case

[3] nominative (nom.)

[4] accusative (acc.)

[5] genitive (gen.)

[6] dative (dat.)

[7] locative (loc.)

[8] ablative (abl.)

[9] instrumental (inst.)

[10] vocative (voc.)

[11] number

[12] singular (sg.)

[13] dual (du.)

[14] plural (pl.)

[15] gender

[16] masculine (m.)

[17] feminine (f.)

[18] neuter (n.)

[19] نشانة حالت بایی در شمار جمع (-āiš/-bīš) برای نشان دادن اکثر حالت­ها، حتی فاعلی به کار رفته است (Jackson, 1892: § 229).

[20] syncretism

[21] Reichelt

[22] حالت بایی اسم vak- در شمار جمع، در متون موجود زبان اوستایی به کار نرفته است (Jackson, 1892: § 285)، اما می­توان آن را به صورت *vāγžibīš یا *vāžibīš در نظر گرفت؛ حالت بایی صفت aršuxδa- نیز بر اساس صیغگان اسم­های مختوم به -a(-a- stems)، باید *aršuxδāiš باشد (Jackson, 1892: § 236).

[23] Jackson

[24] Skjærvø

[25] case replacements

[26] Bichlmeier

[27] case functions

[28] local / spatial cases

[29] destination

[30] case hierarchy

[31] peripheral cases

[32] semantic roles

[33] non-local /non-spatial

[34] source

[35] location

[36] path /route

[37] instrument

[38] comitative /accompaniment

[39] manner

[40] cause /reason

[41] polysemic /polysemous

[42] agent

[43] passive agent

[44] semantic map

ابوالقاسمی، محسن. (1376). راهنمای زبان­های باستانی ایران. جلد دوم. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه­ها (سمت).
Baerman, M. (2009). “Case Syncretism”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 219-230.
Bartholomae, C. (1961). Altiranisches Wörterbuch. Berlin: W. De Gruyter.
Bichlmeier, H. (2011). Ablativ, Lokativ und Instrumental im Jungavestischen: Ein Beitrag zur altiranischen Kasussyntax, Schwarzenbek: Baar.
Blake, B.J. (2004). Case. Cambridge: Cambridge University Press.
Creissels, D. (2009). “Spatial Cases”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press.609-625.
Haspelmath, M. (2003). “The Geometry of Grammatical Meaning: Semantic Maps and Cross-Linguistic Comparison”. Michael Tomasello (Ed). The new psychology of language: Cognitive and functional approaches to language structure. 2. Mahwah: Lawrence Erlbaum Associates. 211-242.
Haspelmath, M. (2009). “Terminology of Case”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 505-517.
Jackson, A.V.W. (1892). An Avesta Grammar. Stuttgart: W. Kohlhammer. 
Kent. R. (1953). Old Persian. New Haven, Connecticut: American Oriental Society.
Luraghi, S. (2003). On the Meaning of Prepositions and Cases. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins Publishing Company.
Luraghi, S. (2015). “Instrument and Cause in the Indo-European Languages and Proto-Indo-European”. ИНДОЕВРОПЕЙСКОЕ ЯЗЫКОЗНАНИЕ И КЛАССИЧЕСКАЯ ФИЛОЛОГИЯ. St. Petersburg. Nauka, 603-618.
Narrog, H. (2009). “Varieties of Instrumental”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds.). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 593-600.
Narrog, H. (2010). “A Diachronic Dimension in Maps of Case Functions”.Linguistic Discovery. 8(1). 233-254.
Malchukov, A & H. Narrog (2009). “Case Polysemy”.A. Malchukov & A. Spencer (Eds.). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 518-534.
Reichelt, H. (1909). Awestisches Elementarbuch. Heidelberg: C. Winter.
Reichelt, H. (1911). Avesta Reader (Texts, Notes, Glossary and Index). Strassburg: Verlag von Karl J. Trüner.
Skjærvø, P. O. (2010). “Old Iranian”. G. Windfuhr(Ed). The Iranian Languages. London and New York: Routledge. 43-195.
Stilo, O. (2009). “Case in Iranian from Reduction and Loss to Innovation and Renewal”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds.). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 700-715.
Stolz, T. And C. Stroh and A. Urdze (2009). “Varieties of Comitative”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds.). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 601-608.
Stolz, Th. & C. Stroh & A. Urdze. (2005). “Comitatives and instrumentals”. M. Haspelmath et al. (Eds.). The World Atlas of Language Structures. Oxford: University Press. 214-217.