ORIGINAL_ARTICLE
تکواژ صفر
در صرف تکواژبنیاد، تکواژ صفر به تکواژی گفته میشود که بار معنایی دارد، اما هیچگونه تظاهر صوری ندارد؛ یعنی نه صورت آوایی دارد و نه صورت نوشتاری؛ بهعنوان نمونه، کلمة «رفت» در زبان فارسی، فعل گذشتة سوم شخص مفرد است، اما در این کلمه هیچ نشانة صوریای برای نشان دادن مشخصههای شخص و شمار وجود ندارد. گروهی از زبانشناسان کلمة «رفت» را به صورت [رفت-Ø]فعل تحلیل میکنند و مشخصههای شخص و شمار را به تکواژ صفر نسبت میدهند، اما تکواژ صفر از سوی بسیاری از محققان از جمله آرونوف (1976 و 1983)، لیبر (1981)، بائر (1983و 1988)، اشتکاور (1992) و ملچوک (1996)، به دلایل متعددی از جمله تعدد مقولات دستوری و تعدد معانی، مورد اعتراض قرار گرفته است. در این مقاله، ماهیت تکواژ صفر مورد بررسی دقیقتر قرار گرفته و مصادیق این تکواژ و شرایطی که زبانشناسان برای وجود آن مطرح کردهاند، معرفی شده است. آنگاه، پس از ارائة دلایلی که برای تأیید و رد تکواژ صفر برشمردهاند، با ارائة شواهد زبانی مشخص شده است که آنچه در منابع با عنوان «تکواژ صفر» مینامند، خلأای است بافتی در محور همنشینی که گویشور با توجه به بافت زبانی و غیرزبانیای که در دسترس دارد، آن را پر میکند.
https://ls.atu.ac.ir/article_1078_1ed89914502c2b47ab6a2a25f5b1a1e2.pdf
2014-05-22
13
36
10.22054/ls.2014.1078
تکواژ صفر
بافت زبانی
بافت غیرزبانی
صرف
نحو
آزیتا
عبّاسی
aabbassi1379@yahoo.com
1
استادیار گروه زبانشناسی دانشگاه الزّهرا(س)
LEAD_AUTHOR
شاید زمانی که واژ صفر وارد تحلیلهای زبانی شد، فقط حکم ابزاری را داشت که اتفاقات مجرد را صورتبندی میکرد، اما به تدریج این واژ شأنی همرتبه با سایر تکواژهای زبان یافت و در شمارش تکواژها در کلمات و جملات به حساب آمد. بسیاری از زبانشناسان واژ صفر را یک واحد زبانی تثبیتشده میدانند و آن را جزو اولین آموزهها به دانشجویان معرفی میکنند، اما بسیاری دیگر به کاربردهای متنوع و بعضاً فاقد محدودیت این واحد زبانی با دیدة تردید نگریستهاند.
1
همانطور که در این مقاله دیدیم، واژ صفر تعاریف متعدد و مصادیق گوناگونی در حوزههای مختلف مطالعات زبانی دارد که با توجه به مشخصات ساختاری هر زبان، خوانشهای متفاوتی نیز مییابد. به همین دلیل، حتی زبانشناسانی که در تحلیلهای خود از این ابزار استفاده کردهاند، برای کنترل حوزة عملکرد آن، شروط متنوعی را معرفی کردهاند تا بلکه بتوانند این پدیدة افسارگسیخته را مهار کنند. شواهد و دلایل زیادی برای قبول و رد واژ صفر ارائه شدهاند که به نظر میرسد مخالفین دلایل موجهتری داشتهاند؛ ضمن آنکه حتی کسانی که از واژ صفر استفاده کردهاند، آن را آخرین راه چاره میدانند.
2
در این مقاله سعی شد تحلیلی دیگر از پدیدة «خلأ معنادار» ارائه شود که هم بتوان آن را بهطور یکدستتری در حوزههای مطالعات زبانی به کار برد و هم به آنچه در ذهن گویشور میگذرد، نزدیکتر باشد. در نهایت، با بررسی مصادیقی که برای این خلأ معنادار برشمرده شد، مشخص شد که آنچه در منابع با عنوان «تکواژ صفر» نامیده میشود، خلأای بافتی در محور همنشینی است که گویشور با توجه به بافت زبانی و غیرزبانیای که در دسترس دارد، آن را پر میکند.
3
منابع
4
بلومفیلد، لئونارد. (1379). زبان. ترجمة علیمحمد حقشناس. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
5
Aone, C. and K. Wittenburgh. (1990). “Zero morphemes in unification–based combinatory categorial grammar”. ACL 90 Proceedings of the 28th annual meeting on association for computational linguistics. USA: Association for computational linguistics. 188-193.
6
Aronoff, M. and K. Fudeman. (2011). What is morphology. UK: Blackwell.
7
Bakker, P. (2003). “Pidgin inflectional morphology and its implications for creole morphology”. Geert Booij and Jaap van Marle (eds.). Yearbook of morphology 2002. The Netherlands: Kluwer Academic Publishers. 3-33.
8
Balteiro, I. (2007a). A contribution to the study of conversion in English. Münster/New York/ München/ Berlin: Waxmann.
9
ــــــــــــــــــ. (2007b). The directionality ofconversion in English: A dia-synchronic study. Switzerland: Peter Lang AG.
10
Bauer, L. (1983). English word formation. Cambridge: Cambridge University Press.
11
ـــــــــــــــــــ (1988). Introducing linguistic morphology. Edinburgh: Edinburgh University Press.
12
Beard, R. and M. Volpe. (2005). “Lexeme-morpheme base morphology”. Pavol Štekaur and Rochelle Lieber (eds.). Handbook of word-formation. The Netherlands: Springer. 189-205.
13
Booij, G. (2004). “Inflection and derivation”. Geert Booij, Christian Lehman and Joachim Mugdan (eds.) Morphologie/ Morphology: Ein internationales handbuch zur flexion und wortbildung/ An international handbook on inflection and word-formation. Berlin: de Gruyter. 360-369.
14
ــــــــــــــ. (2007). The grammar of words, An introduction to morphology. UK: Oxford University Press.
15
Evans, B. (2008). “Third person plural as a morphological zero object marking in Marovo”. Claire Bowern, Bethwyn Evans, Luisa Miceli (eds.). Morphology and Language History: In Honour of Harold Koch. John Benjamin Publication Company. 281-298.
16
González Torres, E. (2010). “The inflection-derivation continuum and the old English suffixes –a, -e, -o, -u”. ATLANTIS: Journal of the Spanish association of Anglo-American studies. 32.1. 103–122.
17
Hale, K. and J. Keyser. (1995). “On the double-object construction”.
18
www.museunacional.ufrj.br/linguistica/congresso/1/txdoc.pdf.
19
Haselow, A. (2011). Typological changes in the lexicon: Analytic tendencies in English noun formation. Walter de Gruyter.
20
Högnadóttir, I. (2010). “Role of metonymy in unmarked change of word category”. http://hdl.handle.net/1946/4763
21
Iriskulov, A. T. (2006). Theoretical grammar of English. Resad Nesibov.
22
Kastovsky, D. (2005). “Hans Marchand and the Marchandeans”. Pavol Štekauer, Rochelle Lieber (eds.). Handbook of word-formation.The Netherlands: Springer. 99-124.
23
Katamba, F. and J. Stonham. (2006). Morphology. 2nd edition. China: Palgrave Mcmillan.
24
Lieber, R. (1992). Deconstructing morphology: Word formation in syntactic theory. University of Chicago Press.
25
ـــــــــــــــــــ (2004). Morphology and lexical semantics. New York & UK: Cambridge University Press.
26
ــــــــــــــــــــ. (2005). “English word-formation processes”. Pavol Štekaur and Rochelle Lieber (eds.). Handbook of word-formation. The Netherlands: Springer. 375-427.
27
Mela-Athanasopoulou, E. (2009). “Conversion: A typological and functional analysis of the morphophonological structure of zero-derivation in English word formation”. Selected papers from the 18th ISTAL. 273-280.
28
Melčuk, I. (2002). “Towards a formal concept ‘zero linguistic sign’: Applications in typology”. Sabrina Bendjaballah (ed.). Morphology 2000: Selected papers from the 9th Morphology Meeting. John Benjamins B. V. 241-258.
29
ــــــــــــــــــ. (2006). Aspects of theory of morphology. Mouton de Gruyter.
30
Plag, I. (2003). Word-formation in English. NewYork & UK: Cambridge University Press.
31
Roca, I. and E. Feliu, (2003). “Morphology in truncation: the role of the Spanish Desinence”. Geert Booij and Jaap van Marle (eds.). Yearbook of morphology 2002. Kluwer Academic Publishers. 187-243.
32
Schönefeld, D. (2005). “Zero-derivation – functional change –metonymy”. Laurie Bauer and Salvador Valera (eds.). Approaches to conversion/zero derivation. Münster: Waxmann. 131-159.
33
Schmid (Munchen), H.J. (2005). “Spreading contextualization: English lexicology in Germany between 1970 and 2000”. Stephan Kohl (ed.). Anglistik: Research Paradigms and Institutional Policies 1930-2000. 293-311.
34
Segel, E. (2008). “Re-evaluating zero: When nothing makes sense. SKASE: Journal of theoretical Linguistics. 5. 2. 1-20.
35
online: www.skase.sk/Volumes/JTL12/pdf_doc/1.pdf
36
Štekauer, P. (2000). English word-formation: A history of research (1960-1995). Germany: Tübingen.
37
ـــــــــــــــــــ. (2001). “Fundamental principles of an onomasiological theory of English word-formation”. Onomasiology Online (http://www.onomasiology.de). 2, 1-42.
38
Zhang, J. (2007). The Semantic salience hierarchy model: The L2 acquisition of psych predicates. Switzerland: Peter Lang AG.
39
پینوشت:
40
1. Melčuk
41
2. Sassure
42
4. Bloomfield
43
5. Balteiro
44
6ـ توجه به این نکته ضروری است که «واژ تهی» (empty morph) پدیدهای متفاوت از تکواژ صفر است. واژ تهی واژی است که تظاهر معنایی ندارد مانند «-al» در «syntactical» (بییِرد و وُلپ، 2005: 190).
45
9. Wittenburgh
46
10. Iriskulov
47
11. zero radical
48
13. Kastovsky
49
14. Marchand
50
15. Štekauer
51
16. Overt Analogue Criterion
52
17. Mela-Athanasopoulou
53
18. Haselow
54
20. Trager
55
21. Sanders
56
23. Aronoff
57
24. Fudeman
58
25. به اعتقاد اشتکاور (2000: 82)، تکواژگونههای یک تکواژ باید به جهت آوایی به هم مربوط باشند؛ بنابراین، صفر نمیتواند تکواژگونة هیچ تکواژی باشد و در نتیجه تکواژ صفر و مثلاً «–ize» (در: legal/legalize و clean (adj) /clean (V)) دو تکواژ مترادف اما متمایزند.
59
28. alternation rule
60
29. Greenberg
61
30. Pennanen
62
31. expressiveness
63
32. exclusiveness
64
33. contrastiveness
65
34. Zero Sign Introduction Principle (ZSI)
66
35. entity
67
37. Schönefeld
68
38. Högnadóttir
69
43. Myers' Generalization Rule
70
46. Keyser
71
49. Bakker
72
50. Lieber
73
52. González.Torres
74
53. Matthews
75
54. Schmid
76
55. gender
77
56. Katamba
78
57. Stonham
79
58. mother node
80
59. analytic
81
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی راهبردهای درک خواندن در دانشآموزان شنوا و ناشنوای
تحقیقات پیشین نشان دادهاند که افراد ناشنوا، در مقایسه با افراد شنوا، در پردازش نحوی ضعیفتر عمل میکنند؛ از این رو، انتظار میرود که آنان جهت جبران این نقص از دانش پیشین خود استفاده کنند. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر ناشنوایی بر مهارت آزمودنیها در درک جملات موصولی فاعلی و تعیین نوع راهبردهای مورد استفادۀ آنها در درک جملات موصولی فاعلی محتمل و غیرمحتمل معنایی در چارچوب نظری جبرانیـتعاملی استنویچ (1980) بود. عملکرد چهار دانشآموز ناشنوای عمیق پایۀ پنجم بهعنوان گروه آزمایش و چهار دانشآموز شنوای طبیعی پایۀ پنجم بهعنوان گروه کنترل در پژوهشی مقطعی با اجرای آزمون درک مطلب جملات موصولی فاعلی محتمل و غیرمحتمل معنایی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. یافتههای این پژوهش نشان داد که بین عملکرد آزمودنیهای شنوا و ناشنوا در درک جملات موصولی فاعلی محتمل معنایی تفاوت معناداری وجود ندارد (0.05<p)، اما آزمودنیهای ناشنوا در مقایسه با آزمودنیهای شنوا در درک جملات موصولی فاعلی غیرمحتمل معنایی بهطور معناداری ضعیفتر عمل کردند (0.05>p). با توجه به تحلیل دادهها، این نتیجه به دست آمد که مشکلات گروه آزمایش ناشنوا در پردازش جملات موصولی فاعلی غیرمحتمل معنایی میتواند به استفادۀ آنان از راهبرد بالابهپایین در درک این ساختهای نحوی نسبت داده شود.
https://ls.atu.ac.ir/article_1079_3f6bd1161bcf803da85c13bb3a737315.pdf
2014-05-22
37
52
10.22054/ls.2014.1079
ناشنوایی
درک خواندن
راهبرد خواندن
پردازش نحوی
جملههای موصولی فاعلی و مفعولی
شهلا
رقیبدوست
neishabour@hotmail.com
1
استادیار گروه زبانشناسی دانشگاه علّامه طباطبائی(ره)، تهران
AUTHOR
الهه
کمری
elahe.kamari4@gmail.com
2
دانشجوی دکتری زبانشناسی دانشگاه علّامه طباطبائی(ره)، تهران
LEAD_AUTHOR
شریفی، اعظم، علیاصغر کاکاجویباری و محمدرضا سرمدی. (1389). «مقایسۀ سطوح مختلف خواندن دانشآموزان کمشنوا و دانشآموزان شنوا». شنواییشناسی. 19/2. 25-32.
1
Ewoldt, C. (1981).“A psycholinguistic description of selected deaf children reading in sign language”. Reading Research Quarterly. 17. 58-89.
2
Grabe, W. (2009). Reading in a second language: Moving from theory to practice. New York: Cambridge University Press.
3
Gough, P. B. “One second of reading”. (1972). J. F. Kavenaugh and I. G. Mattingly (Eds.), Language by ear and by eye. Cambridge, MA: MIT Press.
4
McGill-Franzen, A. and Gormley, K. (1980). “The influence of context on deaf readers' understanding of passive sentences”. American Annals of the Deaf. 125. 937-942.
5
Marschark, M., and Harris, M. (1996). “Success and failure in learning to read: The special case of deaf children”. J. Oakhill and C. Cornoldi (Eds.). Children’s reading comprehension disabilities: Processes and intervention. Mahwah, NJ: Erlbaum.
6
Miller, P. (2002). “Communication mode and the processing of printed words: Evidence from readers with prelingually acquired deafness”. Journal of Deaf Studies and Deaf Education. 7. 312–329.
7
ــــــــــ. (2005). “Reading comprehension and its relation to the quality of functional hearing: evidence from readers with different functional hearing abilities”. American Annals of the deaf. 150 (3).
8
ــــــــــ. (2010). “Phonological, Orthographic, and syntactic awareness and their relation to reading comprehension in prelingually deaf individuals: What can we learn from skilled readers?”. Journal of Developmental and Physical Disabilities. 22. 549-561.
9
Nolen, S. and Wilbur, R. (1985). “The effects of context on deaf students' comprehension of difficult sentences”. American Annals of the Deaf. 130. 231-235.
10
Quigley, S., Smith, N. and Wilbur, R. (1974). “Comprehension of relativized sentences by deaf students”. Journal of Speech and Hearing Research. 17. 325–341.
11
Rumelhart, D. E. (1977). “Toward an interactive model ofreading”. S. Dornic (Ed.). Attention and performance. VI. Hillsdale, N.J.: Erlbaum.
12
Smith, F. (1973). Psycholinguistics and reading. New York: Holt, Rinehart and Winston.
13
Stanovich, K. E. (1980). “Toward an interactive compensatory model of individual differences in the development of reading fluency”. Reading Research Quarterly. 16. 1. 32-71.
14
پینوشت:
15
2. bottom-up models
16
3. top-down models
17
4. interactive models
18
7. Stanovich
19
8. Rumelhaert
20
9. Marschark
21
10. Harris
22
11. Evoldt
23
12. Quigley
24
14. Wilbur
25
15. McGill-Franzen
26
16. Gormley
27
18. Wilbur
28
19. Miller
29
20. semantically plausible
30
21. semantically implausible
31
22. Progress in International Reading Literacy Study
32
ORIGINAL_ARTICLE
فعلهای چندپارۀ زبان فارسی
در ردهشناسی ساختواژی، زبانها بر اساس نحوۀ انتقال رابطههای دستوری چون زمان، نمود، جنس و مانند آن به سه گروه زبانهای تصریفی، پیوندی و تحلیلی تقسیم شدهاند. بر این اساس در بحث فعل، ویژگیهای دستوری شخص و شمار، زمان، وجه، نمود، مفهوم سبب، گذرایی و مانند آن در زبانها یا بهوسیلۀ وندافزایی یا با تغییر در ریشه و یا با استفاده از واژهای مجزا بیان میشود. در زبان فارسی این مفاهیم عمدتاً با استفاده از واژهای مستقل و جدا از بخش گزارهای فعل بیان میشود و در بحث تصریف فعل، زبان فارسی را میتوان تحلیلی دانست. در این پژوهش، نحوۀ انتقال مفاهیم دستوری مرتبط با تصریف فعل در زبان فارسی در چارچوب نقش و ارجاع ونولین (2005) مورد بررسی قرار گرفته است. در رویکرد نقش و ارجاع، محمول بند در سطح هستۀ جمله، بهوسیلۀ یکی از روابط پیوند شامل همپایهسازی، ناهمپایهسازی و یا شبهناهمپایهسازی ساختاربندی میشود. بر همین اساس، در این پژوهش با فرض تحلیلی بودن زبان فارسی از جهت انتقالِ معناهای دستوریِ مرتبط با تصریفِ فعل، نحوۀ تشکیل فعل در سطح اتصالهای هستهای در دستور نقش و ارجاع مورد بررسی قرار میگیرد.
https://ls.atu.ac.ir/article_1080_6513f51084bc8fb0ef11d80010999e89.pdf
2014-05-22
53
70
10.22054/ls.2014.1080
فعلهای چندپاره
ردهشناسی
وجه
نمود
اتصال هستهای
دستور نقش و ارجاع
آزاده
میرزائی
mirzaei.azade@gmail.com
1
استادیار گروه زبان شناسی دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی
LEAD_AUTHOR
ابوالحسنی چیمه، زهرا. (1390).انواع نمود واژگانی در افعال فارسی، مجلۀ ادب فارسی، دورة جدید 1. شمارة 6. 101-120.
1
اخلاقی، فریار. (1386). بایستن، شدن و توانستن: سه فعل وجهی در فارسی امروز، دستور. ج3. 82-132.
2
پیکرۀ دادگان معنایی زبان فارسی، (1393). http//dadegan.ir.
3
دبیر مقدم، محمد. (1390). معرفی و نقد کتاب مطالعهای در ساخت گفتمانی زبان فارسی. دستور. ج7. 223-293.
4
میرزائی، آزاده. (1392). ساخت اطلاع در بندهای متممی زبان فارسی. دستور. ج 9. 93-141.
5
نغزگوی کهن، مهرداد.(1389). افعال معین و نمایش نمود در زبان فارسی. ادبپژوهی. ش14. 93-110.
6
Comrie, B. (1976). Aspect. Cambridge: Cambridge University Press.
7
Lyons, John. (1977). Semantics. 2 vols., Cambridge: Cambridge University Press.
8
Palmer, F. R. (1974). The English verb, London, Longman.
9
Van Valin, Robert. D. Jr., (1993). “A synopsis of role and reference grammar”. R. D. Van Valin (ed.). Advances in role and reference grammar. Amsterdam: John Benjamins. 1-164.
10
. ـــــــــــــــــ (1998). “The acquisition of WH-questions and the mechanisms of language acquisition”. Michael Tomasello, (ed.). The new psychology of language: cognitive and functional approaches to language structure. Mahwah, NJ: LEA. 221–49.
11
. ــــــــــــــــــ (2005). Exploring the syntax–semantics interface. Cambridge University Press.
12
ــــــــــــــــــ and R. J. Lapolla, (1997). Syntax: structure, meaning and function. Cambridge University Press.
13
پینوشت:
14
1. Van Valin
15
2. nuclear
16
4. operator
17
5. K. Franklin
18
6. M. Olson
19
7. layered structure
20
8. juncture
21
9. nuclear juncture
22
10. core juncture
23
11. clausal juncture
24
12. R. J. Lapolla
25
14. Comrie
26
15. modality
27
17. Palmer
28
18. epistemic
29
19. deontic
30
20. dynamic
31
21. subjectivity
32
22. factuality
33
ORIGINAL_ARTICLE
اثرات شفافیت و تیرگی خط فارسی بر مهارتهای نوشتن کودکان طبیعی و خوانشپریش از طریق آزمونهای آگاهی واجشناختی و املای واژهها
آگاهی واجی عبارت است از مهارت کودک در تشخیص و تغییر اجزای گفتار که توسط سیستم نوشتاری بازنمایی میشود و عاملی مهم در یادگیری نوشتن به شمار میآید. شفافیت خط نیز به معنای میزان سهولت پیشبینی تلفظ از خط در نظر گرفته میشود. خطهایی که بازنمایی میان خط و تلفظ آن بسیار قابلپیشبینی است، خط شفاف (مانند ترکی، ایتالیایی و اسپانیایی) و خطهایی که بازنمایی میان خط و تلفظ در آنها غیرقابلپیشبینی است، خط تیره نامیده میشوند (مانند انگلیسی، فرانسه و عربی). هدف از انجام این پژوهش، درک بهتر عملکرد نوشتن کودکان طبیعی و خوانشپریش فارسیزبان از طریق آزمونهای آگاهی واجشناختی و املای واژهها با توجه به شفافیت و تیرگی خط فارسی است. به این منظور، تأثیر دو متغیر میزان آگاهی واجشناختی و شفافیت خط بر فرایند نوشتن کودکان طبیعی و خوانشپریش بررسی شد و نتایج بهدستآمده با یافتههای سایر مطالعات در این زمینه مورد مقایسه قرار گرفت. در این پژوهش، عملکرد 10 کودک فارسیزبان پسر (با میانگین سن 2/9 سال) که خوانشپریش رشدی معرفی شده و تحت آموزش بودند، با 20کودک طبیعی فارسیزبان پسر (با میانگین سنی 2/9 سال) که در مدارس عادی مشغول به تحصیل بودند، مقایسه شد. تحلیل دادههای حاصل نشان داد که کودکان خوانشپریش تقریباً در تمام آزمونها عملکرد ضعیفتری نسبت به کودکان طبیعی داشتند. نتایج مربوط به تأثیر شفافیت خط با فرضیۀ وابسته به خط همخوانی داشت؛ به این معنا که انجام آزمونهای آگاهی واجشناختی مربوط به واژههای تیره برای هر دو گروه دشوارتر از انجام آزمونهای مربوط به واژههای شفاف بود. تنها در آزمون تولید واژههای همقافیه، عملکرد دو گروه کاملاً عکس یکدیگر بود؛ یعنی کودکان طبیعی واژههای تیرۀ همقافیۀ بیشتری و کودکان خوانشپریش واژههای شفاف همقافیۀ بیشتری تولید کردند. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین درصد خطاهای کودکان طبیعی در آزمون املای واژهها مربوط به خطاهای آوایی، و بیشترین درصد خطاهای کودکان خوانشپریش در این آزمون مربوط به خطاهای غیرآوایی است که با فرضیۀ نقص واجشناختی همسویی دارد.
https://ls.atu.ac.ir/article_1081_feec794ff64b39761ee2caede57d46c3.pdf
2014-05-22
71
96
10.22054/ls.2014.1081
کودکان خوانشپریش
شفافیت خط
آگاهی واجی
فرضیۀ نقص واجشناختی و فرضیۀ عمق خط
شهناز
یگانه
rameshkani@yahoo.com
1
دانشجو دکتری زبان شناسی دانشگاه علامه طباطبائی
LEAD_AUTHOR
دانای طوسی، مریم. (1384). بررسی اثرات شفافیت و تیرگی خط فارسی بر عملکرد کودکان طبیعی و خوانشپریش کودکان فارسیزبان. پایاننامۀ دکتری زبانشناسی، دانشگاه تهران.
1
دانای طوسی، مریم و بهمن بلوچ. (1385). «تأثیر شفافیت و تیرگی خط فارسی بر عملکرد کودکان طبیعی و نارساخوان در آزمونهای آگاهی واجشناختی». مجلۀ زبان و ذهن. شمارۀ اول. 61-77.
2
شیرازی، سیما و رضا نیلیپور. (1384). آزمون تشخیصی خواندن. تهران: انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
3
زندی، بهمن. (1373). بررسی مشکلات املایی سوادآموزان از دیدگاه یافتههای علم نوین زبانشناسی. گزارش تحقیقاتی. تهران: معاونت آموزشی نهضت سوادآموزی.
4
Aro, M. and H. Wimmer. (2003). Learning to read: English in comparison to six more regular orthographies. Applied psycholinguistics. 24. 621-635.
5
Babyiagit, S. and Stainthorp, R. (2007). “Preliterate phonological awareness and early litracysjills in Turkish”. Joural of research in reading. 30. 394-413.
6
Baluch, B., S. Shahidi. (1991). “Visual word recognition in beginning readers of Persian.”. Perceptual and Motor Skills. 72. 1327-1331.
7
Boada, R. and Pennington, B. F. (2006). “Deficient implicit phonological representations in children with dyslexia.«Journal of Experimental Child Psychology. 95.153-193.
8
Boder, E. (1971). “Developmental dyslexia: A diagnostic screening procedure based on three characteristic patterns of reading and spelling”. B. Bateman (Ed.). Learning disorders, Vol. 4. Seattle: Special Child Publications.
9
ـــــــــــــ. (1973). Developmental dyslexia: A diagnostic based on three atypical reading spelling patterns. Developmental Medicine and Child Neurology. 15. 663-687.
10
Bourassa, D., R. Treiman, and B. Kessler. (2005). “Use of morphology in spelling by children with dyslexia and typically developing children”. Canadian Society for Brain, Behaviour and Cognitive Science, Montreal.
11
Bowers, P. G., and M. Wolf. (1993). “Theoretical links among naming speed, precise timing mechanisms and orthographic skill in dyslexia”. Reading and Writing: An Interdisciplinary Journal. 5. 69–85.
12
Byrne, B. (1998). The foundation of literacy: The child's discovery of the alphabetic principle. Hove, UK: Psychology Press.
13
Caravolas, M., and Bruck, M. (1993). “The effect of oral and written language input on children's phonological awareness: A cross-linguistic study”. Journal of Experimental Child Psychology. 55. 1-30.
14
Cassar, M. and Treiman, R. (2004). “Developmental variations in spelling: Comparing typical and poor spellers”. C. A. Stone, E. R. Silliman, B. Ehren and K. Apel (Eds.). Handbook of language and literacy: Development and disorders. New York: Guilford. 627–643.
15
ـــــــــــــــــــــــــــــــ , Moats, L., Pollo, T. C. and Kessler, B. (2005). “How do the spellings of children with dyslexia compare with those of non-dyslexic children?”. Reading and Writing. 18. 27–49.
16
Cossu, G., Rossini, F. and Marshal, J.C. (1993). “When reading is acquired but phonemic awareness is not: A study of literacy in Down’s syndrome”. Cognition. 46. 129-138.
17
Ehri, L. C. (1983). “A critique of five studies related to letter-name knowledge and learning to read”. I. L. M. Gentile, M. L. Kamil and J. Blanchard (Eds.). Reading research revisited. Columbus, OH: C. E. Merrill. 143-153.
18
Frith, U. (1980). “Unexpected spelling problems”. U.Frith (Ed.). Cognitive processes in spelling. London: Academic. 495–515
19
ـــــــــ , Wimmer, H. and Landerl, K. (1998). “Differences in phonological recoding in German and English-speaking children”. Scientific Studies of Reading. 2. 31-54.
20
Gentry, J. R. (1982, November). “An analysis of developmental spelling in GNYS ATWRK”. The Reading Teacher. 192-200.
21
Goswami, U. (1999). “The relationship between phonological awareness and orthographic representation in different orthographies”. M. Harris and G. Hatano (Eds.). Learning to read and write: A cross-linguistic perspective. Cambridge: Cambridge University Press. 51-70.
22
Goswami, U. and Bryant, P. E. (1990). Phonological skills and learning to read. London: Erlbaum.
23
Henderson, E. (1985). Teaching spelling. Boston: Houghton Mifflin.
24
Landerl, K., Wimmer, H. and Frith, U. (1997). “The impact of orthographic consistency on dyslexia: A German-English comparison”. Cognition. 63. 315-334.
25
Muter, V., Hulme, C., Snowling, M. and Taylor, S. (1998). “Segmentation, not rhyming, predicts early progress in learning to read”. Journal of Experimental Child Psychology. 71. 327.
26
Marshall, J. C. (1984). “Toward a rational taxonomy of the developmental dyslexias”. R. N. Malatesha and H. A. Whitaker (Eds.). Dyslexia: A global issue. The Hague: Martinus Nijhoff.
27
Masterson, J. and Crede, A. (1999). “Learning to Spell: Implications for Assessment and Intervention”. Language, Speech, and Hearing Services in Schools. Vol. 30. 243–254.
28
Metsala, J. L., Stanovich, K. E. and Brown, G. D. A. (1998). “Regularity effects and the phonological deficit model of reading disabilities: A meta analytic review”. Journal of Educational Psychology. 90(2). 279-293.
29
Metsala, J. L. (2011). “Repetition of Less Common Sound Patterns: A Unique Relationship to Young Children’s Phonological Awareness and Word Reading”. International journal of English Linguistics. Vol. 1. No. 2.
30
Obler, L. K. and Gjerlow, K. (1999). Language and the brain. Cambridge: Cambridge University Press.
31
Raman, I. (2006). “Are Acquired Dyslexias and Dysgraphias Language-specific or Universal?” The Iranian Journal of Contemporary Psychology. 1(2).
32
Read, C. (1986). Children’s creative spelling. London: Routledge and Kegan Paul.
33
Reece, C. and Treiman, R. (2001). “Children’s spelling of syllabic /r/ and letter name vowels: Broadening the study of spelling development”. Applied Psycholinguistics. 22. 139-165.
34
Schonell, F. G. (1956). The graded word spelling test. Edinburgh: Goodacre.
35
Snowling, M. J. (2000a). Dyslexia. Oxford: Blackwell.
36
Temple, C. M. (1997). Reading disorders. Developmental cognitive neuropsychology. East Sussex, UK: Psychology Press. 163-223
37
Torgesen, J. K., Wagner, R. K. and Rashotte, C. A. (1994). Longitudinal studies of phonological processing and reading. Journal of Learning Disabilities, 27: 276-286.
38
Treiman, R. (1994). “Use of consonant letter names in beginning spelling”. Developmental Psychology. 30. 567–580.
39
ــــــــــــــ . (1997). “Spelling in normal children and dyslexics”. B. A. B. Lachman (Ed.). Foundations of reading acquisition and dyslexia: Implications for early intervention. Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum Associates, Inc; 191-218
40
Treiman, R. and Bourassa, D. C. (2000a). “Children’s written and oral spelling”. Applied Psycholinguistics. 21. 183–204.
41
Treiman, R. and Cassar, M. (1997). “Spelling acquisition in English”. C. A. Perfetti, L. Rieben and M. Fayol (Eds.). Learning to spell: Research, theory, and practice acrosslanguages. Hillsdale, NJ: Erlbaum. 61–80.
42
Treiman, R. and Kessler, B. (2005). “Writing systems and spelling development”. M. Snowling and C. Hulme (Eds.). Science of reading: A handbook. Oxford, England: Blackwell. 120–134.
43
Treiman, R., cassar, M. and Zukowski, A. (1994). “What types of linguistic information do children use in spelling? The case of flaps”. Child Development. 65. 1310-1329.
44
Widjaja, V. and Winskel. (2004). Phonological awareness and word reading in a transparent orthography: Preliminary findings on Indonesian. Macquarie University, Sydney. December 8 to 10, 2004.
45
Wray, D. (1994). Language and Awareness. Hodder & Stoughton.
46
Ziegler, J. C. and Goswami, U. (2006). “Becoming literate in different languages: similar problems, different solutions”. Developmental Science. 9:5. 429–453.
47
پینوشت:
48
1. Treiman
49
3. developmental surface dyslexia
50
4. phonological dyslexia
51
6. Ziegler
52
8. Coltheart
53
9. Metsala
54
10. Babyiagit
55
11. Stainthorp
56
12. Torgesen
57
14. Rossini
58
15. Marshal
59
16. Gambert
60
17. Snowling
61
18. metacognitive
62
20. Boada
63
21. Pennington
64
22. strong sounds
65
23. weak sounds
66
24. Cravolas
67
26. shallow
68
28. Widjaja
69
29. Winskel
70
31. Landerl
71
32. Wimmer
72
35. generalization
73
36. Bourassa
74
37. Schonell
75
38. Baluch
76
39. Shahidi
77
ORIGINAL_ARTICLE
غلتسازی در گویش کلهری
در این مقاله تلاش بر آن است تا با استفاده از نظریۀ بهینگی با رویکردی همزمانی به تحلیل و توصیف فرایند غلتسازی در زبان کردی (گویش کلهری) پرداخته شود. در این مقاله نشان داده میشود که محدودیت [REL-const] که در بسیاری از زبانهای دنیا (همانند زبانهای نیجرـکنگو) از رتبۀ بالایی در چینش محدودیتها برخوردار است، در گویش کلهری رتبۀ پایینی را به خود اختصاص میدهد. در این مقاله همچنین، استدلال میشود که غلتسازی در زبان کردی علاوه بر واکههای افراشته، بر واکههای غیرافراشته مانند /e/ نیز اعمال میشود؛ بنابراین، افراشتگی V1برای غلتسازی در گویش کلهری، برخلاف بسیاری از زبانهای دنیا، شرط اساسی و تعیینکننده نیست. همچنین، نشان داده میشود که شرط افراشتگی خروجی دستگاه واجی تخطیناپذیر نیست؛ یعنی خروجی دستگاه واجی این گویش در شرایط و جایگاه خاص خود، هم میتواند افراشته باشد، مانند /y/ و هم میتواند غیرافراشته باشد، همانند /Y/.
https://ls.atu.ac.ir/article_1083_f416fde6bc4b87bd23408bf3c14c2530.pdf
2014-05-22
97
116
10.22054/ls.2014.1083
غلتسازی
حذف
نظریۀ بهینگی
التقای مصوتها
کردی کلهری
ابراهیم
بدخشان
badakhshane@gmail.com
1
استادیار گروه زبان شناسی عمومی دانشگاه کردستان
LEAD_AUTHOR
محمّد
زمانی
mohammadz22@ymail.com
2
کارشناسی ارشد زبان شناسی عمومی دانشگاه کردستان
AUTHOR
حقشناس، علیمحمد. (1376). آواشناسی (فونتیک). چاپ دهم. تهران: آگه.
1
زعفرانلو کامبوزیا، عالیه. (1385). واجشناسی رویکردهای قاعده بنیاد. تهران: سمت.
2
زمانی، محمد. (1391). تحلیل و توصیف فرایندهای واجی آوایی زبان کردی (گویش کلهری). پایاننامۀ کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی. دانشگاه کردستان.
3
کریمیدوستان، غلامحسین. (1381). «ساختمان هجا در زبان کردی». مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد. سال سی و پنجم. شمارۀ اول و دوم. 235-248.
4
کلباسی، ایران. (1362:4). گویش کردی مهابادی. تهران: موسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
5
فتاحی، مهدی. (1393). «غلتسازی واکه بهعنوان راهکاری برای رفع التقای واکهها: بررسی نمونهای در کردی کلهری». نشریۀ پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی. سال چهارم. شمارۀ هفتم.
6
گودرزی، علیرضا. (1381). ایل کلهر در دوره مشروطیت. انتشارات کرمانشاه.
7
Casali, R. F. (1988). Vowel clusters and syllable structure in Nawuri. Papers in Ghanaian linguistics. 7. 40-61.
8
ــــــــــــــــ.(1994). “Vowel Elision and Glide Formation in Niger-Congo: A Harmony Theoretic Approach”. Paper presented at the annual meeting of the Linguistic Society of America. Boston.
9
ــــــــــــــــ.(1995a). “Patterns of Glide Formation in Niger-Congo: An Optimality Account”. Paper presented at the annual meeting of the Linguistic Society of America. New Orleans
10
ـــــــــــــــ.(1996). Resolving Hiatus. Los Angeles: University of California.
11
Clements, George N. (1986). “Compensatory Lengthening and Consonant Gemination in Luganda”. L. Wetzels and E. Sezer (eds.), Studies in Compensatory Lengthening. Dordrecht: Foris.
12
Kirchner, R. (1993). “Turkish Vowel Harmony and Disharmony: An Optimality theoretic account”. Paper presented at the Rutgersoptimality workshop 1. Rutgers University.
13
Odden, D. (2005). Introducing Phonology. Cambridge: Cambridge University Press.
14
Prince, A. and Smolensky, P. (1993). “Optimality Theory: Constraint Interaction in Generative Grammar”. A. Prince and P. Smolensky (Eds.). Studies in Second Language Acquisition. 28(01). 1-262. Blackwell
15
Rosenthall, S. (1997). “The distribution of prevocalic vowels”. Natural Language and Linguistic Theory. 15(1). 139-180.
16
ـــــــــــــــــــ. (1994). Vowel/Glide Alternations in a Theory of Constraint Interaction. Ph.D dissertation, University of Massachusetts, Amherst.
17
Trask, R. L. (1996). Historical Linguistics. London: Arnold.
18
پینوشت:
19
2. glide formation
20
3. Optimality Theory
21
6. vowel elision
22
9. Smolensky
23
10. Casali
24
11. Kirchner
25
12. incorporated or floating features
26
13. relative constriction
27
14. diphthongization
28
15. Rosenthall
29
16. Neiger-Congo
30
17ـ از c برای اشاره به همخوان استفاده شده است.
31
18ـ حرف ربط در زبان کردی تنها از یک واکه /u/ تشکیل شده است که به آخر واژۀ قبل از خود میپیوندد.
32
19ـ این واکه در زبان فارسی وجود ندارد و در برخی زبانها مانند زبان فرانسوی معادل تقریبی آن وجود دارد.
33
ORIGINAL_ARTICLE
تحلیل معنایی واژگان زبان فارسی بر مبنای رویکرد معنیشناسی قالببنیاد
معنیشناسی قالببنیاد نخستین بار از سوی چارلز فیلمور و پس از طرح مفهوم «قالب» از سوی او (1977الف، 1977ب، 1985، 1987) بهمثابۀ نگرشی در چهارچوب معنیشناسی شناختی مطرح شد. فیلمور در این رویکرد واژگانی، اصطلاح «قالب» را بهمثابۀ شیوهای برای تحلیلهای معنایی زبان طبیعی به کار میبرد. نگارندۀ نوشتۀ حاضر با استفاده از نمونههای متعددی از زبان فارسی معیار به ارزیابی میزان کارایی این نظریه در زبان فارسی میپردازد تا جامعیت آن را به کمک زبانی معلوم کند که مورد بحث و بررسی فیلمور نبوده است. نتیجۀ این ارزیابی نشان میدهد که فیلمور در طرح این نظریهاش برخلاف ادعای اصلی معنیشناسان شناختی به دنبال صوریسازی رفته است؛ آن هم به گونهای که نهتنها در بسیاری از موارد، اغلب افعال زبان فارسی در قالبهای فیلمور پیشبینینشدهاند، بلکه در موارد متعددی قالبها در هم تلفیق میشوند. عدم کارایی مطلوب این نظریه، دستکم در مورد زبان فارسی، ناشی از نادیده گرفتن این واقعیت است که وقتی ما چیزی را در جهان خارج میبینیم، آن را با توجه به اینکه به چه شکل «درک»اش کردهایم، وارد زبان میکنیم. نوع درک ما از صحنههای پیرامونمان، تعیینکنندۀ نوع جملاتی است که به زبان میآوریم. اینکه ما صرفاً با توجه به چند عنصر موجود در یک صحنه بخواهیم به قالب مشخصی قائل شویم و به تبیین معنایی بپردازیم، چندان مطلوب و صحیح به نظر نمیرسد.
https://ls.atu.ac.ir/article_1084_8d1ab89f8f193746c5100b32fda589cf.pdf
2014-05-22
117
142
10.22054/ls.2014.1084
معنی
قالب
معنیشناسی قالببنیاد
معنیشناسی واژگانی
راحله
گندمکار
rahelegandomkar@yahoo.com
1
دانشجو دکتری زبان شناسی دانشگاه بوعلی سینا
LEAD_AUTHOR
Berlin, B. and P. Kay (1969). Basic color terms. Berkeley: University of California Press.
1
Downing, P. (1977). “On the creation and use of English compound nouns”. Language. 53. 810–842.
2
Chomsky, N. A. (1957). Syntactic structures. The Hague: Mouton.
3
. ــــــــــــــــــ (1965). Aspects of the theory of syntax. cambridge, MA: M.I.T. Press.
4
Fillmore, C. J. (1961). Indirect object constructions in English and the ordering of transformations. The Hague: Mouton.
5
. ـــــــــــــــ (1963). “The position of embedding transformations in a grammar”. Word, 19, 208–301.
6
. ـــــــــــــــ (1968). “The case for case”. Emmon Bach and Richard Harms. (eds.). Universals in linguistic theory. New York: Holt, Rinehart & Winston.
7
. ـــــــــــــــ (1975). “An alternative to checklist theories of meaning”. Cathy Cogen, Henry Thompson, Graham Thurgood, Kenneth Whistler and James Wright (eds.), Proceedings of the first annual meeting of the berkeley linguistics society. Berkeley, CA: Berkeley linguistics society.
8
. ـــــــــــــــ (1977a). “Scenes-and-frames semantics”. Antonio Zampolli (ed.), Linguistic structures processing. Amsterdam: North-Holland.
9
. ـــــــــــــــ (1977b). “Topics in lexical semantics”. Roger W. Cole (ed.). Current issues in linguistic theory. Bloomington: Indiana University Press.
10
. ـــــــــــــــ (1985). “Frames and the semantics of understanding”. Quaderni di semantica, 6, 222–54.
11
. ـــــــــــــــ (1987). “A private history of the concept frame”. Rene Dirven and Gunter Radden (eds.). Concepts of case. tubingen: Narr.
12
ــــــــــــــ and B. T. Sue Atkins. (1992). “Toward a frame-based lexicon: the semantics of risk and its neighbors”. Adrienne Lehrer and Eva Feder Kittay (eds.). Frames, fields and contrasts: New essays in semantic and lexical organization. Hillsdale, NJ: Erlbaum.
13
ــــــــــــــ , Johnson, C. R., and Petruck, M. R.L. (2003). “Background to framenet”. International journal of lexicography. Vol. 16. No. 3. 235-250.
14
. ــــــــــــــ(2006a). “Frame semantics”. Dirk Geeraerts. Basic readings. Mouton de Gruyter, 373-400. Originally published in 1982 in Linguistics in the morning calm, linguistic society of Korea (ed.). Seoul: Hanshin Publishing Company.
15
. ــــــــــــــ (2006b). “Frame semantics”. Keith Brown (ed.), Encyclopedia of language and linguistics, 2nd edition. Oxford: Elsevier LtD.
16
Gauker, Ch. (2003). Words without meaning. Cambridge: The MIT Press.
17
Geeraerts, D. (2010). Theories of lexical semantics. Oxford university Press.
18
Helbig, G. and Wolfgang, S. (1973). Wörterbuch zur valenz und distribution deutscher verben. Leipzig: VEB verlag enzyklopädie.
19
Householder, F. W. (1964). Linguistic analysis of English, Final report on NSF grant No. GS-108.
20
Lakoff, G. (1987). Women, fire and dangerous things: What categories reveal about the mind. Chicago: University of Chicago Press.
21
Lees, R. B. (1960). The grammar of English nominalizations. The Hague: Mouton.
22
Lehrer, A. (1992). “Names and naming: why we need fields and frames”. Adrienne Lehrer and Eva F. Kittay (eds.). Frames, fields and contrasts: New essays in semantic and lexical organization. Hillsdale, NJ: Erlbaum.
23
Lyons, J. (1981). Language, meaning and context. London:Fontana Press.
24
Quine, W. V. O. (1953). From a logical point of view. Cambridge, MA: Harvard University Press.
25
ــــــــــــــــــــــــــــ (1960). Word and object. Cambridge, MA: MIT Press.
26
Rosenbaum, P. S. (1967). The grammar of English predicate complement constructions. Cambridge, MA: MIT Press.
27
Rosch, E. H. (1973). “On the internal structure of perceptual and semantic categories”. Timothy E. Moore (ed.). Cognitive development and the acquisition of language. New York: Academic Press.
28
Zimmer, K. E. (1971). “Some general observations about nominal compounds”. Working papers on language universals 5. Stanford: Stanford University Press. 1–24. (Reprinted in 1981 in Leonard Lipka and Hartmut Günther (eds.), Wortbildung. darmstadt: Wissenschaftliche Buchgesellschaft Darmstadt.
29
پینوشت:
30
2. Charles Fillmore
31
3. Frame Semantics
32
4. Idealized Cognitive Model
33
5. Geeraerts
34
6. Frame Net
35
7. Johnson
36
8. M. R.L. Petruck
37
9. individual expression
38
10. rhetorical traditions
39
11. historical-philological semantics
40
12. M. Bréal
41
13. Essai de sémantique: science des significations
42
14. H. Paul
43
15. Prinzipien der Sprachgeschichichte
44
16. compositionality
45
17. Lexical Semantics
46
18. Neostructuralist
47
19. decompositionality
48
20. W. Quine
49
21. C. Gauker
50
22. sentencial semantics
51
23. meaningful
52
25. Lakoff, George
53
26. larger chunks of knowledge
54
27. Atkins
55
28. A. Lehrer
56
29. William S. –Y. Wang
57
30. D. Terence Langendoen
58
31. Chomsky
59
33. Peter Rosenbaum
60
34. Fred Householder
61
35. Maurice Gross
62
36. strict subcategorization features
63
37. selectional features
64
38. valence dictionary
65
39. Helbig
66
40. Schenkel
67
41. “Verbs of judging”
68
43. Eleanor Rosch
69
44. Brent Berlin
70
45. Paul Kay
71
46. prototype
72
47. K. Zimmer
73
48. P. Downing
74
49. background world
75
50. a two-fold structure
76
51. nonlinguistic use
77
52. Minsky frames
78
53. Goffman frames
79
54. interpreter
80
55. Bartlett
81
56. Piaget
82
58. Berkeley Frame Net Project
83
59. commercial transaction
84
60. revenge
85
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی هممعنایی گزارهای، توصیفی و نسبی میان فعلهای سادة فارسی و متناظرهای معناییِ مرکّب آنها
پژوهش حاضر تحقیقی معنیشناختی است که به منظور بررسیِ معناییِ فعلهای سادة زبان فارسی و متناظرهای مرکبِ معنایی آنها صورت گرفته است. در این بررسی، نخست، نگارنده طرز تلقی خود از فعل ساده و مرکب را ارائه میکند و پس از آن، به انواع تناظر میان فعلهای ساده و مرکب میپردازد. در ادامه، پس از بحثی مختصر دربارة هممعنایی و سه نوع از آن که در این پژوهش مبنای تحلیلها قرار میگیرند، یعنی هممعنایی گزارهای، هممعنایی توصیفی و هممعنایی نسبی، نگارنده میکوشد به صورت مستدل و با ارائة مثال مشخص کند که از انواع سهگانة هممعنایی، کدام نوع یا انواع میان فعلهای سادة زبان فارسی و متناظرهای معناییِ مرکب آنها برقرار است. پیکرة مورد بررسی برای دستیابی به این هدف شامل گروهی از فعلهای سادة فارسی و دارای متناظرهای معناییِ مرکب است که از فرهنگ هشتجلدی سخن برگرفتهشدهاند. با بررسی این پیکره که در انتها، در بخش پیوست، آمده است، مشخص میشود که هممعنایی نسبی میان فعلهای مذکور به چشم نمیخورد، اما هممعنایی گزارهای و توصیفی میان آنها برقرار است. نتایج پژوهش حاضر میتواند برای آموزش بهینة معنیشناسی و آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان مفید باشد.
https://ls.atu.ac.ir/article_1085_240b17e175552407e857400525697007.pdf
2014-05-22
143
158
10.22054/ls.2014.1085
تحلیل معنایی
هممعنایی
هممعنایی گزارهای
هممعنایی توصیفی و هممعنایی نسبی
سپیده
عبدالکریمی
s_abdolkarimi@sbu.ac.ir
1
استادیار گروه زبان شناسی دانشگاه شهید بهشتی
LEAD_AUTHOR
انوری، حسن. (1381). فرهنگ سخن. چاپ اول. تهران: سخن.
1
پالمر، فرانک. (1385). نگاهی تازه به معنیشناسی. کورش صفوی (مترجم). چاپ چهارم. تهران: کتاب ماد (وابسته به نشر مرکز).
2
دبیرمقدم، محمد. (1384). پژوهشهای زبانشناختی فارسی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
3
صفوی، کورش. (1383).درآمدی بر معنیشناسی. تهران: سورة مهر.
4
ـــــــــــــ . (1386). آشنایی با معنیشناسی. تهران: پژواک کیوان.
5
ـــــــــــــ . (1391). نوشتههای پراکنده، دفتر اول؛ معنیشناسی. تهران: علمی.
6
طباطبایی، علاءالدین. (1376). فعل بسیط فارسی و واژهسازی. چاپ اول. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
7
عبدالکریمی، سپیده. (1390). «مجهولسازی افعال مرکب فارسی از منظر معنایی و نظریة معنیشناسی مفهومی». پژوهشهای زبان و ادبیات تطبیقی. دورة 2. ش.2. 1-17.
8
لاینز، جان. (1391). درآمدی بر معنیشناسی زبان. کورش صفوی (مترجم). تهران: علمی.
9
معین، محمد. (1353). فرهنگ فارسی دکتر محمد معین (ششجلدی). موسسة انتشارات امیرکبیر.
10
نجفی، ابوالحسن. (1378). فرهنگ فارسی عامیانه. چاپ اول، تهران: نیلوفر.
11
Croft, W. and Cruse, A. (2004). Cognitive linguistics. 1st. ed. Cambridge: University Press.
12
Cruse, A. (2004). Meaning in Language. 2nd ed. Oxford: Oxford University Press.
13
Löbner, S. (2002). Understanding Semantics. London: Arnold.
14
Saeed, J. I. (2003). Semantics. 2nd. ed., Oxford: Blackwell.
15
پینوشت
16
1. semantic reduction
17
2. semantic increase
18
3. heavy verb
19
4. light verb
20
5. copula verb
21
پیوست
22
آزاردن / آزردن ـ اذیت کردن
23
آشامیدن (شامیدن) ـ نوش کردن
24
آفریدن ـ هست کردن، هستی دادن، هستی بخشیدن، خلق کردن
25
آکندن (آگندن) ـ پر کردن
26
آگاهاندن / آگاهانیدن ـ مطلع کردن
27
آگاهیدن / آگهیدن ـ اطلاع یافتن
28
آلودن ـ کثیف کردن
29
آموختن / آموزیدن ـ یاد گرفتن
30
آمیختن ـ قاطی کردن
31
آوردن ـ زایمان کردن
32
آهنجیدن ـ بیرون کشیدن
33
افروزاندن / افروزانیدن ـ روشن کردن
34
افزودن (فزودن) ـ اضافه کردن
35
انگاشتن ـ فرض کردن
36
بالیدن (والیدن) ـ رشد کردن
37
بخشودن (وخشودن) / بخشاییدن ـ عفو کردن
38
بلعیدن ـ التقام کردن، فرو بردن
39
بخشیدن ـ عطا کردن، هبه کردن
40
بریدن ـ قطع کردن (در مورد درخت)
41
بوسیدن ـ ماچ کردن
42
بیختن ـ الک کردن
43
پالاییدن / پالودن / پالیدن ـ تصفیه کردن
44
پایستن ـ پایداری کردن
45
پخشیدن ـ منتشر کردن پاییدن (پاویدن) ـ مراقبت کردن
46
پذیرفتن ـ قبول کردن
47
پراکندن (پراگندن / پراگنیدن) ـ پخش کردن
48
پرسیدن ـ سؤال کردن
49
پرهیختن / پرهیزیدن ـ خودداری کردن
50
پزاندن / پزانیدن ـ نرم کردن و التیام بخشیدن
51
پژوهیدن ـ تحقیق کردن
52
پلاساندن ـ پژمرده کردن
53
پلکیدن ـ رفتوآمد کردن
54
پلقیدن / پلغیدن ـ بیرون زدن (در مورد چشم در برخی از بیماریها به کار میرود)
55
پنداشتن ـ تصور کردن، گمان بردن
56
پوشاندن / پوشانیدن ـ پنهان کردن
57
پویاندن / پویانیدن ـ به حرکت (در)آوردن
58
پوییدن ـ پیشروی کردن
59
پیچیدن ـ دشوار کردن
60
پیشامدن ـ اتفاق افتادن
61
پیمودن ـ گذر / عبور کردن
62
پیوستن ـ متصل کردن
63
پیونداندن / پیوندانیدن ـ اتصال / ارتباط دادن
64
تاباندن / تابانیدن ـ تفته کردن
65
تاباندن / تابانیدن ـ تفته کردن
66
تابیدن ـ پیچ دادن
67
تابیدن ـ شعلهور کردن
68
تاختن ـ حمله کردن
69
تافتن (تفتن) ـ حرارت دادن، گداخته کردن
70
تراشیدن (در عبارتی مانند دردسر تراشیدن) ـ فراهم کردن
71
ترکاندن / ترکانیدن ـ منفجر کردن
72
تفتاندن / تفتانیدن ـ داغ کردن، حرارت دادن
73
توانستن ـ یارایی داشتن
74
توپیدن ـ تشر زدن، پرخاش کردن
75
توختن ـ ادا کردن
76
جُستن ـ پیدا کردن
77
جُستن ـ طلب کردن
78
جَستن ـ پرش کردن
79
جنباندن / جنبانیدن ـ تکان دادن
80
جنبیدن ـ تکان خوردن
81
جنبیدن ـ عجله کردن
82
جنگیدن ـ نزاع کردن
83
جنگیدن ـ مقاومت کردن
84
جوریدن ـ جستجو کردن
85
جوشیدن ـ فوران کردن
86
جوشیدن ـ معاشرت کردن
87
جهاندن ـ به پرش آوردن
88
چاپیدن ـ غارت کردن، به تاراج بردن
89
چاییدن ـ سرما خوردن
90
چپاندن / چپانیدن ـ (با زور و فشار) فرو کردن
91
چپیدن ـ (با زور و فشار) جا(ی) گرفتن
92
چشیدن ـ احساس کردن
93
چشیدن ـ درک کردن
94
چکیدن ـ تراوش کردن
95
چلاندن / چلانیدن (چلوندن) ـ فشار دادن
96
چمیدن ـ تفاخر کردن
97
چمیدن ـ حرکت کردن
98
چیدن (چنیدن) ـ قرار دادن
99
خاستن ـ (به مجاز) پرورش یافتن
100
چسباندن / چسبانیدن (چفساندن /چفسانیدن) ـ متصل کردن
101
خراشاندن / خراشانیدن ـ زخمی کردن
102
خسباندن / خسبانیدن (خسپاندن / خسپانیدن) ـ خواب کردن
103
خسبیدن (خسپیدن) ـ آرام گرفتن
104
خرامیدن ـ حرکت کردن
105
خروشیدن ـ بانگ زدن، فریاد زدن
106
خریدن ـ خرناس کشیدن
107
خستن ـ زخمی کردن
108
خشکاندن ـ از بین بردن
109
خشکیدن ـ از میان رفتن
110
خموشیدن ـ سخن نگفتن
111
خواباندن ـ بستری کردن (در بیمارستان)
112
خواستن ـ تقاضا داشتن
113
خواستن - احضار کردن
114
خواندن ـ تحصیل کردن
115
خواندن ـ دعوت کردن
116
خیزاندن / خیزانیدن ـ به حرکت (در)آوردن
117
دادن ـ واگذار کردن
118
درخشیدن ـ پرتو افکندن
119
دریدن ـ پاره کردن
120
دریدن/ دراندن/ درانیدنـ پاره کردن، چاک دادن
121
دمیدن ـ فوت کردن
122
دواندن / دوانیدن ـ (به مجاز) سرگردان کردن
123
دزدیدن ـ سرقت کردن
124
دوختن ـ (به مجاز) متصل کردن
125
دوشیدن ـ (مجاز) اخاذی کردن
126
دویدن ـ (مجاز) فعالیت کردن، اقدام کردن
127
راندن ـ به حرکت (در)آوردن
128
رباییدن / ربودن ـ به سرقت بردن
129
رخشیدن ـ درخشش داشتن
130
رباییدن/ ربودن ـ (به مجاز) جذب کردن، مجذوب کردن
131
رزمیدن ـ جنگ کردن
132
رساندن / رسانیدن ـ (گفتگو) اطلاع دادن
133
رَستن ـ رهایی یافتن
134
رُستن ـ (به مجاز) پدید آمدن
135
رسیدن (به کار خود یا کسی) ـ انجام دادن
136
رسیدن (به کار خود یا کسی) ـ بررسی کردن
137
رفتن ـ حرکت کردن، راه پیمودن
138
رنجاندن ـ آزار دادن
139
رویاندن / رویانیدن (روینیدن) ـ رشد دادن، پرورش دادن
140
رهاندن / رهانیدن ـ نجات دادن
141
ریختن ـ جاری کردن
142
رهیدن ـ نجات یافتن
143
زادن ـ (مجاز) پدید آمدن
144
زاریدن ـ گریه کردن (همراه با ناله)
145
زایاندن / زایانیدن / زاییدن ـ به دنیا آوردن
146
زایاندن / زایانیدن / زاییدن ـ (مجاز) پدید آوردن
147
زدن ـ (گفتگو) الصاق کردن
148
زدودن ـ پاک کردن
149
زیستن ـ زندگی کردن
150
ژولیدن ـ آشفته کردن، پریشان کردن
151
سابیدن / ساییدن ـ صیقل دادن
152
ساختن ـ خلق کردن
153
ساختن ـ جعل کردن
154
سپردن ـ طی کردن
155
سپردن ـ واگذار کردن
156
ستیزیدن (ستهیدن) ـ پرخاش کردن
157
ستیزیدن (ستهیدن) ـ مبارزه کردن
158
سختن ـ وزن کردن
159
سختن ـ امتحان کردن
160
سراندن ـ لیز دادن
161
سرودن / سراییدن ـ شعر ساختن
162
سریدن ـ لیز خوردن
163
سلفیدن ـ سرفه کردن
164
سلفیدن ـ پول پرداختن
165
سنجیدن ـ ارزیابی کردن
166
سوکیدن ـ زیر نظر گرفتن
167
شایستن (شاییدن) ـ امکان داشتن
168
شتابیدن / شتافتن (شتاویدن) ـ عجله کردن
169
شستن ـ تطهیر کردن، پاک کردن
170
شکستن / شکاندن ـ (مجاز) نقض کردن
171
شکافتن / شکافیدن ـ (مجاز) شرح دادن، توضیح دادن
172
شکفاندن / شکفانیدن / شکفتن ـ (مجاز) خرم کردن
173
شکنجیدن ـ آزار دادن
174
شکوهیدن (شکهیدن) ـ حرمت داشتن
175
شکوهیدن (شکهیدن) ـ ترس داشتن
176
شگفتن / شگفتیدن ـ تعجب کردن
177
شمیدن ـ هراس داشتن
178
شناختن / شناسیدن ـ به جا آوردن
179
شناساندن / شناسانیدن ـ آشنا کردن، معرفی کردن
180
شوراندن / شورانیدن ـ تحریک کردن
181
شوریدن ـ عصیان کردن
182
شیفتن ـ فریفته کردن
183
طلبیدن ـ لازم داشتن
184
طلبیدن ـ احضار کردن
185
غرنبیدن ـ غرولند کردن
186
غرنبیدن ـ بانگ کردن
187
غژیدن ـ سر خوردن
188
فرجامیدن ـ پایان دادن
189
فرستادن ـ ارسال کردن
190
فرسودن / فرسوییدن ـ (مجاز) خسته کردن
191
فرسودن / فرسوییدن ـ کهنه کردن
192
فرمودن ـ سخن گفتن
193
فروزیدن ـ روشنی دادن
194
فرهیختن ـ تربیت کردن
195
فریباندن / فریبانیدن ـ گول زدن
196
فریفتن / فریبیدن ( فرهیفتن / فرهیبیدن) ـ گول زدن
197
فسراندن / فسرانیدن ـ غلیظ کردن
198
فسردن ـ یخ بستن
199
فهماندن / فهمانیدن ـ حالی کردن
200
فهمیدن ـ پی بردن
201
کاویدن ـ جستجو کردن
202
کاستن← کاهیدن
203
کاهاندن / کاهانیدن / کاهیدن ـ کم کردن
204
کپیدن ـ خواب رفتن
205
کپیدن ـ قاپ زدن
206
کشاندن / کشانیدن ـ جذب کردن
207
کشتن ـ هلاک کردن
208
کشیدن ـ حمل کردن
209
کشیدن ـ بیرون آوردن
210
کندن ـ حفر کردن
211
کوباندن ـ ضربه (محکم) زدن
212
کوبیدن ـ خراب کردن، ویران کردن
213
کوچاندن / کوچانیدن ـ مهاجرت دادن
214
کوچیدن ـ مهاجرت کردن
215
کوشیدن ـ سعی کردن، تلاش کردن
216
گداختن / گدازیدن ـ ذوب کردن
217
گداختن / گدازیدن ـ لاغر کردن
218
گذاردن / گذاشتن ـ قرار دادن
219
گذراندن / گذرانیدن ـ عبور / گذر دادن
220
گذشتن ـ عفو کردن
221
گرایاندن / گرایانیدن ـ متمایل ساختن
222
گرداندن / گردانیدن ـ چرخ دادن
223
گرداندن / گردانیدن ـ (مجاز) اداره کردن
224
گرفتن ـ دریافت کردن
225
گرفتن ـ تسخیر کردن
226
گرویدن ـ ایمان آوردن
227
گریختن ـ فرار کردن
228
گریزاندن / گریزانیدن ـ فراری دادن
229
گزیدن ـ انتخاب کردن
230
گسستن ـ پاره کردن
231
گستراندن / گسترانیدن / گستردن / گستریدن ـ پهن کردن، فراخ کردن
232
گسلاندن / گسلانیدن / گسلیدن ـ پاره کردن
233
گسلاندن / گسلانیدن / گسلیدن ـ جدا کردن
234
گسیختن ـ پاره کردن
235
گشادن / گشودن ـ باز کردن
236
گشتن (گردیدن) ـ سفر کردن
237
گشتن (گردیدن) ـ چرخ زدن
238
گشتن (گردیدن) ـ جستجو کردن
239
گفتن ـ بیان کردن
240
گماریدن / گماشتن ـ منصوب کردن
241
گماریدن / گماشتن ـ متوجه کردن
242
گنجاندن / گنجانیدن ـ جا(ی) دادن
243
گنجیدن ـ جا(ی) گرفتن
244
گنجیدن ـ درست درآمدن
245
لرزاندن / لرزانیدن ـ تکان دادن
246
لرزیدن ـ تکان خوردن
247
لغزاندن / لغزانیدن ـ سر دادن
248
لغزیدن ـ سرخوردن
249
لمیدن ـ یله دادن
250
لولیدن ـ تکان خوردن (پیدرپی)
251
لیزاندن / لیزانیدن ـ سر دادن
252
ماساندن ـ منعقد کردن
253
مانیدن ـ همانندی کردن
254
مانیدن ـ باقی ماندن
255
مردن / مریدن ـ از بین رفتن
256
منگیدن ـ (زیر لب) سخن گفتن
257
موییدن ـ شیون کردن
258
نازیدن ـ مباهات کردن
259
نالیدن ـ شکایت / گله کردن
260
نامیدن ـ اسم گذاشتن
261
نکوهیدن ـ سرزنش کردن
262
نگاریدن / نگاشتن ـ تحریر کردن
263
نگرستن / نگریستن ـ نگاه کردن
264
نگرستن / نگریستن ـ توجه کردن
265
نمایاندن / نمایانیدن / نماییدن ـ نشان دادن
266
نواختن ـ به صدا (در)آوردن
267
نواریدن ـ (نجویده) فرو بردن
268
نوردیدن (نوشتن) ـ طی کردن
269
نهادن ـ قرار دادن
270
نهفتن ـ پنهان کردن
271
ورزیدن ـ انجام دادن
272
هراسیدن ـ وحشت کردن
273
هستیدن ـ وجود داشتن
274
یابیدن / یافتن (یاویدن) ـ پیدا کردن
275
یارستن ـ توانایی داشتن
276
یارستن ـ جرأت داشتن
277
یازیدن ـ قصد کردن
278
ORIGINAL_ARTICLE
نقد و معرفی کتاب راهنمای کتیبههای ایرانی میانه (پهلویـپارتی)
راهنمای کتیبههای ایرانی میانه (پهلویـپارتی) حاصل زحمات دکتر سعید عریان است که اخیراً در مجموعۀ کهننامههای انتشارات علمی تجدید چاپ شده است. این کتاب که پیشتر در سال 1382 از سوی معاونت معرفی و آموزشی سازمان میراث فرهنگی چاپ و نشر یافته، از معدود کتابهایی به زبان فارسی است که مشخصاً به بررسی کتیبههای ایرانی میانۀ غربی میپردازد و در میان همین کتابهای معدود، به روشی علمیتر و دقیقتر نگارش یافته است
https://ls.atu.ac.ir/article_10979_cb9708502fa2445623702e6b300808a5.pdf
2014-05-22
159
172
10.22054/ls.2014.10979
پهلوی اشکانی
کتیبههای ایرانی میانه
آوانوشت
حرفنوشت
علی
صابونچی
m.alisabounchi@gmail.com
1
دانشجوی دکتری فرهنگ و زبانهای باستانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران
LEAD_AUTHOR
ابوالقاسمی، محسن. (1384). راهنمای زبانهای باستانی ایران، جلد دوم: دستور و واژهنامه. تهران: سمت.
1
تفضلی، احمد. (1383). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن.
2
رضایی باغبیدی، حسن. (1385). راهنمای زبان پارتی. تهران: ققنوس.
3
عریان، سعید. (1392). راهنمای کتیبههای ایرانی میانه (پهلویـپارتی). تهران: علمی.
4
Back, M. (1978), Die SassanidischenStaatsinschriften, Acta Iranica 18. Teheran-Liege.
5
Cheung, J. (2007). Etymological Dictionary. Brill.
6
Frye, R. (1965). “The Middle Persian Inscription of Kartir at Naqš Rajab”. Indo-Iranian Journal, VIII. Leiden.
7
Ginoux, Ph. (1972). Glossaire des Inscriptions Pehlaviet Parthes. Supplementary Series II. London.
8
ــــــــــــــــ (1991), Les Quatre Inscriptions du Mage kirdir, Paris.
9
MacKenzie, D. N. (1978). “Shapur's Shooting”, Bulletin of the School of Oriental and African Studies. University of London. Vol. 41. No. 3. 499-511.
10
ــــــــــــــــ (1989), “Kerdir’s inscription”, The Sasanian rock reliefd at Naqsh-I Rustam 6. Iranische Denkmäler, Reihe II: Iranische Felsreliefs, I, Berlin, 35-72.
11
پینوشت:
12
1ـ کتابهاِیی چون:
13
- اکبرزاده، داریوش و محمود طاووسی. (1385)، کتیبههای فارسی میانه، تهران، خانۀ فرهیختگان هنرهای دستی.
14
- اکبرزاده، داریوش. (1385)، سنگنبشتههای کردیر موبدان موبد، تهران، پازینه.
15
2. Gignoux
16
4. MacKenzie
17
5ـ ترجمۀ نگارنده با ترجمۀ باک (1978: 329) برابری میکند.
18
6. ترجمۀ نگارنده با ترجمۀ باک (همان: 33) برابری میکند.
19
7. ترجمۀ نگارنده با ترجمۀ باک (همان 335) برابری میکند.
20
10ـ فرای gtw’kyhy را nEvakIh خوانده و شکوه معنی کردهاست.
21
11ـ گویی نگارنده همۀ دقت خود را به ترجمۀ باک معطوف داشتهاست.
22
12ـ دربارۀ این واژه نک:
23
MacKenzie, D. N. (1984), HWYTN: Stance and existence, Middle Iranian Studies, Orientalia Lovaniensia Analecta, No.16, 45-65.
24
13ـ به ویژه در پهلوی اشکانی که ’- = -A پیش از n (در –An جمع) و t (در –Ad شناسۀ سوم شخص مفرد) نوشته نمیشود: =MLKTHn =bAmiSnAn (ŠKZ18).
25
14ـ نکته شایان ذکر این است که در ایرانی میانۀ غربی مادۀ مضارع wistan به معنی (پرتاپ کردن تیر)، wih- است، نه wid (چونگ، 2007: 230).
26