عباسعلی آهنگر؛ محمد امیر مشهدی؛ زینب تیموری رابر
چکیده
یکی از انواع رویکردهای تحلیلی متون، رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی ونلیوون است. این رویکرد دارای دو مؤلفۀ اصلی حذف و اظهار است که هرکدام دارای زیرمؤلفههای مختلفی هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی و تحلیل چگونگی تحقق مؤلفههای حذف، شامل پنهانسازی وکمرنگسازی و برخی از مؤلفههای اظهار، شامل تشخصزدایی، طبقهبندی، تشخصبخشی، ...
بیشتر
یکی از انواع رویکردهای تحلیلی متون، رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی ونلیوون است. این رویکرد دارای دو مؤلفۀ اصلی حذف و اظهار است که هرکدام دارای زیرمؤلفههای مختلفی هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی و تحلیل چگونگی تحقق مؤلفههای حذف، شامل پنهانسازی وکمرنگسازی و برخی از مؤلفههای اظهار، شامل تشخصزدایی، طبقهبندی، تشخصبخشی، منفعلسازی، جنسارجاعی و زیرمؤلفههای مربوط به هریک از آنها در بازنمایی کارگزاران اجتماعی در داستان «بیژن و منیژه» از شاهنامۀ فردوسی است. در این راستا، انواع جملات این اثر تعیین و شمارش شدهاند. سپس، بسامد کاربرد، درصد و سطح معناداری هر یک از مؤلفهها و زیرمؤلفههای مربوط به آنها از طریق تحلیل آماری و آزمون خیدو سنجش شده است. نتایج پژوهش نشان میدهند که شاعر از تمام مؤلفههای گفتمانی حذف و اظهار موردنظر در این داستان استفاده کرده است. بهعلاوه، بر اساس نتایج آزمون خیدو، بین بسامد کاربرد مؤلفههای اصلی بررسیشده در قیاس با یکدیگر و نیز، بین زیرمؤلفههای مربوط به هر مؤلفۀ اصلی رابطهای معنادار وجود دارد. تحلیل نتایج مؤلفههای حذف نشان میدهد که شاعر تمایلی به بازنمایی کارگزاران اجتماعی بهصورت پنهان ندارد. همچنین، نتایج مؤلفههای موردبررسی اظهار نشان میدهند که شاعر با بهکارگیری زیرمؤلفۀ ارزشدهی مثبت و منفعلسازی تأثیرپذیر مستقیم سعی دارد کارگزاران اجتماعی را اثرگذار و دارای ارزش مثبت بازنمایی کند. بهعلاوه، در بسیاری از جملات کارگزاران اجتماعی از طریق ارجاع به گفتهها، ویژگیهای ظاهری و یا بهکارگیری استعارهها و تشبیهات بازنمایی میشوند.
سپهر صدیقی نژاد؛ عباسعلی آهنگر؛ بهروز برجسته دلفروز؛ شهلا شریفی
چکیده
با تحلیل شیوۀ بازنماییِ نظامهای حالتنمایی و مطابقه در بَشاگَردی (شمالی و جنوبی) براساس نظریۀ ردهشناسیِ کلاسیک کامری (1978) و سپس، ارزیابی دقیق یافتهها براساس نظریۀ ردهشناسیِ نوین زوارْت و لینْدِنبِرگ (2021)، جستار حاضر میکوشد به تبیینی نظاممند از عملکرد ردهشناختیِ آن نظامها، و نیز از الگوی کلی انطباق در این ...
بیشتر
با تحلیل شیوۀ بازنماییِ نظامهای حالتنمایی و مطابقه در بَشاگَردی (شمالی و جنوبی) براساس نظریۀ ردهشناسیِ کلاسیک کامری (1978) و سپس، ارزیابی دقیق یافتهها براساس نظریۀ ردهشناسیِ نوین زوارْت و لینْدِنبِرگ (2021)، جستار حاضر میکوشد به تبیینی نظاممند از عملکرد ردهشناختیِ آن نظامها، و نیز از الگوی کلی انطباق در این گونهها دست یابد. در این راستا، دادههای پژوهش با تکمیل پرسشنامه و گفتگو با ده گویشور بومی گردآوری و تحلیل گردیده است. براساس یافتههای پژوهش، حالتنمایی و مطابقۀ این گونهها در زمان غیرگذشته، بهطور یکسان پیرو الگوی غالب (کاملِ) مفعولی است و الگوی کلی انطباقِ «وارونۀ مستقیمـغیرمستقیم» را نشان میدهد. در برابر آن، حالتنمایی و مطابقۀ آنها در زمان گذشته، بهطور یکسان تابع الگوی غالب (کاملِ) کُنایی است و الگوی کلی انطباقِ «همسان» را نشان میدهد. همچنین، ناشی از خصوصیت گذرایی فعل، این دو گونۀ زبانی در زمان غیرگذشته، بهطور یکسان الگوی تناوبیِ (کاملِ) کُنایی را برای بازنمایی نظامهای حالتنمایی و مطابقه، و در زمان گذشته نیز بهطور یکسان الگوی تناوبیِ (کاملِ) سهبخشی را برای بازنمایی نظام حالتنمایی بهکار میگیرند. با وجود این، الگوی مطابقۀ بَشاگَردی در زمان گذشته، فاقد هرگونه الگوی تناوبی و الگویی یکدست است.
عباسعلی آهنگر؛ محمد امیر مشهدی؛ سمیه دهمرده بهروز
چکیده
هدف این پژوهش، توصیف و تحلیل حوزههای مفهومی به کار رفته در استعارههای بوستان سعدی بر اساس نظریه آمیزه مفهومی مطرح شده توسط فوکونیه و ترنر (1998، 2002) میباشد. در این نظریه، برای توصیف و تحلیل استعارهها از فضاهای ذهنی استفاده میشود که عبارتند از: دو فضای دروندادی، یک فضای عام و یک فضای آمیخته. در این پژوهش، فضاهای ذهنی هر استعاره ...
بیشتر
هدف این پژوهش، توصیف و تحلیل حوزههای مفهومی به کار رفته در استعارههای بوستان سعدی بر اساس نظریه آمیزه مفهومی مطرح شده توسط فوکونیه و ترنر (1998، 2002) میباشد. در این نظریه، برای توصیف و تحلیل استعارهها از فضاهای ذهنی استفاده میشود که عبارتند از: دو فضای دروندادی، یک فضای عام و یک فضای آمیخته. در این پژوهش، فضاهای ذهنی هر استعاره در بوستان سعدی توصیف شده است تا مشخص شود در هر استعاره از چه حوزههای مفهومی در ساخت فضاهای ذهنی استفاده گردیده است. سپس، معنادار بودن و یا معنادار نبودن استفاده از این حوزههای مفهومی با استفاده از آزمون خی دو در نرمافزار اس. پی. اس. اس. اندازهگیری شده است. نتایج نشان میدهد حوزههای مفهومی بهکار رفته در استعارههای بوستان سعدی را می توان در 13 گروه دستهبندی نمود که عبارتند از: (1) جاندارپنداری، (2) سفر برای مفهوم زندگی، (3) استفاده از جهتها برای هستارهای مثبت و منفی، (4) پدیدههای طبیعی، (5) حیوانات، (6-) مزهها، (7) کشاورزی، (8) اعضای بدن، (9) مظروف بودن هستارهایی که ظرف نیستند، (10) اشیا، (11) افعال، (12) شخصیتهای انسانی و (13) محل. هنگام ساخت استعارهها، این حوزههای مفهومی در یک فضای دروندادی قرار گرفته و همراه با فضای دروندادی دیگری که هدف شاعر محسوب میشود، به فضای آمیخته فرافکنی شده و استعاره را میسازند. آنگونه که نتایج این پژوهش نشان میدهد؛ تمام استعارههای بوستان سعدی را میتوان براساس حوزههای مفهومی که در ساخت فضاهای ذهنی مطرح شده در نظریه آمیزه مفهومی نقش دارند، مورد توصیف و تحلیل قرار داد.