حسین بازوبندی؛ مهین ناز میردهقان
چکیده
چگونگی تولید صحیح صورتهای زبانی در کودکانی که هنوز قادر به درک صحیح آنها نیستند، در سالهای اخیر کانون توجه بسیاری از زبانشناسان و بهویژه روانشناسان زبان بوده و بهعنوان پرسش اصلی در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، تلاشی است جهت شناساندن شیوهای تبیینی پیرامون مسألۀ عدم تقارن میان ...
بیشتر
چگونگی تولید صحیح صورتهای زبانی در کودکانی که هنوز قادر به درک صحیح آنها نیستند، در سالهای اخیر کانون توجه بسیاری از زبانشناسان و بهویژه روانشناسان زبان بوده و بهعنوان پرسش اصلی در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، تلاشی است جهت شناساندن شیوهای تبیینی پیرامون مسألۀ عدم تقارن میان درک و تولید گفتار. از میان تبیینهای متأخر، «نظریۀ بهینگی دوسویه»، از توانی بالقوه در تبیین عدم تقارنها برخوردار است که از دیگر تبیینها معتبرتر مینماید. باوجوداین، فرض عمدة پژوهش حاضر این است که این نظریة تقریباً قوی با چالشهای عمدهای روبروست که اعتبار آن را زیر سؤال میبرد. برای اثبات این ادعا، دربارة چنین مسائلی بحث شده است: نبود یک مفهوم یا سامانه واحد از بهینگی دوسویه، سردرگمی پیرامون فرایند انسداد، عدم توافق در مورد نحوة مرتبهبندی و نوع و تعداد محدودیتها در حیطه یک موضوع خاص برای تبیین عدم تقارن مزبور، شفاف نبودن رویکرد اتخاذی در مورد پردازش درک («از بالا به پایین» یا از «پایین به بالا» بودن). نتایج پژوهش حاکی از این است که نظریۀ بهینگی دوسویه به دلیل مسائل مذکور، همانند دیگر رویکردهای موجود در این حوزه، قادر نیست بهلحاظ نظری و روششناختی، مسألهای مهم چون عدم تقارن میان درک و تولید گفتار را تبیین نماید.