ORIGINAL_ARTICLE
جایگزینی حالت اَزی و بایی در زبان اوستایی
در زبان اوستایی، گاه حالت ازی برای رمزگذاری کارکردهای حالت بایی و گاه حالت بایی برای رمزگذاری کارکردهای حالت ازی به کار رفته است. این دو حالت در شمار حالتهایی هستند که نقشهای معنایی را رمزگذاری میکنند. حالت ازی در شمار حالتهای مکانی است و کارکرد اصلی آن رمزگذاری مفاهیم خاستگاه، جایگاه و مسیر است. حالت بایی در شمار حالتهای غیرمکانی است و کارکرد اصلی آن رمزگذاری مفاهیم ابزار، همراهی، روش، سبب و عامل در ساخت مجهول است. ازی و بایی در سلسله مراتب حالت در آخرین جایگاه قرار گرفتهاند و از یکدیگر متمایز نیستند. در این مقاله، با بررسی شواهدی از زبان اوستایی مشخص شده است که این دو حالت چندمعنا هستند و از نظر کارکرد معنایی با یکدیگر همپوشانی دارند؛ به بیانی دیگر، میتوانند نقش یکدیگر را بر عهده گیرند و همانند یکدیگر رفتار کنند؛ به همین سبب، در زبان اوستایی جایگزین یکدیگر شدهاند. حالت ازی علاوه بر نقش معنایی خاستگاه، جایگاه و مسیر، نقشهای معنایی روش و سبب را رمزگذاری کرده است و حالت بایی نیز علاوه بر نقشهای معنایی همراهی، ابزار، سبب و عامل ساخت مجهول، نقشهای معنایی خاستگاه، مسیر و جایگاه را نشان داده است. برای شناخت گسترة معنایی و چندمعنایی این دو حالت، انگارة معنایی آنها ترسیم شده است.
https://ls.atu.ac.ir/article_8394_1c1eccad90677c1b4de1a33bc70c94cd.pdf
2016-08-22
26
7
10.22054/ls.2016.8394
حالت
بایی
ازی
نقش معنایی
احسان
چنگیزی
ehsan.changizi@atu.ac.ir
1
استادیار زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
ابوالقاسمی، محسن. (1376). راهنمای زبانهای باستانی ایران. جلد دوم. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
1
Baerman, M. (2009). “Case Syncretism”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 219-230.
2
Bartholomae, C. (1961). Altiranisches Wörterbuch. Berlin: W. De Gruyter.
3
Bichlmeier, H. (2011). Ablativ, Lokativ und Instrumental im Jungavestischen: Ein Beitrag zur altiranischen Kasussyntax, Schwarzenbek: Baar.
4
Blake, B.J. (2004). Case. Cambridge: Cambridge University Press.
5
Creissels, D. (2009). “Spatial Cases”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press.609-625.
6
Haspelmath, M. (2003). “The Geometry of Grammatical Meaning: Semantic Maps and Cross-Linguistic Comparison”. Michael Tomasello (Ed). The new psychology of language: Cognitive and functional approaches to language structure. 2. Mahwah: Lawrence Erlbaum Associates. 211-242.
7
Haspelmath, M. (2009). “Terminology of Case”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 505-517.
8
Jackson, A.V.W. (1892). An Avesta Grammar. Stuttgart: W. Kohlhammer.
9
Kent. R. (1953). Old Persian. New Haven, Connecticut: American Oriental Society.
10
Luraghi, S. (2003). On the Meaning of Prepositions and Cases. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins Publishing Company.
11
Luraghi, S. (2015). “Instrument and Cause in the Indo-European Languages and Proto-Indo-European”. ИНДОЕВРОПЕЙСКОЕ ЯЗЫКОЗНАНИЕ И КЛАССИЧЕСКАЯ ФИЛОЛОГИЯ. St. Petersburg. Nauka, 603-618.
12
Narrog, H. (2009). “Varieties of Instrumental”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds.). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 593-600.
13
Narrog, H. (2010). “A Diachronic Dimension in Maps of Case Functions”.Linguistic Discovery. 8(1). 233-254.
14
Malchukov, A & H. Narrog (2009). “Case Polysemy”.A. Malchukov & A. Spencer (Eds.). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 518-534.
15
Reichelt, H. (1909). Awestisches Elementarbuch. Heidelberg: C. Winter.
16
Reichelt, H. (1911). Avesta Reader (Texts, Notes, Glossary and Index). Strassburg: Verlag von Karl J. Trüner.
17
Skjærvø, P. O. (2010). “Old Iranian”. G. Windfuhr(Ed). The Iranian Languages. London and New York: Routledge. 43-195.
18
Stilo, O. (2009). “Case in Iranian from Reduction and Loss to Innovation and Renewal”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds.). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 700-715.
19
Stolz, T. And C. Stroh and A. Urdze (2009). “Varieties of Comitative”. A. Malchukov & A. Spencer (Eds.). Case: The Oxford Handbook of Case. Oxford-New York: Oxford University Press. 601-608.
20
Stolz, Th. & C. Stroh & A. Urdze. (2005). “Comitatives and instrumentals”. M. Haspelmath et al. (Eds.). The World Atlas of Language Structures. Oxford: University Press. 214-217.
21
ORIGINAL_ARTICLE
ساختار واژگانی التفهیم و دانشنامه
سدۀ چهارم هجری مصادف با دورۀ فرمانروایی خانوادة بلخیالاصل سامانی در خراسان و ماورأالنهر است. زبان فارسی دری در سدۀ چهارم و پنجم بر اثرآمیزش بیشتر با زبان عربی و قبول تعدادی از اصطلاحات جدید علمی، ادبی، دینی، سیاسی و به کار بردن آنها برای مضامین و مفاهیم مختلف شعری، نسبت به سدۀ سوم، تکامل و توسعۀ بیشتری یافت. اگر زبان شاعران و نویسندگان این عهد را با ادوار ادبی بعد بسنجیم، تعداد واژگان عربی را کمتر و واژگان اصیل فارسی دری و حتی نفوذ زبان پهلوی را در آن بیشتر میبینیم و شاعران و نویسندگان این عهد، قواعد زبان فارسی را بیشتر رعایت میکردند. سامانیان به نثر و نظم فارسی شایق بودند و به ایجاد منظومههایی مثل شاهنامه یا ترجمۀ کتابها، فرمانهایی مستقیم صادر میکردند یا همچون ابوالفضل بلعمی، مشوّق شاعران در نظم داستانها و کتابها میشدند یا وزیرانی چون ابوعلی بلعمی خود به تألیف کتاب به زبان فارسی همت میگماشتند. بسیاری از دانشمندان کوشیدند که آثار خود را به زبان فارسی نوشته و یا برای واژههای عربی معادلهایی فارسی به کار برند. از آن جمله ابوریحان البیرونی و ابن سینای بلخیاند که به آوردن واژههای فارسی دری در آثار خود روی آوردند.
https://ls.atu.ac.ir/article_8395_1ffd1070140d07dfdf6773ad1b46c132.pdf
2016-08-22
58
27
10.22054/ls.2016.8395
التفهیم
دانشنامه
واژههای همانند
مترادف
متضاد
راحله
حمیدزی
rahela.hamidzai@gmail.com
1
استاد گروه فارسی دری دانشگاه کابل، کابل، افغانستان
LEAD_AUTHOR
آذرنوش، آذرتاش. (1385) .چالش میان فارسی و عربی سدههای نخست. تهران: نشر نی.
1
ابن سینا. ( 1383). دانشنامۀ علایی (بخشالهیات)، به کوشش محمد معین، همدان: انتشارات دانشگاه بوعلی سینا.
2
بیرونی، ابوریحان. (1367). التفهیم لاَوایل صناعة التنجیم. تصحیح جلالالدین همایی، تهران: هما.
3
دهخدا. (1377). لغتنامه، بخش مقدمه، چاپ دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
4
طاهری، حمید. (1388). «بررسی و تحلیل زبان دانشنامة علایی»، مجموعة مقالات همایش بینالمللی ابن سینا، تهران: نشر دانشگاه رازی.
5
نفیسی، نگهت. (1344). تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تاپایان سده دهم هـ.، تهران: نشر معین.
6
ORIGINAL_ARTICLE
کارکردهای استعارة دستوری اسمسازی در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی: رویکرد وندایک
هلیدی سه نوع استعارة دستوری را معرفی میکند. اسمسازی یکی از انواع استعارههای دستوری است که در فرانقش اندیشگانی مطرح است. در این پژوهش، سعی داریم که نقش استعارة دستوری اسمسازی را در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی از منظر تحلیل گفتمان انتقادی و با توجه به رویکرد وندایک بررسی کنیم و به این پرسشها پاسخ دهیم: 1. آیا استعارة اسمسازی در ایجاد پیوستگی و انسجام در متن و نیز حاشیهرانی و برجستهسازی نقشی را ایفا میکند؟ 2. نقش ایدئولوژیک اسمسازی در گفتمان سیاسی فارسی و انگلیسی چیست؟ 3. تعداد استعارههای دستوری اسمسازی در متون سیاسی فارسی بیشتر است یا در متون سیاسی انگلیسی؟ شیوة جمعآوری دادهها به صورت کتابخانهای است و با بررسی 5/22 صفحه روزنامة انگلیسی (گاردین، یو اِس اِی تودی، تلگراف و نیویورک تایمز) و 5/22 صفحه روزنامة فارسی (کیهان، قدس و شرق) با موضوع مذاکرات هستهای ایران دریافتیم که استعارة اسمسازی با تغییر ساخت اطلاعی جمله (مبتدا و خبر [Theme and Rheme] و مبتداسازی [Topicalization])، ارجاع به پیشفرضها، استلزام معنایی [Entailment]، حذف عامل/ کنشگر و تغییر مدلهای ذهنی خواننده میتواند باعث حاشیهرانی و برجستهسازی شود. با استفاده از استعارة اسمسازی، بخشی از اطلاعات بیان نمیشوند و با تغییر ساختار مبتدا و خبر میتواند بار تأکیدی جمله را تغییر دهد. اسمسازی باعث میشود که نویسنده بدون اینکه نیاز باشد اطلاعات تکراری را مرور کند، به دانش پیشزمینهای خواننده ارجاع دهد (انسجام) و نیز از اسمهایی استفاده شود که معنای مفهومی مشابهی دارند (پیوستگی). همچنین، مشخص شد که بسامد این نوع استعاره در روزنامههای فارسی بیشتر از تعداد آن در روزنامههای انگلیسی است.
https://ls.atu.ac.ir/article_8396_2260022701674fd23988f2f4d48b1587.pdf
2016-08-22
82
59
10.22054/ls.2016.8396
استعارة دستوری
تحلیل گفتمان انتقادی
انسجام
پیوستگی
ایدئولوژی
ابراهیم
رضاپور
abrahim_rezapour@profs.semnan.ac.ir
1
استادیار گروه زبانشناسی همگانی دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
LEAD_AUTHOR
شیوا
احمدی
shiva.ah1984@gmail.com
2
کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
AUTHOR
آقاگلزاده، فردوس. (1381). مقایسه و نقد رویکردهای تحلیل کلام و تحلیل انتقادی در تولید و درک متن. پایاننامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
1
چاووشی، مهسا. (1390).کارکرد استعارة دستوری در زبان علم. پایاننامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه علامه طباطبائی.
2
سلطانی، سیدعلیاصغر. (1384).قدرت،گفتمان،وزبان: ساوکارهایجریانقدرتدرجمهوری اسلامیایران.تهران: نشر نی.
3
مبارکی، ساجده. (1391). استعارة دستوری در متون علمی و ادبی. پایاننامة کارشناسی ارشد. سمنان: دانشگاه سمنان.
4
وندایک، تئون اِی. (1387).مطالعاتی در تحلیل کفتمان: از دستور متن تا گفتمانکاوی انتقادی. ایزدی، پیروز. بهرامپور، شعبانعلی. کاشی، محمدجواد غلامرضا. خرمایی، علیرضا و میرفخرایی، تژا (ترجمه). تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
5
Halliday, M. A. K & Hassan, R. (1976). Cohesion in English. London: Longman.
6
Halliday, M. A. K. (1985). An Introduction to Functional Grammar. 1st Edition. London: Arnold.
7
Halliday, M.A.K & Mathiessen, C. (2004). An Introduction to Functional Grammar. 3rd Edition.
8
London: Arnold.
9
Van Dijk, T. A. (1995). “Discourse analysis as ideology analysis”. In Ch. Schaffener& A.L. Wenden (Eds.). Language and Pace. Dartmouth: Aldershot, pp. 17-33.
10
Van Dijk, T. A. (1998). Ideology: A Multidisciplinary Approach. London: Sage.
11
Van Dijk, T. A. (2000a). »Ideology and discourse«.Retrieved from http://www.in- society.Org/ teun html.
12
Van Dijk, T. A. (2000b). “NEW(S) racism: A discourse analytical approach”. In: S. Cottle (Ed.). Ethnic Minorities and the Media. Buckingham: Open University Press, pp. 33-50.
13
Van Dijk, T. A. (2001). Multidisciplinry CDA: A plea for diversity. In R. Wodak & M. Meyer (Eds.). Methods of Critical Discourse Analysis. London: Sage, pp. 95-120.
14
Van Dijk, T. A. (2006). “Ideology and discourse Analysis”. Journal of political ideologies, 11(2), pp. 115- 140.
15
Van Dijk, T. A. & Kintsch. W. (1983). Strategies of Discourse Comprehension. New York: Academic Press.
16
ORIGINAL_ARTICLE
کاهش واکهای در لهجة کرمانی
هدف از این مقاله، مطالعة کاهش واکهای در واکههای لهجة کرمانی است. کاهش واکهای فرایندی است که در هجای بیتکیه رخ میدهد و طی آن واکهها به سوی واکههایی دیگر گرایش مییابند. برای بررسی کاهش واکهای در این لهجه، از 10 گویشور لهجة کرمانی (5 زن و 5 مرد) خواسته شد که 24 واژه (که در 12 واژه، واکهها در هجای تکیهبر و در 12 واژة دیگر همان واکهها در هجای بیتکیه قراردارند) را سه مرتبه تکرار کنند. صدای این افراد توسط میکروفون شور ضبط شده و بهوسیلة نرمافزار پرت مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. برای هر واژه یک شبکة متنی ساخته شد. سپس، مقادیر دیرش، بسامد سازههای اوّل، بسامد سازههای دوم و بسامد پایة واکهها در هجاهای تکیهبر و بیتکیه اندازهگیری شد و تأثیر تکیه بر این متغیرها مورد بررسی قرارگرفته است. نتایج نشان داد که بسامد پایه و دیرش واکهها در هجای بیتکیه کاهش مییابد. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که بسامد سازة اوّل تمامی واکهها و بسامد سازة دوم واکههای [ɑ, e, o, u] در هجای بیتکیه به سوی بسامد سازة اوّل و بسامد سازة دوم واکة شوا گرایش دارند. همچنین نتایج گویای آن است که کاهش واکهای در لهجة کرمانی مرکزگرا است.
https://ls.atu.ac.ir/article_8397_67706b280ae907ab29e5f13c799f249c.pdf
2016-08-22
100
83
10.22054/ls.2016.8397
بسامد پایه
بسامد سازة اوّل
بسامد سازة دوم
دیرش کاهش واکهای
وحیده
ابوالحسنی زاده
vahidehabolhasani@yahoo.com
1
استادیار زبانشناسی دانشگاه شهیدباهنر کرمان، کرمان، ایران
AUTHOR
انیس
معصومی
anis_masoumi@yahoo.com
2
دانشجوی دکتری زبانشناسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
پرمون. یدالله. (1375). نظام آوایی گونة کرمانی از دیدگاه واجشناسی زایشی و واجشناسی جزء مستقل، پایاننامة کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
1
شیخسنگتجن. شهین و محمود بیجنخان. (1389). «بررسی کاهش واکهای در زبان فارسی محاورهای». پژوهشهای زبانشناسی. سال ششم / شمارة 1. 35 ـ 48.
2
علینژاد. بتول. (1391). «فضای واکهای در زبان فارسی». پژوهشنامه زبانشناختی زبان فارسی. سال اول / شمارة 2. 45-53.
3
مدرسی قوامی. گلناز. (1392). «تأثیر تکیة واژگانی بر ویژگیهای کیفی واکههای سادة زبان فارسی». علم زبان. سال اول/ شمارة 1. 41-56.
4
Baltazani. Mary. (2007). “Prosodic rhythm and the status of vowel reduction in Greek”. Selected papers on theoretical and applied linguistics from the 17th international symposium on theoretical & applied linguistics. No. 1. 43.
5
Barnes. Jonathan. (2007). Phonetics and phonology in Russian unstressed vowel reduction: A study in hyperarticulation(Unpublished manuscript). Boston University, Boston, Massachusetts. 37-38
6
Berretta. Camilla. (2003). Studies of vowel reduction in Russian (Unpublished manuscript). Swarthmore College. 24.
7
Chomsky. Noam and Morris Halle. (1968). The Sound Pattern of English. New York: Harper and Row.
8
Crosswhite. Katherine M. (2000). “Sonority-driven reduction”. Proceedings of the Twenty-sixth Annual Meeting of the Berkeley Linguistics Society: General Session and Parasession on Aspect.77-88.
9
De jong. Kenneth. (2004(. “Stress, lexical focus and segmental focus in English: pattern of variation in vowel duration”. Journal of Phonetics. No. 32. 493-516.
10
Delforge. Ann Marie. (2008). “Unstressed vowel reduction in Andean Spanish”. Selected Proceedings of the 3rd Conference on Laboratory Approaches to Spanish Phonology. 107-124.
11
Everett. Caleb. (2010), “Semantically-oriented vowel reduction in an Amazonian language”. Annual Meeting of the Berkeley Linguistics Society. Vol. 36 / No. 1. 116-128.
12
Flege. James Emil and Ocke-Schwen Bohn. (1989). “An instrumental study of vowel reduction and stress placement in Spanish-accented English”. Studies in second language acquisition. No. 11. 35-62.
13
Fragozo. Carina Silva. (2011). “Acoustic and perceptual characteristics of reduced vowels produced by speakers of English as a foreign language”. ICPhs, XVII. 17-21.
14
Gu, Zhenglai, Hiroki Mori and Hideki Kasuya. )2003(. “Analysis of vowel formant frequency variations between focus and neutral speech in Mandarin Chinese”. Acoust. Sci. & Tech. No. 24. 4.
15
Harris. John. (2005). “Vowel reduction as information loss”. Headhood, elements, specification and contrastivity. 119-132.
16
Lindblom. Björn. (1963). “Spectrographic study of vowel reduction”. Journal of the Acoustical Society of America. No. 35. 1773-1778.
17
McRobbie-Utasi. Zita. (2000). “Acoustic characteristics of word-final vowel reduction in Skolt Saami”. Proceedings of the Ninth International Finno-Ugric Congress. 366-371.
18
Mooshammer. Christine and Christian Geng. (2008). “Acoustic and articulatory manifestations of vowel reduction in German”. Journal of the International Phonetic Association. No. 38. 117-136.
19
Padgett. Jaye. and Marija Tabain. (2005). “Adaptive dispersion theory and phonological vowel reduction in Russian”. Phonetica. No. 62. 14-54.
20
Van Bergem. Dick. R (1995). “Perceptual and acoustic aspects of lexical vowel reduction, a sound change in progress”. Speech Communication. No. 16. 329-358.
21
Widera. Christina and Thomas Portele. (1999). “Levels of reduction for German tense vowels”. Proceedings of the Sixth European Conference on Speech Communication and Technology. Eurospeech. Budapest. 1695-1698.
22
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی صوتشناختی شیوة تولید همخوان ملازی /G/در زبان فارسی معیار
در بسیاری از منابع آواشناسی زبان فارسی، بر سر شیوۀ تولید همخوان ملازی /G/ در فارسی معیار اتفاق نظر وجود ندارد. در این مقاله، به بررسی صوتشناختی شیوة تولید این همخوان در زبان فارسی محاورهای معیار، در بافتهای آوایی میانواکهای، آغازی، پایانی و در خوشة همخوانی پرداخته شد و نمونههای گفتاری ده گویشور بومی فارسی معیار (پنج زن و پنج مرد) از طبقهْ تحصیلکرده، بدون آشنایی با زبانشناسی و در محدودهْ سنی 20-30 سال، از طریق نرمافزار پرت ضبط و تحلیل شد. طبق نتایج تحلیلها، سه گونۀ انسدادی واکدار [G]، ناسوده [ʁ] و سایشی واکدار [γ] به عنوان واجگونههای اصلی شیوۀ تولید این واج شناسایی شدند که این واجگونهها در اکثر بافتها در تناوب آزاد با یکدیگر قرار میگیرند. از طرفی، آوای سایشی بیواک [x] نیز در گفتار محاورهای برخی گویشوران، در واژههای خاصی، به صورت گونهای از این واج در تناوب آزاد با گونههای دیگر قرار میگیرد. شواهد آماری نشان میدهد که گونۀ انسدادی واکدار [G] در بافتهای مذکور دارای تظاهر آوایی و تنوع بافتی بیشتری در مقایسه با سایر واجگونههای این همخوان بوده و لذا گونۀ غالب واجی و نمایندۀ این همخوان در فارسی معیار، گونۀ انسدادی واکدار /G/ میباشد.
https://ls.atu.ac.ir/article_8398_3b22ad6502c043ab09742ed8ee16404b.pdf
2016-08-22
130
101
10.22054/ls.2016.8398
همخوان ملازی /G/
شیوۀ تولید
صوتشناسی
گونهْ غالب واجی
زبان فارسی معیار
مریم
رضاآسا
m_rezaasa@yahoo.com
1
کارشناسی ارشد زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
بیجنخان، محمود. (1384). واجشناسی: نظریۀ بهینگی. تهران: سمت.
1
بیجنخان، محمود. (1392). نظام آوایی زبان فارسی. تهران: سمت.
2
پیسیکوف. لازار ساموئیلوویچ. (1960). لهجة تهرانی. شجاعی (مترجم)، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نشر آثار.
3
ثمره، یدالله. (1378). آواشناسی زبان فارسی: آواها و ساخت آوایی هجا. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
4
سپنتا، ساسان. (1377). آواشناسی فیزیکی زبان فارسی. اصفهان: گلها.
5
صادقی، علی اشرف. (1385). «تحول صامت «ق» عربی در زبان فارسی». مجلة زبانشناسی، 1و2/21. 3-32.
6
علینژاد، بتول و حسینی بالام، فهیمه. (1391). مبانی آواشناسی آکوستیک. اصفهان: دانشگاه اصفهان.
7
کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه. (1385). واجشناسی: رویکردهای قاعدهبنیاد. تهران: سمت.
8
کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه. (1385). «نقد و تصحیح مقالۀ محمدرضا مجیدی و المار ترنز». مجلۀ زبان و زبانشناسی. 1، 109- 118.
9
کلباسی، ایران. (1388). فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
10
لازار، ژیلبر. (1384). دستور زبان فارسی معاصر. مهستی بحرینی (مترجم)، توضیحات و حواشی هرمز میلانیان. تهران: هرمس.
11
مدرسی قوامی، گلناز. (1390). آواشناسی: بررسی علمی گفتار. تهران: سمت.
12
مشکوۃالدینی، مهدی. (1374). ساخت آوایی زبان (بازنگری و ویراستاری). مشهد: دانشگاه فردوسی.
13
ناتل خانلری، پرویز. (1367). وزن شعر فارسی. تهران: توس.
14
نوربخش، ماندانا. (1392). آواشناسی فیزیکی با استفاده از رایانه. تهران: نشر علم.
15
Handbook of the International Phonetic Association. A Guide to the Use of the International Phonetic Alphabet (1999). Cambridge: Cambridge University Press.
16
Krámský, Jiri. (1939). A Study in the Phonology of Modern Persian. Archiv Orientální.
17
Lambton, Ann Katharine Swynford. (1953). Persian Grammar. Cambridge: Cambridge University Press.
18
Mace, John. (2003). Persian Grammar for Reference and Revision. NY: Routledge.
19
Mahootian, Shahrzad. (1997). Persian. NY: Routledge.
20
Nye, Gertrude. (1954). The Phonemes and Morphemes of Modern Persian: A Descriptive Study, Ph.D. Dissertation: University of Michigan.
21
Rastorgueva, Vera S. (1964). A Short Sketch of the Grammar of Persian. Indiana University.
22
Sokolova, Svetlana, et al. (1952). Novey Svednijd po Fonetike iranskix jazykov (New information on the phonetics of lranic languages), TIJa.
23
Ternes, Elmar, Majidi, Mohammad Reza. (1999). «Persian (Farsi)». International Phonetic Association. A handbook of the international phonetic association: A guide to the use of the international phonetic alphabet. Cambridge: Cambridge University Press, pp. 124-125.
24
Windfuhr, Gernot. (2009). «Persian Phonology».Kaye, Alan S. Phonologies of Asia and Africa. Indiana: Eisenbrauns.pp. 675-689.
25
Yarmohammadi, Lotfollah. (1964). A Contrastive Study of Modern English and Modern Persian. Ph.D. Dissertation: Indiana University.
26
ORIGINAL_ARTICLE
نقدی بر موادی برای مطالعة گویش بختیاری
موادی برای بررسی گویش بختیاری ترجمة جلد سوم از پژوهش ژوکوفسکی است با عنوان موادی برای بررسی گویشهای ایرانی. ژوکوفسکی از سال 1883 تا 1886 م. در ایران اقامت داشته و نمونههایی از گویشهای ایرانی از جمله بختیاری را در این مجموعه گرد آورده است. در این کتاب، 42 شعر به گویش بختیاری واجنویسی و ترجمه شده است. این جلد از کار ژوکوفسکی، اساس کار مریم شفقی و سیدمهدی دادرس قرار گرفته و آنان خود را در بخشی از کتاب مؤلف نامیدهاند. یکی از این دو محقق، خود گویشور بختیاری است و بر اساس اطلاعات خود از گویش بختیاری امروز، واجنویسی و تکیهگذاری اشعار بختیاری را تصحیح کرده و اشعار را بدون توجه به ترجمة ژوکوفسکی به فارسی برگردانده است. در این مقاله، شیوة کار شفقی و دادرس در واجنویسی، تکیهگذاری و ترجمة این اشعار بررسی و نقد شده است. مطالعة گویش بختیاری در 131 سال پیش و مقایسة آن با بختیاری امروز، بررسی درزمانی محسوب میشود و نمیتوان واجنویسی و تکیهگذاری اشعار را بر اساس اطلاعات امروزی تغییر داد. ناآشنایی محققان با مسائل زبانشناختی و تحولات زبان موجب شده است که این کتاب «موادی برای بررسی گویش بختیاری» فراهم نکند.
https://ls.atu.ac.ir/article_8399_f8a82dc4e0c83c47261e9b0344d0260c.pdf
2016-08-22
148
131
10.22054/ls.2016.8399
بختیاری
تحولات زبان
تکیه
واجنویسی
الهه
حسینی ماتک
elahe.matak@hotmail.com
1
کارشناس ارشد زبانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
ارانسکی، ای. ام. (1379). مقدمة اللغة ایرانی. ترجمة کریم کشاورز. چاپ دوم. تهران: پیام.
1
تفضلی، احمد. (1374). «معرفی کتاب شعر بختیاری». نشر دانش. 6. 44 ـ 45.
2
ژوکوفسکی، و.آ. (1396). موادی برای مطالعة گویش بختیاری. مریم شفقی و سیدمهدی دادرس. تهران: دانشگاه علامه طباطبائی.
3
لکوک، پیر. (1383). «گویشهای جنوب غرب ایران». راهنمای زبانهای ایرانی. ترجمة حسن رضایی باغبیدی و دیگران. جلد دوم. تهران: ققنوس. 563 ـ 597.
4
سامارین، ویلیام. (1387). زبانشناسی عملی (راهنمای بررسی گویشها). ترجمة لطیف عطاری. چاپ دوم. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
5
مدرسیقوامی، گلناز. (1390).آواشناسی: بررسی علمی گفتار. تهران: سمت.
6
معین، محمد. (1375). فرهنگ فارسی. چاپ نهم. تهران: امیرکبیر.
7
Bartholomae, C. (1961). Altiranisches Wörterbuch, Berlin: W. De Gruyter.
8
Hale, M. (2008 a). “Avestan”. The Ancient Languages of Asia and the Americas. Edited by R. D. Woodard. Cambridge: Cambridge University Press. 101-122.
9
Hale, M. (2008 b). “Pahlavi”. The Ancient Languages of Asia and the Americas. Edited by R. D. Woodard. Cambridge: Cambridge University Press. 123-135.
10
Lorimer, D.L.R. (1922). The phonology of the Bakhtiari, Badakhshani and Madaglashti Dialect of Modern Persian. London: Royal Asiatic Society
11